صفحه نخست > دیدگاه > آزرگی تا وختی که نوشته نشونه فقد ده توره گویی نموشه

آزرگی تا وختی که نوشته نشونه فقد ده توره گویی نموشه

بخشی ازی که ده ای غیدا توره بلی آزرگی مینی دانا های مو کلو شوده دیل مه شوده مطلب ایمروزنی خوره بیخی ده آزرگی تقدیم شمو کنوم.
رضا جاوید
سه شنبه 31 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

ار غید نقل از زیبو موشه باضی کسا کلو چابوک شور شی بل میه و ابلگ شوده مولمود از کوری خو توره موگن. نشو دیدونی حمایت ده ای دوور یا او دوور بلدی ډونډل و شخشول کدو از پاسی بیرخونده ره نموشه زیبوشنختو نام ایشت. اگه روست موگین غدر مهمه که از ار خیل کیده پیش یَقس ده شرطای موسونی زبونا توغ کِنید و بسم سریشته توره گویی خو بخشِه ای یا او دوور بیگرین.

ما خودمه ده این غیدا چیمقیله مونوم که شرطای مونډگی بلدی زبو و الیدگی زبو و لهجه ره خانده بیسه ده آزرگی? تطبیق کنوم تا ازوپاس خوبتر پی بوبروم که باید ای ره زیبو بوگی یا لهجه. از کوره توره گوفتو بخشی احساسات جاره اودورزادگی ره کلو مونه و ده اید جگی خوب نمیرسیننه. اگه سونی دیگه زیبونا توغ کنی فرق مابینی کرواسی، سربی و بوسنیانی کمتر از فرق مابینی آزرگی و فارسی نوشتگی استه، مگم اونا ارسِه شی بلدی خو زیبو شینخته شوده. امزو اللی فرق مابینی زیبونای سویډنی، ناروژی و دانمارکی ریزه تر از فرق میلکلی آزرگی و فارسی نوشتگی استه. اونا ارکُدم شی بلدی زیبو یه. اگه ازونا واری بینگرنی خو طرفدارای اونای که موگن آزرگی خودشی زبیویه روست موگن. البته فرق مابین اونو زیبونا که ده بوللو یاد کدوم ده سالای آخیر کلوتر شوده باد ازی که ار کدم شی قیقشگ موکدن بلدی خو هویت جور کنن یا هویت خودگی خو ایلغوتر کنن. اگه ده آزرگی غور کده توغ کنی غدر خیلا پیدا مونی که میتنه سیرغو آزرگی ره زیبو تلقی کینه، نه جاره لوز، بلکه از روود قاعدی زیبو. 15 تا 20 درصد لوزای روزمره که توره گویی مینی آزرگو ده آزرگی توبلجی موشه غیر فارسی استن. ده خود هزارجات فیکر مونوم بالتر ازی باشه. ای ټول که آزرگی ره زیبو میدنن تقسیم بندی ره ده دو مرحله میدنن، یانی 1. زیبو و 2. لهجه. ده یگو خیل ده نام گویش اهمیت نمیدین.

ده دیگه جغه اونای که موگن آزرگی یک لهجه فارسی استه ام دلیلای خودون خو دیرن. البته اکثریت اونا موگن که باید سه زینه ای بوترا شونه، یانی ای که 1. زیبو، 2. گویش و 3. لهجه. بلدی اونا فارسی یک زیبویه، آزرگی یگ گویش و دایزنگی، جاغوری وغیره لهجای آزرگی. ای یک روود نو استه چونکه اکثر زیبو شناسا دو زینه ای تقسیم بندی مونن که ده او 1. زیبو، 2. لهجه. اگه دَورِه ازینا کنی باید زیبونای سکندیناویا پگ شی یگ زیبو، یانی زیبونی سکندیناویایی، حساب شونه، سویډنی، ناروژی و دانمارکی ارکدم شی گویش امی زیبو بشند و بسم دالمول، سکونه ای،.. وغیره لهجه ده مینی گویشی سویډنی و زیبونی سکندیناویایی حساب شونند. امزو اللی زیبونای یوگوسلاویای گَینه باید یگ حساب شونن، کرواسیایی، سربی و بوسنیایی ارکدم شی الگ گویش امزی زیبو بشن و لهجای مختلف دشته شن. ای ټول ام باید جوابگوی بشن که قد لوزای و روودای زیبویی آزرگی که ده فارسی نیه چی میخاین کنن. آیا اونا که صدها یا شاید ازارا سال ره با وجود موشیکلای پیرمو زنده مندن ره خودون مو موتو موتو ده مینی آو پورته کنی؟ یا شومو منظور شمو ای استه که او نا ره قرا قرا ده مینی فارسی تخته کنیم؟

اولنه کار که باید سامو شونه ای استه که ار دو ټولا مینی خو جور بَیَن که دو زینه ای تقسیم بندی کنن یا سه زینه ای. اگه ام سه مرحله گی توره بوگیم، آیا آزرگی باز اجازه دره بلدی خو الفبا دشته شه یا نه؟ مینی 2000 لوز آزرگی که ما چیمقیله کیده ډونډل کده ټول کیدوم بینی 150 تا 200دنی شی باید قد حروف ټ و ډ نویشته شونن، چونکه الفبای فارسی او حروف ره ندره ما مجبور شودوم از الفبای پشتو استفاده کنوم. مثلا ده آزرگی "تول کدو" و "ټول کدو" دو فعل بیخی مختلف استن، اولنی شی ده فارسی کتبی موشه "وزن کردن" و دومنی شی موشه :جمع آوری کردن". غیدی که اونا ره مو نمیتنیم قنجیغی الفبای فارسی نویشته کنیم یانی که مشکیل دریم. اگه اموتر قد ت و د جگی ټ و ډ نویشته کیده بوریم چن سال پاس بیخی لوزا الیش موشن. ای یگ موشکیل کټه بخشی مو استه که ده فیکر شی بشیم. ده نظر خود مه بخشی ازی که مو ز، ذ، ظ و ض ره یگ واری تلفظ مونیم امو "ز" کافی استه. ذ، ض و ظ کول شی عربی استن و بلدی ازی ده فارسی امدن که اولا مردوم کلمای عربی ره موسون شی اللی تلفظ موکدن. امو رقم مینی ث، س و ص، امو یک دنی شی؛ س، بس استه. ده اصل ث تلفظ شی قابو "ت" اللی یه، نه س اللی، مگم مو ده مرور زمان او ره س جور کدیم و تلفظ ث و س فرق ندره. آسو کدونی زیبو بلدی یادگریفتو خوبه، هدف ای بشه که کوللی مردوم بیتنه آسو سوبوک باسواد شونن. چین یگو 60 سال پیش امی کار ره کد و نوشتی خوره آسوتر جورکد تا مردوم آسوتر یاد بیگرن. کوردی ام روود خوره کلو آسو کیده که امو خیل که از دان مردوم بور موشه نویشته شونه. زیبونای که نوشته و توره گویی شی غدر فرق دره موشکیل دیرن، دانمارکی واری.

یگ خیل که اینجی مهم استه ای یه که بودونی آزرگی به عنوانی زیبو کلو ده را و روود دیگرو ام تلعق دیره. اگه مثلا ناسیونالیزم قومی روز ده روز زیبویی شونه و فارسی بعنوان یک سوټه بلدی هویت قوم فارس تبار استفاده شونه او وختا سر آزرگی تاثیر میله. او غید موشه سوال کد که مو خودخو بیدا بیزیبو قبول کنی که فقط آوی دانی دیگرو ره قورت کنی یا ای که مو ام بخش فارسی استی. تا وختی که تحمل بشه و زیبونی فارسی یگ زیبونی واز بلدی کول توره گویای شی بشه موشکیل نیه، او وخت کول ام ده تاریخ و ام آینده شی بخشیگی دیرن. اگه ناسیونالیزم قومی ده زیبو بیرسه و فقد قوم فارس خوندی زیبونی فارسی شونه او وختا شاید تولی ترزو توبلجی شونه و شاید بیجیرگی و بژغلی کلو شونه. قاف الغه خریشت کدو خوبه مگم مهمه که تولغه ره ام روست خریشت کنین تا از روی احساسات نه بلکه از روی مغز خو سریشته بیگرین.

بلدی از مه مهم نام نیه. فارسی بشه یا آزرگی فرق نمونه، مهم اییه که امو طرز توره گویی ره که باکولو و آچولون مو ده چیقس زامت بلدی نوسه نبیری خو ایشتن لیاقت قایم کدو و استفاده کدو ره دره. اگه شونه که مینی زیبونی فارسی/دری چیقی شونه تا فارسی ام کټه تر و ام وازتر باشه ما از کول کیده خوش موشوم. اگه نه شونه باید صاف سوتره بوگیم که مو میخایی لوزای که تابالی ده مینی فارسی جگه دده نشوده ره بورو پورته کنیم. ده ای دوری مدرن زیبونی نوشتاری زیبونی توره گویی اللی مهم استه، تا وختی که نوشته نشونه فقد ده توره گویی نموشه پیش بورد و اموقس ام که زنده منده قره قره نقروب موشه. اگه یگ دفه پورموشت شود فیکر نمونوم مو قنجیغی ازی مغزای سووندوگ خو بیتنی نوکی اونا ره پس زنده کنی.

اگه توره گویی پیش بوره باید که منطقی توره بوگیم، نه جاره از روی احساسات.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • باز کسی ادعا کند که زبان هزارگی و فارسی یکی است.
    بفرمائید، چند جمله این مقاله فهمیدید؟

  • شما هزارگی غزنیچی نوشته کرد ه ا ید. به نظر خود.
    اما این نوشتار شما نمی دانم چه مشکلی را میخواهد حل کند؟؟؟؟؟؟

  • چند تا بی فرهنگ از مردم کویته و یگان تا مغرض از افغانستان، برای جلب توجه،دست به چه کارهای که نمیزنند و چه پیشنهادهای احمقانه ی که نمیکنند. تنها دلایلی هم که ارایه میشود تشابهات یا فرق بین زبانهایی است که این آقایون خود به اندازه کافی روی آن تسلت ندارند ​(حال پیدا میشود بین اینها کسانی که با عجله ایراد شان روی این نظر این خواهد بود که تسلت با ط، یعنی تسلط، درست است و بدین طریق نظرم را اشتباه جلوه خواهند داد). دعا کنیم که تحفه سال نو ما مردم کمی بیشتر عقل و درایت و کمتر جهالت و بی منطقی باشد.

  • آقای میرهزار، آرزوی سال نو من برای شما عقل بیشتر و خودبزرگ بینم کمتر است، امیدوارم درسال جدید شفاهی عاجل یابی و در سالهای که از عمرت باقیست هیچگاهی به امراضِ از این نوع گرفتار نیایی.

  • خواجه عبدالله انصار: خدایا آنکه را عقل دادی پس چه ندادی و آنکه عقل ندادی پس چه دادی! اگر کسی بیاید و به لهجه قریه های هرات بنویسید بی شک خیلی متفاوت تر از فارسی نوشتاری خواهد بود ولی آیا این دلیل میشود که لهجه را یک زبان متفاوت خواند؟ راستی که تعصب هم چه کراماتی که نمی کند!

  • آقای سهراب، فقط دعا کن که از بدترین اش در امان باشی، تا حال آخر خط را ندیده ایم، ببینیم که جنون و دیوانگی خودبزرگ بینی چه برنامه های دیگری برای میرهزار و امثال او در چنته دارد. منی که این نظر را میدهم هزاره ام، از جاغوری، چهارشنبه داوود و از اولاده های وکیل. معرفی کردم تا نشود نظرم توسط این اوباشان به بهانه ی غیر هزاره بودن رد شود.

  • بینام، سوزش درونی شما ناشی از تعصب احمقانه است. ادعای میر هزار، اینکه باید زبانی هزارگی گفت نه گوییش، مقاله رضا جاوید آن را تآیید میکند.

    گام بعدی فعال کردن بخش ویکیپیدیا به زبان هزارگی، تآسیس نشریه چاپی و الکترونیکی به زبان هزارگی باید باشد.

  • کدام تعصب آقای حکمت؟ نوشته و معرفی ام را که جهت پیش گیری از آنچه شما نوشته اید نوشته ام تا آخر خواندید؟

  • سهراب خان سرکش، یکی از نشانه های تعصب، عدم تحمل پذیری غیر خودی است. اینکه میر هزار و یا کسانی دیگر در راه بار وری و زنده کردن زبان هزارگی تلاش میکنند هیچگونه ربط به تعصب ندارد. عکس العمل و تحمل نا پذیری شما و شخص بینام، اینکه زبان هزارگی باید گفت نه گوییش، را میشود تعصب نامید.

  • آقای حکمت، فقط بخشیم بوگی تعصب ده کجای او چیزی که مه نوشته کدوم دیدی؟

  • زبادی ازمردم مشکل زبان پشتو داشتن چون آزادی آمده تحمل کنند مشکل بالای مشکل وباید یادبگرید زبان هزارگی و اوزبکی هراتی پنجشیری پشهي ونورستانی اگردرست بزبان مولانا وسعدی حافظ صوبت کنیم میگویند مزدورایران است ویاغیر اسلامی است من برای این جوان حق میدیم اگربایک پشتوزبان روبرو شود باید زبان هزارگی یاد داشته باشد وهمچنان خود بازبان پشتو صوبت کند بطورمثال درتلویزون های افغانستانی مشاالله چقدر بیشرفت کرده فرهنگ افغا نستانی غیرازخود ما دیگر دنیا نمیداند ما چه میگویم ناگفته نماند این همه بیشرفت فرهنگ حاصل کارزحمت شباروزیی آقای خرم است باید برایش تقدیر نامه داده میشد شاید کرزی تقدیرنامه داده باشد من خبرندارم

  • زبادی ازمردم مشکل بزبان پشتو داشتن چون آزادی آمده تحمل کنند مشکل بالای مشکل وباید یادبگرید زبان هزارگی و اوزبکی هراتی پنجشیری پشهي ونورستانی اگردرست بزبان مولانا وسعدی حافظ صوبت کنیم میگویند مزدورایران است ویاغیر اسلامی است من برای این جوان حق میدیم اگربایک پشتوزبان روبرو شود باید زبان هزارگی یاد داشته باشد وهمچنان خود بازبان پشتو صوبت کند بطورمثال درتلویزون های افغانستانی مشاالله چقدر بیشرفت کرده فرهنگ افغا نستان غیرازخود ما دیگر دنیا نمیداند ما چه میگویم ناگفته نماند این همه بیشرفت فرهنگ حاصل کارزحمت شباروزیی آقای خرم است

  • سلام برار عزیز کئ ای مقاله ر نوشته کدئ ...... ولئ به خدا خیلئ از کلمات شما برائ من که از ولایت مرکزئ بامیانم نا مفهوم وقابل فهم نیست . این که ما به دنبال این باشیم .که زبان ما با زبان فارسئ معمول تفاوت دارد . چیزئ را حل نمئکند . فرض مثال تمام مردم ما به خواندن ونوشتن هزارگئ مسلت شوند نه تنها فایده نکرده ایم بلکه دست خود را از منابع غنئ معلومات واطلاعات زبان فارسئ موجود نیز کوتاه کرده ایم . با تشکر

  • محققانی که برای پرهیز از تکرار و ابراز خود نمایی در نواندیشی، به نمایش گوشه چشمی از حقیقت ناچار می شوند، همچون ژیلبر لازار، مجبور به این اعتراف اند که در حوزه بزرگی، از دریای سیاه تا دریاچه آرال و خطه ی ماوراء النهر و دره ها و ارتفاعات افغانستان، زبان محلی کلنی های گوناگون یهود رایج بوده است. زبان هایی که به نیاز نفوس جدید، گسترش جغرافیایی بیش تری یافته و به زمان لازم نه با عنوان اصلی یدیش، که با پسوندهای فارسی و ترکی و تاجیک و ازبکی و پشتو و دری و اردو و از این قبیل، به کار برده اند و به سعی وسیع همدستان شان در مراکز تنقیه و تلقیح نادرستی، که نام دانشگاه های بزرگ متکی به کنیسه و کلیسا را در شرق و غرب، بر خود دارند، فقط به استناد این زبان ها و بدون ضمائم تاریخی و مادی و حتی خطوط باستانی مستقل، در قرون اخیر چندین ملت نوزاد تحویل گهواره ی این منطقه داده اند که همگی جغجغه به دست، با ایجاد سر و صدا، موهامات فرهنگی و تاریخی و فرقه بازی های مذهبی خود را تبلیغ می کنند. آیا این نوشته ها و هشدارها ادعای این است که اینک قوم ترک و لر و فارس و کرد و گیلک و پشتو و هزاره و غیره نداریم؟ به هیچ وجه! تنها یادآور این نکته ام که بخشندگان این زبان های مختلف، که از جماعاتی بدون نشان تاریخی، ملت هایی با ادعاهای عجیب و غریب و اعتقادات غیورانه مذهبی و غالبا گرز به دست، برای کوبیدن بر سر همسایه مسلمان خویش ساخته اند، قصد دیگری جدا از احیای گذشته ما داشته اند. " از صور اسرافیل "

  • این علیلی علاج نشدنی از آن است که علم بسیار محترم و مجلل زبان شناسی برای پدیده ی لهجه، نه این که روند و دلیل پیدایش، بل تعریف معمولی و عامیانه نیز ندارد و زبان شناسان حتی تسلیم این امر مسلّم نمی شوند که تولد لهجه از درون زبانی واحد غیر ممکن است و تظاهر هر لهجه ی جز مظاهر حضور یک کلنی مهاجر کوچک یا بزرگ نیست، که به میل یا به ناچار، می کوشد تا شیوه ادای کلام را با فرهنگ و زبان میزبان خود همآهنگ و همراه کند.
    " از همان صور..."

  • پس مسلّم است زبان هزاره گی? وام دار خط و حرف نویسی عرب اند!!!

  • دوست عزیز نویسنده،

    شما به لهجه ای کویتگی نوشته کرده اید که شکل بسیار معیوب، بسط نیافته و اردو زده ای گویش هزارگی فارسی است. هزاره های کویته یک درصد کوچک هزاره ها را تشکیل می دهند. هزاره های کویته فارسی را صرفا برای محاوره ای روزمره و خانوادگی - قومی استفاده می کنند. در حالیکه آنها زبان اردو را برای مسایل ارادی، علمی و نوشتاری به کار می برند.

    از طرف دیگر شما بسیاری از کلمات را صرفا غلط نوشته کرده اید و خیال کرده اید که هزارگی نوشته کرده اید. مثلا،

    باضی = بعضی

    زیبو = زبان

    موگن = می گویند

    سونی = سوی

    دیگه = دیگر

    میرسیننه = می رساند

    کنوم = کنم

    شنیخته = شناخته

    ازوپاس = از آن پس

    شوده = شده

    آنچه مهم است این است که به جرات می توان گفت که کثریت هزاره های افغانستان نه مقاله ای شما را خوانده می توانند و می توانند بفهمند چون قرار نوشتاری برای گویش هزارگی وجود ندارد و این فهمیدن نوشتن به این گویش را فوق العاده مشکل می سازد.

    چیزی دیگری که می خواهم خدمت عرض کنم این است که نوشتن به زبان فارسی، هیچ نیازی را بر آورده نمی کند و هیچ ضرورتی برای آن وجود ندارد مگر اینکه در قسمت ادبیات کودک بخواهیم چیزهایی برای اطفال هزاره بنویسیم که یقینا مفید خواهد بود. اما اگر ما بخواهیم گویش هزارگی را به عنوان زبان تثبیت کنیم و از آن به عنوان یک زبان تمام عیار استفاده کنیم، در این صورت چیزی جز سردرگمی، بی ریشگی، بریدگی تاریخ و تفرقه چیزی به دست نخواهد آمد.

    مثلا بخش های مختلف هزارجات، لهجه های خود را دارند.

    در جاغوری می گویند " موشه ".

    در بعضی نقاط دایزنیات و کویته می گویند " موشنه "

    در بعضی جاهای دیگر می گویند " موشونه "

    حالا شما کدام شکل را برای نوشتار استفاه می کنید ؟

    به نظر من، بریدن هزاره ها از جهان فارسی زبان نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی کند بلکه هزاره ها را از لحاظ فرهنگی و اجتماعی منزوی تر می کنند. در ضمن، صدها سال است که هزاره ها به فارسی نوشته اند و بخش اعظم از فولکلور هزارگی به فارسی معیاری است. مثلا مخته ای معرویف گل محمد خان :

    گل مامد خان کشته
    قد خاک و خون شسته شده

    و...

    شما نمی توانید ناگهان تمام تاریخ، فولکلور و گذشته ای یک قوم را از بین ببرید، آن هم به هوای اینکه زبان شان را مستقل می کنید.

    نکته ای مهم تر از همه این است که هیچ کس به صورت علمی، شک ناپذیر و قطعی نمی داند که مثلا تاجیک ها، هزاره ها و حتی پشتون ها از چه ریشه ای نژادی و قومی به صورت امروزین شان تکامل-قومی اتنیکی کرده اند. ما نمی دانیم که هزاره ها از چه زمانی زبان فارسی را به کار برده اند و اصلا ریشه ای قومی-نژادی شان چیست. آنچه ما در افغانستان به عنوان تاریخ داریم، چیزی نیست جز گمانه زنی و در بسیاری موارد تیوری های من در آوردی. در آخرین تحقیقات ژنیتیکی که صورت گرفته است نشان داده شده است که اقوام ساکن افغانستان و منطقه بیش از آنکه ما فکر می کنیم در هم تنیدگی دارند و مثلا تاجیک ها و هزاره ها بیش از 30 در صد ساختار ژنیتیک شان یک سان است و در قسمت هزاره ها با ازبک ها این همسانی ژنیتیک به بیش از 60% می رسد.

    هیچ عاقلی باور نمی کند که هزاره ها از قرن سیزدهم وارد افغانستان شده باشند، بعد در طی چند قرن فارسی زبان شده باشند و توانسته اند که تمام فولکلور و فرهنگ شان را در قالب یک زبان بیگانه بریزند. این امر ممکن نیست. پس به نظر من فارسی زبان بودن هزاره ها ریشه های بسیار عمیق تر دارد. ما باید از خود بپرسیم که چرا هزاره ها فارسی زبان شدند در حالیکه مثلا عربهای افغانستان فارسی زبان نشدند در حالیکه هم جمعیت شان بسیار کمتر است و هم مثل هزار ها سرزمین شان جدا افتاده نیست. یا مثلا چرا پشه ای ها فارسی زبان نشدند در حالیکه آنها در مجاورت فارسی زبانها زندگی می کنند و جمعیت شان هم بسیار کمتر است و از لحاظ قومی-نژادی هم با تاجیک های فارسی زبان مشترکات بسیار دارند.

    پس نباید فارسی زبان بودن هزاره ها را ساده انگاشت و آن را صرفا تاثیر پذیری از این و یا آن قوم دانست. آنچه مهم است این است که ما فارسی زبان هستیم. فرهنگ مان در قالب زبان فارسی ریخته شده است و زبان فارسی در شکل گویش هزارگی آن در شکل دادن هویت منحصر به فرد ما نقش محوری داشته است.

    نسل امروز هزار ه های افغانستان هم زبان معیاری فارسی را بهتر می آموزند و هر روز گویش هزارگی در اثر گسترش دانش و علم در میان هزاره ها پالایش می یابد و دگرگون می شود . تنگ نظرانه برخورد کردن با این مسایل و فرصتی به علمی و دانش ندادن دردی را دوا نمی کند.

    زبان مهم است و محروم کردن یک قوم از زبان معیاری شان کار نابخشودنی است. نگاه کنید که همین زبان نیمه انکشاف کرده ای پشتو چقدر در عقب ماندگی این قوم نقش داشته است. شما بروید در زبان پشتون بگردید که مثلا در مورد فلسفه ای غرب چند کتاب پیدا می کنید و یا مثلا در مورد ادبیات امریکای لاتین چند کتاب پیدا می کنید.

    زبان به خودی خود نوع نگاه یک قوم، میزان دید یک قوم و میزان فهم یک قوم از جهان را تعیین می کند. حتی اگر ما بتوانیم با لج بازی و تندروی زبان هزارگی را رسمیت ببخشیم، باز هم در این زبان چه چیزی خواهد بود که بتواند برای فربه شدن و ارتقای سطح دیدی هزار ها کمک کند؟

    پشتو زبان ها هم در بعضی موارد صرفا با لج بازی ، خود را از نعمت یک زبان انکشاف یافته محروم می کنند. مثلا به جای شماره، نمبر را لمبر نوشته می کنند تا ثابت کرده باشند که پشتو هم معادل کلمات رایج در فارسی را دارد. به جای رییس جمهور ولس مشر می گویند. در حالی که در ولس مشر اصلا مفهوم جمهویت وجود ندارد و در حقیقت یک خان و یا یک ارباب محل را هم می توان ولس مشر گفت. اما رییس جمهور، ولس مشر و یا رهبر مردم نیست. رییس جمهور، شخص اول در یک نظام سیاسی خاص است که به آن جمهوری می گوییم و این جمهوری برای خودش خصوصیاتی دارد و تاریخ دارد. این کارها بیشتر از روی تعصب است و تعصب هیچگاه مایه ای خوشبختی، پیشرفت و انکشاف اجتماعی یک قوم نشده است، نمی شود و نخواهد شد.

    الگوی هزاره ها نباید اقوامی باشد که غرق در تعصب و عقب روی است بلکه هزاره ها باید از ملیت های مترقی، باز و دارای فرهنگ و جامعه ای غنی پیروی کنند. من شخصا، فارسی زبان بودن هزاره ها را برای شان یک امتیاز می دانم نه چیز دیگر. خود کمی بینی و یا خود بزرگ بینی بیجا ادمها را هلاک می کند. کامران میرهزار، با خود بزرگ بینی بیش از حد، در حقیقت به جای خدمت به هزار ها به آنها ضربه می زند. گاهی از جدایی طلبی رومانتیک سخن می گوید که نه زمینه ای عملی دارد و نه امکان سیاسی و گاهی از زبان هزارگی سخن می گوید که برابر با شعار های چپلق فروشان سرای نمک کویته است.

  • با دریغ برای مصابین به بیماری نوستالوژی هویتی - مانند اقای میر هزار - شفای عاجل آرزو میکنم . امید است این هم همیهنان سر انجام قادر شوند با خلق یک زبان تاریخی ومستقل " هزارگی" رنج ها ودرد های خویش را مداوا کنند .

  • با پوزش از اشتباه تایپی " هم میهنان" خوانده شود .

  • سلام دوستان!
    تشکر از انقادات، حمایت و نظرات شما! من این متن را در صفحه ی فیسبوک اول نوشتم و منظورم این بود که از چند افراد برجسته در این مورد، که دوستان فیسبوکی من هستند، سوال کنم آنها چی میخواهند. همانندی که در متن آشکارا است، من نه گفته ام هزاره گی زبان است، نه گویش، تصمیمی در این باره نگرفته ام. اما پرسیده ام که آنهایی که میگویند گویش است، برنامه شان برای هزارگی چی است. آیا میخواهند همین طور بماند و تا زمانی که با فقط زبان بیانی میتواند نفس بکشد زنده باشد و وقتی هم که از نفس ماندن ماند بمیرد. آیا آنها قصد دارند دستور زبانی بنام «فارسی هزاره گی» که در آن مشخصات هزاره گی رسمی شود را تشکیل دهند. آیا آنها فکر میکنند 15 تا 20 در صد مکالمات روزمره هزاره ها سرکوب و غیر رسمی باقی بماند.

    زبان یا گویش هزاره گی همانند خود مردم هزاره در طول صده ها محروم و حقیر مانده، متاسفانه از طرف خود فارسی زبانان دیگر هم تحقیر شده. تا دو دهه قبل هزاره گی صحبت کردن برای خود هزاره ها در شهرهای چون کابل، هرات، مزار و مشهد ننگ بود، آنها سعی میکردند با صحبت نکردن به هزاره گی خود را از این ننگ رهایی دهند. امروز وضعیت کمی بهتر شده، اگر فتخار نباشد ننگین هم نیست. در قسمت زبان بیانی هزاره ها امروز جرئت صحبت کردن به هزاره گی بین خود را یافته اند. ولی بازهم افراد کثیری از تمسخر دست ور نمیدارند، از این سو من خودم کاملا آماده گی عکس العمل منفی از سوی بعضی ها و شکسته نفسی، حتی خودستیزی، بعضی هزاره ها در قبال نوشته ام به هزاره گی( که در اصل یک کوشش است چون تا حال استندارد نیست) را داشتم.

    ما همیشه از سوی دولت مندان تعلیم داده شده ایم که اگر هویت خودرا نمایان کنیم لطمه به وحدت ملی میزنیم، درباره هزاره گی هم همانطور شده که اگر هزاره ها خواهان حقوق و توجه به زبان و یا گویش شان شوند لطمه به وحدت فارسی زبانی میزند. خیلی از هزاره ها از این ترس که وطن فروش و بیفرهنگ تلقی نشوند سعی کرده اند هویت خودرا یا مخفی نگه دارند یا هم محو کنند، همانند خیلی از هزاره ها در ولایات شمال شرقی که در خیلی موارد تا این اواخر مجبور میدانستند خودرا تاجیک بگویند تا قابل قبول دیگران باشند. پس خواستار حقوق و توجه به زبان یک مردم همیشه سرکوب معلوم دار است که عکس العمل هایی را برجا میگذارد.

    من در متنم نوشته ام که اگر بتوانند در فارسی یا دری افغانستان لغات هزار یا صدها ساله هزاره گی و همچنان بعضی از دستورزبانی را جا دهند من از همیشه خوشحالتر میشوم که بگویم هزاره گی بخشی از فارسی است. اما وقتی که رفتار طوری باشد که تا لغتی در مناطق تاجیک نشین رایج نباشد بعنوان لغت رسمی فارسی حساب نشود، میتوان از تحمیل و بی احترامی صحبت کرد. هزاره ها حق دارند همانند دیگران زبان یا گویش شان رسمیت داشته باشد و نه بطور حقیرانه به آن نگاه شود.

    بعضی ها با بی احترامی دشنام داده اند که در اصل بیفرهنگی مرا نه بلکه آنها را نشان میدهد. نوشته من لغات از هر منطقه ی هزاره جات دارد و من با سعی و کوشش دوهزار لغات از هر گوشه ی هزاره جات را جمع آوری، ریشه یابی، و به زبانهای انگلیسی، سویدنی و اسپانیایی ترجمه کرده ام و به زودی هم به چاپ خواهم رساند. البته چون خودم از مالستان غزنی استم شاید بیشتر به لهجه ی رایج در آن منطقه نوشته باشم. من بیسواد هم نیستم با آنکه خوش ندارم سطح تحصیلی خودرا بگویم ولی اینجا کمی احساس مجبوری میکنم. من سه لیسانس و 1 فوق لیسانس از بهترین دانشگاه های سویدن دارم و مطالعه ی غیر درسی ام ریشه در کنجکاوی و اشتیاق بالایم برای دانستن دارد چون دانستن توانستن است.

    پس اگر میتوانید متن مرا بفهمید اول به هدفم فکر کنید و اگر هم نفمیدید شاید نشانه ی از این باشد که هزاره گی خیلی محروم بوده و در قالب فارسی جا داده نشده است و باید کاری کرد.

