صفحه نخست > دیدگاه > رعایت کرامت انسانی؛ متضمن تحقق نظام انسان سالاری

رعایت کرامت انسانی؛ متضمن تحقق نظام انسان سالاری

غلام سخی ارزگانی
يكشنبه 18 نوامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

قسمت چهارم:
تبدیل کردن «بدی» به «نیکی» یا تعویض « دشمنی» به «دوستی» و یا جانشینی «صلح» به جای «جنگ» و امثالهم با استمداد عقل، علم، درایت، صداقت و رهبری شایسته یک اصل گذشت عالمانه انسانی است که حرمت به انسانیت را عملآ به نمایش می گذارد. و به این طور هرگونه زشتی، بدنگری، خیره سری، دشمنی، بدکرداری، خشونت و قتل را از میان دو نفر، خانواده، قبیله، قوم، جامعه، ملت، کشور و جهان بشریت کاهش داده و بالاخیره از بین خواهند برد.
در این مرجع، جانشینی نیکی را به جای بدی این چنین می خوانیم:

«بهترین راه و منطقی ترین روش که قرآن برای تبدیل دشمنی به دوستی نشان می دهد این است که «ادفع بالتی هی احسن»، فصلت/34» انسان بدی را با نیکی پاسخ دهد» و این امر باعث تحریک عاطفه طرف مقابل می گردد. و در نتیجه دشمنی با دوستی تبدیل می گردد.

بیــا تا جهــان را به بــد نسپریــــم
به کوشش همه دست نیکی بریـــم
نباشـــد همی نیـــک و بــد پایـــدار
همــان به کــه نیکی بــود یادگــــار
همـــان گنــج و دینــار و کــاخ بلند
نخواهـــد بـدن مر تــو را سودمــند
فـــریـــدون فـــرخ فرشــــته نبـــود
ز مشک و زعنبر سرشســته نبــود
به داد ودهـــش یافــت آن نیکــویی
توداد ودهش کن فریدون تویی» (1)

ایامیکه عقل با گوهر و خصویات دانش به کار گرفته شد؛ آن گاه عاطفه و هوش انسان به طرف سازندگی متمرکز گردیده و نخله های تساهل، تسامح، گذشت، حوصله، از خودگذری، دیگرپذیری و نظایر این ها تولد و گسترش پیدا می کنند. اینجاست که پاسخ هر تاریکی با نوردانش و خرد تکامل یافته داده می شود. در این برهه، عقل مزین شده با علم «یکه تاز میدان» گردیده و با نور آفتاب هرگونه تاریکی را به روشنایی مبدل خواهد نمود.

یعنی در این صورت، جواب دشمنی با دوستی آگاهانه، دوراندیشانه، صادقانه و خردمندانه ارائه خواهد شد که آهسته آهسته کدورت ها، پلیدی ها، خشونت و خصومت ها از درون انسان زدوده خواهند شد.
در شروع شعرهای کتاب شاهنامه، این گونه انسان به «نیکی» فراخوانده می شود:

همان نیکیــت بایـــد آغاز کرد
چو با نیکنامان بــوی در نبـرد
نکویی به هر جا چو آید به کار
نکویی گزین وز بدی شرم دار» (2 )

شمس الدین محمد حافظ شیرازی، سرآغاز و منبع آسایش و خوشبختی انسان را با ترک دشمنی و در عوض ایجاد و نهادینه سازی دوستی را در بین انسان ها دانسته که این گونه می فرماید:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستــان مروت با دشمنـــان مدارا» (3 )

آیا بر ما انسان ها واجب نیست که پیشنهادات عالمانه و اندرزهای خردمندانه اربابان سخن را آویزه ای گوش و انگیزه ای هوش خودها نماییم تا آگاهانه به شأن انسانی و شوکت انسانیت حرمت بگذراییم؟

معمولآ از زندگانی فردی و خصوصی گرافته تا سطح داخلی کشور خودی و سایر ممالک جهان؛ شاهد تنش ها، خشونت ها، جنگ ها، ویرانی ها، تجاوزها، بی سرنوشتی ها و قتل های جبران ناپذیر انسان ها تا کنون هستیم که در فرجام ظواهر این چنین جنایت و جنگ ختم می گردند.

مثلآ از جمله: دو نفر یک دیگر را تا آن حد می کوبد تا اینکه توانایی فزیکی و خشم روانی هردوی شان به تخلیه برسند؛ آنگاه آن یکی مغلوب و دیگری غالب می گردد. در این ایام اگر کدام میانجی و سلاحگیر مصلح بین هردو طرف مداخله کند، در اینجاه غالب و مغلوب راضی به ختم جنگ می باشند.

اما؛ در آغاز هردو که بر یک موضوع کوچک دعوا داشتند، یا نخواستند و یا نتوانستند که از عقل، مدارا، حوصله و گذشت کار بگیرند؛ و بناء بر ضعف عقل، اخلاق، تعلیم، تربیه خانوادگی وغیره باهم درگیر جنگ شدند که در این صورت هردو کفته، بی غزت، جریحه دار و شرمینده در اطراف خویش شدند.

پس، اگر یک انسان در هر بعد حیات شخصی، خانوادگی، اجتماعی، محیطی، قومی، ملی و کشوری خویش از حد اقل خرد، صبر و فکر کار بیگرد؛ با یقین کامل که در فرجام خساره مند، دردمند و رنجور نخواهد شد.
خلاصه اینکه: «با دوستان مروت با دشمنا مدارا» بر مایه ای خرد، دانش و آگاهی سیاسی- فرهنگی جایگاه ویژه ای در بین جامعه دارد که «دوستی» را جانشین «بدی » می نماید.

ابوالقاسم فردوسی، دوستی را برای تمام جهان بشریت می طلبد و هر انسان را این چنین دعوت به نیکی می دهد:

بیـا تا جهــان را به بـــد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشــد همی نیــک و بــد پایــدار
همان بی که نیکی بود یادگار» (4 )

مسأله تنها به سر این نیست که دست مهر، محبت و دوستی را به سوی دیگران دراز نماییم؛ بلکه موضوع محوری این است که همه ای ما بعد از خویش عشق ناب به انسان، پارسایی، محبت ورزی، مهرنگری و دوستی آگاهانه، هوشمندانه و عاقلانه را برای آیندگان به میراث بگذاریم تا نسل های آینده نه تنها از آن ها بهره ای لازم ببرند؛ بلکه آن ها نیز به نوبه خود مطابق شرایط زمانی و مکانی شان دوستی ها را بازهم به طرف جمال و کمال خردمندانه تر گسترش بدهند و آن را برای نسل های بعدی انتقال دهند.

اینک در اینجاه به پیشگاه پیرطوس زانو زده و از نصایح عاقلانه و اندرزهای عالمانه وی در مورد تحقق نیکی سود می جوییم:

همه نیکویی پیشه کن گر تـوان
که بر کس نماند جهان جـــاودان
همـــه مردمـــی بایــــد آییـــن تو
همـــه رادی و راســـتی دیــن تو
جوانمــردی از کارها پیشــه کن
همـه نیکویی انــدر اندیشــه کن
ز بــد تا تــوانی سکالــش مکـن
از ایــن مرد دانــنده بشنو سخن
چـو گفتــار و کردار نیــکو کنـی
به گیتــی روان را بی آهــو کنی
همه سر به سر دست نیکی برید
جهان جهـان را به بد مسپرید» (5)

آیا اندرزهای همه ادباء، علمای سازنده دینی، دانشمندان مدنی و اربابان سخن در راستای تزکیه درون و بیرون شخص، جامعه و تمام بشریت مؤثر نیستند و بالاخیره ارج گذاری به حیثیت والای انسان، مقام آدمیت و کلیه انسان های روی زمین نمی باشد؟ آیا در این صورت پیوند خرد با دانش و بالاخیره یکی از محصول هردو، همین «نیکی» نیست که تا خادم آگاهانه انسان گردد؟

«پس، به این صورت اگرعقل در زیر بار جهل، هوس و نظایر آنها رفت؛ آنگاه نتیجه آن برای انسان زیانبار، ناگوار و تباه کننده خواهد بود که به این صورت «بد» تولد می یابد. در ضمن، من جمله انسان از نعمت آزادی طبیعی خویش نیز محروم می گردد. و اگر عقل بر بنیاد معنویت، دانش روز، بصیرت و منطق لازم همراه گردد؛ آن وقت انسان به مفهوم واقعی کلام «آزاد» گردیده و بلاخیره باعث سعادت دنیا و آخرت خویش نیز خواهد گردید. به این ترتیب است که شاهد «زایش» نیکی ها، دوست ها و نظایر این ها در میان خانواده، جامعه، ملت، کشور و کلیه آدمیان خواهیم شد.

آیا بازهم انسان با کمک عقل، بصیرت و مشوره از جمله در روند روابط اجتماعی- سیاسی و اقتصادی- فرهنگی؛ طرح تهداب تعیین سرنوشت عادلانه و دموکراتیک خود، جامعه و کشور خویش را نمی ریزاند؟

پس بیایید که بر بنیاد ارزش های دینی، داشته های بشری، مدنی، علمی، بارقه آگاهی، غنای فرهنگی و... ضرورت زمان در «تولید و ترویج کاربرد فرهنگ عقلانی» در همه امور زندگانی خویش اقدام ورزیم تا تدریجآ نخله های «انسان سالاری» در روابط انسان های روی زمین و به ویژه در افغانستان خلق و مسلط گردند و کشور ما از این «بحران سرطانی» تدریجآ نجات یابد.

پس، عملا ثابت می گردد که با به کارگیری «درست عقل»، سعادت نصیب دنیا و آخرت یک انسان می گردد. و برعکس، با به کارگیری «نادرست عقل»، هردو جهان یک انسان، ظلمانی و دوزخی می شوند.
با بکارگیری عالمانه از عقل منجمله در امر تعیین سرنوشت در انتخابات دموکراتیک یکی از نیازمندی های حیاتی برای هر انسان روی زمین و به خصوص برای مردم افغانستان می باشد که باید عملی گردد تا تدریجآ گام های استوار را به طرف تحقق جامعه مدنی، همبستگی مذهبی، وحدت ملی، دولت مستقل ملی و دموکراسی برداریم.» (6)
در سوره بقره تأکید گردیده که تا نیکویی کنید:

«.... واحسنوآ ان الله یحب المحسنین. (بقره/ 195) ترجمه:( .... و نیکویی کنید که خدا نیکوکارانرا دوست دارد.) (7)
این دستور خداوندی ابعاد سازنده و گسترده ای اجتماعی ندارد؟

داشته های دیگری اربابان فرهنگ و دانش در مورد خرد:

از این منبع در مورد خرد چنین آمده است که باهم می خوانیم:

«سرایشگر دیگر در این سرود خویش نگاه به خرد نموده و آنگاه مفدیت آنرا اینگونه بر می تابد:

نخست آفریــنش خــرد را شنــاس
نگهبـــان جانـست و او ناسپـاس
خــرد چشــم جانست چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری ( 8)

مسلمآ که منظور شاعر از خرد «خام» نیست؛ بلکه هدف وی از خرد «پخته» یعنی، خرد که بر مایه و پایه ای علم و غنای فرهنگی- سیاسی سازنده آبدیده باشد، است.

سنایی غزنوی در عصر طلایی حاکمیت تورکتباران افغانستان، خرد را یک ثرؤت ناتمام انسان و انسانیت دانسته که بلاخیره انسان را به عالی ترین قله پیشرفت و معنویت خواهد رسانید:

هرچه در زیر چرخ نیک و بدند
خوشــه چینــان خرمـــن خردند
جســم را جـــان و برد باری ده
نفس را علـــم بخش و یاری ده
عقـــل را راه حـــق دلیل تو بس
عقـــل هر جایگه خلیل تـو بس» (9)

فروغ هستی در فراخستان عقلانیت و علم عصر از جهت دیگری توجه به ارزش دانش و خرد داشته و آنرا چنان بذر پوینده معرفی می دارد که همیشه برای مردم بازده شایسته ای را به بار می آورد:

من بذر امید در جهان کاشتـه ام
تخم خرد و فکر جوان کاشـته ام
دانم که زند جوانه امــید وطن
دردانه برای مردمـــان کاشته ام ( 10)

شرایط همیش به یک منوال نیستند. چنانچه گویند که:« جهان همواره در تغییر است»، که عملآ صحت دارد. قبل از همه غرض مداوای دردهای جامعه، باید با زیربنای دانش و خرد شناخت بنیادی از اوضاع مادی، معنوی، اجتماعی، جغرافیوی، روانی وغیره جامعه حاصل گردد و بعد با برنامه سازنده و مؤثر در حل معضله و بحران اقدام ورزید که این همان فکرجوان است، برای مداوای درد جامعه.

با ادامه سرودهای عالمانه، عارفانه و ماندگار فردوسی که در عصر شکوهمند و طلایی غزنویان تورکتباران افغانستان سروده است، این هم کلام دیگری در زمینه خرد دارد که چنین است:

بنـــام خداوند جــــــان و خرد
گزین برتر اندیشه برنــــــگذرد ( 11)

از چشم انداز عقل، انسان بر مبنای علم، دانش و عمل قابل تشخیص و شناخت می باشد و آن گاه، صاحب حرمت و شأن تکاملی دوام دار می گردد:

مر چشــم خــرد را ز علــم بهــتر
ای پور پــدر هیــچ توتیـا نــیست
گر بر دل تـو عــقل پادشــاه است
بهتر ز تو در عقــل پادشاه نیست
چون دین و خرد هستمان چه باک
گر ملکت دنیا به دست ما نیست»(12)

پس، عملآ به اثبات رسیده که انسان به وسیله دانش از اسارت جهل «آزاد» می گردد و این آزادی، انسان را بر مایه و پایه علم و خرد تا آن حد رشد می دهد تا به عنوان «جانشین آفریدگار» به روی زمین خدا عرض اندام نماید و تا کرامت انسانی و انسانیت با آخرین قله ترقی برسند.

مضاف برآن، کسی از راه فراگیری دانش صاحب عقل پخته و ناب گردید؛ مسلمآ که به طور خردمندانه و عالمانه مالک گوهر دین و دیانت نیز می شود که در این وجه، محتوای رعایت کرامت انسانی گسترش یافته و به قله ای معنویت گام خواهد گذاشت.

از این منبع، نقش خرد را در مورد ارج گذاری کرامت انسانی و غنامندی محتوای انسانیت چنین می خوانیم:

«در اینجاه فردوسی ارزش های بشری را به نام نیکویی ها لقب داده که مضاف برآن، خرد و علم را «سرتاج» همه دست آوردهای عالم بشریت قلمداد می کند و همچنان در کلام اخیر خویش آن را گنج آگنده از ثرؤت می داند که مقصودش همانا «گنج» معنوی بی پایان برای نسل موجود و آیندگان می باشد. کوتاه کلام اینکه، این هم شما و این هم سخن عارف بزرگوار فردوسی که در عصر طلایی حاکمیت تورکتباران ( غزنویان) افغانستان سروده است:

خــرد بر همــه نیکوییها سر است
توچیزی مدان کز خــرد برتر است
دلـــی کــز خــرد گــردد آراستـــــــه
چو گنجی بــود پــر زر و خواسـته (13)

در باور اسدی، خرد این گونه مورد ستایش و قدردانی قرار گرفته است:

هرآن کس که نـادان و بی رای و بـن
نه در کار او ســـود و نی در سخـــن
درختیش دان خشک و بی برگ و بر
کــه جــز سوخــتن را نشـــاید دگـــر
ز دانــا سـزد پرســـش و جستجـوی
کسی کــــو ندانــد مپرسیـــد از اوی
خردمنــد اگــر باغم و بی کس است
خرد غمگســار و کـس او بس است
بــود مــرده هرکــس که نـــادان بود
کـه بی دانـــشی مـــردن جـان بـود» (14)

«سرایشگر دیگر در این سرود خویش نگاه به خرد نموده و آنگاه مفدیت آنرا اینگونه بر می تابد:

نخست آفرینش خـــرد را شنــاس
نگهبـــان جانست و او ناسپــاس
خرد چشم جانست چـــون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری ( 15)

ناگفته نماند که انسان بی خرد و جاهل در قید اسارت بوده و انسان با خرد از زندان اسارت و جهل «آزاد» می باشد.

شاعر در زمینه چنین کلام زیبا دارد:
بی خــرد گــرچـه رهــا بــاشــد در بنــد بـود
باخرد گرچه بود بسته چنان دان که رهاست»(16)
آیا ما در حیات روزمره خودها، شاهد اسارت و آزادی در جامعه نیستیم؟

بهره گیری دانش از چشم انداز شعرا به مقصد احترام به کرامت انسانی و انسانیت:

سرایشگران؛ ارج گذاری به کرامت انسان و شأن انسانیت را محصول دانش، آگاهی دورانساز، علم و مبارزات خسته ناپذیر و درازمدت فرهنگی شخص خود انسان از آغاز تولد انسان به بعد می دانند تا طلوع باورها، عقاید و اندیشه های سازنده در «رگ رگ انسان» خلق و گسترش پیدا نمایند و خرد انسان را تکامل دهند. در این صورت، اربابان دانش، سخن و فرهنگ خلاق توجه عظیمی به سرنوشت انسان نموده و از طریق کلام های نظمی، نثری و غیره خویش به انسان و انسانیت خدمات بزرگ و فراموش ناشدنی را کرده که تاریخ تمدن بشریت بدان مباهات بی پایان دارد. یعنی؛ هر شاعر در عصر خویش، چراغ دانش را به دست انسان داده تا به وسیله آن بی خردی، بی دانشی و هرگونه جهل را از نهاد خویش بزداید و خود را از «اسارت و اسارت ها»، «آزاد» سازد که ماهیئت انسان با آن حد از معراج کمال و جمال لازم برسد تا شایستگی عملی «وکالت خدا» را در روی کرۀ خاکی حاصل دارد.
بازهم فردوسی این گونه سروده ماندگار خویش به خاطر ارج گذاری به دانش برای بشریت به میراث گذاشته است:
«درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را» (17)
شاعر در این مصرع خود تأکید بر آموختن علم دارد:

چـو شمع از پـی علـم بایـــد گـداخــت
که بی علم نتوان خدا را شناخت » (18)

موزون با همین کلام شاعر یک ضرب المثلی هم داریم که گویند:

« خود شناسی و خدا شناسی.»؛ یعنی با کمک دانش است که خداوند قابل شناخت می گردد.

این نتیجه و برکت سواد است که امروز جهان با این وسعت طبیعی، بزرگی و پهنایی آن به یک «دهکدهء» تبدیل شده که از جمله با ابزاهای دیداری، ماهواریی، مخابراتی، شنیداری، تصویری و... با کمترین وقت انسان را از دورترین گوشه و کنار دنیا مطلع می سازند.

پس در ارتباط همین ضرب المثل که: « آدم ناخوانده کوره»، به سراغ فردوسی عارف و سخنور بزرگ می رویم که او نسخه خود را اینگونه در جهت مداوای جهل و بی سوادی پیشنهاد می کند:

توانــا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنــا بود ( 19)

جامی یکی دیگری از شعرای طرازاول ادب و سخن است که کلامش را به خاطر علاج درد بی سوادی و جهل یک فرد، اجتماع و جامعه به این صورت پیشکش می نماید:

علم بـال است مـرغ جانـت را
بر سپـهر او برد روانــت را
علم نور است و جهــل تاریکی
علـم راهـت برد به باریــکی
بود معلــوم هر آزاده و بــنده
که نادان مرده و داناست زنده ( 20)

جامی، علم را به بال تشبه نموده است. همان طوریکه بال، پرنده را به منزل مقصود می رساند؛ آنگاه علم هم انسان را از بی دانشی، جمود نگری و بی سواد نجات داده و راه و رسم مدنیت، آزاد اندیشی، ترقی، خود باوری، سعادت، خودسازی و پیشرفت را برایش می گشاید. در ضمن شاعر، علم را به نور تشبه نموده که تاریکی ذهنی مردم را روشن نموده و ابرهای دودگین جامعه را برطرف می سازد. و در اخیر نادان را «مرده» و دانا را «زنده» خطاب کرده که عملآ در جامعه قومیت زده و فرهنگ قبیلوی مبتلا به چنین سرطان می باشد. یعنی یک دانشمند ولو که جسمآ مرده هم باشد و از آنجائیکه او در حیات خود یک «ارزش» اجتماعی، یا علمی، یا هنری و امثالهم را برای انسان ها به میراث مانده است؛ او بازهم «زنده و جاوید» بوده و نام دانشمند ورد زبان ها است.

شاعر دیگر هم اسدی است که آدم بی سواد و نادان را مورد نقد قرار داده و آن شخص را به مردهء تشبیه می کند که بر اثر بی سوادی و بی دانشی در واقعیت امر جسمش نمرده؛ بلکه اصلآ «روانش» مرده است. یعنی ذهنش اسیر جهل و نادانی می باشد که جسمش مردهء بیجان، بی روح و بدون ارزش آفرینی در جامعه است.
این شاعر کلامش را اینگونه اداء می نماید که بار مبارزه با جهل را نیز به خود حمل می دارد:

بود مرده هر کس که نادان بود
که بی دانشی مردن جان بود ( 21)

مثلا کسانی که با هر طریقی ممکن به ریزش خون انسان، سوزاندن نهادهای فرهنگی، تعلیمی، اداری، تولیدی، آسایشی و... در افغانستان و یا هر جای دیگر دنیا دست می برند؛ در واقعیت امر از لحاظ روانی و فکری مرده اند که با جهل خودها نه تنها باعث کشتار افراد ملکی، نظامی، نیروهای خارجی، ویرانی آبادی ها و نهادهای تولیدی میهن ما می گردند؛ بلکه عده ای از آنان با اعمال انتحاری خود و دیگران را نیز به قتل می رسانند.
جامی هم کلامش را در زمینه نادان و دانا اختصاص داده و چنین می سراید:

بــود معلــوم هــر آزاد و بنـــده
که نادان مرده و داناست زنده ( 22)

عملا در جامعه چنین است که شخص دانا بر مبنای تعلیم و علم «آزادی» را نصیب خود و جامعه اش می نماید. و نادان بر پایه جهل خویش «بندگی» را حاصل نموده که دشمن حیات خود و مردمش می گردد. کارکردها و عملیات انتحاری و تروریستان طالبی، القاعده و سایر همکاران شان عملآ در جهت کشتن انسان ها به خصوص در افغانستان است که اینهم بیانگر یک «بندگی» ویژه ای اسلام نماهای کنونی در جهان اسلام می باشد که دین اسلام را نیز به مسخره گرفته اند.

سرایشگر دیگری اوحدی است که علم را نه تنها عامل رفع بی سوادی و جهل معرفی می دارد؛ بلکه از آن هم فراتر رفته و تأکید بر ماندگار بودن دانش و علم پس از مرگ انسان نیز می کند:

علم را دزد برد نتــواند
به اجل نیز مرد نتــواند ( 23)

واقعیت امر هم اینست که دانش بشری نه تنها قابل دزدی نیست؛ بلکه در انحصار شخص هم قرار نمی گیرد. مثلآ یکی از ارزش های دانش بشری «نور برق» است که خالقش آنرا، نه در حیاتش در انحصار خود قرار داده و نه با خود به گور برده و حال در خدمت عموم بشریت قرار دارد. اگر فرض گردد که چند ساعتی در یک کشور، دستگاه تولیدی، ادارات دولتی، کانون خانوادگی و... «برق» نباشد؛ آیا همه برنامه ها و نظام اجتماعی جامعه برهم نمی خورند؟ آیا بازهم نمی پذیریم که علم هرگز مرگ ندارد، دزدی نمی شود و ماندگار می باشد؟

این فردوسی در این قسمت از کلامش به توصیف از دانش برخواسته و مسلمانان را به تعلیم تشویق داشته است:

ز دانــش بسازیــم کــــاخی بلند
که آز باد و باران نیاید گزند» (24)

عملا وقتی که یک خانه با تهداب علمی و اساسی ساخته و سر به فلک می کشد؛ آن وقت است که از گزند آب و باران در امان می باشد. و همچنان اگر زیربنای نظام اجتماعی، مادی و معنوی جامعه که مبتنی بر خرد عصر و دانش طرازنوین روزگار ما آباد گردد؛ آن وقت این چنین جامعه از دست برد دژ ستمگران، ستیزشگران تمدن، قافله سالاران جهل، دژاندیشان عصر حجر و سایر دشمنان اش محفوظ خواهد بود.

محمود طرزی خطاب به مسلمانان چنین می گوید:

مسلمانان! بیــاموزیــد عرفــان
گذارید این همه بطلان حرمـان
میاسایید یکــدم ، زود پـوییــد
پی علم و هنر تـا چین و جاپان ( 25)

این شاعر به نسبت بیسوادی و فقر فرهنگی ویژه یی که در بین مسلمانان در آن زمان مسلط بودند، اینجاست که او فریاد برآورده و مردم مسلمان را به آموختین دانش و عرفان تأکید می نماید؛ زیرا که این سرایشگر از عقب ماندگی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مسلمانان شدیدا رنجیده و به خوبی می دانست که جهالت و بیسوادی در میان مسلمانان تا آن حد عمیق است که استبدادیان، استحمارگران و استثمارگران حتا همه هستی ها و میکانیزم جامعه را در حیطۀ اسارت خود ها دارند.

دقیقا یکی از انگیزه ها و عوامل فقر جوامع اسلامی اینست که عملآ دین با دولت یکجا گردیده و دین در خدمت نظام های استبدادی و خودکامگان عصر قرار دارد. یعنی، از دین همواره سوء استفاده صورت گرفته شده و هنوز هم می شود. ستمگران، طبقات حاکمه و مدنیت ستیزان با همه ساز و برگ خویش از دین در مقابل مخالفین، دیگراندیشان، ملیگرایان، مدنیت خواهان، خرد ورزان و تحول طلبان سود جسته و دین را هم بدنام نموده اند.

آیا با رهایی دین از «اسارت» دولت، ستمگران و دکانداران دینی؛ منجمله زمینه های بلوغ آزادی، شکوهمندی اجتماعی، رشد اقتصادی و پویایی فرهنگی جامعه به خصوص در ممالک اسلامی و از آن هم خاص تر در افغانستان قبیلوی میسر نمی گردد؟

آیا با «جدایی» دین از سیاست؛ ارزش های دینی مردم بدون استفاده های شخصی و سیاسی زمامداران مستبد دولتی، اشرافیت مذهبی دربار، استثمارگران، طبقات حاکمه، دلالان مذهبی و نظایر آن در متن جامعه حفظ نخواهند شد و آن گاه مسلمانان مستقیمآ با خداوند پیوند آگاهانه نخواهند یافت؟

مسلمآ وقتیکه دین از سوء استفاده دولتمداران، درباریان، دژ ستمگرانه هیأت حاکمه، جهل پرستان و... با زیر بنای دانش و منطق عصر نجات یابد؛ بدین معنا است که مردم به «داشتن» اختیار خون بدن خودها مسلط می گردند. یعنی «آزادی» دین از اسارت سیاست استبداد، دژآهنگان حاکم و قلدران عصر به معنای «نجات» خون بدن انسان از حیطه انحصار خون آشامان و معامله گران دینی در کلیه مناسبات جامعه می باشد. پس آیا با آزادی دین از حیطه اسارت سیاست و دولت؛ آنگاه مرگ دکانداران دینی و همقطاران شان فرا نخواهد رسید؟ آیا با جدایی دین از دولت؛ مردم عملآ صاحب دین و حافظ دین خویش در تمام روابط جامعه نخواهند شد؟ آیا با جدایی دین از دولت؛ منجمله نطفه های آزادی، کثرتگرایی، مدنیت، عدالت اجتماعی، رشد زیربنای مادی، بلوغ سیاسی، شکوهمندی فرهنگی و... در تمام مناسبات اجتماعی جامعه ایجاد و نهادینه نخواهند گردید؟» (26)

آن عده کسانیکه در نقاب دین، مردم را مورد استثمار، استحمار، استعمار و استبداد قرار می دهند، عملآ دین فروشان هستند. حافظ در مورد دلالان دینی چنین گوید:

حفاظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تــزویــر مکــن چــون دیــگران قــــرآن را»

آیا کسانیکه دین را با سیاست منحوس دولت دخیل می سازند؛ در پوشش دین استفاده های شخصی، سلیقوی، سیاسی، قبیلوی، قومی، نژادی وغیره را به نفع خودها و به ضرر منافع ملی کشورش نمی کنند؟

آیا تزئین خرد بر پایه دانش به معنای انسانی سازی سیاست در جهت تحقق همه حقوق عادلانه اجتماعی- سیاسی و فرهنگی- اقتصادی طبقات محکوم جامعه و همه افراد جامعه افغانستان نخواهد بود؟ آیا انسانی ساختن سیاست کنونی دولت جمهوری اسلامی افغانستان به معنای به محاکمه کشاندن کلیه مفسدین ادارای، ناقضین حقوق بشر و قاتلان مردم در دادگاه مردمی نخواهد بود؟

«شاعر شهیر دیگر ناصر خسرو است که نهصد سال قبل از امروز اهمیت دانش را اینگونه در برابر جهل و بسیوادی قرار می دهد:

درخـت تو گر بار دانـش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را ( 28)

این سرایشگر شخص دانا و فرد نادان را باهم مقایسه نموده و با زبان ساده اهمیت سواد و دانش و مضار بیسوادی و جهل را به صورت ذیل به تصویر کشده است که با شما خوانندگان گرانقدر و عزیز خویش به خوانش می گیریم:

دوستی با مـردم دانــا نــکوست
دشمن دانا به از نادان دوست
دشمــن دانــــا بلنــدت می کنـــد
بر زمینت می زند نادان دوست
دشمــن دانـــا نیـــــازارد تــــرا
گر بیـازارد ترا نـادان دوسـت

هرچند که دانش دارای نقش محوری در جامعه می باشد. ولی با آنهم دانش، پیروزی بیشتر را در عرصه گفتگوها و مشوره ها با همقطاران، مخاطبین و جمع از مردم حاصل کرده می تواند:

هر که را دانش است بسیاری
نکنــــد بی مشـــاورت کاری

این هم شما و این هم کلام شاعر شیرین سخن دیگری عصر که در وصف دانش چنین گوید:

هرآنکـــس ز دانــش برد توشــه ای
«جهان» است بنشسته در گوشه ای

این شاعر از این زاویه به ارزش دانش پرداخته و تأکید می کند که دانش، روح انسان را از آلودگی ها تزکیه و پالایش می نماید:

روان چون ز دانش شد آراستـــــه
«جهان» بود پر ز هر خواستـــه ( 29)

فردوسی بزرگوار، انسان ها را در مورد آموختن دانش و بعد اعمال راستی با یک دیگری این گونه توصیه می کند:

ره دانشــی گیرو پـس راستی
کزین دو نگیرد کسی کاستی» (30 )

به خاطر فراگیری دانش باید همه مشکلات را تحمل کرد و کلیه تلخی ها را باید چشید؛ تا با مسلح شدن علم و دانش در خدمت انسان و تکامل محتوای والای انسانیت قرار گرفت و آن گاه پس از خداوند، انسان با شایسته ترین شیوه و ابزار بر این کره خاکی فرمان روایی خواهد نمود. شاعر در مورد فراگرفتن علم چنین گوید:

چنین گفـت داننده دهقـــان پیر
که دانـش بود مرد را دستگیر
غم و شــادمانی ببایـــد کشـید
زهر شور و تلخی بباید چشید
جـــوانـــان دانـــنده بــا هنـــر
نیگیرند بی آزمایش سپر» (31)

آیا برای همه انسان ها و به خصوص برای مردم افغانستان قبیلوی و جنگ زده کاملآ واجب نیست که بیش ترین زحمات، عالی ترین حوصله مندی و زیادترین تلاش ها را به خاطر آموختن دانش و علوم به خرچ بدهند تا آینده کشور شان تابان و شگوفان گردد؟

حرمت نهایت عالمانه مولانا نسبت به کرامت انسانی:
مسلمآ، انسان در میان مخلوقات ذات اقدس الهای آنقدر بزرگ و با اهمیت قرار داده شده که خداوند به انسان کرامت خاص را اعطا فرموده است. سردار سخن حضرت مولانا، عشق خویش را هم نسبت به انسان و احترام به کرامت انسانی بر بنیاد باورهای انسانی، دینی، مدنی و فرهنگی خود اینگونه بیان می دارد:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسـانم آرزوست

در این مورد همه داشته های شایسته دینی، فلسفی، قانونی، حقوقی، اقتصادی، ادبی، اجتماعی، هنری، سیاسی، روانی، فرهنگی وغیره در راستای احترام به شأن و کرامت انسانی چرخ می زنند. در این زمینه من جمله از نگاشته آقای ملک ستیز دانشمند امور حقوق بین المللی چنین می خوانیم که:

«سخن از حق است؛ سخن از عدالت است؛ و سخن از کرامت انسانی است؛ کرامتی، که تجلی ارادهء حق تعالی است، عطیهء مقدسی است، که به انسان هدیه شده است، تا بتواند خود را هرچه شگوفاتر و متکاملتر سازد و به مسؤولیتی که در قبال وجدان خویش و نوع بشر دارد، عمل نماید.»

عشق و احترام سعدی نسبت به انسان:
باور نهایت ماندگار و ارزشمند شیخ سعدی بزگوار نسبت به اهمیت انسان، احترام به کرامت والای انسانیت و انسان محوری چنین می باشد:

بنــی آدم اعضـــای یکدیگرنـد
که در آفرینش ز یک گوهرنـد
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دیگر عضــوها را نمانــد قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشــاید کــه نامـت نهند آدمی

حتا، در سرلوحه سازمان ملل متحد نیز همین شعر سعدی خودنمایی می کند.

مخاطب حافظ، انسان ها است:
حافظ، انسان ها را دعوت می کند تا با دید طرازنوین عصر و ضرورت زمان، طرح جدید را در راستای نوآورهای سازنده، ماندگار، منطقی و عقلانی در خدمت انسان و انسانیت خلق نموده و تا انسان ها از این مصائب عظیم روزگار نجات یافته و بالاخیره به طرف جمال و کمال انسانی نایل آیند. این کلام حافظ در قدم نخست آویزه گوش، هوش و خرد انسان های دانشمند، مدنیت پرور، آزادی خواه، تحول طلب و پیکارگر در خدمت بشریت خواهد بود.

بیا تا گــل برافشانــیم و می در ساغــر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم» (32 )

دقیقآ با ا ستمداد عقل تکامل یافته و علم عصری است که طرح های جدید به پاسخ «ضرورت زمان» داده خواهد شد که از جمله یکی هم، احترام کرامت انسانی انسان های روی زمین می باشد.

حرمت به کرامت انسان در برگه ای قانون:

امروز در صفحه اول تمام قوانین اساسی کشورهای جهان و به ویژه در قانون اساسی افغانستان بر اصل رعایت کرامت انسانی تأکید شدید صورت گرفته است که یک اصل نهایت ارزشمند و پذیرفته شده بین المللی نیز می باشد.
در اینجاه می دانیم که احترام به کرامت انسانی بدون آزادی، طلوع آگاهی، تقوا، امانت داری، پرهیزگاری و امثالهم مفهوم واقع شده نمی تواند و همه متمم یک دیگر می باشند که به انسان «شأن» تکاملی و جاویدان می بخشد. یعنی، آن کرامت را که خداوند به انسان اعطا فرموده، بالاتر و با ارزش تر از هر قانون زمینی در مورد فرزندان حضرت آدم (ع) می باشد.

در مادهء بیست و چهارم قانون اساسی افغانستان نیز بر اصل رعایت کرامت انسانی توجه جدی دارد:

«آزادی و کرامت انسان از تعرض مصون است.

دولت به احترام و حمایت آزادی و کرامت انسان مکلف می باشد.» (33 )

آیا رعایت این ماده قانون اساسی کشور، اصل باورهای انسانیت را در برابر تمایلات منحط قبیلوی، قومی، نژادی، سمتی، زبانی، جنسیتی و نظایر آن طرح و ترویج نمی نماید؟ آیا در این ماده، حق آزادی و رعایت کرامت انسانی لازم و ملزوم یک دیگر نمی باشد؟ آیا رعایت به کرامت انسانی تمام مردم افغانستان در شرایط کنونی واقعیت دارد؟ آیا خیلی از حلقات خارجی و زمامداران جمهوری اسلامی افغانستان احترام عملی به قانون کشور ما و رعایت کرامت انسانی تمام مردم بی دفاع ما دارند و یا از آن تعمدآ تخطی می کنند؟

احترام به کرامت انسانی از منظر اعلامیه جهانی حقوق بشر:

در ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر این گونه از حق کرامت انسانی یک انسان حمایت عریان صورت گرفته است:
«هر كس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ها، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و كلیه آزادی هایئكه در اعلامیه حاضر ذكر شده است، بهره مند گردد.

بر علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد كه مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی كشور یا سرزمینی كه شخص به آن تعلق دارد، خواه این كشور مستقل، تحت قیومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاكمیت ان به شكلی محدود شده باشد .» (34)

فرزانه گرانقدر جناب ملک ستیز شخصیت آگاه امور حقوق بین المللی چنین می نگارد:
«هیچ کس نمی تواند این عطیهء الهی را سلب نماید. امتیاز انسان در انسانیت، شرف و آزادگی اوست و معاملهء انسانها باید از معاملهء موجودات دیگر فرق داشته باشد.» (35)

در ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر از نگارش آقای ملک ستیز، چنین آمده است:
« تمامی افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و در کرامت و حقوق باهم برابرند؛ همه از موهبت خرد و وجدان برخوردارند و باید باهم برادروار رفتار کنند.» (36)

آیا در این اعلامیه جهانی حقوق بشر، رعایت همه حقوق اتباع کشورهای جهان منعکس کننده احترام به کرامت والای انسانی در ابعاد بین المللی نمی باشد؟

آیا تحفظ آزادی، کرامت انسانی و حقوقی یک انسان، یک جامعه، یک ملت در سراسر گیتی یکی از «نیاز محوری» بشریت جهان معاصر به حساب نمی آید که از اوامر الهی گرفته تا قوانین مدنی جهانی بر رعایت کرامت انسانی تأکید می نمایند؟

«انسان، قابلیت گزینش و تصمیمگیری عقلانی دارد و دیگر جانواران چنین نیست. پس انسان، مستحق فضلیت، شرف و کرامتی است، که اورا از دیگر موجودات ممتاز و مبرا می سازد.» (37)

پس، آیا رعایت و حفظ کرامت انسان و ارزش های انسانیت، عقلانیت، مدنیت و نظایر این ها در کلیه مناسبات اجتماعی و منجمله در محور ارگان های دولتی یک اصل ارزشمند دیگری برای همه انسان ها و به ویژه برای مردم افغانستان نمی باشد؟ آیا با حفظ کرامت انسانی و حقوق انسان با گوهر عقلانیت و علم در تمام روابط اجتماعی انسان ها؛ آنگاه تبعیض، استبداد، جهل، عقل گریزی و سایر ناگواری ها به طرف زوال نخواهند رفت؟ آیا احترام خردمندانه به کرامت انسانی، همه انسان ها را در محتوای شان زنده، رشد یابنده، پویا، خلاق و سعادتمند نگه نخواهند داشت؟ آیا بالاخره این وظیفه امت اسلام نیست که بر اساس ارزش های دینی، انسانی و همچنان با زیربنای علم، عقل، منطق و خرد به سود انسان های روی زمین گام های استوار و شکست ناپذیر را بردارد؟ آیا وظیفه قانونی دولتمداران جمهوری اسلامی افغانستان نیست که حقوق عادلانه تمام اقوام و مردم کشور را به طور قانونی، یکسان و عادلانه رعایت نمایند؟

پس، احترام به کرامت انسانی بر اساس دستورات دینی، قوانین ملی، قوانین بین المللی، میثاق های جهانی، حقوق بشر، عقلانیت و دانش امروزی یک اصلی دیگری در کلیه امور انسان ها می باشد که با تحقق آگاهانه و هوشمندانه آن دریچه های خوش بختی برای انسان ها گشوده شده و از جمله شفافیت اداری، شایسته سالاری، عقلانیت سیاسی، قانون مداری و نظایر این ها در آینده کشور ما نیز تضمین خواهند شد.

فرجام:
انسان به نام اشرف المخلوقات خلق و یاد گردیده و نعمات فراوان خداوندی هم نصیب انسان گردیده اند. انسان با ویژگی ها، ماهیئت و خصوصیت خویش یک جنبنده محرک و پویا می باشد که با تلاش و مبارزه خودجوش خودش نه تنها باعث بقای خود گردیده؛ بلکه نسل به نسل نیز تکامل یافته که بالاخیره تا عصر ما رسیده است.
جهش انسان در محیط ماحولش، عقل اورا به فعالیت واداشت و توانمندی تفکر و خرد اورا افزایش بخشیده است؛ ولی با وجود آن هم، در این قرن 21 حتا در کشورهای متمدن پیش رفته صنتعتی تا هنوز نیز به مفهوم اصلی کلام، کرامت انسانی رعایت نمی گردد. و انسان فرودست از سوی یک مشت اقلیت فرادستان، استثمارگران، استعمارگران، استحمارگران و کلیه سرمایه داران مورد تظلم و بهره کشی های گوناگون قرار می گیرند.

نقض حقوق انسان، برگ های خیلی تاریخی و طولانی در جوامع بشری دارد که از جمله آیه های شریفه را در مورد کرامت انسانی نیز نقل گردید. افزون برآن، نمونه های کلام از سرایشگران عصر را در باره رعایت کرامت انسانی و انسانیت از چشم اندازهای مختلف نیز بیان شد. که منظور نهایی تحقق باورها و بلاخیره نظام مردم سالاری را نخست در هر کشور و بعد تدریجآ نظام انسان سالاری را در سراسر جهان می رساند.

در اوضاع بحران کنونی افغانستان، ما نباید آیه های یأس و ناامیدی بی مورد را برای مردم خویش بخوانیم. عقلانی خواهد بود که مردم و دولتمداران را حتا پس از خروج نیرهای خارجی سال 2014 میلادی نیز تشویق و حمایت نماییم که متکی به ذات اقدس الهی و امکانات خودی خویش در برابر هرگونه ناهنجاری ها، تروریزم، ناملایمات و بحران های موجود کشور مشترکآ باهم مبارزه نمایند تا به پای خویش ایستاده شوند.

طبق وعده خداوندی؛ هر گاه خود یک جامعه و مردم تغییری را در حال خویش ایجاد نکنند، خداوند هم به آن ها کمک نخواهد کرد. پس، بیایید که صادقانه، آگاهانه، خردمندانه، میهن دوستانه، مسؤلانه مشترکآ در جهت نجات افغانستان از منجلاب تلاش و مبارزه نماییم تا بیش از این در پیش گاه خداوند، وجدان بشریت و مردم افغانستان شرمینده نباشیم.

در شرایط کنونی ما در افغانستان قبیلوی جنگ زده، خواهان تطبیق قوانین نافذه ای کشور، نابودی کشت کوکنار، به محاکمه سپردن مفسدین اداری، از بین بردن عوامل تروریزم، اصلاحات بنیادی در تمام نهادهای دولتی، رعایت عادلانه حقوق اقوام در محور ارگان های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی وغیره می باشیم. تا از این طریق نه تنها پیش زمینه های مبارزات سرنوشت علیه کلیه بحران های کشور عملآ حاصل گردند؛ بلکه از کمک های جامعه جهانی، امضای پیمان های استراتژیک با یک عده از کشورهای جهانی، منطقه و همسایه با افغانستان؛ حد اکثر استفاده را به سود آبادی افغانستان برداریم تا ریشه های تروریزم، جهل، فقر، بیکاری، عقب مانی، مواد مخدر، قاچاق، قانون گریزی، قبیله نگری، قومگرایی، زن ستیزی و نظایر آن ها در سراسر کشور خشکانیده شوند.
و من الله توفیق
Ghulam Sakhi Oruzgani
تاریخ: شنبه 27 عقرب 1391 خورشيدی برابر با 17 نومبر 2012 ميلادی

--------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
(1)- ص 40 «آشیانه محبت»/ تألیف: عبدالحمید محمدی- معصومه حسنی/ تاریخ چاپ: اول/ زمستان 1389 / ناشر: انتشارات وحدت بخش.
(2 )- ص 62 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(3 ) – ص 175 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(4 )- ص 63 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(5) – ص 65 و 66« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(6) - «مکث مختصر در مورد انتخابات» / تألیف: غلام سخی ارزگانی / ماه دلو 1389 خورشیدی برابر با (ماه جنوری سال ۲۰۱۱ میلادی)/ کابل افغانستان
(7) – ص 756 «تفصیل آیات القرآن الحکیم» /گردآورنده: ژول لابوم با انضمام کتاب المستدرک/ گردآورنده: ادوارد مونتیه/ مترجم از فرانسه بعربی: محمد فواد عبدالباقی/ ترجمه فارسی آیات قرآن از: آقای حاج شیخ مهدی الهی قمشه استاد دانشگاه تهران با مقدمه دانشمند محترم آقای شعرانی/ از انتشارات: کتابفروشی اسلامیه تهران
( 8) سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول/ نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(9) – ص 182 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
( 10) سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول/ نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 11) - سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول/ نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(12) - ص 160 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(13)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(14) – ص 62 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
( 15)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(16) - ص 160 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(17) – ص 160 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(18) – سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 19)- ص 40 «امثال و حکم مردم هزاره»، گردآوری و پژوهش: محمد جواد خاوری، چاپ اول: 1380/ « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان»/ نویسنده: غلام سخی ارزگانی/ سایت های کاتب هزاره، آریایی و.../ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 20)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 21)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 22)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 23)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(24)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 25)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(26) - سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(27) – ص 168 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
( 28)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده: انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
( 29)- سایت های کاتب هزاره، آریایی وغیره « گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان» قسمت اول / نویسنده انجنیر سخی ارزگانی/ جمعه 30 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 21 سپتمبر2007 ميلادی/ جرمنی
(30 ) – ص 87 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(31 ) – ص 84 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(32 ) – ص 163 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما»/ ناشر: مرکز تعاون افغانستان(متا) /تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی.
(33 ) - ص 12 « د افغانستان انتقالی اسلامی دولت د عدلی وزارت/ رسمی جریده/ فوق العاده گنه/ د افغانستان اساسی قانون/ د چاپ نیته: د 1383 هجری. ش
(34)- ص 3 «اسناد ویژه بین المللی حقوق بشر» 16 جوزای 1381
(35)- ص 4 « تفسرنامهء واژه های اعلامیهء جهانی حقوق بشر» / نویسنده: ملک ستیز/ سال چاپ: بهار 1387 خورشیدی/ کابل- افغانستان
(36)- ص 16 «تفسیر نامهء واژه های اعلامیهء جهانی حقوق بشر»/ نویسنده: ملک ستیز/ سال چاپ: بهار 1387 خورشیدی
(37)- ص 4 «تفسرنامهء واژه های اعلامیهء جهانی حقوق بشر» / نویسنده: ملک ستیز/ سال چاپ: بهار 1387 خورشیدی/ کابل- افغانستان.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جالب وخواندنی,اما مختصر!
    عوض نبی زاده ,سخی ارزگانی وثناازمردم نیکپی سه کرکتر جالب باشباهت های شگفت انگیز:
    تکه داران سایت کابل پرس? وبعضی سایت های دیگر اند که بطوررایگان به اشتهار شان میپردازد.
    هرسه با همه پرگویی ها وروده درازی ها هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
    هرسه ازطرزنگارش شان به وضاحت معلوم است که به عقده های حقارت درمان ناپذیر مبتلا ودنبال خود بزرگسازی وخودمطرح سازی بی وقفه سرگردان اند.(بدون شک مناسب ترین کارکترهای آزمایشگاهی فرویدی شده میتوانند)
    این همه سایت هاراکه سربزنید این چهره هارادرکنارمقالات شان می بینید ,یعنی نوشته بدون فوتو وآنهم بابادبه غبغب ودانشمند مابانه رانمیتوانید پیداکنید.
    نوشته های پایان ناپذیراینهاکه شبیه سریالهای دنباله دارتجارتی انجامش معلوم نیست راکه بخوانی ,دشواراست بدانی این آقایون چه میخواهند بگویند ومنظورشان اصلا چه بوده .
    واقعا آدم های جالب رانه تنها دررمان های قطور قرن نوزدهمی میتوان یافت ,بلکه درکنارخود داریم!

  • کرامت انسانی؟
    این کلمه از فرهنگ مردم افغانستان از سی سال به اینطرف حذف شده. ما نه به خود و نه به دیگران چیزی بنام کرامت انسانی قایل نیستیم، و چیزی هم برای گفتن نداریم. غربی ها کوشش کردند، تحت کلمه حقوق بشر چیز های را برای ما بیاموزند، اما زمانیکه دیدیم، که خودشان حقوق بشر را هر روز پایمال میکنند، ازین کلمه وارداتی نیز بیگانه تر شدیم. علما و رهبران اسلامی ما به همین منوال، چیز های را تحت نام عدالت، احترام به دیگران و انصاف برای ما آموختند، اما خود شان همه ای این ها را فدای یک تار ریش خود کردند. همچنین کمونیست های ما، جامعه بدون تبعیض را فقط برای دو ملیون نفوس افغانستان خواهان بودند. دیگران یا باید وطن را ترک می کردند، یا فدای بروت های استالین شدند.
    پس خود تان قضاوت کنید، که ما از کرامت انسانی چه نوع برداشت باید داشته باشیم.

  • کرامت انسانی؟
    این کلمه از فرهنگ مردم افغانستان از سی سال به اینطرف حذف شده. ما نه به خود و نه به دیگران چیزی بنام کرامت انسانی قایل نیستیم، و چیزی هم برای گفتن نداریم. غربی ها کوشش کردند، تحت کلمه حقوق بشر چیز های را برای ما بیاموزند، اما زمانیکه دیدیم، که خودشان حقوق بشر را هر روز پایمال میکنند، ازین کلمه وارداتی نیز بیگانه تر شدیم. علما و رهبران اسلامی ما به همین منوال، چیز های را تحت نام عدالت، احترام به دیگران و انصاف برای ما آموختند، اما خود شان همه ای این ها را فدای یک تار ریش خود کردند. همچنین کمونیست های ما، جامعه بدون تبعیض را فقط برای دو ملیون نفوس افغانستان خواهان بودند. دیگران یا باید وطن را ترک می کردند، یا فدای بروت های استالین شدند.
    پس خود تان قضاوت کنید، که ما از کرامت انسانی چه نوع برداشت باید داشته باشیم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس