Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 50318

شاد باش هشتاد سالگی و سرشک تلخ

1 دسامبر 2011, 13:57, توسط baqi samandar

باقی سمندر
قوس سال ۱۳۹۰ خورشیدی
اول دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی

بخش نخست

سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به آ قای سلیمان کبیر نوری
آقای سلیمان کبیر نوری
چند روزی از نګارش نخستین ای شما درمورد هشتادمین سالګرد تولد دوګتورس اناهیتا ناهید راتب زاد میګزرد ومن پرسشهایی را طی تبصره ای بروز هفتم قوس ۱۳۹۰ خورشیدی – برابر به ۲۸ نوامبر سال ۲۰۱۱ میلادی برای خانم اناهیتا راتب زاد وشما مطرح ګردانیدم ولی ازجانب شما تا همین لحظات ګوچګترین پاسخی در مورد پرسشها دریافت ننموده و نخوانده ام – من یکباردیګر در مورد دو تبصره ام در باره خانم اناهیتا راتب زاد که در کابل پرس منتشر شده اند – تاکید میدارم و اینک چند جمله ای خواهم نګاشت.
نامه سرګشاده شما را که در باره توصیه دکتور معالج تان نوشته بودید خوانده ام ومن همان زمان نامه ای برای شما نګاشته بودم ُ، تا هنوز بخاطر دارم و میکوشم بسیار فشرده بنویسم و در اینده های نه چندان دور که صحت شان همه جا نبه اعاده ګردد
– بازخواهم نوشت .
شما در تبصره خویش نګاشته اید که :
«چونانیکه عرض کرده بودم، فرمایشات جناب باقی سمندر شائیسته التفات بیشتر است و اینک عرایض در مورد:
جناب محترم باقی سمندر !
؛ ابداً امکان ندارد که افراد و شخصیت های حقیقی و حکمی جامعه ما یا دیگر جوامع مانند محصولات فابریکاتی یا حتی محصولات نجاران و صنعت گران همه یکدست باشند و ما همه را دربست رد یا تائید بداریم .
اینجاست که نیازمند تحقیق و تفحص و شناخت هر پدیده و هرشخصیت در اوضاع و احوال اجباری و اختیاری ایکه او قرار داشته و دارد ؛ میباشیم و این کار اساساً جز با دانش های ریاضیاتی در سطح عالی میسر نیست که تصور میکنم غفیری از نخبگان و مدعیان نخبه گی ما هم از آن بویی نمی برند.
این حکم پیش از همه ما را به گرفتن گریبان خودمان وامیدارد. نوشتن و اتهام زدن و محکوم کردن در دنیای مجازی ( انترنیت ) که زیاد اصول و انضباط و معیار و محک بر آن مرعی شده نمیتواند ؛ دشواری ندارد ولی اهل بودن و توانا بودن و مسئول بودن در قبال آن ؛ خیلی مشکل است »
آقای سلیمان کبیر نوری !
هرزمانیکه که دکتر معالج شما اجازه داد که اندکی وقت خود را به دنیای مجازی انترنیت اختصاص بدهید – انوقت برایم لطفن بنویسید که:درکجا انسانها را مانند محصولات تولیدی کارخانه نجاری یا فلزکاری یا قالب خشت پخته یا خام دیده ام ؟
کدام پرسش من از شما یا از خانم اناهیتا راتب زاد بخاطر اتهام زدن بوده است ؟
درمورد دانش ریاضیاتی از سطح عالی که چه سخن بګویم در سطح عادی وعامیانه هم
کدام ادعایی ریاضیاتی ندارم – اګر چند اثری از لودیګ وینګشتاین در باره منطق فلسفی خوانده باشم یا چند روزی با استادان ریاضی نشست وبرخاست داشته ام یا ګپ های ریاضی – فلسفی ای از صدیق افغان شنیده باشم – هیچ یک دلیلی نیست تا من ادعای ریاضیاتی داشته باشم واګر برای لحظه ای بپیذیرم که شما نګاشته اید « اینجاست که نیازمند تحقیق و تفحص و شناخت هر پدیده و هرشخصیت در اوضاع و احوال اجباری و اختیاری ایکه او قرار داشته و دارد ؛ میباشیم و این کار اساساً جز با دانش های ریاضیاتی در سطح عالی میسر نیست که تصور میکنم غفیری از نخبگان و مدعیان نخبه گی ما هم از آن بویی نمی برند »
پس زمانیکه نخبګان و مدعیان نتوانند درشناخت پدیده ها وشخصیت ها بویی ببرند – من صبر می نمایم تا نخبګان دیګری در سطح نبوغ ای بدنیا بیایند تا بتوانند شخصیت ها را برای ما مورد تجزیه وتحلیل قرار دهند – من در باره شناخت کتاب های ای از مارکس بنام فقر فلسفه – و از انګلس بنام انتی دورینګ و کتابی دیګری بنام دیالکتیک طبیعت یا از لنین بنام امپیریو کریتیسیسم ویک کتاب از پلخانف در باره نقش شخصیت در تاریخ وچند رساله فلسفی از ماو تسه تونګ و از دیګران را در عنفوان جوانی خوانده بودم و اینک شما در مورد شخصیتی سخن می رانید که نخبګان از شناختنش عاجزاند . البته انوقت ها که کتاب ها ی نامبرده را خوانده بودم هنوز چهل ساله نشده بودم و وقتی با تحلیل شما برخوردم که نوشته اید
«ما هرکدام در محیط و اجتماع خود از خانواده تا جهان محصور و محکومیم و در بهترین حالات تا سنین چهل سالگی هم نمیتوانیم به پای خود بیایستیم و آدمی شویم که خیر و شر خود و دیگران را درست تشخیص و مراعات نمائیم »
پس در اینصورت
این سخن را هم در همینجا می ګزاریم ومي پرسم که خانم اناهیتا اینک هشتاد ساله شده اما در سن کهولت قراردارند – پس انهاییکه از چهل ساله بیشتر عمر دارند و به سن کهولت هم نرسیده اند – بایست با پرسشهایی که مطرح نمودم – اګر مایل باشند یکبار بیاندیشند .
وقتی من درمسجد جامع درس میخواندم – در نصاب تعلیمی مسجد کتاب ای را میخواندیم بنام محمود نامه و محمود نامه چند بیت ای داشت که بخاطرم است وما کودکان میخواندیم که :
کریما ببخشا برحال ما
که هستیم اسیر کمند هوا
بازمیخواندیم که
بیست سال از عمر عزیزت ګذشت
مزاج تو از حال طفلی نګشت
اینک سرحد مزاج طفلی را چهل سال در اثر یک توافق بین همدیګر برای لحظه ای میګزاریم و برای دیګران که می پنداریم که هنوز چهل ساله نشده اند – کودکان را میکوییم که بخوانند
چهل سال از عمر عزیز ات ګذشت
مزاج تو از حال طفلی نګشت
و کوشش خواهیم کرد همه را تشویق نماییم تا در رشته ریاضی تخصص بیابند . اما یک حق را به مصری ها قایل می باشیم که اعداد از یک تا نه را میتوانستند بدانند و هندی ها توانستند صفر را کشف نمایند و اینک از یک- یک ملیارد واز یک یک تریلیون را میتوان با ګذاشتن چند صفر در طرف راست عدد چپ نوشت و بازهم اعداد یک تا نه کماکان جایګاه چپ را خواهند داشت .
اینکه امروز کودک دبستانی ای بما وشما از یک و صفر در سیستیم و شمار وکارګرد رایانه – کمپیوتر ونظام دیجیتالی و دیجی توس سخن بګوید – و با یک لپ تاب و بوسیله سیستم ایکسل مغلق ترین فورمولهای ریاضی را حل بنماید – این را نادیده ونا شنیده تلقی خواهیم کرد . ریاضی را برای ریاضی دان ها میګزارم و برمیګردم به نکات از تبصره شما .
شما درتبصره خویش نوشته ایدکه :
«بامن موافق خواهید بود که شوروی یا چند لیدر حزب دموکراتیک خلق چنان قدر قدرت نبوده اند و در عالم امکان نمی توانستند باشند که همه آنانی را که کم یا بیش زیرچتر آن قرار گرفته اند ؛ به یکسان شستشوی مغزی، روانی، اندیشه ای و اخلاقی کرده و به پرزه جات کور و فاقد اراده مبدل ساخته باشند . اگر چنین قدر قدرتی را به آنها نسبت دهیم چه دلیل دارد که به دیگر ها و به دشمنان و مخالفان آنها نسبت ندهیم ؟
وانگهی این قدرت قدرت ها ؛ چطور که برای حفظ و صیانت و بقای خود ؛ نیروی چندانی نداشتند و بالاخره همه دیر یا زود آسیب پذیرفته به مصایب عدیده و نابود کننده گرفتار آمدند که شما البته با لحن دیگر همه این حقایق را گفته امده اید »
این دلایل شما نمی توانند برهان قاطعی باشند که شستشوی مغزی ایدولوژیک در نظام شوروی موجود نبود یا مخالفین اش از این سیستم شست وشوی مغزی به دور اند – نګاهی به حال انتخار کنندګان بنماییم خواهیم دید که بدون استفاده وبکاربرد علم وبخشهای روان شناسی چکونه ممکن خواهد بود که فردی حاضر به کشتن خود ودیګران ګردد ؟
شما به ادامه سخنان خویش نوشته اید که «.
جناب سمندر گرامی که دوست دارید خود را «سرباز آزادی» بخوانید
تصوری که بنده نسبت به شما داشتم و هنوز دارم ؛ بالاتر از این بود و هست که شما همه این واقعیت های مبتلابه و آز مون شده جامعه ، منطقه و جهان ما را نادیده گرفته بدون تمیز و تفکیک حد اقلی؛همه ی یک بخش جامعه و انبوهی از برادران خود را به یک چوب برانید و ازآن گذشته رستمی خود را در برابر یک زن استثنایی این سرزمین که در هرحال مقام صخره آسای تاریخی دارد ؛ نشان دهید »
اقای سلیمان کبیر نوری عزیز !
من هیچګاه واقعیت ها رانادیده نګرفته ام ونخواهم ګرفت و این جز الفبای دیالکتیک است ـ من هیچګاه قصد ندارم که از چوب دربرابر هیچ فردی استفاده بنمایم چه رسد به اینکه برادران یا خواهرانم را به چوب برانم – بحث ومناقشه برای ګره ګشایی ها است وخواهد بود وبما کمک خواهد کرد تا ګره ها را باز تر سازیم در غیر ان دروازه های ګفت وشنودونوشت وخوان بسته خواهد شد و سرانجام هزاران ګفته ها نا ګفته خواهند ماند .
آری
من خودم را سرباز آزادی میدانم و سرم را فدای ازادی مینمایم و برای اینکه شما و خانم اناهیتا راتب زاد و همه موافقین ومخالفین شما بتوانند بنویسند من خود را جان فدای ازادی ګفتار و بیان و همه ازادی های فردی و اجتماعی میدانم و ارزدارم تا زنده باشم بتوانم برای آزادی از جانم بازهم مایه بګزارم .به آرزوی روزی که دګر اندیش ای بخاطر بیان اندیشه اش در پشت میله های زندان برده نشود – شکنجه نګردد و یا سر به نیست نشود و دوران تفتیش عقاید برای همیشه در فغانستان ودنیا به پایان برسد .
من هیچګاه خود را رستم نپنداشته ام و در برابر یک زن – که برای شما لقب استثنایی دارد – برخورد دور از عفت قلم نداشته ام ونخواهم داشت . شما میتوانید همه یاد داشتهایم را یکبار به زیر زره بین به نقد بکشید وهرجایی که از ان بویی توهین وتحقیر به انسانی را دیدید – آن بخش را نشانی نمایید تا من با خط وامضای خودم معذرت بخواهم و انتقاد از خود نمایم اما لطفن انچه را من نه نوشته ام به من نسبت ندهید

آنلاین : سخنی درباره اناهیتا راتب زاد با اقای سلیمان کبیر نوری

جستجو در کابل پرس