Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 46995

اعلام موجودیت جنبش جهانی شعر با 317 شاعر از 83 کشور

21 آگوست 2011, 00:43, توسط baqi samandar

باقی سمندر
۲۰ رمضان ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۰ ماه اکست سال ۲۰۱۱

جای بسا خشنودیست که شعرا در امریکای لاتین یکجا شده واعلامیه موجودیت جنبش جهانی شعر را بیرون داده و برای صلح جهانی تلاش میورزند و واژه واژه های شان برابر جنایتکاران یخن سپید و دستان بخو ن آلوده هزاران جنایت کار سیه دل و ګلوله های سرب مذاب و تفاله های زهر آکین بمهای ۵۰۰ کیلویی و هزاران خمپاره و راکت وموشک و هواپیماهای غول پیکر و ناوهای هواپیما بردار وزیر دریایی ها و تمام دستکاه های جنایت وبربریت قرار میګیرند .
جای بسا خشنودیست که مژده همچو ګردهمایی را کابل پرس? ویکی از شرکت کنندګان همان جلسه بزرګ جهانی کامران میر هزار بما داد.
بشریت بیشتر از هر روزدیګر به صلح وآزادی نیاز دارد .
آنهاییکه بشریت را بنام قوم – نژاد – دین ومذهب و رنګ جلد وپوست به خون آغشته ساخته اند ومیسازند – آماج شعر شعرا قرار میګیرند ونیل به صلح و آزادی آرزوی سترګیست که روزی برآورده خواهد شد.
صلح وآزادی .

من شعری از حسن دینامو شاعر ترک راکه واصف باختری به فارسی دری برګردانده است – برای شما در اینجا برای صلح وآازدی بشریت بازنویسی مینمایم .

سرودی برای صلح ، سرودی برای آزادی
تفنګ ها !
شما به غرش خود هم چنان ادامه دهید
ولیک من که از این های وهوی بیزارم
هنوز نغمه جان بخش عشق و آزادی
هنوز نغمه آزاده ګی به لب دارم
وتانګ ها ! که چون برزیګران پولادین
به کار شخم زمین ها وکشتزارانید
ګلوله ها ! که از آسیب تان شګوفه سرخ
به خاک تیره بر افګند رخت وپرپر شد
شما به غرش خود همچنان ادامه دهید
ولیک من
هنوز نغمه جان بخش صلح می خوانم
به سوی ساحل زرین صلح می رانم
وخون خویشتن این عطر پاک هستی را
برآستانه شب می فشانم ازشادی

صدای شعر من از بانګ کارخانه باروت
بلند تر نبود
ولی
ایا فرشته صلح
وای درفش همایون فجر آزادی
هوای آن دارم
که با تمامت جغرافیای هستی خویش
مدیحه خوان و ستایش ګر شما باشم

ایا درفش همایون فجر آزادی
بدان که هیچ کسی
زهیچ مسند واورنګ
ز هیچ جای جهان
مرا ز معبد این باور
نم تواند راند
که عشق را تنها
به زیر سایه پاک تو می توان یافت
به زیر سایه پاکت تو می توان آسود
و باده را تنها
زپیش خوان تو باید ګرفت و شد سرمست
پرنده ات تنها

همان پرنده که ګرد سرت پر افشانست

سرود صلح به لب دارد
ستاره ګان تو تنها امید بخش منند
به زیر چتر تو تنها
توان شناخت جهان شګرف هستی را
شبان ګهان تنها
به زیر سایه تو
توان غنود وتوان خواب های زرین دید

ایا سفینه سواران آب های نوین
ز شعرشعله ورمن ستاره می ریزد
شراب میوه شیرین ګرم سیران را
ز شور شعر، ګوارا کنم به کام شما
دهید رخصت آنم که روی عرشه تان
دمی به روی رسن ها ی شور سر مانم
وهم صدا با موج
سرود صلح بخوانم
همان سرود که ثبت است بر کتیبه ذهنم
وجام خویش بکوبم به جام شما

بازنویسی از کتاب سفالینه چند بر پیشخوان بلورین فردا

جستجو در کابل پرس