Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 5166

ماده ی 158 قانون اساسی افغانستان حذف شد!

25 جولای 2007, 21:28, توسط Fakhry

محمد ظاهر خدمت يا خيانت

محمد ظاهر، در گذشت؛ تنها تا سفي كه وجود دارد اين است كه در روز هاي زندگي اش دوره ي چهل سالۀ فرمانروايي اوبه درستي نقد نشد. كميسيون هاي حقيقت و داد گاه هاي عدالت بر او نگذشتند؛

به داد گاه فراخواند ه نشد تا در برابر مردمي كه به دليل رنج ها و مرارت ها د ر دوران «ستم شاهي» به عقبمانده ترين و فقير ترين مردم جهان مبدل شده بودند، پاسخ گويد. – به مردمي كه در سالهاي مقاومت و جهاد بر ضد اشغالگران شوروي،‌ تنها شان گذاشت و به صداي شان لبيك نگفت.

دهه هاي نخستين پادشاهي محمد ظاهر، با نخست وزيري عمو هاي او چه هاشم خان وچه شاه محمود خان ، به ويژه هاشم خان،‌ با وابسته گي بي چون و چرا به بريتانيا و سر كوب و ستم و استثما ر داخلي، - كشتن، بستن، به زنجير كشيدن، ايجاد زندان هاي مخوف و تبعيد گاه ها مشخص مي گردد. دوره بعدي سلطنت او كه مداحان، كاسه ليسه سان و بي خبران از آن به نام «دهه دموكراسي» ياد مي كنند چيزي جز ادامه ي همان سياست هاي قبلي در پوشش اين «دروغ بزرگ» و «آش دهن سوز» (دموكراسي) نبود؛‌ دهه اي كه قانون احزاب و جود نداشت، دهه اي كه مردم به سواد و آموزش دسترسي نداشتند، دهه اي كه صداي ملت شنيده نمي شد، دهه اي كه از بهداشت وخدمات اجتماعي خبري نبود،‌ دهه اي كه سران قبايل،‌اربابان و نماينده گان او در سلسه مراتب « نظام سلطاني قدرت» تا آخرين روستاهاي افغانستان شيره و جان مردم را مي مكيدند؛ از غصب يك تكه زمين،‌ و يك راس مال و مواشي فقرا هم دريغ نمي كردند. اين ها اند اند كي از حقايق و واقعيت ها ي دوران محمد ظاهر.

چرا حافظه ي تاريخي نداريم، چرا همه چيز را به زودي فراموش مي كنيم، چرا تبليغات و جو تبليغاتي حاكم مجال فكر كردن ر ااز ما مي گيرد. مگر يادمان رفته است كه تا پايان حاكميت او و خانوادۀ او برادر ان هزاره ي مان ونيزاقوام ازبك وتركمن وغيره در آموزشگاه هاي نظامي پذيرفته نمي شدند. به لست نظاميان آن دوران در نظام ارتش و قواي مسلح و سازمان هاي استخباراتي نگاه كنيد چند ژنرال، درجه دار و افسر عالي رتبه از اقوام ديگر داريد؟ به وزارت خانه هاي كليدي نگاه كنيد، به حكام تان (والي ها،‌ولسوال ها، علاقه دار ها،‌ قومندان ها، ‌مامورين ماليه، مستوفي ها،‌كميسرها...) و فرمانروايان تان نگاه كنيد. تا چه حد عدالت ملي و قومي در نظر گرفته شده بود، چند جنبش سواد آموزي وسپاه دانش داشته ايد،‌ چه در صدي از هم وطنان در اين دوره چهل ساله از نعمت سواد به معنا ي ابتدايي آن بهرمند شده بودند؟ چند جاده، سدوبند آباد شده، چه تعداد ازشهر ها و روستا ها بر ق داشتند، براي هزاران انسان چند داكتر و جود داشت، شمار دانشگاه هاي ما چند بود، وضعيت جوانان چه بود چند پارك ورزشي و تفريحي براي جوانان داشتيم، وضع چاپ ونشر و كتاب خانه هاي عمومي به چي منوال بود؟ فكر كنيد. تنها هنر اش اين بود كه شخصا كسي ر ا نكشته است؟ نه، قتل عام مان هم مي كرد؟! صداي دانشجويان چگونه در سه عقرب سال 1343 خفه شد، گلوها به سختي فرياد نمي كردند، و رنه آن ها هم بريده مي شدند. كم نبودند آنهايي كه عدالت را فرياد كردند و در زندان هاي اين خانواده شكنجه شدند، پوسيدند ويا اعدام شدند. افغانستا ن را با كشور هاي همسايه در همين دوران مقايسه كنيد.

نماينده گان لويه جرگۀ قانون اساسي! به بهانه مرگ او سردر گريبان خود فروببريد، خدا را حاضر بدانيد،‌ انصاف به خرچ بدهيد،‌ به چه حقي لقب « باباي ملت» به او داده ايد،‌ به چه حقي مي بايست از پول مردم چندين هزار دلار مستمري و خرچ سفره مي گرفت؟‌ اين «بابا»!! كه اين همه ملك و مال ملت را در پنج شش سال اخير فروخت حتا به خاطر خدا و بخاطر توشه را ه آخرتش ده بسوه زمين به مهاجرين و خانواده هاي فقير نداد؟ يكبار كسي را نفرستاد تا از آن مليون ها دلار (پول خود مردم) چند هزار دلاري به كودكان فقير زير چادر نشسته (فقير وبدبختي كي حاصل چهل سال پادشاهي اوست) كمك كند. با مرگ يك چنين آدمي مي خواهيد سه روز زندگي راهم تعطيل كنيد،‌عزا داري نمائيد؟

شاه تركان سخن مدعيان مي شنود

شرمي از مظلمۀ خون سياووشش باد

جستجو در کابل پرس