صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان از ديدگاه حقوق بين الملل يك وجب به آن طرف خط ديورند حق ندارد

افغانستان از ديدگاه حقوق بين الملل يك وجب به آن طرف خط ديورند حق ندارد

محمد جان قنبری | دانشجوی روابط بین الملل
يكشنبه 5 می 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در روابط بين الملل بازي گر اصلي دولت هاست. نماينده با صلاحيت هر دولت با دولت تابع بين الملل هر معاهده ويا توافق نامه را كه امضا كنند از ديدگاه حقوق بين الملل الزام آور و قابليت اجرايي دارد. معاهده عبارت از موافقت نامه هاي كه مابين دولت ها به صورت كتبي منعقد مي شود و تحت حاكميت حقوق بين الملل قرار دارد، بدون توجه به اينكه داراي چه نام و در چند سطر تنظيم شده است.

معاهده ديورند در سال 1893 ميلادي ميلادي بين امير عبدالرحمن پادشاه افغانستان و نماينده انگليس در كابل به امضا رسيده است. مير غلام محمد غبار در كتاب افغانستان در مسير تاريخ در صفحه/688 چنين آورده« امير عبدالرحمن در طي مذاكراتي كه با ديورند نمايند انگليس در افغانستان داشت. طبق معمول بدون راي گيري از مردم افغانستان و بدون مشوره با مامورين در بار خود بر اين معاهده امضا گذاشت». امير عبدالرحمن پادشاه افغانستان بود. او نماينده با صلاحيت افغانستان در سياست گذاري هاي داخلي و خارجي بود. او به عنوان نماينده مردم افغانستان صلاحيت اجرايي و بر قراري روابط بين ديگر كشور ها را داشت. امير عبدالرحمن در دوران پادشاهي خود بسيار مستبد بود. به آرا و افكار عمومي توجه نداشت. بشتر خود اش تصميم مي گرفت. آقاي غبار در كتاب افغانستان در مسير تاريخ صفحه 689 نوشته:« امير عبدالرحمن بعد از امضا معاهده ديورند در بار بزرگي تشكيل نمود. امير عبدالرحمن خان در اين در بار كه هيئت انگليس نيز حاضر بود نطق مفصلي ايراد كرد و در ضمن گفت: ساير ملل امور خود را منظم كردند. حالا افغانستان چهارده سال است كه من مصروف اصلاحاتم، هر ملتي در مقابل دشمنان خود دوستاني دارد، مگر افغانستان. امروز مانيز دوستان لايق و شريك در سود و زيان خود پيدا كرديم. لازيم ديديم كه حدود بين طرفين معين و اختلافات جزئي رفع گردد. براي مبدل نشدن اين دوستي به دشمني لازم بود كه حدود دولتين معيين گردد، پس بدون واسطه غير در خانه دوستانه حدود خود را معين نموديم. ديورند در اين عهد نامه به خط خود امضا كرده و به من داده است كه دولت انگليس هيچگاه از خط فاصل سرحد به اين سو تخطي نخواهد كرد، منهم وثيقه ي به او داده ام كه از جانب دولت عليه مستقله افغانستان تجاوز متصرفانه بعمل نخواهد آمد...».

فيض محمد كاتب در كتاب سراج التوارخ جلد 3 صفحه 946 گفته هاي ديورند نمايند انگليس در مجلس امير عبدالرحمن را چنين آورده است:« ديورند با ايستادن و چنين گفت: امير صاحب فرمودند كه در نفع و ضرر ما و شما شريكيم. اين حقيقت است كه در سود و زيان با هم شريكيم اكنون كه امر سرحد فصل شد اميد وارم كه روز به روز دوستي و دلگرمي زياد خواهد شد. ويسرا طبق تلگراف از اين فيصله اظهار خوشنودي نمودن. همچنين پارلمان انگليس از تحكيم اين دوستي افغان و انگليس اظهار بشاشت كرده است».

امير عبدالرحمن به عنوان پادشاه افغانستان، به عنوان كسي كه نماينده رسمي يك كشور مستقل بودد. در حضور عام مردم به صورت كتبي و شفايي ثابت مي كنند كه معاهده ديورند را به رضايت خود امضا كرده است. امير عبدالرحمن خان به عنوان پادشاه و شخص اول دولت افغانستان در امضا معاهده ديورند از ديدگاه حقوق بين الملل هيچ مانع ندارد. حقوق بين الملل: مجموعه قواعد و اصول الزام آوري مي باشد كه بر گونه هاي مختلفي روابط بين الملل حاكم است.


افتضاح تاریخی دیورند یا داغ ننگ خاک فروشی بر جبین امیرعبدالرحمان و میراث خوران قبیله سالار او!

شاه محمود سدوزایی، شاه شجاع سدوزایی، امیر دوست محمد بارکزایی، امیر محمد یعقوب خان محمد زایی، امیر عبدالرحمان محمد زایی، امیر حبیب الله محمد زایی، نادرشاه محمد زایی، ظاهرشاه محمد زایی وغیره که همۀ آنها با داشتن پساوند زی دردنبالۀ نام خود، با یکی از سلاله های زی سالارمرتبط میباشند، همه کسانی اند که درین کشور فرمان رانده ودر بدل فرمانروایی، قسمت های معینی از خاک این کشور را به اجانب واگذار کرده اند.
شنبه 4 می 2013, بوسيله‌ى توردیقل میمنگی

واژه های کلیدی

ملیت ها | پشتون/افغان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دست تان درد نکند این نویسنده ای گرامی
    واقعا حرف دلم را گفتی.

  • سلام به اقای حقوقدان ( جان قنبری ) ! برخلاف عنوان مقاله ، هیچ بحث حقوقی در باره این خط منحوث و تحمیلی نشده است، مه فکر میکردم که شاید نویسنده در این باره یک بحث کاملا علمی و حقوقی داشته باشه ولی چنین چیزی به نظر من نخورد... اصلا از طرف اعلیحضرت امیر عبدالرحمن خان خط دیوریند به حیث سرحد بین المللی نشناخته شده ، در اصل معاهده خط دیوریند برای صد سال انجام شده است ، که منحیث ساحه نفوذ دولت انگلیس نامیده شده است، و ساحه ی که حالی بنام ( پاتا ) یاد میشود ، و به چهار ایجنسی تقسیم شده است ، که مومند ایجنسی ، اورکزی ایجنسی ، خیبر ایجنسی ، کرم ایجنسی و وزیرستان ها است در آن هیچ حکومت دو طرف یعنی افغانستان و انگلیسی حق ندارد که فعالیت داشته باشه ... حالی بعضی برادر های ما که نه درباره این مسئله معلومات داره و نه مطالعه داره ، میخیزه از نگاه حقوق بین الملل ایرا تشریح میته و به مظالم و قساوت های حکومت پاکستان مشروعیت میته ... مشکل اساسی و جدی اینست که حالی پاکستان بالای خط دیوریند قناعت نداره ... دریای کنر میخوایه ، ساحه ی تا پل کامه میخوایه ، اب دریای کابل میخوایه ، در باره با روابط ما با هند نگران است، درباره با اسلحه ثقیله مثلا : تجهیز توپخانه ها و قوای هوایی جنگی افغانستان موافقه نداره، انکشاف کمی و کیفی قوای مسلح افغانستان را نمیخوایه ، تربیه قوای مسلح افغانستان باید پاکستان به عهده داشته باشه ... من از طرفداران دیوریند سوال دارم ایا این همه چیزها را باید کتیش قبول کنیم ؟؟؟؟

  • از اعلیحضرت شیاطین عبدوررامان غولشان گرفته تا کرزی بی غیرت خاک و ناموس خود را به هر کسی که پول بیشتر داد، فروختند و میفروشند.
    این پای لوچان از قانون چی میفهمند؟ قتل و خون قانون شان است.

  • این نویسنده بسیار ادم بی خبر است اگر احیا نا چنین معا هده با انگریزها به امضا رسیده باشد که نه شده باید انرا به جهانیان خودت به کفا لت بادارت تشان بدهید تا به این معضله پایان داده شود واگر شده باشد معاهده به انگریزها به امضا رسیده نه با دولت پاکستان انزمان اصلا دولت به نام پاکستان در صحنه سیا سی جهان موجود نه بود مردم افغانستان باید در شناخت وعدم شناخت این خط منحوس تصمیم بگیرند اقای نویسنده جیره خور دیگران هستید وخط دیورند را قانونی میدانید من به شما توصیه می کنم که بقا ما وشما در وحدت ماو شما است بیا ید باهم کنار بیایم و برای افغانستان وطن ابای خویش خدمت کنیم

  • معاهده ويا توافق نامه خط ديورند پس از قرارداد گندمک که در نزديکى جلال آباد ( اين شهر را جلال الدین محمد اکبر‎ ازمغولهاى بزرگ, نواده بابرکبير آباد کرد) امضا شده بود توسط اميرعبدالرحمان خان و هينرى مورتيمور ديورند در دوازدهم نوامبر1893 درکابل امضا شد.
    متن کامل انگليسى قرارداد, معاهده ويا توافق نامه خط ديورند:
    Durand Line Agreement
    November 12, 1893


    Agreement between Amir Abdur Rahman Khan, G. C. S. I., and Sir Henry
    Mortimer Durand, K. C. I. E., C. S. I.
    Whereas certain questions have arisen regarding the frontier of Afghanistan on the side
    of India, and whereas both His Highness the Amir and the Government of India are
    desirous of settling these questions by friendly understanding, and of fixing the limit of
    their respective spheres of influence, so that for the future there may be no difference of
    opinion on the subject between the allied Governments, it is hereby agreed as follows:
    1. The eastern and southern frontier of his Highness’s dominions, from Wakhan to
    the Persian border, shall follow the line shown in the map attached to this
    agreement.
    2. The Government of India will at no time exercise interference in the territories
    lying beyond this line on the side of Afghanistan, and His Highness the Amir will
    at no time exercise interference in the territories lying beyond this line on the side
    of India.
    3. The British Government thus agrees to His Highness the Amir retaining Asmar
    and the valley above it, as far as Chanak. His Highness agrees, on the other hand,
    that he will at no time exercise interference in Swat, Bajaur, or Chitral, including
    the Arnawai or Bashgal valley. The British Government also agrees to leave to
    His Highness the Birmal tract as shown in the detailed map already given to his
    Highness, who relinquishes his claim to the rest of the Waziri country and
    Dawar. His Highness also relinquishes his claim to Chageh.
    4. The frontier line will hereafter be laid down in detail and demarcated, wherever
    this may be practicable and desirable, by joint British and Afghan commissioners,
    whose object will be to arrive by mutual understanding at a boundary which shall
    adhere with the greatest possible exactness to the line shown in the map attached
    to this agreement, having due regard to the existing local rights of villages
    adjoining the frontier.
    5. With reference to the question of Chaman, the Amir withdraws his objection to
    the new British cantonment and concedes to the British Governmeni the rights
    purchased by him in the Sirkai Tilerai water. At this part of the frontier the line
    will be drawn as follows:
    From the crest of the Khwaja Amran range near the Psha Kotal, which remains
    in British territory, the line will run in such a direction as to leave Murgha
    Chaman and the Sharobo spring to Afghanistan, and to pass half-way between
    the New Chaman Fort and the Afghan outpost known locally as Lashkar Dand.
    The line will then pass half-way between the railway station and the hill known as
    the Mian Baldak, and, turning south-wards, will rejoin the Khwaja Amran range,
    leaving the Gwasha Post in British territory, and the road to Shorawak to the
    west and south of Gwasha in Afghanistan. The British Government will not
    exercise any interference within half a mile of the road.
    6. The above articles of’ agreement are regarded by the Government of India and
    His Highness the Amir of Afghanistan as a full and satisfactory settlement of all
    the principal differences of opinion which have arisen between them in regard to
    the frontier; and both the Government of India and His Highness the Amir
    undertake that any differences of detail, such as those which will have to be
    considered hereafter by the officers appointed to demarcate the boundary line,
    shall be settled in a friendly spirit, so as to remove for the future as far as possible
    all causes of doubt and misunderstanding between the two Governments.
    7. Being fully satisfied of His Highness’s goodwill to the British Government, and
    wishing to see Afghanistan independent and strong, the Government of India
    will raise no objection to the purchase and import by His Highness of munitions
    of war, and they will themselves grant him some help in this respect. Further, in
    order to mark their sense of the friendly spirit in which His Highness the Amir
    has entered into these negotiations, the Government of India undertake to
    increase by the sum of six lakhs of rupees a year the subsidy of twelve lakhs now
    granted to His Highness.
    H. M. Durand,
    Amir Abdur Rahman Khan.
    Kabul, November 12, 1893
    اميرعبدالرحمان خان
    آيا مى دانيد که واژه خان از کى به پشتونها ( افغانان ويا پټانان) داده شد?
    اين واژه ازچنگيز خان است واين لقب از واژه زبانهاى تورانى والتايى است.
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • میوند گرانمند,
    https://upload.wikimedia.org/w...
    ژان دارک (به فرانسوی: Jeanne d’Arc)‏ و گاه دوشیزهٔ اورلئان (تولد ۶ جنورى۱۴۱۲ ميلادى† ۳۰ می ۱۴۳۱ ، «قهرمان» ملی فرانسه و قدیسه‌ای در کلیسای کاتولیک بود. وى فقط نوزده ساله مرد. صورت فلکى اش سنبله که به آن ژاندارک هم گفته مى شود که باعث پيروزى سربازان فرانسه گذشت. اين سنبله درفش فرانسه را بدست گرفت و باحرکت خود جنگ صد ساله را پايان بخشيد. که آن سربازان از دوشيزه غيرت ياد گرفتند.
    حماسه دوشيزه ملالى ميوند کاپى ويا اقتباس (در حقیقت استعمال یک معنای پخته و کامل) ژان دارک است. کاندیدای اکادمیسین سیستانی چنين جعل وتقلب مى کند: ملالى دوشيزه ايکه با مشک آب در ميدان جنگ به مبارزين آب ميداد، نا گاه چشمش به پرچم دارافغانى افتاد که هدف گلوله دشمن قرار گرفت و پرچم از دستش بر زمين غلتید. دوشيزه ملالى مشک آب را بر زمين گذاشت و دويده پرچم افغانى را بلند کرد وآنرا به اهتزاز درآورد و اين لندى (سرود فولکلوريک) را با آواز بلند خواند:
    که په ميــــــونــد کې شهــيـد نه شوې
    خدايږو لاليه بې ننګۍ ته دې ســاتينه
    ( اگر درجنگ ميوند شهيد نشدى ، خدا ترا ، براى بى ننگى حفظ کند!)

    حماسه ميوند تقلب است يا واقعيت اين دخترک اگر بوده باشد خى سقو دخت بود. از بچه سقو “افغان” چه نفرت دار?
    کاپى کاپى اش ملالى جويا تبيلوى و ستاره درخشان درغربستان “لويه جرگه” شد.
    کاپى کاپى کاپى اش ملاله يوسفزى پختون خوايى شد.
    دراين چه راز نهفته است? که ملالى (ملاله) نامها سواستفاده پشتونها مى شوند
    واژه پشتنوالى پس از پته خزانه ساخته شد که سند نوشتارى ارزشهاى مردمان پشتون است گردآورى آن را عبدالرحمان پژواک کرد پر از غيرت وغيرتمندى ايست. البته که دوشيزه ملالى درميوند به پشتونها غيرت نبخشيد بلکه به مردمان غيرپشتون. زيرا پشتون در ذات غيرتمند است چون در لويه جرگه ضد شماره ٣٩ جنگ کرد.
    آيا مى دانيد که واژه جرگه از کجا آمده?
    اين واژه از چنگيز خان است از واژه زبانهاى تورانى والتايى است. درهمين گونه جرگه چنگيز لقب خان را گرفت.
    جرگه در تورانى والتايى(سيب) خيمه چرخگونه معنى مى دهد. مانند که افغان ناله فریاد و ناله , زارى , شیون و واویلا و شکايت , داد و نالشت معنى مى دهد.
    غيرتمند در پشتونوالى درج است? .پاکستان هم اسطوره ملاله يوسفزى را ساخت و آنهم گفتوشنو تلويزونى آن دخترک با فرستاده امريکا!
    با افغان ويا پشتون وحدت تحقق ناپذير است. چون افغان به خود حثيت ملى و حتى حثيت قومى نگرفته است. تغيرنام ستان افغان ضرورت تاريخى است. ويکى از پيش شرط هاى وحدت مردمان وشهروندان اين سرزمين مى باشد
    چرا?
    1- اقوام پشتون يا افغان بين خود وحدت ندارد! چه رسد با مردمان غيرپشتون. درهمين هنگام جنگ پشتونها دراين وآن سوى خط ديورند شروع شده است.
    2- پشتون يا افغان ازهرچيز نيم اش را قبول دارد! به گونه نمونه از مرزکشى!
    * سرحدکشى سال 1893 را که اميرپشتون عبدالرحمان خان قبول کرده بود اکنون نمى پذيرند, چون که قوم گمشده وگمنام درشرق و جنوب بدو بخش تجزيه شد
    * مرزکشى 950 کيلومترى غربى سال 1858 توسط همين انگليس که بخش کشور آريانا را (آريانا واژه يونانى ورومى ايران است) مردمان فارسى زبان ياخراسان وسيتان وبلوچستان) جدا کرد ازسوى دولت پشتون به رسميت شناخته ولى ازسوى ايران هنوز به رسميت شنا خته نشده . چون باداران پنجاه کشورهاى کرزى جان درپيشاپيش شان انگليس وبويژه امريکا وملل متحد که سازمان خود شان است اين مرز را مانند خط ديورند به عنوان مرز بين المللى پذيرفته اند.
    * مرزکشى 2096 کيلومترى شمالى (1206 کيلومتر تاجيک را ; 750 کيلومتر کشور تورکمنرا ; 140 کيلومتر اوزبيک را ) تقسيم کرد که نام نامى مردمان ايرانيان وتورانيان اش در بلخ و سمنگان و باميان دخت توران و رستم وکابل وزابل ازهزارهاسال درسنگن بشته ها درج اند. اين مرزکشى که درسالهاى 1865, 1876 , 1881 باعث جدايى مردمان غيرپشتون انجاميد ازسوى دولت پشتون به رسميت شناخته شد.
    درسال 1920 همين سرزمينهاى مرزهاى مانند بدخشان کوهستان که امروز پيوسته تاجکستان است ازطرف اتحاد شوروى گرفته شد. دولت پشثون درپيشاپش اش ميوند آغا نگفت که 1920 نام کشور تزارى روسيه تقسيم شد.
    ميوند آغا
    زمانيکه يک کشور تجزيه مى شود ويا نام اش تغير مى کندويا که دوکشور جدا شده اتحاد مى کنند قراردادهاى بين المللى مدار اعتبارخود را دارد. به گونه نمونه سلاح ها وهواپيماهاى شوروى سابق در آلمان شرق بدست آلمان غرب افتاد وهواپيماهاى انتونوف هنوز درآلمان پرواز. پس از سرنگونى شوروى روسيه پابند قراردادهاى خوداش مى باشد.
    پاکستان همانند افغانستان, تاجکستان تورکمنستان..... از تقسيم خاک هند و ايران وتوران است. اين کشورها کشورهاى اند ساختگى وبراى منافع کلونيستها زير عنوان تفرقه انداز وحکومت کن ساخته شده اند. باداران دولت پشتون با آهنگ بلند گفتند که خط ديورند ساختگى مرز بين المللى شناخته شده بين کشور ساختگى
    پاکستان وافغانستان مى باشد
    کرزى خو شادى بازى مى کند. اگر هدف ومنظوراش بازى دادن و تبليغات انتخاباتى و راى گيرى از مردم شريف پشتون نيست, پس اين چالباز موضوع سرحدات چه شمالى وچه غربى وچه شرقى و جنوبى را رسميت داده و در ارگان مورد اعتبار سازمان ملل متحد مطرح کند وآنها را نوشتارى بصورت رسمى ازطريق وزارت خارجه کشور نامنهاد وساختگى ودولت خانه پرى (کاغذى) در جريان گذارد اگر نه متل است که اين را بيان مى کند: "سک که عوعو کرد چک نمي زند".
    میوند جان
    “آدم بى خبر”
    لطف نموده وبه کسى انگشت بى خبرى دراز نکنيد چون که سه انگشت ديگر تان به سوى خود و جرت تان ان(شصت تان) آسمان را نشان مى گيرد.
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • ارمان محترم: من نه میخوا هم انچه خودت از کدام بوجی پر از تب قومیت بیرون اوردید وبه قوم پشتون تخت و تاز کردی مباحثه کنم از هر قومی که هسنید به همه اقوام افغانستان احترام دارم تربیه ام اجازه نه میدهد که مانند شما بیارمان به قوم دیگران توهین کنم اصل موضوع خط منحوس دیورند است نه خوب وبد اقوام یک بار به اطرافیت نگاه کنید وصادقانه اعتراف نماید که دراطرافیت چه مگذرد وان وقت به ادرس دیگران حواله بدهید من نه کفتم که رابعه بلخی خوب بود یا خراب یا جعل و تذویر من نام قهرمان بیبی مهرو را احترام کامل دارم وبه ان افتخار می کنم اما جای تاسف است یک تعداد از جاسوسان مانند خودت از کشورهای خارجی پول گرفته که مردم افغانستان را در برابر هم قرار دهند برایت اطمنان میدهم که افغانستان زنده می مانند و به پیش میرود به همین نام پر افتخار و دوست داشتنی و اگر خودت خوش نه دارید می توانید به جای دیگری بروید وخوب زندگی کنید
    زنده باد افغانستان سر بلند تا یک نفر افغان است زنده افغانستان است به امید اینکه ادم شوید

  • دوستان عزیز:
    چند توضیح ضروری در مورد این بحث:
    مقدمتاً باید خدمت شما عزیزان گفت که ساخت و بافت افغانستان بر اساس جعل و دروغ بنا شده است. اگر ما خواسته باشیم یک هویت افغانی برای تشکیل کشوری بنام افغانستان داشته باشیم، باید دروغ بگوئیم تا این هویت ریشه دار گردد. سئوال اصلی این است که ما چطور می توانیم چنین کاری را انجام دهیم؟ بیائید مساله خط دیورند را که حدود صد سال پیش امضاء شد بجایش بگذاریم و بالای مطلبی بحث کنیم که زیر نظر هر کدام ما صورت گرفت:
    سردار محمد داود خان طی یک سفر رسمی ماسکو رفت. صمد غوث که همرکاب او بود و از خود سردار صاحب بود در کتاب خویش می نویسد که حین سخنرانی بین او و برژنیف، رهبر شوروی وقت، سردار محمد داود بعنوان اعتراض دست به میز کوبید و از مداخلات شوروی در امور داخلی افغانستان اعتراض کرد و مجلس را ترک کرد ... بریژنیف که او را برای خدا حافظی در قصر کریملین بدرقه می کرد از سردار صاحب خواست که در دعوت شب شرکت کند ولی سردار صاحب آن را نپذیرفت و از آنجا راساً به فرودگاه ماسکو رفت و مستقیماً بکابل پرواز کرد. هواخواهان سردار صاحب و افغان های بی تمیز جاهل این اقدام سردار صاحب را یک اقدام افغانی او قلمداد کرده و از آن تحسین و تقدیر بعمل می آوردند تا اینکه امروز ایشان متوجه شدند که این یک اشتباه دیپلماتیک بود و این جهالت سردار صاحب نه تنها باعث تباهی خود و خانواده او شد بلکه افغانستان را تباه ساخت!
    حال جناب عبدالجلیل جمیلی که او نیز از همرکابان سردار صاحب بود و بحیث ترجمان بین سردار صاحب و رهبران شوروی کار می کرد گفته صمد غوث را رد کرده و می گوید که آنچه جناب صمد غوث در کتاب خود نوشت کاملاً دروغ و کذب است و سردار صاحب هیچوقت این کار را نکرد و بسیار مودبانه در جلسات سخنرانی کرد و با کمال ادب دیپلماتیک با رهبران شوروی خدا حافظی کرد و ماسکو را بسوی کابل ترک کرد! امروز هم صمد غوث، هم عبدالجلیل جمیلی و اکثریت همرکابان سردار محمد داود در آن سفر زنده و تیار هستند ولی هیچیک شان از اثر بی وجدانی افغانی شان لب به سخن نکشوده و یک واقعیت ثابت تاریخی را درست منعکس نمی دهند. آیا ثبوتی بالاتر از این یافت می شود که افغانستان و افغانیت چیزی جز خر سازی انسان و انسانیت نیست؟
    دوستان: در صورتیکه ما در مورد یک متن صریح و یک حادثه واضح با چنین اختلافات بین خود افغانان افاغنه مواجه باشیم، پس چطور می توانیم حرف یک افغان را در مورد یک حادثه تاریخی بپذیریم. خصوصیت یک افغان این است که هیچوقت در لفظ و تعهد خویش پابند نبوده و همیشه از طریق قران خوری و شرفباختگی می خواهد حرفهایش را بکرسی بنشاند. مثلاً نمونه بارز افغان و افغانیت سردار محمد نادر، چوکره انگلیس، بود. وی بالای قرآن تعهد نامه می نوشت ولی آن را نقض می کرد. برای "وحدت ملی" در افغانستان وی امیر حبیب الله خان کلکانی را بکابل دعوت کرد ولی با کمال نامردی او را گرفتار و اعدام کرد علیرغم آنکه سوگند شرف یاد نموده بود که به وی آسیبی نرساند و از او تقاضا داشت که بخاطر حفظ وحدت ملی و صلح از جنگ دست بردارد.
    می رسیم بالای مساله خط دیورند: جناب چمبر علی به نمایندگی از افغان های الاغ صفت ادعا دارد که معاهده دیورند برای صد سال امضاء و این صد سال در سال 1993 به پایان رسید و بعد از آن این معاهده اعتبار ندارد. جناب ارمان برای رد این دروغ گوئی چمبر علی متن موافقه را که به زبان انگلیسی طی هفت ماده نوشته و امضاء شده است به نشر سپرد. اگر چمبر علی براستی هم وجدان داشته باشد باید از دروغگوئی هایش خجالت بکشد و عذرخواهی کند ولی وی برای ثبوت افغانیتش هزار دروغ دیگر را حاضر است ارائه کند تا دروغ اولیش را برکرسی نشاند! آیا این کار ممکن است؟
    مشکل وحدت ملی در افغانستان چیست و کی ها علیه وحدت ملی در افغانستان کار می نمایند؟ امروز هیچ گروهی بجز افغان ها علیه وحدت ملی نیست. در حالیکه حق مسلم تاجیک هاست که با تاجیک های هم تبار شان در تاجیکستان بپیوندند ولی آن ها چنین کاری را نمی کنند. عین حرف در مورد از بیک ها، هزاره ها، ترکمن ها، بلوچ ها، عرب ها ... و غیره صدق می کند ولی برای این گروه ها وحدت ملی در داخل افغانستان اولویت ندارد. اولویت یک افغان در چیست؟ آن ها بهر قیمتی شده باید با پشتون های پاکستان ضم گردند و خط دیورند برای آن ها رسمیت ندارد. آن ها حاضر اند غلامی پاکستان را بپذیرند، نه استقلال افغانستان را که با خط دیورند تضمین گردیده است! در این مورد باید گفت که خط دیورند مرز بین المللی بین افغانستان و پاکستان است. افغانستان چطور می تواند که از یک طرف برای افغانستان مرز را قبول نکند و از طرف دیگر داد از وحدت ملی بزند؟ وحدت ملی بر اساس تعلقات قومی؟ شما در روی زمین هیچ کشوری را یافته نمی تواند که امروز وحدت ملی خویش را تابع تعلقات قومی بسازد. آلمان ها زیر زعامت هتلر و حزب فاشیست او چنین یک اقدامی کرد ولی در جنگ دومی جهانی چنان درسی گرفت که تا زنده اند این فاشیست ها چنین بدی را نباید تکرار کنند! اگر یک افغان براستی هم فرهنگ می داشت و تاریخ می داشت، آن ها ابداً چنین کاری را اصلاً در فکرش نمی پرورانید. حال از یک افغان جاهل آدم چه توقعی می تواند داشته باشد؟
    جای یک افغان باغ وحش کابل است و بس. بحث با یک افغان بالای موضوعات مدنی در گوش خر یاسین خواندن است. بیائید باین شیوه بحث برای همیش خاتمه داده و گلم افغان و افغانیت را در افغانستان و در منطقه جمع کنیم تا قربانیان این توطئه و رذالت مزه زندگی انسانی را بچشند!

  • ثبوت غیر قابل انکار دروغ یک افغان حیوان صفت: جناب میوند از روی جهالت مانند طوطی شعار می دهد: "تا یک افغان است، زنده افغانستان است!"
    این شعار از که بود و نتیجه آن چه شد؟
    سردار محمد داود به شرف و عزتش دست بالای قرآن سوگند خورده بود که نسبت به نظام خانوادگی خویش زیر زعامت سردار محمد ظاهر خان وفادار باشد و از آن دفاع کند. وی قسمت اعظم عمر خویش را در این راه وقف هم کرد تا اینکه احساسات غیر قابل کنترول حیوانیش غلبه کرد و یک شبه بالای شرف و عزتش پا گذاشت و علیه خود، شرف خود، عزت خود، خانواده خود، افغانستان و افغانیت خود پا گذاشت و در تبانی با روس مشرب ها دست به کودتا زد و ..... همچنان وی اعلام کرد: "تا یک افغان (داود خان) است، زنده افغانستان (یعنی افغانستان داود خانی) است!"
    بتاریخ هفتم ثور 1357 قهرمانان خلقی و پرچمی خاک این افغان و افغانستان را طوری در توبره باد کرد که اصلاً شناخت آن افغانستان امروز ممکن نیست چه رسد به اینکه از آن افغان و افغانستان بحیث هویت ملی یاد کرد. اگر جناب میوند براستی هم فرهنگ و تاریخ می داشت و آن را فرامی گرفت یا اقلاً وی ذره ای از شعور انسانی می داشت و یک ذره هم فکر می توانست او چنین شعاری را تکرار نمی کرد ولی وی باز هم افغان است و می خواهد افغانیت خویش را ثابت سازد. پس بحث ختم باید باشد.

  • مشکل یک افغان در چیست؟
    اینکه یک افغان می خواهد افغان باشد و افغان بزید، یک حق مسلم برای وی بحیث انسان در قالب زیست با همی در جهان معاصر است ولی مشکل از کجا شروع می شود؟ مشکل وقتی شکل زخم ناسور می گردد که یک افغان شروع به افغان سازی دیگران می کند!
    ای افغانان جاهل: از خر جهالت تان پائین شوید. همین که شما خود را افغان ساخته اید باید کافی باشد. چطور شده می توانید که شما یک انسان عادی را افغان سازید؟ شما به بهانه وحدت ملی و هویت دادن به افغانستان به کارهائی دست می زنید که چیزی جز ثبوت حماقت شما نیست. تا بکی؟
    در جهان و افغانستان کسی یافت نمی شود که طرفدار وحدت ملی نباشد ... خواستار استقلال و هویت نباشد .... خواستار زندگی پر افتخار نباشد ... ولی وحدت ملی، استقلال و هویت و افتخار از طریق اصول انسانی ممکن است، نه افغانی؟ شما با بکی می خواهید با عزت و شرف تان بازی کنید تا خود را یک افغان ثابت سازید؟

  • ادامه بحث:
    یک افغان با کمال شجاعت افغانی خویش لاف می زد: "قاضی زه ملامتولم اما زه نه ملامتیدم!" یعنی قاضی مرا ملامت می کرد ولی من خود را ملامت نمی کردم! امروز امریکا با تمام اعضای بلوک ناتو خط دیورند را بحیث مرز بین افغانستان و پاکستان تائید می کنند، اعضای ملل متحد خط دیورند را بحیث مرز رسمی بین افغانستان و پاکستان تائید می کند، سازمان کشورهای اسلامی خط دیورند را بین افغانستان و پاکستان تائید می کنند .... ولی خرزی افغان از کابل اعلام می کند که او این خط را برسمیت نمی شناسد و مشاور طالبی او بنام ملا ضعیف به شاغلی کرزی توصیه می کند که کرزی نباید این موضوع را به سازمان ملل متحد برای داوری پیش کند زیرا امروز افغانستان ضعیف است و جهان علیه افغانستان موقف می گیرد!
    بیائید زمانی را بحث کنیم که افغانستان در قویترین موقف و موضع قرار داشت و آن دوران هم دوران سردار محمد دااود "دیوانه" بود! وی به تحریک روس ها شروع به نواختن دهل "دا پختونستان زمونگ" از طریق رادیوی سرکاری کابل نمود ولی پاکستان توانست با کمال تر دستی و نیرنگ پوز این سردار خر صفت را بخاک بمالد. حین تجلیل از دومین سالگرد کودتای سردار دیوانه، فکر کنم در سال 1354، از اثر یک توطئه برق چمن حضوری که مراسم سالگرد کودتا در آنجا بر پا بود برای مدتی قطع شد و مسعود با چند تن از شرکایش در دره پنجشیر دست به یک خرابکاری ساده زد .... همین دو حادثه ناچیز سبب گشت که سردار صاحب، دو پا داشت و دو پای دیگر را قرض کرد، چارپا به پا بوسی ذوالفقار علی بوتو، صدر اعظم وقت پاکستان رفت و اختلافات بین افغانستان و پاکستان را با تائید این خط مرفوع ساخت!
    وقتیکه افغانستان در بهترین دوران خویش نتوانسته به خواسته هایش دست یابد، پس سئوال در اینجاست که افغانستان چه وقت خواهد توانست این کار را بکند و افغان ها بامید کدام روز نشسته اند؟ کرزی روی کدام دلیل موجه از کابل اعلام می دارد که وی خط دیورند را برسمیت نمی شناسد. از کرزی و افغان ها خواهش می گردد که بگوید چه وقت افغانستان خط دیورند را برسمیت نشناخته است؟ امروز هر افغانی که از خط دیورند می گذرند باید با ویزای پاکستانی از این خط عبور کند و اگر یک افغان پاکستانی وارد افغانستان می شود، در بندر توخم و سپین بولدک مامورین رسمی افغانستان ویزای سفارت افغانستان را ملاحظه و اجازه ورود آن ها را به افغانستان می دهند. پس این نشناختن خط دیورند چه معنی و مفهوم دارد؟

  • نیرنگ و تردستی یک افغان در حرف چیست؟
    جناب میوند با کمال ادب افغانی و نیرنگی می فرمایند: به همه اقوام افغانستان احترام دارم... من نام بی بی مهرو قهرمان را احترام کامل دارم و به آن افتخار می کنم ... این لب و لباب گفته های ایشان. بیائید در مورد همین تردستی و نیرنگ این شاغلی یا آغلی چند مطلب مختصر را بعرض برسانم. اگر شما جناب براستی هم به نام بی بی مهروی قهرمان احترام کامل دارید و به آن افتخار می کنید، ثبوت ارائه کنید که علیه اقدام فاروق وردک وقتی که نام مکتب بی بی مهرو را بنام عبدالقیوم وردک تغییر داد صدای اعتراض تان را بلند کردید؟ اگر شما به اقوام افغانستان احترام دارید، شما لطف نموده بفرمائید که چرا نام قسمت افشار نشین کابل را از افشار بنام کثیف خوشحال ختک تغییر دادند؟ خوشحال ختک را به افغانستان چه ربط است؟ خوشحال ختک یک افغان از نگاه قومی بود که وی نه نامی از افغانستان شنیده بود و نه هم از سکنه افغانستان بود؟ چرا نام آن محل باحترام ساکنین کابل بنام نامی مولانا جلال الدین بلخی رومی یاد نشد؟ رحمن مینه را به کابل و ساکنین کابل چه؟ اگر شما به ساکنین افغانستان احترام دارید چرا فارسی زبانان نتوانند در دانشگاه شان درس بخوانند و چرا آن ها مجبور ساخته شوند که در پوهنتون کابل درس بخوانند؟ اگر شما به اقوام افغانستان احترام دارید چرا نام سبزوار را به شیندند تغییر دادید؟ نام فارسی ان منطقه بنام سبزوار چه عیب داشت؟ وقتی وقایع تاریخی بشکل عینی ارائه گردد شما چرا آن را توهین به قوم پشتون قلمداد می کنید؟ مثلاً امروز کرزی نقش یک وطنفروش را ایفا می کند و طالبان به نمایندگی از قوم پشتون علیه او موضع گرفته و عملاً می جنگند. اگر من کرزی را نکوهش کنم شما مرا به ضدیت با قوم پشتون و جاسوسی این و آن کشور خارجی دشمن متهم می سازید ولی در برابر عملیات مسلحانه طالبان بارکزائی و سدوزائی و درانی مهر سکوت بر لب دارید! چرا؟
    اگر توانستید به همین چند سئوال مختصر جواب مدنی دادید، در آن صورت من در مورد افغان بودن تان شک و تردید خود را رفع می سازم. "داگز او دا میدان"!

  • سلام به جناب محترم باب ودیگر خواننده گان عزیز!
    نظریات شما درمورد افغان وافغانیت ومسألهء خط دیورند را خواندم ؛ خیلی دقیق ومستند وعلمی نوشته اید، واقعا این ها ( افاغنه یا پشاتین) معنی ومفهوم وحدت ملی را سرچپه درک کرده اند، این ها فکر میکنند که هرقدر دربرابر تصمیم های خائنانه و وطنفروشانهء حاکمان وطنفروش افغانستان ازطرف تاجیکان ازبیکها وهزاره ها سکوت اختیار گردد، به همان اندازه وحدت ملی تضمین میگردد ونام افغانستان هم افتخار آمیز میشود.
    هرقدر که به کارکردهای حاکمان اوغان کورکورانه صحه گذاشته شود، وحدت ملی تضمین میگردد، درحالیکه چنین افکار احمقانه خودش باعث ایجاد نفاق ودرگیریهای لفظی وفزیکی میان باشنده گان یک سرزمین میگردد و وحدت ملی صدمه می بیند.
    شما برای یک لحظه، موضعگیریهای منافقانه این نسل افغان یا پشاتین را دقیق مورد مطالعه قرار دهید که درکجای آن منطق وجود دارد؟
    امضا کنندهء قرار داد خط دیورند، امیر عبدالرحمن است که پشتونها اورا سمبول وحدت ملی این کشور معرفی میکنند ولی امضا وقرارداد خط وی را احترام نمیگذارند؟
    شاه امان الله را غازی ومحصل استقلال معرفی میکنند ولی ازبرسمیت شناختن وی مبنی برتائید خط مرزی میان افغانستان وهند بریتانوی حرفی بمیان نمی آورند؟
    نادر را با آنهمه رذالت وپستی که درحق مردم افغانستان وآزادیخواهان ومشروطه خواهان انجام داد، به افتخار از او یاد میکنند ولی ازمزدور بودنش به انگلیس ها خیلی آهسته رد میشوند.
    سردار داوود را با آن دیوانگی وتعهدشکنی اش، دربرابر خاندان خودش، مردقاطع وملی وافغانستاندوست معرفی میکنند ولی اینکه خواست با بوتو دربرابر حصول یک دهلیز ترانزیتی ازبندر کراچی به افغانستان ازمنازعهء خط دیورند بگذرد هیچ یادی نمیکنند، آیا با چنین منافقت ودو رویی میتوان به وحدت ملی دست یافت؟
    جناب سراج الحق ببرک زی درسایت دعوت می نویسد:
    برای هیچ پشتونی این جدایی مرزی قابل قبول نیست، پذیرش خط دیورند برای ما پشتونها ننگ تاریخی است، پشتونها امروز یا فردا باهم یکی شدنی استند چه کسی خوش می شود یا خفه بما مربوط نیست،
    اما هیچ نوع میکانیزم عملی برای رسیدن به این هدف ملی خود ارائه نمیکند، ایشان حتی به قیمت فرو بردن افغانستان به کام پاکستان هم حاضر به یکجایی با برادران پشتون خویش درآنطرف مرز استند؛ آیا با چنین افکار وعقاید میتوان با دیگر گروه های قومی در افغانستان به وحدت ملی دست یافت؟
    جوابش با خواننده هاست.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • بلی جناب پرویز بهمن:
    خط دیورند را هزاره ها و تاجیک های خائن امضاء کرده اند و خود پشتون ها هیچ دخالتی در این کار نداشتند. جناب سراج الحق ببرکزی بالکل راست می گوید.

  • بار دیگر سلام به جناب باب وخواننده گان عزیز!
    محترم باب اگر به زبان اوغانی آشنایی دارید من متن پشتوی نوشتهء جناب ببرکزی را خدمت شما نقل میکنم. ایشان چنین ارشاد میفرمایند:

    نن لراوبر پښتانه وایې : په موږ کې یو افغان وزیږوه،په شان دخوشحال خان ،احمد خان،میرویس خان یا امان وزیږه .
    که څوک پوهیږي یا نه پوهیږي ، لراوبر پښتانه یو کیږي .
    که څوک ویده یا ویښ دي . لراوبر پښتانه یو کیږ ي .
    که څوک غواړي او یا نه غواړي . لراوبر پښتانه یو کیږي .
    که څوک ژاړي که خاندي . لراوبر پښتانه یو کیږي .
    که څوک خپه کیږي یا خوشحالیږي . لراوبرپښتانه یو کیږي .
    که څوک کمزوره یا ځواکمن کیږي .لراوبر پښتانه یوکیږي .
    که څوک شکمن یا هوډمن کیږي . لراوبرپښتانه یوکیږي .
    که څوک دښمن یا ملګري کیږي . لراوبر پښتانه یو کیږي.
    که څوک بې لاري کیږي یا په لار کیږي . لراوبرپښتانه یو کیږي .
    که څوک په سیمه کې دپښتون ولس ځواک مني او که نه مني ، موږ یو کیږو،ګني ورکیږو
    که څوک دلوی افغان ولس پر تن دانګریز استعماري توري لیکې ته مشروعیت ورکوي یا په رسمیت پیژني یا نه پیژني، موږ یو کیږو . د نړي ټول پښتون ضد قوتونه دې په دې هم وپوهیږي که افغان ولس په خپل تاریخ کې لس ځله لویدلي دی ، نړۍ به ورته ګوري چې افغانان د یو واحد ملت په څیر د ټولو دسیسو په وړاندې دیولسم ځل لپاره یو ځلي بیا دیو خپلواک ملي دولت برخلیک ټاکلو او د لر اوبر افغان ولس دبیایووالي لپاره به را پاڅيږي . افغان ولس په خپل خونړي تاریخ کې که لس ځلي لویدلي دی ،د یولسم ځل به انشاالله بیا راپاڅي .
    یواځې د جګړو په بهیر کې ولسونه یو واحد ملت کیږې .افغان ولس په ګده سترې چارې دخپل پلارنې هیواد په ګټه ترسره کړي . پښتانه په خپل ملي تاریخ کې تل د پردیو یرغلګرو په وړاندې په ګډه راپاڅیدلې دي .
    با احترام
    پرویز بهمن

  • گرانه پرویز خانه:
    ستاسو له دی زحمت کشی نه یو نری مننه! بالکل په پوه شوم. دا ستاسو وظیفه ده چی دوی په پشتو پوه کی. اما زه هیح باور نلرم چه دوی د پوهی استعداد ولری.

  • قابل توجه دوستان:
    تبصره ای بر چرندیات و روهای کثیف یک افغان بنام ببرکزی:
    دروغ شاخ و دم ندارد و نمی تواند هم داشته باشد. این جناب به دنیا اعلام می دارد که افغان ها همیشه بحیث یک مشت واحد علیه دشمنان قیام نموده و وطن خود را حفظ نموده است. در اینجا یک فکاهی بسیار بزرگ است: در حالیکه افغان ها هیچوقت وطن نداشته پس آنها از چه دفاع نموده و از دفاع برای چه در برابر دشمنان قیام نموده اند. اگر ما قرار باشد مناطق پشتون نشین را وطن این بی وطن ها حساب کنیم، حتی امروز که امروز است این منطقه زیر سلطه پنجابی های پاکستانی قرار داشته و حتی از سنگ های پاکستان صدا آمد اما از این بی مسلک های شرفباخته حرکتی صورت نگرفت! پس نمی فهمم که این افغان ها چرا می خواهند نظر خویش را با دروغ ثابت سازند؟
    بیائید شهکاری ها و وطنفروشی های این خائنین را در افغانستان امروزی مورد بحث و شور قرار دهیم. امروز کرزی کیست و طالبان کیست بجز همان افغان های شرفباخته. امروز کرزی در کابل در زیر عکس احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان روز گذرانی دارد. وقتی امریکائی ها این بی وطن بی وجدان را وارد کابل ساخت، وی صرف یک تنبان پشاوری در کون و یک پتوی قندهاری در شانه داشت. بعد این خائنین تاجیک، هزاره و ازبک بودند که ار این بی هویت یهودی الاصل یک شخصیت جعلی ساخت!
    سردار محمد ظاهر خان هم گفته می شود یک افغان بود در حالیکه آنها از پدر پدر ملتانی هندی بوده و همینکه آن ها نام افغان را بالای خود گذاشتند از شرفباختگی و خود فروشی شان بود. وقتی نادر را انگلیس وارد کابل ساخت وی به اردو صحبت می کرد. وی نه فارسی و نه پشتو بلد بود. بالاخره از اثر توجه فارسی زبان ها وی و فامیل او فارسی را یاد گرفتند و خود را افغان جا زدند و نسل بالنسل چاکری انگلیس ها را بحیث آرزو و آما شان انجام دادند. بالاخره فکر می کنم که داود افغان بود که بالای شرف و وجدان خویش پا گذاشت و سردار محمد ظاهر را سرنگون ساخت ... این تره کی و امین خروتی افغان بودند سردار محمد داود را راهی جهنم ساختند. همچنان امروز عبدور های خرزی است که علیه تمامیت ارضی افغانستان بحیث آله در دست آی اس آی پاکستان علیه تمامیت ارضی و حاکمیت افغانستان به بهانه خرزی مسلحانه می جنگند.
    حال من خوب نمی دانم که افغان ها چه وقت و در کدام تاریخ و در کجا در راه دفاع از وطن و ماوای آبائی شان جنگیده اند؟

  • دوستان عزیز:
    مادر بچه بزاید فیض محمد کاتب هزاره یعنی افتخار مدنیت و شرافت بزاید! الاغ چوچه بزاید عبدالرحمن افغان یعنی ننگ بشریت و انسانیت و سمبول افتخار افغانیت بزاید!
    افغان ها تا هنوز هم فهمیده نمی توانند که هنر و انسانیت فیض محمد کاتب هزاره در نوشتن تاریخ افغان ها بدستور و سفارش یک امیر افغان و در قلب در بار افغان چه بود! وقتیکه افغان تا این اندازه جاهل باشد که هنر و شهکاری فیض محمد کاتب هزاره را نفهمد و جوهر کار او را کشف نتواند خود ثابت می سازد که افغان استعداد انسانیت را ندارد و هرگز هم انسان نمی شود.
    فیض محمد کاتب هزاره با هر نیرنگ و هنری که داشته خود را در دربار امیر حبیب الله افغان می رساند و از او هدایت می گیرد که تاریخ افغان را در رشته تحریر در آورد. این نابغه هزاره با نبوغ ذاتی که داشته نه تاریخ افغان و افغانستان را نوشته و نه هم به آن علاقمندی داشته است. وی سر این امیران چاکر صفت را بخوبی خاریده و ماساژ داده که اگر بتواند چیز چیزی از آن خارج سازد ولی او با کمال موفقیت این کار را انجام داد و دروغ و چرندیاتی را که ننگ تمدن و بشریت است از زبان خود امیر افغان در رشته تحریر در آورده و بشکل چندین کتاب ضخیم آن را تالیف کرده است!
    هنر و نبوغ فیض محمد کاتب هزاره در چیست؟
    وی با کمال هنر و زرنگی در پایان می نویسد که آنچه وی در این کتاب نوشته کلمه به کلمه، خط بخط ، پراگراف به گراف، صفحه به صفحه و فصل به فصل از اول تا آخر توسط امیر و مشاورانش قرائت و بالایش صحه گذاشته شده است و در حقیقت تمام نوشته از دهن و فکر و ذهن خود امیر است و فیض محمد کاتب هزاره هیچ تصرفی در آن نکرده است و صرف و صرف با کمال امانت داری افکار کچه و کثیف یک امیر افغان و کثافت کاری های زمامداران افغان را افشاء ساخته است!
    اگر شما کتاب سراج التواریخ فیض محمد کاتب هزاره را مرور کنید هیچ حیوانی با چنین وحشت و بربریت در برابر انسان و انسانیت در کل و در برابر مردم هزاره بصورت خاص برخورد نمی کند و هر کسیکه به چنین کارهائی دست زده نامش تا ابد از جمله سیاهترین مخلوق درج تاریخ انسانیت و مدنیت گردیده است! افتخار این کار به فیض محمد کاتب هزاره می رسد و باید آن را از صمیم قلب به او هواخواهان او تبریک گفت.

  • دوستان عزیز:
    اگر شما می خواهید نیت و کردار ضد کرامت انسانی یک افغان دوران سردار محمد داود و خاندان او را بخوانید و بدانید لطف نموده شهکار هنیری خالد حسینی زیر نام "the Kite Runner" را با دقت بخوانید و جناب خالد حسینی را تقدیر کنید! نا گفته نماند که هالیود فیلم این شهکار ادبی را تهیه و در دید جهان قرار داده است. تف بر وجدان یک افغان و افغانیت او!
    زندگی آخر سرآید، هزاره گی در کار نیست!

  • ميوند گرامى خان آدم خان
    به امید اینکه ادم شوید اين اميد شما به واقعيت نمى انجامد. حاکمان پشتون يا افغان راستى که از هر چيز نيم اش را قبول دارد! من بايد به گفته خود کمى روشنى به اندازم : : در رشته هاى زيرن اين حاکمان تصديق دارند و پيروز اند.
    جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , و نسل کشى از صفتهاى حاکمان پشتون اند.
    براى من آدميت بدون انسانيت و انسانيت بدون بشر دوستى امکان ناپذير مى باشد. حاکمان پشتون از زمان بدست گرفتن قدرت در سال 1747 و تغير نام کشور خورشيد به کشور هچم فغان از خون خواران درنده تر اند. من خرم ولى نه حاکمان افغانپشونپټان مانند شاه شجاعانتان 1 2, 3 4, ....و يا عبدالرحمان خانان تان:
    برگرديم به اصل گفتوشنو:
    خط ديورند يک انگيزه و بهانه تبلغاتى ايست. چون حاکمان پشتون که کليه دستگاه هاى حکومتى و دولتى را دراختيار دارند بى کفايتى خود را آشکار ا ثابت ساختند و اکنون توجه تمام مردم را از اصل حکومتدارى خوب , رفاه اجتماعى , پيشرفت اقتصادى - سياسى اجتماعى و فرهنگى برگذشت پناهنده گان کاريابى و و و... به سوى موضوعات حل شده بين المللى جلب کند. حاکمان پشتون زيرک وچالاک ا ند. حاکمان پشتون ديورند را فروختند. آيا اين چه طرز تفکر است
    ميوند نگاريد: یک تعداد از جاسوسان مانند خودت از کشورهای خارجی پول گرفته که مردم افغانستان را در برابر هم قرار دهند نگاه کنيد که حمله بهترين دفاع است.
    غيرپشتونهاچرا اينقدر بشردوست اند? کى حمله مى کند? آدم خان و يا بشردوست!!
    امروزسياست تعرضى پيروز است واما بزرگان غيرپشتون سياست دفاعى را دردستور روز خود قرارداده است. کدامين جاسوسان مانند خودت از کشورهای خارجی پول گرفته اند که مردم افغانستان را در برابر هم قرار دهند ميوند آدم خان?
    به اقوام پشتون کدام کشورهای خارجی پول پرداخته بودند که يک برادر, برادر ديگر را کشت وکورکرد, پسر عمو ( کاکا از چاچا هندى گرفته شده) پسر عمو ديگر را از قدرت کنار زد پسر پدر را کشت, شاگر استاد خود را وبلاخره خودتان در زمان گذشته و برادران قومى تان طالبان , غيرپشتونها را قتل عام کردند !!
    واين ها از کدام کشورهای خارجی پول گرفته اند ?
    اگر مرد ميدان ايد پس ملتها ومليتها ىجدا شده غيرپشتون و اقوام جدا شده پشتون را که توسط انگليس و روس درسالهاى 1856تا 1893 مرزکشى شدند چگونه پيوند مى دهيد- باصفتهاى حاکمان پشتون (دربالا شمارشد) چنين کار جنون است. وحدت مردمان ومليتها وملتهاى گوناگون درسر زمينهاى نامنهاد قلابى افغان ستان, پاکستان تاجيکستان .... تنها در وحدت سه حوزه فرهنگى هند و ايران وتوران باهزاران فرهنگ اش امکان پذير اند. وبس!!!!
    تغيرنام افغانستان ارمان است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس