Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 71698

غلام مجدد سلیمان لایق، طراح سیاست های نژادپرستانه دولت افغانستان

28 مارچ 2013, 00:32, توسط akbar

داریوش خونخوار نحوه و مراحل و عاقبت شورش وهیزدانه فارس را اینگونه شرح می دهد:
« داریوش شاه می گوید: « مردی به نام وهیزداته، شهری به نام تاروا در سرزمین یائوتیا، در پارس، او از آنجا برخاست، در پارس شورش کرد، برای دومین بار، او چنین به سپاه گفت: « من بردیا هستم، پسر کورش »، آنگاه، سپاه پارس که در کاخ بود، و قبل از این از یدایا آمده بودند، علیه من شورشی شدند، سپاه به طرف وهیزداته رفت، او در پارس شاه شد. داریوش شاه می گوید: « آنگاه سپاه پارس و ماد را که با من بودند فرستادم، یک پارسی به اسم ادتوردیه، بندۀ من، او را سردارشان کردم، باقی سپاه پارس در پی من به سرزمین ماد آمدند، بعدآ، ارتوردیه با سپاه به پارس رفت، هنگامی که به پارس رسید، شهری به اسم رخا، در پارس، در آنجا وهیزداته، که خود را بردیا می خواند، با سپاه برای نبرد، به سوی ارتوردیه رفت، سپس، آنان به نبرد پرداختند اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه وهیزداته را شکست داد، ۱۲ روز از ماه ثورواهره گذشته بود، بدین سان آنها به نبرد پرداختند. داریوش شاه می گوید: « آنگاه، وهیزداته با تعداد کمی از سواران گریخت، او به پایشیا هووادا رفت، از آنجا سپاهی را جمع کرد، و باز یکبار، به سوی ارتوردیه راه افتاد برای نبرد، کوهی به اسم پرگه، در آنجا آنان نبرد کردند، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه وهیزداته را شکست داد، ۵ روز از ماه گرمپده گذشته بود، بدین سان آنان به نبرد پرداختند، و وهیزداته را دستگیر کردند، و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند دستگیر کردند .
داریوش شاه می گوید: « آنگاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، شهری به اسم هووادیچیه، در پارس، در آنجا تیر به مقعدشان فرو کردم ».
داریوش شاه می گوید: « این آن کاری است که من در پارس کردم ».
داریوش شاه می گوید: « این وهیزداته، که خود را بردیا نامید، سپاهی را به ارخوزی فرستاد، یک پارسی به اسم ویوانه، بندۀ من، ساتراپ در ارخوزی، علیه او، و او مردی را سردارشان کرد، او به آنان چنین گفت: « بروید، با ویوانه و سپاهی که داریوش را شاه می خواند بجنگید »، سپس، این سپاهی که وهیزداته فرستاده بود به سوی ویوانه، برای نبرد، به راه افتاد، دژی به اسم کاپیشکانی، در آنجا آنان نبرد کردند، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه شورشی را شکست داد، ۱۳ روز از ماه انامکه گذشته بود، بدین سان آنها نبرد کردند».
داریوش شاه می گوید: « باز هم یک بار دیگر شورشیان گرد هم آمدند، برای آغاز نبرد به سوی ویوانه رفتند در سرزمینی به اسم گندوتوه در آنجا آنان به نبرد پرداختند. اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را کاملا شکست داد. هفت روز از ماه ویخنه گذشته بود، بدین سان آنان به نبرد پرداختند.
داریوش شاه می گوید: « آنگاه این مرد که سردار این سپاه بود که وهیزداته در برابر ویوانه فرستاده بود، با تعداد کمی سوار گریخت، او به راه افتاد، دژی به اسم ارشاده، در ارخوزی، تا آنجا رفت، بعدآ ویوانه با سپاه در پی آنان رفت، در آن جا او را گرفت و مردان را کشت که وفادار اصلی او بودند.
داریوش شاه می گوید: « آنگاه این مردم از آن من شدند، این آن کاری است که من در آرخوزی کردم ». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، صفحات ۲۳۸ تا ۲۴۳)
این طولانی و دامنه دارترین شرح مقاومت در برابر داریوش است، که به عنوان جذاب ترین شوخی تاریخ هخامنشی، معلوم می کند که مردم فارس هم با حمایت های متوالی از سرداری به اسم وهیزداته و دیگر فرماندهان سپاه که او انتخاب می کرده، در سرزمین فارس با بر پا کردن شورش، نفرت شان را از داریوش اعلام کرده اند!!! همین جا بگویم مشخصات این سرزمین پارس، که داریوش در کتیبه آدرس می دهد، با فارسی که حالا می شناسیم هیچ قرابتی ندارند! زیرا که کتیبه اسامی شهرها و مناطقی چون تاروا، یائونیا، یائودا، پائیشیاهوادا، پرگه، هوادیجیه، کاپیشکانی، گندوتوه، و ارشاده را در پارس بر می شمرد که همانند اسامی مناطق و سرزمین های دیگر، در حال حاضر قابل شناسایی تقریبی هم نیستند و این دلیل واضحی است که " قتل عام پوریم " مراکز تجمع آن منطقه ای را هم که داریوش فارس می شناخته درهم کوبیده است، چنان که سازندگان تخت جمشید را در حین کار قتل عام کردند و موجب شدند که آن مجموعه ابنیه تاکنون نیز نیمه کاره و به خود رها شده بماند. بعدها و به خواست خداوند سخن نهایی را دربارۀ مجموعۀ تخت جمشید خواهم نوشت تا معلوم شود که اگر هیچ مرکز سیاسی بعد از خشایارشا وسوسه نشده تا آن ابنیۀ نیمه تمام را به اتمام برساند و مورد استفاده قرار گیرد خود بزرگ ترین دلیل است که وسعت و عمق عواقب ضد تمدنی پوریم، به طول ۲۲۰۰ سال و تا زمان صفویه اجازه نداده است که در این سرزمین مراکز تجمع و تولید و توزیع و مدیریت سیاسی قدرتمندی شکل بگیرد، تا این یا آن سودای فرهنگی و اشرافی و از جمله تکمیل و بهره برداری از ابنیۀ نیمه تمام تخت جمشید را در سر بپروراند.
مطلب بدیع در مورد وهیزداته این است که او خود را بردیا فرزند کورش خوانده است و تمام مردم و به قول کتیبه، حتی سپاهیان اهل فارس که در کاخ داریوش بوده اند، بلافاصله به وهیزداته پیوسته اند!!! اگر اسم بردیا برای مردم و حتی سپاهیان کاخ داریوش چنین جذابیتی داشته است که موجب برپایی شورش و بلوای عمومی بر ضد داریوش شود، و اگر می دانیم تاریخ یهود بردیا و کمبوجیه را عناصر ضد یهود و بخت النصرهای ثانی خوانده است، پس سراپای این مقاومت ها در واقع علیه استیلای پنهان یهودیان بوده، که نیزه داران هخامنشی را رهبری می کرده اند و حضور ناشناس و آنوسی مسلک همین یهودیان در همه جا و به احتمال حتی در میان نزدیکان سران مقاومت، موجب عدم موفقیت کامل سرداران ستیزه با داریوش، علی رغم این همه جان فشانی شده است. همین مطلب از زاویه ای دیگر نشان می دهد که میان سلاله داریوش با کورش بنیان گذار جز خصومت و ستیزه برقرار نبوده و چنان که همه جا ثبت است، داریوش عنصری یهودی بوده است که برای بازگرداندن استیلای از دست رفته یهود در میان قبیله و اولاد کورش، به کودتای هفت نفرۀ برق آسایی دست زده که به مرگ اولاد کورش و انتقال قدرت به او انجامیده است. اما هنوز داستان وهیزداته نکته قابل اندیشیدن دیگری نیز عرضه می کند که چرا داریوش علی رغم این مقاومت طولانی و دامنه دار و خطرناکی که وهیزداته با توسل به اسم بردیا به راه انداخت، چنان که در مورد فرورتی و چیژتخمه مرتکب شد، دستور مثله و بد شکل کردن وهیزداته را نداده است؟!!!

جستجو در کابل پرس