Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47819

درحاشیه ء ترور احمد ولی کرزی و مروری بر رویدادهای گذشته

19 سپتامبر 2011, 08:08, توسط عمر

دمحترم سیستانی صیب په باره کی چه متاسفانه دپښتونولی دعوا هم کوي دیو ناپیژندل شوي کس لخوا محترمی خور صوفیه عمر ته دغه لیک ور استول شوی دي:

sophiamomar yahoo.com
Subject: درباره نوشته ای محترم محمد اعظم سیستانی خدمت محترمه صوفیه عمر
Date: Sun, 11 Sep 2011 07:25:37 +0000

خدمت خواهر ګرانقدر محترمه صوفیه عمر ودیګر همفکران وعلاقه مندان شان باید عرض کنم که من مقاله ای جناب محترم کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی را درباره مقاله ای بروس ریچاردسن خواندم

اما خدمت ایشان باید عرض کنم که زمانیکه سیستانی صاحب از ناموس ،وطن و ناموسداری صحبت میکنند وقلم می فرسایند باید بدانند که ایشان درمیان افغانستانی ها وافغانها چهره ای مجهول مانند بروس ریچاردسن نیستند. تمام کسانیکه در دوران اقامت موقتی ایشان درکمپهای مهاجرین واقع در شهرسلوسن سویدن با ایشان بودند ازغیرت وناموسداری سیستانی صاحب حکایات مستند دارند.

یکی ازین حکایات این است که محترم سیستانی صاحب برای دختر شوهر دار خود که همانا ګلالی جان باشد در داخل کمپ شوهر جدید موقت جستجو میکرد. همین اکنون یک صاحب منصبی از ولایت فراه بنام دګروال عبدالرشید درسویدن وجود دارد که خودش شاهدی میدهد که آقای سیستانی دختر شوهر دار واولاد دارش را به او به قسم هبه وتحفه ارزانی میکرد ولی آن دګروال که خود از ولایت فراه بود ازین عمل مرده ګاوی ودلالی آقای سیستانی سرخورده شد وبا قهر زیاد نزد دیګر افغانستانیها ګفت که : والا که این سیستانی کاملا مرده ګاو تیار است بخدا برای من دختر شوهر دارش را میګذارد تا باوی همبستر شوم این چه دیوث انسانی است؟

شوهر آن وقت ګلالی جان کسی بنام شاه محمود ازپارسیوان های ولایت هلمند بود که خصر محترم را همراه با اولادهایش از ماسکو به شکل قاچاق بنا به ګفته ای شیرین ګل پرسوز درفلم ......... باهزارا ن کوری وکبودی پول جمع کرده بود و آنها را به سویدن فرستاده بود تا یک زنده ګی آرام مشترک نصیب شوند، کسی که بالای خصرش اعتماد کرده واورا چون پدر خویش دانسته، دست زن و اولاد خودرا بدست اش سپاریده بود تا مګر آنها قبول شوند وبعد خودش ازطریق قبولی اولادهایش نیز اجازه دریافت اقامه ای دایمی را درسویدن بیابد، اما خصر مبارک نه قدر خود داماد را دانسته ونه هم قدر مشقات وزنج و زحمت کشی هایکه آن بیچاره درماسکو بخاطر پیدا کردن پول به قاچاقبر تحمل کرده بود، شریک زنده ګی اش را به شکل موقتی با افراد واشخاص ناشناس می سپارد تا از زنده ګی لذت ببرد، نباید فراموش کرد که شاه محمود حالا هم درشهر ګوتنبرګ زنده ګی میکند ودختر سیسانی را طلاق داده است وچند طفلی نیز از وی بجا مانده است وحالا خانم دومی ګرفته است. یک نفر دیګر یکه همیین اکنون زنده وحیات است وشبها با ګلالی جان هم بستر بوده یونس آشپز نام دارد که وی نیز درشهر اوپسالا همراه با محترم جلال بایانی تشریف دارد

یونس مشهور به یونس آشپز از ګلالی جان همین اکنون خط های عاشقانه را در دست دارد واګر سیستانی صاحب مایل باشند بنده میتوانم خط هارا ازطریق سایتها منتشر سازم برعلاوه ای فوتوها وعکس ها. اما اګر آقای سیستانی ادعا میکند که من مسلمان نیستم و یا حداقل به این قوانین ماقبل فیودالی چون نکاح وطلاق باور ندارد، پس پرسش این است که حالا ازکدام موضع برخاسته است؟ ادبیات کاربردی شان مانند وطن ناموس ارج ګذاشتن ارزشهای ملی و طنی آنهم پشتونوالی ازکدام چشمه آب میخورد؟

ولی درین قسمت بحث را نمیخواهم به درازا کشانده و از اصل موضوع خارج شوم زیرا خودم بحیث یک انسان به این مسایل چندان اهمیت نمیدهم زیرا غرایز جنسی چیزی است که در طبیعت تمام بشر نهاده شده وطبعا دختر سیستانی صاحب نیز ازین امر مستثنی نیست. اما این را بیاد داشته باشند که صحبت از غیرت وناموس داری وغیره که برخاسته ازفرهنګ قبیلوی اوغانی است با درنظر داشت آن اسناد موثق، به ایشان نمی زیبد. حالا بیاییم برسر محتوای مقاله ای شان در ارتباط به پیوند مسعود با شوروی وکی ګی بی

.

