Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 36288

من پاسخم را از جناب رفیع صافی گرفتم

28 فبروری 2010, 14:43, توسط عصر

برای آنهایی که بحث های ادبی و فرهنگی را با مسایل سیاسی و پیشینهء سیاسی اشخاص درهم می آمیزند:
در مورد خودم که عبدالصبور رحیل دولتشاهی باشم، باید بگویم که هرگز و هیچگاه عضویت شورای نظار جمعیت اسلامی را رسماً نداشته ام. اما اگر میداشتم، نه مایهء ننگ بود و نه هم افتخار. بلکه کنش من درین شوراست که میتواند برایم ننگ آور یا افتخار آفرین باشد. وانگهی اگر عضویت در حزب دموکراتیک خلق، حزب اسلامی حکمتیار، تنظیم طالبان، حزب وحدت اسلامی، اتحاد اسلامی وغیره ننگ نباشد، چرا عضویت در شورای نظار برای کسی مایهء ننگ باشد؟
شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان بزرگترین تشکل سیاسی- نظامی و ملی ترین تشکلی ازین دست در کشور بوده است. این بحث یک بحث سیاسی است و در شورای نظار شخصیت های زیادی وجود دارند و وجود داشته اند که در هرمیدان سیاسی یی از خود توانایی دفاع را دارند. در کابلپرس یک جو ضد مجاهدین، ضد شورای نظار وضد تاجک حاکم بوده و هر کمونیست، فاشیست، خلقی، پرچمی، راوایی و..... درینجا صدایش شنیده و برایش کف زده میشود. ازینروست که "شورای نظاری" بودن در نظر اینها اتهام جلوه میکند، اتهامی که رد ناشدنی است.... یا ذوالجلال!
در یکی از روستا های پروان، زادگاه بنده، جولا ها زیاد بودند. البته جولایی مانند هر پیشهء دیگری مقدس است و من به هیچگونه تبعیض معتقد نیستم اما ذهنیت عامه چیز دیگریست که جولایی را از پیشه های پست میدانستند. بازهم تکرار میکنم که این ذهنیت درست نیست.
می گویند زمانی پیشهء جولایی بسیار اهمیت پیدا کرده جولا ها پولدار وچنان به خود مغرور شده بودند که برای توهین کسی به او می گفتند: "تو ای ره سیل کو، کلیش کلی دهقان واری!"
در کابلپرس هم شماری همین تصور را دارند. وقتی هرچه مستعار نویس و بی نام نشان، عقده مند، فاشیست و..... جمع شد تصور میکنند کار شان بالا گرفته و حالا میتوانند "شورای نظاری" گفتن را به گونهء توهین به دیگران به کار ببرند. زهی خود بینی و رفتن در لاک خود!
شورای نظار تشکیلاتی بوده است سیاسی – نظامی. اساسات همین شوراست که پسان ها بنیاد جبههء متحد ملی را ساخت. این بنیاد یگانه بنیاد ملی ییست که اگر درست به آن عمل شود، وحدت ملی و تامین حقوق مساوی مردم دران میتواند تامین گردد. شورای نظار کدام محفل متشکل از چارتا روشفنکر بی ریشه نبود که گاهی به دهل کمونیزم شعار انترناسیونال سربدهد و زمانی هم دهل دموکراسی به گردن بیندازند و سرود ضد "جنگسالار" بخواند. شورای نظار همان شوراییست که با حفظ اعتقادات اسلامی و ملی خود به دهن هرچه تروریست بین المللی و افراطیون مذهبی نیز کوبیده است. شورای نظار رهبر آزادهء خود را نیز درین راه از دست داد. افتخار شورای نظار بزرگتر ازان است که بشود با پاچه خایی چند تا راوایی و فاشیست عقده مند بیغیرت و بی شهامت مستعار نویس خدشه دار شود. خون شهدای شورای نظار از بدخشان تا نیمروز و از هرات تا لغمان هزاران سنگر را گلگون کرده است. شورای نظار هم درگذشته پا درزمین خویش داشته و حاضر در صحنه بوده و هم در آینده چنین خواهد بود. دوبی را روز عید معلومش میشود!
بلی، من نیز از بدکنشی شماری از منسوبان شورای نظار که به معامله گری پرداخته سنگر حق و عدالت اجتماعی را در بدل چوکی و پول فروخته اند، بیزارم و به آنها نفرین می فرستم. اما نمیشود به خاطر چند معامله گر همهء افتخارات این تشکل ملی را نادیده گرفت. اما پرسش اینجاست که اگر منسوبین شورای نظار به همچو اعمالی دست زده اند، کدام تنظیم سیاسی دیگری هست که چنین نکرده باشد؟
پس به همهء مستعار نویسان بی هویت و بی شهامت اطمینان میدهم که شورای نظاری بودن برای من اگر افتخار نباشد ننگ هم نیست. عضویت در یک سازمان سیاسی نه افتخار می آورد و نه هم ننگ. بلکه این کنش انسان ها و موضعگیری انسان هاست که میتواند مایهء ننگ و افتخار باشد. البته به هوش باید بود که ننگ و افتخار از نگاه زمان و مکان مفاهیم نسبی اند. اما از آنهایی که مرا شورای نظاری می خوانند می پرسم که یک بار سر درگریبان خود کرده و از وجدان خود بپرسند که وقتی شورای نظار در برابر روس و بعداً پاکستان و طالبان می جنگید، آنها کجا بودند و در کجای دنیا نان بیغیرتی می خوردند و در زیر چکمه و تازیانهء کدام طالب ذلت می کشیدند؟
اگر در سنگر ضد روس ضد طالب و ضد پاکستان بوده اند، کدام سنگر؟ واگر سنگری نداشتند، چه میکردند؟ عجب زمانه یی شده است!
پس بهتر است این رجز خوانی ها را پیش خود نگهدارند که ازین اتهامات و "دهقان" گفتن ها ما جز این که بخندیم، اثردیگری برما نمی کند.
حتی گیرم که شخصی متهم به هزاران جنایت هم باشد، وقتی میگوید که فلان شعر بیدل درست ترجمه نشده، یا فلان کلمه به درستی به کار گرفته نشده، نمیتوان به خاطر اتهامات جنایی اش سخنش را رد کرد. آیا با جنایتکارخواندن یک شخص نادرستی املایی و انشایی و یا هم نادانی شخصی که شعر بیدل را غلط تفسیر میکند، اصلاح میشود؟

جستجو در کابل پرس