Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 42542

اعظم سیستانی و صبورالله سیاه سنگ، قلم به دستان قبیله پرست

24 دسامبر 2010, 21:02, توسط مهران موحد

به نظر می رسد که برخی از چیزفهم ها و روشنفکران و قلمزنان ما به حدی درچنبره قوم و قبیله و تبار گیر مانده اند که یارای آن را ندارند که حتا یک لحظه خود را از آن چنبره بیرون بیاورند. به همه مسایل با عینک قوم و قبیله و تبار نگاه می کنند. وظیفه دارند که نفرت و تعصب پراکنی کنند و تنش های قومی را دامن بزنند. برخی از این قماش افرد با گرایش های صرف قبیلوی به تحلیل عجیب و غریب مسایل می پردازند.

یکی از این افراد اکادمیسین سیستانی است. وی طوری که از نوشته هایش معلوم می شود تا فرق سر در لجن قبیله غرق است. قبیله و ارزش های قبیلوی برای وی حیثیت مقدسات را دارد. وی اخیرا مقاله ای نوشت تحت عنوان "ائتلاف شمال، قوم پشتون را به اقلیت مبدل می کند". وی در این مقاله سرشار از اباطیل و اکاذیب و ترهات مدعی شد که اگر وضع به همین گونه که هست پیش برود قوم پشتون به اقلیت مبدل خواهد شد.

با وجود آن که پشتون ها اکثریت مطلق وزارت ها و ادارات عمده دولتی را به تصرف خود در آورده اند اعظم سیستانی ادعا می کند که پشتون ها هیچ قدرتی ندارند و همه قدرت به دست ائتلاف شمال است.

کسی نیست از وی بپرسد که آیا به نظر شما پشتون ها اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل می دهند که حالا - به ادعای شما- قرار است به اقلیت مبدل شوند؟

شما بر اساس کدام آمار و ارقام به این باور رسیده اید که پشتون ها اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل می دهند؟ آیا به شمایی که لقب اکادمیسین را با خود یدک می کشید مناسب است که بدون سند و مدرک حرف بزنید و سخنان خود را بر پیش فرض هایی استوار کنید که صحت آن ها هرگز معلوم نیست؟

اعظم سیستانی که قبیله مثل خدا پرستش می کند در این مقاله خود سخنی را به احمدشاه مسعود نسبت می دهد بدون این که هیچ سندی برای نقل قول خود ارائه کند. وی می گوید که ": احمدشاه مسعود هنگامی که وارد کابل شدند در سال های هفتاد خورشیدی گفته بود من وقتی خوشبخت خواهم شد که شما در کابل دروازه ها را بکوبید و صدایی نشنوید که بگوید" ثوک ئی؟"...

نمی دانم از کجا وی از این سخن مسعود مطلع شده؟ چرا هیچ مدرکی در این زمینه ارائه نمی کند؟

لحن حرف های اعظم سیستانی به شدت با لحن حرف هایی که در کتاب "دویمه سقاوی" زده شده شباهت دارد. قبیله پرستان همگی سر وته یک کرباس اند و منطق شان هم شبیه یکدیگر است.

وی بارها و بارها از ائتلاف شمال و شورای نظار سخن به میان می آورد. این در حالی است که کسی که از اوضاع کشور ما آگاه باشد به خوبی می داند که حالا سخن گفتن از ائتلاف شمال و شورای نظار، ابلهانه و کودکانه است چرا که نه ائتلاف شمالی وجود دارد و نه شورای نظاری. ائتلاف شمال در شرایط خاصی و برای مقابله با گروه قبیله گرای طالبان شکل گرفت و پس از سقوط طالبان، رهبران این ائتلاف هر کدام به راهی رفتند.

اعظم سیستانی یاوه گو و ژاژ خای، ائتلاف شمال را ائتلافی می شمارد که برای از بین بردن پشتون ها و تصفیه های قومی شکل گرفته بود. این در حالی است که اگر کسی اندکی آگاهی داشته باشد می داند که ائتلاف شمال به خاطر دفاع از نوامیس وارزش های مردمی که مورد ستم طالبان قرار می گیرند تشکیل شده بود. در این ائتلاف پشتون ها هم سهم داشتند و هرگز این ائتلاف به قوم خاصی تعلق نداشت.( البته این را هم بگوییم که ائتلاف شمال اصطلاحی است که پاکستانی ها اختراع کرده اند و عجیب هم نیست که افرادی همچون اعظم سیستانی آن را تکرار کنند چرا که قبیله پرستان همیشه ابزار دست پاکستان و دستگاه استخباراتی آن کشور بوده اند).

به تصور من، افراد وقیح و بی شرمی مثل اعظم سیستانی به خود این جرات را می دهند که ادعا کنند پشتون ها در افغانستان سهم اندکی از قدرت را به دست دارند در شرایطی که همه مراکز تصمیم گیری به دست آن هاست و سهم زیادی به دیگران داده نشده است. تمامیت خواهی یعنی همین. جریان تمامیت خواه هرگز به سهم خود قانع نیست و همیشه بیشتر از آن چه در اختیار دارد می خواهد.