پرسش من ازایشان این است که خودشان درآنوقت یعنی زمان اشغال کشورشان توسط قوای شوروی چه کاره ای نظام وقت تشریف داشتند و مربوط کدام جهت درګیر بودند؟ درکدام صف قرار داشتند؟ درصف مقاومتګران ، مجاهدان، شکنچه شده ګان؟ بالاخره چه کاره بودند؟ آیا معاونیت شورای انقلابی یا حد اقل عضویت در آن دررآس آن ببرک کارمل قرار داشت چوکی خوردی بوده است؟ آیا درآنوقت بدست آوردن چنین مقامی جز از راه جاسوسی ومرده ګاوی به روسها بدست می آمد؟ اګر شوروی ها برناموس وطن وخاک تجاوز کردند چه کسانی درخدمت آن رژیم تاسطح معاونیت شورای انقلابی پیش رفته وجدان وناموس خودرا درخدمت آن قوای اشغالګر قرار داده بودند اما امروز بادیده درایی خودرا درصف مدافعان وطن استقلال طلبانی ومجاهدان زده ودیګران را مربوط به شوروی میدانند؟ نام امان الله واستقلال برایش ګاو شیری شده است. یعنی اینکه جهاد دربرابر انګلیس که درراس آن امان الله وسرداران ساختګی وجعلی مانند فاتح میوند قرار داشتند قابل افتخار بود اما جهادیکه درراس آن یک پنجشیری قرار داشت مایه ننګ ونفرت؟ ایوب خان فاتح میدان بود اما تا آخر عمر درجیره خوری انګلیس درهندوستان جان داد باید قهرمان نامیده شود اما مسعود که درخاک و وطنش ودربین مردم وهمسنګرانش تا آخر عمر بوده واز وجب وجب مناطق تحت کنتر ولش دفاع کرده، خون داده وشهید داده اند روسی وکی ګی بی . بح بح به این قضاوت عادلانه ومنصفانه! برعکس باید فوتوها وپورتریتهای سرداران قندهاری در ودیوار شهررا مزین سازند وازآنها بایدتجلیل بګیرد.

موضوع دیګر اینکه آقای سیستانی اعتراض شان این است که مسعود چرا درزمان حیات خویش ادعاهای توخالی یک شخص خیالی وموهومی بنام بیل ریچاردسن را رد نکرده است؟ من ازایشان می پرسم که شما خود تان در دوران حیات مسعود چه کردید؟ زمانیکه در سویدن تشریف بردید به قول محترم عزیز جرأت روز وشب در دسترخوان پنجشیریها آنهم اعضای خانواده مسعود شراب وکباب نوش جان می کردید آنوقت به فکر شما نګشته بود که مسعود چه کاره است؟ شما آقای سیستانی درهمان سالها کتابی نوشته اید بنام ( تحلیلی برکودتای ثور وپیامد های آن) که حتی آوازه ها این است که پول مصرف چاپ آنرا احمد ولی مسعود ازلندن به شما فرستاده بود، وجناب عالی در آنوقت درآن کتاب درباره ای مسعود چه نوشته اید؟ مګر تاریخ را میتوان فریب داد؟ آیا شما خودتان بحیث اکادمیسن درهمان زمان مسعود را براءت نداده اید؟ مګر ازشکستن ایتلاف دوستم ومسعود ومزاری استقبال نکرده اید؟ مګر مسعود را درشکستاندن همان ایتلاف غیر مستقیم قهرمان و فرزند اصیل وطن نخوانده اید؟ بعداز شهادت مسعو دنیز شما آقای سیستانی دررادیو های ایرانی شهر ګوتنبرګ به ثنا خوانی مسعود نپرداخته اید مګر فکر کرده اید که آن صداها اکنون ازحافظه تاریخ زدوده شده است و در آرشیف مردم باقی نمانده است صرف این را بګویید که چه وقت آواز مبارک تانرا از طریق سایت ها در وصف مسعود به نشر بسپارم؟

پس معلوم است آقای سیستانی که شما به نوشته های تان باور ندارید وبه نرخ روز مقاله می نویسید ویا اینکه میخواهید خر تعصب اوغانی تانرا پنهان کنید؟ مګر جز این است که مسعود تاجیک است وشما اکنون بخاطر تاجیک بودنش نمیخواهید که وی درجایګاه شخصیت جانی وبداخلاق ومخنث وجنایت کاری چون محمدګل مهمند قرار ګیرد

این بیل ریچاردسن که اصلا جز نبی مصداق کس دیګری نیست چرا درهمان وقت همین ادعاهای توخالی اش را به زبان مادری اش پشتو مطرح نکرد وحد اقل تبلفونی از مسعود نپرسید که شما چرا برای پارچه پارچه ساختن افغانستان کمر بسته اید؟

حالا که وی درقید حیات نیست شما آقای سیستانی اعتراض من درآوردی را براه انداخته اید آیا شرم تان نمی آید حد اقل پاس همان نان ونمک پنجشیریهای که ترا قدر کردند عزت کردند تاج سرخویش میدانستند بحرفهایت باور پیدا کرده بودند ندانستید چرا مګر اینقدر پنجشیریها وغیر پنجشیریها یکه بخاطر وی اشک میریزند درمحافل یاد وبود وی اشتراک میکنند همه تجزیه طلب وخاین وجانی اند؟

سوم اینکه ګیرم که مسعود قهرمان ملی نباشد ولی شخصیت جانی و فاشیستی درحد محمد ګل مهمند را که اکنون برای پرستش وی پشتونها ګلو پاره میکنند میتواند بحیث قهرمان ملی تاجیکها ازبیکها وهزاره ها پذیرفته شود؟ کسی که برخلق های مظلوم ترک وهزاره وتاجیک درشمال افغانستان از هیچ جنایت بشری دریغ نکرده است میتواند بحیث قهرمان ملی من تلقی شود؟ مګر پشتونها نوشته های ترک تباران را درسایتها نمیخوانند که چه ظلم وبربریتی این قهرمانان کاغذی اوغان های خر درحق خلقهای مظلوم این سرزمین روا داشته اند؟ مشت نمونه ای خروار آقایان توردیقل خان میمنه ګی وهمت فاریابی را مثال می زنم که خوشبختانه هردوی شان حیات دارد ودرکشورهای اروپایی زنده ګی میکنند ودرکنفرانسها اشتراک میکند هویت مشخص دارد ومانند بیل ریچاردسن شما در زیر ورقهای اوغان جرمن مخفی نشده اند

ایا مسعود بدتر ازین شخصیت بود؟ اګر مسعود مستحق لقب قهرمانی نیست پس چه کسی است؟ لا اقل اګر به استناد کتاب خود آقای سیستانی که همان کتاب تحلیل برکودتای ثور باشد وبخواهیم منحیث یک ماخذ تاریخی یک اکادمیسن وتاریخ نګار وطن به آن تکیه نماییم؟

من کدام یک را باور کنم که مسعود طرفدار تجزیه افغانستان بود ایکاش که می بود؟ دیروز درفلمهای مستندیکه از روزګار جهاد مسعود دربرابر رژیم وقت درتلویزیون مشاهده کردم، چیزهای را اززبان خودش شنیدم که با ادعاهای امروزی آقای سیستانی وبیل ریچاردسن خیالی هیچ جور درنمی آید

مثلا بعداز خروج قوای شوروی چرا رژیم داکترنجیب حاضر بود که (نه ۹ ) ولایت سمت شمال را به شورای نظار واګذار کند؟ چیزیکه هم خانم ملالی موسی نظام وهم دیګر نویسنده ګان قبیله ګرا به آن ازقول حسن شرق تاکید دارند که درآستانه خروج قوای شوروی ، رژیم وقت خواهان آن بود که درصورت شدت ګیری حملات مجاهدین ازجنوب ،پایتخت را ازکابل به شهر مزارشریف انتقال دهند. اګر این ادعا را قبول کنیم پس تجزیه طلب وخاین بزرګ باید دکتور نجیب الله باشد نه مسعود . بدون شک که چنین مذاکراتی میان دولت وقت نجیب ومسعود واقع شده است، قرار روایت این فلم مستند که درهمان سالها مذاکرات جریان داشته مسعود جزییات مذاکرات را به جنګجویان تحت فرمان خویش افشا میکند او میګوید: نجیب وشوروی ها درمذاکراتی که با ما نمودند حاضر شدند که حتی نه ۹ ولایت سمت شمال را به شورای نظار واګذار کنند اما ما آنرا نپذیرفتیم . حال عقل سلیم چنین حکم میکند که اګر مسعود واقعا طرفدار پارچه پارچه شدن کشور می بود چرا این حماقت را مرتکب شد که از تسلط بر نه ۹ ولایت چشم پوشی کند؟ باهمه حال خدمت محترمه صوفیا جان خواهر عزیز باید عرض کنم که بیل ریچارد وجود خارجی ندارد یعنی اینکه زیر این نام مولوی صاحب نبی مصداق خفته است که دربخش انګلیسی سایت دعوت ازین مزخرفات هرروز آنر ا میخوانیم درسایت کابل پرس? نیز اقای بهمن به این شخصیت قلابی جواب داده است که لینک آنرا خدمت شما تقدیم میدارم

موفق باشید به امید دوام همکاری های بیشتر شما خواهر دلسوز وتبادل معلومات فرهنګی وسیاسی

جستجو در کابل پرس