    آنلاین : http://azadibarabari.wordpress.com

  • قابل توجه جناب رضا جاوید:

    سلام ها و احترامات فائقه بنده را بپذیرید. شما بحث های بزرگی و جالبی را در یک چوکات بسیار خورد مطرح ساخته اید. مشکل بزرگ در بحث شما این است که شما بحث زبان را با یک بحث سیاسی خلط می سازید. زبان زبان است و سیاست سیاست. اگر شما زبان را بحیث زبان و سیاست را بعنوان سیاست به بحث گیرید نتیجه گیری کار سهل و آسان است ولی بفرموده مولوی بزرگ و خالق مثنوی معنوی، شکاف دعا از پیش شما گم شده است. این شیوه دید شما سخت مشکلزاست.

    تعصب در مقابل قوم هزاره از طرف زمامداران افغانستان مثل آفتاب روشن است. هیچ کسی انکار نمی تواند که تعصب در برابر مردم هزاره ها توسط زمامداران افغانستان اعمال شده است. زمامداران و سیاست رسمی حکومت های افغانستان خواستند در برابر هزاره ها تعصب نشان دهند. اگر هزاره ها صد در صد بزبان و شیوۀ مورد نظر آن ها صحبت هم می کردند ولی آن ها مسائل دیگری را برای اعمال تعصب شان بکار می بردند و بکار هم بردند. مثلاً نیشخند بالای چهره هزاره ها، شیعه بودن شیعه ها، دهاتی بودن هزاره ها ....

    هزاره ها، مانند هر قوم دیگر افغانستان، به شیوۀ هزارگی فارسی را تلفظ و در محاورۀ روزمرۀ شان بکار می برند که تائید است. مثلاً هزاره ها می گویند: کار نه (کار می کند) یا کار نمنه (کار نمی کند). این شیوه کاربرد زبان فارسی نه تنها بد نیست بلکه خوب هم است ولی این خوبی سبب نمی شود که شما باین نتیجه برسید که هزارگی و فارسی دو زبان جداگانه است. مثال دیگر: هزاره ها در محاورۀ روزمره شان از ناب ترین کلمات فارسی استفاده می نمایند. مثلاً هزاره ها فعل هشتن فارسی را با تمام زیبائی کلمه از نگاه معنی و مفهوم بکار می برند: قمبر علی پیاله را بالای میز هشت (گذاشت)، او پیاله را بالای میز میله (می ماند) .... که کمتر اقوام دیگر در افغانستان و منطقه با این ظرافت این کار را انجام می دهند. تمام این گپ ها سبب نمی شود که ادعا گردد که گردان فعل هشتن مختص به هزارگی و ماندن یا گذاشتن مربوط فارسی زبانان است. فعل هشتن یک کلمه فارسی است و هزاره ها از آن استفاده با زیبائی و ظرافت استفاده می کنند که قابل قدر است.

    فرانسوی یکی از غنی ترین زبان های جهان است. کلمه (parler) معنی حرف زدن را دارد. در انگلیسی این کلمه بشکل پرلر تلفظ می شود ولی در فرانسوی بشکل پغلی تلفظ می گردد طوریکه (r) آخر آن حذف و (r) قبلی آن بشکل (غ) تلفظ می گردد ولی هیچ فرانسوی ای حاضر نمی شود که از روی جهالت ادعا کند که شکل نوشتاری و گفتاری این زبان مربوط دو زبان مختلف است و ربطی با همدیگر ندارند.

    مشکل اساسی در افغانستان بویژه بین قشر روشنفکر نماهای این مملکت خداداده در جهالت آنهاست. اگر یک روشنفکر هزاره دانش آموزی لازم را در مورد فن زبان و سیاست بشیوه اساسی کسب نماید، او با چنین سردرگمی ایکه شما مطرح می سازید مواجه نخواهد شد ولی چون اکثریت مشتری های شما اشخاصی اند که تجربه و دانش لازم را در مورد زبان و سیاست ندارند، بناءً طرح این موضوع که هزارگی و فارسی دو زبان جداگانه اند، معنی و مفهوم پیدا می کند. پیروزی و موفقیت شما را در راه کسب دانش لازم و مناست از خداوند (ج) خواهانم.

  • سلام آقای باب!
    اولا تشکر و دوم فکر میکنم شما از چیزی که ما بنام "härskarteknik" در سویدنی و "Master suppression Technique" در انگلیسی یاد میکنیم استفاده میکنید. یعنی اول کسانی را که با شما همنظر نیستند بیعقل و کودن تلقی میکنید و بعداً حرف خود را بالاتر از دیگران و منطقی میپندارید. این روش موثر ولی بد است. بحث باید با احترام متقابل صورت گیرد. من نه بیسوادم و نه کودن، همانطوری که بیان کرده ام خیلی اطلاعات و مطالعه دارم و زبانهای مختلف، مثل انگلیسی، سویدنی، اسپانیایی و فرانسوی را هم صحبت و نوشته میتوانم.

    دوم اینکه کدام قوانین و مرزبندی بین لهجه، گویش و زبان وجود ندارد. اکثر زبانها یا بدلیل محدودیت جغرافیایی و یا تصمیم قلمبدستان برای رسمیت بخشیدن به زبان و طرز گفتار شده رسمی شده اند. من نه در متن و نه در نظریه قبلی ام مدعی زبان بودن هزاه گی شده ام، شما اول باید درست تر بخوانید که من چی نوشته ام. من سوال کرده ام که آنهایی که میگویند هزاره گی فقط یک گویش است چی برنامه ی برای بقای این دارند. آیا میخواهند هزاره گی با مشخصاتش همانند گویش های مختلف پرتقالی برای خود دستورزبان و با اضافه نمودن لغات محلی خود زیر نام «فارسی هزاره گی» پیش برود یا اینکه اینها قصد دارند مشخصات هزاره گی را در قالب فارسی یا دری فعلی جایگزین کنند. اگر هیچکدام این دو را نمیخواهند، آیا میخواهند بگذارند هزاره گی تا وقتی میتواند به طور بیانی نفس بکشد زنده باشد و وقتی هم اکسیژن بیانی تمام شد بمیرد.

    من برای شما چند مشخصات مهم هزاره گی را که آقای بنیاد امید مختصرانه نوشته اینجا بنویسم.

    برخی از ویژگی های دستوری در گویش هزارگی:

    1- پسوندها:

    برخی از این پسوندها اصالتا فارسی بوده، که در گویش هزارگی به شکل اختصارشده ی آن به کار می روند، و برخی دیگردراصل غیرفارسی هستند، که بنابراین دشوارفهم گردیده اند؛ مانند:

    الف) / - جی / و / - چی /: این پسوند در زبان فارسی نیز کاربرد دارد؛ مانند: جارچی، تفنگچی و ... و درگویش هزارگی، فعل را توسط وجه مصدری در اسم پیوند داده، فاعل می سازند.

    ب) / - تو / : این پسوند در گویش هزارگی نقش پسوند فاعلی را دارد؛ مانند: جایدادتو، زاوزادتو، ... که در زبان معیار به شکل پسوند فاعلی / - دار/ استفاده می شود: جایداد دار، فرزند دار و ...

    ج) / - له / : این پسوند، در ترکی نیزکاربرد دارد، که درگویش هزارگی، گاهی شباهت را می رساند؛ مانند: غدر زاوزادله نکو، یعنی زیاد رفتارهای کودکانه انجام مده .

    د) / - شه / : این پسوند نیز به صورت سرراست ( مستقیم ) از ترکی آمده است؛ مانند:

    نیلغه بیگنشه مونه ( کودک احساس بیگانگی می کند)

    ه) / _غو / : این پسوند نیز ویژه ی گویش هزارگی بوده، که به شکل قید مقدار و گاهی ادات اضافه به کار می رود؛ مانند:

    یک پیروغو رخت می خروم ( به اندازه ی یک پیرهن/ یک دست لباس، رخت می خرم )

    و) / - اوک / : این پسوند، درگذشته های دورفارسی نیزکاربرد داشته که برای نسبت دادن صفت به کارمی رفته، ولی هنوز در لهجه ی هزارگی استفاده می شود؛ مانند:

    قاروک ( کسی که بیشترقهرمی شود) خشیموک ( کسی خشم می کند ) لغندوک ( لگد زننده...)

    ز) / - چیلو /: این تکواژ، درواقع نقش پسوند تشبیهی را درگویش هزارگی دارد؛ مانند:

    آدم چیلو نان بخور (مثل آدم ها نان بخور) یا : آدم یا سیال چیلو باشه یا سیال گم ( ضرب امثل )

    ح) /- الجی/ : این پسوند، فعل لازمی یا ناگذرا را متعدی یا گذرا می سازد، و معمولا در آخر اسم، صفت و امر قرارمی گیرد؛ مانند:

    تیاغ خو ره د سنگ تکالجی کد ( عصایش را به سنگ تکیه داد ) یا: خاتون خو ره قار دلجی کد ( خانمش را قهرساخت)

    ط) / - ای/: با حرکت زبر، به حیث پسوند تحبیب؛ که محبت و صمیمیت را می رساند:

    الی ... لالی ( برادر) ؛ آجی (مادربزرگ)؛ خالی (خاله)؛ آتی (پدر)؛ آبی( مادر)؛ آغی ( خواهر) ( همان نشانی )

    ابدال و اختصار:

    یکی از ویژگی های اساسی گویش هزارگی، تبدیل ها و اختصارهاست، چنانکه دربسیاری از واژه ها " ان" و "آن" به شکل "و" تبدیل می شوند؛ مانند: رفتن ( رفتو)؛ گفتن ( گفتو )؛ ارزگان ( ارزگو ) و...

    و گاهی نشانه های جمع زبان فارسی ( ها، آن ) هم به "واو" تبدیل شده و اختصار می آفریند؛ مانند:

    دخترها ( دخترو )؛ پسران( پسرو)؛... همینطور تبدیل پییشوند استمرار" می " به شکل " مو" به کار می رود؛ مانند:

    می روم ( موروم )؛ می گفت ( موگفت )؛ یا تبدیل "ب" در آخربرخی از واژه ها به "واو": آب (آو)؛ خواب ( خاو)... ( همان نشانی )

    از این ها که بگذریم هزاره گی زمان آینده را مانند زبان چینی استفاده میکند، یعنی فعل زمان حال با نامبرد وقت آینده، مثلا "مو صبا مازار موری". گفتن "مو صبا مازار خواهیم رفت" در هزاره گی وجود ندارد و سردرگمی ایجاد میکند. در بزرگترین زبان دنیا که چینی است هم همانطور زمان آینده را بیان میکنند. زمان حال جاری را ما در هزاره گی با استفاده از "دَرَو" و یا "ریی بودو" میسازیم، مثل " ما دیده کده ریی استوم" یا "ما درو دیده مونوم". در دری معادلش "درحال انجام دادن چیزی است که نمیتوان گفت یکی است.

    پس سوال های من باقی استند، آیا هزاره گی حق داشتن دستور زبانی خود دارد یا نه. وقتی گویش هم باشد باید این حق را داشته باشد، مثل گویشهای مختلف پرتقالی و در حدی انگلیسی.

  • ادامه بحث (قسمت دوم):

    تعصب مرض مزمن افغانستان است. هستند کسانیکه در مورد پارچه پارچه سازی این مملکت از هیچنوع پستی و رذالت ابا نمی ورزند. یکی از این شیوه ها نفاق زبانیست. مثلاً دری و فارسی دو زبان است یا هزارگی و فارسی دو زبان است .... در پهلوی تعصباب قومی، سمتی، سیاسی، مذهبی، جنسیتی ... و غیره. این دوستان متعصب می خواهند همبستگی مردمان منطقه را بخاطر اختلافات لهجه ای از هم جدا سازند. کمتر کسی بالای اشتراکات حرف می زنند یا آن را به بحث می گزارند.

    بیائید این موضوع را در زبان پشتو ارزیابی کنیم. اقوام و قبایل مختلف در افغانستان با لهجه های مختص بخود زبان پشتو را بکار می برند. اگر شما کاربرد پشتوی یک قندهاری را با پشتوی یک لغمانی یا پکتیا یا پشتوی یک پاکستانی مقایسه کنید، اصلاً وجه مشترک بسیار کم در آن دیده می شود. سردار محمد ظاهر خان بحیث یکی از زمامداران و پادشاهای افغانستان ثبت تاریخ این کشور است. این شخص پشتو نمی فهمید اما پشتون بود. ولی وی فارسی را با ظرافت خاص صحبت می کرد و با خط بسیار زیبا می نوشت که کمتر فارسی زبانان این کار را می توانند.

    روزی سردار محمد ظاهر خان به ولایت پکتیا سفر کرد و این سفر وی مصادف بود با ایام خجسته عید سعید اضحی. یکی از سران قبایل از وی پذیرائی گرمی نموده و برای وی به لهجه پکتیائی بعد از خوش آمدید گفت: "اعلیحضرتا! کیر په کیر دی گرزوو او بیا پخپل کیر دی کینوو!" یعنی شما را خانه به خانه می بریم و بعد در خانه خود از شما پذیرائی می کنیم. در زبان پشتوی قندهاری خانه را کور می گویند ولی در پکتیا آن را کیر تلفظ می کنند! حال شما خود فکر کنید و قضاوت کنید. ظاهر خان که پشتو بلد نبود و مردم و زبان مردم مملکت خود را هم نمی شناخت فکر کرد که این رهبر قبایل با چنین صحبت و استعمال کلمه کیر سخت او را توهین نموده باشد. در حالیکه هیچ توهین یا تقدیر خاصی مطرح نبود. این آقای میزبان از ظاهر خان با شیوه پکتیائی و با لهجه خود ولی به زبان پشتو از وی پذیرائی می کرد بدون اینکه کسی ادعا کند که پشتوی قندهار و پشتوی پکتیا دو زبان مختلف است.

    امید است این مثال ها رهنمائی باشد برای شما دوستانیکه فکر می کنید لهجه هزارگی هیچ ربطی به زبان فارسی ندارد و کور قندهاری هیچ ربطی به کیر پکتیا ندارد. دوستان افغان ما هیچ وقت به اختلافات لهجه در پشتو توجه نمی کنند ولی اختلافات لهجه بین فارسی زبانان را می خواهند زخم ناسور سازند.

  • جناب جاوید:

    من در هیچ جائی شما را کودن و بی سواد نگفته ام ... تمام بحث علنی صورت می گیرد و هر چیز ثابت است. من صرف و صرف عرض نمودم که روشنفکر نماهای افغانستان مشکل آفرین است ولی شما با این جواب خویش بدون هیچ تاملی خود را شمال روشنفکرنماهای جاهل ساختید. حال از خود گله کنید نه از من. مشکل دوم شما این است: اگر شما یک شخص چیز فهم هستید چرا از نقد خود هراس دارید. امروز هیچ چیزی نیست که قابل نقد نباشد از جمله مفاهیم خدا، قرآن، پیغمبر ... و غیره. لطف نموده بحث خود را بشکل علمی ادامه دهید و اگر بی سواد و کودن نیستید با ارائه منطق آن را ثابت سازید و لازم نیست که بخاطر نقد من بحث را شخصی سازید.

  • آیا هزارگی حق داشتن دستور زبان مختص بخود را دارد؟

    عجب یک سئوالی؟ آیا هزاره ها حق خوردن، راه رفتن، زیستن ... را دارد؟ شما آدم خوبی هستید و هوشیار هم می باشید ولی سئوال تان احمقانه است، جناب جاوید! هیچوقت چنین سئوالی را مطرح نساز. هزاره ها هزار در صد این حق را دارند و برای شما لازم نیست که امر اجرای آن را از یک جاهل فاشیست نمای افغان کسب نمائید. سر از امروز آستین ها را بر زده یک غیاث اللغت معادل فرهنگ عمید و دکشنری وبستر ترتیب و به جهان عرضه کن. من اولین کسی خواهم بود که آن را خوانده و برایش کف بزنم. بعد نتیجه آن را هم ارزیابی کن که آیا این کار شما در صحنه عملی رقابت می تواند یا خیر.

  • برادر عزیز و جلیل القدر جناب رضا جاوید:

    لطف نموده عنوان بحث را با دنباله آن مقایسه کن و بعد خود قضاوت کن که خرابی در کجاست. شما خود می نویسید که هزارگی در گپ نمی شود و باید عمل کرد. حال خودت فکر کن که عملت چیست و آیا شما می توانید با گپ کاری را انجام دهید.

    هر وقت ما فکری پیدا می کنیم بعد آن را به حرف ارائه می کنیم و حرف خود را باید با عمل اجرا نمائیمم. این یک اصل پذیرفته شده جهانیست. امروز که انگلیسی زبان بین المللی است، به حرف و شعار این مقام را کسب نکرد. انگلیس ها بهترین و بزرگترین دکشنری های زبان انگلیسی را بسویه جهانی عرضه کردند. آنها برای این کار از کسی اجازه نخواست و نظر خواهی هم صورت نگرفت. خدا شیر دهنده مولفین دکشنری های انگلیسی را رحمت کناد! امروز اگر انگلیس انگلیس است از برکت بی بی سی و روزنامه های چاپ لندن است که احتیاجات معنوی مردم کره ارض را تامین می نماید.

    هر وقت شما می خواهید کاری را انجام دهید پیش از آنکه شروع به اجرای کار کنید خوب سرنوشت کسانی را مطالعه کنید که قبل از شما باین کار دست زده اند. مثلاً "پشتو تولنه" در افغانستان ملیون ها افغانی سرمایه مردم مظلوم افغانستان را صرف این کار کردند و این موسسه به هزاران جلد کتاب چاپ کردند. از جمله "پته خزانه". در این کتاب بقلم عبدالحی حبیبی آنها برای تعمیم زبان پشتو بسویه جهانی زور زور کارهائی کردند. مثلاً ادعا کردند که کلمه "امریکا" یک کلمه پشتو است و این کلمه بخاطری یک کلمه پشتو است که امریکا یک کشور زورآور است و بالای هر کس امر می کند و کلمه "امرکا" هم یک کلمه پشتو است. بناءً پشتو یک زبان بی بدیل و بی رقیب بین المللی است. و زور زور چرندیات دیگر. نتیجه چه شد؟ نتیجه این که تمام این زحمات ضرب صرف شد و تمام کتاب های چاپ شده بحیث کاغد تشناب بمصرف رسید!

    آیا هزاره ها حق چاپ و نشر دستور زبان هزارگی را دارند؟ صد در صد! کدام احمقی خواهد بود که این حق را از شما سلب نماید؟

    برای توضیح بیشتر موضوع می خواهم یک داستان افغانی ده شصت را که عبرت انگیز است خدمت تان بعرض برسانم. زمانی نوجوانی عاشق پول و کسب پول شد. گاهی راهی جاپان بود و با وارد نمودن موتر تلاش داشت خود را پولدار سازد. گاهی هم جرمنی می رفت و با وارد نمودن سرویس های 302 به تجارت خویش ادامه می داد ..... ولی وی بقدری عاشق تجارت شد که از خانه و زن خود غافل گشت.

    روزی یکی از دوستانش وی را فهماند که در غیاب وی زن شوخ چشمش با بچه همسایه سر و کار دارد که این کار برای عزت و افتخار یک افغان سازگار نیست. این نو جوان تاجر پیشه سخت متاثر شد و از وی پرسید که چه کاری باید صورت گیرد. دوست وی گفت که تفنگچه ای بخرد و بچه همسایه را که با زنش تار انداخته بود از پای در آورد! روزی رسید که این جناب تاجر آقا بچه همسایه را با خانمش زیر و زبر گیر کرد و تفنگچه در دست به بچه همسایه اخطار داد. بچه همسایه دو پای داشت و دوی دیگر را هم قرض گرفت شروع بفرار کرد. بچه همسایه پیش و تاجر بچه از پشت می دوند. تاجر بچه فریاد می کشد که ایستاد شو که ترا بکشم!

    بچه همسایه فکری کرد اگر این آقا تهدیداتش را عملی می کرد ضرورت به این همه سر و صدا نداشت و وی با کمال غیرت افغانی از موضع قدرت بالایش فایر می کرد. این رند بچه روی خود را طرف وی کرد و از او خواست که او را نکشد. تاجر بچه پرسید چرا؟ بچه همسایه گفت که وی حاضر است با وی یک معامله تجارتی کند. از تاجر بچه پرسید که تفنگچه را چند خریده است؟ تاجر بچه فرمود که پنجصد دالر. بچه همسایه هزار دالر از جیب کشید و صدا کرد که حاضر است آن را به هزار دالر بخرد. تاجر بچه که عاشق پول و تجارت بود با کمال ادب تفنگچه را تسلیم و هزار دالر را تسلیم شد و پیش دوستش رفت و گفت که وی در حق آن بچه همسایه کاری کرد که بسیار بدتر از کار او نسبت به زنش بود و آن اینکه چیزیکه ارزشش پنجصد بود دو چند آن را بالایش فروخت!

    حال از شما دوستان تقاضا می رود که از بحث و شعار دادن های انترنتی منصرف شوید و عملاً در راه تعمیم فرهنگ مردم هزاره دست بکار شوید و کوشش کنید بالای آن تجارت صورت نگیرد. مهمتر یکبار از تجربه دوستان افغانی تان در راه تعمیم زبان پشتو استفاده کنید. نوشته های شما در مورد سایر فرهنگ کاملاً تائید است. همگی در راه تلاش و تعمیم فرهنگ شان تلاش می کنند و از شما دوستان هم خواهش می شود که عملگرا باشید.

    باحترام
    مخلص تان

  • قابل توجه جناب رضا جاوید:

    نوشتجات شما در مورد اختلافات و آنهم بصورت بسیار مشخص اختلافات بین لهجه هزارگی و فارسی ملیون ها بار قابل قدر و تحسین است. خدا مادری را رحمت کناد که شما واری فرزندی را زائید که اختلافات را برجسته و برجسته تر می سازید! ولی در پهلوی اختلافات پدیدهً اتحاد و یگانگی هم موجود است. این یک واقعیت است و شما نمی توانید از واقعیت ها چشم پوشی کنید.

    شما در سویدن بسر می برید. دموکراسی غربی در پهلوی آنکه اختلافات را برجسته می سازند، بالای یگانگی نیز تاکید بسیار زیاد دارند. مشکل شما این است که شما صرف و صرف نقاط اختلاف را برجسته می سازید. توجه جدی شما جناب عالی را بالای بحث بر نقاط یگانگی معطوف می دارم.

    سئوال مشخص از شما جناب عالی این است که شما از یگانگی چه بدی دیده اید که آستین را بر زده اختلافات را برجسته می سازید؟ فرق بین شما و افغان های نفاق انگیز که پشتو و افغان را برجسته می سازند در چیست؟ پیروزی شما در بارز نمودن هزارگی بحیث یک زبان مختلف در چیست؟

    باحترام
    مخلص شما

  • قابل توجه دوستان عزیز:

    بحث ما بالای اتحاد و یگانگی است، نه اختلاف و دو گانگی، سه گانگی، چهار گانگی .... حال سئوال اساسی این است که اساس اتحاد و یگانگی در چیست؟

    ارذل المخلوقات که از آن سهواً بنام اشرف المخلوقات نامبرده شده است، فاجعه های زیادی را در کره زمین ببار آورده اند. ارذل المخلوقات فاشیست برهبری هتلر نازی جهانی را تباه ساخت. حزب فاشیست آلمان باین بهانه که نژاد جرمن ها برترین مردم روی زمین اند، عامل اساسی جنگ جهانی دوم گردید. عواقب جنگ دوم جهانی برای جهان مثل آفتاب روشن است. ارذل المخلوقات زیر نام افغان و افغانستان فاجعه بزرگ بشری را نسبت به افغانستان و ساکنین آن بوجود آوردند. من نمی خواهم وقت شریف شما دوستان را برای توضیح این پدیده شوم ضایع سازم. تاثیر رذالت های آلمان نازی در اروپا مثل آفتاب روشن است. همچنان شکست های نکبت بار افغان ها در اجرای سیاست افغانی به پیروی از بازماندگان نازی در اروپا و مخالفین که راه پیشرفت و انسانیت را در پیش گرفتند تا اینکه اروپا مظهر انسانیت و مدنیت شد، کاملاً واضح و روشن است.

    تاثیر سیاست های فاشیزم هتلری هنوز هم در افغانستان بشکل دست ناخورده باقیست. شماری زیر نام افغان و افغانستان از سیاست های فاشیست های آلمان جانبداری بعمل می آورند و برتری افغان و زبان افغانییت را در راس سیاست های خویش قرار می دهند. در برابر آن بجای یک سیاست انسانی به پیروی از اروپا مبنی بر محو فاشیزم و سیاست های مربوطه آن، شماری از هزاره های مهاجر در اروپا سیاست احیای فرهنگ و زبان هزارگی بحیث زبان برتر یا زبان مختلف را در پیش گرفته اند. مکلفیت هزاره های عزیز مهاجر در اروپا این است که علیه محو سیاست فاشیستی افغانی مبارزه و برای سیاست برابری و برادری برای وحدت و یگانگی مبارزه بعمل آورند. واقعیت امر این است که زبان هزارگی یک لهجه زبان فارسیست و ما باید به زبان و فرهنگ هزارگی خویش بحیث عضو فرهنگ مدنی در منطقه مبارزه نمائیم و علیه هر نوع برتری خواهی های سیاست افغانی و نقاط اختلاف بر انگیز مبارزه نمائیم.

  • به آقای باب،

    تشکر از نظرات شما. همانندی که من در متنم نوشته ام، مهم برای من نام نیست، فارسی باشد یا هزاره گی. مهم این است که گفتار هزاره ها رسمیت یابد تا اینکه آنها در وقت نوشتن و مکالمه دنبال معادل دیگر نگردند چون الفاظ آنها را دیگران نیمفهمند. اگر فارسی یا دری این جوانمردی کند که از این پس به هزاره گی با حقارت نه بلکه به عنوان بخشی از خود دانسته لغات هزاره گی را در لغت نامه خود جادهد و دستورهای زبانی مخصوص هزاره گی را در دری جاگذاری کند من از همه بیش خوشحالتر میشوم. اگر اتحاد برمبنای این باشد که هزاره ها خاموشی را اختیار کنند و همانطوری که تا حال بوده پیش برود و آنها مفعولانه قوانین و لغات فعلی دری را رسمی و لغات خود را که تا حال در فارسی دری نیست را غیر رسمی و بی اهمیت دانند اتحاد از کجا میشود. اتحاد همیشه استوار بر برابری است. من منظور اصلی ام همین است که باید نگاه حقیرانه به هزاره گی پایان یابد و هزاره گی اگر میشود در قالب فارسی دری، با مشخصاتش، جا داده شود که خوب، در غیر آن صورت ما مجبور میشویم برای بقای زبان و گویش خود دست اندرکار شویم چون زبان هر مناطق و مردم بخشی از تاریخ آنها است. مثلا این که اکثریت اعضای خانواده در هزاره گی با واژه های ترکی و مغولی نام آوری میشوند، کلیدی است برای فهمیدن بهتر تاریخ هزاره ها. تاریخ میتواند مشکلزا باشد ولی تا وقتی تاریخ را اول فهمیده و بعداً قبول نموده واز آن عبرت نبریم نمیتوان آینده ی خوبی را انتظار داشت.

    پس من اختلاف جو نیستم بلکه برابری جو و از آن طریق اتحاد صادقانه و پایدار هستم.

    با احترام
    رضا جاوید

  • آزرگی? تا وختی> آزرگی تا وقتی که> نوشته> نوشته> نشنه> نشود> دتوره> به حرف> نموشه> نه میشود! شما را به خداوند قسم یک کمی انصاف داشته باشید! تحریف زبان و جفا بران را در همین متن مشاهده بفرمایید!

  • برادر عزیز رضا جاوید:

    منشاء فساد سیاست افغانی و تعصب در برابر مردم هزاره است. نوشته شما عکس العمل در برابر سیاست های رذیلانه افغانیست. آخرین رذالت افغانی فرمان حامد خرزی، رئیس جمهور نام نهاد این مرکز رذالت، مبنی بر تحمیل لهجه کچه کابلی بحیث زبان رسمی مطبوعاتی افغانستان بود. عقاید شما بشکل عکس العملی صد در صد را مانده که هزار در هزار قابل تائید است. لهجه هزارگی طوریکه بارهار بکرات و مرات تکرار نموده ام یکی از غنای زبان فارسی مروج در افغانستان است. اینکه افغان های سر قدرت تلاش دارند بجای لهجه شیرین هزارگی لهجه کچه کابلی را بالای هزاره ها تحمیل نمایند نه تنها قبول نیست بلکه یک عمل رذیلانه و پطرول پاشی بالای اساسات وحدت در افغانستان است. لهجه هزارگی و شیوۀ گویش آن تهداب شکست ناپذیر زبان فارسی دریست. فارسی و دری زبانان باید به فرهنگ هزاره ها و زبان هزارگی هزاره ها افتخار کنند و خاک پای هر هزاره گو را سرمه چشم خویش سازند. از مردم شریف هزاره ها توقع می رود که احساس حقارت را کنار بگذارند و بجای نفاق به تحریک افغان های بی فرهنگ در تقویت زبان فارسی دری در چوکات هزارگی بحیث افتخار خویش مبادرت ورزند و در راه تعمیم و ترویج فرهنگ هزارگی شان بحیث فرهنگ و عامل وحدت بین ساکنین افغانستان بصورت خستگی ناپذیر مبادرت ورزند. صدقه چشم هزاره ایکه تسلیم نشد و مادرش را بجای کلمه کچه بوبو آبه یا آپه خواندند. هزار رحمت بر هزاره ایکه با کمال متانت پدرش را آته گفت و تسلیم آغا گوئی های کابلی های سست عنصر نشدند.

    من نمی فهمم که بیشتر از این چه بگویم و چه بنویسم تا قناعت شما را فراهم سازند بجز اینکه بگویم: سری پنهانست اندر زیر و بم، فاش اگر گویم جهان حرامزادگی افغانیت را بر هم زنم.

  • یکعده متعصین و کوته اندیشان، تقویت و پاسداری از زبان هزاره گی? را برابر با دشمنی با زبان فارسی یا دری دانسته اند! زبان هزاره گی بخش مهم هویت هزاره ها به شمار میرود. همچنانکه جناب رضا جاوید اشاره کرده اند، در این عصر ارتباطات تصویری و صوتی برای پاسداری و زنده نگهداشتن این گنجینه ای هویتی، باید برای تقویت آن تلاش کرد و به زبان هزاره گی نوشت.

  • جناب حکمت:

    هزاره ها در حمایت از بان فارسی دری کارهای بس شایسته انجام داده اند. مثلاً مصدر هشتن. هشتن یک کلمه فارسی دری است ولی دری و فارسی زبانان از روی غفلت آن را استفاده نمی کنند در حالیکه هزاره ها با کمال امانت داری آن را بکار می برند که فرهنگ فارسی را غنی تر می سازند باین معنی که:

    قمبر علی پیاله را بالای میز هشت، قمبر علی پیاله را بالای میز میله .... در حالیکه کابلی ها بجای کلمه هشتن از مصدر ماندن استفده می کنند و می گویند محمد عثمان چوکی ر بالای میز ماند، محمد عثمان چوکی ر بالای میز می ماند ... اینکه هشتن یا ماندن فارسی تر است بالکل یک بحث جداگانه و مختص به زبان شناسان است اما یک واقعیت ثابت است که مصدر هشتن یک کلمه سوچه فارسی دری است و هزاره از آن استفاده درست می نمایند.

    اینکه هزاره ها کلمه هشتن فارسی را در زبان خویش و مکالمات روزمره خویش استفاده می نمایند بالکل یک موضوع مربوط زبان فارسی است و هیچ ربطی به هزارگی ندارد. حال شما لطف فرموده مثالی را ارائه فرمائید که هزاره ها کلماتی را بکار می برند که مختص هزارگی بوده و ربطی به فارسی ندارد. من نمی گویم که چنین کلماتی نیست بلکه کنجکاو هستم که بدانم کدام کلمات است که شما از آن بنام کلمات هزارگی یاد می کنید. کلمه آته که توسط هزاره ها برای پدر استفاده می شود یک کلمه ترکیست. ترک ها بیش از هزار سال بالای این سرزمین حاکم بودند و طبعاً فرهنگ و زبان شان تاثیرگزار بوده که هیچ ربطی به فرهنگ فارسی یا هزارگی ندارد ولی جزو فرهنگ فارسی گردیده و ما از آن استقبال می نمائیم. چاینک یک کلمه روسی است ولی فارسی زبانان آن را در زبان خویش حفظ نموده و جزو لایتجزای فرهنگ فارسی گردیده که سبب غنای فارسی گردیده است. امروز افغان های بی فرهنگ استفاده از کلمات عربی را از افتخارات افغانی خویش می شمارند ولی از نفوذ فرهنگی ترک ها نه تنها یاد نمی کنند بلکه ساکنین ترک این مملکت را حتی در زمرۀ ساکنین افغانستان محسوب نمی کنند. هزاره ها تا هنوز هم این افتخار را دارند که بحیث هزاره دارای یک هویت مستقل و مختص بخود می باشند. وای بر حال ترک های این کشور که از این نعمت محروم گردیده اند و خود را با دروغ افغان قلمداد می کنند. این یک کتمان هویت است که بسیار دردآور باید باشد.

    کلمه خان یک کلمه مغولی است ولی افغان ها از آن طوری استفاده می نمایند که گویا این کلمه پشتو و مختص افغان هاست. واقعیت امر این است که در زمان سلطه مغول ها بحیث امپراطور منطقه که افغانستان امروزی را شامل می شد صرف و صرف مغول ها افتخار این لقب را داشتند و افغان ها در آن زمان این افتخار را نداشتند. بمرور زمان افغان ها به تقلید از سرداران مغولی شان خود را خان خواندند: روباه وارد باغ شد، وقتی دید باغبان نیست نامش را چنین و چنان یا خان گذاشتند. افغان ها وقتی پسوند خان را استفاده کردند که مغول ها بشکل داوطلبانه از قدرت دست کشیدند و برای مردم محل اجازه دادند که خود بر سرنوشت خویش خان گردند. اگر امروز افغانی ادعا دارد که خانی رسم و رواج افغان ها است آنها دروغ می گویند و چنین ادعا ناشی از جهل شان است.

    جاپانی ها موتر تویوتا ساختند ولی اگر امروز شما به کابل سر بزنید هر افغان بی فرهنگ سر تویوتای جاپانی طوری سوار است و تیم می دهد که گوئی تویوتا از تولیدات بابای افغان هاست و آنها می خواهند افتخار تولید موتر توسط جاپانی ها را از طریق سوار شدن بالای موتر تویوتا بخود نسبت دهند. در حالیکه افتخار افتخار جاپانی هاست که چنین وسیله ای را تولید کردند نه افتخار یک افغان بی فرهنگ که بالای آن سوار می شود.

  • جناب رضا جاوید،

    به نظر من، شما نباید تلاش کنید که با هر بی سواد و نیمه با سواد بحث کنید. شما دانش دارید و درک دارید، بروید هر کاری که می توانید برای گویش هزارگی انجام بدهید و یا تلاش کنید که با چند دلسوز دیگر به صورت جمعی برای این هدف کار کنید. کابل پرس? جای درستی برا طرح این بحث ها نیست.

    من شخصا نظر شما را در مورد فراهم کردن دستور و دیگر خصوصیات گویش هزارگی بسیار جالب و تازه یافتم. امیدوارم شما و دیگر دوستان صاحب صلاحیت در این زمینه به صورت عملی کار کنید.

    لازم نیست ما با هر کس و ناکس بحث کنیم و تلاش کنیم که نظر شان را تغییر بدهیم و یا اجازه ای شان را بگیریم. هیچ قومی برای تقویت فرهنگ و زبان خود از کسی اجازه نمی گیرد. هزاره ها مثل بقیه اقوام بشری اصلا نیازی ندارند که از کسی در این موارد اجازه بگیرند. آنهایی هم با این تلاش های فرهنگی هزاره ها ناراحت می شوند، آن قدر ناراحت بشوند تا منفجر شوند.

    هزاره آزاد اند که هزارگی را زبان هزارگی و یا لهجه ای هزارگی و یا گویش هزارگی بگویند. هیچ کسی حق ندارد که به هزاره ها دستور بدهند که چنین بگویند و چنان نگویند همچنان که هزاره ها هم به خود حق نمی دهند که به دیگران بگویند که زبان شان را چه بنامند و چه ننامند.

    نظر شما جدید است، تازه است، امیدوار کننده است. فقط به فعالیت و تلاش هایت ادامه بدهید و همدلان و هم نظران خود را پیدا کنید. موفق و سر بلند باشید.

  • رضا جاوید نوشته:.....من سه لیسانس و 1 فوق لیسانس از بهترین دانشگاه های سویدن دارم ......... همانطوری که بیان کرده ام خیلی اطلاعات و مطالعه دارم و زبانهای مختلف، مثل انگلیسی، سویدنی، اسپانیایی و فرانسوی را هم صحبت و نوشته میتوانم.....

    افغانا ره لاف کشته ههههههههه

    همانگونه که زبان فارسی را اشتباه مینویسی و نامش را زبان هزاره گی? میگذاری. شاید هم تسلط ات به دیگر زبان ها خارجی هم به همین گونه باشد .... هههههه

    Take it easy dude!

  • سلام آقای نور هزاره!
    تشکر از تشویق و حمایت تان. بلی، در بعضی موارد بهتری جواب به احمق ها خاموشی است، مثل این نظریه آخر. اما وقتی با احترامانه بحث کند، مانند آقا یا خانم باب، من با تحمل و با توانایی که دارم سعی میکنم جواب دهم.

    در قسمت هزاره گی این را کاملا میدانم که همانند اینکه هزاره ها خودشان در طول تاریخ مورد تمسخر گرفته اند، زبانشان هم قرار گرفته و هم میگیرد، یعنی وقتی صحبت از زبان هزاره گی? میشود بعضی ها با احترام انتقادات خود را میگویند و دلایل میدهند که دلایل شان را باید خواند و جوابگو بود، اما خیلی ها؛ متاسفانه خیلی از خود هزاره ها، از روی شکسته نفسی و خودذلتی که به آنها تحمیل شده شروع به تمسخر میکند. البته این مرا بیشتر تقویت میدهد که برای برابری بکوشم. وقت میگیرد تا گویندگان هزاره گی واقعا و کاملا با احساس آرام و با اعتماد بنفس در زبان خود صحبت در مله عام صحبت کنند.

    من بعد از تحقیق امروز دریافتم که بزرگترین بانک اطلاعاتی درباره زبانهای دنیا، ایتنولوگ، هزاره گی و تاجیکی را دو زبان مستقل با ریشه ی مشترک در فارسی تلقی میکند. ویکی پیدیا هم در چارت زبانهای هند و اروپایی همین کار را میکند. یعنی اینکه خیلی از زبانشناسان به این باورند که هزاره گی زبان مستقل است. لینک ایتنولوگ درباره هزاره گی این است: http://www.ethnologue.com/language/haz

    چارت زبانهای هند و اروپایی که در آن هزاره گی بع عنوان زبان مستقل درج شده را من اپلود میکنم.
    _

  • اگر از کوتل خیرخانه اغاز کنیم و تا بدخشان، سمرقند وبخارا،تقریبن هر منطقه از خود لهجه خود را دارند و بعضن بسیار ازهم منفاوت، ولی نمیتوان به انها نام زبان را بکار برد. اینکه بعضی هموطنان هزاره ما میخواهند از هزارگی زبان بتراشند بسیار عجیب است و نمایانگر غرور کاذب انهاست.قسمیکه درستان باداور شدند، هزارگی هم ده ها لحجه و دیالکت دارد.

  • You have just claimed on your previous messages that you can speak/write English fluently, plus many other international languages, and now you have no freaking clue either ’Bob’ is a man’s name or a woman’s name. Where did you learn English anyway? In Quetta as well? hahahah
    I wonder if you have slightest linguistical knowledge about any language, but I see that you are interestingly enough inventing one from your stomach righ away. You have been just told by a wise man above not to mix the language with politics, because there are two different aspects, but you keep whinig about how badly Hazaras were surpressed in last 150 years in Afghanistan that they are ashamed of their beloved HAZARAGI LANGAUGE.

    You, selfishly, conclude everything in last 150 years, and shamelessly disown, and detach Hazara ethnic from all the heritage/history that we all share in this land called Afghanistan. Do you have any prove if your so called HAZARAGI LANGUAGE was ever existed/being discriminte before 150 years? or you are dreaming of making another ’PUTA KHAZANA ’?

  • "من بعد از تحقیق امروز دریافتم که بزرگترین بانک اطلاعاتی درباره زبانهای دنیا، ایتنولوگ، هزاره گی و تاجیکی را دو زبان مستقل با ریشه ی مشترک در فارسی تلقی میکند. ویکی پیدیا هم در چارت زبانهای هند و اروپایی همین کار را میکند. یعنی اینکه خیلی از زبانشناسان به این باورند که هزاره گی زبان مستقل است. لینک ایتنولوگ درباره هزاره گی این است:"

    پس اگر گفته های بزرگترین بانک اطلاعاتی درباره زبانهای دنیا را سند معتبر میدانی, این را هم قبول میکنی که نوشته هزاره ها کمتر از 6 فیصد نفوس افغانستان تشکیل میدهند؟

  • دوست بینام!
    نفوسی که نوشته شده بر مبنای افرادی که به هزارگی صحبت میکنند است. هزاره های کابل و خیلی از شهرهای دیگر بر دری حساب میشوند، همچنان در ایران که بیش از یک و نیم میلیون هزاره زنده گی میکنند اکثرا بر فارسی حساب میشود. هزارگی بیشتر تعلق به منطقه ی جغرافیایی دارد چون هزاره های که به شهر ها کوچ کردند به دلیل گریز از تبعیض سعی کردند از صحبت کردن به هزارگی بپرهیزند تا مبادا مورد تمسخر قرار نگیرند. ولی چون در افغانستان آمار اصلی وجود ندارد همه آمارها برمبنای حدث استند.

  • سلام بر کابلپرسیان گرامی ! و سلام بر آقای رضا جاوید !
    دوست گرامی شما در آن گوشه دنیا در کنج عزلت و در خانه نشسته ای و از دنیای پیرامون بی خبری و این همه صغری و کبری کردی و در آخر به هیچ نتیجه ای هم نرسیدی!
    جان برادر چرا اینقدر منفعل هستی!
    چرا از دریای بی کران هزاره شناسی که سالهاست جوشان و خروشان به راه خود ادامه میدهد بی خبری!
    چرا اینقدر پارسی هزارگی را دست کم می گیری !
    افعال قدیمی پارسی را یادآوری نمودی که در این کره خاکی در حال حاضر فقط و فقط هزاره ها آنها را به همان شکل گاهینه(گینه هزارگی) استفاده می کنند چرا از خود نپرسیدی که چرا دیگر پارسی گویان آنها را بکار نمی برند؟
    اگر پارسی نیست پس چگونه در آثار کلاسیک پارسی(فارسی) به همین شکل که اکنون در پارسی هزارگی کاربرد دارد مشاهده می شود؟
    اینهمه پسوندهای ناب هزارگی را با کلمات زیبای پارسی هزارگی آوردی مانند: خشیموگ ( ترکیب خشم (خشیم هزارگی) + پسوند اوگ
    لغندوگ( ترکیب لغد(لغد همان لگد است کدام گویش این واژه قدیمی تر است ؟گویشی که از لگد به لغد می رسد یا گویشی که در همان لگد می ماند؟)...)
    چرا از همه اینها نتیجه نگرفتی پارسی هرارگی قدیمی ترین لهجه پارسی است ؟
    چرا این نتیجه را نگرفتی که بسیاری از بزرگان و مفاخر این سرزمین با مردم بومی خراسان زمین یعنی هزاره ها بی ارتباط نیستند؟
    چرا کلمه ندایی و زیبا و کهن پارسی هزارگی "آته " یعنی پدر را به دیگران نسبت میدهی ؟
    چرا اینقدر منفعل هستی آیا نمی دانی تمدن های کهن مهری و زرتشتی و کتب "رگ بید " و " اوستا" از دل کوهستانهای بابا و بلخ و زابلستان یعنی هزاره جات سرچشمه گرفته؟
    آیا نمیدانی این تمدنها در زمان خود چنان شکوفا بوده که بر ملل و اقوام اطراف خود تاثیر تمدنی (فرهنگی و زبانی) داشته و بسیاری از واژه گان هزارگی (بومیان خراسان) به ازبکی ودیگر زبانها راه یافته؟
    آیا هر واژه قدیمی و خاص پارسی هزارگی را بدون اینکه ریشه یابی کنیم و یا بدون داشتن صلاحیت علمی آنرا به زبان کره ای ویا انگلیسی (ویا ازبکی) نسبت دهیم ،پس آیا "آته هزارگی " به ازبکی منتقل نشده ؟

    آیا وقت آن نرسیده بعضی از دوستان از خواب سنگین شب ظلمانی دویست و پنجاه ساله اوغانی با ابرهای سیاه وقطور جعل و تحریف بیدار شوند؟
    برای معلومات بیشتر به وبلاگ "زابلستان" آقای کیانی" و " جامعه نو " آقای شاری مراجعه شود.
    سپاس

  • نویسنده کانمت قبلی:محمد

  • اين نوشته بزرگوار رضا جاوید مرا به ياد تهرانى ها انداخت که زبان قشنگ وقند پارسى درى را زبون, زبان عضو بدن انسان را هم زبون, تهران را تهرون وايران را ايرون وبلاخره نان را نون وجان را جون ساختند.

    فرهنگ لغت چيزى ضرورى در زبان عاميانه نيست. مهمترين اصل زبان بکار برد مصدرهاست. مصدر وگردانهايش يعنى فعل ها در زمان حال, گذشته وآينده و گردانهايش در ضماير شخصى, در حالات فاعلى مفعولى (بواسطه وبى واسطه) واضافى استقلايت يک زبان را برجسته تصوير مى کنند. فعل در هر زبان جايگاه مرکزى دارد باوجود که در زبانهاى ايرانى و لاتين درآخرجمله در زبانهاى هندواروپايى درجاى دوم ودرزبانهاى سامى همخانواده (عربى وعبرى- ع ب رى ) در اول جمله مى آيد. زبانهاى زرگرى لهجه اند ولى زبان نيستند.

    خود را زحمت زياد مى دهيد! زبان شناسى به دستورزبان دليل مى آورد ونه به ريشه واژه ها. گرامر مهم است. دو حرف پشتو بود که ثابت ساخت پته خزانه قلابى وجعلى وساختگى بود. هزارستانى ها من اولين نفرى خواهد باشم که پاکوبى کنم اگر براى ايم ثابت شود که افعال تنها و تنها مختص هزارگى باشد.
    1- مثلن گپيدن ويا گپ زدن - پارسى ويا فارسى ويا درى
    2- حرف زدن و صحبت کردن حرف و صحبت عربى اند.
    ولى به عربى حرف و صحبت معنى گپ زدن را افاده نمى کنند به عربى مکالمه مى گويند.

    .
    از چند ماه است که من زبان شناسان هزارگى خواهش مى کنم که به من افعال ويژه هزارگى را گردان کنند ويا پيدا کنند.

  • حاجى گگ و آجه گگ چه معنى دارد?
    معدن حاجيگگ?

    (Homophon) واژههاى همآهنگ يعنى

    مانند حاج و هاگ و آهگ و هاجى در زبانهاى ايرانى مفاهيم زيادى را مى رساند که تمام شان در آغازجاگيزينى رسم خط عربى بجاى پارسى و يا درى باستان حاجى گفته ونگارش مى شدند.

    حاجى> Hajji (Mekka-Pilger)

    حاج > Haj ’’Hag’’ Alhagi (Camel thorn) Shotor Khar siehe Hagebutte

    هاجى> Haji هجا و هجو > Satire ; Haji

    هاگ در فارسى باستان به تخم که در زبانهاى ايرانى مانند کردى و بلوچى و پشتو هم هاگ گفته مى شد. اين کلمه در زبان پشتو هگى شد

    از گياهان و زنبق ها و بوته هاى هاک و يا هاگ ادويه مى ساخت اين واژه با زیست‌شناسی, گیاهان، جلبک‌ها، قارچ‌ها و باکتری‌های گرم‌مثبت سر و کار دارد
    حاجى که از آن عسل الحاجى از بوته گياه هاگ بود که براى اولين بار مرد نامى غزنه باستان نابغه بشريت البيرونى ادويه ساخت و او را از غزنه به همدان به حکيم سينا فرستاد. در زمان اين مردان بزرگ ايران و توران هنوز چار حرف مخصوص فارسى ساخته نشده بود. امروز به پته هاگ و يا حاج اشترخار گفته می شود.

    هاگ به شخصى گفته مى شد که خوش و خندان با موسيقى خبر نوروز را مى آورد و جشن نوروز را پيروز مى گفت. در ايران به اين مرد حاجى فيروز گفته مى شود و در افغانستان بابا نوروز.

    کوه حاجى کشته در زبان کردى حاجى کوشته به گچ مرده گفته مى شد گچ را هم مى گفتند. به گچ آهگ وآهک مى گفتند که او هم حاجى شدAhag

    در تمام زبانهاى هندو ايرانى هاک (تخم دانه نبات خسته وغيره) به حاجى تبديل شد ولى اين نام در زبان شرين پشتو هگى

    (Hagy= هگى )
    به نباتات در آلمان و انگليس هاگ بيرى، توت حاجى, هاگى بوتى (بته حاج) به آلمانى به بوته گلاب دشتى که از آن چاى و شيرنى و مربا ساخته مى شود.

    داستان حاجى نوروزى و خاله کمپيرک با هاگ غرور آلمانى شباهت دارد حاجى نوروز اين زن را عروسى نکرد و خودش تا که خورشيد است مجرد است. در شب نوروز خاله کمپیرک ، لباس و لباسهای پاکیزه نو به تن نموده و خودش را آرایش می کند. وى مى پندارد که سال نو امسال حاجى نوروز وى را عروسى مى کند. به چنين اشخاص که بزرگ سال هستند و عروسى نکردند به آلمانى غيرت هاک گفته مى شوند.

    حاجى از واژه حج کلمه سامى (عربى و عبرى) آمده و معنى کسي که قصد و عزم و اراده و کوشش دارد. به گونه نمونه قصد سفرحج

    حاجى نوروز از واژه هاگ گرفته شده و با آمدن الفباى عربى حاجى شده است. اصلا اين هاجى بود که از واژه

    هجا و هجوآمده است يعنى کسيکه شوخ ومزاقى وطنز وکمدى است.

    . اين واژه در قدم اول حاجى معنى هجو دارد که آواز و آهنگ آن مانند حاجى شد. اين جاجى هاگ خوشى, رقص آوازخوانى و نواختن موسيقى و خواندن سرود معنى مى دهد. و نوشيدن الحاجى Alhagi از هاگ کشته (کشته ميوه هاى خشک شده معنى مى دهد ) و اين ميوه پيش از نوروز در آب تر مى شد) در زمان هاى پيش، عسل الحاجى در سفره نوروزى گذاشته مى شد.

    حاجی بادام از هاگى بادام گرفته شده است , بادام تلخ را گويند و در کردى هم حاجى بادم و در ترکى اسى بادم گفته مى شود و هم به شرينى مخصوص ترکى است.

    حاجی کشته آهگ و معرب آهک کشته آمده که به گج و يا گج و يا چونه گفته شده است. کوه حاجى کشته در سمنگان نزديک سمنگان و کوه حاجى کشته در نزديکى هاى سبزوار خراسان رضوى کوه حاجى مرده هم در ايران قرار دارد.

    حاجى به سنگ فلزات معدن آهن و مس و جوهر و گوهر هم گفته شده است مانند کوتل حاجى گگ معرب حاجى گک معدن حاجى گگ

  • معدن هزاره حالا مهم است. هزاره طلا وآهگ دارد, سنگهاى قيمتى دارد حاج کشته دارد کوه حاجى کشته در نزديک هزار سم! اول نان باز فرهنگ !!!!!

    من دوست همه مردمان هستم وبخصوص ازهزاره ها

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس