Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 50319

شاد باش هشتاد سالگی و سرشک تلخ

1 دسامبر 2011, 13:59, توسط baqi samandar

باقی سمندر
قوس سال ۱۳۹۰ خورشیدی
اول دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی

بخش دوم

سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به آ قای سلیمان کبیر نوری
آقای سلیمان کبیر نوری

من هیچګاه خود را رستم نپنداشته ام و در برابر یک زن – که برای شما لقب استثنایی دارد – برخورد دور از عفت قلم نداشته ام ونخواهم داشت . شما میتوانید همه یاد داشتهایم را یکبار به زیر زره بین به نقد بکشید وهرجایی که از ان بویی توهین وتحقیر به انسانی را دیدید – آن بخش را نشانی نمایید تا من با خط وامضای خودم معذرت بخواهم و انتقاد از خود نمایم اما لطفن انچه را من نه نوشته ام به من نسبت ندهید .
سوالهایم کماکان پا برجا اند وهیچ دلیلی نمی بینم تا سوالهایی دیګری را نیز مطرح ننمایم اقای سلیمان کبیر نوری !
شما نوشته اید :.
«مثلا‍ً آیا دکتوریس اناهیتا هیچ فرق و تمایزی با حفیظ الله امین ندارد ؛ با جنگ سالاران معلوم الحال چپ و راست ندارد . آیا هیچ چیزی دیگر غیر از خیانت (به تعبیر شما) گروهی و کتلوی و دنیا شمول بلاتفکیک و غیر قابل محاکمه و محاسبه انجام نداده است . فقط سیاه است و سیاه و سیاه و خلاص!!
باید به جای همه آنها که شما در تصور دارید و میفرمائید ؛ حساب پس دهد و جزا ببیند ؟؟؟ »
من با صراحت بار دیګر مینویسم که من درهمه جا از حزب نوشته ام نه از فرد – نه از زن ویا مرد – چون میدانم که فیصله های حزبی دسته جمعی بوده اند ومسولیت ها فردی و در همه فیصله ها خانم اناهیتا مانند سایر اعضای تصمیم ګیرنده دارای حق رای بوده است – موافق – مخالف یا ممتنع –
پس سخن از مقایسه با حفیظ الله امی را چرا مطرح مینمایید ؟
مګر من ننوشتم که رهبران حزبی شما بنام سفیر روان شدند و از خانم اناهیتا در زمره سفرا نام نبرده ام ؟
بنام وزیر معارف یاد نګرده ام ؟
درزمان بعد از تجاوز خونین شوروی از ششم جدی ۱۳۵۸ به بعد آیا خانم اناهیتا راتب زاد در حزب شما نقش ای داشته اند یا خیر ؟
ایا اقتداردومی بعد از ششم جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی خانم اناهیتای بعد از ششم جدی را با خانم اناهیتای سال ۱۳۵۷ یا ۱۳۵۲ یا ۱۳۴۴ یا سال ۱۳۴۰ متفاوت دیده میتوانید ؟
یکبار بخاطر بیاورید که دوشیزه ای بنام ناهید ساعد در جریان مظاهرات برضد تجاوزګران شوروی درکابل بخاک وخون کشیده شد یا وجیهه وباز از خود بپرسید که شما انوقت چه موضع وموقف داشتید وخانم اناهیتا راتب زاد در چه موقف وموقعیتی قرار داشتند – بعدن بار عاطفی و اخلاقی قضیه را تا که توانایی برایتان اجازه میدهد کم یا زیاد بسازید و در اخرین تحلیل امروز چه نوع برخورد دارید ؟
آیا ناهید ساعد بایست کشته میشد ؟
ایا مادرش بخال دختر جوانمرک اش سرشک تلخ وخونین میریخت ؟
ایا آقای هاشم ساعد مجبوربود که در تاریکی شب ناهید ساعد را در شهدای صالحین ببرد و تمام اعضای خانوده اش و دوستان شان اجازه نداشته باشند که در جنازه یا فاتحه شرکت نمایند و درپرتو چراغ موتر سایکل دخترش را به خاک بسپارد ؟
مګر شما ناهید ساعد را نمی شناختید ؟
مګر صدا و سیمایش را مردم کابل از تلویزیون ندیده و نشنیده بودند و اواز ګیرایش در ترانه های مکتب برای شما نا آشنا می باشد ؟
برای من ناهید ساعد استثنا است وبرای شما ناهید اناهیتا استثنا میباشد .
من بروز نهم ثورپارسال با سه تن از دوستانم به شهدای صالحین رفتم تا روی قبر ناهید ساعد ګل بګزارم ویادش را ګرامی بدارم وګل ګذاشتم و همان ناهید ساعد با ترانه هایش در تلویزیون در مقابل چشمانم تا حال جلوه ګر است . از سه تن از دوستانم – یکی جوانی بو د که وقتی ګلهارا روی قبر ناعید ساعد می ګزاشتیم وضع روحی اش صد بار از ما بد تر ګردید ایا میدانیدچرا ؟
پدر وکاکای آن جوان را حزب شما بخاطر دګر اندیشی از خانه برده بود وتا امروز نا پیدا میباشند و آن جوان درهمه شهدای صالحین می دیدید ومن نمیدانم که چه می اندیشید؟
تصورکرده میتوانید ؟
پدر وی استاد ریاضی وفزیک بودو وقتی بالای مقبره شاد روان غبار رفتیم تا ګل بګزاریم و درد دل نماییم سوالهایی در برابر تاریخ داشت و من میپرسم که شما تصور نمایید که در برابر مادرآن جوان قراردارید و جواب مادر وی را که موهای سرش سفید ګشته و چشم انتظار به دروازه دارد ګه روزی شوهرش با ایور اش برمیګردد ، چه می دهید ؟
از مقبره غبار بسوی مقبره محمودی رفتیم و بیاد دوره هفت وهشت شورا وسالها زندان ګفت وشنودی در شهدای صالحین داشتیم و بالای هر قبر اشناییکه رفتیم دردها کم تر نشدند تا اینکه مردی که همرای ما بود در قبرستانی ایستاد و بسیار ناراحت شده ومانند مار بخود پیچید و مقبره ای را نشانداد که از عالم شاه خان پادشاه بخا را بود و اعضای خانوده عالم شاه خان – پدروی در همان مقبره جز خانواده عالمشاه خان پادشاه بخارا مدفون ګردیده است . اینک خود حدیث مفصل بخوان که من با چند تن از استًثنا ها آشنا یم – عالم شاه خان و بخاراسمرقند و خیوه ومرو را روسهای شوروی اشغال کردند وانها از کشور وخانه شان رانده شدند همانطوریکه من وهزارانسان دیګر بعد از تجاوز شوروی به افغانستان از خانه وکاشانه خویش رانده شدیم واینک هزاران تن دیګر بهد از تجاوز امریکا و ناتو وشرکا از افغانستان رانده شده اند . خود حدیث مفصل را بخوان و هی نیازی به ریاضیات هم دیده نمیشود و بګزار تا دیګران ریاضت زاهدانه بکشند و با بار اخلاقی و احساسی سوالها را نا جواب پګزارند .
انهایی را که نام شان در زمان حاکمیت خانم استثنایی مد نظر شما یعنی دکتورس اناهیتا راتب زاد باخون رقم زده شده است – می شناسید ؟
چند هزارانسان بوده اند ؟
نام چند انسان را برایشما بنویسم ؟
ایا نام لطیف محمودی را شنیده بودید ؟
مګر قبری از وی وجود دارد ؟
زمانی که رادیو مربوط به حزب شما خبر مرګ وی را باخبر مرګ بشیر بهمن – یا مسجدی – یا نجیب یا یونس زریاب یا علم و یارانشان پخش نموده بود ، ایا میتوانید تصور نمایید که در خانه های ایشان چه خبر بود؟
ایا برایتان ګفته اندکه انها ها همه در زمان حاکمیتی کشته شده اند که خانم استثنایی مورد نظر شما در اریکه قدرت تکیه زده بود ؟
ایا ګریه ها و فریادهای مادر انها – خواهران وفرزندان انها را شنیده بودیدآیا امروز بعد از بیست سال واندی میتوانید
بګویید که خانم بشیر بهمن با دو کودک اش چه حال داشته اند و مادرش در چه حال بوده است ؟
مکر انها انسان نبودند – ونیستند ؟
مګر خانم بشیر بهمن مادر نبود ونیست ؟
مګر مادر بشیر بهمن مادر نبود ؟
من اګر صد ها نام را نمی نویسم هیچګاه به معنی فراموش کردن انها نیست ونخواهد بود .
ایا میتوانید برایم بنویسیدکه وقتی رادیوی حزب شما خبر کشته شدن مجید را پخش نمود – چه خوشی ای در کمیته مرکزی حزب شما و چه دردردوغمی برای مادر – خواهر و همسر وکودکان مجید رخ داده بود وچه کینه ونفرت در جامعه بخاطر کشته شدن انسانی که وی را عده ای مجید کلکانی می ګفتند بوجود آمده بود وتا هنوز هم هیچ کسی نګفته است که قبرش در کجا قرار دارد ؟
به نظر من مادر مجید خانم استثنایی ومادر استثنایی است که یکبار اعدام اعضای خانواده اش را درزمان هاشم خان دید و یکبار با ګودکان اش مجید و قیوم به قندهار تبعید شد و یک فرزند دلبند اش عبدالمجید را که باخون جګر پرورش داده بود حزب شما به اثر فیصله کمیته مرکزی به خاک وخون برابر ساخت و بار دیګرفرزند دیګرش یعنی عبداقیوم را جنایت کاران در پاکستان به خاک وخون برابر ساختند .
برای من میان استثنا تا استثنا فرق هایی وجود دارد و اینک شما بنویسید که ایا حزب شما و اعضای که با ریاضیات سروکار دارند – حاضر اند از جنایاتی که حزب شما مرتکب شده است – انتقاد نموده واز مردم افغانستان معذرت بخواهد یا خیر ؟
بخاط بیاور هزاران مادری ودختر وخواهری وبرادری راکه سالها در بشست میله های زندانهای خزب شما میرفتند تا پایواز باشند وهر روز چند انسان با چشمان ګریان دوباره می آمدند و از زندانی ها خبری نبود وهمه سر به نیست شده بودند .
برای من ګفته بودند که چند انسان عزیزم را در زندانهای آسیانه میانه برده اند و یا در سایبریا و میذدانید که من چند سال را در آسیای میانه و سایبریا برای بیدا نمودن نشانی از از لباس عزیزانم ګم ګرده ام .
میدانید ګل ګم کرده ام ګل . اما نه ازلباس شان را نشانی دارم ونه از قبرستان شان . ای میدان وطی میدان تا خارهای مغیلان درمرو و چارجوی ترکمنستان رفتم ونام مغیلان را شنیده بودم وبا چشمانم دیدم واګر ازاینکه چند سالی را به جستجوی عزیزانم در زندانهای اسیای میانه ګشت وګزار نموده ام – بنویسم – مثنوی هفتاد من کاغذ میګردد .
آری من سر باز آزادی میباشم و سرم را فدای ازادی مینمایم. به ازادی ګفتار و بیان ارج میګزارم و امیدوارم شما بنویسید که اګر پاسخ همه کشته شده ګان در پولیګون چرخی وسایرزندانهای حزب شما را کی خواهد داد ؟
ایا میتوانید جنایت را محکوم نمایید ؟
اګر میتوانید بفرمایید – قلم دارید وبنویسید وهیچ نیاز ی نیست تا رستم باشید یا سهراب ـ برای وجدان خود بنویسید و بخوانید و دوباره پاره نمایید وهیچ منتشر نسازید .
اینک من همان پرسش خود شما را از شما می پرسم :
«نه به صفت یک اندیشمند و دانشمند که طبعاً دیگران را به حقیقت و عدالت باید رهنمایی فرمائید ؛ بلکه به حیث یک مرد معمولی این سرزمین ؛ چگونه توانستید به همچو جایگاه اخلاقی و انسانی تنزل فرمائید ؟. من هنوز باور کرده نمی توانم و گمان میکنم از نام شما سوء استفاده و آنرا به چنین ننگی آلوده کرده اند . چرا که می باید سالها کار و افت و خیز، تجربه و مطالعه، اندوخته و دیدن به عالم و آدم شما را خیلی از یک پسر بچه کوچه بازاری فرا تر برده و حتی به پیر و مرشد پخته ای مبدل ساخته باشد!؟ «

آنلاین : سخنی درباره اناهیتا راتب زاد با اقای سلیمان کبیر نوری

جستجو در کابل پرس