متن بسیار جالبی بود. ولی از نابکاری های بعضی ها در این متن چشم پوشی شده بود. مثلا، از آقای اسحق سروری (صابون لکس) آقای نور هیچ سخنی گفته نشده است. این مرد که دیروز یک بایسکیل کهنه سوار میشد، امروز از زمینهای مستوفیت برای خود خانه میسازد. این مرد کهن سال که پایش به گور رسیده است، نصف عمر خود را به تاجکستان و ازبکستان برای خوشگذرانی سپری میکند.
برعلاوه، از شخصی بنام کهمند که خود را گاهی داکتر و گاهی هم مهندس میگیرد، هیچ حرفی گفته نشده است. این داکتر انجیر صاحب که وظیفه اش معلوم نیست، در هر ختم و خیرات همرای گروه 200 نفری والی حضور دارد.
متن بسیار جالبی بود. ولی از نابکاری های بعضی ها در این متن چشم پوشی شده بود. مثلا، از آقای اسحق سروری (صابون لکس) آقای نور هیچ سخنی گفته نشده است. این مرد که دیروز یک بایسکیل کهنه سوار میشد، امروز از زمینهای مستوفیت برای خود خانه میسازد. این مرد کهن سال که پایش به گور رسیده است، نصف عمر خود را به تاجکستان و ازبکستان برای خوشگذرانی سپری میکند.
برعلاوه، از شخصی بنام کهمند که خود را گاهی داکتر و گاهی هم مهندس میگیرد، هیچ حرفی گفته نشده است. این داکتر انجیر صاحب که وظیفه اش معلوم نیست، در هر ختم و خیرات همرای گروه 200 نفری والی حضور دارد.
آخر تا کی خود این ملت را میچشید؟
با احترام
آنلاین : بلخ در چنگال چپاول گران