ختمِ محبوبت عبدالله بین "تاجیک تباران"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بدون شک ما در افغانستان رهبر ملی نداریم. اصلن هنوز ملت نشده ایم که رهبر ملی داشته باشیم. سیاست در افغانستان بنای قومی دارد. نه "ظاهر شاه" بابای ملت هست و نه "مسعود" قهرمان ملی. این پسوندها مفاهمی سرگردان و واهی می باشند. به این مفاهیم حتا تحمیلی نیز میتوان گفت. فاشیستترین فردِ یک تبار محبوبترین رهبر آن قوم میباشد. این چیزیست که تاریخ معاصر کشور مملو از آن مصداقهاست. قبیلهگرایی و عصبیتهای قومی به عنوان یک فرایند حاکم در تار و پود مردم ما ریشه دوانده است. عبور از این مرحله کار یک سال دو سال نیست. ملی اندیشان و نخبگانی را می طلبد که به گفتهی فرانسس بیکن "بُتهای قبیلهای" را به عنوان یک ارزش منفی کنار زده باشند و به مسایل دید انسانی داشته باشند؛ تا تباری، دینی و زبانی. اما، اینکه چی وقت این مهم تحقق پیدا میکند زمان پاسخ خواهد داد.
پشتونها در عصبیت و قبیلهگرایی از همهی اقوام ساکن در این سرزمین دست بالاتر دارند. یعنی هنوز پشتونی حاضر به این نیست که غیر قوم او کسی زعامت امور را بدست گیرد. این کاری ست که نخبگان پشتون نیز بر تیرهگی آن از هیچ اقدامی دریغگذار نیست. پس، اینجا به این نتیجه میرسیم که گذار از جامعهی قبیله ای بین پشتون تبارانِ ما کاریست بس دشوار و حتی در زمان های نزدیک غیر ممکن. چون، بسترهای عبور هنوز بین اینها بوجود نیامده اند. در حالی که عصبیت به این شدت بین دیگر تبارهای افغانستان نیستند. اما، چیزی که ما را امیدوار به تغییر در متن جامعهی پشتون میکند، عدم رهبریت واحد است. یعنی اینها در کلیت دنبال تک رهبری نیستند. در حالی که هزارهها، اوزبیکها وتاجیکها چنین نیستند. یعنی اینها بیشتر دنبال رهبریت واحد سرگردان می باشند.
از هزاره ها و اوزبیکها که بگذریم، جایگاه رهبران کاریزماتیک را بین تاجیکها ارزیابی کنیم: این تبار بیشتر از گذشتههای که هیچ نقشی در سلطنتهای میراثی "زیها" نداشت؛ بیشتر دنبال رهبری واحد و کاریزماتیک است. تاجیکها دلیل سیاست قبیله ای را نبود رهبر مردمی می دانند. در حالی که شاید مسایل دیگری نیز در سیاست های قبیله ای بی تاثیر نبوده که فرصت فهرست آن ها در این نوشته نیست.
حکومت حبیب الله کلکانی معروف به "بچهی سقاو" نقطه ی عطفی بود که این قوم را امیدوار کرد که بهغیر ازپشتون، تاجیک نیر میتواند حکومت کند. از آن پس، آن ها خودشان را جمع کردند تا شاهرگهای چگونه به قدرت رسیدن را پیدا کنند. حالا برای اینها مهم این بود که قدرت انتقال پیدا کند، هر چند پیامدهای آن سنجیده نشده بود.
چند دهه پس از حبیب الله کلکانی، روی ورق تغییر کرد و "ربانی" چوکی ریاست جمهوری را تصاحب شد. اما، او دیگر می ترسید که مبادا داستان کلکانی تکرار شود. از همین رو بود که ربانی چوکی را با خودش "ولدینگ" کرد. این وقتی بود که طالبان دروازه های کابل را دق الباب میکردند. از دوران طالبان و نقش تاجیکان در آن زمان که بگذریم، بعد از کانفرانس بن آن ها نیز به آرمانهایی که در جستجویش بودند رسیدند. چون، تاجیک ها توانستند از جبههی شمال که دست آورد چند قوم بود بیشترین بهره را ببرند. این نقطهی سپید کم-کم به خطی تبدیل شد که آن را دست آوردهای قهرمان ملی شان قلمداد میکردند. مسعود رفته بود. ولی، پدر-بزرگ و استاد او "ربانی" زنده بود. دیگر خلایی رهبر کارزما به میان نیامد. اما، بعدها عدهای که اندیشهی معطوف بهقدرت داشتند خودشان را به نحوی نشان دادند. این در حالی بود که در دوران زندگی ربانی که یقین میرفت بیشتر از چند سالی نمانده بود. کم-کم چهرههای مدعی رهبریت بین تاجیکها پدیدار شدند. از آن جمله قانونی، عبدالله، عطا... بیشتر کسانی بودند که خویشتن را شایستهی بزرگی می پنداشتند. قانونی که بیشتر آدم ملایم و اهل سازش بود؛ با اخلاق پنجشیری ها جور نمی آمد. از این رو بود که همه برسر عبدالله به یک توافق درون قومی دست پیدا کردند.
عبدالله، وفاداری اش را به مسعود نشان داده بود که پشتون هم میتوان بعدها تاجیک شود. این تاجیک پشتون تبار، داشت قلههای بلند بالایی را بین ملیت تاجیک فتح میکرد که استادش در زندگی نتوانسته بود. اما، این حکومت وحدت ملی محبوبیت عبدالله را هر روز کم و کمتر میکند. من یقین دارم اگر وضع عبدالله با چنین فرایندی ادامه پیدا کند دیگر آن سیاستِ نرم و توأم با سازش "قانونی" کارسازتر واقع میشود. در حالی که عطا نیز سنگ رهبریت را به سینه میکوبد، ولی، قانونی در لابی اش بالای دست ندارد. به باور من در وضعیت کنونی سیاست قانونی بهترتر از سیاست عطا و عبدالله بین تاجیکهاست. از این رو من به دامنهی مأموریت عبدالله به عنوان رهبر کاریزما نقطهی پایانی را می بینم که به قطع در همین نزدیکیهاست.
پيامها
6 نوامبر 2015, 19:00, توسط پایدار
این مقالهء« محبوبیت عبدالله ....» و یکی دوتای دیگر در جدول انتظار( پنجره معمول مطالب» دیده نمیشود؛ ازین امر معلوم میشود که دو گونه اتاق کار و فرصت نشر در کابل پرس? موجود است ؛ یکی برای « فرادستان» و دیگری برای « فرو دستان»، این قلمزنان فرو دست هم چشم شان برای نشر مطلب ارسالی، سفید میشود، هم اسم و آدرس ایمیل شان بدست احتمالا« نامحرم» می افتد!
آیا بهتر نیست کابل پرس هم،مثل سائر رسانه ها، یک آدرس ایمیل برای ارسال مطلب بدهد و این پنجره وپاتوق مشکل ساز ( ارسال مطلب؟) را ازین پس مسدود کند؟
6 نوامبر 2015, 21:34, توسط هوشنگ راد
آقای خوش خیال! محبوبیت عبدالله، قبلا در کدام بیغوله بود که حالا کم شده ( ؟؟؟) عبدالله به عنوان مشاور نظامی مسعود در کشتار ۶۰ هزار کابلی مشارکت نداشت؟ عبدالله در دوران وزارت خارجه اش ، میلیون ها دلار اختلاس نکرد؟ یعنی هر کس در افغانستان ، بیشتر بکشد، محبوب تر است؟ در برابرعبدالله ، هیچ تاجک ،هیچگاه، جز یک حلقهء محدود تنخواه خور شورای نظار،احساس همبسته گی یا همدلی نداشته، این آدم، نفرت انگیز تر از گلب الدین است؛ آقای نویسنده مثل دزد نابلد، زده است به کاهدان!