Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 46480

انگور کلکان

8 آگوست 2011, 18:51, توسط baqi samandar

فرستنده
باقی سمندر
۸ – اسد - رمضان ۱۳۹۰ خورشیدی
۸ اګست ۲۰۱۱ میلادی

انګور را دردست باغبان دیدم- دست باغبان ای از کلکان و نام کلکان برایم صد ها خاطره تلخ و شیرین در شمالی وپروان را تداعی میکند و دوستانی ویارانی وروزګارانی بیادم آمدند – یاد همه شان را ګرامی داشته و میخواهم در مورد انګور باهم شعری را بخوانش بګیریم وشما خود تان هرنوع دیکلمه مینمایید – خوش باشید- یاد شاعر نادر نادر پور را ګرامی میدارم !

شعر انګور

چه میګویید ؟
کجا شهداست این آبی که در هر دانه شیرین انګوراست ؟
کجا شهد است؟ این اشک
اشک باغبان پیر رنجور است
که شب ها راه پیموده
همه شب تا
سحر بیدار بوده
تاک ها را آب داده
پشت راچون چفته های مو دو تا کرده
دل هر دانه رااز اشک چشمان نور خشیده
تن هر خوشه رابا خون دل شاداب پرورده
چه میګویید ؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انګوراست؟
کجا شهد است؟ ایت خون است
خون باغبان پیر
رنجور است
چنین آسان مګیریدش
چنین آسان منوشیدش
شما ای هم خریداران شعر من
اګر در دانه های نازک لفظم
و یا در خوشه های روشن شعرم
شراب وشهد میبینید، غیر از اشک وخونم نیست
کجا شهد است؟ این اشک است، این خون است
شرابش از کجا خوانید ؟
این مستی نه
آن مستی است
شما از خون من مستید
از خونی که می نوشید
از خون دلم مستید
مرا هر لفظ ، فریادی است کز دلم میکشم بیرون
مرا هر شعر دریایی است
دریایی است لبریز ازشراب وخون
کجاشهد است این اشکی که هر دانه ی لفظ است ؟
کجاشهد است این اشکی که هر خوشه ی شعراست ؟
چنین آسان میفشارید بر هر دانه ی لبها راوبر خوشه دندان را ؟
مرا این کاسه ی خون است
مرا این ساغر اشک است
چنین آسان مګیریدش
چنین آسان منوشیدش

جستجو در کابل پرس