Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47442

دانش "سیاه سنگ " ارزش می آفریند

7 سپتامبر 2011, 23:51, توسط baqi samandar

سنبله ۱۳۹۰
سپتامبر سال ۲۰۱۱

نقد یا دشنام و ناسزا ګویی ؟
سلام به خوانندګان ګابل پرس !

از دیر زمانی بدینسو درهمین سال ۲۰۱۱م بازهم برخی افراد مجهول الهویت با دیدګاه خاص فکری شان تلاش دارند تا درتارنماهای جامعه روشنفکران فغانستان با فحش ودشنام و اتهام بستن مخالفین خود را از سر راه خود دور نمایند.
در جامعه استبدادی – خراسان دیروز و - فغان ستان امروز انواع شکنجه وتوهین وتحقیر از زندان نای تا کالینجر از قفس های فلزی تا سیاه چالها – از اعدام کردن ها و به دارآویختن ها تا کله منار ساختن ها -تبعید ها و از کشته ها پشته ساختن ها تا به توپ پراندن ها و غل وزنجیر کردن ها – یا در زندان جرٍثقیل یا قلعه موتی یا دهمزنګ یا قلعه کرنیل یا باستیل پلچرخی یا زندانهای بګرام و یا زبان بریدن ها و تیل داغ کردن ها تجارب تلخ ایست که میتوان در مورد آن هزاران ورق نوشت.
یکی دیګر از ترفند ها را دیدیم که کتاب غرق کردن در دریا بود ودیګری کتاب سوختاندن و اینک باز هم نویسنده های شرافتمند را در زندګی ترور شخصیت مینمایند.
برخی در این عقده ګشایی چنان عربده میکشند که ګویی شمشیر به ناف فیل زده اند و عده ای هم بنام ویراستاری طنزها شماره دار در دشنام نامه های شناخته شده - دشنامهای رکیک شان را رنګ و روغن میدهند و ګویا حق استادی خویش را ادا مینمایند تا عقده خورد بینی خود را ګویا بپوشانند .
اینک که عده ای کوشیده اند ومیکوشند صبور الله سیاه سنګ را به تمسخر بګیرند وتحقیر بنمایند – کور خوانده اند .
عده ایکه از ماه ها من رامورد تحقیر وتوهین واتهام قرار داده اند – من درمورد خودم پاسځ ایشان را چنانچه سزاوار اند به شکل دیګر داده ام وتشت رسوایی شان را از لب بام شان درباتلاقی که باید قرار میګرفت انداخته ام در مورد صبورالله سیا ه سنګ یا سنګ صبور من نمیتوانم خاموش باشم .
من میدانم که سنګ صبور هیچ نیازی به دفاع من ندارد ونخواهد داشت و عده ای بازهم چنان ادعا میکنند که ګویا باقی سمند ر« مداح »شده است –
اما من به صراحت مینویسم که دفاع از شرف وحیثیت و کرامت انسان جز اخلاق وشهامت مدنی است. انهاییکه به کرامت خود هیچ ارزشی قایل نیستند به کرامت انسانی دیګران میتازند ـ
من خواندم که عده ای مریض از کشتن انسانها ومخالفین شان توسط قوای ناتو و شرکا لذت میبرند وعده از کستار توسط طالبان .
سادیستها با توهین نمودن دیګران احساس خشنودی مینمایند .

این عده هرګز نمیخواهند درک نمایند که کرامت انسانی از هر نوع تعرض بایست مصوون باشد .
من در پایان مقاله ای را درباره نقد از دوستان ایرانی به عاریت ګرفتم و در اینجا برای شما منتشر میسازم تا دیده شود که سطح فرهنګی نویسندګان در کشور همسایه فغان ستان درچه حد است ؟
من مقاله عاریت ګرفته شده را بدون کوچکترین کم وکاست منتشر میسازم و از نویسنده اش سپاسګزارم .

o حالت خطی تعريف نقد : (نقد چيست ؟)
تعريف نقد : (نقد چيست ؟)


نقد در لغت به معني ((بهين چيزي بر گزيدن )) ( تاج المصادر زوزني: ص 5 )
و نظر كردن در دراهم تا در آن به قول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد
. معني عيب جويي نيز كه از لوازم (( به گزيني )) است ظاهرا هم از قديم در اصل كلمه نقد مستتر بوده است و لذا از دير باز اين كلمه در مورد شناخت محاسن و معايب كلام به كار رفته است ، چنانكه آن لفظي هم كه امروز در فرهنگ اروپايي جهت اين معني به كار ميرود در اصل به معني راي زدن و داوري كردن است و شك نيست كه راي زدن و داوري كردن درباره ي نيك و بد امور و سره و ناسره ي آنها مستلزم معرفت درست و دقيق آن امور است . (زرين كوب ، 22:1374)

معني انتقاد عبارت است از اعمال قضاوتي منفي كه بويژه در مورد شيوه هاي سلوك ، ادبيات يا محصولات فرهنگي بطور عام صورت ميگيرد . بررسي انتقادي متون مذهبي ، فعاليتي بود كه به عنوان نوعي حربه ي مناقشات ديني در جريان اصلاح مذهبي نشو و نما يافت . در آن هنگام نقد متون انجيلي ،به منزله ي قضاوتي منفي اما عيني در باب عمل و احكام دستگاه روحاني در نظر گرفته مي شد . غرض از انتقاد ، كشف مفرو ضات مستتر و بر ملا كردن بطلان دعاوي حجيت آن مفروضات ، و همچنين بطور ساده پيدا كردن غلط ها و اشتباهات بود.... هگل تاريخ بشر را به منزله ي پيشرفت اگاهي او در نظر مي گرفت و عقيده داشت كه اين خود اگاهي قيود موجود اجتماعي را دائما دگرگون ميكند و پيوسته در حدود آن فراتر ميرود . پس در فلسفه ي هگلي انتقاد چيزي بيشتر از قضاوت منفي بحساب آمد و نقش مثبت كشف و بر ملا كردن اشكال موجود معتقدات بخاطر تقويت تعالي انسانها در جامعه به آن داده شد . ( آبركرامبي ،97:1370)

در نظر ماركس مفهوم انتقاد تنها بطور ساده نوعي قضاوت ذكاوت آميز منفي در باب دستگاه هاي ايد ئو لوژيكي انديشيده نبود ، بلكه فعاليتي بود كه صفات عملي و انقلابي داشت . ماركس ... بناي بسط اين عقيده را گذاشت كه انتقاد فلسفي براي آنكه موثر باشد لازم است به صورت ابزاري متعلق به طبقه كارگر در مبارزه ي انقلابي او بر ضد بورژوازي در آيد . لذا انتقاد در مفهوم ماركسي آن با پراكسيس ملازمه پيدا كرد و اين بدان معنا ست كه انتقاد هوشمندانه تنها ضمن فعاليت انسانها در جامعه ميتواند فعاليت كامل پيدا كند
( همان : 97 )

نظريه پردازان مكتب انتقادي برداشت عميق تري از مفهوم انتقاد در شكل هگلي آن را ارائه نمودند . از نظر آنها مشرب انتقادي بايد خصلت " از خود انتقاد كنندگي " نيز داشته باشد .

نقد به عنوان يك مهارت اجتماعي :

از آنجائيكه انسان موجودي پرسش گر و انديشه ورز است و همين ويژگي موجب خلق شمار انبو هي از آثار فكري و فرهنگي در طول تاريخ شده است . آثاري به وسعت و گوناگوني اسطوره ها ،جادوگريها،هنرها،اشعار،دا ستان هاو افسانه ها تا آموزه هاي ديني ،اخلاقي ، حقوقي ارزشها و هنجار ها و از ابزار و ادوات زندگي گرفته تا نمادها و معني هاي آنها و در راس همه ي آنها زبان جملگي دستاورد هاي پر سشگري و انديشه ورزي بشر براي حل مسائل و مشكلات خود بوده كه همچنان ادامه دارد و هيچ گاه از حركت باز نمي ايستد .

بي شك آنچه كه موجب تداوم جريان خلاقيت و آفرينش فكري ، هنري و فني مدام و مستتر شده ،همانا روحيه نقادي و انتقاد است. روحيه اي كه بدون ترديد معطوف به بهبود امور است . و از اين روست كه هرگز اجازه نمي دهد انسان به وضع موجود رضايت دهد و دست روي دست بگذارد .

نقد و انتقاد موجب پويايي جامعه ي بشري و موتور حركت جوامع است و اساساً به خاطر همين خصلت بشري است كه ما در بررسي پديده هاي انساني و اجتماعي از تاريخ كمك ميگيريم . تاريخ سير حركت جوامع و تغيير تحولات آنها را به مي نماياند و خاستگاه و رستنگاه جايگاهي كه اكنون در آن سر مي كنيم به ما باز مي نماياند .

با وجود وقوف و اذعان اغلب و يا شايد همه ي انسانهاي با عقل و سليم و درك متوسط به ثمرات نقد ، معهذا شاهد رويگرداني شمار كثيري از افراد در جامعه از نقد و نقادي ميباشيم . اين خود نوعي آسيب و مسئله ي اجتماعي و فرهنگي قلمداد مي شود كه به تبع آن بسياري از مسائل و مشكلات را در جامعه پديد مي آورد . از اينروست كه بايد به اهميت نقد و نقادي توجه بيشتري شود و به عنوان يك مهارت اجتماعي در كنار ديگر مهارت ها مانند تفكر،استدلال ،بيان نظرات ، گفتگو ، همدلي ،مباحثه و ... در جريان اجتماعي شدن ، در افراد دروني شود.

بايد همگي بپذيريم كه نقد موجب شكوفايي جامعه است. هر كس ما را نقد كند بزرگترين خدمت را به ما نموده و هر كس كه از بيان نواقص و معايب ما خودداري كند و يا آنها را لاپو شاني نمايد و بدتر از آن اگر تملق گويي نمايد ، به ما خيانت بزرگي نموده است . اگر نقد كردن لطف است لذا نبايد صرفاً از ديگران انتظار لطف و عنايت داشته باشيم بلكه ما نيز بايد آنها را مورد لطف و محبت و عنايت خود قرار داده و آنها را نقد كنيم .

البته برخي گمان ميبرند كه نقد ، قضاوتي منفي است ( همچنان كه در برخي تعاريف ذكر شد ) اما واقعيت اين است كه نقد به معناي وارسي و كنكاش در ويژگيها و خواص چيزي ميباشد كه در اين صورت هم ابعاد و سويه هاي مثبت و مفيد و هم جنبه هاي منفي بيان مي شود. نكته ي ديگر درخصوص اين است كه برخي نقد را به دو دسته نقد سازنده و نقد مخرب تقسيم مي كنند ، كه به گمان نگارنده اگر چيزي از جنس نقد بخواهد باشد بايد حتما سازنده باشد و اساساً بيان عبارت مركب نقد مخرب پارادوكسيكال است و مانند اين است كه بگوييم مربع سه ضلعي .

ادامه دارد

جستجو در کابل پرس