Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47219

اعتراض فرهنگیان ولایت فاریاب به سوء قصد به جان محمد کاظم امینی یکی از نویسندگان این ولایت

29 آگوست 2011, 14:49, توسط baqi samandar

باقی سمندر
۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۹ اکست-سال ۲۰۱۱

\سلام به همه شما عزیزان
عیدتان مبارک

من بدون اجازه اقای یارقین نبشته شان را در اینجا منتشر میسازم و بازهم پیشنهاد مینمایم که نتنها در ولایت فاریاب بلکه در هر۳۴ ولایت افغانستان نام کلانترین جاده ها را
پروفیسور غلام محمد میمنګی بګذارند

محمد حلیم یارقین
پروفیسور غلام محمد میمنه گی
هنرمندی سترگ از تبار مشروطه خواهان

پروفیسور غلام محمد میمنه¬گی از رهبران و شخصیت های سترگ جنبش مشروطه خواهی و از ستاره¬گان قدر اول آسمان هنر میهن عزیز ما افغانستان است. او از شخصیتهای درخشان چند بُعدی هنری، سیاسی، ادبی و اجتماعی تاریخ معاصر کشورما به شمار مآید.
در سال (1301ق.) زمان امارت امیر عبدالرحمن از شهر میمنه قافله یک خانواده تبعیدی از جلو چشمان حیرت زده و متوحش مردم شهر، به فرمان آن امیر مستبد به سوی کابل راه افتاد. بزرگ این خانواده به نام عبدالباقی مینگباشی، که از بزرگان بانفوذ میمنه به شمار میرفت، به اتهام دست داشتن به اغتشاش مغضوب امیر قرار گرفته، محکوم به ترک دیار و کاشانه آبایی خود شده بود.
در این قافله کودک خوردسالی نیز به اجبار محکوم به انجام این سفر در همراهی با خانواده اش بود. این کودک تبعیدی خردسال غلام محمد نام داشت. قافله تحت مراقبت شدید سپاهیان، با رنجها و اضطرابهای فراوان به کابل رسید و در محله باغ نواب جا به جا و نظربند شد. دیری نگذشت که عبدالباقی مینگباشی نظر به همان اتهام با شماری از نزدیکانش، به فرمان امیر مستبد به دست دژخیمانش کشته شد.

غلام محمد خوردسال (متولد 1252ش.) همراه با مادرش "آیلر خانم" و سایر اعضای خانواده تمام دشواریها و حقارتهای تبعید و تلخیهای قتل پدر را گواه بود و با تمام وجود حس کرد. درست از همین زمان در وجود و افکارش کینه و ضدیت با استبداد، بیعدالتی و ستم آغاز به شکلگیری نمود.
غلام محمد میمنه¬گی از همان آوان كودكی و نوجوانی صاحب استعداد هنری در رسامی بود. چنان که او به خاطر گرفتن اجازۀ رفتن به زادگاهش عریضه یی را به امیر عبدالرحمن نوشته، با آن رسم گنجشکی را نیز ضمیمه ساخت. امیر با دیدن آن رسم، از استعداد غلام محمد نوجوان حیرت¬زده شد و امر کرد تا در کوتی باغچۀ ارگ به نقاشی بپردازد و نیز نزد "جان گری"- كارمند سفارت انگلیس در كابل و طبیب خاصش شاگرد شود.
بدین گونه، او مدتی تحت نظر داكتر «جان گری»- به عنوان نخستین استادش در فن نقاشی- به آموزش شیوه ها و رموز هنر رسامی و نقاشی با رنگهای آبی و روغنی پرداخت. او هنوز شانزده سالش بود كه در گسترۀ نقاشی شهرت به دست آورد. غلام محمد میمنه¬گی در سال (1270 خورشیدی) مدتی را در مكاتب حبیبیه و حربیۀ وقت به تدریس هنر رسامی مشغول بود.
زمانی که غلام محمدخان به عنوان رسام ماهر شناخته شد و دارای اندیشه های ترقی پسندی و آزادیخواهی نیرومندی بود، به زودی به شخصیت فعال سیاسی و اجتماعی مبدل گردید. به ویژه او هنگامی که در مکاتب حبیبیه و حربیه وقت به عنوان آموزگار مضمون رسم مشغول کار شد، با معلمین هندی و بعد با روشنفکران پیشگام مشروطه خواه آشنا گردید. بدین ترتیب، او راه نجات مردم و کشور را از استبداد و عقب مانده¬گی دریافت.
به این گونه، غلام محمدخان با شور و جدیت تمام وارد تشکیلات مخفی مشروطه خواهان به نام "جمعیت سری" شد. دیری نگذشت، او بنابر داشتن افکار تند ترقی پسندی، آزادیخواهی و ضد استبدادی خود از شمار ارکان هیئت رهبری آن جمعیت قرار گرفت.
بُعد سیاسی غلام محمد میمنه¬گی در رابطه به آزادیخواهی و جنبش مشروطه خواهی اول كشورما به عنوان یکی از رُخهای درخشان و تاریخی شخصیت او، از اهمیت ویژه¬یی برخوردار است. پوهاند عبدالحی حبیبی در اثرش به نام «جنبش مشروطیت در افغانستان» در بارۀ غلام محمد میمنه¬گی چنین می¬نویسد:
«او از خانوادۀ مشهور و متنفذ اوزبیك میمنه و یكی از اركان مشروطیت روشنفكران وقت بود كه هنرمندی و اندیشه وری و ترقیخواهی در مزاج او بهم آمیخته بود.» (1)

باری، رهبران گروه مشروطه خواهان عریضه¬یی ترتیب داده، از امیر حبیب¬الله خان خواستار بعضی اصلاحات و نشر تمدن و فرهنگ جدید شده بودند. در جلسۀ رهبران مشروطه خواهان مسألۀ بردن عریضه به جلال آباد مطرح شد، این مسأله همانند "آویختن زنگ به گردن پشک" کاری پرمخاطره و حساس بود. در جلسه رهبری "جمعیت"، غلام محمدخان با جسارت تمام آماده¬گی نشان داد تا عریضه را به نزد امیر به جلال آباد ببرد. واقعه را مرحوم حبیبی در کتاب قبل الذکرش چنین می نویسد:
«... وی (غلام محمد میمنه¬گی ـ یارقین) عریضۀ مشروطه خواهان را به جلال آباد پیش امیر برد؛ ولی در آنجا با دیگر مشروطه خواهان محبوس و در غل و زنجیر به كابل آورده شد و در كوتوالی محبوس گردید و هر روز با یك سپاهی محافظ، به ارگ برای نقاشی برده میشد.» (2)
در زمستان (1909م.) هنگامی كه امیر حبیب¬الله خان در باغهای جلال آباد مشغول تفرج بود، دو نفر از اعضای حزب (استاد محمد عظیم خان كارگر فنی فابریكۀ حربی و ملا منهاج¬الدین خان جلال آبادی معلم شهزاده محمد كبیرخان) فهرستی از تمام اعضای حزب- تا جایی كه می¬شناختند- را تهیه كردند و ملا طور چاپار این فهرست را با راپوری به نزد امیر در جلال آباد تقدیم كرد و گفت: هدف اصلی «حزب سری ملی» كشتن امیر و تأسیس دولت مشروطه است... همین فهرست است كه قسمت بزرگ و عمدۀ اعضای حزب مشروطه خواهان اول را در دسترس تاریخ افغانستان می¬گذارد. در این لست در جملۀ اعضای «جمعیت سرّی ملی» مشروطه خواهان نام غلام محمد میمنه¬گی نیز وجود داشت كه با عده¬یی از رهبران آن جمعیت زندانی شد. (3)
مرحوم غبار می¬نویسد كه بعداً عده¬یی از محبوسین مشروطه خواه از جمله غلام محمد خان رسام كه هنرش مورد احتیاج دربار بود، از حبس رها می¬شوند.(4)
چنین به نظر می رسد که مرحوم غبار در مورد زمان رهایی پروفیسور اشتباه کرده باشد؛ زیرا نگارندۀ این سطور در سال 1366ش.، صحبتی در مورد پروفیسور با خانم «زرین تاج» دختر دوم پروفیسور غلام محمد میمنه¬گی و همسر مرحوم استاد نزیهی داشتم و موصوف با اطمینان به من گفت که پدرش پروفیسور غلام محمد میمنه¬گی تا رسیدن امیر امان الله خان به سلطنت، مدت نزدیک به 13 سال در زندان باقی مانده بوده است. (5)
به راستی هم، امان الله خان پس از رسیدن به قدرت، زندانیان سیاسی دوران پدرش و از جمله غلام محمد میمنه¬گی را نیز از حبس رها ساخت. كاندید اكادمیسین محمد ابراهیم عطایی از قول میرقاسم خان كه با غلام محمدخان میمنه¬گی دوستی دیرینه داشت، می نویسد:
«اعلیحضرت امان¬الله خان به من (میرقاسم خان) گفت: برو به زندان، غلام محمد خان را پیش از اینكه به خانه برود، نزد من بیاورش. من رفتم و او را به حضور اعلیحضرت حاضر كردم. امان¬الله خان با او مصافحه نمود و در آغوش كشید و گفت: تو نباید به چنین چهره به خانه بروی، برو حمام كن و لباس درست بپوش و در گادی من به خانه برو! غلام محمد خان چنین كرد.» (6)
غلام محمد میمنه¬گی به سال 1299 غرض تحصیلات عالی به كشور آلمان فرستاده شد. او در مدت دو سال تحصیل در اكادمی صنایع نفیسۀ برلین آلمان بنابر داشتن استعداد فوق-العاده و عالی تمام رموز و شیوه های ظریف هنر رسامی، نقاشی، گرافیك وغیره را آموخت و چنان استعداد از خود تبارز داد كه در میان (400) تن از محصلان كشورهای مختلف مقام اول را حایز گردید. به غلام محمد میمنه¬گی جایزۀ كاپ لاجورد، یك نشان مطلا و عنوان علمی برجستۀ «پروفیسوری» از سوی استادان آلمانی اعطا گردید و او با آن عنوان بزرگ و افتخارآمیز، دانش و هنر سرشار و با شور و شوق فراوان كار و خدمت به مردم و میهن عزیز، به سال (1301هجری) به وطن بازگشت و درست از همین لحظه به بعد به «پروفیسور» شهرت یافت.
جریدۀ «امان افغان» راجع به این موفقیت پروفیسور با ترجمۀ خبری از جریدۀ آلمانی «سوسیال غرته فورودت» در بارۀ موصوف چنین نوشته بود:
«... امان افغان این وطنخواه باهمت و صاحب حمیت را كه نام افغان و افغانان را روشن ساخت و در ممالك خارجه به سایۀ كوشش و جدیت خویش اسباب افتخار وطن و باعث روسفیدی اهالی آن گردید، به این موفقیت عالی و نایل گشتن به خطاب پروفیسری كه در تاریخ وطن به یادگار خواهد ماند، تبریك و تهانی میگوید ...» (7)
مرحوم حبیبی مینویسد:
«... و چون به كابل آمد، از او پذیرایی شایانی شد و مكتب صنایع نفیسه را تأسیس كرد. شاگردان هنرمند را پروراند و در رشتۀ هنری خود دارای مقام ارجمند استادی و آموزگاری بود.
پروفیسور در حلقه های جوانان آزادیخواه و ترقی طلب تا ایام آخرین حیات، به حیث شخصیت ممتاز و مهربان و پرورنده باقی ماند....» (8)
پروفیسور در گستره نقاشی به سبکهای میناتوری، ریالیزم و کلاسیک کار کرده است. او به ویژه پس از سفر تحصیلی به اروپا به سبکهای غربی بیشتر نقاشی میکرده است. ولی به قول بسیاری از هنرشناسان و پژوهشگران کشور، او یک نقاش زبردست سبک کلاسیک بود. (9)
کارهای پروفیسور در نقاشی به گونه روغنی، آبی، قلمی، نوک آهنی
پروفیسور غلام محمد میمنه¬گی پس از بازگشت از سفر، با مشاهدۀ وضع نا به¬هنجار سیاسی و اجتماعی موجود در كابل و به ویژه موجودیت تفرقه میان آزادیخواهان و افراد وطندوست سخت متأثر گردید. او، به ویژه از حركتهای تندروانه و بلند پروازانۀ امان¬الله خان تشویش می¬نمود. میرقاسم خان دوست دیرینش او را تسلی می¬داد؛ ولی او می¬گفت: «جایی كه بر فكر و اندیشۀ سالم هیجانات و احساسات غلبه كند، عواقب هولناكی در انتظار خواهد بود.»
پروفیسورغلام محمد میمنه¬گی از وضع جاری مخصوصاً پس از سفر امان¬الله خان به اروپا سخت انتقاد می¬كرد. وقتیكه امان¬الله خان «حزب استقلال و تجدد» را بنیاد گذاشت و مرامنامۀ آن به روز (20 سنبله ـ 1307هجری) نشر گردید، پروفیسور غلام محمد میمنه¬گی به حضور پادشاه رفته، در پیشگاه همه حاضران به او گفته بود:
«این كار (اعلان حزب) در همان وقت اول سلطنت باید می¬شد، فعلاً كاریست كه هیچ نتیجه نخواهد داشت.»
امان¬الله خان كه در همان روزها خیلی زودرنج و عصبی شده بود، پروفیسور را تهدید كرده، گفته بود: «غلام محمد خان، فكر نمی¬كردم كه تو چنین ترسو خواهی بود.»
چون غلام محمد خان نیز طاقت برداشت تهدید و توهین را نداشت، رویاروی امان¬الله خان را مخاطب ساخته، گفت: «اعلیحضرتا! من نه محمد یعقوب خان وزیر دربار، نه عبدالعزیزخان وزیر داخله و نه والی محمودخان می¬باشم كه از اعمال خود بترسم. صادقانه به شما می¬گویم كه كارد به استخوان رسیده، مهربانی كنید و مرا اعدام نمایید.»
می¬گویند كه در این موقع میرقاسم خان و عبدالرحمن خان لودین وساطت كردند و اعلیحضرت امان الله خان گفت: «این پروفیسور دیوانه را از من دور كنید.»
وقتی كه غلام محمدخان از اتاق می¬برآمد، به صدای بلند گفت: «اعلیحضرتا! فیصله های دو هفته پیش لویه جرگۀ شما زولانه¬یی خواهد بود كه دست و پای همه را بسته خواهد كرد.»
به قول محمد كریم نزیهی- داماد پروفیسور-: «... كه همان طور هم شد، سه ماه پوره نشده بود كه در (18) فقره توبه نامۀ دربار به نشر سپرده شد و به دامن كشور آتش زد.»
روزی كه اعلیحضرت امان¬الله خان در كابل از سلطنت استعفا كرد و سلطنت به عنایت¬الله خان برادرش انتقال یافت، غلام محمد میمنه¬گی دیوانه¬وار وارد خانه شده، در حالیكه دیوارهای اتاق خود را به مشت می¬زد، می¬گفت: «ترسو، وطن را در آتش گذاشتید و خود را از میدان كشیدید.» (10)
مرحوم غبار آنگاه كه حكومت حبیب¬الله كلكانی سقوط نموده، حكومت نادرخان رویكار می¬آید، در مورد شك و تردیدها و نگرانی های روشنفكران و حلقات سیاسی از آینده، چنین می¬نویسد: «... سایر حلقه های سیاسی كابل نیز مانند جمعیت «جوانان افغان» نظر نیكی به دولت جدید نداشتند. پروفیسور غلام محمدخان میمنه¬گی، مقارن شكست نادرخان در جنگ «شاهمزار» از قوای سقاوی به دیدن محمدولیخان وكیل كه در انزوا میزیست، رفت و از شكست نادرخان حرف زد. محمدولیخان چنین جواب داد: «نادرخان حتماً كابل را میگیرد و پادشاه میشود. آن وقت است كه مردم خواهند دید كه افغانستان، هندوستانی بازار شده است.» (11)
پروفیسور به بسیاری از كشورهای اروپایی و آسیایی سفر نمود؛ ولی با وجود تقاضاهای مكررش از مقامات، اجازۀ بازگشت یا کم از کم بازدید و تجدید دیدار از زادگاهش را گرفته نتوانست.

جستجو در کابل پرس