Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47549

برادرم در هرات بازداشت شد!

12 سپتامبر 2011, 17:47, توسط baqi samandar

باقی سمندر
سنبله سال ۱۳۹۰ خورشیدی
سپتامبر سال ۲۰۱۱ میلادی

سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به هموطن ای که نام شان در پیام شان دیده نمیشود ، اما پیام شان چنین جلوه ګر شده است.
« برادر بزرگوارم ازینکه شما در قسمت وحدت با محترم آقای بهزاد مشت آهنین خویش را درهمین شرایط که این فرهنگ از وطن ماوشما کوچ کرده دوباره احیا و آماده نمود ید جهان سپاس از شما !
مگر ازینکه عجولانه تصمیم گرفتیم شاید خوننده هااشتبا کند که شما یا ناخوانده امضآ کردیم ویا شریک جرم محترم مدیر صاحب استیم
بااحترام
عاقلان را اشاره »
سخنی با شما برادر ګرامی !
نخست چند توضیح مختصر ارایه میدارم تا سو تفاهم در میان نیاید .
من شخصن هيچ نوع شناخت مستقیمی ازآقای احمد بهزاد ندارم . یکبار صدایش را در تالار پارلمان افغانستان از نزدیک شنیده ام . اوانیکه جلسه ای بعد از استیضاح در مورد رنګین دادفر سپنتا دایر شده بود و سخن در مورد یک رای بود. رایی که اګر ابطال میشد – به نفع رنګین دادفر سپنتا تمام میشد و اګرشمرده میشد بر ضد وی بود. من تمام داستان همانروز ها را در پارلمان افغانستان با سفر رنګین سپنتا در عربستان سعودی و جلسه ای در پشت درهای بسته میان شهزاده سعودی وسپنتا همان روز ها ارزیابی نمودم –شهزاده سعودی به اندازه یک متر یا کمی بیشتر از یکمتر پارچه ای را که به ګرد خانه کعبه شریفه با زر وطلا دوخته شده ومیشود – برای رنګین دادفر سپنتا به مثابه حسن نیت تحفه داده بود –اما جلسه در بیرون درز کرده بود و زمامداران تهران در پارلمان کابل انتقام ګیری را شروع نمودند ـ و مساله « اخراج پناهندګان » از ایران فقط یک درامه سازی برای فریب دادن مردم در بیرون ووکلا در داخل پارلمان بود وګردید ودیماګوګ ها نقش آفریدند و .... همانروزسخنرانی آقای بهزاد را در داخل تالارپارلمان از نزدیک شنیدم ومتوجه ګردیدم که آقای احمد بهزاد چګونه با کی ها در یک ایتلاف قرارګرفته است ودر زیر کاسه چه نیم کاسه هایی است .
همانروز برای مدتی در تفریح جلسه پیش از رای ګیری تصادفن– با ملالی جویا و شکریه بارکز ی وبشر دوست هم چند سخنی داشتم . برای من موضوع روشنتر ګردید . من دوباره در همان جایی که برای خبرنګاران اختصاص داده اند – رفتم ونشستم وجریان رای ګیری را دیدم و دانستم که انروز چکونه فاروق وردک ګه آنروز ها وزیر امور پارلمانی بود وشرکایش - توانسته بودند جلسه ای را بنام « دفاع از پناهندګان افغان » سرهمبند ی نمایند و – همچو فضایی را در پارلمان ایجاد نمایند ودیدم که احمد بهزاد در کدام جایګاه قرار داشت وچه ګفت وهمه شنیدند ومن هم شاهد مشت ولګد پراکنی وکلا در پارلمان بودم و داستان بحران میان قوه مقننه و قضاییه واجراییه راهم تا پایان کار وزیر خارجه هما ن وقت یعنی – رنګین داد فر سپنتا و وکلاو وکیل همان وقت یعنی احمد بهزاد دیدم ام تاهمین لحظه لب به سخن نګشودم .
بار دیګروقتی بحران در میان وکلا و حامد کرزی و اطرفیانش یعنی فاروق وردک و خرم و ګروه ارګ نشین شدت ګرفته بود و کرزی پافشاری مینمود که با متقلبین در پارلمان باید توسط محکمه اختصاصی برخورد ګردد و ووکلا طرفدار ګشایش پارلمان بودند – در همان زمان جلسه های خصوصی وسرپوشیده در هوتل انتر کانتی ننتال دایر میګردید .
من در همان روز ها ی اخرین حینیکه دیمستورا با بیست نفر از وکلا در یک اتاق دید ووادید داشتند و قرار براین شده بود که بزودی پارلمان افتتاح ګردد و دو پیش شرط را حامد کرزی و فاروق وردک واعوان و انصارشان برای ګشایش پارلمان ارایه کرده و از طرف وکلا در مورد سه پیشنهاد سخن ګفته میشد – من همانروز تا اخرین اعلان توافق وکلا ووزیر مشاور در امور دولت درهوتل انترکانتی ننتال ودر همان جلسه که توافق اعلان ګردید -درباغ بالای کابل بودم . در همانجا یکبار دیګر – از دور اقای احمد بهزاد را دیدم ـ
ساعتی بعد اقای محمد یونس قانونی با دیکران سلام وعلیک داشت ومن هم تصادفن در همان نزدیکی هابودم ودر یک قطار با وکیل جوان بکتاش... وشکریه بارکزی ووکلای دیګر در نزدیکی های دروازه نشسته بودم و چند جمله ای با محمد یونس قانونی ګفتم - انوقت جلسه پایا ن یافته بود .
نیم ساعت بعد از پایان جلسه عبدالرب رسول سیاف در هوتل انترکانتی ننتال امد وبه همه سلام وعلیک کرد .
در همین روز نیز من ازدور وکلارا دیدم و آقای احمد بهزاد را نیز -مینویسم که از دور. من با آقای احمد بهزاد هیچ نوع دوستی یا دشمنی نداشتم وندارم . همان شب همه وکلا بسوی منازل شان با خشنودی در موتر های شد ګلوله و بادیګارهایشان رفتند و حامد کرزی و فاروق وردک وشرکا نیز در ارګ خشنود بودند وجش ګرفتند.
اینکه باقی سمندر همان شب چه دید وچه کشید وزورمندان به وسیله ایادی شان که بیخبر از دنیا بوده وتابع امر میباشند- چه ګونه شبی تارمن را تار تر ساختندو چګونه آن شب را ودرکجا بسرر سانیدم – باشد این موضوع برای سالهای بعدی .
اینکه دوروزبعد (در ششم دلو ۱۳۸۹ ) جلسه شورا در کدام سالون دایر شد وبازهم چه روزی را جوانان از دنیا بی خبر و تفنګ امریکایی بر شانه وخنجربه کمر بالای باقی سمندر در برابر شفاخانه وسالون برګزاری موقت پارلمان آوردند ومن چه ها دیدم – این هم به مثابه خاطره فراموش ناشدنی در ګوشه ذهنم باشد تا روزی برای جوانان بنویسم که چه دیدم وچه شنیدم .
فشرده اینکه من میتوانم بنویسم که در مورد خواندن واژه های میان سطر ها وبرخوردهایی ګوناګون کم وبیش آشنا می باشم . من ناخوانده امضا نمیکنم و نه شما منصور نام داریدکه کتابی نوشته باشید ونه من حامدکرزی ام که ناخوانده امضا بنمایم .
هنګامیکه شکایت را از زبان اقای احمد بهزاد را در کابل پرس خواندم – وهیچ نوع تردید نامه ی از جانب اقای احمد بهزاد نه در کابل پرس ونه درصفحه فیس بوک مربوط به اقای احمد بهزاد در رد همونګاشته ای نخواندم تصمیم ګرفتم با بیان شجاعت مدنی از اقای رضایی برادر آقای بهزاد حمایت نمایم و به همه دست اندرکاران امور درمورد وقایعی که میتواند در راه باشند – هوشدار بدهم ـ از فاجعه ایکه بنام جنګ شیعه وسنی سامان داده میشود -هوشدار بدهم .
من از جوان احساساتی آقای احمد بهزاد کدام توقع نداشته ام وندارم – من از حوادثی که میتواند ببار آورده شود – هوشدار داده ام .
در پایان مینویسم :
اګر شجاعت مدنی جرم باشد – من خود را مجرم نمیدانم – من طرفدار صد ها نوع نافرمانی مدنی توام با شجاعت مدنی میباشم تا بتوانیم اصطکاکات را به شکل درست بسوی حل شدن بکشانیم نه آنکه زدو خورد های مذهبی – شیعه وسنی یا برخوردهای میان اقوام را میدان داده باشیم ویکبار دیګر هرات نازنین مانند کابل یا مزارشریف بخاک وخون کشیده شودو میدان خون ریزی جنګ های نیابتی کاخ نشینان جماران و جده قرار ګیرد ، برای من منافع ملی و سلامتی مردم ام هزارها بار وملیون ها بار نسبت به منافع آیت الله ها و یا خادمین حرمین شریفین ارجحیت دارد و تاهنوز حدیث نبوی (ص)« حب الوطن من الایمان » برایم از اصالت بزرګ برخوردار است .
بازهم از دوستان یک اشاره واز من به سر دویدن .
یار زنده و صحبت باقی

جستجو در کابل پرس