صفحه نخست > دیدگاه > مخالفت داکتر بشردوست و نعیم بارز با تظاهرات حزب همبستگی افغانستان از کجا (...)

مخالفت داکتر بشردوست و نعیم بارز با تظاهرات حزب همبستگی افغانستان از کجا آب میخورد؟

مرض محافظه کاری (به زبان مردم ما ترس و بی‌شهامتی) دردناک میان روشنفکران و مدعیان آزادیخواهی یکی از عوامل شیرک شدن جنایتکاران و تبدیل افغانستان به وضعیت اسفبار کنونی‌است
فرید رستاخیز
پنج شنبه 12 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

برای اولین بار در تاریخ سی سال اخیر کشور، یک نیروی سیاسی شهامت به خرج داد و با بسیج صدها تن در جاده های کابل تصاویر جنایتکاران جنگی را به آتش کشید و خواهان برچیدن سلطه آدمکشان و جانیان گردید و برجسته ترین نمایندگان فاجعه سی سال اخیر را نام گرفته خاینان ملی خطاب نمود. حزب همبستگی افغانستان با راه اندازی تظاهراتی به تاریخ یازدهم ثور ١٣٩١ در کابل، همه جنایتکاران و حاکمان فاسد را به لرزه انداخت که رسانه های افغانستان و جهان با گذشت چندین ماه از این حرکت بزرگ هنوز هم هرچند گاهی به آن میپردازند.

همه از طریق رسانه های افغانستان دیدیم و شنیدیم که جانیان مستقر در قوه سه گانه هرکدام به نوبه خود علیه حزب همبستگی شمشیر کشیدند و برای سرکوب این حزب تابوشکن تلاش کردند. نمایندگان حزب به کمیسیون های سنا فراخوانده شدند، وزیر عدلیه این عمل حزب را "جنایت" نامید و رهبران حزب را به نهاد های عدلی و قضایی معرفی نمود، لوی سارنوالی به حکم مشرانو جرگه رسمیت حزب را به حالت تعلیق درآورد. اما از سوی دیگر از لابلای نوشته ها، تماس های تلفنی هموطنان در برنامه های رادیویی و تلویزیونی در داخل و خارج دیدیم که این حرکت با استقبال گرم و پشتیبانی بینظیر هموطنان دردیده و شرافتمند مواجه گشت. حزب همبستگی در خبرنامه‌ای اعلام نمود که صدها نامه و تماس تلفنی مملو از حمایت گرم مردم و در ضمن تماس های تهدیدآمیز و لمپنانه از جانب جنگسالاران و جنایتکاران دریافت داشته است. سازمان دیده بان حقوق بشر نیز به تعلیق حزب همبستگی اعتراض نموده طی اعلامیه‌ای نوشت: «دولت ها نباید احزاب سیاسی را صرفاً بخاطر آنکه موضعگیری و اظهارات شان مورد پسند آنان نیست، به تعلیق در آورند. افغانها حق دارند نظرات شان را به طور مسالمت آمیز بیان کنند، چه دیگران به آن موافق باشند یا نه.... یک بحث آزاد در جامعه افغانستان در مورد ارتکاب جنایات و مرتکبین آن سرآغازی است برای این که مطمئن شوید که دیگر هرگز اتفاق نخواهد افتاد.»

حمایت از تظاهرات حزب همبستگی تا حدی همه‌گیر بود که حتی فردی چون رزاق مامون که داغ سیاه خدمت به رژیم های هفت و هشت ثور را بر پیشانی دارد، کوشید با تمسک به پرچم آزادیخواهی و استقلال طلبی حزب همبستگی، خودش را از این لکه های ننگ پاک کند. او طی مقالاتی در حمایت از تظاهرات یازده ثور آنرا «بهار کابل» نامیده نوشت «در تاریخ خواهند نوشت که حزب همبستگی افغانستان برای نخستین بار، طلسم بت های سیاسی را به زمین زد.»

اما کسانی هم بودند که با وجود ادعای آزادیخواهی و ضدیت با جنایتکاران و ستم‌پیشگان حاکم، از درک اهمیت اینچنین حرکت های مردمی عاجز بودند و کوشیدند که علیه آن تئوری بافی نمایند. دوتن از این قماش عناصر آقای رمضان بشردوست و نعیم بارز بودند که اولی در مصاحبه‌ای با خانم فرزانه فارانی از سایت «افغان جرمن انلاین» و دومی طی مقاله‌ای در همین سایت مسایلی را در رد این تظاهرات مطرح کردند که من میکوشم به شمه‌ای از آن بپردازم.

نخستین سوال خانم فرزانه از آقای بشردوست این بود که «تظاهرات ۳۰ اپریل حزب همبستگی درمحکومیت جنایتکاران سه دهه اخیر که در نوعش بی سابقه بود و انعکاس وسیعی در مطبوعات هم داشت نظر شما چیست آقای بشردوست؟»

بشردوست در جواب گفت: «من فکر میکنم که اولین چیزیکه ما افغان ها نیاز داریم در شرایط فعلی اینست که باید واقعیت ها، حقایق تاریخ گذشته و امروز خود را با چشمان باز با عینک های افغانی و منافع ملی ببینیم. ما نباید سریک جریان، سر یک تنظیم، سریک قوم، سریک فرد براساس معیارهای قومی، تنظیمی مذهبی، دینی و امثالهم قضاوت کنیم.»

گوشه ای از تظاهرات حزب همبستگی در تقبیح سیاهروز های هفتم و هشتم ثور - کابل

بسیار عالی، اگر او به حرفش صادق باشد، باید بلافاصله از این حرکت پشتیبانی میکرد چون در شعارها و پلاکارتهای شان خواستهای برحق مردم تیره‌روز افغانستان انعکاس یافته بود و هیچگونه بویی از مرض قومگرایی دیده نمیشد و «با چشمان باز و عینک منافع ملی» خواست اساسی ملت ما که طرد جنایتکاران و محاکمه آنان است مطرح گردید.

از وی باید پرسید: آقای بشر دوست ممکن است چند نمونه از "واقعیت ها و حقایق تاریخ گذشته" را به ما مثال بیاورید تا سطح درک و میزان شعور سیاسی یک داکتر حقوق را از عمق فاجعه رفته بر توده های نگونبخت ما بدانیم؟ شکنجه و اعدام هزاران انسان بیگناه بدون وابستگی سیاسی به کدام سازمان و حزب در پولیگون های پلچرخی، زنده بگور کردن صد ها دموکرات چپ و آزادیخواه که خواست شان فقط آزادی و استقلال بود، به آتش زدن هستی مردم مظلوم و فقیر، فروختن کشور به سوسیال امپریالیزم روس توسط هفت ثوری های حزب دموکراتیک خلق چه بود؟ مگر توحش تنظیم های جهادی در کابل و کشتار بیرحمانه ۷۰۰۰۰ انسان بیگناه توسط آنان، ویرانی کابل، تاراج آثار باستانی، تجاوز بر دختران هفت ساله و مادران حامله، ادرار خورانیدن ها، میخ بر فرق کوبیدن ها، در کانتینر کباب کردن ها، رقص مرده ها، کتاب سوزی ها و... همه "واقعیت ها و حقایق تاریخ گذشته البته با چشمان باز با عینک های افغانی" است یا شوخی های مطبوعاتی که شما درین چند سال به آن عادت کرده اید؟

در ارزیابی از اوضاع و تشخیص دوست و دشمن مردم ما دیگر نیازی به عینک ندارند و همه چیز را با پوست و گوشت خود احساس کرده اند. یکبار اگر شما به درون جامعه بروید و در این و آن مجلس مردم عام حضور بهم رسانید درخواهید یافت که توده های پابرهنه و بیسواد ما بسی عمیقتر از داکتران علوم سیاسی و به اصطلاح «کارشناسان سیاسی» و «آگاهان سیاسی» قضایا را درست و عینی تحلیل و تفسیر میکنند و بدون ترس و سازشکاری معمول روشنفکرانه عامل تیره بختی هایشان را نام گرفته نفرین میکنند. مردم حقایق را مثل چند روشنفکر غرب نشین از لابلای کتاب و مقاله نه بلکه از تجارب عینی و تلخی که عملا با آن دست و پنجه نرم کرده اند بیان میکنند. دلیلی که تظاهرات حزب همبستگی، حمایت مردمی را به دنبال داشت همین حقیقت است که شعارها و خواست آن با خواست اکثریت خاموش ملت ما همخوانی داشت و این حزب بر اساس نیاز و ضرورت مبرم جامعه ما صدای عدالت خواهی را بلند نمود.

آنچه حزب همبستگی را از دهها حزب راجستر شده دیگر متمایز میسازد همین است که به یک قوم و گروه و منطقه خاصی مربوط نیست و تا حال موفق شده در نقاط مختلف افغانستان اکسیون هایی را برگزار کند و علیه جنایتکاران منسوب به همه ملیت ها شعار دهد و آنان را با نام افشا نماید. در پلاکارت هایی که تظاهرکنندگان با خود حمل میکردند، تصاویر همه جنایتکاران بدون ملاحظه کاری با چلیپایی بر روی کثیف شان دیده میشد که در اخیر تظاهرات آنها را به آتش کشیدند. آیا شما میتوانید نمونه یک حرکت مدنی دیگر را بیاورید که مثل تظاهرات حزب همبستگی از لوث وابستگی «قومی، تنظیمی مذهبی، دینی و امثالهم» پاک بوده باشد؟ پس چه مشکلی دارید که به جای دفاع از این تظاهرات باشکوه، بالای آن سوالیه میگذارید و خود را به ناآگاهی میزنید؟

بشردوست ادامه میدهد: «هر فردیکه درین کشور ظلم کرده باشد هر فردی من تکرار میکنم از هر تنظیم باشد از هر قوم باشد از هر مذهب باشد از هر گروه باشد از هر ایدیولوژی و فلسفه که باشد باید مطابق اسناد و مدارک محکمه شود و بر طبق قانون و عدالت انسانی، ملی و اسلامی بجزای شان برسد.»

بر مصداق گفته بزرگان که «برای اینکه هیچ نگفته باشی عامگویی کن»، گفتارنغز تان با مشکلات محافظه کارانه توأم است: اولتر از همه بجای اینگونه عام صحبت کردن که هر فرد از هر تنظیم و ایدیولوژی و فلسفه باید محکمه شود تهی از صداقت است چرا شهامت به خرج نمیدهید و آن افراد و تنظیم ها را معرفی نمی‌کنید و ایدیولوژی نوکرمنشی و ستمگری هشت و هفت ثوری ها را ویرانگر نمیخوانید؟

اینرا شاید شوخی نموده باشید جناب داکترصاحب، اگر جدی اسناد میخواهید لازم نیست از کابل بیرون شوید یا مثلا به برکی برک یا جای دور سفر نمایید. فقط با بیوه های شهر کابل مصاحبه کنید تا معلومات تان در باره اسناد سالهای خون و خیانت جهادی ها و خلقی ها و پرچمی ها اندکی بیشتر گردد. از ویرانه های غرب کابل دیدن کنید تا کلکسیون اجساد و قتل عام مردم بیگناه در جریان سگ جنگی های تنظیمی تکمیل شود، به موزیم ملی سر بزنید و از تاراج آثار باستانی به کشورهای مختلف با خبر شوید، از گور های دشت چمتله و پلچرخی دیدن کنید، مستند بسازید تا تدارک محکمه آینده سروری ها باشد. اما به یک نکته دقیق توجه کنید و آن اینکه؛ صرف در محکمه مردم است که از دشمنان مردم دادخواهی صورت میگیرد، عدالت بر آنان جاری میشود و رنگ زرد شان در عقب میله های زندان یا روی چوبه دار آخرین رنگ بر چهره های کثیف و ننگین شان در زندگی خواهد بود نه طبق "قانون و عدالت اسلامی" در پناه قانون و محاکم اشغالگران امریکایی.

