نبیل مسکینیار زبان خانم بهار سعید را درتلویزنش بست
8 فبروری 2012, 07:45, توسط ملاه عمر .
بيا مرا بتراش
بيا مــرا بــتــراش ای تـنـم بدستانت
به بت سرای دلت در شبان رويايی
بيا مرا بتراش تا سحـر مرا بتراش
به لمس و بوسه و ناز و نيازو زيبايی
بيا مـرا بتراش در حرير و ابـريشم
به بسـتر شب تنهائی سوزعريانـت
بشـوق پـنجه کشيدن زپای تا بسرم
چـونوروسوسهً شمع ذوق چشمانت
زبوسه ريز لبانت ببـار گــل به تنم
شـراب تشنگی عشق در گلـويم ريز
بـبـردلـم بـه ســر بـالـهای مـژگـانت
به جـذبه های نگاهت زخود فرويم ريز
بکش مرا به خم و پيچ های آغوشت
به کوره ی نفــسـت آتشم کن،آبم کن
ميان عشق قـوی پنجه ی دو بازويت
بگيرم و بـفشار، بشکن و خرابم کن
بيا مرا بتراش
بيا مــرا بــتــراش ای تـنـم بدستانت
به بت سرای دلت در شبان رويايی
بيا مرا بتراش تا سحـر مرا بتراش
به لمس و بوسه و ناز و نيازو زيبايی
بيا مـرا بتراش در حرير و ابـريشم
به بسـتر شب تنهائی سوزعريانـت
بشـوق پـنجه کشيدن زپای تا بسرم
چـونوروسوسهً شمع ذوق چشمانت
زبوسه ريز لبانت ببـار گــل به تنم
شـراب تشنگی عشق در گلـويم ريز
بـبـردلـم بـه ســر بـالـهای مـژگـانت
به جـذبه های نگاهت زخود فرويم ريز
بکش مرا به خم و پيچ های آغوشت
به کوره ی نفــسـت آتشم کن،آبم کن
ميان عشق قـوی پنجه ی دو بازويت
بگيرم و بـفشار، بشکن و خرابم کن
شعری از بهار سعید .