Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 20925

نقد مسحیت در راستای حرفهای کشیش افغانی مسیحی

20 نوامبر 2008, 15:29, توسط محمد خداپرست

بخش دوم : اشکالات اناجيل

مقدمه: دراينکه حضرت موسي و عيسي عليهما السلام داراي کتاب بودند شکي نيست و هيچ اختلافي در ميان اديان وجود ندارد .

در آيات قرآن از يهوديت و مسيحيت تعبير به اهل الکتاب شده واز خود اين کتب تعبير به نور و هدايت شده است ...... انزل الکتاب الذي جاء به موسي نورا و هدي / انعام 91 .

اختلاف در آنجاست که آيا اين کتب موجوده که به اسم تورات و انجيل در دست ماست آيا اين کتب همان تورات و انجيل واقعي هستند يا خير ؟

تصريح آيات قرآن آنستکه اين کتب تحريف شدند و ديگر قابل اعتناء نيستند . در آيه 91 سوره مبارکه انعام خطاب به اهل کتاب ميفرمايد : تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون کثيرا يعني شما اهل کتاب ، کتاب واقعي پيغمبرتان را در چند ورق از کاغذ خلاصه کرديد و بسياري از مطالب آن را پنهان کرديد . اين بود بيان قران و عقيده مسلمانان .

اما اهل کتاب يعني يهوديت و مسيحيت اين مطلب را رد کرده و قائل به آن هستند که کتب فعلي همان کتب حقيقي هستند که بر پيغمبرانشان نازل شده است .

چون بحث ما پيرامون مسيحيت است برآن شديم تا از اناجيل موجوده سخن بميان آوريم و صحت اين اناجيل را در 2 بخش کلي و جزئي مورد بررسي قرار دهيم .

قسمت اول : تحقيق کلي فحول علماي مسيحيت در مورد اناجيل موجوده :

اولا : کشيشهاي مسيحيت از قبيل ( جيروم ) و ( ارحن ) مفسرين معروف مسيحي گفته اند : انجيل در زمان عيسي نبوده بلکه سالها بعد از مسيح به طريق الهام بر حواريين تصنيف شده . و کنت تولستوي روسي در مقدمه کتاب خود با نام انجيل تولستوي ميگويد : اين اناجيل هرگز به طريق وحي روح القدس بر نويسندگان آنها نازل نشده است چنانچه کشيشها در ميان مردم نشر داده اند .

ثانيا : هورن مفسر مسيحي در کتاب تفسير خودش در باب 2 از قسم 2 از مجلد چهارم چاپ سال 1822 ميلادي ميگويد : زمان نوشته شدن اناجيل مشخص نيست و کلماتي که از قدماي مورخين مسيحيت نقل شده همه ابتر و مقطوع السند است .

ثالثا : تولستوي در مقدمه کتاب تفسير خود ميگويد : اناجيل موجوده در زمان ما اتصالي به عيسي ندارد .

نتيجه قسمت اول : از کلمات علماي مسيحيت فهميده ميشود که خود آنها معتقدند که هيچ کدام از اناجيل موجوده در دوران عيسي نبوده است و همه آنها ساخته دست ديگران بوده و فقط ارزش تاريخي دارد . با همه اين اوصاف ما در بخش دوم به يکا يک اناجيل معتبره در نزد مسيحيان اشاره کرده و نقد ميکنيم .

قسمت دوم : بررسي اناجيل موجوده به صورت جزئي

انجيل متي

مسيحيان معتقدند که متي يکي از ياران عيسي عليه السلام بود و انجيلي را که او جمع آوري کرده معروف به انجيل متي است

نقد 1 : مسيحيان تا به الان دليل قاطعي ارائه نکردند که انجيل متي همان انجيلي است که بر عيسي نازل شده است زيرا ميگويند انجيل متي به زبان عبري بوده و بعد ترجمه شده است و باز خودشان ميگويند : نسخه عبراني در دست نيست و حتي نام مترجم انجيل متي عبراني را نميدانند و لذا براي اينکه سندي براي او درست کنند ميگويند : نسخه اصلي به زبان يوناني بوده است !!! . اين توجيه مسيحيت در حاليستکه علماي بزرگ مسيحيت بمانند « هورن » « يوسي » « بيس جيرم » « پي پيس » « ارنينوس » « پي فلس » همگي عقيده دارند که انجيل متي عبراني بوده است .

لازم بذکر است که هورن نام 24 نفر از علماي مسيحيت را ميبرد که در اين مورد با او هم عقيده اند

نقد 2 : بطلان انجيل متي از خود آيات اين انجيل : در باب 9 آيه 9 ص 13 چنين آمده : چون عيسي از آنجا ميگذشت مردي را مسمي به متي به باج گاه ديد و به او گفت : مرا متابعت کن . متي نيز به دنبال او روانه شد . در آيه دوازده همين باب ميگويد : فريسيان به حواريون گفت : چرا استاد شما ( يعني حضرت عيسي ) با آن مرد گناهکار و گمرگچي ( يعني متي ) غذا ميخورد ؟؟؟

نقد 3 : تولستوي در جلد چهارم تفسير خود ميگويد : احتمالات در مورد انجيل متي : تاليف سالهاي 38 _ 43_ 48_ 61_ 62_ 63 _64 بعد از ميلاد است . بنا بر اين ، اين کتاب نميتواند خطابات الهي با عيسي عليه السلام باشد بلکه بعد از او بدست کس ديگري تاليف شده است .

خلاصه : تا به حال مسيحيت نتوانسته اند ثابت کنند که انجيل متي همان انجيل نازل شده بر عيسي است بلکه تاريخ تصنيف آن نشان از آن دارد که اين انجيل بعد از عيسي نوشته شده است و خود اين انجيل هم نشان از آن دارد که انجيل متي نوشته فردي گنهکار بوده که نميتوان به گفته او اطمينان حاصل کرد !!!

انجيل لوقا

در مورد شخص لوقا که جمع کننده انجيل لوقا است ، اختلاف شديدي در ميان مسيحيان وجود دارد . فقط تنها اتفاقي که در مورد او کرده اند اينستکه او حتي از حواريون يا شاگرد حواريون هم نبوده است . گفته اند او از شاگردان پولس بوده است .

نقد 1 : تاريخ تصنيف اين انجيل را بين سالهاي 53 و 64 بعد از ميلاد ذکر کرده اند . بنا بر اين يقينا اين انجيل ، انجيل نازل شده بر عيسي عليه السلام نخواهد بود چرا که بعد از رفتن مسيح از ميان مردم ، نوشته شده است .

نقد 2 : بر فرض که لوقا از يکي از حواريون و يا شاگرد حواريون باشد ميگوئييم : در خود اناجيل موجوده شاگردان حضرت عيسي عليه السلام گناهکار و سست ايمان معرفي شده اند و طبيعي است که افرادي که در حفظ ايمان ناتوان باشند نميتوانند حافظ وحي الهي باشند .

از باب مثال : انجيل متي باب 16 ايه 8 ميگويد : عيسي عليه السلام به ياران خود گفت : اي سست ايمانان چرا در خود تفکر نميکنيد .

نقد 3 : درانجيل لوقا مطالبي وجود دارد که نه با عقل جور در ميايد و نه تاريخ آن را تائييد ميکند . از باب مثال به نمونه ذيل توجه کنيد

در انجيل لوقا باب 20 ايه 41 ميگويد : داوود در کتاب زبور گفته است : خداوند ( يعني عيسي ) به من گفت ......

با اين بيان انجيل لوقا در صدد آنست که بگويد داوود هم ، خدا بودن عيسي را تائييد کرده در حاليکه از نظر تاريخ جناب داوود عليه السلام سالها قبل از حضرت عيسي عليه السلام در دنيا بوده است.

خلاصه : يقينا انجيل لوقا همان انجيل واقعي نيست و شاهد بر اين مطلب ، هم زمان تاليف آن است و هم محتواي اين انجيل است که نه با عقل جور در ميايد و نه تاريخ آن را تائييد ميکند .

انجيل مرقس

در مورد او گفته اند که از خادمان يکي از حواريون بوده و در دوران عيسي حتي به ملاقات حضرت عيسي هم نائل نگشته است . اکثر علماي مسيحي عقيده دارند که انجيل مرقس از نوشته هاي پطرس ميباشد .

نقد 1 : تولستوي معروف روسي در مورد انجيل مرقس مينويسد : اين انجيل ما بين سالهاي 56 تا 65 بعد از ميلاد نوشته شده است . بنا بر اين بعد از حيات دنيوي حضرت عيسي اين انجيل به نگارش در آمده است .

نقد 2 : نقل مطالبي که مخالف عقل است نشان از آن دارد که اين انجيل هم بمانند انجيل لوقا فاقد ارزش است . براي يک نمونه به اين ادرس مراجعه کنيد >>> انجيل مرقس باب 36 آيه 12

خلاصه : اولا اينکه اين انجيل نوشته کيست دقيق معين نبوده و خود علماي مسيحيت در مورد آن اختلاف کرده اند و بر فرض که خود مرقس نوشته باشد بايد گفت : اين انجيل نوشته فردي استکه حتي حضرت عيسي را از نزديک هم نديده است ثانيا اينکه تاريخ و محتواي اين انجيل نشان از بي اعتبار بودن اين انجيل دارد .

انجيل يوحنا

انجيل يوحنا در ميان اناجيل چهار گانه مسيحيت ، آخرين انجيلي بود که نوشته شده است چرا که تاريخ نوشته شدن اين انجيل را سالهاي 68 تا 95 بعد از ميلاد ذکر کرده اند . و گفته اند : اين انجيل را طالبي از طلاب مدرسه اسکندريه نوشته است

نقد 1 : اين انجيل سخت مورد انکار خود اهل کتاب است و خودشان آن را قبول ندارند .

نقد 2 : مطالبي که در انجيل يوحنا موجود است نشان از بطلان اين انجيل دارد مثلا صفاتي که به حضرت عيسي عليه السلام در اين انجيل نسبت داده شده است و شما در بخش اول با دو مورد آن آشنا شديد .

خلاصه : زمان نگارش اين انجيل و مورد انکار واقع شدن اين انجيل از طرف خود علماي مسيحيت و همچنين مطالب نا مربوطي که در اين انجيل به حضرت عيسي نسبت داده شده ، نشان از آن دارد که اين انجيل هم بمانند اناجيل ديگر دست ساخته ديگران بوده و فاقد اعتبار ميباشد .

نکات قابل ملاحظه

نکته 1 شما خود قضاوت کنيد که آيا ميشود به اين اناجيل اطمينان کرد در حاليکه خود اين اناجيل

شاهد بر بطلان خود به انحاء مختلف هستند . و جالب است بدانيد که مسيحيت براي تبليغ مرام خود همين کتب را به متجاوز از هزار و سيصد زبان ترجمه و جزوات آن را به اطراف و اکناف فرستاده اند و دوست دارند که جهانيان مرام آنها را قبول کرده و هم مسلک آنها شوند !!! .

نکته 2 : لازم بذکر است که به طور کلي اناجيل هفتاد و چهار نوع بوده که توسط علماي مسيحيت يک به يک از دور خارج شده و تنها 4 انجيل معتبر مذکوره را مورد تائييد قرار دادند که بطلان انها را ثابت کرديم . البته بعضي ها اناجيل تصنيف شده را تا 160 مورد و بعضي ها تا 400 انجيل ذکر کرده اند .

نکته 3 : يک از اناجيلي که توسط علماي مسيحيت از دور خارج شد انجيل برنابا ميباشد که مطالب آن به مطالبي که در قرآن وجود دارد ، شباهت زيادي دارد . لازم بذکر است که برنابا يکي از شاگردان حضرت عيسي عليه السلام ميباشد که آنحضرت به او علاقه داشتند.

حال چطور شده که انجيلي مثل انجيل يوحنا با اينکه 90 سال پس از وجود حضرت عيسي عليه السلام نوشته شده مورد اعتبار واقع شده ولي انجيلي مثل انجيل برنابا که توسط يکي از شاگردان حضرت عيسي نوشته شده بايد از دور خارج شود . واقعا جاي بسي تعجب است .

نکته 4 : عده اي از مسيحيت رو به عهد جديد اورده و ميگويند ما فقط اين کتاب را قبول داريم . بايد در قبال اين حرف آنها بگوئييم : وقتي ما کتب چهار گانه شما را باطل کرديم و ثابت کرديم که آنها به هيچ وجه نميتواند خطابات الهي با عيسي عليه السلام باشد به طريق اولي عهد جديد نميتواند خطابات الهي باشد . بنا بر اين استناد به عهد جديد نيز بي فائده و باطل خواهد بود

خلاصه بخش دوم :

اناجيل موجوده از ديدگاه علماي مسيحيت فقط اعتبار تاريخي دارد . اعتبار تاريخي داشتن يک کتاب به منزله خبر واحد به حساب آمده و نميتواند اثبات کننده مطلب مهمي مثل کتاب الهي باشد . يعني به صرف اينکه ثابت شد اين کتب جنبه تاريخي دارد نميتوانيم ادعا کنيم که محتواي اين کتب همان مطالبي استکه از ناحيه خداوند بر عيسي نازل شده است .

بنا بر اين مسيحيت در حال حاضر فاقد کتابي استکه از ناحيه خداوند بر پيغمبرشان نازل شده باشد .

جستجو در کابل پرس