صفحه نخست > دیدگاه > رسواها در برابر وزارت خارجه!

رسواها در برابر وزارت خارجه!

نويسنده: سمیر بِدرود
چهار شنبه 16 آپریل 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در پهلوی بعضی از دستآوردهای کوچکِ حکومت افغانستان در شش سال پسین یکی هم گماشتن تعداد محدودی از اشخاص با سواد، با لیاقت و متعهد در بعضی از سطوح این حکومت بوده است که دکتر سپنتا یکی از نمونه های همین پیشرفت می‌باشد و دوستان به اصطلاح منتقد هرگاه میخواهند که از این ناحیه حکومت افغانستان را مورد انتقاد قرار دهند حداقل کاری نکنند که خود را مورد تمسخر قرار دهند زیرا اشخاص زیادی است که از بسیاری جهات می‌شود آنها را به رخ حکومت کشاند، نه داکتر سپنتا را.

مهمی که وزارت خارجهِ افغانستان را تا این حد به شهرت رسانده که هرکس و ناکس خود را جرئت قلم پراگنی بر له و علیه این وزارت بدهد، اینست که خوشبختانه این وزارت از آغاز کار داکتر سپنتا مسیر خود را خلاف جهت گذشته تغییر داده است زیرا در گذشته ها وزارت امور خارجه به عنوان یکی از ادارات کلیدی حکومتی مطابق به روال حاکم در همان زمان در حرکت بوده و کارها در این ارگان گهی بر مبنی تعلقات خانوادگی، زمانی بر اساس ایجابات حزبی و مدتی کوتاه هم بر اساس تعلقات ایدیولوژیک به پیش میرفت اما در زمان حاضر مشکل وزارت امور خارجه از همین جا ناشی می‌شود یعنی این‌بار شخصی در کرسی وزارت خارجه قرار دارد که نه تنها با کسی یا کسانی تعلق خانوادگی، گروهی، حزبی و ایدیولوژیک نداشته بلکه و با هزاران مشکل و مانع تا به حال در عزم خود جزم باقی مانده است (البته استثناات افغانی را نباید فراموش کرد). به نظر من صرف دو گروه افراد هستند که با وزارت خارجهِ زیر سرپرستی داکتر سپنتا مشکل دارند یکی گروهی که بنا به تعلقات زبانی و گروهی‌شان داکتر سپنتا را تحمل کرده نمی توانند که این‌ها افراد معلوم الحال هستند و گروه دوم افراد و اشخاصی هستند که بنا به داشتن سوابق خراب از وزارت رانده شده اند و با این شیوه می‌خواهند به اصطلاح کوفت خود را بگیرند.

نقد درست و منصفانه در مورد وزارت خارجه باید طوری باشد که دستآوردها و کوتاهی‌های آنر برملا سازد. ما به عنوان انسانهای واقعی در پی جواب به این سوال‌ها باشیم که چرا مقامات پاکستان در آوان نامزد شدن دکتر سپنتا به پست وزارت خارجه نگرانی خود را ابراز داشت؟ امروز اگر پاکستان در سطح جهان به عنوان لانه تروریزم معرفی گردیده است، آیا در این امر سیاست خارجی افغانستان نیز دخیل بوده است یا خیر؟ امروز اگر افغانستان به عنوان الگوی موفقیت غرب درآمده است، نتیجه کار کیست؟ آیا واقعاً مقرری ها در وزارت خارجه بر اساس روابط و علایق صورت می‌گیرد؟ آیا برای اولین بار در طول تاریخ وزارت امور خارجه در مقرری های بیرونی این وزارت حق و قانون در نظر گرفته شده است و یا خیر ؟ به همین‌طور موارد دیگر که شاید در هریک آن مسایل زیادی برای انتقادِ از نوع انسانی پیدا شود اما مشکل ما بیشتر با اشخاص است تا با سیستم. منتقدین ما انرژی خود را روی این مساله مصرف می‌کنند که چرا فلان وزیر فلان شخص را به فلان پست گماشته است؟ اما هیچ‌گاه به این مساله نپرداخته اند که همین شخص واقعاً از لحاظ کاری شایسته‌گی دارد یا خیر که دکتر حامی یکی از همین مثال‌ها می‌باشد. آقای مختار در سایت کابل پرس? نوشته است که دکتر حامی انگلیسی نمیداند. اولاً اینکه شاید آقای محمد مختار قلابی انگلیسی را در حد حرف زدن بلد باشد در حالی‌که دکتر حامی زبان انگلیسی را در حد مطالعه و مقاله نوشتن می‌داند. درست است که انگلیسی دانستن برای دیپلومات‌ها ضروریست اما حتمی نیست. بسیاری از دیپلومات‌های موفق را می‌توان سراغ داشت که انگلیسی نمی‌دانند اما موفق هستند. حمید حامی حداقل سابقه بیست‌سالهِ سرکار با علم و اداره را دارد و با استفاده از فهم و درایت خود تا حال توانسته است که در سطوح بالایی از مقامات حکومتی افغانستان برسد. می‌خواهم تکرار کنم همانطوری‌که در اول گفتم دکتر سپنتا نمونه تحصیل و علم برای حکومت افغانستان است، دکتر حمید حامی نیز نمونه موفقیت برای وزارت خارجه است.

در آخر می‌خواهم یک‌بار دیگر برای نیمچه منتقدان وزارت خارجه تکرار کنم اگر نقد می‌کنید علمی و انسانی نقد کنید و الی با این دروغ پراگنی و شایعه پردازی به صف سایر رسواهایی که از قبل در برابر این وزارت قرار داشتند خواهید پیوست.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تشکر دوست محترم
    حمید حامی را همه از نوشته های اش می شناسند و از صداقت اش در اجرای کار ها در هر اداره ای که کار کرده است. همکاران اش همیشه در مورد او می گویند که در امور اداری آدمی بصداقت او را بسختی می توان پیدا کرد. بگذارید هر کس هر چه می گوید بگوید.

    اگر او انگلیسی نمی داند آن هم ترجمه را کی بنام او می کند. این آدمی که هم زمان بدو داکتر می تازد و طنین و حامی را یکجا نشانه می گیرد نشان داده است که کدام عقده مند است. از دفاعیه شما تشکر که بنام مستعار نیست و بگذارید مستعار نویسان دشنام بدهند. آخر با دشنام دادن آنها از شان کسی کاسته می شود؟ نخیر!
    ستوده جاهلان جاهلان بود. بگذار آن جاهلان همردیفان خود را تائید کنند.

    • جناب آقای نویسنده ، هنوز خیلی خیلی کوچکی که بفهمی چه می گذرد، در مورد باج دادنهای اسپنتا چه می گویی ، راستی خودت چی ، مقرر شدی در وزارت ، زیاد هم سنگش را به سینه ات نزن ، تو را به این زودی مقرر نخواهد کرد و نمی کند، البته اگر واسطه داری ، قومایت در پارلمان هست و یا اینکه میتوانی کدام توصیه ای از کرزی بگیری ، تیم کرزی به شمول اسپنتا تنها جامعه جهانی را بازی داده که گندش هم داره در می آید ، زیاد خودت را مشغول این بازی ها نکن ، اسپنتا خودش را وارد بازی کثیفی کرد ، مثل قابیلی که بالاخره هابیل را کشت، او دیگر آن استاد دانشگاه و کسی که میشد از او چیزی اموخت نیست ، به نظرم خودش هم می داند. به هرحال کاسه داغتر از آش در این بازار پرالتهاب و پر آشوش نباش، دوست دارم که اینچنین برایت نوشتم ، هر چند زیاد با شما صحبت نکردم ، اما می توانم از چشمهایت بخوانم که یک بچه درسخوان و طالب علم هستی.

    • Salam,
      bissiar sadeqana maqala naweshti beradar,
      agar bashenda e london syal bashad kho sharmeed

    • متأسفانه كه عدة با استفاده از امكانات ياداشت ماندن در ذيل مقاله ها بجاي آن كه ادب را مراعات كنند بي ادبي را مراعات مي كنند.

      براي آنان كه چيزي مي فهمند همين كافي است كه مي بينند مدافعان كسي از نام اصلي خود نمي شرمند و عكس خود را هم مي دهند و بدگويانش از اين كه بدگوئي او را مي كنند مي شرمند و نام خود را پت مي كنند.

      نوشته هاي حميد حامي را در موضوعات سياسي، اجتماعي، هنري ادبي و بيدل شناسي از مدت باين طرف مي خوانم. راست بگويم حسادت من هم مي آيد. اما اين قدر مي دانم كه حسادت من سبب نمي شود تا او را دشنام بدهم بلكه مي خواهم از آن نوشته ها ياد بگيرم.