جریان تمامیت خواه با افکار فسیل شده و قرون وسطایی خود می خواهند کشور ما با روش های قرون وسطایی و عبدالرحمان خانی و نادرخانی اداره کنند. این افراد، هیچ آگاهی ای از تحولات تاریخی و تطور زمان ندارند.

یکی از ممیزات بارز فاشیست ها و قبیله پرستان این است که اهل گفتگوی منطقی نیستند و همیشه مسایل را از عینک قبیله نگاه می کنند. پر از عقده و عصبیت ناروای جاهلی هستند و همه اتفاقاتی را که رخ می دهد با ذهنیت قبیلوی خود وارونه تفسیر می کنند.
یکی از این ها کسی است که قلم به دست است و با ادب و هنر سروکار دارد. وی صبورالله سیاه سنگ نام دارد. از قرائن پیدا است که ایشان فردی به شدت عصبی و تند مزاج و عقده ای هستند. بی حوصله بودن و عصبی بودن و دمدمی مزاج بودن و عقده ای بودن وی را هنگامی دریافتم که با وی در شبکه اجتماعی فیسبوک گفتگوی کوتاهی انجام دادم.

من خواستم در آن گفتگوی کوتاه ایرادی را در مورد مقاله ای از ایشان که عنوان "دم غنیمت است" را داشت متذکر شوم، اما وی به دلیل اسیر بودن در چنبره ذهنیت قبیلوی خود بحث را عوض کرد و حرف های بی ربط زد.

ذهن وی به حدی گرفتار عقده ها و تعصب های قومی و تباری است که هر سخنی تداعی کننده همان عقده ها و تعصب های رذیلانه برای وی می شود.

بهتر است که متن گفتگوی کوتاه من با ایشان را در این جا بیاورم و داوری را بر عهده شما می گذارم:

مهران موحد: دستت درد نکند با این نوشته زیبایت. در ضمن، پرسشی از شما دارم: می دانم که شما دقت و وسواس شگفت انگیزی در گزینش واژه ها در نوشته های خود دارید، ولی چه طور شد که به جای واژه یهودیان از کلمه یهودها استفاده کردید؟ . شما بهتر می دانید که از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست.

می ترسم از این که این ایراد من از قبیل ایرادهای بنی اسرائیلی باشد.
به هر حال، پیروز باشید

صبورالله سیاه سنگ: سلام مهران جان موحد
جهانی سپاس از نامه پر مهر تان. با کمال شرمندگی باید بگویم که یکی از چهار عیب شرعی من ندانستن "گرامر" (دستور زبان) است. همیشه به خود میگویم: کاش به جای آشنایی سرسری و نارسا با چهار پنج زبان، تنها یکی را با گرامر درست فرامیگرفتم

برگردیم به پرسش زیبای تان. در نگاه من ایراد شما نه تنها "بنی اسراییلی" نیست، بلکه خیلی هم "قـریشـی" و حتا "آل ابراهیمی" است، امیدوارم پاسخهای من گستاخانه جلوه نکنند

اول: آنچه نگاشته اید "یهودیان"، در نگاه من مفردش میشود "یهودی" و آنچه من نوشته ام "یهودها"، مفردش میشود "یهود". آیا به نظر شما هم "یهود" و هم "یهودی" را میتوان به عین شکل جمع بست و هردو را یکسان "یهودیان" نوشت؟

دوم: فرموده اید: "از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست." دوست عزیزم! باور کنید نزدیک به چهل سال میشود که چشم درد به دنبال همین کتاب میگشتم و نمییافتم. آیا ممکن است با لطف و بزرگواری که دارید، برایم بنویسید در کدام کتاب دستور زبان آمده است که کاربرد "یهودها" درست نیست؟ و چرا؟

سوم: در نوجوانیها شنیده بودم (چنانی که در بالا نوشتم، سندش را تا امروز به چشم ندیده ام) که موجودات زنده را با افزودن "ان" جمع میبندند و موجودات غیرزنده را با افزودن "ها". من هم چندین سال کورکورانه پذیرفته بودم که باید فرمانبردار شنیدگیها باشم. ولی هنگامی که دیدم نویسندگان و سرودپردازان بزرگ مینویسند: "آدمها، پرستوها، بزها، پروانه ها، کرمها، خرسها و ...." در آغاز میخواستم به همه شان بگویم که "آهای بزرگواران! شما اشتباه میفرمایید. اینهمه موجودات زنده را در حالت جمع چنین بنویسید: "آدمان، پرستوان، بزان، پروانهان، کرمان، خرسان و ...." سپس میدیدم که آنچه در پرتو "دستور زبان" مورد پسند من می آمد، در عین غم انگیز بودن، خنده آور هم است؛ زیرا در کتابها چنین نمینویسند

مهران جان موحد عزیز! اینک که شما میگویید "از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست."، پرسشهای کهن من دو چندان میشوند. اگر کاربرد "یهودها" نادرست باشد، آیا نباید "عربها، جرمنها، انگلیسها، اسپانویها" نیز نادرست باشند؟ آیا باید نوشت: عربان، جرمنان، انگلیسان، اسپانیان؟ از سوی دیگر، آیا آدمان، پرستوان، بزان، پروانهان، کرمان، خرسان و ... در نقش جمع آدم، پرستو، بز، پروانه، کرم، خرس و ... به راستی نادرست اند؟

سپاسگزار خواهم شد اگر رهنمایی کنید. نام آن کتاب دستور زبان نیز فراموش نشود، زیرا سخت به داشتن آن سند و دانستن این نکته نیازمندم.
با ارادت و حرمت

مهران موحد : جناب آقای صبورالله سیاه سنگ گرامی،
سپاسگزارم از این که پرسش «آل ابراهیمی» من را پاسخ دادید.
متاسفانه من نتوانستم در پرسش نخستین خود «مافی الضمیر» خود را با شفافیت مطرح کنم. از همین رو، می بینم که شما برداشت دیگری از پرسش من داشته اید و این باعث شده که بحث ما گرفتار انحراف شود.
استاد گرامی، من ایرادی در جمع بستن یهود با «ها» نمی بینم چرا که «ها» همانند «ان» از علامت های جمع در زبان فارسی است و ما می توانیم در هنگام جمع بستن کلمه ای از هر دوی این علامت ها استفاده کنیم به شرط این که به قول شما « در کتاب ها چنین نوشته باشند». من بر خلاف شما از همان آوانی که با زبان فارسی آشنایی اندکی پیدا کردم هیچ پرسشی برای من راجع به این که هر کدام از این دو علامت جمع را در کجا به کار ببریم خلق نشد. این که برای شما در آغاز، علامت های جمع در زبان فارسی سردرگمی ایجاد کرده، کمی تعجب انگیز است.
به هر حال، پرسش خود را یک بار دیگر خدمت شما این گونه می نویسم:
یهود اسم جمع است. چه طور روا می پندارید که اسم جمع، بار دیگر جمع بسته شود، تفاوتی نمی کند که با «ها» جمع ببندید یا با «ان»؟ . همان گونه که می دانید مفرد یهود، یهودی است. بنا بر این، اگر می خواهیم واژه یهودی را جمع ببندیم یا بگوییم یهودیان یا بگوییم یهودی ها. ولی شما راه سومی را برگزیده اید و نوشته اید: یهودها.

برای دانستن این مسائل نیازی نیست به این که خود را زحمت دهیم و به کتاب های دستور زبان، مراجعه کنیم. این گونه مسائل را بنده از جمله مسائل ابتدایی در دستور زبان می شمارم که با خواندن چند متن ادبی در زبان فارسی حتما این مسائل را خواهیم آموخت.
امیدوارم این بار، پاسخی که شما ارائه خواهید کرد متضمن نکته های انحرافی نباشد.
مخلص شما- مهران موحد

صبور سیاه سنگ : تشکر مهران جان عزیز
شما را همان دستور زبان و ما را همین انحراف گوارا باد. با بهترین آرزوها

باز صبورالله سیاه سنگ در ادامه می نویسد: گر دانستن ریشه و پیشینه خانوادگی من (سیاه سنگ) به درد شما میخورد، نیازی به اینهمه کنایه بازیها نیست. در هر سایتی که خواسته باشید، میتوانید مرا از قوم یا قبیله "یهود" بخوانید. نمیدانم کجای "یهود" بودن اینقدر شرمساری و کجای "آریایی" بودن اینقدر افتخار دارد

من از مرزهایی که شما تازه آنها را دشنام ساخته اید، هزار بار اینسو و آنسو رفته ام. اینگونه یادداشت نوشتنها در برابر من و خانواده ام هرگز تازگی ندارند. نامم را در جستجوگر گوگل نگاه کنید؛ کمابیش پنجصد نوشته از نوع آنچه شما تفاله کرده اید، به چشم میخورند

بد نیست این را نیز بدانید که سیاه سنگ را نه "نفرین" از کار بازمیدارد و نه "آفرین". برای مزید معلومات شما شخصیت "والاگهر" باید بگویم که برخلاف برخی از آدمهای نازک نازنجی روزگار کنونی، من از برچسپهای "یهودی"، "جت"، "جولا" و "جاسوس فلان کشور" هرگز نمیترسم. هر چه میخواهید بنویسد. آری من همانم. دست تان هم آزاد! هر زمان که داور دادگاه شوید، میتوانید نخست مرا به دار بزنید

در راه تان پیروز باشید

مهران موحد : صبور سیاه سنگ عزیز، گزینه دیگری که فرا راه شما وجود دارد این است که به اشتباه دستوری نوشته تان اعتراف کنید. نمی دانم چرا این کار را نمی کنید؟ شاید به دلیل این که اعتراف کردن به اشتباه شهامت اخلاقی می طلبد.

به راستی که اعتقاد به فاشیسم قبیله تا چه حدی منطق آدم را معیوب و مزخرف می سازد!! به قول معروف: ده ده کجا و درختان ده کجا؟

جستجو در کابل پرس