Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 51959

نشست برلین مقابل کنفرانس بن!

16 جنوری 2012, 18:17, توسط شبیر کاکر

بالاخیره از سوی « امیرالمؤمنین !» طالبان افغانستان طی انتشاریک طوماری که همانا اعلامیه رسمی و مزئن بر مهرمبارک حضرت امیر المؤمنین بوده باشد انجام مذاکرات سری با ایالات متحده امریکا « کافرو ملعون سابق !!» وبرای ادامه چنین مذاکرات تأسیس یک دفتردربِلاد مقدس « قطر» ! مورد تائید قرار گرفت و برای رونق بخشیدن امور اولیه این « لنگرگاه خاص و عام » مخالفین و معاندین سابق یک رقم ناچیزی معادل سه میلیون پول رائیج بلاد کفر یعنی همان دالر مبارکه هم که از سوی کفر و استکبار جهانی تخصیص داده شده است ازسوی«امارت اسلامی وشخص حضرت امیرالمؤمنین دامت برکاته!» بصورت جزیه !! از کفار و دشمنان اسلام ! پذیرفته شد. !! پیوست با انتشار این خبراز سوی وسائل ارتباط جمعی و مطبوعات بین المللی گزارش داده شد که به تازه گیها دو سه عد د اشراف تازه به دوران رسیده و کمتر مسؤل جامعه ما ! که عادتأ پَشه را در هوا نعل می فرمائند و مو را از ماست می کشند و در مسیر های نسبتأ طولانی معا مله گری دست درازی دارند و دهها و بلکه صدها و هزاران پرسش و « کنایه » و علامت « سؤال » درست در مقابل شان قرار می گیرند ، در یکی از پایتخت های مبارکه بلاد فرنگ که « بر لین » باشد جمع شدند وبا این انگیزه ای تاریخی که پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، چهار کشور اصلی پیروز جنگ یعنی متفقین شامل آمریکا ، بریتانیا ، فرانسه و شوروی سابق ، کشور اشغال‌شدهٔ آلمان را به چهار بخش که هر کدام تحت کنترل یکی از آن‌ها بود تقسیم کردند و اکنون پس از سه دهه فریاد وخون و وآ ویلا ی « بی عدالتی ! » و حاکمیت چندین صد ساله تک تباری و « قبیله ! » در افغانستان چنین زمینه فرآهم آمده است که افغانستان نیز با ید مانند کشور « آلمان » تجزیه و بر شمال و جنوب تقسیم شود !!.

این برادران عزیزما که در دسته بندی ها و بُریدن ها و وصل شدن ها ید طولانی دارند وقتی پای « زر و زور» درمیان باشد هرصبحی و هرشامی سازعلیحده ای را می نوازند ! درسال های ماضی نیزکه سنت بر این جاری بود تا نزدیک به اکثریت روشنفکران و نیمچه کتابخوانها ی جامعه ما سیاست « نه سیخ بسوزد نه کباب !!» را در تمامی عرصه های زندگی با پیروی از همین سیاست دوپهلو « یکی بر نعل و یکی بر میخ » می زدند ،

البته یکی از ابزارهای قد یمه حریفان اصلی این جماعت نیز که در طول تاریخ آنرا مورد استفاده قرار داده اند ، همین براه انداختن هیاهؤ ی فرمائیشی در برابر این برادران و دیگر پهلوانان پنبه ای جامعه بوده است که وقتی آنها پای شان از مسکن اصلی به خارج می گذارند ، تبلیغات و پس پُسک های آنان گوش فلک را کَر می سازند و گاهی هم کار به شعار دادن های فرمائیشی و زنده باد و مرده باد می کشد .سخت جالب و شگفت انگیز است که در وارأی این هیاهو های زرگری مخالفان و معاندان مصنوعی و عوام الناس جامعه ما نیزبه استعمال یکی از ابزارهای قدیم که در طول تاریخ جامعه ما کاربرد های مختلفی داشته است متوصل می شوند و بدون هیچ تحقیقی وشناختی از ایسم های گوناگون برخی از مفاهیم معنی دارسیاسی و اجتماعی مانند « فدرالیسم » ، « لِبرالیزم » و حتی « سیکولاریزم » را از تاریخ اقوام و جوامع دیگربشری به وام میگرفته وبصورت مسخره آمیزبا افراد وشخصیت های مورد نظرشان گِره میزنند؛ طبیعی است که در چنین فضای آگنده و با چنین ویژگی ها گاه به تنهائی و گاه به طور مجموعی و بویژه دررابطه با شرائط و اوضاع خاص و گاه حتی برخی مشخصات تاریخی جامعه افغانی از قبیل نابرابری اقتصادی ، اجتماعی و حتی فرهنگی میان کتله های وسیعی از مردم ناتوان ساخته شده افغانستان محرک نیرومند مانند انگیزه های « مذهبی و اعتقادی !!» حتی به سردادن شعارهای مصنوعی و سرودن سرود های شبه آزادی خواهی تا سرحد« اعلام جهاد با کفر جهانی !!» تلقی میشود . باید با احترام به همه عزیزان و مجاهدان گمنام و بی هویت این معرکه به عرض برسانیم که وقتی بنای اعتقادی یک جامعه که همانا « استراتیژیی و هدف مهم » حرکت همه این عزیزان اعم از چپ و یاهم راست ، مذهبی و سیکولار،برمبنای« تقسیم ثروت» و« رفاه طلبی » و مسابقه دراینگونه «ارزشهای مادی » قرار گرفته باشد طبیعی است که نظام سرمایه داریی غارتگر بین المللی نه از دروازه بلکه از راه پنجره باز خواهد گشت . واضیح است آنچه را که تاهنوز در این قبیل موارد دیده ایم بیشتر دیکتاتوریی فقرأ بر فقرأ بوده است ... آنچه که مهم است و به عنوان یک دانشجوی اقتصاد و جامعه شناسی دینی مبهم ترين، تعريف ناشده ترين و ناشناخته ترين مفهوم را در واژهء «فدراليسم» يافته ام ـ چه در نزد موافقان و خواستاران اش و چه در نزد مخالفان سر سخت آن. و در اين زمينه اشاره به همين يک نکته بس که ـ در ميان هر دوطیف وسیعی از اين گروه های سياسی جامعه ما بر سرمعنای اصلی آن توافق کلی ایجاد نه شده است . بنأ میتوان قضاوت کرد که در کشور ما افغانستان و دیگر جوامع عقب مانده شرقی اکثر ایدیولوژی ها و تیوری ها به تناسب و اقتضای منافع خاص گروهی و قومی و در بسیاری موارد فردی انسان ها مانند غله و سائر مواد خوراکه و اجناس ضروری مردم یک کشور از بیرون قلمرو جامعه وارد می گردند . بنابراین تمامی ویاهم نزدیک به اکثریتی از روشنفکران آسیائی منجمله روشنفکران افغان حاملان نسخه های بدل ایدیولوژی ها و مکاتب فکری حتی مذاهب و ادیان هستند . روی همین دلیل از شناخت خود به عنوان انسان های که در یک قلمرو معین جغرافیاوی زندگی را سپری کرده باشیم و از چگونگی تلخی ها و شرینی های زندگی آموخته باشیم عاجزیم ، مگر اینکه به نسخه های اصلی و زمینه های عملی آنها مراجعه و توجه داشته باشیم . و ببینیم که در کدامین شرائط اجتماعی و اقتصادی بویژه خصوصیات طبقاتی و فکری و اعتقادی جامعه ما و یاهم سائر جوامع بشری باید این اندیشه ها و ایدئولوژی ها را غَرس کرد ؟ و یاهم به قول علمای منطق دریابیم که « شأن نزول » آن چی بوده است ؟

البته باید گفت که بسیاری از مسائلی که همین اکنون در قرن بیست و یکم و یا هم در گذشته میان ملل مختلف جهان مطرح بوده است بسیار مبهم و حتی گاهی غلط است که مسأله « فدرالیسم » و یاهم بسیاری از مفاهیم اجتماعی و اقتصادی نیز با همین ویژه گی ها و در اکثریتی از جهان معاصری که ما در آن زندگی میکنیم مطرح گردیده اند . شاید برای خواننده گان ارجمند جالب و سخت شگفت انگیز باشد ، چنانچه دانشمندان معاصر باوردارند و به این نتیجه رسیده اند که تسخیر ذهن ملت ها در گذشته فقط نبوغ عده ای خاصی از تسخیر کننده گان محسوب می گردید اما امروز برخلاف گذشته درد ناک « علم و آگاهی » نیز به کمک شان آمده است و قتی بخواهند یک ملت جهان سومی منجمله افغانستان را از «هویت » و « توان مندیی " نه " گفتن » محروم سازد و در یک خواب مصنوعی به غارت ببرند ؛ همه وسائل ارتباط جمعی ، رادیو ، تلویزیون های بیست و چهار ساعته با تدویر میزهای مدوری از شبه تحلیل گران و جامعه شناسان حرفوی برخی از واقیعت های دردناک در جامعه را که بصورت مصنوعی و با مقتضای فن غارتگری باید به خورد جامعه بخواب رفته داده شود مانند یک دوای آرام بخش و یاهم دارای اضرار تجزیه و تحلیل می گردد .

وکاملأ طبیعی است که ملت های عقب نگاهداشته شده به شمول شبه روشنفکران جامعه افغانی نتوانند آنرا تشخیص دهند . که به قول سعدی بزرگ :

ما خود نمی رویم دوان درقفای کس

آن می برد که ما به کمند وی اندریم

اینجاست که برای اغفال ذهن ملتها تیوری سازان نظام سرمایه داری و پادو های داخلی شان ملت ها را همیشه به زشتی ها فرا نه می خوانند که نفرت از زشتی ها ملتها را فرار دهند و متوجه نقاطی بکند که مطلوب پادوهای نظام سرمایه داری است ، بلکه با تشخیص نوعی از « ذائیقه » هرجماعتی ، و تشخیص گروه خونی هردسته ای که درروشنی کاذب چراغ های امتیازات مادی شعارهای مفتکی سر میدهند ، جامعه را گاهی به « حقائق مسلم مگر فرمائیشی » نیز دعوت میکنند ،

و برای کشتن یک حق بزرگ و ازاینکه شهروندان یک جامعه متوجه آن « حق بزرگ و اولیه » در جامعه نه شوند ، سرگرم یک « حقیقت دیگری » می سازند ، هرچند شیوه حقیقی باشد اما با انگیزه نادرست و کاذب کشتن یک حق بزرگ بدست یک حق قابل بحث در جامعه افغانستان عملی است زشت و نفرت انگیز ؛

وقتی خانه ات را حریق گرفته است و درشغله های از آتش میسوزد دعوت به نماز و دعا به پروردگار هم نوعی از دعوت های مطلوب دلالان فریبکار بویژه خیانتکاران نظام سرمایه سالاری فاسد تلقی باید گردد . زیرا هرگونه توجه دادن به هر چیزی در آنجا و آن زمان ، مقدس و غیر مقدس به جز توجه کردن به خاموش ساختن آتش توجهی است استحمارگرانه ، و بدون تردید اگر کسی و یا کسانی حقیقی و حقوقی به آن توجه کرد در خط استعمار و استحمار قرار گرفته اند....

جستجو در کابل پرس