      يك مقاله انگليسي او را چند روز قبل خواندم البته نمي توان مقاله گفت يك مصاحبه بود در مورد پرويز كامبخش. واقعا موضوع را با يك ديد عالي و بي طرفانه و منصفانه ارزيابي كرده بود. چند مورد قانوني را كه او تشريح كرده براي آن خبرنگار كه با او مصاحبه كرده بود بسيار جالب بوده كه عين او گفته ما اولين بار است از اين همه آزادي هاي قانوني در كشور شما مي شنويم.

      من او را يك كدر ني يك نخبه مي دانم. كدر زياد داريم و كدر نخبه بسيار كم.

      امروز در كشور هاي مترقي جهان داكتر ها وزير خارجه اند و در كشور خود ما هم بود. در كشور ما لايق ترين شاگردان دوره مكتب به طب كامياب مي شوند و هميشه حتمي نيست كه يك داكتر برود و در شفاخانه كار كند.

      آن هائي كه بيهوده گوئي مي كنند و بيجهت به شخصيت ها دشنام مي دهند در واقعيت خود را رسوا مي كنند. مردم هر چيز مي نويسند اما سايت كابل پرس بايد همان هائي را كه دشنام مي دهند و دو مي زنند اجازه ندهد كه اخلاق عمومي را خراب كنند. اين يك رسالت ژورناليزم است كه اخلاق عمومي را بهبود ببخشد نه كه آن را خراب تر كند.

      نظر من اين است كه يك تعداد مخالفان كه اصلاح طلب باشند براي اصلاح كمك مي كنند و مفيد واقع مي شوند اما مخالفان كه اخلاق نداشته باشند هم براي خود مضر استند و هم براي اجتماع.

      رازق فاني مي گويد:

      ما لانه بهر شاخه كه بستيم وطندار

      با تيشه همان شاخه شكستيم وطندار

      با خويش درشتيم و به بيگانه ملائم

      از خودكش بيگانه پرستيم وطندار

      هر بند كه ديديم و گسستيم و رهيديم

      ديوار تعصب نشكستيم وطندار

      همين استعداد ها اگر از ديگر كشور ها باشد باز مي گوئيم كه آفرين شان بسيار مردم لائق و توانا استند و بخود ما افتخار نمي كنيم.

    • Every reader must respect others when he/she wants to put a note at the end of any article. We hope to have constructive discussions here, but some people are using very bad words against others

      This is a big shame for all of us, we say Farsi is the best language, is it still the best when we use it like this?

      We think kabulpress is an intersting site, but will it remain interesting if there is a lot of bad words and baseless accuses against others.

    • امروز اگر افغانستان به عنوان الگوی موفقیت غرب درآمده است، نتیجه کار کیست؟

      این حرف را معمولا بوش و رایس و سایر رهبران و مطبوعات غربی برای فریب مردم شان میزنند که جای تعجب ندارد و با این شیوه های دروغ پراکنی به خوبی آشنا هستیم.

      اما وقتی از افغانستان از جانب یک افغان "الگوی موفقیت" خوانده شود باید در سلامت روحی و دماغی او شک کرد!

      این فرد باید آنقدر وجدان خفته داشته باشد که اینهمه سیهروزی و فساد و استبداد و بی‌قانونی و دربدری و چور و چپاول و ناملایمات فراوان دیگر را در افغانستان مافیایی شده دیده نمیتواند و شعار کاکا بوشش را قلقله میکند.

    • به عقیدهء من دوستان از اصل موضوع یک کمی طرفه رفته در مورد نوشته های حامی تبصره میکنند تا در مورد اصل موضوع مقاله.موضوع مقاله کدام نوشته عالی جناب حامی و اسپنتا را نقد نکرده و مقاله نپرسیده که حامی چرا دیپلو مات مقرر شد. دیپلومات بودن در خدمت دولت مزدور که از خود استقلال عمل نداشته باشد جز سر افگنده گی چه مفهومی دارد. دولت امروزی افغانستان در کجا و در چه مواردی دیپلماسی فعال وخود مختار و مبتنی بر اراده ملت افغانستان و منافع این کشور داشته.تقرر و وظایف اکثردیپلمات ها تخریب این گروه و یا آن گروهافغانی در برابر باداران حکومت کرزی است تا در مورد منافع عمومی افغانستان. معلوم است که تا حال میلیون ها دالر بخاطر تخریب نیرو های مشخصی توسط سفرا ی گماشته شده و مورد اعتماد کرزی، صورت گرفته. شما تعداد بادران این نظام فعلی افغانستان را شمار کرده مبتوانید که به چند گروه و کشورو میرسد. حامی بسیار انسان عجیبی نیست مثل وی در هر کوچه ی کابل بسیار آدم ها ست قدم میزنند که ده برابر حامی فهم و دانش دارند. دانستن زبان انگلیسی بخاط مطاله و تحلیل موضوع برای یک دیپلمات مهم است که قرار اطلاع دقیق این سویه انگلیسی را حامی ندارد. حامی به پاس خیانت به باداران پیشین خود مورد ستایش و حمایه اسپنتا قرار گرفت وگرنه کدام شاه کاری دیگری نکرده. وی که به بادران جمعیتی خویش وفا نکرده به اسپنتا هم وفا نخواهد کرد "با خالقت چه کردی که با خلق وی کنی".

      اگر به اصل سوال برگردیم، سوال در مورد مقرری های کارمندان محلی سفارت خانه ها و قونسلگری های افغانستان است. در تاریخ وزارت خارجه دیده نشده که کارمند محلی سفارت و قونسلی به حکم مستقیم وزیر خارجه صورت گیردو آن هم به شکلی که شوهر در لندن و خانم در کانادا. این بی حیثیتی به مقاله نویسی خوب و بیدل شناسی چه ربطی دارد. این بیدل شناس از روی کدام منطق این حق را به خود میدهدکه خودش در لندن و خانمش در کانادا مقرر شود. یک مثال دیگری به این گونه وجود ندارد. حامی لباس پوشیدن نداشت در دفتر معاون اول صاحب سرمایه شد و نام ازدیگران بد است.

    • هم زمان با فیصله امریکاییان دایر بر نصب اجنت دیگری به جای داکتر عبداله،‌ زدن دهل و نغاره با صدای کرکننده‌ای شروع شد چرا که به اصطلاح وزیر خارجه جدید، ‌چهره‌ی ناشناخته‌ای بود و باید طوری برایش تبلیغات می‌شد که نه تنها به مثابه ستاره‌ای نو ظهور بلکه غنیمتی که در تاریخ معاصر افغانستان همتا نداشته و سراسر «اکادیمیک» است و شعر است و ادب است و جهان‌شناس و افغانستان شناس و... معرفی می‌گردید. تلویزیون‌ها و رادیوها پروانه‌وار گرد او حلقه زدند و هرچه در فن بزرگ‌سازی و اغوای افکار داشتند به کار گرفتند تا به گوش مردم حیران و بهت‌زده پف کنند که پس از اسماعیل، قدر دومین گل دلفریب از بوستان ولایت نابغه‌پرور هرات باستان را بدانند که پشیمانی سودی نخواهد داشت.

      این ماه منیر که امریکا بیش از کاندولیزا رایس برایش هیاهو نمود کسی نبود جز داکتر رنگین دادفر سپنتا.

      پایان داستان به همگان معلوم است. او از پارلمان جنایت‌سالاران هرویینی رای آورد و اکنون به مثابه وزیر خارجه با جنایت‌پیشگان و اراذل و دزدانی که منحیث وزیر، معین، سفیر و سکرتر از سوی «ائتلاف شمال»‌ منصوب شده اند، نرد عشق می‌بازد.

      با این هم، آیا در مرداب آزاردهنده‌ی دولت افغانستان نیلوفری رنگین روییده است؟

      برای پاسخ ، نه فراوان شنیدگی‌ها از داخل و خارج، نه حرف‌های آشنایان و حتی همصنفانش را در دوران جوانی و عیالداری بلکه قسمتی از گفتارش در ولسی جرگه (متاسفانه همه‌اش در دسترس نبود) و دو مصاحبه‌اش با تلویزیون «طلوع» را مبنا قرار می‌دهیم.

      آنلاین : کالبد شکافی یک روشنفکر مسخ شده

  • عجب! عجب! چه دلداده سپنتا که حتی دیگران را از انتقاد کردن این روشنفکر خاین و مزدبگیر سی آی ای مانع میشود.

    در یک دولت پوشالی، مافیایی خاین و ستمکار تنها فردی میتواند به حیث وزیر و آنهم وزیر خارجه مقرر شود و به این قیمت گزاف رویکار بماند، که آن وزیرک اول در حمام سی آی ای غسل تعمید داده شده باشد و از هرچه غرور و وجدان و شرافتی که دارد دست شسته باشد.

    دربین وزیران به نظرم چند تایی که اکت روشنفکری میکنند از همه کثیف تر و خاین تر هستند چون دانسته در خدمت یک دولتی قرار گرفته اند که مشتمل بر خاینان و قاتلان و دزدان است و بوسیله انکل سام رهبری میشود. مخصوصا جرم سپنتا سنگین تر است که خود را پیرو مکتب فرانکفورت میداند و تا دیروز به درستی علیه "قهرمان ملی" خاین و دروغین سخن گفته بود اما بعد برای دل خوشی فاشیست های شورای نظاری آن سخنانش را پس گرفت و به روی خود چتلی پاشید.

    سپنتا ولو در این پست خود موفق باشد، به این معنی است که با صدق دل برای اربابان امریکایی اش کار میکند، هرگونه کارکرد وزارت خارجه در خدمت امریکاست و نه مردم افغانستان چون دولتی که ضد مردمی و وطنفروش و پوشالی باشد، هیچ حرکتش در خدمت مردم نمیتواند باشد و این را عملا طی چند سال اخیر دیده‌ایم.

    پس اینانی که لب به ستایش از سپنتا ها میکشایند باید شریک جرم وی باشند و در نبود او کدام پست و موقعیت خود را در خطر ببینند، در خیر آن مردم افغانستان از سپنتا چیزی ندیده برعکس تنها بخاطر آن موضعگیری کثیفش که به قتل اجمل نقشبندی بیگناه و معصوم انجامید کافیست که این وزیرک در کنار کرزی و سایر دوستانش محاکمه شود.

    • اين که سپنتا به کدام ارباب خارجي کار مي کند يک ادعاي بدون سند و مدرک است و گوينده و نويسنده اش را مي توان نه تنها بر اساس قوانين افغانستان ، بل قوانين هر کشور متمدن ديگر و حتّا قوانين کشورهاي به دور از تمدن هم به محاکمه کشانيد.
      سپنتا يک انسان شرافتمند، دانشمند ، دلسوز ، شکسته نفس و وطندوست است.
      او مي دانست که وقتي بار مسووليتي را در افغانستان بر عهده بگيرد از کمونيست هاي افراطي تا بنيادگرايان و افراطيون ديگر و آدم هاي بيمار هزار اتهام ناروا عليه او اقامه خواهند کرد؛ ولي او نترسيد و پا به ميدان کارزار نهاد و طبعاً کسي که مي خواهد از دريا عبور کند بايد خظر تر شدن و غرق شدن را به گردن بگيرد.
      ولي از لحن و طرز املاأ و انشأ منتقدان سپنتا مي توان به هويت آن ها پي برد- مثلاً همين جا هم مي بينيم که تني چند از منتقدان بيشتر اصطلاحات گفتاري فارسي ايراني را به کار برده اند. البته بدون شک پشتون هاي افراطي هم در قطار مخالفان سپنتا قرار دارند

    • بجواب نویسنده مهم نيست.

      اسپنتاهر آنچه در توان داشته در مزدوری به باداران کرزی در جمع تیم توطه ساز و قصر نشینان مفت خوار دریغ نورزیده است.

      اسپنتا اگر پایگاه مردمی در افغانستان میداشت و اگر قدرت سپردن تمام سر زمین افغانستان را بخاطر تکیه زدن بر کرسی وزارت خارجه دریغ نه میکرد.

      اسپنتا اگروقار وعزت نفس میداشت بعد از اینکه از طرف پارلمان رد صلاحیت شده بود سر بر درب خانه فهیم خان، ربانی،قانونی، ضیا مسعود و امثال هم نمیزد تا عزر خواهی نماید تا در مقامش در وزارت بماند.

      اسپنتا شخصیت احساساتی، بد گمان نسبت به نزدیکترین افراد خود است. بار ها چیز های گفته که روز بعد کوشش کرده که اظهارات خود را پس گرفته و آنرا توجه دیگری نماید.

  • پدرود جان، نوشته ات را خواندم، ازان بوی شیر میاید. حتما به پاس اینکه کمی لغت پرانی کردی و بسیار تملق نمودی، از تشریفات به ریاست دفتر سپنتا تقرب نمایی. فکر نکن با چهره ګوشتالو و حق بجانب ات کارشناس شده ای، هنوز وقت زیاد داری تا ببینی و بیاموزی، بهتر است در کارهای بزرګان مداخلت نکنی. ګفته اند که بین دو سنګ آسیا ګندم آرد میشود، سپنتا که امروز یا فردا خواهد رفت، وابجان متملقین و مدحه سرایان کاذب و دروغین اش.کوشش نما تا حقیقت بین باشی نه پیش پای بین.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس