Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47224

اعتراض فرهنگیان ولایت فاریاب به سوء قصد به جان محمد کاظم امینی یکی از نویسندگان این ولایت

29 آگوست 2011, 16:19, توسط baqi samandar

بخش دوم

ادبيات فارسي در قرن ششم هجري.
دوره دوم فرمانروايي سلجوقيان (قرن ششم) و عصر ملوک الطوايفي پس از آن از نظر فرهنگي و ادبي و علمي بايد دوره اي دانست که در نتيجه تشتت و پراگندگي و ملوک الطوايفي، ضعف دولت مرکزي، رواج فساد انديشه و اخلاق و گسترش دنياگريزي، رويگرداني از واقعيت هاي معقول و ملموس حيات، تعصب و خشک مغزي و ... يکي پي ديگر آشکار ميشود. هرچند که هنوز نتايج فرهنگ و تمدن دوره هاي ايشين نيز به موازات آن از طريق کتابها و شاخص هاي فکري عصر، مثل متفکران و فلاسفه و دانشوران ديگر خود را نشان ميدهد و ما را بدان ميدارد که به رغم همه کاستي ها و ناراستيها که در تاريخ و فرهنگ اين عصر ديده ميشود، هنوز آنرا دوره اي شگفته و بارورو پر از اثر معرفي کنيم.
در اين عصر زبان فارسي که حرکت خود را از دوره هاي پيشين به سوي ولايات کنوني، آغاز کرده بود، کاملاً گسترش يافته و نه تنها در غرب و شمال غرب ممالک اسلامي يعني آسياي صغير (ترکيه کنوني) و آذربايجان هم بکلي استقرار پيدا ميکند. بنابراين، هرچند از رونق بازار شعر و ادب در شهر هاي خراسان و ماوراءالنهر(نسبت به دوره هاي قبلي) کاسته شده بود، اما به جاي آنها مراکز پر آوازه ديگري مثل اصفهان، ري و تبريز اهميت پيدا ميکرد. البته همزمان با آنها هنوز نيشاپور و توس و مرو هم پر رونق بود و توجه دانشوران و فرهنگيان همه ولايات را به خود معطوف ميداشت.
شعر فارسي در نيمه دوم قرن پنجم و قرن ششم هجري تا آغاز قرن هفتم از همه حيث در مراحل کمال و مقرون به تنوع وتحول بوده است. نخستين امري که در شعر فارسي در اين دوره در سر تکاملي خاص قرار گرفته بود. در اوايل اين دوره يعني نيمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم، هنوز شعرفارسي تحت تأثير سبک دوره اول غزنوي قرار داشت و حتي شاعران از قبيل : ناصرخسرو قطران تبريزي ولامعي ميکوشيدند که سبک دوره ساماني را دو باره احيا کنند. در اوايل قرن ششم هنوز تتبع ديوان هاي شاعران سلف متداول بود. ليکن اين امر از آوردن سبک هاي جديد پيشگيري نميکرد، مثلاً سنايي و امير معزي که ديوان هاي عنصري و فرخي را تتبع ميکردند. هريک شويه هاي خاص دارند که با شيوة قدما تفاوت بارز دارد بناءً نميتوان تحول زبان فارسي را در اين دوره که طبعاً به تغيير سبک شعر و نثر شده بود، ناديده گرفت. به اين تفسير و تحول سبک خود، شاعران آن دوره نيز ملتفت بودند، چنانکه خاقاني گويد:
مرا شيوة خاص تازه است و داشت همان شيوه باستان عنصري
و نظامي گفته است:
عاريت کس نپذيرفته ام آنچه دلم گفت بگو، گفته ام
مضمون هاي عمده شعر، هنوز البته مدح است و وصف، و به مقدار بيشتري نسبت به دوره هاي پيشين غزل هم پديد آمده است. در کنار اين مضمون هاي اصلي، شکايت از روزگار، بد زباني، هجاگويي، که بيشتر از سرخوردگي و ناکاميابي هاي فردي و اجتماعي است و رويگرداني از دنيا ـ به جاي داشتن فلسفه و جهان بيني مستقل ـ و مثلاًٌ پاره اي از زورگويي هاي بي پشتوانه و فاقد اعتبار عملي وعلمي هم، نظر منتقد شعر اين عصر را به خود جلب ميکند.
قالب هاي شعري هم، هنوز عمدتاً قصيده است وغزل ـ که آرام آرام مقدار غزل ها فزوني ميگيردـ وبعد هم قطعه ، رباعي مسمط و ترکيب بند و ترجيع بند. قالب مثنوي البته خود داستان ديگري است که در بين شاعران اين عصر رواج چندان ندارد.
زبان شعر عمدتاً پخته ونسبت به دوره گذشته نرمتر و آرامتر است. فيصدي لغات عربي نزد برخي از شاعران اين دوره مثل انوري و خاقاني بالا است و در نزد برخي ديگر مثل ظهير فاريابي کمتر، و رويهمرفته ترکيب شعر نسبت به دورة اول غزنوي دشوار تر و در ـــــــــ تر است . در نکته ديگر که در روش جديد مورد توجه است، افراط شعر است در استفاده از افکار علمي و اصطلاحات وقضايا و مطالب علوم مختلف، بي آنکه تصرفات شاعرانه کافي در آنها صورت گيرد. اين امرگاه با استدلالات عقلي، چنانکه در کتب علمي متداول است، منجر شد و شعر را از حالتي که مورد انتظار است، دور کرد و علاوه براين موجبات اشکال اشعار وصعوبت فهم آنها را در بسياري موارد فراهم آورد.
موضوع ديگر که درشعر نيمه دوم قرن ششم قابل توجه است، علاقه شعرا به ساختن غزل هاي لطيف و زيبا است. غزل از قرن چهارم در شعر فارسي آغاز شده بود. ولي انوري وهم سبکان او سعي وافي درآوردن مضامين دقيق در غزل بکار بردند و چون سبک آنان در سخن ساده وطبيعي بوده است، غزل هاي ايشان لطف بيشتري چه در لفظ وچه در معني پيدا کرد واين مکتب تازه در غزل از شاعراني مانند انوري و سنايي و نظاير آنان شروع و به ظهير فاريابي هفتم شاعران بزرگي درغزل ظهور کنند واين نوع ا زشعر فارسي را به حد اعلاي کمال برسانند.» [4]
در مجموع ميتوان تفاوت محسوس شعر اين دوره را که به جاهاي متعددي در شمال شرق، مرکز وشمال غرب ايران کنوني و عراق و آذربايجان تعلق دارد، با شعر دوره هاي پيشين که عمدتاً در ماوراءالنهر و خراسان گفته ميشد، چشمگير دانست.

زندگينامة مختصر ظهيرفاريابي
ظهير فاريابي يکي از استادان مسلم شعر فارسي درقرن ششم و يکي از کساني است که در تحول شعر فارسي نقش بزرگي ايفا کرده است. نامش به نوشته اکثر تذکره نويستان ظهيرالدين ابوالفضل طاهر بن محمد بوده استکه تقريباً درحدود سال 550 هجري درفارياب تولد يافته است.[5] شواهدي که ازديوان او بدست داريم نيز اين تخمين راتقويت ميبخشد تولد شاعر مقارن بوده است بادوره اي که بعد از وفات سلطان سنجر در ديار خراسان و اطراف آن پديد آمده بود.
عهد کودکي و جواني ظهيرالدين فاريابي در زادگاهش فارياب و بعد در نيشاپور گذشت و او در اينمدت به کسب علوم واطلاعات مختلف علمي و ادبي اشتغال داشت. او بعد از آنکه در زادگاهش فارياب علوم متداوله را فراگرفت، بخاطر تحصيل بيشتر علوم به نيشاپور که در آن وقت از مراکز علمي ـ فرهنگي محسوب ميشد، رفت و در آنجا به فراگيري علوم و ادب پرداخت شاعر با فضلا و شعراي آنجا آشنا شد و به سرودن پرداخته، در نيشاپور به مدح عضدالدين طغانشاه بن مؤيد آي آبه آغاز کرد و گويا اين نخستين کسي بود که ظهير او را مدح گفته است. شاعر به مدت توقف خود در نيشاپور در يکي از اشعارش اشاره کرده است:
مرا به مدت شش سال حرص علم وادب به خاکدان نيشاپور کرد زنداني[6]

جستجو در کابل پرس