صفحه نخست > کارتون > سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان

سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان

یک کارتون
عتیق شاهد
شنبه 7 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.

  • عتیق جان دستت درد نکند با این کارتون، این بیسواد خودش نه قرآنرا خوانده میتواند ونه به آن اعتقاد دارد؛ قرآنرا کسی دیگری نوشته است و وی از قرآن استفاده ی ابزاری میکند آنرا برای خود وسیله ی تبلیغات قرارداده است.

  • إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ...;(بقره،173)خداوند تنها ]گوشت[ مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است»

    درین آیت گوشت خوک حَرَّمَ یا حرام شده قبول ! اما درین آیت دیگر در مورد شراب چنین میخوانیم :

    يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَيْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(90)

    إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَيْسرِِ وَ يَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُونَ(91)

    اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد. (90) ( درین آیت امر حَرَّمَ یا حرام از طرف الله تعالی نشده بلکه گفته شده دوری گزینید تا رستگار شوید . دوری گزیدن امر قاطع نیست !)

    همانا شيطان مىیخواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمی‏داريد؟ (91)( کجاست امر حَرَّمَ یا حرام شدن شراب در قرآن ؟)

    • درود به همه
      شما لطف نموده یک بوتل یک لیتره انرا که 80 فصد الکول باشد بینوشید بعد میفهمید که حرام است یا نه .
      من تمام فعالیت هایکه محمد انجام داده چه راست بوده و چی دروغ فقط وفقط همین منع نوشیدن الکول را تائید مینمایم و کاری خوبی نموده است چون خیلی ضرر دارد من شراب فروش هستم خودم نمی نوشم و نه نوشیده ام و نخواهم نوشید اما دیگران را دیده ام که در بین ادرار خود بعد از نوشیدن غرق میشود .

    • آقای قرآنیار! در کدام گوشه خزیدی که هیچ خبرت نیست. ببین دانشمند قرآنی دیگر ی نیز مدعی قرآن فهمی شده، لطفاً این آیه هارا تشریح فرما که تکوینی هستند یا تشریعی.این آقای بینام که شراب را حرام نمی شمرد آیا منظورش دفاع از سید منصور شرابخوار،جنگ سالار وناقض حقوق بشر نیست؟ یا اگر پول وقدرت داشتی میتوانی قرآن را به سودت به توجیه بگیری؟ آیا این طور نیست؟

    • در قرآن آیه های چندی در مذ مت شراب آمده است که بر خی از آنان را مفسرین آیه های متشابهات میدانند یعنی آیه های شبه دار. اما شروع حرام شدن وشلاق زدن شراب خواران بوسیله ی عمر خلیفه دوم مسلمانان صورت عملی بخود گرفت و ازان پس عملاً در فقه وشریعت اسلامی راه پیدا کرد. در کتاب دعایم الاسلام که به پول سید منصور نادری ترجمه وچاپ شده است در باره ی شراب حکم رانده که به شخص شرابخوار برای بار اول باید 80 تازیانه زده شود، بار دوم یکصد وبار سوم حلق آویز شود. جالب اینجاست که سید منصور در فرامینش مریدان خودرا به پیروی از محتویات این کتاب امر میکند ولی خودش به آن اعتنائی نمی کند.اگر واقعانه محتویات این کتاب نسبت به سید منصور ومرید انش تطبیق می شد امروز نیمی از آنان وجود خارجی نمی داشتند. بهر صورت " توبه فرمایان خود توبه کمتر میکنند."

  • تحریر فران و یا هر کتاب دیگر به ان حجم و بزرکی کاری خوب است و قابل تحسین بوده و یک دست اورد تاریخی است چون برای فعلا تحریر فران خواندن قران و حفظ کردن قران قابل پزیریش جامعه اسلامی است تا روزیکه از چالش بیافتد باز در موزیم ها انتقال نموده هزاران توریست را بطرف خود جلب مینماید بودبامیان بزگترین خدای جهان بود. بودبامیان در وقت زمان خود بلا تر از مکه ارزش داشته وهزاران در هزار زاهر را بطرف خود جلب مینمود تا اینکه نا بخردان و حیوان صفتان نا بخوشودنی دست اورد زحمتکشان 50 قرنه را نابود کرد همینطور که قران از شان و شوکت بر خوردار است بود با میان در عصر زمان خود بالا تر از قران ارزش داشت و دارد چون بود بامیان دست اورد تتاریخی باشندگان این سر زمین بود اما قران دست اورد عرب است درست که پزیرفتن ان برای جاهیلان مشکل است اما ضرورت به وقت و زمان است تا فرسوده شود و میشود .

    • جويان لعنتى با مثال ومقايسه كرن قران ياك با بت هاى منفور باميان جهره ات را بمردم نمايان كردى كه از اسلام كيلومتر ها فاصله دارى وحتمى تو نيز نيك يى لعنتى هستى كه عده أزشما سك هاى تاريخ در تورنتو كانادا دروقت فاتحه كيرى وختم قران عظيم الشان ياره هاى قران ياك را زير ياى تان كرده به ان توهين نموده ايدو به محمد مصطفى نيز بنام هاى زشت توهين كرده ايد لعنت خدا وخلق بر شما رزيل هاى مرتد و دهرى 

  • من اقاي نادري رانمشناسم خوبست كي جناب شاهيد نيسبت بكار هايش درنكي بيشتركند
    تامخاطبان فيكرنكندكي ازهنرمند وكاريكاتوريست خوب وطنم استفاده ابزاري ميشود برداختن
    بهر مسايل خردريزه فيكر ميكنم كي وزن كارهاراباين ميارد

  • این کارتون و پیام های شیطانی به مرتدها وبیدین های خدا ناشناسی مربوط میگردد که همه آنان را شناخته اند اینها مردمانی اند که بدون شک خلاف راه خدا،پیغمبر،اسلام،امام و قرآن بودند واستند وماهیت و مرام های اینها به همه معلوم است اما در انظارعام از همین نام های مقدس استفاده سو را مینمایند،این دجالان با این کار خویش میخواهند بی عزتی که از طرف مردم متدین برایشان شده بودباصطلاح انتقام شانرا بگیرند،اما بیخبر از اینکه با اینکار شان چهره های کثیف خود را اضافه تر کثیف ساخته و هیچ شک و شبهه را به هموطنان عزیز ما که فریب این خایین را خورده بودند باقی نگذاشتند حالا واقعآ مردم ما خوب میتوانند قضاوت و داوری نمایند که عامل این همه بد بختی ها کیها استند؟چهره های طاغوتی اینها را خدا،پیغمبر،قرآن و امام زمان بی پرده تر نمود......بار کج به منزل نمیرسد انشآالله
    با احترام

  • میگن خدا کسی ره که شرماند گویش د سر تخته میره بلی برادر این گمراهان هم هموتوشدن الحمدالله خوده بیخی افشا کدن

    • اری جانم گوی محمد همین اکنون رفته رائی است از اینکه سالانه هزار نفر رای غلط و دروغ محمد ارامی را مانده رای انسانی را در پیش کرفته است ارامی محمد بسیار شیطان دروغگو بوده مکه در اسمان رفتم خر سفید امد و مه سوار شدم رفتم بی منطق برو تو 5متر خیز بوکو قهر مان کل دنیا میشی بسیار دروغباف منافیق دختر باز انهم اطفال ها را گایده بسیار خر بوده 39 زن داشته بوده قبر از او را باید ادم بسو زاند کم است خر بیشرف را برای من ایه امده بد کردی دروغ اری خدا بکار مانده 30 روز گشنه تیر کو هر روز بنج بار چیغ بزن محمد محمد بد کدی
      به جهار یار قسم اگر محمد خر شود من سوار نمیشوم اورا .

    • كفريت بالا تر ازين نيست كه به رسول كرامى توهين كردى خداوند روى تو ملحد را سياه بكرداند .ازبراى خداونبزرك كه همه طريد قدرت اوست وازعلائم قيامت أنست كه علنا به به رسالت بى حرمنى شود وحتما اين نويسنده(...)بى ناموس ترين انسان دهرى روى زمين است خدايا بتو يناه ميبرم ازين ابليس ومرتد دهر تفولعنت بتو رزيل سك صفت .........

    • عمر زى لا مذهب خداوند حضرت ايت الله خمينى رح را رحمت كند كه اكر حيات ميداشت سزاى اين جفيدن ترا كه زاده سلمان رشتى بى حيثيت هستى با يك فتواى ملكوتى به زندكى نكبت بار تو وقبيله يهوديت تو خاتمه مقداد ولى أكنون وظيفه إيمانى ووجدانى خود ميدانم كه در روز روشن با دستان خود مانند سك مردار وجود مكروبى ومتعفن ترا اكر در امريكا وكانادا باشى تا حدودى شناخته ام واز امروز امنيت خودرا بكير كه تو نسل سلمان رشتى را درهر نقطه دنيا باشى بدرك أصلت كه اسفلسافلين است خواهم رساند وقبل ازهمه خواهر مادر دختر تو نسل شادى را كوس كنم كه به خاتم الانبيا كه بواسطه ان اسمان وزمين خلق شد وخدا وند بزرك درموردش ميكويد لولا ك لولا ك لما خلق الا افلاك اى محمد اكر تو نبو دى من زمين وأفلا ك را خلق نمى كردم بخداوند سو كند است هر كس اين ملحد را بكشد از جمله ازادكان بهشتى ميكردد خدايا إلها اين جه امتحان است كه مثل اين همه ناسياسان دهر راجهت امتهان ما خلق كرده به ذات ذولجلال والا كرامت سوكند ياد ميكنم كه مرا توفيق عنايت فرما واين افتخا ر أبدى را نصيب من كردان تا اين شيطان را كه تحت نام عمر زى ولى شخصى است معلوم الحال ونفطه كه زندكى ميكند نيز معلوم است ومن متيقين هستم كه توانا حقيقى هستى وجهان در يد قدرت تست اكر حسينت را بمنظور زنده نكهداشتن دين كاملت بتوسط يذيد وشمر يسر مرجانه با فرزندانش به قربانكاه فرستادى ومختارى سقفى را مامورانتقام خون ياكش ساختى واورا از أزمونت سر إفراز تاريخ ساختى خدايا بار إلها ها از تو ملتمسا نه وعاجزانه التماس دارم كه درين امتحان نابودى عمر زى ضا هرى ونسل جنكيز معلو م مرا توفيق عنايت فرما امين يا رب العالمين قاتلت بسراغت درحركت است لعين ملعون 

    • ای کافر بیدین اوباما شما شیطان است اگر شما درگیر من بیاید همرای بلاس گوشت های تان را کنده برای سک می اندازم

  • با معذرت زیاد!!!!!!!
    این تفی را که ببالا نمودن به روی خود شان سقوط نمود<<<ها ها ها

  • آفای سید منصورقرآن را بنوشت مورد خشم خصم خویش قرار گرفت ,اما آنا نیکه آنرا خوردند (البته در مکه ) به جاه ومال ومنال دست یافتند .واز هیچ قلمی صدا بر نخواست .چه دنیای !!!

  • يك عده عقده هاى درونى دارند و حريف خودرا لكد زير ابنديسيت ميزنند.
    خدا شاهد است كه در باره سيد منصور نادرى من اين همه مزخرفات نشنيده ام.
    شنيده بودم كه يك روز در تخار نفرهاى جميعتى جند نفر صاحب منصب خاد را كرفته بودند.انها كفته بودند كه ما نفر هاى اغاصاحب هستيم.مسعود به سيد منصور نادرى احوال فرستاده بود كه جند نفر خاد را ما كرفته ايم ميكويند كه انها نفر هاى شما هستند.سيد منصور نادرى از مسعود خواسته بود انها را نزد اغا صاحب بفرستد.مسعود انها را نزد سيد منصور نادرى فرستاد.سيد منصور نادر ى از جالاكى خاديست ها هم ستايش كرد و بول و لباس براى شان داده به خانه هايشان انها را فرستاده بود.اين قصه را يك شخص كه درزندكى دروغ كارش نيست براى من قصه كرده بود.
    اينكه در كابل برس من اين اوازه و دروازه ها را ميشنوم,باور نميكنم.امروز ازادى بيان است.هر جه كه دلت ميخواهد بكو اخ دلت را بكش.دروغجن دروغ وايي عاقل يي قياس كوى.

  • من خود شاهدم که یکی از پسران آقای سید منصور بنام جاوید آغا ,کسی را آزار رسا نیده بود,وی نزد آقای سید منصور عارض شد,آقای سید منصور جر یان رابطور عا دلانه تحقیق کرد , وپس از بازجویی ,دسته های چوپ را با لای پسرش شکست وپسر خویش را برای مدت بیش از یکماه زندانی کرد ومن یکی از شاهدان این روش عا دلانه جناب سید منصور بودم .اینکه مهندسانی پیدا شده است که با گِل خشک ویا کلوخ دیوار مینمایند ,بسته به مهارت ایشان دارد!
    به عقیده من هر گونه سر ما یه گذاری برای فرو ریزی این خا ندان ووجاهت شان کاریست عبث ,چرا که مردم افغا نستان بخوبی با این خا نواده آشناست .ودر زمان سور اسرافیل در زمان حا کمیت مجا هدین وطا لبان وکرزی ,اقتدارآقای سید منصور آمیخته با عدالت وخدمت وحراست دا رائی های ملی از آزمون تاریخ بیرون شد لذا هرگونه بهتان در مورد این خا نواده ,کا ریست نا صواب.اما برخی شکستی ها در کار این اداره زمانی مشهود گردید که مدیران مجرب وکار آزموده مثل آ قای سید ظاهر ,داکتر شها ب الدین وقوماندان عمومی جناب سید حسام ا لدین که میخوا ستند اصلاحات لازم در طرز اداره ایجاد نمایند ,از حلقه کاری رانده شدند ومحیط برای افرادی نا شا یسته مثل معراج معاون والی وبرخی افراد فرصت طلب ایجاد شد,اما در هر صورت خط السیر خا ندان در جهت خدمت گذاری, لا ینتغیر باقی گذاشته شدوآنا نیکه در حریم حا کمیت جناب سید منصور زیست نموده اند خاطرات خوب به یاد گار کشیده اند!
    معاشر.

    • آقای معاشر!
      شهادت شما در زمینه ی " تحقیق عادلانه " ی سید منصور قبول ، ولی همین جاوید آغا که محافظ جوان خود از مردم "کالو" ولایت بامیان را با خوراندن شراب از خود بی خودساخته و بیرحمانه به اوتجاوز جنسی کرد وجوان مظلوم فردای آن پطلون بدست با حالت وخیم وشرمساری به حوزه یاماموریت پولیس عارض گردید. آقای سید منصور این بار به عوض تحقیق عادلانه و شکستاندن دسته های چوب بالای پسرش بسته های دالر را نثار قدمش کرد و جاوید آغارا باعزت از ماموریت پولیس کشید. این "تبرّک" سازی یا به اصطلاح هزارگی "گائیدن مرید" تا مدت ها نقل مجالس بود.ازین گونه "تبرک سازی" در تاریخ این خانواده روحانی وراهنمای مردم بسیار زیاد وجود دارد آگر معلومات ندارید یا عمداًتجاهل میورزید ، اگر موافق باشیدبه تدریج برای تان نقل خواهم کرد. از ایام دور تراز خاطرات مدیر اسماعیل وآقای صیام گرفته تا عریضه ی آن جوان تحصیل کرده به ادارات جنائی که "طفل که در شکم خانمم است از من است یا فلانی؟ "وحتا خون هردو پدر وپسر به لابر اتواری های دهلی نیز فرستاده شد غیره وغیره واینکه به گوشه ی از کارکرد های جناب آغای شما اشاره شد فوراً دادو بیداد کرده به آن مارک کار " مهندسی" شده میزنید وگاهی هم "سرمایه گذاری برای فروریزی وجاهت این خاندان " بر چسب مینمائید. نه کار مهندسی شده است ونه هم سرمایه گذاری، عتیق شاهد کیست، یک کارتونیست که خلاها وبی عدالتی ها وتحجر گرائی های جامعه افغانی را از طریق کارتون به نمایش می گذارد، فکر نکنم کسی به او سفارش ویا اورا وادار ساخته باشد که کاریکاتور آقای سید منصور راترسیم کند. در همین سایت قبلاً کاریکاتور آیت لله! محسنی را به شکل زننده ترش همه دیدند و نظر به آزادی مطبوعات بعضی ها تبصره ی هم کردند، درهمین سایت مدارک فراونی از کار کرد های جناب آغای تان ارایه شده وکسانی هم تبصره کرده اند که خود شاهد آن کار ها بوده اند و جناب آغای تان تا حال هیچ یک ازآنانرا رد نکرده است. ضمناً در همین سایت نوشته ی تجت عنوان " چه فرق است بین انسان واهریمن" کسی نظر داده که اول باید جایگاه ومقام سید منصور معیین ومعلوم شود که او آیا رهبر مذ هبی اسماعیلیه است یا رئیس حزب پیوند ملی، بعداً در پرتو این روشنی بحث وتبادل نظر شود. حال نیز این گفته دارای اهمیت است.

    • این همه چتیات گپ مفت و دروغ محض است کمی از قهرت پاهین بیا بیادر به نا حق خوده رسوایی مردم نساز ما این فامیل شریف را از نزدیک میشناسیم والله برای همه مردم افغانستان چیزی که از دست شان امده خدمت نموده اند تو که عقده و حسادت شخصی داری کار خودت است

    • برادر تمام این مطالب از خودت است چی خوده د کوچه حسن چپ میزنی و جوابهای تان را هم مردم با شرف ما دادند اما شما قسم خوردگی ها استید و بار بار از پاچه میگیریید

    • شاهد عتیق کارتونیست یعنی هنرمند بسیار موفق، وقتی که به یک هنرمند پول بدهی هنر خود را برایت تقدیم مینماید وگرنه شاهد عتیق جناب سید منصور نادری را چی میشناسد؟ویا چی دشمنی با جناب ایشان دارد؟این واضع است که خریدار هم شما مفسدین فی الارض استید و بخاطر شخصیت کشی جناب ایشان از هیچ چیزی دریغ نمینماییداما خداوند همه چال های شما را افشا مینماید

    • مقامش وزیر مولانا حاضر امام و به اصطلاح سابق حجت خراسان

    • من درمورد كفته هاى شما همينقدر معلومات دارم كه همان طفل فعلا دركانادا است ومن اورا ازنزديك ميشناسم وازلحاظ شكل وقواره خداوند بحق كه معجزه أسا است كه با شكل وقواره يدر بى ناموسش كوجكترين فرق ندارد واكر اورا ببينيد خواهيد دانست كه حلال زاده ترين انسان است وفكر ميكنيد كه يدر اورا در جوانى ديده باشى با جشم سبز الكوى فزيكى يدر خود است وازين مثال خودت ثابت است كه به كدام اندازه دروغباف ميباشيد شرم وننك به شما باد ومن شنيده بودم كه دروغ كويان از كاه كوه ميسازد الحق كه درنوشته هاى برادر كل احمد جان اين شنيده را به حقيقت مبدل سأخت كه در هر وقت جهل كاران به وفرت وجود دارد .ميكويند كه دريك ده دروغ كوئى وجود داشت كه از ساختن دروغ مزد ميكرفت روزى او بمسا فرت رفت وبرادر او شروع بدروغ كفتن كرد كه ديدم سك در هوا مى جفيد .حاكم محل اورا به زندان افكند كه سك نا ممكن است كه در هوا بجفد .برادر او ازسفربر كشت وبه دفتر كار حاكم مراجعه كرد كه برادارم را براى جى زندانى كرديد؟حاكم درجوابش كفت كه برادرت ادعا دارد كه سك را در هوا ديدم كه مى جفد ودروغكوى كفت كه حاكم صاحب برادرم درست كفته است .زيرا عقابى جوجه سكى را با خود به هوا بلند كرده وجو جه سك در جنكال عقاب مى جفد .حاكم اورا خلعت داد وبادرش را ازاد ساخت وكفت كه در ائنده دروغ نكويد ودروع برادرت باور كردنى است .واكنون كل احمدجان دروغى را بنويس كه قابل قبول باشد وأما دروغهاى جناب شما به دروغكوئى برادر دروغكوى حرفوي شباهت داردكه مستحق مزد نميباشد ومانند خود دروغكوى مسلكى دروغ را اماده باور ساخته بنويسد اميد است كه دروغ موزون شمارا بشنوم. 

    • در مورد شخص وفات كرده هر كى بد و رد بنويسد مرتكب كناه بزرك ميشود زيرا او رفت حسا بش با افريدكارش است وأما شنيده ام مرد غريب نواز وخير بود يك سلسله نكات مثبت نيز داشت ولى كناه ديكرشرا شما با غيبت خود كاهش ميدهيد 

  • جهت معلومات بیشتر در مورد کارنامه های سید منصور نادری به لینک های ذیل مراجعه فرمایید:

    http://kabulpress.org/my/spip....

    http://www.afghanistanpress.co...

    امید وارم برای تان جالب و آموزنده باشد.

    • شیبری ها چطور شد که صدای شانرا کشیدند وگر نه خانواده سید منصور شوی زن و مرد شان است وگنای شان هم نیست زیرا احترام به شوهران هم لازم است.

    • یک شاعر مردمی متخلص به "دروازی" در حدود هفت سال در جزو تام های فرقۀ 80 سید منصور تا سقوط قول اردوی نمبر 6 او ایفای وظیفه کرد، او شاهد بود که چگونه سید منصور ایندشمن علم و عالم به اتکاء فرقۀ آلوده اش که از برکت نوکری به رژیم کمونیست صاحب شده بود، روشنفکران، تحصیل کردگان، شخصیت های نامدار مردمی ولایت بغلان و نیز سایر ساحات تحت نفوذ عقیدتی خود ساخته اش را بیرحمانه کشت، سر به نیست کرد، کمین زدودر زدو بند های کثیف باباندهای آدم کش معامله نمود ودر خدمت دستگاههای جاسوسی بیگانه کمر بست. موصوف بخش کوچکی ازان جنایات و معامله گری ها را در قالب شعر ساده و عام فهم انشأ داشته است، درین اواخر نسخۀ اشعار وی بدستم افتید و خواستم که علاقمندان این سایت را نیز دران شریک سازم. ابیات چندی ازان شعر درینجا آورده میشود:
      ای سید منصور بگو که شوکت و شانت چه شد ــــــــ قول اردو فرقۀ هشتاد غندِ کیانت چه شد
      میزدی چوب ستـــم بر پیــکر اهـل خـرد ــــــــــــــــ دیو اندر کرسی والی بدورانـت چه شـد
      مزد کار افسرانت جزدوُدشنام چی بود ــــــــــــــــــ مشت و سلیهای آن جاوید بدنامت چه شد
      مال مردم را چپُ راست میزدی در جیب خود ـــــــــ اینقدر گو در دل کوه از طلا، کانت چه شد
      بود مال شخصی ات دیگر کسی حقِ نداشت ـــــــــــ کوهُ صحرا دشتُ وادی جمله در کامت چه شد
      پول نا مشروع ترا کی از کفت بیرون شود ـــــــــــ دذدیُ رشوه گری قاچاق کاروانت چه شد
      درحریم جنگلستان دلقکانت بود پلنگ ـــــــــــــ ضربُ قضیه فکان معراجُ افغانت چه شد (مولوی میر افغان
      درکمینگاه بود نشسته گرگ کفتاران دیگر ــــــــــــ بازک و پاینده و ناظر قربانت چه شد (تروریستان مشهور وی)
      آنکه تورا شهره و مشهور عالم ساختن ــــــــــــــــ حقبین آزاده بود یار نگهبانت چه شد
      در همه جا گفته بودی افتخارم حقبین است ــــــــــــ افتخار و آّبروی مرد میدانت چه شد
      حقبین اندر راه حق، حق با حقبین بود ــــــــــــــــ دُرّه زن بی شخصیت دکتور حیوانت چه شد (داکتر شهاب الدین)
      بیخبر ازوضعُ احوال عطامیر مانده ام ــــــــــــــ هیچ پروانی، بگو اقبال زندانت چه شد (جنرال اقبال شیخمیری)
      یا الهی دیــگری چله نشی داشتی ــــــــــــــــــ تسبیح کذبُ ریا و اشک چشمانت چه شد
      اشک از چشمان تمساح ساریُ جاری چی سود ـــــــ درکمین آهوان رحمان دندانت چه شد
      میل داشتی جانشین ناصر خسرو شوی ـــــــــــــــ میدیدی بالا زحد آن راه عرفانت چه شد
      از حسن ابن صباح کم نمی گفتی خودت ــــــــــــ آن خیال پردازیهای بی برو خامت چه شد
      از جناب خود کُش بیگانه پرور این سوال ــــــــــ دشمنی با پور حیدر(ع) صدقُ ایمانت چه شد
      خود گزیدی حزب سادات بر دفاع خویشتن ـــــــــ از تعصب بر جماعت امرو فرمانت چه شد
      لحظه لحظه خون ناحق است سوالی دیگری ـــــــــ میتوان پرسان زتو قاضی وجدانت چه شد
      آیت الکرسی به حق که خوانده نتوانی درست ــــــــ درردیف فیلسوفان نام و عنوانت چه شد
      با همین دستخوان پهنت خُرد گردیدی چرا ـــــــــ رنگ رنگ ویسکی و ودکا از سر خوانت چه شد
      میزدی لاف دیگر از طالبان گیرم دمار ــــــــــــ جنگ ناکرده گریزان توپ و هاوانت چه شد
      شیر برفی یا عقاب آهنی چادر بودی ــــــــــــــ کمتر از روباه شمارش شیر مردانت چه شد (آشیانۀ عقاب)
      تایمنی تپه نشاط و طمطراقت تا بکی ــــــــــــــ هریکی از گوشه ای مدح و غزلخوانت چه شد
      تحصیلُ دانش بدرگاهت حقیر و بی صفت ـــــــــ بیسواد و بی خدا افراد نادانت چه شد
      دلقکان گویند خداوند گاه امام روز گار ــــــــــــ پهلوی فرعون جایت گو که یزدانت چه شد
      مینمودی از غضب یارانت راهستان گور ــــــــ سید مرادُ سید احمد اهل دوستانت چه شد
      ازقفا تیر جفا بر سینۀ قیوم زدی ـــــــــــــــ مرغ وحشت جاگزین بام آشیانت چه شد (قیوم نواسۀ آخوندصافی )
      طرحریزی بر ترور شاه قدم تکرار ها ــــــــ گشت افشا بمبگذاری راز پنهانت چه شد
      خان محمد قاتلش افغانُ دستورش زتو ـــــــــ نابودی اقوام پشتون راه سلطانت چه شد ( راه حضرت سلطان سمنگان)
      برسر دستر خوان خود تور را کردی ترور ـــــــــ هم طبق همسایگی با قوم بغلانت چه شد
      مولاداد آگاه چگونه قتل در فرمان تو ــــــــــــــ زیر پا مشتُ لگد احساس انسانت چه شد
      در سراغ آرزو نورمحمد خان شبر ـــــــــــــ جاهلُ پستُ رذیل خاین وغولانت چه شد
      ناشماری تاختُ تاز های دوران کرده ای ــــــــ رایگان اموال مردم خواجه الوانت چه شد
      شاد میگشتی به حرف دشمن دنیا و دین ــــــــ دلگیر بالا نشین پر شورو پترامت چه شد ( جلیل پر شور)
      حرف حق هرگز بگوشت هیچ تاثیری نداشت ـــــــ تاثیری میداشت اگر آن اکه قربانت چه شد
      درصف تاریخ بنویشتم و ماند یادگار ــــــــــــ الفتُ جاویدُ جعفر، می پرستانت چه شد
      میکند سربازی این "دروازی "از گفتار خود ـــــــــ میخلد مانند نی خار مغیلانت چه شد
      عرض خلق از ظلم تو در دفتر سیما سمر ـــــــــ از گلوگیرد ترا گوید بدورانت چه شد.

    • ای تریاکی ره مه میشناسم یک درجه بی غیرت بی وجدان است تا وقتیکه در فرقه هشتاد بود خوده بچه خاله سید جعفر معرفی مینمودو چی نیرنگ های که نمیزد حالا که چیزی برایش نمیرسد از طرف دیگه با یک قطعه شعرش خوده شاعر مردمی معرفی نموده و خدا میداند با هزار نیرنگ و حیله چی استفاده جویی های مینماید خدا ایتو اشخاص ره د راهی راست هدایت کند

    • دوستان عزیز!!!!
      جای تعجب اینجاست مردمانیکه انتقاد مینمایند و باصطلاحی خود شان خود را چیز فهم وشاعر مردمی هم قلمداد مینمایند مثل دروازی صاحب! چرا همانزمان هفت سال در خدمت کسیکه از آن بدو رد گفته ایفای وظیفه نمود وبنا به اظهارات نویسنده تا سقوط آن قول اردو هم با ایشان همکار بوده اند؟
      سوال حل است این چنین انسانها را میگویند استفاده جویان و فرصت طلبان هر زمانیکه هر طرف باصطلاح عامیانه پله گرنگ بود همان طرف پهلو میگیرند.
      با احترام
      سیاه سنگی

    • بلی دوستان شما بکلی صیح نقد نموده اید اگر گفته های این دروازی نام درست است پس نظر به قانون این شاعر هم شریک و همکار در این همه اتهامات است چون در همان اداره و چهار چوکات وظیفه اجرا نموده

    • بهانه جو کی بی بهانه میماند.

      اگر کسی این فامیل دجال را از نزدیک نمیشناسند، میگویید که او از نداشتن معلومات این حرفها را میزند و کسیکه هفت سال با آنها کارکرده میگویید که او چرسی است ویا اگر بد بود چرا همرای شان کار کرد. خوب من شخصاً دفاعیه های منطقی تر از شما انتظار دارم زیرا میدانم که پیر تان بشما پول میدهد تا حق و ناحق بدیگران جواب بدهید و هویت کثیف آنها را بپوشانید. ولی اکنون همه چهره های واقعی و کثیف آنها را شناخته اند.

    • این قانون دنیا است تا وقتیکه زور و زر داشتی مردم های استفاده جو وپله بین همه مانند موروملخ در دوروبرت جمع استند و وقتی فهمیدند که امکانات و استفاده در طرف دیگر زیاد تر است نه تنها از همه احسان ها انکار میکنند بل ملاق زدنهای شان پیش چربتر ها زیاد میگردد ولب به بد گویی های که شایسته هیچ انسانی نیست باز مینمایند خصوصآ در شرایط فعلی که پول و ثروت ایمان مردمان استفاده جو گردیده است و برای دریافت آن از عزت،آبروو حیثیت خود میگذرند

    • الحمدالله من اهل ایمانم نه اهل مادیعات عزیزم من ایمان و صداقت به مذهبم و راهم را به مادیعات کثیف دنیا انشا الله نه فروخته ام و نه خواهم فروخت مردانی ام در این دنیا پیدا میشوند که هیچ قیمت ندارند لطفآ مرا در آهیینه خود نبینید

    • حالا میخواهی برف بام خوده د سر بام دیگران باندازی با دشنام دادنت انشآ الله کولی و مخو موشی باز بنگر به توکل مولا دم

    • آغایون که پیرامون شعر فوق کامنت گذاشته اند بعضی شاعر را همکار زدو بند های دستگاه سید منصور، برخی اورا پله بین ویکی هم اورا ناسپاس خوانده اند، ولی هیچ کدام نخواسته اند که در باره ی محتوا ی شعر یکی دو سطر ی بنویسند که آیا براستی سید منصور مخالفین وحریفان سیاسی وناراضیان کیش عقیدتی خود خوانده و قدرت مستعجل که از برکت خدمت گذاری کمونیست ها و ارتش اشغالگر سرخ نصیب شده بود به چنین بیرحمی ونا مردانه از بین برده است؟ اگر چنین بوده است آیا این مثل که:" خدمت گذاری بر اجانب آقائی بر اقارب." نسبت به وی صدق نمی کند؟ بهر صورت این شعر از جنایات بیشمار آقای سید منصور پرده بر میداردکه چگونه وی مخالفین سیاسی خود ونیز منتقدین دستگاه روحانیت یا روشنفکران ومنورین که وجود آنانرا برای دستگاه روحانیت خودساخته اش ونیزآتیه ی فرزندان خود به نحوی از انحامضر تشخیص میداد ازبین برد وخیال خودرا از ناحیه ی آنان بکلی راحت ساخت. شاید برخی از خوانندگان این شعرنیز به این نتیجه برسند که سکوت آقای سید منصور درین مورد شایدمصداق این واقعیت باشد که آنچه درین شعر جنایات پلان شده وطرح ریزی شده نامیده شده است، تهمت وبهتان نه بلکه حقیقتی است که مستقیم از طرف خودوی وبرخی هم توسط تروریستان او عملی گردیده است.

    • آقای ظاهر امیری!
      "دروازی" تخلص شعری این شاعر است اگر براستی تو اورا می شناسی نام اصلی اوچیست، از کدام منطقه است وبه کدام نژاد تعلق دارد، تا ماهم مدلل گردیم که ای انسان تریاکی یک درجه بی غیرت وبی وجدان که در فرقه ی هشتاد خودرا بچه خاله سید جعفر معرفی می کرد واز نام وموقعیت سید جعفر سوء استفاده میکرد، حال در چه موقعیتی قراردارد تا دیگران نیز مانند شمابه ماهیت چنین اشخاصی استفاده جو پی ببرند و به آنان فرصت تبارز ندهند.

    • بچه گگ سیا سنگی!
      وقتی قیوم نواسه ی آخوند صافی مرحوم که موقعیت سر پرستی شما سیا سنگی هارا در زمان حاکمیت تنظیم های خود سر ونام نهاد جهادی بر عهده داشت و سعی وتلاشش درین راستا متمرکزبود که هم مذهبانش از تعرض، باج دهی های روا وناروا وده ها عوارض دیگر مصؤن بماند،و تا آنحد وی درین راستا پیشرفت ومصدر کارهای ارزنده ونیک گردید که همه او را آخوند مرحوم ثانی تلقی میکردند ، وقتی این جوان با احساس وبادرک وقوم دوست توسط فیضی آمر حزب جنایت کار حرکت وعمال سید منصور به شهادت رسید. آیا شما سیاسنگی ها کوچکترین اعتراضی کردید؟ آیا شما نیز " گرنگی پله" را در نظر نگرفتید؟ که حال به آقای " در وازی "اعتراض دارید که گویا او فرصت طلب بوده و پله ی ترازو میدیده است. برخی سخنان و حرف هابه وقت وزمان مناسب نیازدارد، بعضی ها شاید محافظه کار باشند، یا هم شاید برخی ها ابن الوقت وبه گفته ی شما فُرصت طلب. ولی این یک اصل کلی است که هر انسان می کوشد عملی را که انجام میدهد نتیجه ی آن عمل به ضرر وزیان خود وخانواده اش تمام نشود. یا شاید هم آقای "دروازی" از سرنوشت سید احمد بر خوردار وابراهیم آرزو پند گرفته و در موقع خدمت در فرقه ی هشتاد دم فرو بسته باشد. شاید از سرنوشت غمناک سید احمد برخوردار وابراهیم آرزو با خبر نباشی یاباشی، بهر صورت وقتی سید احمد بر خوردار محصل فاکولته ی حقوق بود در آنهنگام یک هیت با صلاحیت حکومتی در اثر عرایض عدیده ی منوچهر پسر کاکای سید منصور که اورا بیگناه متهم به قتل دو جوان دلداده کرده بود،روی دوسیه ی جنایت های خانواده ی سید کیان در ولسوالی دوشی تحقیق میکرد، سید احمد وچند تن از منورین دوشی آدم کشی ها وجنایات بی شماراین خانواده را در جراید غیر دولتی بطور مستند نشر کردند. وقتی سید منصور از برکت خدمت گذاری کمونیست ها به تشکیل فرقه ی ملیشه ی هشتادخاد موفق گردید، مخالفین مکتب دیده ی خودرا یکی پس از دیگری بدیار عدم سپرد. سید احمد را که دران هنگام استاد فاکولته ی حقوق بود ترورستان سید منصور که پوشش خاد را با خود داشتند شبانگاه در خانه اش در خوشحال مینه ترور کرد.ابراهیم آرزورا که ماموردر کمیته ی مرکزی بود عصر روز در ساحه ی پل محمود خان ترور کرد. بهر حال می توان ایفای وظیفه ی شاعر را دران هنگام ظلمانی همین ترس از محو فزیکی اش تلقی کرد. قضاوت یک طرفه و عاجلانه یا بر اساس حب وبغض شاید راه بجای نبرد، امروز شرایط ملی وجهانی تغییر کرده و موهبت تکنالوژی جدید سهولت های زیادی را در خدمت انسان قرارداده که میتوان ازان طریق به جنگ سیاه کاریها رفت و نسل بی خبر نو را در جریان تاریخ وگذشته ی شان قرارداد.

    • بی عقل کودن با این کامنت گفته ی دیگران را که جامعه ی بد بخت وبی سوادت سالها با پوست وگوشت خود حس میکردند ودم زده نمی توانستند راست کردی که میگفتند مریدان سید کیان .....خودرا برای تبرک به او تقدیم میکردند. در همین سایت قبلاًکسی بنام سر پلی به جواب یکی از شماها همین موضوع را نیزنوشته بود.

    • با معذرت، من کامنت فوق را به جواب کامنت بینام کسی که شیبری هارا مورد خطاب قرارداده بود نوشته ام سوء تفاهم نشود. ازینکه در زیر کامنت او ظاهر نگردید پوزش می طلبم.

    • قیوم نواسه آخوند صافی بخاطر چی جنایتی وچی روابط نا مشروعی کشته شده این را همه سیاسنگی ها خوب میدانند،
      هر قتل،هر جنایت،هرترور و هر آدم کشی را بدون کدام ثبوت که شما ادعا مینمایید حکایه ای ازنهایت جهالت و کینه و حسادت بی نهایت شما میباشد.
      گاهی شما از دولت کمونیستی باصطلاح خود تان وهمکاران آن گلایه مینمایید و گاهی شما از کمونستان جانبداری مینمایید قراریکه در پیام بالای خویش از کسی نام برده اید که در کمیته مرکزی بوده اند و ترور شدند،البته جا دارد در این جا قلبآ از رهبر خردمند مان الحاج سید منصورنادری تشکری نمایم با فرقه که تشکیل نموده بودند و خدمات نهایت ارزنده را برای مردم ما انجام دادند در همان زمان صد در صد ایجاب مینمود تا مردم ما فرقه نظامی داشته باشند و از خود دفاع نمایند چون شرایط جنگ و انقلاب بود میگویند وقتی جنگل سوخت ترو خشک را با خود میسوزاند،انقلاب بود جنگ بود کس نمیگفت که تو خوب استی مقابلت بد است و هر کسی در این وطن متوطن بود اگر در ساحه دولت بود و یا مجاهد باید همکار میبود اصلآ آدم بیطرف را کسی کار نداشت که در این وطن باشد پس در همان مقطع زمان که ما فرقه داشتیم دراصل ما استقلال داشتیم،عزت داشتیم،ناموس داشتیم و مطرح هم بودیم

    • اگراین بزرگمرد تروریست میبود امام هیچگاهی لقب وزیر خویش را برایشان نمیداد این لقب به پاس خدمات شایسته ایشان بمردم و مذهب اسماعیلی داده شده است

    • من خودم شاهدم که دروازی خود را بچه خاله سید جعفر میگفت و بسیار استفاده جویی ها میکرد یعنی برایتان بگویم که کدام شخصیتی هم نداشتند و حالا چطور شما پشتیبانی این آدم را مینمایید فردا که از شما خوبتر را یافت باز خوده د دامن از او مندازه

    • اوبرادرظاهر جان!!!
      همی شعرهم از جولوکیانی،شیرافگن،گل احمد،جان محمد،بغلانی،جاوید،جلال، احسان،فرقانی و یا نقیب که در اصل همه اش یکنفراست و بنام های مستعاربرضد الحاج سید منصورنادری این شخصیت بزرگ مذهبی و سیاسی افغانستان و بخاطرشخصیت کشی ایشان که باشاره باداران خود درامه ها میسازد و سناریو نویسی میکند میباشد وحالا این بیچاره حیران شده که نشود که مرا کسی شناخته باشد چون میگویند که خایین خایف است، شما اگر متوجه شده باشید از روزیکه این نویسنده که قبلآ زیر عناوین چون اسنادتقلب و استفاده جویی سید منصورنادری و نا امنی های دره نیکپی راکه خودش اقرارنمود که بقلم من نوشته بودم افشا شد بکلی بنام گل احمدحالا چیزی نمینویسد و حالا بنام ناصر از خودت سوال نموده است که دروازی اصل نامش چی است؟

    • عزازیل هم مقام مقرب ترین فرشته را نزد خداوند داشت مگر خداوند نعوذ باالله از اول نمیدانست که او در فرجام چه خواهد کرد. بناً اعطاء لقب متذکره به دجال منصور بدین معنا نیست که حالا هرچه بکند آزاد است. ثانیاً امام شاید جنایات دجال منصور را ببخشد ولی ما که حق خود را داریم که ببخشیم یانه نظر به فلسفه حق العباد در فقه اسلامی

    • دجال بامیانی!
      اگر ادعای خودت واقعیت دارد که از خودت حقی بالای جناب ایشان باقی مانده چرا به دولت از ایشان شکایت نمی نمایی؟ واگر میگویی من آماده ام که همرایت پیش ایشان بخاطر حق تان بروم بیا بسم الله در کجا میآیی؟

    • من اولین باریست که در باره کیان خیل ها چند جمله یی مینویسم.

      گناه کیان خیل این است که به شرق و غرب کشور در جنگ ها اشتراک نکرده اند , تمام کش فش و خیز و جست این اقلیت حفظ مردم اسماعیله بوده است , گناه عظیم این گروه این است که با ایتلاف شمال و احمد شاه مسعود ظاهرا یکجا شد, از این رو قبیله و کاسه لیسانش دنبال این اقلیت مذهبی و قومی را گرفته اند کسانی از تاجک های اسماعیلیه و هزاره های اسماعیلیه نیز در پی بد نام کردن انان بر امده است ..

      تا جای که من خبر دارم در زمان مجاهدین در حاکمیت کیانی ها در بغلان یا پلخمری از هر قوم مذهب در پل خمری جمع و بعد مزار شریف جمعیت بزرزگ مهاجرین را جا داده بودند اوغانها ی دو اتشه تاجک ها هزاره ها ... در نظام محلی و نیز شامل بودن ...

      درست است که کسانی از بی خردی جوانی حماقت با اعمال شان کیانی ها را بد نام میساختند .........

      دوستان نباید اب را به اسیاب دشمن سرازیر بکنید ببینید این جلال بایانی دم بریده شده بنام های مختلف تفرقه افگنی میکند .

    • آقای بامیانی دین گشته... شما خو از چهل سال و پنجاه سال پیش را مینویسید که سید منصور نادری جنایت کرده او بی وجدان لعین امام خو در همین سالها لقب وزیر خود را برایشان آشکارا اعطا نمود آیا ؟؟؟؟؟

    • آقای فیض محمد! دجال منصور در گذشته بصورت مخفیانه علیه ادارات امام کار میکرد ولی از سال 1389 به اینطرف بصورت علنی فعالیت میکند. مثالات شانرا هم در لینک های که قبلاً ذکر گردیده ببین. من شخصاً از دهن مردار این سگ شنیده ام که گفت اگر من زنده بودم یک جماعتخانه هم در افغانستان نمیمانم. حالی بگو که دین گشته مه هستم، توهستی، یا آن سگ پیر.

    • منظورم این بود که سید منصور زن نامزاد دار شیبری را بخود گرفت و پسرش جاوید آغا (به گفته شما) به پسر جوان شیبری تجاوز کرد. اگر این کار را با دیگر مردم میکرد، پاسخ دندان شکن میدادند ولی شبیری ها سکوت کردند. جگر مه خون میشه که سکوت این قوم را میبینم

    • زنی تو دجاله خر بگایه قدی همی دروغ هایتو دجال منافق کسی ره که هر دم یاد مولا ره موکنه تو دردو بلایشی ره د جانخو موکنی تو خو خوب منافق کته استی که کی زنتو باز گایده شوه خری پیر د فکر مه که مه توره شناختم مه یک را د چشم های بنگرم باز موفاموم

    • بی شرف! مجبور میسازی که مه هم دشنام بتم. زن خودت ره و فامیل سید منصور ره خربگایه بی شرف رزیل

    • خدمت تمامی برادران گرامی!
      لطفآ کامنت گذاری های تانرا در همین جا خاتمه دهید.
      چون ضرب المثل یست که میگوید: اگر در هوا تف نمایی پس بروی خودت برگشت میکند.
      موفق باشید.

    • شیخ آصف محسنی و سید منصور نادری دو چهرۀ مترادف در یک سکه اند. هر دو خلیفۀ شیطان میان هزاره های افغانستان. طوریکه همه میدانیم شیخ آصف و سید منصور نادری چگونه از موقف مذهبی شان سود می برند. و چه جنایاتی را علیه مردم مرتکب شده اند.
      اما در اینجا خیانت و تجاوز جنسی آنها را که بالای دو دختر انجام داده اند، مینگارم. هرچند مطبوعاتیان از این موضوع آگاه اند، اما اکثر مردم کشور ما تا اکنون از آن اطلاعی ندارند!
      موضوع را از تجاوز سید منصور آغاز میکنم:
      گل چهره دختر زیبایی است از منطقه ی شیبر بامیان جایکه اکثریت باشنده گان آنرا هزاره های اسماعیلیه مذهب تشکیل میدهد. گل چهره نامزد وزیر احمد بچه کاکایش است. طبق رسم و رواج های خرافات معمول، زمانیکه موعد عروسی فرا میرسد مادران دختر و پسر هردو با گلچهره نزد این پیر میرود تا از وی دعا نیک بختی و سعادت بگیرد زمانیکه گلچهره نزد سید منصور برده میشود تا دستان مبارک آن سید بالای سر این دو (عروس و داماد) کشیده شود تا خوشبخت گردند. اما سید منصور بهانه جویی کرده آنها را مجبور به ماندن شب می نماید. مادران میروند به مهمانخانه زنانه. گلچهره شب هنگام توسط زنان سید منصور [ شاید توسط چاکران درباری نزد این سید] نزد وی برده می شود. سید منصور بالای گلچهره عمل تجاوز جنسی را در آن شب انجام میدهد. البته در آن وقت گلچهره زیاد اصرارکرده است که تو پیرم هستی و تو حیثیت پدر را دارید. اما با آن هم سید منصور کار خود را انجام میدهد. فردای آنروز به مادران گلچهره و وزیر احمد میگوید که گلچهره دختر خوش خلق است باید مدتی خدمت پیرش را کند بعد از چند روز سرو صدا قضیه این دو بین درباریان ومردم بالا میگیرد.
      سیدمنصور با تلاش زیاد گلچهره را راضی ساخته و ویرا به نکاح خویش در میآورد و به آن شکل قانونی می بخشد. که گویا گلچهره طوری اجباری به بچه کاکایش نامزد شده است. سید منصور در طی یک جلسۀ از خانواده اش میخواهد تا گلچهره را بنام جدید«مستوره» یاد کنند و از گلچهره خواسته میشود تا خود را دیگر هزاره نگوید و خویشتن را مقدس احساس نماید چون دیگر از جمع سید ها است.
      تنها از نظرسنی تفاوت گلچهره با سید منصور بیشتر از 35 سال است. این در حالیست که سید منصور 3 زن دیگردارد یکی از ولایت کندز ودوتا خواهر از ولایت بدخشان.

      اندکی بعد نظام افغانستان درحال تغییر شد و با گذشت هرروز سید منصور از لحاظ نظامی قوت بیشتر میگرفت تا اینکه وزیر احمد را توسط جلاد هایش کوشش کرد تا بکشد ولی یکبار تا پاکستان فرار کرد. بعد معلوم نیست که آیا وزیر احمد از پیگرد های سید منصور جان به سلامت برده است یا خیر.(قرار شنیده گی فعلاً موصوف در جرمنی است) چون منصور نادری بعد از شکست داکتر نجیب الله که در آن نقش خیلی بارز داشت و بعدا صاحب یک حکومت مستقیل محلی در ولایت بغلان گردید و آنقدر به کشتن و ترور ماهر شد که حتا به یک اشاره چشم بسیار انسانها را راهی گورستان می نمود. قرار معلومات یک میل تفنگچه از خارج تفحه داده شده بود که هنگام فیر نمودن از خود صدا و آواز بروز نمیداد که توسط آن در روز روشن قوماندان تور بغلانی را در داخل شهر پلخمری ترور نمود. گفتنیست که سید منصور یک پسربنام عطاش از گلچهره دارد که فعلاً در ازبکستان همرای مادرش زندگی می نماید.
      اما قصۀ شیخ آصف محسنی این پیر فرتوت. از آنجا که چاکران و درباریان محسنی و مطبوعاتیان میدانند. کسی بنام مشتاق در دوران جهاد که دیگر کسی نداشت مجبور می شود تا به این روحانی مراجعه نموده و خواهر کوچکش را با اخذ اعتماد از جانب محسنی نزد وی میسپارد و خود میرود به ایران. اما این شیخ بالای این دختر 14 ساله تجاوز میکند. بعد از گذشت یکسال مشتاق به سراغ خواهرش میاید میبیند که خواهرش حامله است. می پرسد که این چه ماجرا است. خواهرش جریان را برای برادرش(مشتاق) تعریف میکند. برای اینکه موضوع بین مردم و رسانه ها کشیده نشود، مشتاق را توسط باندهای تروریستی اش به قتل میرساند.( البته در سیاه خاک گلوله از پشت به مشتاق اصابت میکند ) پیش ازاینکه طفل خواهر مشتاق بد نیا بیاید، محسنی وی را به عقد نکاح خویش در میاورد و به آن شکل قانونی می دهد. از انجا که برای مطبوعاتیان و به مردم هویدا است. که چگونه سلیم فهیمی خبر نگار چیره دست کشور به دستور محسنی توسط انوری والی هرات در آنجا ترور گردید. چون فهیمی افشاگری میکرد.
      ارباب یوسف یک متنفذ قومی از هزاره دوشی توسط سید منصور احضار میگردد و بعد به دهان سگ های جنگی اش اوراپاره پاره میکند و خود آن صحنه رابه نظاره مینشند. چون ارباب یوسف مخالف عملکرد و رفتار سید منصور بود و همیشه از عملکرد های غیر انسانی اش انتقاد میکرد.
      چند جنایت مختصر این دو روحانی جنایت پیشه را مشت نمونه خروار بیان نمودم در حالیکه هر دو جنایات بی شماری را مرتکب شده اند و لی در اینجا ذکر آن از حوصله این قلم خارج است.

    • در نوشته ی فوق سخنی از محسنی و سید منصوربعنوان دو روی یک سکه گفته شده ولی گرچه هردو تحت نام مذهب وبا استفاده از جهالت وناآگاهی مذهبی مردم هزاره استفاده ی اعظمی کرده ومی کنند، اما یک فرق فاحش از نگاه علم ودانش ومعلومات دینی بین این دووجود دارد. محسنی تحصیلات دینی دارد که به تدریج کلیه مدارج علمی را پیموده وتا درجه ی آیت الله ی رسیده وحال دارای رسانه است واز طریق تلویزون موعضه های دینی وسیاسی میکند وبه مسئله های دینی وعقیدتی مردمش جواب ارایه میدارد.
      ولی سید منصور نه تحصیل مکتبی دارد ونه تحصیل دینی، اودر محیط عیش ونوش وفسق وفجور خانوادگی بزرگ شد، حاصل عمراو شراب و کباب بود وزن ، آنچه را مدیر اسماعیل وآغای صیام دو مرید تحصیل یافته وموقتی وی در باره ی او میگفت واقعیت داشت، آندو می گفتند که:" وصف در بار یزید را در تاریخ خوانده ایم ولی دربار سید کیان وپسرانش را به چشم دیدیم که دست کمی از در بار یزید نداشت." در اینجا این سوال پیش می آید که چگونه چنین انسان بی دانش وعیاش بالای عده ی از مردم رهبری میکند وهم چگونه یک عده مردم لیدر شیپ اورا قبول میکند. اگر بتاریخ مراجعه کنیم میبینیم آن جامعه ها توانستند در مسیر ترقی وتحول مادی ومعنوی گام بردارند که در جوامع شان افراد دانشمند وآگاه پیدا شدند ودر حقیقت این علم وعالم مکتب ومدرسه است که سبب آگاهی توده می شود و توده را بیدار می سازد وموجب می گردد که در توده شعور پیدا شود وحق وحقوق خودرا بشناسد وبین حق وباطل فرق بگذارد.
      اما درتمام قلمرو حاکمیت این خانواده یعنی از سال 1303 هجری که سید نادر خان پدر سید منصوردر یک مبارزه ی شدید خانوادگی برادزاده خودسید شجاع خان معروف به شیر آغارا که او مدعی جانشینی پدرش سید تیمور خان بود، شکست داد تا سلطه ی طالبان نه یک مکتب ومدرسه ساخته شد ونه یک عالم طراز اول عرض وجود کرد دو سه ملای خود ساخته و کتابخوان هم که اینجا وآنجا دیده می شد همه از برکت مکتب های برادران اثناعشری بودند که ایشان با استفاده از همسایگی چند صباحی باوجود تحمل طعنه وتملقهای آنان درس ابتدائی مذهبی را خواندند وبه اصطلاح سواد خوان شدند. این خانواده در پهلوی استفاده ی سر شارمادی از جامعه اگر جزئی ترین احساسی نسبت به مردم بینوا ومحروم اسماعیلیه میداشتند میتوانستند ایشانرا از سواد مکتبی و دینی بهره مند بسازند، زیرا از نفوذ زیادی دردربار شاهی ونیزنزد مقامات حکومتی برخوردار بودند، چنانچه سید نادر خان بار ها به تبختر میگفت اعلا حضرت مرا پیر تمام افغانستان میخواند. اما واقعیت این است که این خانواده خوب درک کرده بود که جامعه ی تحت حاکمیتش باید چیزی بالاتر از "اغا صاحب" و"بادارها" ندانند. ومذهب را دروجود اینها خلاصه کنندوسالانه باج وخراج مذهبی شانرا دو دسته تقدیم کنند وبس. درک اینها از اوضاع وشرایط فکری وذهنی جامعه کاملاً درست بود زیرا حکومت کردن وبهره کشی واستثمار یک جامعه ی منورالفکر وتحصیل یافته ازمحالات است. اینها روحیه ی جامعه را درست تحلیل وبررسی کرده بودند, چنانچه چند نفر محدود از ولسوالی دوشی که به نحوی از انحا موفق گردیدند تا در مکاتب دولتی درس بخوانند درد سر فو ق ا لعاده برای این خانواده شدند، در زمان دموکراسی نیم بند وآزادی جراید دولتی مقاله های چندی رااین طبقه از منورین دوشی در زمینه ی بی عدالتی ها، استثمار و جنایات بی شمار خانواده نادری نشر کردند که سر انجام منجر به اعزام هیات بلند مرتبت حکومتی تحت ریاست دگر جنرال سعد الله صافی وتحقیق روی جنایات سید کیان در دوشی شد. سید منصور، نور الدین رونق وقادرخان بعنوان مجرمین اصلی و28 نفر دیگر از پیش خدمتان، نوکران واربابان بعنوان معاونین جرم در زندان ولسوالی دوشی برای 28 ماه زندانی شدند. در اثر وساطت شاه ولی خان عموی شاه و برخی مقامات در بار وحکومتی که همیشه مشمول بخشش های ذیقیمت ایشان قرار میگرفتند، دوسیه ی نسبتی ایشان محول محکمه نگردید وتحت ضمانت رها گردیدند

    • پیوسته به گذشته
      در زمان جمهوری داود خان کلیه پسران سید نادر خان به استثنای سعدی که در لندن بود بندی شدند، این بار نیز دوسیه های ایشان که بالغ بر 6000 صفحه میگردید در اثر فساد که در حکومت وجود داشت محول محکمه نشد. کود تای ثور شرایط دیگری را بوجود آورد. در زندان سه تن از برادرانِ نه چندان معروف وشناخته نشده ی سید منصور یعنی نورالدین رونق؛ گوهر خان یاملنگ آغا وقادر خان سر به نیست شدندواین دو تن شناخته شده ودارای نام ونشان یعنی سید ناصر وسید منصور زنده ماندند. این معمائیست که تا حال رمز کشائی نگردیده. این دو پس از تعهد مبنی بر خدمتگذاری به رژیم دست نشانده آزاد و سید ناصر پس از بیانیه ی تلویزیونی ومحکوم کردن مجاهدین به نام اشرار وعناصر ضد انقلاب وغیره وغیره وبا اغتنام از فرصت عازم دیار فرنگ یعنی لندن شد. بعد از اندک مدتی نائره های جنگ ضدحکومت دست نشانده و ار تش متجاوز سرخ در سراسر مملکت شعله ور شدوحکومت در تنگنا قرار گرفت. درین هنگام حکومت مزدور از پالیسی دیگری کار گرفت واز متنفذین محل، اربابان سابق، روحانیون با نفوذ وشکست خورده استمد اد جست ، پول وجنگ افزار فراوان در اختیار این طبقه گذاشت. بزودی ملت بد بخت افغانستان شاهد بوجود آمدن طبقه ی تسلیمیها و ملیشه ها گردید که همچون غده ی سرطانی در پیکر این ملت محروم وبداقبال رشد ونموکردو این طبقه ی تفنگ بدست که به هیچ قانونی پابند نبود چنان کام روائیهای نسبت به مال وناموس مردم بیدفاع کردند که تاریخ بعد از حمله ی مغول ها نظیرش را ندیده بودند،سید منصور که موقف اجتماعی ونیز مذهبی دروغینش به صفر تقرب کرده بود نیز همین راه را بر گزید. با کمک کشتمند تشکیلات ملیشه ی در چوکات خاد را بدست آورد. آنطوریکه ثابت گردیده وی ازین خدمت گذاری به رژیم منفور و ضد مردمی دو هدف داشت: یکی اِعاده ی حیثیت وپرستیژ ازبین رفته ودیگری بدست آوردن پول ومنافع بیشمار مادی. چنانچه خودش باری به تبختر در محضر عده ی از موسفیدان ومتنفذین مردم اسماعیلیه گفته بود که بخاطر مصارف فرقه ام ماهانه دو ملیارد افغانی از دولت میگیرم و یک ملیارد آن مصرف فرقه می شود ویک ملیارد دیگرآن بخودم میماند. همین قدرت ونیروی ملیشه های خادیست وی ونیز شرایط پیش آمده بود که بلند پروازی هایش را متحقق گردانید. همانندی با حسن صباح و ساختن آشیانه ی عقاب، رهبر تراشیدن مذهبی، نمونه های کوکچیست از ین بلند پروازیها. نارو زدن به نجیب و پیوستن به جنبش و فرستادن ملیشه به نفع مسعود وجنگ با گلبدین، وقطع روابط با مسعود وائتلاف با گلبدین، شعله ور ساختن جنگ در تایمنی که پس از دو ساعت جنگ منجر به سقوط قوایش شد، خصلت ابن الوقتی یا به اصطلاح عوام "در سایه ی شتر راه رفتن "اورا تبیین میداردیعنی هدفش قدرت و اقتدار بود وفرقی نمی کرد که صاحب قدرت کی است،دشمن دیروز دوست امروز ودوست امروز دشمن فردا تا حال همین پالیسیرا دنبال کرده است.
      همین قوا و فرقه ی که نوکرانش به افتخار ازان یاد میکنند و آنرا نقطه ی عطف در تاریخ این خانواده می شمارند وخودش به اتکاء آن مخالفان سیاسی وناراضیان کیش شخصیت خودرا بیرحمانه سر به نیست کرد ونیز پسرهایش زیاده روی های ناگفتنی نسبت به جان وناموس مردم اسماعیلیه وغیره کردند، وقتی طالبان به پلخمری رسیدند همین قوای مدافع کذائی مال وناموس مردم بدون کدام مقاومت سنگر های تسخیر ناپذیر را یکی پس از دیگری ترک ومردم بیدفاع را در چنگ ودندان طالبان خونخوار رها کردند و تلفات مردم بیدفاع در همین سایت قبلاً ذکر شده است. سید منصور وخانواده اش با هلی کوپتر ی که مسعود برایش روان کرده بود در دل شب بسوی از بکستان فرار کرد. رهبر واقعی مردم آنست که در اوقات بد ومصائب در کنار مردمش بماند تا رنج وزحمت غم مردمش را با جان و روحش لمس کند. آری این جامعه است که باید کفاره وتاوان رهبری بد را بپردازد. غنیمت بیشمار اسلامی که به دست طالبان افتید در هفته نامه ی اردو زبان "ضرب مومن " نشر گردید که یک قسمت آن در همین سایت نیزنقل شده است.فلم های سکسی وسایر کار نامه ها واعمال قبیحه ودستگاه های شراب سازیی که از خانه های وی ونیز ازبین پیروانش بدست طالبان افتید در چوک پلخمری به مردم نشانداده شد وهمه به چشم دیدند که چه فجایعی را این خاانواده روحانی نما نسبت به مردم بی سواد وبد بخت اسماعیلیه ونیز دیگران مرتکب شده اند. این تهمت نیست مردم پلخمری ، بغلان، اندراب ودهنه شاهدبودند.حال نیز وی همان خواب را می بیند که از کدام طریق وبه چه نحوی اقتدار گذشته را بدست آرد. حزب وحزب سازی اش، ائتلاف با این گروپ وآن گروپ سیاسی وحزبی، شارلاتانیها، خرید افراد کمی مشهور ولی بی ایمان در مقابل موتر ودالر، وکیل ووکیل بازی غیره وغیره همان مَثل گاو پیر وخوابدیدن کنجاره را در ذهن تداعی میکند. باقی حرف ها باشد برای بعد

    • پیوسته به گذشته
      جنون قدرت گیری سید منصور برای مردم اسماعیلیه ی سمت شمال که جوانانش هست وبود خودرا در راه استحکام فرقه های "پیر" به قمار گذاشتند بسیار گران تمام شد. مردان وزنان پیر وسالخورده ونیز اطفال و زنان مریض ومعیوب که به فرار موفق نشده بودند یا کشته ویاهم اسیر ومورد استنطاق وباز جوئی قرار گرفتند که محل اسلحه ومواد لوژیستیکی افراد فرقه و نیز " پیر " را نشان دهند. در پسابند ولایت سمنگان که محل کوهستانیست واز تعرض طالبان تا حدی مصؤن ماند، مردم اسماعیلیه در تقابل همسایگانش قرار گرفتند. در زمان قدرت فرقه های "پیر" آنانیکه مورد دست برد واقع شده بودند، با استفاده از فرصت اِعاده ی اموال ومواشی وغله تاراج شده ی شانرا کردندو هرچه آنها مطالبه کردند ناگزیر از تادیه شدند. رقم دقیق پول، مواشی و غله باب که مردم اسماعیلیه بعنوان غرامت به همسایگان خودپرداختند نسبت عدم دسترسی به یادداشتهای روزانه فعلاً در اختیارم نیست.بهر صورت عده ی کثیر از مردم اسماعیلیه ی سمت شمال راه فراررا در پیش گرفته واز طریق راهای غیر قانونی خودرا به پاکستان رساندند. در پشاور اداره کمک بشری فوکس به کمک این کتله ی عظیم بشری شتافته درمهمان خانه های موقت ایشانرا جابجا، و احتیاجات اولیه از قبیل ا عاشه ودوا وداکتر ونرس برای اینها تدارک دیده شد. سپس اینها در دفتر مخصوص فوکس راجستر وکارت معتبر فوکس که نزد دولت رسمیت داشت توزیع و از طریق قطار به کراچی اعزام شدند. شیخ صادقی دو پوسته واَلَچه مذهب که در اثر خیانت به هم مذهبانش از کویته فرارودر پناه داکتر نجیب خودرا یافت و سپس معاون وزارت شؤن اسلامی واوقاف مقرر شد وبا سقوط کابل از سوی طالبان به پلخمری رفت ودر خدمت سید منصور در آمد، نیز ازین پروسه سود جست، حتا در شفاخانه بسیار مجهز آغا خان هاسپیتل تداوی شد. مردم اسماعیلیه سمت شمال که در نهایت تعداد آنان به هفتادو پنج هزار نفر بالغ گردید، در اول سه ماه معاش برای ایشان مقرر شد وبعداً به شش ماه تمدید گردید. مریض های آنان در شفاخانه تداوی شدند. حتا یک جنرال فرقه ی هشتاد که فشارش کفیده بود ودربین مرگ وزندگی قرارداشت متخصصین شفاخانه آغاخان اورا معالجه کردو صحت مند شد. اطفال وجوانان ایشان در مکتب ها ومراکز کمپیوتر شامل گردیدند. بعد از شش ماه آنعده ی که نیروی کار داشتند به ایشان کار تدارک دیده شد. آنانیکه شوق وعلاقه ی دروس مذهبی را داشتند در طریقه بورد پیوستند. خلاصه آنچه یک جامعه به آن نیازدارددر دسترس جامعه ی مهاجر اسماعیلیه گذاشته شد.
      واقعه ی 11 سپتمبر که مسیر زندگی را در افغانستان تغییر داد وزمینه ی عودت مهاجرین مهیا گردید، اسماعیلیان مهاجر با عزت واحترام در موتر های لکس به مملکت خود بر گشتند درین جا نیز فوکس در خدمت اینها قرارداشته پس از راجستری هریک را به زاد گاهش رسانده و کمک لازمه را در اختیار شان قرار دادند. جوانان ایشان از برکت تعالیم که در مکانب پاکستان فرا گرفته بودند در ادارات جدید، انجوها ونهاد های عدیده استخدام شدند. برای ایشان چاهها حفر گردید، مکاتب بنیان گذاری شد، جماعت خانه ها در دست اعمار قرار گرفت. کمک های پولی جهت کار وفعالیت در دسترس شان گذاشته شد. اما دست غرض و فتنه وحدت وترقی و پیشرفت مردم را که حاکمیت مطلق العنانی 90 ساله را زیر سوال میبرد، بفعالیت همه جانبه دست یازید، افراد ابن الوقت وفرصت طلب و آموخته خور که منافعش را در نفاق و هرج ومرج وعدم آگاهی توده جستجو میکنند، در پهلوی وی قرار گرفته به دروغ پراگنی، بد نام سازی، اتهام های نا درست متوسل شده ومیخواهند بهر نوعی شده جلو آگاهی وترقی وپیشرفت جامعه را بگیرند. اینست شرایط امروز مردم اسماعیلیه که باز هم " پیران " سنتی دست از سر کل جامعه بر نمی دارند.

    • آقای گل احمد!
      همینقدر که اضافه روی ویا اغراق در اتهام بندی درقسمت این شخصیت بزرگوارو فامیل شان نمودید خیر به هر صورت مردم خودشان قضاوت شانرا دارند،اگر این فامیل خدمت نمیکرد هزاران هزاردوستدارو دعا گوی همین حالا نمیداشت مردم از روی ترس نه بل از نظر خدمات شان این همه احترام را بایشان دارندو همچنان جای افسوس در این جاست، هزاران زحمت و خدمتی که الحاج سید منصور نادری برای این جامعه و مردم این جامعه انجام داده اند آیا گاهی یکی از آنها را شما یاد نموده اید؟ نخیر!!!!چون شما آله دست دیگران استید و از خود هیچ صلاحیتی ندارید حتی قبل از درج نمودن این همه شایعات در این سایت هم من متعقدم که نوشته های شما خوب چک میشوند و شما تنها همینقدر صلاحیت دارید تا ردو بد بنویسید و در مقابلش پول اخذ نماید ویا تحسین شویدو کاریتان ادامه پیدا کند ووظیفه شما همینطور معلوم میشود که تمام قضایا را یکطرفه و جانبدارانه به نفع یک طرف بنگاریداما این عادلانه نیست،ببینید من منحیث کسیکه با هیچ طرفی ارتباط ندارم بغیراز یک دعا وسلام من عادلانه میگویم واقعآ مردم جماعت پاکستان با کمک ادارات امامتی برای مردم افغانستان در زمان مهاجرت کمک نموده اند،چون امر امام بالای شان بود و باز هم ما شاید بعضی استفاده جویی های از طرف ادارات بودیم چون انسانها فرشته نیستند هرانسان گناه و خطا دارد بطور مثال رییس فوکس پاکستان وقت وبسیاری کسانی دیگر و درواقعیت امر این یک وظیفه ایمانی و وجدانی برادران اسماعیلی ما هم بود تا در آن شرایط خطیرو سخت با مردم اسماعیلیه افغانستان انجام میدادند این یک فرض دینی و اسلامی برای همه مسلمانان تلقی میگرددتا در مواقع ضرورت به برادران خویش کمک نمایند، در قسمت تحصیلات پاکستان و کشور های جنوب آسیا در مجموع کشورهایست که در آن کشور ها تحصیل اهمیت خاص خود را دارد ومردم اهمیت تحصیل را بخوبی درک مینمایند در یک کشوری چون پاکستان اگر یک کسی هیچ علاقه ای هم به درس و تحصیل نداشته باشد باصطلاحی ما وشما اگرافغان ما به سوی درس و تعلیم میرفت سیالش از سیال داری مجبورآ به درس و تعلیم روی میآورد و یا اگر یک فامیل طفل خود را به مکتب میفرستاد فامیل دیگر هم به رقابت فامیل دیگر طفل اش را به مکتب میفرستاد من هیچ جماعت پاکستانی را ندیده بودم که بزور بخاطر تحصیل یافته شدن اولاد جماعت افغانستان کوشش نموده باشند و در ضمن فیصدی فیس هم از طرف مکاتب ایشان بطور جبری از مردم مهاجراخذ میگردید و همچنان اکثر مردم ما بخاطرآرزویکه به کانادا رفتن را هم داشتن به کورس ها زبان انگلیسی را آموختن و واقعآ آنعده مردمی که نتوانستن به آن آرزوی شان برسند امروز برایشان مفید واقع شد.
      بر عکس در افغانستان تعلیم هیچ اهمیتی چهل سال پیش و سی سال پیش در افغانستان نداشت مردم پول میپرداختند و خود را از مکتب خلاص مینمودند و در زمان مهاجرت از مزایای تعلیم هر تبعه عزیز کشور ما مربوط به هر قوم،ملیت و زبانی که استند و در خارج از افغانستان رفته اند با دانش تر و با سواد تر گردیده اند.
      حالا بیایم سر خدمات الحاج سید منصورنادری آیا در همان شرایط سخت،جنگی و انقلاب بر علاوه ذمه داری بزرگ این همه جماعتیکه به ضم شما بی سواد هم استند و از کجا تا کجا البته ازنقطه نظر جغرافیایی قرار داشتند وهم در زیر حاکمیت احزاب مختلف بودوباش داشتند شما خود خوب میدانید سرپرستی یک فامیل به چی اندازه مشکل است و سر پرستی یک جماعت بزرگ میلیونی چقدر مشکل بوده؟ باز هم آیا در همان زمان این شخصیت بزرگ فعالیت های فرهنگی نداشت؟آیا شفاخانه ها و کلینیک های صحی ایجاد نکرده بود؟ آیا در مناطقی چون عراق،سیاسنگ وکالو و بعضی جای های یگر جماعتخانه ها را تآسیس ننموده بود؟آیا با هر کسی همکاری و یا پول نمیدادند تا مردم ما آرام باشند؟آیا در همان شرایط عده کثیری از جوانان را بخاطرتحصیلات عالی در خارج از کشور نفرستاد؟ و صد ها خدماتی دیگر نموده اند که ذکر همه آنها بدر اینجا به درازا خواهد کشید.
      البته با اظهار سپاس ازآن همه خدمات که مردم عام جماعت پاکستان نمودند ای کاش بزرگان این جماعت که در پست های بلند ادارات امامتی یعنی برادران خوجه ما که مانند یک زنجیر در رآس ادارات امامتی از افریقا گرفته تا امریکا از اروپا الی آسیا قرار دارند خدمات این فامیل خدمتگار را نا دیده نمیگرفتند و توطیه ها بر علیه شان نمیساختند خود افغان را بالای افغان استفاده نمینمودند و بی اتفاقی ها را دامن نمی زدند امروز ما شاهد شاید این بد بختی ها نمیبودیم وبا داشتن این ادارات ترقی بسیار هم مینمودیم خدا کند حقایق را درک نماید.
      با احترام

    • گل احمد بلیاذ خدا چرا نام خوده نوشته نمیکنی که باز بنام قطغنی مینویسی خوب بازیگر قطغنی ام استی

    • آقای بینام!
      قبل از شما شخص با سواد دیگری به نام عارف الف نیز همین اشتباه یا تهمت را نسبت به من بسته بود، در جواب او در همین سایت دلایلم را واضح ومشرح نوشتم وخدمت جناب عالی نیز عرض میدارم که من اصلاً وابداً با هیچ یک از اداره، ادارات، نهادهاو سازمانها ی کشورارتباط، همکاری فکری، زبانی، مشوره ومشوره دهی نداشته و ندارم نه به پول ومعاش آنها ضرورت دارم ونه به تحسین وتمجید آنها ویا دیگران... باور کنی یانه حتا با آدرس و منطقه ی بود وباش هیچ یک از ادارات بلدیت وآشنائی ندارم. آنچه می نویسم معلومات شخصی خودم است که در باره ی این خانواده ،سیستم خلیفگان این خانواده، جماعت هر منطقه،سطح دانش وآگاهی دینی مردم اسماعیلیه، کتاب وکتاب خوانی وامثالهم، دارم. آنچه نوشته ام همه واقعیت است وکوچکترین دروغ، تهمت، مبالغه وطرفداری از کسی نیست، خواه هر طور کسی تحلیل و تبصره کندیا خوشش بیاید یانه. در نوشته ی آخری ام که در ارتباط به فوکس است اگر شما آنراجانبدارانه تلقی میکنید،جانبدارانه نیست بلکه آنچه من خود به چشم دیده بودم نوشته ام.
      حال بیائیم سر اصل مطلب یعنی خدمت وقتی قضاوت روی خدمت متمرکز می شود خدمت زبانی بدون وجود فزیکی ارزش ندارد، لذا هر مکتب، هر نظام وسیستم وآیدیالوژی را انسانها از نتیجه وپی آمد یا آن چیزی که از آنان به یاد گار مانده در معرض قضاوت قرار می دهند. اگر ازین خانواده در طی این سالهای طویل تقریباً نودساله با مریدان یا نیروی کار فدائی که اگر به روز امر میکردند مریدانش شب هم کار میکرد، چند باب مکتب در مناطق اسماعیله نشین برای مریدان بیسوادش اعمار کرده است. چند مدرسه ی دینی برای آنان که رقم آگاهی تاسفبار مذهبی مردمش را 99/99 تشکیل میداد، پی ریخته است. از نظر قدرت واقتدار در نزد دولت دست بالای را داشت واز نگاه منابع مادی نیز کم و کسری نداشت. چند نفر را برای تحصیل علوم دینی در مراکز اسماعیلیه فرستاد، اگر در دوران بعدی سه نفر را در قم روان کرد دران هنگام پالیسی دیگریرا در پیش گرفته بود. از جماعت خانه که یاد کردی در کالو متعلقین کاریا سید منصور ترکمان در سال 1348 هجری آنرا ساخت، در عراق وسیاسنگ در زمان تنظیم های جهادی مردم آن مناطق بخاطر طعن ولعن مردم ناچار به ساختن جماعت خانه شدند تا منحیث مسلمان شناخته شوند. درست در کابل یک کلینیک ساخت که داکترانش اغلب اسماعیلی و دوایش را اولاً وزارت صحیه وبعداً از طرف داکتران بدون مرز تهیه می شد. همچنان در کیان یک کلینیک معتادین را اعمار کرده بود. بجز همین دو سه مورد چیز دیگری ما ندیده ایم اگر از نظر ما پنهان مانده باشد لطغف کنید. آری یک نتیجه وپی آمد بر جسته ی که این خاندان و خلیفگانش به مردم اسماعیلیه به ار مغان گذاشت عادت شراب خوا رگی وزنبارگی بود که این جامعه ی فلک زده ومحروم را آلوده ساخت. درین مورد نیز یاد داشت های مستند دارم که اگر مایل باشی نوشته می کنم.
      در زمینه ی تحصیل که فرموده ای مردم رشوت می دادند تا پسرانشانرا از مکتب خارج کنند، آنهم تبلیغ ملاهای نیمه با سواد این خانواده بود ور نه اگر کمی تشویق می کردند پسر ودختر مردم اسماعیلیه یکسان بسوی دانش رو می آوردند زیرا ازین نظر محرومیت زیادی را می کشیدند. ما بعداً دیدیم که علی الرغم تبلیغات منفی اینها تعداد زیادی ازنو جوانان مردم اسماعیلیه با الهام از همسایگانش رو به مکتب آوردند وحتا به مقامات بلند نیز رسیدند. خلاصه اگر کدام خدمتی این خانواده نسبت به مردم اسماعیلیه میکردند امروز همه ی ما وشما شاهد آن میبودیم مثل همان دو جماعت خانه ونیز فرقه هشتاد که هدف ومرام مادی، سیاسی ونظامی داشت که البته بعداٌ درین باره باز هم صحبت خواهیم کرد.
      در مورد مردم خوجه که نوشته ای من علاقه وارتباطی با آنها ندارم البته معلوماتی در مورد دارم وهم این رانیز میدانم که خوجه ستیزی رااولاً کی وروی چه عللی در ایران براه انداخت و نوشته هایش را برای آقای شما میفرستاد وجناب هم تکثیر و در بین جماعت پخش میکرد.درین مورد نیز بعداٌ معلومات ارایه خواهم کرد. بااحترام

    • فردوس جان گول موره بیا به پیشم بخور نخود دانه دانه. تو را چی به قطغن یا جای دیگه . تینگ ته تیت تینگ!

      با احترام - ملا صاحب بی نام
      ( از ترس وحشت خان آغا دمممممم - نمی توانم اسمم را بینیوسم. نشود که ترور شوم) چون بسیار نا انسان خونخوار است.

    • كل احمد جان من نوشته هاى شمارا با دقت مطالعه كردم اما بواقعت برايت توصيه ميكنم كه هر دو طرف جز رسوائى ورزالت ودربدرى را به تمام اسمعليان سبب ميكرديد زيرا نوشته هاى خودت فكر ميشود كه كدام تجاوز درحق خودت ويا خانواده ات از جانب يكى از سادات زنكه باز صورت كرفته كه خودرا كرفته نميتوانى وبا يد هر مسائل بى ادبى راكه نمايندكى از تر بيه فأميلى شما مينمائد انجام ميدهى وطرف مقابلت نيز إد عا هاى مبالغه أميز را در مورد كسى كه از او دفاع ميكند بعمل مي اورد تا سر كرمى به انسانهاى رزيل مانند خود وخودت كردد وهر دو طرف زمينه تطويل لا طائلات را فرآهم ساخته ايد كه مسخره كى وسطح نازل سويه شمارا به تمثيل ميكذارد واين مذهب مصفا را نزد دشمنان شان به اندازه اخر كم مياوريد وشما غافل از عواقب اعمال نا بخر دانه خود ها هستيد وتنها خوش هستيد كه مرداريها يت مردم طالعه كنند درحاليكه ارزوى قلبى مولا نا حاظر امام ع تنها وتنها اتحاد واتفاق فرزندان رو حانى أش است كه هر دو طرف مخالف أر شادات امام اتش تفرقه را دامن ميز نيد خودرا نزد امام سيا رو خواهد كرد وشما از نوشته همان حجته اسلا م انتباه نكرفتى كه مذهب را توهين كرد كه عا مل دشنا م ان رزيل شما كر ديديد كه حيف بر أنست كه بالاى ان نام حجهته اسلام را كذاشت ومن از زبا ن بسيارى از علماى عظام جامعه تشيع ١٢إمامى شنيده ام كه خدمات خلفاى فأ طمى مصر وعلما ودانشمنادان وحجتان اسمعيلىرا جز افتخارات خود دانسته وازقدسيت إمامان اسمعيلى به افتخار نام برده اند وأما با مطالعه ارآزيل شما ها شاهد موضع كيرى خصما نه انها خواهم بود كه مرتكب اين ام ا لخبا يث نوشتارى شماهاخواهيدبود زيرا تنها شما قاصر نيستيد وكسا نيكه برضد شما نيز مينويسد درواقع سبب أدا مه اين بحث مسخره كرديده است. كه لعنت خدا وند بتو وبه كسانيكه سبب بد نامى مذهب ما ميكردد.شرق 

    • شما قطغنى بى ناموس قومهاى أرباب يوسف نيك بى هستيد كه واقعا شما قوم بى ناموس وديوس هستيد كه نه به سر وكون خود مقيد هستى ونه هم به ابروى ديكران ومن ياداشت يك ولسوال خلقى را خوانده ام كه در مردم نيك بى يك انسان درست وجودندارد به اسم ولسوال اختر او ميكو يد در شراب نيك بى اول درجه ودر بى ناموسى هم مرده كاو هاى سر جوك كابل از شما خوبتر است كه حد اقل شرم وعزت دارد وأما شما كوستيزنترين مردم دنيا هستيد زن ومرد شمارا خر بكايد وحق شما مردم را مردم كرم على تأله خوب ميداند كه با زنان شما انديوال شده بودند ورباط را موتر وأنها معدن اشيش ته نيك ميداند

    • شاعر دروازى خودش مرده كاو أقاى حقبين بود وهمين أكنون هم به اين وظيفه أش افتخار ميكند واو خودش بى عزت ترين ادم روى زمين بود كه يشت سر يك شخص كه درين دنيا نيست شعر ميسازد وهمين شعر را به زن ودختر خود بساز بى ناموس تر ياكى ير لعنت

    • مردم قطغن را بد نگو که خان آغا دمیت باز سریت قهر میشه. هر چه نباشه خان آغا مرید قطغنی زیاد داره.

      فردوس جان نامت از یادت رفته که مینویشتی.

      الله فردوس جان لب شکر بیا از سر سامانم چشک بیگیر ... تینگ ته تیت تینگ... واه واه میده میده.

      با احترام - ملا صاحب بینام. خودتان شاید بفهمین که چرا اسمم را نمینویسم. لول هاهاها

    • فردوس جان!
      مرا قسم داده ی که چرا به نام خود نمی نویسم وبه نام قطغنی مینویسم، بچه جان من تا حال به نام کسی دیگری نوشته نکرده ام واز نوشته هایم تا حال دفاع کرده ومیکنم. مطلبی را که در باره ی " گلچهره " دیده ای کدام کسی آنرااز همین سایت کاپی پیست کرده است، لِنک همین نوشته در چند کامنت بالاتر است به آن مراجعه وببین که دران نام کیست.اگر من نوشته میکردم معلومات دقیقتر نسبت به قطغنی درین باره داشتم و میدانستم که خانه ی وی در کدام ناحیه ی کابل است واسم پدرش چیست ومادرش چه نام دارد وهم از نظر بیالوژیکی با خان آغا چه قرابت دارد. ونیز روزی نکاح وی نامزاد ش موتر جیپ خان آغارا سنگباران کرد وشیشه اشرا شکستاند که باتهدید جدی خان آغا روبرو شد وناگزیر کابل را ترک گفت و مدتی به روسیه رفت و سر انجام خودرا به آلمان رساند.
      فردوس جان! به نظرم اول سواد فارسی ات را کمی انکشاف بده، و سطح دانش خودرا ارتقا بخش زیرا معیار آدمی را دانش او تبیین میدارد. از دنبال روی این و آن چیزی بدستت نخواهد آمد. گود لک

    • این آقای گل احمد یک دشمن به لباس دوست اصلأ اسمعیلیه نیست و تنها مقصدش نفاق افگنی است و قسمیکه دیده میشود از اعمالش خرسند بوده و به نفاق افگنی بیشترو بیشتربین جماعت وا دارات جماعتی میپردازد . از تمام اسمعیلیان تقاضا میشود که هیچگونه لفظی با این شخص موهوم الحویه رد و بدل ننموده و با سکوت خویش صدا را در گلویش خفه بسازید.

      نیک خواه

    • تا جائكه ازنوشته جأت استنباط كرديد همين نيكخواه ،شير أفكن،جولوى كيان ،بغلانى همه يك نفر است .درين سائت مطالعه كردم كه از افشا شدن خود درهراس است وبه يقين كه نه مربوط به ادارات أمامتى است ونه هم افراد ماجرا جوى دفاع كران ،وحتى از فهواى جملات بى ادبانه اى كه درمورد مقايسه كتاب اسمانى قران عظيم الشان را با بت هاى باميان ويا هم توهينات كفر يت او در مورد حضرت بهترين عالم محمد مصطفى ص بخوبى نمايانكر أنست كه از جانب دشمنان اسلام وبويثره جامعه تشيع وبالأخص شيعان اسمعيلىرارا بى اعتمادى خلق ساخته وجوانان احساساتى كم تجربه را به افشاكرى هاى توام با دسايس را دامن زده كه اكثريت قاطع ادعاهات واهى ودوكمرا درخورد سبكسرترين جوانان عقده اى خلقى نيك ئى كه در طول زندكى شان بر ضد مذهب بوده ومقام إمامت راسياسى فكر كرده اله دست كشور هاى غربى ميدانند كه كار نامه هاى سيد احمد برخوردار وشركاى اين قماشي أش دروجود ثناى نيك ئى درتورنتوى كانادا ونجيب الله جويا جمعا خلقيان دروازوشغنان كه در انتخابات رياست جمهورى بنفع خائين ترين ومفسد ترين كانديد جنرال شهنوازتنى كودتاكر به نفع ياكستان عليه شهريان بيدفاع كابل بمب ريخت رأى دادند ودر شغنان بدخشان با ذبح كاو و كوسفند ازاو استقبال بعمل اوردند ميباشند كه باعث نفاق افكنى كرديده مسؤلين ادارات أمامتى وطرفداران وداعيه داران مقابل بااستفاده ازجوى حاكم بى اعتمادى طرفين براى زيحق جلوه دادن وحق بجانب بودن خويشتن فريب اين داره ماران إلحادى را خورده جامعه يكيارجه ومتحد دامن كير أمام رادر استانه خروج قواى خارجى ازكشور ووضع نابسامان مملكت أسيب يذير ساخته اند .در حاليكه امام يكانه مرجع أتكاوباورمندى جامعه روحانى اسمعيليه است ودرشرائط تقابل با نيروهاى وايس كرا اوست كه مريدانرا حامى ودستكير است وجنانجه موقع تسلط لشكريان جاهل طالب در افغانستان همين ادارات حضور امام بود كه در زير جطر حمايوى اقتصادى وتاميناتى قرار داد وجماعت افغان نسبت به سائر مهاجران داراى هر نوع امكانات بودند ودر صورت بروز حوادث مماثل عقوبت زندكى اين قوم بى اتفاق را تنها معجزه امام ميتواند كار ساز باشد ورنه با اين روند ووقوع حوادث ناكوار رسيدن به زندكى در خور امن ورفاع نكران كننده ارزيابى ميكرددولذا به تمام برادران عرض است كه در مورد اهداف دشمنان مذهب در نقاب مذهب به فرمائش نيروهاى تعصب نكر هوشيار بودوبيدار ونكذاريد از شما قلم بدستان انتر نيت شناس وفيس بوكدار منحيث وسيله جهت نائل شدن شان به اهداف رزيلانه دسيسه افرين ازطريق أنقيطاب وتفريقه دست يابند و خداى نخواسته باعث خشم امام قراركيريم كه إنكاه يشيمانى سود نخواهد داشت .با احترام دعا كوى شما 

    • در کامنت قبلی متذکر شدم که موضوع خوجه ستیزی از ایران نشأت گرفته است زیرا این فورمول اولاً از سوی دکتر امیر حسین شاه خلیلی اختراع و بعداً در دسترس سید منصور قرار گرفت ووی ازان پیراهن عثمان ساخت. علل آن چنین بود که سرهنگ اسعد شاه خلیلی نماینده ی املاک امام در ایران که پشتنا مه ی خودرا به امام شاه خلیل الله میرساند حیثیت سر پرست امور جماعت ایران را داشت، وقتی در اواسط ده ی شصت هجری کمیته ها ی اسماعیلی تاسیس گردیدو در رأس آن اشخاص فاضل وتحصیلکرده قرار گرفت ورهبری فردی به رهبری جمعی جا خالی کرد، با این پیش آمد موقف شاه خلیلی روز بروز رو به تضعیف رفت، لذا به تحریکات، سبوتاژ وتخریبات علیه کمیته هادست یازید. امام، شاه خلیلی را بحضور فرا خواند ولی او امتناع ورزید، بعداً وی پشیمان شده و از امام تقاضای ملاقات کرد، لکن این بار امام به در خواست او ترتیب اثر نداد. خلیلی با عده ی از نزدیکان، شرکاء تجاری و افراد ذینفع خود عملاً از چوکات امور دینی جماعت اسماعیلیه ی ایران مجزا گردید کلیه ی دارائی و مایملک امام وجامعه را به تصرف شخصی خود درآورد. بعد از فوت وی پسرش بنام دکتر امیر حسین شاه خلیلی را طرفدارانش بحیث جانشین پدر ش برسمیت شناختند. امیر حسین خلیلی که تحصیلات داشت مبارزه ی فکری وقلمی خودرا درقبال امامت اسماعیلی تحت پوشش نام خوجه راه اندازی کرد، رسالات چندی همچون " خوجه بد عت نو" نوشت، دلیل این خوجه ستیزی آن بود که شخص دانشمند،محقق و فر هیخته ی به نام جعفر علی لاخانی ازبمبئی هندوستان که در تصحیح وچاپ آثار قلمی اسماعیلی با پروفیسر ایوانف محقق واسماعیلیه شناس معروف همکاری داشت، ومدت ده سال در ایران بود و از سوی امام بعنوان سر پرست امور جماعت ایران توظیف شده بود، لذاخلیلی نقش اورادر ایجاد کمیته ها برجسته می پنداشت. ولی چون طبقه ی روشن فکر و تحصیل یافته ی اسماعیلیه از برکت مکتب ها ومراکز آموزش وپرورش امامت اسماعیلی رقم بالای را تشکیل میدادند،لذا تبلیغات منفی و تحریکات خوجه ستیزی او مؤثر واقع نشد، زیرا آنها میدانستند که خوجه یک مسلک عقیدتی نیست بلکه جامعه یا نژاد اِتنیکی است مشتمل بر اسماعیلیه نزاری، مستعلوی ونیز سنی و شیعه ی اثناعشری پس نمی توان بر چسپ مذهبی به آنان زد و همه را به یک چوب راند، مانند نژاد هزاره که مرکب از اسماعیلیه، اثناعشریه و نیز سنی هستند. واز طرف دیگر موصوف در فعالیت های خود وگول زدن مردم تا حال از نام امام اسماعیلی استفاده میکند.
      در افغانستان عین صحنه تکرار شد، سید منصور که عیناً در موقف شاه خلیلی قرارداردو ارتباط تنگاتنگی نیز با خانواده ی خلیلی دارد و مواد تبلیغاتی از سوی امیر حسین خلیلی برایش میرسد چون علناً نمی توانست بر ضد امامت اسماعیلی مبارزه خودرا قوام بخشد زیرا به نام همین امام وبا سوء استفاده از نام امام وطریقه ی اسماعیلی تا حال توانسته است عوام الناس را استثمار واستحمارکند. ازینرو مبارزه ی خودرا علیه خوجه سازمان داده و هذیان آلود به بدو بیراه گفتن پرداخت وافترا های عدیده را به آنان نسبت داد. دلیلش اینست که اداره و مدیریت وتشکیلات ونهاد های امامتی را خوجه ها پیش میبرند، زیرا آنها از تخصص، کارآئی وتجارب خوب بر خوردار هستند. علاوه بر افغانستان، آنها تشکیلات عظیم و پیچیده ی جامعه ی اسماعیلیه را در سراسر جهان اداره ومدیریت می کنند. هدف ازین تبلیغات منفی آنست که عوام جامعه ی اسماعیلیه ی افغانستان در قبال خوجه ها تعصب، بدبینی و حساسیت پیدا کرده و به ایجاد موانع پرداخته تا حد نهائی کار شکنی کنند. تا در جامعه شرایط خصومت و بدبینی کماکان مسلط مانده و آگاهی های دینی و گسترش فرهنگ و عقلانیت تعمیم نیابد. در واقع ونفس الامر خوجه ستیزی، اصلاً یک بهانه وروپوشی است برای مبارزه و ستیز نسبت به امامت اسماعیلی که باید اصلاً وابداً تشکیلات نوین امامتی درین سر زمین ایجاد نگردد ومردم مانند سابق در تاریکی بمانند. چون در افغانستان از یکطرف سطح آگاهی های مذهبی جماعت نسبت به اسماعیلیه ی ایران فو ق العاده پائین است، واز طرف دیگر فساد لجام گسیخته سرا پای اپارات دولتی را فرا گرفته، لذا این موضوع باعث شد که این سبوتاژ و تخریب کاری تداوم یابد.
      حال که آقای بینام گله دارد که" خوجه ها این فامیل خدمتگار را نادیده نمی گرفتند وتوطیه ها بر علیه شان نمیساختند" اگر براستی در حق این فامیل ظلم شده و خدماتش نادیده گرفته شده، در وازه امام بروی همه باز است، پس مستند، راست وبری از شائبه موضوع را به امام بنویسند، زیرا امام در هدایتش به نمایندگان جامعه ی اسماعیلیه در بنگله دیش ارشاد داشته است که" من به همه جماعت خود اطمینان میدهم که همه وقت می توانید برای حل مشکل خود به من مراجعه کنید." در باره ی هیت اعزامی جامعه ی اسماعیلیه به بنگله دیش و عدم قبول هدایاتش از سوی این فامیلی بعداً نوشته خواهد. با احترام

    • باميانى بى ناموس سخت رزيل هستى كى يك مو سفيد وانهم سيد أولاده ييامبركه ازبطن فاطمه ع است وقوم وهم نثراد امام يكى ازفرزندان زيد بن على زين العابدين ع برادر كوجك حضرت امام محمد با قر را بنام حيوان خطاب كردن ديكر به انسانيت تو نالائق هرزه شك دارم شايد ازنسل ابليس باشيد ويا هم ازنسل حرام كدام سيد هستيد كه سيد را دروقت معامله بامادر قحبه ات درزمان كه نو كشتنى شده بوديدديده أيد كه ان خاطره دادن مادرت رافراموش نكرده اى كه اينقدر عقده اورابدل دارى اكر تمسك دارى كى جنين است لطفا ازمادر جلبت انتقام بخواه درغير ان به كدام تربيه مرد ٧٨ساله اى را كه بهاران زندكى أش را در زندانهاى مخوف كذشتانده اكر كناه هم ازاو بود ولى منا صفه تكليفش مسله عقيده أش به امام بود واكر أكنون او ازردكى با أمام خودرا دارد بكذار كفاره انرا خودش بر كرداند وأمام افتاب است .كس نداندكه كى يس يرده كى خوب است وكى زشت ?تنها امام ميداند نه من ونه تو سك جفنده نا انسان لعنتى كوسمادر مادرقحبه اكر نيك يئ هستى حتمى ازنسل جندين سيد هستى كه در برابر سادات بى تفاوت وجسور هستى وشايد مفعول هم باشى كه شرم وحيا دروجود تو كونى وجود ندارد خواهر وماطر تولامذهب را بجه هاى بيكار وسيد علاالدين بكايد وحتمى ان مرحوم بحساب إيه كوسى ات رسيده است زيرا سيد ها يك اندازه زن دوست است 

    • شرق جان!
      نصیحت شمارا بخوانش گرفتم گرچه ارزش جواب گفتن را ندارد به آنهم خواستم در مورد استنباط شما از مذهب یکی دو نکته بنویسم. تصور جناب شما از مذهب چیست؟ اگر مذهب مورد نظر شما کبک جنگی، سگ جنگی، سلاح بدوش گرفتن، تهدید این وآن، کمین زدن حریفان سیاسی، محو فزیکی اشخاص چیز فهم ومردم دار، شراب و مسکرات و زنبارگی ، تفتینُ خانه جنگی، اتهام زنی، تحمیق واستثمار توده،و در حوزه ی کثیف سیاست روزی در خدمت یک سازمان جاسوسی بیگانه وروز دیگر در گروسازمان جاسوسی دیگر قرار گرفتن ، غیره وغیره است که بزعم شما باید نقد نشود، بلکه مقدس پنداشته شود. باید بگویم که نوشته هایم فقط وفقط بر ضد همین مذهب یا بهتر تر کیش شخصیت است که از ابتدا تا حال صرف همین مذهب نام نهاد وساختگی را به نقد کشیده ام. از نظر بنده سمبول مذهب راستین علم وعالم متعلم ومکتب ومدرسه و وعظ، تعمیم ضوابط اخلاقی،احترام به ارزشهای نیک انسانی، صلح وصفا و پلورالیزم است. اگر در نوشته هایم نقد چنین مذهبی را دیده اید لطفاً نشان دهید تا در محضر همه قلباً پوزش بخواهم وبه نقد ونقد گذاری نقطه ی پایان بگذارم. در غیر آن بگذار تا مذهب نام نهاد وساختگی را که در طی این سالهای متمادی به خورد مردم نا آگاه ، بیسواد وبی خبر از همه جای اسماعیلیه داده اند، نقد شود ودر معرض دید وآراء مردم قرار گیرد تا در ک گردد که "پیران سنتی" این قشر خوش باور ومحروم را سوگ مندانه در جعبه ی سربسته نگهداشته و از احساسات ومعتقدات مذهبی آنان عمیقاً سوء استفاده کرده، عیش و خوشگذرانی شانرا از طریق نذر و نیاز ، عُشر ، خراج و باج مذهبی ودست بوسی این محرومین تمویل نموده اند. مردم اسماعیلیه در طول سالها به نام همین مذهب خرافی یا درست تر کیش شخصیت کوبیده شده اند، طعنه وتملق وزخم زبان این و آن را با گوشت وپوست شان لمس کرده اند.
      اینکه هدایت امام را مبنی بر اتحاد واتفاق تذکر داده ی،مطلقاً درست است که اتحاد و اتفاق در امر خیر ودرراه بهبود ورفاه جامعه بکار گرفته شود نه درامرتعرض وتجاوز به دیار و خانه،مال وناموس وحیثت دیگران، همچنان هدایت امام ما ست که اسماعیلیان همچون برادران وخواهران هستند پس ایجاب میکند که برادران را نباید کشت و به خواهران نباید تجاوز کرد.
      شرق جان! اما در زمینه ی فحاشی تان من با ادبیات مستهجن وفحاشی میانه ی خوبی ندارم آنچه گفته ی برای خودت نثار می کنم.

    • آقای بی نام!

      میگویند:

      چوکنعان را طبیعت بی هنر بود
      پیامبر زاده گی قدرش نیافزود

      اولاً قسمیکه در شعر فوق حضرت سعدی فرموده، پیامبرزاده گی به قدر و ارزش کسی نمی افزاید. قابل هم فرزند حضرت آدم بود و خودت میدانی که بکدام سرنوشت گرفتار شد. و خداوند (ج) هم برتری انسان را در تقوای آن میداند نه در نسل آن. دوم سگ های کیان (سید کیان) در اصل سید نیستند آنها اعراب های فراری هستند که خود را سید قلمداد میکنند. میدانم تو قبول نمیکنی زیرا تو هم از جمله ی همین سگ ها هستی. در مقالات بعدی انشاالله با اسناد و مدارک این را اثبات خواهم کرد.

      ازینکه تا حد توان دشنام دادی، فکر میکنی که من ناراحت میشوم. هر گز چنین نیست زیرا تو دیگر استدلال منطقی نداری. راستش در ابتدا میخواستم که من هم مثل تو دشنام کار بگیرم ولی اینکار را نمیکنم. زیرا من مستقیماً داستان های سکسی خودش، پسرانش، دخترانش، نواسه هایش، و عروسانش را مینویسم. دیگر از شاید و باید حرف نمیزنم.

    • واقعآ شما راست میگویدبرادر"سگ دصحرا بی ادبی بسیار معاف گو د صحرا" وسگ را هرچی کش کش کنی آدم خور شده میرود بگذاریید تا سگ واری روز تا بیگاه وشب تا صبح غوغو کنه ویا گو واری بوی بته به خوب گفتن کس کس خوب نمیشه و به بد گفتن کس کس بد .
      شاعربزرگوارفرموده اند.
      به خوی بد مشو چون سگ نمودار
      نگیری راه مردم قصد آزار
      دل خودش که راه انسان را انتخاب مینماید یا از؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • همین بچه جانت زن و دخترت را بگایه
      کلان گفته نشود من در دانش تو را شاگرد هم نمیگیرم

    • أقاى باميانى نخست سلام به انانيكه احترام بمقام انسان رادر سر لوحه كفتار وكردارش قرارميدهد وبا زبان أدب ومنطق رسا بجواب مييردازدونه مانند أقاى بينام كه احساساتى وطفلانه يأسخ شمارا با دشنام داد بهرحال .
      خدمت شما احتراما كلايه دارم كه متكى بكدام مدرك وريفرينس حكم سيد ونا سيد بودن يك جميعت را كه مربوط به اين خانوادهرا قطع نظر ازكبك بازى وسك بازى وزن باره كى كه ان ارتباط به محيط اجتماعى كه رشد نموده ميباشد زيرا من نيز يكى ازين اتنيك هستم كه ذيلاسير وسفر مهاجرت نياكانم را با استفاده از تاريخ معتبر كوثر النبي يثروهشى درتاريخ سادات افغانستان تحقيق داكتر سيد جعفر عادلى مورخ نامور كشور نشريه قم بطور امانت بسمع شما ميرسانم !
      براي نخستين بار درسال٧١٠ه ج به اسم سلطان سيد احمد كربلائئ معروف بشاه برهنه ازعراق عازم افغانستان شده است سلطان سيد احمدكبير ( ملقب به شاه برهنه )سيد عالم مبارز عابد ومجتهيدجامع الشرائط بود كه قصص الانبياء ازجمله اثار اوست كه مدت سه سال درشمشير سنك يكاولنك باميان بطور اختفا زندكى كرده وأمير تيمور كور كانى درين غار بحضورش مشرف وشاه دخت حليمه دختر خودرا ب تزويج او در مياورد كه خودش جكونكى امدن خودوهمراهانش به زبان ساده شعرى جنين بيان ميكند !كمربست إخوان به ما شش نفر. زايران رسيديم اين جا نكر از أنجمله سه تن على نام داشت. يكى بود أعرج بخودكام داشت. يكى يوست يوشيده اندر بدن. دكر داونز مجنون يا وه سخن. جهارمجلالاست وينجم حسن. ششم كمترين عبد الله من. به سه ماه وده روزوينج دكر. رسيدم ز خاورسوى باختر صفحه٨١تاريخ فوق نظر به ادعاى مورخ كه نسخه خطى كتاب قصص الانبياء بخط سيد درنزد يك تن ازسادات يكاولنك به اسم سيد اكبر شاه موجود است كه مقبره أش درهرات باستان است ص٨٥ثمره ازدواج شاه برهنه باشادخت حليمه يك يسر ويك دختر كه يسرش سيد شاه محمد شاعر نامداشت كه ازاو دويسر مانديكى سيدشاه حسين عارفين (ملقب به عاقلين)بود كه جد سادات كيان است ويسر دوم ان سيد عابدين كه أولاده شان سادات سنكلاخ وشاه قبادمشهور ترين شان است ص٩١همان مرجع كه سيدشاه حسين ٤فرزند كه كوجكترين ومعروفترين انها سيد تراب است كه در دائزنكى به شهادت رسيد ومقبره أش انجا است از شاه تراب نيز ٤يسر ازجمله سيدقاسم ص٩٣همان مرجع كه فرزند أوسيد ناصر وفرزند أوسيد منصور وفرزند او سيد على وفرزنداوسيد سيد حارث وفرزنداو سيدشاه صالح معروف به إبدال كه مقبره أش در دره زارغه دوشى است وفرزند او سيد مرسل وفرزنداو سيدسليمانوفرزند أوسيد شاابوالهادى نخستين مكى ازجانب امام روزكار شاه حسن على إقاخان اول كه درمحلات وكرمان ايران زندكى داشت توظيف ميكردد كه مقبره أش دردره أسكار است كه اين سادات را قبل براينكه دردره كيان مسكن كزينشوند بنام سيد أسكار نام ميبردند كه همين أكنون نيز دربين ديكر سادات أولاده سلطان سيداحمد كبير سادات أسكار ميكويند كه اوداراى ٤يسر بود كلانتريت فرزنش سيد مهدى است وخردترين فرزندش سيد شاه حسين معروف به شاه سيد است واوهم داراى٤يسر كه سيد ميرزا ٢سيدجعفرخان٣سيد يعقوت شاه وخرد ترين ان سيدكوهر خان است واز سيد كوهر خان ٣يسر ١سيدفريدون شاه كه مقبرهأش دركولاب تاجكستان است كه درزمان امير عبد الرحمن اواره بوده است ٢سيدتيمور شاه كه در شاه حسن كيان مدفون است ٣سيدنادرشاه خان كه نيز دركيان مدفون است اينس سلسله اين سادات
      دوستان محترم اين عرائض راجهت معلومات مزيد شما وباميانى صاحب تقديم كردم كه اكر با هر كس مخالفت داريد وان مربوط به طرز برداشت شما است واكر يك موضوع را در سائت نشر مينمائيد لطف كرده سند علمى وتاريخى انرا ارائيه داريد ونه جهليات محض عقده مندانه را اميدوارم دوستان از نوشته ام انتباه منفى نكرانه نكيرند وبه تاريخ مراجعه كنند زيرا از وارد كردن اتهامات وبه زبان اوردن فحش كه نمايانكر ضعف منطق وعدم سويه ابراز كننده رامتبارز ساخته فضاى بى اعتمادى را أرمغان جامعه ميدهد زيرا تمام روابط اجتماعى بر يايه اعتماد استواراست .كرجه سيد بودن ملاك نيست جز تقوا ودر أئين مقدس اسلام جرم يك عمل شخصى است واتهام تازمانيكه محكمه حكم صادر ننمايد جز ادعا محض نتيجه ان صفر است ونيز برائت الذ مه حالت أصلى است واين اتهامات وارده را تنها محكمه ميتواند ثبوت كند ومن به اين باورم كه يك ملت متحد موفق در امورات خود است واكنون اكر منصفانه بر رسى شود تمام نارضايتى ها ازبيعدالتى ها است اكر جامعه ما متحد باشد وجرا نتوانيم مانند سائر أقوام در جامعه سياسى افغانستان جائكاه بدست اورده كادرهاى تحصيل كرده وبا تجربه خودرامطرح سازيم وهمين حالا جند نفر وزير،والى،معين وسفير داريم ?ازكدام ملئت ما كم هستيم ؟وجرا عقب مانديم ؟وجرادربازسازى موزون مناطق ما مورد بى مهرى دولت است ؟وجرا كادرهاى مطرح ما بى سرنوشت است؟مقصر كيست ؟به عقيده من بى اتفاقى وحسادت بين خودما ودولت نيز درموجوديت جنين فضاى حاكم برسرنوشت جامعه ما براى ما ارزش قائل نيست واكر همين وكلاىانتخابى ما دولت بأمير فشار قراردهند جرامردم ما به كرفتن يك تذكره ويا ياسيورت رشوت بيردازداكر ميخواهيد كه اين وضع آدامه يابد ومردم بما خنده كنند با قلم رسا بون هراس همديكر خودرا توهين كنيد كه ديكران نيز بتو ومن با جشم حقارت نظر اندازند.با احترام يكى ازسعادت خواه شما
       

    • سلام كل احمد جان !
      اولا أزشما تشكر كه حرف بد را جواب بد ندادى وثانيا كدام مذهب به سك بازي ومرغ بازى وفعل هاى زنا توصيه كرده است؟وأفعال بد انسانها مربوط به محيط اجتماعى است ازانست كه ميكو يند اكر انسانها زاده به محيط اجتماعى است يس بايد محيط را إنسانى سأخت وثالثا جه خوب است كه ازحرف بد من بد شما نيز أمد واكنون خودت دست را بالاى سينه ات بكذار وباخود محاسبه نمائيد همين مسائل راكه به ادرس يك شخص موسفيد وكلان يك قوم ومنطقه به سائت هاى ميكشانيد وايا ان شخص متأثر وما يوس نمى كردد كه من به اين شخص جى مصيبت افريده ام؟اكر براي شخص خودت خداى نخواسته كدام ضرر رسيده است ميتوانيد به دادكاه مراجعه كنيد ودرغير ان تفتيش عقائد انتقاد بيمورد بدون انكيزه كارييست جرم وغير أخلاقى كه عدم سويه يك إنسانرا نمايندكى ميكند مثلا من شما را هيج نميشناسم وجرا بدون دليل بشما درد سر خلق نمايم كه اين عملم نوعى ازنقص فكرى محاسبه ميشود وبه همين شكل نقاط نظر شما بدون موجب به ادرس ان شخص به عدم سويه فكرى ات نميكند؟به يقين كه ميكند ازينروبكمال احترام تقاضاى من أزشما اينست كه با دامن بالا كردن ورسوايى ها به دشمن مشترك ما وسيله اهدأ ميكنيد اكر مكتب خوانده باشئد به جه اندازه متأثر از زخم زبان جهال به ادرس مذهب ومردم ما شده ايم وبر عكس درمورد سائرمردم ومذاهب نيز حرفهاى وقصه هاى جاهلانه شنيده بوديم مثلا در مورد مجاهدين بما تبليغ نهايت خصما نه صورت كرفته وبعد ازسقوط مرز بندى ها همين أكنون معلوم شد كه همه مجاهدين يك نوع نيستند زيرا ينج انكشت برادر است وبرابر نيست اميد وإرم مطلب قلب خودرا بشما فهمانده توانسته باشم دوست انتر نيتى ات شرق

    • مرحبا! دانشمند بزرگ، سطح دانش ات از طرز کامنت گذاری ات پیداست، دانشمندان کذائی " پیرها" تا حرف های بی ادبی نزند چگونه دانشمندی او معلوم گردد. ولی آنطوریکه در علم اخلاق اسلامی آمده است " عالِم قبل از عالِم شدن باید انسان شود، پناه بر خدا از کسیکه قبل از آدم شدن اوعالِم گردد". شاید تو مثل پیرها یت به این مقوله ی اسلامی باور نداشته باشی، بهر صورت خوانند گان این سایت شاید سطح اخلاقی شما وامثال شما ونیز از گل احمد وامثال اورا به قضاوت خواهند گرفت.

    • آقای نیکخواه!
      فکر میکنم در کدام یک از شعبات شورای علما پیاده هستی و فتوا دادن را از آنها یاد گرفته ی، ورنه کسی بدون تحقیق و علم آوری در یک مورد خواه حقوقی ویا غیر حقوقی فتوا صادر نمی کند. یا شاید تصور من درست نباشد و منظور شما از اسماعیلیه، همان اسماعیلیان نام نهاد کیانی ها باشد. اگر چنین است گفته ی شما صدق میکند،زیرا من ازاسماعیلیان نام نهاد کیانی ها فرسخها فاصله دارم. و معتقدم که این فرموده ی ناصر خسرو بزرگ مصداق حال این گروه ی استثمار گر واستحمار سازاست آنجا که میفرماید " پیشروان ناحق خویشتن را مانند پیشروان حق کرده اند واندکی از سیرت ایشان گرفته اند بظاهر حال رواج کار خویش را کنند ولیکن ایشان در دعوی خویش بر باطل اند" ( وجه دین گفتار اول ص 10) در مورد نفاق افگنی بین جماعت وادارات جماعتی که مرا عامل آن تصور کرده ای، حاشا که من چنین کرده باشم ویا در مخیله ام گاهی چنین تصوری خطورکرده باشد. من به جماعت عزیزی که هدایات امام شانرا سر لوحه ی برنامه ی زندگی شان قرار میدهند احترام وتکریم فوق العاده قایلم و فقط دکاندارن دین را نقد کرده ومیکنم. خواه کسی را خوش آید یانه ولی خوش می شوم که نوشته هایم بدون حب وبغض نقد شود که آیا خلاف واقعیت است یا واقعیتها به تصویر کشیده شده است. با احترام گل احمد.

    • یکشخص پیش خانم خود آمد و گفت:
      امروزهمه مردم مرا ملامت کردنداما من خود را ملامت نکردم،البته باصطلاح عامیانه مرغ آن شخص یک لنگ داشت.
      آقای نویسنده گل احمد!
      آیا خودت پدر و مادر دارید؟خدا کند که ایشان حیات باشند اگر ایشان حیات دارند من پیشنهاد مینمایم که:
      لطف نموده همین موضوعات که به ضم خودتان درست و اصولی شمرده میشوند را با ایشان در جریان بگذارید من مطمین استم که آنها شما را رهنمایی خوب خواهند نمود و انشآالله راه درست و صراط المستقیم را نظر به تجاربی دینی و مذهبی و زندگی شان که دارند بشما خواهند فهماند.
      اگر خدا نخواسته ایشان در قید حیات نیستند چرااین قدر باعث میگردید تا مردم آنها را دو و دشنام دهند؟ مشوره این حقیر بشما اینست تا از علمی که دارید از آن در جهت اتحاد،اتفاق و یک دلی و صمیمیت بکار برید با بدی و اتهام بستن کار به هیچ جایی نخواهد رسید بغیر از ندامت و پشیمانی.
      شما میتوانید نظرات مرا امتحان نماید و ببینید تا چی اندازه برایتان مثمر تمام میشود و ازعذاب وجدان هم دور میگردید

    • در پاسخ پاهین تان که عنوانی آقای نیکخواه نوشته اید لطفآ به جای کلمه "ح" در استعمار کلمه "ع" را استعمال نماید باید یاد آورگردید که این بار اول شما نیست که این کلمه را در لغت استعمار غلط استفاده نموده اید بلکه چندمین بار است آقای مهدی مشهور به گل احمد.
      خداوند برایتان عقل سلیم عطا بدارد

    • از نگاه گرامر اگر شما نقد گردید ببینید!!! اولآ لغت کامنت English یا انگلیسی است خودت باید اول زبان مادری ات را خوب بیاموزی بعدآ انگلیسی را یک.
      دوم لغت دانشمندان و پیران جمع میباشند نه مفرد.
      سوم در آخر جملاتی که برای (جمع اشخاص)استفاده نموده ایدحرف های بی ادبی نزند، نه بلکه نزنند استفاده میشود.
      بعد از آموختن این همه از دین،مذهب و انسانیت مثال ارایه بدارید.
      با معذرت گر چی دینداری شما هم خوب برای همگان معلوم و هویدا است

    • برادرم نهايت توصيه خوب را.به اين شخص دلسوزانه وبامحبت انجام داده ايد ومن نيز درجندين نظرم برايش يشنهاد كرده ام زيرا كسى كه داراى فأميل وعزت فأميلى باشد قطعا بفاميل وشخصيت يك انسان مشهور ومردمدار ومو سفيد بدون كه برايش ضرر رسيده باشد بدو بيراه نمينويسد ومن تشخيص داده ام كه اين شخص ميخواهد نام خودرا بكشد ومانند همان شخصى كه در خانه كعبه مردارى خودرا بى تربيانه انجام داد .وكسى ازاو سوال كرد كه جرا اين عمل را درين مكان مقدس نمودى ؟واو درجواب كفت ازاينكه هيج كس مرا نميشناسد ودرهيج محفلى ازمن نام كرفته نميشود وخواستم كه نامم را هميشه ورد زبان سازم وخواستم اين عمل را درين مكان نمايم كه همه تبصره كنند كه اين ادم يسر فلان وباشنده فلان منطقه اين كار بد را انجام داد ومن بخاطر تبليغ وشناختى كه ازمن داشته باشند وكناه ان بمن ارزش ندارد وحال اين دوست ما شايد ادم بد نباشد ازينكه ازيك فأميل محروم وبى نام ونشان است وبايد همين اعمال بى احترامى را به كلان قوم ويك ريش سفيد انجام دهد تا مردم بكوئيند كه يسر فلانى نام يدرو نياكان خودراكه كم نام تاريخ بودمعروف سأخت ومن فكر ميكنم كه اين اعمال از بى تجريبكى عده كه كلان وبزرك كه اورا از عواقب أعمالش ممانعت كند محروم است . ازينرو از شما تشكر ميكنم كه خوب نصيحت برادرانه را برايش انجام داديد وخداوند همه را بصراط المستقيم كه همنا معرفت حقيقى امام زمان كه او كامل وتمام است وما نا تمام توفيق هدايت كرداند زيرا ازخصومت وخشونت جز اب را به أسياب دشمن ريختاندن است وهمه جنك به رسن خدا ودامن امام كه جانشين ييامبر بزر كوار اسلام حضرت محمد ص است بزنيم وجز استان ودركاه او رستكارى وجود ندارد. برادر شما شرق 

    • اين كل احمد دريك جا مهدى نام كذارى شده وأما نهايت.ضربه كوشتى ازكدام سيد ديده كه سخت عقده اى است إ در غير ان جى علت است كه اينقدر موضع ضد سيد را اتخاذ وحتى به جهل نسبى انها بدون ريفرينس اكادميك سيستم ريسرج كه يك علم مثبت است كه ادعا را مستند ميسازد ولى بدون ارائيه اين مستندات ادعا ويا مقاله قابل قبول اكادميك قرار نكرفته وحيثيت نويسنده لكه دار شده بنام ماجرا جو بخود بد بينى هارا فرآهم ميسازد اميد نويسندكان جوان اصول وموازين علمى را ملاك عمل قرا داده از بافت جهليات دست وردارند تا با با شد كه سبب نفرت اجتماع قرار نكيرد

    • سید منکر(سیدمنصور) امروزو خردجال زمان حضرت عیسی علیه السلام

      سید منصوروخردجال یکسان بکرده مخلوق الله پریشان
      مبین خواب خیال سر پرستی تراآخر شده آن باده مستی
      جماعت شد ز اعمال تو آگاه دروغ میگفتی هر گاه وبیگاه
      دیگراین بازیها فرسوده گشته درین عصر اتوم فهمیده گشته
      به مثل گاوپیرکنجاره درخواب به جیب مردم بیچاره بیتاب
      نماصرف نظراین خواب خرگوش توازخواب ضلالت آی درهوش
      نه بیتوانی توپنهان نور آفتاب به چشم کورکی بینی تو مهتاب
      نفهمیدی هنوز معنیی کونسل بمال دنیوی کردی توکل
      تورا رانده امام وقت ز درگاه تومنسوخ گشته هیچ نیستی آگاه
      سگ دیوانه گر حمله نما ید اوبیمار است در هر وقت شاید
      سید منصورشده مانند آن سگ نماید حمله بر هر کس یکایک
      گهی حمله به دفتر امامت نخواهد دید دیگر روی سلامت
      نماید حمله گاهی در جماعت ازین بد تر نخواهد شد خیانت
      گهی او بشکند دروازه را .. نماید پخش دروغ آوازه را
      کسی گمراه شود هرکار نماید ازین بدبختی ها بسیار نماید
      سیدمنکرنه دین داردنه مذهب لگد کوبد گهی مانند مرکب
      دودست اوخطاخورده زریسمان اواستمداد کند با چشم گریان
      نماید گریه ها و عذر و زاری بدست آرد دل چند بی وقاری
      اوباید پول دهد هرروزبه احمق خطا کاری شان یابد رونق
      شودروزی نه پول باشدنه مردم نه پالان باشد نخطه نه پردوم
      توهرچه کشت کنی بینی درآخر به باطن تو یزید سلمان بظاهر
      اگرجلوه دهی خود را تو زاهد همه اعمال زشتت است شاهد
      به بین تو بیدینی و بی کتابش ضررکرده به مردم التهابش
      کسی احمق شودکارش همین است نشان شمربن جوشن چنین است
      اوهم تیغ را کشید در روی مولا به خود القاب گرفته لعنت الله
      سید منصورشمرراهست برادر کشیده تیغ این هردو برابر
      یزید بود سرپرست شمر کافر سید منصورصفت بودند رهبر
      به ایران است کسی اسمش خلیلی سید منصورازوخواهد دلیلی
      هدایت میکند او را از ایران .. بود او نا قبول امر و فرمان
      اوهم سید بود مانند منصور زفرمان امام چشمش شده کور
      چه خوش گفته کسی این شعرطناز (کندهم جنس باهم جنس پرواز).
      کند اورهبری این مرد بد بخت سید منصورگرفته یار سرسخت
      مرام ومقصد هردو یکی است به کار حضرت مولا شکی است
      زیک روفرق این هردو زیاداست خلیلی باسواد این بی سواد است

      آنلاین : سید منکر

    • سید منکر(سیدمنصور) امروزو خردجال زمان حضرت عیسی علیه السلام

      سید منصوروخردجال یکسان ­­<> بکرده مخلوق الله پریشان
      مبین خواب خیال سر پرستی <> تراآخر شده آن باده مستی
      جماعت شد ز اعمال تو آگاه <> دروغ میگفتی هر گاه و بیگاه
      دیگراین بازیها فرسوده گشته <> درین عصر اتوم فهمیده گشته
      به مثل گاوپیرکنجاره درخواب <> به جیب مردم بیچاره بیتاب
      نماصرف نظراین خواب خرگوش <> توازخواب ضلالت آی درهوش
      نه بیتوانی توپنهان نور آفتاب <> به چشم کورکی بینی تو مهتاب
      نفهمیدی هنوز معنیی کونسل <> بمال دنیوی کردی توکل
      تورا رانده امام وقت ز درگاه <> تومنسوخ گشته هیچ نیستی آگاه
      سگ دیوانه گر حمله نما ید <> اوبیمار است در هر وقت شاید
      سید منصورشده مانند آن سگ <> نماید حمله بر هر کس یکایک
      گهی حمله به دفتر امامت <> نخواهد دید دیگر روی سلامت
      نماید حمله گاهی در جماعت <> ازین بد تر نخواهد شد خیانت
      گهی او بشکند دروازه را .. <> نماید پخش دروغ آوازه را
      کسی گمراه شود هرکار نماید <> ازین بدبختی ها بسیار نماید
      سیدمنکرنه دین داردنه مذهب <> لگد کوبد گهی مانند مرکب
      دودست اوخطاخورده زریسمان <> اواستمداد کند با چشم گریان
      نماید گریه ها و عذر و زاری <> بدست آرد دل چند بی وقاری
      اوباید پول دهد هرروزبه احمق <> خطا کاری شان یابد رونق
      شودروزی نه پول باشدنه مردم <> نه پالان باشد نخطه نه پردوم
      توهرچه کشت کنی بینی درآخر <> به باطن تو یزید سلمان بظاهر
      اگرجلوه دهی خود را تو زاهد <> همه اعمال زشتت است شاهد
      به بین تو بیدینی و بی کتابش <> ضررکرده به مردم التهابش
      کسی احمق شودکارش همین است <> نشان شمربن جوشن چنین است
      اوهم تیغ را کشید در روی مولا <> به خود القاب گرفته لعنت الله
      سید منصورشمررا هست برادر <> کشیده تیغ این هردو برابر
      یزید بود سرپرست شمر کافر <> سید منصورصفت بودند رهبر
      به ایران است کسی اسمش خلیلی <> سید منصورازاو خواهد دلیلی
      هدایت میکند او را از ایران .. <> بود او نا قبول امر و فرمان
      اوهم سید بود مانند منصور <> زفرمان امام چشمش شده کور
      چه خوش گفته کسی این شعرطناز <> (کندهم جنس باهم جنس پرواز).
      کند اورهبری این مرد بد بخت <> سید منصورگرفته یار سرسخت
      مرام ومقصد هردو یکی است <> به کار حضرت مولا شکی است
      زیک روفرق این هردو زیاداست <> خلیلی باسواد این بی سواد است

      آنلاین : خردجال امروز

    • و پیر شما با کشتن مردم خود را مشهور می سازد

    • بد کردی تو بیدین لا مذهب همراه همی دروغ پراگنی و شعر های مزخرف ات و باید همین حالا گفته شود که این اعمال شیطانی تان دیری دوام نخواهد نمود بترسید از روزیکه باز از شما حساب این همه جنایات تان پرسیده شوند و نظر به این اعمال تان دست ترحمی هم طرف تان دراز نگردد باز هم باید گفت که به چل چل شما سگ های خوجه ها که بدون شک این رجز خواهنی های تان بنآ به هدایت آن سگ های ملعون و پیرو کار های امیرالجیوش ها میباشد هیچ تآثیری بالای مریدان بر حق مولای زمان وپیر بزرگوار نخواهد داشت وبرعکس نفرت ونفرین این جماعت خدا پرست بشما و عامیان مرتد شما هر چی بیشتر خواهد گردید.
      میگویند بیننده عقل چهل وزیر را دارا میباشد،مردم خیانتکاران و خدمتگذاران را خوب تفکیک نموده اند ومیدانند کیها خدمتگاربوده و استند و کیها دلالان و تجاران بنام مذهب و یک نفرشان چند اداره.... را به سود خود و باداران خود میچرخانند.
      لعنت خدا بشما، یک روز در دنیا و آخرت روی سیاه میشویید

    • قبلآ تا سال 1389مخفیانه علیه ادارات امام کار مینمود و حالا آشکارا،،،،،،و وقتی مخفیانه کار مینمود امام زمان نظر به دلیل تو بی منطق هیچ نمیدانستند وبه اصطلاح خدا ما را ببخشد در عالم نا فهمی لقب وزیر خویش را برایشان اعطا نموده اند توبه توبه استغفر الله عجب دلیلی و عجب عقیده ای......
      واقعآ دوستی که شما را لقب الاغ را داده اند برای شما بجا است شما یک مومن نه بلکه یک شیطان استید.

    • آقای گل احمد،

      اگر واقعأ اسمعیلیه هسثی در آن صورت ارشادت امام زمان حضرت نور مولانا شاه کریم الحسیی (ع) را قدرگذاشته وبجای شعله افگنی احساسات جماعت بخاطر دشمنی شخصی ات، به دفتر عدلی و حقوقی در همین تورنتو مراجعه نموده و با پیشکش اسناد و شواهد دست داشته، شکایت خود را رسمأ و بشکل انسانی تر بعرض میرساندی و طلب حق مینمودی!

      جناب شما با فخر فروشی بی حد و اندازه فقط خود را دانسته، باسواد و آگاه هر مطب جلوه داده و تمام اسمعیلیان افغانستانرا بیسواد و یک مشت فریب خورده قلمداد میکنید که این هم در تضاد با هرگونه شرافت انسانی قرار گرفته و نیز بدور از خرد میباشد.

      در خاتمه آقای گل احمد، من در خود توان آنرا میبینم که شما را بشکل رسمی وبا تضمین مصئونیت نزد سید منصور نادری همراهی نمایم تا بوانید بدون کدام ترسی دادخواهی نمائید.

      و اگراین پیشنهاد را قبول نمیتوانی، سپس از داد و فریاد زیر پوشش نام مستعار و از پشت پرده چه مطلب دیگری جزء تحریک احساسات جماعت که در واقع برخلاف هدایات، ارشادات و توقعات امام است، میتوان داشته باشد؟

      آهسته آهسته از پیام دیگران چنین برداشتی میشود که گویا این آقا چه یک انسان پررو!!؟ است و با آنکه میداند خنده لطیفه سرائی اش تمام شده ولی بازهم رهاکن لطیفه سرایی نیست.

      خرد مند باشید آقای گل احمد،

      نیکخواه

    • آقای بی نام!
      انتقاد شما بجاست و آنرا میپذیرم زیرا نسبت کمی وقت نتوانسته بودم موضوع را بصورت واضح بیان کنم. میخواهم درین رابطه کمی وضاحت بدهم. منظورم این بود که تا سال 1383او با ادارات نی همکاری داشت ونی مخالفت و لقب را که تو میگویی هم در آن سال برایش داده شد ولی او مخالفت اش را از آن به بعد الی سال 1389 بصورت تبلیغات ادامه داد و بعد از سال 1389 مخالفت هایش را شدت بخشید و عملاً برای از بین بردن ادارات اقدام نمود. نمونه های از فعالیت های شوم اورا در نظریات قبلی ام نوشته ام. همچنان باید متذکر شوم که لقب حجت برای عبدالله شیعی و حمدان قرمطی هم داده شد در صورتیکه انها بعدا با مخالفت علیه امام به پا ایستادند درست مثل همین پیر مرد. به نظر من الاغ کسی هست که تمام جنایات سید منصور را نادیده میگیرد و الاغ وار درخدمت او قرار دارد.

    • كل احمدخان من ترا خوب ميشناسم وحتى ادرست را ميدانم زياد نوشته هايت راكه بنام خودت نشر كرده اى مطالعه كرده ام مطالب علمى ات خيلى مفيد است وبه اصول ريسرج نكارش يافته است واكر اين كامنت هاى خودرا نيز بران وفق دهيد بهتر است .واين داستان ضعيف وبى سويه به تحصيل وفهمت مطابقت ندارد اين مسائل كه اكثرا ارزش كرفتن وقت را ندارد ونمايندكى أز تعصبا ت بى مفهوم وزايد كه حشو أدبيات است به خودت مناسبت ندارد وخودرا به دهن مطبوعاتى ومجموع جامعه ات را درخورد هذيان كويان بى فرهنك نداده وخود را درقطار انسانهاى لاوبالى قرا رندهيد وبه تحرير مقالات مفيد واموزنده كه سبب غرور ملئت ومردمت كردد أقدام كرده وبا اين ميتود ضد بازى ومضحك وداع كرده با نوشتن دوسطر از كسانى كه أزشما متأثر شده معذرت خواسته واين كار شمارا خرد نميسازد وبرعكس به وجهه علمى ات مي افزايد زيرا زخم زبان بد تر از زخم شمشير است ونبايد أنسانان فرهيخته ونخبه خودرا درجوال مردمان كه از مدرنيت وتمدن لا يتناهى فاصله دارند داخل سازد .ومردم را توهين كند .زيرا اين سيتم راكه بخود مسير قراداده ايد وجدان خودرا مى ازاريد ومردانه مانند جوان مردان وعياران به حيث عنصر مثبت أنديش جامعه. خودرا مطرح كنيد كه مردم همسويه خودت علاقه ديدن شمارا داشته باشئد ومن فكر ميكنم بد ترين انسان انسانهاى اند كه زبان شور وكنده داشته باشدوإنسان معقول وشيرين زبان وباادب تاج سر مردمش است من أنجه شرط بلاغ است با تو ميكويم تو خواه ازنصحتم يندكيرى وخواه ملال دوست شما ارش 

    • این چتیات و دروغ ها ی شما هیچ جایی را نمیگیرد،بدون شک الحاج سید منصور نادری یک مرید سرسپرده امام زمان نور مولانا شاه کریم الحسینی حاضر امام است،و من چیزی را که میگویم هیچ تردیدی در آن ندارم و برای من ثابت است و از شما تقاضا مینمایم تا منحیث یک انسان آنقدر ذلیل نگردید که برای بد نام نمودن یک شخص به این اندازه پست فطرت شوید همه میدانند مبارزه عادلانه این شخصیت بزرگوار بر علیه چی کسانی و چی بی عدالتی ها و خود خواهی ها است ؟کسیکه شب و روز در یادو لطف امام زمان خود باشد احدی من النا سی با اغراق و بد گویی به ایشان آسیبی رسانیده نمی تواند.
      از نگاه مذهبی من میتوانم سوال های خیلی مشکلی را از خودت داشته باشم اما باور کنید با در نظر داشت بسیاری مثایلی که منجر به بد نامی همه خواهد گردید از سوال نمودن آنها منصرف میگردم ای کاش روبرو میبودیم و همه چیز را شعوری وعادلانه صحبت مینمودیم.

    • واقعیت میگوید برادر عزیز و دانشمند!
      این انسان خود خواه و استفاده جو که از روی منافقت و دو رویی و بد گفتن به این مقام رسیده و بنام مستعار گل احمد مینویسد فکر میکند عقیده همه را اغفا خواهد توانست شاید این دروغ های شاخدار شان که مانند اسپ گادی که دو طرف چشمش را پوشانده اند و تنها یک جهت را میبیند بالای مردم ما اثرگذار واقع شود اما نه مردم ما تاریخ دارند،مطالعه دارند و درک دارند.
      من باز هم از شما قلبآ تشکری مینمایم بخاطر آگاه نمودن این شخص خودخواه ومن هم به این آقای خدمتگار توصیه مینمایم که بس است و دیگر دست از اینقدر خود خواهی و منافقت بردار و آتش کینه و کدورت را در بین جماعت مشتعل نگردان از خدا و از امام زمان بترس.

    • أقاى باميانى من در موارد يشنهاداتم به شما الاغ خطاب نكرده ام زيرا انسان را اشرف مخلوقات ميدانم وحتى امتياز انسانهارا بتاسى ازارشادات إيه مباركه وان أكرمكم عند الله آاتقاكم ميدانم كه جز تقوا ديكر جيز نيست باورمندم ومنظورم ان بودكه انسانهاى قلم بدست وانتر نيت شناس مردمان ساده بومى متعصب نيست بلكه منورين جامعه اند واين منوريترا درقالب أدب وتربيه مدرن بايد كنجانيد ومن بشما يشنهاد نيز نكرده ام كه كسى را دشنام مدهيد ولى كفته ام كه شائسته مقتضيات ميتود نويسندكى خودت نيست ووظيفه مردمان كوجه وبازار است نه مردمان با فرهنك عصر وزمان واز جانبى دفاع ازادارات را ميتوان در روشنائى اوامر مولا نا حا ضر امام وطريقه ييشبرد ياليسى مثبت همه شمول بدون اغراض خصومتهاى مولد جامعه نمونه افغانستان كه داراى هزاران عيب ومعائيب كه ازمجموع عقب مانى هاى مملكت الهام كرفته است يكجا كرد واز موقعت ييش امده باد وبخار خودرا خالى كرد كه اين نوع اقدامات سو استفاده جوئى از نام مبارك امام ومذهب ميباشد وازينرو من به مخالفت وموافقت أشخاص وافراد كار ندارم وشريفانه سوكند ميخورم كه اوامر امام را ميتوان بدون خشونت تطبيق كرد ونه با خشن وتعصب وقوم نكرى وسمت يرستى وغيره وغيره كه من وخودت طور كامل ميدانم وكذشته هاى مخالفت جوانان روشنفكر هاى بهسود وخلقى هاى احساساتى مرحله اول تحول ثور ١٣٥٧كشور را كه نا عا قبت انديشانه عده اى را بكام مرك كشاند وبعد ازمرحله دوم سلسله انتقام كيرى ها نيز صورت كرفته كه همه اين تخطى هارا دروجود تطبيق اوامر امام وكار كذاران دست اول را جكونه رنك ونماى مذهبى داد وكدام يك ازين حركات انتقام جويانه را قابل توجيع دانست ولذا لازم است كه خرابكارى هاى دوران كذشته با استفاده افزارى از فضاى بوجود امده جز بد نامى ديكر جى نتيجه دارد زيرا مخالفت هاى سياسى را بايد كنار كذاشت وهمه متفق وبا إيمان راستين درتطبيق اوامر امام مانند فرزندان روحانى أش عمل كرد ونه جنكهاى حقوقى را دربستر مذهب خوا باند وبا اين افشا كريهاى طفلانه ابرا به أسياب دشمنان مشترك ريخت سير وييازخودرا بمردم عرض حال كنيم وازمن يشنهاد دوستانه بود ونبايد اينرا ماجراجويانه جانب دارانه أزيكى طرفهاى درحال دعواى كلم ملا نصرالدين سازم واكنون لزوم ديد خود شما است كه ادامه ميدهيد خود مخير يد .سعادت خواه شما 

    • برادر عزیز!
      ازینکه صادقانه و اخلاصمندانه مطالب فوق را نگاشتی جهان سپاس. باور کن که من هم میخواهم مطالب ذیل را صادقانه بنویسم. من با سید منصور و دیگر اعضای فامیل او هیچ دشمنی شخصی ندارم. در گذشته ها احترام زیاد به این فامیل قایل بودم. در سالهای اول تشکیل ادارات جماعتی در افغانستان، این فامیل را حق بجانب فکر میکردم و خوجه های پاکستانی را برای نادیده گرفتن حقوق این فامیل مقصر میدانستم. ولی رفته رفته کار بجای کشید که تصمیم گرفتم تا در مورد فامیل سید منصور تحقیقات ابتدایی داشته باشم، تا برایم واضح گردد که کدام جانب مقصر است. بعد از جستجو و جمع آوری اطلاعات در مورد کارکردهای این فامیل، برایم روشن گردید که این فامیل نه به مذهب اسماعیلی و نه به کدام مذهب دیگر پابند است و بخاطر ماندن به قدرت از هیچ رفتار ناشایست دریغ نکرده است. بطور مثال، قتل و کشتار بزرگان جماعت اسماعیلیه، قطع روابط با امام و جنگ دعوا با نمایندگان امام (هرچند خودش سال یک دروغ میگفت که من از نزد امام آمدم و دوساعت بهمرای امام خصوصی ملاقات کردم)، جمع آوری مال واجبات مردم و استفاده شخصی از آن، مخالفت با ساختن مکاتب، و ده ها موارد دیگر. مایلم که هر یک از موارد فوق را که دروغ و دسیسه میپنداری با شواهد و مدارک ثابت نمایم.

      برای شما هم برادرانه توصیه میکنم که اگر واقعا میخواهی حقایق را بدانی، خود را کاملاً بی طرف قرار داده در مورد فامیل سید منصور تحقیق کن. در مجالس هم خود را طرفدار این فامیل قرار مده، و برعکس ازین فامیل گلایه کن تا مردم حرف دلشان را بگویند. بعدا مطالب را که بدست می آوری، تحلیل کن و ببین بکدام نتیجه میرسی.

      هیچ کسی مایل تفریقه اندازی در بین جماعت نیست ولی جنایات این فامیل را نمیتوان نادیده گرفت. در رابطه به موضوع روشن فکری که شما اضافه نموده اید، روشنفکری این نیست که حقایق را نا دیده بگیری و از کسی کور کورانه اطاعت کنی. روشنفکری حقیقی اینست هرچه را غیر جانب دارانه ببینی و در مورد بی طرفانه قضاوت کنی.

    • بدون شک شاید خودت با این خاندان هیچ کدام دشمنی شخصی نداشته باشید شاید هم کدام غلط فهمی در قضاوت های شما در باره این هاندان صورت گرفته باشد چنانچه شما نظر داده بودید که این خاندان سادات نیستند ودر همین سایت یکی از دوستان بتاریخ 14 اپریل بساعت 17:06حقایقی را درباره این خاندان وپشت و پشتنامه ایشان نشر نمودند که آن واقعآ و بدون شک پشت نامه خاندان سید نادر خان میباشد همانطوریکه آن تحقیقات شما که نا سنجیده و عجولانه صورت گرفته بود، باطل برآمد این ادعا های شما نیز غلط و عاری از حقیقت خواهد بود دوست عزیز چون بسیاری کسان به دوستی دوستی هم انسان را گمراه مینمایند

    • این کاملاً دروغ است که سید منصور لقب وزیری را گرفته است این همان گونه دروغ های است که زمان قبل خودش بخاطر عیش و نوش به خارج از کشور سفر می نمود اما در میان جاهلان خود ادعا می نمود که من نزد امام رفتم این چنین گب ها جز دروغ و فریب دادن چیزی دیگر نیست.

    • أقاى باميانى احترام تقديم است ومن مدتى با اين ير خاش هاى بى ماهيت وداع كفته بودم وامروز برحسب تصادف سر ى به ان زدم وسخت متاثير شدم كه جناب شما نيز خودرا همرديف دشنا م زنى هاى عده ازجوانان احساساتى نموده ايد. وكرجه بايد اينرا اعتراف كنم كه در اصول ونبشته تحرير نكارشات شما تنها جمله بندى ها ازنضج ومحتوا برخور دار است. ولى سياق افاده مقصد تحقيقت با مزاياى اين ميتودعلمى ساز كارى ندارد .طور مثال يك جوان احساساتى احمقانه وعاقبت نه انديشانه به شما دشنام داده است.وشمابدون اينكه برايش يأسخ عالمانه ارائيه بداريد. كه جانم وعزيزم اين دشنامت نمايندكى ازتربيه محيط اجتماعى شما مينمايد وحتى به خانواده محترم شما ارتباط ندارد.كه با اين برخورد خود ادامه فحش را قطع ميكنيد . واين روشت جوهر نويسندكى ات را بر جسته ودر قضاؤت بيطرفان خواننده وزن معنويت خودرابااين كذشت ارتقا مى بخشيديد .ولى بكمال تاسف شما نويسنده ودشنام دهنده را رها وجواب فحش نهارابه ادرس خانواده مورد بحثت بى انصافانه وغير عادلانه حواله داده ايد .وازين أقدام شما ثابت ميكردد كه شما با انها ودرمجموع اتنيك شان كه سادات است عقده مندى شخصى داريد.كه من ازان بى اطلاعم كه درين ارزيانى بازكوئى داستانها وانتقادات راكه ارائيه ميكنيد جانب دارانه وغرض الود جلوه ميكند ودرحاليكه كروه كه جواب شمارا با فحش ودشنام ميدهند در حقيقت دوستان نادان اين خانواده نيز هستند كه ظرفيتخودرا به نمائش كذاشته .كه سبب تطويل وأطاله اين لجنزار كرديده اند.كه كدام اهداف عقيدوى را نيز دنبال نكرده بلكه ازخواندن ان ملذوذ شده به ادامه ان تلاش دارند .كه شمارا با دشنام وفحش تحريك كنندوشمانيزبوون اينكه متوجه نيات شوم بازاريهاى بى هويت شده باشيد. نا جوانمردانه به ذكر حرفهاى كه به وجهه علمى شما سخت ضربه ميزند مانندانها عمل ميكنيد. درحاليكه اكر ازين اصول منفى خودرا نجات دهيد .سبك نكارش شما بيك مكتب خوانده واهل تحقيق درسطح اكادميك وفق دارد. وجانب مقابل شمابه استثنى جند نفر محدود كه نوشته واستدلا ل شان وسطح نكارش شان تقريا موازى ويا بالا ويا يئن بانبشته شما فرق نميكند كه مسوليت داورى انرا ندارم قراردارند.ولى داخل جوكات و موادبانه است .واما غالبا جوابات ديكران با حرفهاى كوجه وبازار همخوانى دارد.كه انها نيز به اين خانواده مفيد تمام نميشوند. وبا ادامه اين بحث فاقد ازرشمندى اهداف تحقيق وبررسى شمارا نيز خصمانه وبد بينانه تثبيت ميكند.واين بود برداشتم كه خدمت شما ودوستانيكه دفاعيه مينويسند. كه به دوطرف مفيد نيست بالاترازين شماها خود مخيريد با احترام سعادت خواه.مردم وملت سالم أنديش ومتفق

  • سلام و احترام!
    حدود هشت و نه ماه قبل، تیتر درشت در کابل پرس? زیر نام عبد القهار عاصی نشر گردید که شخصی به نام آقا و یا خانم ( پن والا ) در آنجا پیام های متکرر گذاشتند، و در یکی از این پیام های آخر، این آقا و یا خانم ( پن والا ) وضعیت سوق الجیشی منطقه تایمنی در زمان حکومت نامیمون مجاهدین را به برسی گرفته است، و ایشان در این بررسی سرک هشت را حایل یاداشت کرده اند، صرف خدمت این دوست می خواهم یادهانی نمایم که امتداد سرک هشت به استقامت غربی یکی از پوسته های امنیتی فرقه هشتاد زیر قوماندانی شخصی به نام سردار پسر سیف الله و جود داشته است و به گمان اغلب حادثه و قتل فجیع موهن لال بجاج هم به تحرک شخصی و بالفعل همین شخص از فرقه هشتاد صورت گرفته باشد که بعدأ به خاطر پاک نمودن جنایت، این شخص از طرف اشخاص پاینده مزاری در مزار ترور شد.. و همچنان قوماندانی مخوف و ترسناک، جنرال سکندر از فرقه هشتاد و قوماندانی جنرال فیض علی از حزب وحدت را فراموش کرده اند. لطفأ به لینک زیر برای موخذ بروید

    http://kabulpress.org/my/spip....

    • در کامنت بالا در باره ی پوسته های امنیتی فرقه ی هشتاد و قوماندانی مخوف و ترسناک جنرال سکندر از فرقه ی هشتاد سید منصوردر تایمنی کابل ذکری رفته است، خواستم درین مورد روشنی بیشتری اندازم.
      پوسته های چندی ازفرقه ی هشتاد در اطراف تایمنی افراز شده بود که ظاهراً اهداف آنان حفظ امنیت مال وجان مردم اسماعیلیه بود، ولی تفنگ بدوشان فرقه هشتاد بجای حفظ امنیت به چور چپاول، دذدی و تجاوز به عصمت زنان مردم مصروف بودند. انتقاد از آنان برابر بود با محو فزیکی انتقاد کننده. چنانچه ملا خان محمد ملای جماعت خانه ی نخستین که انسان ساده وبیغرضی بود و عضویت کمیسون نام نهاد سید منصور را داشت، در کمیسون شکایت کرده بود که ما بخاطر عملکرد منفی افراد فرقه ی هشتاد خود مان سر خود را نزد برادران اثناعشری و همسایگان خود بالا کرده نمی توانیم، فردای آن جنازه ی اورا از عقب جماعت خانه نخستین دربین خریطه کشف کردند که به نحو فجیع وبیرحمانه ی کشته شده بود. خانمش ازدیدن جسد وحشتناک شوهرش شوک دید که حتا در پاکستان هم تداوی نشد.
      جنرال سکندر پوسته ی خودرا در چهارراهی اخیر سرک تایمنی و سرک پروژه جدید تایمنی افراز کرده بود، عده ی از دکانداران مندوی جدید در اثر جنگ های تنظیمی اموال خودرا در تایمنی توسط بایسکل های کرائی و کراچی های دستی انتقال ودربین کانتینر ها جابجا و فروش میکردند. جنرال سکندر اولاً نصف قیمت کانتینر را از صاحبش اخذ وسپس جای کانتینر را که سرک دولتی بود ماهانه کرایه تعیین میکرد. برای تنفنگ بدوشانش معاش جداگانه مقرر وبرای چوکی دارهایش هفته وار مبالغی را بالای صاحب کانتینر می قبولاند، در اخیر غذای روزانه ی لاشخوران کمیسون را نیز میبایستی مالکین کانتینر هاتدارک میدیدند بعداً به تعداد کانتینر ها افزایش رخداد ودر حدود 200 باب گردید و کمیسون برعلاوه غذای روزانه ماهانه 500 افغانی از هر کانتینر اخذ میکرد. بسا اوقات خریدان یا معامله داران این دکانداران را در سنگر های سر پوشیده حبس و می گفتند باید قیمت خون خودرا بپردازی، در غیر آن روی خانواده ات را نخواهی دید.
      وقتی نیروهای فرقه ی هشتاد جنگ را با شورای نظاردرداد وکلیه پوسته های فرقه درطی دو سه ساعت سقوط کرد و منطقه از تسلط فرقه هشتاد خارج شد مردم منطقه نفس راحتی کشید. این بود یک گوشه ی جزئی از جنایات تفنگ بدوشان فرقه ی هشتاد.

    • انجام بدی ها مربوط میگردد به کننده کار،آیا خودت که خویشرا اینقدر بمردم فهمیده توجیه میدهید آیا فکر میکنید که آن همه مسایلی را که خودت نقد نموده اید همه آنها به هدایت مقام بالا صورت پذیرفته آن عالی مقام خوب به یاد دارم که در رابط به تایمنی و مردم گفته بودندکه:
      در یاد خدا و امام باشید بالای کسی تجاوز نکنید اگر هر قدرشما خداوند را یاد نماید به داد شما میرسد مثال داده بودند که:
      اگر یک فقیر پشت دروازه شما را چندین بار بکوبد شما مجبور میگردید که به آن کمک نماید اگر اراده کمک را هم نداشته باشید و طبعآ یک مسلمان اگر از خداوند خویش پناه از دست زیان کاران بخواهد حتمآ کمک خدا همرایشان میباشد،سلاح بگیرید تنها بخاطر دفاع از خود نه تجاوز بالای دیگران اسلام دفاع از خود را جایز پنداشته است ،مردم ما از دوران فرقه هشتاد در شاهراه های شمال کشور خوب بیاد دارند که افراد مربوط به این فرقه بنا به امر و دستور سطح رهبری آن فرقه چقدرانسان دوست و خدمتگار بوده اند و هر کسی چی از مجاهد و چی از دولتی و چی مردم عام خود را مانند اینکه در شکم مادر باشند احساس امن مینمودند این راه همه مردم این کشور خوب بیاد دارند.
      باز هم اگر شما مانند دیگر دروغ های شاخدار خود که همیشه بر واقعیت بودن آنها پافشاری دارید و میگوید که بلی،پس من از شما یک سوال دارم که آیا امام زمان ما را به تفرقه اندازی تشویق نموده اند که شما این رزالت را انجام میدهید،شما کی استید که اینقدر ایراد میگیرید هرکسی خوب کرده و یا بد خودش پاداشش را میگیرد معلوم است که شما بخاطر منافع شخصی خود این همه را انجام میدهید.
      زنده باد سید منصور نادری این ابر مرد تاریخ
      از طرف یک مرید نا چیزت هزاران درود و دعا ،کسی که هیچگاهی از خودت تقاضای بجز از دعای خیرت ندارد
      انشا الله دشمنانت رو سیاه خواهد شد چون خدا وامام با خودت استند
      در نا امیدی بسی امید است//////// پایان شل سیه سپید است

  • نظریات فوق را بدقت مورد مطالعه کردم و متوجه شدم که بعضی از دوستان از زن بارگی های سید منصور و خانواده اش به افتخار یاد نموده اند. چند بار احساساتی شدم و تصمیم گرفتم که در رابطه به زن بارگی این خانواده نیز چند سطر بنویسم تا به دوستان که این نظریات را میخوانند آشکار گردد که نه تنها مردان این خانواده زن باره هستند بلکه زنان آنها نیز مرد باره اند. قسم میخورم که معلومات دقیق درین مورد دارم ولی تابحال از عذاب وجدان ترسیده و ننوشته ام ولی اگر یکبار دیگر این افتخار را ملاحظه کنم دیگر نمیتوانم خودم را کنترول کنم.

    • بامیانی صاحب لطفا ما را آگا بسازید.

      با احترام - ملا صاحب بی نام

    • درین کامنت از دوره ی مرجعیت وزمام داری سید نادر خان ذکر کوتاهی کرده ودر کامنت های بعدی زمامداری پسران اورا پی میگیریم دورۀ مرجعیت و زمام داری نیم قرنۀ او تاریکترین دورۀ عبودیت فکری در تاریخ مردم اسماعیلیۀ افغانستان بحساب می آید. بخاطر تحکیم موقعیت و تداوم بلا منازع کیش شخصیت خود آحاد و افراد جامعه راکلاً در شرایط تاریک قرون وسطی نگهداشت، ازتعمیم دانش ، تعلیم وتعلّم، تحصیل حکمت و معرفت عمداًجلوگیری کرد؛ زیرا میدانست که حکومت کردن یک مرجعیت بیسواد بر یک جامعۀ منور الفکر از محالات است.چه، آگاهی و بیداری جامعه مترادف می بود با پایان عمر شیره کشی این خانواده. از جانبی مردم اسماعیلیه از نظر اقتصادی پایین ترین طبقه را تشکیل میداد و با تبعیض های مذهبی، نژادی و اقلیتی روبرو بود. این عوامل با عوامل منحوس پیری ـ مریدی باعث شد که سطح بیسوادی و نیز آگاهی مذهبی رقم وحشتناک 99% را تشکیل دهد و واضح است که جامعۀ محروم از علم و عالم ومعلم و مکتب هر گز نمی تواند سرنوشت خودرا در راستای ترقی وکمال رقم زند.
      در دهۀ 30 هجری مردم اسماعیلیۀ مناطق مرکزی کشور به شهر رو آوردند، چون محیط شهری در بیداری و آگاهی مردم رول اساسی دارد، لذا اینها با مدنیت و پیشرفت آشناشده و در نتیجه به عقب ماندگی اسفبار مادی و معنوی شان پی برده ودر سال 1341 عدۀ از بزرگان جامعه از مقام مرجعیت دینی خود یکرشته سوالات عقیدتی و مذهبی را از قبیل نداشتن عبادتگاه، معلم و طلبه های دینی، مدرسه و نحوۀ مصارف بیت المال و غیره مطرح ساختند. اما این خانواده بجای ارایۀ جواب مقنع ناجوانمردانه وبدور از انصاف مریدان خودرا بنام اشرار، دذد و چپاولگر به مقامات امنیتی ـ که آنها همواره مشمول الطاف و همبزم این خانواده بودند ـ معرفی کردند. ولی دستگاه امنیتی پس از یکسلسله تحقیقات ابتدایی پی برند که موضوع جرم وجنایت و چورو چپاول دربین نبوده بلکه مسایل عقیدتی پیری ـ مریدی مطرح بوده است، لذا بدون پیگرد قانونی آنهارا رهاکردند. این برخورد غیر عادلانه منجر به انشعاب جامعه گردیده و ایادی و فداییان این خانواده مزاحمت ودرد سرهای فراوانی را نسبت به این گروه اقلیت خلق کردند. ودر نتیجه عرایض متعددی مبنی بر ظلم، اجحاف و تعدیی این خانواده در ادارات مهم دولتی حتا تادربار شاه پیش گردید که موضوع جداگانه را می طلبد.( این مسأله به اکثریت مردم افغانستان معلوم است)

      در سال 1343 گروه اقلیت موفق میگردد که با نهاد های امامتی و مرکز امامت اسماعیلی تماس بر قرار کند، که بالاثر در سال 1965 نمایندۀ امام برای اولین بار وارد افغانستان شده هدایات و راهنمایی های امام را به مردم اسماعیلیه رساند و آنهارادر جریان ترقی و تحول جامعۀ جهانی اسماعیلیه قرارداد. این رفت و آمد هشت سال متواتر ادامه یافت و هر بار با کار شکنی، عدم همکاری و سبوتاژ این خانواده روبروشد.و تمام پلانهای نیک وارزندۀ که ازان ارتقاء کیفیت زندگی مادی ومعنوی مردم اسماعیلیه متصور بود، خنثی گردید.درسال1347ـ 1968گروه جدا شده از خاندان نادری برای نخستین بار در کابل موفق گردید که جماعت گانه یا محل طاعت وعبادت وبندگی برای خود تاسیس کند، لذا دارای هویت مذهبی گردیده از زخم زبان وطعنه و اهانت بقیه هموطنان خود رهائی یافتند. این ضربه ی بود که تا حدی لرزه بر حصار تخدیر، و سیستم بهره کشی خاندان نادری پدید آورد.عارف بالله بودن، دارای اعجاز وخرق عادت، ومرشد بودن او در مظان شک وتردید قرار گرفت.
      در سال 1355 یک هیت با صلاحیتی از سوی امام به همین منظور به کابل آمد، اما این خانواده ظاهراً تعهد همکاری ارایه داشت ، ولی مثل گذشته به کار شکنی پرداخت.در سال 1356 که امام اسماعیلی مصروف باز دید از بنگله دیش بود، عدۀ از بزرگان و نمایندگان جامعه را جهت ملاقات در داکه فرا خواند ودو نفر نمایندۀ این خانواده به نام های ناظر حسین ونادعلی نیز اشتراک ورزید و برای نخستین بار حضوراً هدایات امام را که متضمن ترقی و تعالی مادی ومعنوی آنان بود،شنودند. امامت اسماعیلی لیست نام نویسی یکتعداد افراد بادانش، خبیر، چیزفهم و خیر اندیش را توام با سوانح مختصر ایشان مطالبه داشت تا از آنان در تشکیلات نوین مردم اسماعیلیه افغانستان استفاده شود. اما نمایندگان این خانواده موضوع را به مشوره و صلاحدید رهبر سنتی خود موکول کردند. این دستور مصرح، واضح و بدون شایبه این بار نیزاز سوی این خانواده رد گردید.
      بار دیگر در اوایل سال 1957نمایندۀ دفتر مرکزی امام برای بررسی و نتیجه گیری ملاقات بنگله دیش بکابل آمد، اما به کدام نتیجۀ مثبت منتهی نگردید.
      کودتای ثور همه چیز را دگر گون کرد، بزرگان و نام داران جامعه یکی پس از دیگری نا پدید شدند. لشکر کشی شوروی گرچه به این گیروگرفت بی موجب پایان بخشید، اما برای مردم اسماعیلیه فرق بارزی نیاورد زیرا امور ایشان تحت سلطه و سیطرۀ خانوادۀ نادر ی که در خدمت رژیم بود، قرار گرفت. در طول این مدت خفقانی، مردم اسماعیلیه از هدایات امام خود محروم نماند و به نحوی از انحاهدایت امام میرسید که چگونه بزرگان جامعه مصلحت مردم خودرا در نظر گرفته ودر زمینۀ تامین امنیت جانی مردم همت گماشته ودر همه حال بیطرفی خودرا حفظ کنند. سقوط رژیم طرفدار شوروی، شعله ور شدن جنگ های تنظیمی ونیز سلطۀ طالبان منجر به مهاجرت دسته جمعی مردم اسماعیلیه به روسیه، هندوستان و پاکستان گردید. این مهاجرت باعث شد که مردم ما با مزایای علم ودانش، کمپیوتر و لسان انگلیسی آشنا شده وبا عودت محترمانه بوطن، نسل نوی که با لسان انگلیسی و کمپیوتر مجهز گردیده بودند توانستند به ادارات نوبنیاد امامتی و نیز موسسات بین المللی جذب شده و کیفیت زندگی شانرا ارتقا بخشند.
      ولی اگر قبل برین به هدایات و پلانهای نیک امام ما ترتیب اثر داده میشد، این مردم سالها قبل به سطح موفقیت کنونی نایل می آمدند. بخش های ازین کامنت قبلاً نیز در همین سایت نشر شده بود.

    • گل احمد خان من کاملاً با خودت موافقم. سید نادر به مراتب خایین تر و سنگ دل تر از سید منصور بود. مردیکه خود را فقیر پشمینه پوش خطاب میکرد ولی رمه و گله هایش به اصطلاح در کوه جای نمیشد. مردیکه خود را شاعر و عارف قلمداد میکرد و ما می بینیم که شعر هایش نه وزن دارد و نه قافیه. در ظاهر چنان روحانی و صادق جلوه میداد که گویا بهترین مرد در دنیاست ولی در عمل جز ظلم و ستم کاری دیگر نکرد. کار های را که سید منصور میکند، ابتکار خودش نیست، بلکه از پدرش به ارث برده است.

    • حضرت رسول اکرم(ص)فرموده اند تا به دوستان تان به لطف هدیه دهید وازدوستان تان هدیه اخذ نمایید،اگر مردم با لطف و دوستی هدیه های شان را ادآ مینمودند آیا آن هدایا که از مریدان شان بود باید آنرا نمیگرفتند؟شما اگر به لطف واخلاص یک هدیه را بکسی بخواهید بدهید وشخص مقابل شما از گرفتن آن با وجود آنکه بفهمد که از روی اخلاص شماست و از گرفتن آن انکار نماید شما چی عکس العملی درهمان زمان به دوست تان نشان خواهی داد ودر آینده با آن دوست تان آیا دوستی خواهی داشت؟
      آیا شما فراموش نموده اید که در ماه ها وسالها در روز ده ها دیگ گوشت و برنج و غیره برای مخلصان و دوستان در هر شبانه روز از طرف این فامیل محترم پخته شده وبمردم توزیع میگردید و حالا هم جریان دارد.
      و دیگر در مال حلال همیشه برکت است وکم شدنی نیست چون نظر امام و دعای امام بالای ایشان است ورنه براستی اگر مال قارون هم باشد ختم میگردد و اگر کوه ام باشد ذوب میشود.

    • راست میگی ای بیدین حکیمی،عاشوری ومهری شما د غضب خدا شوید آمین کار نامه های شما به همه معلوم است و حالا قصد بی عزتی که از طرف مردم به خاطرتوهین و بی حرمتی شما به قرآن کریم شده بودید این برنامه را راه اندازی نموده اید

    • روباه دم خوده شاید میگیره فرق بین بامیانی و گل احمد در کجاست دوستان؟

    • خورده گیری و انتقاد گرفتن بسیار آسان است مثلیکه چندی قبل یک جوان با پدر و مادر خود جنگ نموده بود و بایشان میگفت که شما به مه چی خدمتی کدین؟به دنیا آوردین نمی آوردین گناه شما است اگر به مه شیر دادن بیاین که مه پیسه شیری تان ره برایتان بتم و مادرو پدر بیچاره شاید در همان لحظه آن همه فداکاری ها و زحمات که برای آن اولاد نا خلف خود از تولد وی الی آنزمان نموده بودند چقدر پشیمان بوده باشند اما من فکر میکنم که اولاد باز هم اولاد است اگر نا خلف هم باشد باید گذاره کرد ورنه شما خود فکر نماید که کدام پدر و مادر بهترین چیز ها را برای اولادهای خود نمی خواهند البته اگر شرایطش مهیا باشد،باز آموختن علم وتحصیل یک امر فردی است ببینید بعضی کسانی استند اگر به آنها صد ها بار هم توصیه گردد چی از طرف فامیلش باشد چی از طرف دوستانش که علم بیاموز و تحصیل نما هیچ اثری بالای شخصی که علاقه به درس و تحصیل ندارد نمی داشته باشد شاید من خودم بسیار کسان را فهمانده باشم اما همه گفتنم بیفایده بوده،سید نادر خان هم وظیفه مقدس خویشرا و فامیل گرامی ایشان هم همیشه نصایح پدرانه ومادرانه خود را در قسمت خداشناسی،معرفت امام زمان،تعلیم و تربیه ایفا نموده اند 57 جلد کتاب سید نادر خان یک پوهنتون خداشناسی و تعلیم و تربیه انسانی و اسلامی میباشد من خودم چندین بار شایدم که اعضای محترم این فامیل خصوصآ شخص سید منصور نادری مردم ما را به آموختن علم و هنر تشویق نموده و مثال های زیادی ارایه فرمودند همچنان مراکز آموزشی را تآسیس نمودند پس دیگر چی کنند آیا شخصآ به خانه های مردم بروند و به زور تعلیم را برایشان بیاموزانند در قسمت بد گویی های شما باید نوشت که امروزه مردم بالای خداوندج،پیغمبر،قرآن و غیره مثایل اسلامی انتقاد مینمایند آیا مردم با گفته های ایشان از خدا(ج )و از اسلام روی گردانند؟نه به هیچ وجه!
      شما هم اختیار خود را دارید راه راست یا راه غلط و منافقت

    • آنطوریکه ذکر گردید سید نادر خان پس از یک مبارزه ی شدید و خشن خانوادگی توانست برادر زاده ی خود شجاع خان پسر سید تیمور خان را که مدعی جانشین پدرش بود، شکست داده و قدرت بلامنازع خودرا در سراسر جماعت شمال مسلط گرداند.ازان زمان تا حال این پالیسی نامیمون رُعب، وحشت وترور درین خانواده نهادینه شده است. اگر گاه گاهی نارضایت های نسبت به عملکرد وی بین جماعت دیده می شد، او مانند خلفای ستمگر سابق افراد ناراضی را به نام های وحشت ناک ملحد، زندیق وبیدین به سیاست بیرحمانه میرساند. در حالیکه خودش مفهوم ومعنی اصطلاحی این برچسپ هارا نمی فهمیدولی تفاله ی فقهای خلفای عباسی را نشخوار میکرد. وی اساس مرجعیت مطلق ا لعنانی و کیش شخصیت خودرا بر تهدید، تخویف و ارعاب پی ریخته بود؛ تا اینکه هیچ فردی مخالف عقیدتی وی نتواند صدای خود را حتا در خفا بلند کند. این موضوع را خودش در تاریخ غریب چنین تذکر میدهد:
      "چونکه طبیعتم متغیر و خراب بود باعث تبدیل هوا تصمیم گرفتم که چند روز در میان جماعت نیک پی گردش نمایم...با معیت خود عازم نیک پی شدم...شنیدم که عقاید و مذاهبهای جدیدی روی کار شده که چنین سوء رفتارو عملیات ناشایسته به هیچ مذهب جایز نبا شد اجرا میشودو ازین خبر ها نها یت متفکر و متحیر شده فرمودم که نفری رفته هرجای که ازین طایفۀ گمراه باشد مردم را براه ها ی نا ثواب دلالت نموده تلقین و ترغیب مینمایند."( ص 108 تاریخ غریب) چند سطر بعد تر نام های آنهارا ذکر میکند: " نظر بای فیروز شاه شادمان بیگ نیاز علی ملا جمعه و غوله بای و پیوند و زنان شان سیاه موی عرب بیگم زبیده گلشاه."(ایضاً ص 108) البته اینها کسانی بودند که سید نادر خان را پیر نمی دانستند. هنگامیکه این خبر وحشت ناگ و بهت آور به مو صوف رسانده میشود که عدۀ هستند که مقام و مرتبت پیری را به وجود شما قایل نیستند ، مزبور ازین خبر نا خوش آیند تکان میخورد که چگونه این مردم بیسواد و جاهل به این آگاهی دست یافته اند. وی مینویسد:
      " ازین خبر وحشت اثر نهایت اندوهناک و متفکر شدم و بآوردن آنها نفر مقرر نمودم و تمام آن ملحدان را آوردند دانستم که سوء رفتار اینها( یعنی قایل نبودن رتبۀ پیری) بواسطۀ فیروز شاه میباشد که نیاز علی نام مدت بسیار بخانۀ فیروز شاه بود خدمت میکرد( فیروز شاه برادر زادۀ سید گوهر خان بود) نهایت ملول و در غضب شده فرمودم که این ملحدان را چوب بسیار زنند و بر روی شان گِل سیاه مالیده و بمرکب ها سوار کردند و بتمامی قریۀ کیان گردانیدند... و بهر منطقه که چنین اشخاص ملحد را می شنیدم خواسته تعدی نموده و جزا میدادم."(ایضاً ص 109) از ورا ی این نوشتۀ مزبور چنین مستفاد میشود که وی به افرا د ناراضی که در هر رژیم، مرجعیت وحاکمیت وجود داردو اختلاف آراء یک امر قبول شده و عام است که باید در پرتو گفت و شنید وبر اساس رو حیۀ اخوت اسلامی واصل عدالت و انسانیت حل و فصل شود، آنرا صبغۀ مذهبی ، عقیدتی وسیاسی می دهد والبته مبارزۀ سیاسی را در شکل فتوای مذهبی مطرح کردن بدور از عدالت وانسانیت است. اما سید نادر خان به ناراضیان کیش عقیدتی خود بر چسپ مذ هب مخالف و طایفۀگمراه را می زندکه برضد مذهب مو جود قیام کرده، که بایستی علی ا لفور سرکوب شود، تا خدشه در کیش شخصیت وی پدید نیامده و در آینده هم کسی جرأت نکند که بر ضد او وخانواده اش جز یی ترین حرفی بزبان آرد. ورنه موجودیت چند نفر انگشت شمارِ ناراضی چگونه میتواند ایجاد گر عقاید و مذاهب های مختلف باشد. آنهم نه یک عقیده و مذهب مختلف و متفاوت، بلکه عقیده ها و مذهب های متفاوت.
      بدین قرار نه ابداع مذاهب جدیدی در کار بوده ونه اختراع عقاید نو ونه هم سوء رفتارو عمل کرد که در هیچ مذ هب جایز نیست. فقط چند نفر انگشت شمار به "پیر" بودن سید نادر خان اعتقاد نداشته اند. البته اینها نه از روی مطالعه و تحقیق به این درک رسیده بودند یعنی پیر که بالا ترین مرتبت حدود را تشکیل میدهد واین قبا هرگز نمی تواند بر اندام ناموزون سید نادر خان جور آید، بلکه سید فیروز شاه نام که عضویت این خاندان را داشته یعنی برادر زادۀ سید گوهر خان بوده( ایضاً ص 110 ) و از رمز وراز او باخبر، لذا به نیاز علی نام مستخد م خود می گوید که سید نادر خان"پیر" نیست. این موضوع از وی بدیگران دهان به دهان نقل میشود و سرانجام جاسوسان و خبر چین هایش موضوع را بوی گزارش میدهند. و او هم که ابداً نمیخواست جزیی ترین سخن و یا اظهار نظر مغایر خواست و اراده اش از دهان کسی بیرون آید تا مبادا بر کیش شخصیتش خدشه وارد شود، لذا تصمیم میگیرد که از همان ابتدا قهراً جلو اینگونه سخنانرا بگیرد و عاملین این گونه خبر ساز هارا بطرز بیرحمانه و فجیعی در ملاء عام به کیفر رسانیده و عبرت دیگران سازد؛ و آنهارا پس از چوب زدن روی های شا نرا سیاه نموده بر مرکب ها سوار به قرا و قصبات و دهات دور ونزدیک گردش داده و بهمه نشان میدهند که اگر کسی او را پیر نشمرد بهمین سر نوشت دچار میگردد. بعداً هم امر میفرماید که در هر جای از حیطۀ قلمرو نفوذ ش که حا کمیت وی در آنجا نافذ است تجسس کنند که اگر ازین طایفۀ "ملحد" و" زندیق "وجود داشته باشد رد یابی و بوی اطلاع دهد تا بسزای اعمال ملحدانۀ خویش برسد. بعداً که پسرانش قدرت را قبضه کردند عین پالیسی منحوس پدر را نسبت به ناراضیان کیش عقیدتی خود اعمال کردند و میکنند.

    • آقای بینام که فرموده ای سید نادر خان 57 جلد کتاب تصنیف کرده ودر حکم یک پوهنتون خدا شناسی و تعلیم و تربیه انسانی واسلامی میباشد. ما هم قبول داریم که 57 کاغذ پاره ی فاقد محتوا ومفهوم نوشته که اکثر آنان سرقت شده از کتب دانشمندان و نویسندگان سلف است. نوشته های شخصی خودش به حدی بی مایه ، مستهجن ومزخرف است که حتا شاگرد صنف پنج ابتدائی هم آنانرا استهزا میکند. فعلاً به یک مورد آن در زمینۀ طاعت و عبادت از دید گاه سید نادر خان پرداخته میشود که موصوف طاعت و بندگی جامعۀ اسماعیلیۀ ماورای سر حدات افغانستان را بزعم خود به تشریح میگیرد، ولی تفسیر مذکور بیشترنفی ارزش های مذهب اسماعیلیه را تبیین میدارد تا حسن و خوبی های آنرا. موصوف در کتاب تاریخ غریب صفحه 280 مینویسد:
      " مردمی که در عبادت خانۀ اسماعیلیه شمولیت داشته باشند از همه افعال های رزیله (یعنی رذیله) توبه کار بوده از اکثر نعمتها پر هیز گار میباشند خصوص از طعامهای که بجسم قوت می بخشد و منفعت بوجود داشته باشد از اقسام گوشت ها نمی خورندمثل گوشت گوسفند و گوشت گاو و گوشت مرغ و غیره اقسام گوشت که بوده باشند بر ایشان ممنوع است از قسم پلو و شوربا و سالن امثال اینها هیچ نمی خورند که گوشت و روغن دارند به جهت آنکه شهوت را قوت منفعت می بخشد برای پیروان خود مولانا ممنوع گردانیده از خوردن اکثر میوه جات نیز ممانعت نموده که بغیر از شیر گاو ونان گندم دیگر غذا ندارند برایشان امر داده که اکثر به غذایشان شیر گاو ونان گندم است آنهم بقدر احتیاج صرف میشود از طرف صبح و شام در وقت غذا اجازت دارند که مقصد از شیر و نان از دیگر انواع نعمت ها و حلاوت ها بی بهره اند و از انواع شکار و ذبح حیوانات نیز عاری بوده زنهار دارند حتا کشتن مار و زنبور ومگس و شپش بر ایشان ممنوع است."( به بی مایگی دستور ادبی اش کاری نداریم)
      به عبارات مستهجن و مبتذل فوق توجه شود که نا خود آگاه و لا یشعر میخو اهد که با جهالت خود جامعۀ اسماعیلیه را از چوکات اسلام خارج سازد. زشت تر از هر چیز تهمت به امام بسته و دستوری از قول امام ساخته که گویا امام به پیروان حود نعم مادی را حرام گردانیده یعنی جهان را که بوستان الهی است بمثا بۀ یک زندان تاریک در آورده است. وا اسفا! ازین بی خردی، بی دانشی و مزخرف گویی. در حالیکه هرگز چنین دستور مغایر ضوابط اسلام از سوی هیچیک از امامان این مذهب صادر نشده است. در واقع، مذهب اسماعیلیه با الهام از دستور آسمانی اسلام یک شاهراه برای زندگی کشوده که متضمن سعادت و رفاه و آسایش مادی و معنوی پیروان است. ولی اکیداً هدایت داشته که توازن و تعا دل منطقی بین مادیت و معنویت بر قرار باشد و افراط و تفریط در هیچیک از موارد را صحه نگذاشته است. در کامنت های بعدی به بر خی ازکاغذ پاره های دیگرش نیز اشاره های خواهیم داشت تا براستی دیده شود که یک پوهنتون خداشناسی و تعلیم تربیت است یا خیر.

    • پیوسته به گذشته
      سید نادر خان در تاریخ غریب خود مینویسد که:" در سنه ۱۳۱۲ هجری بکا بل رفتم روز شنبه بقصر دلکشا ه اعلا حضرت نادر شاه را مخصوص ملاقات نمودم به نسبت این فقیر خیلی نوازش و مهربانی نموده از احوال این فقیر جویا شدند." سپس به تلافی زحمت وزجری که هنگام رژیم سقاوی دیده و نیز کوشش های صادقانه و سهم عمدۀ را که در امر استقرار دولت جدید گرفته بود، نادر شاه مقام و منصب دولتی را بوی پیشنهاد میکند، ولی موصوف قبول نکرده و چنین دلیل می آورد:
      " خصوص مراینقدر مریدان سر کار آقا خان که بزیر اثر این فقیر بوده و نذورات شانرا برای من تسلیم مینماید یک ممره مهم و خطری ( البته خطیر) میباشد اجرا حات و سرانجام آنها خیلی محال است فرمودند که چه قدر از مریدان سر کار آقا خان بزیر اثر شما خو اهد بود بجواب شان گفتم که از حساب تمام آنها علم ندارم لاکن اینقدر عرض کرده میتوانم که از مریدان سر کار آقا خان بهر خط و منطقۀ افغانستان بوده میباشند کامل باین فقیر تعلق دارند از ولایت بدخشان که در آن علاقه مکی وداعیان بسیارند تخمیناً بیست و چهار مکی بولایت بدخشان و توابعات آن خواهد بود نادر شاه تبسم نموده فرمودند که عقاءید آنها چون است برایم بیان نمائید عرض کردم که از عقاید اسماعیلیه علم تمام ندارم امیر نادر شاه فرمودند که افغانستان کامل بشما تعلق داشته باشد پیر و پیشوای طایفه اسماعیلیه میبا شید چون است که از عقاید آنها خبر ندارید عرض کردم که الیوم ازین نرد بان پر پیچ و تاب بالا گردیده بحضور شما مشرف شده ام تا هنوز خاطرم پریشان بوده بحال طبع خودنیستم بار دیگر ملاقات اعلیحضرت باین فقیر مسیر شود ممکن است از عقاید اسماعیلیه کما حقه بیان نمایم نادر شاه متبسم گردیده دیگر چیزی نگفت."(تاریخ غریب ص 242 ـ 243)
      افسوس که بازما ندگان بوعلی سیناها، ناصر خسرو ها، جلال الدین بلخی ها، سید سهراب ولی ها و خیر خواه ها در نتیجۀ جهل وبی خبری از مقام شامخ انسانی و از سریر عظمت آدمی تا آنجا تنزل کرده که شخص بیچاره و زبو نی را به عنوان رهبر و " پیر" شناخته و سر بکف از اوامرش پیروی مینمودند که با جهالت مذهبی خود آبروی این مذهب را بلجن می کشا ند. خوب دقت شود نقل قول فوق حرف دیگران نیست، اعتراف شخص " پیر"است، که پرده از روی جهالت و نادانی خود بر میدارد. بدیهی است که این اعتراف تا آنجا برای شاه عجیب و باور نکردنی بوده که از وی میپرسد که:" پیر و پیشوای طایفه اسماعیلیه میباشید چون است که از عقاید آنها خبر ندارید."
      رهبرِ که از عقاید مذهب مورد ادعای خود علم نداشته و غافل و بی خبر باشد، اصول کلی و مبادی آنرانداند،از جهان بینی آن در زمینۀ روابط انسانها، از فلسفۀ صلح و جنگ، تعصب و تسامح و مناظرات کلامی که اغلب طریقه های اسلامی را در طول تاریخ بخود مشغول داشته و جنگ های خونینی را موجب شده چیزی نداند، در حقیقت نه فقط توهین بخود او میباشد بلکه اهانت بزرگ به آبروی مذهب نیز شمرده میشود که مسبب آن مر جعیت جاهل و بی دانش آن بوده است.
      لکن برعکس، جای آن داشت همانطوریکه این آقا سنگ دعوی رهبری و پیشوایی این مردم را به سینه میزد،با استفاده از علمیت مذهبی خود شخص اول مملکت را در جریان معتقدات مذهبی خود گذاشته، صلای فلسفۀ صلح جویانه و اصول تسامح را که درین هنگام از سوی حضرت امام سلطان محمد شاه (ص ع) به جها نیان در داده شده بود، به شاه ارایه و ازان طریق ذهنیت مقام عالی دولت را در قبال مذ هب اسماعیلیه خوب روشن گردانیده و شخصیت مذ هبی خو درا بیش از پیش واجد احترام ساخته و به احترام و عزت مذهب خود نیز می افزود. ولی متأسفانه القاب بخود بسته و زورکی داعی، پیر و شیخ نمی توانست بیدانشی این مرجعیت جاهل را بپو شاند؛ و به گفتۀ ناصر خسرو:
      " پیشروان ناحق خویشتن را مانند پیشروان حق کرده اند و اندکی از سیرت ایشان گرفته و بظاهر حال رواج کار خویشرا کنند” ( وجه دین ص 10)
      در پیام های بعدی به دیگر کاغذ پاره های موصوف نظر خواهیم افگند. تا ماهیت ومحتوای پوهنتون خداشناسی موصف روشن تر شود.

    • گل احمد خان!
      آیا نوشته های داخل قوس ناخنک بصورت مستقیم از کتاب تاریخ غریب سید نادر خان نقل قول گردیده؟ اگر او واقعاً چنین مینویشته، نه تنها که معلومات کافی نداشته بلکه از دستور نگارش هم بکلی محروم بوده است.

    • بنظر میرسد در هرزه گوی و بی منطقی یکی از دیگری کم نیستند.
      "این ناک تنها نه، جزء این باغ است."
      این یکی از شعار های مبارزات انتخاباتی فرخنده زهرا نادری دختر سید منصور نادری بود. ازین چرند شما چه برداشت میکنید؟ این مایۀ تمسخر برای همه شده بود. چنانچه در برنامه "تلک" تلویزیون نورین با تمسخر ازآن یاد نموده و میگفتند که این شعار یک وکیل است ویا شعار یک باغبان.

      "چادری دریچۀ قدرت"
      این شعار دیگر خانم نادری بود. خانم محترم ازین شعار هایش چه میخواست؟ تمام روشنفکران افغانستان بالخصوص خانمها با همکاری جامعه جهانی کوشش دارند که این عنعنه که نه ریشته اسلامی دارد و نه انسانی از سر زنان مظلوم افغانستان بدور کنند، اما این خانم از آن بمثابۀ دریچه قدرت یاد میکند. ناگفته نباید گذاشت که بین چادر و چادری فرق وجود دارد . اگر چادری اینقدر خوب است و نشانۀ هویت زنان افغانستان میباشد (طوریکه در وبسایت اش دعوا دارد) پس چرا خودش از آن استفاده نمیکند؟ این واضح و آشکار است که کوشش میکند که با استفاده ازین روش خود را باحجاب و محافظ حجاب جلوه بدهد.

      از همه جالب تر اینکه خانم نادری لینک های عکس های سکسی را به وبسایت اش گذاشته است. اگر باور نمیکنید به این سایت مراجعه نمایید.
      http://www.chadari.af

    • آقای امیری ! نوشته های داخل قوس یا ناخنک صفحات تاریخ غریب سید نادر خان را نشان میدهد و مستقیماً از تاریخ غریب گرفته شده است، کتاب تاریخ غریب مطابق اصول نویسندگی و موازین ادبی نوشته نشده و فاقد دستور زبان فارسی است. از مطالعۀ آن بر می آید که مؤلف آن شخص عامی و بی خبر از فنون ادبی بوده و شرح حال خود را بسان افسانه بزبان عامیانۀ سمت شمال باز گو و میرزا بنویس نیمه باسواد، ویا هم خودش به قید تحریر در آورده است. سید نادر خان نه شامل مکتب دولتی شده بود ونه هم مدرسه ی دینی را دیده بود تا حد اقل از آداب ابتدائی نویسندگی بهره می جست. وقتی سید تیمور خان بخاطر رفع خستگی های دوران مهاجرت در کیان رفت، برادر جوان خود سید نادر خان را که درانهنگام 24 ـ 25 ساله بود در کابل گذاشت تا بین او ومقامات دولتی نقش واسطه را ایفا نماید. بخاطر اداره ی امورزندگی اش بر علاوه ی مستمری که از دولت می گرفت سید تیمور خان مال نذورات جماعت کابل، کوهدامن، جلال آباد ونیز سیاسنگ را بوی سپرده بود تادچار مشکل مالی نگردد. چنانچه خودش در تاریخ غریب مینویسد: :" سید تیمور خان جماعت کابل و کوه دامن و جلال آباد(را) جهت مخارج من داده بود و فرموده بود که بملک مسا فری بدون تعلق داری دشوار است گذاره کردن... خلیفۀ سیاسنگ ملا صافی هم مال نذر ا لله خلق خودرا برای من میداد آرد و روغن هم از باعث خرچ ملا صافی روانه میکرد و سر رشتۀ خرچ ما بدست لاله مبارک ( هندو) بود چونکه خود من هیچ کار نمیدانستم بزمان آقای موصوف بجز شعر و غزل و گریان و دیوانگی دیگر از کار و سر رشتۀ خانه هیچ خبر نداشتم."(ص 32) این آقای شاعر منش تا آنجا در زندگی اشراف گونه اش پیش میرود وزبان زد خاص و عام می شود که وقتی به وزارت مالیه جهت اخذ مستمری سالیانه ی خود میرود، مقامات مسؤل در جواب در خواست وی می گوید:" هر وقتی شمارا می بینم که با اسپان مست سوار به کوچه ها دوانیده چه فایده دارد." یعنی شما به تنخواه یا مستمری احتیاج ندارید. بنا بر این او دردنیای عیش وعشرت غرق بود وخواندن ، درس و مکتب اصلاً در دایره ی زندگی اش راه نداشت. چنانچه خودش درین باره چنین اعتراف میدارد:
      " مهمانی که از مردم کابل بدیدن من می آمدند با من خیلی بد خلقی می کرد و اگر ریش سفیدان مردم اطراف مثل چاریکار و غوربند ویا هزاره جات می آمدند همراه شان خیلی گرم جوشی نموده از بنده شکایت میکردکه به کابل به عیش و عشرت با جوانان و عیا شان و شراب خواران بکیف وعمل زیست میکند."(ص 35) سرزنش ها، ملامتها و پندواندرز سید تیمور خان به این جوان شاعر مسلک و بزم آرا تاثیر نکرده تا آنجا که سید تیمور خان را به مرض دماغی یعنی مالیخولیا متهم مینماید، خودش درین مورد مینویسد:" ازین مالیخولیا بسیار اظهار میکرد."(ص37)
      نوت: تاریخ غریب بار اول در سال 1359 هجری قمری توسط ملا بر خوردار وسید حسین ازروی نسخه ی دستنویس اصلی بدون نقطه گذاری در بمبئی چاپ گردیده وبار دوم در سال 1379 در کراچی پاکستان توسط ملا غیب علی و ملا عیوض ( البته عوض ) با اصلاحات جزئی به چاپ رسیده است.

    • أقاى كل احمد مييابد شما درسيستمهاى نقد وبررسى از اثار كذشتكان ماموريت بكيريد مانند اثر فلسفى سوفسطايئان را درسير حكمت در فلسفه نوشته فروغى را نيز .زيرا درسطر سطر ان را مورد ازريابى قراردهيد زيرا نبوغ شما قابل تحسين است وتا كنون هيجيك از دانشمندان جنين ميتود اختراعى را كه شما ييشه نموده ايد ييشه نكرده است ومستهجن نام ننهاده اند ومخصو صا كسى كه نه مكتب رفته و نه هم إستا دى داشته است. واز لحاظ شعرى نيز به سطع بالاى قراردارد .واكر نميبود در كشور فرهنك زاى ايران بنشر نميرسيد .وأينهم درست نخواهد بود كه از شخص يك قرن قبل افغانستان اميد فيس بوك وانتر نيت را داشت وشخصى كه فاقد سواد بوده يك كتله عظيمى ازمردم را بدور خود متشكل ومردم نيز بطور إغراق أميز به او باورمندى داشت ودارد ساده نبايد فكر كرد. وبه مهارت وكار دانى او بمنظور تشكل وهمبستكى انها ازيك جانب واز سوى هم ارامى اين ملت على الرغم تعصبات جامعه متعصب وبيسواد انزمان كه در خور تحسين است ونه توبيخ وبى احترامى .وثالثا شخص كه مورد احترام مردم است واكنون درقيد حيات نيست .مانند اينكه به نياكان وكذشتكان خود خرده بكيريم كه زندكى كه دراعصركميوترً ماداريم وأنها جرا نداشت ؟اين حرفها شائسته سطع فرهنكى شماها نيست ونسل جوان ما به برداشتهاى ما وجكونكى اعمال ما نيز انتقاد خواهند كرد. اميد وإرم حركت قلم خودرا درين مسير متوجه بود. وخطرات اين بيابان را درنظر داشت .با احترام هنر يار 

    • آقای بامیانی!
      شعار مبارزات انتخاباتی زهرا نادری تحت عنوان " چادری دریچه قدرت" یک شعار حساب شده و بجای بوده است، زیرا چادری نماد عقب ماندگی وواپس گرائی و سمبول جهل و تاریکی است. منظور این خاندان آ نست که زنان محروم و زجر کشیده جامعه ی ما در همان حالت قرون وسطی بماند و هوشیار وبیدارنشود وبه آگاهی نرسد ووجایب و مکلفیتش چار دیواری خانه، فرو نشاندن شهوت مرد و آوردن بچه باشد. اگر زن توانست این قیودات را زیر پابگذارد و به نعمت دانش و آگاهی رسد، صاحب استقلال فکر ورای شود، درا نصورت مورد استثمار، استحمار و بهره کشی قرار نمیگیرد و چنین زنانی دست رد بر سینه ی "پیر" زنباره و شرابخواره می نهد. ازانجا که اساس وبنیاد هر جامعه را خانواده تشکیل میدهد، اگر خانواده تحصیل یافته بود بر جامعه نیزتاثیر می گذارد. سالها قبل که مسلمانان شبه قاره هند در شرایط کنونی جامعه ی ما قرارداشت، امام سلطان محمد شاه به مسلمانان ومردم شبه قاره صلا درداد که اگر من دو فرزند می داشتم یکی پسر ودیگری دختر، اگراز عهده ی تحصیل یکی از آنان بر آمده می توانستم به تحقیق دختررا با سواد می ساختم، زیرا اگر دختر باسواد باشد او می تواند تمامی اعضای خانواده را با سواد بسازد. ازان به بعد این گفته حیثیت شعاررا بخود گرفت و طبقه ی اناث بسوی تعلیم وتعلّم رو آوردند. اگر این خانواده به دعوی اسماعیلیت خود صادق می بودند درانصورت با پیروی از هدایت امام به جای شعار فاقد مفهوم چادری، لوگوی دانش، حکمت وخرد را شعار خود قرارمیداد. چادری مبادی و اساس قرآنی ندارد بلکه ممثل کهنه فکری، عقب گرد و قبیله گرائی است.در قرآن کریم نه از چادری ذکری شده ونه هم از حجاب بلکه از " جلباب " که نوعی از لباس دراز چپن مانند است تذکر بعمل آمده است. در سوره احزاب آیه 59 و 58 چنین آمده است:" ای پیغمبر به همسران و دختران خود و زنان مومنان بگو جلباب بپوشند. تا بدینوسیله شناخته گردند و آزار نشوند و خدا آمرزنده ومهربان است." درعربستان آن زمان بیت الخلا وجود نداشت و زنان شبانگاه در دشتها برای رفع حاجت می رفتند و چون از طبقه ی کنیز وبرده تفکیک نمی گردیدند لذا از سوی افراد اوباش وولگرد مورد آزار واذیت قرار می گرفتند. برای اینکه زنان پیامبر و بقیه مومنین از کنیز وبرده تفکیک گردند آیه فوق نازل شد ازان به بعد زنان حضرت پیامبر و مومنین با پوشیدن جلباب از اذیت وآزار مصؤن ماندند و به مرور ایام مردم هر محل بنا به رسم و رواج وعنعنه ی محلی شان جلباب را به انواع حجاب، بُرقعه،چادر، چادری وغیره تبدیل کردند.بنابراین چادری که یک رسم وعنعنه ی کهنه ی محلی است هرگز نمی تواند شخصیت زن را تبارز دهد بلکه این دانش، تحصیل، خرد و آگاهی است که شخصیت زن را بر جسته می سازد.

    • واقعا گل احمد این را قبول کن که بسیار پست،مرتد و فرومایه استی تو باید معنی نام خود را میدانستی که گلی احمد یا گل سیدالمرسلین حضرت محمد مصطفی صلی الله و علیه وسلم معنی دارد اما افسوس ولعنت خدا بر تو باد که تو اولاده آن پیامبر بزرگوار را و دست نشانده امام وقت را با عقیده کفری ات چنین داوری مینمایی او داعی دعات بود و بزرگترین شعرا افغانستان از طرز شعری آن عالیمقام تمجید نموده اند مانند خلیلی،بیهقی ملک الشعرا بیتاب وغیره
      لعنت خدا به غلام شاه و چنین مریدان پست فطرت او

    • آقای هنر یار! از تحسین استهزا گونه ی تان یکدنیا تشکر.از اینکه به اشعار سید نادر خان واژه ی " مستهجن " را بکار برده ام ناراحت شده وگفته اید" که تا حال هیچ یک از دانشمندان چنین میتودی را اختراع نکرده اند". فرموده شما درست ولی درینجا صرف دوبیت موصوف را می آورم خود تان قضاوت کنید که آیا مستهجن است یا بالاتر از مستهجن و حتا کفر گوئی. در کتاب پیام شمال خود در گفتار تاویل بسم الله که از کتاب وجه دین نا صر خسرو اقتباس کرده وبه نظم در آورده به چنین عبارات کفر آمیز بر می خوریم:
      رموز ب و واوُ سین بدانی xx الفُ لامُ ح و میم خانی
      دیگر رِ آمده ح نونُ واو است xx نداند هرکه این کمتر ز گاو است
      در تر کیب بسم الله اصلاً " واو" وجود نداردو ناصر خسرو هم در کتاب فوق الذکر خود ابداً چنین بدعتی را مرتکب نشده است. ولی سید نادر خان که آنرا به نظم در آورده، با آوردن حرف واو و کلمۀ گاو قافیۀ شعری خود را برابرکرده و در صدد فهمید ن و درک آن نبوده است. یعنی نمی دانسته که چه میگوید و به اصطلاح هرچه بد هنش می آمده آنرا روی کاغذ می آورده، فقط میخواسته قافیه برابر شود.ورنه چنین کلمۀ زننده و زشتی را بکار نمی برده که گویا کسیکه در بارۀ " واو" بسم الله جاهل باشد، او در مرتبت پایین تر از گاو قرار دارد. و از طرفی هم این یک تهمت و کفر گویی مبرهن به یکی از مقدس ترین متون اسلامی است که همۀ مسلمین این عبارت مقدس را در شروع قرائت قرآن کریم و سایر کلام های مقد س دینی میخوانند. نظر به مقررات دینی او با این کفر گوئی مستلزم توبیخ و سزا بوده است.
      اینکه اشعار سید نادر خان را در سطح بالا شمرده اید که گویا اگر در سطح بالا نمی بود کشور فرهنگ زای ایران آنرا چاپ نمی کرد. خدمت جناب عالی عرض شود که چند دفتر چه ی شعری موصوف که اکثراً بیش از20 ـ 25 صفحه نیست در یک چاپ خانه ی شخصی و با تادیه ی پول هنگفت توسط دوستان ایرانی اش چاپ گردیده و در روی جلد آن پس ازنام دفترچه نوشته شده است شاعر افغانی،نه از تائید کمیسون وزارت ارشاد نامی است ونه از چاپ خانه ونه هم ناشر کدام مقدمه ی بر آن نوشته است.
      امادر مورد شعر و شاعری، موصوف تا اندازۀ قریحۀ شاعری داشته ، ولی چون فاقد تحصیلات مرتب بوده و ضمناً در عرصۀ ادبیات پربار وغنی فارسی مطالعه و معلومات نداشته است، لذا اشعاری را که انشأ داشته غالباً سفیهانه و فاقد محتواست. چه، الفاظش نا هموار و قافیه هایش نا استوار و پایه های آن نا مطبوع است.اشعارش از صداقت بری و از حسن و هنر شعری تهی، زیرا هیچ چیز تازه و بدیع دران دیده نمی شود. نه دارای هدف و رسالت بیداری مردم و نه هم دارای مفهوم علمی، فلسفی و یا محتوای اخلا قی. بجز از آنچه از دواوین شعرای سلف بعاریه گرفته ویا بعبارت ادبی "سرقت" نموده و در هم آمیخته، بقیه همه با ترهات باطل و بلا هت آلوده شده است. یک بخش از اشعارش گفتار صاحب دعوتان سلف این مذهب مخصوصاً ناصر خسرو است که به نحو مغلوط و بی سرو ته به نظم آورده است. پرو فیسر ایوانف در کتاب ادبیات اسماعیلی در بارۀ اشعار مو صوف چنین نوشته است:" از مطالعۀ اشعار و غزلهای سید نادر شاه چنین مستفاد میشود که زبان فارسی برای او زبان بیگانه بوده است."(ص155)
      از نگاه علوم ومعارف دینی، تاریخ و فرهنگ اسلام، معتقدات مذاهب، آرا و نظریات نحله های فلسفی، تاریخ و اصول عقاید اسماعیلیه و نیز تصوف و عرفان در حد یک فرد سواد خوان عادی بوده ، با الخاصه در زمینۀ تاریخ وعقاید اسماعیلیه چنان رأی سخیفی را اظهار می دارد که انسان در سلامت فکری او دچار تر دید میشود. بعداً اشارات بیشتری در مورد آرا و نظریات موصوف در باب اسماعیلیت خواهیم داشت.
      اینکه گفته اید:" یک کتله عظیمی از مردم را بدور خود متشکل ومردم نیز بطور اغراق آمیز به او باورمندی داشت ودارد ساده نیاید فکر کرد." باید بگویم که اولاً جهل ونا آگاهی مذهبی ونیز بیسوادی مردم که رقم وحشتناک 99/99% را تشکیل میداد و بجز ازهمان دو سه ملای سواد خوان بقیه افراد باسواد حکم کیمیا را داشت، عامل اصلی سلطه ی او محسوب می شد.ثانیاً از قول خود سید نادر خان قبلاً آورده شد که ناراضیان کیش عقیدتی خودرا بیرحمانه چوب زد، روی ایشان را سیاه نموده بر خرها سوار ودر تمام دهات اسماعیلیه نشین گرداند وآنهارا عبرت دیگران ساخت وحتا به زنانش هم رحم نکرد. آیا با اجرای چنین عمل بیرحمانه و دون شان انسانی کسی مجالی بجز از توصیف اغراق آمیز دیگر چاره ی هم داشتند؟ ثالثاً او فرمان دولت را مبنی بر سر کوب مخالفان بدست داشت ودولت نقش ژاندارم را به او داده بود و هر آن میتوانست مخالفان خودرا به نام اشرار، راهزن وآشوب گر از صفحه ی روز گار محو کند. چنانچه صفر سرتیب دهن غوری را با فرزندانش بطرز فجیع و بیرحمانه ی بقتل رساند وچنان زهر چشم از مردم منطقه گرفت که کسی تا آن زمان نه دیده بود ونه هم شنیده. مردم فرستادن سه هزار عسکر اورا در سرکوبی آرزو قل سمنگانی ونیز بیش از سه هزار عسکر برای سرکوبی ابراهیم بیگ لقی مبارز وآزادی خواه ازبگ رااز یاد نبرده بودند.( خود سید نادر خان در کتاب خود ذکر کرده)
      رابعاً ملا برخوردار بدون اجازه ی او به دیدار امام در بمبئی رفت ووقتی بر گشت برسم جهان دیده گی ترقی وپیشرفت مادی ومعنوی جامعه ی خارج را نقل کرد. سید نادر خان اورا احضار ومورد زجرو شکنجه بیرحمانه قرار داد ، او علت زجر وشکنجه ی خودرا از شیخ ها یا آدمکشانش می پرسد، جواب می شنود که برخلاف امر آغا صاحب به خارج رفته ی و نقل ها ی تو آغا صاحب را خشم گین کرده است حال اگر زندگی را میخواهی مطابق در س که به تو داده میشود عمل کن. روز دیگر سید نادر خان در حدود سه ـ چهار صد تن موسفیدان وکلان هر قوم را فراخوانده وملا بر خورداررا میگوید در خارج رفته ی چه دیدی؟ ملای بیچاره میگوید فدا گردم در خارج هم تورا دیدم، سپس رو بطرف مردم کرده می گوید مانند من احمق نشوید پول خودرا مصرف نکنید کسی را که در خارج دیدم همین آغا صاحب بود. سپس ملا برخورداررا بحیث خلیفه مقرر میکند تا همیشه تحت مراقبت او باشد. ملا برخوردار بعداًمواجه بااِ ستروک یا پاره شدن رگ اعصاب می گردد وسید نادر خان امر میکند که وی مبتلا به مرض ساری شده واورا دور ازمردم در یک ویرانه می اندازد تا به سختی جان میدهد. علت اختلاف ودشمنی سید احمد برخوردار نواسه اش با این خانواده نیز همین رفتار ظالمانه ی سید نادر خان نسبت به پدر کلانش بود. آقای هنر یار! ما به گذشتگان خود خرده نمی گیریم بلکه عمل وکردار اورا که چه خدمتی نسبت به این جامعه ی بیسواد، نا آگاه و محروم کرد، نقد می کنیم تا نسل جوان بدانند که بر سر این مردم بد اقبال به نام مذهب و معتقدات مذهبی چه آمده است.

    • فرخنده زهرا نادری امروز خودش برای زنان جامعه خویش یک نمونه است از نگاه علم وترقی و همچنان از نگاه اسلامیت وانسانیت او یک عضو فعال اجتماعی و جامعه حقوق مدنی افغانستان میباشد شعار های مبارزات انتخاباتی شان یک نمادی واقعی جامعه اسلامیما میباشد این را شما فراموش ننماید که افغانستان یک کشور اسلامی و سنتی است و ارزش های اسلامی و سنتی ما برای ما منحیث زنان مسلمان افغانستان بسیار ارزشمند میباشد

    • جناب باميانى سلام به شما ولى كلايه ام أزشما اينست كه يك مرد بزرك وداراى معنويت را كه برابر وزنت اثار ى دارد و درعرصه امام شناسى شايد بخوانش كرفته ويا اكر نكرفته باشئد لطفا بدون تعصب مطالعه وبه عمق انديشه أش دسترسى خواهيد كر د .و خائين خطاب نمودن به تربيه فأميلى شما ارتباط دارد. وإظهارا ت شما عقده مندانه است. واكر از كدام بستكانش بشما احيانا كدام تجاوز صورت كرفته كه من بى اطلاعم. ودرغير ان اين صلاحيت را كى بشما داده است؟ كه مر بزركى كه اخلاصمندان دارد واورا داراى مكتب خاص خودش معتقد هستند. جكونه جنين حرف بى ادبانه را به إدرسش انجام ميدهيد؟ اكر جرئت داريد نام أصلى خودرا بنكاريد زيرا تاحدودى من شمارا تشخيص داده ام. ولى عده را براين باور اند كه شما درخارج كشور طور مطمئن به مزخرفات خود مبادرت مى ورزيد زندكى داريد واكر ارزيابى دوستان ما درست از اب در ايد مشكل نيست كه يك روز دروازه ات دق الباب خواهد شد واز شما سوال خواهد شد كه جى ضرر را ازين خانواده ديده ايد ؟كه به اين اندازه نفرت داريد وازاحتمال دور نخواهد بود كه حدس وكمان من به واقعت قرين خواهد كرد وازين زياد قطع ميكنى جنك انتر نيتى ات را ويا ادامه ميدهيد كه من نام .وقوم . محل زندكى ات را .با كار كرد هاى ديروزت ميتوانم خدمت شما وبينندكان معلومات ارائيه كنم زيرا اين شخص تنها بيك نفر ودونفر وخانواده أش ارتباط نداردحيثيت عزيز ترين مرا نيز دارد . العا قل ويكفى الاشاره .اميد وإرم كه مطلب خودرا عرض كرده توانسته باشم با احترام ارش

    • أقاى كل احمدوخان طوريكه ازنقد وبررسى ات معلومات بدست أمد ومسائل املا وانشأ كتابهاى فوق را ازينكه كدام موسسه تحقيقاتى وشايد هم اكادمى علوم برايت ممكن دربدل حق الزحمه مسوليت كر فته با شيد كه با اين همه سطر سطر ان شما محاسبه داريد وخوب است كه از امتياز باز نمانيد واينكه ملا برخوردار كى بود وجى كارروائى داشت كه اعمال نواسه أش رفيق را در زمان طالبان كه به زنان مردم نيك ئى تجاوز مينمود وجريمه هاى نقدى كه از مردم شما به زور ميكرفت نقل هر مجلس قوم نيك ئى است كه از بابا بزركش ارث برده است وازاين نسل هر نوع كار بعيد نيست مراجعه كنيد به مردم نيك ئى وأما درمورد شخص برخوردار كلان بستكان عبدالرسول بيك اسكار وعزيز احمد بيك شتر جنكل از خانواده سيد نادرشاه خان كله مند اند كه درزمان سقاو وإبراهيم بيك لقى خدمات اين دونفر كلانهاى نيك ئى ارزنده بود ومكر اغايون ادم كمنام وبد نامى كه در اعمال كفريت وزنا يعنى ملابرخوردار سر أمد روزكارش بود وباعث بد نامى جامعه ما دربين ساير مذاهب وأقوام شد مورد حمايت قرار داد ومحمد ديدار را أرباب ومحمد ناصر برادرش را ناظر رباط ولختوغى تا حيات داشت توظيف وصلاحيت داد وسيد احمد فرزند محمدديدار أرباب رابا يسر محمد ناصر درحويلى شير يور خود جهت ادامه تحصيل شان جابجا ومصارف انهارا به عهده كرفتند ويكى از تعميرات خود را تحت ضمانت دولت أنوقت قرار داد وسيد نورالدين رونق اورا بحيث برادرزاده خود نيز تضمين نمود كه عازم امريكا كردد وبعد ازختم تحصيل وبازكشتش بوطن از يشرفت وترقى امريكا وعقب مانى مناطق نيك ئى نشين حكايت داشت وعامل ان را سادات كيان را مسول ومقصر زمزمه مى كرد تا اينكه دعواى حقوقى را بالاى شركت سها مى دوشى كه ملكيت سيد شاه ناصر وبرادران بود اعلان ودر دولت داود خان مرحوم مخبيرى اين خانواده را أغا ز ودرحادثه ٧ثور ١٣٥٧كه دوست نزديك او حفظ الله امين قدرتمند شد وهمين سيد احمد برخوردار را بحيث رئس تفتيش وزارت داخله مقرر دركا در انتقام دست بالا را در يافت وبا لا تر از ٧٥ نفر از سران اسمعيلى را به دستكاه جهنمى اكسا وبعدةمصونيت ملى ازطريق حمايت امين وبه كمك امين رواته زندان مخوف نمود كه بد بختانه سبب اعدام سيد نور الدين رونق شاعر تواناى كشور سيد كوهر خان وسيد عبدالقادرفرزندان سيد نادر شاه خان كرديدوسيد منصور كامريا ومير زا نوراحمد خان نيك ئى ومير احمدجان شيبر ملا خدائنظر وغريب مير زاعبد الحكيم كل احمد .عزيز وعبدالصمد دو نفر دكانداران شيبر عزيزاحمد خياط ويسر خليفه جمعه خان خياط معلم عبدالنظر تأله علا الدين اهنكران وده ها تن ديكر شدند بصد ها انسان با نفوذ ديكر را به زندان محكوم نمود وسيد احمد برخودار ازشكنجه رونق وسيد عبد القادر با وقاحت وبيشرمى تام لأفهاى نيزدر حلقات نزديك خود نموده است كه اينست يا داش تشكرى اين كونه أشخاص از كسانيكه او راةدر عرصه تعليم وتحصيل مساعدت كرده بود وشما را به شرافت انسانيت كه كدام يك ازين داستان افترا است وايا برخور دار به اين أفعال شرم اور دربين مردم نيك ئى معروف نيست ?
      دوست عزيزم نابسامانى ها زياد بوده در كذشته ها وأما برف بام همه را بيك بام حواله كردن بى انصافى وبدور از عدالت نيست ؟در مورد ادعاى نعوذ بالله خدايى ملا نصر الله وخانمش را جز خر سوارى وسيله كردن روى سياه كرن ديكر خودت جه جزا را لازم ميدانى ؟وشما منحيث يك دوكتور حقوق برايت يشنهاد كردم ونكذاشتى ومجبورشدم كه اختيصارا بحضورت داكتر جان عرض كردم واكر در مورد نيك ئى وسادات ادامه ميدهيد من حاضرم ولى اكر شما خواسته باشئد ويك يشنهاد دارم كه در قسمت جنايات وادم كشى هاى سيد احمد برخوردار را به ادارات حضور مبارك امام نسبت نداده كه من با ان موافق نيستم با احترام هنر يار 

    • سيد نادر خان همتاى نداشت وهركس را با او مقايسه نفرما ولو فرزندش باشد

    • باميانى صاحب لطف كرده همين ملاى كوخى را با درافشانى ات جواب بدهيد كه خيلى بيتاب است وشايد ...........داشته باشد

    • جناب باميانى فكر ميكنم كه خودت نه به خواهرت ارزش قائل هستى ونه هم بمادر خود زيرا نشنيده اى اكر ميخواهى كه ديكران درمورد شما حرف خوب كويد وشما نيز به ادرس ديكران حرف خوب را نثار كنيد ونه اينكه همه را توهين كنيد عفو ميخواهم همه بعدا شمارا توهين خواهد كرد اكر خانواده ات را دوست دارى بديكران حرمت بكذار .لطفا .

    • آقای آرش!
      کتابهای سید نادر را در گذشته ها شاید من از شما بیشتر خوانده باشم. اگر از دیدگاه مطالب به کتابهایش دیده شود، %90 کاپی آثار ناصر خسرو، اقبال لاهوری و سایر دانشمندان دیگر میباشد و اگر از دیدگاه ساختار شعری دیده شود، اشعارش کاملا نا موزون و بی محتوا است. ولی پسرش، رونق واقعاً قریحه شعری بسیار خوب داشته و شعرهای بسیار زیباه سروده است. وی از جمله شاعران دوره معاصر شمرده میشود ولی شعر سید نادر را فقط چند نفر مریدان بی سوادش که نه از شعر میداند و نه از نثر، میخوانند.

      گلایه داشتی که چرا شخصی بزرگی را توهین میکنی؟ خواهش میکنم، برو از محاسن سفیدان مردم کیان، نیک پی و پشت بند بپرس. مردم را بزور میاورد و کارهای دهقانی اش را توسط آنها اجرا میکرد. در حقیقت از مردم مثل برده استفاده مینمود. حتی برای کارگرانش نان نمیداد، سید منصورخو حد اقل یک شوله میداد.

  • بنام خدا وباعرض سلام وادب خدمت تمام قلم بدستان موادب وباورمند به ارزشهای والی انسانی.عزیزان گرامی نظریات ,پشنهادات ,وموعظه باارزش وسودمند شما را که به این نا بخردان نموده اید خواندم از شما متشگرم که همان وجیبه ایمانی وانسانی خودرا انجام داده اید. اما متسفانه اینها از جمله کسان هستند که نه به خود وفامیل خود ونه به دگران ارزش قایل اند چونکه از نوشته های شان معلوم است.حتی ذهن تمام خوانندگان محترم را نسبت به خواهر مادر خود مشکوک نمودند کدام ضرری بسیار زیاد از طرف کدام سید ویا شخص دیگری به این ها وخانواده شان رسیده که اینقدر با دشمنی وکینه توزی برخورد میکنند. با احترام ش ع

    • أقاى شجاعى من با شما موافقم كه اين نوع ابراز نظر ها ازاحتمال يك فيصد دور نبوده وشك را به يقين قاطع مبدل ميكند كه بدون اينكه كسى مادر خودرا درحالت معامله با يكى از همين افراد نديده ه باشد جنين ضديت ودشمنى توام با عقده را ابراز نميكند ودرضمن أينها با اين أش دهن سوز فكر ميكنم زبان وكلوى خودرا ابله مند خواهند سأخت زيرا از فهواى شان در مورد قران عظيم الشان را كه ساخته عربها بداند وإيمان وباورمندنباشد كه كلام قديم رب العلمين است وبه حضرت رحمته العلمين بى احترامى كند أينها باور دارم ازجمله كلمه كويان اسلام نيست وتحت يوشش به احتال كرفتن نقد از استخبارات ستؤدى ويا هم يهوديت وظيفه تفريقه وتفتين جامعه أسلامى را دارد جنانجه شبكه بزرك شان تحت عناوين عيسى مسيح ع شديدا فعال بوده وأزنام مبارك امام استفاده ابزار ى ميكند ازينروبه همه جوانان اهل تدبير يشنهاد دارم كه متوجه عمق توطئه بايد بود موفق وموحد باشئد ارش 

    • تا هم اکنون اکثر پیام ها ی که درباره ی خاندان نادری نوشته شده مطالعه کرده ام و از خلال آنها چنین معلوم می شود که جانب مقابل گل احمد هر بار به تجاوز جنسی فامیلی متوسل می شود. ضرب المثلی است که دذد در کلاه خود پردارد، یا هرکس به آینه خود می بیند. اگر ادعاهای گل احمد درست نیست ایجاب میکند که جانب مقابل با منطق و استدلال سخنان اورا رد کند و حقیقت را در محضر خوانند گان بکشاند، زیرا فحش دادن و دو زدن خود ثابت میکند که جانب مقابل حرف منطقی برای گفتن ندارد و اتهامات گل احمد واقعیت دارد. از طرفی اگر خاندان نادری خودرا مبرا ازین اتهام ها میداند به دفاع از خود بپردازد در غیر آن : تا نباشد چیزکی مردم نگوید چیز ها. وسلام

    • إحسان جان بواقعت ميكويم كه جوانان اين خوانواده جنان مصرف جمع اورى ثروت است كه اصلا حوصله مراجعه به اين سايت هارا ندارند وازجانبى اهل قلم واستد لآل جز زوركويئ نيست وشما باور كنيد شايد انها همين بحث زائد ومزخرف واحمقانه دور از أدب وانسانيت را نخوانده باشد وبجواب كل احمد نيز جهت تحريك ان نابخرد افراديكه علاقه مندى به اين جفنها دارد طور ماهرانه خودرا دوست اين خوانواده جا زده وبا إدامه اين بحث إشارتا شايد به اعضاىاين خوانواده تلقين كند كه دشمنان شما دست به تخريب شما زده ومن با منطق رسا از شما دفاع كرده ام وأنها بدون اينكه فكر كنند كه همين دوست مدافع ما بجى اندازه غمخوار حيثيت وابروى ما است انهارا بادادن جند دار با د اورده تشويق بدفاع خود ميسازنند كه در حقيقت نسبت به كل احمد اين مدافعان مزور وشيطان بازار خودرا رونق مى بخشند وسبب بد نامى ونا بودى وقار اين خوانه وأده شده واين كل احمد بدون اينكه به نفع مادى دست يابد عامل كرم شدن بازار فتنه انكيزى مدافعان اعمق بظاهر دوست ودرحقيقت استفاده جويان كلا بردار ميكرد ودرخورد مردم أ لقاع ميكند كه كويا كار عا شوريها است وبه عاشوريها دشمن خلق ميكند بدون اينكه انها نيز متوجه با أقدام سر سختانه نا كوار شان باشد وبعقيده من دشمنان خائن اينوخانوده وعاشوريها كه عا مل اين فتنه هستيد اكر هر بى كناهى قربانى اين ماجرا كردند ممسولش همين كل احمد ومدافعين هر دو است واستفاده جو ها كيسه شان مالا م خواهد بود وبدون اينكه درايت تشخيص جنين داستان جاهلانه باشند ومن بهردو طرف قطع اين جنك خطر ناك انتر نيتى را دارم در غير ان سبب بى عزتى دروغين اين خوانواده وبربادى كل احمد هاى بيكار وعقده اى خواهد شد با احترام هنر يار

    • برادرهنریارعزیز!
      از نظرات حق ونا حق ات یک جهان سپاس،اما باید بشما خاطر نشان نمایم که خودم از جمله کسانی استم که نظرات شخصی خویش را با تجربه شخصی که از جناب الحاج سید منصور نادری و خدماتش دارم آگاهانه وخاص بخاطر یاد آوری حقایق نگاشته ام و این ادعای که شما نموده اید از دادن پول ویا تشویق از جانبی کسی را در باره خودم بکلی عاری از حقیقت میدانم و این را همه میدانند که وظیفه یک مسلمان است در صورتی که میبیند که یک چاه است و یک کور باید وظیفه انسانی و اسلامی خویش را انجام دهد ونیز قابل تذکرمیدانم که من منحیث یک فرد مخلص اسماعیلی به راه و مذهب پاکم از گل احمد نام چندین بار تقاضای بند نمودن تبلیغات سو ایشان را بطور مستقیم و غیر مستقیم از طریق همین سایت نموده ام ،اما با افسوس زیادباید بگویم که بالای شخص نامبرده نه تقاضا های من و نه از مومنین خیر اندیش دیگر اثری نکرد،در اینجا جا دارد تا یک بار دیگر ازاین جناب تقاضا نمایم تا دست از همچو تبلیغات بکشند
      و این را بیاد داشته باشند که ادامه همچو کاری شان به همه خوب وبد صدمه بزرگی را وارد خواهد نمود و
      دور اندیش باشند و خدای نا خواسته زمینه این را مساعد ننمایند تا برادران دیگراگر بطور شفاف بگویم باز هم از الف تا به ی ما را توهین ننمایند.
      بیایید بخاطراتحادواتفاق واقعی بین همه ما دعا نماییم و این شاید آخرین پیام این بنده باشد
      خدایا همه ما را به راه راست هدایت فرما که در آخرخودت خوشنود باشی و ما رستگار انشآ الله

    • إحسان جان كدام حرفم ادعا وكدام حرفم ناحق است?
      أيا شما مدافين اين خانوداده با كرفتن يك مقدار دالر باد اورده كه غير منطقى إغراق أميز مينويسيد .و با ادامه اين مزخرفات خود در برابر ادعاى كل احمد كه همان داكتر ثناى نيك ئى است .كه در همسايكى ما در تورنتو كانادا زندكى دارد دشمنان حقيقى اين خانواده وعاشوريها هردو نيستيد ؟كه در حقيقت باعث بى عزتى جامعه خودميبا شيد ؟وعا شوريهاى احمق نيز اين را ندانسته أندكه دشمن خلقى شان جطور درين مقطع زمانى با مهارت وتجربه بطور تكتيك كوتاه مدت از يرجمى هاى عضو خاد عاشوريها در شعله ور نمودن اتش نفاق با اين خانواده بهره بردارى نميكند ؟وايا عاشوريهاى مغرور وفراموش كار از دشمنى سا بقه شان با اين فرزندان حفيظ الله امين قسى القلب وسك تاريخ غافل شده اند؟وايا جوانان احساساتى وفاقد استعداد منطق جواب اين خانواده عواقب نا كوار اين أراجيف را سنجيده اند ؟وايا جز از ثر وت اندوزى بفكر حيثيت قوم وخانواده شان است ؟اكر شما دشمن اين خانواده نيستيد اين سايتهاى متعفن وكذاب ودسيسه كر را با معرفى هويت حقيقىى نويسندكان ان درجريان قرارداده ايد؟ تا تحت نظر يكى از افراد تحصيل كرده شان كه به سياست ومردمدارى بطور منطقى وارد باشد تدابير قطع اين داستان مصيبت افرين را كرفته علت هاى اين حوادث را مطالعه وبطور كامل خودرا از زبان بد كويان عقده اى برها نند ؟ ويا اينكه شما نيز با قطع شدن اين جريان دكان شما بسته ميشود؟در غير ان كدام طرح من كه ارزويم أاتحاد واتفاق جامعه ام وحفظ ابروى وحيثيت مردمم ميبا شد .وكدام طرحم بمنافع شما برخورد كه عليه من نيز تاختيد ؟ اميد يك بار ديكر نيز نوشته هايم بطور دقيق مطالعه فرمائيد ودرقضاوت وداورى خود حساس باشئد تا از سو تفاهمات جلوكيرى بعمل ايد .با احترام دوست شما هنر يار 

    • آقای هنر یار!
      متاسفانه شما راه خطا رفته اید، اینکه مرا " داکتر ثنا نیک ئی ( یا نیکپی ) که در همسایگی شما در تورنتو کانادا زندگی میکند" پنداشته اید، کلاً نادرست است. من داکتر ثنارا اگر همان داکتر ثنای که در حقوق دکترا دارد و نوشته هایش توأم با عکس های وی در همین سایت انتشار یافته است باشد، من او نیستم. شما که ماشاءالله هنر یار هستید هنر تانرا بکار اندازید ونوشته های ضعیف وسست مرا با نوشته های پرمحتوا وپخته ی حقوقی او مقایسه کنید، آنگاه درگ خواهید کرد که گل احمد ابداً نمی تواند داکتر ثنا نیک ئی یا نیکپی باشد. به آرزوی درک شما از واقعیت. گل احمد

    • دوست عزيزم همين احترام فوق العاده شما به داكتر ثناى نيك ئى ثابت ميكند كه جناب معظم شما همان دوكتور با استعداد كه يك حقيقت مسلم است ميباشيد. وبرادرت دولت جان درحالت نشه ابراز كرده كه برادرم مخالف من حرفم را نمى كيرد خودش ميداندوكارش ،.واكر ازين زياد شهادت ميخواهى كه من خدمت شما بنويسم. ومن به شما منحيث قوم خودت صادقانه يشنهاد ميكنم ونشانه هم روز جمعه شمارا ديدم كه تيز تيز راه ميرفتى ونوعى وار خطائى ازجهره مباركت مشاهده ميشد. وحالا شما دوكتور حقوق جكونه طرز نويسندكى خودرا كه درين عصر دربزكترين كشور دنيا با دسترسى به مدرنترين وسائط كه جهان موجوده را بيك دهكده كك كوجك مبدل كرده است. با يك انسان روحانى يكصد سال قبل ازخود درجامعه افغانستان انزمان مقايسه ميكنيد. ومن به تحصيل ومنطق علمى واكادميكت احترام دارم وازينرو نام شماراسهوا كرفتم زيرا از روى دشمنى نيست وفقط منظورم است كه اكر شما شرم وحيا كنيد مرد بزركى راكه نياكان من وترا رهبرى كرد با يك سلسله جنجالهاى فرزندانش اورا مذمت نكنيد كه ان مرد با فرزندانش فرق داردوادم ساده اى نيست لطفا حساسيت قضه وميزان محبتم را واحترامم را بروح بزرك انمرد كه زندكى اش را به توصيه واندرز من وتو به امام با يك جمله اش كه كفته من وتو ناتماميم اوتمام است كه اين جمله عالمى از امام شناسى را واندازه صدق واخلاص اورا به امام ميرساند لطفا متوجه بود كه با فاميل نادرى تنها مواجه نيستى وكرفتن نام او به عقيده هزاران انسان برميخورد وتنها درمورد شخصى كه مخا لفت با امام دارد ضرور است در جوكات ادب بد ون دشنام انتقاد انسانى حق شما است بااحترام هنر يار 

    • آقای عزیز هنریار صاحب!
      من در پیام بالای خود تمام مقاصد خیر اندیشانه خود را تذکر داده ام و این را باید یادآور گردم که مانند من هزاران هزار انسان اینجا در افغانستان مرید،عقیده مند و مخلص الحاج سید منصور نادری و فامیل گرامی شان بپاس خدماتی که ایشان به مردم و جماعت این سر زمین نموده اند میباشند واین هم گناهی بزرگی برای شما خواهد بود که شما شک نموده اید که من در مقابل پول این همه واقعیت ها را مینویسیم نه جانم این را بپذیرید یا نپذیرید مولا خود شاید و گواه است این یک وظیفه ایمانی،وجدانی و اسلامی من بوده وبس الحمدالله ما در اینجا در افغانستان بسیار مردم باسپاس مذهبی داریم که با مردار خوری ورزالت سخت مخالفندووجدان وعقیده مذهبی خود را در مقابل پول نمیفروشند.
      و باید بشما واضع نمود هنر یار صاحب عزیزکه شما مرا بنام احسان جان یاد نموده اید من احسان جان نه بلکه شخصی دیگری میباشم لطفآ مرا با ایشان اشتباه نگیرید همچنان من صادقانه برایتان واضع نمایم که با شما وعده نموده بودم که دیگر هیچ در این سایت نخواهم نوشت بخاطریکه با وجود تقاضاهای مکرر من و دیگر دوستان دین پرست و مولا دوست آقای گل احمد نه چشم بیناه داشتند و نه گوش شنوا و تنها به روی هدف مشخص خویش که آنهم تفرقه اندازی و بی اتفاقی انداختن در بین جماعت است بکارش متآسفانه ادامه داد و من هم تصمیم به این داشتم که از گپ بدل کردن کرده با جاعل کوچه بدل نمودن بسیار خوب است اما صرف بخاطر آگاهی شما نوشتم
      نوت:نظرات و معلومات های شما در باره عاشوری وهمکار های آنها خوب بود اما نظر به حجم بسیار،بسیار و بسیاربزرگ گناه های شان که در بی اتفاقی جماعت انجام داده اند و میدهند بسیار کم است.

    • دوست عزيزم به سلامت باشئد!
      منضورم خدمت شما ان بود كه ادامه اين بحث به نفع هيج طرف جز بد نامى وبى اعتبارى مردم وخلق فضاى بى اعتمادى كدام فائيده نداردواينكه شما احسان باشئد
      ويا هركه ديكربمن فرق نميكند زيرا يكان دلسوزى زياد نيز سبب تحريك انسانهاى حسود ميكردد وازينرو خواستم از شما وهمه دست اندر كاران اين سائت بخواهم كه به اين مزخرفات خاتمه دهيد و اينكه من از عاشوريها دفاع كرده ام بخطأ رفته ايد وخوب نظرم را لطفا با دقت مطاله فرمائد كه به انها كفته ام كه هوشدار باشند كه خلقى هاى طرفداران امين أزشما يرجمى هاى عضو خاد با مهارت دفاع مقطعه به نفع تان استفاده افزارى را از شما بااين جنك أنداختن انجام ميدهد واينكه شما جه برداشت از حرف من داريد وان مربوط به سطح درك خودت است بكمال احترام هنر يار 

    • آقای هنر یار! باز هم دو پارا در یک کفش کردی و به اتهام واتهام بازی دست یازیدی که گویا من داکتر ثناهستم برای اینکه از وی به احترام یاد کرده ام، بنازم به این استدلال ومنطق، شخصی اگر از کسی به هر دلیلی به احترام یاد کرد به زعم شما احترام کننده میشود احترام شده، باز هم من از داکتر ثنا به احترام یاد میکنم بخاطر اینکه با هویت اصلی خود به سایت حاضر میشود و مطلب می نویسد، نه مانند جناب شما به تقیه وبی هویت از خانواده یی روحانی نمائی ریاکار که ننگی است بر دامان مقدس روحانیت، به دفاع غیر منطقی وعقلانی متوسل می شود. البته با طرز تفکر و آیدیالوژی موصوف و نیزرقابت آیدیالوژیکی، قومی ومنطقه ی شما و او کاری ندارم، نه من برادری دارم به نام رجب ونه با نشه و نشه سازی میانه ی خوب، ونه با نشانی شما که روز جمعه تیز تیز وار خطا راه میرفتم همخوانی زیرا من هزار ها کیلو متر با محل زندگی جناب شما فاصله دارم،نکند خودت هم دران روز جمعه کذائی نشه بودی ومخیله ات رانام داکتر ثنا اشباع کرده بود هر کرا شبیه او میدی تصور می کردی داکتر ثنا است. بهر صورت اینکه فرموده ای خودرا با یک انسان روحانی یکصد سال مقایسه میکنی، نه خیر موضوع مقایسه در بین نیست، بلکه جهات کار های منفی او که توأم با خدمت گذاری به دربار و گرفتن فرمان سر کوبی از دربار وایفای نقش ژاندارم در منطقه، اما سوگمندانه به نام امام، مذهب پیر وپیشوائی افراد وآحاد جامعه را بیرحمانه، ظالمانه وبه شکل اسفباری گول زد، فریب داد، استحمار وتحمیق کرد. او موسس وبانی عمل وکردار نادرستی بودکه تا امروز اولاده اش پالیسی منحوس اورا پی گرفته است.حال هم اگر آقای سید منصور همّ خودرا به همان حزب پیوند ملی اش ونیز به دایره ی سیاست و سیاست بازی محدود بسازد و ادعای دروغین روحانیت و پیشوائی مذهبی را کنار بگذارد ـ زیرا طریقه ی اسماعیلیه با سیاست و سیاست بازی منافات دارد ـ ما هم با او کاری نداریم وبه فرموده ی قرآنی : دین او برای او ودین ما برای ما.

    • اي جان برادركى كويد كه شما محمد ثنا خان دانشمند وداكتر حقوق را نميشناسىيد واينكه شما داكتر ثنا نيستيد. درست وأما اكر كوئد كه اورا تنها درسا ئت ديده ام دروغ مطلق است وأما اكر ثنا دست بدين رزالت ودشنام وشور زبانى را كه شما ييشه خودساخته ايداو به فهم ودرايت خود باور ندارد ومن ميدانم كه او مبرا ازينكونه منفى كرائى است نيز قبول دارم وزيرا معتقد به انم كه ميكويند توانا بود هركه دانا بود. ز دانش دل يير بر نا بود وبه يقين كه من نيز تحليلها وبر رسى هاى اورا به استثنى مضمونى كه در مورد ايت الله محسنى نوشته وبا سائير مقالات أش موافق هستم وبرايش توفيقات مزيد را ارزودارم وبمثابه يك دانشمند مردم من اورا ارج ميكذارم واكر او نيز مانند شما دست به أراجيف ولا طائلات غير أخلاقى زنداز ميزان محبتم را درمورد خود كاهش ميدهد. كه اميد وإرم أنطور نباشد. زيرا حرفى كه أزمغز يك انسان اكادميك ترا وش كند با نوشته هاى نفاق افكننانه شما فرق ميكند .ومن باور دارم كه شخصيت ها ملكيت عامه است وازينرو ثنا خان يك شخصيت مثبت انديش است وعده مى كفت كه اين كارها كار اوست كه من تقريبا مطمئن نبودم واكنون ثابت شد كه اونيست وعده از حسادت با او مخالفت دارد مانند ير طاووس كه منطق او نيز سبب حسادت مردم نادان شده است واميدمندم شما نيز خودرا در قالب أدب جاداده وازهمين بد أخلاقى ها كه جز رسوائى كدام نفع را درقبال خود نداردبير هيزيد ومن نيز در طول زندكى ام مخالفت با كسى نكرده ام وخشونت را تقبيح ميكنم وجامعه را بطرف محبت وصميميت فراخوانده ام وارزودارم كه همه نيت خودرا فلتريشن كرده بطرف دوستى وبرادرى در حركت باشند سعدت خواه شما جمشيد 

  • هوالشافی,
    سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و همه خوانندگان نویسند گان محترم که دارای شرافت ووجدان انسانی هستند تقدیم داشته واز بارگاه اخدا وند متعال 
    برای شماصحت وسلامتی کامل استدعا دارم.
    عزیزان گرامی ٕهر انسان باورمند رسالتمندند که ازارزشها ,باورها واعتقاد خود در هر لحظه وثانیه 
    در مقابل حوا دث 
    ورویدادهاکه دران میحط زندگی شان رخمیدهد مردانوار برخاسته ازخود ,فامیل, خویشو قوم ومردم خود دفاع نماید.
    اما
    این گل احمد,بغلانی,بامیانی وقطغنی که خود را حامی وپشتبان مردم میداندکه به گفته شان مردم در زیریوغ 
    استعمارهستندچرا مثل دیگر انقلابیون دربطن اجتماع خود حضور ندارید واز حق خود وخواهر,مادرو
     کسانیکه بنظر تان ظلم وتجاوز شده در محاکم دفاع نمیکنید. بقول سعدی شیرازی شما ان عزیز هستید که
     بار دشمنا ن راحمل میکنید وبس.سعدی میگوید
    ﴿خری بیچاره گرچه بیمیز است چون بار همی برد عزیز است﴾

  •  .........................(صفات سید منکر(سید منصور).........................
     سیدمنصور شدی تو صاحب زر.........زجان افشانیی مردان سنگر
     نمودند جان فشانی بهر نامت............درآخربی کفن رفتندازین دهر
     شهید شدازبرای ننگ وناموس...........به سال و ماه بود مابین سنگر
     فراموش کردی آن روزهای سخت را....که شب تاروزبود تنبان توتر
    زنیرنگ و فسادت گربگویم.............عزازیل را تویی استاد و رهبر
    چه گویم مرتراای مرد سفاک...............تودجال زمان خوب بنگر
    شدی منکرحق درروزروشن...............ابوسفیان بودهمیار و یاور
    نمودی قتل آن افراد مظلوم...............برای باده نوشی قدرت و زر
    زدوشی وسمنگان و زنیکپی...............گریبان گیرتودر روزمحشر
    چه گویی تو جواب بیگناهان...............نمیترسی که است الله اکبر
    فراموش کرده اجدادخویش را...............شدی منکر ز اولاد پیمبر
    به ظاهر جلوه دادی مثل سلمان.............چوبوجهل زمان دور پیمبر
    چوخردجال فرعون و ابوجهل...........تو هستی جمله رامنشی و رهبر
    چوشیخ نوروزشیخ عوض بازک..........ثنا گوید تورا از خاطر زر
    زمان قطع گردد پول ایشان..............سزاگوید تورا از پا تا سر
    زر و قدرت نمیماند همیشه ...............مکن تو دشمنی با پور حیدر
    چشیدی خون آن مردان حق را ............خریدی موتر ی از بهر جعفر
    تورا بودی پسر اسم او جاوید ...........بودی باقوم (لوط)هم یارو یاور
    شب وروزش بودی بابچه بازی............زبهرباده نوشی رفت ازین دهر
    چه گویم این لعین باده نوش را ...........که ازویسکی و وودکا بود معطر
    (چه خوش گفتست فردوسی طوسی.........(پسر گر ندارد نشان از پدر
    چه گویم ای سیدمنصورصفاتت..........ترا دعویی نا حق است در سر
     

    آنلاین : چه گویی تو جواب بیگناهان

    • اين شعر نيست قذف است وانهم توسط سيد ملنك نام كه در واقع سيد نيست كوينده ان ويا هم حرامى است ويا قلماش كو هاى بيكار 

    • (با ادب باش که سرمشق جوانان ادب است)

      مده فحش بکس ای مرد عاقل ---- ترا گوید که هستی یار جاهیل
      ادب آموز بشنو حرف حق را ---- تجسس کن ادب در شعر بیدل
      بود این فحشُ دشنام کار قحبه ---- نثار خود نما از جا نُ از دل
      کسیکه خشت اول کج بما ند ---- نما یا ن با شدش دیوار او کِل
      نبا شد شکوه از تو درین جا ---- تو هستی پیرو آن مرد جا هیل
      ندارد او سواد بیچاره هست او ---- زفحش گفتن نگر دد حل مشکل
      بکا ر اندا ز آ ن عقل غریزت ---- نما دوری تو از فعل عزا زیل
      چرا تلخ است حرف حق شنودن --- اگر داری سواد بنو یس دلا ییل

      آنلاین : با ادب باش

    • بیشرف از اول فکر میکردی وآنطور شعر مزخرف نمی سرودی حالا بعد از گوز ردن چهار زانو میشینی وانتقاد مینمایی اگر بد گفتن به خود را قبول نداری یک شخصیت دیگر را چرا میخواهی بی وقار بسازی هر عمل عکس العمل دارد در دنیا و آخرت

    • با أدب باش كه سر مشق جوانان أدب است. زينت روى زنان مايه طفلان أدب است درست شعر با مسمى را تحرير داشتى وأما بكفته حرف مشهور كه ميكويند قاضى همه رانصيحت مى كند وخودش (. ...)را مى دهد ملنك جان شاعر شماهم به ان قاضى شبيه نيستى ؟وبا اين جفن قوم خودرا مذمت ميكنيد اكر واقعا سيد واولاد ييامبرخود شما باشئد ؟؟ بشما مناسبت ندارد كه اينكونه شعر بسرائد .بكذار ديكران هرجى ميخواهد كند امام زور خودرا دارد ، كس نداند كه يس يرده كى خوب است وكى زشت ؟اينرا خالق يكتا ميداند وبس

    • ای وای برای خودت که تا هنوز خودرا از دیگران پست فکر مینمایی . در پیامت فرموده که اگر اولاد پیامبر خود شما باشید . بشما مناسبت ندارد که اینگونه شعر بسرایید
      جناب عالی اگر خوب دقت نمایید به تاریخ در همه وقت و زمان منافق از نزدیکان پیامبر وامام در مقابلش قیام نموده. این را ذهن شما درست کرده که ما سید ها بزرگ هستیم نخیر اشتباه محض است.
      بنگر در زمان حضرت آدم علیه السلام. هابیل و قابیل را .. درزمان نوح علیه السلام پسرش کنعان شقی
      چو کنعان شقی از نسل نوح بود --- پیمبر زاده گی قدرش نیفزود .. در زمان حضرت یوسف برادرانش
      و غیره وغیره ..وهمچنان در زمان حضرت خاتم النبیین پسر کاکایش ابوجهل.. در زمان حضرت امام مولانا
      مستنصرباالله پسرش مستعلی .. ودر زمان حضرت مولا نا سلطان محمدشاه آغا جنگی شاه. در تاریخ نظر انداز همه واقعیتها برایت هویدا میشود نه کسی بزرگ است بجز ذات مبارک امام .. هرکس میتواند با تقوا به پیشگاه خداوند نزدیک شود در آیه مبارک قرآن کریم بخوان قوله تعالی .( ان اکرمکم عندالله اتقکم)
      هیچکس از کس دیگر بزرگ نیست وبرتری ندارد نه سید ونه دیگر اقوام این فقط نام است .. همه مخلوق اولاد پیمبر است این ذهن برادران هزاره است که سیدهارا بزرگ دانسته و میداند نگاه بنما به حدیث جناب رسول ..

      قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.
      لا فضل لعربی علی اعجمی ولا عجمی علی عربی ولا الاسود
      علی احمر ولا الاحمرولا الاحمرعلی اسود. الا بااتقوی کلکم
      لادم وآدم من تراب..
      آیا درین حدیث مبارک شما میبینید نام قوم طایفه ونژاد که برتری داشته باشد..

      منحرف شدن سید منکر(سیدمنصور)از راه حقیقت

      سید منکرشدی بیدین و گمرا --- شدی تومنحرف امروزازین را
      چطورملعون شدی ای کورنادان --- جماعت رانمودی تو پریشان
      نداری چشم باطن حق به بیند --- امامُ هادی مطلق شناسد
      دوچشمت کورگشته گوش تو کر--- صدایت غورشده مانند نرخر
      ازاول روی تو بیدین سیاه بود --- تمام کارت ازروی ریا بود
      دراول تو کدام آدم نبودی --- ره بیدین و گمراهی ستودی
      خداکه میزند مرده بدبخت --- رود(گویش)دوباره برسرتخت
      بود(چلپاسه) نام یک خزنده --- دمش قطع شود باز است زنده
      سید منکر بود ماننده آن --- هنوزهم زنده است مانندحیوان
      بکرده خانه و جایش مجلل --- ندارد (دُم) مگر گشته مکمل
      نموده اسم خود رهبراو رسوا --- به دریایی ضلالت غرق اوگمرا
      به گرداب فناغرق گشته تو --- چطور رهبر ناحق گشته تو
      تو رهبر گشته ما نند نمرود --- به دوروزمال دنیا هستی خوشنود
      نمیدانی که قارون مال زرداشت --- کجاشدمال زر بیچاره بگذاشت
      بشدغرق ازبرای مال اموال --- بودی اوبیخبر ازحال واحوال
      به مقعدآمده(بول) گفتی چربی --- به چشم کور هرگز راه نیابی
      شدی مانندآن مرغک گرفتار --- به پیش کارد پنجال است بیکار
      فراموش کرده توامر حق را --- نخواندی تو زاول آن سبق را
      صدادرگوش کرهیچ کارگرنیست — کسیکه خصلتش مثل بشرنیست
      گذاشتی نام نو تو (ناصریه)... --- به تاریخ کس ندیده (ناصریه)..
      نکردپیرخراسان یادازین نام --- کتابهایش بود حاضر درایام
      کتاب وجه دین که رهنمااست --- که تصنیفش به امرپیشوا است
      امام وقت بود (مستنصرباالله) --- حکیم دعوت نکرد دراسم مولا
      به نام (اسمعلیه) کرد دعوت --- بُِِد اوپیر خراسان وهم حجت
      بکردی جمع چنداحمق به دورت --- ترا گوید بلی بهر ضرورت
      کسی رانده شود از امر فرمان --- به بیند او همیش خواب پریشان
      ابوجهل گفت محمدرادرآنوقت --- خطاب کردجادوگرنشناخت حقیقت
      گرفت سنگی بمشت خوداواحمق --- بپرسیدچیست بگومیباشی تو حق
      زدست اوگواهی داد رسول است --- بینداخت دوربگفتا ناقبول است
      بخواستی معجز دیگر اونادان --- بدید شق القمر گردید هراسان
      سیدمنصور بود مثل ابوجهل --- شده اونا قبول بند مانده درگل
      سیدمنصور نمرود یک برابر --- که دعویی خدایی داره بر سر
      سیدمنصورزفرعون نیست کمتر --- خودش دررود نیل کرده برابر
      سیدمنصورزخردجال سرسخت --- تعرض کرده درکونسل اوبدبخت
      شده او رانده دربار مولا .... --- اورا لعنت کند هر شیخ و ملا
      چه گویم مرترا ای کور ملعون --- بودآن دست نا پاکت پراز خون
      گرفته پول ز تو آن مرد احمق --- نماید تبلیغات در راه نا حق
      شده این بازی کهنه هویدا ... --- همیشه حق زباطل گشته پیدا
      تو فکر کهنه را از سر بدر کن --- خودت از علم امروزی خبرکن

      آنلاین : منحرف از راه حقیقت

    • بجواب سيد ملنك اول من از سيد منصور دفاع نميكنم زيرا امام امام است وخورشيد با امام ستيزه كردن واوامر امام را نكرفتن از دائره اسلام حتى برامدن است وكسى كه امام را نميشناسد همسوئى با او كار غلط است وأما أغا جان توهم شعرت به شعر نميماند نه وزن دارد ونه قافيه با اين شعر هاى بى معناى خود إمكان دارد مكتب نخوانده باشئد خودرا مسخره عالم وادم كرده اى ومن برايت توصيه ميكنم كه ازين نوع شعر بى محتوا خود دارى كنيد ولى شما ازعلوم دين نيز كوجكترين اطلاعى ندارى كه نسل ييامبر بزركوار خيلى قابل قدراست واحترام وأما اكر يكى از سادات با امام برحق مخالفت كند تنها حق دارى كه درجوكات أدب انتقاد سالم را انجام دهيد وتعداد از دوستان نادان ودرحقيقت دشمن به همه سادات تعرض ميكند درحاليكه الأهم صلى على محمد وعلى ال محمد اول شامل صاحب الز مان است وثانيا شامل همه سادات ولو كه سنى هم باشد ونيز شامل شما اكر سيد باشئد ميشود ومن تنها خودرا از انانيكه درمسايل امامت دركير ميكندولو هر كه باشد دور نكهميدارم وموافق بصورت قطع ويقين با جنين كارات نيستم وأما فحش را نيز رد ميكنم زيرا اكر أنان اين شعر هاى ضعيف تراجمع وبا مقالات كه مملو ازفحش است به حضور امام ويا كدام مرجع حقوقى ارائيه كند كه من يك مو سفيد هستم واين مردم مرا قذف ميكويد اول اين شعر شما قذف است .كه محكوم ميشويد ودرضمن با اين شعر نزد شاعران وأهل أدبيات رسواى دهر ميكرديد واينست مشوره من خدمت أقاى شما زيرا سيد هستيد ومقام سيد نهايت افضل است أغا جان ازينرو اكر وقت داشتم در فضيلت سادات يك مضمون مينويسم وخواهش دارم كه همه سادات عظام را حرف بد نزنيد كه كناه بزرك دارد وفقط انتقاد وبس ابولفضل ازبلخ باستان 

    • به جواب سيد ملنك لعنتى !
      اول سيد ره با ابو جهل مقايسه نكن زيرا ايت انما يريدالله ليذهب عنكم الر جس يطهر كم تطهيرا)وحديث أنى تاركم فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى )در مورد خاندان ييمبر امده است نه ابوجهل كه مشخص به ذات مبارك امام است وساير فرزندان كه أزحسن وحسين ع باقى مانده باشد ميباشد وأما اينكه يكى ازين سادات را توهين كردن بى حرمتى به اين ايت وحديث ييامبر است كه خودت اكر واقعا سيد باشئد شامل ان هستيد واكر نباشيد خود دانيد وكلمه نر خر به يك سيد محسن ازكناهان قبيح است عباس 

    • سید ملنگ جان چشم ته صدقه همرای این شعرت! راستی که سید حقیقی هستی ولا. این احمق های دیگر که سید را از دیگران بهتر میدانند، نه از انسانیت و نه از اسلامیت خبری دارند. سطح فکری این کوتا نظران از طرز نگارش و تحلیل آنها هویداست. اگر احمق و کوتا نظر نیستند، با این چرندیات خویش میخواهند اذهان عامه رامخشوش کنند ولی اینها در حقیقت خود را فریب میدهند. در قرن بیست و یک هیچ انسانی برتری و کمتری خویشرا وابسطه به اصل و نسل خود نه بلکه به اعمالش میداند. به شعرهای زیبایت ادامه بده. غوغای سگان کم نکند رزق گدارا

    • اي همو زن ودختر تو باميانى دغل وبدل كه درحقيقت همان نيك ئى بد سكال هستى خر بكايد ومن خودم ازباميانم وسيد نمى باشم وبه خاك ياى سيد را ميبو سم كه فرزندان زهرا اظهر ع سيدة والنسا ه هستند ومن سيد را افضل واعلم ميدانم وتو كمونيست لعنتى خلقى انديشه ات ضد امام است و امام سيد ووارث جد خوداست توسك قوم دارى وبه امام قوم را ديده ندارى وحال از عاشوريهاى يرجمى استفاده ابزارى ميكنيد وجند كمراه ازين خانواده سيد راكه نادان اند را هم بازى داده ايد خوشبختانه وحال دانستم كه سيد ملنك أغا كنا هنداشته وشما سكان به كلاهش ير زديد واكر ديكر جفن كفتى اين سادات كه همراى شما نى بلكه انها هم با شما دشمن. ديروز سياسى است وبا عاشوريها متاسفانه هميارى وهم مفكوره بودند وبا اين سيد ستيزى شما خلقيان كه برضد امام بوديد وهمان عاشوريها كه شما باند امين جلاد را بشناسد به ماهيت جنك إندازىشما هردو هم سادت فريب خورده وهم عاشوريهاى يرجمى واقف خواهد شد امين

  • دوستان بيننده من بهمه عزيزان صميمانه عرض ميكنم كه اين اقايون كل احمد باميانى واحسان وشجاعى وغيره بازار ساعت تيرى وسر كرمى طفلانه براى مردم با اين دشنام دادن هاى خود بوجود اورده است .ازانجائيكه وقت براى انسانهاى مسؤول ازرش دارد .لهاذا از شما تقاضا دارم كه اصلا ديكر اين سايت مزخرف ومنفور را با همين انسانهاى بيسويه كه جديدا به كميوترً وانتر نيت دسترسى ييدا كرده اند وخودنمائى كرده أنجه سويه ملى ومنطقوى شان كه ازيك سطع نازل جامعه نمايندكى ميكنند قطعا تماس نكرفته وبكذاريد درفكر وقلب مردار وضعيف شان نام كميوترً وطريقه فرهنك استعمال اين صندوقجه اسرار أميز بشريت را بد ميسازند واينها قوم كمراه وجا هلى اند كه هر جيز را ببازيجه كرفته اند ومقيد به هيجيك ازمعيار هاى إنسانى اخلاقى وفرهنكى نيستند وبا وداع با اين سايت بازار اين لوج مرغهاى نادان را كه بحرف مشهور خداوند روز ناديده را روز ندهد وسم تر قيده را موزه. به كساد بكشانيد ودر مورد هر جفن شان جواب ارائيه نكنيد كه خود از لودكى هاى شان دل سرد كردد وزيرا أينها با جوابهاى يكى ديكر عجيب انتر تائمنت را بخود تخصيص داده اند با احترام أرسلان 

    • هوالله
      برادر نادان با علم وبامعرفت وعاری از تمام میعارهای انسانی واخلاقی(....) جناب ارسلان
      نامه بزرگ منشانه شما را خواندم .باابراز تشکر وامتنان ازین نظر بظاهر پرمحتوا وبا ارزشتان
      مرا درقالب خود ننگر .بنده هم وقت زیاد ندارم که مثل جناب عالی خود را به هر نام مسما نموده به چرندیات نوشتن وقت خود را عبث کرده ساعت تیری نمایم.واین نامهای که من نوشتم نام عالیقدر هم درآن قرار گرفته چون اهسته -اهسته نقاب بظاهر دوست ودرباطن دشمنتان آشکار میگردد . موضع خود را تغیر داده اید ویا اینکه کدام انگیزهءدیگر دارد .
      ای مرد باخرد ودانش بنده دو نامه نوشتم . من سوال دارم از شما مدبر خودنما که ازین پیش درکجا بودید وچرا درمقابل نوشته های شرکایت که اسامی شان در نوشته ها قبلی ام درج گردیده است چیزی ننوشتید.......؟
      پس خودت هم یکی از آها هستی.

    • أقاى بينام مانند دينوارنم كش هر جيزرابخود جرا نسبت مى دهيد ؟درين سايت تنها شما مصروف ساعت تيرى نيستيد بلكه بحرف مشهور بجه هاى بيكار زياد است.وازحق نكذريم نوشته هاى خودت بر اصول نويسندكى وفق دارد وأما در محتوا ومضمون تعصب وعقده كه اين سيتم درين سايت يكان إنسانرا تقريبا جلا لى ميكرداندومانند ميز كرد كفتمان طلوع .ازينرو به عقيده من نيز از راه تفاهم بايد عمل كرد زيرا كذشته كذشت زومكن ياد امروز به مفت مده بربا د توهين وتحقير ى كه من شمارا وشما من را اصلا ديدار نداشته ايم جه منفعت دارد من فرزند اين عصرم وازمزاياى امروز بايد برخورداركردم ومرا بدوره جاهليت عرب قبل ازاسلام جى ؟ كه من خوب بودم وتو بد.مانند كسى لاف زد كه من از هندوستان ٤٠متر خيز زدم ،جانب مقابل كفت بفرما وأوكفت درهندوستان نه درينجا ازينرو انهمه جدل هاى كيج كننده وواهى مرجم كذاردرد بيمار نيست .ما براى وصل كردن امديم نى براى فصل كردن امديم . 

    • يأسخ بنامه 15.15.19april
      جناب نويسنده بينام با اين نوشتار بى مايه ات فكر ميكنم فاقد سابقه خوب أخلاقى وتربيتى هستيد كه طور وار خطا وماجرا جويانه ونابخردانه بمانند افراد مريض وعقده مند كه از نارسائى هاى زندكى دركذشته ات الهام كرفته واكنون دستت به لبى نانى رسيده وازبركت فير هاى راكت حكمتيار مهاجر بديا ر خارج شده زمينه فراكيرى انترنيت برايت مساعد شده است ولى اخلاق وفرهنك استعمال انرا متا سفانه نداريد وهر بد وبيراه كه أزمغز كنده ات برائد به ادرس همه مانند راكت هاى كور مجاهدين الله توكلى هر جا كه خورد وهر خرابى راكه نمود بتو جناب بى فرهنك كه معنى دوست ودشمن را نيز درك نكرده اى بى تفاوت است. وبا جفن هاى مكروبى ات مكروب را صادر محيط ميسازى وبا حركات نا سنجيده بظاهر دوست ودر حقيقت دشمن خودو جامعه ميباشيد وجانب دارى تو به رفاقت همان خر سى كه با ادم زاد دوست شده بود ميماند.درنامه ام ازهر دوطرف بيكار با اخلاص وبدون كدام مدعا خواستم كه دامن خودرا بلند نكنيد واكنون كه به حفظ ابروى خود وجامعه ات طرفدار نيستى شروع كن هر جتيات واوباشى راكه ديكران نيز از وضع ييش امده لذت ببرند وبماهيت وجوهر ميان خالى ات وارد كردد.ودرين وظيفه مقدست موفق باشى وعواقب انرا منحيث درونمايه قوم وملتت دودسته تقديم هم كلاسى هاى خود سا زيد .أرسلان 

    • هوالله
      آقای با بام ونشان جناب ارسلان بایدخدمت شما خاطر نشان کرد که بنده دیوار نم کش نبود بلکه جناب عالی بینا به گفته صائب
      تبریزی(درحافظه نقصاندارید)شمادر نوشته قبلی خود از بنده نامبرده اید ومقایسه با همکاران عزیزت نمودید .من تنها چیزهای را که نوشتم درباره گفته ها ونبشته های خود شماست.
      من بهر نظریه وعقیده که به دیگران توهین آمیز نباشد احترام قائل ام. واگر داشته باشد هم آن بستگی به جهان بینی آن شخص دارد.اگرشما فرزند امروزید من هم فرزند دیروز نیستم.عالیقدری محترم شما نوشتید که در نوشته هایم رنگ تعصب وعقده دیده می شود درست است .چرا؟؟؟؟؟؟ولی ایکاش درنوشته های خودشما نمیبود.باید یاد اورشوم که درا ینجامقایسه بین عرب وعجم نیست.شما در باره تفاهم صحبت میکنیدبسیار خوب است آیا همکاران جناب عالی هم در همین نظر هستند یا خیر؟ ومنظورشما ازین خودنمائ لاف زدن چیست اگرکدام شخصیت خارق العاده هستید بفرما که شخصیت محترم شما را بشناسیم.(...)

  • غالى هاى كافر شيعه هاى لامذهب ازبسكى ام المومينين عائشه صديقه را درشبكه الله يارى لعنتى توهين ودشنام داده اند واين معجزه ييمبر ص است كه كسانيكه به حريم مقدس بى احترامى كند رسوا ميسازد وهر دو طرف شيعه هاى غالى هستند خداكند اين كأفران خودرا زياد افشا كند يا جهار يار كبار

    • بد كردى شيعه خوبترين ومقدس ترين مذهب است دركذشته بين شيعه ١٢أمامى وشيعه إسماعيليه وشيعه زيدي در اثر شيطانى دشمنان خانواده ييامبر ص تهمت وافترا زدنها وجود داشت وحال همه ميدانند كه هر سه مذهب داراى يك اصول مشترك بوده وإمامان بزركوار كه ازبطن مبارك زهرا اظهر ع وسلب على مرتظى اند ايمان وباور مشترك داشته حضرت امام اسمعيل ع وحضرت موسىى كاظم فرزندان امام جعفر صادق ع هستند وحضرت زيد ع فرزند زين العاب الدين بيمار ع هستند وهر سه مانند روح وتن يك ديكر فريب شما را نخواهد خورد

  • نگاهی به پالیسی های خانواده سید منصور بخاطر حفظ قدرت!
    اول، سید منصور نمیخواست مردم اسماعیلیه فرصت آنرا بدست آورند تا در مورد مسایل درونی و اجتماعی شان فکر کنند و به همین دلیل با جهت گیری حق و ناحقش مردم را همیشه سرگرم جنگ نگهمیداشت. او بیشتر طرفدار جنگ بود تاصلح. این جنگ ها برای شان زیاد مهم نبود و شخصاً اشتراک نمیکردند، زیرا در صورت ناکامی رو به فرار نهاده و خود و خانواده اش را نجات میداد. طوریکه بارها بی غیرت آمیز فرار کردند. ما شاهد هستیم که در طول ده ها سال جنگ، حتی یک عضو فامیل شان هم باثر جنگ کشته نشد با وصف اینکه شاید کمتر خانواده اسماعیلیه پیدا شود که عزیران شانرا در جریان جنگ از دست نداده باشند.
    دوم، سید منصور مردم اسماعیلیه را با تمام همسایگانش دشمن ساخت که دیگر نتواند ائتلاف را بوجود آورده و قدرت مطلقه آنهارا به مخاطره اندازند.
    سوم، این خانواده از باسواد شدن مردم سخت هراس داشت. چنانکه همه میدانند که در زمان حکومت شان حتی یک باب مکتب و یا مدرسه ی هم نساخت. ازین حقیقت همه آگاه هستند که زمانیکه سید سعدی بعد از تحصیلاتش به افغانستان باز گشت به سید منصور پیشنهاد ساخت مدارس و مکاتب را نمود، ولی سید منصور کلاهش را از سر برداشت و برزمین زد و گفت " فکر میکردم در خارج تحصیل کرده هوشیار تر شده ای، ولی هیچ گوی را هم نمیفهمی. اگر مکاتب و مدارس را بسازیم و همه تحصیل کنند، به من و تو کی احترام میکند."
    چهارم، توصل به دروغ یکی از ابزار های اصلی این خانواده است. وی حد اقل سال یکبار مردم را جمع میکرد و از ملاقاتش با امام سخن میگفت. ولی امام در یکی از فرامینش در سال 2000 میلادی در کراچی پاکستان فرمودند "که در 50 سال گذشته با جماعت افغانستانم در تماس مستقیم نبودم." بعد از برگزاری یکی از همین محافل یکی از بزرگان مردم پشت بند از او شدیداً انتقاد و سخنان سید منصور را با استدلال های منطقی غیر حقیقی خواند. سید منصور در جواب چنین گفته است " یک مهمانی برایت میدهم ولی این سخنان را برای دیگران نگویی."
    پنجم، خانواده سید منصور بصورت درست از پالیسی های خلفای اموی وعباسی پیروی میکرده است. یکی از آن سیاست ها این بود که به چاکران و سگ بانانش قدرت میداد تا دیگران را آزار و اذیت کنند، تا مردم نادان حتی از چاکری با این فامیل افتخار نمایند.
    بقیه بحث را میگذاریم به بعد!

    • اين خانواده دراثر مخالفتهاى داخلى تكه تكه هستند ازدعواى حقوقى با سيد حسام الدين غصب ملكيت شخصى وتروربرادر زاده او دختر سيد علا الدين أغا ى مرحوم تا غضب ملكيت سيد ظاهر يكى ازبستكان ديكرش در يلخمرى كه ميكويند براى يسر مير احمد ديوانه يكى از جاكرانش بخشش نموده وآورا از كر زى خواهش كرده كه مقرر نشود وقبلا او در يكى ازكشورهاى أسيائى سفير بود وتحصيل كرده خانوده أش هم است يسر أغا بادار كه در ايران درس خوانده بود نيز نزد سيد منصور قرب ندارد ودر أيران است سيد منصور جنان حسود است كه تحصيل يافته فاميلش كه از برادران ويا خواهرانش باشد تنك نظرى داردوفقط دامادش سيد شهاب راكه سخت به او وأبسطه است هم حمايت مادى ميكند وهم اورا سفير تاشكند مقرر كرده است واكر ما هزاره ها بد هستيم فاميلش جى كرده كه اين هر دو نفر شناخته شده را خرد وخمير ساخته درين شرائط اكر كسى را ميخواهى بكشى نانش را بكير وشايد روى ملحوظات كه فأميل كشى را بين خانواده خود رواج نسازد ازكشتن شان صرف نظر وجايداد هاى شانرا غضب كرده كه اولاد شان بيسواد ودستنكر يسران سيد منصور كردند. واكر فرصت بود ادامه دارد ملأى بينام 

    • خانوادۀ نادری چگونه از مردم اخلاص مند ودرعین حال نا آگا ۀ اسماعیلیه بهره برداری سوء کردند؟ درین راستا در رسالۀ جوانان پیشگام اسماعیلیه مطالب مستندی ذکر شده که درینجا نکات چندی از صفحۀ 6 آن بدون دخل و تصرف نقل میشود:
      " نادریها عناصر فاقد اید یالوژی مذهبی و عناصر لا قید بوده معتقدات آنهارا صرف مسایل سبعانۀ زر اندوزی، شهوت رانی وقدرت نمایی تشکیل میدهد. آنها نه تنها معتقد و مومن به امام ویا کسی دیگری نیست، بلکه اصلاً عناصر نا ساز گار به اصول اسماعیلیه و هر سنت انسانی دیگر است. آنان از عقاید به ارث باقیماندۀ مردم که به آن" فقیر پشمینه پوشی " که رمه ها و گله های از مواشی و کمندی از اسپ و املاک زراعتی پهناور و گدام های از مال ومتاع و دیگر اندوخته بود، درست بهره جسته واز ارادت مردم که نسبت به دین و آیین آبایی خود داشتند سوء استفاده واز همه مسایل ارادتمندی مردم بر ضد خود مردم کار گرفتند. اینها چون گرگانی که در رمه اندر شده باشد هرچه خواسته بودند کردند. در اندرون خانواده ها نفوذ کرده به ناموس مردم تعرض کردند. عدۀ را به دهقانی و چوپانی و مزدوری گماشتند. کسانیرا در تولید طلا ( معدن طلا قره ذغن از توابع ولسوالی دوشی ) و غنیمت کردن دارای های عامه چون تصرف عواید تولیدات فابریکات پلخمری و انتقال سامان و پرزه جات تحویلخانه های فابریکات گماریدند. شماری را در گارد های مسلح تروریستی و پاسداران تنظیم و عدۀ را در بخش های قاچاق وازین قبیل توظیف واز وجود هر کسی مطابق استعداد و سلیقۀ آنها کار گرفتند و آنانی را که از اجرای اعمال پست سربازمیز دند، سرزدند ویا جلای وطن شدند."
      در تاراج دارایی های عامه انجینر معراج که بعد ها لقب انجینر تاراج را بخود گرفت واز طرف سید منصور بحیث معاون اقتصادی ولایت بغلان توظیف شده بودرول عمده داشت. همچنان ارباب محمد ثنا که از سوی موصوف گاهی به صفت مسؤل زراعت تعیین میشد و گاهی هم ولسوال دوشی ،نیز نقش اساسی را در اختلاس دارایهای عامه وغارت اموال مردم ایفا داشت. (صفحۀ 10 رسالۀ فوق)

    • جناب ملأى بى نام ولى شما نيز ازجمله همان كروه جنائت كار باند ستاره سرخ انقلاب هستيد از شما سوال دارم كه اين اعضاى خانواده سيد حسام الدين وسيد ظاهر شما را وكيل خود مقرر كرده است كه از أنان جانب دارى كرده ميخواهيد أنان را تحريك كنيد وموضوع فأميل را خودشان ميدانند كه جى به مصلحت شان است زيرا همه أينها بركى يك درخت اند به من وتو داور فكر كنم ارتباط ندارد زيرا شما أبله اى بيش نيستيد كه اختيار قضاؤت را به عهده بكريد و دانستى كه از توطئه شما كه به نام هاى كوناكون تحرير ميكنيدكه يك نفر بيش وانهم كل احمد ويا باميانى مرتد هستيد كه كدام نفعى بدست اورده نتوانستيد وحال امده شده اى كه داعيه دفاع اين دوشخص را بعهده كرفته ايد كه به به انها ظلم وبى توجهى شده كه من قاضى دادكاه هستم ولطفا از خود نمايندكى كنيد نوشته هاى مزخرفت مرا وسائرين را خسته سأخت ولى درمقابلت ادامه ميدهم .امين

    • آقای امین! من بجز از نام خود به نام دیگری ابداً پیام نگذاشته ونمی گذارم. اینکه بنده را" مرتد" خطاب کرده ای،آیا معنای آنرا میدانی یانه؟ بهر صورت " مرتد" یعنی از دین بر گشتن یا به اصطلاح مذهبی از مذهب مورد نظر تبرا جستن. بلی ما از مذهب سید کیان و فرزندانش تبرا جسته ایم، اگر سید کیان وپسران فاسقش مذهب است هزاربار لعنت به این مذهب. مذهبی که اخلاق و انسانیت از مدار آن عملاً برداشته شده است وهرگونه قبح وزشت کاری مباح دانسته شده است. مذهبی که آنچه معروف است ازان بدور وآنچه منکر است بدان آلوده و ارزش های مذهبی خود ساخته اش به سطح پائین تنه تنزیل یافته است. چنانچه درین راستا تا آنجا افراط کارانه پیش رفتند که داستانهای گوناگونی از اعمال قبیح و شنیع این متولیان مذهب ساختگی بر سر زبانها افتید و مردم کوچه وبازار، شهری ودهاتی ازان با خبر شدند. کَوس رسوائی این دین بازان محدود به خودش نماند بلکه سرا پای جامعه ی بد بخت و محروم اسماعیلیه را نیز فرا گرفت که حتا در کتب ورسالات دیگران نیز انعکاس یافت. چنانچه در کتاب( پژوهشی در تاریخ هزاره ها ص۵۲ نوشته ی محقق هزاره حسین علی یزدانی (حاج کاظم) می خوانیم که :" شیعیان اسماعیلی افغانستان از محروم ترین و مظلوم ترین طبقات این کشور بوده اند. اکثریت ملت افغانستان آنانرا یک فرقۀ غالی تا حد مشرک پنداشته انواع تحقیر و توهین وآزاررا در حق شان روا میداشتند. حتا شیعیان دوازده امامی که خود مورد توهین و تحقیر از طرف اکثریت قرار میگرفتند، اسماعیلی هارا از خود طرد می کردند." به همین ترتیب در مجله ی عصری برای عدالت شماره دوازدهم 11 ثور 1376 هجری با این کلمات بر میخوریم:" درد انسانی هزاره ی اسماعیلی سنگینتر از درد انسانی سایر شقه های جامعه ی هزاره است... شقه ی اجتماعی ـ مذهبی هزاره ی اسماعیلی محکوم به نا انسانی ترین محکومیت درون اجتماعی شده است."
      براستی این متولیان مذهب ساختگی اگر جامعه ی اسماعیلیه را به نا انسانی ترین محکومیت درون اجتماعی محکوم نمیکرد، جامعه را در خواب سنگین و تخدیر آور فرو نمی برد و اسیر خورد وخواب نمی کرد، جامعه را در چارچوب های از سنن گوناگون جاهلی و باور های خرافی و عقاید مسخ شده از مذهب محبوس و محصور نمی ساخت، وهم اگر می گذاشت که اندکی تفکر و شعور ، تمیز نیک و بد، منکر و معروف دربین جامعه پیدا می شد ، آنگاه جامعه خواه نا خواه از نحوۀ زندگی اشرافی این مرجعیت که جز بزم و طرب و خوشگذرانی، فسق وفجور وجنایت وبیرحمی چیز دیگری در مدار آن راه نداشت، چنین به نتیجه و بر داشتی میرسید که عیاشی و خوشگذرانی وآدم کشی با مذهب راستین ملازمه ندارد، باید در تحقق مبادی و اصول حقیقی مذهب تلاش ورزید، وبر سینۀ این مرجعیت عیاش و هوسران جنگ سالار دست رد نهاد.

    • به جواب باميانى مرتد برداشت من ازارتداد بحزب كمونيستى شامل كرديدن است كه شما خلقى ستاره سرخ جنائت كار هستيد عاشوريها وس ظ ه يرجمى هستندكه همه شما مرتد هستيد وحال عاشوريهاى خاديست وقبل هم س ظ ه مسوليت رهبرى مذهب را دارند كه نزد من هر سه يك حكم را دارند وفرقى باهم نداردوموضوع تخطى ازامور مذهب بشتر شما قوم نيك ئى دره بوديد كه درهفت ثور ٥٨ با مشك هاى شراب دردوشى انفلاقي امين را جشن كرفتيد كه مردم كرم على ازين برداشت عليه شما نيك ئى خلقى مرتد قيام كرد وحال برف بام خلقى هاو ملا برخوردار وملا نصر الله خ ن وميده ما خ م را ببام ديكران انداخته وازيادبرده ايد ؟ودر واقع شما قوم كافر مطلق بوديد كى شمارا مسلمان واسمعيليه سأخت جواب من را بدهيد زيرا من أزشما سوال كردم كه اين اقايون راكه ازايشان دفاع كرديد كه اين هاشمارا وكيل كرفته كه داورى شانرا ميكنيد وجواب خودت مبحث را دور داديد وتر فه رفتيد كه تخطى هاى دينى غالب از يدران ونياكانانت بود وبرفى بام أهانوا نيز ما هيراانه ببام ديكران انداختيد وشا يد سخت خا ديست هم باشئد امين 

    • اين نوشته انجينر تاراج است كه كيف دزدى هاى نساجى وسمنت بدلش مانده است واو خاينترين ودزد ترين دزدان سيد منصور است خداوند اين كيسه بر لعنتى را بشرماند .قاتل سيد مراد همين است جنانجه دريشقراولان به تفصيل شرح كرديده است بعضى فعل هاى ديكر اورا درهمين سايت خواهيد خواند.ملأى بينام

    • آقای امین! شما معلول را بجای علت گرفته وکینه و بغضت را نثارمعلول میکنی ، ایجاب می کرد از خود میپرسیدی که چرا و به چه سبب یک جوانی که در خانواده ی اسماعیلی متولد شده ورشد ونمو یافته وقتی جهت سواد آموزی به مکتب سرکاری داخل می شود جذب احزاب سیاسی میگردد. و جوان دیگری که در خانواده ی اسماعیلی تولد ، رشد و تکامل می یابد ولی شامل مکتب سر کاری نمی شود همچون الاغ زیر فرمان مرجعیت خود ساخته وفاجر خانواده نادری قرار می گیرد.
      طوریکه بررسی گردیده در دهه ی چهل هجری نفوذ افکار و اندیشۀ کمونیزم شوروی و چین با الترتیب بین طبقۀ با سواد کشور پیداشده و فعالین کمونیستی به جلب و جذب طبقۀ جوان در مکاتب و مؤسسات فرهنگی پرداختند. علی الخصوص، آنعده ی که از یکطرف ازنگاه اقتصادی در فقر و تنگدستی جانکاه بسر می بردند، و ازجانب دیگر در زمینۀ معتقدات اصیل مذهبی آگاهی نداشتند، و نیز بین خرافاتی که به نام دین به خورد مردم داده میشد و مبانی اصیل دینی نمی توانستند درک وتمایز بگذارند، لذا به سهولت تحت تاثیر افکار کمونیستی قرار میگرفتند.
      طبقۀ با سواد اسماعیلی که درین هنگام در مکاتب دولتی بودند و از نقطۀ نظر اقتصا دی طبقۀ فوق العاده عقب مانده و ازنگاه اجتماعی طبقۀ محروم وبا انواع اهانت ها روبرو ودرزمینۀ مذهبی فوق العاده بی خبر بودند، و ضمناً اعمال ناشایست، رفتار قبیح وشیوۀ شیره کشی و استثمار گرانۀ مسؤلین نام نهاد مذهبی خود را که به نام مذهب اعمال ضد مذهبی خودرا توجیه میکردند، به عین مشاهده مینمودند که بر جان، مال و ناموس این طبقۀ محروم ومغبون بادست باز تصرف داشتند و عملکرد اینها با هیچ اصول و موازین انسانی و مذ هبی منطبق نبود، لذا به آسانی به ایدیالوژی کمونیزم گرایش پیدا کرده و برضد مذ هب خود ساخته قرار گرفته و به فعالیت ضد مذ هبی دست یازیدند، و از همین جهت بود که این گروه از باسوادان جماعت مذهب را " افیون مردم" می گفتند و الحق که بر چنین مذهبی مؤجه نیز میبود. در واقع این یک ضربۀ جبران ناپذیری بود که برپیکر نحیف جامعۀ فقیر اسماعیلیه فرود آمد؛ و اثرناگوار آن در طول سالهای زیادی زدوده نشدو تاثیر منفی اخلاقی آن شاید در طی نسل ها باقی بماند.
      امادر سایر دنیای اسماعیلیه موازی باتعلیم و تربیت دُنیوی، تعلیم وتعلّم مذهبی از همان ابتدا برای فرزندان جماعت آماده ومهیا است، بدین رو خلاء فکری آنان توسط آیدیا لوژی های این و آن پر نمی شود. فلهذا، اینکه جوانان اسماعیلیه مکتب دیده ی ما برعلیه روحانیت دروغین خانواده نادری عُمال وایادی گوش بفرمانش یا در واقع دستگاه شیره کشی این خانواده قرار گرفتند، مسؤل واقعی واصلی همین خانواده است، پس بجای نقد معلول باید اعمال و رفتار نا هنجار "علت" مورد نقد قرار گیرد تا نسل های آینده فریب نیرنگ های اینگونه روحانی نماهای فاجر و فاسق را نخورند.

    • من با اینکه هیچگونه علاقه وروا بطی با خا نواده آقای سید منصور ندارم,اما برداشتم از پندار های اپو زیسیون وی چنان است تا آقای سید منصور با معجزات الاهی , مجوععه نیاز مندی های پیروان واها لی بیشمار مستمندان کشور را بسان یک نظام دولتی سراسری باید حل مینمود,وعمدتا چنین تحولات در حوزه معارف وبساط فر هنگی ومادی جا معه بدون در نظر داشت هزینه های کمکی آن بیشتنر متبلور می گردید .در یک نگرش بیطر فانه هر گاه خد مات آقای سید منصور با تناسب پتنا سیل اقتصادی وتوا نی های مادی وی بطرز منصفانه به کنکاش گرفته شود,با تو جه به بنیاد های مادی باد آورده مادی جناب حا مد کرزی که ملیارد ها دالر بر باد رفته را احتوا مینماید , نهایت چشمگیر است .بر خلاف ادعای نو یسنده ,من به یاد دارم که در زمان اقتدار جناب سید منصور ,در تما می قلمرو حا کمیت اش نه تنها دروازه های معارف بر روی ههمه وبدون تبعیض وتمایز ملی ومذهبی باز بود ,بلکه وی مو سس دانشگاه ولایت بغلان ,وده ها مو سسه فر هنگی دیگر نیز میباشد.در زمان تسلط اش در بغلان که من به حیث یک مهاجر شاهد بودم ,همین آقای سید منصور نا دری با بر هم زدن تعادل ملی ومذهبی ,حتی رمه چران ها ودها قین قلمرو مذهبی خویش را بو یژه برا دران نیکپی مان را در تما می مقا مات دولتی ,ملکی ونظامی وبخش های معارف گما شته بود,که در میان ایشان یک دزد نامی ومشهور بنام انجینر معراج شیبری , نیز راه یافته بود که نمیتوان از سوء استفاده جوی های مو صوف که تفر یبا چنین تخلفات زاده مجموع نظام های اجتماعی است چشمپوشی نمود
      .اما در کل از نگاه من مدریت آقای سید منصور با تناسب بسیاری نظامها ,از عدالت وانصاف بیشتر بر خوردار بود,ما نظام خون آشام وجلاد امین را به یاد بیاوریم ,نظام های تاراجگر مجا هدین را به خاطر بیاوریم ,نظام خونتای طا لبان ونظام چپاول گر وفا سد کرزی را به مقا یسه بگیریم ,درک مینماییم که جناب سید منصور نا دری در زما نش خدمات جا ویدانی را برای این کشور بو یژه بخش فر هنگیان این جامعه وبصورت اخص مریدان خویش انجام داده است.نظام سید منصور زمانی به سمت قهقرا راه خویش را پیمود که نقش استا دانه عناصر مردم دوست ووطنپرست چون سید ظاهر وقو ما ندان عمومی سید حسا م الدین کاهش یافت وافرادی فاسد چون معراج ودیگران در آن, افسار رهبری را بدوش گرفتند.در هر صورت هنوز موجودیت این خا ندان از دید اینجا نب شمعیست که باید پیرا مونیان خویش را رو شنائی بخشند وچنا نکه این خا ندان پیو سته در برابر جهل ,بر بریت ,استبداد ,ستم وافکار تحجر گرا یانه وفند منتلیستی ,قدعلم نموده اند ,امید وارم تا جناب سید منصور نا دری ,در تحر کات سیا سی آینده کشور نقش فعال بازی نموده ودر برابر این سیلاب ها وطو فان های ترو ریستی ,چون دژ استوار استادگی نماید.من از کسا نیکه تلاش مینمایند تا با حس انتقام وکینه ,در برابر این خا ندان صف آرائی نمایند ,صمیمانه تقا ضا مینمایم تا قلم خویش را در برابر کسا نیکه برای قلم شکستن کمر بسته اند بکار ببرند ! وهر گاه توان روشن نمودن شمعی را ندارند برای خا موش سا ختن آن نیز اراده ننمایند,ودر برابر کوهی از سیا هیها وتاریکی های جا معه مجا دله نمایند!

    • آقای کهگدای! شخص واقع بین دیگری نیز مدت ده سال در ادارات پلخمری ایفای وظیفه کرده و از تمام کارنامه های درخشان سید منصور معلومات کافی داشته است، پیام او قبلاً نیز درین سایت آورده شده و برای آگاهی شما بار دیگر درینجا آورده می شود تادیده شود که بین یک نفر بیغرض و غرض ورز چقدر تفاوت است.
      "بعد سلام - نمیخواستم درین بحث شرکت کنم ولی سماجت آقای الف در مورد معصومیت سید منصور نادری مرا واداشت تا نکاتی را خدمت شما بعرض برسانم:
      اینجانب که بیشتر از 10 سال در ولایت بغلان دارای وظیفه ملکی رسمی بودم با سید منصور و فرزندانش از نزدیک آشنایی داشتم. گذشت زمان بسیار مسایل را از خاطرم زدوده ولی جسته و گریخته حقایق و اتفاقاتی را که به یاد دارم وشاهد ان چه حضوری و چه نقل قول هایی که در صحت ان هیچ شکی ندارم مینویسم.
      با اینکه هم کیش سید منصور نیستم ولی در چندین نشست شخصی با سید منصور از نزدیک نشسته و در مجالسش حضور داشته ام.
      سید منصور شخص خوش لباس خوش سلیقه باده خوار بیسواد ودل بسته به شکوه و جلال واشعار تملق آمیز (به قول شما مجالس ادبی) است.
      به هیچ قول و قرار خود ایستاده نبوده و اگر ضرورت شود شاید فرزندان خویش را هم فدای کیش شخصیت خود میکند.
      فرزندانش:
      جاوید آغا( مرحوم) شرابخواره و کاکه طبیعت خراج وجوانمرد ولی سخت بی بند وبار که از همین سبب مورد بی لطفی سید منصور قرار گرفته بود( حتی یکروز سید منصور به جواب یکی از دوستان که گفته بود در مورد جاوید آغا چرا بی تفاوت هستی گفته بود که مثل جاوید هزاران فرزند دارم به غم کدامش باشم تو بیکار هستی) و به همین سبب جاوید خود را سخت توهین شده میدانست و با پناه بردن به شراب به حد افراط زندگیش را بر سر ان گذاشت.
      سید جعفرآدم هوشیار شرابخوار و سخت زنباره که لیست تجاوزاتش به زنان چارا و ناچار شاید به هزار برسد و دست یافتن به چنین امکانی برایش بواسطه اردلی وی ( ضربه) زمینه سازی میشد.
      جعفر در نیرنگ و فریب دست سید منصور را از پشت بسته.
      الفت آغا جوان خوش قیافه خوش تیپ با ادب و دور از دغدغه خانوادگی که گاه گاهی سر به افغانستان میزد.
      سید منصور تا جایی که موثق خبر دارم افراد ذیل را که مانع بزرگی در راه تحقق اداره مطلق العنانی خویش در بغلان میدید با ترور توسط جلادان خویش چون قومندان شیرداد غوربندی قومندان حکیم ضربه و..از سر راه خویش برداشت:
      قومندان مامور غیوراز فابریکه قند بغلان مربوط حزب اسلامی
      قومندان تور بچه حاجی عبدالحکیم از قریه بالادوری بغلان
      حاجی نواب قوماندان غند قومی از قریه حسین خیل که یکی از با شخصیت ترین و وطندوست ترین افراد در بین قوماندانان محلی بود.وی شخص تحصیلکرده و خدمتگذار مردم بود.
      شاه قدم نیکپی یکی از جوانان تحصیلکرده پولیس از ولسوالی دوشی ازجمله منورین مردم اسمعیلیه که با یکه تازی سید منصور مخالفت میکرد.
      صمد پویا قبلا معاون کمیته ولایتی بغلان که تلاش زیادی بخاطر ختم جنگهای تنظیمی بین جنبش و شورای نظار میکرد. حادثه طوری ساخته شده بود که سید جعفرشخصا با ایشان همسفر بود و داخل طیاره منتظر پرواز بودند.با شروع پرواز سیدجعفر به بهانه یی از طیاره پایین شده و متباقی مسافرین بشمول شاه قدم نیکپی پرواز کرده و بعد از ساعتی پرواز طیاره سقوط میکند و همه مسافران به قتل میرسند. شاید بمی در طیاره تعبیه شده بود!! قابل یاد اوریست که طیاره مربوط سید منصور بود.
      بار سوم قصد ناکام علیه سید حسام الدین پسرکاکایش مشهور به قوماندان عمومی که موصوف انسان نیک و خلاف حکومت خود کامه سید منصور بود.
      سید منصور تمام دارایی های عامه در بغلان را به یغما برد. وی توسط پیش خدمت خاصش انجنیر معراج تمام موسسات دولتی خصوصا نساجی پلخمری و سمنت غوری را تاراج کرد.
      مواردی را که نگاشتم عاری از هر نوع ذهنی گری حقایق محض است و بس."
      با احترام
      ماما فرید

  • فقط یک نظر1
    برحسب تصادف بودکه به این سایت سرزدم چون نه وقت این مسایل رادارم ونه هم علاقه ای.
    به هرحالت آنهم کارتون فوق سبب شد که این مشاجرات راازنظربگذرانم که درنتجه به این رسیدم
    که دوطرف مخالفین آقای کیان وموافقان درپرخاش اند.
    دلایل ونوشته های مخالفان راباسوادودرسطح بلندتر یافتم ولی موافقان آقای کیان که همه اش دشنام
    داده اند .البته ازبخت بد که هزاره گی راهم چندان بلد نیستم که زیادهم سر درنیاوردم به هرحال میخواهم
    از موافقان بپرسم .
    مگرشما بااین همه دشنام های رکیک میخواهید به آن آقا آبروکمایی کنید؟
    لطفا مرا درمصاف تان شریک نسازیدچون نه اسماعیلیه ام ونه هم آدم دنبال این همه مذهب وبازی های آن.
    باعرض حرمت

    • برادر عزیز!
      موافقان سید کیان دلایل مقنع برای گفتن ندارند، بناً مجبور هستند یا دشنام بدهند و یا هم به اصطلاح دروغ شاخدار بگویند. خیانت های که سید کیان و خانواده اش برای مردم مظلوم اسماعیلیه کرده هیچ مثل و نظیر در تاریخ بشریت ندارد. من هیچ خانوادۀ را به این اندازه خایین و مشرک در تاریخ مطالعه نکرده ام. یکی از دوستان او را با یزید مقایسه کرده بود ولی بنظر من او صد ها مرتبه خایین تر از یزید هست. یزید نواده حضرت رسول را بشهادت رسانید و ناموس پیامبر را به اسارت گرفت ولی در نهایت خانواده اش با او به مخالفت برخاستند و خودش هم از کرده اش پشیمان بود ولی سید کیان با قتل هر مخالفش به غرورش می افزود و کوچکترین مخالفتی هم از سوی برادرانش و سایر اعضای فامیلش صورت نگرفت. سید کیان در یک روز بیشتر از آن جنایت میکرد که درین جا در قالب چند نظر نوشته شده ولی یک انسان با شعور میتواند سطح خیانت و جنایت او را از همین نظریات درک کند.

    • من به عنوان یک آدم سیل بین مبا حثا ت ومشا جرات بی ثمر را در مبحث فوق به خوانش گرفتم وبه حیث شاهد عینی, برخی از رویدادها در ولایت بغلان در زمان اقتدار سید منصور نادری وقبل از آن خرا بکاری ها وآدم خواری های جبهه مخا لف اش که نیرو های وا بسته به حفیظ الله امین است,مورد تحلیل قرار داده و چنین نتیجه می گیرم که ,مجموعه دلایل میانتهی نیرو های وفا دار به امین به معنی اینست که آفتاب را باید به دو انگشت پنهان نمود.ومن معتقدم که 99 در صد از کسا نیکه در خط مقا بل آقای سید منصور قرار ردارند وا بسته به قوم محترم نیکپی ووا بسته به گروه امین اند,البته همان هایکه در زمان اقتدار سید منصور ,ستون فقرات این خانواده را تشکیل نموده بودند وبدون شا یستگی عمده ترین وکلی ترین مقا مات ملکی ونظامی را در ولایت بغلان از آن خود نموده بودند.هر گاه دیگران آقا سید منصور را با خم نمودن کمردر برابرش استقبال مینمودند ,اما این گروه با کشیدن سینه در روی خاک در برابر مرشد خویش احترام میگذا شتند ,با شگفتی میتوان اظهار نمود در حا لیکه اینها آگاهترین وروشنترین نیروی علمی وفرهنگی وادی کیان ودو شی .. را تشکیل مینمودند دست به چنین شگرد می زدند ,پس حا لا در کدام مدرسه با آموزش درس های جدید در برابر پیشوای همیشگی شان ,با کل پیشینه تاریخی خویش مصاف میدهند ؟,با اینکه ایشان نام های متعدد مستعار را بکار میبرند اما همسا نی ادبیات وچگونگی حملات وکار برد اتها مات یکسان ودروغ های آشنا میرساند که تعداد این افراد کمتر از انگشتان یک دست میبا شد وصفر فیصد مخا لفین آقای سید منصور را نیز تکمیل نمیتوا نند.برای من چنین سوال مطرح میشود در حا لیکه ا کنون جناب سید منصور در حریم قدرت حضور ندارد ,بعد از 30سال شما درک نمودید که اینطریقت کار نا صواب است .هرگاه چنین است پس امروز چگونه پیو سته نیروی مردمی سید منصور نا دری از قلعه های پا میر تا کندز , بغلان ,سمگان ومزار شریف ...روز تا روز وسعت یا فته واز سید منصور ما نند جنرال دوستم به حیث شخص( پا دشاه ساز) یاد میشود,من به این عقیده ام که مردم قدر شناس افغا نستان ,بو یژه مریدان غیر (امینی )مجموعه کار کرد ها وخد مات فرا موش نا پذیر خا نواده کیان را بخاطر داشته وآگا هانه از وی حمایت مینمایند .متیقین هستم آنا نیکه امروز درین سا یت علیه پیر وپیشوای دیروز خویش قلم بر داشته اند ,در صورت اقتدار مجدد آقای سید منصورمجددا در دهلیز های جماعت خانه لم داده وبرای دیگران کما فی السابق حق عبور ومرور نخواهند داد .من در زمان اقتدار آقای سید منصور از میان شما ؛جئز آستان بو سی ,مردی را ندیدم که در برابر پیشوای خویش کوچکترین بی احترامی نماید, یقین دارم که هر گاه آقای سید منصور به خود بیابد وموفق به ایجاد تیم کاری شده وبادرس گیری از تجارب نا هنجار گذشته وباز بینی نیروهای خودی ودشمن واستفاده معقول از نخبگان صدیق این خا نواده چون سید ظاهر وسید حسا م الدین حرکت خویش را سمت وسو داده واز ریزرف ها ی اجتماعی استفاده منطقی نماید ,تحولی بزرگی را در جا معه افغا نستان وارد نموده وبا اثر گزاری در پروسه صلح این کشور ,سد مستحکم ونیرو مندی را در بیرابر هیو لای طا لب وترو ریسم ایجاد خواهد نمود.آنگاه زمانی خواهد بوکه شما یان نیز ما نند مار کپچه بدور این مرد حلقه زده ولباس جا نش را مجددآ تبرُک خواهی ساخت .

    • آقای بوستانی! وقتی قلم به نحو اسفباری به نام یک انسان بیرحم، قسی القلب وخون خوار آلوده میشود، باید به سوگ قلم نشست وبر مرگ نویسنده ماتم گرفت. ضرب المثل ایرانی است که میگوید:" دم خروس را قبول کنم یا قسم حضرت عباس را." هر اندازه قبای از انسانیت، مردم سالاری، خدمتگذاری غیره وغیره براندام ناموزون ممدوح بی سواد و مکتب نادیده ات بدوزی، بجز از افراد ذینفع، شریک بزنیس ها،خود فروخته شدگان ،آموخته خواران سابقه و عیاشان و فاسقان که همیشه به گِردو پیش چنین افراد می چرخند، آنانیکه ذره ی از انسانیت ونور وجدان در وجودش باقی باشد، اگر راه و چاره ی بجز ازتقیه پیدا کند، بدان متوسل می شودوهر گز به استحمار او تن درنمی دهد.حمایت قلعه ( قله ) های پامیر را دیدیم که به جنرا ل جعفر خان رای ندادند وطی زدو خورد محافظینش با مردم محل دوتن از مردم محل شهید و جعفر خان در حالت مفلوج، سر افگنده و شرمسار خودرا به تاجکستان رساند. حمایت دیگران را نیز می توان اینگونه قیاس کرد. شرایط کنونی با ده ی 80 فرق بسیار کرده است، کنجاره خواب دیدن را فراموش کن.
      آنچه در موردمردم نیکپی گفته ی، من نه از نیکپی هستم ونه از نیکپی ها دفاع میکنم ونه از امین وباند خون خوارش ونه ازحامیان واقعی یا موهوم اش، ولی میدانم که در هر جامعه انسان خوب وبد وجود دارد. ضمناًآگاهی که از ماهیت ضد مذهبی و بیرحمی ودین فروشی این خانواده روحانی نمای متقلب دارم به مردم نیکپی حق میدهم که ازین خانواده ی بیرحم بترسند،البته کسیکه از خدا نمیترسد باید ازو ترسید. زیرا مردم نیکپی از یاد نبرده اند که سید نادر خان موسس این خانواده بیرحم آنانی را که به مر تبت " پیری" اوشک داشتند، آن بیچارگان را بیرحمانه چوب زده، بر روی آن بی پناه ها گِل سیاه مالیده بالای خر ها سوار ودر تمام قرا و دهات دور ونزدیک گشتاندند تا همه بدانند شک ویا نارضایتی با این خانوداه چنین عقوبتی در پی دارد. این موضوع را خود سید نادر خان در تاریخ غریب خود آورده و صفحات تاریخ غریب در کامنت فوق ذکر است. آیا چنین تحقیر و اهانت ضد انسانی و اسلامی شایسته ی یک مرجعیت روحانی است؟ آیا چنین عملی کارنامه های عبد الملک مروان اموی را در ذهن تداعی نمی کند؟
      مردم نیکپی و باقی سمت شمال فراموش نکرده اند که سید نادر خان با استفاده از فرمان شاهی بعنوان ژاندارم منطقه چگونه با فرستادن سه هزار عسکر مزدور ش آرزو قل سمنگانی و ابراهیم بیگ لقی آزادیخواه از بک را قلع و قمع کرد واز دربار شاهی کریدیت گرفت. همچنان مردم اسماعیلیه ی سمت شمال بخاطر دارند که در لشکر کشی دهن غوری چگونه سران دهنه را بشمول هر چهار پسر صفر سرتیب که مخالف حاکمیت بیدینانه ی اوبود کشت وخود صفر سر تیب را چهار بار چوب زد و هربار زیرسر گین اسپ دفن کرد و اززیرسر گین کشیده در آب انداخت، سپس چوب زد و بالآخره درزیر چوب جان داد.
      مردم نیکپی شاهد بودند که چگونه شجاع خان مشهور به شیر آغا بخاطر ارتباط خویشاوندی با خلیفه شاه منصور از قول نعل ترکمان که خواهرش خانم شیر آغابود واو در مقابل خانواده نادری قیام کرده بود، به امرسید منصور خانه، مال و رمه های گاو وگوسفندش را بغارت برد و زنش را نا جوانمردانه به حرم خود آورد. وشیر آغا با تمام دست و پا زدن به هر طرف نتوانست اموال غارت شده ی خودرا بدست آرد و سرانجام درین گیرو دار جان خودرا از دست داد.
      مردم نیکپی به عین دیدند که چگونه دو جوان دلباخته که پدر دختر ارباب منطقه بود و با عروسی دخترش با یک پسر فقیرموافقه نکرد و هردو جوان دلباخته خانه ی" پیر" را ملجاء قرارداده و از سید منصور استدعای عقد ازدواج کرندولی بیرحمانه درطی شب کشته شده و جنازه های شان در عقب خانه ی منوچهر پسر کاکایش یعنی برادر کوچک شیر آغا انداخته و منوچهر را بحیث قاتل در ادارات جنائی معرفی کرد. در ین باره موسفیدان قومی خواستند که قضیه را از طریق فیصله ی قومی حل و فصل نمایند، یکی ازین موسفیدان شخصی بود به نام حاجی عبد الحسین تاجر از قریه ی حصار قول خویش که درواقع حیثیت مشاور این خانواده را داشت بعداً بطور خصوصی گفته بود که آن دو جوان را این ظالم ها کشتند. منوچهر که مطلقاً بی گناه بود دادو فریاد براه انداخت و تمام دروازه هارا کوبید و سر انجام درولسی جرگه رفت و ازدست مظالم سید کیان وپسرانش دادو فریاد سرداد. دران هنگام سید ناصر معاون دوم شورا بود لذا عده ی از وکلا خواستند که بین این دو پسران کاکا میانجی گری نموده وموضوع رابه فیصله برسانند. اما منوچهر که عضویت این خانواده را داشت واز تمام راز ورمز ایشان مطلع ونیز درین حادثه مطلقاً بی گناه بود، لذا پرده از روی اعمال ضد انسانی وضد اسلامی کاکا و پسران کاکا یش برداشت. یکی ازان عمل قبیح ضد اسلامی که منوچهر افشا کرد آن بود که سید نادر خان بی بی حریره دختر برادرش فریدون را که از مقبولیت وزیبائی زیادی بر خوردار وزن شیر آغا بود به زور به حرمش آورد وتا آخر عمر همچون زن رسمی با او همخوابه واز زیبائی اش لذت برد. این موضوع را موسفیدان مردم حصار قول خویش نیز شاهد بودند که در زمان سقاوی که سید نادر خان و خانوداه اش مرکب از دختر نوروز خان ملقب به بی بی کابلی، دو دخترش و بی بی حریره در قریه حصار قول خویش که زیر حاکمیت شاه نور و پسرانش قرارداشت پناه آورده بود، وقتی سید نادر خان در سیاه سنگ بجای آخوند صافی که خودش در کابل بود وخانه ی نسبتاً آبرومندی داشت رفت، سید نادر خان بی بی حریره را با خود برد که موجب نارا حتی بعضی از مریدانش گردید زیرا آنها با مردم اثناعشری در بدیوار بودند و از رفتار وروش های یکدیگر باخبر. لذا چوب اعمال شنیع این پیران گمراه رامردم بد بخت اسماعیلیه میخوردند و به نام های زننده خواهر ومادر نشناس و چراغ گلک غیره وغیره شهره شدند.اما سید نادر خان این عمل قبیح خودرا چنین به توجیه گرفته است: " بعمل پیر نظر نمودن و پیررا امتحان کردن خیلی از جهالت و نادانی میباشد. گرمریدی امتحان رهبرت .. لیکن بهتر بود از تو خرت."(تاریخ غریب ص 204).بهر صورت سخنان واقعی منوچهر خان همدردی برخی از وکلارا نسبت به او بر می انگیزاند و موضوع را پی گیری نموده تا سر انجام منجر به فرستادن هیات بلند مرتبت از سوی صدارت عظمی ووزارت داخله به نام " بررسی قضایای سید کیان " تحت ریاست تورن جنرال سعدالله صافی رئیس محاکمات دیوان عسکری میگرددودوسیه ی آنان تا زمان جمهوری داود خان محول محکمه نگردیده ودر زمان داود خان به زندانی شدن پسران سید کیان منتج می گردد، تفصیل آن درهمین سایت نشر شده است.
      بهمین منوال، مردم نیکپی شاهد بودند که سید منصور چگونه سه تن از حامیان سید احمد بر خوردار رادر کیان احضار و بدست خود شان قبر شانرا کنده و زنده بگور کرد. هکذا مردم نیکپی دیدند که سید منصور چگونه طیاره شاه قدم نیکپی را با هفده تن از سران و مخالفان خود در دره کیان منفجر ساخت. ونیز طیاره والی سمنگان متخلص به" صمدی" را که مخالف سید منصور بود و جهت مذاکره با سید منصور به مزار آمده بود وسید منصوروعده ی گفتگو و حل و فصل مخالفت را به پلخمری موکول کرد، موصوف با فامیلش از مزار به طرف پلخمری روان و با بمبی که در طیاره اش تعبیه کرده بود در فراز کوه تاجقرغان منفجرگردید.
      آقای بوستانی! اینکه سید منصوررا بادوستم مقایسه و " پاد شاه ساز" گفته ای مقایسه ی نا بخردانه کرده ای، دوستم مانند شما دیگر کنجاره خواب نمی بیند، نشنیده ای که همین دو روز پیش در شبرغان و کابل اعلام داشت که حاضر است بگردن امیر المومنین ملا عمر و حقانی گل اندازد. او میداند که تاریخ مصرف " شرو فساد" بسر رسیده است. مطمئن باش که دیگر ببرکی وجود نخواهد داشت تا سید منصوررا به نوکری بگیرد تا او تیم کاری بسازد. بادار های جدید ده سال نظاره کردند که شاید " شرو فساد" بخود آیند دست از فساد وغارت ونا امنی بردارندومملکت را در جهان به فساد درجه دو معرفی نکنند. ولی اینها از خواب زراندوزی وغارت بیدار نشدند. پس از 2014 یا پیشتر باز هم همان طالبان را نه بعنوان طالب بلکه بمثابه ی یک پروژه در افغانستان پیاده خواهند کرد، تا مملکت را ازچنگ " شر و فساد" نجات دهد. همانطوریکه طالبان به پلخمری نارسیده سید منصور سنگر های تسخیر نا پذیر را بدون یک فیر رها و بزدلانه دردل شب فرار کرد، این بارنیز وقتی پای طالبان از مرز تورخم، چمن و خوست داخل خاک افغانستان شود مانند دفعه ی قبل همه چیز را رها کرده و فرار خواهد کرد.
      سید ظاهر و سید حسام ا لدین درطی این مدت طولانی آن قدر تعقل و تجربه پیدا کرده اند که فریب چنین تملق هارا نخورند، کسیکه به دخترش رحم نکند و مهر پدری را ازاو دریغ بدارد و عاق کند، دیگران بر او چگونه اعتماد خواهند کرد. آزموده را آزمودن خطاست.

    • گل احمدخان سلام !
      به هر شکلی که خواهی جا مه بپوش
      من از طرز خرا مت می شناسم
      من نو شتار های شما را به دقت مطا لعه نمودم و جسورانه اذعان میدارم که من هیچگونه تعلقیت نسبت به این خا نواده ندارم اما شما که با ایشان دشمنی داریند اولآ لطف نموده از زیر چادری بیرون شوید وشجا عانه به مصاف این خا نواده بتازید .من در مورد دیگران شناخت کا مل ندارم ,اما در مورد شاه قدم خان باید عرض نمایم ,که شاه قدم از بقا یا ی باند جنایت کار وخون آشام امین جلاد ,یعنی جد سیا سی شما بود ووی چه به ارزش یک طیاره هلیکوپتر که حتی ارزش یک با یسکیل راهم نداشت ,تا آقای سید منصور دست به چنین قمار بزرگ می زدودرین حا دثه یک هلیکو پتروهم یکی از دو ستان صمیمی ورئیس بر حال جنبش ولایت بغلان جناب سخی طاهر را بخاطر شاه قدم شما قر بان مینمود .در مورد بر رخوردار باید گفت ,که هر گاه جناب سید منصور چنین اشتباه را انجام داده باشد سخت با خبط سیا سی مواجه شده است ,چرا که بر خور دار وپیروانش مثل شما ,شکار ملت بودند واین قا تلین آدم کش وجلا دان امین باید در دادگاه ملت محا کمه میشد وبه سزای اعمال جنا یتبار شان می رسیدواین ها وا قعا حق ملت به خون نشسته افغا نستان بودند.شما از جنا یات فر ضی سید نادر خان یاد آوری نمودید اما از دید این قلم تما می جنا یات این خا ندان به قول شما هر گاه راست هم باشد که دور از باور است ,جنا یات یک شبه جد بزرگ شما یعنی امین خون آشامرا در پو لیگون های پلچرخی تکمیل نمی نماید وایکاش که شمعه ئ از جنا یت باند خون آشام وآدم خوار تانرا با ان خا ندان مقا یسه مینمودید وخوا ننده گان محترمرا به قضاوت می گذاشتید.در مورد اینکه آقای سید منصور از چه جا یگاه سیا سی واجتماعی در شرایط حال مواجه میبا شد ,لطف نموده فلم های جدیدی که بو سیله حوا ریون شما در سا یت آریا ئی گذا شته شده است ببینید وسطح محبو بیت ومردمی بودن یک انسان(خانه نشین وبی قدرت را به تما شا بنشینید .این خلایق بیگمان نه بو سیله میله سلاح ونه بو سیله پول در برابر آقای سید منصور رژه یی خیره کننده را براه انداخته اند بلکه احسا سات قلبی وعشق درونی خویش را متبارز می سازند .این البته همان مردمهای عصر حاضر اند ونه به قول شما انسانهای سه دهه قبل .دیگر اینکه در رسای قلم ونگا رشات خوشبینانه شما ,جاده ها برای بر گشت طا لبان پیشوای پیشین شما ,گل افشانی شده وشما آمادگی دارید تا "طنی وار" در پای این تخیلات خود را فدا نموده وخنجر انتقامرا در سینه مردم فرو ببرید اما این خواب است وخیال است وجنون! گل احد خان عزیز! میترسم که آن روز ممکن رسیدنی باشد که شما وامثا لهم که من خود سخت در برابر آن نفرت دارم ,بار دیگر با کشیدن سینه بر روی زمین از همین آقای سید منصور استقبال نماییند!

    • این باند وحشی وخون آشام به چه پیمانه به زجه وزاری ونا له وفر یاد ملت گوش کردند که به نو شتار شما گوش نمایند آقای بو ستانی ! لستی را که گل احمد پیش می کشد تصویر روشن قا تلین ملت در آن تجسم می یابد ,اما این آقا شرم ندارد ,پس بهترین پاسخ سکوت است وسکوت در برابر جفیدن این سگهای کینه دل!
      وا لسلام

    • خوانندگان گرانقدر سایت وزین آریایی، این منبر همه بی منبران ترقیخواه وآزاد اندیش ، احترام وسلام به شما تقدیم میکنم.

      اینجانب یکی از وابستگان شهدای قریه کلان گذر دوشی هستم ، که با نامردی وجفاکاری از طرف یکی از رهبران مذهبی ما یعنی اسماعیلیه ها به جرم خیانت به اوامر خداگونه او وقدبلند کردن درمقابل آن ظالم خداناترس به دفاع از هزاران نفر از مردم عاجز وکمر شکسته ، توهین شده وبغلامی کشیده شده بلند شدند وراه نوکری وغلامی را که پدر پدرما درآن راه تربیه ومسیر داده شده بودند- ترک گفته وخودرا انسان های آزاد ودارای حقوق آدمیت قیمت دادند- وتاوان آن اقدام را بقیمت نابودی وریختن خونهای پاک شان پرداختند.
      اکنون که آن آمران جزا دادنهای سرکشان اسماعیلیه ، با رفقای حزبی آن شهدای بیگناه متحد ودیموکرات وملی شده اند- این فلم کوتاه را غرض نمایش ارسال کردم تا شما دانشمندان وسیاست فهم های وطن- بگویید که حزب پیوند ملی برای برابری حقوق غلامان با باداران-مریدان با پیرها وگداها با سرمایداران- مبارزه میکند و یا برای دایمی ساختن وتنگ نمودن حلقه غلامی.؟؟
      بااحترام - نوروز از کلان گذر دوشی/ولایت بغلان
      آقای بوستانی! چه خوب که این فلم را همه بخصوص مردم اسما عیلیه بدقت ببینند درک کنند که چگونه توسط وعده ووعید، تهدید وارعاب، ترس و بیم مردم بیچاره که سالهای سال تحت حاکمیت این خانواده ی سفاک وآدم کش خواب آرام نداشته اند،تجع کرده ورژه زورکی اجرا مینمایند و این نشانه ی ترس است نه عقیده واخلاص زیرا عوام با این ضرب المثل خوب آشناست که بترس از کسی که او از خدا نمی ترسد.

    • آقای بوستانی! متاسفانه مانند شما من هم نمی توانم با نام اصلی وتصویر خود در سایت حاضر شوم زیرا میترسم که به سر نوشت رقتبارحبیب پسر مکی علی جمعه که تا حال در آغاخان هاسپیتل کراچی تحت تداوی است ودختر علاء الدین شاه دچار گردم، لذا معذرت بنده را بپذیر. شاید بنا به کشفیات تازه ی شما عقلا، شاه قدمِ هزاره پرور و هزاره دوست از بقایای باند امین خون خوار دشمن هزاره بوده باشد ولی ببرک رذیل و داکتر نجیب احمق ازبقایای باند خون خوار امین با آنهمه بدرفتاری و خیانت حزبی او بازهم جزای اعمال بقایایش را با دادن مراتب عدیده ی عسکری جبران می کرد یعنی این هردو با وجود افتخار داشتن آیدیالوژی کمونیستی درین مورد کار پیامبرانه ی عیسای مسیح کردند. شاید در عرف کمونیست ها گاهی خیانت حزبی هم مکافات نیک در پی داشته باشد که تخیل ما سیاست نا خوانده ها به سیاست های حزبی شما قد نمی دهد. آری به فرموده ی شما، برخوردار باید در داگاه ملت سید کیان محاکمه می شد زیرا او در زمان دموکراسی تاجدار وبا استفاده از آزادی مطبوعات جنایات و آدم کشی های سید کیان وپسرانش را در جراید ولس و افغان ملت به نشر رسانده بود. ناگفته نماند که در داد گاه ملت محاکمه و با گلوله به عمرش خاتمه داده شد، قاضی داد گاه هم بازک کور مزاری تروریست شماره یک سید منصور بود، وهمین قاضی دادگاه حکم ترور تورن نور محمد شیبری را نیزامضا کرد. جنایات سید نادر خان فرضی نیست خودش در تاریخ غریب خود با افتخار ازان یاد میکند.
      در مورد جنایات امین خون خوار و عملکردسایر احزاب سیاسی، مکرر در مکرر تذکر داده ام که من اسماعیلیه هستم، مطابق ضوابط مذهبی خود از حزب وحزب بازی، دسته بندی های نظامی و سیاسی سخت بیزارم، آنچه در مورد خاندان کیانی نوشته کرده و میکنم روی این ملحوظ است که ایشان اعمال قبیح خودرابنام مذهب اسماعیلیه توجیه می کنند و این مذهب پاک را در افغانستان سخت به لجن کشانده است. وقتی اگر جناب آقای شما رسماً دایره ی کار وعمل خودرا منوط به حزب پیوند ملی اش بسازد به شما اطمینان میدهم که درانصورت کلمه ی هم در باره ی این خاندان نوشته نکنم. طالبان را پیشوای پیشین ما نامیدن شاید ناشی ازطغیان قهر وغضب شما بخاطر افشای اعمال غیر انسانی و اسلامی باداران تان بوده باشد، ورنه بنده هم مانند هزار ها فرد اسماعیلی از ظلم طالب رنج آوارگی زیادی رادیده ایم. آقای بوستانی! مانه از آمدن طالب استقبال میکنیم ونه خنجر به پشت مردم بینوای خود میزنیم زیرا مردم ستمدیده ی ماخنجر های زیادی از سوی باداران شما تا حال خورده است. این تبصره ایست که مبصرین میکنند وقبل از هر چیز مار شال شما دوستم خانِ پاد شاه ساز نیز آماده است که با افتخار و با گل ازانها استقبال کند، وقتی دوستم آماده ی استقبال از طالبان است آقای سید منصور شمانیز خواه نا خواه پالیسی رئیس جنبش خود راپی خواهد گرفت. ورنه او بدون دوستم خان راه بجای نخواهد برد. دیده شود که ما با کشیدن سینه برروی زمین از آقای سید منصور استقبال میکنیم یا آقای سید منصور پای طالبان را بوسیده و عفو تقصیرات میخواهد ، آینده این هردو پیشبینی را به ثبوت خواهد گرفت.

    • آقای گل احمد سلام !
      یکی از اشتبا هات بزرگ رژیم کار مل وداکتر نجیب بلاخره سید منصور نادری همانبود که برای شما گنهکا ران وقا تلین ملت پناه داد وشما را عفو نمود.در جهان هیچ رژیمی دژخیم تر وخون آشام تر از نظام امینی شما سپری نگردیده است .اینکه درچنین بر هه یی از تاریخ, شما از محا کمه ملت فرار نمودید به معنی بیگناهی شما نیست,در آن نظامهای پیشین که شما نام بر دید من با شما موافقم که انسانهای ما نند اسد الله سروری که پیو سته از دستا نش خون می چکید ,تا سطح معاون ریا ست جمهوری دست یازید ,فقط حا لا تاریخ مو فق شده است تا حق را بر حق دار تسلیم نموده ودر عقب میله ها مورد باز پرس قرارش دهد .یقین دارم زما نیکه شما از کا نا دا دو باره رجعت نمایید ,برای ملت این فر صت پیدا خواهد شد ,تا شما را در کنار جنایتکاری ما نند قصاب سر وری مورد محا کمه قرار دهد .شما اکنون بطرز بیشر مانه به حا میان سخت چهره های خون آشام امینی مبدل شده اید ,زما نیکه از کار مطبو عاتی" برخوردار" تان نام می برید باید معترف باشید که از نوک قلم بر خوردار جانی شما پیو سته خون می چکید.قتل وکشتار باند خونخور شما بود که خا ندان سید کیانرا در کنار دولت کمو نستی کشاند .وبرای این فا میلیکه حدود نصف خا نواده خویش را ما نند خا ندان مجددی از دست داده بود ,جئز پناه به همین رژیم دیگر چاره یی باقی نمانده بود.من که از چهره سید منصور خودم نیز خوشم نمی آید ,اما هر گاه در کنار چهره پلید جد شما امین خون آشام وافراد قا تل مثل بر خوردار قرار داده شود تفا وتش مانند شب وروز است !

    • به مطالعه كل احمد نام ،
      خداوند را شاهد ميكيرم كه به اين مبحث هاى مملو ازكثافات وجهل ودروغ هيج علاقه ندارم وأما در برابر يك اتهام كه درحقيقت كردن بستكى محض است .اخلاص مندانه خدمت خوانندكان عزيز مى نكارم كه همين ادعاى ميان خالى وتهمت بى شرمانه كل احمد نام كه أاز زبان مرحوم سيد منوجهر خان نقل نموده است. ومن با خود متوفى خيلى نزديك بودم ودر ضمن دوسيه قطور حا وى سه هزار صفحه اى قضاياى كيان را در زمان بر رسى هيات قضائيه دولت تحت نظر تورنجنرال سعدالله خان صافى رئس محاكم وزارت دفاع وقت كه در تركيب هيات موظف تاج محمد خان وردك نيز عضويت داشت .كا ملا وسرا يا بدقت مطالعه كرده ام ودران با بسا مسائل كنك كه برميخوردم از سيد منوجهر خان متوفى سوال ميكردم واو اين مسائل كه شما ادعا كرده ايد به ذات مقدس خداوندووقران عظيم الشان قطعا وجود ندارد وموصوف أكنون نيست وانتظار من وتو را در ان جهان دارد اكر باور داشته باشئد او ميكفت كه در دعواى من با يسران كا كا يم ٨٠درصد از ضديت وكله شخى ووعده هاى عده از اراكين دولت كه فكر تجزيه وخردشدن ونابودى مارا داشت از دسائس كونا كون عليه يكديكر كار كرفتيم وخود كا كا يم قسم به ذات اقدس امام است كه منظورش سيد نادر خان بود قطعا ازجور وجياول منزل برادرم مطلع نبود. واو يك شخص عابد داراى ورع خشوع وخضوع وعارى أزريا بود واز ان شخصيت بى مانند زمانش جز عبادت وأمام جوئى جيزى نديدم وبه مسائل ونفس شهوانى اصلا كوجكترين نظر نداشت وقصر قلاع نزدش بى ارزش بود . اينست نظريات سيد منوجهر مرحوم كه اما جناب شما أز زبان او به ادرس خانواده أش حرفهاى ضعيف را به مطبوعات داده ايد كه بدور از اخلاق است. واز جانبى من مونوكراف قدم على نيك ئى را درمورد سيد نادر شاه كيانى كه تحت نظر محترم افضل بنو وال إستاد فاكولته ادبات دانشكاه كابل را با خود دارم كه در موردخصوصيت زندكى سيد نادرشاه خان مرحوم ازمصاحبه دلاور خان قوم ذيميران أسكار نيك ئى كه مدت ٤٠سال عمر خودرا درخدمت شان صرف نموده است أو بيان ميدارد كه سيد نادر شاه خان مرد استثنى زمانش بود واورا با انسانهاى زمان أش متفاوت يافتم در نزد شاه اعلحضرت محمد ظاهر شاه وشاه محمود خان صدر اعظم وشاه ولى خان هميش بدون ترس وهراس مانند كه با ما صحبت ميكرد بود ودر مسائل خوراك نهايت انسان با قناعت كه يك شي شى كه نوع ازيرندكان است دو وقت نوش جان ميكرد ويك زندكى قلندرانه داشت ويكى از سر مايه هاى زندكى ام است كه جهل سال (٤٠)با أيشان يكجا بوده ام وحتى كه تا به استراحت نميرفت اورا ترك نمى كردم واو غالبا عمرش را درعبادت وذكر نام مبارك إمامان صرف ميكردويا على ورد زبانش بود كه خداوند دلاور خانرا غريق رحمت كند ودر قصه هاى خود ياكى وصفايى وبندكى سيد نادرشاه را روزها بما شرع ميداد وعلاوه ميكرد كه زرق برق زندكى اصلا نزدش اهميت نداشت ومردم با همان شله أش راكه ميخورد اورا سخت دوست داشت وحال هيج كس از زبان بد كويان كهإيمان به اخرت وبروز بازيرس نداشته باشد. بروى تعصب ودشمنى ويا حسادت هاى كه خصوصيت جامعه افغان است كه نتيجه أشراما ميبينيم خطائى ندارد وكسى راكه مردمش دوست داشته باشد لابد مورد حسادتهاى بيشتر است وخداوند بزرك به همه بد كويان ودسيسه كران هدايت نيك إعطاء كند امين يا رب العلمين خدايا توان كن كه يايان كار. تو خوشنود باشى وما رستكار سعادت خواه مردم متحد ومتفق 

    • آقای بوستانی!از اینکه باز هم مرا درزمره ی کمونستان امینی شمرده اید به حالت تاسف میخورم. همچنان فرموده ای که کارهای نادرست کمونست های امینی سید منصوررا درکنار دولت کمونیستی کشاند، عذر بد تر از گناه است.موقعیت سید منصور در زمان داود به صفر تقرب جسته بود،لذا اواز قرار گرفتن در خدمت رژیم علی الرغم دستور صریح مقام امامت اسماعیلی که " باید بیطرف بمانید"دو هدف داشت. یکی جنون قدرت گیری و بدست آوردن مقام ومنزلت از دست رفته و دوم پول سر شار، چنانچه خودش یکبار در محضر موسفیدان ومعززین جماعت گفته بود که ماهانه دو ملیار دافغانی از دولت می گیرم یک ملیارد آن مصرف فرقه میشود ویک ملیارد آن بخودم میماند. جای دیگر فرموده اید " از نوک قلم بر خوردار خون می چکید" آری اوجسارت ورزید خونیرا که از دم خنجر بی امان " پیر " یا درست تر" ولی امر" جماعت تا آنهنگام جاری شده بود در روی کاغذ پیاده کرد و درنهایت جان بر سر این کار نهاد وحال اجیران "ولی امر " جماعت واژه های باند وباندیست را پیراهن عثمان ساخته واز هر طرف نشخوار میکنند، در حالیکه جناب سید منصور خود مصداق عینی باندیست است. اینکه مزدورا ن و جیره خواران جناب سید منصور، دلالی و خدمت نمودن اورا با " ظلمه" وقیحانه خدمت گذاری و مردم سالاری بر چسپ می کنند در حقیقت تخیل مسموم، مسخ حقیقت، و جعل تاریخ است نه چیز دیگر. اگر واقعانه به قضایا نگریسته شود از نظر" ولی امر" مردم اسماعیلیه صغیر هستند، لذا قادر به اداره ی جان ، مال و ناموس خویش نیستند، باید دست تصرف" ولی امر" در امور آنان آزاد باشد، اگر بقول جعفر آغا با نامه نگار B.B.C نیم شب هم به دختران نیاز پیدا میشود باید حاضر گردند، یا اگر گلچهره و نامزادش برای اخذ دعا به حضور پیر مشرف می شوند، بعد از " تبرک" شدن با لقب مستوره در خیل بی بی ها داخل می گردد، نباید اعتراض کردو " امر پیر و قضای مرید" را نبایداز یاد برد. البته این دو مورد مشت نمونه ی خروار از تصرف دست باز ولی امر در امور جامعه است.
      آقای بوستانی! فکر میکنم در یکی از پیام هایت متذکر شده بودی که با گرفتن نام حفیظ الله امین جلاد چهره ی جناب سید منصور نادری پیش چشم انسان مجسم میشود. درست تصور کرده بود ی هردو دیکتاتور، یکه تاز خود شیفته، کله شق وبیرحم و در حقیقت دو روی یک سکه هستند. حفیظ الله امین روشنفکران، منورین، افراد معتبر ومتنفذ و اشخاص مردم دار را سر به نیست کرد. سید منصور نیز منورین، قلم بدستان، متنفذین، شخصیت های مردم دار ونام آوران را یکی پس از دیگری بدیار عدم فرستاد. حفیظ الله امین وقتی مورد بی مهری " برادر بزرگ" قرار گرفت، بسوی امپریالیزم جهان خوار و ار تجاع منطقه رو آورد، ولی برادر بزرگ پیشدستی کرد و اورا از قدرت خلع و نوکر باوفاتر خودرا بجایش نصب کرد. سید منصور نیز پس از خیانت به بادارش با تنظیم های بنیاد گرا ونامعقول که مهار آنها بدست سازمانهای جاسوسی بیگانه بود واین بیچارگان به ساز آنان می رقصیدند، سازش کرد. چنانچه سرِ " آغا " بود در اختیار پهلوان دوستم وترکیه، با یکدست چسپیده بود به عبای آخوند های ایران وولی فقیه، دست دیگر دراز بود بسوی روسیه وازبکستان، یکپا زولانه بود در زنجیر حزب وحدت و حریم سادات و حکمتیار، پای دیگر بند بود در گِرَو شورای نظار. البته خط ونشان کشیدن اجیران جناب سید منصور ناشی از ین واقعیت است که این مردم صغیر بایداز شرایط الاغی خارج نشوند، ومانند گذشته ها بخاطر تبرا نجستن از سید کیان اگر کشته میشوند یا با سگ در یک اطاق انداخته می شوند، فرقی نمی کند باید در همان حالت بمانند. وفراموش کنند که باز ماندگان بلخیها، ناصر خسروها و سهراب ولی ها هستند یا در عصر کمپیوتر و پیشرفت محیر العقول تکنالوژی بسر میبرند.اگر این مردم به کرامت وذات کرامت انسانی خود واقف گردند، درانصورت دکان دین فروشی بسته شده وعُشر، زکات، نذر و نیاز، سر خِرمنی، چراغی، دست بوسی غیره وغیره قطع می شود و بد تر از همه شیر بی یال و دم می گردد. اینست رمز ورازاغواگری اجیران جناب سید منصورو" ولی امر" مردم اسماعیلیه.