بازهم صحبت های بشردوست را مرور میکنیم: «متاسفانه یک تعداد افراد است که افراد مخالف خود را جنایتکار و قاتل جلوه میدهند اما افراد خود را ولو قاتل و جنایتکار باشند به عنوان قهرمان به عنوان خادم ملت جلوه میدهند بخاطر اینست که وقتی یک سازمان یک گروپ مثلا سران مجاهدین را به عنوان جنایتکار قلمداد میکند اما سران افراد خود شان طرفدارهستند به آن ها نزدیک هستند آنها را به عنوان قهرمان به عنوان خادم و به عنوان مبارز جلوه میدهند مسلم این یکتعداد احساسات میان مجاهدین خلق میکند.»

وکیل صاحب چنان آشفته فکر و پریشان خاطر است که اصلا فرق میان مخالف سیاسی بودن با جنایتکار و قاتل بودن را گم کرده در غیرآن درین حد سقوط مسخره نمیکرد. حزب همبستگی چه وقت و در کجا ادعای قهرمانی کرده، به کدام جنایت بشری محکوم است، چند هزار خانه را با راکت که بازیچه تنظیمی ها بود خراب نموده، چه تعداد دختران از وحشت رهبرانش خودکشی کردند یا عنوان خادم و مبارز را کی با بیرق سه رنگ کاذبانه دستبند و یخنبند مندرسش ساخته تا بر چشم مجروح ملت ما خاک بپاشد؟ سران کی در گذشته و امروز اسناد فروش مادر وطن را امضا کردند و ... مگر آنانیکه مرتکب چنین اعمال اند؛ شایسته جنایتکار، قاتل و خاک فروش قلمداد کردن نیستند؟

شما که اینقدر از مدرک و سند گپ میزنید، چه مدرک و یا سندی در اختیار دارید که نشان دهد حزب همبستگی به یکی از گروه های جنایتکار وابسته است و یا گذشته ننگین دارد و یا اینکه در جایی به شیوه رهبران جنایتکار جهادی خود را «قهرمان» نامیده باشند. اگر چنین نیست، پس عامگویی و پوچ گویی شایسته یک داکتر علوم سیاسی و فردی که خود را شایسته ریاست جمهوری این کشور میداند نیست.

بیایید یکجا با هم در یکی از شبکه های اجتماعی و یا مهمتر از آن در اجتماع از مردم به رای گیری علنی برویم که رهبران و سران کدام سازمان و گروپ قاتل و جنایتکار اند تا سر جنایتکار از غیر جنایتکار تفکیک گردد. تشویش داریم نکند سر شما به یکبارگی از پس کله محقق و خلیلی بلند شود و همنوا با کامران میرهزار، هزار گندگی باد دهد. آقای وکیل! حزب همبستگی در تاریخ افغانستان برای اولین بار بیهراس رک و صریح سران مجاهدین و طالب، سران دولت کنونی، روشنفکران جیره خوار و مزد بگیر ایران، پاکستان و امریکا، مزدوران خلق و پرچم و متجاوزین را عامل بربادی افغانستان قلمداد کرد و غم برانگیختن احساسات یکتعداد شانرا نه، که کل شانرا هم ندارد، زیرا جانکاه تر و وحشتناکتر از درد شکریه ها، بشیره ها، صائمه ها و رحیمه های وطن سوگمند ما نیست.

مرض محافظه کاری (به زبان مردم ما ترس و بی‌شهامتی) دردناک میان روشنفکران و مدعیان آزادیخواهی یکی از عوامل شیرک شدن جنایتکاران و تبدیل افغانستان به وضعیت اسفبار کنونی‌است. در کشورهایی که نیروهای دگراندیش و وطنپرست آن شهامت رویارویی با ارتجاع و استبداد را داشته اند، جنایت، چپاول، میهنفروشی و استبداد عریان هرگز به پیمانه بی‌نظیر افغانستان نبوده است و فاسد ترین و جانی ترین نیروهای بر سر اقتدار نیز خود را در برابر مردم پاسخگو دانسته و خیانت هایشان را با ترس و لرز و در پس پرده ضخیم انجام داده اند.

دراینجا آقای بشردوست هم به حزب همبستگی رسم جبن و ترس را تجویز میکند و آنان را از خلق «احساسات میان مجاهدین» هشدار میدهد. نیرویی که از ترس خلق «احساسات» میان آدمکشان بترسد، بهتر است به جای سیاست به کدام کسب دیگر دست زند. به قول چه گوارا «گنجشکی که از مترسک بترسد، از گرسنگی می‌میرد»، به همین صورت کسی که ادعای سیاست مردمی داشته باشد، اما از مواجهه با خونخوارترین دشمنان مردم هراس داشته باشد، مرگ سیاسی خود را رقم میزند.

و اوج محافظه کاری و جبن بشردوست در جملات ذیل انعکاس می‌یابد: «تعدادی در پارلمان و کابینه و مشرانو جرگه و قضا کسانی هستند که خود شان در ظلم دست داشتند در تاریخ سی ساله افغانستان نقش منفی ایفا نمودند مسلم است که این افراد از بعضی از افراد دفاع کنند اما من باز تاکید میکنم که راه حل این نیست که ما یک عکس را بسوزانیم راه حل این نیست که ما مرگ و زنده باد بگوییم.»

جالب است، پارسال که حزب همبستگی علیه جنایات رژیم سفاک ایران در کابل تظاهرات راه انداخت و بسوی لانه جاسوسی رژیم تخم گندیده و رنگ سرخ و سیاه پرتاب کرده، شما از تظاهرکنندگان خواستید که به سفارت حمله کرده آنرا به آتش بکشند. چطور است که امروز مخالف به آتش زدن تصاویر سمبول های جنایت و بربریت و خیانت میشوید؟

با نشان دادن ضدیت با اکسیون اعتراضی که لازمه جامعه آزاد و دموکراتیک است، بشردوست در واقع ناآگاهی دردآورش را از نقش مهمی که اعتراض و تظاهرات در بلند بردن آگاهی مردم و شکستن شاخ زورگویی استبداد دارد به نمایش میگذارد. مگر وقتی ستمکاران حاکم باشند و به اصطلاح «جامعه جهانی» هم از آنان با تمام توان حمایت کند، برای مردم در کنار برداشتن سلاح، دیگر چه راهی برای ابراز مخالفت و ضدیت وجود دارد؟ جناب شان بفرمایند و بگویند که حزب همبستگی اگر در تظاهرات شعار «مرگ و زنده باد» بلند نکنند، پس «جان و صدقه» بگویند؟

خودت که شرکت در انتخابات را راه تغییر در جامعه جار میزدی، و به همین خاطر به میدان مبارزه انتخاباتی وارد شدی با دیدن درامه کمیک انتخابات باید به نتایجی رسیده باشی و غلط بودن بخشی از نظراتت را اعتراف میکردی، چون تنها کاندیدی بودی که قبل از انتخابات فریاد میزدی که «این انتخابات شفاف ترین انتخابات خواهد بود» و درک نمیکردی که در یک کشور مافیایی و اشغال شده انتخابات بی‌معنی است. خودت از این گفته‌ات بعد از انتخابات شرمنده شده حتی به بانکی‌مون نامه نوشتی و اعتراض کردی که «جامعه بین المللی پادشاه و ملکه تقلب انتخاباتی را به طرف ارگ ریاست جمهوری روان کردند، نه بطرف زندان پلچرخی». پس با ناکامی راهی که خود در پیش گرفته بودی، دیگر کدام راه حل را برای مردم به جان رسیده افغانستان پیشنهاد میکنی؟ وقتی تمامی مظاهر جامعه دموکراتیک مافیایی شوند و میدان سیاست هم در دست چند خاین و چپاولگر نوکر بیگانه قرار داشته باشد، برای مردم جز اعتراض و قیام و خیزش چه وسیله‌ای برای زنده ماندن و نه گفتن به ارتجاع و ستم می‌ماند؟

بشردوست ادامه میدهد: «من فکر میکنم که اگر این برخورد منطقی شود بر اساس اسناد و مدارک ما تلاش کنیم که یک محکمه چه ملی یا بین المللی یا اسلامی دایر شود که این محکمه بتواند بدون اینکه مرگ و زنده باد بگوید بدون که کسی را توهین کند و دو بزند اینی افراد را بصورتیکه در کشورهای دیگه مثلا افریقای جنوبی را ما دیدیم با نلسن ماندیلا یا در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم ما دیدیم افرادیکه ظلم و ستم کرده بودند نه اون ها را دو زدند نه مرگ و زنده باد گفتند نه چهره های شانرا سوزاندند اما آنها را به مثل افراد دیگه به محکمه کشانیدند.»

شما در ١٥ ثور ١٣٨٢ طی مصاحبه‌ای با «خبر گزاری آوا» بعد از نالیدن از وضع موجود راه حل را چنین بیان نمودید: «در شرایط فعلی تنها فشار مردم می‌باشد، اگر مردم افغانستان به صورت مسالمت آمیز از این سیاست تنفر خود را نشان بدهند جامعه بین‌المللی و دولت افغانستان مجبور است که این خواست مردم را در نظر بگیرند.»
پس چه شد که امروز از ابراز تنفر مسالمت آمیز مردمی تحت رهبری حزب همبستگی رو برمی‌گردانید و به جای همسویی و دفاع از آن، در قطار سیاف، قانونی، دوستم، فهیم، خلیلی، محقق و دیگر آدمکشان قرار گرفته علیه آن سخن میگویید؟

حزب همبستگی هم دقیقا خواهان محاکمه جنایتکاران شد، اما چه کسی میتواند اینان را محاکمه کند در حالیکه اینان خود با چشم پارگی لقب «قهرمان» به خود میدهند و به گفته خود تان که «جامعه بین المللی پادشاه و ملکه تقلب انتخاباتی» را حمایت میکنند. وقتی نیروهای مدافع عدالت مردم را برای این خواست برحق بسیج نکنند این خواب محاکمه جنایتکاران هرگز تحقق نخواهد یافت.

آقای بشردوست زمانی گفته بود که احساس ننگ میکند در کنار عبداله و اشرف غنی بنشیند. مگر این گفته شما توهین نبود؟ مثلی که تاریختان ورق خورده آقای بشردوست و این حرفها علیه حزب همبستگی بیشتر کاسه لیسی و چاپلوسی‌ مقابل سیاف و خلیلی و دوستم و... است تا چیز دیگر. تا دیروز خود تان با زبانی علیه جنایتکاران گپ میزدید که عامل اصلی مطرح شدن تان بین مردم بود ولی حالا چه شده که به آنانیکه همت میکنند و خطرات را به جان میخرند اما صدای ضدیت مقابل اینان را سر میدهند، صدای مخالفت بالا میکنید؟

اسناد و مدارک هم به خودی خود کاری نخواهد کرد. شما خود دهها سند از تقلب و زورگویی در انتخابات افغانستان را به ملل متحد و به اصطلاح «کمسیون مستقل انتخابات» ارائه کردید، آیا آب از آب تکان خورد و کسی جلو ورود خاینان را به ارگ گرفت؟ شما با داشتن دکتورای علوم سیاسی، به نظر میرسد که از بازی های سیاسی در سطح جهان بسیار ناآگاه هستید. شما درک نمیتوانید که محاکم جهانی و منجمله «محکمه هاگ» وسیله‌ای در دست کشورهای زورگو به سردمداری امریکاست، و هیچگاهی اینان متحدین شانرا ولو مرتکب بدترین جنایات علیه بشریت شوند به آن معرفی نمیکنند. شما دیدید که مخالفین غرب مثل میلوسویچ به آن محکمه ارجاع شدند، اما امریکا با تمام توان جلو محاکمه دست پرورده‌هایش چون پینوشه، فوجیموری، سوهارتو و دیگران را گرفت. اگر این محکمه واقعی میبود، اولتر از همه باید بوش، تونی بیلر، دیک چینی، رامزفیلد، روبرت گیت و غیره را به خاطر راه انداختن جنگهای خانمانسوز و کشتار صدها هزار تن در عراق، افغانستان، لیبی و غیره نقاط جهان به آنجا فراخوانده شده محکوم میشدند.

جانیان سه دهه اخیر افغانستان هم که همه طوق لعنتی مزدوری به امریکا را به گردن دارند، و با دالر و اسلحه امریکا خرمستی میکنند، تا وقتی بدست مردم ما نیفتند، هرگز ممکن نیست توسط «جامعه جهانی» و یا دولت فاسد کابل جزا ببینند و محاکمه شوند ولو شما و حزب همبستگی و دیگران میلیونها صفحه مدرک علیه شان سرهم بندی کنید.

مقایسه افغانستان با افریقای جنوی و آلمان هم بیشتر از ناآگاهی خود تان سخن میگوید تا اینکه با حقایق اسفناک وطن ما همخوانی داشته باشد. رسیدن به محاکمه جنایتکاران افریقای جنوبی و آلمان،‌ در اثر سالها مبارزه و پیکار مردم به دست آمد و نه اینکه یکشبه خود جانیان به محاکمه تن داده باشند. در این دو کشور ستمکاران اول خلع قدرت شده بعد محاکمه شدند، اما در کشور ما عاملان جنایات وحشتناک هنوز قدرت را بدست دارند و به جنایت ادامه میدهند و به این هم بسنده نکرده، خود را «قهرمان» می‌نامند و از مردم میخواهند که مجسمه هایشان در گوشه و کنار کشور برپا دارند و جاده ها به نام های کریه شان نامگذاری شوند.

«زنده باد» و «مرده باد» را که شما سبکسرانه به تحقیر میگیرید، نوعی از مبارزه سیاسی است که دقیقا جنایتکاران افغانستان از آن هراس دارند. وقتی اعضای حزب همبستگی شهامت به خرج داده تصاویر نمونه های مجسم جنایت و خیانت را به آتش کشیدند، تمام آدمکشان متوحش شده علیه حزب همبستگی تلوارکشی نمودند و حتی رسمیت حزب را به حالت تعلیق درآوردند. اگر آنان اعتراضات اینگونه را موثر و افشاگر ماهیت خاینانه خود نمی‌دانستند، مقابلش سکوت اختیار کرده به آرامی از کنارش میگذشتند. اما میهنفروشان ما تنها از کسانی میترسند که قبول خطر میکنند و نترس از توپ و تفنگ و ماشین ترور آنان مقابل اینان بر میخیزند.

مبارزات شجاعانه و غیرسازشکارانه همیشه توجه مثبت و همبستگی مردم را نیز به دنبال میداشته باشد، چنانچه ما نمونه هایش را در ظهور ملالی جویا در لویه جرگه و در تازه ترین مورد تظاهرات حزب همبستگی افغانستان را شاهد بودیم که با شور و شعف قربانیان جنایات سه دهه اخیر مواجه شد و پشتیبانی عظیمی را به دنبال داشت. اگر ما چندین نیروی سیاسی دیگری نیز میداشتیم که در داخل افغانستان به بسیج مردم مظلوم افغانستان دست میزد و یکچنین اکسیونهای جانبخش را راه اندازی میکرد، بدون شک سرنوشت افغانستان امروز رنگ دیگری میداشت و غرب و کشورهای کثافت پیشه همسایه ما هم به آسانی موفق نمیشدند در بازی های منطقوی شان وطن و مردم ما را به بازی گرفته گوشت دم توپ سازند.

اگر مردم ما و عناصر و نیروهای میهنپرست خود را تکان ندهند و برای بسیج و خیزش توده ها کار جدی به خرج ندهند، افغانستان هرگز روی خوشی را نخواهد دید و برای همیشه میدان رقابت و بازی غرب و کشورهای منطقه باقی خواهد ماند و همانگونه که شما خود زمانی گفته بودید ‌«ما امروز روی گنجينه طلا نشسته‌ايم با شكم گرسنه و روی چشمه آب با لبان تشنه»، این وضعیت ادامه خواهد یافت و فقط یک مشت خاینان ملی به قیمت رنج ملت فربه تر و قدرتمند تر شده وضعیت ملت پرفاجعه تر خواهد شد.

من جایی در تظاهرات حزب همبستگی «دو زدن» را ندیدم که اگر شما دیده باشید لطف کنید «مدرک» ارائه کنید. اما اعتراض و توهین جنایتکاران و خاینانی که سه دهه تمام ملت را تحقیر کرده اند، در شکستن روحیه این آدمکشان موثر است. اگر به خاطر خیانت ها، چپاولگری ها، مزدوری ها و وطنفروشی ها، این جنایتکاران را افشا و توهین و تحقیر نکنیم، اینان همچنان به گرده های ما سوار تمام ملت را لگدمال خواهند کرد.

ما در تاریخ خود به «عبدالخالق» ها منحیث قهرمان نگاه میکنیم و از وجود اینچنین وطنپرستان واقعی بخود میبالیم. چون اینان جان خود را به خاطر ملت فدا کردند و با شجاعت تمام به عالی ترین شکل مبارزه، یعنی گرفتن تفنگ مقابل مستبدین اقدام نمودند. مردم افغانستان هم اگر بخواهند به رهایی برسند، باید مثل سایر خیزش ها ابتدا از اعتراضات خیاباتی زنده باد و مرده باد آغاز نمایند و در مقطع معین آنرا به مبارزه مسلحانه ارتقا دهند، جز این راهی برای کسب استقلال، آزادی و دموکراسی وجود ندارد.

جورج واشنگتن پدر معنوی امریکا میگوید: «مردم آزاد باید نه تنها مسلح و با دسپلین باشند، بلکه باید مقدار کافی اسلحه و مهمات در اختیار داشته باشند که استقلال شانرا از دست تجاوزگران، که دولت خود شان نیز میتواند مشمول آن باشد، حفظ کنند.» آزادی و شکوفایی اکثر کشورهای متمدن امروزی و منجمله ایالات متحده امریکا، نتیجه قیام های مسلحانه بوده است. راه و رسم «مبارزه» انفرادی، بی ضرر، اولترا مسالمت آمیز و بدون تشکیلات محکم و سازمانیافته گاندی وار (تعدادی از طرفداران بشر دوست وی را گاندی افغانستان لقب داده اند!) در شرایط افغانستان که دشمنانش چه داخلی چه خارجی تا دندان مسلح هستند وبه هیچ قیمتی حاضر نیستند از مسند قدرت پایین بیایند، زهر قاتلی است که نتیجه‌ای جز انقیاد دایمی مردم افغانستان بدنبال ندارد.

اقای بشر دوست، برای انقلاب کردن (اگر با کلمه انقلاب مخالف باشی بقول شما برای نجات مردم از بدبختی) تنها کافی نیست نجابت سیاسی و اخلاقی خود را حفظ کرد و یا چون مرتاض های هندی ریاضت کشید، این مردم بد بخت به بسیج، تشکل و سازماندهی ضرورت دارند، واین امر بزرگ دست نیافتنیست مگر آنکه وسیله‌ای چون سازمان مبارز و پیشگام، مبتکر و خلاق، وطنپرست و استقلال طلب وغیر وابسته در اختیار داشت. به یقین دشمنان مردم افغانستان از امریکا گرفته تا متحدین شان، ایران، پاکستان و مزدوران رنگارنگ داخلی شان کوچکترین نگرانی‌ای از ناحیه شما ندارند چون میدانند خیز بقه تا لب جوی است. آنان از جریان متشکل، قاطع و ادامه کاری چون حزب همبستگی نگران هستند، فقط این حزب را به مثابه گورکنان خود میدانند و به همین دلیل است که همه متحد و یک صدا در صدد خفه کردن این حزب برآمده اند.

در جواب به آخرین سوال مشخص و بدون پیرایه های کاذب دیپلماتیک فرزانه فارانی که: «شما به عنوان یک دموکرات و طرفدار عدالت از محتوای حرکت حزب همبستگی دفاع میکنید؟» میگوید:

«من همبستگی را هیچ نمی‌شناسم که رهبران اینها کیست افراد شان کیست وقتی اولین بار اینها تظاهرات را راه انداختند تقریبا سه چهار سال پیش بود. بخاطر اینست که من خودم چون شناختی از سران همبستگی و از کمیته شان، از سابقه شان از کارشان ندارم بنابرین نمیتوانم آنها را تایید کنم که کار خوب میکند کار بد میکند اهداف شان منافع ملی ماست، اهداف شان غیر از منافع ملی ماست، توسط کی تمویل میشوند چگونه کار راه میاندازند اگر اینها وطن دوست باشند که ممکن است باشند من نمی گویم که نیست چونکه من نمی شناسم و نمیتوانم قضاوت کنم اگر وطن دوست باشند مورد تایید من است اگر وطن دوست نباشند ولو دشمن هر کسی باشند مورد تایید من بوده نمیتواند.»

تصور میکنم آقای بشردوست بدتر از جنایتکاران افغان از نام حزب همبستگی هراسان است و به خاطر اینکه کسی کوچکترین شکی در هرگونه تعلق او به این حزب نکنند، با گفتن «من همبستگی را هیچ نمی‌شناسم» میخواهد حسابش را مقابل جنایت زادگان پاک جلوه دهد.

آقای بشردوست به حافظه خود فشار آورده و حداقل موضع خود را در دو سال پیش در مورد تظاهرات حزب همبستگی افغانستان علیه رژیم ددمنش ایران بخاطر بیاورید که در آن بی‌باکانه ازین حرکت حمایت نموده و حتی خواستار آن بودید تا تظاهرکنندگان بداخل سفارت ایران آنرا آتش بزنند.

چنانچه به ادعای خود از حرکت های حزب همبستگی در چهار سال پیش اطلاع دارید، شما به عنوان یک مدعی دموکراسی و فعال سیاسی چگونه درین مدت نتوانسته اید پاره‌ای از این مسایل را در مورد این حزب برای خود حل کنید؟ راستی ضرورتش چیست که حتما از افراد، سران و کمیته های حزب شناخت داشته باشید، شما به عنوان یک "سیاستمدار و آگاه امور" باید عملکرد و مواضع حزب در قبال مسایل مبرم سیاسی و اثرات آن بر تمام شئون زندگی مردم را معیار قرار دهید.

زیاد دور نمی رویم، زمانیکه هموطنان مهاجر ما در ایران بواسطه رژیم سفاک خامنه‌ای دار آویز شدند و هزاران قهرمان دیگر در زندان های مخوف فاشیست های دینی انتظار مرگ را میکشیدند، کی به حمایت از آنان برخاست و پاس خون های ریخته شده شانرا گرامی داشت؟ کدام حزب یا سازمان نفرت و خشم مردمش را با رنگ و تخم مرغ بر دیوار سفارت کشتار و تباهی به نمایش گذاشت، شعار «مرگ بر استبداد چه در کابل چه درتهران» را کی بلند نمود و کاخ استبداد را در کابل لرزاند.

تهدید های فراوان از جانب سفارت ایران، امنیت ملی و اوباشان ائتلاف شمال بر کدام حزب مکررا حواله گردید، در مقابل پایگاه های نظامی امریکا، راکت پرانی های پاکستان، روز اشغال افغانستان بواسطه امریکا و ناتو و دهها مسئله حاد دیگر صدای اعتراض از کجا و توسط کی بلند شد و جاده های کابل را به صحنه های دادخواهی و مصاف با دشمن مبدل ساخت؟

وقتی حزبی آنچنان در محراق توجه قرار گیرد که گاهی سفیر رژیم ددمنش ایران حکم تکفیر شانرا صادر میکند و زمانی هم پارلمان نشینان علیه آن قوله سر میدهند و آنرا به محاکم راجع ساخته و خواهان برچیده شدن بساطش میشوند، برای شما که خود را آگاه امور میدانید، شرم خواهد بود که بگویید «من همبستگی را هیچ نمی‌شناسم». مردم هم به این تجاهل معنی دار و احیانا نفهمی یک کاندید ریاست جمهوری خواهند خندید که در عالم ناآگاهی چطور فیل جناب شان یاد ارگ ریاست جمهوری و بدست گرفتن سرنوشت کشور را کرده بود.

نکات چند پیرامون نوشته نعیم بارز:

تحسین نامه طعنه آمیز نعیم بارز برای بشر دوست و ترهات تسلیم طلبانه‌اش از ضدیت شدید او با هرچه جریانات چپ و استقلال طلب است آب میخورد، بنا ارزش زیادی نداشته فقط به نقل چند جمله آن اکتفا میکنم:

«آتش زدن به عکس ها و شعار های تکراری مرده باد و زنده باد، راه حلی جهت رفع مشکلات و رسیدن به خواست های برحق مردم نیست. این بسیار بجا و یک موضوع بسیار پر اهمیت است و نشانگر یک تحول مثبت در دیدگاه آقای بشردوست نسبت به نظرات گذشته وی محسوب میشود.»

آقای بارز که از روشنفکران تسلیم طلب و وامانده اروپا نشین است، فکر میکنم راه حل ساده فاجعه افغانستان را در تسلیم شدن به امریکا و غرب و نوکرانش و نشستن در غندی خیر در فرانسه و از آنجا مقاله صادر کردن میداند. از همینرو از موضعگیری بشردوست شادی مرگک شده و فوری به ستایش از او زبان میکشاید.

ازین شعار ها (مرگ بر سیاف خونخوار، دوستم تبه کار، قانونی ریاکار و...) چند بار و از حنجره چه تعدادی در داخل و یا در اروپا و امریکا برضد غداران شنیده اید که آنرا "تکراری" میخوانید؟ تو آقای بارز که وجدانت خوابیده که از درد دیگران به درد آید، آیا اگر دخترک یا پسرک ١٤ ساله‌ات توسط اوباشان فهیم یا دوستم یا.... اختطاف و چند شبانه روز به شکل گروپی عصمت‌اش پرپر میشد و جسد برهنه و مجروحش را هم در بدل پول تحویلت نمیدادند بازهم آتش زدن به این عکس ها و شعار ها را "تکراری" میخواندی و اباطیل بشردوست را هم "موضوع بسیار پر اهمیت و نشانگر یک تحول مثبت در دیدگاهش" قلمداد میکردی؟

ویروس ضد جریانات چپ و مترقی در این جملات بارز به خوبی هویداست: «این شیوه مبارزه که به روش ایدیولوژی مکتب کمونیزم است شوروی سابق بسیار به تلخی و بخصوص در دوران استالین بصورت مرگبار آنرا تجربه کردند... این نوع حرکت ها و عملکرد های خشن که بیشتر احساسی و تحت تاثیر تبلیغات رهبران عوام فریب و تشنه قدرت بوجود می آید به قول لوبن: این رفتار های توده ای یا پوپولیستی شناخته شده.»

بارز که از تظاهرات حزب همبستگی بیشتر از کرزی و سیاف و دوستم و گلبدین و دیگر جنایت پیشگان لرزیده است، به سبک اخوان الشیاطین میکوشد تاپه «کمونیستی» را به یکچنین حرکات بزند تا به زعم خودش به اینصورت جواز سرکوب وحشیانه و به زندان انداختن رهبران حزب همبستگی را به بنیادگرایان و حامیان غربی‌شان صادر نماید. او میداند که ارتجاع از آنچه هراس مرگبار دارند، «کمونیزم» است و حال او هم یک حرکت ضد جانیان را فقط به خاطر شعارهای «مرگ» و «زنده باد» استالینی می‌نامد!! اگر منطق او را پایه قرار دهیم، پس امروز در اکثر کشورهای عربی جریانات «کمونیستی» و «استالینی» اوجگیر اند، ‌زیرا حرکت حزب همبستگی بیشتر از همین خیزش های بهار عربی رنگ گرفته است.

لطف نمایید شیوه مناسب مبارزه را معرفی کنید مشروط براینکه بوی متعفن تسلیم طلبی و مشاطه گری از آن متصاعد نباشد. اگر جریانی سیاسی شعار حق طلبی در محکومیت خائنان ملی بلند میکند و آنرا شما و یاران "روش ایدیولوژی مکتب کمونیزم" عنوان میکنید ناشی از فرط حقارت و درماندگی تان نسبت به مبارزه علیه جنایتکاران تروریست و ترکاندن عقده های تان علیه کمونیزم، استالین و کشور شوراهاست که سالها چوکره های لیبرال امپریالیزم در گوش تان زمزمه کردند.

البته او در تسلیم طلبی و نوکرمنشی تنها نیست. ما با نمونه های بارزها در ایران هم مواجهیم که حلقه غلامی امریکا را به گردن انداخته در پوشش در دفاع از ارتجاع گلو پاره میکنند. علاوه بر عباس میلانی برادر دیگرت محسن سازگارا که میخواهد به کمک سیا علیه رژیم ایران کودتا کند و کارل پوپر را پدرش خوانده، تو هم که مبلغ آثار پوپرهستی او را تنها پدر نه بلکه پدر و مادر خوانده به پیش رو. با سازگارا تماس بگیر و با قسم به پوپر و بوش و دیکچنی وسوهارتو و مانند آنان بگو که آتش ضد انقلابی و ضد چپ بودن در دل و درونت کمتر از او نیست تا بیشتر مورد تفقد سیا و کاخ سفید قرار گیری و حتی در آینده کرسی سپنتا نصیبت شود.

امریکا و سیا به عناصری از نوع بارز ارزش زیادی قایل اند. بسیاری که به سازمانها و آرمانهای استقلال طلبانه و عدالتخواهانه شان پشت و خیانت کردند دیده شد که چطور با اشاره سیا به وزارت وغیره مقامات نصب شدند؛ تو چرا اجر جان نثاری خالصانه و متداومت را به دولت امریکا ندیده و نچشیده از دنیا بروی؟

حال که مردم افغانستان به جان رسیده اند و هر روز صدای اعتراض و خیزش شان بالا و اوجگیر است، امریکا به کسانی نظیر بارز بیش از گذشته نیاز دارد تا با فریب و نیرنگ مبارزه حق طلبانه مردمی را تاپه کمونیزم زده علیه آن قلمفرسایی کند. بدون شک امریکا و نوکرانش قلم های آلوده شانرا در آینده نیز بیش از این علیه جریانات مردمی و استقلال خواهانه بلند خواهند کرد چون اینان با هر جریانی میتوانند کنار بیایند اما مبارزان استقلال طلب و ضد امریکا و مزدورانش را دشمن درجه یک خود پنداشته فوری علیه آنان دست به اقدام میزنند. تعلیق حزب همبستگی و آواز بلند کردن بارز علیه آن از همین سیاست آب میخورد.

البته امروز سیا و خاد و سیاف و عبداله و قانونی و کرزی و محقق و عطا و ... کارکشتگانی مثل واصف باختری، اسحق نگارگر، سیما سمر، اعظم دادفر، رنگین سپنتا و... را دارند که میترکند از اطلاعات در باره جنبش انقلابی زخمی وطن ما که اطلاعات شما به گرد آنان نمیرسد. بنابرین مجاهدت شما درین بخش چندان نان آور نخواهد بود. اساسا تبلیغات ضد چپ و ترقیخواهی در دهان آن خاینان و مرتدان کلانی میکند چه رسد به دهان شما.

توصیه من اینست که بروید پیش پرویز ثابتی سرشکنجه گر ساواک رژیم محمد رضاشاه یا ایدئولوگ چند قاته آن عباس میلانی تا وظیفه‌ای برای شما در ردیابی و معرفی مبارزان ایرانی در فرانسه به رژیم فاشیستی ایران تعیین کنند. با اینکار در واقع از دو منبع طلایی به نان و نوا خواهید رسید، هم سلطنت طلبان و شبکه ساواک شان و هم رژیم ایران که هلاک استخدام افغانهای بیوطن اند که علیه جنبش انقلابی ایران کار کنند. تماس با عباس میلانی این برتری را برایت خواهد داشت که شما را با سیا هم وصل خواهد کرد اگر تا حال ازین غنیمت محروم مانده باشی.


تذکر: از آنجاییکه اظهارات آقای بشردوست و نعیم بارز در سایت «افغان جرمن آنلاین» انتشار یافته اند، این نوشته را ابتدا جهت انتشار به این سایت فرستادم، اما باوجود دوبار ارسال، آنان از سر محافظه‌کاری دردآور نوشته را مورد سانسور قرار دادند، بنا آنرا اینجا انتشار میدهم.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای بشردوست خوب میداند که "مادر" حزب همبستگی کیست و این حزب یکی از شاخه های کدام سازمان یا به اصطلاح کدام جمیعت کارکشته افغانستان است. همینکه ایشان این راز را افشا نمیکند، نمایانگر شرافت ایشان است که نمیخواهد به این حزب صدمه بزند.
    اما این حق مسلم ایشان است، اگر بدون چون و چرا ازین حزب حمایت نمیکند.

    • آقای بی نام، درین نوشته کجا گفته شده که باید بشردوست از حزب همبستگی حتما دفاع میکرد. اما او باید از شیوه مبارزه حزب (یعنی بسیج مردم علیه جنایتکاران در اعتراضات خیابانی) دفاع میکرد. او کاملا تظاهرات و اعتراضات توده‌ای را رد میکند که این قابل بحث است و باید به بشردوست فهمانده شود که آقای داکتر علوم خودت اشتباه میکنی و بسی چیزهایی در جامعه ما میگذرد که تو از آن ناآگاه هستی و حتی نمیدانی که فشار وارد کردن مردم بالای دولت های مستبد و نیروهای مرتجع بسیار حیاتی و مهم است.

    • آقای نورستانی،
      اگر آقای بشردوست به گفته شما از " از شیوه مبارزه این حزب" دفاع میکرد، غیر مستقیم بنیانگذاران یا "مادر" این حزب را باید تائید میکرد. که نمیکند.
      گرچه من نظر آقای بشردوست را تائید نمیکنم، اما میتوانم انگیزه اظهاراتش را بفهمم. شما آنرا تسلیم طلبی تعبیر میکنید، من آنرا آزادی عقیده و استقلال فکری میخوانم.
      من هم "سازمان مادر" این حزب را بدون چون و چرا تائید نمیکنم، اما بر عکس آقای بشردوست،از اکسیون های که براه میاندازد، دفاع میکنم. زیرا برای من مهم نیست که جنایتکاران جنگی از جانب کی افشا میشوند، مهم اینست که چهره های کثیف شان باید افشا شود. بعضاّ تفاله های خلق و پرچم نظر به اختلافات که دارند، جنایات همدیگر را افشا میکنند. از نظر من این افشاگری از " میان خودشان و از دست اول" خیلی پُر اهمیت است. مرا اشتباه نفهمید، من هرگز تفاله های خلق و پرچم و حزب همبستگی را یکسان نمبینم. اما مثالِ از افشاگری را خواستم تذکر دهم.
      در پیام اولی ام فراموش کردم که نام مستعار خود را بنویسم.

    • این مقاله در اصل چنانچه از عنوانش پیداست «محافظه کاری» را به درستی محکوم میکند و آنرا برای مدعیان آزادیخواهی شرم آور میداند.

    • خوب، من کلمه محافظه کاری را اشتباه تسلیم طلبی نوشتم. اما ازینکه اقای بشردوست از افشای نام ......"مادر" حزب همبستگی صرف نظر کرد، بالای این "محافظه کاری" او ایرادی ندارید، زیرا به نفع شما تمام میشود.
      خواهش میکنم، تمام نطرات تانرا بالای مردم بزور تحمیل نکنید. دنیا فقط سیاه و سفید نیست، بلکه رنگهای دیگری نیز دربین این دو وجود دارد.

    • rawa madare een hezb ast wa padarash ya behtar begoyam padar hayash zead tar az angoshtane dast hayan hastand

    • آقای فرید رستاخیز!
      از خواب زمستانی ات بیدار شو که توهمات کمونیزم سالها پیش درهم شکست. تو هنوز با همان شعار ها و کلمات دوران جنگ سرد گپ میزنی. جنایت کمونیزم از روسی تا چینی و تفاله های آن یعنی خلق و پرچم و شعله جاوید با تمام شاخ و برگ های آن بیشتر از جنایت های اسلامیست ها و تروریزم اسلامی و امپریالیزم غربی است. تو با اندیشه های مائویستی خود چه چیزی را برای افغاستان نوید میدهی؟ چه نوع رژیم را؟ رژیم پولپوتی خمیر های سرخ و یا انورخوجه البانیا و یا برادران کاسترو ؟ رژیم چند مائویست تاریخ زده در افغاستان بهتر از ژیم خلق و پرچم نمی شود.این خواب های که تو برای ایجاد حکومت مائویستی در افغانستان داری بی تعبیر باقی میماند.
      همین کمونیزم چینی که مائو آنرا بنیاد گذاشت می بینی که بسوی سرمایدای حرکت می کند. کمویزم روسی که در دهه نود فروپاشید. برای من بگو که فرق کمونیزم بادین و مذهب چیست؟ هردو حکومت های دگم، استبدادی و ضد آزادی میسازند. هر دو از قبل پیش فرض هایی برای اداره و نظام سیاسی و اجتماعی دارند. هر دو برای تطبیق پیش فرض های خود آدم ی کشند. آزادی را خفه میکنند. هردو در توهم انجام رسالتی به سر میبرند که یکی شان آنرا خدایی میدانند و کمونیست ها آنرا تاریخی و مطابق قانون تکامل اجتماعی که به زعم آنها مارکس و انگلز کشف کرد و لنین و مائو اولین حکومتش را ساخت. اما حاکمان کمونیزم در تمام کشور های که قدرت را قبضه کردند، ضرورت به توضیح نیست که چه کردند. تاریخ را مطالعه کن. تو که با چند نفر حزب همبستگی ات مبارزه میکنی تا قدرت را بگیری از همین حالا تمام هفت ثور و هشت ثوری ها را محوم ب اعدام میکنی. معنی اش این است که تو حزبت می خواهید چند ملیون آدم را در افغانستان بنام جنایت کاران هفت و هشت ثور بکشی. بعدش چند ملیون دیگر را بنام ضد انقلاببکشی و باز میان هم یک دیگر خود را بکشید. ببنید پس ا زتشکیل شعله جاوید این گروه مائویست به ده ها حزب و سازمان کوچک منشعب شد. هر کدام همدیگر خود را تسلیم طلب و خاین می خواند.
      آقای فرشید رستخیز!
      به آزادی و دموکرسی باور داشته باش. برای ایجاد سکولاریزم در افغانستان تلاش کن. این راه حل است. و بس

    • بدفاع از حزب همبستگی بپا خیزید!
      رمضان بشر دوست لش روی مرداب!
      یک آدم گمنام بدون کوچکترین گذشتة مبارزاتی و اما نهایت چشمدریده - دهندریده-اکتور-شهرت پسند و قدرت طلب با خوی وخصلت پلنگ در جامه ملنگ ظاهر میشود.این اعجوبه با زیرکی تام در لباس مردم در آمد و با زبان و لهجه محلی مردم کوشش کرد که در قلب رنجیده ترین لایحه های اجتماعی جا باز کند و تا اندازه چنان هم شد.وی خیمه ساده و بسیط را محل کارش انتخاب کرد و به یک موتر قراضه گویا اکتفاء نمود.وی با این روش و اکتهایش توانست در میان توده های فقیر جا باز کند و نتیجه اش ٫ موفقیتش در انتخابات بود.
      توده های پا برهنه و شکم گرسنه نمیدانستند که وی چگونه از فرانسه بکابل آورده شد و در کرسی وزارت تکیه زد!
      مردم رنجدیده و مهربان درک نمیکردند که چگونه وی با خرچ هزاران دالر پول در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان شرکت کرد و این پولها از کجا تمویل شده بود؟
      مردم ما چون رنج و درد زیادی را متحمل گشته اند هر آنکه از محبت و شفقت و خدمت سخن میگشایند٫ موردی استقبال قرار میدهند!
      مردم ساده با قلبهای آگنده از عشق و محبت شان نمیدانستند در مقریکه بشر دوست خیمه زده بود در چند قدمی اش تفنگداران مسلح در پشت شیشه های دودی از وی محافظت میکردند!
      چطور یک فردی ضعیف الجثه که حرف زدنش را درست بلد نیست و از سیاست هم چندان نمیداند و در بین اجتماع کدام رسم و نشانی هم نداشت ٫سمارقوار بروید و با خيمه شب بازي هایش گویا در تقابل با جنایتکاران و وطنفروشان از آنها و عملکرد های ننگین شان انتقاد کند و هیچ آسیبی هم بوی نرسد؟
      بعد از آنهمه ریأکاری ها-خیمه شب بازیها-اکت و ادا ها طشت رسوایی اش نگون میشود٫نقاب تزویرش میدرد و چهره زشتش پیدا میشود؟!
      مردم باید از خود بپرسند که چطور یک فرد مجهول الهویت با این گذشت زمانی کوتاه پله های شهرت را میپیمایید و پولهای را که در انتخابات مصرف کرده است از کجا پیدا کرده بود و منابع تمویلش کیها بودند؟
      آیا واقعاٌ بشر دوست تنها و گاندیوار میخواست خدمت کند و یا با تعلقات ملیتی اش حزبی از وی پشتیبانی میکند و کشوری بخصوصی از وی حمایت مالی میکند و همچنان سازمان سیا وی و سیما سمر را بالای شانه های مردم بمثابه بار های گران تعمیل نمود؟
      چرا بشر دوست زمانیکه ایران گاز و نفت را بر روی افغانها در آن زمستان سوزان قطع کرده بود خم به ابرو نیآورد؟
      چرا بشر دوست جنایات پلید رژیم آخوندی ایران را در مقابل مهاجران افغان هرگز محکوم ننموده است و چرا وی در موردی حملات آخری رژیم ملایان که چندین هموطن ما را بیرحمانه کشتد-خانه های شانرا چور و چپاول نمودند و حتی انسانهای را با شعله های آتش سوختند٫سکوت مرگبار را اختیار نموده است؟
      چرا بشر دوست با نجیب کابلی که فاحشه سیاسی یی بیش نیست و با شورای نظار در کشتن کابلیان و ویرانی کابلستان دست داشت طرح دوستی میریزد؟
      بعد از سه دهه خون دادن و رنج کشیدن و سکوت کردن فرزندان انقلابی خلق با مارش عظیم ملیون نفری شان بر علیه وطنفروشان و آدمکشان هفت و هشت ثوری خواب خوش از چشم مرتجعان را ربود و نشان داد که از اخگر شعله بر میخیزد و آتش بر خرمن هستی وطنفروشان میزند.در سه دهه اخیر هیچکس چنین جرات و شهامتی را از خون نشان نداده است.
      حزب همبستگی که از تمام ملیتهای افغانستان تشکیل شده است امروز بمثابه گردی پیشتاز در صحنه نبرد سیاسی قدم گذاشته است تا با گامهای متین فراز و نشیب های مبارزاتی را بپیماید و مردم و کشور را از بحران غمین کنونی نجات دهند.
      حزب همبستگی با محبوبیش در بین توده ها و پیوستن مردم خصوصاٌ جوانان٫ مرتجعین را از هیبش سخت بهراس افگنده است.نمونه بارزش همین دلقک عجیب الخلقه و شعبده بازی متحجر ٫رمضان بشر دوست است که بیشرفتانه و بیشرمانه مخالف مبارزات انقلابی حزب همبستگی میباشد؛گر چه قبلاٌ از نیات شوم وی بعد از مصاحبه اش با خبرنگار همبستگی هوشدار داده بودم و اما صدای ضعیف که از حنجره نحیفم برآمد توجه های را جلب نکرد!!!
      بشر دوست میداند که حزب همبستگی مصمم٫قاطع و انقلابیست و با اندیشه مردمی ملبس بوده و جوانان رشید٫با درد٫تحصیلکرده و نهایت وطنپرست در رأس و صفوفش قرار دارد.پس ترس بشر دوست از گرفتن قدرت سیاسی توسط روشنفکران و دگر اندیشان است٫ زیرا با آمدن آنها در قدرت سیاسی٫ بر پادشاهی کوران یک چشم خاتمه میبخشد٫چون در پارلمان متحجر و بیسواد بشر دوست نیمه با سواد پادشاهی میکند و بهیچ قیمتی نمیخواهد و حاضر نیست که حتی با معامله کردن بیناموسانه با دشمنان افغانستان این موقف ارتجاعی اشرا از دست بدهد!
      پس علت مخالفت بشر دوست با مبارزان همبستگی جنبه سلیقه یی نداشته بلکه دشمنی عقیدتی و سیاسی بوده زیرا همبستگی میخواهد که کشور و مردم را از وضعیت اسفناک و بحران کنونی نجات بخشد و اما بشر دوست نمیخواهد که سیستم حکومتی و دولتی تغییر کند تا منفعت شخصی خودش و منافع بادارن ایرانی اش متزلزل نگردد!
      بشر دوست و همقلاده های وطنفروشش بدانند که قدرت همبستگی قدرت یک ملت مظلوم است ٫ارتجاع بومی هیچگاهی قادر به مهار نمودن این قدرت مردمی نخواهد بود . همبستگی هر روز قویتر و بزرگتر میشود و میرود تا بر تارک تاریکهای وطنفروشان آتش بیآفروزد و مردم و کشور را از شری شان برهاند.
      هموطن!
      به صفوف همبستگی بپیوندید زیرا افغانستان بیک حزب انقلابی و رهبران انقلابی کار دارد تا کشور و مردم را نجات دهد.کثرت احزاب انارشیزم را بار میآورد و شرایط را برای نشوء و نمای سکتاریسیم و تجزیه طلبی آماده میکند.
      پس در صفوف همبستگی برای نجات میهن و آینده تابناک بپیوندید!

    • تا بحال کس ندیده که با عف عف سگ دریا مردار شود. بشردوست را دوست داریم و به امید خدا در انتخابات آینده هم به او رای می دهیم.

  • حزب همبستگی افغانستان با شجاعتش نشان داد که واقعا حزب مردمی و وطنپرست است. تاحال هیچ حزبی موفق نشده که در پایتخت افغانستان به این تعداد را در تظاهراتی علیه جنایتکاران بسیج نماید.
    مخالفت با فاسدان و جنایتکاران و بسیج مردمی تنها راهیست که میشود از بن بست فعلی افغانستان گذر کرد و مردم را برای گرفتن حق شان آماده ساخت.
    درود به رهبران حزب همبستگی افغانستان!

    • اتفاقا من هم انروز در شهر بودم ودیدم که عده از مظاهره چیان شعار میدهند. عقب شان روان شدم و دیدم عده در حدود بیست نفر شعارهارا باخود حمل میکردند وسایر مردم که شاید تعداد شان به صد نفر میرسید تماشاچیان واشخاص کنجکاو بودندکه امده بودند که ببینند که دیگر چی میشود!
      کسانی که شعارهارا با خود انتقال میدادند جالب بود که عده کثیر شان سمنگانی بودند! با پرس وپال دریافتم که انها کارگرهای هستند که حزب همبستگی ملی انهارا از روی چوک ها جمع کرده بودند. یکی از انها بسیار علاقمند بود ومرتب با یک شخص دیگر که از جمله ترتیب کنندگان مظاهره بود میپرسید که ایا فردا هم وی مبتواند بیرق را بالای شانه های خود عمل کند یا نه؟ وی میگفت که بیرق ها بسیار وزن دارند وباید پول خوب برایشان پرداخته شود.
      گفتنی است که دراخیر مظاهره برای اشتراک کنندگان برخلاف انچه که وعده داده شد بود صرف صد افغانی داده شد ومظاهره با تف ونفرین ولعن کارگران سمنگانی حواله زن وناموس رهبران حزب همبستگی خاتمه پذیرفت

  • بارز یک پوده آدم است. او در فرانسه نشسته و از آنجا تئوری صادر میکند. او گذشته چپی داشت اما بعد از آن برید و حال به خاطری که به سی.آی.ای نشان دهد که تمامی علایقش با گذشته گسسته است، به هر رذالتی متوسل میشود.
    اما بشردوست با آنکه تمامی نظراتش قابل قبول نیست و سادگی هایی هم دارد، اما در اینکه به منافع شخصی خودش توجه ندارد و از مردم دفاع میکند شکی نیست. او در دوران وزارتش نشان داد که انسان پاک است. اما اگر بخشی از نظرات و شیوه مبارزه اش را تغییر ندهد، در عمل نقش زیادی در جامعه بازی نمیتواند. یکی از کمبودهایش همین است که در نوشته بالا اجمالا به آن اشاره شده است.
    حزب همبستگی بدون شک که قابل دفاع است چون تظاهرات شان در کابل واقعا جرئت میخواست و در برابر فشارهای دولت هم به خوبی ایستادگی کرد.

  • حزب همبستگی بهترین حرکت را انجام داد. ما که درد دیده ایم از آنان تشکری میکنیم.
    اگه کل ما بنشینیم خاموش، افغانستان از دست ما میره.

  • من ازخط فکری وراه ورسم حزب همستگی سربدر نیاورده ام اگر آقای فرید رستاخیز ویا یکی از اعضای این حزب این موضوع را برای خواننده گان تشریح فرمایند بهترخواهد بود آنجا که میفرمایند:
    «جورج واشنگتن پدر معنوی امریکا میگوید: «مردم آزاد باید نه تنها مسلح و با دسپلین باشند، بلکه باید مقدار کافی اسلحه و مهمات در اختیار داشته باشند که استقلال شانرا از دست تجاوزگران، که دولت خود شان نیز میتواند مشمول آن باشد، حفظ کنند.» آزادی و شکوفایی اکثر کشورهای متمدن امروزی و منجمله ایالات متحده امریکا، نتیجه قیام های مسلحانه بوده است. راه و رسم «مبارزه» انفرادی، بی ضرر، اولترا مسالمت آمیز و بدون تشکیلات محکم و سازمانیافته گاندی وار (تعدادی از طرفداران بشر دوست وی را گاندی افغانستان لقب داده اند!) در شرایط افغانستان که دشمنانش چه داخلی چه خارجی تا دندان مسلح هستند وبه هیچ قیمتی حاضر نیستند از مسند قدرت پایین بیایند، زهر قاتلی است که نتیجه‌ای جز انقیاد دایمی مردم افغانستان بدنبال ندارد.»
    حزب همبستگی درزیرسایهء همان نظامی دست به پرپایی تظاهرات میزند که آنرا امریکا براریکهء قدرت نشانده است. ازهمان رژیمی خواستار راجسترنمودن حزبش می باشد که به عقیدهء آنها حاصل تجاوز امریکایی است. ولی درعین حال ازپدر معنوی امریکایی نقل قول میکند که باید بخاطر رسیدن به هدف مبارزهء مسلحانه را نیز ازنظر بدور نه انداخت. باید خوب مسلح شد تا حق خویش را بدست آورد.
    ولی آقای فرید رستاخیز فراموش کرده است که طالبان وگلبدین حکمتیار نه ازپدر معنوی امریکا بلکه ازپیامبر وقرآن واحادیث نقل قولهای را به همین روش برای مردم ارائه کرده است که: جنت زیر سایهء شمشیرهاست
    باید بخاطر دفاع ازدین وناموس وکسب آزادی واستقلال کشورهای اسلامی باید سلاح بدست آورد باید خودرا مسلح ساخت. مومن واقعی نباید ازجنگ بترسد. ازشهیدشدن بترسد تا جایکه توان دارد باید خودش را مسلح سازد. پرسش من از آقایون حزب همستگی این است که درین نکته فرق میان شما وگلبدین وطالبان درتیوری چیست؟چرا شما باید حق مبارزهء مسلحانه را داشته باشید ومخالفان تان نداشته باشند ؟
    با احترام
    پرویز بهمن

  • پرویز جان بهن باز نفهمیدی. من در مقاله حکیم نعیم گفته بودم که مائویست های تشنه به خون و از جمله راوا و جمعیت انقلابی زنانش حرام زاده ای آی اس آی هستند. این حزب هم بستگی بقایای مائویست های شعه جاوید افغانستان است که صد ها شاخه و پارچه شدند. مگر مائو نمی گوید که قدرت از دهن تفنگ و آتش تفنگ بر می خیزد. خداوند خیر این اوغانستان بیچاره را پیش کند که خلق و پرچم کمونیست روسی و تنظیم های مجاهدین اسلامی در زیر سایه عرب و امریکا و غرب چقدر آدم کشتند و این کشور را خراب شده را خراب کردند. حالا این کمونیستک های مائویست چینی قد بلندک دارند که باقی اش را بکشند و ویران کنند. این کمونیست های لنینی و استالینی و مائو یی در واقع برادر اندر القاعده و تروریزم اسلامی اند. هردو نسخه های آماده شده و نوشته شده از قبل برای جامعه مورد نظر و آرمان خود دارند. هردو خود را برحق میدانند و افکار خود را برحق . یکی آنرا فرمان الهی و مکلفیت دینی و اسلامی میداند و دیگری آنرا قانون تکامل تاریخ که جامعه باید به کمونیزم برسد. هر جنایتی را در این راه انجام میدهند و آنرا رسالت و وجیبه خود میدانند.

  • مقاله توخالی در دفاع از گروهی پاکستانی. بشردوست خوب کار کرده که از چند جاسوس پاکستانی حمایت نمیکند. بیچاره کسانی که برای پنجاه صد افغانی طعمه تبلیغاتی اینها میشوند.

  • دام دیگر آی اس آی ...و این بار از دهلیز اولترا چپ !

  • آقای محسن فرشید،
    یکبار این جملات اعلامیه حزب همبستگی را مرور کن و بعد برایم بگو که کدام «جاسوس پاکستان» اینچنین علیه پاکستان نوشته است؟
    _
    _ «دولت پاکستان یکی از منفورترین رژیم های منطقه است که طی سالها از طریق ساختن و پرداختن"تنظیم" های خاین و جنایتکار جهادی، ترور شخصیت های ملی و آزادیخواه ما تحت سرپرستی مستقیم "آی اس آی"، آفرینش، تمویل و به قدرت رسانیدن طالبان و در بغل داشتن آنان تا امروز، حمایت بیدریغ از حزب فاشیستی گلبدین و زیر بال گرفتن آن، ترور و انتحار و ... و اکنون تجاوز مرزی آشکار،بر ملت ما خیانت و جنایت روا داشته است. از نظر مردم ما دولت پاکستان به درستی یکی از عوامل درجه یک ویرانی و بربادی افغانستان محسوب می‌شود.» (از اعلامیه تظاهرات حزب همبستگی در جلال آباد علیه حملات راکتی پاکستان)
    _
    http://hambastagi.org/new/asna...

    آنلاین : http://hambastagi.org/new/asna...

  • حزب همبستگی افغانستان در حضور جنایت‌پشگان خون آشام تصاویری شان را به آتش کشود و خواهان محاکمه تک تک آنان شد. این حرکت حزب همبستگی افغانستان به ذات خود به اصطلاح دل شیر میخواهد که در مقابل کسانیکه مردم جرئت یک کلمه حرف زدن را ندارند این حزب تصاویر آنان را آتش زد.
    زنده باد حزب همبستگی افغانستان و تمامی اعضای این حزب مبارز و وطندوست.

    • امروز طالبان پشتون ده ها غیر پشتون را به خاک و خون کشیدند.

  • دوستان درود . ماهیت اصلی همبستگی ها و مرام شان وقتی به مردم روشن وهویدا میشود که آنها راه پیمایی های را به خاطر بسته شدن دروازه های اوغانستان با پاکستان براه اندازند و خط دیورند را به مثابه سرحد رسمی اوغانستان با پاکستان به رسمیت بشناسند .

  • آقای میرویس ودان،
    اولتر از همه باید بگویم، حیف نام محمودی که برایت انتخاب کرده ای. محمودی فقید در گور ناراخت خواهد شد، اگر بداند که افراد تنگ نظرِ مانند خودت از نام او استفاده میکند. محمودی فقید به مفهوم واقعی اش یک انسان دیموکرات بود، نه مانند شما تنگنظر و دیکتاتور!!
    اما در رابطه به آقای بشردوست:
    در تخریب و ترور!! شخصیت های شریف و وطنپرست که با خط " سازمان مادر" شما همنواء نباشد، تاریخ طولانی دارید. اگر دیگر هیچ دلیلی پیدا نکردید، بهانه تان خیلی ساده ست، که چرا این فرد علیه فلانی چیزی نگفت، پس حتماّ نوکر و وابسته همان طرف است.
    به همه معلوم است، که آقای بشردوست در انتخابات اخیر حتی پوستر هایش را روی خیابان ها نسب کرده نتوانست، زیرا پول هزینه آنرا نداشت. سی دی های تبلیغاتی اش را مردم به قیمت ده افغانی میخریدند. درین 12 سال برای خود یا اقاربش نه بلندمنزلِ اعمار کرده و نه ثروتِ در بانک های خارج اندوخته.
    از محافظین مسلح در موتر های شیشه سیاه تنها شما خبر دارید، اما عجیب است که هزاران انسان دیگر که هر روز از آنجا میگذرند، این موتر ها را ندیده اند.
    بیوگرافی آقای بشردوست به همه مانند آفتاب روشن است. او به گفته شما مانند سماروق دفعتاّ از جائی آورده نشده.
    اما نه رهبران " سازمان مادر" شما را و نه اعضای آنرا تاحال کسی می شناسد.
    همه ای این دلایل را باید برای خود تان نیز معیار قرار دهید، نه فقط برای دیگراندیشان.
    سازمان مادر را از سالها به اینطرف کی ها تمویل مالی میکند؟
    چون اعضای تان از خود نام و نشانِ بجای نمیگذارند، شاید بلند منزل های نیز داشته باشید و در پُست های مهم دولتی لم داده باشید. اما آقای بشردوست همان شهامت را داشت که با دزدان دهن جوال را نگرفت و از پُست وزارت استعفاء داد.
    امنیت اعضای سازمان مادر را قبلاّ در پاگستان (زمانی که احزاب بنیادگرا بیداد میکردند) و فعلاّ در افغانستان کی ها تضمین میکند؟
    رهبری " سازمان مادر" را کی ها بدوش دارد، تا مردم در رابطه با هویت و شخصیت شان قضاوت کنند؟ آنها حتی خاصیت سماروق را هم ندارند، که لاعقل در سال یکمرتبه خود را به مردم نشان دهند، بلکه مانند کور موش ها در زیرخانه ها سکونت اختیار کرده اند.
    خلاصه قضاوت شما نسبت به دیگراندیشان همان است که بوش قبل از حمله به افغانستان گفت:
    " کسیکه با ما نیست، برعلیه ماست."

    • ادامه .....
      یک نکته را فراموش کردم که بنویسم.
      سری به سایت "مادر" تان زدم. درآنجا اعلامیه یا مقاله ای را که در آن خشونت های اخیر دولت آخوندی ایران علیه مهاجرین افغان را تقبیح کرده باشد، نیافتم. این سکوت تانرا چگونه توجیهه باید کرد؟

    • اینهم نمونه ای از موضعگیری های آقای بشردوست علیه جنایات دولت آخوندی ایران:
      BBC فارسی
      به روز شده: 13:25 گرينويچ - چهارشنبه 26 مه 2010 - 05 خرداد 1389
      شکایت سفارت ایران از یک نماینده مجلس افغانستان
      رمضان بشر دوست
      سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل، پایتخت افغانستان، در نامه ای به دادستان کل افغانستان، خواستار تعقیب قضایی یک نماینده مجلس این کشور شده است.
      مسئولان سفارت ایران در کابل، در نامه ای گفته اند که رمضان بشر دوست نماینده کابل در مجلس نمایندگان، در یک گفت و گوی تلویزیونی، به مقامهای جمهوری اسلامی توهین کرده است.
      در نامه سفارت ایران آمده است که رمضان بشردوست در واکنش به اعدام شماری از افغانها در ایران، در گفت و گو با تلویزیون خصوصی "افغان"، دیپلمات های ایرانی در افغانستان را تهدید به مرگ کرده است....
      http://www.bbc.co.uk/persian/a...
      اظهارات ضد ایرانی رمضان بشر دوست: در رابطه با نصب شمار زیادی پوستر و آگهی های تبلیغاتی در شهر کابل بمناسبت سالگرد انقلاب اسلامی ایران ........
      رمضان بشر دوست گفت: " ایرانی ها پیش از این گفته بودند که هرات بخشی از این کشور است، حالا آن ها کابل را هم به بخشی از ایران تبدیل کرده اند. آن چه را که ایرانی ها انجام می دهند از نظر مناسبات بین المللی توسعه طلبی ، تهدید تمامیت ارضی و اشغال افغانستان است. افسوس که کشور ما کشوری بدون صاحب است." ......
      http://www.farsi.ru/doc/2616.html

  • مخالفت داکتر بشردوست و نعیم بارز با تظاهرات حزب همبستگی افغانستان از کجا آب میخورد؟ 14 جولای 04:30, بوسيله‌ى عزیز
    آقای فرید رستاخیز!
    از خواب زمستانی ات بیدار شو که توهمات کمونیزم سالها پیش درهم شکست. تو هنوز با همان شعار ها و کلمات دوران جنگ سرد گپ میزنی. جنایت کمونیزم از روسی تا چینی و تفاله های آن یعنی خلق و پرچم و شعله جاوید با تمام شاخ و برگ های آن بیشتر از جنایت های اسلامیست ها و تروریزم اسلامی و امپریالیزم غربی است. تو با اندیشه های مائویستی خود چه چیزی را برای افغاستان نوید میدهی؟ چه نوع رژیم را؟ رژیم پولپوتی خمیر های سرخ و یا انورخوجه البانیا و یا برادران کاسترو ؟ رژیم چند مائویست تاریخ زده در افغاستان بهتر از ژیم خلق و پرچم نمی شود.این خواب های که تو برای ایجاد حکومت مائویستی در افغانستان داری بی تعبیر باقی میماند.
    همین کمونیزم چینی که مائو آنرا بنیاد گذاشت می بینی که بسوی سرمایدای حرکت می کند. کمویزم روسی که در دهه نود فروپاشید. برای من بگو که فرق کمونیزم بادین و مذهب چیست؟ هردو حکومت های دگم، استبدادی و ضد آزادی میسازند. هر دو از قبل پیش فرض هایی برای اداره و نظام سیاسی و اجتماعی دارند. هر دو برای تطبیق پیش فرض های خود آدم ی کشند. آزادی را خفه میکنند. هردو در توهم انجام رسالتی به سر میبرند که یکی شان آنرا خدایی میدانند و کمونیست ها آنرا تاریخی و مطابق قانون تکامل اجتماعی که به زعم آنها مارکس و انگلز کشف کرد و لنین و مائو اولین حکومتش را ساخت. اما حاکمان کمونیزم در تمام کشور های که قدرت را قبضه کردند، ضرورت به توضیح نیست که چه کردند. تاریخ را مطالعه کن. تو که با چند نفر حزب همبستگی ات مبارزه میکنی تا قدرت را بگیری از همین حالا تمام هفت ثور و هشت ثوری ها را محوم ب اعدام میکنی. معنی اش این است که تو حزبت می خواهید چند ملیون آدم را در افغانستان بنام جنایت کاران هفت و هشت ثور بکشی. بعدش چند ملیون دیگر را بنام ضد انقلاببکشی و باز میان هم یک دیگر خود را بکشید. ببنید پس ا زتشکیل شعله جاوید این گروه مائویست به ده ها حزب و سازمان کوچک منشعب شد. هر کدام همدیگر خود را تسلیم طلب و خاین می خواند.
    آقای فرشید رستخیز!
    به آزادی و دموکرسی باور داشته باش. برای ایجاد سکولاریزم در افغانستان تلاش کن. این راه حل است. و بس
    repondre message

  • ستایش علی
    جناب نادر درود بر شما،
    من همیشه وقتی پیامهای شمارا در پای نبشته ها و مقاله های نشر شده در کابل پرش می خوانم حامل احساسی عدالت خواهی و عدالت پسندی بوده اند اما این بار می بینم شما هی دو دسته به جان حزب همبستگی چسپیده اید و یک دنده از داوری داکتر بشردوست در مورد اعتراضی شجاعانهء حزب همبستگی حمایت میکنید. بگمان من اینجا پای عدالت پسندی شما میلنگد. زیرا شما کلیت حزب همبستگی، این که حزب همبستگی از کجا آمده و چی را چگونه می خواهد، را با یک عمل مشخص عدالت خواهانهء آن حزب برای محکومیت جنایتکاران اشتباه گرفته اید. اینجا بحث روی این نیست که حزب همبستگی از کجا آمده، بحث بر سر اینست که در افغانستان سالها جنایت صورت گرفته است و جنایتکاران تا امروز که امروز است بر کرسی قدرت تکیه زده اند. این جنایتکاران باید محکوم شوند و مورد نفرت ما قرار گیرند. حالا که حزب همبستگی با خطرجان جسارت میکند و جنایتکاران را در روز روشن افشا و محکوم میکنند بایسته است که از این حرکت مشخص حزب همبستگی با صراحت دفاع نماییم. توجه داشته باشید که حتا اگر روزی شاخهء از طالبان حرکتی را برای محکومیت جنایت و جنایتکاران براه اندازند قابل حمایت و پشتیبانی خواهد بود
    شما در راه عدالت خواهی تان پیروز باشید
    ستایش علی

  • آقای ستایش علی، سلام متقابل عرض میکنم.
    اگر پیام دومی مرا درهمین صفحه که بتاریخ 12جولای 11:42(پیام سوم از بالا) در جواب آقای نورستانی نوشتم، یکبار بخوانید، خواهید دید، که من قطعاّ همنظر شما استم. من نتنها از اکسیون های حزب همبستگی علیه جنایکاران جنگی طرفداری میکنم، بلکه از دیگر اکسیون های "مادر" این حزب نیز حمایت میکنم.
    اما این هواداران یا اعضای؟؟ این حزب اند، که مانند " مادر" پاچه گیر شان به جان انسانهای شریفِ مانند بشردوست چسپیده اند.
    گرچه من تمام نظریات آقای بشردوست را در رابطه با اکسیون حزب همبستگی تائید نمیکنم، اما مقابل این همه دیده درائی ها و اتهاماتِ که درین مقاله، اعضای حزب همبستگی به آقای بشردوست نسبت داده اند، نمی توانم خاموش بمانم. این حزب همبستگی ست، که مقابل هویت و شخصیت آقای بشردوست سوالیه گذاشته است و ایشان را به سماروق یکه از کدام جای سر زده است، تشبیه کرده اند، و ایشان را به وابستگی به رژیم آخوندی ایران ووو متهم کرده است.
    فلهذا من نیز به خود اجازه میدهم، که از هویت اصلی و وابستگی های این حزب بپرسم.
    به قول معروف، کسیکه خود در خانه ای شیشه ئی نشسته، نباید به سوی دیگران سنگ پرتاب کند.
    امید که قناعت تانرا حاصل کرده باشم.

  • ستایش علی
    دوست عزیز نادر جان سلام دوباره،
    ممنون از توجهء تان. در واقع نیت من از نویشتن آن فشرده به نشانی شما این بود که سنت نا پسند و دیر پای جنگ و جدالهای درونی جنبش روشنفکریی جامعهء بحران زدهء ما را که زیر نام به اصطلاح اختلافهای ایدیولوژیک صورت میگیرند، اتقاد کنم. از دید من ما در جایگاهی نیستیم که بتوانیم توان ناچیز مان را که داریم در جدالهای درونی مان ضایع سازیم. بدون شک این نوع جدالها جنایتکاران خلق-پرچم و جهادی-طالبی را خوشنود و صف عدالت خواهان را ضعیف خواهد ساخت. در وضعیتیکه ما و جامعهء ما قرار دارد
    توجهء بیشتر به همگرایی و همدیگر پذیری بیشتر اهمیت دارد تا این نوع بحثها و جدالهای سنتی دیر پا و بی حاصل.
    یک نگاهی کوتاه به شعله جاوید" و "آزاد افغانستان آزاد" بسنده خواهد بود تا به این امر پی بریم که جامعه از ما چی می خواهد و ما داریم چی می کنیم.

    • محترم آقای ستایش علی،
      با تائید سخنان تان، یک نکته دیگر را نیز به آن اضافه میکنم:
      درین دولت سرتا پا فاسد، انسانهای صادق و وطنپرستِ مانند بشردوست خیلی به ندرت پیدا میشوند. وظیفه ماست که باید از آنها حمایت کنیم و نگذاریم که این نوع شخصیت ها ازجانب کسی یا گروهی، به خاطر اختلافات سلیقه ئی یا ایدیولوژی تخریب شوند.

  • سلام خدمت همه:
    به نظر من آقای فرید رستاخیز در نوشته خود اقای بشر دوست را محکوم نه نموده است. بلکه خواسته است که اقای بشر دوست اگر میخواهد حمایت مظلومین را با خود کماکان داشته باشد، از قرار گرفتن در درز ها انصراف کند. ما درجامعه خود مستبدین داریم و مظلومین، دزد ها داریم و صادقین، وطن پرست ها داریم و وطن فروش ها... در هردو صف درچه وابستگی به آنها متفاوت است. ما از صف جنایت کاران می گذریم و می می پردازیم به صف مظلومین:
    تمام کسانیکه در مخالفت و مبارزه بر ضد طاعون بنیاد گرایی از نوع سنی و شیعه آن ، برضد امراض قوم گرایی و منطقه پرستی، بر ضد دزدی های گوناگون، برضد اشغال...قرار دارند، باید اذعان کرد که متفرق وکم توان اند ومنطقاً هم نمیتوانند کاملاً هم نظر باشند. ولی وجود وجوه توافق می تواند آنهارا به هم پیوند بزند.
    من خودم شخصاً با شناخت نسبی که از برخورد های گذشته آقای بشر دوست داشتم، توقع نداشتم که آقای بشر دوست در مصاحبه خود چنین موضع گیری کند ونسخه ای را به نیروهای ضد استبداد پیشکش کند که از قاطعت در مبارزه شان کاسته شود و با عریضه در دست در شورا رفته و به آقای بشر دوست تقدیم نمایند و آنگاه آقای بشر دوست با آنها یک جای می شود و بدون زنده باد و مرده باد گفتن نمیدانم آقای بشردوست با آنها به کجا خواهد رفت؟
    آدم دلش میسوزد وقتی ببیند کسی که واقعاً رای مردم را با خود داشت و یکی از شخصیت های ضد استبداد محسوب میشد و اگر در اتخابات آینده هم خودرا کاندید کند من رایم را بوی خواهم داد، چگونه یک عمل واقعاً بر حق و میشود گفت بینظیر را، با دلایلی رد کند که آقای رستاخیز به آن پرداخته است.
    ما باید سنجش کنیم که آیا این همه عکس های را که حرب همبستگی در تظاهرات خود سوختاند با چند تای آن موافق نه بودیم؟ اگر موافق بودیم چه چیزی مارا وادار به حمله علیه حزب همبستگی میکند. که عین سوال از آقای بشر دوست هم مطرح است.
    من شخصاً در پاره ای از مسایل که اساسی نیستند با حزب همبستگی اختلاف دارم ولی این اختلاف نمیتواند مانع حمایت من از حرکت بر حق و جسورانه حزب همبستگی شود. کسانیکه خودرا در صف مظلومین و در یک سخن در صف ملت میشمارند، اگر نمی خواهند و یا نمیتوانند از همچو حرکت ها حمایت کنند، لا اقل سنگ و کلوخی علیه آن پرتاب نکنند.

    • آقای بینام!
      ازسبک نوشتهء جنابعالی برایم معلوم چنان معلوم میشود که شما باید محترم آقای مسعود فارانی باشید. اگر خود تان مانند آقای رمضان بشر دوست در بین درز قرار ندارید چرا ازنوشتن نام تان هراس دارید. مثل اینکه دیگران را نصحیت میکنید ولی خودتان وبرادر اخوی بزرگ تان آقای محمود فارانی را فراموش کرده اید که بنویسیدآیا ایشان درصف مظلومین قرار دارد یا درصف ظالمین؟
      بااحترام
      پرویز بهمن

  • باز هم سلام
    با معذرت که اسمم را نه نوشتم
    شاکر

  • ستایش علی
    دوست عزیز شاکر بر بنیاد آنچه شما گفته اید من با شما هستم و دست تان را به گرمی می فشارم.

  • باقی سمندر
    سرطان سال ۱۳۹۱ خورشیدی
    جولای سال ۲۰۱۲ میلادی
    سلام به خواننده های عزیز کابل پرس?
    وطنداران
    من میکوشم فشرده نظر خود را در اینجا بیان دارم
    من مقاله اصلی وهمه تبصره ها را خواندم و نمیخواهم درمورد همه تبصره ها تبصره نمایم
    نظر من در مورد حزب همبستکی اینست که ده ها حزب ثبت شده وثبت ناشده دروطن ماانواع فعالیت دارند - حزب همبستکی نیز از این قاعده نمیتواند مستثنی باشد و حق فعالیت و تظاهرات هم در قانون اساسی افغانستان تضمین شده است و هیچ نکته ای ایراد قانونی وغیر قانونی در برکزاری تظاهرات نیست وشعارهای حزب هم انتخاب خط وتاکتیک های همان حزب است که مسوول برکزاری وبرپایی تظاهرات است
    نکته ای که برایم بسیار نارسا میباشد - اینست که موقف وموضع شخص فرزانه جان فارانی درمورد حزب همبستکی چیست ؟ ایا خود فرزرانه جان فارانی مدافع حزب همبستکی میباشند و اکر بلی / از کدام وقت به این طرف ؟
    نظر بشردوست را خواندیم و ازدیکران را نیز اما نظر فرزانه جان برایم پوشیده است .
    به نظر من حمایت و ‍‍پشتیبانی از حزب همبستکی نه شرط دموکرات بودن یا وطندوست بودن است ونه عدم حمایت از ان حزب میتواند دلیلی بر ضد دموکرات بودن باشدږ
    اینکه افراد حزب همبستکی وارد کارزاز مبازه مدنی شده اند / این امری نیک است اما اینکه پیام شانرا چه نوع بیان می دارند / این موضوع قابل بحث است
    به نظر من شتاب زده شدن و دچار اکسونیسم شدن میتواند مورد بحث قرارداده شود
    مبارزه ملی دموکراتیک تنوع افکار را می پذیرد و در اینجا با نفی تفکرونظرخاص بشر دوست یا دوست ای بنام مستعار یا غیرآن هنوز دور بودن ازتفکر ملی دموکراتیک به نظر میرسد و امید وارم فرزانه جان متوجه این نکته شده باشند
    یارزنده و صحبت باقی

    آنلاین : http://http://kabulpress.org/m...

    • یک ژورنالیست ورزیده هیچگاه در وقت مصاحبه نظریات شخصی خود را اظهار نمیکند. بلکه کوشش میکند بیطرف باشد. این قانون ابتدائی ژورنالیستی ست.

  • سلام به همه
    دوست عزیز ستایش علی جان : بنده نیز دستان تانرا به گرمی می فشارم. همچنانیکه عرض کردم ما در برابر چنایت کاران تا دندان مسلح با پشتوانه کشور های جنگ افروز دنیا قرار داریم. برماست که تا همدیگر را پیدا کنیم، درک کنیم و از یکدیگر حمایت کنیم
    من باقی جان سمندر را نمیشناسم، ولی بعضاً تبصره های وی را در کابل پرس? که همیشه دفاع از جنایت کاران چون ربانی، مسعود ، مزاری ... را در سر خط تبصره های خود داشته، از تنوع افکار... صحبت می کند و خادیست منشانه از خانم فرزانه فارانی می پرسد که " ایا خود فرزرانه جان فارانی مدافع حزب همبستکی میباشند و اکر بلی / از کدام وقت به این طرف ؟"
    وقتی این پرسش آقای سمندر را خواندم. خودرا سی سال قبل در برابر شحصی با تخلص کوهستانی مستنطق در خاد صدارت یافتم که اولین سوالش از من که تازه از لیسه فارغ شده بودم، همیطور بود. نمیدانم که سمندر عضویت حزب پرچم و خلق را داشت ویانه؟.
    آقای سمندر: دفاع از یک حرکت عدالت خواهانه و ضد استبداد می تواند مدافعینی در سطوح مختلف، و نیروهای مختلف و ... داشته باشد. اگر قرار باشد که هرکسی که از یک حرکت عدالت خواهانه و ضد استبدادی حمایت کند باید قبل از هم از شما آقای سمندر اجازه کسب کند و یا هم بعد از حمایت به شما که نصف تصاویر سوختانده شده پیشوایان شما اند، تعلقیت و یا علت حمایت خودرا از تاریخی تعلق ویا حامی شدن خود به شما اطلاع بدهد، دران صورت لست طولانی را باید پیشکش میکردید. به گونه مثال، خانم سجیه کامرانی، محمد عارف عباسی، نبیل مسکینیار، داکتر اعظم سیستانی، حسن امیری، انوری و... که صدای شان به حمایت از حزب همبستگی بلند شد. حتی مجریان برنامه های تلویزیونی تحت سانسور تفنگداران مستبد هم زلمی زابلی را در به گفته عوام در قطعی حای کرد، همه و همه یکبار یک اطلاع نامه خدمت شما تقدیم نمایند؟
    آقای سنمدر: می نویسید" اینکه افراد حزب همبستکی وارد کارزاز مبازه مدنی شده اند / این امری نیک است اما اینکه پیام شانرا چه نوع بیان می دارند / این موضوع قابل بحث است"
    من در کامنت قبلی گفتم که با داشتن پاره ی از اختلافات با حزب همبستگی پیام شانرا با سوختاندن تصاویر جنایت کاران و با شعار مرک بر جتایک کاران گفتن ...بیان داشتند. کاملاً روشن بیان داشتند: تقبیح هفت و هشت ثور، مرگ بر اشغال گران، محاکمه جنایت کاران جنگی. اگر زحمت نشود بفرمایید که با کدامش شما مخالف هستید؟ و یا به نظر شما چگونه بیان شود؟

  • ستایش علی
    ممنون شما دوست عزیز شاکر جان.
    آقای سمندر را به خوبی می شناسم. او ادعا دارد که در گذشته های دور به جناح چپ (مخالف خلق و پرچم) تعلق داشتند. اما امروز از برکت "جامعهء جهانی" به درک حقایق ژرفتری پی برده اند و در خم و پیجهای "مدرنیته" سرگردان اند. درپرتوی آزادی بیان او مثل هر کسی دیگرحق دارد هرچی می خواهد بنویسند و ما نیز این حق را برای خود محفوظ میداریم که آن را نخوانده بگذریم و جناب سمندر را پاس بداریم

  • سلام دوست عزیز
    من از کامنت گذاری های آقای سمندر، تصور میکردم که وی شورای نظاری - جمعیتی و یا سازایی خواهد بود. به هر صورت اگر ایمیل آدرسش را می داشتم از وی اجازه می خواستم تا حمایت خودرا از حرکت اخیر حزب همبستگی ابراز نمایم. چون که من عضو حزب نیستم اما ازین حرکت اخیر همبستگی سخت خوشم آمد. از اقای سمندر معذرت می خواهم که به وی اطلاع نداده از همبستگی دفاع کرده ام

  • خوانند گان عزیز
    به خدا که من اصل و نصب سیاسی باقی را با اینکه تقریباً اکثریت مقالات و تبصره های وی را می خوانم، نه شناختم.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس