Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 41849

قاضی حسین احمد: با فارسی ستیزی افغانستان تجزیه خواهد شد

22 نوامبر 2010, 18:30, توسط عصر دولتشاهی

از دید بنده، این که قاضی حسین احمد معتقد به اهمیت منطقوی زبان فارسی بوده باشد، حرف دیگریست. اما اظهار نظر او خبر از یک دگرگونی در سیاست های پاکستان می تواند داشته باشد. قاضی حسین احمد و سایر سیاستمداران (اسلامی و غیر اسلامی) پاکستان تنهازمانی در پیوند با سیاست خارجی اظهار نظر می کنند که اجازه داشته باشند. یعنی سیاستگذاران اصلی در پاکستان برای شان وظیفه بدهند.

این که آقای تنویر و شماری دیگر پا ها را در یک موزه کرده و آنها را صرف بر دری خواندن زبان ما می فشارند، اختیار دارند. اما از دید بنده تنها همین اظهارات قاضی احمد کافی است که تا عقل به سرمان بیاید و دریابیم که خود را از آنچه در جهان امروز فارسی خوانده شده است، جدا کردن، در حقیقت خود را از میراثی که با این نام پیوسته است، محروم کردن است. همانگونه که با "افغانستان" شدن ما ثبوت شریک بودن ما در فرهنگ ایرانی (آریایی) مشکل و حتی ناممکن شده است، با دری خواندن زبان فارسی آخرین بقایای ثبوت پیوند ما با افتخارات زبان پارسی از میان می رود.

قاضی حسین احمد این زبان را فارسی می خواند. حالا با کدام وسیله می توانیم قاضی حسین احمد و میلیون ها انسان دیگر در سراسر کرهء زمین را قانع بسازیم که فارسی همان دری است و دری از خراسان برخاسته و خراسان ماییم و...... آیا برما نخواهند خندید که بگوییم فارسی همان دری است و نباید این زبان را فارسی بخوانیم؟ وانگهی به گفتهء برخی از دانشمندان، از جمله واصف باختری، نام زبان پارسی پیوند با سرزمین امروز فارس ندارد. پارسی زبان پارت هاست که مرکز شان نواحی رود مرغاب در افغانستان است. یعنی اشکانی ها...

من فارسی زبانم و این زبان در سراسر جهان به همین نام persian ثبت است. جدا کردن من از زبانم، تلاش دشمنان من است. دری نام خانگی زبان من است. هیچ فارسی زبانی در جهان از دری بودن فارسی و فارسی بودن دری منکر نیست. اما پافشاری بر جدایی این دو زبان یا انکار یکی ازین دونام، تلاشیست برای محروم کردن گویندگان این زبان از میراث های فرهنگی شان.

حالا همهء جهان این زبان را فارسی می خوانند. مولانا، خیام، فارابی، ابن سینا، ناصرخسرو، بیدل، بیرونی، زکریای رازی، نظامی..... همه را شاعران و علمای زبان فارسی میدانند و درکلیه اسناد و کتاب های جهان به نام فارسی ثبت اند وقتی ما زبان را نام دیگری می دهیم( ولو هردو یک باشند) این کار سبب می شود که امروز جهانیان و فردا فرزندان ما دیگر پیوند میان این دو کلمه را فراموش کرده و دیگر خود را متعلق به زبان فارسی ندانند.

بحث فارسی و دری در جنبهء علمی اش اختلاف زیادی ایجاد نمی کند. اما این جنبهء سیاسی مساله است که منافع دراز مدت و کوتاه مدت سیاسی کسانی را رو در روی یکدیگر قرار می دهد.

با وجود دشنام آلود بودن و حتی گاهی مستهجن بودن پیام هایی که در پیوند به مسایل سیاسی و به ویژه بحث نام زبان پارسی یا فارسی دریجا ارائه می شود، حقیقتی درین پیام ها نهفته است و آن این که هریک از طرفداران نام "دری" یا "فارسی" برای این زبان نمایندگان یک روند و یک طرز تفکر سیاسی اند.

آقای تنویر، اگر همان حلیم تنویر معروف باشند، در جایگاه یکی از اعضای وفادار حزب اسلامی حکمتیار و اکنون هم پاسدار منافع فاشیست های قومگرا، موضعگیری اش در ازا و استقامت منافع آنهایی است که می خواهند حاکمیت قومی خود را ازطریق ضربه زدن به فرهنگ، زبان و تاریخ اقوام دیگر درین سرزمین تامین کنند. تعریف و تمجید از احمدشاه ابدالی و "شاهان افغان"، نادیده گرفتن حضور تاریخ، زبان و فرهنگ اقوام دیگر از خطوط اساسی کار آنها می باشد که حلیم تنویر و سایرین مصروف آن اند.

پس آنهایی که زبان خود را فارسی می خوانند و می خواهند زبان شان به همین نام یاد شود هدف شان این است تا پیوند خود را با این نام که در سراسر جهان شناخته شده است، نگهدارند. آنهایی که می خواهند دری را جایگزین فارسی بسازند، می خواهند گویندگان این زبان را تقسیم و آنها را از میراث و افتخارات فرهنگ زبان فارسی درجهان محروم بسازند.

حلیم تنویر از آنهاییست که درین زمینه کار اساسی را به عهده دارد. کار های او در برنامهء تلویزیونی (اندیشه) مبین این حقیقت است که او مجری دکترین پشتونی سازی هویت این کشور است. ازینرو دشمنی با فارسی و پیشنهاد نام دری برای آن در همین راستا صورت میگیرد.

اما جناب تنویر و سایر قومپرستان و هویت سازان باید بدانند که تلاش برای فریب دادن دیگران جز بی عزتی برای خود شان بهرهء دیگری ندارد. ننگ و شرم است که درین عصر انفجار معلومات و آگاهی تنویری و احدی یی یا حبیب الله رفیعی پیشوای فکری ما شوند و ما را از تاریخ، زبان و فرهنگ ما آگاهی دهند.

ما امروز تاریخ را به گونهء تحلیلی می خوانیم. دیگر افسانه ها را به نام تاریخ کسی به گالی نمیخرد و نمی پذیرند. افسانهء "وحدت ملی" و احمدشاه ابدالی یکی ازان افسانه هاست که غبار آنرا به ازای فضای حاکم سیاسی به خورد خوانندگان کتاب خود می دهد. آیا احمد شاه ابدالی چیزی به نام وحدت ملی به معنی امروزی آن میدانسته است؟ دران زمان پادشاهان جز تحکیم حاکمیت خانوادهء خود به چیز دیگری نه فکر می کردند و نه هم بیشتر ازان چیزی می دانستند. حکومت ها به خاندان ها ارتباط داشت نه با مردم و ملت به معنی امروزی آن. مفهوم ملت یک مقولهء قرن نزدهمی است. احمد شاه ابدالی چگونه می توانست ازان چیزی بداند در حالی که اولاد هایش هرگز ندانستند و تمجید کننده هایش تاکنون و در قرن بیست و یکم هم ازان چیزی نمی دانند. این بنجلات دیگر به درد پژوهشگران امروزی و خردمند نمی خورد. بگذار تنویر ها و رفیع ها در جنت اوهام خودشان زندگی کنند. اما ما می دانیم که تاریخ چه معنی دارد. ما قرائت خود مان از تاریخ را آغاز کرده ایم. ما از همین حالا می دانیم که تنویر و رفیع وشرکاء دروغ انبار کرده اند.....

جستجو در کابل پرس