بیا ئید تا گله از روری استیوارت های د ا خلی کـــــــــنیم که وطن میفروشند...
28 جولای 2007, 17:08, توسط ذ بــــــــــــیــح الله نا صــــــــری از لــنـد ن
از تبعهء کشوری که تا بحال از ارتکاب جنا یات بیشمار منجمله به غُل و زنجیر کشیدن ساکنان قارهء سیاه و فروش آنها در قاره های دیگر مبا لغ هنگفتی را اندوخت، که سرمایهء فعلئ ایشان نیز ادامهء همان خونخواری هاست، چی میتوانیم توقع داشته باشیم... اینها منفعت خود را در خانه جنگی و بد بختئ ما میبینند، که در درگیری های فعلی کشور نیز میتوان نشانه های آشکار مداخله و بازئ دوگانه اینها را بوضوح دید... در این مورد بیاد شعر زیبائی از زنده یاد پروین اعتصامی افتادم:
از تبعهء کشوری که تا بحال از ارتکاب جنا یات بیشمار منجمله به غُل و زنجیر کشیدن ساکنان قارهء سیاه و فروش آنها در قاره های دیگر مبا لغ هنگفتی را اندوخت، که سرمایهء فعلئ ایشان نیز ادامهء همان خونخواری هاست، چی میتوانیم توقع داشته باشیم... اینها منفعت خود را در خانه جنگی و بد بختئ ما میبینند، که در درگیری های فعلی کشور نیز میتوان نشانه های آشکار مداخله و بازئ دوگانه اینها را بوضوح دید... در این مورد بیاد شعر زیبائی از زنده یاد پروین اعتصامی افتادم:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست