Kabul Press, World Media Home, Associated with RAHA in exile

 

 

No Censorship!

Letter to Editor

RAHA PEN CLUB, Afghanistan Centre

English

Portuguese

Spanish

Pashto

E- Afghanistan/Web Hosting

پر خواننده ترين سايت اينترنتی افغانستان

کابل پرس من!

برای مطالعه ی تازه ترين اخبار جهان اينجا را کليک کنيد

خبری، تحليلی و انتقادی

کابل پرس می خواهد تحولی در عرصه ی ژورناليزم افغانستان باشد

افغانستان و پاکستان

 مخالفت در همسايگی يا رقابت در دوستی

نور احمدشادمان

چندي است که نا امني ها در افغانستان گسترش يافته و وضعيت امنيتي و سياسي دچار نوسان شديد است. در اين رابطه و در راستاي ريشه يابي نا امني ها، دولت افغانستان انگشت اشاره را به سمت پاکستان گرفته و به گلايه مداوم خود تاکيد مي کند. اين امر در سطح بسيار بالاي مطرح مي شود. به عنوان مثال جناب مجددي بعد از ترور نافرجامش رسما پاکستان را متهم کرد. همچنان جناب کرزي از پاکستان گلايه کرد. تا اين که اخيرا از کشورهاي خارجي( علي الخصوص آمريکا) خواست که به اقناع پاکستان نسبت به قطع کمک و تجهيز طالبان توجه ويژه نمايد. اين امر باعث شد که در مطبوعات داخل و خارج کشور به مسايل مناسبات و روابط افغانستان با پاکستان توجه صورت گيرد. اين نوشته هم در اين زمينه و به هدف بيان روابط عمومي و بازي هاي متفاوت اين دو کشور پرداخته است. اصلي ترين مساله اين نوشته تاثيرات عمومي پاکستان بر سياست افغانستان در سه دهه اخير است.

 اشتراکات افغانستان وپاکستان

افغانستان و پاکستان دو کشور همسايه اي هستند که علي رغم تفاوت هاي روشن، از همگوني ها و اشتراکات متعددي هم دارند. يکي از اين اشتراکات حضور تعداد قابل توجهي از پشتون ها در اين دو کشور است. معلوم نيست که چه تعدادي از پشتون ها در افغانستان و پاکستان حضور دارند اما اين ها در افغانستان همواره مساله ساز تر از پاکستان بوده اند.

تعدادي از پشتون ها به عنوان کوچي بين ايندو کشور در حرکت اند. وهمين ها هستند که براي امنيت عمومي و مناسبات سالم اقوام افغانستان مشکل افرين بوده اند. دليل آن هم روشن است. زيرا پشتون هاي کوچي عموما مسلح اند و از روحيه صحرانشيني و ناسازگاري عمومي باساير اقوام برخورد دار هستند. اين ناساز گاري هم ناشي از تعصبات قومي- قبيله اي آنها است که لازمه فرهنگ صحرا نشيني است.

کوچي ها همواره عاملي براي تشديد مناسبات تند قومي و زباني مورد استفاده حکام افغانستان قرار گرفته اند. مهم ترين زمينه چنين مساله اي، برخوردهاي آنها با مردم بومي مناطق و تعرضات به اموال و مزارع مردم بوده است. در حالي که در پاکستان از اين مقدار آزادي بدور بوده و کمتر مشکل آفرين هستند. مهمترين دليل آن اين است که حکومت پاکستان کنترل بيشتري بر‌ آنها داشته و از ملاحظات غلط قومي بدور است.

اشتراک بعدي پاکستان در مساله وابستگي يا دوستي با کشورهاي غربي است. اين مساله در افغانستان تجربه جديدي به حساب مي آيد در حالي که در پاکستان سابقه 50 ساله دارد. پاکستان درست از روزي که دولت مستقل وکشوري مجزا از هندوستان به حساب آمد، به دوستي کشورهاي غربي اولويت استراتيژيک قايل شده است. برخلاف افغانستان که در نتيجه بي لياقتي و خيانت حاکمان جاهل افغانستان سياست سالمي را در عرصه سياست خارجي مشاهده نمي کنيم.

دليل اين امر مي تواند چند چيز باشد :

1.         حکومت افغانستان برخلاف پاکستان از رشد سالم نسبت به روند ملت سازي برخوردار نمي باشد. دليل آن هم آن است که حاکميت تاريخي اين کشور از بدو تاسيس(احمدشاه ابدالي) بصورت قومي وقبيله اي پايه ريزي شد. و اين روند همواره ماهيت قومي خود را بنحو انحصار گرايانه،‌ و فاشيستي ادامه داده است. ماهيت پشتوني حکومت هاي افغانستان  باعث شده که اين ديدگاه غلط در فرهنگ سياسي افغانستان نهادينه شود. از اين منظر تاريخ سياست و حکومت درافغانستان تاريخ تلاش هاي قومي براي سلطه برساير اقوام و انحصار حکومت بوده است. از آنرو در اين کشور تلاش شده که قوم حاکم در هر وضعيت از آزادي و امتيازي برخوردار باشد در عين حال تلاش بر اين بوده که حتي الامکان ساير اقوام را در محروميت نگاه دارند. اين امر مانع شکل گيري و تقويت دولت ملي شده است. در نتيجه دولت ها بي گانه از ملت و در يک زنجير باريک خيانت، خشونت و انحصار و وابستگي بسر برده اند.

2.         مساله ديگر تنش ها و زياده خواهي هاي مداوم پشتون ها در افغانستان است. اين امر باعث شده که اين کشور در يک کشاکش دايم با اقوام بسر برده و در نهايت امر تمام ابعاد اقتصادي،‌ فرهنگي و سياسي اين کشور در نقطه بسيار ضعيفي قرار بگيرد. اين درحالي است که پشتون هاي پاکستان از چنين قدرتي برخوردار نبوده و براي امنيت وسياست آن مساله ساز نمي باشد. دليل آنهم در مرحله اول قومي نبودن سياست پاکستان و تقويت روند ملت سازي ، دولت سازي و استحکام سياسي در اين کشور است.

3.         مساله ديگر فرهنگ نيروهاي حاکم بوده است. وقتي تلاش و همت نيروهاي حاکم فقط دست يابي و حفظ سلطه قومي بر ساير اقوام باشد، ديگر اهتمامي نسبت به پيشرفت و تقويت اقتصاد،‌ فرهنگ و سياست کشور نخواهد شد. و اين امر درافغانستان مهمترين مساله به حساب مي آيد.

در نتيجه اين مسايل است که افغانستان در وضعيت بسيار ضعيف تر از پاکستان قرار گرفته و همواره در منازعات في مابين دچار نقطه ضعف جدي باشد. حتي در صورتي که دوستان غربي ايندو کشورهم يکسان بوده،‌ اولويت اصلي دوستي با پاکستان بوده است.

تنازعات افغانستان با پاکستان يک روئياي نا خوشايند دايمي حاکمان افغانستان بوده است. اين در حالي است که افغانستان در عمل همواره وضعيت ضعيف تر از پاکستان قرار داشته است. هرچند که ادعاي ارضي متعلق به پاکستان نبوده است.

مهمترين دليل اين ضعف به مسايل پيش گفته بر مي گردد. در مقابل دولت پاکستان علي رغم اختلافات مهم با هندوستان، همواره در تقويت و استحکام سياسي، اقتصادي و امنيتي خود مي باشد. اين قدرت سازي امروزه به حدي است که در مقايسه با افغانستان قدرت تعيين کننده و صد در صد برنده به حساب مي آيد. قدرت هسته اي پاکستان، ثبات سياسي، و انکشاف روز افزون اقتصادي آن همراه باقدرت نظامي و موج جمعيت انساني بيانگر موقعيت دست بالاي آن است. برعلاوه آن که از مشکلات قومي کمتري نسبت به افغانستان رنج مي برد.

در شرايط تاريخي مختلف و بدليل اختلافات ارضي، سياست خارجي افغانستان همواره در تقابل با پاکستان تداوم يافته است. وابستگي نيروهاي کمونيستي به شوروي سابق يکي از اين نمونه هاست. در روند جهاد پاکستان از طريق مجاهدين به تضعيف دولت مرکزي و پيروزي جهاد افغانستان کمک کرد. اما در همان زمان بدون توجه نيروهاي وابسته افغاني، در صدد مهره سازي و تضعيف عمومي قدرت کشور افغانستان بود.

 سياست هاي پاکستان نسبت به افغانستان

حزب سازي متعدد پاکستان در افغانستان يکي از اين سياست ها بود. چيزي که از ناحيه همسايه غربي( ايران ) هم پابه پا عملي مي شد. مساله ديگر دولت سازي هاي مسخره پاکستان در دوره جهاد بود.

آخرين تلاش پاکستان  دولت سازي ناقصي بود که از طريق کابينه خود ساخته به نام مجاهدين از پيشاور به کابل صادر کرد. همين دولت ناقص و نا آگاه دست ساخته پيشاور بود که موجب بسياري از تنازعات قومي، سياسي و مذهبي در افغانستان شد. واين چيزي بود که از طرف پاکستان به خوبي پيش بيني مي شد.

مساله ديگر انحلال اردوي ملي افغانستان توسط احمد شاه مسعود وبه دستور پاکستان بود.(اردو و سياست، نبي عظيمي چاپ پيشاور فصل آخر).[1][1] چيزي که اطمينان کامل پاکستان را براي تضعيف کشور افغانستان به ارمغان آورد. غارت آثار وسرمايه هاي ملي، طبيعي، نظامي و اقتصادي افغانستان در دوره جنگ هاي قومي افغان ها  اين پروسه را تشديد مي بخشيد.

اين در حالي بود که با تشديد انحصار گرايي هاي سياسي و روند رو به افزايش جنگ هاي قومي، سرخوردگي هاي قومي پشتون ها به نقطه اوج خود رسيد. در نتيجه اين امر بود که اقوام مختلف افغانستان از تشکيل دولت فراگر ملي نا اميد شده و بحران نا امني در اين کشور تداوم يافت.

سرخوردگي پشتون ها باعث روي آوري آنان به پاکستان شده و زمينه تاسيس نيروهاي فرقه گرا و انحصار طلب طالبان فراهم شد. نيروهاي طالبان وابستگان بي اختيار پاکستان بود که دغدغه هاي قدرت خواهي قومي و تعصبات کور مذهبي باعث انسجام نظامي آنان بود.

 پاکستان و طالبان

طالبان در باور انحصار قدرت سياسي واحياي روئياي حکومت قومي بود در حالي که کشورهاي غربي و پاکستان اهداف ديگر را تعقيب مي کرد. هرچند در ابتداي شکل گيري و تحرکات نظامي پاکستان بسياري اين خطرات را به خوبي درک کرده بود، اما دولت رباني- مسعود بدون توجه به مقاصد پاکستان و ضررهاي بعدي طالبان سعي داشت که از اين نيروها در روند بر افروختن بيش از پيش منازعات قومي و تضعيف مخالفين ( هزاره ها و ازبک ها) استفاده کنند. لذا در مرحله اول وقتي طالبان در قندهار رسيده بود، از ناحيه استاد رباني و در يک مصاحبه راديويي، مورد حمايت و تاييد قرار گرفت. بي خبر از آن که بعد ها همين نيروها نيروهاي جمعيت اسلامي و شوراي نظار را ا زشهر کابل بيرون رانده و تا دره هاي تاريک بدخشان و پنجشير خواهد راند.!!

پيروزي نظامي طالبان هرچند سيطره قومي پشتون ها را نويد مي داد، اما روز به روز بر تخريب افغانستان و تضعيف قدرت ملي آن کمک مي کرد. زيرا از يک طرف عاملي در ايجاد دشمني ميان مردم افغانستان بود  از طرف ديگر اسلام را که تنها عامل وحدت بخش مردم افغانستان بود، با تفسير هاي فرقه اي وانحرافي خودش به زمينه دشمني واختلاف ملت افغانستان تبديل کرده بود.

هرچند دولت به نام مجاهدين هم به اهداف تضعيف کننده پاکستان کمک مي کرد اما طالبان تنها نيروي بود که صد در صد دست ساخته پاکستان بود و از همين منظر عناصر به شدت جاهل، فرقه اي و عامل بي اختيار پاکستان به حساب مي آمد.

بقاياي فرهنگ،‌ اقتصاد، اجتماع و تمدن افغانستان توسط طالبان به شدت تمام تخريب شد. کشتارها و نسل کشي هاي قومي و مذهبي طالبان در يکاولنگ،‌ مزارشريف و منطقه شمالي نتيجه سياست هاي تصفيه خواهي طالبان بود. اين امر به شدت تمام به تخريب وحدت ملي( مهمترين عنصر قدرت ملي يک کشور) همت مي گماشت. در حالي که در تفسير قومي،‌ قبيله اي و مذهبي طالبان و پشتون هاي تندرو، قدم هاي اصلي سيطره قومي به حساب مي آمد.

تخريب آثار تاريخي و فرهنگي مردم افغانستان در باميان و کابل تخريب تاريخي و فرهنگي هويت ملي و فرهنگي افغانستان بود. اين جنايت به قدري هولناک بود که  توسط وجدان انساني تمام جهانيان محکوم شد. در حالي که از افغانستان کمترشخصيت ملي (خصوصا پشتون ها) به آن توجه نشان داده باشند.!؟

با تسلط نظامي تقريبي طالبان بر افغانستان بود که تمامي اهداف پاکستان عملي شد. در اين صورت و در نتيجه توافق پاکستان و کشورهاي همسايه همراه باقدرت هاي بزرگ آمريکا، روسيه و اروپا زمينه هاي فروپاشي طالبان فراهم شد؛ در اين راستا و درمرحله اول، درنتيجه يک توافق منطقه اي و داخلي، احمد شاه مسعود به عنوان يکي از مهمترين عنصر مخالف طالبان به طرز مرموزي ترور شد. ترور وي هرچند به نيروهاي خارجي وابسته به طالبان والقاعده نسبت داده شد، اما سئوالات و ابهامات زيادي نسبت به توجيه پيچيده اين حادثه در ذهن تحليل گران سياسي داخل و خارج باقي مانده است. علي رغم آن که بسياري معتقد اند که نيروهاي داخلي و علي الخصوص اطرافيان مسعود نقش مهمي را در حادثه ترور بازي کردند.( اسحاق گيلاني، برنامه تاريخ سازان افغانستان، تلويزيون ايران شبکه دوم، 18/4/1385).[2][2]

ترور احمد شاه مسعود اولين قدم تسهيل کننده در راه بر قراري نظام سياسي جديد بود. اما بهر صورت و درنتيجه مقاومت هاي مردمي و کمک جامعه جهاني نظام قومي- فرقه اي طالبان فروپاشيد. بعد از اين مرحله بود که بازهم دولتي با موقعيت دست بالاي پشتون ها در افغانستان شکل گرفت. اين مرحله هرچند که به دلخواه پاکستان شکل نگرفته بود، اما نگراني هاي اصلي پاکستان نسبت به افغانستان پايان يافته بود. عمده ترين امر در اين زمينه تخريب و تضعيف قابل توجه افغانستان و قدرت سياسي، ملي و نظامي آن بود.

پيش بيني تمامي تحليل گران سياسي براين بود که پاکستان و کشورهاي همسايه از شکل گيري نظام جديد و پايداري ثبات در افغانستان ناخوش آيند است، اما پاکستان مي توانست از اين نفوذ سنتي خود و زمينه هاي کور حساسيت هاي قومي پشتون ها به خوبي استفاده نموده و از اين طريق در بدنه نظام سياسي جديد تاثير گذار باشد. اين امر مي تواند باعث اطمينان اين کشور بوده وزمينه اي براي تداوم دخالت هاي وي بر افغانستان باشد.

در اين راستا مي توان به نفوذ پاکستان از طريق جذب نيروهاي بي حساب پشتوني در اردوي ملي افغانستان و حتي رده هاي حساس اداري و سياسي دولت اشاره کرد. اين امر نقطه بسيار حساسي در آينده دولت افغانستان به حساب مي آيد هرچند که دولت مردان افغانستان بدان توجه نداشته باشند.

از طرف ديگر، و در صورتي که اين امر تاثيرات کوتاه مدت خود را بر روند سياسي در افغانستان نتواند نمايش دهد، استفاده از نيروهاي طالبان توسط پاکستان امري فوري و سهل الوصول خواهد بود.

تجهيز و حمايت نيروهاي طالبان توسط پاکستان يک امر روشن بوده و براي تحت فشار قرار دادن افغانستان  توسط پاکستان استراتيژيک به حساب مي آيد. ملاحظات قومي آشکار و پنهان دولت کرزي نيز باعث مي شود که نسبت به مهار نيروهاي طالبان قاطعيت لازم صورت نگيرد. در حالي که به نظر مي رسد که طالبان، نيروهاي زياده خواه پشتوني و پاکستان بسيار جدي تر از آن چيزي باشد که دولت کرزي و تيم ملاحظه کار وي مي پندارد.

نا امني هاي اخير نيز در راستاي تحت فشار قرار دادن دولت توسط طالبان و اخذ امتياز بيشتر از دولت کرزي است. در اين زمينه نکته بسيار تعجب اين است که وقتي نيروهاي ائتلاف خارجي به سرکوب آشوب گران طالبان مي پردازد، جناب کرزي فرياد اعتراض بلند کرده و نسبت به خشونت آن ها ابراز نا رضايتي مي کند.!؟

 ابهامات سياسي کرزي

سئوال مهم اين است که جناب کرزي براي جناب کرزي چه امري مهم است که به اين گونه تناقضات سياسي و رفتاري گرفتار است؟

از يک طرف به حمايت هاي پاکستان از طالبان معترض است و ازطر ف ديگر از  برخورد جدي نيروهاي ائتلاف با دهشت افکني طالبان گلايه دارد. آيا وي نمي تواند بين ملاحظات قوم گرايي خود و مصالح دولت افغانستان ( وبازهم موقعيت دست بالاي قومي اش در دولت ) تعادل ايجاد کند؟

از يک طرف با تاييد و اقدام مزاکره رسمي با طالبان،‌ به مخالفان سياسي خود چراغ سبز نشان مي دهد، از طرف ديگر از دخالت و تجهيز طالبان توسط پاکستان گلايه مند است. اين تناقض آشکار رفتار سياسي جناب کرزي براي ملت افغانستان غير قابل فهم است.

آيا اين امر يک فرا فکني سياسي نيست؟ آيا اين امر به مثابه سرا سيمگي سياسي وي نمي باشد؟ وقتي با سرکوب جدي طالبان، مشکل امنيتي در درون کشور قابل مهار است، به چه عاقلانه خواهد بود که از نظر سياسي به اتهام يک کشور خارجي اقدام شود؟

مساله خنده دار بعدي، کمک و گلايه جناب کرزي از نيروهاي خارجي( آمريکا) است. وي نسبت به دوستي و روابط حسنه آمريکا و پاکستان ناخوشايند و معترض است. اما غافل از اين است که در تعارض منافع آمريکا بين پاکستان و افغانستان اولويت با افغانستان نبوده و نيست.

در اين زمينه خوب است به حمايت رايان سي كروكر سفير آمريکا در پاکستان اشاره کرد. وي به صراحت تمام کرزي را در رابطه با اتهام پاکستان شماتت کرد. و اشاره کرد که پاکستان دوست آمريکا است.( کابل پرس 18/4/1385).[3][3]

شکي نيست که اهميت پاکستان براي آمريکا استراتيژيک است و اين اهميت با موقعيت افغانستان و حتي جناب کرزي غير قابل تعويض است. ثبات سياسي، قدرت اقتصادي، نظامي- هسته اي و موقعيت ژئوپلوتيکي پاکستان( موقعيت مرزي نسبت به درياي آزاد و...) باعث مي شود که آمريکا همواره توجه اصلي به پاکستان داشته باشد. علي رغم آن که به نظر مي رسد نزد سياست مدارن آمريکا، کرزي محبوبيت کمتري نسبت به مشرف داشته باشد.

اين امر بيانگر رقابت نابرابر اين دو کشور در دوستي با آمريکا مي باشد. با وجود آن که دوستي پاکستان دير پاتر از افغانستان و جناب کرزي است. فارغ از آن که همين دوستي تازه نيز از سالهاي اقامت دوستان کرزي در پاکستان بدست آمده است. با اين وجود اميد مي رود که اين رقابت نابرابر همچنان ادامه يابد تا اين که معلوم شود که آيا دوست، کهنه اش بهتر است يا لذت دوست جديد بيشتر است؟!

 

[4][1] نبي عظيمي،‌اردو و سياست، چاب ميوند، پيشاور 1381، ص 412

[5][2]  نظريات اسحاق گيلاني و محمد وحيد مژده  در ارتباط با  ترور احمد شاه مسعود از برنامه تلويزيوني شبکه دو ايران در تاريخ  18/4/1385پخش شد.

[6][3]  http://kabulpress.org/rooydadha.htm

 

اگر می خواهيد سايت اينترنتی مخصوص خود را داشته باشيد!

اگر بدنبال افزايش اعتبار می باشيد!

و اگر ارتباطات گسترده و ارزان می خواهيد

نوشته شده در روز  دوم اسد سال  1385 - ساعت 16 به وقت کابل

آگهی و اعلان شما در اينجا

دريافت کتاب افغانستان الکترونيکی (ميزبانی وب)

ثبت قلمرو اينترنتی

طراحی وب

ميزبانی حرفه ای وب

پنج هزار مگابايت فضا

دوهزار و پنجصد ايميل

دارای تمام امکانات امنيتی

پهنای باند صد و پنجاه گيگابايت

تماس:      0799390025

 صفحه ی نخست

Top Global Newspapers: Asia    Latin America    Africa   Europe   USA    Canada    Australia  

فقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و  تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد                Members Login

As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions


Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org

info at kabulpress.org   reader at kabulpress.org

Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت  محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد