صفحه نخست > دیدگاه > نگرشی بر فقدان تعقل و دوراندیشی آقای امرالله صالح

نگرشی بر فقدان تعقل و دوراندیشی آقای امرالله صالح

عباس دلجو
چهار شنبه 30 جنوری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درین شرایط حساس و سرنوشت ساز فعلی که تیم هيژمونیست و تمامیت خواه آقای کرزی از یک طرف و گروهک جهنمی تریاک و ترور از سوی دیگر، دمار از روزگان مردم مظلوم کشور، درآورده است، آقای امرالله صالح نوشته ای تحریک آمیزی را تحت عنوان "ایران از طریق گروه‌های شیعه در افغانستان دخالت می‌کند"(1)، در بخش پشتوی بی بی سی به دست نشر سپرد . این نوشته ی مملو از ادعا و فاقد مدرکِ آقای امرالله صالح، درواقع محدودیتِ ظرفیت تعقل و دوراندیشی ایشان را در بین نخبگان کشور، به نمایش گذاشت . اگرچه در نوشته آقای امرالله صالح، سهم بارز و آشکارِ آشفتگی روحی، کج اندیشی و کوچکی ظرفیت تعقل ایشان غیرقابل انکار است . اما آنچه نخبگان جامعه هزاره را به خشم آورده است، روایات کلی و اتهامات بی اساسی هستند که آقای امرالله صالح در نوشته اش به وابستگانِ به مذهب تشیع و احزاب شیعی و ... بسته اند .

حتما در کشوری مثل افغانستان، از میان وابستگانی به گروهای شیعه، گروهای سنی، تکنوکرات ها و...میتوانند مزدوران و خودفروختگانی به بیگانگان ظهورکنند . اما تعمیم مزدوری بیگانگان به یک قشر، طایفه، گروه و مذهب، هم به لحاظ قانونی هم به لحاظ اخلاقی، مذموم و ناپسند است . زیرا هیچ وقت تعدادی از مزدوران و خودفروختگانی از یک قشر و گروه و مذهب، صلاحیت نمایندگی از مجموعه های (فکری، قومی و سیاسی) که به آن وابسته اند را ندارند . چنانچه توهین آشکار آقای امرالله صالح را، جامعه هزاره به حساب قوم تاجک، نه بلکه به حساب کج اندیشی و محدودیت ظرفیت تعقل ایشان، نوشته اند . حتی جمعی از فرهنگیان تاجیک مقیم اروپا، نیز ایشان را نماینده تام الاختیار تمام تاجک ها ندانسته و از آن نوشته اظهاربرائت کرده اند."پرواضح است که محتوای نوشته جناب صالح مربوط شخص ایشان بوده و ربطی به نیت خیرخواهانه تاجیکها به همه ی اقوام با هم برادر کشور و بخصوص هزاره ها، ندارد."(2)

در نوشته کذایی آقای صالح بر علیه جامعه هزاره و احزاب شیعی، هیچ سندی موثقی جز ادعای عقده مندانه ایشان، چیزی دیگری به مشاهده نمی رسد . در حالیکه بایسته است، زمانی که نویسنده ای میخواهد چهره جاسوس و یا جاسوسانی به بیگانگان را افشاء کند، حتما مطالبش را نه بر پایه افواهات و گمانه زنی های بی اساس، که با مدارک و اسناد غیرقابل انکار ارایه دهد .

جناب آقای صالح ! جامعه هزاره با شما موافق است که مزدوری و جاسوسی برای بیگانگان یک عمل نابخشودنی، مذموم و ضد منافع ملی است و با کمال سرفرازی افتخار می کنند که هزاره ها در طول تاریخ پرفراز و نشیب جامعه شان، هیچگاه به نفع بیگانگان و خارجیان، آب به آسیاب منافع کشور های خارجی نریخته اند . "بحمدالله ملت ما همانطوریکه در طول تاریخش سربلند و پاک است که ‏به هیچ معامله ای و به هیچ خیانتی چه داخلی و چه خارجی دخالت نداشته است، در اینجا باز هم از ‏این امتحان سربلند بیرون آمدند و سندی برای مردم ما وجود ندارد ."(3) اما شما در نوشته تان حزب وحدت اسلامی را ساخته و پرداخته ایران ذکرکرده اید . در حالیکه واقعیت بر خلاف نظر شما می باشد . همه ای نخبگان بر این امر آگاهند که ایران و پاکستان و سایر کشور های منطقوی از شروع جهاد مردم مسلمان افغانستان تا کنون با دخالت های پنهان و آشکارشان، موانعی زیادی ایجادکرده اند تا هیچ سازمان و گروهی، قدرت واحد و مطلق نشود . چنانچه ظهور شورای نظار و امارت هرات و...در درون جمعیت اسلامی، فراکسیون های جداشده از حزب اسلامی و سایر احزاب هفتگانه پشاوری و همچنان موجودیت احزاب هشتگانه شیعی و ... را میتوان ازین دست نام برد . زیرا این جزء استراتیژی مداخله گران بیرونی است تا مردم و احزاب را به جزیره های کوچک قدرت تقسیم کرده و آنگاه از آنان در راستای تعمیل خواسته های شان استفاده اعظمی کنند .
حالا چطور امکان دارد که موجودیت حزب وحدت که تبلور تراکم رای و اراده همگانی جامعه هزاره در چوکات یک حزب مقتدر سیاسی بود، را با این خواسته ای مداخله گران بیرونی از آن جمله ایران، همگام بدانیم؟. در حالیکه حزب وحدت و رهبر شهید، برآیند اراده ملیونی انسان هزاره است . چنانچه خود نیز مسبوق و معترف بر این امرید . "میلیون ها افغان استاد عبدالعلی مزاری را در بیداری جامعه و بلند کردن صدای عدالت خواهی از حنجره ای که قرنها خفه بود رهبر و پیشگام می پندارند. من هم منحیث یک افغان و شهروند این کشور به این صدای ملیونها انسان احترام دارم و خود را در درد آنها شریک میدانم. علاقه به تاریخ کشورم مرا واداشت تا راجع به زندگی شخصی استاد مزاری شهید معلومات حاصل نمایم. او از جمله رهبران انگشت شمار است چنانچه خودش میگفت غیر از اهداف مردمش چیزی دیگر در زندگی خصوصی خود و دور از انظار و دید مردم نداشت. امروز هیچ سرای و جایداد و قصر و خانه به نام او و خانواده محترم اش درج نیست. آنچه به نام او درج است اهدافی اند که برخاسته از یک درد عظیم و آرزوی انسانی اند و ابدیت دارد. من یقین دارم با بیداری که امروز نصیب ملت ما گردیده است ما نخواهیم گذاشت که صدای ملت افغانستان خفه شود و معامله هایی ناشفاف زنده گی پررنگ افغانستان را سیاه سازد . دستاوردیکه خونبهای شهدای ماست اسیب پذیر است و بیایید بخاطر حفاظت و تحیکم آن متحد باشیم.روح شهدای ما بخصوص استاد عبدالعلی مزاری شاد و یادشان گرامی باد!"(4)

آقای امرالله صالح ! چطور شده است که بر خلاف باور و اعتقاد قبلی تان که حزب وحدت و بابه مزاری را برآیند اراده ملیون ها انسان دانسته و خودرا ملزم به احترام به عقاید این جمعیت ملیونی می دانستید، به یکباره چهره و عقیده عوض کرده و حاضر شدید تا زخم ناسوری با خنجر ناجوانمردی، بر جگر ملیون ها انسان هم سرنوشت تان، بزنید؟؟؟؟ از سوی دیگر، شما بسیار با صراحت اهداف بابه مزاری را "برخاسته از یک درد عظیم و آرزوی انسانی" دانسته اید . به نظر شما، مردی با خصوصیات رهبر شهید که به قول شما اهداف انسانی دارد، چطور به امر بیگانگان، حزبی را به منصه ای ظهور می رساند؟؟؟؟ راستی نباید در جواب بنویسید که من در آن زمان خام و نپخته و احساساتی بودم و صرف حرفی زدم که بادهوا بوده و صرف خوراک تبلیغاتی داشت .

آقای صالح، حالا که شما با کمال دیده درآیی، دیگران را متهم به جاسوسی بیگانگان می کنید، مثلیکه آن زمان را فراموش کرده اید که گريه کنان و با کمال دریوزگی از آقای«ريچ»مامور (سی آی ای ) خواهان کمک شده بودید . "يک ساعت بعد از اينکه جسد مسعود را به تاجکستان بردند امرالله صالح معاون امنيتی وی که فعلا بحيث آمر سازمان امنيت نظام انتقالی ايفای وظيفه ميکند گريه کنان با ( ريچ ) درمرکز ضد تروريستی در ( سی آی ای ) صحبت نمود ه وبه وی از وقوع حادثه اطلاع داد (ريچ ) مامور سی آی ای از امرالله صالح پرسيد مسعود کجاست ؟ امرالله صالح جواب داد مسعود در يخچال است . .....(5)

اما با آنهم این قلم هیچگاه در صدد آن نیست که کس یا کسانی را به جرم جاسوسی متهم کند، چون نیک آگاهست که پرونده های جاسوسان سازمان های استخباراتی جهان، برخلاف ذهنیت اقای امرالله صالح، قابل دسترس برای همگان نیست . اما جهت اطلاع و با اعتقاد به وجیزه ای " العهدة علی الراوی " فقط تعدادی از اسناد وابستگی رهبر و مراد آقای صالح را به کشورهای منطقوی و فرامنطقوی ذیلا میاورم و مسئولیت را به عهده راوی و قضاوت را بر عهده ای خوانندگان می گذارم .

اقای عطا محمد نور والی مزار شریف یک تن از مهره های قدرتمند تاجک و از همکاران احمدشاه مسعود باوضاحت کامل اعتراف می کند که ایران از احمدشاه مسعود حمایت مالی و تسلیحاتی کرده است : "همین ایرانی ها بود که افغانستان را حمایت کرد و همین ایران بود که قهرمان ملی را حمایت کرد و پول داد و سلاح و تسلیحات و مهمات از روسیه خریداری کرد و در اختیار جبهه مقاومت قرارداد . ما ازین همکاری شان هم شکرگذاری میکنیم."(6)

گری شرون از زبان خود احمد شاه مسعود چنین نقل قول می‌کند "تنها کمک‌‌های را از ایران دریافت می کند و برای تجهیزات و مهماتی که روس‌ها می فرستد،‌ باید پول نقد پرداخت کند."(7)

"سازمان جاسوسی انګليس ( می – ٦ ) دراوايل دهۀ ١٩٨٠ با احمدشاه مسعود داخل تماس شده و به وی پول ،اسلحه و آلات مخابرات تحويل ميداد . سازمان جاسوسی فرانسه هم به مسعود کمک قابل توجهی ميکرد."(8)
"احمدشاه مسعود ماهانه مبلغ دوصدهزاردالر از( سی آی ای ) دريافت ميداشت. اين مبلغ پول هميش درحال افزايش بود . اما( سی آی ای ) پرداخت پول به مسعودرا ازنزد سازمان جاسوسی پاکستان ( آی اس آی ) پنهان ميکرد،زيرا( آی اس آی ) هم طور سخاوتمندانه پول کافی را دراختيار احمدشاه مسعودميګذاشت."(9)

جیمز بمفورد (James Bamford) در اخبار واشنگتن پوست مورخۀ ۲۹ فروری سال ۲۰۰۴ نوشت كه "احمد شاه مسعود بقدر كافی از سازمان جاسوسی پاكستان (ISI) پول بدست میاورد."(10)

واشنګتن پوست بتاريخ ٢٢ و٢٣ فبروری ٢٠٠٤ بخشی از کتاب جنگ اشباح را در مورد احمد شاه مسعود چنین به نشر رسانده است : "دريکی از خانه های محفوظ وکم نور درۀ پنجشير درماه اکتوبر ١٩٩٩ احمدشاه مسعود به اعضای هيئت ( سی آی ای ) يعنی ( الاشه شکن – ه ) ګفت که وی از دل وجان علاقمند به همکاری با ( سی آی ای ) بوده ،اما درمورد محدوديت خود هم ذکر کرد... تيم های خفيۀ ( سی آی ای ) به آلات جاسوسی واعطای مبلغ (٢٥٠٠٠٠ )دالر درهر ملاقات بديد وبازديد مسعود در درۀ پنجشير آغاز کردند ٠ نام رمز دسته اول ( نالت – ١ ) بود که درسال ١٩٩٧ ذريعۀ هليکوپتر مسعود ازدوشنبه بسوي پنجشير پروازنمودند .... ګری شرون و( ريچ ) به پاريس مسافرت کردند تا به مسعوداطمينان دهند که با وجود مشکلات درواشنګتن ( سی آی ای ) مشتاقانه مايل است تا مبلغ چند صد هزار دالر را طور منظم درقبال تبادله معلومات جاسوسی به احمدشاه مسعود اعطا نمايد٠ مسعود با پذيرش اين پول وعدۀ همکاری جاسوسی با آهستګی به مامورين ( سی آی ای ) ګفت که اګر امريکا کاری برای وی انجام ندهد وضعش کاملا خراب شده ومقاومتش هم بزودی درهم خواهد شکست....

در اخیر نوشته ام از آقای صالح می خواهم که یک باردگر نوشته تحریک آمیزش را مرور کرده و فقط در همین عنوان نوشته اش جای «گروه های شیعه» و «ایران» بنویسد «گروهای سنی» و «پاکستان» آنوقت درخواهد یافت که چه غلطی اشکاری را مرتکب شده است .

پی نوشت ها :
1 - بی بی سی - پنج شنبه 24 ژانويه 2013 - 05 بهمن 1391
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
2 - اطلاعیه جمعی از فرهنگیان تاجک مقیم اروپا
http://www.jawedan.com/index.p...
3 - بخشی از سخنرانی رهبر شهید - 16/10/1371
4 - بخشی از پیام آقای امرالله صالح عنوانی شانزهمین ساگرد شهادت بابه مزاری در هالند
ستاد برگزاری شانزدهمین سالگرد شهادت شهید مزاری”ره” هالند! ماه مارچ – سال – 2011
http://samangan.org/site2/inde...
5 - ستيف کول - جنګ های اشباح و تاریخ محرمانه سی آی ای - صفحه 123
Ghost Wars,The Secret Histori of the CIA,Afghanistan And Bin Ladden,From the Soviet InvasionTo September 10.2001))
http://www.youtube.com/watch?v... - 6
7 - گری شرون، ماموریت سقوط ، مترجم اسد الله شفایی، ص 42
8 - ستيف کول - جنګ های اشباح و تاریخ محرمانه سی آی ای....
Ghost Wars,The Secret Histori of the CIA,Afghanistan And Bin Ladden,From the Soviet InvasionTo September 10.2001))
9 - ستيف کول - جنګ های اشباح و تاریخ محرمانه سی آی ای - صفحۀ 190
Ghost Wars,The Secret Histori of the CIA,Afghanistan And Bin Ladden,From the Soviet InvasionTo September 10.2001))
10 -
http://www.afghanistanonlinefo...;num=1178614403

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • همو رییس جمهوری کرزی فامید که از وظیفه پس اش کرد.
    صالح در مصاحبه ای خود به صورت علنی می گوید که با کی جی بی و سیاه از سوی مسعود رابط داشت. همه می دانیم که شورای نظار مزدور فرانسه هم بود. همچنان شورای نظار با همکاری تاجیکستان از نزدیکترین مزدوران جمهوری اسلامی ایران بود و فعلا هم اعضای سابق شورای نظار و تمام حزب جمعیت از سوی ایران حمایت و تمویل می شوند.
    مثلا عطای نور یک خیابان را به اسم جاسوسان ایرانی نام گزاری کرد. اسماعیل خان علنا می گوید که افغانستان و ایران بر سر اب مشکل ندارد. تلویزیون تمدن از سوی سپاه پاسداران ایران تمویل می شود که امنیت ملی علنا به ان اشاره کرد. همچنان من بارها تاجیک ها را دیده ام که در مصاحبه های شان حتی بر نام و تاریخ افغانستان حمله می کنند. لطیف پدرام حتی بدرفتاری ایرانی ها با مهاجرین افغن را منکر شد.
    پس از اقای صالح می خواهم که نگاهی به خود و قوم خود و گذشته و حال خود هم بکند. زرنگی های طفلانه ای ایشان ادم را به خنده می اندازد.

    • در مجموع مردم افغانستان " مردمان کم حافظه " اند و یاد فراموشی عمدی دارند! ولی وقتی صحبت از نخبگان است به آقای دلجو باید عرض کنم که بسیار قبل از اینکه مقاله یی چند صفحه یی آقای امرالله صالح از طریق سایت پشتوی بی بی سی، منتشر شود که به قول دوستان طی آن امرالله صالح احزاب شیعه یی را متهم به داشتن رابطه های اطلاعاتی با ایران می کند، کتاب دوصد و هفتاد و پنج برگی رزاق مامون، با عنوان " رد پای فرعون، نقش ایران در ترور مسعود" منتشر شده است که در آن حزب وحدت اسلامی به تمام و کمال گماشته یی ایران و بامیان لانه یی جاسوسی ایران خوانده شده است! من نمیدانم چرا آگاهان و نخبگان بینشمند جامعه هزاره در مورد ادعا های رزاق مامون و جاسوس خواندن اهالی شریف بامیان و کل ساختار حزب وحدت خاموش ماندند؟؟! آیا ناراحتی شان از حرف های بی سند و هوایی مامون به یک عقده مبدل شده بود که به بهانه یی مقاله یی امرالله صالح منفذ و مجرا خروج یافت؟ کتاب مامون یک برنامه بسیار سنجیده شده یی اطلاعاتی است برعلیه حزب وحدت، جنبش ملی ، و مسعود حتی پس از مرگ او ولی کمتر کسی به آن کتاب و محتواء نهایت خطرناک آن توجه کرد و در نقد و بررسی اش حرفی گفته شد حالا به بهانه مقاله ی آقای صالح که اصلا با حرف و ادعا های مامون در کتابش قابل مقایسه نیست همه قلم ها و انگشت ها و خشم های توفنده متوجه اوست؟ این نزدیک بینی و آسان یابی چرا؟ اگر این مقاله قابل نقد و اعتراض است آن کتاب صد برابر بیشتر باید نقد شود.

  • اقاى عباس عمق انديشه اين رهبران را سنجش نميتوانى انها هر كدام در 35 سال شش انستيتوت را ختم كرده اند.قضيله جنك زركرى محقق و امرلله ساختكى بود كه بتوانند بسته خودرا تير كنند.انها به اين نام جسله مهم داشتند و دران به توافقات مهم رسيدند. هيا هو بر با كردند و همه را متوجه طرف ديكر ساختند و كار مهمى كردند.بيدون اين بازى امر الله و محقق شايد اين جسله رهبران سه قوم بزرك و اشتراك اوستاد عطا هم اينكه دوستم اعلان كرد كه من بلاى عطا اعتماد دارم,ضربه شديد بر رقيبان بود. انها خواستند تا ضربه براى رقيبان انها درد كم توليد كند.با ور كو كه هيج مشكل در بين شان نيست.

  • آفرینت آقای عباس دلجو!
    من تاحال ف‍کر میکردم که شاید جناب عالی نسبت به کاظم وحیدی ودیگر بی خردان غیر مسول کمی از عقل وخرد انسانی برخوردار باشی ولی نوشتهء کنونی ات نشان داد که جنابعالی بمراتب جاهل تراز امرالله صالح تشریف داشته و با چنین جفنگیات اشتباه بدتر از اشتباه امرالله صالح را مرتکب شدید.
    منابع را که جناب عالی برضد شهید مسعود قهرمان به آن استناد نموده اید همه همان منابع ترجمه شدهء فاشیستان تمامیت خواه قبیلوی اند که شما نیز تا حال زنجیر غلامی وقلادهء برده گی را ازروی سفاهت وحماقت و بی خردی بنام کثیف ( افغان) ازگردن خویش دور نیانداخته اید وتاکنون درقرن بیست ویک خودتان را با افتخار؟ افغان می نامید. بدا بحال تان! وبا چنین درفشانی های افغانی تیشه به ریشهء خویش میزنید.
    مشت نمونهء خروار من یک منبع استنادی تانرا بازکردم واقعا به عقل ودرایت تان آفرین گفتم که تعصبات کور قومی شما را بحدی بی وجدان ساخته است که ازهمان منابع نه تنها برضد امرالله صالح بلکه برضد قهرمان افسانوی وشخصیت آزاده مرد خراسان شهید مسعود بزرگ هم ازهمان منابع کار میگیرید. پرسش این است که اگر ما نوشتهء امرالله صالح را یک اشتباه سیاسی فرض کنیم پس این توهین نامهء شما را چه میتوان نام گذاشت ؟ فرق میان شما وامرالله صالح درین موضوع چیست؟
    آقای دلجو!
    من چنانچه درپیامهای قبلی ام تکرار نموده ام که نزد من شهید مسعود وشهید مزاری وآقای دوستم وجنرال نادری همه یکسان راجع به عملکردهای غیر مسوولانهء شان بعداز سقوط جنرال نجیب احمدزی مسول اند ولی اگر قرار باشد که موضوع تصفیهء حسابهای داخلی بخاطر اینکه چه کسی به امر واستشارهء کشورهای بیرونی تیشه به ریشهء خویش زده وچه کسی به بیگانه ها جاسوس بوده وچه کسی احمق وابله تشریف داشته بدون شک درین مورد شما وهمقطاران تان درین میدان شکست میخورید.
    اگر خیلی برضد ایران استید وبخاطر خوشی قبیله سالاران قول امرالله صالح مانند مرچ درمقعد تان سوزش بار آورده است بفرمایید باهمان دوستان قدیمی وهمولایتیهای قبیلوی افغان تان یکی شوید وما را با تمام جاسوس بودن ما با ایران همزبان وهم فرهنگ وهم تاریخ وهم نژاد ما بحال خود ما بگذارید!
    بگذارید ما را بحال خود ما که هم به ایران جاسوسی کنیم وهم سیاستهای آنکشوررا انتقاد کنیم! خداوند به شما این مستقل بودن را مبارک کند که ازفرط تظاهر به این استقلال طلبی حتی به سرحد حماقت رسیده اید و مانند آقای مزاری با دستان باز خودرا به دشمن دیرین تان تسلیم میکنید ‍ که آن دشمن بعد از به اسارت گرفتن یک چوب را هم به مقعد شما داخل نموده وگوش وبینی تان را بریده وبه بدترین شیوهء غیر انسانی مجازات تان کند. من وامرالله صالح به این استقلال طلبی احمقانه تف می اندازیم تف به این آزادی دوستی واستقلال طلبی که شما وشهید مزاری دارید وداشتید. غلامی وبرده گی گلبدین را با جان ودل قبول میکنید ولی بخاطر یک وزیر نشدن جنرال خدایداد شرق کابل را بازهم بخاطر خوشی گلبدین آماج راکتهای کور قرار میدهید. تف به این دوستی واین اتحاد منافقانه ای‍که اگر بار دیگر آنرا امرالله صالح ومحقق ایجاد کنند!
    این چه مزخرفات شما می نویسید؟ ازتاجیک ها میخواهید که سیکولار باشند ولی خودتان تا بیخ درقعر خرافات شیعی غرق میشوید. یک حرف کوچک امرالله صالح که گویا ایران ازطریق گروه های شیعی زمینهء نفود در افغانستان را دارد . درین جمله شما چه چیزی برای اینقدر لاطائلات نویسی پیدا کردید که همه مانند مور وملخ بالای امرالله صالح می تازید ونه تنها بالای وی که بالای شهید مسعود بزرگ هم بی باکانه می تازید؟
    این حرف که اینقدر بخاطر شیعه بودن وسنی بودن بالای روح وروان تان تاثیر کرده است ازتاجیکها چگونه توقع دارید که سیکولار باقی بمانند وبشما دسته های گل ارزانی نمایند؟ وازشما معذت بخواهند
    عجب است ازیکطرف باید قول امرالله صالح راجع به نفوذ ایران ازطریق گروه های شیعه را توهین به هزاره ها بدانیم وازطرف دیگر هرسال شاهد زور آزمایی های خیابانی وسینه زنیهای پیروان اهل بیت درکوچه و برزن کابل باشیم وکوچکترین انتقاد را برخویش دشنام فرض کنیم ودرعین حال تاجیکها را به سیکولاریزم ومدارا جویی مذهبی دعوت کنیم . واه واه عجب منطق!!! چرا اینطور صاف وساده نمیگوئید که به عوض نام افغانستان نام هزارستان گذاشته شود ومذهب رسمی دولتی هم شیعه باشد وبه عوض ساختار قبیلوی پشتونی ساختار هزاره گی جاگزین گردد!!!!!!
    اگر جنابعالی اینقدر برضد جمهوری اسلامی استید پس اینقدر تاکید برسر مذهب تشیع بخاطر چیست؟ چرا باید از بکاربردن کلمهء شیعه وشیعی شما اینقدر برافروخته شوید؟ آیا هزاره ها سنی مذهب ندارند؟ آیا مراد امرالله صالح درآن مقاله ازگروه های شیعی همهء هزاره ها بوده است؟ آیا همهء هزاره ها پیروان یک مرجع فقهی شیعی اند؟
    چرا شیعیان اسمعیلی به این حد برافروخته نشده اند؟ مگر آنها هزاره نیستند؟
    آقای دلجو!
    اگر ازمن حقیر می شنوید بیایید به این لاطائلات نویسی ها نقطهء پایان بگذاریم. بیایید راههای جدیدی را بخاطر ایجاد تغیر وتحول مثبت درجامعهء استبداد زده وافغان زده افغانستان ایجاد کنیم . به نخبه گان هزاره مجال بدهید که بدور از تعصبات قومی با قضایا برخورد کنند ودرست فکر کنند. ما همه مظلومان تاریخ استیم ولی عقل خویش را از دست داده ایم
    بیایید به این تعصبات جاهلانهء مذهبی وقومی نقطهء پایان بگذاریم چهارده صد سال پیش علی ومعاویه باهم جنگیدند ولی من وتو تا حال باوجود تمام مشترکات فرهنگی وتاریخی وجغرافیوی درمقابل هم باید شمشیر بکشیم ویکدیگر خویش را بکشیم . این چه مزخرفات را نوشته اید؟
    حافظ وظیفهء تو دعا گفتن است وبس
    دربند آن مباش که نشنید یا شنید
    با احترام
    پرویز بهمن

  • اقای بهمن
    من دو سوال از شما دارم امیدوارم با بزرگواری به ان جواب بگویید. من از خوانندگان همیشگی نوشته های شما بودم و می خواهم نظر شما را بدانم:
    1. نظر شما در مورد مقاله ای پشتوی اقای صالح چیست؟
    2. نظر شما در مورد اظهار نظر اقای نور در ان ویدیوی مشهورد چیست که می گوید همین ایران بود که ما را و امر صاحب را کمک نمود؟

    • سلام به جناب محترم <شیرو>!
      دوست عزیز!
      اگر نظریات مرا درسایت کابل پرس? تعقیب کرده باشید تقریبا جواب هردو سوال تان را می یابید. خصوصا پیام من در ذیل مقالهء جناب محمد مسلم زیر عنوان: <عیبت خانه پیش همسایه مکن> خیلی صاف وساده نظرمن دربارهء آقای امرالله صالح بازتاب یافته است؛ هم من وهم نویسندهء مقاله دربارهء تغیر موضعگیری آقای امرالله صالح ازغیرمتمرکز به ریاستی انتقاد بعمل آورده ایم.
      اصل ماجرا همین است که آقای صالح درمقالهء ایکه بزبان انگلیسی نوشته مرتکب اشتباهاتی شده است؛ وآن مقاله ازهرنگاه قابل انتقاد می باشد. من قبلا یکبار نوشته ام که مترجمین بخش پشتوی بی بی سی درترجمهء مقالهء آقای صالح نیز تصرف نموده اند واین پرواضح است که امرالله صالح به اندازهء کافی به زبان پشتو مسلط نیست که بداند که مترجمین مغرض چگونه میتوانند از کاه کوه جورکنند.
      راستش را بگویم من متن انگلیسی آن مقاله را خودم نیز نخوانده ام؛ وصرف ترجمهء پشتوی آنرا درسایت بی بی سی خواندم که درآن سیاستهای جمهوری اسلامی ایران درقبال افغانستان به نقد وبررسی گرفته شده است؛ واز نفوذ جمهوری اسلامی ایران ازطریق گروه های مذهبی داد سخن داده است. من فکر میکنم که امرالله صالح که بزبان انگلیسی خواسته است مقاله بنویسد، شاید به اندازهء اشخاصی چون علی احمدجلالی واحدی واشرف غنی احمدزی وغیره آنقدر درنوشتن مقاله بزبان انگلیسی توانایی نداشته باشد؛ شاید همین موضوع باعث شده که چنین سر وصدا بوجود آمده است.
      به گمان این بندهء حقیر فقیر، شاید هدف آقای صالح این بوده باشد که نشان دهد که جمهوری اسلامی ازنظر مذهبی بستر های مناسبی برای مداخله درامور داخلی افغانستان دارد. جمهوری اسلامی ایران وحوزهء دینی قم این قدرت ونفوذ را دارد که درافغانستان مداخله کند. این حدس وگمان من است زیرا تاکید میکنم که من اصل مقاله را نخوانده ام، ولی مترجمین صرف همین جمله را خیلی برجسته ساخته اند که ایران ازطریق گروه های شیعه مذهب امکانات مداخله درامور داخلی افغانستان دارد. بهرترتیب مسأله هرچه باشد، این موضوع آنقدر بزرگ نبود که امرالله صالح صاف وپوست کنده یک گروه مذهبی خاص را انگشت نما ساخته باشد وآنها را غلام ونوکر و وابسته وخودش را غیر وابسته جلوه داده باشد. من چنین فکر نمیکنم. ولی مقاله هرچه بود حساسیت بعضی برادران را بحدی برانگیخت که منجر به تصفیه نمودن حسابهای سالهای نود میلادی شدند، آقای کاظم وحیدی نیز پایش را درین لحاف بیمار داخل کرد وهرچرند وپرندیکه از نوک قلمش آمد همه را نه تنها متوجه امرالله صالح بلکه متوجه کسانیکه درین ماجرا اصلا دخیل نبودند ساخت.
      حالا آقای عباس دلجو نیز آب را نادیده پاها را ازموزه بیرون کرد وهر بد وبیراهی که ازنوک قلمش آمد آنرا نوشت که به نظر من چنین واکنشهای تند واحساسانی هرگز نمیتواند مارا به طرف همگرایی و وحدت ببرد. نقد نمودن نظریات وافکار انسانها درهر دین ومذهب ومکاتب فکری وفلسفی روا است؛ نه امرالله صالح نزدمن قدسیت دارد ونه هم عطامحمد نور؛ هرکی چرند وپرند بگوید ومصلحت عامه را مد نظر نگیرد باید نقد شود، باید اشتباهاتش با دلایل محکم عقلی برایش بازگو شود تا در آینده چنین خبط وخطایی را نکند. واین کار خوب است وپسندیده است، چنانچه آقای محمد مسلم این کاررا کرد ومن نیز آن را تائید کردم. خدا کند تا اینجا حرفهایم بشما قابل فهم بوده باشد.
      2 واما بخش دوم پرسش تان درمورد نظرمن راجع به اظهارات آقای نور!
      البته آنچه که درویدیوکلیب آمده است، مقطع کوچکی ازیک جواب مفصل می باشد که مبتدا وخبر آن قطع گردیده وصرف همان بخش ایرانی آن اینجا آورده شده است. فکر کنم بحث اصلی راجع به نامگذاری بعضی جاده های مزارشریف بنام دیپلوماتهای ایرانی بوده باشد. من خودم ازمنتقدان اصلی نامگذاری جاده های تاریخی، چون ابومسلم خراسانی ویا بوعلی سینای بلخی ویا مولای بلخی بنام چارتا دیپلومات ایرانی می باشم، پس موقف من معلوم است که با تصمیم گیریهای آقای نور همخوانی ندارد؛ هرکسی که درپی حذف ونابودی نامهای شخصیتهای بزرگ تاریخی این سرزمین باشد اگر برادر من هم باشد اورا می کوبم وعملش را تقبیح میکنم وازدیگران نیز میخواهم که اورا باید سرجایش بنشانند.
      ولی راجع به کمکهای جمهوری اسلامی در دوران طالبان به جبههء مقاومت آری! آنچه را که ایشان گفته اند درست است، منافع جمهوری اسلامی ایران درهمان وقت ایجاب میکرد که درهمسویی با نیروهای ضد طالبان کمکهای اقتصادی ونظامی ولوژیستکی اش را به آن جبهه دریغ نفرمایند؛ ولی این قول آقای نور که گویا جمهوری اسلامی این همه کمکها را بخاطر رضای خدا کرده باشد نخیر! من درینجا موافق نیستم. جمهوری اسلامی مطابق منافع ومصالح کشور و رژیم خودش بهرکی بخواهد کمک میکند وبهرکی بخواهد کمک نمیکند.
      این کمک ها را درمورد حزب اتحاد میهنی تحت آقای جلال طالبانی کرد تبار درعراق که ازنظرمذهبی سنی است هم دریغ ننموده وهم برای گروه های شیعه وسنی مذهب عرب تبار ضد حکومت صدام حسین درسالهای نود میلادی کرده است، حالا باید همهء این افراد را شامل گروه های مزدور وایرانی پرست بیاوریم فکر کنم کار خوبی نمیکنیم.
      بهمین ترتیب گلبدین حکمتیار در دوران طالبان نیز سالها دربالای شهرتهران اقامتگاه مجلل و رسمی داشت وازآنجا با جهان بیرون درتماس بود هرروز درتلویزیهای الجزیره والمنار وغیره گوش مردم را از چرند گویی کر ساخته بود؛ ولی روزی رسید که همین گلبدین به دشمن درجه یک جمهوری اسلامی تبدیل گردید.
      درمصاحبهء اخیرگلبدین با کابل نیوز که کاپی آن حالا درسایت دعوت به نشر رسیده است، گلبدین ادعا دارد که جمهوری اسلامی ایران بعد ازتوافقات "بن" اورا میخواست که وجه المصالحهء سازمان مجاهدین خلق ایران با امریکا سازد.
      گلبدین خان میگوید: زمانیکه ایران وامریکا برسرموضوع افغانستان به توافق رسیدند، امریکا سازمان مجاهدین خلق را درلست سیاه تروریزم درج کرد، درمقابل جمهوری اسلامی خواست که مرا دست بسته به امریکا تسلیم نماید، من که ازموضوع آگاه شدم، یکروز بدون اینکه کسی خبر شود بار وبستره ام را جمع نموده وبه شکل مخفی از راه های صعب العبور؛ ایران را ترک دادم. ولی این را نمیگوید که وقتیکه ایران را ترک داد بکجا نقل مکان کرد.
      گلبدین درادامه گفته است: حالا که امریکا سازمان مجاهدین خلق را ازلست سیاه بیرون کرده بار دیگر جمهوری اسلامی از نماینده گان ما دعوت نمود ودر درتهران مذاکرات کردند وخواهان آن شدند که حزب اسلامی باید دفتر خویش را درتهران بازگشایی کند. > منبع سایت دعوت
      اصلا به نظرمن این سر وصدا واین ماجرا ارزش این را نداشت که باید دوستان وپیروان شهید مزاری اینقدر برافروخته میشدند وزمینهء رسوایی خود ودیگران را فراهم میکردند؛ دوستان وپیروان شهید مزاری که بدون شک ازکلیت هزاره ها وشیعه ها نماینده گی کرده نمیتوانند آب را نادیده پاها را ازموزه بیرون کردند وفکرکردند که تنها آنها درمقالهء آقای امرالله صالح؛ بحیث اجیران ومزدبگیران جمهوری اسلامی معرفی گردیده اند، درحالیکه چنین نیست، ممکن است که گروه های وابسته به جمهوری اسلامی درمیان سنی ها طوریکه دربالا به آن اشاره شد نیز بیشتر از شیعه ها دست یاب گردند، ولی این نمیشود که هرکی شیعه باشد، او نوکر جمهور اسلامی است وهرکی سنی باشد نوکر عربستان سعودی، چنین قضاوت عمق جهالت وحماقت یک فرد را نمایان می سازد.
      به نظر من خوب است که نظریات یکدیگر خویش را نقد کنیم ولی این را بدانیم که حرفهای آبکی وخارج ازموضوع وماجرا آفرینی با نقد فرق فاحش دارد. ازینکه خودم درآستانهء سفرقرار دارم بناء این پیام را به شکل عاجل نوشته ام؛ بناء اگر سکتگی درخوانش این پیام بشما رخ بدهد معذرت میخواهم.
      با احترام
      پرویزبهمن

  • پرویز خان زیر برفکوچ این وضعیت فعلی و دوام جنگ و قدرت گرفتن فاشیزم قبیله و تباهی کابل و زمینه سازی برای مداخله از جانب پکستان و ایران همه وهمه از شاهکاری قهرمان مولی وشلغم شما است که با زیر پا تعهد نمودن خود و ارزوی انحصار کامل قدرت که بالاخره خودش فدای قدرت شد میباشد. و یگ اشتباه کوچک دیگر بقایای اش باعث سر نگونی کامل بقایای اش و تحکیم پایدار قدرت تمامیت خواهان قبیله گرایان فاشیست خواهد شد واین مقاله پقاله نویسی وضیاع وقت خودتان هم جایی را نخواهد گرفت.

    آنلاین : http://mcnjdhuduuffff

  • Man rah-ra aslan gom karda -am namedan-am ke ma aslan che mekhwaheem? ham dar nahl mekobem - o- ham da dar mekh. Wa ba hal-e ma bad bakhat-ha. Faqad kar-e ma takhreeb kardan-ast-o bas.

  • بهمن: " چرا اینطور صاف وساده نمیگوئید که به عوض نام افغانستان نام هزارستان گذاشته شود ومذهب رسمی دولتی هم شیعه باشد وبه عوض ساختار قبیلوی پشتونی ساختار هزاره گی جاگزین گردد!!!!!!"
    بهمن بلاخره گربه را از جوال رها کرد و چهره واقعی اش را نشان داد. اینهم نشانه همبستگی اش با هزاره ها.

    • میگویند که دزد ده کلاه خود پر دارد ویا دزد دزد کلاه ات سوخت ! آقای امر الله صالح با این مصاحبه ودرواقع افشاگری شجاعتمندانه خود ازیکطرف نشان داد که مزدور وخائین به کشور نیست وازجانبی هم رگ گردن آنهایی را ورم داد که موجودیت ومطرح شدن خود را مدیون چاکرمنشی ومزدوری ازرژیم ولایت فقیه وآخونی ایران اند . کافی خواهد بود تا کشته شدن عاقلی رهبر جنبش مستضعفین افغانستان درشهر مشهد بدست عبدالعلی مزاری وباندش را که از سوی وزارت اطلاعات ایران ماموریت داشت ! درنظر گیریم تا " سیه روی شود آنکه در او غش باشد " . دلجو لالی ، امید وارم درد وسوز وخارش حرف راست کمی فروکش نماید . بنظر میرسد که این حرف صالح پوستین ولحاف شما را کاملآ آب کشید .

    • دوست عزیزیکه نام تان ننوشته اید وازمن نقل قول نموده اید!
      اگر به عوض آقای دلجو یک پنجشیری وتاجیک هم به استناد ازمنابع قبیله سالاران بر شهید مزاری وخلق هزاره می تاخت واکنش من همینقدر تند می بود وبرایش می نوشتم که : چرا صاف وساده نمی نویسید که نام افغانستان را پنجشیریستان ومذهب رسمی هم اهل تسنن باشد. شما واکنش های مرا در ذیل مقاله نویس که راجع به یونیفورم آقای صالح تاخته و امضای خودش را محفوظ داشته است یکبار بخوانید که من چگونه عکس العمل نشان داده ام.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • آقای بهمن عزیز
    ما نمی گوییم که شما برای ایران مزدوری نکنید. اما خواست ما ان است که اگر مزدوری می کنید کمی شهامت هم نشان بدهید و برای رد گم کردن دست به حرامی گری نزنید. مسعود از ایران کمک می گرفت اما به مطبوعات می گفت که با نفوذ ایران در غرب کابل می جنگد.
    حالا هم تمام جمعیت اسلامی نوکران جمهوری اسلامی ایران هستند اما یکی از جواسیس چند جانبه اش مردم پشتون را به زبان پشتو اخطار می دهد که شیعیان ستون پنجم دشمن یعنی مزدور ایران هستند. در حالیکه تلویزیون فامیلی ربانی از سوی سپاه تمویل می شود. عطا محمد نور نزدیک ترین شخص به سپاه است. تمام ایتلاف ملی حقوق بگیران سفارت ایران هستند. اما با همه ای اینها برای ما اصلا مهم نیست. اما وقتی دل ما به درد می اید که با وجود این همه، ادمی مثل امر الله صالح تلاش می کند که شیعیان را مزدور نشان بدهد.
    گرچند من خودم مذهبی نیستم اما همه می فهمد که منظور صالح از شیعیان هزاره ها است. اکثریت مطلق شیعیان را هزاره ها تشکیل می دهند و بیشتذرین ضربه را از این توطیه ها می توانند ببینند.
    همچنان خدمت تان عرض شود که شما گاهی ادب را رعایت نمی کنید. گرچند من با اکثر نظرات شما موافقم اما بگذار یک اشاره هم به بی ادبی تان بکنم:
    همه به یاد داریم که ربانی و مسعود طالبان را فرشته های صلح می خواندند و ان ها را تا دروازه های کابل یاری کردند تا وحدت را محاصره کند.
    اما باز هم دیدیم که طالبان چوب را در کون ربانی و مسعود زد. ( از روی بی ادبی شما به خود این اجازه را دادم) اما گذشته از زدن چوب به کون این هر دو، صدها و هزاران زن و دختر بی گناه مردم تان را هم با خود به بیرون از مرز ها بردند. ایا وقت ان نیست که با بقیه اقوام محروم با صداقت یکرنگی همکاری و همبستگی کنید تا با اتحاد و یک رنگی و همفرهنگی و همزبانی بتوانیم به کرامت و جایگاه انسانی شایسته ای مان دست یابیم؟
    من شخصا با ادمهای مثل داکتر وحیدی مخالف هستم. اما زبان پوچ شما و حرامی گری های تان چاقوی ادمهای مثل داکتر وحیدی را تیز تر می کند.
    شما در پهلوی پشتون از پشتون هم افغان ترید. در پهلوی ایرانی شما ایرانی تشریف دارید. در کنار هزاره شما فارسی زبان تشریف دارید. خیال باطل زرنگی های طفلانه ای شما، به شما چه داده است؟ همین امر الله صالح و صدها نفر دیگر تان ان قدر افغان افغان می کنند که هیچ پشتونی در این کار با انها رقابت کرده نمی توانند. پشتون اگر هیچ چیز نداشته باشد یک چیز دارد و ان این است که دشمنی و دوستی اش معلوم است. اما شما از پشت خنجر می زنید. شما در لباس میش گرگ درنده هستید. حتی انگلیس ها در خاطرات شان این را گفته اند. انگلیس ها نوشته اند که سالها در زیر سایه ای قدرت پشتون زندگی کردن، تاجیک ها را دارای خلق و خوی شیطنت امیز کرده است. اگر بخواهید منبع این نظرم را اینجا می مانم.
    در آخر هم این را خدمت تان بگویم که ما مجبوریم با همان هم ولایتی پشتون مان زندگی کنیم. شما را به پارسها بخشیدیم. اما به شرطی که شما غیرت بکنید که فارس گرایی تان را علنی و مردانه انجام بدهید و با کوبیدن بر دهل ناسیونالیزم افغانی گوش هر باشنده ای دیگر این سرزمین را کر نکنید. ما را بگذارید با همان پشتون همولایتی مان. ما را از شیطنت و حرامی گری شما تیر.

    • آقای داوود که زیرک تخلص کرده اید!
      این را بدانید که شما زیرک نه بلکه بی عقل وحتی خر تشریف دارید؛ شما میخواهید با این سخنان شیطنت آمیز تان من نیز تحریک گردم وبه خلق هزاره توهین نمایم. برعکس شما درین هدف تان ناکام مانده اید. این را بدانید که اگر امرالله صالح هم خودش را " افغان" میداند گوه خورده است؛ افغان یعنی سگ بی دم، بفرمایئد درقاموس لغات انگلیسی آکسفورد رجوع کنید که با تصویر برایتان معنای " افغان" را به تصویر کشیده است.
      اوانسان بی عقل بی خرد!
      من وکیل مدافع امرالله صالح نیستم؛ من نوشته ام که اگر امرالله صالح هم درپی این باشد که ثابت کند که یک گروه مخصوص غیر افغان نوکر واجیر ایران است گوه خورده است.
      من دربیان حقیقت لحاظ پدر خودم را هم نمیکنم زیرا حق نزدمن محترم تر از رشته ها وپیوندهای خونی ویا قومی می باشد. شما فرموده اید که طالبان چوب را بر مقعد زنده یاد برهان الدین ربانی ویا احمدشاه مسعود قهرمان زدند.
      اوخر بی دم!
      من آنچه را که راجع به شهید مزاری نوشته ام دشنام نبود؛ بلکه یک واقعیت تاریخی را بازگو کرده ام. طالبان بعداز اسیرنمودن شهید مزاری چنین عملی را انجام دادند؛ اول گوش وبینی اش را بریدند بعدا چوب را بر مقعدش زدند ؛ این واقعیت است ؛ تو انسان جاهل واحمق مصاحبهء ملا عبدالمنان نیازی وملا بورجان را با جریدهء عرب زبان الحیاة لندنی نخوانده اید وآن تصاویررا که توسط یک خبرنگار انگلیسی درهمان سال ازصحنهء اسارت شهید مزاری گرفته شد آن را نیز شاید مشاهده نکرده باشید ویا اگر کرده اید خودتان را به کوچهء حسن چپ میزنید.
      او اوغان خر!
      چوب زدن برمقعد یک انسان اسیر و بریدن گوش وبینی یک اسیر ؛ شهامت ومردانگی نیست؛ ونه هم توهین به شخص اسیر. قبایل اوغان قبل ازشهید مزاری؛ این کاررا درحق عبدالخالق هزاره نیز کردند؛ اورا ازبند بند جدا کردند وبخواهر جوانش نیز تجاوز کردند؛ این واقعیتهای تاریخی است. اما حبیب الله کلکانی وهمراهان شهید وی را صرف گلوله باران کردند؛ وجسدش را چند روز به صورت معلق درمیدان بخاطر گرفتن درس عبرت برای دیگران درملاء عام آویزن گذاشتند. هدف من ازبازگو نمودن آن حادثه صرف انتقاد بر عقلانیت شهید مزاری وتصمیم گیریهای غیر منطقی شهید مزاری بود نه اینکه اورا ملامت نمایم که چرا گذاشت که چوب برمقعدش برود. کسیکه اسیر میشود او دیگر از دستش چی ساخته است؟ هدف من این بود که پیروان آن شهید بزرگوار چرا اینقدر احمق تشریف دارند که ازگذشت روزگار نمی آموزند و خودشان بدست خود؛ خودشان را بهلاکت می سپارند. عملکرد شهید مزاری تا هنگام رفتن اش به پیش طالبان قابل نقد است نه بعداز آن.
      درست است که مسعود شهید نیز بدون اسلحه نزد طالبان رفت؛ اما او مانند مزاری شهید؛ اسیر و مثله نشد و چوب درمقعدش نرفت؛ زیرا او موقعیت خود ودشمن خویش را میدانست؛ درکله اش اندکی عقل موجود بود تا بداند که چه میکند، آن رفتن با تسلیم شدن مزاری شهید اززمین تا آسمان فرق میکند که بنده بخاطر جلوگیری ازمنحرف شدن بحث سخن را بدارازا نمی کشانم؛ بخاطر خوشی هرچه بیشتر شما اجازه دهید که آن عمل را نیز نقد کنم وبرعقل وی نیز بخندم تا شما مرا وکیل مدافع وی نپندارید؛ آری! اعتماد وی بالای طالبان نیز هم همان روز وهم حالا قابل نقد است، وآن عمل را تائید نمیکنم، حتما جریان آنرا ازقول محافظان شهید مسعود خصوصا شهید جنرال داوود داوود خوانده اید. من نیز چشم بسته به تمام عملکردهای مسعود وربانی صحه نمیگذارم .
      او خر بی عقل وبی منطق!
      من پرویز بهمن، پرویز بهمن هستم، نه ربانی ونه هم مسعود، ازدیگران توقع دارم که خودشان باشند؛ ازکاظم وحیدی وعباس دلجو هم خواسته ام خودشان باشند وهمانطوریکه عملکرد دیگران را زیر تیغ نقد ویا دشنام قرار میدهند ازخودشان نیز بپرسند که چه کرده اند.
      تو انسان خر بی دم اصلا متوجه نیستی که مفکورهء من با امرالله صالح ویا شهید مسعود ویا ربانی چه فرق دارد ودم بدم مرا متهم به ناسیونالیزم تاجیکی می سازی
      او خر!
      من میگویم که افغانستان کشور اقلیتهاست بشمول افغانها! درین کشور یک اقلیت برخاسته وبالای دیگر اقلیتها درطول دوصد وشصت سال حاکمیت قومی وجابرانهء خویش همه را به خاکدان سیاه نشانده است؛ هرازه درکلهء تاجیک وتاجیک را درکلهء ازبیک انداخته وگاه گاهی همهء اینها را برای سرکوب نمودن قبایل باغی داخلی خودشان اجیر نموده ونامش را وحدت ملی؟ گذاشته است. بیائید که ازین دایرهء خبیثه و ورطهء هولناک خودمانرا رهایی بخشیم، وبرهرچه که رنگ ونام افغان وافغانیت دارد تف کنیم، حال درین مفکوره اگر تاجیک بامن همراه میشود ویا پشتون یا هزاره ویا ازبیک قدمهایش را بالای دیده استقبال میکنم، ونقد وانتقادش را بالای دیده می پذیرم، ولی اگر چنین نباشد به عوض فاشیسم قبیلوی پشتون، فاشیسم هزاره گی ویا ازبیکی ویا تاجیکی را برایم پیشکش کنند برویش تف میکنم. حالا امیدوارم که طرز دید من برایت روشن شده باشد.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • جناب پرویز بهمن واقعا می گویم آفرین براین منطق وعقلانیتی که از سرار نوشته ها ونظریات تان می بارد!
    جناب شما مکرر ادعای روشنفکری وعقلانیت می نمایید اما ازجملات وعبارتی که برای رد نظریات مخالفینت بکار می بری قلم از نوشتن آنها شرم دارد متأسفم ازاینکه شما خجالت وشرمندگی قلم را درهنگام بکار بردن آنها درک نمی کنی؛ادعای قضاوتهای دور ازتعصب وعقلانیت داری اما نوشته هایت نشان دهنده ای آن است که خیلی ازجاده ای انصاف وبی غرضی دور هستی؛ امید وارم که بعد ازاین حرمت قلم را نگهداری!

    • جناب آقای سلیمی سلام برشما!
      خیلی ممنون که بمن بیچاره حرمت قلم ورعایت انصاف وبی غرضی را یاد دادید ولی امیدوارم که این ارزشهای والا وانسنی واین کلمات زیبا را به مخالفین که مرا متهم به شیطنت وحرامی گری کرده اند نیز یاد بدهید؛ خیلی تشکر از انصافی که شما درحق بنده مبذول داشته اید.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • پرویز زیر برفکوچ ناچار مرا مجبور به ضیاع وقت نمودی.چرا اینقدر از قهرمان مولی وشلغم تان دفاع میکنید و انرا هوشیار خطاب میکنید .سویه مسعود از نگاه نظامی برابر به یک قوماندان گروپ ۱۰۰ نفری ملیشا بود ولی شرایط روز گار و بیسوادی اکثریت مردم تحت امرش او را یک قوماندان جنگی چند هزار نفری ساخت که عملکرد وی باعث سقوط و فر و پاشی اردوی منظم و مسلکی و چور چپاول دارای های عامه وتخریب شهر کابل گردید و از همان اردوی منظم که باید در خدمت مجاهدین و افغانستان بعد از سقوط حکومت منحوس کمونیستی میشد ولی از همان اردوی مسلکی تا دندان مسلح فقط نصیب قهرمان مولی تان چند جنرال دست خالی کمونیست شد.وقهرمان مولی تان با شعله ور ساختن جنگ بین اتحاد ووحدت وبعدا مداخله مستقیم خودش در جنگ علیه وحدت به کمک و پول روسیه ایران وهند کابل را زیر سلاح ثقیل به ویرانه تبدیل نمود. وخلاف تعهد که با دوستم و مزاری بخاطر تصرف کامل قدرت و تقسیم و شریک ساختن این دو گروپ در قدرت که سپر اصلی وکلید فتح کابل توسط اینها بود وختم انحصار قدرت قبیله و زوال انحصار انها شمرده میشد خلاف عرف مردانگی و قول قرار در ارزوی کامل انحصار قدرت توسط گروپ کوچک خودش شمشیر ناجوانمردی را بر علیه ملیت های تحت ستم ومتحد خودش ازبک وهزاره از غلاف بی غیرتی بیرون کشید و در اخر دیدیم که خودش فدای ارمان انحصار طلبی ونا دور اندیشی و نا پختگی وسیاست طفلانه وبچگانه خویش گردید و امیدوارم بقایا وباز مانده گان اش اشتباه مرگبار قهرمان بی عقلی خود را تکرار نکند ورنه اهسته اهسته مدعیان قدرت سیاسی به جایگاه قبلی همان کاتبی و وکتابت دفتر و محرومیت از قدرت سیاسی باز خواهند گشت و از دود اتش اینها چشمان همه محرومان کور و قبیله گرایان فاشیست در صدر قدر بر خواهند گشت

    • آقای محمود!
      واقعا وقت خودت را ضایع کردی؛ زیرا هرقدر کوشش وتقلا کرده ایی که خودرا زیر پردهء ادبیات ملیتهای محکوم پنهان کنی ولی ازطرز خرامت دم تعصب خربودن اوغانی ات نمایان شده است؛ او اوغان غول وخر!
      ازکدام اردوی مسلکی و منظم وطنی می لافی؟ اگر افغانستان صاحب ارتش ملی بود چهارده سال تمام مشاوران نظامی واستخباراتی روس از دوران ریاست خاد تا ریاست جمهوری یک رئیس جمهور دیوث چرا با میرمن فتانه جان همبستر شدند وحاصل آن (موسکا) جان را بدنیا آوردند؟ آیا شرم نمیکنی ازآن ارتش بحیث ارتش منظم ومسلکی اینجا سخن می زنی حتما ازهمان پیروان منافق وخاین نجیب الله احمدزی گاو تشریف داری که برای بقای حاکمیت خویش ازهیچ گونه جنگ اندازی وشرارت درافغانستان دریغ نمی نمود وتو نیز بمانند همان مرشد بداخلاق ومفعول ات اینجا به خالی کردن عقده های درونی ات خواسته ایی از ادبیات ملیت های تاریخی وگشن بیخ محروم افغانستان استفاده کنی. چرندیات جناب عالی ارزش جواب دادن را ندارد ولی صرف میخواهم بنویسم که هیچ هزاره وازبیک وتاجیک باوجدان عبارات زیرین را نمی نویسد وازچنین ادبیاتی استفاده نمیکند لطفا بخوان : <<امیدوارم بقایا وباز مانده گان اش اشتباه مرگبار قهرمان بی عقلی خود را تکرار نکند ورنه اهسته اهسته مدعیان قدرت سیاسی به جایگاه قبلی همان کاتبی و وکتابت دفتر و محرومیت از قدرت سیاسی باز خواهند گشت و از دود اتش اینها چشمان همه محرومان کور و قبیله گرایان فاشیست در صدر قدر بر خواهند گشت>>
      او اوغان خر!
      دیگر این فکرها را ازکلهء خام ات بیرون کن که بعدازین هم اوغان خر؛ سرور وآقای دیگران می شوند ودیگران کاتب وجوالی وسقاو باقی می مانند. ازین به بعد اوغان خر دوباره پشت کوه های سلیمان به چوپانی برمیگردد وریاست جمهوری ونخست وزیری وریاست پارلمان از آن ازبیک وهزاره وتاجیک است.
      ادبیاتی را بکار برده ایی همان مفعولهای بداخلاق نجیب گاو می باشد که برای تحریک نمودن ملیتهای غیر افغان یکی را بالای دیگرانداختن ازچنین ادبیاتی استفاده کرده اند
      با احترام
      پرویز بهمن

  • با سلام به پرویز بهمن عزیز
    تشکر از توجه تان و تشکر بیشتر از جواب مفصل تان.
    من جوابم را گرفتم. من در افغانستان به شکاف شیعه و سنی باور ندارم و به همین خاطر به مقاله ای اقای صالح اهمیتی نمی دهم و ان را در راستای اهداف پشتونیسم می دانم. البته برای من مهم هم نیست که اقای صالح خواسته و یا ناخواسته به این اهداف کمک می کند اما برای من پشتونیسم مهمترین خطر برای تمام باشندگان این سرزمین فلاکت زده است.
    در مورد اقای نور از شما پرسیدم چون من بعضی از موضعگیری های ایشان را به نفع پشتونیسم می دانم گرچند نکاتی مثبتی هم در عمل کرد ایشان می بینم.
    در مورد اقای مسعود و مزاری نمی خواهم زیاد حرف بزنم. اما فکر می کنم که اینها لایق ترین افراد اقوام بدبخت فارسی زبان بودند اما در یک چیز کاملا ناکام بودند و ان شناخت دشمن بود. این هم از سر بی تجربگی شان بود.
    با تمام این غوغا، من اتحاد و همدلی سه ملیت تاجیک و هزاره و ازبک را یک ضرورت می دانم و معتقدم که بدون این اتحاد و همدلی هیولای پشتونیسم همه را خواهد بلعید.
    گرچند من منکر این نیستم که افراد خوب هم در میان پشتونها پیدا می شود اما سیسم قبیلوی و بیگانگی با معیار ها و موازین انسانی امروزین، اینها را به بزرگترین خطر نه تنها برای ما بلکه برای تمام منطقه تبدیل کرده است.
    ایران ستیزی هم به صورت اگاهانه توسط افغان ملتی ها ترویج می شود و هدف از ان جنگیدن با هویت فرهنگی و تاریکی بخش خاصی از مردم این سرزمین است و امرا لله صالح ناخواسته اب به این اسیاب ریخته است و واکنش تند تعداد دیگر در حقیقت اب بیشتر به این اسیاب می ریزد.“”
    وقتی دیگران از عربستان گرفته تا پنجابی و انگلیس و ... برای ترویج توحش کمک بگیرد چرا ما نتوانیم از همزبانان و هفرهنگان مان برای مقاله با توحش کمک بگیریم. گرچند من دل خوشی از ملاهای ایران و افغانستان ندارم اما همدردی و همکاری میان همزبانها و هم فرهنگ ها را یک کار طبیعی می دانم. امرالله صالح و یا هر کس دیگر از اقوام محروم باید بدانند که با خوش خدمتی نمی توان هیولای چند سر پشتونیسم را رام کرد.
    در مورد اقای وحیدی و امثال ایشان باید بگویم که اینها یک اقلیت نا فهم و عقده ای اسند که بدترین تیشه ها را به ریشه ای مردم بدبخت هزاره می زنند. در موضع گیری و حرف و عمل اینها تنها چیزی که وجود ندارد عقل است. ایشان را نماینده ای مزاری و یا هزاره ها دانستن هم درست نیست و از شما می خواهم که متوجه این باشید. من شخصا و بسیاری از دوستان من بزرگترین اشتباه مسعود و مزاری را غافل شدن از دشمن واقعی می دانیم. در این شکی نیست که تعداد زیادی از هزاره ها به مزاری علاقه دارند و همه چنان تعداد زیادی از دوستان دیگر فارسی زبان به مسعود علاقه دارند. اما این علاقه نباید باعث دید انتقادی به عمل اینها در دهه ی نود بشود. اینها اشتباه کردند و این اشتباه صرفا نشان می دهد که اینها انسان بودند و نه بالاتر از انسان.

  • سگ هار از قلاده رها شده! فضای کابل پرس? را به میدان اوباشان جنگ های کابل تبدیل کرده ای. تو لکه ننگ برای همه تاجیک ها و فارسی زبان ها هستی.
    خون قی کو بهمن فاشیست!

    • سلام به همه وطنداران اصیل ومبارز وحق طلب إآقایان شیرو ووو-ما در قرن 21 زندگی میکنیم وقرن است که تکنالوژی وروابط وتبادل نظر در کلیه عرصه ها در یک ده کده انسجام یافته میماند و،در این ده کده تمامی حوادث ورویداد تاریخی در پرتو تکنالوژی ودانش چونان سرعت نور ،به نمایش گذاشته میشود وپرسش این است که ،کی وچگونه از این طوفان تکنالوژی استفاده نیک وانسانی میکنند؟به گمان تاریخ وروزگار موجود اغلب چیز فهم مان قبیله های اوغان متاثر از دانش وتکنالوژی نشده وبلکه بنابه ویژه گی های قبیلوی در برابر علم ودانش وتکنالوژی قرار گرفته وبیشرمانه جهت حفظ مناسبت دون قبیلوی تلاش دارید.
      جنگی را علیه آقای پرویز بهمن بنابه خصلت اهریمنی دیروزی خویش آغاز نموده اید ،در یک سخن کودکانه وغیر مسولانه است.کودکانه است که بدون دستاویز ومدرک تاریخی حرف های از قماش لومپنی ولجام گسسته زده وایشان را "آقای بهمن" به سخنان غیر معنی وبدون مفهوم خطاب کرده اید.
      غیر مسولانه -اینکه حقایق دردناک تاریخ را از دیدگاه قبیلوی مورد غور قرار داده وشرایط جهانی را از دیدگاه وبنیش منحط قبیلوی نگاشته ودر برابر هجوم حقیقت ،مقاومت نیاندرتالی مینماید.واما -شرایط ودستور تاریخ دیگرگونه است .یعنی ملیت های بومی واصیل این دیار "خراسان بزرگ"دارند که پیوسته به گذشته موجودیت خویش را در قبال تاریخ وفرهنگ دوباره یافته واز این طریق سرنوشت خویش را رقم خواهند زد.

  • با سلام به پرویز بهمن عزیز .شما واقعا افتخار و امید مردم محروم و ستمدیده سر زمین خورشید میباشید.

  • جناب پرویز بهمن درود برشما!
    شما فکر می کنید که بنده ازروی غرض به شما یاد آوری کردم که عفت قلم را حفظ کنید وبا مخالفین نظریاتت برخورد منطقی ومعقول؛بدور ازاهانت وتحقیر وبکار بردن سخنان توهین آمیز که مخالف شیوه های عقلانی است داشته باش ؛نه عزیز برادر به هرچه که شما به آن باور دارید سوگند که هیچ غرضی درآن نظر کوتاه نداشته ام؛ اما اینکه به شما چنین سخنانی به گفته ای شما والا وانسانی را یاد آوری کردم به خواطر این بود که شما همیشه درنوشته هایتان داد از منطق وعقلانیت می زنید؛باید این را هم بدانی که فرق بسیار زیادی وجود دارد میان کسانی که منطقی می اندیشند ومیان آنان که درچهار چوب تعصبات؛قومی؛مذهبی؛ سمتی؛حزبی وغیره می اندیشند؛ودرسایت ها وفضائی مجازی قلم فرسائی می کنند؛فکر می کنم شما آنقدر شیفته ای مسعود هستید که مثل شیفته گان مزاری تحمل هیچ نوع انتقادرا نداری ومثل پنبه درمقابل آتش شعله ور می شوی هرچه کلمات ناصواب است را بکار می بری ؛اینکار شما مثل آنها دور ازعقلانیت ومنطق است!

    • جناب آقای سلیمی سلام برشما!
      بنده تمام ایرادات جنابعالی را درقسمت خودم پذیرفتم به جز یک ایراد تان که مرا متهم به شیفتگی بیش ازحد در شخصیت شهید مسعود نموده اید..
      در ستون پیامها؛ فکرکنم آقای < شییرو> مرا درک کرده است. اگر من شیفتهءاشخاص معین می بودم؛ باید چشم بسته به تمام عملکردهای یک رهبر یا کدام جناح سیاسی صحه میگذاشتم.
      من حرف خودم را میزنم نه حرف دیگران را ، روی همین علت است که دوستان گاه گاهی مرا درک نمیکنند که من چرا برافروخته میشوم؛ قسم بذات اقدس کبریایی است که اگر عوض عباس دلجو وکاظم وحیدی یک پنجشیری وتاجیک علیه شهید مزاری باهمین ادبیات وام گرفته از فاشیستان قبیلوی؛ حرفهای آبکی وتوهین آمیز را نثار میکرد؛ باهمین برافروختگی باوی برخورد میکردم شاید این یکی ازنقایص من باشد که هست ولی چه کنم درمقابل سخنان باطل واعمال مزورانه ودروغ بافی ورئا کاری یک عده افراد نمیتوانم تاب بیاورم.
      کسی که ازآدرس مردم پنجشیر ویا تاجیکها برخلق هزاره وشهید مزاری توهین کند من همان قدر دربرابر وی بی ادب وگستاخ وآتشین میشوم چنانچه که حالا درمقابل کاظم وحیدی و آقای عباس دلجو شده ام وهمین اکنون چنین کار را کرده ام؛ دربخش مقالهء آن نویسندهء ایکه نامش را محفوظ داشته وعلیه امرالله صالح درستون گزارشها، ازینفورم آقای صالح بحث کرده است مراجعه کنید و پیامی را درهمان ستون علیه شخصی بنام عمرعزیز بخوانید که من درمقابل نظریات هزاره ستیزانهء وی چه نوشته ام. گذشته ازین موقف من دربرابر آقای رزاق مامون ونجیب کابلی وآقای فهیم کوهدامنی نیز معلوم است که باوجود بسیاری از وجوهات مشترک بازهم دربسیاری ازمسایل ازجمله موضعگیری شان دربرابر شیعیان وهزاره ها هرگز خاموش نمانده ام وروشهای غیر عقلانی شان را حتی درسایتهای جاودان وفیس بوک به نقد کشیده ام.
      من زمانیکه عکس العمل بعضی افراد مخالف خویش را می بینم ؛ همان گفته زنده یاد دکترعلی شریعتی یادم میاید که درزمان حیاتش وی را دریکی ازکنفرانس های علمای اسلام درعربستان سعودی به بهانهء رافضی بودن اجازهء سخنرانی ندادند وهم درایران آنزمان آخوندهای شیعی وی را به اتهام وهابیت وخیانت به مراجع شیعی مورد تاخت وتاز قرار میدادند. شریعتی میگوید زمانیکه دشمنی این دوگروه ازخرمقدسهای مذهبی را دربرابر خویش دیدم باورم شد که راه من حق است وبه جادهء صواب قدم گذاشته ام؛ که سنی های متعصب مرا شیعهء رافضی وشیعیان متعصب مرا وهابی میخوانند.
      من هرگز خودم را با آن شخصیت بزرگ نمیخواهم مقایسه کنم؛ میان من وشریعتی فاصلهء آسمان وزمین است؛ ولی این را میخواهم عرض کنم که برخلاف برداشت شما نه شیفتگی من به شخصیت احمدشاه مسعود بلکه کجروی دوستان وتوطئه های دشمنان مرا بی ادب وگستاخ میسازد ومجبور می سازد که ازجادهء عقلانیت خارج گردم .
      آیا کسییکه شیفتهء آتشین یک شخصیت باشد اورا جاهل بمسایل تاریخی وبیسواد درعرصهء قبیله شناسی پشتونی؛ میخواند؟ من درهمین کابل پرس? نوشته ام که شهید مسعود درمسایل تاریخی بیسواد مطلق بود؛ او باوجودیکه چندسالی را درمناطق قبایلی پاکستان گذشتانده بود؛ درک وبرداشتش از جامعهء ایلی وقبیلوی پشتونی صفر بود. آیا شما چنین شیفته را دیده اید که چنین جسارت کند وبا چنین گستاخی فرد محبوبش را بیسواد وجاهل بخواند؟
      آیا این سخنان من نزد شیفتگان احمد شاه مسعود شهید قابل تحمل است؟
      پس باید یقین بدارید که بندهء عاجز نه شیفتهء اشخاص بلکه شیفتهء یک فکر ویک عقیده ویک راه وروش مبارزاتی استم، من آنچه که در ذیل ستون پیامهای آقای کاظم وحیدی نوشته ام؛ اینجا بشما تکرار میکنم که بیائید به عوض گذشته به سوی آینده نگاه کنیم! بعدازین ملیتهای غیر افغان باید رهبران مردمی خویش را ازمیان خودشان برگزینند؛ کسانیکه خودشان را مسؤول وپاسخگو دربرابر مردم بدانند؛ مغرور نشوند؛ وبرای مادام العمر برکرسی رهبری تکیه نزنند؛ نقد شوند واز انتقاد منتقدین خسته نگردند وشیوه های قرون وسطایی دیکتاتوری امارت اسلامی وامیر وامارت وآمرصاحب آمرصاحب را باید به زباله دان تاریخ بسپارند چنین اشخاص را باید ازمیان خودما برگزنییم. این مزخرفاتی که هزاره هارا هزاره رهبری کند وتاجیکها را تاجک وآنهم میان بدخشان وپنجشیر وهرات هرکی خودش را تقسم کند و ازبیکها را ازبیک؛ این راه های قرون وسطایی را تکرار ننموده و باید یکسره چنین پندارها را به زباله دان تاریخ بسپاریم. ملیتهای غیر افغان افغانستان که سرنوشت مشترک دارند باید ازبند تعصبات مذهبی ومحل گرایی های مضحک بیرون آیند؛ اگر یک رهبر مردمی ازمیان هزاره ها ظهور میکند او نباید درسطح هزاره ها محدود بماند؛ چرا وی به عوض هزاره ها همهء ملیتها را بشمول پشتونهای که خودشان را فاشیست وشؤونیست نمیدانند زیر چتر رهبری خویش نگیرد؟ بهمین ترتیب تاجیکها وازبیکها وترکمن ها
      اما نه یک پشتون؛ زیرا به مشکل میتوانم یک رهبر صادق پشتونی را بیابیم که ازخیالات باطل افغانیت؟؟ وغیرت اوغانی خویش بگذرد. هرپشتونی که به سکوی رهبری برسد؛ باز میرود دنبال همان اکثریت واقلیت وهمان روشی که گلبدین ونجیب الله احمدزی رفتند. بناء رهبر شدن یک پشتون زمانگیر است؛ پشتونی که خودش را ازبند پندارهای قبیلوی رها سازد وبه ساز قبیله نرقصد وافغانستان تنها مال افغانها نداند خیلی کم داریم؛ روی این علت من بالای رهبری یک پشتون بی باور استم. پس ازمیان همین اکثریت محکوم تاریخی ملیتهای غیر افغان باید صدایی به اهتزاز درآید وافغانستان کنونی را ازبیخ وریشه تغیر دهد؛ ازبیخ وریشه تغیر دادن معنای راه اندازی قتل عام ونسل کشی را نباید در اذهان تداعی کند.
      من طرفدار کشته شدن یک مورچه هم نیستم؛ ولی حق خودم را میخواهم. حق من این است که : افغانستان کنونی نامش تغیر کند، سیستم نظام دولتی باید غیر متمرکز وانتخابی باشد، سرودهای ملی به سه زبان عمدهء کشور ازنوع کانادا وسویس بوجود آید. نام هیچ قومی بالای کشور جدید گذاشته نشود، همهء باشنده گان شهروندان متساوی الحقوق در برابر قانون ونظام وکشورآینده شناخته شده وحق زیستن را بدون تبعیض وتمایز داشته باشند. مرزهای جغرافیوی باکشورهای همجوار مشخص ومعین گردد.
      پس حالا خود قضاوت کنید که درین فکر کدام شورای نظاری ویا جمعیتی ویا هم پرچمی بامن همراهی میکند؟
      حقیقت مسأله این است آقای سلیمی که من نه عاشق مسعود هستم ونه عاشق شهید مزاری؛ این سخن من خیلی تکراری است که بنویسم اگر آن دوشخصیت فقید کدام جنبهء مثبتی داشته اند طبعا هردوی آنها از آن برخوردار بوده اند واگر آنها اشتباه کرده اند هردوی شان اشتباه کرده اند. من هرگز ازتراژیدی افشار منکر نیستم وهیچ طرف مسؤول ویا اشخاص مسؤول را برائت نمیدهم. من نوشته ام ومی نویسم که: تراژیدی افشار یک مسألهء حقوقی است؛ وپرونده اش میتواند بصورت قانونی وازمجاری حقوقی قابل پیگیری باشد. صلاحیت عفو وگذشت؛ صرف در اختیار وارثان شهدا ومتضررین است. اگر فردی ویا خانواده ایی علیه هرقوماندان وفرماندهء نظامی مربوط جمعیت اسلامی وحزب آقای سیاف که درآن وقت متحد آقای مسعود بود بصورت مستند اقامهء دعوا میکند؛ هیچکسی حق ندارد که جلو وی را بگیرد؛ ونباید چنین امری برروابط حسنهء ملیتهای غیر افغان تاثیر بگذارد. بهمین ترتیب مناطق دیگر کابل اگر ازدست هرقوماندان وجنگ سالار مربوط هرجناحی که باشد متضررشده اند حق اقامهء دعوا را هرزمانی دارند. ولی درشرایط حاضر که ده سال ازایجاد حکومت کرزی میگذرد؛ وارثان شهید مسعود یک مقالهء کوچک را علیه هواداران شهید مزاری ننوشته اند، برعکس این هواداران شهید مزاری اند که درطول ده سال افشارگفته، گوشهای مردم را کر کرده اند وازجانب دیگر از دیگران میخواهند که سیکولار باقی بمانند وحرفهای شان را قبول کنند و <آمنا وسلمنا> به ندای شان لبیک گفته و خواهان وحدت واتحاد وهمبستگی ملیتهای غیر افغان علیه فاشیسم پشتونی می باشند، آیا این یک مضحکه نیست؟ این وضعیت غیر قابل تحمل است. یا باید برویم بطرف دادگاه های بین المللی وپیگیری تراژیدی افشار ومجازات ویا محکوم نمودن عاملان اصلی آن تراژیدی ویا هم بطرف یک وحدت عملی که درآن هیچکسی برای خودش خط قرمز نکشد واین موضوع وسیله ایی در دست افراد ماجراجو و فرصت طلب باقی نماند.
      من نوشته ام وبار دیگر می نویسم که حرف شهید مزاری نسبت به آقای مسعود شفاف وروشن بود، حرف او هیچ نوع ابهام وپیچیده گی نداشت؛ واین حرف حالا حرف همهء غیر اوغانها شده است؛ ولی تاکتیکها وروشهای که برای رسیدن به آن مامول وی برای خویش برگزیده بود؛ هرگز جنبهء عقلانی نداشت. او نه تنها درین هدف نتوانست که اعتماد تاجیکها وهزاره های سنی مذهب را بطرف خویش جلب کند بلکه بخش بزرگی ازجامعهء تشیع را دچار تفرقه وپراگنده گی ساخت؛ وآنها را میان سادات وغیر سادات؛ جناح اکبری ومزاری وشورای اتفاق وغیره بخون همدیگر تشنه ساخت. آیا یک رهبر خردمند مردمی اینقدر دیکتاتور مآب می باشد که مصلحت قوم وملیت خودش را فدای هوا های خودخواهانهء خود میکند؟ بگذریم ازاینکه او حتی دربرابر یک فرد غیر نظامی ویک هیئت صلحی چون زنده یاد نجم الدین مصلح چه کرد. آیا یک رهبر محبوب باید به عوض قوهء جاذبه قوهء دافعهء خودرا تقویت کند؟ آیا چنین رهبر درقرن بیست ویک پذیرفتنی است؟ پس اگر او بحیث یکطرف درگیر هم خودش را وهم دیگران را به طرف تباهی کشانده باشد چرا باید گفته نشود تا آینده گان ازآن بیاموزند واشتباهات وی تکرار نکنند؟ حالا دربارهء. مسعود شهید چنانچه من قبلا درهمین کابل نگاشته ام بازهم تکرار میکنم که:
      مسعود با تمام زرنگی وهوشیاری وصداقت وتقوایش حرف شفافی برای گفتن نداشت؛ اوفریب حرفهای مزخرف و پرزرق برقی چون احمدشاه ثانی ومسعود افغان وغیره را خورد که هذا القیاس سبب تباهی وسیه روزی غیر افغانها گردید چرا گفتن واظهار نمودن این مسأله سبب برافروخته شدن هواداران آن شهید نمی شود؟ زیرا آنها میدانند که فرد محبوب شان نه پیامبر بود ونه هم کدام موجود آسمانی. او اشتباهات وخطاهای زیادی را مرتکب شد که باید آینده گان از آن بیاموزند. اما چرا باید هواداران شهید مزاری اینقدر سعهء صدر نداشته باشند ویا یک حرف نا تفسیرشدهء امرالله صالح زمین وزمان را بدندان میگیرند که امرالله صالح ما را توهین کرده است. رهبرش مزدور ونوکر تمام سازمانهای استخباراتی جهان بود وخودش نیز جاسوس تمام کشورهای جهانی است وصدها حرف مردار دیگر..
      بالاخره ما چرا نمی پذیریم که همهء ما اشتباه کرده ایم وباید دیگر اشتباه نکنیم؛ اگر آن دومرد اشتباه کردند طبیعی است که اطاعتها وچاپلوسی های کورکورانهء پیروانش مانند کاظم وحیدی واسدالله جعفری آن روحانی بیسواد که حالا درحوزهء قم نشسته وجرند می نویسد نیز باعت مغرور شدن وبیراه شدن آنها ازمسیر اصلی مبارزه گردیده است. اما پرسش اصلی این است که حالا که هردوی آن دو شخصیت درقید حیات نیستند پس دیگران باید چه کنند؟
      مانند کاظم وحیدی برای خودش خط قرمز ترسیم کرده و درهرمذاکراتی با هریک از افرادی که حتی یک روز درشورای نظار گذشتانده است ازوی جبران خسارهء افشاررا مطالبه کند؟ ویا مانند آقای عباس دلجو سر به ارشیف افغان جرمن انلاین زده وهر بد وبیراهی که دستش بیاید نثار شهید مسعود کند؟ چه فکر میکنند این دوستان عزیز؟
      زمانیکه خودشان آنقدرخودشان را مزاری دوست معرفی میکنند مگر اینقدر مردم دیگر که سالانه حتی درکشورهای اروپایی بمصارف شخصی خود دریاد وبود ازروز شهادت مسعود گردهم می آیند اینها همه فاقد شعور ودرک واحساس انسانی اند؟ این ها حق ندارند که برای خودشان خط قرمز ترسیم کنند؟
      بناء درآخر خدمت آقای سلیمی بزرگوار باکمال محبت واخلاص تاکید میدارم که من هوادار افراطی وشیفتهء کور هیچ یک ازشخصتهای زنده ویا مردهء افغانستان کنونی نیستم. بیائید به سوی آینده گام برداریم که زمان درگذر است وپشیمانی سودی ندارد.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • با ابراز احترامات وسلام به جناب بهمن صاحب
      باتشکر فراوان از نوشته شما
      من یک نظر دارم نمی دانم که شما انرا قبول میکنید یانه ولی باید بگویم برای اینکه شما اگر این نظریات را از طرف خود مینوسید خو لطفا برادر محترم وقت گرانبها تان صرف مسائل دیگر کنند مانند مسایل فرهنگی اقتصادی اجتماعی نه اینکه هم وقت خود را از دست میدهد ونه چیزی بدست تان میاید یک مقاله اقتصادی نوشته کنید تا سبب افتخار ماباشید وهمیشه ازشما یاد شود ولی اگر این نظریات جز از کار های تجارتی تان است این تجارت پایان ندارد با تشکر امید
      نظر من بالای شما بد نخورد

  • پرویز زیر بهمن .خوب اخلاق گپ زدن داری افرین با این حرف های لچکی ات و ادبیات قوی ات . شما میتوانید منحیث ریس پوهنتون بد اخلاق ها ولچک ها یک پوهنتون لچکی و چتیات را تاسیس نمایید. ویا به پوهنتون اخلاق و ادب اموزی شامل شده یک کمی اخلاق و گپ زدن را بیاموزید.موفق و با اخلاق باشید و در ضمن به داکتر اعصاب مراجعه نمایید که دچار تکلیف روانی هم هستید.

    آنلاین : jhdgfhkkkkjllllllll

  • این همه کینه و خشونت انشالله درون خودت را مانند موریانه میخورد.
    خون قی کو بهمن فاشیست.

