غلام مجدد سلیمان لایق، طراح سیاست های نژادپرستانه دولت افغانستان
19 نوامبر 2012, 00:57, توسط Usman
ســــــگها شعر فارسی ميگويند
همواره در طول سلطنت پادشاهان ترک نژاد در ایران، فارس سگ ها در مدح آنها شعر میگفتند و خود را تا حد یک سگ کوچک میکردند تا شاید پادشاه تکه استخوانی را در جلوی آنها بیندازد .توجه شما را به تعدادی از این اشعار جلب میکنم
1. فردوسی در مدح سلطان محمود غزنوی می گوید
یکی گفت کین شاه روم است و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند
به ایران به توران ورا بنده اند / به رای و به تدبیر او زنده اند
جهاندار محمود شاه بزرگ / به آبشخور آرد همی میش و گرگ
چو کودک لب از شیر مادر بشست / ز گهواره محمود گوید نخست
2. انوری ابیوردی در مدح سلطان سنجر سلجوقی می گوید
خسروا بنده را دوسه سال است که همی آرزوی آن باشد کز ندیمان حضرت ار نشود از مقیمان آستان باشد بخرش پیش از آنکه بشناسی کانگی رایگان گران باشد چه شود گر ترا درین یک بیع دست بوسیدنی گران باشد
3. اثیراخسیکتی درمدح قزل ارسلان ترک می گوید
ای کمینگاه فلک ابروی تو / آبروی آفتاب از روی
جای جانها گوشه شبوش تو / دام دلها حلقه گیسوی تو
بر سر کوی غمت بر تا «اثیر» / های هویی می زند بر بوی تو
کم نگردد رونق حسن تو هیچ / گر بیفزاید سگی در کوی تو
4. در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی مورد توجه شاه بوده و شاه عباس وی را در سفر شکار همراه خود می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید
سحر آمدم به کویت* به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی *به چه کار رفته بودی
5. جامی می گوید
هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوان
شد سگ کوی تو جامی / چون سگانش داغ کن
تا بداند هر که بیند، / کز سگان کوی تست
6. فخرالدین عراقی هم می گوید
بگذار که بگذرم بکویت یکدم ز سگان کویم انگار
بگذاشتم این حدیث کز من دارند سگان کوی تو عار
پندار که مشت خاک باشم زیر قدم سگ درت خوار
7. سنایی در مدح سلطان ترک می گوید.
ما را سگ خویش خوان که تا ما گوییم که شیر چرخ ماییم
ســــــگها شعر فارسی ميگويند
همواره در طول سلطنت پادشاهان ترک نژاد در ایران، فارس سگ ها در مدح آنها شعر میگفتند و خود را تا حد یک سگ کوچک میکردند تا شاید پادشاه تکه استخوانی را در جلوی آنها بیندازد .توجه شما را به تعدادی از این اشعار جلب میکنم
1. فردوسی در مدح سلطان محمود غزنوی می گوید
یکی گفت کین شاه روم است و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند
به ایران به توران ورا بنده اند / به رای و به تدبیر او زنده اند
جهاندار محمود شاه بزرگ / به آبشخور آرد همی میش و گرگ
چو کودک لب از شیر مادر بشست / ز گهواره محمود گوید نخست
2. انوری ابیوردی در مدح سلطان سنجر سلجوقی می گوید
خسروا بنده را دوسه سال است که همی آرزوی آن باشد کز ندیمان حضرت ار نشود از مقیمان آستان باشد بخرش پیش از آنکه بشناسی کانگی رایگان گران باشد چه شود گر ترا درین یک بیع دست بوسیدنی گران باشد
3. اثیراخسیکتی درمدح قزل ارسلان ترک می گوید
ای کمینگاه فلک ابروی تو / آبروی آفتاب از روی
جای جانها گوشه شبوش تو / دام دلها حلقه گیسوی تو
بر سر کوی غمت بر تا «اثیر» / های هویی می زند بر بوی تو
کم نگردد رونق حسن تو هیچ / گر بیفزاید سگی در کوی تو
4. در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی مورد توجه شاه بوده و شاه عباس وی را در سفر شکار همراه خود می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید
سحر آمدم به کویت* به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی *به چه کار رفته بودی
5. جامی می گوید
هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوان
شد سگ کوی تو جامی / چون سگانش داغ کن
تا بداند هر که بیند، / کز سگان کوی تست
6. فخرالدین عراقی هم می گوید
بگذار که بگذرم بکویت یکدم ز سگان کویم انگار
بگذاشتم این حدیث کز من دارند سگان کوی تو عار
پندار که مشت خاک باشم زیر قدم سگ درت خوار
7. سنایی در مدح سلطان ترک می گوید.
ما را سگ خویش خوان که تا ما گوییم که شیر چرخ ماییم