Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 46798

قتل عام در مزار شریف

15 آگوست 2011, 13:51, توسط وصل خراسانی

درود به شهدای که در ماه اسد 1377 توسط خون آشامان قبیله سالاربه طور فجیع و بیگناه قتل عام شدند.

من یکی از شاهدان عینی قتل عام شهر مزار هستم و خود یکی از متضررین که به مدت بیشتر از سه سال در بند این قوم متحجر کاملا وحشی بوده ام و خاطرات تلخی از آن زمان دارم. این متحجرین که فقط تحجر گرای شان را بالای مردم خراسان زمین اعمال می کنند ولی کاملا نوکران پرو پا قرص isi و دیگر باداران خارجی شان که از کوه سلیمان پایان شان کرده و وطن ما را به این تسلیم نمودند هستند.

فقط به خاطر یادو بود از شهادت مردم بیگناه مزار شریف که شامل همه ای اقوام می شد و بیشتر از مردم هزاره می خواهم از بین آن همه دوتا را این جا برای شما بگویم. که یکی آنها قساوت بی حدو حصر این قوم متحجر را نسبت به دیگر اقوام نشان می دهد ودیگری فریب کاری و بیوفای اینها را.

کارته خراسان در جوار سید آباد زندگی می کردیم، در روز 16 اسد 1377 با دیدن وضعیت مزار شریف فامل ما را به طرف چهار کنت روان کردیم، من و مامایم در خانه ماندیم ولی بعد از سقوط مزار توسط طالب درصبح روز 18 اسد که تمام شهر و اطراف آن را سکوت فرا گرفته بود از طرف سید آباد خانه تلاشی شروع و هر از چند دقیقه بعد صدای فیر می آمد و می دیدیدیم که بچه های جوان وبزرگسالان هزاره به سراسیمه گی طرف دشت شور می رفت و مسیر شان از کوچه پهلوی ما بود و می گفت که طالبان در هرخانه ای که بچه جوان باشد همانجا در خانه اش ضربه می کند و پیش از این که به خانه مابرسد ما فرار کردیم و اکثرا در همان دشت روز را شب نموده بودند وبا استفاده از تاریکی شب به طرف چهارکنت فرار کرده بودند.

در کوچه ما فقط ما هزاره بودیم ودیگران تاجک ازبک وترکمن بودند. من و مامایم هم تصمیم گرفتیم که به طرف دشت برویم و با استفاده از تاریکی شب به کوه فرار کنیم ولی در مسیر راه مامایم گفت که برویم به خانه دوستش که از پشتونهای بلخ بودو درهمان مسیر خانه داشت و شب از همانجا به طرف کوه برویم.

فریب کاری و بیوفای پشتونها

به خانه او رفتیم دیدیم که سه فامل دیگر هزاره که همرای مردان وزنان شان به خانه همین پشتون پناه برده بودند نیز هستند. در بدو ورود ما به خانه همین پشتون: صاحب خانه به ما اطمینان میدهد که مارا تا شب نگهدار خواهد کرد و شب می توانید به طرف کوه بروید ولی بعد از یک یا دو ساعت که این شخص به بیرون از خانه اش هم رفت وآمد داشت به ما گفت که نمی تواند مارا به خانه اش نگهداری کند چرا که طالبان به کسانی که هزاره را پناه داده اند اخطار داده است و گفت که او ق امیر جان بلخ را می شناسد ومارا در نزد طالبان شفاعت خواهد کرد و هیچ مشکل نخواهد پیش آمد خلاصه او رفت در نزدیکی شام همان روز یک جیپ همرا با سه نفر مسلح طالبان بلخی را آورد و از خانه اش دستهای من و مامایم وسه نفر مرد که تنها سر پرست همان سه فامل بود را بستندو بردند به طرف قبر بابه مزاری (جای که اکثر نظامیان و غیر نظامیان هزاره را همان جا سر بریدند و یا هم ضربه کردندکه من فقط در روشنای گروپ قبر بابه مزاری انبوه از جسد را در گودالی عقب آن دیدم) همانجا بکشد ولی جروبحث دو طالب بر سر کشتن ونکشتن ما باعث شد که از کشتن ما صرف نظر و به قرارگاه امیر جان بیاورند و تمام پول، ساعت وانگشتر مارا همان جا چور کردند وبعد مارا به محبس مزار، شبرغان و بعد به قندهار انتقال دادند.

قساوت و بیرحمی این قوم غدار:

در محبس مزار که دو بند داشت مردانه وزنانه کسانیکه از نظر طالبان کافر و واجب القتل بودند در بند زنانه بودند و ما در جمع همین مردم بودیم در آن جمع یکی از ایشانهای روضه شریف، ریس مخابرات مزار و شیخ مفید هم بودند البته توضیح دادن چگونگی وضعیت آنجا از گنجایش این نوشته خارج است فقط یک مورد را می خواهم ذکر کنم.

عصر یکی از همان روز ها که امید وارم هیچ انسانی را به آن روز ها گرفتار نکند کسی را که از ملیت ازبک بود از دروازه همان زندان داخل کرد در حالیکه دستهایش به طور ضرب در؛ یک دست از بالای شانه ودست دیگر از عقب شانه به پشتش با ریسمان نایلون بسته بود و این آدم آن قدر شکنجه شده بود که کاملا پندیده بود. زرداب استفراغ می کرد و از پاچاه ایزارش خون جاری بود(بعد ها گفته شد که چوب را به مقعدش درون کرده بوده ولی خدا می داند) همین انسان به سختی حرف می زد و تنها چیزی که می شد فهمید (آب) بود ولی طالبان در همان حال هم بالای بام پیره بود و به دیگر زندانی ها اخطار میداد که اگر کسی به این کاپر آب دهد به همین سر نوشت دچار خواهد شد، تا این که در پیش روی تمام مردم زندانی وطالبان، همان نفر آب گفته جان داد، این فقط یک مورد است که من گفتم و به دها مورد دیگررا من شاهدش بودم که اگر خداوند بخواهد در طی کتاب خاطرات به مردمم ارائه خواهم داد

جستجو در کابل پرس