  • اصل مساله از دکتر علی اکبرو لایتی مشاور امور بین المللی آقای خامنئی رهبر ایران شروع میشود .. او در آن زمان وزیر خارجه ایران بود و به همراه وزارت اطلاعات آن کشور و واحد نهضت های سپاه پاسداران ایران آقای سید مهدی هاشمی داماد آیت الله منتظری در یک جلسه محرمانه به توافق رسیدند که تمام گروه هک های شیعه افغانی را در ایران تحت نام حزب وحدت متحد نمایند -
    گفته میشود که آقای ابراهیمی نماینده خامنه ای در امور افغانستان که با سفارت شوری در ایران نیز با تماس بود به علی اکبر ولایتی گفته بود کاری نکنید که حزب وحدت از داخل ایران اعلان موجودیت نماید و این کار را باید طوری سازماندهی کنید که از مرکز بامیان اعلام شود . چون افتضاح ملاقات بابه مزاری با داکتر نجیب گاو در فرودگاه مشهد گندش در همه عرصه های سیاسی و نظامی افغانستان بالا گرفته بود و حتا در داخل گرپ سازمان نصر که مجاهدینش می گفتند پس تمام قربانیان ما یعنی کشک ( بیهوده )
    گفته میشود که سر آغاز ائتلاف حرب وحدت با آمر صاحب مسعود در جبل السراج از همین جا نشات میگیرد که تاجیکان را روس ها و حزب وحدت را ایرانی ها حمایت نموده و به عرصه ظهور سیاسی کشانیدند . از سخنرانی ها ی بابه مزاری در ایران و چاپلوسی های خنده آور کریم خلیلی به نزد سپاه پاسداران همه کسانی که آن وقت در آنجا بودند اطلاع دقیق دارند و اعلامیه های انقلابی حزب وحدت که در آخر آن با درود و سلام بر امام خمینی خاتمه می یافت نرد امرالله صالح موجود است . و من شخصا این اعلامیه ها را در فایل کمپسوتر ایشان دیده ام . و اگر چرند گویی عده ای بچه ننه علیه شخصیت مشهور کشور امرالله صالح ادامه یابد - سر جوال را باز خواهیم کرد .
    در همان کشاکش و آشوب ها عده ای از علمای هزاره مانند آیت الله تقدسی - حجت الاسلام احمد علی جبرئیلی از هرات - آقای مهدوی وزیر مشاور فعلی به تلاش های ایران برای موثر بودن حزب وحدت در عرصه ی سیاسی کشور شک داشتند ... به آیت الله محسنی در پاکستان ملحق شدند .
    آی اس آی پاکستان به حاج خلیل زهاد مسئول نظامی حرکت اسلامی در پشاور گفته بود دیدی که رهبرت پای پیاده از زاهدان به طرف کویته آمد ؟ چون وزارت خارجه ایران پاسپورت محسنی را قید کرده بود و گفته بود تا زمان که به حزب وحدت ملحق نشوی حق خروج از ایران را نداری .
    تمام اکمالات حزب وحدت را در جنگ های غرب کابل از طرف سفارت ایران تامین می گردید و اسناد به دست داشته ی امرالله صالح که توسط آمر صاحب مسعود به او تحویل شده بود نیز همین را ثابت میسازد . و حالا نیز تمام مجامع فرهنگی سیاسی دینی و اجتماعات گوناگون غرب کابل را جمهوری اسلامی ایران تامین مالی و معنوی مینماید .
    قبلا نیز سفارت ایالات متحده در کابل توسط ترک ها در کابل به حزب آقای محقق و تلویزونی و رادیوی او کمک های مالی و لوژستیکی می کردند و تا جایی که پروژه ساخت چندین شهرک را به داماد او در انقره محول کردند ... اما بعد از فریب فاحش آقای کرزی در انتخابات قبلی ریاست جمهوری که دو وزیر معرفی شده ی آقای محقق توسط پارلمان به صورت حساب شده رد شد .. و حالا نیز در یک پروسه حساب شده باز آقای محقق مجبور به گرایش سیاسی به سوی ایران را دارد زیرا معاش کارمندان خود را به مدت شش ماه نداشت ...
    این قدر ایران ایران و هزاره هزاره نگویید چون اکثریت ملت ما هزاره ها به شما میخندند هم حزب وحدت ما ایرانی بود و هم رهبران ما جاسوس بودند و معاش بگیر تهران بودند و حالا کریم خلیلی ما که در مسند قدرت نشسته به زور آقای خلیلزاد میباشد و آن توافق مشهور و آبرو بر باد کن که در سفارت آمریکا در سال اول کرزی بین او آمریکایی ها منعقد شد
    همین آقای محقق که مشهور به موج سواری و معامله گری سیاسی است مگر نبود که علیه امرالله صالح بیانیه داد که مقاله ی او در بی بی سی پشتو اما مجددا بعد از 5 روز به دستور مقامات ایرانی به مزار رفت و در جبهه عطا قرار گرفت و عملا با امرالله خوش و بش کرد و پرس کنفرانس مشترک داد و همین تلویزیون فردا مگر نبود که تمام صحبت های امرالله صالح را در نشر کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟
    پس اگر هزاره است محقق است و اگر هزاره است کریم خلیلی است بنابراین شما بچه ننه ها به کجا پایین و بالا می پرید ؟ باعث بدنامی ما هزاره ها میشوید ؟

    • جناب غلام علی نظری!
      سید مهدی هاشمی در سال 1366 اعدام شد و حزب وحدت 2 یا 3 سال بعد تر تشکیل شد. اسناده ده کمپیوتر صالح دیده ای؟ او این اسناد را از مسعود گرفته؟ هاها! این فایل ها و اسناد شاید خیلی کهنه شده دقت شان از بین رفته

  • مطالب و«کمنت» های انعده از دوستان را که نا اگاهانه تحث تاثیر تبلیغات ذهراگین دشمنان اعتلاء و ثبات کشور قرار گرفته و تمایلاتی قومی، سمتی، گروهی ومذهبی دارند و انعده از افراد واشخاصی که روی اهداف مشخص و اگاهانه مسائل قومی، سمتی، گروهی، سازمانی ومذهبی را دامن میزنند و از ردیف بندی کلمات خاص ادبی که نفوذ فرهنگی بیگانگان در ان نمایان است، استفاده می نمایند، کاملأ نمایان است چون بهمن که گاهي مسايل مذهبي را دامن ميزند و گاهي مسايل قومی، سمتی و گروهی را.

  • قلم ات رساباد بهمن عزیز
    باید یاد آور شوم که مسعود را دو نفر خارجی از سر زمین های دور به شهادت رساندند به قیمت جان شان
    اما مزاری را طالب همین وطن به جهنم روان کردند آیا مرگ کدام شان پر افتخار است آیا کی نوکر بود کی سرافراز
    من همین سوال را از مزاری خیل ها میکنم چرا دو خارجی حاضر میشود که مسعود را به شهادت برساند مسعود به گشور های آن ها چی کرده بود بس مسعود بود که خار چشم خارجی ها بود نه مزاری مقبولیت مسعود دنیا را گرفته
    اما کسی مزاری را نه میشناسد یک روزه مبارزه مسعود برابر است به کل عمر مزاری .
    مسعود جوانی خود را فدای مبارزه و آزادی کرد اما این بابا مزاری شما بود که گوز زده در زیر ریش اخند ها
    ایران لمیده بود

  • داوود زیرک یا داوود ایزک
    شرم باد بر تو بر دروغ هایت آیا همین طالب ها پیش از این که مزاری را به جهنم روان کنند
    ۳۰ نفر طالب سوارش نشد بی ادبی معاف فلانش اش را کاسه نه ساخت بعد از او گنده درخت را
    معقد اش داخل نکرد
    مردان مبارز و دلیر همیشه ایستاده میمیرند که نمونه اش مسعود و ربانی است
    این دو مردانه و ایستاده رفتند نه بابا مزاری تان که اول سر خم کرد باز کون خیش را لوچ کرد
    زانوزد فلان طالب طالب ها را چوشید عاقبت به به جهنم روانش کرد

  • دوستان سلام
    دوست عزیز که این مضمون را نوشته ای
    شاعر میگوید که :
    عیب اهل هنر نگهدارید
    پیش طاووس نام پا مبرید
    با کلمه فقدان تعقل با شما موافق نیستم اما با کلمه دور اندیشی با شما موافق استم ، مضمون را بنویس اما خواهش شاید همه مردم همی باشه که لطفا عفت کلام و عفت قلم را در نطر بگیریم ، یعنی همه ما که در هر جا هر چی مینویسیم باید این مطلب را جداً در نظر داشته باشیم .
    احترام
    طوفان وطنیار

  • متن کامل مصاحبۀ کابل نيوز با برادر حکمتيار امير حزب اسلامى افغانستان
    29.01.2013
    سوال : آيا در انتخابات اشتراک ميکنيد، اگر ميکنيد خودتان کانديد خواهيد بود يا پشتيبانى کسى را خواهيد کرد ويا حزب تان کدام کانديد ديگرى را پيش خواهد کرد؟
    جواب: در حاليکه به انتخابات باور داريم، اينرا حق ملت ميدانيم که زعامت دلخواه خويش را انتخاب کند، و امانت اقتدار را به آن کسى بسپارد که صالح و امين باشد و ملت بالايش اعتماد مينمايد، براى انتخابات دو شرط اساسى داريم : ١- آزادى کشور و خروج کامل افواج خارجى و ٢ - انتخابات عادلانه و شفاف مبنى بر تمثيل متناسب، نه آن طريقۀ غلط انتخابات قابل قبول است که اشغالگران بر افغانها تحميل کردند و نه در موجوديت افواج خارجى انتخابات عادلانه و شفاف انجام يافته ميتواند، اگر اين دو شرط تأمين شود پس حزب اسلامى در انتخابات سهم ميگيرد.
    اين به حزب اسلامى مربوط است که کى را بحيث کانديد پيش ميکند، من با کانديد شدن کدام علاقه اى ندارم، به اين ترجيح ميدهم که از جانب حزب اسلامى کس ديگرى پيش شود، ولى چنان کسى که به اسلام متعهد باشد، با ملت و وطن خويش محبت داشته باشد، افغانستان مستقل، آزاد و سربلند را ميخواهد، قابليت هاى زعامت را داشته باشد و وحدت ملى افغانها را تأمين کرده بتواند.
    سوال : شما به قول اخبار ديلى تيليگراف حملات بر مکاتب دختران در پاکستان را نکوهش نموده ايد، چرا در افغانستان عين کار را تا حال نکرده ايد؟
    جواب: از سوال تو معلوم ميشود که هم از چگونگى مصاحبۀ من با ديلى تيليگراف بطور دقيق واقف نيستى وهم از موقف و خط مشى حزب اسلامى در مورد چنين انفجارات، خوب خواهد بود تا من همين بخش آن مصاحبه را جلو رويت بگذارم، من در جواب يک سوال خبرنگار چنين گفته ام: ما با تحريک طالبان پاکستان هيچ روابط‌ نداريم، با تخريب مکاتب وديگر تأسيسات عام المنفعه هم در افغانستان مخالفيم و هم در پاکستان و هر کشور ديگرى، گمان نمى کنيم مجاهد متعهد به اسلام چنين کار غلط بکند، معلومات ما اينست که تخريب مکاتب، تمام انفجارات در بازارها، مساجد، زيارتگاهها، عروسى ها، و ديگر گردهمائى هاى غم و شادى از جانب حلقات استخباراتى خارجى و بدست امنيت ملى کابل انجام مييابد، در افغانستان هم و در پاکستان هم .
    سوال ديگر خبرنگار اين بود، : آيا حزب اسلامى پشتيبانى تعليم دختران را مينمايد؟
    و جواب من اين بود: بلى ؛ ما تعليم دختران را از هر نگاه چنان ضرورى ميشماريم طوريکه از پسران را، درين رابطه به هيچ فرقى باور نداريم، البته يا تعليم مختلط موافق نيستيم و آنرا نه تنها مفيد نمى شماريم بلکه از هر جهت مضر ميدانيم .
    اين را هم بايد برايت بگويم که اين مصاحبۀ من بطور خوب منعکس گشته و خبرنگار در کنار مطالب ديگر اين حرف مرا خيلى دلچسپ دانسته که تعليم دختران را از هر جهت مانند تعليم پسران ضرورى شمرده ام!!
    تبصرۀ خبرنگار در مورد مصاحبۀ من خيلى جالب بود و جوابات من و خط مشى و موقف حزب اسلامى را ستايش ميکرد.
    سوال : شما چندى قبل به تعدادى از شخصيت هاى افغانستان نامه فرستاديد، جوابات و عکس العمل هاى آنان چه بود ؟
    جواب: بعضى ها به اين و آن شکل به اين نامه وطرح حزب اسلامى جواب گفته اند، ولى عدۀ ديگرى چنان روش غلط را بر گزيده اند که نه ما انتظار کدام جواب مثبت را از آنان داريم و نه ايشان با چنان طرح حل بحران توافق ميکنند که خروج کامل نيروهاى خارجى بند اساسى و محورى آن باشد، آنها بقاء خويش را در تداوم جنگ و موجوديت اشغالگران جستجو ميکنند، اينک مى بينيد که يک سخنگوى قصر سفيد ميگويد : ممکن است قبل از ٢٠١٤ تمام نيروهاى آمريکائى از افغانستان خارج شوند... ولى شما ديديد که گروههاى وطن فروش و بيگانه پرور با خيلى بى شرمى گفتند: خروج کامل نيروهاى آمريکائى تمام دست آوردهاى يازده سال گذشته را با آب خواهد برد، از آمريکائيها خواستند تا در بر آمدن عجله نکنند ورنه افغانستان بار ديگر به قرارگاه مصئون بنيادگراها تبديل خواهد شد!!
    سوال : ميگويند نمايندۀ شما داکتر غيرت بهير درين اواخر به روسيه چند سفر نموده، اگر درست باشد پس بر چه چيزى حرف زده شده و نتيجه اش چه بود؟
    جواب: کى ميگويد که چنين سفرى صورت گرفته و آن هم چند بار؟ اين سوال را هنگامى بکنيد که حزب اسلامى يا کدام مقام رسمى روسيه حرف چنين سفرى را بزند، ما با هر آن طرفى آمادۀ مذاکره هستيم که مجال و ارادۀ انجام دادن چيزى را در مورد حل بحران افغانستان دارد. مسکو ميتواند سهم مؤثر در خاتمه بخشيدن به بحران داشته باشد، اگر مسکو از طريق روسيه با ناتو کمک اکمال نيروهاى جنگى اش را در افغانستان نکند پس يقيناً که براى ناتو باقى ماندن مزيد در افغانستان و دوام جنگ ناممکن خواهد شد، مخصوصاً هنگاميکه از طريق پاکستان هم سلسلۀ اکمالات مسدود باشد، انتظار افغانها از مسکو اينست که نه با آمريکائيها کمک کند و نه آن چهره هاى وطنفروش و ذليل را قابل اعتماد واعتبار بداند که ديروز اتحاد شوروى را در يک جنگ ناکام خونين درگير ساخت و امروز تحت قومندۀ آمريکائيها با ملت خويش ميجنگند و بر باقى ماندن مزيد اشغالگران تأکيد مينمايند.
    سوال : با تقاضاى حامدکرزى تلاش دور کردن قيودات بر بزرگان طالبان جريان دارد، ميگويند شورى عالى صلح از ملل متحد در خواست دور کردن قيودات بر سر شما را هم کرده، درينمورد تبصرۀ شماچيست ؟
    جواب: من ازين خبر نيستم که شورى صلح در مورد من تقاضاى دور کردن قيودات را کرده باشد، براى من اين موضوع در مقابل قضاياى مهم ديگر يک موضوع خورد و بى اهميت معلوم ميشود، به طالبان هم مشوره ام اينست که به رفع ساختن قيودات بديدۀ قضيۀ مهم ننگرند، نه به خارج سفرها مى کنيم و نه در بانکها پول داريم که موجوديت ورفع شدن قيودات بر فعاليت هاى ما کدام تأثيرى داشته باشد. اين گمان را هم نمى کنم که در رفع قيودات حکومت کابل يا شورى صلح کدام سهم و تأثيرى خواهند داشت، اين فيصله از جانب، سى آى اى خواهد شد نه از سوى حکومت کابل.
    سوال : از طرف حامدکرزى زندانيان زيادى از زندان بگرام رها شدند و او ميخواهد خارجى ها ديگر درينجا زندان نداشته باشند، آيا کارهاى مشابه به اين در نظر شما در مورد حکومت کابل کدام تبديلى اى ميآورد؟
    جواب: ارزش سپردن زاندانها به حکومت کابل درسال اخير حضور نيروهاى خارجى چه خواهد بود؟ در حاليکه آمريکائيها قرارگاه هاى خود را تخليه ميکنند و بخاطر بر آمدن بار و بسترۀ خويش را جمع مينمايند پس زندانها را که بايد به حکومت کابل بسپارند، اين يک درامۀ خنده آور است که گويا حکومت کابل اين جسارت را نموده که از آمريکائيها مطالبۀ رها ساختن اسراء و سپردن زندانها را بکند!!
    بمن بگوئيد: اسراء طالب از زندانهاى پاکستان به حرف وتقاضاى چه کسى آزاد شده اند؟ و چرا اين کار امروز، پس از يازده سال صورت ميگيرد؟! آمريکائيها وقتى بخواهند کدام زندانى را بسيار و بطور بيرحمانه تعذيب کنند پس اورا به امنيت ملى کابل مى سپارند، قصه هاى دردآور زندان پنجشير حتما به شما معلوم خواهد بود، آمريکائيها در سالهاى نخستين خيلى اسراء را درين زندان نگهدارى ميکردند ، از سپردن زندانها به حکومت کابل کى و چرا طمع خير خواهد نمود؟
    سوال : همين حالا ميان شما و حکومت کابل حرف و مذاکرات و تماس ها موجود است ؟
    جواب: مذاکرات و تماسهاى قابل اعتناء موجود نيست و اين به آن سبب که ما به فيصلۀ نهائى قصر سفيد در مورد پيمان ستراتيژيک منتظر هستيم، اگر زمامداران آمريکائى ادارۀ دست نشاندۀ کابل را به اين واداشتند که سند باقى ماندن يک تعداد نيروهاى آمريکائى پس از ٢٠١٤ را هم امضاء نمايد، آنهم در حاليکه ا ز مصئونيت قضائى بر خوردار باشند پس نه مجالى براى مذاکرات با حکومت کابل باقى ميماند و نه با حاميان خارجى حکومت، درينصورت ما جز ادامۀ مقاومت بديل و ا نتخابات ديگرى نداريم وهر گونه مذاکرات را بيهوده ميدانيم، آمريکائيها بايد به اين بفهمند که کذاشتن تعداد محدود نظاميان پس از ٢٠١٤ هم از لحاظ نظامى يک تصميم احمقانه است و هم از لحاظ سياسى، نيروهاى نظامى ايرا که آنان تربيه ميکنند و معاش و وسائل ميدهند اينها نه امنيت اين نيروهاى باقيماندۀ آمريکائى را حفظ کرده ميتوانند ونه بقاء حکومت از هم پاشيدۀ مفسد کابل را تأمين نموده ميتوانند، هم اين نيروهاى امنيتى با مخالفين آنان خواهند پيوست و هم سلاحهائى بر ضد آنان بکار برده خواهد شد که ايشان به اين نيروها ميدهند.
    سوال : گفته ميشود ( از قول يک نشريۀ ترکى) ايران و آمريکا مصروف اند مانند عراق در افغانستان هم باهم معامله ميکنند، عکس العمل و موقف شما درينمورد چيست؟
    جواب: اين معامله ميان تهران و واشنگتن از آن تاريخ به اينسو شروع شده که آمريکائيها بر افغانستان حمله کردند، زمامداران ايرانى در اشغال کابل و بغداد همراهى و معاونت آمريکائيها را کردند، به گروههاى شيعه در افغانستان وعراق گفتند، منحيث نيروهاى زمينى آمريکائيها وتحت قومندۀ آنان بر ضد سنى هاى افغانى و عراقى بجنگند، اين همان چيزيست که زمامداران ايرانى خود و با خيلى بى شرمى به آن اعتراف نموده اند، خاتمى و رفسنجانى با کام باز و بار بار گفته اند که اگر کمک ايران نميبود پس امريکائيها کابل و بغداد را اينقدر زود و با اينقدر آسانى اشغال کرده نميتوانستند!!
    اينرا هم ميگفتند که ايران به چنين همکارى اى درهر جاى ديگر هم آماده است!! آمريکائيها در مقابل آن در حکومت هاى آمريکائى کابل و بغداد به گروههاى شيعه سهم دلخواه دادند، حکومت بغداد را بطور کامل به آنان سپردند و در نيروهاى امنيتى و ادارات ملکى حکومت کابل به پيمانۀ وسيع استخدام شان کردند، گروه مخالف مسلح نيرومند رژيم ايرانى (مجاهدين خلق ايران) را درليست سياه گرفتند، حقيقت اينست که زمامداران ايرانى بر سر افغانستان، آمادۀ هر معاملۀ شرم آور با آمريکائيها هستند، تهران با واشنگتن بر اين هم معامله اى نموده بود که آمريکا گروه مجاهدين خلق را درليست سياه خواهد گرفت و در مقابل آن ايران حزب اسلامى را درليست سياه خواهد گرفت، وحتى مرا دست بسته به آمريکائيها خواهند سپرد، ولى موفق نشدند و من در حالى از ايران خارج شدم و به وطن آمدم که ايرانيها تا چند روز مرا در تهران جستجو ميکردند و خانه ها را مى پاليدند ، ولى زمانيکه آمريکا خواست موقف خويش در مورد مجاهدين خلق را تغيير دهد ونامش را از لست سياه حذف نمايد زمامداران ايرانى سعى کردند چنان وانمود سازند که اگر آمريکا آن کار را بکند پس تهران موقف قبلى خويش در مورد حزب اسلامى را عوض خواهد کرد، به اين خاطر با حزب اسلامى تماس گرفتند و خواستند تا يک هيئت حزب به تهران برود، هيئت رفت، با مسئولين مربوط ملاقات کرد، آنان ميگفتند، که ميخواهيم باب جديد علائق خوب باز کنيم، بخاطر اعادۀ اعتماد گامهاى مؤثر برداريم، هيئت برايشان گفت: با بازگشائى اين باب موافقيم ، ولى اين مربوط به تصميم واقدامات شماست ، شما بطور يکجانبه و بدون موجب راه مخالفت با حزب اسلامى را بر گزيده ايد، خوب خواهد بود اشتباهات گذشته را جبران نمائيد، چند روز بعد معلوم گرديد که ايرانيها اين کار راتنها به اين غرض کرده بودند که آنجا در آمريکا بحث ها بر سر اين آغاز شده بود که گروه مجاهدين خلق ايران را از ليست سياه بکشند، ايرانيها ميخواستند به آمريکائيها نشان بدهند که اگر شما گروه مجاهدين خلق را از ليست سياه بکشيد ما در عکس العمل آن حزب اسلامى را از ليست سياه خواهيم کشيد، ولى زمانيکه آمريکائيها فيصلۀ خود را کردند و نام مجاهدين خلق را از ليست سياه حذف نمودند، ايرانيها از تمام معاهدات و قسم هاى انجام داډۀ خويش با هيئت ما به عقب بر گشتند، والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته :

  • salam
    salah ast ki hazarah ha khod ra vares iran midanad va jasosi mikonad shoma pish vejdabetan khejalat nistid beguhid rast goft in behtar ast. marg var irani namoslman

  • هوشنگ گو شینگ یا شینگ گو گو پر .از اخلاق و حرف هایت معلوم میشود که این برادران قندهاری کدام وقت خودت را سخت جای کرده و به دهن گرفتن بیضه و سوته هم عادت داری و در زیر لنگ خواب کردن و دهن گرفتن و رذالت وخباثت و مفعول بودن رااز پدر ومادر وخاندانت به ارث برده ای ورنه دنیا شاهد است واز رادیوی بی بی سی بعد از شهادت پیشوای عدالت خواهی و رهبر ازاده گان حضرت حجت السلام والمسلمین استاد مزاری نماینده طالبان اعلان کردن که زمانیکه استاد به طرف جنوب در طیاره هلیکوپتر در حرکت بود در اثر در گیری با طالبان در داخل هلیکوپتر به شهادت رسید ولی شما البته که از پدر مفعول و مادر مفعول استید دروغ و بیناموسی افتخار تان است دهن کثیف تانرا به هر گو و کثافت الوده ساختن عادت وافتخار تان است هر کثافت که میخوری نوش غار کلان بالا و پاینت و از مادر جنده وپدر مفعول ات باد.

    آنلاین : http://gfgfhghgjhghhhhhhhhhhhh...

  • در ضمن گو شینگ یا هوشنگ گو پر ربانی بیچاره اله دست مسعود زیر دست اش و اله دست کرزی بود و به خواب به دست اوردن چند دالر قربانی شد و مسعود به خواب بدست اودن قدرت یا به تعبیر خودش پادشاهی و از بین بردن رقیبان جنوب اش از کابل مجبور به فرار شد در حالیکه در غار های موش در کوه ها پنهان بود از شوق کشیدن نام خود در مطبوعات قربانی قدرت و نام شد بعد از بربادی وویرانی کابل بدست خودش و فرار روباه مانند اش از کابل همه ارزوی پادشاهی و نام ارمان بدل جوانمرگ شد

  • حجت السلام والمسلمین آقائی مرده گاو شناس
    اول از نام ات معلوم است که در مرده گوی لیسانس داری یعنی مسلک ات مرده گوی است چون در دنیا رایج است که انسان ها
    در رشته های جداگانه تحصیل میکند مثلی که میگویم تاریخ شناس وووو و تو هم یعنی آنقدر مرده گوی کردی که در این رشته لقب مرده گاو شناس را به تو حضرت بابا مزاری ات داده است تو باید در باره بیناموسی ات و و مرده گوی ات نظر بدهید
    تو را چی به سیاست کابل پرس? جای مرده گاو ها نیست همرای تو مرده گاو لازم نیست جر و بحث و یک بار نوشته هایت تگرار بخوان باز میدانی که طفل هم همه چیز را میداند نه تو بی عقل

  • آقائی تنویر یا علم تنویر
    شرم باد ننگ باد بر تو بی عقل و بی
    عفت آیا فگر میکنی مردم افغانستان هنوز هم همان مردم هستند
    که بابا های بی غیرت ات و وطن فروش ات که هر چیز میگفت مردم باور میکرد حالی فگر میکنی که این مفعول هویت گلبدین
    ات را کسی نه میداند که چی میکند و در کجا است بسیار بی شرم استی راستی مثلی رهبر ات آب چشم ات ریخته است بشنو و ببین

  • گو شینگ یا شینگ گو یا گوشینگ هوشینگ گو پر .از نام ات معلوم است که گو پر و پدر ات نا معلو م واز مادر مفعول استی تخصص من مرده گاو شناسی است مانند متخصص روانشناسی .دیوانه ها وعصبی ها و مرده گاوها مانند شما دیوانه و مرده گاو است ولی مرض خود را نمیفهمد وقبول ندارد و میگوید من مرده گاو نه دیوانه نه هوشیار هستم .چاره مانند گوشینگ مانند شما این است که به متخصص مرض شناسی مراجعه کنید تا برای تان دوا توصیه و ضرر کار مرده گاوی و دیوانگی که میکنی برایت فهمانده شود تا ا زین بیش گو پری گو خوری دیوانگی مرده گاوی نکنید و انسان شده در را انسانیت بروید شما به وقت ضرورت دارید تا مرض مرده گاوی و دیوانه گی تان را ترک کنید . داکتر مرض شما مرده گاو شناس

    آنلاین : http://gfgfgfgfg

  • زن بچای سقاوه بگایم

  • aqai hoshang wa bahman mazari bare mardom hazara qahraman ast wa memanad drost hamontore ke masood bare shoma qahraman ast pas agar agar masod dost dare ba mazari fosh na de yak zabrolmast ke megan khobe khoda dost dare bad degara bad nago pas mesle yak aqel raftar kon

    آنلاین : http://kamrat.com

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس