Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 4179

بركناری قريب الوقوع دكتر سپنتا

11 جولای 2007, 12:09

حقیقت مسأله هم این است که برادران مقاله نویس که زحمت زیاد بخرچ داده اند که واقعا مقاله های علمی هم نوشتند اما اینکه در کشور جنگ زده مانند افغانستان متهم کردن یک جناح موثر وقدرت مند در بازی های سیاسی را به کهنه گرایی و بااستمداد ازمقوله های ماکس ربر رهگشای مشکلات عظیم این کشور نیست من روزی شاهد یک مناظره علمی در باره زبان معیاری پشتو بین دکتور زیار که خود را همچو جناب داکتر اسپنتا پدر زبانشناسی میداند ویک دانشمند دیگر متخلص به هوتک بودم که در آن مناظره جناب دکتور زیار خیلی بالای زبان معیاری پشتو تاکید داشت نظر به تحصیلات اکادمیک که در غرب کرده است اما طرف مقابل هم کم نیامد وگفت که زبان پشتو در افغانستان وصوبه پشتونخواه پاکستان رواج دارد نه درسویس حالا ممکن سخنان آقای زیارهم در مورد معیاری ساختن یک زبان درست باشد ولی واقعیت های موجود در کشور چیز دیگری را بما نشان میدهد.این مثال دقیق درباره همین دوستان دانشمندما هم صدق میکند که اگر ماکس وبر کارل کارکس وسارتر وهمه فلاسفه غرب را دو باره زنده بسازید طرح عملی برای بیرون رفت از وضع فلاکت بار کشورما داده نمی توانند. این سخنان هرگز بدان معنی نیست که انسان فقط وفقط از فرهنگ کشور خود باخبر باشد نه از دیگران اما این تعریف ساده ازمخالفین اسپنتا یعنی کهنه گرایان پایه منطقی ندارد.به دلیل اینکه برادران نوگرا بفرمایند تعریف دقیق خویش را ازنوگرایی ارائه نمایند.اگر نوگرایی معنایش نشخوار کردن مقولات فلسفی باشد بناء ببرک کارمل سرآمد همه نوگرایان هست هم در تیوری وهم درعمل اما دیدیم که سرانجام آن بیچاره بکجا کشید نام شاه شجاع دوم را کسب کرد. اگر اندک بالا تر برویم نو گرایی مرحوم امان الله خان غازی هم آغاز نوگرایی بود به چه علت شکست خورد آیا میتوان تحلیل این عوامل را در تحلیلات دیگران جستجو کرد یا در تاریخ خودما؟ دیگر اینکه درخت هرتمدن ویا دموکراسی باید در خودخاک کشور ریشه داشته باشد نه اینکه فقط درخت های سالم را از کشورهای غربی بکنیم و درخاک بایر خویش نهال شانی کنیم این نه بمعنی نهادینه شدن دموکراسی است ونه هم نو گرایی برای اینکه درختان ریشه درخاک ما ندارند اول باید خاک را آماده زرع ساخت. تا تبدیل نشدن خاک بایر وخشک به خاک قابل زرع یکی دیگری را کهنه گرا ویانوگرا نامیدن بی مفهوم وخلاف واقعیت است.
موضوع دیگر که نویسنده به آن اشاره کرده همانا تهمت زدن بدون سند ومدرک است. اگر قرار باشد که هر صاحب نظر بخاطر ابراز نظر کردن ویا گرفتن مواضع مخالف ویاموافق متهم به گروه گرایی ویا ملیت پرستی شود پس باید همین حالا همه ما قلم وزبان خود راببندیم.حالا من نمیخواهم نویسنده محترم که در دفاع ازجناب اسپنتا مضمون نوشتند ایشانرا متهم کنم که وی چراوابسته به آن جریان است ویا مربوط فلان گروه قومی است من صرف حق دارم که نظرش را بخوانم نه اینکه بدانم وی کی هست ازکجا است و وابستگیش با اسپنتا چیست وهمچو سوالات. درعین وقت آن دوستان هم حق ندارند که مامون را به خاطر ارایه نظریاتش متهم به این ویا آن کنند.هرچند این حق طبیعی هرفرد است که ازجریان مشخص دفاع کند ویا نکند اما درکل نباید هرمخالفت را رنگ قومی ویا نژادی ویاسمتی ویا حزبی بدهیم.آنچه که مامون انجام میدهد عین صواب است که آقای نظری انجام میدهد. هیچکس کس دیگر را بافحش دادن ویا ناسزاگفتن وادار به تغیر عقیده اش کرده نمی تواند. بناء چه بهتر که زبان یکدیگر را بفهمیم ووقت خویش را صرف لاطایلات ننموده ازروح مشکلات خود را باخبر ساخته باهم به بحث ومناقشه بپردازیم.
حال برمیگردم دوباره به وزیرصاحب نوگرای خودما جناب اسپنتا. پرسش بنده این است که آیا مقرری نماینده افغانستان در سازمان ملل براساس معیارهای نوگرایی صورت گرفته یا گروه گرایی؟ تحریف در ترجمه بیانیه یک مقام ارشد سازمان ملل در رابطه با کشور را باکدام معیار ها باید مورد تحلیل قرار داد با معیار نوگرایی یا حزب گرایی ؟
و در آخر هم اینکه هیچ کسی درین شک ندارد حتی دشمنان آقای اسپنتا که وی شخص عالم تحصیل کرده وبالاخره یک استاذ دانشگاه است آیا بوجود آوردن نوگرایی صرف در وزارت خارجه میسر است ویا درصحن دانشگاه هم امکان پذیر است؟ به عبارت واضحتر آیا ایشان نمی پذیرند که ایشان یک دانشمند خوب واستاذ قوی هستند نه یک وزیر خارجه لایق مطابق شرایط حاضرکشور؟.

جستجو در کابل پرس