Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 35533

چرا نمی توانیم با هم دیالوگ کنیم؟

23 جنوری 2010, 04:00, توسط ابراهیم ادهم

دیالوگ با که و برای چه؟

در عربی مثلی است که می گویند: المرء یقیس علی نفسه. «هرکس دیگران را بر خود مقایسه می کند» یعنی فکر می کند که مثل او هستند و یا مثل او فکر می کنند.

این آقا مهران موحداصلا «پاینده محمد فرزند ملا موسی» ا زدرهء پنجشیر، سالها قبل بر رد مقاله ای که در دوران مقاومت در پنجشیر به مناسبت میلادالنبی نگاشته شده بود و در آن از صفات و خلصت صلحجو و پر تحمل بودن پیامبر گرامی یاد آوری شده و خصال حمیده مبارک تشریح شده بود. مقاله ای به این مضمون نگاشت: این نوع افکار مردم را گوسفندی می سازد و صفات صلحشوری مردم و مبارزه و قیام را از آنها می گیرد و نباید این مقالات نشر شود. تقریبا به همین مضمون، چون روح مقاله ایشان همین بود که گفتم.
ولی این آقا امروز بیروق اعتدال شعار « امریکن اسلام» را بدوش می کشد و هر آنکسی که از قرآن و احادیث نبوی چیزی می نگارد او را به وهابی گری، طالب بودن، حاشیه نویسی، روح خشونت، سیافی، انتحاری و از این قبیل صفات متهم می کند. درست همان استدلال ملا های بی سواد که وقتی منطق نداشتند میگویند؛ فلانی وهابی است، تا مردم را بر ضد او تحریک کنند! دقیقاً این آقا خود به این مرض روانی که همهء جامعه را متهم می کند، سخت دچار است.
ایشان در مقالات خود ابن تیمیه، امام محمد ابن الوهاب، ابن قیم جوزی و هر آنکسی که قرآن و حدیث را دلیل بیاورد، رد و بد می گوید. گذشته از اینها احادیث صحیح نبوی و آیات قرآنی را هم به بسیار بی اعتنایی منسوخ می شمارد. او بارها در نبشته های سرسری و بی تهی خود چنین جسارتی را کرده است.
اما من یکی که نه محمد مهاجر هستم، نه هم میرویس غیاثی و نه آقای رجاء، پاینده جهان را از نزدیک و دقیق می شناسم، می دانم که پایهء علمی و تقوای ایشان چقدر است؟!
علمیت او در این حد است که؛ حدیث صحیح را که در بخاری شریف است و پیامبر (ص) در آخرین روزهای حیات خود مهربانی کرده بودند، منسوخ کشیده بود. ناسخ آنهم به یکی از قصهء های بنی اسرائیل که قرآن از آن حکایت کرده است. و آن عبارت بود از مسجد ساختن بنی اسرائیل در دهنهء غار اصحاب کهف.
از همانجا دانسته بودم که جناب شان به درجهء یک طلبهء عادی هم نیستند. همین بود که یکی از هموطنان تحت عنوان «مجتهد نابالغ» مقاله ای مبسوطی در رد ایشان نگاشته بود. من آن مقاله را به دقت خوانده بودم و نشان می داد که جناب مهران موحد (پاینده محمد) چه اندازه از اسلام می داند؟!
امروز هم این آقا از همهء فساد، فحشا، و بد بختی های که این اداره به افغانستان به ارمغان آورده است، اندکی تحرک در ضمیرش ایجاد نشده بود، ولی به یاد آوری و افتخاری آقای رهین به چاپ تفسیر فی ظلال القرآن از سید قطب شهید که او را بنام شهید قرآن یاد می کنند، بسیار اندوهگین شده و قلم رنجه کرده پرت و پلا های گفته بود.
جالب اینست که ایشان در وقتی این حرف ها را می زند که در دامن تاریک فکر ترین سلفی ها و یا همان وهابی های خودش ایشان را رد و بد می گوید، لمیده است و از خیرات سر ایشان نان می خورد. «یعنی کویت» و به خداوند معلوم است که روزانه در برابر هر شیخ متعصب کوردل روزانه چه اندازه تملق، خم و چم می کند؟
پس این هم رویه ای از نفاق است. چون در یک دانشگاه کویت یک افغانی این جرأت و اجازه را نخواهد داشت که به محمد ابن عبدالوهاب و یا ابن تیمیه چرت و پرت بگوید.
امروز این آقا غیر از خود هر کس را ولو در هر سویهء علمی و تقوا باشد، یا حاشیه نویس می نامد، یا هم اغلاط طباعتی و املای او را پیش می کشد، و یا هم چکش خشونت را بر فرقش می کوبد، و یا هم او را وهابی می گوید. اینها همه اش دلایل اشخاص سرشار از تهی است و بس!
نه خیراین چنین نیست! آنهای که بر رد تو می نگارند، همان چیز هایی را می نگارند که در خور شأن شما است، چون گفته اند: ـ دری که پست بود باید خمیده گذشت ـ . شما نه در مقام نقد قابل قبول هستید و نه در مقام یک صاحب نظر اسلامی پذیرفته می شوید، پس ضرور نیست که شما آب را گل آلوده ساخته خود را به عنوان نقاد و یا صاحب نظر جاه بزنید! «پسته که دهن باز کرد، دانسته می شود که در داخلش چیست؟» این لزومی ندارد که کسی بر رد گفته های تو به کتاب خانه سر بزند و یا دقیق بنگارد، با چند کلمهء مختصر و از حافظه هم می شود دیدگاه های جناب شما باطل ثابت کرد. تو هر قدر تقلا کنی بی فائده است، چون کسانی که دانش اسلامی دارند می دانند که تو چه گفته ای و چه اندازه عمق دارد؟
من نگاشته و رد محمد مهاجر را بر مقالهء شما در کابل پریس خواندم. نقد کاملا به جایی بود و چندین آیت قرآنکریم و احادیث نبوی را بر رد نظریهء شما و تأیید نظریهء سید قطب نگاشته بود. اما شما یکی از آنها را هم به عنوان نقد نظر خود وارد نکرده اید. حاشیه روی این را می گویند که، شما دلائل صریح را که گفتهء سید قطب را تأیید می کند و چرندیات شما را نه، نه می بینید. اگر شما آن را قیچی کرده دور انداختید، ولی مطمئن باشید که خوانندگان می توانند بخوانند.
نام این کار شما را خیانت علمی، شهادت زور و یا هم تیر های هوایی بخاطر راه گم کردن دیگران، می گویند، چون تو همان نقاطی را برداشته ای که به سود تو بوده است.
مثال تو به کسی می ماند که، خودش در محفلی بدون شلوار حاضر شده باشد، ولی دیگران را که دامن کوتاه تر داشته باشند دعوت کند که، دامن خود را دراز کنید.

هر صاحب خرد می داند که تو نظریات امثال سیدقطب، ابن قیم جوزی، ابن عبدالوهاب و... را هضم کرده نمی توانی و از سوی دیگر همیشه نظریات شاذ ارائه می داری. با دیدن مقالات شما هر طلبهء دینی را خنده می گیرد و اگر کمی احساساتی باشد، قهر می شود و این هم شما به حساب ایمان او حمل کنید. چون مومن با غیرت می باشد.
خودت هم می دانی که تو نمی توانی مردم را به پیروی از افکار شاذ دعوت کنی.
از سوی دیگر این کاری را که تو امروز می خواهی در جامعهء افغانی انجام بدهی، صدها سال قبل بسیاری از نمایندگان انگلیس به نام ملا و صوفی و یا هم ملای مدرن در کشور های شرقی انجام داده اند و بر این پروسه تحت عنوان اسلام معتدل، اسلام جدا از سیاست، اسلام بدون جهاد و بالآخره در قرن آخر بنام اسلامی امریکایی ملیارد ها دالر به مصرف رسیده است و دهها کشور و ملت از حق قانونی و انسانی خود محروم ساخته شده اند..
بخصوص در مصر که همهء توجه جهان غرب برای سرکوب نهضت های اسلامی به آنجا بود و به شیوه های مختلف از جمله شیوهء خود شما انجام داده بودند، ولی نتیجه برعکس بود و اسلام ناب، مکتبی، سیاسی و انسانساز از همان خطه ها سر بر آورد و امروز هم دارد خاری در گلوی استعمار است. سید قطب شهید که درخت تناور این نهضت جهانگیر است که امید راحت امت در سایهء آن برده می شود و امروز دارد اسلام به عنوان یک مکتب انسانساز، سیاسی، نظام ساز و جامعه ساز به نیاز های بشر پاسخ می دهد. درست می توان امام حسن البناء و سید قطب شهید را در این عرصه مجدد زمان خود بشمار آورد.

درست در نیم قارهء هند، کشور های المغرب عربی، ایران و... استعمار همین شیوهء شما را بکار برده است، ولی، دود آن چشم خود استعمار را کور کرده است.
اما تو جناب! غیر از چکش اتهام آنهم نوع جاهلانه آن «وهابی، تروریست، خشونت، حاشیهء نویس، سیافی و... استفاده می کنی و دیگر چیزی در چانته نداری.
تو بهتر است برای توجیه یک نظریهء اسلامی اول به قرآن و احادیث نبوی مراجعه کنی، تا اینکه چرندیات خود را به خورد کسی بدهی. آنوقت می شود که گفت: تو اسلام را می دانی و یا لا اقل می شناسی.

تو به اغلاط طباعتی و یا ادبی کسی چه کار داری؟ اصل مطالب ایشان نظریات ترا شاذ و یا هم غلط ثابت می کند. شاید بسیاری ها این زحمت را بخود ندهند که برای رد گفته های تو، مقالات خود دوباره مرور کنند؟
تو آیات قرآن کریم را در نقدی که بر تو نگاشته می شود نمی بینی. افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها... الآیه.
بهر صورت من به حیث انسان بی غرض به نتایج ذیل رسیده ام:
1ـ نقد های تو بر نظریات بزرگان شناخته شده و علمای مجتهد، مثل ابن تیمیه، ابن قیم جوزی، امام محمد، سید قطب، مودودی، محمد قطب و دیگران، کاملا یک کاری در غیر محل آنست و تو تا به حال هیچ دلیل قاطعی از قرآن و یا سنت برای نظریات خود ارائه نکرده ای.
تنها نقاط ضعف کسی را نشانه گرفته ای، یک نقطهء تاریخی و یا هم یک خطایی طبعاتی را که در هر نگاشته ناگزیر است. و یا هم کسی را پیش کرده ای که، باد بوق استمعار در درونش دمیده می شود و آواز می دهد.
2ـ شیوهء اتهام، توهین و خشونت در نگاشته های تو بیشتر از دیگران است.
3ـ تو خلاف آنچه که زندگی می کنی، حرف می زنی و روزانه خلاف نهاد خود باید تملق و چاپلوسی کنی.
4ـ مقابلهء تو با دیگران همانند ملا بچه های قصه خوانی پشاور است که روز اول مدرسه می روند و یا درست بگویم همان طالبان. چون هرگاه کسی گفته های ترا خلاف قرآن و سنت ثابت کرده است، غیر از وهابی گفتن دیگر دلیلی نگفته ای.
5ـ درست تو به کاری مردم و نویسندگان را دعوت می کنی که خودت از آن چیزی نداری! و تا خرخره در مرض روانی و عقده غرق هستی.
6ـ تو در هر نگاشتهء خود تنها توهین نثار مردم می کنی و آنها را جاهل و بی سواد می شماری، حال اینکه جانب مقابل آیت و حدیث می آورد و تو از اصل مطلب دور می زنی و یا کاویدن جای مخصوص روی می آوری.
7ـ روح کلام تو مخالف روح شجاعت، مجاهدت، صلحشوری و مبارزه بر ضد استکبار است. درست همان نظری که قبلا به آن پافشاری می کردی و از بیان صفات پیامبر (ص) جلوگیری می کردی. تو هم می دانی که استعمار همین را می خواهد! برو خیال پلو آغوش استعمار را بزن. ولی به گفته شاعر:

خداوندی هر کز درش سر بتافت
به هر در که رفت هیچ عزت نیافت

چند مثال از گفته های محمد مهاجر برای تو کافی است و سید قطب هم همین را گفته است:
الف: او گفته است که، اکثر جوامع اسلامی در عملکرد و تصرفات سیاسی و حتی شخصی شان بدتر از جوامع زمان جاهلیت مکه هستند. کجای این حرف غلط است؟
ب: او گفته است که؛ آیات قرآنی زیادی دلالت بر این دارد که حکام کشور های اسلامی در بدترین نوع نفاق قرار دارند و در خدمت کفار هستند. در خدمت کفار بودن بدتر از کافر غیر محارب بودن است. این نفاق در اسلام قابل بخشش نیست و در زمان خود پیامبر (ص) به آن جزای اعدام داده شده است.
ج: مگر شیخ قرضاوی نگفت: «اگر ثابت شود که محمود عباس رئیس خودگردان فلسطین در به تعویق افتادن تقریر گولدوستون در نسل کشی غزه دست داشته باشد، باید در خود مکه سنگسار و سوزانده شود».
د: کسی که الفبای اسلام را طوری که قرآن و سنت می گوید بداند، در این شک نمی کند که حکام کشور های اسلامی به سه طبقه تقسیم می شوند:
اول: چند نفر که مستقل هستند و در خدمت استعمار نیستند، مثل ایران، سودان. استعمار هم برای شان روزانه مزاحمت ایجاد می کند و مشکل می تراشد.
ب: کسانی که نامشان مسلمان است ولی با حمایت استعمار با نظام های دکتاتوری و بسته در خدمت استعمار و قلع و قمع نهضت های اسلامی اند. مثل الجزائر، مصر، المغرب، اردن، تونس، یمن، و همهء کشور های خلیج و...
ج: کشور های هم مثل پاکستان، موریتانیا، افغانستان و غیره که در میان هردو قرار دارند و در یک نوع نفاق سیاسی بسر می برند.
استعمار همان های را قبول ندارد که حرفش را قبول نکند. ورنه داستان آزادی بیان، جامعه مدنی، دموکراسی و... حرف مفت است و غرب در کشور های ما دنبال آن نیست. چون این استعمار برای بسته ترین و ظالمترین نظامها آنهم بنام اسلام سالانه 50 ملیارد دالر سلاح بفروش می رساند، مثل سعودی. و یا اینکه به مصر سالانه 1300 میلیون دالر می دهد تا نهضت اسلامی را برای تأمین امنیت اسرائیل قلع و قمع نماید. جالب اینکه به این کشور ها سالانه پنجاه هزار تن زنجیر، زولانه و وسایل زندان و تعذیب صادر می کند.
اینها همه اش می رسانند که این حرف های شما یا از حلقوم استعمار و یا از حلقوم شما به نفع استعمار در اثر بی خبری و یک احساسات محض بیرون می شود.
بهر صورت در وقت های دیگر ان شاء الله به سراغ چرندیات تو خواهم رسید و به شما چلینج می دهم نظریات شما هیچ همخوانی با قرآن و اسلام ندارد. اگر شما همین را خوش دارید، من آماده ام.
به شرط اینکه شاذ حرف نزنید، قهر هم نشوید و به هیچ صفتی خشونت، دین فروشی، وهابی گری و... کسی را متهم نسازید. تنها دلایل جانب مقابل را نقد کنید و دلایل خود را بیاورید.
البته این را بدانید که؛ آیت و یا حدیث صریح را نمی شود با حرف شخص نقد کرد.
اسلام را در روشنایی عملکرد ملا عمر، طالب و حتی خود تان مطالعه نکنید.
اینها که شما مثال می زنید منابع اسلام نیستند.
این تویی که از اسلام برداشت التقاطی دارد و این ملا عمر است که اصلا از اسلام چیزی نمی داند و لکهء ننگی بر دامن اسلام است.
بعبارت دیگر هر دوی شما در دو سوی انحطاط فکری قرار دارید.

پایان

جستجو در کابل پرس