Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 51754

قتل عام در مزار شریف

10 جنوری 2012, 09:36, توسط صبار نظری

دوستا عزیر من کسیکه هستم که درست در زمان که طالبان در سال 1998 وارد مزار شریف شد در منطقه ام البلاد متصل کارته علی چوپان و آریانا مربوط ناحیه دهم شهر مزار شریف میزستم. یکتعداد از فامیل و خویش و قوم ما که توانایی فرار از مزار را قبل از داخل شدن طالبان داشتند شهر مزار شریف را ترک نموده بودند. ما هایکه در آن منطقه باقی مانده بودیم بنابر فیصله بزرگان و مردان فامیل همه فامیل ها در سه حویلی که از درون باهم باز بودند جمع شده بودیم تا بدین طریق باهم دیگر نزدیک باشیم و برای همدیگر یک پشتوانه و نیرو باشیم. روز دوم بعد از تسخیر شهر مزار، طالبان با عده از مردمان محلی(باشنده گان ولسوالی بلخ) داخل حویلی شدند و شروع به تلاشی اتاق ها نمودند هرآن چیز باارزش تر که یافتند باخود گرفتند و تمام مردان خانواده ها را بجز از محاسن سفیدان و اطفال را با خود بردند که در آن جمله پدرم و سه تن از کاکاهایم نیز شامل بودند.در مجموع به تعداد بیشتر از 15 مرد را باخود بردند. در ابتدا آنان را در مسجد ابوذر غفاری واقع کارته آریانا بعداً به محبس ولایت بلخ وفردای همان روز توسط کانتینر ها به محبس جوزجان شبرغان انتقال داده شد. من که در آن زمان کوچک بودم برای ردیابی پدرم و کاکاهایم با یکتن از محاسن سفیدان از منزل خارج شدیم و از مردم پرس و پال را آغاز کردیم تا بلاخره دریافتیم که همه اسیران به شبرغان انتقال داده شده است. دوستان دعاکنید آن صحنه دلخراش را که در حومه شهر دیدم برای هیچ یک انسان نشان ندهد. شهریکه زمان در آن من بخاطر آسوده به مکتب میرفتم... کورس میرفتم و با فامیلم در خوشی زندگی میکردم دیگر آن شهر نبود بل یک شهر پر از جسد انسان های پوسیده، آماس کرده ، متعفن، بعضی ها بدون دست و پاه( سگان خورده بودند) در اطراف سفر بخیر، گمرک/پارک فردوسی الی محبس را دیدم . در طول راه چندین بار توسط طالبان متوقف میشدم و به علت هزاه بودنم ازم سوال های میپرسیدند از قبیل دعا قنوت وغیره حالانکه حتی بعضی خودشان از اسلامیت و مذهب و شریعت کلمه هم نمیدانستند. بلاخره قصه کوتاه.... بعد از چندروزی والده مرحومه ام همراه با بعضی دیگر زن ها و برادر کوچکترم راهی شبرغان شدند تا در آنجا گمشده گان شانرا دریابند . بلی دقیقاً هم همانطور شد در محبس شبرغان پدرم را با دوتن از کاکاهایم دریافتند ولی یک از کاکاهایم که نسبت به سایر برادرانش از قد بلند و هیکل نیرومند تر برخوردار بود در جمله آنها نیافتند. پدرم گفتند که برای مدت 12 روز آن برادرش نیز با آنها در شبرغان یکجا بوده ولی روزی طالبان آمدند و داخل محبس عده را باخود بردند که از آن روز الی اکنون ما نه از حیات و ممات آن کاکایم احوال داریم. پدرم بعد از مدت دوماه از زندان شبرغان به دلیل که خود را اهل سنت معرفی نموده بود آذاد شد ولی دو تن از کاکاهایم بعد از ماه ها از زندان کندهار آذاد شدند. خیلی واقعات دیگر نیز اتفاق افتاده است که همه مردم شمال کشور از آن اگاه اند. من منحیث یکی از زجردیده گان این حادثه زمانیکه شنیدم دولت با قاتیلین نه تنها قوم خاص بلکه تمام ملت دست به معامله میزند دیگر از این دولت نا امید شدم و میدانم که فریاد ما مظلومان هرگز به گوش این دولتمردان فاسد نخواهد رسید صرف به دربار اقدس پاک دست دعا بلند میکنم که هر کسیکه برای هر انسان درهر منطقه افغانستان ظلم کرده است مورد نفرین و تنفر خود قرارداده و برای مظلومین عدل را از دربار غیب خویش فراهم سازد. آمین.
نوت: لازم به تذکر است که نه فامیل من و یا کسانیکه گرد هم آمده بودیم مربوط کدام گروه، تنظیم و یا جناح نبودیم ولی این همه مصیبت و زجر را بخاطر شیعه بودن دیدیم.
خدایا همه شهدا بی گناه و بی کفن همه حادثات افغانستان علل خصوص این حادثه خونین را غریق دریای رحمت خود بکردانی و عاملین همچون حادثات و همدستان این عاملین را زود تر از این دنیا جمع نمایی و ما مردم بیچاره را از شر این مفسدان و خون آشامان برهایی.... آمین

آنلاین : قتل عام در مزار شریف

جستجو در کابل پرس