    • از وحشت این خاندان نزدیک است شاخ بکشم. قبلاً شنیده بودم که سید منصور در شبی که به خانۀ کاکایش سید شجا خان به دزدی رفته بود به خانم کاکایش تجاوز کرده است. و اینرا هم شنیده بودم که زن سید الفت که یک خانم روسی بود، و بعد از سالها زندگی زناشوی از سید الفت طلاق گرفت و به روسیه برگشت. بعداً در یک مصاحبه رادیویی به پاسخ به این سوال که چرا تصمیم گرفتی از سید الفت طلاق بگیری در حال که زندگی شاهانه داشتی، گفته بود که من در طول زندگی ام با خانواده سید الفت اصلاً نفهمیدم که شوهر اصلی ام کیست. حال از همه تعجب بر انگیز اینکه سید نادر هم با دختر برادرش رابطه نا مشروع داشته است. اگر این همه راست باشد، لعنت به این خاندان کثیف. و لعنت بر آبا و اجداد ما که به چنین خاندانی احترام میگذاشتند.

    • بجواب سنك شكن خر كوس أزشما سوال دارم كه اين نوشته هاى جهلى را وتهمت را دوستان اين خانواده به انتر نيت داده است ويا دشمنانش ؟
      ثابت است كه دشمنانش ازبازماندكان سيد احمد برخوردار وإبراهيم ارزو وخانواده مراد سرخه وخلقى هاى نيك ئى نوشته كه سيد احمد وارزو سبب قتل وكشتار سه برادر هريك سيد كوهر خان ورونق وسيد عبدالقادر كرديده بودند كه توسط برادرش انها به كيفر اعمال رسيده واكنون بازماندكان اين قاتلين جز جهل وتهمت ديكر جى وسيله دارند ومثلا من شما سنك شكن احمق را ميكويم كه تو دخترت را كايدى واينجاه خواننده عقل دارد كه نويسنده كه در مورد سنك شكن نادان نوشته أاز روى دشمنى است ويا نويسنده خصلت زشت كفتن را دارد لهذا اين حرف قابل باور نيست واين قوم نيك ئى كه در تورنتو كانادا در هنكام فاتحه خوانى ختم قران عظيم الشان سوره هاى مبارك را زير كون خود بكذارند وبه ييامبر اكرم ص بنام كون سيا كك ياد كند ايا سيد نادرشاه كيانى را بالا تر ازييامبر ص نميداند وازجانبى تهمت به همجو شخصيت كه عمرش را درعبادت كذشتانده باشد واين مقدار غفيرى ازمردم را مريد داشته باشد من اورا داراى ورع خشوع وخضوع وعارى ازريا ميدانم وهر نوع اتهام را عليه او شديدا محكوم ميكنم .مثلا كسى براى من ميكويد كه فلانى بينى ات را ييشك برد ومن دست به بينى خود مى زنم ويا بطرف يشك مى دوم ثانيا شخصيتى كه مريدانش اورا قطب اولاد ييامبر ازسلا له زهرا اظهر بدون شك وترديد بداند وفرزند إبدال ديوار سواربداندوارادت مندان بيشمار از شيعه وسنى داشته باشد بد كويان جاهلش جز از تهمت كه خودرا رسواسازند ديكر جى كله ازانها واين بد كويان رزيل درهر دور است .ثالثا خانم الفت كه يك روسى بوددرست است وأما همان مصاحبه كه او انجام داده كدام روزنامه است به كدام تاريخ وبه كدام زبان صحبت كرد لابد كه روسى واياشما سنك شكن ديوانه وابله جطور صحبت اورا تشخيص داديدايا لسان روسى را در سطح مصاحبه جطور درك كردى در حاليكه الفت هم كدام ادم معروف سياسى ومذهبى نبود كه اين صحبت روس در مورد الفت علاقمندان را بخود جذب وفروش روز نامه منفعت مادى را ببار اورد وازجانبى الفت با دختر كاكايش ازدواج كرده بودكه فزندى بنام شير ويه دارد كه درتاشكنت محصل است ومادرش دوسال قبل درلندن وفات نموده است وان زن روسى اصلا زن نكاهى الفت نيزنبودةوالفت را با سيد نادرشاه مقايسه ميكنى كه اين نيز خطا است وازدزدى سيدمنصور كه منزل يسر كاكايش را انجام داده اين نيز ساخته جهل با فان نيك ئى خلقى هاى بى فرهنك است زيرا حرف مشهور است كه دروغكويان دروغ كويدوعاقلان قياس كند ..جهانكير تورنتو

    • جهانگیر جان، حرف شما بجاست. اگر بگویم که جهانگیر همرای دخترش زنا کرد، کسی باور نمیکند ولی اگر دخترت با یک روزنامه و یا رادیو درین مورد سخن بگوید، یقیناً که همه باور خواهند کرد. ثانیاً تو از عقیده ات حرف میزنی و با اعتقاد و احترام که به سید منصور داری از او دفاع میکنی ولی من با او نه دشمنی دارم و نه دوستی و آنچه را که از مردم بار ها شنیده ام حکایت از آن دارد که این خانواده بکلی خواهر و مادر ناشناس اند. کاش همه اینها دروغ میبود.

      در حقیقت من به سید الفت هیچ توهینی نکردم. او جوان مودب و بی آزار است. شکایت ما اینجا از فامیل سید الفت بود. گناه الفت چیست اگر برادران و پسران کاکایش با خانمش روابط نا مشروع برقرار میکند. در حقیقت گلایه از خانواده بی ناموس اوست.

    • سنك شكن جان !
      من ازنهايت صفا وصميميت برايت مثال دادم وشما با دشنام وفحشت خودرا ثابت كردى كه كيستى كاسه جينى كه صدا ميكند. خود صفت خويش أدا ميكند ومن به سيد منصور نه قوم هستم ونه هم خوئش ولى من ازنزديك اين خانواده را ديده ام وشما از زبان دشمنان كه هزاران قتل توسط شان در وقت امين وتره كى صورت كرفته كه لست انها را تهيه وبه اين سائت خدمت نمائش ميدهم وديكر با خودت در بحث را به امر خداوند بزرك كه فرموده است( واذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما) ميكويم وميبندم زيرا شما نوع ازانسانان كه به شرارت زاده شده ايد وممكن دستت جديدا ازخيرات سر سوسيال به نان سير رسيده باشد وحق دارى كه بادوبخارت را رها كنى جمشيد تورنتو

  • نصیحت بشنوید یاران حاضر

    نصیحت بشنوید یاران حاضر ---- مگوچیزی تواز(منصورُ ناصر)
    مکن هیچ انتقاد را ز(منصور)---- شناسایی شوی کارت بود جور
    دُعا در بختُ اقبالش نما یید ---- صفات از کار دجالش نما یید
    مکن هیچ انتقاد از کار زشتش --- بکن تعظیم روی هربارپیشش
    مکن هیچ انتقاد از کار ایشان ---- مگو که تو نداری امرُ فرمان
    مگوکه صاحب مالُ منال است ---- بگومال ده یک برتوحلال است
    نصیحت میکنم بر تو برادر ---- مکن افشا دیگرکار هایی جعفر
    مگو ا زقدرتُ جاهُ جلالش ---- مگو از کشتنُ قتلُ قتالش
    بگو داییم که هستی پیر برحق ---- نگویی از طرورُ خون ناحق
    بگوهستی بزرگ توخود ندانی ---- مگوهرگزکه توازدین چه دانی
    بگو داییم که داند دامن تو ---- مگو از مال مردُم خرمن تو
    مکن تو انتقاد که نیستی رهبر ---- بگوصاحب که ماهیم برتوچاکر
    مگو که قاتل (سید مرادی) ---- دهان سگ تو(یوسف)را بدادی
    مگو تو از (قیوم)از( نورمحمد) ---- ز(ابراهیم) مگو وُ (سیداحمد).
    مگواز(شاه قدم) درحوضه پنج ---- مگوکه پول بدست آوردی بی رنج
    مپرس هرگزتو از امرُ فرامین ----- شوی تو معرفی زندیقُ بیدین
    مگو از (بازکُ) (مولوی افغان) ---- که ریخته سربسر خون جوانان
    مگوهرگزکه این کارت خطا است --- تمام کارت از روی ریا است
    زمال واجبات هرگز نپرسی ---- اگر خواهی شوی دارای کرسی
    نما تو نوش جان مانند ایشا ن ---- بگو که زنده باد (منصورکیان).
    مگو هرگزکه پیربی سواد هست ---- مگو که قتلُ قتالش زیاد هست
    مکن یاد آوری از علمُ عُرفان ---- بگوچه ابتکار کردی به قرآن
    مگو این ابتکار کار جدید نیست ---- مگو که این هُنر کارسید نیست
    مگو از بختُ اقبال هزاره ---- شدی توصاحب قدرت دو باره
    مگو که تو فرار کردی ز کیان ---- جماعت را گذاشتی تو به میدان
    مگو که فامیلت با تو فرار کرد ---- مگو که از دروغ قولُ قرارکرد
    مگو در روز بد تنها گذاشتی ---- جماعت را به واویلا گذاشتی
    مگو از کونسلُ کار امامت ---- بگو داری تو معجزُ کرامت
    مپرس هرگز ز راه دینُ مذهب ---- مگوکه باده نوش هستی تو هرشب
    مگو زنهار برایش قاتل هستی
    به مالُ عُشر مردُم ماییل هستی

    آنلاین : نصیحت بشنوید

  • برادران باشهامت .بامیانی وگل احمد رااحترام!
    درجواب مزدوران بی مزدوبامزد سیدمنصور ودرکل خاندان آدمخوار کیان باید گفت که هیچ امکانی دردفاع
    ازمافیای کیان ندارید.زیرااین خانواده بدنام وسیه کار وپست درطول صدوبیست سال اقامت نامیمون وناپاک
    شان آنقدر جنایات رامرتکب شده اند که نوشتن آن دفترهای قطوری خواهدشد.
    حالا بهتر است سوال را این چنین مطرح نمودکه.
    چه جنایتی راخانواده شیادوشیطان صفت کیانی انجام نداده اند.زیرا طرح سوال به این شکل کاررابمراتب ساده
    میسازدچون جواب ساده وکوتاه وچنین خواهدبود.
    جنایت ودنایتی نیست که فامیل کیان دراین بیشتر از یک قرن مرتکب آن نشده باشد.
    همه رایکباردیگر به تماشای چهره سیدمنصورفرامیخوانم وهرکی صادقانه ازخودبپرسد که مگر چنین چهره ای
    درتمام افغانستان پیدا خواهدشد؟
    چه سنخیتی است اسماعیلیه های افغانستان را(ودنیارا)به این خانواده ایکه درتمام این صدوبیست سال همچو
    سلاطین افسانوی زیسته اند؟
    چه سنخیتی است این خانواده ایکه ازآغاز تاامروزبد ترین انواع نیرنگ واستبداد وبهره کشی راابایکی از بیچاره ترین
    وسیه روزترین ونادارترین مردم افغانستان یعنی اسماعیلیان افغانستان رواداشته است.(که غیر آنهم ستم
    رژیم های استبدادی فشاردنیای تعصب ودشمنی های کوروبی اساس دیگران آنها راخردوخمیر ساخته بود)؟
    وبه شما کسانیکه ازآقای گل احمدوبامیانی خواسته اید تانام های واقعی شانرا بنویسند.
    من ازتووهمپالگی های تومیخواهم که نام پدرومادرت برشما گذاشته اندرابنویس نه آن اسمای جعلی ایرا
    که منصوربدنام ووابسته های وی شمارابه آن صدا میزنند.
    و به همه شما باصراحت باید گفت که از نشخوار ارعاب وتهدید بگذرید که برعکس به شما گران تمام
    خواهدشد.
    موفقیت همه روشنگران را خواهانم
    سربیدگی

    • من متون سید ستیزی ومذهب ستیزانه عناصر باغی وجنایت کار را خواندم وآنرا شدیدا تقبیح مینمایم .اگر شما به خدا وند ایمان دارید که حا می همه ما است ,ومن متیقین هستم که شما در خارج زندگی مینماییند ,جا یکه نه قو ماندان ضربه ونه میر افغان ونه بازک کور حضور دارد ,پس چرا ترس دارید که هو یت خویش را پنهان نماییند.معلوم میشود که شما نهایت انسان جبون تر سو وغیر صا دق هستید ودر گفتار شما حقیقت وجود ندارد ای نا بکا ران تاریخ وگمراه.تاریخ ,جنا یت شما در وادی کیان ودوشی وتمام جهان ثبت است ,شما باند جنایتکار امین از هر سو که سر بکشید ,ملت شما را می شناسد البته از پل پای شما .

  • من این گل احمد نام را خوب می شناسم ,وی یکی از قا تلین معروف باند جنایتکار امین در میان برا دران محترم نیکپی است .وی در زمان اقتدار جناب سید منصور نا دری که یکنیم دهه از آن سپری می گردد ,وظیفه دست شویی وآفتابه لگن را بدوش داشت .نمی دانم که جناب ایشان در آن زمان چرا مهر سکوت بر لب زده بود؟

  • تا آنجا که من میدانم ,آقای سید منصور در روز روشن در افغا نستان حکومت مینمود,وتمامی مردمبا شیوههای نظامداری وما هیت ومضمونآن کا ملا آشنائی دارند.در نظام وی تجا نس کا مل ملی ومذهبی به چشم میخورد ,پشتون,تاجک ,هزاره ,ازبک ]ترکمن ...اساعیلیه,سنی وشیعه بطور موزون حضور داشتند.من تا آنجا که بیاد دارم وی برای وطنش خدمات چشمگیری را انجام داده است .من امید وارم تا بار دیگر چنین نظام کا را, ملی ومردمی نه تنها در بغلان بلکه عوض نظام فاسد کرزی ونظام چپاولگر جها دیون وطا لبان بار دیگر در افغا نستان مسلط شده ودرد ملت را مدا وا نماید .من از دوستان محترمیکه این خا ندان را به نقدمی کشند امید وارم تا تمامی جوا نب آنرا به بحث بکشانند وپهلو های مسبت ومنف آنرا به کنکاش گیرند.بدون شک نظام سید منصور عاری ا ز اشتباها ت وشکست وریخت نبود ,اما خوبی هایش به مراتب بهتر از بدی هایش بود .من در آن زمان در شهر پلخمری زندگی داشتم وبا کیف وکان این دستکاه آشنائی داشتم .انسانهای نهایت با ادب ومردم دوست هم در این دستگاه از قبیل سید ظاهر وامیر سید حسا م الدین, داد علی نیرو...کار مینمودند .

    • درنشریۀ انجمن جوانان پیشگام اسماعیلیه گوشۀ از جنایات بی شمار خاندان نادری مخصوصاً سید منصور و پسرانش مانند قتل، غارت، دذدی، تعرض به ناموس مردم بیچاره و بیدفاع مستند به قید تحریر در آمده است. درینجا بخشی مختصری از آن نقل میشود: این خاندان خونخوار وظالم و جابر با پوشیدن لباس مقدس روحانیت بخاطر فریب مردم عوام، در حالیکه اصلاً بوی از روحانیت نبرده بود، خودرا مُکی و سرپرست فرقۀ اسماعیلیۀ افغانستان قلمداد کردند ولی کردار وعمل اصلی ایشان خلاف ادعای ظاهری وریا کارانۀ ایشان بود، زیرا همه شاهد بودند که این خانوادۀ روحانی نما جبهات جنگ ونفاق را گاهی بنام ملت و گاهی بنام منطقه و زمانی تحت نام مذهب ونیز به بهانه های مختلف داغ نگاه داشتند، تا توانستند کشتند، چور و چپاول کردند و به انواع مکر و حیل دارای مردم وملت را غارت و غصب کردند. از پولهای غارت کرده بنام اولاد های خود بلدنگ، سرای، مارکیت و دکان ساختند که در ابتدا بنام اشخاص عادی مسما و بعداً روشن میشد که تعمیر وبلدنگ از خود این خاندان است. چور وچپاول ایشان نه تنها به مردم اسماعیلی بلکه به تمامی باشندگان این دیار بخوبی معلوم است.
      ایشان نه تنها به مردم اسماعیلیه که ادعای سرپرستی ایشانرا داشت کوچکترین خدمتی درجهت خودآگاهی و تحصیل دینی و دنیای شان نکرد بلکه برعکس، آن عده از افراد و اشخاص چیز فهم و فهمیدۀ اسماعیلی را که براعمال و رفتار مغایر دینی و انسانی ایشان گاه گاهی انتقاد میکردند یا زبان به نصیحت می کشودند، یا سر تسلیم فرود نمی آوردند و یا هم وجود آنانرا برای مصلحت خانواده وآیندۀ پسران خود درد سر تلقی میکرد بگونه های مختلف صدای آنهارا برای همیش خاموش می ساخت و عبرت دیگران میکرد. اسامی برخی ازان جان باختگان اسماعیلی و غیر اسماعیلی را که سید منصور به طرق گوناگون از سر راه خود دور کرد قرار ذیل اند:
      1 ـ نور محمد خان قوماندان جمعیت اسلامی ولسوالی شیبر
      2ــ تورن میر احمد قوماندان غند توپچی فرقۀ 80 همراه با ملا دلجم توسط انجینر معراج فرد خاص ومعتمد سید منصور و بازک مزاری تروریست معروف اوکشته شدند.
      3 ـ ارباب محمد یوسف که اورا در کیان به قتل رساند.
      4 ـ فضل احمد و خلیفه صفر چون این هردو شاهد قتل ارباب محمد یوسف بود ند لذا توسط سید مراد رییس ار کان فرقۀ خود این دو را در لر با بهجی ازبین برد.
      5 ـ سید مراد( رییس ارکان) وعلی خان را که عازم سمنگان بودند در رباطک توسط کمین به قتل رساند. این دو از جملۀ قهرمانان فرقه بودند وسید منصور پیروزی های خودرامدیون این دوتن میدانست ورنه در ابتدا با ضربت های قوم کرم علی، تاتار و مردم دند غوری وبغلان ها ازبین میرفت و قد راست نمیکرد.
      6 ـ آمر رسول ازحزب اسلامی و معاون امنیتی آن حزب.
      7 ـ رییس دستگیر از قندوز.
      8 ـ سخی مرجان.
      9 ـ نور جان کوچی صاحب منصب پولیس.
      10 ـ مولاداد آگاه اورا در زمان جنگ شورای نظار کشت.
      11 ـ قوماندان رحیم اندرآبی اورا در سر پل دوشی ازبین برد.
      12 ـ قوماندان غیور بغلانی.
      13 ـ فخر الدین خان از دوستی ها.
      14 ـ سر پژه از دوستی ها.
      15 ـ قوماندان شاد محمد.
      16 ـ حاجی محمد نواب قوماندان پولیس بغلان.
      17 ـ قوماندان تور از بغلان ها.
      18 ـ قوماندان نثار واژک وبرادرش.
      19 ـ محبت الله.
      20 ـ نور الله
      21 ـ محمد ابراهیم آرزو و پسرش.
      22 ـ سید احمد برخوردار استاد فاکولتۀ حقوق و برادرش.
      23 ـ شاه قدم " نیکپی " صاحب منصب معروف و قوم دوست.
      24 ـ قباد جنگی
      و ده ها شهید دیگر که در شماره های بعدی نشریه اسامی آنان ذکر خواهد شد. نا گفته نباید گذاشت که سید منصور این رهبر خود تراش فضیلت کش و رذیلت پرور افرادی تربیت کرده بود عین رذایل که نه به خدا باور داشتند ونه به انسانیت احترام و اغلب آدم کشی های او توسط آنان صورت میگرفت. از جمله میتوان ازینها نام برد: امیر شاه رییس خاد بغلان که برای ازبین بردن آدم های شریف هر روز پلان تازه طرح میکرد. قوماندان امر علی قوماندان غند 513، قوماندان پهلوان، قوماندان بهمن رییس ارکان در یکی از کندک های توپچی از مردم خان آباد، باز محمد مزاری مشهور به بازک کور،گل احمد خان آبادی، معلم یا مولوی میر افغان سمنگانی، داد علی نیرو که بعداً سخنگوی خان آغا مقررشد ودر اثر مشروب خوری مفرط پدرود حیات گفت و چندتن آدم کش وتروریست دیگرکه بعداً معرفی خواهند شد.

    • این نوشته قبلاً در همین سایت تحت عنوان نا امنی دردره نیکپی نوشته شده بود

    • درینجا با ید لست 15هزار نفری قتل وجنا یت امینی های خون آشام که خود شما درعهد تسلط امین آنرا در دیوار وزارت داخله نصب نموده بودید , باید نیز به نشر برسد,چرا که تعدادی از شا ملین لیست فوق در آن جنا یت دخیل بودند!

    • خیلی هم سراسیمه ودست پاچه به نظر میرسید!

      اینجا حرف ازجنایاتی بیشمار منصور جلاد است که باید به گوش همگان برسد (اعم از اسمعیلیه وغیر اسمعیلیه)
      ورنه هیچ کسی دردفاع ازجنایات امین نیست.زیرا تمام جانیان ومستبدین باید افشا ودرحدود امکان به پای
      میز محاکمه کشانیده شوند.اگر منصورباشدویاامین ویاهرجانی دیگری.
      وباید علاوه نمودکه هیج روشنفکر وآزاداندیش اسمعیلیه را ربطی به امین نبود که حالا چنین جنون زده پای
      آن مستبد وبیرحم رابمیدان کشیده اید تاجنایات سرباند تان رااستتارکنید.یک ضرب المثل خوبی داریم که میگویند.
      ده کجا ودرختها کجا؟
      بدنخواهد بود که به مدافعین منصور یک معلومات اضافی ومفید دیگری راهم بدهم.
      این منصور است که حالا هم پیک وهمنشین کسانیکه زمانی به امین نزدیک بودمیباشد.
      اگرکمی شهامت درخودسراغ دارید.اینراازخودپیشوای تا ن بپرسیدخیلی احتمال دارد که اعتراف کند منتها
      مانند همیشه دلیل خواهد آوردکه سیاست ایجاب میکند.(مانند گذشته ها که عضویت تنظیم های هفتگانه
      وهشتگانه رایکجاداشت برای وی همه چیزیکه منافع سیاه اش راتامین کندمجازاست.)

      به امید افشای بیشتر شیادکیان.
      سربیدگی

    • تورن مير احمد قوماندان غند توبجى فرقه ٨٠ درسال ١٣٧٠برج تور توسط افراد خلقى جمعا حزب أسلامى درمنطقه دشت رياست غورى بريشنا يلخمرى يكجا با خانمش شهيد شدند
      ٢فضل احمد وسفر دريور مشهور به شيخ كلاه به انتقام كشته شدن عين الدين يسر ده ملا تأله وبرفك ونظر دريورتاله وبرفك كشته شدند وعين الدين ونظر هم به انتقام كشته شدن سيد احمد برخوردار بين قوم على جمع تأله ونيك ئى به انتقام خون يكديكر كشته شدند كه همكان درجريان است وضرور ت به شك وكمان هم نيست وحاجى نواب هم به انتقام خون تورن مير احمد وخانم ان كشته شد ومامور غيور هم كه دريك روز هم ١٨٠كاركر معدن ذغال سنك شمال را بيرحمانه قصابى كرد ونتيجه زندكى ان قاتل سفاك را جى توجيع ميتوان كرد ؟و تور حاجى حكيم كه قاتل اسمعيل كندهارى بود توسط حاجى نزير أزبك كشته شد وحاجى نزير هم توسط حاجى منك برادر تور كشته شد كه شعر حكيم بلخ ناصر خسرو بيادم أمد اى كشته كرا كشتى كه كشته شدى انكس را كى خواهد كشت كه ترا كشته قتاده لذاكشتى كشته خواهى شد وان هم در محكمه عدالت كستر خداوند عالم ومن درين كشته شدنهاى كه در اين سه دهه كشته شده اند اكثريت از سبب انتقام جوئى است واكر هركى ميخواهد ويا تصميم به كشتن دارد كشته شدنش حتمى است مرك بر ادم كشان وقاتلتان ازهر كروه كى باشند وبى إيمان ترين انسان قاتل ترين انها است كه به خداوند إيمان ندارند .حق كو 

  • این سناریواز سالها ست که ادامه دارد ,وبر نامه سا زان هم چهره های نهایت عریان دارند .بنظر من هیچ بدی نداشت که لیست جنایت تاریخی امینی ها درینجا بنشر می رسید .شواهدنشان میدهد که حشراتیست که آهوان صحرا را در چرا نمی گذارند,واین حشرات نه زهر بلکه بوی زدنده یی دارند وحا لا به زنبوران ماده مبدل شده اند پس از نا بودی امین جلاد ,منتهی به نظر من خا نواده آقای سید منصور که در زندان پلچرخی ودر اوجخود کا مگی امین انجات یا فتند, دیگر چنا ن ریشه در زمین دارند که با این جفن های زهر آگین آسیبی نخواهند دید.البته دوعای خلق الله نیز مدت گار شان خواهد بود.

  • آنچه که من به خوانش گرفتم ,یک نبرد قلمی بی انتها,یک جنگ مذهبی, درین منازعه نه تنها طرفین اصلی بلکه نفت پا شان بیشتر حضور دارند,برای تعین سر نوشت کشور, فکتور های غلط بکار رفته است ,هر گاه کشا نیدن پای جنا یتکاری در میز تاریخ با شد ,تا جا نیان اصلی این بلاد نو بت یابند ,تا پای قیامت باید صبر نمود.اما هر گاه از تحقق عدالت حرفی در میان است ,باید چنین پنداشت که هنوز زخم های کیان وپیشوا یان مذهبی وملی آن که از دست چند رو شنفکر احساساتی ومتعصب حزبی عا قبت نیندیش ,در زمان اقتدار ستاره سرخ انقلاب وسر قو ماندان اعلی آن جریحه دارشده است التیام نیا فته است وبهتراست تا با توصل به شیوه های درمان, این قلوب شکسته ,راه های همزیستی را جستجو نمود.آنا نیکه از ما ورائی تو رنتو این دود سیاه را از حلقوم خویش بیرون مینمایند باید بازتاب وعوا قب آنرا در میان نسل های کنونی وفر دای جا معه به سنجش کشا نیده وشجا عانه این مسئولیت تاریخی را بدوش کشند.
    اما هرگاه کارکرد ها وکار نکرد های این خا نواده در زمان تسلط سیا سی اش به محا سبه کشا نیده شود ,باتناسب بسیاری نظامها ,خا طرات عا لی وفرا موش نا پذیردر وجدان های انسان های شریف باقی بوده اما متئسفانه تکرار آن که به نیاز همگانی وآرزوی کلی مبدل شده است,برای ایام های طو لانی دیگر خواب است وخیال .
    التجا دارم تا به این بحث های دلگیر کننده واتها مات وجعلیات خا تمه دا ده شود.

    • قدم على خان شما بمثابه شخصيتى كه در دامن خانواده زاده شدى. ورشد كردى كه سخت نمك شناس وبا جوهر بودند. كه مثل تو شير دل صادق راتربيه كرد .ودوستان وعزيزان ديكر نيز داريد . كه ان جفن كويان هرزه ازماوراى اقيانوسها وبفاصله دها هزار كيلومتر باد وبخار شان را بطرف شما مردبزرك وبا همت وبه اميرشاه خان وامرعلى خان باد ميكنند واز روزهاى كذشته كه مقيد به هيجيك ازمعيار إنسانى نبودندة وهمين أكنون رسول كرامى اكرم ص را به حرفهاى زشت ياد كرده ودروقت فاتحه خوانى سوره هاى مبارك قران عظيم الشان را در زير ياى خود ميكذارند. كه اين موضوع به دفعات تكرار شده وساير قوم وخويش ازوضيعت هاى سبكسرانه ونا بخردانه انها متاثرً بوده واين كروه ازخوردن نان سوسيال.كانادا جنان مست ومغرور شده اند كه غير ازخود ديكران را انسان فكر نميكنند .وبه ادرس هر انسان با نام ونشان هذيان ودسيسه ودروغ را خلق وازانترنيت وفيكسبوك استفاده طفلانه ميكنند .وحتى فرهنك استعمال انرا نداشته وندارند. واين يك كروه خاص است. كه دربى ،ادبى فحش كوئى ،وفخر فروشى شان سبب ريختن ابرووعزت ما كرديده اند ،واين كروه نام قوم نيك ئى را وتاريخ انرا به مسخره كى كشانده اند .وكرجى از اجتماع نيز تجريد شده اند.كدام عزت ومنزلتى ازخود بجا نكذاشته اند .وارزومنديم كه با قلم رسايت كه مرد با وفا بزرك هستيد موجوديت وموضع كيرى مثبت خودرا عليه اين دهريون كه در حقيقت قوت قلب ما شود معلوم سأزيد شاد وموفق وسر إفراز باشئد دوستت كه هميشه درقلبش جا دارى 

    • آقای قدم علی نیکپی! پیام شمارا بدقت خواندم اینکه زندانی شدن پسران سید کیان را ناشی از توطیه ی چند روشنفکر احساساتی متعصب حزبی پنداشته اید، تا جائیکه معلومات موثق دارم با واقعیت منطبق نیست. اگر خودت جوان هستی ومعلومات نداری از بزرگسالان خود بپرس به آنها معلوم است، پسران سید نادر خان در اثر دوسیه ی جنائی که داشتند و درزمان شاهی تحت ریاست تورن جنرال سعدا لله صافی تکمیل و محول محاکمه نشده بود،اما در زمان جمهوری داود زندانی و تا روی کار آمدن خلقیها درزندان ماندندو با نصب کارمل به اریکه ی قدرت سید ناصر وسیدمنصور از حبس رها و سه برادرِنه چندان شناخته شدی ایشان ناپدید شدند.
      ضمناً میخواهم شمه ی از فداکاری ها واخلاص مردم اسماعیلیه را نسبت به این خاندان ورفتار جفا گونه این خاندان را در قبال فداکاری مردم اسماعیلیه که ایشانرا از گشت گری به پاد شاهی رساند، بطور موجز تذکر دهم. جماعت بی سواد ونا آگاهی که بخاطر عقیده ی مخلصانه به سید کیان نامهای زننده ی " غالی، غلات و چراغ گلک " را تحمل کردند، تحقیر، تعجیز و سرکوب شدند، با سگ در یکجا بسته شدند، وبخاطر تبرا نجستن از سید کیان کشته شدند، با وجودکه "تقیه" در مذهب شیعه پذیرفته شده است ولی اینها از تقیه هم خودداری ورزیدند سر دادند ولی از نام سید کیان بیزاری نجستند. با اینهمه فداکاری،آغای کیانی در کتاب تاریخ غریب خود همین جماعت های فداکاررا کافر، ملحد، زندیق و قرمطی خطاب کرد. عده ی از بزرگان این جماعت سوال چندی را در مورد اینکه ما چرا مانند بقیه مسلمانان عبادتگاه نداریم، طاعت وعبادت نداریم، طلبه های دینی نداریم ویا مال بیت المال کجا مصرف میشودوغیره، قرار قول ناصر خسرو اگر مستجیب در مسایل مذهبی مشکل یا شک پیدا میکند، باید ازمقام بالاتر خودحل مشکل خودرا نماید.اما بجای ارایه ی جواب وحل مشکل نا جوانمردانه آنهارا به نام اشرار، دذد و غارت گر به مقامات جنائی که هم پیاله و هم بزم ایشان بود معرفی کردند. به اینهم اکتفا نکرده دعوا جلبان و قرآن خوران خودرا در هر ولایت ومنطقه تهجیز و آماده ساختند و با راه اندازی دعوا های جعلی در حکومات طرفدار شان، مشکلات زیادی را نسبت به اینها خلق کردند. باز هم مردم اسماعیلیه منجمله اینها از تشکیلات نظامی ـ سیاسی سید منصور ( که در طریقه ی اسماعیلیه جداً منع گردیده است) حمایت و پشتیبانی همه جانبه کردند واورا به جاه وجلال رساندند. در مقابل مجاهدین در جنگ های کابل، لوگر، گردیز، پغمان ، وردک وغیره جاها توأم با قوای متجاوزشوروی و رژیم دست نشانده اشتراک مساعی ورزیدند که منجر به خصومت ودشمنی مردم منطقه با مردم اسماعیلیه گردید.در ائتلافهای نا متناجس، مقطعی وخود خواهانه وجنگ های تنظیمی که داغی بود بر وجاهت و هویت مذهبی اسماعیلیه، همین مردم از پشتیبانی وحمایت کوتاه نیامدند. اما متاسفانه بجای این همه فداکاری واخلاص به این خانواده هرکه سر بلند کرد و به تبارز شخصیت پرداخت، سر اورا زیر بالش کرد. من همدردی با روشنفکران احساساتی وحزبی مرده یا زنده ندارم ولی این سخنان نه اتهامات است ونه جعلیات چون کامنت گذاران گرامی با فحش و دشنام واقعیت هارا بدرقه کردند، ناگزیر من هم به ابراز واقعیت ها پرداختم.با احترام

    • 27 آوريل 02:19, بوسيله ى . گل آغا

      در يک بخش تبصره ها آدمک فرومايه و دون صفت دون پايه بنام [ حـــــقــــبــيــن ]
      چنين نوشه است . عظيم بابک از کمری کابل ، نظر محمد سرمند از غوربند است چگونه امکان دارد با طالب ها و يا شــــبکه القايده همکار و عضو آن شبکه شوند .
      امروز 26 اپريل 2012 روز نامه لوموند فرانسه نوشت « بعد از کشته شدن اسامه بن لادن در پاکستان در نوع عضويت ، شکل اعضا ، ديد شبکه ، طرز فعاليت شبکه و روابط ضوابط شبکه القايده تغير و دروازه های خود را در مقابل تمام مخالفين امريکا از هرعقيده ، مذهب ، دين ، طريقه، انديشه و تصور برداشت باز گذاشته و اخيرأ تعداد زياد کمونستهای الجزيره ، تونس ، سودان ، عراق و افغانستان را زير پوشش خود آورده و ميگويند دشمن دشمن دوست ما است . پس رفتن و پيوستن عظيم بابک ، سرمند و پرشور به سبکه القايده يک اصل حتمی است انها شرف ، وجدان وعزت خود را قبلأ به روس و ايران فروخته بودند .
      پيوست ، دوستی ، برادری اقای دگرجنرال نور الحق علومی رهبر باند < متحد ملی > با داکتر عبدالله عبدالله اشرار ، قاتل وطن فروش ، سنگ فروش ، قاتل صد های رفيق حزبی مسول کشتارگاه چاه آهو پنجشير ، پيوستن ظهور رزمجو يا بزم جو با سر کرده برده داران ، غارتگر شناخته شده ، قاتل هزاران انسان افغان بنام نادری نواسه < سيد کيهان > غالی . پذيرش نوکری ، مزدوری ببرک کارمل کمری وال از روس ها ايا غير ممکن بود ؟ نوکری غوربندی ها به ارتجاع يک امر پذيرفته شده است و خود اقای نظر محمد خان سرمند برادر زاده تروريست وابسته به يک فاميل تروريست است . بنأ طرح احمقانه حقبين يک نظر کودکانه و کاملأ ددمنشانه است .
      توردی قل اگر شير خر را نخورده باشی يک بار از جنايات هتلری ، چنگيزی رشيد دوستم ، پهلوان رسول ، پهلوان ملک ، آزاد بيک نوکر < آی . اس . آی > و اکبر بای و شرعی جوزجانی ، بشير بغلانی بنويس تمام جنايات سران افغانستان به يک روز جنايت ، چپاول ، کشتار ، قتل دسته جمعی غارت رشيد دوستم در کابل ، کندوز ،مزار ، فارياب ، شبرغان و سرپل او نه رسد دوستم روی خمينی ، خلخالی ، استالين ، هتلر ، جنرال گل آغا جلاد هرات ، و چنگيز را در تاريخ سفيدکرد.

      در سايت ببينيد : گل آغا

    • جلال خان با یانی ویا (گل آغای با یا نی ) ! با یان یکی از مناطق مرد خیز افغا نستان است ویکی از مردان معا صر که پوزه یی جد شما شهنواز طنی را در کو دتای 16 حوت به خاک ما لید ,همان جلال با یانی بود که متئسفانه بو سیله مرشد خاین ونمک حرام دیگرت داکتر نجیب الله به شکل نا جوانمردانه وخا ینانه در یک دسیه بطور واضح ترورشد.ومن خجا لت میکشم که شما انسان مفعول خود را نیز با یانی خطاب نموده ودست به اعمال ونو شته های شرم آور می زنید که با فر هنگ مردم با یان بیگانه است.حا لا که شما تمامی اقوام وتما می مذاهب را بلا اثتثنا مورد تعرض قرار میدهید ,من چون خود از با یان هستم وسوانح شما انسان مفعول را بخوبی واز خانم همشیره های نا زنین ات را که با ملک خدا بخش وولسوال توره کی روابط نا مشروع داشتند واز همینرو شما از شرم مردم کشور را ترک نمودید ودر کشور سو یدن پنا هنده شدیند ,خواستم به خاطر تان بیاورم.دوران مفعولی شما در مکتب با یان هنوز در خا طرات همگانی زنده است وشما از جمله بی حیا ترین انسان های کره زمین هستید چرا که آب مروارید شما دیگر به زمین ریخته است وواژ یی را بنام شرم اصلا نمی شناسید.هر گاه شما شرم میداشتید تا کنون تا آنجا که من میدانم لا تاقل سرقت های نو شتاری شما حدود بیش از پنجاه بار در کل سا یت ها افشا شده است وشما بازهم به سر قت دست می زنیدوحا لا نام های متعدد مستعار را شما قا تل باندیست امینی خون آشام برای خود تعین مینمایید وفکر میکنید کسی چهره یی نا بکار شما را نمی شناسد! در صورت تداوماین لا طا یلات سوانح کا مل خا نواده شما بنشر خواهد رسید!

    • أقاى كل احمد نام !
      كرجى نمى خواهم درين باطلاق متعفن يا بكذارم ولى جهت سوتفاهمات شما معلومات ميدهم كه دوسيه هاى قضاياى كيان تحت رياست سعدالله جنرال در زمان شاه محول محكمه كرديد سه برادرهريك سيد منصور نادرى رونق وسيد عبدالقادر با عده زياد ازافراد شناخته شده انزمان درتوقيف خانه بغلان مركزى وسيدكوهر خان با خير الله خان نيك ئى وسيد ديدار شاه سيد ابراهيم شاه وسيد اسمعيل شاه كيان با عده زياد ديكر وكيل الش وأرباب كل محمددايميرك حاجى داد بخش وحاجى باز محمد سمنكانى در محبس دوشى بودند كه دوسال وجند ماه بعد به ضمانت رها كرديند ودرزمان داود خان همه أينها مجدد به شمول عبالستار نجات سيد منوجهر ويسرانش هريك كيخسرو وقباد دردهمزنك به شمول سيد شاه ناصر نادرى زندانى شدند ودر زمان تره كى وأمين در اثر مخالفت هاى برخوردار كه عواقب انرا همه ميداند زندانى وعده شهيد كرديد وأما درمورد دشنام وتوهين بيكديكر همه محكوم اند وكسانيكه زبان بدشنام وتوهين دراز ميكند بشمول شما دور أزادب است وسويه أخلاقى وتربيه خانوادكى را به نمائش كذاشتن است لعنت بر جفن كويان ودسيسه كرايان كه به بى عزتى قوم ومردمش است .باحترام جمشيد

    • قدم علی نیکپی راسلام!
      نوشته ات راخواندم گیله ای دوستانه ای دارم برادر.
      اول.
      وقتیکه کورس افسری چهارآسیاب راتمام کردید واستخدام شدید به عنوان کارمند سیاسی دراردوروابط به
      اصطلاح شما روشنفکران احساساتی اسمعیلیه!!! باستاره سرخ انقلاب !!! فقط درهمان حدبودنه کم ونه زیاد.
      یعنی معادل هیچ.
      شما درشروع مقاله تان کوشیده اید ژست یک آدم ثالث وبیطرف وحتی مصلح رابخودبیگرید وآغازیده اید
      بانصیحت .اماخیلی زودطرف واقع شده اید وتاختم مقاله کوتاه تان به قله مخاصمت اوج گرفته اید.واقیعت
      این است که جای خودت نه درانسوی خط بلکه اینسوی خط بود.
      چون من وتوپدران ماوپدران پدران ما یکسان بارظلم واستبداد وبربریت خاندان کیان رابدوش کشیده اند.
      من وتوبهتر ازهرکسی میدانیم که این خاندان دین ودنیای مارابه تاراج برد.انها بدترین جفارادرحق مذهب
      ماوشما مرتکب شدند.ودرتمام آن سالیان بیشمار بیرحمانه درمسخ دین وعقاید مردم ماکوشیدند وتاحدی زیادی هم
      موفق شدند.
      چگونه منکر خواهید شد که همه کاره وهمه کاره دین فقط خاندان کیان بودوبس؟
      آیامنکر این شده میتوانیدکه برای بوسیدن دستان ناپاک تمامی اعضای خاندان کیان چقدر مسافت رادولا
      وباکمرخمیده ونگاهی به خاک طی نموده اید.البته مانند همه ما. مگر اینان فرشته های آسمان بودندویا
      فرعونیان زمان؟
      آقای نیکپی میخواهم ازشما بپرسم .
      درحالیکه مردم من وتوفقیرترین .نادارترین وبیچاره ترین مردم افغانستان بودند.ودرکناراین مردم
      به اصطلاح پیشوای مذهبی!!! بودکه زندگی افسانوی داشت که تاامروز حدودوثغور آن همه ثروت
      مشخص نشده است .حال انکه هیچ یکی از اعضای خانواده کیان برای یک روز چه که برای
      یک ساعت هم کارنکرده ومزه زحمت رانچشیده اند(تاهمین حالا).چه توجیه ای دارید؟
      بیادبیاورزمین های آبی وللمی این پیشوای مذهبی!!!!! راکه روزها منزل زدن کاربود تاازیک
      مرزبه مرز دیگری آن رسید.
      مگر درمذهب من وتواین رواست که ازمال واجبی چنین سلطنتی قارونی ساخت؟
      برادر قدم علی خان!
      من به جای این نوشته های بی جان وبی مزه وبی رنگ که گاهی به میخ میزنید وگاهی به نعل
      توقع آنرداشتم که باشهامت ومردانه واربه من ودیگران میگفتیدکه سیدمنصور به عنوان وکیل
      دوشی دردورهای گذشته پارلمان هیچ کاری راانجام نداده .هیچ پیشنهادی درمجالس شورانداشته
      هیچ تعدیل وتغیری رادرفیصله ها سبب نشده وهیچ حاضری نداشته .یعنی که مادردوره های گذشته
      پارلمان عملا بدون نماینده ونمانیدگی بوده ایم.
      واگراین وجیبه رابه عنوان کسیکه ازنزدیک باپروسه های کاری شورادرتماس بودیدانجام میدادید
      حالادوحوزه انتخاباتی دیگری هم بدبخت نمیشدند که بافرستادن دخترجوان وپسرجوان این خانواده
      حق نمانیدگی خودرادرشورا به هیچ مبدل ساختند.
      زمان زودمیگذردنمیشود که باقیمانده عمرراهم ماست مالی کردوهم غم نقدراخورد وهم دنبال نسیه دوید.
      وآدرسی راکه به قول خودت ماورای تورنتو!!!! انگشت گذاشته ای هم اشتباه است چون هرجاکه اسماعیلیه
      وجوانان وتحصیل یافتگان وچیزفهمان اسماعیلیه است آنجا دشمنی باخاندان کیان است.دیگر به گغته خودت
      ویکعده دیگر تنها چند جوان احساساتی نه بلکه خیل بیشمار نسل نوبه صحنه رسیده اند .
      قصه های من وتو زیاد است به گفته مردم یارزنده وصحبت باقی!
      ولی یک مطلبی رای باید عرض نمودکه .
      این ماوشمایم که درغم واندوه ودرشادی وخوشی باهم شریکیم وقبرستان مایکی.
      خوش باشید برادر

  • جند سخنى با اهل سادات عظام .بسم الله الرحمن الرحيم الم تركيف ضرب الله كشجرة طيبية اصلها ثابت وفرها فى اسماه .الايه صدق الله عزيز الحكيم .وأما بعد .
    حضور همه سادات كرام كيان وساير سادات شيعه اسمعيليه افغانستان اسلام عليكم ورحمته الله وبركاته وأما بعد .از مدت سه روز است كه در مورد اين سايت وموضوع مورد بحث ان بدقت وبا مو شكافى خالى إزغرض مطابق حكم وجدانم خواستم نكات نظر خود را احتراما عرض كنم اول سادات مقامش مطابق إيه مباركه كه خدمت نوشتم خيلى بالا وارجمند است .مشروط به اينكه خود وصاحب امر وهمان فردى كه حديث موثقه غير قابل اختلاف محدثين اهل تسنن وأهل تشيع متفق عليه ثابت است كه لوخلت العرض من امام الساعته لمادة به اهلها را ملاك عمل خود قرار داده وطوع ارادت واورا منحيث ثلاله زهرا الظهر س مانندمسلم بن عقيل وعباس علم دار ميدان مهركه دشت نينوا درحماسه جاويدان حسين ( ع )بجان وبا ايمان كامل مرعى اللا جرا قرارداد.ومورد احترام بدون جون جرا داشته وامر اورا بالا تر ازهر اصول ديكر قابل متاع بداند وأزهر امتحان مادى ومعنوى سر إفراز اطلاعيه كاميابى بدست اورند وأيراد وانتقام در مورد امام زمان ع برابر به شرك است زيرا سر وجان قربان امام عصر است .جنانجه سيد نادرشاه خان در كنجينه أسرارش ميكويد .(ازوجود خويش دايم يار ميجوئم ما. زين سبب كنجينه اسرار ميكوئم ما ازوجود خويش واقف نيست هر بى يا وسر. هم به تقدير رضائش بسته با موئم ما )كه اين بستكى ويابند بودن با موى باريك همان امر نازك امام است .درصورتيكى با امر باريك ونازك ان موافق نيبا شيم جكونه ميتوانيم اكت فرزندى ازفرزندان زهرا الظهر را نمايم وازمردم اميد بد كفتن وانتقاد را نداشته باشيم .ودر عمر خود دروازه جماعت خانه كه امر مكرر ومجدد امام است بازنكنيم وعده را دراداى مراسم مذهبى كه مطابق فرمان وتعليقه امام موظف به أجرا ان هستيم. مانع كرديم جطور ميتوانيم با نصب فوتوى امام در منزل وسوكند به امام خودرا شيعه إسماعيليه كفته ؟وانتظار كرنش همه را مانند فعالان ما يشأ از كاركذراران كه توسط امام بركزيده شده اندوساير مردم راداشته باشيم؟ ودرمورد حرفهاى بد وبيراه مردمان توقع قطع انرا داشته باشيم ؟واختلافات سليقوى را با منطق يك برادرروحانى هم با حوصله مندى مر فوع نسازيم وبرعكس به خشونت وزور كوئى متوصل كرديم ومانع إعمار تأسيسات عام المنفه مذهبى كرديم وده يك (مال واجبات جماعت ) رامخالف امر امام براى خودخودما ازمردم تسليم كرديم وادارات مماثل ادارات را خودما تاسيس كنيم واين جكونه دعوى محبت به امام است .واين درست است كه همه سادات با امام ازيك نطقه ياك است ولى مقام وافضليت امام مطابق امر خدا ورسول كرامى او ازسائر سادات متمايز ميكردد.ودرحقيقت اين مقام است كه امام زمان را از لحاظ روحانييت بدون شريك وقوم وخويش ميسازد زيرا درهر عصر وزمان بيش ازيك امام كه جانشين بلا فضل ييغمبر اعظم ووصى اوست كه يكى بعد ازديكرى تا يوم الحشر وجود داردنميباشد.وسائر سادات امتيازش در تقوا وامر يذيرى است وكدام امتيازفوق العاده ديكررا ندارند.ونسبت دادن يك جيز را به ناحق كه امام اين كرد وان كرد وكوينده اورا بنام( بغى )ياد ميشود .ويعنى حرف دروغ را به امام نسبت دادن وأزنام امام زمان استفاده ابزارى كرد ن درحقيقت مرتكب كناه كبيره شدن است .و.جى ازجانب يكى از سادات باشد ويا هم كاركذاران امام در هنكام متصدى كارش وأما بر كا ركذاران است كه مطابق عرف مسلط همان جامعه كه زندكى ميكند وخود را از سادات ويا غير سادات افضل واعلم قلمداد نكند وخودرا مافوق ديكران نداند زيرا انسلن هميش جايز الخطا ميباشدوبه همين منظور وامرهم شورا بينهم را خداوند بزرك به اجتماع امر فرموده است .ازينروخواستم با تحليل وتجزيه اين مبحث كه جرا درسائت ها يخن هائ همديكر خودرا بامسوليت وبى مسوليت بشكافيم وزمينه دسيسه را به افراد غير مسؤل فرا هم سازيم. وانراساز وبرك كار كذاران دانسته سبب تضعيف شيرازه مستحكم جامعه روحانيت خود كرديم. زيرا اكر فرمان يذير نباشيم فرمان رواشده نميتوانيم وهمان درجه علوى خودرا در اثر اين اعمال ناسنجيده خود از دست ميدهيم وإنكاه از مردم شكايت كنيم كه مردم نسب مارا جهل كرد وبما برجست يا غى را زد.زيرا دهن مردم راكه شهر بى دروازه وانترنيت هم دهكده كوجك وغير تشخيص هويت افراد وأشخاص است .خودما دراثر اعمال عاقبت نينديشانه خود خود ماكرديده ائم وهر دروغ ودسيسه را تمسك به عوام الناس دادن است .خودما عامل كرديده ايم وازكل احمد وباميانى جى وديكران جى كله داريم؟.با تقديم احترام فقط ازدرد دل بود كه به اهل دل كفته شد.سعادت خواه مردم(احمد روشنكر ) 

  • فکر میکنم که تمام روشنفکران اسماعیلیه و هر وجدان بیدار دیگر به این نتیجه رسیده اند که خانواده سید کیان بیشتر از هر انسان دیگر در کره خاکی ظلم و استبداد کرده اند. پس چه باید کرد؟ من شخصاً پیشنهاد ذیل را دارم:

    اول: افشا گری هویت این خانواده توسط این سایت ها بی فایده نیست. من شخصاً یکی از افرادی هستم که با خواندن مطالب این سایت به هویت این خانواده پی بردم. همچنان به آنعده از دوستان و نزدیکان ما که هنوز ازین فامیل حمایت میکند بفهمانیم که این خانواده واقعاً مکار، و خاین هستند. زیرا نباید اشتباه را که بزرگان ما در گذشته مرتکب شدند، تکرار کنیم. مشکل آنها این بود که از حمایت مردمی بکلی به بهره بودند و بعد از کشته شدن شان توسط این خانواده، کسی به خونخواهی آنها بر نخواست. ما باید برای همه بفهمانیم که این خانواده چون ماریست که داخل آستین ما جاه گرفته است.

    دوم: افشا کردن هویت این خاندان کافی نیست، بلکه روی یک استراتیژی دراز مدت کار صورت گیرد، تا در نهایت تمام اعضای این خاندان باید بسزای اعمال شان برسند. خوب خواهد بود که کمیسیون ترتیب گردد تا بالای استراتیژی متذکره بصورت جدی کار نماید.

    سوم: حمایت برادران پشتون بغلان و سایر اقوام که این خانواده به آنها خیانت نموده اند، درین پروسه ضروری میباشد.

    چارم: این پروسه باید بصورت جدی به راه انداخته شود. پیش از مرگ سید منصور، انتقام هر قطره خون شهیدان مانرا باید از او گرفت و جزای هر ذره ظلم و استبداد این خانواده را برایش باید داد.

    • من از بغلا نم با سيدان كيان مخالفت وخون رفتكى داريم وأما خداوند اكر روز را برابر كرد كه ان روز امدنى است .با ديكر مردم كيان ما كار نداريم دشمن أصلى ما مردم نيك ئى است كه اين امر على غالى زمانيكه قوماندان كشف فرقه بود برعلاوه جنك وكشتن جند نفر را ازدند شهاب الدين كه در قطعه كشف سرباز بود درحق انها تجاوز كرده كه اكر خودش وقوم نيك ئى كير ما ايد قوسول مردم خودرا خواهيم كرفت . ًوان وقت سيد كيان ازين سك هايش دفاع كند ونام مرا امرعلى ميداند غلام صديق ازدند شهاب الدين

  • دوستان كرامى !
    صلاحيت بركزيدن رهبرى اسمعيليان مربوط به مقام امام است هركى را تعين كند جماعت امر امام را احترام ميكند ولى باور كنيد كه عامل مخالفت ادارات با خانواده كيان همين كروه خلقى دوشى است وما مردم بهسود وشيبر وتركمن را اين كروه باند امين با سيد هاجنك مي اندازند وخودشان سيل بين ميشود بخاطرى كه عقده هاى سابقه دارند وجهل نسب وتخريب وبى احترامى را اين كروه فاسد ادم كش انجام ميدهد وشاهد قول خود حاجى عبد الحسين مرحوم وسيد. منوجهر را ميكيرد كه انها اصلا فوت كرده اند وسيدها فكر ميكنند كه ما اين نوشته هاى دشمنى را با أينها انجام ميدهيم وطرف اعتماد انها نيك ئى ودائميرك است وبمااعتمادندارند ولى هيجكاه ما قوم اين جنين خيانت كه نيك ئى انجام ميدهد وما تنها مشكل ما با أينها سوتفاهمات كارى است ونه بين ما كشته اتفاق افتاده ونهم خونى ريخته شده وقاتل ملا خان محمد هم معلم اوغان است نه سيد ها واين مردم نيك ئى را كه در تورنتو ديديم ازادميت وانسانيت بسيار دور اند وهمين استرا تيثرى ٤فقره خودرا خودتان أجرا كنيد ودرزمان كارمل نه احترام به امام بود ونه احترام به جماعت خانه وبنام خواجه احمد از نيك ئى جماعت خانه را سنك باران كرد وحاجى على بخش شاهد است واورا شناخت مسعود از توزنتو 

    • دوستان وبينندكان اين سائت !
      امروز مورخ28.4.2012تورنتو كانادا!
      امروز در سوير ماركيتى مصروف خريدارى بودم كه صداى زنك تيليفون دستى كوشم را ازرد ودرعقب قفسجه صداى بلى بفرمائيد يكى ازدوستان نيك ئى را شنيدم كه با يكى از دوستان خود درهالند صحبت داشت كه سائت كابل يريس را ديديد ؟موضوع شراب وكباب وبزركترين قران را ومن كب جانب مقابل را نمى فهميدم واين دوست نيك ئى ما كفت هرجى ميتوانيد به ادرس اين خانواده سفاك بنويسيد بنامهاى زياد وما هم بجه ها را كفتيم واضافه كرد با صداى خنده كه درجان قونسل بل كده سر سفيد عاشوري را متهم كده وازما نميداند وهه وهه خنده كنان كه إستاد موفق باشد .ومن خودرا ازديد جشم أوينهان كردم كه نبيند وموضوع مكالمه تيليفونى شان را دانستم كه نيك ئى ها سيد هارا در سايت كابل يريس دشنام ميدهد ودروغ وجهل ميبا فد وسر دسته انها هالند است وبا اين كار خود سيدها ساده راباقونسل جنك انداخته اند ومن بجشم وكوش خود اين جريان را كشف كردم وسر كرده اين كروه جنك انداز را معلوم كرده اكر ديكر برضد ادارات بخاطر جنك با سيدها شروع شد من نام اين شخص را أفشاه ميكنم وبه سيدها ميكويم كه دشمن شما اين مردم است نه كسى ديكر جهان كير تورنتو

    • از موضع كيرى ساده لوحانه شان درمورد بدبردن ازنصيحت قدم على نيك ئى ثابت شد وكرجى در كذشته هم كمى باور ييدا شده بود وحالا سر نخ تقريبا بدست أمد وان كسى كه قران را با بت هاى باميان مقايسه كرده بود نيز محل زندكى أش معلوم شد ومفسر تاريخ غريب نيز معلوم ميكردد ومن مطمئنم كه اين درامه ازكلكرى كانادا وتورنتو وكشور شاهى هالند به شكل يك زنجير در فعاليت است شكل كرفته است واكنون دوستان در هالند وهمين شهر ها وجود دارند وبا ترتيب لست وسوابق وتحصيل شان فاعل حقيقى كه تاريخ غريب را تفسير ميكند بدام مى افتد وشاعر ها نيز تثبيت ميشود به اميد خداوند بزرك( فيروز كوه)
      بدرا به بد سيار وعدو را به ذولفقار. بنكر كه شاه ولايت جى ميكند 

    • برادر کانادایی!

      خداوند شاهد است که من نیک پی نیستم ولی بمردم نیک پی حق میدهم که از سید کیان حق شانرا بگیرند زیرا بزرگترین قربانی را آنها داده اند. سید کیان بزرگان مردم نیک پی را ظالمانه بقتل رساند زیرا بخوبی میدانیست که تنها قوم که میتوانست حکومت مطلقه آنها را به مخاطره اندازد. اکنون توقع داری مردم نیک پی خون شهدای شانرا ببخشند.

      در نوشته ات اذعان کرده ای که "بركزيدن رهبرى اسمعيليان مربوط به مقام امام است هركى را تعين كند جماعت امر امام را احترام ميكند". این سخنت کاملاً بجا و مطابق با عقاید ماست. از خودت میپرسم، اگر در مورد مسایل عقیدتی آنقدر با احساس هستی چرا از سید منصور و خانواده اش انتقاد نمیکنی؟ آنها جماعتخانه ها را با راکت میزنند، به سر کونسل حمله نموده و کارمندان ادارات امامتی را لت و کوب میکنند، و چند بار امام هدایت داد که در منطقۀ ده خدایداد جماعتخانه ساخته شود آنها ممانعت کردند. جماعتخانۀ عمومی را با وجود هدایت امام، نگذاشتند اعمار گردد و صدها موارد دیگر. خودت شاید بدانی که در مذهب ما اجماع نیست و هیچ فردی در مقابل اوامر و دساتیر امام حق ندارد چون و چرا بگوید. میدانم بفضل خداوند، از زندگی راحت و بدون درد سر در کانادا برخورداری از جنایات بادارت بی خبری. اگر من دروغ میگویم، از کسی که به او اعتماد داری بپرس.

      در ختم میخواهم تذکر دهم که این تنها مردم نیک پی نیست که مخالف این پیر خود ساخته است. شاید بیشتر از 90% مردم بهسود ازین خانواده متنفر باشند. اکثریت آنهای که هنوز ازین خانواده حمایت میکنند، پیران و بزرگسالان هستند که سالها بار ظلم این خانواده ظالم را برده اند و بقول اقبال به بردگی عادت کرده اند.

    • جناب باميانى من طرفدار ان نيستم كه يك سيد با امر امام مخالفت كندومن نيز مخالفت كنم ولى طرفدار ان نيزنيستم كه نسب انهارا جهل كند وحرف زشت غير إنسانى را به ادرس سادات كويند ومن كاملا با نظر أقاى احمد روشنكر موافقم كه همه سادات ازيك نطقه اند ولى همه امام نيست وحتى برادر وبرادر زاده امام وبا فرزندانش بغير ازان شخصى كه صاحب زمان است ديكران همه سيد وقابل احترام اند وسادات كه امر امام عصر را اطاعت كند وبه جماعت خانه روند وده يك مال واجبات خودرا بدهد ومطابق فرمان امام عمل كند وسر مخالفت با امام را نداشته باشد قابل احترام بمن است واكر نظر به عواملى سوتفاهمات رخ بدهد همان سيد ويا هركى ديكر باشد مورد انتقاد سالم اند وتمام سادات را جهل نسب كردن وهفتاد يشت شانرا نفرين كردن درحقيقت امام را نفرين كرديد زيرا هفتاد نسب اين سادات به كجا ميرسد ؟وشما فكر ميكنم عقل خودرا ازدست داده ايد.وانتقاد را با خالى كردن عقده ومخالفت همه ميدانند . مسعود از تورنتو

  • جهانگیر خان! شما چطور فهمیدید که آن طرف خط در تیلفون هالند است؟

    • قهر خدا بادا
      سید منصور کیانی سرت قهر خدابادا
      کُلُفت گردنت را ذولفقار مر تضی بادا
      شراب سرخ به رگهایت بجای خون در گردش
      تورا دایم خمارش گفت، مدام اندر زِنابادا
      سرِ طاعت نمی آری به مولای زمان دیگر
      به چشمانت چو تیری از حسن ابن صباح بادا
      زنی طعنه به علمُ حکمت شاه ناصر خسرو
      به آن فرزانه دستانت الهی نارسا بادا
      تو از کبرُ غرورُ خدعه میدانی چها کردی
      به اصل ُ نسل تان روزی گرفتار بلا بادا
      همین زور آزمایی بند از بندت جدا سازد
      به پشت جاهلُ نادان چو پالان جفا بادا
      عزیز مصر گرباشی زآه یعقوبش غافل
      بسوزد روح، تا هفتاد پشتت در سما بادا
      به مکرُ حیلهُ نیرنگ یقین که دُکترا داری
      به شیطانُ عزازیل رهبرُ هم پیشوا بادا
      دمی آخر مثال مورچه آسا بال بکشودی
      به هفتم خانه ای دوزخ تورا باشد بقا بادا
      زفرزندان ماده زاد خود آخر چه میخواهی
      ازان دوشیزگان مست یکی بر من روا بادا
      نشستی بر سرِ کشتی شکسته، در عقیده خلق
      مگر طوفان شود روزی چو این کشتی تبا بادا
      ایا ای قاتلُ جانی الا ای خانه ویرانگر
      به گوشت آه مظلومان رسد دایم صدا بادا
      نمی بینی که ازوحشت قبای تایمنی چاک هست
      به قلبُ جگر "داود" سرطان بلا بادا
      سید " جعفر"را دیدم به چرسُ بنگ رودارد
      شگون بد نمو کرده شود روزش سیاه بادا

    • 28 آوريل 23:50, بوسيله ى حقنگر یمگانی

      قهر خدا بادا
      سید منصور کیانی سرت قهر خدابادا
      کُلُفت گردنت را ذولفقار مر تضی بادا
      شراب سرخ به رگهایت بجای خون در گردش
      تورا دایم خمارش گفت، مدام اندر زِنابادا
      سرِ طاعت نمی آری به مولای زمان دیگر
      به چشمانت چو تیری از حسن ابن صباح بادا
      زنی طعنه به علمُ حکمت شاه ناصر خسرو
      به آن فرزانه دستانت الهی نارسا بادا
      تو از کبرُ غرورُ خدعه میدانی چها کردی
      به اصل ُ نسل تان روزی گرفتار بلا بادا
      همین زور آزمایی بند از بندت جدا سازد
      به پشت جاهلُ نادان چو پالان جفا بادا
      عزیز مصر گرباشی زآه یعقوبش غافل
      بسوزد روح، تا هفتاد پشتت در سما بادا
      به مکرُ حیلهُ نیرنگ یقین که دُکترا داری
      به شیطانُ عزازیل رهبرُ هم پیشوا بادا
      دمی آخر مثال مورچه آسا بال بکشودی
      به هفتم خانه ای دوزخ تورا باشد بقا بادا
      زفرزندان ماده زاد خود آخر چه میخواهی
      ازان دوشیزگان مست یکی بر من روا بادا
      نشستی بر سرِ کشتی شکسته، در عقیده خلق
      مگر طوفان شود روزی چو این کشتی تبا بادا
      ایا ای قاتلُ جانی الا ای خانه ویرانگر
      به گوشت آه مظلومان رسد دایم صدا بادا
      نمی بینی که ازوحشت قبای تایمنی چاک هست
      به قلبُ جگر "داود" سرطان بلا بادا
      سید " جعفر"را دیدم به چرسُ بنگ رودارد
      شگون بد نمو کرده شود روزش سیاه بادا
      ندیدم خنده ی اندر لبان نازک " زهرا"
      همیشه خشمُگین باشد به غمها مبتلا بادا

    • أاز حد وحدود خود تجاوز كردى برايت معلوم فزيكى خواهم كرد زيرا كار وجنايت شما ازهمين سه حلقه درتفاهم هم قرار دارند وجانب مقابل را كه از هالند كفت كه براى ان نيك ئى همكارت وان كسى كى توبه نعوذ وبالله زبانم سوخته باد حضرت رسول كريم ص را بنام سياه كنك ياد ميكنند كه خاك ها بدهنش وأز همان كثافت شنيدم كه بجانب مقابل خود كفت هالند همه دوستان خوب است وبعد هه هه خنده هاى مسخره كفت كه إستاد زنده باشد دانستم كه كدام ادم قابل احترام كه فاعل اين جنايات است ميباشد يرسنده محترم دوست هستى وياهركى ديكر به جكرت كار كرد جانم جهانكير تورنتو

    • جهانگیر جعلی یاجاسوس سیدمنصور.
      هیچ گویی خورده نمی تانی اگرزیادکونت میخاره درکانادا دوستان زیاد استن که بامراجعه به پولیس بااین
      تهدید احمقانه ات پیدا وچوب به کونت درون کنند وهم منبع جمعاوری پول که ازکانادا خصوصاازتورنتو
      ومونتریال بری منصورجمع وفرستاده میشود رابه بازخاست قانون بکشند.دیگر ازاین گوه ها نخوری
      کثافت احمق.

    • جطور جنائت كاران خلقى مركز توطئه شما كه در هالند تورنتو ويك سكك قديخش بى بينى در كلكرى كشف شديد ؟وحال كونهاى تانرا جرب كنيد واماده جوب خوردن باشئد واكر جند نفر ازين خوش باوران لوده كه اعضاى خانواده اين خانواده است با نيك ئى دوستى وروشنفكر خواهى ازين دشمنان خانواده شان دفاع نكند كه انشأ الله كار شان بى نمك هم شده وبراى شان جندان ارزش هم قائل كسى نيست ولى انها درنسل جوان بى تأثير هم نستند.كه مايه نكرانى ما است .كه من تمام اين هذيان هاى شمارا با نام ومحل سكونت تان كأيى كرده إرسال كرده ام وحالا ازطريق وزارت خارجه وداخله افغانستان منتظر بوليس انتر يول به دروازه هاى خود باشئد ولى يك مردانكى كنيد كه به مدافعهاى فريب خورده خودبه اين خانواده متوصل نشويد واكر خيانت أينها نمى بود وقت كار شما جور بود وحال هم دغدغه بخاطر راه مدهيد كه باتين إسناد انها هم أزشما دفاع كرده نميتواند ومادسته جمعى انها را مهار خاهين كرد.كسى كه درين تورنتو شمارا وبى حرمتى كه به قران نموده ايد تحت نظر كامل دارد جهانكير شمادوستان معلوم الحال من

    • اي همو خاندانت را با همين شعر بد أخلاقى وبى تربيكى ات ارزوى روا بودن دختر سيد را دارى وشايد حق هم داشته باشى كه اكر از مادرت سوال كنيد كه ميشود تاريخ وروز اوكور رفتن خودرا با كدام سيد كه شما بوجود امده باشئد بدور از واقعت هم نيست زيرا جندين سال قبل كه موسفيدهاى رباط واسكار والى شتر جنكل از دست مرحوم سيد علا الدين شكايت وجود داشت كه تمام.زنهاى ان دوره را كاركرفته بود واين را إقرار كنيد وما دست أزبد كفتن شما ميكشم وشمارا زيحق تثبيت ميكنم وفعلا تا إقرار ساختن مادرت واين شعر را حواله بين دو ياى زنت نموده طومار بسازيد . جهانكير 

    • واه واه ارشاد..........

      زفرزندان ماده زاد خود آخر چه میخواهی
      ازان دوشیزگان مست یکی بر من روا بادا

      کاش یکی نصیب من هم شود.

    • اين حرف بالايم سنك شكن جان شامل شما هم است وهر كى خواهش روابودن را كند غير از سيد خودش شامل انها است وار خطا نباش زود مهمان دار ميشويد همه تان كه اكر يكى تان را انتر يول كابل خواست بلبل كونه هم فكرانت را افشا ميكنى همان قسميكى در سوير ماركيت از هه هه وخنده فضولانه يكى از قومهايت سر نخ بدست امدو باميانى هويت خودرانيك ئى نميداند وفردا ازهمه هويت ديكرش را إنكار ميكند زيرا زكفتن تا نمودن خيلى دور است. كلو يور باد كردن ازغرور است جهانكير شما تورنتو

    • آقای احمد روشنگر! بادرود و تحیات فراوان، خدمت جنابعالی عرض می گردد اینکه، نظریه یا مشوره ارزنده ی شما که مطابق موازین و ضوابط طریقه ی اسماعیلی در باب فرمانبرداری و اطاعت مرید نسبت به امام عصرفوقاً ارایه شده است،بخصوص طرف صحبت طبقه ی سادات اسماعیلیه می باشد و مطلقاً برای مریدان واقعی وپند پذیر امام آموزنده شمرده میشود؛ ولی درین چند روز منتظر بودم که پیرامون نظریه ی نیک شما طبقه ی سادات یا لا اقل طرفداران و حامیان ایشان تبصره ی ارزنده می کنند، متأسفانه بجز از بگو مگو های زنانگی که هرروزه مانند آن در گوشه و کنار جهان زیاد رخ میدهد و موقعیت طرفداران داعیه دار رهبری و لیدر شیپ جماعت را تا حد خبر چینی تنزل میدهد که فلانی در گوشک تیلفون چنین گفت و فلان نمی دانم از کجا و کجا در تیلفون چنین یاچنان گفت، چیز دیگری دیده نشد.
      اما همانطوریکه قبلاً بارها در جواب اینها تذکر داده ام، از آوانیکه امور جامعه ی اسماعیلیه در پهنای گیتی تحت قانون اساسی اسماعیلیه صورت همسانی را بخود گرفت و به رهبری فردی، خانوادگی وموروثی اگر در گوشه وکنار دور افتاده ومنزوی جهان تا به آنروز به نحوی از انحا باقی مانده بود، خاتمه داده شد. گرچه امام مانند اسعد شاه خلیلی ایران به این خانواده نیز مهلت داد تا در خط امام وجماعت قرار گرفته نام نیکی در دنیا و رستگاری در آخرت را نصیب شوند، لکن اینها از لجاجت، خیره سری، تفتین،عُربده، اغوا گری، تحریک عوام الناس جهال و سر انجام از گانگستریزم عریان کار گرفتند. در حالیکه این گونه رفتار خلاف شیوه ی دینداری و روش روحانیت بوده بلکه در واقع تبیین کننده عمل دکانداران دین راکه از زمان معاویه شروع وتا حال تداوم دارد، به نمایش می گذارد. پی آمد منفی این دکانداری دین یا وسیله ی ابزاری ازدین واعتقاد دینی مردم را همه به چشم مشاهده میکنند.
      امیر حسین شاه خلیلی پسر شاه خلیلی مبارزه ی خود را بر ضد امامت اسماعیلی اما تحت پوشش و قبای تیزس خوجه ستیزی سمت و سو داده بود، این خانواده نیز عین پالیسی رادر مقابل امامت اسماعیلی اماظاهراً بخاطر فریب عوام الناس در قبال ادارات امامتی راه اندازی کرده است. وقتی امامت اسماعیلی وضع و شرایط کشوری را که پیروانش دران سکنادارند، با قانون اساسی اسماعیلی مساعد تشخیص میدهد، به تاسیس ادارات، نهاد ها و موسسات عدیده امامتی، جماعتی وبشردوستانه مبادرت می ورزد که هدف ازان ترقی وپیشرفت مادی ومعنوی اسماعیلیان ودیگران میباشد. حال ازانجا که بجز خدا، انسان پرفیکت یا کامل نیست، امکان دارد در برخی ازین ادارات کوتاهی، عدم کارآئی و یا هم غفلت در برخی از امور دیده شود، یا اگرکسی خودرا در امر رهبری ولیدر شیپ جامعه ذیحق و سزاوار تشخیص میدهد،یا به ادعای حامیانش حقوق خودرا ضایع شده می پندارد، راه حل یا احقاق حقوق بر پاکردن غوغا، جدل، منازعه، اغوا گری، اتهام، تفتین وتحریک عوام الناس جاهل نیست بلکه نوشتن منطقی و مستدل وهمه جانبه به امام است،زمان ناصر خسرو نیست که رسیدن به امام از محالات باشد بلکه در اثر پیشرفت محیر العقول تکنالوژی میتوان در هر موقع مشکل خودرا با امام در میان گذاشت ودروازه ی امام برای ملاقات سازنده به نفع جماعت همواره باز است. چنانچه امام طی فرمان مفصل حضوری به نمایندگان هر سه گروه موجود آن ایام بشمول دونفرنماینده از خانواده ی نادری ونیز سید سعدی نادری در داکه پائیتخت بنگلادیش بتاریخ 20 نومبر 1987 فرمود: " بعنوان امام، جماعت من باید به قضاوت های من وبه تصمیماتی که من اتخاذ مینمایم معترف باشند. چرا که در امر مذهب تنها قضاوت های من حجت نهایی است و من بهمۀ جماعت خود اطمینان میدهم که همه وقت می توانید برای حل مشکل خود بمن مراجعه نمایید."
      ولی این هدایت مصرح،واضح وبدون ابهام که کلیه زوایای زندگی دینی ودُنیوی جماعت رادر کانون توجه قرار میداد، از سوی این خانواده رد گردید. بار دیگر در سال 1983 که امام از پاکستان دیدن میکرد سید ناصر نادری از لندن به کراچی رفت، ودر خواست ملاقات خصوصی را از امام نمود،ولی امام شرط ملاقات را حضور نمایندگان دو گروه دیگر قراردادکه در اثر تلاش همه جانبه ای دفتر مرکزی امام، سید امین که درانهنگام در پاکستان بود به نمایندگی از جماعت خانۀ نخستین، از طرف جماعت حانۀ جدید دوتن محصل به نام های علی احمد و نیک محمد که در پرو گرام درس واعظین در اسماعیلیه ایسو سیشن کراچی درس میخواندند حاضر میگردد. سید ناصر با یکتن از پیروان خود به نام عید محمد، سید امین، علی احمد ونیک محمد درین ملاقات خصوصی حضور رساندند.

      درین هنگام، سید ناصر داو طلبانه بحضور امام عرض می دارد که من فرمان بنگله دیش را قبول کرده و عملی میسازم. امام میفرماید:" بسیار خوب. اما فرمان امام همینکه ارشاد میشود، مرید باید بدون تامل ودرنگ آنرا به منصۀ اجرا بگذارد." لکن سید ناصر علل عدم تحقق آنرا مشکلات خود که در زمان جمهوری داود خان و رژیم خلقی در زندان بود، وانمود کرده و متعهد میشود که از هم اکنون بدون کدام تعلل در راه تحقق آن مساعی خود را بکار می اندازد. ضمناً سید ناصر در بارۀ جهت گیری جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان در قبال رژیم کمونیستی و احزاب جهادی اسلامی که در برابر رژیم می جنگیدند، هدایات امام را خواستار می شود. امام میفرماید:" شما مطلقاً باید بیطرف باشید."چون درین هنگام نیروی فرقۀ نظامی سید منصور روبه استحکام میرفت او هوس لایزالی این نیرو واقتداررا در سر می پروراند، لذا به هدایات امام ترتیب اثر نداد، وتحقق فرمان امام در محاق فراموشی سپرده شد. به نظر من اغوا گری کنونی را بجز ناشی از استقرار دوباره ی دکان دین فروشی به چیز دیگری نمی توان حمل کرد. با احترام گل احمد.

    • جهانگیر جان! با این پیام تربیت خانوادگی وادبت را نشان دادی، آخر مرد عاقل چیز منطقی بجز از فحش ودشنام بنویس تا عزت وآبروی سید را نبرد، دَو زدن و دشنام دادن از دست هر کوچه وبازاری ساخته است. انسان با سواد ومکتب خوانده آنست که از روی عقل ومنطق جواب طرف را میدهد نه با دشنام گوئی. تو هم شعر به مدح سید منصور اگر قابل مدح است انشاء و مخالفین اورا هجو کن و نقاط ضعف ویا کار های نادرست آنهارا اگر ثبوت کرده می توانی بر ملا ساز، اینست راه مبارزه نه فحش ودشنام دادن.

    • أقاى كل احمد !
      من نوشته شمارا درمورد تبصره كوجكم بخوانش كرفتم وأنجه كه ازاعماق قلبم نأشى شده بود بدون اغراض خوش بينى ويا بد بينى نقاط نظرم را به سادات عظام عرض كردم كه درهر دور وزمان بتاسى ازباور هاى مذهبى بيش ازيك امام مستقر كه ازجانب امام قبل ازخودش وجود ندارد وأمام نيز ازفزندان ذكور امام باشد جنانجه امام سلطان محمد شاه كبير (ع)ته فرمانى كه فرمود( نوه خودم كريم راكه فرزندفرزندم على سلمان خان است به عوض خودبه عنوان إقاخان جهارم تعين نمودم كه شيعهان مرا بعد ازمن امام ويير باشد) امام سلطان محمدشاه.كه با اين نص سريع اطاعت او براهل شيعه إسماعيليه هم از برادران وبستكان وسائر سادات واجب ميكردد وبه استناد حديث متفق عليه نبى مكرم كه فرمود( مثل اهل والبيت كمثله سفينته نوح ركب نجى تخليفه غرق هلك ليس منى )كه مثال اهل وبيت من مانند كشتى نوح(ع)است كسى كه دران سوار شد نجات يافت وكسى كه مخالفت كرد غرق شد وهلاك شد ونيست ازمن .وحال هم امر اين امام منصوص را كسى كرفت ناجى است وكسى كه نكرفت ولو سيد باشد غرق ميشود ومقام سيادت خودرا ازدست ميدهد. وانطوريكه مورد احترام شيعان است .وبرادران امام وفرزندان امام با سائر سادات مانند سادات كيان ،سنكلاخ . باميان .كنر وهر جاى ديكر ازيك نطفه ييامبراكرم ازبطن مطهر فاطمه (س)وعلى مرتضى (ع)هستند وكوجكترين فرقى ندارند وفرق شان در امريذيرى صاحب امر همان امام حاضر است و در طهارت وتقواى شان .كه به موقع به جماعت خانه روند ودر صف جماعت مانندجماعت دعابريا كند ومال واجبات خودرا به مكى وكامرياى كه ازجانب امام تعين شده بيردازند. واخلاق خانواده عصمت وطهارت را تعقيب كند .ان سيد كه عضو خانواده امام باشد ويا با امام داراى يك نسب دور ويا نزديك كه مخرج مشترك شان فاطمه وعلى ع باشد نورجشمان من است .
      أقاى كل احمد اكر نيت شما براين اصول استوار باشد كه درجواب نامه من ارائيه كرده ايد .كه من با ان موافقم .وأما درنامه هاى ماضيه ات كه ابراز كينه ونفرت وتهمت وبرجسب زنى هاى دور ازاخلاق وتربيه دران جا دارداست كه همه سادات را دريك بسترى از امراض جاداده وخشونت هاى كه مولد جامعه أسيب يذير وجنك ديده مانند افغانستان كه جامعه ما نيز ازان متاثر است. وما دفاع مشروع ازخود را كه يك اصل فقى أسلامى است نه تنها رد كرده نميتوانيم بلكه انراوجيبه حمايوى خودميدانيم .مانند قتل هاى كه صورت كرفته وجناب شما يك طرفه وغير عادلانه عقده مندانه وارث كونه مطرح كرده ايد .وعوامل انرا بى انصافانه به بحث نكرفته ايد ونسب سادات را دشمنانه ادعاى يوج نموده تأكيد داشته ايد كه ازاولاده صفوىها است وفكر ميكنيد غير أزشما همه بيسواد اند وهرجه ازنوك قلم نفرت انكيزت تراوش كند انرا بايد قبول كرد .همانطوريكه جرم يك عمل شخصى است به يدربرادر خانواده ارتباط نميكيرد وانتقاد سالم وإصلاحى را نيز كسى أزشما سلب نميتواند.اين يك حقيقت مسلم است كه دربين اين سادات كيان أفرادسالم أنديش امر يذير كه متضرر مادى وكوشه نشين عزلت شده است كه داراى كارفهمى وكذشته روشن نيز است شده اند وهمه را دريك ديد قرار دادن بى عدالتى نيست؟ كه من نه تنها مقالات قبلى ات راموافق نيستم وانرا شديد امحكوم ميكنم برجسب زنباره كى وشرب وغيره را كه خودت نيز صفائى داده نميتوانى وبرف بام جامعه نارسائ افغانستان را بد بينانه به بام يك قوم ونثرادى كه به دروغ ادعاى ارادت داريدمى اندازيد . ودست را بالاى سينه ات بكذار كه جى كلى را به اب داده ايد وجامعه را به كدام ييمانه ازتعصب وافترا ى لايتناهى خود متضرر ساخته ايد وهمين ادعا هاى واهى خودرا به ميزان منتها بدبينى عقده كشائى كرده واين شعر هاى فحش كونه را كه شما ونظرات منفى شما يك كروه فكرى سبب كرديده ايدو فردا جوابكوى اين زلت أقرينى كه درخوردعوام الناس داده ايدكه كفاره انرا مردم فقير وأسير جامعه اقليت بيدفاع مذهبى دربرابر عصيان عصيان كران تاريك أنديش وايس كرا طالب كونه خواهند يرداخت وشما بأ كدام وجدان درزير لحاف ير قو در تورنتو ميخوابيد؟عفوه ميخواهم كه نظريات مغرضانه وجهت كونه ات را انتقاد كردم با احترام (احمدروشنكر)

    • إحسان جان عزيزم حرفيست عام كه ميكويند سختكورا سخن سخت به إصلاح ارد جرك ييراهن فولاد به صابون نرود . من خدمت شما احترامانه وبادرنظر داشت اصول وموازين اخلاق عمل ميكنم وان كسى كه زشت وخواستار هوسها ى واهى شد ناكزير هستم جواب را انرا مانند أدب خودش بدهم ورنه من حق بد كفتن كس را ندارم ومشوره دوستانه شمارا قبول دارم وانرا مييذيرم وإيكاش درجواب سنك شكن وسروركه سيد هم ممكن نباشد از بد كويان خلق وستا ره سرخ انقلاب هستند مينوشتى وحيف است كه يكبار قضاؤت دروجو خودت نيز نيست جهانكير

    • آقای گل احمد !
      بخاطر که چند وقت خدمت برایم انجام داده اید نمیخواهم نام اصلی ات را بنویسم واگر از این زیاد شود مجبورم که تو را
      افشا. نموده این نویشته های بیاساس مزخرفت را نه بخاطر طرف داری از این وآن بلکه بخاطر وظیفه یک مرید به حضور امام پیش نموده وشما منافقان که در هر دوطرف بخاطر منافع قرار گرفته اید معرفی نمایم .
      و بطور نشانه برایت یاداور میشوم که پدری خدا بیامرزد تو را بخاطر همینکارهایت آق نمود .
      چون از او کینه بدل داری که نام اورا به خود نام مستعار قرار دادی که همه او را لعنت کند.

    • آقای روشنگر! هدف پیام بنده در ارتباط نوشته ی شما روی این ملحوظ بود که سید منصور یا حامیانش روی نکات مثبت نوشته ی شما ونیز از من تامل و غور نموده بجای مبادرت ورزیدن به پیام های فحش و دشنام گونه، علل وعوامل عدم تحقق فرامین امام عصر را که متضمن سعادت دُنیوی و نجات اُخروی پیروان است مورد بحث ومُداقه قرارداده به یک نتیجه ی نیکو ومثبتی برسند.ولی با تأسف که از ورای نوشته ی جناب شما علی الرغم تظاهر به اندرز گوئی و مصلحیت یکنوع طرفداری عریان بر علاوه ی خانواده ی نادری از سید های کیان به چشم می خورد. در ضمن جناب عالی غیب گوئی خودرا بکار انداخته و بنده را خوابیده زیر لحاف پرقو در تورنتو پنداشته است، لذا فهمیده نتوانستم که این غیب گوئی ملهم از تلقینات شیطانی بوده یا تاثیر کدام مواد نشه آور. بهر صورت، اینکه فرموده اید من همه ی سید های کیان را توهین یا نقد کرده ام، نه خیر، من بجز از سید نادر خان وسید منصور که خود را رهبر مذهبی فرقه ی اسماعیلیه در افغانستان عَلم کرده اند، با بقیه سید ها هیچ مشکلی ندارم، زیرا قرار فرموده ی قرآنی" هیچکس جز برای خود کار نمی کند، وهیچ کس گناه دیگری را بر دوش نمی کشد." (الانعام/164) ولی نقد سید نادر خان مشهور به سید کیان( نه سید های کیان) بخاطر آنست که موصوف ضمن دعوی نمایندگی از امامت اسماعیلی ــ طریقه ای که ارزشها و ضوابطش خیر و فلاح انسان وبرد باری وتحمل افکار و عقاید دگران و سخاوت وخدمت به هم نوع وهمزیستی مسالمت آمیز را تشکیل میدهد ــ ونیز مدعی پیشوائی ورهبری دینی عقب مانده ترین، نا آگاه ترین و اقلیت ترین قشر جامعه را داشت، و با سوء استفاده از معتقدات مذهبی همین اقلیت نا آگاه، شمشیر برّانی گردیده بود در دست آل یحی و پیشوای دینی قهاری شده بود برای مریدانش. موصوف سهم بر جسته ی خودرا در قلع وقمع سران مردم مخالف رژیم سفاک سلطنتی با افتخار چنین بیان میکند :" آرزو قل نام از دیر باز با نفری زیادی در آیبک (سمنگان) میباشند و گزمۀ شان نیز تا خرم و سر باغ گردش دارند جهانگیر خان غند مشر و فقیر محمد خان غند مشر را فرمودم ازین نفر موجود هزار سوار جوان ودلاور وشجاع بر گزیده معه اسلحه و یراق وطنی با خود گرفته شبا شب... طرف آیبک عزیمت نماید... و خود من نیز با دو هزار سوار و پیاده طرف آیبک عزیمت نمودم." (تاریخ غریب ص 224) همچنان در سر کوبی ابراهیم بیگ لقی نیز سه هزار تن از عساکر دلاور وجوان خودرا فرستاد که منجر به کشته شدن 50 ـ 40 تن ازین بردگا ن عقیدتی نیز گردید ( تاریخ غریب ص 227) ابراهیم بیگ لقی مبارز آزادیخواه از بیک بودودر سالهای اول دۀ بیست میلادی در رأس سوار کاران ماهر ازبک بر ضد دولت نادر خان ( یعنی پادشاه افغانستان ) می جنگید. دولت با همکاری افراد قبایلی او را مجبور ساخت تا از آب آمو به خاک شوروی عبور کند. وی در آنجا بدست افراد اردوی سرخ افتاده با همکارانش اعدام شد ند.( میر محمد صدیق فرهنگ: افغانستان در پنج قرن اخیر جلد اول قسمت دوم ص۶۰۸ )
      حال قهاریت اورا نسبت به مریدان جفادیده و نگون بختش به خوانش می گیریم وی می نویسد: "چونکه طبیعتم متغیر و خراب بود باعث تبدیل هوا تصمیم گرفتم که چند روز در میان جماعت نیک پی گردش نمایم...با معیت خود عازم نیک پی شدم...شنیدم که عقاید و مذاهبهای جدیدی روی کار شده که چنین سوء رفتارو عملیات ناشایسته به هیچ مذهب جایز نبا شد اجرا میشودو ازین خبر ها نها یت متفکر و متحیر شده فرمودم که نفری رفته هرجای که ازین طایفۀ گمراه باشد مردم را براه ها ی نا ثواب دلالت نموده تلقین و ترغیب مینمایند بیاورند... ( چند سط پائین تر ازانها چنین نام میبرد):"نظر بای فیروز شاه شادمان بیگ نیاز علی ملا جمعه و غوله بای و پیوند و زنان شان سیاه موی عرب بیگم زبیده گلشاه... ازین خبر وحشت اثر نهایت اندوهناک و متفکر شدم و بآوردن آنها نفر مقرر نمودم و تمام آن ملحدان را آوردند دانستم که سوء رفتار اینها( یعنی قایل نبودن رتبۀ پیری) بواسطۀ فیروز شاه میباشد که نیاز علی نام مدت بسیار بخانۀ فیروز شاه بود خدمت میکرد( فیروز شاه برادر زادۀ سید گوهر خان بود واز تمام رمز وراز این خانواده آگاه) نهایت ملول و در غضب شده فرمودم که این ملحدان را چوب بسیار زنند و بر روی شان گِل سیاه مالیده و بمرکب ها سوار کردند و بتمامی قریۀ کیان گردانیدند... و بهر منطقه که چنین اشخاص ملحد را می شنیدم خواسته تعدی نموده و جزا میدادم." ( تاریخ غریب نوشته ی سید نادر خان صفحات107 ـ 108) ازانجا که افرا د ناراضی در هر رژیم، مرجعیت وحاکمیت وجود داردو اختلاف آراء یک امر قبول شده و عام است که باید در پرتو گفت و شنید وبر اساس رو حیۀ اخوت اسلامی واصل عدالت و انسانیت حل و فصل شود، آیا آنرا صبغۀ مذهبی وعقیدتی داده و مبارزۀ سیاسی را در شکل فتوای مذهبی مطرح کردن بدور از عدالت وانسانیت نیست؟ آیا چنین عملی خلاف کرامت انسانی و شایسته ی مقام پاک روحانیت وپیشوائی معنوی تلقی نمی گردد؟ آیا چنین انسانی که نقش ژاندارم دربار سفاک آل یحی رادر منطقه ایفامیدارد ودر حوزه ی دینی خلاف ضوابط و قواعد دینی عملی را نسبت به پیروان جفا دیده اش روا میدارد ودر واقع تاریخ خلفای ظالم اموی وعباسی را که مخالفین وناراضیان خودرا بر چسپهای هیبت ناک وترس آور الحاد، ملحد وزندیق زده و فتوای قتل و سر کوب آنهارا صادر میکردند،به یاد نمی آورد؟ پس چنین کسی سزاوار نقد و نکوهش است یا در خور تقدیس؟ موضوع را به قضاوت خودت محول میکنم. در پیام بعدی کارنامه های سید منصور که نقش قدم پدر را تعقیب کرد به خوانش میگیریم.

    • أقاى كل احمد !
      اول ازلحاظ كميت اكر نظر أندازيم اسماعيليان يك اقليت محض نسبت به سائر مذاهب ديكر است كه در هر شرائط دست نكر ديكران بوده است وبعد ازتحول ثور١٣٥٧شرائط نورمال كشور دكر كون شد كه ازانجمله تعداد از جوانان اسمعيلى به صفوف اردو ويوليس ييوست ودركران تا كران به جبهات مصروف جنك شدند واين سلسله بعد از شش جدى ٥٨ كما كان ادامه داشت وفرقه ٨٠ عرض وجود كردودربسا نقاط كشور به جنك كشانده شدند ودوران حاكميت ال يحي نيز همانكونه بود واكر درهردو مرحله يك اقليت محكوم اكر به بغاوت كرائش كند عواقب انرا جه كونه ارزيابى ميكنيد ؟ واين جزادادن فيروز شاه وشجاع خان ومنوجهر خان موضوع خانوادكى خودشان است كه من به ان كارندارم اكر درنبشته ام درست توجه كرده باشئد هدفم بلند شدن فحش ودشنام از هردو طرف وان هم درسائت إنترنيت طرف تائيد من نبوده ونيست .اينكه ما خودما بدست مخالفين خود سند ارائيه كنيم ودسايس را به أدرسها درخورد بيكانه ها دهيم به نفع كى خواهد بود ؟وتحرير جهل نسب سادات كيان وازنسل صفويها ادعا كردن ايا شرم اور نيست ويس شما ازمن انتظار داريد كه نوشته هاى شمارا مهر تائيد كذارم واين يك حقيقت است كه من سادات راكه مطابق امر امام خودرا وقف كند درجماعت خانه بوقت وزمان حاظر كردد ومال واجبات خودرا به مكى وكامريا مربوطه. تسليم كندوداراى اخلاق حميده عصمت وطهارت باشد ويس جى حق داريم كه حرف هاى ناروا ونا جائز را به ادرس شان كوئيم درحاليكه اكر با امام برادر ونزديك ترين عضو فاميلش بغاوت كند اهميت مقام سيادت خودرا از دست مى دهد ولى ما حق نداريم كه نياكان اورا بد ورد كويم زيرا اين نياكان يك سيد مظلوم سنكلاخ ويا غزنى كيان با اين خانواده امام ازيك نطفه على مرتضى وزهرا أضهر س نيست ؟ وجى فرق دارند جزبه امريذيرى وتقوا ؟. وهمين أشعار ضعيف را به ادرس يك جمعيت با أراجيف ايا شائسته يك نويسنده است ؟ومن اينكه شما را درتورنتوى كانادا درزير لحاف ير قو كفته ام نظر به ادعا هاى كه درين سايت صورت كرفته است .كه اكر در ائنده يعنى ٢٠١٤كدام تحول منفى وايس كرايانه طالبى بوجود ايد وبا اين كل هاى كه همه بشمول شما ومن به اب ميدهيم وهر رنجى راكه اين مردم بيدفاع به ان رو برو كردد عامل ان من وتو نيستيم ؟زيرا من وشماهم ازنوشته ات معلوم است كه بارخودرابمنزل ميرسانيم ويا شايد درهمان مكان امن ذكر شده قرار داشته باشئد وأما منظورم ختم اشتعال اين دودمتعفن فراكير است كه ضررش همه كير است .واينكه ازانتقاد من ناراحت شديد ادامه دهيد ومن به سادات احترامى كه ييامبر اكرم امر فرموده احترام دارم ولى سادات محترم وعظام نيز مسؤليت خودرا درك كنند كه درامر بذيرى نمونه به ديكرانرا باشند وبا اشتباكات خود خودرا خوار وحقير سازند وبدست مخالفين خود شمشير بدهد كه اين شرم اور ترين است ،اكر انتظار داشته باشئد كه من نيز راه ديكران راتعقيب كنم برداشتم ومواصفاتم اجازه انرا نميدهد ،كه حتى طالب واقاى حكمتيار راحرف ضعيف به ادرس شان از زبان خودبيازارم وبس واينكه درمورد من جى قضاؤت داريد به افريدكارم معلوم است كه مردمم را دوست دارم وطرفدار خشونت هيجكاه نبوده ام ونيستم واحتمال دارد كه با اين سايت وداع خواهم كفت واكر به اين كونه ادامه دهيد وشما وجانب مقابلت هردو ازمسابقه عقب نمانيد ( .احمد روشنكر ) 

    • آقای بینام! تو راست میگوئی بیائید هر دوی ما به دروغگو لعنت بفریستیم. من هرگز در زندگی ام در کنار فاسق و فاجر نبوده ام ونخواهم بود. لطفاً نام اصلی ام را اگر میدانی بنویس تا دیگران نیز با من آشنا شوند. ادعای مشمئز کننده ای کرده ای، زیرا مرید امام کسیست که هرگز از خط امام عدول نمی ورزد. همه پدر هارا " دیدار " بی خبر قیاس نکن که به آدرسش " عاقنامه " نوشته شود. برخی پدر های وجوددارند که تهدید ها و تفتین ها،وعده ووعید های ارباب زرو زور رابه خاک پای پسرانش هم برابر نمی کنند.

    • روى تو سياه كل احمد همكى شى دروغ هسته كيهاى ازتو قابل باورنيه

    • تجاوزعریان شوروی در افغانستان موجب شد که قیام های ملی بخصوص جنگ های چریکی در اغلب نقاط کشورشعله ور گردد وعرصه بر رژیم مزدورو قوای متجاوز شوروی روز بروز تنگتر شود، و این وضع رژیم را به سراسیمه گی و دست و پاچگی رساند. لذا رژیم مزدور به جلب و جذب و همکاری افراد و اشخاص با نفوذ، روساء قبایل و طبقات بالایی روحانیت و غیره که دارای یک تعداد نیروی انسانی بودند، خواه در مقابل رژیم میجنگیدند و یا نه، پرداختند. در اثر پیشکش نمودن پول قابل ملا حظه، مقام و ارایۀ قدرت و اقتدارفراوان به سر کردگان متذکره، آنان به ایجاد کندک ها، غند ها و لواهای ملیشۀ مبادرت ورزیده اسلحه، جنگ افزار، مواد لوژستیکی و سایر کمک های مالی به قدر کافی از دولت به دست آوردند.
      بزودی ملت بد بخت و محکوم کشور شاهد عرض وجود طبقۀ نو ظهور و خود کامه به نام " تسلیمی ها " و "ملیشه های قومی" گردیدند، که مانند غدۀ سرطان در پیکر جامعۀ افغانی به رشد و نمو پرداخت. چون این طبقۀ تفنگ بدوش بنا به مصالح دولت مزدور به و جود آمده و از صلاحیت و خود مختاری فوق العاده بر خور دار بودند، ازین رو به هیچ قانون و ضوابط اخلاقی و انسانی پابند نبوده و با دست باز عمل میکردند و از انواع تحقیر و اهانت نسبت به ارادۀ ملت و دست اندازی به مال وناموس مردم بیدفاع باک نداشتند. از جمله ی اینها میتوان از عصمت مسلم، سید احمد هراتی، گلم جم و غیره را نام برد.
      چون پرستیژ خانواده ی نادری در زمان رژیم داود خان و خلقی ها فوق العاده ضربه خورده و حیثیت آن به صفر تقرب کرده بود، بناءً سید منصور با اغتنام از فرصت پیش آمده همین راه را برگزید ودر خدمت رژیم مزدور قرار گرفت.با تشکیل نظامی فرقه (80) اعادۀ حیثیت نموده توسط نیروی انسانی جوانان جماعت محکوم از منافع رژیم مزدور دفاع کرده و ازانطریق این خانواده را از خطر محو فزیکی نجات داده و از برکت این خدمت گذاری کسب اقتدار نموده و صاحب دم و دستگاه و جاه و جلال گردید. موصوف برتوانمندی،نیرو و تصور لایزال این فرقه آنچنان غرّه میشود و تکبر و انانیت بر او مستولی میگردد که به " شخصیت سازی " و " شخصیت دهی " خود مبادرت میورزد، و در عرصۀ دینی علناً خود را با حسن بن صباح همطراز تصور میکند. موازی با این مانند سازی خود بینانه و دهن پرکن، در عمل نیز تمثیل نقش حسن صباح یا بزعم او " عقاب الموت " را به نمایش می گذاشت. در مر کز فرمان دهی خود در درۀ " کیان " اعمار یک قصر بزرگ و افسانه ای را به نام " آشیانۀ عقاب " – کنایه از قلعۀالموت مرکز فرماندهی حسن صباح – طرح و روی دست گرفت.
      پسران اقارب و نزدیکان خودرا به مقام های مهم و پر در آمد گماشت و در آمد عظیم و سرتاسری جامعۀ اسماعیلیه را خرچ پسران، و خانواده ی نادری کرد. پسران و اقارب و نزدیکان او به اتکاء این نظام علاوه از زندگی طفیلی وار زیاده روی های مفتضحانه نسبت به ناموس و عصمت افراد جامعه کردند که قلم از تحریر آن عاجز است. این جنون قدرت گیری جامعۀ بی آزار و فوق العاده اقلیت اسماعیلیه را عملاً در زدو بند های کثیف سیاسی و دسته بندی های نظامی عمیقاً داخل گردانید؛ که در نهایت جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان بر علاوۀ داشتن بر چسپ کمونیستی صبغۀ یک فرقۀ جنگ طلب و چپاولگر را بسان سایر تنظیم های بد نام و رسوای " جهادی " در صحنۀ سیاسی و اجتماعی افغانستان نیز کمایی کرد.در عین حال این جنون قدرت گیری باعث ایجاد محیط خصومت و دشمنی از حد فزونی در بسیاری از مناطق شمال بین جماعت اسماعیلیه و همسایگانش اعم از سنی و شیعه گردید، و در بعضی مواقع منتج به جنگ های خونین نیز شد.
      علاوه بر مناطق شمال، در موقعی که جنگ های ضد دولتی از سوی احزاب اسلامی به اوج شدت خود رسیده بود، سربازان و افسران این فرقه نیز در پهلوی قوای دولتی در جنگ های پغمان، میدان شهر، لوگر، گردیز و غیره جاها سهم گرفت و به سر کوبی آنان پرداخت، و این واقعیتی است که هر گز کسی آنرا فراموش نخواهد کرد.
      بدین قرار این جنون قدرت گیری در دورۀ از حساس ترین دوره های جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان سر بالا کرد که سخت ترین اثر را در مقدرات فعلی و آیندۀ جامعه بر جای گذاشت، بجای بر گزیدن خط فاصل بین کمونیست های مهاجم و بنیاد گرایان اسلامی، بدون در نظر داشت بیطرفی اسماعیلیه، پو تنسیال و نیروی جامعه را به نفع رژیم ضد ملی که به او اقتدار و قدرت موقتی ارزانی می داشت، بسیج کرد؛ و با جوامع برادر و مردم همجوار داخل نبرد و کار زار شد. در عین زمان به تبانی با احزاب اسلامی سیاسی پرداخت، با آنان خود را طرفدار " جهاد " قلمداد کرد. درقبال کمونیست ها اعمال دورویی خود را مصالحه و کشاندن آنان به جرگۀ رژیم، وا نمود ساخت. و به ائتلاف هاو پیمانهای مقطعی و جناح بندی های ضد منافع مردم اسماعیلیه دست یازید ، مثلاً گاهی نیروی جامعه را در خدمت رژیم دست نشانده قرار داد، زمانی آنرا قربانی بلند پروازی های دوستم کردوجنبش نامتناجس شمال را پی ریخت. وقتی جنبش شمال با احمد شاه مسعود پیمان و ائتلاف جبل السراج را امضا کرد ، از توانایی و قدرت جنبش شمال در راه سقوط دولت داکتر نجیب و تضعیف نفوذ پشتون ها استفاده بعمل آمد، در نتیجه دولت نام نهاد اسلامی دو ماهۀ صبغت الله مجددی در کابل استقرار یافت. پس از صبغت الله قدرت دولتی از طریق ایجاد " شورای حل و عقد " تقلبی به ربانی رسید. جنبش شمال از استقرار دولت ربانی پشتیبانی کرد. زمانی که جنگ بین دولت ربانی و حزب اسلامی گلبدین در کابل شعله ور شد، جنبش شمال به نفع دولت ربانی در مقابل حزب اسلامی داخل جنگ گردید. اما آنگاهی که مطالبات و خواسته های سیاسی جنبش شمال را دولت ربانی نادیده گرفت، جنبش شمال با حزب اسلامی گلبدین طرح اتحاد ریخت و بر ضد دولت ربانی به محاذ آرایی و نبرد پرداخت که بجز از تخریب وحشتنا گ کابل کدام موفقیت دیگردر پی نداشت. درین نبرد لوای ۲۶فرقۀ 80سید منصور درتایمنی به وضع بدی سقوط کرد. این لوا که ظاهراً حافظ مال وناموس جماعت بود ولی فعالیت این لوادر چور وچپاول و بی عصمت ساختن زنان مردم اعم از جماعت وغیرجماعت خلاصه می شد وحتا ملا خان محمد ملای جماعت خانه ی نخستین را که از عملکرد این لواانتقاد کرده بود، به طرز فجیعی به قتل رساند. پس از سقوط این لوا مردم تایمنی نفس راحتی کشیدند. بهمین ترتیب فرقه ی (54) سید منصور در سمنگان که در اثر رفتار کجدار ومریزش با دوستم توسط ازبکان اشغال و جماعتهای که در مرکز سمنگان سکنی بودند مورد چورو چپاول قرار گرفته برخی در منطقه ی کوهستانی پسابند رفته وبعضی هم راه مزاررا در پیش گرفتند.

    • اشغال کابل از سوی ملیشه های طالبان در سال 1996باعث شد که جنبش شمال تغییر جهت داده، با دشمن سر سخت خود احمد شاه مسعود وارد معامله شود و در نتیجه معاهدۀ نظامی و سیاسی خنجان بین ایشان به امضا رسید.
      در ماه اگست ۱۹۹۸، طالبان تهاجم وسیع و گستردۀ را از طریق ولایت باد غیس به صفحات شمال راه اندازی وبسوی پلخمری پیش روی کردند. اما قوای نظامی سید منصور که بار سنگینی بود بر دوش جامعه و به پول جامعه نگهداری شده بود، کوچکترین مقاومتی در قبال طالبان از خود نشان ندادند. گرچه مناطق آنها دارای استحکامات قوی طبیعی بود که اگر یکتعداد افراد با ایمان و یک فرمانده مدبر، لایق و با خرد وجود میداشت، با استفاده از موانع طبیعی و قله های سر بفلک کشیده که هر کدام سنگر تسخیر ناپذیربود میتوانست ماه ها طالبان را مصروف نگهدارد. اما این قوای که صرف بخاطر محافظت خانوادۀ نادری و سرکوب مردم بیدفاع نگهداری شده بود، قبل از رسیدن طالبان به منطقه، همۀ استحکامات و خطوط دفاعی خویشرا ترک گفته و طالبان بدون کدام مقاومت به نقاط سوق الجیشی ایشان مسلط گردیدند. طالبان بعد از تسخیر بدون مقامت پلخمری، کیله گی و دوشی و عازم کیان پایگاه و مر کز تسخیر نا پذیر سلالۀ نادری گردیدند. سید منصور و خانواده اش قبل از رسین طالبان به دره کیان ذریعۀ هلی کوپتری که احمد شاه مسعود برایش فرستاده بود فرارکرد.
      در کیان عده ای از راه های کوه و مخفیگاه ها موفق به فرار شدند، اما تعداد دیگر بشمول افراد مُسن و سالخورده، اطفال و زنان که موفق به فرار نشده بودند، در معرض تهدید طالبان قرار گرفتند. طالبان در سه روز اول کشتار عمومی را براه انداختند و بی محابا به هر زنده جانی که حرکت میکرد، فیر کردند. تعداد تلفات انسانی پلخمری ـ کیان رابین 450تا 500 تن بر شمرده اند.
      دردرۀ کیان سید منصوربرای آینده خویش مخفیگاه ها و ذخیره گاهای عظیمی در دل کوه ایجاد کرده ودران سلاح و مهمات از حد فزون که از باداران شوروی های شان در کیله گی بجا مانده بود، مواد غذایی فراوان ومواد سوخت و رو غنیات نقلیه باب، ذخیره کرده بودند. همۀ این ذخایر عظیم دست ناخورده در تصرف طالبان در آمد ، آنچه را طالبان از کیان بدست آوردند، برای آنها کاملا مبهوت کننده بود. در طی یک هفته پنج صد نفر مصروف بار کردن اموال "غنیمت اسلامی" بودند،( جریده ی ضرب مومن28 اگست 1998)

      بعد از فرار این خانواده، مقدار زیادی آثار قبیحه و علایم شنیعه منجمله عکس های برهنه و سکسی شان با دختران و زنان جوان و فلم های ویدیویی سکسی از محافل عیش و سر گرمی شان بدست طالبان افتید و این آثار و فلم ها بحدی وقیح و بیشرمانه بود که طالبان مخالف هم از نشر و تکثیر آن احساس خجالت کردند و صرف یک قسمت جزیی آن که عبارت از بوتل های شراب رنگارنگ بود ودر جریدۀ اردو زبان پاکستانی ضرب مومن مورخ ۴ سپتمبر ۱۹۹۸ انتشار یافت و در زیر عکس بوتل های شراب بزبان اردو نوشته شده بود:

      " افغانستان مین آغاخان کی سب سی بری خلیفه سید منصور نادری کی محل سی بر آمد هونی والی غیر ملکی شراب کی بوتلین." بزرگترین خلیفه ( یعنی نماینده ) آغاخان در افغانستان سید منصور نادری که از اقامتگاهش بوتل های شراب ساخت خارج کشف گردید."

      بدین ترتیب این خانوادۀ روحانی نمای هوسران و عوام فریب در طول زمام داری و قدرت نظامی خویش جامعۀ نا آگاه و فاقد معلومات اسماعیلیه را به نام مذهب فریب داد و خود را یکی از عاملین مقتدر مذهب اسماعیلیه در افغانستان جازد به اعمال نا موجهۀ خویش رنگ مذهبی و صبغۀ دینی بخشیدو به مبادی و اصول مذهب اسماعیلیه در افغانستان لطمۀ شدید و ضربۀ کاری وارد آورد.
      – مذهبِ که رعایت وظایف دینی، تقوی، فلاح و بهبودی انسان و زندگی صلح آمیز و با حسن نیت را توصیه میدارد – این ادعای دروغین و رسوایی وقیح او به نام مذهب اسماعیلیه در افغانستان تمام شد؛ بیگانگان اورا بعنوان نمایندۀ مقتدر و با صلاحیت امام به جوامع خود معرفی کردند، و به جهانیان چنین نشان دادند که این مذهب، مذهب زنباره و شرابخواره است که در محور آن بجز هرزه گی، فساد، ترور و آدم کشی چیز دیگری راه ندارد.

      ولی اگر این "پیر" خود ساخته طرف قرار نمی گرفت، فکر بلند پروازی وجنون قدرت گیری را از مخیله خویش دور میکرد وواقعیت وجودی جامعۀ بی نوا و بی آزار اسماعیلیه را در نظر می گرفت که جمعیت اسماعیلیه در افغانستان یک گروه بسیار اقلیت ناچیزی مذهبی را تشکیل میدهد، که مردم اسماعیلیه از فقیر ترین جامعۀ کشور محسوب میشود، که فیصدی باسوادان آن به دوفیصد هم نمی رسد، که علما و دانشمندان مذهبی آن تقرب به صفر میکند. آیا درانصورت باز هم بجا میبود که یک چنین اقلیت مذهبی ناچیز، فقیرو بیسواد در ترفند های سیاسی و دسته بندی های نظامی در گیر شده همۀ هست و بود خود را روی قماری که برنده ندارد، بگذارد. این چراها و ده ها چراهای دیگر منوط به مردم اسماعیلیه است که از خود سوال کند و قادر بدریافت جواب آن گردد.با احترام گل احمد

    • اقای گل احمد!
      من هم به این حرفت موافقم وبه این چرندهاوجهلیات که از مغز گندیده ات نظربه عقدهئ که داری تراوئش شده لعنت میفرستم.واگر نمیشناسی منظورت از دیدار چیست؟
      آقائ با خرد وچیزفهم !
      از نویشته های خودت هویدا میگردد که از فرمان مبارک امام سریعاسرکشی نموده اید ودر اینجا سوال مطرح مگردد که امام درکجا ودر کدام فرمان به کدام تاریخ دستور داد که به ادرس این خانواده ویا تمام سادات توهین نماید که من انرا نخواندم.اگر چنین فرمان دردست دارید لطف نموده برایم ارسال نماید که ما هم اگاه شده به شما کاری نداشته باشیم
      واگر کدام دستوری از جانب امام نداری پس معلوم میگردد که شما یک مشت خائنین هستید که نه به خدا.پیامبر خداوامام زمان باور داریدونه به انسان وانسانیت .دستور امام زمان چنین کاری که شما انجام میدهید نیست.
      پس لطفا مذهب وامام ومردم را بخاطر عقده وکینه توزی شخصی خود مورد استفاده قرار ندهید.شما نه حامی مذهب ونه نماینده امام درین امور ونه وارث مردمهستید. پس به فکر خود وخانواده ئ خودباشید بهتر خواهد بود .ازین کار چی سودئ خواهید برد..................

    • كل احمد جان ديداراكه ميشناسى نيك ئى جان هستى ورنه محمد ديدار بيك خودش مرد با وفائى بود ومحمد ناصر واولاده أش طاهر جان مرد بى إزار است ضررش به كس نرسيده است .وشما نام ما مردم را بد وسأزيد . نيك ئى وال

  • سیمای حسن امیری "سیغانی "درآئینۀ تاریخ

    (بخش اول)

    حسن جان امیری ،سیغانی یکی از برنامه سازان کینه توز وبد نام " تلویزوین آریا نای افغانستان" بوده که بخاطرحصول چند دالراز ارباب پیشینش ،امروز به حنجره رسای استعمار مبدل شده ودر زادگاه و سرزمین خویش پیوسته "زهر " می پاشد . زهر خصومت، کینه وعقده حقارت،که کراراًملت ستمدیده افغانستان وبهترین نیروهای وطنپرست را آماج خشم قرارداده وبه آتش بازی های سیاسی، ملی و قومی نقش هیزم کش را درحوادث بحرانزای کشورایفا مینماید.

    هر گاه به کارنامه های ننگین این عنصرفرومایه وسوابق خانوادگی این انسان نا بکارنگاه شود ، نمیتوان انتظاری اعمالی جزازاین جنس ،از چنین انسان جفاپیشه وماوئیست جلاد وآدمکش داشت.

    با معرفی گرفتن اصلیت این رقاصه سیا سی وعوام فریب محیل میتوان پی برد که این "نطفه" در کجا وتوسط چه کسی گره یافته ودرکدام محیط آلوده پرورش یافته وامروز چگونه به حیث یک دانه یی تعفن زا درخدمت دشمان مردم افغانستان قرارگرفته ودرنقش یک شیاد تنها به هدف تغیير مسیرافکار عامه از جریان جنایاتی که درکشوردرجریان است وبرای خاک پاشی وپرده پوشی آن،یک بازی کثیف را درخط منعکس تاریخی به دوران انداخته است.

    حسن سیغانی (امیری ) که پدراصلی اش تا کنون درزیرانبارازحدس وگمانها در عشرتسرای سلطنتی ،بی هویت مانده است ظاهراًپسریوسف (کور)میباشد . یو سف کور بنا بر خصایل ویژه وانجام نقش معین جاسوسی به حیث یکی از مهره های کارسازسلطنت درعهدصدارت هاشم جلاد ،به حیث نماینده نظام استبدادی درولسوالی سیغان قرارگرفت ودر کار زارجا سوسی وکشا نیدن مردم ستمدیده با میان به جوخه های اعدام وکوچ های اجباری مردم ودردام کشیدن ومجازات شنیع مردم در زیرچکمه های خونین نظام خون آشام وقت نقش معین داشت . وی درهمدستی با امیران وقت ومجازات مردم ازقبیل تیل داغ نمودن خلایق ، در ولایت با میان افغانستان، بویژه ولسوالی سیغان شهره گردید. بیشترین قربانیان این گرگ خونخوارعبارت بودند از عناصر آگاه وچیز فهم جا معه که یا زنده سربه نیست می گردیدند ویا اینکه در سیاهچالهای نظام خون آشام هاشم خان جلاد درزندان می پو سیدند.از اثرشیطنت وظلم این "کلانتر" (!) ولسوالی سیغان ،مردمان آن ولا، دسته دسته به کوچ های اجباری تن داده و درکویته پاکستان ره می گشودند.باغها،زمینها ورمه های مردم بوسیله این نوکرنظام ،به گونه های متعدد از نزدشان چپاول شده وبرای اراکین بلند پایه سلطنت به کابل ارسال می گردید.

    در ازای این خدمات ارزشمند خویش که یوسف( کور) نثارقصرنشینان دربارنمود ،ازطرف درباریان "کنیزه یی" حامله یی به مثابه تحفه ازمیان خوبان یکبارمصرف عشرتسرای سلطنتی برایش ارسال گردید ولحظات بعد این کنیزه در اثر پا فشاری نماینده های سلطنت به عقد نکاح یوسف بای در آمده وبا تعویض نام "امیربی بی " زندگی زنا شوهری میان این دو موجود نا متجانس آهسته آهسته رنگ اختیار نمود وبعد از سپری شدن پنج ماه ازعقد نکاح ، طفلک نا زیبای بنام "حسن جان "در دنیای هستی قدم رنجه فر مود، که مهُرونشانی اراکین نظام وقت را در پیشانی خویش به نمایان کشیده وتا کنون واضحأ این نشان حرام را درجبین دارد.

    یوسف کورباخاک پاشی گناهان قصرنشین وپوشش این شرم عیان ، بیشترمورد تفقد در باریان واقع گردید ولقب "سناتور"آن دیار را از آن خود نمود.وی با تغيیر نام از یوسف (کور) به یوسف( سیغانی) چهره بدل کرد؛ اما درنزد مردم شجاع وغیرتمند آن وادی هرگز از موقف یک "دلال " ذلیل بر نتابید.

    در لحظا تیکه اعلی حضرت هما یونی محمد ظاهرشاه در تخت سلطنت قد می کشید وشوق سفر به تفرجگاهها وشکارگاهها می کرد؛ همگام با آن یوسف سنا تور نیز با آما دگی کامل ومشایعت کمنظیر ودلفریب شاه ، آهو بره های نا زنینی را بنام های (رخشانه جان) ،(نادیه جان )و(لطیفه جان )، که از حصول این عقدحرام بدست آورده بود طورسخا وتمندانه برای ولینعمت خویش تقدیم نموده وپیوسته دل نازک اورا بدست می آورد. در گشایش این باب، پدریوسف کور نیز به نام "میرشکار "ملقب گردید ودر رکاب شاه جوان مجموعه یی زمینه های تفریحی وخوش گذرانی آن را فراهم مینمودند. سطح عمیق این دلربای های مهمان نوا زانه آنقدر دهن شاه را شرین نموده بود که این شاه تشنه، به عشق آهو بره های یوسف سناتور ، عازم دیاردره "هاجر" شده ودست از انتقام آهوهای بیگناه درکوه های سر به فلک هاجر برنمی کشید ،که بسیاری ها، لکه های خونین آهوان بیگناه اصلی را در دا مان آلوده "آهو بره های "یوسف(کور) می نگریستند.

    گفتیم زمانیکه حسن مشهور به امیری سیغانی دیده به جهان گشود وپا به مکتب گذاشت، طعنه های همقطاران خویش را نسبت به چگونگی ازدواج مادرش وفقدان پدراصلی خود پیوسته با گوشت وپوست خویش حس نموده وهمینجا بود که عقده های حقارت تن وروح آن جوان را درهم پیچا نیده وآن را پالایش میداد.

    حسن سیغانی با کاوش وپی بردن اسرار ازدواج مادرش با مرد نا شناسی مثل یو سف که بعد از تشکیل جنین در رحم صورت گرفته بود پی برده وبا تو جه به رهیا بی طبیعی ووابستگی به ذات اصلی ،منبعد با توجه به اسم مادرش که" امیر بی بی "نام داشت ،به امیری ملقب گردید.

    شنیدن افسانه های ترا ژیک این داستان غم انگیز پیو سته روح وی را آماج قرار داده وحس کینه را در وجو دش پرورش میداد.هکذا برای فرونشاندن فوران این آتش بغض وکینه ، حسن امیری راه سا زمان جهنمی ما ئویستی را بر گزید ودر پا داش آن به (عاق) پدرمواجه گردید واین نفتی بود که با لای آتش انداخته شده وامواج جنون بیش از پیش در بدنش راه بازکرد، تا اینکه این عنصر عصیانگر وانتقامجو وظیفه آلوده ساختن میوه با زهر وزهری ساختن مخازن آب، تیزاب پاشی بر رخسار دختران جوان را در شهر کابل برگزید وصدها قربانی را دراین را بجا گذاشت.

    در وابستگی با سا زمان خون آشام ما ئویستی وبرای انجام ما موریت های جنا یتکارانه ،حسن امیری بسوی منا طق کوهستان ره گشود وبا غلام حضرت که در آن زمان از یا غیان آن دیار بود همنواشده ودرنزدیکی با ملک طاهر همجنس باز والماس قره باغی در بسا قتل ها،آشوب ها وسرقتها مشارکت داشت .

    حسن امیری که دوره های نوجوانی خویش را درآغوش (غلام کور )سپری نمود، در ایام جوانی دست به حصول بدهکاری های خویش زده ودر محیط زیست خویش واقع کا رته پروان کا بل ،با عث ازیت دختران مکاتب می شد که لاجرم به یورش یکی از همسا یگان باغرور وجسورکا رته پروان مواجه شده وداغ های چاقو را بر سرین خویش به یاد گارکشید!

  • هیولای امروز

    این هیولایی که بینی این زمان """" نام خود بنهاده منصور کیان
    خون مردُم ریخته رهبر شده """" او نه رهبر بلکه درد سرشده
    از ترورُ از دروغ قتلُ خون """"" روزروشن پیش چشمش نیلگون
    رفته رفته کار او آنجا رسید """"" تیغ را در روی عالیجا کشید
    یا اللهی ده نجات از شر او """"" تا شود مردُم خلاص از زهراو
    او مثال مار باشد در کمین """"" مارُ گژدُم عادتش باشد چنین
    حیلهُ نیرنگ او سالهای سال """"" جیب خود پُرکرده از مالُ منال
    ازچه نیرنگ بدست آورده پول """"" پیر گفته پیش مردُم آن جهول
    گر کسی پرسان نموده از قضا """" از ره اخلاصُ تسلیمُ رضا
    او دیگر پدرود گفته این جهان """"" تا دیگر مردُم نفهمد راز آن
    درگذشته هرچه بود بگذشت آن """"" ماشکایت داریم حاضراین زمان
    این چه شوراست که نو برپاشده """" قد علم بر دفتر مولا شده
    این نه تهمت بلکه باشد چشم دید """" شیوه کارش شده مثل یزید
    سالها کرده خطاب پیشواه ُ پیر """" حمله کرده جانب کونسل دلیر
    کس نداند پرتو نور مبین .. """"" وقت خود ضایع نماید اینچنین
    آب دریا کم نگردد با سبو .. """"" چشم نا بینا نه بیند آب رُو
    حُب دنیا از خدا غافل کند """"" پیروی از کار عزازیل کند
    سر بپیچد از اَوامیر امام .. """"" در پی تخریب باشد صبحُ شام
    فکرُ ذکرش در اُمور دنیوی .. """"" جاه طلب افراد نماید پیروی
    شیخُ ارباب داروغهُ مولوی """"" بی بصر دارند اورا پیروی
    پول قارون قدرتِ فرعون چه شد """ چند روز خوش بودند نابود شد
    این نباشد قدرتش بیشتر ازان """" قتلُ غارت کرده بیش ازفرعونیان

    آنلاین : شرشیطان کم نمایی

    • در وصف سید منصور

      این نه انسان، بلکه یک گاو نراست
      راست گویم، او ز حیوان بد تراست
      شاخها باشد اورا از کبر و غرور
      حمکت او منحصر در قتل و چور
      بی خبر از مذهب و ایمان و دین
      24 ساعت نشه باشد آن لعین
      قتل و کشتار بهر اواست افتخار
      دین و مذهب صرف از روی شعار
      مرگ براین مرد پر از کبر وکین
      زنده باد آن دختران نازنین

    • أقاى سنك شكن زمانيكه خرد سن بوديد والده محترم ونيك طينت خودت همين نوع برخورد را با يك موسفيد سيد وكلان يك خانواده به شما توصيه كرده بود ؟فكر كنم نه وازاولاد خودت با جنين نوع نكرش وادب جى أميدى بفرداى شان داريد؟واكر تثبيت شديد همين شعر را زشتر به ادرست كدام انسان مانندخودت سرايد بكدام اندازه منقليب خواهيد شد؟واكر كدام ظلم مشهود برايت رسيده كه من ازان واقف نيستم .انرا واضع به داد كاه جرا معروض نمى كردى ؟واكر يك لحظه با خود محاسبه نمائيد كه كار خوب انجام داده ايد ويا بد إنكاه قانع خواهيد شد .زيرا يك عالم حقوق را براين باور است كه كار سالم وشفاف انست كه بعد ازانجامش أحسا س آرامش كنيم وكار زشت وقبيح انست كه بعد از عملش إحساس خجلت نمائيم .وازمن يك نصيحت بود وان بستكى بطرزرشد فكرى شمادارد .فريدون قشلاقى

    • أقاى فريدون سلام .
      ممكن شما كدام سيد وسردار باشئد زيرا وقتى كه من همين نظر شمارا خواندم از جواب هاى زشتم نادم شدم كه خود را هم سطح سنك شكن وكل احمد سازم ونظرات دانشمندانه وعلمى روشنكر صاحب را نيز معتبر والكوى زندكى ام قرار ميدهم ومطابق به ان خودرا عيار ميسا زم جهانكير ازتورنتو

    • آقای قشلاقی از نصیحت های دوستانۀ تان جهان سپاس. آنقدر انسان بی تربیه و نامودب هم نیستم که تو فکر میکنی. اگر متوجه شده باشی حتی به پاسخ دشنام دیگران خاموشی اختیار میکنم زیرا میدانم که آنها از نادانی این دشنام هارا برایم میدهند ولی سوال اینجاست که چرا سید منصور را دشنام میدهم با وجود که درین بحث مخاطب مستقیم نیست. زیرا معتقدم که سید منصور وخانواده سفاکش سالهای سال، با پول، زندگی، سرنوشت، حتی ناموس و مذهب مردم بازی کرده اند و افشا کردن هویت اصلی آنها عبادت شمرده میشود زیرا این دقیقاً آنها کسانی اند که مخالف اسلام و انسان است.

    • أقاى سنك شكن !
      جهان امروزى از انكشا فات سائنس وتكنالوجى بيك دهكده كوجك مبدل شده است ومن نظريه احمد روشنكر را بدقت مطالعه كردم كه مسوليت يكدست به دست ديكر ارتباط نمى كيرد واين خانواده رادر مجموع جنين منفى فكر نمودن به ان با ورمند نيستم زيرا تا جائكه معلومات دقيق دارم هستند كسانيكه با طرز برداشت شما زمين تا اسمان فرق دارد ومن مانند خودت تاريك أنديش نيستم وميزان جهان بينى مدرن دنيا را محدود وازيك زاويه نمى بيند اكربامنطق هستيد ازين فكر ها بدر شو ومطابق حكم وجدانت اكر اسمعيلى هستيد نظريات وجهان بينى امام را مورد مطالعه قرار دهيد ومن بتو توصيه نكرده ام كه كسى را دشنام مدهيد وان مربوط به تربيه جناب خودت است اكر فائده دارد ادامه دهيد قشلاقى

    • أقاى جهانكير جان !
      من تمام جواباتها ى شمارا خواندم ازينكه نصيحت مراقبول نموديد أزشما تشكر وأمامن هر كه باشم ضرور به معرفى نيست ولى يك نظر ديكر نيز برايت دارم وان اينكه درين سائت ها هركه مينويسد بدون اينكه هوئت ان معلوم شود ولى حدس وكمان ها غالبا إنسانرا به بيراهه ميكشاند وبسيار انسانها بيك اطلاع غلط كشته شده كه كناه ان دراخرت بكردن اطلاع دهنده است وبعد ثواب اخرت شما جيست ؟درصورتيكه غلط واشتباه حدس زده باشئد بكذاريد هركى را به فعل واعمالش .واضافه ازين خود دانيد فريدون قشلاقى

    • أقاى فريدون سلام
      من خو نصيحت شمارا قبول دارم نديدي كه كه اين كل احمد نيك ئى ازاصلاح نيست ومن اين ادم را شناخته ام او در تورنتو نيست همكارانش در تورنتو است دوستان ازالند أنشب تيليفونى لست اين جنائت كارمردم را روان مميكند وامروز همان كسى كه در تيليفون كه كشف كردم رنك رويش خراب بود سر نخ بدست است غم نخوركار شان جور است مكر ازين سائت كريختند ده فس بوك سيل كن جهانكير

  • آقایون سنگ شکن.سیدسرورشاه.وحقنگریمگانی!
    شما بااین اشعاررسای تان لرزه برپیکر اهریمن کیان افکنده اید .این بت کبر وغرور وتزویر چه خوب
    میریزدوآب میشود.
    صدای اسمعیلیان اصیل همچوشمارارساورساترمیخواهم.

    نوروز

    • به پندار من, آقای سید منصور هر گاه در جا معه سنتی ا فغا نستان یک کوه نه بلکه یک کوهپا یه است وی در قلوب ملت خود جا یا فته است ,شما امینی های جلاد وآدم کش که کثا فات تان تمامی کشور را پو شا نیده است یک راه دارید تا مثل بادار تان امین جلاد ,قلوب مردم را باز ووی را از درون آن بیرون نماییند.لطفا به ویدیو کلیپ های منتشره سایت آریائی مراجه نموده وبا دیدن سیل خروشان مردم به دور آن مرد روحانی وخدمت گزار جا معه نتیجه بگیرید.شما باشعر نه بلکه با وسایل عملیات وجراحی سینه های مردم میتوانید به عظمت اجتماعی وی پا یان ببخشید.ودرین عملیه باید ملیون ها انسانرا به قر بانی گرفت.وی از آزمون پیروزمند جا معه مو فقانه سرکشیده است وبه یک درخت ریشه دار مبدل شده است .تبلیغات واتها مات بی مایه ,بر بلندی های وی افزود خواهد کرد.امروز جا معه در خط مقدم هیو لای وحشتناک طا لب وحزب خو نخوار گلبدین وآی اس آی قرار دارد اگر مهر وطن بر دل دارید بگذار اول با این لشکر وحش مبارزه قلمی نمود ,سپس با دشمنان شخصی تان .باید او لا جلو این سیلاب واین طو فان را گرفت قر بانم!
      قدرت سید منصور قدرت جا معه وتضمینی معتبر برای صلح است .یکبار دوران وی را با دوره یی دزدان وغارتگران مقا یسه نموده در می یا بید که وی چگونه یک انسان بود واست,وآنگاه با ضمیرروشن ووجدان سالم قضاوت خواهیندکرد!
      والسلام

    • سنگتراش جان!
      درجواب نوشته بی مسمای تان که به یک نامه عاشقانه میماندبه منصورتایک نوشته منطقی بایدگفت.
      این شعرکهنه خلقی ها وامینی ها وفلانی ها سالهاست که دیگرنه خریداری دارد ونه مبرمیتی دران است وبایگانی شده است .مسله سیدنادرخان کیانی وپسران (حالاباید نواسه هارانیزعلاوه نمود)مسله ایست کاملا مربوط ومنوط
      به جامعه اسماعیلیه افغانستان.همه منتقدان این خاندان شیاد که مینویسند ازاین زوایه به آن نگاه میکنند.
      ماجامعه اسماعیلیه افغانستان با خاندان ظالم وتبه کارکیانی مشکل دیرینه تاریخی -اجتماعی -مذهبی وانسانی داریم
      ریشه این مشکل برمیگردد به آغازنفوذو جاگزینی انها درکیان.
      ازآن زمان تاکنون این خانواده باتمامی حیله ونیرنگ درپی غصب زمین مردم .مواشی مردم پول مردم حتی فرش
      مردم .زیورات مردم بوده وهرچه که اندکی ارزش داشت ازخانه وکاشانه مردم به هزاران حیله ونیرنگ جمع وبه کیان انتقال میافت .خاندان کیان به این هم بسنده نکرده ازمرده ها هم باج میگرفتند که من وارد جزییات آن نمیشوم.
      درنتیجه این خاندان صاحب تمولی شدند که درزمان ظاهرشاه وداودخان به احتمال زیاداولین ثروتمند وزمیندار
      وملاک افغانستان به شمارمیرفتند.خاندان نادرخان کیانی اندک اندک ساحه اسایش ورهایش اش را ازدره کیان ومنطقه اسمعیلیه نشین توسعه دادو به دیگرمناطق افغانستان کشانید.بطورمثال :
      تفرجگاه ها درولایت توریستی بامیان(آنزمان ها توریست های بیشماری ازاقصا نقاط دنیا به دیدن جاهای دیدنی
      بامیان وخاصتا بودا ها ومغاره های ان که ازعجایب زمان محسوب میشد می امدند).
      تفرجگاه وقصربزرگ درپغمان که بیشتر محل بودوباش تابستانی سید نادرخان واولاده بود.واین برعلاوه قصر های
      متعددی دارالامان بود.قصرهای چندگانه درجلال آباد.خاندان نادرخان برای فرار از سرما وبرف زمستان ها را کنار درختان نارنج ولیمومیگذشتاندند.
      قصر های کندزکه بیشتر مورد بیزنیسی وتجاری و اهمیت سیاسی داشت وهم برای تحت نظرداشتن جماعت اسمعیلیه خاناباد وخود ولایت کندزکه یکی ازولایات زرخیز افغانستان به شمارمیرفت بود.که اهمیت آن ولایت
      کاررا به خویشاوندی با یکی ازسرشناس ترین خاندان پشتون آن ولایت کشانید .یعنی دختر لوی خان کندزی را خواستگاری وبعدازجنجال های زیاد ومصارف سرسام آورکه داستان های زیادآفرید لوی خان به این وصلت تن داد واما مناسبات هیچگاهی بین آنان بهبودنیافت.(اینکه پسران نادرخان پشتون هاراماما میگویند ریشه دران وصلت دارد.خصوصا ازاین پالیسی عبدالعیاث خان پشتون پل کنده سنگ استفاده های زیادی برد.که منصور همیشه اوراازخودبه جلوراه میداد ووقتی بلند شدن چپن اش رابه شانه اش میگذاشت ومیگفت اش ماما.)
      به این ها هم بسنده نکردند درکابل زمان شاه دوهوتل بزرگتر درمقیاس آنزمان بنام های الفت هوتل وهمایون
      هوتل زذندکه عایدسرشاری نصیب شان میگشت.که بعدهاهردوهوتل رافروختندیکی رابه تجارمحل والفت هوتل
      رابه وزارت تعلیم وتربیه که حالا هم درجنب تعمیر اصلی وزارت تعلیم وتربیه قراردارد.
      این پیشوایان قلابی مذهبی همیشه درفکر جمع آوری ثروت بودند ودرسالهای بعد که وضع رایکمقداربه نفع
      ندیدند شروع کردند به انتقال پول به خارج.که سیدناصر وپسرش سید همایون ودیگران درلندن قرارگاه گرفتند
      وبه سرمایه گذاری ها ی بزرگ دست زدند.(که بعضا گفته میشود این خاندان درمجتمع جهانشمول
      لکشمی میتال که یکی ازبزرگترین صنعت چندین ملیاردی دنیااست سهامدار قابل ملاحظه آن میباشد.)
      سیدمنصور تمامی مردم اسمعیلیه افغانستان راقربان جاه طلی ها وخودخواهی ها وبلندپروازی های خود نمودکه
      اوج ان بدست گرفتن ولایت بغلان تشکیل فرقه هشتاد ومفرزه ها خورد وکوچک خاد وبدست آوردن
      رتبه جنرالی خاد وعضویت کی جی بی ورفت وآمد هرهفته به دوشنبه وتاجکستان وماسکو وعضویت
      به لصطلاح شورای انقلابی رژیم آنوقت وغیره مثال های است ناتمام........
      تمامی آن ثروت های بادآورده را به دالرامریکایی تبدیل وهرروزه به بانکهای لندن انتقال میداد که برادر
      بزرگ وبرادرزادگان مانند عقربه ساعت درکار وپیشه گرداندن سرمایه ها آرامی نداشتند.
      آقای منصور وپسران وخانواده آنقدرظالم وبی انصاف وبی رحم بودند که نه به سربازان وافسران معاش
      میدادند ونه غله گی وحتی اعاشه واباطه راهم بدوش خود آنها گذاشته بود.ازالبسه عسکری خبری نبود از
      بوت عسکری خبری نبود.هرانسان آگاه وبااحساسی که به حال ان خدایی خدمتگاران که جان های شانرا
      هرروز ازدست میدادند تا خاندان کیان مقتدرترازپیش باشد اشک میریخت.
      بااین همه مردم فداکاروازخودگذشته آنگاهیکه زمان آزمون رسید یعنی درزمان جنگ هاباشورای نظار
      وبعدها هجوم طالبان خون آشام منصوروخانواده بااستفاده ازهیلیوکوپتر خودرابه ترمذ ازبکستان رسانیدندو
      مردم رابه چنگ اهریمن دیگری بنام طالب رهاکردند که عده ای زیادی مردم ما وحشیانه قتل عام شدند.
      وتا سقوط طالبان منصوروخانواده به عیش وعشرت وباده گساری وزنبارگی درتاجکستان وازبکستان وماسکو
      غرق بودند وبعد ازسقوط طالبان دوباره به وطن برگشتندوحالا به جای یک نفرسه نفر درپارلمان دارندو
      حزبی ساخته اند وبیزنس هاراه انداخته اند مسجدی رادررقابت باجماعت خانه های ما اعمارنموده وشبانه
      روزی درپی تخریب جماعت خانه ها ونهادها امامتی و کارهای خیررسانی وسازندگی نهادها امامتی اند.
      همه روزه خود ومزدورانش به تخریت برادران خواجه اسماعیلی به عناوین مختلف میپردازند.باتخریب
      خواجه ها امام زمان راونهادهای امام زمان راوطریقه رانشانه گرفته اندکه همه باید هوشیارآگاه وبیدار
      بودواین خانواده که هزاربارازآزمون ناکام بدرشده اندرانباید آزمود.
      تشکر
      ادامه درآینده

    • عجب داستانى را درين سايت ميبينم !
      دوستان عزيز من يكى از مردمان تخار شهر تا لقانم وازلحاظ مذهبى سنى حنيفى هستم ومن نيز كيهاى در مورد سيدكيان ومريدانش شنيده بودم ومن نيز اين قوم را كافر ميدانستم ولى ازقضا تخار بدست شوراى نظار اقتيد وما اواره ومهاجر شديم واز وكيل محمد نظر بيك تا لقانى يك خط اوردم براى سيد منصور أغا وقتى كه خط را برايش فرستادم بنام أرباب ثنا يك نفر اعتمادى أش مر ادر كلوب معدن خواست خود أغا از جاى خود ايستاد شد أحوال وكيل را ازمن سوال كرد ومن مريضى اورا قصه كردم نان خواست وبعد به فرقه ٨٠به امير سياسى خود زنك زد كه يك نفر را روان ميكنم مشكل اورا حل كنيد به خداوندقسم كه امر سياسى مرا در فرقه هدايت داد كه تنظيم شوم يك بلاك را دركيله كى به اختيارم قرار داد وازان روز تاسقوط شان من در فرقه بودم ومن انهارا مردم حق شناس وخدا جو يافتم وهمين حالا در سويدن زندكى دارم اكر ميخواهيد تيلفون خودرا براى تان نوشته ميكنم كه بأمن ميتوانيد در تماس شويد وحرف هاى ضعيف شمارا رد ميكنم وقراريكه اين جرو بحث ها را خواندم كه اكثريت برادران قوم نيك ئى هستند واين سخت ناجوانى است كه در وقت كه همه به خارج امديم كذشته را فراموش كنم ومن دران وقت كه در فرقه٨٠بودم نا صر خان معاون فرقه وغلام حيدر رئس اركان بود وهمه قدرت ييش برادران نيك ئى بود وقوماندان فرقه كه همو امير سياسى بود مانند يك برادر با ما مهربان بود معاش واعاشه وحتى بخشيشي ما به وقت وزمان ميرسيد وانجينر معراج مدير لوجستيك بود مشكل تراشى ميكرد وادم مغرور وظالم بود وقتى كه يئش امير سياسى ميرفتم واورا سخت ميكفت ومشكل مارا حل ميكرد وقوماندان صاحب عمومى وداكتر صاحب همه مردم خوب بودند وحال كه اين كيهاهارا ميشنوم همان قصه هاى دروغ يادم مى ايد در تخار شنيده بودم و اكر سوال داشتيد من ادرس خودرا نيز ميدهم ونام بدلى خاصيت زنان است( عبد الغفار تا لقانى ) 

    • برادر تالقانی! بخاطر کمک های که سید منصور برایت کرده حق داری از او تعریف نمایی زیرا آنگونه که از سخنانت هویداست برایت خانه و دیگر امکانات را فراهم نموده است. سید منصور به اصطلاح مشهور "دوست کش و بیگانه پرور بود". او با دیگران بسیار با مهربانی رفتار میکرد و مریدانش را برابر سگ هم اهمیت نمیداد. تعجب میکنم باوجود اینکه او را از نزدیک میشناسی چگونه از جنایات او بیخبر مانده ای. برادر، کوشش مکن دیگران را فقط به این خاطر که سید منصور به خودت کمک کرده است دروغ گو معرفی نمایی . اینقدر مردم همه دیوانه نیستند که به یک انسان خوب به ناحق تهمت بزنند. امید وارم در مورد سخنان مخالفان سید منصور نیز کمی درنگ نمایی و بعدا قضاوت کنی

    • برادد محترم باميانى صاحب احترام تقديم است وخدمت شما بعرض ميرسانم كه درانوقت جنرال صاحب ناصر خان كه معاون فرقه بود وازطرف شب قطعات مركزى را كنترول ميكرد وشب ديكر جنرال صاحب محمد حيدر خان رئس اركان فرقه كه نوبت او ميرسيد هردو بسيار نزديك ازلحاظ قومى هم بودند جنرال صاحب ناصر خان ازيايش تكليف داشت وهردو شخصيت خوب بود وبه اين خانواده سخت احترام داشتند وقوماندان فرقه جنرال صاحب سيدظاهر أغا بود ودرجلسه هاى قراركاه منصبداران را امر ميكرد كه شما وظيفه داريد كه درغياب من معاون فرقه ومخصوصا ريس اركان امرش مانند امر من است ومن دران وقت إحساس ميكردم كه رئس اركان را سخت دوست داشت ولى حال صادقانه مطرح كرديد انجينر معراج مدير لوجستيك هم با قوماندان وهم بأهمه مخالفت داشت ورايور قوماندان را هر روز به أغا صاحب ميداد ومن فكر ميكردم كه اكر قوماندان فرقه نباشد اين معراج همه را خراب ميسازد وبأوركنيد كه من همين سه نفر ئكه دايم درفرقه بودند ومردم را دوست داشتندووقتى كه قوماندان فرقه مزار تبديل شد وجنرال سيد غيبى شاه أغا سر يرست شد كه معراج درولايت بود وازامر سيد منصور اغاكرده مردم ازامر معراج خوف داشت كه شيطان بود وأهسته اهسته در فرقه كروهاى جهادى نهضت يار حزب أسلامى در فرقه أمد كه ناصر هم وجنرال صاحب حيدر خان هم تبديل شدند ومن ده سال درين فرقه بودم دروغ نمى كويم وضرورت هم ندارم وفعلا دريك كشور اروياى زندكى دارم واكر شما قوم جنرال صاحب حيدر خان باشئد قصه مرا ازانها سوال كنيد وبدكفتن وبى ياسى بسيار بد است ودروقت مقاومت درخواجه بها الدين خدمت مولوى افغان وسيدغيبى شاه را وسيد علاالدين أغا برادر قوماندان صاحب عمو مى را انجام داده ام ومن از اين مردم خاطره نيك دارم ودر هر جاى باشم احترام دارم وفراموشم نميشود اكر ما سنى هم هستيم ييش اين مردم تعصب مزهبى وجود نداشت .ور شهر يلخمرى ازوطن داران خان ابادى ما يكان شكايت وجود داشت واكر دكير قوماندان كارنيزيون كه نواسه اغاصاحب سيد منصور وجزاي شانرا ميداد ومن غير ازمعراج ازهيج كس خاطره بد ندارم وجنرال حيدر خان را سخت دوست دارم كه اكر قوماندان نميبود مرا حمايت ميكرد خانه همه شان اباد باشدغريب ازار نبودند . مهاجرين كابل را دروقت حكومت طالبان خدمت كردند وازان مردم سوال شود كه من راست ميكويم ويا دروغ ومن اخرت خودرا ازييمبر بزرك وجها ريا كبار ميخواهم نه ازديكر كس ولى تهمت نمىتوانم با احترام (عبدالغفار تا لقانى ) 

  • سید منصور تو خار بوستانی
    سیه رو، بی حیا و بی زبانی

    ز دستت گر سخن گفتن نیاید
    چرا کشته و مرده پارلمانی

    به نیرنگ و جفا و ظلم و بیداد
    مخور غصه که فرعون زمانی

    خدارا حیرتم با این گونه خلقت
    بصورت آدم و سیرت حیوانی

    مراد سنگ شکن از حق همینست
    خدایا عادل و گر مهربانی

    جسد لززنده بینم برچوبه ی دار
    به حلق آویخته باشد ریسمانی

    • Long live Mr. Sang Shekan. You are not less than Sayed Nadir. Keep it up

    • من ازشعرهاى مزخرف سنك شكن كه با اين اراجيفش سر و. زير خودرا شكستانده ميرود ببينيم كه كه ازين سر شكنى به كفتن سر ماران أفعى كه دروجود جوانان خوابيده است به جى نتيجه ميرسد ؟ 

  • مباحثات فوق را خواندم و خواستم من هم واقعه را که از زبان یکی از دوستانم شنیدم درین جا بیان کنم. واقعه ازین قرار است که وقتیکه طالبان از بغلان شکست خورد سید جعفر دوباره به کیان برگشت. سید جعفر از غرور سراز پا نمیشناخت. زیرا تعداد کثیر مردم بدور او جمع شده بودند و حاضر بودند که تا دم مرگ با طالبان جنگ نمایند.از جانب دیگر امریکای ها کمک های مالی و تسلیحاتی بی دریغ مینمودند. سید جعفر در یک محفل که ده ها نفر حاضر بوده چنین گفته است "اینبار دیگر شکست نمیخوریم زیرا امام خودش کمرم را بسته و بمن گفته است که اهر دنیا را هم بخواهی میتوانی تسخیر کنی". دیری نگذشت که از طرف مردم اندرابی ها شکست خود.

  • عاجز شدن شیطان از سید منصور

    اگرگویم که شیطان است مشهور----- اورا استاد بود سید منصور
    اگرگویم که شیطان گشته پنهان ----- ورا یابی پیش منصور کیان
    اگرگویم که شیطان گشته بیکار ----- ورااست جانشین منصورغدار
    اگرپرسی که شیطان است نالان ----- سید منصورنمود اورا پریشان
    اگرپرسی که شیطان گشته حیران---- پریشان کرده است منصورکیان
    اگرپرسی که شیطان درخطرشد ----- سید منصورزکارهایش خبرشد
    پریشان گشته است بیچاره شیطان---- گرفته منصبش منصور کیان
    ازان روز که این دنیا بنا شد ------ عزازیل منکر (آدم حوا) شد
    زمان (نوح) بود نام او کنعان ------ (خلیل الله) را نمرود به دوران
    بیامد (حضرت موسی) درین دهر---- مخالف بود ورا فرعون سراسر
    ظهور(حضرت عیسی) عیان شد ---- به خردجال اسم او بیان شد
    (محمد مصطفی) آمد به دنیا... ----- ابوجهل لعین گردید هویدا
    بهروقتُ زمان خود را تغیر داد ------ ابوسفیان بُد یزیدُ و شداد
    به دور هر امام اسمش تغیر کرد ----- عداوت ها در خُم غدیر کرد
    درین دنیا همیش دجال باشد ..----- اورا با (اهِمه) جنجال باشد
    تغیر نام بنماید فراوان .....------ گهی شمراستُ گاه منصورکیان
    که فعلأ نام خود بنهاده منصور ------ دوگوشش کرشده چشمهاشده کور
    نموده سرکشی از امرُ فرمان ------ لقب داده به خود منصورکیان
    ندارد دانشُ نه فهمُ ادراک ..------- سید منکربود این مرد سفاک
    درین عصرُ زمان کمپیو تر.. ------ هنوزهم خواب می بیند سراسر
    به کوش کرصدا هیچ کارگرنیست----- اورا ازدینُ مذهب هیچ خبرنیست
    ندارد چشم که خواند امرُ فرمان . ----- که همیارش بود مولوی افغان
    فرامرز هستُ بازک هم نشینش ------ ندارند آگهی از بهر دینش ..
    بود در دورُ بیش احمق فراوان ------- نه بیند مفلسی منصور کیان
    هنوز هم آن خیال پرداز احمق ------- خودش را جلوه داده پیربرحق
    اگر پرسی ورا از دینُ مذهب ..------- بماند بند به گل مانند مرکب
    بود او عاجز از کسر زبانش ...------- به مشکل حرف گوید باکسانش
    اواز کسرزبان خود ملول هست ------- ازینرو همقطارانش جهول هست
    اگر میداشتی او فهمُ دانش ... ------- نمیکردی ستم با فامیل خویش
    درین اوقات شده بیحد پریشان ------- حسام الدین شده جدا از ایشان
    نمیداند کسی از باطن کس .. ------- منم حقبیننگویم پیر ازین پس
    نمایم لعنت این شیاد سفاک .. ------- برای مذهبش گشته خطر ناک
    بکردم سالها خدمت برایش .. ------- ندیدم راستی در کارهایش..
    خطا کردم که بودم هم نشینش ------- مراافسوس که هستم قومُ خویشش
    اگر گویم کمی از کار این مرد -------- مر اورا کشتن انسان خشین کرد
    به آسانی کُشد انسانُ حیوان -------- ازین رو سرپرست منصور کیان
    پسر دارد یکی با اسم جعفر.. -------- شده او با پدر هم یارو یاور ..
    نهاده سرپرست او نام خویشرا -------- نگهبانی کند دو گرگ میش را
    ترا شد افتخار این چالُ نیرنگ -------- بگیرتو مال مردُم را به هررنگ
    همین چالُ فریبت از قدیم هست ------- ابوجهلُ یزید تورا صمیم هست
    تو هستی بی نظیر در کارهایت ------- نمیداند به زودی چال هایت ..
    مگر امروز مردُم با خبر شد ..------- فریبُ چال تو قسم دیگر شد ..
    به آخر برملا گردید چالت .. ------- تو عاجز ماندی از فکرُ خیالت
    چه گویم ای لعین گمراه شدی تو ------ به پیش مردمان رسوا شدی تو
    ندارد فرق به تو این نام بدی ها ------ به خر فرق ندارد بار کشی ها
    لگد کوبی نمایی تو همیشه ... ----- مزن در دستُ پای خود تو تیشه
    ضرورت داری توعینک بچشمت----- فراموش کردهِ تو راهُ رسمت

    آنلاین : عاجز شدن شیطان

  • "امینی "ها به نیکپی خا نه کرده --- به وجدان کسانی لانه کرده
    به وجدان کسانی قا تل خلق --- که در پای جنون مستانه کرده
    همان مار های زهر داربدیدی --- به افسونش که مذهب بهانه کرده
    مگراین بی خدا یان راکه نشناخت --- تفنگ را بهر کشتن شانه کرده
    بیاد داری که ایشان در کیان تاخت --- شماری بیگنا هان زولانه کرده
    برای کشتنش تا جو خه مرگ --- همان کیان ببین ویرانه کرده
    همان معبد گه زیبا بدیدی --- به خاک هموارمثل تانه کرده
    درویدند به داس کند انسان --- کله منار را زیر پاشنه کرده
    همه کشتاربد ستور امین بود --- بلند یک پیکک جا نانه کرده
    درینروزهاچوکرم گوربشورید --- به زیر مقبره ها فانه کرده
    مگر تاریخ خونین اش بیاد برد --- که بازهم شوقکی تازیانه کرده
    تودیدی چهره های این سفا کان --- زسیا هی رنگ شبانه کرده
    کی نشناخت باند امین خون آشام --- وطن را کوکب بیگانه کرده

    • کهگدای !
      چنین معلوم میشود که درد زایمان کشیده ای ولی آنچه را که زایده ای شاید هرچه باشد
      به جز شعر:
      نشنیده ای یک ضرب المثل پشتو است که میگوید: ترکانی دبیزوکارندی!(یعنی نجاری کارشادی نیست چون شادی وقتیکه تخته هارا میخ میکند دمب اش رالای تخته میخ میکند.)
      خودت قابل دلسوزی اهستی چون این همه درد کشیدن وبعدش هیچ!!!؟

    • آقای کهگدای!
      این شعر بی وزن وبی قافیه ات بیشتر به "عرعر" میماند تا به شعر. شاعریی تو داستان زاغ سیاه کلیله ودمنه را به یاد می آورد که زاغ سیاه خرامیدن کبک را تقلید کرد ولی یاد نگرفت، آخر الامر هم رفتار خودشرا فراموش کرد وهم خرامیدن کبک را یاد نگرفت.
      آقای کهگدای! آیا با خانواده محترم وباعزت "کهگدای" کدام قرابت داری یا اینکه تحت این نام مستعاری مدح وثنای جنگ سالار فاجر و مشهور کیان را پیشه ساخته ای؟ اگر به آن خانواده محترم قرابت داری که اهانت آشکار به آن خانواده است زیرا ازخلال نوشته ها ویادداشتهای مرحوم محمد نوروز کهگدای چنین مستفاد می شود که وی عفت قلم را در خدمت ارباب زور وزر آلوده نساخته است. اگر به آن خانواده کدام علایقی نداری نام مستعاری دیگری برایت انتخاب کن و قلم را در شهادت دروغین آدم کشان و فاسقان معلو م الحال آلوده بساز و در هر قلم زدنت پول هنگفت در اختیارت می گذارد، زیرا پول عُشر ، دست بوسی ونذر و نیاز باد آورده ی مردم بینوا ومحروم اسماعیلیه باید به همین راه ها مصرف شود، نه در امر خیر و ساختن مکتب ومدرسه و تربیه عالم ومعلم ودانشمند و ادیب و روشنی وشعور دهی جامعه. آری کسی که خودش در تاریکی قدم میزند چطور می تواند د یگری را روشن کند.و بفرمودۀ مولاعلی:
      " برسر راه مردم دامها نصب کرده، از طریق خود خواهی و ایجاد غرور در دیگران و زدن حرف های نامربوط در مردم نفوذ میکند... حق را بطرف میل خود می کشاند. مردم را در انجام گناهان بزرگ جرأت میدهد، جرم های بزرگ را کوچک منعکس میکند. می گوید از بدعت پرهیز میکنم ولی در آن می غلطد. چنین فردی بصورت انسان است با قلب حیوان."

    • خدایا شر شیطان کم نمایی(سیدمنصور)

      خدایا شر شیطان کم نمایی --- جماعت را ازان بیغم نمایی
      جماعت شدپریشان چندسال است --- به حال زار مایان رحم نمایی

      خدایا رحم کن بر حال مایان --- زدست شراین ملعون شیطان
      نماید حمله او هر گاهُ بیگاه --- جماعت گشته ازدستش پریشان

      تو منکر گشته بی عقلُ نادان --- اگرداری سواد تاریخ همیخوان
      نمیدانی ز تاریخ بی سوادی --- نداری تو شُعورُ عقلُ عُرفان

      مکن دیوانگی مانند (منصور) --- به پایت میروی تا با لب گور
      بترس از آه سرد بی گناهان --- زآه سرد شان چشمت شود کور

      اگر منکر شدی از امرُ فرمان --- جماعت را نباید کرد پریشان
      بیا برخیز از خواب جهالت ---- مکوب تو آهن یخ را به سندان

      مبر شک توبه آیتُ احاد یث ---- وگر نه میشوی امُ الخبا ییث ...
      مطیعِ امرُ فرمان امام باش ---- به امر حق مکن بحثُ المباحیث

      چطور ظُلمُ ستم کردی به مردُم ---- بکشتیُ نکردی هیچ ترحُم
      کسی بیچاره بد بختُ یتیم شد ---- کسی بی خانمان آواره شد گم

      شدی تو خود ستاهُ هم ستمگر ---- نداری عقلُ هوشُ فکردرسر
      نمیترسی ز فردایی قیامت .. ازین بیدادیُ ظلمُ ازین جبر

      نمودی ثبت تاریخ نام خود را ---- ندانستی تو هیچ انجام خود را
      چطورمنکر شدی از امرُ فرمان ---- ببین در آخرت فرجام خود را

      پدر کُشتی فشاندی تخم کینه ---- مساعد کردی برخود این زمینه
      پدر کُشته نخواهد کرد آشتی ---- تباهی خانه دان تو قرینه

      آنلاین : شرشیطان کم نمایی

    • مى شود سيد سرورشاه كه اسم يدرت كه كشته شده است جيست ؟جون همه ما تاريخ روشن زمان خود ودرشرائط زيست وزندكى هستيم كه ميتوانيم حقائق را بدون ترس وامتياز بنويسيم ومراعات هيج احدى را نكنيم ومشروط بر اينكه راست كوئيد وازعقده مندى بطرف حقيقت مسلم كه عبارت ازعدالت نكرى است نظر أندازيم ودرين بحث بسيار كينه توزانه مسائل را درك ميكنم كه با جشم ديد ما بكونه اى درتفاوت است ميشود ازطريق كأوش هاى تحقيقى برزواياى مبهم وتاريك تاريخ با حقيقت نكرى رؤشن اداى دين وجدانى كرده باشيم تا ودرقضاوتهاى خود با كتمان حقايق محكوم نكرديم (حق نكر ) 

    • لیست کشته شده گان ومفقودشدگان ومعیوب ومعلول شدگان خاندان کیان خیلی زیاداست ولی چندین کامنت بالاتر اگر بروید اگرچه لیست نه چندان طولانی ایراکه یک بنده خدافهرست بندی کرده است شاید برای بیداری وجدانی هرقدرتنبل وکم کارهم اگرباشد کافی خواهد بود ودرآینده کوشیده خواهد شد تا لیست بالنسبه مکمل هم ازطریق همین سایت خدمت برادران وخواهران اسمعیلیه تقدیم گردد تاباشد به اهریمن سیرتی یک روحانی نما بطوردقیق ومستندآگاه گردند.
      خدایارهمه

    • گل احمد خان سلام!
      دوفرق است میان قلم من وتو .قلم تو هنوز به خون انسان وشهدای مقتول باند تبهکار امین جلاد شما می نویسد .وقلم من در پی این خون ها هنوز می گریدوناله مینماید .این قلم هنوز این توان را ندارد تا به نوای عا شقی دست یازیده وبرای شما شعرهای عاشقانه بسراید.من هرگز شاعرنبودم ونیستم تا به مصداق آرزو های جنون آمیز شما ,ودر رسای ستاره سرخ انقلاب ,مدح وثنا بنویسم ,اما آوا نیکه برگورستان های شهدای خویش ,که دست شما نا بکاران تاریخ در خون ایشان رنگین شده است,سر می زنم ,این ابیات را برای تسکین قلب شکسته خویش زمزمه مینمایم .شما وجنایت تاریخی وفراموش نا پذیر شما آدم کشان حرفوی ,به مثل من, ملیون ها انسان غمباده را بسوی سرایش این اشعار سوق داده است ,که در طول این ایام سه دهه, بسا شاعران ازمیان این لشکریان جگرداغ وبا زماندگان این اردوی بر باد رفته ,از میان این دشت های لاله زار,سر بیرون نموده اند.هنوزما نند دوران اقتدار خونین خویش,بسیارمتکبرانه اکت لگد زدن خر را بدون حفظ کرامت قلم , پیو سته تکرارمی کنید اما بیاد داشته باشی که دیگر تکرار آن زمامداری وحشتناک وخونین شما باند خونخوار امین جلاد ,برگشت ناپذیر است! هر گاه به نبرد آقای سید منصور میروید ,اولا باید این شها مت را داشته باشی که از زیر چادری بیرون شوی,بعدا با درفش معین این پیکار را به انجام برسان.در خصوص گزینش تخلص خود با یدبرای تان ابلاغ نمایم که تخلص من کهگدای است ومن همین اکنون در شهر پلخمری ولایت بغلان زندگی مینمایم ومردم همه با این تخلص آشناست .توکه در شهر تو رنتوی کا نادا زندگی مینمائی واز امنیت کا مل بر خوردار استی لطفا از زیرما سک چهره خو نین خود را بیرون کن وبه زهر پاشی فطرت مآبانه خود مبادرت نما ! در خصوص منا سبات خویش با آقای سید منصور باید عرض نمایم که به مفدسات این قلم سوگند که من کوچکترین منا سبات ومرا ودات با وی ندارم ,تنها وجدانم بر من حکم میراند تا آنچه که در ایام زمامداری وخدمات این خا ندان دیده ام ,بازگونمایم.طو ریکه قبلا عرض کردم,از دید من حا کمیت کیان از بساجهات ,از برتری های معین با تناسب نظام فساد سا لار کرزی ,طا لبان وجها دیون ونظام خون آشام امین جلاد ,بر خوردار میباشد.این تصویریست که در درو دیوارولایت بغلان نقش بسته است. این بدان معنا نیست که هیچ عیبی در آن وجود نداشت .هر گاه شما حساب خاص وخصومت مذهبی وقومی با ایشان دارید کاریست که به خود شما تعلق دارد ,اما امید وارم تا بسان گذشته قوم زحمتکش وشریف نیکپی را برای ارضای خواهشات خویش بر قول قدم علی خان نیکپی گوشت دم توپ نسازید !

    • أقاى مختار من جندى قبل يك لست طويل را كه دران سه تن ازاعضاى خانواده به إسماى سيد كوهر خان ٢سيد نورالدين رونق شاعر
      ٣سيد عبدالقادر
      ٤ميرزانوراحمد خان نيك ئى ٥
      ٥عبدالاحمد يسر أرباب حكيم دوشئ قوم نيك ئى
      ٦ميراحمد جان شيبر
      ٧عبدالحكيم يسر كل احد قوم شيخ على
      ٨ملا خدائنظر قوم شنكران
      ٨غريب ميزا يسر ملا خدائنظرشنكران
      ٩معلم عبدالنظر تأله وبرفك
      ١٠انجينر علا الدين
      ١١سيد جمالدين ولد سيد جلال قوم سيد كندهارى كزار
      ١٢عبدالصمد شيبرى دكاندار طوره باز خان

      ١٣معلم عبدالحميد دايميرك
      ١٤فتح محمد خياط شيبرى
      ١٥عزيز دكاندار قوم شيبر
      ١٦سيد منصور دره تركمن كامريا
      ١٧عزيز يسر جمعه خان خياط قوم شيبر كه تنها به ادعاى نويسنده توسط سيد احمدبرخودار رئس تفتيش وزارت داخله امين قوم نيك ئى به شهادت رسيده اند وتعدادبيشمار زندانى كه أينها همه انتقام جوها دارند واحتمال تعدادى ازمردم نيك ئى نيز كشته شده باشند كه كشتار اول را سيد أخمد برخوردارشروع كرد وانهم در ضرف يكسال حاكميت ترهكى وحفيظ الله امين وبعد ازاين واقعا ت ايا وارثين اين شهدا انتقام نمى كيرد كه يقينا ميكيرد ويس اين جهان كوه است وفعل ما ندا. سوى ما ايد نداهارا صدا ازمكافات عمل غافل مشو. كندم ازكندم برويد جو زجو .وهركه جزاي را ميبيند كيفر أعمالش است وزمانيكه به قتل رسانديد منتضر بده كاريت باش واز كسى انتقاد مكن جز ازنيت بد خود .(جهانكير تورنتو )

    • امین کی بود؟
      امین یک شخص بی رحم وبی مروت وبی عاطفه ای بود که دست به کشتار وحشیانه ای زد وبسا آدم های
      معصوم وبی گناه راددمنشانه به کام نابودی کشانید.اویک روانی بود که باقبظه کردن قدرت حتی به رفقا و
      نزدیکانش وهمقطاران حزبی اش فروگذاشت نکرد.
      من خوب بیاددارم تعدادی زیادی خلقی های اسمعیلیه را که دران آوان که کسی نام این میرغضب را به آسانی
      وکم قدری بزبان آورده نمی توانست اورا درنشست های خود محکوم میکردند.من خودبارها شاهد بوده ام که
      همه آرزوی سرنگونی این جانی روانی راکه ازیکسر درپی نابودی همه بود میکردند ودرتلاش آن بودندکه
      اگرروزنه ای پیداشودکه امین خون آشام رابه تزلزل اندازد ازاولین کسانی بودندکه به همکاری میشتافتند.
      طوریکه ازفرقه های هفت وهشت چندحرکت ناکام برای سرنگونی این جلاد صورت گرفت که محرکین
      همان خلقی هابودند نه کسانی دیگری.
      به هرصورت امین به عنوان یک فرصت طلب وشیاد آمد ومیدان دار شد ودیگر همه را راند کسانی رابه زندان
      افگند وکسانی را تعبید نمود وکسانیراهم شکستاند.تاریخ باتاسف ازاین بازی های تباه کن زیادداشته که جای
      تحلیل وتجزیه آن دراین جانیست.
      همه روشنفکران دیروزخلقی وغیرخلقی جنایات این میرغضب را باتمام قوت مدتهاست که محکوم نموده اند
      دیگرتردیدی دراین نیست که این عنصر شوم به ملت چه هاکرد به اندیشه هاوآرمانهای هزاران هزارجوان
      ارمانگرا وترقی پسند چه کردو........
      ولی بحث کنونی ما باخاندان سفاک دیگر با جانی دیگری است که اورا منصور گویند.
      این بحث رابرای چه به جنایات امین ناامین ربط میدهید؟
      دراین بحث بسیاری های اند که باامین دشمن بوده اند ولی دشمنی باان جلاد دلیل تبریه جلاد دیگر نیست.
      وما کساینکه آمده ایم وواقیعت ها ی جامعه خودرا به میدان میکشیم به کدام دلیل وبه کدام شناخت اتهام امین
      وفلانی وفلانی را برای بستن دهن های ما بکارمی بندید؟
      ما ازیک دوران تاریخی درد آور جامعه اسمعیلیه سخن بمیان آورده ایم نه دفاعییه امین جلاد وعبدالرحمن
      جلاد وطالبان وحشی راپیش کشیده ایم.
      ما برای ازادی مردم و مذهب خود ازچنگ اختاپوت کیان پای بحث را بمیدان کشید ه ایم که بدون شک زمان
      آن رسیده است وشما آب راگل آلود میکنیدتابه عمر استبداد وشیادی این خاندان بیفزاید.
      هربهتان ودروغ ودعواهای نامردانه ای راسرهم بندی کنید دیگر راه بازگشت به سکوت نیست.
      ومن الله توفیق

    • آقای مختار ! شما به سروده های دوست ارجمند ما کهگدای صاحب نوشتید : ... شاید هرچه باشد به جز شعر! فکر میکنم با این داوری ، شما حتمأ به وزن و قافیه شعر بلدیت دارید که چنین حکم نموده اید . پس اینک نظر و دیدگاه جناب عالی را پیرامون این اشعار پائینی خواهانم تا ببینیم که چقدرکچکول تان وزن دارد .

      من دشمن اورنگ زیب شاهم، + سر به کوه وبیابان نهاده،
      در پی نام وننگ پشتونانم + اما آنان دنبال مغلان را گرفته اند
      چون سگ پرسه میزنند + در پیرامون مغولان به بوی آش ونان
      به امیدترقی جاه، در پی من اند + دست من به آنان نمی رسد،

      ویا :

      هر يو کار د پښتون تر مغل ښه ده ++ اتفاق ور سره نشته ډير ارمان دي
      که توفيق د اتفاق پښتانه مومى ++ زوړخوشحال به دوباره شى پدا ځوان
      چې دستار تړى هزار دى ++ ددستار سړى په شمار دى

    • بلی گل احمد خان مشهور به سر بیدگی!
      پس شما که با مثا لهای قیامهای فرقه هفت وهشت مخا لف مرشد خویش امین جلاد بودید ,پس این لست 17 نفری که در پا یان صفحه بوسیله اقارب مقتولین شما ,نگارش یا فته است قاتل اش کیها اند؟آیا حفیظ الله امین شخصا به کیان رنجه فرمود وچون آفت وبلای وحشی این خلایق را به دیار نیستی کشاند ویا شما ها بودید که این فاجعه هولناک را با قتل این افراد بیگناه انجام دادید؟؟؟؟؟؟

    • مختار اهريمنً زاده !
      درلست ارائيه شده شما ٨٠درصد دروغ محض است زيرا افراد ذيل درسقوط طياره شهيد شدند
      امير رسول يسر أرباب رحمت بغلانى ازقوم نورانى ها
      ٢مدير صادق غوربندى
      ٣عبد الصمد يويا والى اسبق سمنكان
      ٤داكتر نصر الدين أشرفى تأله وبرفك
      ٥سخى طاهر منشى جنبش بغلان
      ٦شاه قدم خان امير امنيت بغلان
      ٧أنعام الدين يسر قربان افغان قوم نيك ئى
      ٨رئس دستكير كندز امير يك لوا قومى دركندز
      قوماندان شاد محمد قومندان قطعه كشف فرقه ٨٠درجنك سالنك كه با صوفى ياينده شهيد شد .
      فخر الدين خان درسال ١٣٦٨در منطقه ظهرابى كيله در اثر زدوخورد توسط خان أبا دى ها شهد شد كه ازلحاظ حزبى خلقى ولى ازخواجه زيد دوشى بود كه به قوم نيك ئى ارتباط ندارد وسخى مر جان را درين ليست كشته قلمداد دروغ نموده ايد وفعلا در كشور ناروى مهاجر است .
      سيدمراد وقوماندان عمرعلى كيان موقع كه عازم سمنكان بودند درجشمه شير يلخمرى در اثر تصادم ترافيكى با تقليبه سياسنك اردوشهيد شدند
      محبت شاه خواجه زيد دوشى در اثر انتقام جوئى مردم خان آباد كه ٨تن ازجوانان انها در سياه دره طور مرموز ازجانب حزب اسلا مى شهئد ومردم خان آباد كه درين قتل جوانان شان مردم خواجه زيد دست داشت كه انهم درست نبودكشته شدن وشما لست كسانيكه ازمرك خود مرده اند ويا در بغلان صورت كرفته همه را به كردن يك خانواده انداخته ايد واز جنائت نيك ئى كه كيان سقوط كرد وبه رهنمايى عده از خلقيان نيك ئى وارد كيان شدند ٤٧٥ نفر قتل عام شدند كه همه سببش خلقيان وأبسطها به امين نيك ئى هستند وقابل خنده اينكه برادر سيد احمد برخوردار أرباب محمد رحيم در اثر نوشيدن شراب دركابل درسال ٢٠٠٥ميلادى فوت نموده وانرا نيز به اين لست افزوده ايد ولى يك اشتباه ديكر كه از ذكر ننه كلان خود كه شايد يك قرن قبل مرده باشد جيزى نكفته ايد كه من ليست شهداى كه ذريعه طالب به رايؤر وراه بلدى شما خلقيان وأبسطها به جنرال تنى در همكارى با isiياكستان در دره كيان مر تكب شده ايد كه نه تن از اقوام نزديك به سيد منصور أغا است به اين سايت نشر ميشود كه جهره هيولايى را شما داريد ويا اين خانواده ؟با احترام جهانكير تورنتو

    • مختار من از سيد سوال كردم وحال جواب أزشما است ويا بنام سيد سرور ومختار وسنك شكن همه همان شخصى كه در سوير ماركيت تو رنتو در تيليفون مكالمه شما را تشخيص داد ومنتظر يرو سيجر مكتوب انتر يول باشئد كه دروازه هاى اين حلقه سياه كار را دق الباب خواهد كرد وبه ميز محاكمه خواهند كشاند وان روز نزديك است عجله نكنيد .

    • جناب مختار خان وگل احمد خان !
      شما تنها به وزن وقا فیه شعر از دید غیر شا عرانه نظر انداختید ,نه به مفهوم ومعنای صریح آن که آئینه تما م نمای ایست که تصویر واقعی جلا د ان خونخور امین را که خا ستگاه شان همین قوم نیکپی است,به میدان می کشد .اراجیف بی ربط وبی وزن وبی قا فیه ایکه تا کنون در همین سا یت بنام شعر در مخا لفت با سید کیان انتشار یافته است ,کدام یک با میارها واصول شعر ,همخوانی دارد؟انها همه تافته های جدا با فته ایست که فقط چرک وبخار متعفن وبوی ناک سرایش گران اش را بیان نموده وبه عو عو سگانی میماند که متحدانه با لای فقیر حمله مینمایند.

    • آقای جهانیگر تورنتو !
      ابراز نظرها ونیزلیست افرادی نا پدید شده ی را که از دوره ی رژیم خلقی ترتیب داده ای یاناشی از سطحی نگری شماست و یا هم مبتنی برکینه، عقده ودشمنی های شخصی بین خودتان است که آنچه از دهن مردم کوچه وبازارشنیده ی بروی کاغذ آورده ا ی و ماهیت رژیم خون آَشام خلقی را که از جای دیگری دیکته می شد وعامل اصلی این فضای خفقان و گیرو گرفت بود، مد نظرقرار نداده ای، پالیسی ضد مردمی که به کار گردانی کاخ نشینان مسکو ومشاورین مرئی ونامرئی شوروی در عمل پیاده می شد، محو ونابودی فرهنگیان، علما، روحانیون، تاجران، سرمایه داران، متنفذین، مخالفان وناراضایان رژیم را در صدر امورخود قرار داده بودند. راپور چیان و جاسوسان رژیم از هر قوم وقبیله در تمامی شهر، بازار ، کوچه و منطقه پراگنده بودند و ازدهن هرکه جزئی ترین شکایتی بیرون می شد، یا کسی تبصره میکرد ویا حرف کنایه آمیزی می گفت، مورد پیگرد قرارمی گرفت. بعضی ها که از ناحیه ای ارباب، ملک و قریه دار وخان ملا ومولوی و دستگاه روحانیت متضرر شده بودند ، با اغتنام از فرصت در صدد انتقام گیری بر آمدند. حفیظ الله امین جلاد بیش از یک مهره ی سیاست شوروی چیز دیگری نبود، وقتی تاریخ مصرف او سپری شدنوکر دیگرخودکارمل را بجای او نصب کردو بعد ازو نجیب را، شوروی ها با تجزیه و تحلیل شکست سیاست قبلی وشرایط پیش آمده ، پالیسی ضد مردمی خودرا روی کتله ها و گروهای قومی متمرکز ساخت، افراد شقی، بیرحم، فاسد وبقول ایرانی ها قُلدُر وگردن کلفت وقدرت جوی مانند رشید دوستم، سید منصورنادری، عصمت مسلم، سید احمد هراتی، گلم جمع و ده ها تن دیگر را که دارای ډاره وگروه بودند در خدمت گرفته وبر مردم ستمدیده ی افغانستان مسلط گردانیدواین گروه دذد و طرار وبیرحم از هیچ نوع دست درازی بر مال وجان مردم دریغ نورزیدند. یک نمونه ای از دذدی، اخاذی، چور وچپاول، بی عصمتی و آدم کشی ملیشه های سید منصور را مردم در تایمنی کابل به چشم دیدند.
      اما ادعای شما در مورد کامریا سید منصور سرپرست جماعت خانه ای نخستین مطلقاً دروغ است.او بر خلاف دستور امام که پیروان خود را از دخالت در سیاست منع کرده است، خیره سرانه در سیاست های غلط قدم گذاشت وقربانی آن گردید،ودرین مورد معلومات دقیقی دارم.
      در بهار سال ۱۳۵۸ غالب منا طق هزاره جات دستخوش شورش گردیده و حکومت های محلی یکی پس از دیگری رو به سقوط رفتند که از همه مهمتر اغتشاش و قیام در مربوطات ولایت بامیان بود. برای آرام ساختن آن مناطق ، مقامات امنیتی و حزبی یک تعداد از ملا های جامعۀ اثناعشری و اسماعیلیه را در قو ماندانی عمومی ژاندارم و پولیس وزارت داخله احضار کردند. قوماندان شخص پشتون نژاد، و حزبی تند رو به نام علی شاه "پیمان" بود که بجز از زور گویی خود در برابر حرف عقلانی و منطقی و یا استد لال گوش شنوا نداشت. قوماندان مذکور مسؤلین هرسه جماعت خانه را با یکعده از ملاها و اداره چیان تکیه خانه های اثناعشری جبراً به رفتن بامیان وادار کردتا مردم به کوه بالا شده را از کوه پائین کنند.درین میان ملاهای اثناعشری به قوماندان پیشنهاد کردندکه دو نفر یکی آغای مصباح که قبلاً در ولایت بامیان والی بود ودیگری دگروال متقاعد عبد الرئوف ترکمنی وسابق مدیر مسؤل جریده پیام وجدان که سران مخالفین را خوب می شناسند باید ایشانرا همراهی کنند. آقای مصباح در دسترس قرار نمیگیرد ولی عبدالروف ترکمنی را حاضر می سازندهمینکه عبد الروف کامریا را در دفتر قوماندان می بیند، اورا به حیث یک شخصیت روحانی مقتدر و سید متنفذ دارای پیروان فداکار به قوماندان معرفی میکند؛ وبه قوماندان تذکر میدهد که شما میتوانید در این نوع مسایل از وجود آقای حاجی ( کامریا) استفاده کنید.اعزام این هیت در بامیان صورت نگرفت، اما دو سه روز بعد پولیس های مخفی کامریا را از خانه اش کشیده بصوب نا معلومی انتقال داد. عبد الروف یگانه شخص مطلع و با فرهنگ در تمام و لسوالی سرخ و پارسا بود و نیز اعضای خانواده اش همه تحصیل یافته بودند و ضمناً وی از خاندانهای اعیانی همان ولسوالی به حساب می آمد. او هنگام انتخابات شورا دو بار خود را کاندید کرد، بار اول در مقابل عبد الرزاق که شخص نیمه با سواد اما پول داری بود، خود را کاندید نمود. کامریا سید منصور به حمایت از عبد الرزاق بر خاست، به پیروان خود دستور داد که کلاً به او رای دهند، درنتیجۀ حمایت او یا خریداری رای جعلی توسط او، عبد الرزاق برنده شد. بار دیگر در مقابل حاجی نادر علی الله داد خود را کاندیدکرد واین بار نیز در اثر همکاری همه جانبه ای کامریا، حاجی نادر به وکالت شورا رسید و عبد الروف شکست خورد و متقبل ضررهای مالی فراوانی گردید.، ازینرو کینۀ کامریارا بدل گرفت و در صدد بود که آنرا تلافی کند. امکان دارد برخی از افراد نام نویس شما نیزعین سرنوشت کامریا سید منصور را داشته باشند. خیر زاده

    • جهانگیر(پاچه گیر)!

      جنایات وقتل ووحشی گری های سید منصور زیاد است که فرصت هاخواهیم داشت تا به آن بپردازیم .میشود گفت ازحد وحدود بیرون ولی علل عجاله خودت موظفی تا ازمادرکلان ویاهم مادرجان ات بپر س که فکرمیکنم شوخی های بااعضای خاندان کیان
      داشته اند حتما.زیرا به وضاحت دیده میشود که خون سید دررگهای شما نه تنها جریان که فوران دارد.
      وکه تاییدی آنها راگرفتید انشالله شما را به اسم پدری تان یادمیکنیم یعنی آقای سید زاده.

    • حفيظ الله جان خيرزاده يسر خرك خركوس !
      وحال شما درسطع معائنه خون ازفرزندت ادعا كردى كه خون فلان سيد است وبه انهم اكتفا نكردى إستاد فيروز را معائينه كردى زيرا بى غيرت لعنتى بودى وحال بيا وببين كه كدام سيدجشم سبز است غير از تو ؟وفكر كنيد كه كأيى تو نرخر بى وجدان را در تورنتو ميبينم وازلحاظ تربيه به تو وفاميل خرك نميماند .ولى ازلحاظ قواره عين خودت است كه دلم برايش سوخته كه تو يدرلعنت جقدر سنكين دل مثل يدر خوانده ات تر ه كى هستيد؟ كه اين يسر خودرا ازمهر يدرى أش محروم كردى ومن اين نوشته را برائش نشان ميدهم ونمره فرانسه ات راازقوما خواستم وكفتند كه با تو بى شرف ارتباط ندارند.ورنه برايت زنك ميز دم واكر ديكر جفن كفتى عكس تو ومسعود را نشر ميكنم كه اين يسر و يدر را ببينيند كجايش به كس ديكر ميماند غير از تو ؟(جهان كير )

    • پاچه گیر!
      واقعا که یک بی ناموس وسیدزاده اهستی وآنقدربی ناموس اهستی که مانند توکثیف فقط به
      دیوث خانه ها می رویند وسربلند میکنند.
      کامنت بالا را من مجید نوشته بودم که واقعا از اعما ل وگفتار وخون چرکینت و همه روان مریضت
      و.... سید بودن فوران دارد نه تنها خودت همه اعضای فامیل ات وهمه دوستان ات .زیرا آن جاییکه
      پای خاندان کیان میرسید دیگر فاتحه ناموس وناموس داری خوانده شده بود .
      وتو بی ناموس سید زاده حالا آمده ای وبه یک آدم بیچاره ای دیگری دشنام میدهی که اصلاروح اوهم خبری ندارد
      که کشف سادات بودنت رامن انجام داده ام.
      واقعا اگر حرامزاده ودیوث رسمی ومعلوم الحال نمی بودی واگر ازپدرت میبودی چنیین سگوار به هرسو
      دهن نمی انداختی .
      من خوب میدانم که خاندانت بعد ازمرگ جاوید (پسر منصور که دراثرعیاشی وافراط درباده نوشی مردارشد)
      وعلاوالدین ودیگران حالا درآغوش نسل تازه به دوران رسیده های سیدمنصور می رقصند.
      واقعا بی ناموسی ومرده گاویی از سروصورت بی ننگ تو پاچه گیر میریزد.برودرپی نسل گیری ازبادارانت
      باش تادروسعت جمعیت بادارانت افزوده شود.

      مجید

    • مجيد خير ترا يسر خرك امر كرده است ودرغير ان جى حق دارى خير زاد تخلس ميكنيد ?وحال هم تو از همان سكها هستئد وتمام خلقى هاى تره كى وأمين با هم متحد هستند وزن همه شمارا تمام شيبر بكايد وتوهم نيك ئى كوستيزن مادر زنا هستى خواهرت را سك بكايد انشأ الله ترا هم ييدا ميكنم وخواهر ومادر كوسى ات راخاهم كايد وزن تو ويسر خرك وخاندانش را كايم( .جهان كير زدنى والايت ) 

    • جهان کیر! تو بهر طرف دهن می اندازی، هرکه تخلص خیر زاده را داشت برایش پاپوش درست کرده ادب و تربیه ی فامیلی ات را به نمایش میگذاری. آب را نادیده موزه ات رانکش اول تحقیق کن که این خیر زاده همان خیر زاده ی که ادعای خون سید بودن پسرش راکرده بود، است یا کسی دیگری میباشد. فکر میکنم که خیر زاده ی مورد نظر شما اصلاًاز قریه ی شیخعلی بود، در حالی که من از جای دیگری هستم وتخلص خیر زاده از نام پدر کلانهایم گرفته ام. نخواستم خودرا در ردیف تو قرارداده مانند تو به بی ادبی و فحاشی مبادرت ورزم، ولی برایت میگویم بی ادبی و فحاشی ناشی از شکست است کسی که منطق واستدلال درست نداشت به فحش و دشنام متوسل میشود و به زعم خود گویا طرف مقابل را مجاب میکند. در آینده اگر پیام میگذاشتی فکر کرده پیام بگذار وبه هر طرف دهن نینداز. خیر زاده

    • تا حدودى به اين طرز نوشتار موافقم كه خالى ازاين برداشت هم نيست واقاى خير زاده با قصه واقعى يكى از حوادثات رابدرستى توضيع داده است كه همان طورهم است كه رقابت هاى منطقوى وهم جشمى هاى بين قريه حتى سبب محو فزيكى عده اى شده است مثلا مير زا نو راحمد شهيد دراثر منازعه حقوقى جار جريب زمين با سيد احمد برخوردار سبب نا بوديش كرديده وأمين وتره كى را مقصر دانسته اند كه اكثريت اين قربانيان بدون كور وكفن از عقده هاى افراد تازه بدولت رسيده وصلاحيت بدون حدود وثغوردادن ازجانب دولت وقت به اعضاى حزب وسواستفاده جوئى ان اعضائ ناسالم ومريض حزب جامعه را به يرتكا ه كشاند (.احمد روشنكر) 

    • أقاى خير زاده !
      درصورتى كه شما همان شخص نباشيد بصد ها مراتب معذرت ميخواهم كه ان شخص واقعا از قريه شيخ على است وبا بزركوارى مرا عفوكنيد لطف كرده نمير تيليفونت را به سايت بدهيد كه رسما از شما معذرت بخواهم وزبانم بريده باد كه شمارا نادانسته فحش كفتم وزيرا اكر جناب شما همان يسر را بينيد فكر ميكنيد كه جوانى يدر نا لا يق أش است بازهم معذرت .جهان كير تورنتو

  • اطلاعيه ازجانب احمد روشنكر !
    خدمت همه دوستان وقلم بدستان وفرزندان جامعه اسمعيلى مجدانه تقاضا ميكنم كه ازوارد كردن اتهامات زهر ا كين ومتعفن كه دامن مذهب مارا اولوده ميسازد ومن در مقالات قبلى ام با دلائل موضوع اتحاد واتفاق همه را ارزو برده بودم وبكمال تاسف كه أقاى باميانى وكل احمد ان را طور دفاع از سادات كيان تعبير كرده بود ومن در مقالات خود تمام سادات عظام را ازبطن مطهر فاطمه ع وعلى مرتضى قابل احترام دانسته وحرف هاى دروغ واتهامات نتجاوز را نسبت به همه سادات مردود وكفريت كفته بودم واكنون كه دشمنان مشترك ما ازين جدال بى ربط ومضر ما استفاده كرده ودرداخل ما بنام باميانى كه مقالات تفريقه انكيزانه اورا قبلا انتقاد كرده بودم واكنون بنام باميانى وبا جهره أصلى أش درهمين سائت تحت عنوان حسن صباح مذهب جرس وحشيش با شخص أيرانى بنام جعفر رضائى به ياشيدن زهركشنده اغاز نموده اند واز تمام فرزندان روحانى امام ميخواهم كه همه مخالفت هارا كنار زده وازيكديكر يوزش ومعذرة خواسته ومتفقانه با قلم رستا ى تان با استدلا لا ت منطقى خود جواب اين دو دهرى ملحد را داده ممنون سأزيد.زيرا ملت متحد قوى است ودر افتراق دشمن ازما ضعف ماواختلافات ما سؤ استفاده ميكند وقسمى كه ديديم وبنا هوشيار بايد بود .سعادت خواه شما (احمد روشنكر )

    • آقای احمدروشنگر! گرچه نمیخواستم در زمینه ی سید های نام نهاد شما وارد بحث شوم ولی این اطلاعیه ی توهین آمیز وفتوای تکفیری شما مرا وادار ساخت تا از نقطه ی براهین اسلامی وقرآن ادعای سیادت وسید بودن را که شما ازان حمایت می کنید، بروشنی بکشانم که شما در بیراهه قراردارید وسخت اشتباه می کنید.منظور شما ازین دسته سادات این است که به محض آنکه کسی به سیادت انتساب پیداکرد و عنوان سادات را به خود گرفت، شرافت ذاتی پیدا میکند و قدرو احترام شان بر دیگران لازم است، هرچند مفسدوبد کاره باشد. آفرین بر این استدلال ومنطق وهرکه به این عقیده نبود اومرتد وملحد است باید مثل سید کیان که اورا " پیر" نمیدانستند،با آنان بر خورد شود. این فتوای تکفیری بیشتر در خور حال شماست تاآنانیکه میخواهند دامن مذهب پاک اسماعیلیه را از لوث بد کاران، مفسدان ومدعیان نسبنامه های جعلی پاک گردانند وبه همه نشان دهند که این مدعیان دروغین مذهب اسماعیلیه را در افغانستان بد نام، آلوده و لجن مال کرده اند از دین ومقدسات دینی برای خود دکان های پردرآمد ساخته ومذهب وعناوین مذهبی را وسیله ی فریب و تحمیق مردم وابزار آقائی وبرتری جوی خود قرارداده اند.
      از نظر اسلام، نسب به ارتباط خونی و نژادی چه به بنی هاشم تماس پیدا کند و یا سایر نژادهای عرب، مردود شناخته شده است. زیرا اسلام آنرا مولود دوران جاهلیت بشر شمرده و آیین احساب و انساب و افتخارات خانوادگی و موهومات طبقاتی را ملغی قرار داده است. در اسلام سیاه حبشی و سید قریشی برابر شناخته شده، تنها افضلیت را در گرو تقوی و خصایل نیک قرار داده است. چنانچه بلال بردۀ آزاد شدۀ سیاه پوست را در اثر وفور تقوی و اخلاصش به اسلام که نسبت لکنت زبان " ح " را درست تلفظ کرده نمی توانست و " حی " را " هی " می گفت، بر سرداران و سروران عرب مرجح شمرد و حضرت پیغمبر به وی امر فرمود تا اولین آذان اسلام را به گوش مردم جزیرت العرب برساند. این امر پوچی فلسفۀ نژاد برتر و تیوری حسب ونسب را تبیین میدارد. خداوند هیچکس را با نشانی بر سینه یا پیشانی اش که معرّف برتری یا فروتری اوباشد، نیافریده است. هیچ اصول و مبادی انسانی ویا کتاب مقدس که در آن افراد بشر بخاطر وضع تولد خود، یا نژاد و خون خود بر تر شمرده شود نمی تواند مورد قبول قرار گیرد. قرآن مجید کتاب مقدس مسلمانان این موضوع را چنین بیان داشته است:" گرامی ترین شما در نزد خدا متقی ترین شما است." (الحجرات، 13) وبقول آن دانشمند:واماتقوا تنها در عمل است که درک میشود .زیاد اند ایماندارانی که در عمل بی دین اند. خوب می اندیشند، اما زشت عمل میکنند، زیبا وخدا پسند وعظ می کنند، اما در عمل پابوس قدرت وپول اند؛ قشنگ نصیحت میکنند، اما خود مصداق پلیدی اند، دیگران را به توبه دعوت میکنند، اما خود با توبه پذیری بیگانه اند. اینست که تقوا در عمل روئیت پیدا میکند وتثبیت می گردد.
      بهمین ترتیب وقتی به فرمایشات بی مانند حضرت مولانا علی نظر می افگنیم نیز این حقیقت بدست می آید، آنگاه که بر خی از روساء قریش به مجادله بر خاسته و از عقیدۀ بی اساس خود طرفداری میکردند (ومی گفتند که آنان " میراث بر " افتخارات و فرزندان عزت و شرف هستند) امام علی با لحن تندتری به آنان اخطار کرد وواقعیت ریشه دار تری را گوشزد آنان نمود و این نکته را تذکر داد که آنان به " مرگ و گذشته " افتخار میکنند در حالیکه باید به " زندگی " افتخار نمود. زیرا که زندگی انسانرا وادار به کار و کوشش مینماید و باعث پیشرفت انسان صاحب همت میگردد و فر مود:
      " افتخار و عزت از آن همت های عالی است نه به استخوانهای پوسیده" یا " ارزش انسانی در کار نیکی است که انجام میدهد" ویا هم " شرف و افتخار با عقل وادب است نه به اصل و نسب. "(جرج جورداق امام علی صدای عدالت انسانی ص60)

      بنابر این، مطابق احکام قرآنی و فرمایش حضرت امام علی اصل و نسب نمی تواند ملاک اعتبار و مایۀ افتخار باشد و باعث مباهات و شرف گردد. اگر پیغمبر و امام سزاوار عزت و افتخار گردیده دلیلش فیضان نور خداوندی است که به آن مفتخر می باشند، و بجز از پیغمبر و امام دیگر کسی حتا از خانوادۀ امام هم نمی تواند نسبت قداست را بخود ببندد، قداست و بزرگی منحصر به " نور " است. در غیر آن از حضرت امام علی چهارده پسر و چهار دختر بجای ماند، اگر ملاک بزرگی و قداست را قرابت خونی و نژادی تشکیل می داد، درانصورت میبایستی همۀ آنان سزاوار اکرام و اجلال معنوی می بودند.در حالیکه چنین نبوده است، از کلیۀ آنان صرف کسیکه به تشریف فیضان "نور " امامت متصف گردیده بود، در خور اکرام و اجلال معنوی بود؛ بقیه در شمار افراد عادی. چنانچه محمد حنیفه پسر غیر فاطمی نسب امام علی به هوای نفس دعوی امامت کرد،عدۀ امامت اورا تایید کردند و پیروانش در تاریخ اسلام به نام کیسانیه شناخته شدند.لکن این دعوی از سوی حضرت امام زین العابدین تایید نگردید. بهمین ترتیب زید ابن امام زین العابدین وبرادر ناتنی امام محمد باقر، صاحب ملل و نحل درین باره می نویسد:": میانۀ زید و برادرش محمد بن علی باقر: مناظره ها شد، به سبب علم آموختن او از کسی ( یعنی واصل بن عطا) که نسبت به جد او علی مرتضی کرده بود، واصل بن عطا رییس معتزله اعتقاد فاسد در شان علی مرتضی داشت که علی مرتضی در جنگهای که با اصحاب جمل و اصحاب شام کرد و اوبه یقین از صواب نبوده" ونیزدر بارۀ شرط دیگری مذهب زیدیه یعنی خروج کردن و شمشیر بدست گرفتن امام، تا آنکه روزی امام محمد الباقر بوی گفت:" پس بنا بر مذهب تو، والد تو (امام زین العابدین ) امام نیست، زیرا که او هرگز خروج نکرد و این کار را پیش نگرفت.(ملل ونحل صفحات 203ـ 208)
      عقیل فرزند ابو طالب برادر حضرت امام علی نیز اصل و نسب و نژاد بنی هاشم را داشت آنگاهی که مطالباتش از سوی امام علی برآورده نشد نزد معاویه رفت و مورد استقبال او قرار گرفت. علاوتاً اگر نژاد و ارتباط خونی ملاک برتری و افضلیت آدمی را تشکیل میداد، درانصورت اموی ها و عباسی ها که نژاد ونسب هردو سلاله به عبد المناف تماس می گرفت، نیز در قطار قدسین و بزرگان معنوی قرار گرفته و اطاعت از ایشان بر همه واجب می بود.
      آقای روشنگر! یک چلنج دیگر هم بشما میدهم بیائید خون وDNA سید نام نهاد شمارا در آزمایشگاه علمی امروز به آزمایش بگیریم اگر کدام نشان بر تری، افضلیت ویا فرق بارزی نسبت به خون ویا DNA یک فرد غیر سید دران مشاهده شد، فتوای تکفیری شما قبول.در غیر آن بروید در پهلوی کتب فقهی و روایات ناکار آمد وبی بنیاد یکی دو جلد کتاب وظایف الاعضا یا انتروپولوژی را نیز بخوانید، زیرا ما در قرن بیست یکم زندگی میکنیم نه در قرون وسطی اسلامی.فهمیدن عیبی نیست، رنگ زردی ونفهمیدن عیب است.با احترام گل احمد

    • أقاى كل احمد !
      أكنون بصورت كامل متيقين كرديدم كه شما تكليف روانى داريد وازتحليل موضوع ترفه رفته به اتهامات موهوم مانند سوفسطائيان يونان باستان به جدل هاى بيهوده ومغرورانه شاد هستيد زيرا با دلائل وبراهين حرف هاى كاذبانه شمارا ذيلا به بر رسى ميكيرم !
      1دركدام جاى ازنوشته ام ادعاى قداست را به تمام سادات انجام داده ام جز اينكه تقاضا كرده ام كه ازتوهين يكديكر اجتناب كنيد وعليه ادعاى يوج جعفر رضائى وباميانى كه درين سايت بنام مذهب جرس وحشيش حسن صباح همه تان دست بكار كرديد. درحاليكه غير ازنوشته شما كه أداى دين كرده اى ومرا دران صحبت خود قلبا خوش ساختيد .ديكران درين بحث اصلا سهم نكرفتندو.ولى درين صحبت نوعى ازخود خواهى تام وبايك عقده كه ديده ندارى كسى ديكر نيز غير از شما ابراز سخن كند .وخودرا نابغه دوران جلوه داده ايد .
      ٢دركدام نوشته وبر رسى ام ادعا كرده ام كه سادات خوب وبد را برابر به امام بدانيد وبرعكس كفته ام وبلكه حرف خداوند ورسول كرامى اورا مصداق ادعائم قراردادم كه سيد امر وفرمان يذير نور جشمان من است وسيد كه با امام مخالفت كند وحتى مقام سيادت خودرا ازدست ميدهد ولى هفتاد يشت اورا كه درهجويات بد كو يان كه نكوهش كرده اند مزمت كرده ام كه اين هفتاد يشت ازحضرت بهترين عالم نيز ميكذرد ولازم نيست كه توهين وتحقير أميز به دو ودشنام أقدام كنيم ومن دران صحبت سادات را كه در أ قصاى دنيا زندكى دارند ولو برادر وفرزند امام باشد با سيد كنر وارزكان وكندهار وكيان وغيره ازيك بطن مطهر فاطمه وعلى مرتضى است ميدانم ولى ازبين يكى ازين سادات يك نفر امام روزكار است كه خورشيد نما احترامشً بالاى تمام سادات وبستكان وخانوداده امام متحقق ميكردد ودرغير ان أكر يكى از برادر ان امام باشد جنانجه در ادوار كذشته بارها اتفاق افتاده است .با امام مخالفت كند وفرقش با يك سيد كه در أفريقا باشد واو نيز امام را نشناسد يكى است ويس ميزان قرب وبرترى ان أكرمكم عند الله اتقاكم است وبس وايا درغير اين كدام ادعا قداست ديكر راكه اتهام نموده ايد ادعا كرده ام وحتى به سادات عظام يشنهاد كرده ام كه در امريذيرى وتقوا وأمام شناسى ورفتن به جماعت خانه ودادن مال واجبات به مكى وكامرياى كه امام بركذيده الكو ونمونه باشئد ايا اين صحبت هايم مخالف كدام اصول يذيرفته دينى است وتنها احترام به مقام انسان وانسانيت را تأكيد ميكنم ونمى خواهم به احدى توهين صورت كيرد .
      ٣درين اطلاعيه همه را بطرف اتحاد وقطع مخاصمت ها ويوزش خواستن ها ازيكديكر فرا خوانده ام كه خداوند امر فرموده است واعتصو بحبل الله جميعا ولا تفرقو را يشنها دكردم كه همه دست بدست هم داده عليه اين دودحرى كه بنام جعفر رضا ئى وباميانى است متحد شويد .كه در ان سائت عملا به مقام منيع امامت وتاريخ مصفامذهب توهينات صورت كرفته است . كه خوشبختانه نظريات مستدل شمارا خواندم واين مقالات علمى شما سبب شد كه ازهمه بخواهم دست بكار شوند به عوض دشنام به كل احمد لازم است در دفاع ازتاريخ ما درهمكارى واتحاد از تخريشات قبلى فاصله كيريم كه دشمنان مشترك ما از فاصله هاى ايجاد بين ما استفاده ابزارى ميكند وايا اين نظريات كجايش به مذاق جناب عالى خوش نخورده است وشما به جاى إحساس درد مشترك تقاضا داريد كه هيرو ئى ميدان معركه را به شما دودسته مبارك باد كويم وبلكه هرانسان قلم بدست وأهل تحقيق وظيفه دارد وبا خود بيايد كه جنجالهاى ذات البينى ما به جى اندازه مارا درخورد سبكسران فاسدكه مانند كفتار امادكى ضربه زدن را بما دارد كرده اند .وما ناكذير هستم كه از مواضع خود مصممانه دفاع كنيم وبه قطع حركات تخريش كرايانه كه عامل فاصله كردد كرديم ودر انجام يكبارديكر أزشما خواهش دارم كه يك نظر ويا أرتيكل را درست ازريابى كرده وسيس موضع كيرى نمائيد ومن با نظريات وكاوش وتحقيقات تاريخى كه ريفرينس كونه به بحث ميكيرى ارج ميكذارم وتنها طرفدار موضع تند وشتابنده نيستم به اميد توانائى دوستان در دفاع قاطع عليه نظريات مخالفين با احترام (احمد روشنكر )

    • بيائد كل احمد با اين مخالفت با سيد راكه داريد dnaشمارا لا برتوار كنيم كه نباشد همين هم جشمى ورقابت غير سالم شما كدام سيد خونش در ركهاى خودت فوران وغليان داشته باشد كه كفته هم نمى توانيد ودردلت هم أشكار است كه من هم سيد هستم ولى جرا مردم به من احترام ندارد ولطفا اين مشكل را با مادرخودحل بسازيد ودرغير ان جى خيانت. جسمى اكر درحق خودت صورت كرفته وانرا نيز ازخود سوال كنيد ومانند حيوانات زنجيرئ جرا بالاى سيدها عصبي هستيد ؟ورنه همه نوشته هارا كه من ديدم ثبوت احترام به امام است كه امام سيد است وسيد بى مانند ويكانه سيد كه نور است وبركت وسيد مخالف امام مرتد است ومخالف سيد بدون دليل هم ديوانه وعقده مند .زيرا اين سيد است كه امام ميشود وغير ازنسل سيد كدام هزاره امام نمشود .جهان كير 

    • دوستان عزيز مخصوصا كل احمد خان !
      حرف مشهور است كه با مردم جاهل كوجه بدل كردن حرفيست مدبرانه وسنكى راكه توان بلند كردنش رانداشتى انرا درجايش بكذار وراهت را تعقيب كن كه از منزل مقصود باز نمانيد ومن تلاش خود را نمودم وبدور باطل بر خوردم كه نه تحمل هذيان جهانكير شيبرى را دارم ونه هم فحش يكديكر را ونظر يات شما كل احمد خان نيز به مردم جاهل اثر كذار نيست وبهترانكه خودرا با اين مخمصه كرفتار نسازم در حاليكه به همه فأميل هاى محترم احترام دارم وازاين سائت جز تعفن وزهر ديكر كدام فضيلتى را سراع ندارم ومن منحيث يك ادم مستقل وغير جانب دار در لجن زار أضداد ويارادوكس مبطل خودرا غرق نميسازم وتنها به تعقيب أثر ات علمى وتاريخى اكتفا ميكنم ووظيفه اتنيك شناسى را به جهانكير ومجيد واكذار ميكنم .زيرا به مبحث مورد نزاع ما كه هما نا موضع كيرى علمى ومدلل عليه جهليات وبرجسب جعفر رضائى وباميانى در مورد حسن بن صباح حجت مبتكر وارمان كراى عصرفاطميان والموت سر افراز است ارتباط نداردو زيبنده ييروان راه ان راد مردان زنده نام نميباشد واين بنظرم درست خواهد بود كه از دشنام كران خودرا فاصله دهم ونمى خواهم استد لا لات اكادميك را با حرف هاى بازارى ولجام كسيخته مخلوط كنم زيرا بقول معروفى ( با بدان منيشين كه در مانى. خويذير است نفس إنسانى) به اميد رشد شائسته سالاربأعوام با ادب واخلاق نويسندكى .!زيرا كفته اند( أدب كاهيست زير اسمان از عرش نازكتر. نفس كم كرده مى ايد جنيد وبا يزيد اينجاه با احترام( احمد روشنكر )

    • آقای احمد روشنگر! اگر نوشته ی من باعث ناراحتی شما گردیده باشد معذرت میخواهم. در معتقدات امروزی اسماعیلیت مقام، منصب، درجه وحدود اصلاً جای ندارد.بلکه صرف دو مقام وجود دارد:" امام وجماعت" در بالا امام است ودر پائین جماعت، بین این دو هر اندازه القاب وعناوین ماننددیوان، وزیر، اعتمادی، رای، مکی،وکامریا و اداراتی همچون کونسیل غیره وغیره وجود دارند همه وهمه خدمت گذار امام وجماعت اند هیچگونه قداست معنوی وروحانی ندارند، البته ارج ومنزلت خدمت صادقانه و بی شایبه ی خدمت گذاران از نظر امام پوشیده نمی ماند، و پیام فوق نیز همین نظر را به توجیه میگیرد وآنانی را به نقد میگیرد که در صدر محفل می نشینند و دست خودرا برای بوسیدن درازمی کنند ومردم عوام نیز با برداشت قدسیت سیادت دست بوسی میدهند و صلوات که مختص پیامبر وامام است به او صلوات میفرستند.
      امادرمورد نوشته ی آقای جعفر رضائی در مورد حسن صباح که اصلاً اقتباسی از کتاب درخشش های تیره نویسنده ی ایرانی آرامش دوستدار در سایت کابل پریس بود که پیام های له وبر له ی آن نیز به نشر رسید. کسی به نام مستعار بامیانی انتقادهای کرده و از قول احسان طبری تیوریسن حزب توده ی ایران مطالب ضدو نقیضی را در باره ی حسن صباح اقتباس کرده بود، در جواب او من نیز پیام های گذاشتم و مطالبی را که احسان طبری در باره ی سازماندهی عالی، وکارنامه های قابل قدر حسن صباح نوشته بود و بامیانی عمداً آنرا از قلم انداخته بود، در سایت نوشتم. و لی در آنوقت این همه نویسندگان سینه چاک خانواده نادری که سید منصور زمانی خودرا همانند حسن صباح تراش میکردو حالاتبلیغ چیانش اورا با حسن صباح مانند میکند وصلوات میفرستند، کجا بودند که به ردنظر اومی پرداختند. شما آقای روشنگر که بامیانی پیا م دهنده ی فوق را با آن بامیانی یکی دانسته اید آیا متیقن هستید که این فرد نیز همان بامیانی است؟ آیا فتوای تکفیر شما تحت عنوان "دودهری ملحد" ودعوت از نویسندگان که بر ضد آنها مطالب بنویسند،آنهارا تحریک وجری نخواهد ساخت که بر ضد آئین ومعتقدات اسماعیلیت که در کتب جدلی مذهبی به وفرت وجود دارد، مطالب ضدونقیض بنویسند. آیا برچسپ وحشتناک واژه ی "ملحد" را که خلفای اموی وعباسی ازان بحیث چماق کفر وتکفیر وابزاراعدام برضد آزاد فکران، دانشمندان، حکما ی آزاد اندیش و مخالفین آن دو خلافت بکار میبردند مطمح نظر قرارداده ای؟ چه ضرور که امروز در حالیکه امام ما پلورالیزم را در سرلوحه ی بر نامه ی کار های خود قرارداده است، با دیگران مناظرات مذهبی را راه بیندازیم. امروز دین وعملکرد دینی شدیداً تحت سوال واقع گردیده ودر همین سایت مناظرات وتخطه ی ارزشهای دینی عملاً دیده میشود، لازم نیست که مناظره مذهبی برضد طریقه ی خود مان را نیز موجب شویم. اگردرباره ی خانواده ی کیانی ما مطالبی نوشته ایم ومینویسیم، این خانواده در حالیکه در تشکیلات امروزی اسماعیلیه هیچ ارتباطی ندارد، دست به اغواگری زده، سبوتاژ را پیشه ساخته، به عنوان سید به خود قداست مذهبی قایل شده وخودرا سزاوار صلوات فرستادن می پندارد، تحت پوشش خوجه ستیزی وادارات امامتی علناً بر ضد امامت اسماعیلی مبارزه ی دروغین و ابلیسانه ی را راه اندازی کرده است. حزب و حزب سازی در طریقه اسماعیلیه جداً منع گردیده، ولی این خانواده ی روحانی نمای ریاکار حزب ساخته و با وجود این ضدیت علنی با دساتیر مذهبی خودراعلناً رهبر روحانی فرقه ی اسماعیلیه ی افغانستان در مدیا و مطبوعات جامیزند. سید وسادات ساخته وپرداخته دکانداران دین و مغازه داران ارزاق است هیچگونه توجیه ی دینی وعقلانی ندارد. تبصره وارایه ی نظر در ین مورد و قایل شدن ارجحیت نسبت به آن ره بجای نخواهد برد. با احترام گل احمد

    • أقاى كل احمد خان !تشكر ازنظرياتت وبا تفاوت كمى طرز ديد شمارا موافقم ولى در كامنت اول اين اقاي جعفر عليزاده به كففريت ما نظر داده است كه من أبعاد اعتقادى خودرا درجواب ان نوشتم واورا ملحد به اين معنى كفتم كه شخصا من إمامان ١٢كانه شعيان را تا شش امام نخست كه يكجا هستيم وبربرحق بودن شان استدلال فكرى مشترك داريم ودربعد عبادى نيز در كلمه توحيد وأقامه نماز روزه وحج واذان نظر موافق داريم ودعائم السلام ذكر إحلال والحرام مؤلف القاضى نعمان المصرى را با توضيع المسايل موافق ميدانم وامامان مابقى انهارا نيز فرزندان زهرا اظهر س ميدانم وبه انها احترام قائل هستم وبا كار نامه هاى شان تا حدودى اشنائى دارم ولى غير از امام اسمعيل كه خودم معتقدم كه امام برحق ومنصوص است وسير تحولات ويئس أمد هاى ان ايا م راخوانده ام ولى هيجكاه مانند اين متعصبين بى احترامى نكرده ام ويلوراليزم را نيز باور مندم وموضوع صلوات مخصوص إمامان است وساير سادات متقى وامر يذيرراشامل ان ميدانم ولى خاص براى افراد وأشخاص را صلواة فرستادن نوعى ازبرداشتهاى غلو أميز محض ميدانم كه با اين طرز كار بدون موقف ومسؤليت بذيرى را صلاح ندانسته وانرا محكوم هم كرده ام ولى هيجكاه سادات را خودتراش نميدانم وبه جهل نسب شان مخالفم وشرط اساسى را كه امر امام احتوا ميكند باورمندموومخالفت با إمامان را( بغى )ميدانم وعقائد شرك الود غلو كرانه را رد كرده ام واين را نيز تأكيد كرده ام كه سيد انست كه هم ازنسل ونثراد وهم ازكردار واعتقادات سيد باشد واكر بخش دوم را نداشته باشد به نياكانش نفرين را حق ندارم وشخص خودش راانتقاد ميكنم ودرين اصول فكرى خود بدون ريا وترس ادامه ميدهم وبا نظريات اكادميك شما دربعد تحقيق سخت مائلم وخوش مى شوم ولى سيد ستيزى شديد را طرفدارش نيستم وكوشش كنيم كه خط فكرى فراكير درجهت اعتقاد خاص وبى مانند را به إمامان رادرجامعه تلقين كنيم وسادات امر يذير را از راه احترام نه به مفهوم قداست تشويق بيشتر در يابندى به اصول وموازين سازيم شراب وزنا وظلم را كه عامليش سيد ويا هرديكر باشد محكوم كنيم واز اتهامات وجعل كارى ها عليه تمام فرزندان روحانى امام بير هيزيم ونكذاريم كه در اثر برخورد هاى سليقوى ما افتراق را درجامعه خود سبب كرديم وازدوروي وفريب فاصله داشته باشيم صداقت وراستى را درجامعه بيك اصل مدرن تبديل سازيم وهذيان كويان سبكسر را جلوكيرى كنيم حرف مشهور است كه يخن بشكافيم وتمبا ن كشى را طرفدار نياشيم ودر تعهدات خود وفا بهد را ملاك قرار دهيم .با درود وتحيات (احمد روشنكر )

    • شمه ی ازکار نامه ی ننگین سید منصور
      ندیدی که ایزد چگونه گرفت xx عقابت به خفاش شب گشت جفت
      همان تسبیحی با ریاو دروغ xx به جانت شده آتش و دود وقوغ
      تو از نصف شب تادم نصف روز xx بودی در ریاکاری و سازو سوز
      به ظاهر عجب جلوه ها میکنی xx به باطن روی خود سیاه می کنی
      نترسیدی تواز خاطر تیز چنگ xx به سرعت عقاب و به تندی پلنگ
      ندانی تو فرق حلال و حرام xx اگر بوده گویش جواب سوال
      نییه همسرت دختر بختیار xx قسم میخورم من به پروردگار
      بود دختر ناصر رهنما xx که ناصر برادر بود بر شما
      خبردارم از قصه ی خُرد وریزxx زِ طفلی به خود داشتم ذهن تیز
      همیشه سید ناصر عشوه گر xx به آغوش معشوقه شب را سحر
      حقیقت همین است نباشد دروغ xx شرابُ کباب بود خالی زدوغ
      قسم بر خداوند ارضُ سما xx اگر حق نگویم شوم روسیاه
      دی اِن اِن نما خون خانم خود xx شوی آگه از اُخوت شوم خود
      زوحشت کشی آن زمان بالُ پرxx به انسان روانیست جز گاو خر
      همین شیوه ی زندگی شماست xx نکاحت بدخت برادر رواست
      شما سبقت از کار هارون رشید xx که او لذت عمهِ خود چشید
      من ازتو نمایم سوال دیگر xx به شورا چه کردی تو ای بی هنر
      نشینی به کرسی به مانند بت xx نیه ارزش کارت یک برگ توت
      بود حیف آن موتر نام دارxx که منصور منفور اورا سوار

    • من به عنوان یک فرد غیر اسماعیلیی با شناخت نسبی که از خانواده سید منصور داشتم باعث شد تا نظریات که درینجا گذاشته میشود بدقت بخوانم. در گذشته ها هم حکایات در مورد اینها شنیده بودم. اکنون تقریباً صد در صد مطمئین شده ام که فامیل کیانی از دایره انسانیت و اسلامیت خارج اند. نصر الدین از پلخمری

    • ازین احمق که نامش را "جهان کیر" بجای "جهانگیر" مینویسد چه توقع استدلال منطقی داشته باشیم.

    • احمق إيه ككشه كوست بى نامك مردار وشايد مرا كول زده باشئد همان نسل خر هستى ميدانم مجيد نام بدلى تو است واكر مردى ادرست را معلوم كنيد ومانند زنها از زير حجاب اي ات بيرون شو( جهانكير )

    • برادر محترم نصر الدين خان ازيلخمرى !
      خوب است كه دريلخمرى زندكى داريد وهمه اين خانواده را ازخرد وبزرك ديده باشئد وبعد ازانها مجاهدين وطالبان واندرابى ها امده اند وحال هم نوبت جور به مردم خوست وفرنك است اكر وجدانى قضاؤت كنيد بيك نتيجه مثبت ميرسيد ولى ما مر دم هزاره اكر خود ما خوب مي بوديم وبيكى ديكر خود دست كيرى ميكرديم وكارهاى بى معنى مارا ازحاتم أرباب اسلم درجشمه شير هم ديديم وازشما خواهش دارم كه به حرف وادعاى ما مردم باور نكنيد كه ما قوم ارجل هستيم وأب صد دره را خورديم ومن يك مدت درغندتويجى فرقه ٨٠وظيفه داشتم ومردم يلخمرى را مي شناسم مردم خوب هستند ومن خاطره نيك ازمردم شريف يلخمرى رادارم وخداوند اززبان بد كويان ودروغكويان همه را حفظ كند ..برادر شما تورن( دلجمع )فعلا در منتريال كانا دا

    • أقاى شاعر ناحق نكر بمكانى ،
      شما مردم اكثر دركراجهاى محمد زائى ها وبرادران اهل هنود تولد شده ايد ومادر وزن تان خانه خدمت شان بود وطبعا ان مردم ثروتمند وعياش هم بودند ودران وقت دى ان اى نبود وشما هم جديد بنام ان اشنائى داريد. واكر فرزندان خود وشمارا دى ان اى كند. كه به فكر من اكثريت قاطع شما ممكن نثراد محمد زائى وأهل هنود باشئد .زيرا درين شعر قسم خورده ايد ومردم شيبر تا من ياد دارم دركابل صاحب خانه كلى بودند واست. ولى شما مردم بهسود كالو ونيك ئى درين كراجها زندكى داشتيد ومن منتظر دى ان اى شما هستم درمعائينه خانه ام درتورنتو .دوكتور جهانكير متخصص دى ان اى

    • آقای نصر الدین!
      درشعر فوق که عملکرد سید منصوررا نسبت به دختر برادرش "گلچهره" بیان میدارد،جای تعجب نیست زیرا وی میراث بر پدرخوداست. طوریکه قبلاً نیز تذکر داده بودم سید نادر خان پس از یک مبارزه ی شدید خانوادگی شجاع خان مشهور به شیر آغا را از حق جانشینی پدرش محروم ساخت واورا تبعید کرد ووی مدت 17 سال در قلعه ی در شیبر زندانی بود، زنش را به نا م "بی بی حریره" که برادر زاده اش بود واز زیبائی ومقبولی بر خوردار در حرم خود آورد و تا پایان عمر شهوت حیوانی خودرا توسط او مرفوع می ساخت.
      پدرگلچهره به نام بختیاری از منطقه ی شیبر مرد نسبتاً آرام ومطیع وبقول عامیانه گوسفندی ومادرش به نام آفاق زنی زیبا،مجلس آرا، غزلخوان ومعشوقه ی سید ناصر بود، و هوای همسری اورا در سر می پروراند. ولی سید نادر خان نسبت نژاد هزاره بودنش اورا ظاهراً به عقد بختیاری در آوردو در عمل معشوقه ی سید ناصر باقی ماند. وقتی سید ناصر از موضوع گلچهره و برادرش سید منصور آگاه شد اورا از عروسی با گلچهره بر حذر داشت که او دخترش است ، ولی سید منصور در جوابش گفت نیمی از مردمی شیبر از نسل توست، حالا اورا از نامزادش جداکرده وبا او همبستر شده و به نام "مستوره"مسمی کرده ام
      آقای نصر الدین! درینجا باید متذکر شوم که مذهب راستین اسماعیلیه ازینگونه اعمال نکوهیده وفاجرانه که اخلاق و معنویت جامعه را به خرابی می کشاند، مطلقاً بیزار است. اصل پاکی و صداقت، برادری و خواهری واقعی، روح وحدت و یگانگی و خدمت گذاری در سرلوحۀ برنامۀ این مذهب قرار دارد.
      ولی تراژیدی جامعه ی اسماعیلیه ی افغانستان درینجا است که مدیریت نالایق و عیاشی که خود را ازطریق زور وزر در رأس این جامعه ی ناآگاه وبی سواد عَلم ساخته جامعه را به سوی بیراهه میکشاند، ودر نتیجۀ رهبری منحرف جامعه نیز راه انحرافی را می پیماید، و این مدیریت منحرف بجای تعمیل و تحقق راهنمایی امام به تعمیم و رواج " کیش شخصیت " خود درلباس مذهب مبادرت ورزیده است. و با اغتنام از موقعیت نا آگاهی جامعه، از جهل و بیدانشی جامعه کمال استفاده را نموده و با پوشیدن حجاب مذهبی و نقاب دینی افراد و آحاد جامعه را بیرحمانه بر مدار خود می چرخاند و به استثمار و استحمار آنان پرداخته ومی پردازد.
      درینجا این سوال پیش می آید که چگونه حجابی؟ البته حجاب باور به مبادی، به عقیده و به مذهبی که در باطن به آن ایمان نداشت وندارد، ولی به اقتضای مصلحتی از ایمان دم میزد ومیزند؛ در موازین اسلامی به این نوع عمل اصطلاح " منافق " بکار رفته است. منافق کسی است که در باطن به چیزی و امری ایمان ندارد، اما به اقتضای مصلحت از ایمان دم میزند و خود را مؤمن وانمو د میسازد. بخاطر اغفال جامعۀ فاقد تفکر و تعقل، در انظار مقدس بازیرا در می آورد؛ در حقیقت و نفس الامر دشمنی است در لباس دوست و منافقی است در لباس تقوا که احساس مذهبی مردم مغبون را در دست داشت ودارد و بر جامعۀ مغبون حکومت میکرد ومیکند.

      اما اگر جامعه سنن گوناگون جاهلی و افکار غیر مذهبی و عقاید مسخ شده از مذهب را که دران محبوس و محصور مانده ، شکستانده بتواند، وهم اگر ادراک و تفکر را که متمایز کننده ی انسان از حیوان است به کار گیرد ، تمیز نیک و بد، منکر و معروف را پیدا کند ، آنگاه از نحوۀ زندگی اشرافی این مرجعیت که جز بزم و طرب و خوشگذرانی، فسق وفجور چیز دیگری در مدار آن راه ندارد، به چنین نتیجه و بر داشتی میرسد که عیاشی و خوشگذرانی وفسق و فجور با مذهب راستین ملازمه ندارد، باید در تحقق مبادی و اصول حقیقی مذهب تلاش ورزید، وبر سینۀ این مرجعیت عیاش و هوسران دست رد نهاد.
      مبارزه و تلاش وروشنگری ما نیز درهمین راستا قراردارد که خانواده ی نادری یا کیانی با این گونه اعمال ضد دینی واسلامی خود ازدایره ی انسانیت واسلامیت بکلی بدور اند، لذا افراد وآحاد این جامعه ی نا آگاه باید بخود آیند وبه شناخت برسند زیرا شناخت عامل اصلی زدودن جهالت وناآگاهی است. با احترام گل احمد.

    • أقاى كل احمد يس ازادعاى كاذبت كه يكى از داعيه داران محرومى شير أغا يسر سيد تيمورخان برادر سيد نادر خان بود كه موصوف نسبت ضعف عقلش به سيد ديوانه معروف بود وسر حلقه اين داعيه داران صاحب داد مهرى است كه با اين رندى خود خودرا افشا ساختيد وازما دور هم نيستى وسوابق خودت وخانوادكى بمامردم شيبر معلوم است وحرف بى تميزى ونالايقى شما به همه معلوم است بحرف فردوسى زدى تيرو يكتيرراكوش كن. .غم وشادى أز دل فراموش كن. .دلجمع قوم شيبر مانتر يال واكر مرد هستى با مردم شيبر با اين دسيه تثبيت نطفه مقابله كن

    • برادر محترم دلجمع خان بسلامت باشئد !
      اين صاحب داد مهرى تنها نيست ومن جندى قبل تعداد ديكر ازين سك هارا كشف كردم ولست شان نزدم است وبا اتهام به سيد نادر خان ودختر بختيارى تنها ضديت ودشمنى را بأ. سيد ها نى بلكه هر شيبرى كه غيرت ناموس دارى را داشته باشد متحد شويد ويك قيام نيستى وفيصله كننده را با مريدان غلام شاه انجام دهيم واين كل احمد صد درصد صاحب داد مهرى بى ناموس است برادرت( جهانكير)

    • آقای دلجم خان قوم شیبر مونتریال! اول حدس دانی ات را پاک ومصفا گردان تا خوبتر وبهتر تر به کمال مطلوب برسی. دوم یکی دو جلد کتاب دستور نویسندگی را پیداکن و سطح فارسی نویسی ات را کمی ارتقا بخش تا درک گردد که پیام های بی سرو ته ات چه مفهومی را میرساند. مثلاً ازین کلمات " یکی از داعیه داران محرومی شیر آغا" چه چیزی را میتوان استنباط کرد. سوم اینکه این صاحب داد مهری کی است که سر حلقه ی این داعیه داران می باشد، آیا کدام " مرجعیت " جدید است. بار اول است که نام مبارک اورا می شنویم از نوشته ی شما چنین معلوم می شود که اورا می شناسید لطفاً مارا با شخصیت یا با آراء و نظریات اونیز آشناسازید.
      همچنان به آقای جهانگیر خان! اگر فرموده ی شما درست است که این گل احمد صد در صد صاحب داد مهری است، ما که تا حال با او معرفت نداشته ایم از برکت کشفیات شما با او آشنا می شویم، امید میرود مارا مرهون این کشفیات بکر تان ساخته ممنون سازید. اما در مورد دختر بختیاری ومادرش لیلی بای که زن با سوادو دارای حسن خط خوب بود ونیز شوهرش میر غلام محمد خان وکیل که در به قدرت رساندن سید نادر خان نقش برجسته ی داشت ونیز پسر ش وکیل احمد جان که در زمان دموکراسی تاجدار یک دوره در ولسی جرگه وکیل بود ونیز در زمینه ی مراتب وفاداری وخدمت گذاری ایشان به خانواده ی سید کیان معلومات زیادی دارم که بعداً به آگاهی تان خواهم رساند. ولی این نکته را نباید ناگفته گذاشت، هتک حرمت ناموسیی واضح و معلومی را که سید منصور نسبت به این خانواده از قوم عادل انجام داده، بجای اینکه شما علیه او به افشاگری وبرملا ساختن اعمال و کردار او همت بگمارید، فحش دانی خودرا بالای دیگران خالی میکنید، گاهی مانند انسانهای خیالپرور مرا از گروه سید احمد بر خوردار دانسته و فحش ودشنام نثار میکنید و اینک مرا صاحب داد مهری نام تصور کرده خط و نشان می کشید وعامل را بجایش گذاشته ومعلول را مورد تهمت وبهتان قرار داده و واژه های رکیک و بازاری را زینت بخش نوشته ی تان می گردانیدکه به هیج نتیجه ی منجر نخواهد شد. علاوتاً نه مانند شما تربیه ی فامیلی دارم ونه مرام رو شنگری ام به من اجازه میدهد که به فحش ودشنام بالمثل متوسل شوم، البته خوانندگان سایت خود قضاوت خواهند کرد. بااحترام گل احمد

  • حکایت دیگر ازخاندان سید منصور!

    قبل از دست گیری برادران سید منصور توسط افراد حفیظ الله امین، این خانواده در کابل به خانۀ شخصی بنام غلام سخی که از مردم بهسود پشت بند بود پنا برده بودند و بالاخره از همانجا اسیر شدند. کمک های غلام سخی باعث شد که خانواده سید منصور بعد ها هم با پسران غلام سخی روابط فامیلی داشته باشند.

    رفته رفته، سید جعفر پسر سید منصور عاشق زن شیر احمد پسر غلام سخی که از مردم پشتون کابل بود، گردید. کار بجای کشید که زن شیر احمد را سید جعفر بخانۀ خود برد و برنامه قتل شیر احمد را ریخت. شیراحمد نزد سید منصور عارض شد ولی نتیجه نداد تا اینکه آن بیچاره از ترس و ننگ زمانه به کویته پاکستان مهاجرت کرد و فعلا هم آنجا زندگی میکند.

    خانم دیگر سید جعفر که دختر سید ناصر است، ازین مسئله وقتی آگاه میشود که بعد از اشغال کیان توسط طالبان، تمام خانواده سید منصور به هلیکوپتر که احمد شاه مسعود ارسال کرده بود سوار میشوند. سید جعفر اول او را نوکرش معرفی میکند ومیخواهند او را با خود نبرند ولی آن زن فریاد میزند و مسئله را افشا میکند که سید جعفر از او بدون نکاح شرعی صاحب چند فرزند شده است. بالاخره خانواده سید منصور مجبور شده و وی را باخود میبرند.

    آیا نیکی کردن به این خاندان جفا بخود نیست؟ کسی که جانش را بخطر انداخته و اینهارا در خانه اش پنهان نموده بود کارش بجایی کشید که ناموسش را به زور به خانه خود بردند. این نه تهمت است و دروغ، حقیقتی است که همه میدانند.

    • بجواب باميانى !
      ما ازين جرنديات تو هيج ندانستم كه ازكجا دست مزد.جعليات خودرا بدست مى أوريد ؟كه درهمين سائت دربخش مقاله جعفر رضائى در مورد حسن بن صباح جعليات شاخدار وحتى ادعاى كفريت نمودى كه كل احمد وروشنكر هردو بجواب شما با استفاده ازمنطق واستنادتاريخى يرداخته است وهيج ادعاى كاذبت قابل باور نيست ومن سيد جعفر را ميشناسم جز ازيك خانم وسه اولاد وانهم ازيك خانمش ديكر سراع ندارم اكر مشكوكيد ازخانم خود واولاد هايت دى ان اى كرفته ميتوانيد وانكاه مطمئن خواهيد شد .وشما كفريت خودرا دران مقاله ثابت ساخته ايد ضرور به روسياهى بشيترت نيست .دلجمع از مانتريال

    • آقای دلجمع! تخلص و نام مردم زیاد باهم شباهت دارد. کسی که در جای دیگر با استفاده از تخلص "بامیانی" نظر داده است، من نیستم و من مقاله را که در مورد سخن گفته ی اصلا نخوانده ام و نمیدانم که چه نوشته شده. اگر فرصت بود آنرا خوانده و جواب خواهم داد.

      ولی سخنان را که در مورد بادارت گفته ام صد در صد راست است. اگر در مورد جاپان معلومات نداری این بدین معنا نیست که جاپان وجود ندارد. بجای اینکه بمن تهمت دروغ گویی بزنی، از بادارت بپرس که این دروغ است یا راست.

    • أقاى باميانى !هركى باشئد ولى عقده مند هستيد جراكه دربين قوم بسيار كيها است ولى هيج كس به انتر نيت نينداخته وشما ديديد كه درمورد خير زاد كه شناخته شد از زبان جهانكير جى نبود كه نشنيديم وان ادعايش دروغ هم نيست واكر شما شناخته شديد سير ويياز شما نيز اكر مائل به ادامه جنين اتهامات باشئد معلوم خواهد شدولى در مورد سيد جعفر كه برايم بادار كفته ايد اكر جهره مباركت معلوم شد إنكاه من دانم وشما اكر من غلام باشم يروانيست .وشايد شما غلام زاده وكنيز زاده خواهيد برامد با احترام دوست شما( دلجمع )

    • آقای دلجمع! در مقاله ی آقای جعفر رضائی راجع به حسن صباح کسیکه پیام گذاشته بود "جعفر علیزاده" از بامیان بود، اما آنانیکه به جواب جعفر علیزاده پیام گذاشتند بطور خلاصه بامیانی نوشتند که تا پایان نوشته ها به نام بامیانی تذکر رفته بود. مقاله متذکره در همین سایت موجود است وشما میتوانید روی نوشته های برجسته ی " عقاید وباورها " کلیک کرده ومقاله و پیام مورد نظر را به خوانش بگیرید. فرضاً اگر پیدانتوانیستید دوباره بهمین سایت پیام بگذارید من تمامی آن نوشتها و پیام هارا دون لود کرده ام و شمارا درجریان میگذارم. ولی چه بهتر که اول موضوع را درک کرده وبعداً ازروی ادراک به نوشته یا پیام مبادرت ورزید. زیرا وجه امتیاز انسان از سایر جانداران کره ی زمین خرد یا نیروی ادراک است. موفق وموئید باشید.

    • به يقين كه درست ميكوئيد أقاى باميانى من ان سائت را كاملا خوندم وممكن اوشخص ديكر است وجى خوبست ماوشما قوم هستيم وهر مسله را با منطق وحرف ادبانه وبدور از تعصب وتنك نظرى مانند عضو يك جامعه روحانى كه داراى باور هاى مشترك هستيم .حل كنيم .دوست شما( دلجمع )

    • برادرک بی نام و نشان!

      من هم با شما کاملاً موافقم که ما نباید ازین تکنولوژی معاصر سؤ استفاده نموده افراد با شخصیت و روحانی را با نظرات عقده مندانه و عاری از حقیقت مسخره نماییم. شاید تمام آقایان که طرفدار و یا مخالف سید کیان هستند دقیقاً چنین مفکورۀ را داشته باشند.

      به نظر من، مخالفان سید کیان، این نظریات را نه بخاطر این که سید کیان را بد نام کنند، بلکه بخاطر افشا هویت اصلی آنها می نگارند. بناً ادامه این بحث ها زیاد هم بد نیست. بگذار مردم ما آگاه شوند و بدانند که این خاندان چگونه از عقاید، مال، موقف اجتماعی و سیاسی شان در طول تاریخ سوء استفاده کردند.

    • آقای سنگ شکن عزیز!
      از اینکه این حقیر را برادرک خطاب نموده اید جهانی سپاس اما!
      من گرمی و سردی دنیا را بسیار دیده ام،اگر مبالغه نشود شاید هزاران هزار شاگرد را در این جامعه(افغانستان) تقدیم نموده باشم که امروز مایه سرفرازی این کشورو مردم میباشند وخوب و بد را از تجارب روزگار خوب میتوانم از هم تفکیک نمایم.
      مردم ما هم الحمدالله بسیارآگاه و خردمند استند وهنوز هم تمام تحولات مذهبی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی قرن گذشته و قرن فعلی را بخوبی بیاد دارند وتمام جریانات و اوضاع را میتوانند بخوبی تحلیل وتجزیه نمایند وهمچنان خدمتگاران وخایینین جماعت هم به مردم معلوم دار میباشند.
      باز هم بتکرار شعر قبلی را مینویسم که شاعر فرموده اند:
      دشمنی میان دو کس آتش است============سخن چین بد بخت هیزم کش است
      ما همه موافق و مخالف همدیگر، مرید یک امام بوده،استیم و خواهیم بود وروزی همه ما متحد ویک جماعت واحد خواهیم بود انشاالله در صورتیکه ما واقعآ یک دیگر را بپذیریم، از اتهامات پرهیز نماییم وهدایات و فرامین امام زمان را با قلب و روح پاک بالای خویش تطبیق نموده و یک دیگر را متهم و با هم لجاجت ننمایم
      ما همه خوب و بد برادر همکیش و هم مذهب میباشیم
      خداوند همه ما را هدایت نیکی عطا فرماید

    • اقايان با نام ونشان وافتخارات تاريخى سنك شكن ها !
      تاريخ فراز ونشيب سر زمين جنجالى افغانستان را ومذاهب خودرا همه ميدانند كه كى كى بوده اند ؟وبه دول سياسيون كى رقص بوزينه واردرهر شرائط مشق وتمرين كرده اند .واين شخصيت كشى هارا نيز منبع والهامات أش را همه به رؤشنى ميداند وبه خداوند سوكند است كه سنك شكن جان من ترا دقيق ميشناسم واين سيد سرور تقلبى را نيز ميشناسم واين صاحب داد مهرى را كه درين دوروز أفشاه شده وجهره هاى هريك شما أفشاه است وضرور به اين همه دسايس تخريش كننده كه اززبان مرده ها شهادت كرفته ميشود ومردمان. بأعزت وباوقاررا با حرف ساخته ويرداخته بد كويان نه تنها اسيب رسانيده ميتوانيد وبلكه محبوب هم ميسازيد وميزان مورد ظلم قرارطوبته ها را ازسياق تخريبات شرم اور همه بدرستى ميدانند ومردم اين عصر درزمان جنك سياركان وميديا مدرن زندكى ميكنند .ودوران حجر ديكر به يايان رسيده است .حرف وخوب را از بد هركس تعقل تشخيص انرا دارد .وضرورت مندى تأكيد قشر وآبسطه شمارا نيز بدرستى استشمام كرده ميشود .واين برادر كه با مصفا قلب يشنهاد قطع مخاصمت را دارد واورا بباد مسخره ميكيريد وفكر ميكنيد دنيارا مانند بقه أبى كه در جاه عميق موقعت داريد مى بينيد .وانطوريكه شما مى بينيد نيست ودنيا جذر ومد هاى زياد را نؤيد ميدهد ديده شود جى ميشود ؟جمشيد

    • استاد محترم! احساسات شما قابل درک و احترام است. ولی برای لحظۀ هم اگر میشود، باخود فکر کن که اگر تمام حرفهای را که دوستان علیه خانوادۀ سید منصور مینویسند درست باشد، در آنصورت چه؟ آیا باز هم خاموشی اختیار کنیم؟
      امروزه ما شاهد هستیم که خانواده سید منصور بصورت آشکار علیه ادارات امام فعالیت دارند. فعالیت های شانرا میتوان بدو دسته تقسیم کرد- فزیکی و آیدیولوژیکی. فعالیت های فزیکی شان شامل حمله بالای ادارات، عبادتگاه ها توهین و تحقیر مسوولین ادارات وغیره میگردد. ازجانب دیگر آنها جنگ های تبلیغاتی را نیز بخاطر مغشوش کردن افکار عامه به راه انداخته اند که نمونۀ بارز آن سخنرانی شخصی بنام بسم الله عطاش است که در آن بصراحت ادارات را متهم به ترویج فرهنگ هندویزم درافغانستان میکند.

    • جمشید جان قند! اگر واقعاً فکر میکنید که با گفتن اینکه "شمارا میشناسیم و این و آن خواهیم کرد" مارا میترسانید، واقعا اشتباه میکنید. هیچ کس ازین تهدید های شما نمیترسد. برای همۀ تان صادقانه میگویم که اگر شما حاضر هستید تا از یک شخص خائین و بی دین به این اندازه حمایت کنید، مارا چه کرده که بخاطر دفاع از دین و مذهب در مقابل شما نتوانیم استاده گی کنیم. ما حاضر هستیم تا آخرین رمق حیات با شما مقابله کنیم زیرا مقابله با شما و اربابتان برای ما جنبۀ دینی و جهادی دارد.

    • من شخصآ به صفت یک مسلمان اسماعیلی ومنحیث کسیکه بی اتفاقی را هم سخت محکوم مینمایم و طرفدارآن هم نمیباشم وخوب میدانم که بی اتفاقی به همه ما جماعت سخت زیان آور است (از نگاه مادی ومعنوی)باز هم من ترویج و عنعنات مذهبی خود ما که از هزار سال بدینسو از زمان پیر شاه ناصرخسرو و حسن بن صباح میراث دار آن میباشیم در افغانستان استم و میباشم و اگر ما متحد و یکپارچه باشیم این کاری مشکلی نیست ما میتوانیم فرهنگهای مذهبی وکلتوری خود را داشته باشیم این برمیگردد به اتفاق و اتحادخود ما ، ما وشما باید با اصل همدیگر پذیری نظرات نیک برادران خود را بپذیریم نه اینکه باصطلاح مردم تنها بالای حرف خود عاشق باشیم واز شخصی که شما یاد نموده اید نظرات ایشان باید دیده وشنیده شود و منحیث یک برادر مشکل اصلی ایشان دریافت گردد و به نظرات عاقلانه ایشان احترام گذاشته شود نه اینکه ایشان مورد ملامت قرار گیردمثلیکه بار ها در بین جبهات در همین افغانستان ما بین دو برادر مسلمان جنگ رخ میداد و هر دو طرف هم مسلمان بودند وبا الله واکبر هم بالای همدیگرشان حمله مینمودند.
      ما حالا باید منحیث برادر یک دیگر را بپذیریم و از هر نوع عملی که باعث زیان ما میگردد اجتناب نمایم باز هم خاطر نشان میسازم که ما همه پیرو یک امام استیم و بالای کسیکه تهمت زده میشود یک جان فدای واقعی این مذهب میباشند این را شما باور کامل داشته باشید وعقده های شما بکلی نا بجا ونا درست میباشد.
      بهتراست که تیشه به ریشه خود نزنیم وتا بتوانیم با یک دیگر محبت بیورزیم تا مولای ما خوشنود باشد

    • سنگ شکن به خدا تو بیخی کلوخ بر آمدی عمو نصحیت های که از طرف همی برادراسماعیلیه ما برایت شده بس است تا کی جنگ و برادر کشی وبی اتفاقی بخدا جای شرم است

    • آقای عزیزسنگ شکن جان! همچنان عین شکل و بیشتر از آن اگر از نگاه ای فزیکی مخالفین خاندان سید نادر خان چیزی نمیتوانند اما از نگاه ای شعوری بسیار تبلیغات نارواع را بر علیه این خاندان انجام میدهند پیش رویشان یک چیز میگویند و پشت سر دو و دشنام که همین تبلیغات دروغ و منافقت ها دقیقآ باعث دوری بیشتر و وضع را متشنج ترمیسازد وسود جویان و تفرقه اندازان داخلی و خارجی هم از این وضع منفعت خویش را میگیرند و بهتراین است که ما همه جماعت افغان دست به دست هم داده و برای نزدیک شدن و اتفاق کار نمایم نه بخاطر دوری و بی اتفاقی چیزی که بیشک خواست امام زمان ما میباشد.
      با احترام مجدد به همه عزیزان

    • دوستان كرامى برادران اهل خرد به انانى سلام واحترام باد كه جماعت افغانستان را يكيارجه ومتحدتحت لوا مولانا حاضر امام بطرف وحدت عمل ونظر ارزومند است . واما عطاش كى است كه ممذهب مصفا مارا هندوئيزم كويد واين انسان نابكار وسوابق اورا همه مردم مى شناسد ولى ادعاهاى كل احمد كه نام أصلى شانرا بنام صاحب داد مهرى ناميده اند واو هم دردسيسه واتهام وخيانت كه عقده مندانه برخورد مى كند كارييست كه مردم ميداند كه ازكجا اين جعليات را درمطبوعات ميدهد واينكونه انسانهاى زياد وجود دارد كه به ييامبر اكرم ص بد وبيراه نوشته است واين سيد كيان كه يك شخصيت محبوب بين مردمش است با اين حرف هاى تحريك أميز جز مسخره ساختن خود كه نه خانواده دارد ونه شرف مانند غلام سخى ٦١در يوتوب همه را دشنام ميدهد كه با اين عمل احمقانه خود شخصيت خودرا نمائش ميدهد كه لوجكترين انسان است واكر در طول تاريخ انسان بد كو شخصيت ييدا كرده بمن معلوم نمائيد وازانسان هرزه وقذف كو خداوندوبيزار است وملت نيز انرا نمى يذيرد ازينرو به دوستان توصيه ميكنم كه مخالفت با امام نمودن كفريت است ومن صحبت بسم الله عطاش را شنيده ام حيف ونقص كار ادارات است كه جنين انسانةبى معرفت را كه ديكرش صاحب مهرى ها كه سبب تفريقه جماعت ميكردند وهر دو طرف بدسيسه ودروغ نفع مادى ميبينند وهردو انسان روزكار روشن ندارند وهردو إيمان شانرا دركرو ماديات بفروش كذاشته اند ونمى توانند همبستكى جماعت كه بيك امام كه افتاب است ونور بركت است وستون زمين معتقد اند وأمام فرزندان روحانى خودرا دوست دارد وشيادان ودسيسه كاران را دوست ندارد وهركه جماعت را بنام قوم وسمت ودره ونثراد ازهم متلاشى ومايوس سازندو روى خودرا بدركاه امام سيا ه كرده ونزد امام وجماعت رسوا خواهند شد ومخصوصا كسانيكه حرف هاى مزخرف وتفتين بار را درخورد مردم عقده مندانه وكذابانه ميدهند واين جنين مردم ازمردم جداً است وانانيكه خانواده جماعت را به طرف امام شناسى وامر شناسى متحدانه وبا اخلاص واشتياق عمل ميكند خداوندو امام اين كونه مردم را مورد شفقت ومهربانى قرار ميدهد واز متقلبين واستفاده جويان أزنام مبارك امام وبرضدامام دورى مى جويد .فيروز

    • سنك شكن كوسمادر تو يك لحظه از زن وكوس نازكش دفاع كرده نمى توانى وشما يك قوم وفاميل بى ناموس وكوس كش هستى

    • بی نامک بی ناموس! تصمیم داشتم که نصیحت های استاد را گوش و خاموشی اختیار کنم مگر دشنام های تو مجبورم ساخت که هرچه بر دل دارم بر زبان بیاورم. این هم داستان عاشقی خاندان پیرت

      داستان سیدک تورموش

      مردی که از سیدان دره تورموش میباشد، و سالها منحیث مزدور "نوکر" به خانه سید کیان خدمت کرده بود در زمان حکومت طالبان چنین حکایت میکرد. بعدا نام شخص را پیدا نموده و بسمع دوستان خواهم رساند. سخنان او ذیلا بدون دخل و تغییر ارائه میگردد:

      "سید منصور را دختریست بنام (؟؟؟ ، بعداً پیدا خواهم کرد) بصورت زیبا و بقامت رعنا. سالها نوکر او بودم و از صدق دل خدمتش را میکردم. زیرا من به شدت به آن خاندان اعتقاد و احترام داشتم و منحیث خاندان پیر وپیشوا به آنها مینگرستم. شبی از شبها، دخترک مرا نا وقت شب به اطاقش خوابش خواست. حسب معمول داخل اطاق شدم مگر وقتی متوجه شدم که کاملا لچ و برهنه است از وحشت و ترس رو بفرار نهادم مگر او دوباره مرا صدا زد و نمیتوانستم از ترس داخل بیایم مگر با اصرار زیاد او مجبورا داخل اطاق شدم. آن دختر از شهوت به اندازه از خود بیخود شده بود که سر از پا نمیشناخت. از من خواست تا با وی همبستر شوم ولی من عذر ها خواستم و گفتم که نمیتوانم این کار را بکنم زیرا او حیثیت مادر را دارد مگر او باز هم اصرار میکرد. بالاخره مرا تهدید کرد که اگر بامن زنا نکنی، فردا به همه میگویم که به من نظر بد داری و این برای تو کافیست. مجبور شدم و آن شب را با عیش و عشرت تاصبح با او پرداختم مگر فکر میکردم تا شاید صبح مسخ شوم و بشکل حیوان برگردم. صبح برخاستم و دیدم که بیش از پیش مقبول تر شده ام. و این رابطه ما الی شکست آنها توسط طالبان ادامه داشت. این واقعه مرا به آن وا داشت که بالای پیرم شک کنم و بالاخره تغییر مذهب دادم. تاآخرین لحظه کوشش کردم تا با او بمانم و از وجودش لذت ببرم."

      از دوستان که با مردم تورموش رابطه دارند خواهش میکنم که نام این جوان را پیدا نموده با ما شریک سازد.

    • استغفرالله،حضرت رسول اکرم (ص)فرموده اند تا زمانیکه دوکس زناکاررا با چشم خویش آنهم یکی را بالای دیگر در حالت فعل بد ندیده اید هرگز تهمت کسی را قبول ننمایید،چنانچه در باره خانم بزرگوار خود آنحضرت (ص) حضرت بی بی عایشه (رض) از اثر شیطانی وتهمت های بیجای بعضی منافقین که یاد آوری آن در اینجا به تفصیل دور از انسانیت واسلامیت و عقیده اسلامی ما میباشد تهمت زده شد که حتی آنحضرت (ص) بی بی عایشه (رض) را از نظر انداحته بودند تا آیه از طرف پروردگار عالمیان به آنحضرت نازل گردید که عایشه بکلی پاک میباشد.
      سنگ شکن عزیز!
      من از طرز نوشتار شما این درک را داشتم و حالا هم دارم که شما یک فرد تحصیل یافته ای استید،سوال من از شما اینست که شما چطور این داستان مزخرف را که هیچ جنبه عقلی ندارد آنرا قبول نموده اید در اینجا دو راه وجود دارد یا از اثر دشمنی و کینه ای که با این فامیل دارید این تهمت ها را قبول نموده اید و یا هم اینکه بسیار خوش باور استید که مردمان از احساسات نیک شما استفاده مینما یند و از شما استفاده ابزاری خویش را به انجام میرسانند.
      روی دلایل ذیل من آن داستان را سا خته شده میدانم!
      1-چطور در فامیلی که همیشه دهها کارگر، محافظ و خدمتگار با آن همه بیرو بارش را که دارد همچو کاری با این ساده گی در طول ماها و سالها ادامه پیدا نماید وهیچ کسی از آن واقف نگردد.
      2-آیا در باره خود شما هیچ گاهی کسی تهمت نزده باشد که با شنیدن آن مو در بدن شما راست شده باشد و از آن خودت هیچ خبر نبوده باشید، صادقانه بگویم بسیار دفعات بالای خودم مردم تهمت های زیادی نموده اند که زمانیکه خودم از آن آگاه گردیدم پناه خواستم به خدا از شر شیطان رانده شده وتهمت های شان وآن تهمت کنندگان را به خود خداوند سپاریدم تا خودش از آنها باز خواست نماید.
      در اخیر کسیکه از روی احساسات بشما دشنام داد شما باید به آدرس خودش دشنام میفرستادید و یا منحیث یک انسان تحصیل یافته و نیک دشنام ایشان را ما وشما همه یکجا تقبیح مینمودیم،از نگاه انسانی و اسلامی چیزی که شما به آدرس یک خاندان بزرگ اسماعیلی نوشته اید بکلی نا درست و غیر........است
      باز هم با این همه کینه،کدورت و عقده های غیر واقعیکه ما با همدیگر داریم چطور ما خود را مومن و پیرو مولای زمان میدانیم و خواستارامن و امان هم میباشیم.
      بیایید بپذیریم که همه ما مقصر و سخت در اشتباه استیم وامروز در امتحان مولای خویش قرار داریم

    • این قصه زیاد شباهت به فلم های هندی دارد

    • أقاى سنك شكن !
      اول كسى كه شما را دشنام داده است سخت ادم بى تربيه است .ثانيا ادعا همان تورموشى راكه منحيث ادم تحصيل كرده قبول نموده ايد سخت در اشتباه شديد .وايا نشنيده اى كه انسانهاى لأ فوك وأحمق درهر عصر وزمان روى خودرا از لاف سيا نموده است وشما جطور درقالب ان خودرا موافق قرار داده ايد وعقلا مورد تحليل وتجزيه قرار ميداديد. اكر واقعا داراى تربيه فأميلى ميبودى. كه اكر با اين خانواده مشكل وعقده داشتيد ومردانه وار به خانواده وفاميلش احترام ميكرديد وهمه شمارا ذيحق متصور ميشدند زيرا اين خانواده با داشتن جنين تشكيلات وسيع جطور ميتواند يك ادم كه ازخانواده شان نباشد داخل حريم خانوادكى كردد كه با عقل ومنطق ساز كارى ندارد وبا اين ادعا تمام نوشته هاى مخاليفين انها را زير سوال ميرود وحتى كذابيت مطلق به نويسندكان مخالف ميدهد وأما درمورد عطاش نام تا جائكه من معلومات دارم شخص بد اخلاق بى تربيه مانند انسانهاى كه به دشنام ودسيسه أقدام ميكند ميباشد .زيرا نوشتن هر سطرى از يك ياراكراف را انسان بدرستى حكم صادر كرده ميتواند كه از روى بد بينانه كى است ويا هم از روى تملق هاى بى حدودو ثغور كه نيز درك ميكردد .ومن كلمه درود كه عبارت از اللهم صلى الله محمد وعلى اهل محمد را خاصه ييامبر ص وامامان ع ميدانم وأما هيج ساداتى كه به فاطمه اظهر وعلى ع برسند ازجنين درود كه كلمه اهل كفته شده بيرون نبوده وشامل ميدانم ولى بطور خاص بايد به ذكر نام امام ع نثاركردد .ولى با ذكر نام محمد ابو حنيفه كه يسر على ع ازخانم ديكر مرتضى على است استعمال نشده است واكر استعمال هم شود يك كار نا جائز وشرك نيست .ولى ترجيعا بايد به ذكر نام امام اكتفا شود كه ازتعدد وابستكى هاى اعتقادى جلوكيرى شود .وسادات امر يذير وأمام شناس مورد احترام قرار كيرند .نه درسطح امام وساداتى كه تثبيت كردد با صاحب الزمان مخالف باشد ان سيد بغى نامكذارى شده وحتى شخص خودش مقام سيادت خودرا ازدست ميدهد ولى نياكان وى را حق كفتن بد ورد نداريم زيرا با امام ازيك نطفه مطهر است ولى هيج سيد غير از امام كه فرزند امام باشد وتوسطةامام منصوص شده باشد امام شده نمى تواند ودرهر عصر غير ازيك امام مستقر وجود ندارد واين طرز برداشت نه از روى تملق است ونه از روى خصومت .وحرفيست كه همه علما ودانشمندان أسلامى به معترف اند .أزنام سيادت جز به تقوا ويرهيز كارى وامر يزيرى به صاحب امر كه همان امام عصر است جايز نداردواستفاده جوئى وبرترى نيز دردين ومذهب وجود ندارد جز به تقوا ..ودشنام وتهمت در مذهب اسمعيليه وتمام تشيع مردود است وخداوند ج وامامان ازجنين أشخاص بيماربيزاراست . مصلح

    • سنك شكنه تا ته دير دروغ جن سرى ئئ له الله ج غوا رم ته اصلاح شئ نور دروغ مه وأيه زه خو دسيدانو ته دير شه معلومات لرم تول مسلمان خلك دى تعصب نلر ه ثمر كل له بغلان ثه شه

  • ای سید ناسید (سیدمنصور)

    ای سید نا سید لعنت به کارت این زمان ---- من نگویم جمله را گویم به (منصورکیان).
    ازترورُازدروغت هرچه گویم نیست بس --- قتلُ خونُ کشتُ کشتارجملگی گردیدعیان
    بس نگفتی هرچه کُشتی جمله شدبیخانمان --- پس جه باید فرق کرد بین تو فرعونیان
    استفاده کردی تو از نام پیرُ سرپرست --- از ره اخلاص بودند پیش تو تعظیم کنان
    حبّ دنیاهردوگوشُ هردوچشمت رابُبست --- این چه کاری بود که کردی ازبرای مخلصان
    توُ (جعفر)(جاویدت) بد تر از شدادُ شمر --- از زناه ُ از لواطه با پسر با دختران
    فعل شومت بس نبود منکرزراه حق شدی --- مال ده یک خوردنت منکرزمولایی زمان
    عمرتوگشته درازمانند شدی با سنگ بقه --- خون مردُم خوردنت مانند گرگُ کرگسان
    خون ناحق ریختی تا صاحب قدرت شدی --- از سیاسنگُ شیبر از نیکپیُ از بامیان
    هیچ قوم را نماندی تا تورا لعنت نگفت ---- از هزاره از سید از پشتونُ از تاجیکان
    دست خون آلود توُو (بازک ُ)چون مولوی ---- گشته (معراج) کثافت با تو یار مهربان
    هرسه کردند استفاده پول هنگفت گرفت ---- خون مردُم ریختند درپیش توشد قهرمان
    درزمان(خلقُ)(پرچم)( فرقه هشتادُ(( لِوا) ---- گوش توکرشدزامرحضرت عصرالزمان
    منع فرمود ازسیاست گفت باشی بیطرف ---- تونشان دادی به هیأت (فرقهُ غُند) کیان
    هیأت عالی مقام کرد تکرار حرف خود ---- این دو روزه قدرتت شاید نباشد جاویدان
    تو نباید سر بُپیچی از فرامین امامُ پیشوا ---- سر فرود آور به امر حضرت کونُ مکان
    آن زمان خودرا نمید یدی تو کم از ببرک ---- بی خبر بودی که آید تانکُ توپ طالبان
    معدن طلا و غُندُ فِرقه ات ماند سر سبیل ---- پس کجا شد پُفُ چُفُ کشُ فشت آن زمان

    آنلاین : سید نا سید

    • برادر محترم دلجمع خان !
      لطفا درمورد اين سكان جيز نوشته نكنيد كه من صاحب داد مهرى بى ناموس مريد غلام شاه را با همان إستاد كه درالند ازقوم سيد احمد است وبا يسران سيد احمد كه درالندزندكى ميكنند ودركل كرى هم اول بنام جولان بود وحال بنام سنك شكن است لست اين هارا دارم وازطريق وزارت داخله واداره انتر يول با ادرسهاى شان طور قانونى عمل ميكنيم وبكذار اين سك ها به جفيدن خود ادامه د هند واكر ما جواب شانرا داديم از نامهاى ديكر استفاده ميكنند وإنكاه سر نخ را كم ميكنيم . ( جهانكير )

    • اخیراً در یک محفلی DVD تبلیغات گونه ای را بتماشا نشستیم که شخص سست عنصر و دلقک مآبی بنام بسم ا لله عطاش که گویا قبلاً در ادارات امامتی توظیف بوده ودر اثر پول وموتری که سید منصور به او میدهد، در خدمت او در آمده وبقول حکیم ناصر خسرو" قیمتی دُرّ لفظ دری را در پای خوکان می ریزد". نکته ی در خور تامل اینست که موصوف بنا به هدایت سید منصور که به قضیه ی دینی وعقیدتی رنگ سیاسی داده وبا تمام وسایل دست داشته به مبارزه با امامت اسماعیلی بر خاسته ودرین راه از هیچ تهمتی کوتاهی نمی کند ولی ظاهراً بخاطر اغفال مردم بی دانش ومغبون، مبارزه خودرا تحت پوشش واهی خوجه ستیزی و نفی ادارات امامتی راه اندازی کرده است. در محفلی که بهمین مناسبت ترتیب داده بود، سید منصور در وسط ودلقکان وجیره خوارانش دور او حلقه زده و عده ی از اوباش واراذل وبدماش ونیز چند راس الاغ پیر در اطراف او با خضوع تمام نشسته، اتهام زنی وتهمت های اورا با صلوات که قرار احکام قرآنی مختص حضرت پیامبر وائمه اطهار است ،بدرقه می کنند.
      این بی شخصیت فروخته شده سخن را با توصبف ازاجداد ونیاکان سید منصور شروع میکند که در اثر مظالم رژیم های وقت به کولاب تبعید گردیده بودند. ولی ازین واقعیت عریان چشم پوشی میکند که این طبقه از تبعیدی هابجای اینکه در شرایط سخت ودشوارتبعیدی زندگی میکردند بر عکس چون امیران زندگی تجملی و شاهانه داشتند، به نوشته ی سید نادر خان در تاریخ غریب: " سید فریدون خان بفراری گری در امور دنیا خیلی ترقی و فرمان روایي کار گذاری می کرد ... که فیضش مدام به فقیر و در ویش و عاجز و بیچاره و گدا می رسید و همه مریدان واقوامش با وجودیکه فراری وطن بودند بزیر اثر سید فریدون خان آن چنان زیست میکردند و آسوده وآرام بعیش و عشرت که اهل وطن آنجا رشک می بردند و تمام مردم فراری بزیر اثر سید فریدون خان در امن و امان بودند افغان هزاره و تاجک و هر فریق که از افغانستان بودند همه بچه قدر امن و آسوده حالی زندگانی می کردند بغیر از سید فریدون خان دیگر حاکم و پادشاه را نمی شناختند." (ص22) درینجا این سوال پیش می آید که تمویل مالی این زندگی تجملی که حتا مایه ی رشک مردم اصلی همان منطقه گردیده بود از کجا وچگونه تدارک دیده می شد.مبرهناً این مردم فقیر وبی نوا ی اسماعیلیه بودند که با کمال سر سپردگی ومنتهای اخلاص برحسب عقیده ی مذهبی مال وجوهات یا عشر خودرا در مملکت بیگانه به آنان میرساندندو دران ایام از پول کاغذی خبری نبود وهمه بصورت سکه بود وحمل یک مقدار درشت سکه بار سنگینی را تشکیل میداد و بسا اوقات خطر جانی نیز در پی داشت، ولی مریدان مخلص همه خطر هارا پذیرفته ازایثاروسر سپردگی خودها اجر معنوی ورستگاری آنجهانی رامتوقع بودند. بار دوم وقتی اینها در قندهار تبعید گردیدند، درانجا نیز بقول سید نادر خان زندگی پر تجملی را تجربه میکردند. سید نادر خان در صفحه 32 تاریخ غریب مینویسد:" دو سال آنجا سکونت داشتیم مسافری و فراری گری خودرا هیچ نمید ا نستیم مدام روز خودرادر میله و سیر و شکار می گذراندیم." اما این طبقه ی که حتا در حالت تبعید و فراری چون امرا و شاهان زندگی عیش وعشرت گونه داشتند،جای آن داشت که اخلاقاً خدمت جامعه ومردمی که ایشانرا از گدای گری به پاد شاهی رساند درالویت قرار میداد، در عرصه ی سواد، دانش، علم وعالم مدرسه ومکتب مانند برادران اثناعشری اش گامهای بلندی بر میداشت. ولی می بینیم که اصلاً وابداً درین راستا گامی بر نداشت بلکه به رواج جهل و خرافه، ومنهیات جلودار شدند که بجز از بدنامی، سر افگندگی، شرمساری وحقارت جانکاه چیز دیگری عاید حال مردمش نگردید.
      بهمین ترتیب آقای واعظ فروخته شده توصیفهای اغراق آمیز در مورد سید نادر خان که با تاریخ زندگی و فعالیات منفی وپسیف وی هیچگونه سنخیتی ندارد ارایه میدارد که پیهم با صلوات همراه میگردد. اماآنطوریکه هویداست، دورۀ زمامداری و مرجعیت معنوی سید نادر خان تاریکترین دورۀ عبودیت فکری در حیات مذ هبی جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان به حساب می آید. طی نیم قرن فرمانروایی او و سلسلۀ حدود خود ساخته اش بقدری شراب، فحشا و فساد اخلاقی در بین این جامعۀ بد بخت اسماعیلیه شیوع پیدا کرد که نظیر و مانندش را در هیچوقت و زمانی در بین هیچ جامعه ی نمی توان دید. اِسراف وتبذیر در مدار کیش شخصیت او بحدی بود که مایۀ حیرت و اعجاب است.
      آقای واعظ مزدور سپس به کار نامه های سیاه سید منصور پرداخته واورا با واژه تکریمی "حضرت" و" پیر بزگوار" خطاب و بیشرمانه زندانی شدن اورا به تعصبا ت مذهبی ارتباط میدهد و بعداً رفتن اورا به کیان با حسن صباح به مقایسه می گیردکه گویا تصرف قلعه ی الموت و رفتن سید منصور به کیان و تشکیل قوای نظامی اش یکسان برای مردم اسماعیلیه اهمیت داشته است. ودلقکان و الاغها هرباریکه نام سید منصور گرفته میشود، صلوات میفرستند. ولی این پابوس قدرت وپول به بیشرمی از نوکری و خدمت گذاری سید منصور به رژیم کمونیستی و متجاوزین شوروی طفره میرود و هیچ ذکری نمی کند.تفو بر تو ای روزگار که انسان زبون، فرومایه ، سفله و بی دانشی که از سخن گفتن به زبان مادری خود هم عاجز است، با حسن صباح همطرازوبرابرقرارمیگیرد.
      آیا او نمیداند که خانواده ی نادری از تقوی وپر هیز گاری و پیروی تعالیم وارزشهای طریقه ی اسماعیلی بی بهره بوده وجز جنون قدرت گیری و جلب مال ومنال وصرف آن در راه عیش و خوشگذرانی و بذل و بخشش های عجیب و غریب به امراء، مقامات دولتی، رجال حکومتی، خوانین و اعیان و اشخاص با نفوذ، ضیافت های حیرت انگیز و حیف و میل های شگفت آور ازبیت المال جماعت دیگر هدفی نداشته اند؟. چنانچه سید نادر خان در تاریخ غریب صفحه 147مینویسد" مریدان و معتقدان وا لا حضرت اقدس آ قاخان بنام خود مولا برای همچون من گنه کار نذورات خود را میدهند و من چنین بی ادبانه جسارت نموده به مردم تقسیم و بخشش مینمایم هنوز کسی از من راضی نیست." آیا عطاش نمیداندکه طبق وصیت نامه ی امام قبلی منصب امامت و پیری به امام حاضر تفویض گردیده است و در جامعه ی جهانی اسماعیلیه منصب" پیر"ی که در دوره ها ی گذشته وجود داشت دیگر وجود ندارد؟ آیا عطاش نمی داند که در طی یک قرن که این خاندان زعامت معنوی ودینی جامعه ی اسماعیلیه را عهده دار بوده اند، در تمام قلمرو ایشان یک مدرسه ساخته نشد، یک مرکز آموزش مذهبی بنیان گذاشته نشد، یک جماعت خانه ساخته نشد،یک نفر در مراکز آموزشی مذهبی اسماعیلیه در خارج فرستاده نشد؟ آیا او نمی داند که یک معلم مذهبی یک ملای باسواد وچیز فهم، حکم کیمیا را پیدا کرده بود؟ آری عطاش جوان است ودرخشش دالر وموتر راحت سید منصور خیره اش ساخته است ازینرو اورا جلوه گاه اولیا ء الله و پیر های بزرگوار فرض کرده با چنین تعبیرات گزافه آمیزی که ابداً شایسته ی یک انسان باوجدان نیست، ازوی نام میبرد. نتیجه ی این تلقین های پیاپی و تمجید ها و تملق های پی گیر، موجب میگردد که این انگل هاگاه بیش از اندازه خود پسند، ازخود راضی و خود شیفته بار آیند، همه را بدهکار خویش و خود را طلبکار از همه پندارند.
      مضحکتر از همه اینکه خود سید منصور قسی القلب که از کشتن انسان لذت میبرد وخم به ابرو نمی آورد، بخاطر تهیّج و تحریک بدماشان، واراذل واوباشش ونیز الاغهای پیر اشک تمساح میریزد، دلقکانش ساز دیگری را سرداده وموضوع کفیل وکفالت بازی را که گویا کار دین وعقیده ی مذهبی بسان زدو بند های اربابی و ملِکِی است اورا کفیل سید ناصر خطاب میکند، سید ناصری که چهل سال قبل برای یک دوره ی دو ساله از سوی امام بحیث نماینده مقرر شده بود. در اخیر او داد سخن میدهد و مانند کا که های سرِ چوک گاهی با قهقه، گاهی با تبسم، گاهی با استهزا با زبان الکن به نطاقی بی مفهوم و پرت وپلا می پردازد که به بیننده ترحم وخنده ایجادمیکند.
      در نهایت این یک واقعیت است، برای اینکه پیروزی یا خود آگاهی یک جامعه را سد کرد که حتا در فرصت های مساعد نیز نتوانند کاری برای خود بکند، قدرت تفکر را ازان جامعه باید گرفت. درین صورت آن ملت و جامعه بردۀ بی ارادۀ خواهد بود در دست کسی که قدرت تفکر و اندیشه را از او سلب کرده و از ایمان جامعه ی مغبون که صورت یک تعصب کور را بخود گرفته، بهره برداری ابزاری مینماید و جامعه را بهر طریقی که بخواهد میگرداند و بهر نحوی که استعمال کند شکل میگیرد. و این سیاه ترین مرحلۀ حیات یک جامعه است که از تن در دادن به انواع پستی و ذلت رو گردان نیست.

    • وای بر تو ای مدعی علم وخرد و دانش و تحلیل گر واقع گرای عدالت و انسانیت و اسماعیلیت!!!!!!!
      اگر تو واقعآ انسان خوب میبودی به مقام والای انسانیت ارج میگذاشتی که خداوند خودش انسان را اشرف المخلوقات لقب داده است.
      آقای عالم .........!
      اگر واقعآ شرم داشته باشی دیگر باید سر نام خود چلیپا بکشی،چطور صدها انسان بزرگ و ریش سفید جماعت را که در آن مجلس اشتراک داشتند و میخواستند حقایق را بدانند کلمه الاغ را برایشان استعمال نموده اید؟ آیا همین است دانش ومنطق ات که انسان را بنام الاغ یا خر یاد نمایید؟انسانیت و دانش تو همین اندازه بوده ؟ حالا مردم عزیز ما خود شان قضاوت و داوری میتوانند که شما در چی سطحی قرار داریید و سر کسانیکه همیشه انتقاد مینمایید به چی اندازه فرق در انسانیت وشرافت بین آنها و شما وجود دارد .

    • پسیف گفتن این آقا به خلقیان میماند ومعلوم میشود که از همان خلقیان سر سپرده و قسم خورده حفیظ الله امین است

    • ازینکه این همه کشمکش را اینجا میبینم، متاثرم.
      در مورد آقای عطاش، تا جاییکه من در مورد این آقا معلومات حاصل کرده ام، او شخص کاملا بی شخصیت، دروغ گو ، تا سر حد جنون احساساتی است. او قبلا رابطه خوبی با خلیلی و محقق برقرار کرده بود، ولی بعد ازینکه دروغ های او به آنها اشکار گردید، دیگر به او اهمیت ندادند. در فلم که خود را استاد برحال دانشگاه معرفی میکند، هم دروغ محض است. او یک زمانی بصورت موقت استاد دانشگاه بغلان بود ولی بخاطر اینکه اسناد فراغت دانشگاه را نداشت او را از از دانشگاه اخراج کردند. . او فقط دوسال دانشگاه رفته است.

      من، بنا بر دو دلیل، واقعاً ازینکه آقای عطاش ادارات امامتی را ترک کرده خوشحالم. اول او شخص باعقیده و با ایمان نبود، و از پول ادارات امامتی برای مصارف شخصی اش استفاده میکرد و کار های ادارات را به کندی مواجع ساخته بود. ثانیاً، او تا زمانیکه با ادارات امامتی کار میکرد، پیوسته آقای سید منصور را از زن و فرزند دو و دشنام میداد و این رفتار نا شاییست و احمقانه او نیز بنام ادارات تمام میشد. سید منصور هم بخوبی میداند که عطاش آدم دانشمند نیست و او را صرف بخاطر موتر وپول میدهد که خاموش بماند وعلیه او بد گویی نکند.

      حال نه موافقان و نه مخالفان سید منصور به آقای عطاش اهمیت میدهند زیرا همه او را شناختند. هیچ وجدان بیداری نمیتواند قبول کند که کسی که ادارات امام را بترویج فرهنگ هندویزم متهم میکند، به سید منصور وفادار بماند.

    • آقای بینام! آری خداوند نه فقط "انسانرا اشرف مخلوقات لقب داده" بلکه اورا خلیفة الله یعنی خلیفه وجانشین خوددر روی زمین قرارداده است. آیا این انسان که خلیفه وجانشین خدا درروی زمین شده وجیبه ومکلفیتش صرف خوردن وخوابیدن بارکشی است یا نیروی عقل، خردو ادراک را که به او بودیعه گذاشته تادر پرتو این موهبت بر جانداران کره زمین چیره شود وبر اسرا ر طبیعت دست یابدبین نیک وبد وحق وباطل فرق بگذارد، اگر چنین کرد او سزاوار تکریم است ، ورنه خطاب او به الاغ حتا به الاغ بار کش و بی ضرر توهین خواهد بود، مثالش را هر روز بشریت شاهد هستند. اما در عرصه ی دینی کسیکه فرق بین امام زمان و یک انسان لجوج، بیدانش ودرغگو را کرده نتواند و اورا بجای امام فرض کند وبر علاوه ی اینکه به او چون امام صلوات ودرود بفرستد، با او در اغواگری ها، اتهام زنی ها وشیادی هایش همنوا گردد، آیا بجزواژه ی الاغ چیزی دیگری هم زیبنده حال او خواهد بود؟ زیرا الاغ هم به جز از خورد وخواب وبارکشی تمیز وادراک چیز دیگری راندارد، وبا این تفاوت که ضرر وزیانش نسبت به چنین انسان نماها بمراتب کمتر است. وبقول مولانا: گر بصورت آدمی انسان بودی... احمدُ بوجهل خود یکسان بودی
      صلواة و درود یعنی " الهم صل علی محمد وعلی آل محمد " از نصوص معتبر دینی است و مطابق معتقدات اسماعیلی در شان حضرت پیغمبر اکرم(ص ع) و امامان پاک نازل و منحصر گردیده و معنای عمیق باطنی، فلسفه و تاویل خاص را نیز داراست و مطابق احکام و موازین دینی، کاربرد آن بجز از شان پیغمبر و عترت پاکش از منهیات شمرده شده است. قرآن مجید صلواة و درود را از صفت اختصاصی حضرت پیغمبر (ص) قرار داده آنجا که میفرماید:" ان الله و ملاءکته یصلون علی النبی. یا ایها الذین آمنو صلو علیه و سلمو تسلیماً. " خدا و فرشتگانش بر روان پاک این پیغمبر صلوات و درود میفرستند. شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و جلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید. ( سوره احزاب آیه 56)
      ناصر خسرو حجت خراسان ضمن معنی صلوات، تاویل صلوات را از پس رفتن یعنی پیروی کردن مالی، جسمانی و روحانی از فرمان ناطق(یعنی پیغمبر) اساس و امام زمان شمرده است.( گفتار پنجاهم) قاضی النعمان و جوب صلوات و درود رابر محمد (ص) و آل محمد منحصر دانسته است.( دعایم ص73ونهج البلاغه خطبه 72)

      در رسالۀ تعلیمات اسماعیلی که از سوی " مرکزطریقه و معارف مذهبی " انتشار یافته وجوب صلوات را فقط آنگا هی که جماعت اسماعیلیه به دیدار ظاهری امام زمان نایل میگردند مجوز شمرده و نیز وقتی اسم مقدس حضرت پیغمبر اکرم(ص) بر زبان جاری میشود و هکذا موقعی که فرامین امام خوانده میشود جماعت به گفتن صلوات و درود مکلف و ملزم قرار میگیرند.(ج1 ص32)

      بدین منوال ، شان اطلاق صلوات و درود مختص و منحصر به حضرت رسول اکرم (ص) و آل مطهرش یعنی امامان پاک بوده و بر علاوۀ این دو مقام مقدس بُعد ثالث ندارد. وصلوات گفتن بجز از حضرت پیغمبر و امامان به فرد دیگری ابداً جایز و توجیه پذیر نیست. آنانی که به مقام و منزلت حقیقی امامان واقف بوده و به امامت ایشان معترف و ایمان دارند، هرگز شعوراً مرتکب چنین گمراهی نمی گردند؛ زیرا هر دو دسته هم صلوات گوینده و هم فرد مخاطب علاوه بر ارتکاب گناه کبیره، فرد مخاطب خود را همطراز امام می پندارد. و در تعالیم صاحب دعوتان ما این عمل در شمار گناهان کبیره یعنی گناه بزرگ آمده است. ناصر خسرو در گفتار چهل و سوم کتاب وجه دین در ذیل گناهان کبیره و تاویل آیه های مبارکۀ سورۀ 25 آیه68و سوره 4 آیه31آورده است که: " امام زمان که به فرمان خدای تعا لی استاده است (یعنی بموجب فرمان خدا بر قرار و تعیین است) بجای او امام دیگر گیری و حق را بدو بندی و یگانه ندانی امام زمان را از ماننده بودن از ضد او. یعنی همسری با امام زمان و مانند کردن خود را با او علیه السلام و تحریف تعالیم او و انتشار سخن کذب از کلام امام در حقیقت اودر شمار گمراهان قرار میگیرد.
      براستی اگر یکی ازان جمع فقط یکی هم می گفت که: صلواة مختص پیغمبر وامام است نه ازدیگران، درانصورت انتقاد شما بجا می بود، در حالیکه همه ضمن تائید سخنان سراسر کذب، بهتان و فاقد موازین عقلی او نام اورا با صلوات همراهی میکردند، طوریکه قبلاً تذکردادم، هیچ تفاوتی با الاغ ندارند. وچنین انسانها لقب اشرف مخلوقات وخلیفه ی خدا در روی زمین را سزاوار نخواهند بود.خرد مند باشید

    • تنها خودت را انسان و عاقل و دانشمند فکر مینمایی و دیگران همه الاغ اند و بی عقل.
      خدا یا خودت این نوع انسانهای خود خواه را هدایت نیکی عطا فرما

    • تشکر از اینکه خود شما در باره قرآن کریم و کتاب دایم الاسلام قاضی نعمان دلایلی در باره اثبات صلوات به پیغمبر(ص) و امام زمان آوردید و بیشک تمام برادران و خواهران روحانی ما متقعد به این استند و باشند که تمام چیز که مربوط به ثبوت مسلمان بودن یک مسلمان و مسلمان شمردن آنها میگردد یکی هم ایمان داشتند به قرآن کریم کلام خداوند(ج)میباشد و در آن هم استغفرالله هیچ شک وشبهه وجود ندارد و هرکسی که شک نماید ولو هر کسی باشد بیشک کافر است،همین قرآن کریمی که با همت و پشتکار شبانه روزی تقریبآ پنج سال ویا کم وبیش یک برادر مسلمان اسماعیلی ما و به کمک مالی بزرگوار الحاج سید منصور نادری نوشته و بعدآ افتتاح گردید و یا هم کتاب دعایم الاسلام فقه اسماعیلی قاضی نعمان توسط این بزرگوار و خدمتگذار واقعی اسماعیلیه افغانستان بچاپ رسیده و به خدمت مردم مسلمان ما قرار گرفت آیا این یک خدمت واقعآ خیلی بزرگ به جهان اسلام و اسماعیلیه نیست؟ما اگراز این شهکاری های بزرگ الحاج سید منصور نادری تقدیر نمیتوانیم باید ایمانآ و وجدانآ به صفت یک مسلمان و اسماعیلیه بد و رد هم درباره ایشان نگویم.
      در باره صلوات ببینید وقتی یک مسلمان از عالم دنیا به عالم عقبی میرود زمانیکه ما جسد را از خانه اش بطرف قبرستان ولو آنکه مرده سادات هم نباشد میبریم آیا ما صلوات نمیگوییم؟بلی میگوییم و ما هر زمانی میتوانیم نام خدا(ج) پیغمبر(ص) امام و صلوات بر آنها را در هر جایی در زبان خود جاری ساخته میتوانیم.
      من از جسد و مردن یاد نمودم باز هم میگویم که همه ما مردن داریم بیایید مرگ را بیاد بیآوریم و از نفاق ، شقاق ، بد بختی ، پشت سر گویی وتهمت و بهتان ناحق دست بکشیم و از ترور شخصیت اشخاص های واقعی و خدمتگذار خود دست برداریم.
      و من الله توفیق

    • برادر عزیز!
      از کمک های مالی سید منصور در قسمت تهیه بزرگترین قرآن د رجهان و همچنان در مورد چاپ کتاب دعایم الاسلام با افتخار یاد نمودید مگر این را مطیقین باشید که سید منصور تمام دارایی و ملکیت هایش را از راه های غیر قانونی و غیر اخلاقی بدست آورده بناً تمامش حرام است و با پول حرام نمیتوان کار خیر انجام داد.
      در زمان جنگ های داخلی سید منصور حتی معاش و تنخواه سربازان بیچاره و مظلوم که سالها مصروف جنگ بودند و شهید میدادند، برایشان نمیداد و بخود و خانواده اش ذخیره میکرد. همچنان عواید ارگان ها و تصدی های دولتی (شرکت سمنت پلخمری) و معادن ملی (معدن قره ذغن) که حق همه ملت افغانستان است، برایش اندوخته است. از جانب دیگر، در مذهب اسماعیلیه، هرکسیکه زکات (ده یک مال واجبات) خود را ندهد مالش حرام است، چه رسد به کسی که مال واجبات دیگران را میخورد. سید منصور و خاندانش سالها زکات مردم عقیده مند و با اخلاص اسماعیلیه را برای شراب خواری و زن بارگی استفاده کرده است.
      درحدیثی از پیامبراکرم (ص) آمده است:
      "من اکل لقمه حرام لم تقبل له صلوه اربعین لیله، ولم تستجب له دعوه اربعین صباحاً وکل لحم ینبته الحرام فالنار اولی به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ هر کسی لقمه ای از غذای حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمی شود وتا چهل روز دعای او مستجاب نمی شود وهر گوشتی که از حرام بروید، آتش دوزخ برای آن سزاوارتر است وحتی یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت می شد".

    • با وجودیکه من هیچ یک از اتهامات وارده شما را به جناب ایشان قبول ندارم باز هرکس جواب خود را به خداوند(ج)خودش میدهد وباصطلاح هیچکسی به گور کسی نمی دراید ماو شما اعمال خود را متوجه باشیم نشود که ما دیگران را انتقاد مینمایم و اما خود ما از آنها کرده ده چند گنهکار تر و روی سیاه تر باشیم

    • سلام أقاى بينام !
      خطاب يك جميعت بنام الاغ توهين است وبه هيج صورت أخلاقى نيست وحتى كوينده بخودش نيز توهين كرده است .وأما صحبت ير طمطراق وإغفال كونه يك انسان شر طلب وفتنه جوكه دران محفل اكثريت قاطع بيسوادان غبى جمع بودند نيز يك حقيقت است وإعلان مخالفت صريع وبى يرده كه ديكر به هيج توجيعى سازكار نيست كه با امام است ودران صحبت بخوبى معلوم دار بودنيز مورد تائيد قراركرفته نمى تواند. ومن با استدلال كل احمد نام به استثنى جهل نسب اين سادات ودسايس أخلاقى به كذشتكان راكه با فحش به بكار برده است ونوعى ازنقطه مندى شخصى نيز نمايان است محكوم ميكنم ولى استدلال هاى منطقى اوراكه در جوكات امر بذيرى به امر وفرمان امام بكار رفته وانتقاد سالم انرا نيز رد كره نميتوانم وبلكه بران صحه هم ميكذارم .خوب توجه شود. كه من بمثابه يك نويسنده ريالستيك جنبه هاى مفيد ومضير اين كامنت هارا به بر رسئ كرفته ام نه از روى علايق شخصى ،ودرنكارش خود جز تابع وجدان بوده وتحت تا ثير هيج كونه اتموسفير هاى كه به ان مواجه ميكرديم نخواهم رفت . ونقاط فحش ودسايس را سخت وبا صراحت بدون حراس ميكوبم ولى وجدان وعقل وخردم نيز بمن حكم ميراند كه نقاط برجسته وعلمى واكادميك انرا قبول كنم وبه همين كونه با مزوران فرصت طلب تنك نظروحد ناشناس نيزموافقت ندارم وقابليت تقديسى واعتقادبه يير كامل وأمام را مطابق فرمان امام سلطان محمد شاه ع جز خاصه امام وقت است ميدانم وباور مندم وبديكران جائز نميدانم زيرا بعد از صدور اين فرمان مقام ييرى به امام متعلق است وفرستادن صلواة را مختص به ييامبر وأمامان ميدانم كرجه اعتراف صحيح وشرعى دارم كه تمام كوثر نبى كه ازبطن فاطمه اظهر است از دائره اين صلواة بيرون نميدانم كه شامل اند ولى صلواة فرستاندن حتى به امام محمد حنيفه فرزند امام على ع كه از همسر ديكرش بود نيزبكار برده نشده است ومكر درقيام مختار ثقفى كه به خون خواهى حسن ع وياران با وفايش عليه حكومت خودوكامه وغاصب اموى قيام كرد هنكام حضورش دربين سرداران سياهش عمومى بكار رفته است .واينكه هنكام بيرون كردن ميت صلواة فرستاده ميشود جهت تقديس ميت نيست بلكه صلواة ميفرستيم كه متوفى شامل شفاعت ييامبر ص كه صلواة خاصه اوست قرار كيردواختصاصى بنام افراد وأشخاص سزاوارهم نيست ودرمحيط وجامعه مذهبى كه از بزركان جهاد با نثار صلواة استقبال كرديده نيز بنام شخص نيست بلكه عمومى بكار رفته است ويا دريك كار خير وافتتاح يك مؤسه عا م لمنفعه فرستادن صلواة به معنى توفيق نيك دركار به نفع جامعه مسلمين بكار رفته است ونه اختصاصى به شخص افتتاح كننده ويا هنكام نكاح اكر الهم صلى الله محمد وعلى اهل محمد ص كفته شود اغاز زندكى را به إيراد ان مبارك وسعادت مند خواستن است كه ازبركت اين درود خوشى وخر مى را خداوند نصيب متعاقدين كرداند خواستن است ودرينجاه حكم دعاى خير را ميكيرد .دولى با ذكر نام احمد ومحمود كدام سابقه نيز ندارد ولى اكر كفته شود نيز قابليت شرك را ندارد مشروط برينكه نيت برخير باشدنه برشر كه مخالفت بر امام در حقيقت شر مطلق است وبغى قراركرفتن ميباشد . كه نيت به شرنيز بالاتر از مخالفت با صاحب امر نيست .كه درانصورت فرستاندن صلواة درحكم شرك قرار ميكيرد.وهم به كوينده كناه بزرك است وهم به مخاطب ان (.حقيقت كو) 

    • إصلاحات ١.عقده مندى ٢حسين ع

  • آیاخطری درراه است؟
    امروزه جامعه اسماعیلیه افغانستان درشرایط خیلی احساس قرارگرفته است.شاید هیچ گاهی حتی درزمانهای فشارو
    اختناق وتعصبات کور و.... باچنین حالت باریکی مواجع نگشته بود.شاید چنین تصویری درنگاه آنی زیاد واقعی
    جاوه نکنداما برای مردمان بابصیرت درک آن دشوارنخواهدبود.
    جامعه اسماعیلیه راامروز به شکل روشن آن به دودسته تقسیم نموده اندفرمان پذیران ومعتقدین ومخلصین امام
    حاضر وکسانیکه دنبال سیدکیان راگرفتند.کودتای سید منصور نتیجه بیش ازیک قرن سرداری وسلطنت بلامنازع
    وبی رقیب سیدنادرخان واولادهای شان میباشدکه بلاخره روزی چنین میشد.زیرادراین زمان طولانی آنان فقط
    برای خودشان کارکردندنه برای مذهب وامام.
    سردمداری سید نادرخان واولاده آنقدرطولانی شد ودرضمن تمامی روابط جماعت باامام وامامت رابریدندکه
    ازامام وامامت ومذهب فقط یک تصویری دراذهان جماعت باقی مانده بود وآن هم آنقدرکم رنگ که به مشکل
    بتوان تصویرش نامید.
    بالاخره زمان انتخاب رسید .روزی شد که مردم اسمعیلیه امام رادیدارهاکردند ودوباره رابطه ایکه قطع شده بود
    احیاشدجماعت دگرگون شدوبابازشدن نهاد ها ونمایندگی ودفاتر امامتی وآغازکارهای خیررسانی و کمک
    نه تنهابه جماعت بلکه به همه مردم افغانستان بدون درنظرداشت تعلقیت مذهبی شان .اینجابودکه باورها وبرداشت های فروریخت وباورها وبرداشت های تازه ای جوانه زد.
    وبه خصوص اعماروایجاد جماعت خانه ها وبرگزیدن مکی ها وکامری ها ازمیان جماعت وآموزش وآگاهی
    طریقه چنان زلزله ای درارکان سلطنت خاندان سیدنادرخان ومیراث دارارشد وی سیدمنصوربرپاکرد که
    دیگر پرده صحنه سازی واداواطوار های اسماعیلیه بودن وبه اصطلاح پیشوابودن وچه وچه بودن های
    که برای خودشان تراشیده بودند رابه دورریختندوجنون زده وآسیمه سر درمقابل آن همه موارد فوق
    صف آرایی کردندوچنان دست به مقابله وتخریب زدندکه هرآدمی ولوکه اندکی ازفهم واندکی هم ازوجدان
    برخورداربود به خودلرزید.زیرا اگر نه سیدکیان وبقایا وازهرکسی دیگری فقط یکی ازآن کارهای ناروای
    که انان مرتکب شدند سرمیزد هفت نسل بعد اش ازتکفیر ونفرین مبراشده نمیتوانست.
    سیدمنصور جماعت اسماعیلیه افغانستان را به یک تجزیه ویران کننده ای رسانیده است که اگر توطیه این
    عنصرامروزنقش برآب نشود فردا دیرخواهدبود.
    سیدمنصور ویک حلقه سرسپرده ایکه اورا همراهی میکند شب وروز درپی تقسیم جماعت ازبدنه مذهب
    اسمعیلیه اند که میخواهند یک گروه یافرقه تازه ای اسمعیلیه (فقط نام) تحت زعامت منصور بوجود آورند.
    همین اکنون تمام سازوبرگ های تشکیلاتی وتبلغاتی راآماده کرده اندو برای رسیدن به این اهداف در
    چنداستقامت فعالیت دارند.

    • تماس باسران جهادی ومتنفذین مذهبی برادران تسنن وتشیع دراشکال وقالب های گوناگون .
    • کار نفوذی و نزدیک سازی با دولت ودولتمداران وپالیسی سازان . که بردن آقای حامدکرزی به دره
      نیکپی وکیان ونمایش به اصطلاح قدرت ونفوذخودش به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان مثال خوبی ان است.
    • استفاده از هر امکان خورد وبزرگ درجهت تماس با کشورها نمانیدگان .هیات وفرستاده های خارجیان
      که فقط درهمین چند هفته اخیر دیدار های باهیات پاکستانی وهندوستانی ونمانیده اوباما و.........
    • تبلغات خیلی پرسروصدا درمطبوعات افغانستان به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان . که آمدن وی از
      سفرعیاشانه هندوستان به این تازه گی ها باتبلغات وسیع به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان همراهی شد.
    • تبلغات زهراگین ورذیلانه ونهایت دشمنانه برضدبرادران خواجه ونهادهای امامتی به عنوان هندوها ونهادهای
      عیسویت وتبلغات عیسویت و.....که تخریب جماعت خانه های ده خدایدادکابل قفشلاق بیخ دهنه غوری نتیجه
      مستقیم فعالیت های سید منصور وشرکابود.
    • ساختن مسجد درقلعه فتح الله خان درراستای همین برنامه است.
      تااینجا که خیلی به اختصار ازبرنامه تقسیم جماعت توسط سیدمنصور حرف زده شد سناریوی اولی
      بودکه ترجیح میدهند تااین سناریوعملی شود ولی سناریوی دومی هم آماده است که فقط درصورت
      عملی نشدن سناریوی اولی ویا خوب ومظابق میل نبودن جریان سناریوی اولی آنراپیش میکشند.
      این سناریو خیلی محرم وسری نگهداشته شده ولی برای ساختن بینادهای آن تقریباکاررایکجا وهمزمان
      باسناریوی نخستین شروع نموده اندوآن دریک روز پیوستن اش را به تسنن با هیاهو وسروصدااعلان
      خواهد داد .شاید برای خوشباوران ودوستداران امری ناشدنی باشد اما سیدمنصور(خان آغا)هرکاری
      رامیتواند تعجب نکنید.
      تاکه دیرنشده جماعت وبه خصوص اقشار آگاه جماعت برای ریشه کن ساختن این غده سرطانی دست
      به کارشوند چون فردا دیرخواهدبود

    باحرمت
    نوروز

    • یک تهمت بکلی غلط و اغراق آمیز بخاطر بد نام ساختن الحاج سید منصورنادری است و هیچ عقل و منطق سالم این مزخرفات را نمیپذیرد الحاج سید منصور نادری تمام عمر خویش را در راه خدمت به امام و مذهب پاک اسماعیلی سپری نموده است وانشآالله بسیار بزودی همه چیز خوب خواهد شد و اتحاد و اتفاق هم در بین جماعت افغان ما حکم فرما میگردد و بد گویان هم انشآالله رو سیاه میگردند.
      دوستداران امام زمان نور مولانا شاه کریم الحسینی و خاندان سید نادر شاه الحسینی کیانی هیچ وقتی شک وشبهه را در دل جا نمیدهند و مزخرفات بی بنیاد را هم هیچگاهی نمی پزیرند.
      لطفآ خداوند(ج) و امام زمان را حاضرو ناظر دانسته و مسوولانه نظر بگذاریید

    • برای آگاهی برادران اسماعیلی!
      این نظرات مربوط شیربازحکیمی،مولاکریم بخش سرسفید عاشوری،کریم داد مهری و وابستگان آنها میباشد که میخواهند برای منفعت خودشان اول و منفعت باداران شان در قدم دوم این نوع تبلیغات نا روا را نمایند وهمیشه هم این نوع تبلیغات را نموده اند.
      مردم ما از گذشته های خود اینها و وابستگی های اینها با کی و کیها و نا مردی های نامبردگان بکلی آگاه اند.
      سرفراز و کامیاب باشید

    • آقای نوروز!
      در خلال نظرات کوتاه اندیشانه خود که درباره مسجد قلعه فتح الله که حتمآ منظور تان از مسجدالحاج سید منصور نادری واقع تایمنی میباشد و همچنان یاد آوری دو سناریو در نظرات شما که باید بگویم اگر در اینجا دو استراتیزی یاد میگردید بهتر بود و نظر پوچ شما با پیوستن ایشان با برادران اهلسنت باید گفت شما همین حالا میتوانید تا معلومات خود را از ویبسایت های رسمی اسماعلیان در باره مسجد ،دعا و نماز در باره اسماعلیانیکه در اروپا و امریکا و اسماعلیانیکه در آسیا زنده گی مینمایند و از طرز زنده گی و اعتقادات شان تکمیل نمایید وبر معلومات خود بیافزایید همچنان باید یاد آور گردید که در مسجد متذکره آذان علی و الله صورت میگیرد اگر استراتیزی از قبل تهیه شده که شما ادعا مینماییدموجود میبود آذان اهل تشیع که برای اولین بار توسط امامان اسماعیلی در مصر مورد اجرا قرار داده شده آذان گفته نمیشد و این یک تیر کور کورانه دیگر شما بود که به هدف اصابت نکرد.
      آه سپند حسرتم گرمی مجمرین ندید...........................سوختنم همان بجاست ناله نکرد کار من

    • ای سید ناسید (سیدمنصور)

      ای سید نا سید لعنت به کارت این زمان ---- من نگویم جمله را گویم به (منصورکیان).
      ازترورُازدروغت هرچه گویم نیست بس --- قتلُ خونُ کشتُ کشتارجملگی گردیدعیان
      بس نگفتی هرچه کُشتی جمله شدبیخانمان --- پس جه باید فرق کرد بین تو فرعونیان
      استفاده کردی تو از نام پیرُ سرپرست --- از ره اخلاص بودند پیش تو تعظیم کنان
      حبّ دنیاهردوگوشُ هردوچشمت رابُبست --- این چه کاری بود که کردی ازبرای مخلصان
      توُ (جعفر)(جاویدت) بد تر از شدادُ شمر --- از زناه ُ از لواطه با پسر با دختران
      فعل شومت بس نبود منکرزراه حق شدی --- مال ده یک خوردنت منکرزمولایی زمان
      عمرتوگشته درازمانند شدی با سنگ بقه --- خون مردُم خوردنت مانند گرگُ کرگسان
      خون ناحق ریختی تا صاحب قدرت شدی --- از سیاسنگُ شیبر از نیکپیُ از بامیان
      هیچ قوم را نماندی تا تورا لعنت نگفت ---- از هزاره از سید از پشتونُ از تاجیکان
      دست خون آلود توُو (بازک ُ)چون مولوی ---- گشته (معراج) کثافت با تو یار مهربان
      هرسه کردند استفاده پول هنگفت گرفت ---- خون مردُم ریختند درپیش توشد قهرمان
      درزمان(خلقُ)(پرچم)( فرقه هشتادُ(( لِوا) ---- گوش توکرشدزامرحضرت عصرالزمان
      منع فرمود ازسیاست گفت باشی بیطرف ---- تونشان دادی به هیأت (فرقهُ غُند) کیان
      هیأت عالی مقام کرد تکرار حرف خود ---- این دو روزه قدرتت شاید نباشد جاویدان
      تو نباید سر بُپیچی از فرامین امامُ پیشوا ---- سر فرود آور به امر حضرت کونُ مکان
      آن زمان خودرا نمید یدی تو کم از ببرک ---- بی خبر بودی که آید تانکُ توپ طالبان
      معدن طلا و غُندُ فِرقه ات ماند سر سبیل ---- پس کجا شد پُفُ چُفُ کشُ فشت آن زمان

    • در کدام مسجد اروپا وامریکا وآسیا نظرات اسما عیلیه وعقاید شان متفاوت است.معلوم میشود این گونه چرند وپرند ساخت رو حا نیون بزرگ شما مثل بازک ومیر افغان.... باشد.

    • من تا جائكه كاملا ميدانم درين دشنام دادن ها ومقاله نويسى شير باز حكيمى وعاشورى شايد كوجكترين اطلاعى نداشته باشد واين مقالات از صاحب داد مهري وخلقيان نيك ئى در راس همه شان ثنا نيك يًى در تورنتو است ويك تعداد ديكر در الند كلكرى ميباشند وصاحب داد مهرى هم در منتريال يال است ومن اطلاع دقيق دارم وشماهر طرف را متهم نكند تورنتو( جهانكير )

    • اول خودت تحقیق کن عزیزم باز اگر کامیاب نشدی من برایت آدرسش را خواهم گذاشت جوینده یابنده است
      کاش وبودم چون کتاب افتاده در کنج خموش////////////////// تا نگردد روبرو جز مردم دانا مرا

    • سرنوشت سید منصور و خانواده اش چه خواهد شد؟

      با در نظر داشت شرایط گذشته، آینده های مختلف را برای این خاندان میتوان پیش بینی کرد. بدیهی است که ستاره اقبال خانواده سید منصور رو به زوال بوده و حتی غروب آن نیز بدور از احتمال نیست. اگر موقف اجتماعی و قدرت سیاسی کنونی خانواده سید منصور را با پیش از شکست آنها توسط گروه طالبان مقایسه کنیم، بیشتر از 70 در صد کاهش یافته، و همچنان موقف اجتماعی-مذهبی آنها نیز نسبت به سالهای اول بعد از دوره طالبان بکلی کم رنگ گردیده است. با در نظر داشت فعالیت های خانواده سید منصور و شرایط اجتماعی-سیاسی افغانستان پیش بینی های ذیل عاری از حقیقت نخواهد بود.

      1. اگر روند فعلی به همین منوال ادامه پیدا کند، بعد از 10 سال، خانواده سید منصور مقام اجتماعی و مذهبی اش را از دست خواهند داد ولی مقام سیاسی شانرا از برکت پول سرشار که اندوخته اند برای ده های دیگر حفظ خواهند کرد.

      2. اگر قدرت سیاسی و موقف اجتماعی شان را از دست بدهند و در مقابل آنهای را که در طول سالها برای شان دشمن ساخته اند قدرتمند تر گردند، مجبور خواهند شد تا افغانستان را برای همیشه ترک کنند در غیر آن او خانواده اش نابود خواهند شد.

      3. همچنان با در نظر داشت اینکه سید منصور قادر به مقاومت در برابر ادارات نیست وی برای حفظ افراد یکه هنوز با وی وفادار باقی مانده ، مذهب دیگری را ایجاد نموده و با استفاده از تبلیغات خوجه ستیزی و قدرت سیاسی اش مذهب جدیدش را محفوظ نگه خواهند داشت. این بخاطر از دست دادن تدریجی افراد وفادارش به وی کمک خواهد کرد.

      4. پیوستن او و هم رزمانش به یکی از مذاهب عمده افغانستان نیز خارج از دایره امکان نیست.

      5. و یا هم این اختلافات را سید منصور با خود به گور خواهد برد. یعنی بعد از مرگ وی، خانواده اش به سرکشی های او ادامه نداده و به این دشمنی ها خاتمه خواهند داد.

    • آقای سست عنصر!
      میگویند هرکس دیگران را در آهیینه خود میبیند و شما الحاج سید منصور نادری را مانند خود سست عنصر فکر ننمایید یک زمانی بسیاری از منافقان در باره امام زمان هم...........میگفتند و حالا که موقف و سمت دارند مولای زمان میگویند،الحاج سید منصور نادری خدمتی را که به مردم انجام میدهد خاص به خاطر رضای خدا و امام زمان است وگرنه شما دیده باشید در این زمان برادرکه به برادر تنی خود خدمت مینماید برادر از برادر راضی نیست

  • ترا ترس خدا دردل نباشد(سیدمنصور)

    تراترس خدا در دل نباشد ---- به مثل تود یگرقاتیل نباشد
    نباشدهیچ رحمی دروجودت --- به مانندتوهیچ جاهیل نباشد
    تراعادت شده هرخون ناحق --- ترحم سویی توماییل نباشد
    لجاجتُ غرورُبی وقاری ..---- به غیرتو کسی قاییل نباشد
    نمودی انتخاب خودراتورهبر--- مثال تو کسی سنگدل نباشد
    به (خان آغا)شدی مشهورایام --- تروردرپیش تومشکل نباشد
    به پیش طالبان بیچاره گشتی ---- مثال تود یگر بُز دل نباشد
    گرفتی گوش خودمحکم زفرمان --- مثال تو کسی غافل نباشد
    به زورگویی د یگرجوره نداری --- به هیچ قومُ به هیچ آغیل نباشد
    به حیلهُ به نیرنگُ به تذ ویر ---- دیگرمانند تو رزیل نباشد
    ند یدم مثل تو عوام فریبی ---- زتو بد تر ابوجهل نباشد
    به ظاهراشک میریزی بچشمت --- مثال توکسی سر کیل نباشد
    نمودی قد علم در ضد مولا ---- زتو بد تر عزازیل نباشد
    بدادی پُولُ موترتوبه(عطاش)--- ازین کشت هادیگرحاصل نباشد
    بنام عطاش چهره گشته خفاش--- مثال او کسی دو دل نباشد
    نموده طرد دفا تیر اما مت ---- دیگرجایش به هیچ کونسل نباشد
    تعفُن میدهد اوگشته مُردار ---- ازان بد تردیگر پیشقیل نباشد
    نمایدهرزه گویی مثل بیمار --- مریضی او مرض سِل نباشد
    شده بیچاره اودرپیش گشتگر--- ازان بدتردیگر خجیل نباشد
    شده او رانده از کار دفاتیر ---- مثال او کسی ذلیل نباشد
    نمایدتوصیفت راتابه آنوقت ---- دیگرپولی به جیب دخیل نباشد
    دهدهرکس به اوبیشترزتوپول --- ترا بد گفتنت مشکل نباشد
    هویداگشته نیرنگت درین وقت --- دیگردربام کس کاه گل نباشد
    اگرصد بارگویی ضد کونسل --- دیگردرخورهیچ عاقل نباشد
    دفاتیرامامت است هویدا ...---- به مثلت بی سواد شامل نباشد
    مکن تویاوه گویی پیش مردم --- بگوآن وقت که دلاییل نباشد
    نمودی حرف نوپیدابه پیشت ---- ز(خوجه) گفتنت دلیل نباشد
    ازان نیرنگُ گریان پیش مردم --- مثال تو به هیچ ساحل نباشد
    توبدگوی(خوجه)راتا میتوانی ---- تراخوابُ خیال تبدیل نباشد
    بیابرخیزازین خوابُ خیالت ---- ازینخواب هاچیزی حاصل نباشد
    ازین تُهمت که بستی پشت خوجه --- چراغ موشک محفل نباشد
    خدمات که(خوجه)کرد بمردم ---- دیگرهیچ حاجت تفصیل نباشد
    نخواهدشدفراموش خدمت شان ---- به پاکستان ازان فامیل نباشد

    آنلاین : ترس خدا دردل نباشد

    • انگیزه ی جبهه گیری سید منصور نادری بر ضد ادارات امامتی ومخصوصاً کونسیل ملی مبتنی برچی بود ؟ درسال 2002 توافق نامه ی بین دولت افغانستان و امام حاضر اسماعیلی امضا شد که بموجب آن ادارات امامت اسماعیلی مانند سایر مناطق جهان در افغانستان نیزکشایش یافت. بر حسب قانون اساسی اسماعیلی در رأس این ادارات کونسیل ملی قراردارد. مبتکر ایجاد کونسیل ها چهل وهشتمین امام اسماعیلی بود وهدف ازان اداره ی امور یا مدیریت جامعه از صورت فردی به صورت دسته جمعی یا خود مردم اما تحت رهنمائی وهدایت امام بودکه موثریت آن در تمام دنیای اسماعیلی ثابت گردید. درسال 1986 قانون اساسی به نام " قانون اساسی مسلمانان شیعه ی امامی اسماعیلی" برای همه ی پیروان اسماعیلی در سراسر جهان توشیح و در معرض اجرا گذاشته شد. این قانون کونسیل ها یانظام شورائی یکنواخت ومتحد الشکلی را برای کلیه سر زمینهای که درانجا پیروان اسماعیلی زیست وزندگی دارند مقررداشته است.
      اهداف کونسیل ها به ترتیب منطقه ئی ومحلی پیشرفت وترقی امور اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی، صحی و حفظ وبرقراری وحدت و روابط حسنه با طریقه ها ی دیگر وامت اسلامی را تشکیل میدهد. البته کلیه امور همواره توسط خود امام بر رسی وکنترول وهدایت لازمه داده میشود. امور دینی وعقیدتی، نظارت برفعالیت معلمان مذهبی، خلاصه خطی مشی های کلی دینی بر عهده ی مرکز طریقه و آموزش دینی اسماعیلی، قرار گرفته است که مداماً از سوی امام کنترول می شود. علاوتاً ادارات عدیده ی دیگری نیز مانند حل قضایا ، بانکهای اعتباراتی کوچک وغیره ایجاد گردید. ایجاد این ادارات ونهاد ها ونیز فعالیت های آنان که در پرتوقانون اساسی اسماعیلی صورت گرفت ومیگیرد ومردم کارهاو دست آورد مثبت این ادارات را بعین مشاهده کرده ومیکنند. لذا سید منصور نادری را که با قانون وقانون مداری و سیستم انتخابی که جامعه را قادر میسازدتا بر سرنوشت ومقدارت خود حاکمیت پیدا کند سخت مخالف بود،درتنگنا قرارقرار داد، اتوریته و حاکمیت خود کامه اش با ادارات در تضاد واقع شد، دکان دین فروشی اش با ضربه ی سنگینیی شکست روبرو گردید. ازینرو مبارزه را با امامت اسماعیلی براه انداخت ،هیاهو، دادو بیداد،جارو جنجال را پیشه ساخت. از هیچ نوع تهمت زنی، دروغ، فتنه انگیزی تهدیدو تخویف کوتاه نیامد. بخاطر تقویت مقام و موقعیتش به ائتلافهای مقطعی دست زد و به حزب وحزب سازی که در آئین اسماعیلیه جداً منع است، پرداخت. مزد بگیران و آموخته خورانش انواع رذالت و پستی، پرو پاگند دروغ، تهمت های بیشرمانه را نسبت به ادارات امامتی و کارگذاران امام بکار گرفت. حتا معاش خورانش در اروپا، امریکا وکانادا ضمن جمع آوری مال وجوهات به تبلیغات زهر آگین در بین جماعت اسماعیلیه مبادرت ورزیدند و می ورزند.
      امروز کلیه حکومتها، دولتها، نهادها، موسسات بین المللی،جوامع بشری اعم از مسلمان وغیر مسلمان از نحوه ی کار وفعالیت ادارات امامتی در سراسر جهان آگاهی کامل دارندو بادید گاهها، ارزش ها واخلاقیات اسلامی امامت اسماعیلی آشناهستند که خط مشی واهداف موسسات ، نهاد ها وادارات که تحت قانون اساسی اسماعیلی فعالیت دارند، نه تعالیم کلیسا را اشاعه میدهند ونه اصول ومبادی هندوئیزم را، نه با آموزش های اسلام سیاسی سرو کار دارد ونه روش رادیکالیزم اسلامی را صحه می گذارد. پیشرفت وترقی جوامع وملت ها،بهره برداری از علوم ودانش روز، توجه به ساینس وتکنالوژی، تحمل ومدارا در قبال معتقدات مذهبی دیگران، تساهل، پلورالیزم و تساوی حقوق زن و مرد درمدار کارش قرادارد. این ارزشها به جهان وجهانیان معلوم وروشن است.
      در پهلوی ادارات اماتی وجماعتی شبکه ی انکشافی آغاخان متشکل از نه ایجنسی یا شعبات در سی و پنج کشور جهان منجمله افغانستان فعالیت بشردوستانه دارد، یعنی کلیه اتباع کشوررا در کانون توجه اش قرار میدهد که عرصه های حفظ الصحه، تاسیس واداره ی شفاخانه ها،باز کشائی مکتبها، باز سازی شهر هاو آبدات تاریخی،اعمار پل وپلچکها، حفر چاهها، تهیه وتدارک آب صحی وبرق در روستاها،ساختن سرک، پرو گرام حمایت روستائی، تعلیم وتربیه نر سنگ، اهدای سکالرشیب وبورسهای تعلیمی به متعلمین مستعد وغیره راتحت پوشش می گیرد. از سال 2002 تا حال شبکه انکشافی آغاخان صد ها ملیون دالررا در امور فوق مصرف کرده است.
      کمک بشری فوکس اداره ی بشر دوستانه ی دیگری است که در زمینه ی آفات طبیعی وبشری جوابگو بوده وخدمات فراموش ناشدنی به برادران وخواهران مهاجر اسماعیلی ونیز غیر اسماعیلی در دوران مهاجرت ونیز در افغانستان انجام داده است. اداره بشری فوکس سالانه در حدود سه صدو شصت ملیون دالر در امور خیریه و پرو گرام های عاجل بشری در پهنای گیتی به مصرف میرساند. در اثر این خدمات بشر دوستانه وغیر جانبدارانه بود که به جماعت هویت، پرستیژ و نام نیک بخشید و دامان جامعه ی اسماعیلیه را از نام های زشت وزننده که یادگار دوره زعامت سید نادر خان وپسرانش بود پاک کرد. بناءً سید منصور ودارو دسته اش هر اندازه تهمت و افترانمایند، اجتماعات اتهام زنی تشکیل دهند، به این و آن رشوت دهند، مهمانی های پر تکلف تر تیب دهند، افراد چاپلوس، مذبذب وبی وجدان را با پول وموتر بسوی خود بکشانند، سر انجام ره بجای نخواهد برد،وواقعیت را همه در ک خواهند کرد.

    • دوستان وعزيزان كه علاقه خوانش اين سايت را دارندسلام عرض است !
      حرف معروفى است كه قوم نادان جهت نابودى شيش( كه نوعى ازخزندكان مكروبى است )يك يوستين كلان كه (نوعى إزلباس زمستانى است كه ازيوست حيوانات لباس ميسازند)ميسوزانند .
      ازمدت است كه جماعت افغانستان در خارج ازكشور نا خود أكاه موضع كيرى خصمانه اى را عليه يكديكر اتخاذ كرده اند .وازين فضاى مملو ازشك وترديد استفاده جويان ازهردو طرف مانند خفاشان كور كهى به ميخ وكهى هم به نعل زده بازار ام الخبايثون دهر را كرم نموده وبا اورن هيزم (آلات تسخين )اتش نفاق را جنان مشتعل ساخته اند كه جامعه روحانيت مذهبى مارا ازلحاظ ارزشها درحالت نا بودى قرار ميدهند وهم دامن خودرا اين لشكريان جهل ودد طعمه اتش افروخته شده خود كرده اند .ودرمقابل هر نوع زشت كوئى جانين خواه بطور مثبت وخواه بطور فجيع ان ازدفاتر امامت وياهم جانب دارى ازخانواده سادات كيان دست به عقده كشايى وزور ازمايى ذات البينى خويش وقيحانه زده اند .واين تنش هاى تفتين بار زمانى به اوج از مكروب أفشانى فوكوشيما كونه خود نمود كه رئس طريقه بورت كونسل جماعتى ولايتى بغلان بسم الله عطاش با يك تغير غيرمتقربه ماجرا جويانه كه دريك سخنرانى ازقبل ييش بينى شده خود دربدل يك امتياز موقف دوروزه سياسى دست به مانور ريا كارانه وفريب كارانه كه همه را نادان تصور كرده كه ازينطريق دست به مكنت وجاه وجلال زند تا سبب خودنمايى خويش درمحدوده قوم دايميرك سرخك خود كردد ودر برابر فرامين صاحب الزمان قرار كيرد وحرفهاى توخالى وشيطنت كونه راكه ساخته ويرداخته خودش است واز ان منحيث وسيله استفاده كند ومخاليفينش را توسط ان بكوبد كه سبب اين غائيله سبكسرانه شد .وجهال ازين اتموسفير مساعد شده وان بادوبخار ذخيره شده اى مولد سى سال خشونت كشور كه درفراز ونشيبى هاى سياست هاى مقطعه از أثرات جنك سرد بين دوقدرت هستوى رقيب تفوق برترى درجهان بالاى جامعه كوجك واسيب يذير اسمعيليه همين ترتيب كمونيتى كوجك مارا هم درسطع كشور وهم در سطع جهان دستخوش اين يرازيت همه كير نموده است .درين صورت جامعه اسمعيليه افغانستان ضرورت بيك تشخيص كر حاذق مانند متخصص علاج امراض دارد كه اين غده سرطانى كه تهديد تسلط وريشه دواندن بهمه حصص بدن را دارد به عمليات ان از طريق شعاع لايزرى مؤثر دست به كار كردد .هر جى زودتر بهتر تا دير نشده باشد واين غده سرطانى كه بنام عطاش در حالت جواته زدن است والكويى براى ديكر بازاريان ميكرددو يكانكى جماعت را ضربه خواهند زد بايد خشكاند وإفشا كرد واين عامل خشونت را هر دو طرف به مضريتش توافق كنندتا سو تفاهمات ييش امده را مهار سازند وليش ازين با تهمت ودسايس وتفتين ودروغ با عث حيثيت ريزى يكديكر كردند وعامل خفقان ونكرانى امام عصر ما كردند ودر غير ان به أطاله كشاندن اين عفونت وقايه ان ناممكن خواهد شد .وبخاطر نا بودى همان شيش يوستين كه درحقيقت نمونه جامعه ما است نبايد دستخوش وطعمه اتش افروخته شده اين علائم ذرات خطرناك فوكوشيماى جامعه خود كرديم وزمينه را به كشت همجو مكروبها در اثر كله شخى وضديت خود كرديم وسيس با كذشت زمانى نادم كرديم كه انكاه فرصتهاى را ازدست داده باشيم .وبه كفت شاعر كه (زليخاه مرد ازحسرت كه يوسف كشت زندانى جرا كارى كند عاقل كه با ر ارد يشيمانى )(مشفق )

    • محترم أقاى مشفق سلام !
      من نيز تمام كامنت هاى اين سائت را بخوانش كرفتم كه ٩٠فيصد اتهامات را از روى عقده وماجراجويى هاى افراد مريض ارزيابى كردم ولى ازنقطه نظر تحليلات دقيق اين منازعه بعد از كستاخى بسم الله عطاش به ميان امده است كه روكرداندن اين انسان خبيث وفتنه ازادارات امام وبا اين سخنرانى احمقانه ارزش انرا نداشت كه انسانهاى عقده مند را زمينه كر دسايس وتهمت هاى شاخدار در مورد يك خانواده مشهور افغانستان سازند ولازم بود