صفحه نخست > دیدگاه > خیزش ضد استبدادی واصلاح طلبانۀ دانشجویان دانشگاه کابل یا نقطۀ عطفی درتاریخ (...)

خیزش ضد استبدادی واصلاح طلبانۀ دانشجویان دانشگاه کابل یا نقطۀ عطفی درتاریخ نهضت عدالتخواهی افغانستان

توردیقل میمنگی
يكشنبه 9 جون 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حرکت دادخواهانه وکاملاً مدنی دانشجویان رشتۀ علوم اجتماعی دانشگاه کابل که، اهداف اساسی آنرا ازبین بردن تبعیض وتعصب، اصلاح سیستم های آموزشی وریشه کن ساختن فساد در محیط دانشگاه تشکیل میداد، در واقعییت امروبدورازهرنوع تمایلات آرمانگرایانه واحساساتی، میتواند یک حرکت مدنی وصنفی سازمان یافتۀ دانشجویی، بابرخورداری ازآگاهی ودقت لازم، که اهداف آن مشخص وپروسۀ راه اندازی وادارۀ آن رهبری شده ومنسجم بود، ارزیابی گردد.

انصافاً این حرکت دانشجوی با چنین مختصاتی، اولین وموفق ترین حرکت دانشجویی در نوع خود در افغانستان است که، میتواند درتاریخ جنبش عدالتخواهی امروز وفردای کشور، الگو ومقدمۀ خوبی، درجهت شکل گیری چنین حرکت های دادخواهانه، با معیار های مدنی، ودورازگرایشات قومی ، قبیلوی، نژادی، مذهبی ویا هم حزبی بحساب آید.
بزرگترین موفقیت این حرکت همانا شکل گیری وتداوم موفقانۀ آن از ابتدا تا اخیر است که، با خواست های کاملاً منطقی ومنطبق با واقعییت های موجود در محیط دانشگاه کابل سازمان یافته بود.
این راهمه نیک میدانیم وباید است بدون چشم پوشی ازچگونگی حقایق موجود درجامعۀ افغانستان منجمله محیط های علمی وآموزشی آن، اعتراف نماییم که، واقعییت های تلخ: فرتوت وغیر کارآمد بودن نظام درسی، باعدم معیاری بودن تجربه ودانش عدۀ ازآموزگاران که اکثراً برمعیاررابطه ها وارد محیط کدری واستادی دانشگاه ها میشوند، تا معیارظابطه ها وقوانین، با موجودیت مرض ساری فساد وآلودگی های اخلاقی واجتماعی، یکجا با مرض مزمن تعصب وتبعیض برعلیه دارندگان هویتهای مختلف قومی، قبیلوی، نژادی، مذهبی وغیره که از گذشته های دوربه میراث مانده ، خود بخود محیط دانشگاه را به یک محیط ناسالم ومهیا برای تبارز انواع تضاد ها مبدل مینماید که، اعتراض برعلیه چنین وضعی کاملاً حق طلبانه وعدالتخوانه است که دانشجویان رشتۀ علوم اجتماعی بدان موفقانه عمل نمودند.
هرچندی که بنابرنفوذ سنتی افکاروعقاید تبارگرایانۀ قبیلوی، درمحیط دانشگاه ودیگر مؤسسات دولتی، این حرکت فرخندۀ مدنی، قبل از آنکه بار ومحتوای ارزشی آن مورد توجه قرار گیرد، با توهمات واتهامات از پیش تعین شدۀ معمول در چنین مواردی، با تیر وکمان مذهب، نژاد، قوم، قبیله وامثالهم مورد تهاجم واقع شد، واین از قبل پیش بینی شده بود.

ولی آنچه که ارزشمند وقابل توجه میباشد این است که:
اولاً این حرکت بر خلاف تصوراتی که مخالفین آن اشاعه دادند، فاقد جنبه های قومی، نژادی، مذهبی وسیاسی بود، وبا وجود اکثریت بودن دانشجویان هزاره در زمرۀ اشتراک کنندگان آن ، این اجتماع ترکیبی بود ازنمایندگان اکثریت اقوام وملیت های ساکن کشور!
ثانیاً هم پشتیبانی های داخلی وخارجی که از آن صورت گرفت، هیچ بار قومی، قبیلوی ویا مذهبی را باخود نداشت وکاملاً بر پایۀ پشتیبانی از یک حرکت دادخواهانۀ صنفی ومدنی استوار بود.
ثالثاً هم اینکه دریک همچون حرکتی آنچه که مهم است اصل ونسب اشتراک کنندگان نه بلکه خواست وشعار ایشان است که باید است مورد توجه قرار گیرد.
انقطاب های قومی، قبیلوی ویامذهبی حرکت های داد خواهانه در یک کشور چندین ملیتی ومملو ازنابرابری های متنوعی همچون افغانستان، بزرگترین آفتی است که، پایه واساس همبستگی های صنفی مظلومین را متضرر ودر نتیجه آب را به آسیاب ستمگاران سرازیر میسازد.

در نفس مبارزات داد خواهانه آنچه که ارزشمند است، خواست مظلومین وستمدیدگان است، نه چیز دیگر! وانسان آگاه با داشتن رسالت وتعهد مبارزه بر علیه بیداد گری هم باید است متوجه باشد که از حق داد خواست یک فرد ویا گروه مظلوم دفاع میکند، نه ازقوم، قبیله، نژاد ویا مذهب آن .
این بدان معناست که در پیشگاه اهل مبارزه با بیعدالتی وستمگری آنچه که ارزش دارد انسان وخواست انسانی مظلومین است نه چیز دیگری، که اگر چنین نباشد فرق بین یک ستمگر ومدعی مبارزه با ستمگری بکلی ازبین میرود، ومدعی کاذب عدالتخواهی خود به آلۀ تزویرستمگاران مبدل خواهد شد.
اینکه عده ای از اهل غرض وآلوده به جراثیم تبعیض، تعصب وبرتری جویی میخواهند حرکت دانشجویان رشتۀ علوم اجتماعی دانشگاه کابل را، تعریف وارونۀ قومی ویا مذهبی داده ، وآنرا یک حرکت مختص هزاره ها ویا هم شیعه ها تعریف نمایند، خائینانه ترین نوع توطئه ودسیسه است که ، جنبش دادخواهی وتحول پسندی سرتاسری کشوررا که، ضرورتاً باید است، بدورازهرنوع انحرافاتی به قوام وهمبستگی خویش نایل آید، مورد تهاجم های پلان شدۀ خود قرارداده، وزمینه را برای تداوم مناسبات ننگین قبیله سالاری در کشور که حاکمان وقت بشدت بدان چسبیده اند فراهم تر میسازد.

جنبش دانشجویی اخیر بذات خود یک حرکت پیروز مند وبر خوردار از نماد های منطقی وعدالتخواهانۀ عمیقی بود، واینکه نمایندگان دولت چه گفتند! چه وعده دادند! وباز بدان عمل کردند ویانکردند موضع چندان با ارزشی نیست.
موضع مهم این است که:
1- یک جنبش دادخواهانۀ مدنی با این محتوا ومضمون برای اولین باردرافغانستان شکل گرفت، وبه نتایج نسبی خودنایل آمد.
2- تأیید وپشتیبانی اقشار وسیعی از روشن نگران جامعۀ مارا، از داخل وخارج افغانستان بدون در نظر داشت قوم، قبیله، مذهب ویا منافع حزب خاصی بخود جلب نمود.
3- دولت کنونی را با وجود داشتن تمایلات عقب گرایانۀ قبیلوی وضدیت با حرکت های دموکراتیک مدنی، مجبور به مذاکره وظاهراً وادار به قبول خواسته های معترضین نمود.
4- با انکاردولت از اجرایی شدن تعهداتش، یکبار دیگر چهره های حقیقی ومزورانۀ گردانندگان اصلی دولت را افشا ودر معرض نمایش قرارداد، تا در آینده گردانندگان جنبش های حق طلبی متوجه آن باشند.
با تمامی این گفته ها آنچه که نباید است فراموش نمود این است که
اولتراز همه از نیرنگ های پشت پردۀ گرگان باران دیدۀ میدان جنایت وبیعدالتی در افغانستان نباید است غافل بود، که اکثراًگردانندگان این گونه حرکت هارا با غرق ساختن درلذات پیروزی های آنی وعملی ناشده، از پروسۀ عمل دور ودچار اختلافات درونی میسازند.

ثانیاً هم اینگونه حرکت هارا میکوشند که از طریق پروپاگند وسبوتاژ، به حرکت های فرقه ای ومذهبی منسوب ساخته واز جاذبه های ملی ومردمی آن بکاهند.

امید برآن است که تجربه های مثبت وآموزندۀ این خیزش دانشجویی رهنمودی شود ، برای جنبش دانجشویی وعدالتخواهی امروز وفردای مردم افغانستان.
به امید شکل گیری حرکت های نیرومندوپا برجای حق طلبی درسرتاسرافغانستان بدور از هرنوع انحراف وتمایلات انحصار گرانه وتفوق طلبانه قومی وفرقه ای!!

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من بحیث یک وابسته دانشگاه کابل این جنبش دانشجویی را برای همه وابستگان دانش وفرهنگ وعدالت ودادخواهی صمیمانه شادباش وتبریک میگویم وبرای ادامه چنین جنبش های دادخواهانه دقیقه شماری مینمایم. همه شان موفق وسربلندباشند

  • اکثریت یعنی قدرتی که باید حکومت کند. اکثریت یعنی کسانی که حکومت، فرهنگ، سیاست، قدرت، زبان و کشور مال آنهاست و اقلیت ها، یعنی انسان هایی که نه قدرت دارند و نه حکومت و فرهنگ و سیاست، و نه کشور و زبان و قدرت از آنها بوده میتواند. اقلیت هایند که مشکل زبانی خلق کرد ه اند، اقلیت هایند که مشکل قومی ایجاد کرد ه اند و باید اکثریت با هر امکان، از کاربرد قدرت برای قتل عام تا کوچ اجباری و پالیسی زمین های سوخته برای ایجاد توازن قومی در زمین اقلیت ها، از شر اقلیت های شرور و متعصب و قوم گرا بی غم شود.
    اتنو سنتریزم قدرت را فاسد میسازد و چشم پوشی از قدرت فاسد یا تعصب زبانی، باعث بی اعتمادی سیاسی میان اقوام میشود، قدرت فاسد در حکومت و انتوسنتر یزم فاسد کننده در سیاست، تنها به سود توجیه کردن استبداد تمام میشود، و زمامداران مستبد از این معادله در تاریخ سیاسی ما نفع بزرگ بردند.

  • اگر ریس دانشگاه علوم اجتماعی و چوکرش فیصل امین آدم نما میخواهند شخصیت خود را از این راه ترمیم کنند، پس بی غیرتترین و بی شخصیت ترین انسان نه، بلکه حیوانات هستند. چرا دانشجویان دیگر به خاطر این وحشیها، از درس و زندگی میمانند؟ چرا این استادان یا پوهنهنهنهنها دعوت دانشجویانی را که اعتصاب غذایی کرده بودند، را نمی پذیرند و در مناظره تلویزیونی شرکت نمیکنند؟ از این طریق هم مردم میفهمند گپ در کجاست و هم اینها شاید شخصیت خود را بشناسند.
    اما نه بهتر آنست تا گدودی ایجاد شود و لچری باشد و از این طریق حکومت و دولت فاسد اینها را قهرمان بخواند و شخصیت جدیدی برایشان بدهد. ای پای لوچان بی منطق این هم شد منطق؟ جالب اینجاست که بیشتر تظاهر کنندگانی که بخاطر این استادان دست به بستن دروازه دانشگاه زد ه اند، از بخش شرعیات دانشگاه کابل میباشند. در بخش شرعیات طلبان حکم فرما هستند که هر لحظه امکان انفجارشان میباشد. یا واسکت یا فیصل!

  • اګر برفکوچ همچو شطحیات ها را ګاه و بیګاه از خود بیرون میدهد میګویم فرق نمیکند جوان است و خونګرم، سردی و ګرمی روزګار را ندیده و تا سر عقل بیاید حوصله مینمایم مګر تو که به اصطلاح یک پایت در لب ګور رسیده و یک عمر طولانی در دستګاه های دولتی و نظامی کشور وظیفه اجرا نموده ای و با هر ګروه و هر قوم و قبیله داد ومعامله ها داشته ای چګونه وجدانت را زیر پا نموده و حاضر به این همه خود فروشی میشویی. فعلا به همه و به زمین وزمان روشن ګردیده که که این نمایش و تمثیل اعتصاب کاملا فرمایشی و دستوری بود که توسط فروخته شده ګان مربوط به یک قوم به نمایش ګذاشته شد و انګیزه های آن کاملا مذهبی و فقط توسط پیروان همان مذهب به معرض نمایش قرار داده شد. محرکین خارجی آن تا توانستند آنرا در میدیا های داخلی و خارجی پف و باد کردند و آنرا منحیث یک حرکت مدنی و دانشجویی درذهنیت ها تزریق کردند. اما فعلا همه میدانیم که این حرکت به دستور و امر و با انګیزه های مذهبی تمثیل و به نمایش ګذاشته شد. تجارب سی ساله جنګ و تجاوز و مداخله، اکثریت مردم ما را بیدار ساخته و نوشته های حقه الزحمه یی که به دستورات و اوامر به رشته تحریر در میایند نمیتوانند ذهنیت ها را برای همیشه خراب و وحدت قوام یافته بین اقوام افغانستان را خدشه دار سازند. اما افسوسم به حال خودت میاید که با وجود سوګند یاد کردن های مکرر به منظور خدمت به این وطن، حاضر به این همه حقارت و ذلت میشویی. وجدانت را حاکم قرار داده و در همچو موارد قضاوت کن.
    با نفرت های فراوان
    لمر سرخرود

  • جالب است که آقای لمر هم نشخوار میکند. چرا این اساتید مثل آدم نمی توانند به مظاهره تلویزیونی بیایند و در انجا نام وطن فروشان و جاسوسان را برملا کنند؟ و میروند و آشوب برپا میکنند؟ چون خودشان میدانند که هیچ مدرک و دلیلی ندارند. به این خاطر لچری بهترین راه برای ترمیم شخصیتک شان است. لچر

  • شاغلی کابل پرس? افرین به حوصله مندی تان ، که نظریات مخالف را هم محترمانه گوش میکنین ... ازین که نظر اینجانب را دیلیت کردین صد فیصد معلوم شد که چقه احترام به ازادی بیان دارین....

  • شاغلی غوول علی، حتما باز هم مانند همیشه (نام های دیگر) سخنان زشت و دور از عفت قلم نوشتی که کابل پرس? را وادار به دیلیت کردن پیام خود کردی! پیام یکی از غولهای دیگر بنام لمر سرخرود را کابل پرس دیلیت نکرده است.

  • اقای دیابلو ! اگر عفت قلم در اینجا مطرح باشه ، اکثریت مقالاتیکه در کابل پریس نشر میشه، دور از عفت قلم است ... من اینجا هیچ مقاله ی را نخواندیم که به پشتونها دو نزده باشه ، کاشکی تبصره های دور از عفت ازینجا گم میشد، اینجا تنها تبصره های پشتونها دیلیت میشه ، آن هم به دلایل تعصب قومی ... من هیچوخت گپی را نزدیم و نخواهم زد که بر ضد وحدت ملی و منافع ملی باشه ، یا خدا نخواسته توهین به یک هموطنم باشه ... ولی اینم مناسب نیست که از یک حرف رک و راست بترسیم و خطر تعبیرش کنیم بگذارید خواننده ها قضاوت بکنه .

  • چمبرعلی نام و امثال ا و بد ا نند ، پشتون ها و حکومت پشتونی ، ا گرظا لم نمیبود ن ، متعصب نمیبود ن ، تبعیض به صاحبان خانه روا نه میداشتند، ا نتحا ری
    و ا نسا ن کشی نمیکرد ند ، خود خواهی بیمعنی و تکببری نمیکرد ند ، مال مردم را غصب نمیکردند به زمین و مالچرمردمان بومی تجاوزنمیکردند جاهل نمیبود ند
    به تحریک و کمک آی ا س آ ی ، و آ خوند های ایرانی ، سبب بی ا منیت ساختن مملکت و سد راه بازسازی و ترقی و اتحاد مردمی افغانستان نمیشد ند
    مثل آدم میبودند انسان میبود ند و مسلمان قرآنی میبود ند ، کسی پشتون هارا د و نه میزد و د شنا م نمید ا د مثل با د یگرخلق افغانستان گذ ا ره میکرد .

  • اين مضمون هم مثل مضامين ديكر فقط يك تفكر و تبليغ را دانبال ميكند٠ همه نشسته اند و نوحه سر داده اند به امرى كه خوشبختانه به زودى نقاب از جهره هاى جواسيس بر داشته شد٠ ديكر أن زمان ها كزشت كه جواسيس تحت نام قيام هاى ازاديخواهانه و جنبش ها به باداران خود خدمت نمايند٠

  • جناب محترم کا کا جعفر یا همان نجیب الله پوپل ویا بایانی صاحب شرمندهء که دیگر درکابل پرس برایش آبرو نمانده است ویاهرکی که استی احترامات قلبی ام را بپذیرید!
    دوست عزیز!
    نمیدانم که زمان نوشتن پیامهایت عقل ات نیز برسرت می باشد ویا اینکه به اصطلاح مردم کابل، ناخود آگاه و چوت انداز هرچه که درکلهء گنده ات میگذرد آنرا برشتهء تحریر میاوری.
    خودت کی ها را متهم به نوکری وغلامی میکنی؟ چرا خاندانهای حاکم اوغان را متهم به نوکری ونوکر منشی نمی نمایی که درنوکری تولد میشوند درنوکری زنده گی میکنند ودرنوکری وغلامی پدرود حیات میگویند، نوکران که هربار درتاریخ خونبار این سرزمین، با حیله ونیرنگ انگلیس وروس ویهود ونصارا از دوصد سال به اینطرف این وطن بیچارهء غیر اوغانها را به اصطلاح خودشان (غوبل) کرده اند، گاه آنرا درمعامله با روس میگذارند وگاهی هم با انگلیس وحالا به امریکا وپاکستان وایران وهرزمانی که بالای قیمت وتقسیم پول باهم جور نیامدند باهم درجنگ وستیز می افتند ویکی بنام درانی ودیگری بنام غلجایی دمار از روزگار مردم بیچارهء این سرزمین بر آورده اند. چرا اینها نوکران وغلامان مزد بگیر شرق وغرب نباشند ؟
    یک نمونهء کوچک از بی حیایی وجعل تاریخ حاکمان اوغان را به شما اینجا بصورت خلاصه یاد آوری میکنم:
    سردار محمد ایوب خان اوغان را درتاریخ قبلا درمکاتب رسمی بنام فاتح میوند بما معرفی کرده بودند ولی یکوقت که چشمان ما باز شد وتاریخ های دیگران را خواندیم، دریافتیم که این فاتح بزرگ، تا آخر عمرش درهند بریطانوی، درجیره خوری انگلیس مرده است وهیچ چیزی برای افتخار ومباهات نداشته بلکه همهء آنچه که درتاریخ رسمی آمده است همه جعل ودروغ بوده است. یک مجاهد فاتح، خودش را بدشمن تسلیم میکنند وتا آخر در دامان دشمن جان میدهد. آیا این مرد نماد شجاعت ومجاهدت و طندوستی است؟
    تورا بخداوند قسم میدهم که زمانیکه سخن از بادار ونوکر بزبان می آوری آیا خجالت نمی کشی؟ چه کسی درتاریخ بیشتر از اوغان به خارجی ها مزدور تر ونوکر تر بوده است؟
    چه کسی نسبت به اوغان به خارجی ها مخلص تر بوده وحتی دختران جوان شان را بخاطر کسب رضایت باداران خارجی زیر پای خارجی ها انداخته واز آنها نسل گیری کرده است؟
    من قبلا دریک ستون دیگر ازناموس داری یک " افغان" باغیرت ازخودت پرسیدم تا اگر راجع به وی نظرت را ابراز فرمایی ولی جناب عالی تاهمین دم خود را به کوچهء حسن چپ زده ایی ، ومانند چریک های مجاهدین شمالی، فقط یگان راکت ات را به میدان هوایی بگرام پرتاب میکنی وباز غایب میشوی.
    بیا برادر عزیز ازمنطق خود دفاع کن که اوغان یعنی "پشتون شجاع "درکجای تاریخ، غلام نبوده است؛ درکجا ناموس این وطن را دو دسته به باداران خود تحفه نداده است؟ ازشاه شجاع وامیر دوست محمد فاتح میوند و عبدالرحمن وخاندان طلایی گرفته تا رفیق تره کی وامین وملاعمر وگلبدین، این حاکمان درانی وغلجایی درخدمت کیها قرار داشتند؟
    آیا هنوز هم فکر کرده اید که با برچسپ زدن نوکری بدیگر قومیت ها میتوانید تاریخ را مسخ کنید و درعصر انقلاب تکنالوژی معلوماتی قادر خواهید بود که چهره های نوکر منشانهء اوغانها را درتاریخ سفید کنید؟
    فکر نکنم که بعدازین نسل آگاه ونوین امروز به شما این مجال وفرصت را بدهند.
    احترام لر

  • جناب بهمن:
    من هر گز نگفته ام و نخواهم گفت که پشتون ها جاسوس ، خائن ؛ وطن فروش وبی ناموس ندارند ، همچون تمامی انسانها باالطبیعه انسان هستند دروغ دارند خاین دارند و هزاران بدبختی و شرارت دیگر. حالا اگر شما یک جانبه بیایید و همه پشتون ها را بیک چوب برانید نشان دهنده خریت و حماقت خودتان است. همچون سیاه پوستان احمق که همه ای سفید پوستان را یکسره دشمن میدانستند ولی روزی رسید که همین سفید پوستان در افریقای جنوبی مدافع درجه یک سیاه پوستان بودند و امروز در امریکا همین سفید پوستان به اوباما رای دادند. ولی یقین داشته باش که اگر یک فیصدی کمی از همین جوانها بخاطر مسایل خاص دانشگاه کابل مشکل داشتند ولی یک تعداد زیادی از این فرصت برای ایجاد تفرقه و شکاف میان اقوام این سرزمین به تلاش شدند. و اگر تو فکر میکنی که من نمی دانم در سرزمینم چه میگذرد انسان کودن و احمق هستی فقط خودت را فریب میدهی و فکر میکنی که نویسنده هستی ولی به یقین بدان که بنده این جواسیس را خوب میشناسم که چگونه دم دروازه های سپاه و شیخ های مشهدی و قمی جان میدهند. این تو هستی که چشمانت را تعصب کور کرده و مغزت را پوچ. همچون مجنون احمق سگ کوچه ای لیلی را میبوسی بدون انکه بدانی سگ است. این جنون است و دیوانگی من از اول گفتم خودت مرض داری مریض هستی دلم بحالت میسوزد.

  • خواننده های عزیز لطفا به این لاطائلات مدافع پرو پاقرص اندیشهء اوغانیت بنام کا کا جعفر توجه کنند:
    جناب بهمن:
    من هر گز نگفته ام و نخواهم گفت که پشتون ها جاسوس ، خائن ؛ وطن فروش وبی ناموس ندارند ، همچون تمامی انسانها باالطبیعه انسان هستند دروغ دارند خاین دارند و هزاران بدبختی و شرارت دیگر. حالا اگر شما یک جانبه بیایید و همه پشتون ها را بیک چوب برانید نشان دهنده خریت و حماقت خودتان است.

    اولا خدمت این دوست عزیز باید عرض کنم که خدا را شکر که حد اقل بعداز این همه جر وبحث به این درجه از عقلانیت رسیده اید که اعتراف نمائید که پشتونها نیز جاسوس وخاین و وطنفروش وناموس فروش دارند. بناء هدف من نیز درمقالاتم همان جواسیس و وطنفروشان وناموس فروشان پشتون است نه همهء پشتونها. شما ازبس که احساسات وهیجانات جنون آمیز بر اعصاب تان غلبه نموده اصلا محتوای پیامهای مرا درست نمیخوانید وناخوانده امضا میکنید.
    من هیچگاه تر وخشک پشتونها را مانند شما با یک چماق نرانده ام، این شما استید که به بهانهء اینکه تعدادی از هزاره ها از روی مجبوریت درخانه های آیت الله های ایرانی مصروف کار ونوکری هستند؛ پس از دید جنابعالی، همهء هزاره ها از جمله همین دانشجویان معترض قابل توبیخ اند وهیچگونه حق ابراز نظر را درزنده گی شان ندارند، این جناب عالی شما استید که آن بیچاره ها را بخاطر تعلق قومی شان با نوکرهای خانه های روحانیون ایرانی به باد ناسزا گویی گرفته اید، کاری را که خود میکنید ولی اتهام آن را بمن وارد کرده اید. به مصداق شعر حضرت حافظ:
    چه دلاور است دزدی که به کف چراغ دارد
    اینکه یکبار زیر نام رئیس سابق موزیم کابل به هرچه تاجیک وازبیک وهزاره است دشنام ناموسی میفرمائید ولی بعدا زیر نام دیگر دوباره، مسیر بحث را منحرف می سازید، نماینده گی از بی ثباتی، منافقت ، بداخلاقی، بی فرهنگی، دو رویی وبی وجدانی شما وهم فکران تان میکند. اگر شما واقعا به این داعیهء وحدت طلبی موهوم اوغانی تان با ملیت های دیگر باور قلبی دارید چرا زیر یک نام مشخص حاضر به ادامهء یک گفتمان سالم ومنطقی با مخالفان تان نیستید؟
    من اگر تروخشک پشتونها را رانده باشم می توانید بدون توسل به اینقدر دشنام وناسزا گویی یک جمله ویا عبارت را از مقالات وپیامهای من نقل کنید و به استناد همان عبارات مرا محکوم کنید و ازمن بپرسید که من چرا تر وخشک پشتون را با یک چوب رانده ام.ادعای بی سند وبی حجت سبب خجالتی وروسیاهی مدعی میشود.طوریکه خود میدانید من درکابل پرس یک نام دارم، که گاهی مخالفانم آنرا مستعار و بعضی های دیگر آنرا حقیقی میدانند ولی برای من مهم نیست، من " پرویز بهمن " هستم وبا نامهای متعدد ازچندین سال بدینسو درسایت کابل مصروف بحث ومناقشهء قلمی می باشم، افکار وعقاید من در بارهء پشتونها مانند آفتاب به همه گان ازجمله شما ودیگر طرفداران اندیشه های طراز فاشیستی روشن است وهرگز با دشنام ها وتوهین ها نمیتوانید مسیر بحث را منحرف سازید.
    من همیشه گفته ام که دشمنی من با اندیشهء منحط " پشتونیزم" است نه با پشتونها
    اندیشهء " پشتونیزم" یا " اوغانیزم" اندیشهء خرسازی بخش بزرگی از انسانهای این سرزمین است که بوسیلهء قوتهای استعماری وارد این کشور شده و توسط زمامداران مزدور استعماری زیر نام فرهنگ وزبان وغیرت، برتری طلبی قومی وقبیلوی را هم میان خود پشتونها وهم میان پشتونها وغیر پشتونها دامن زده است.این اندیشهء قرون وسطایی حتی با دین ودیانت وارزشهای دینی نیز درتضاد مطلق قرار دارد. با آموزه های مارکس وانگلیس نیز درتضاد قرار دارد.
    ولی اینکه افرادی مانند جناب عالی و یکتعداد انسانهای خرشدهء دیگر، به این اندیشهء قرون وسطایی دل بسته اند، این هم یک واقعیت تاریخی است.
    من گفته ام ومیگویم: سرزمین کنونی " افغانستان" تنها مال افغانها نیست. منشاء وخاستگاه اصلی قبایل " افغان" ، اطراف کوه سلیمان وکوه بابا ومناطق قبایلی وخیبر پشتونخواه پاکستان امروز است، روی همین علت هم است که آنها خط مرزی بین المللی را قبول ندارند و امضای آن قرار دادها را توسط امرای پشتون تبار چون امیر محمد یعقوب خان وامیر شیرعلیخان وامیر عبدالرحمن خان درحق خودشان جفای تاریخی می پندارند .حال درقرن بیست ویک، اگر بهردلیلی که بخشی ازین قبایل از سعهء صدر وحوصلهء مردمان سرزمین غیر افاغنه، سوء استفاده کرده ونام قومی شان را بدون استحقاق بالای همهء کشور خراسان زمین گذاشته اند، ازین به بعد باید روی این موضوع یک تجدید نظر شود.
    1/باید نام کشور افغانستان تغیر بخورد. زیرا این نام علاوه براینکه نام " قومی " است، درزبان انگلیسی نیز بایک سگ شکاری گره خورده است، ومعنای " افغان" تبعهء کشور افغانستان و " افغان" به معنای سگ شکاری هردو یکی است واین توهین آشکار به انسانهای این سرزمین به شمول پشتونها می باشد.
    2/ سیستم ادارهء کشور باید ساختار غیرمتمرکز بخود بگیرد
    3/ معضلهء مرزی باکشور همسایهء پاکستان حل گردد.
    4/ آمارگیری دقیق وبیطرفانه براساس هویت قومی راه اندازی شود که طی آن:
    میزان افراد دوتابعیته، یک بابعیته، عسکر گریز، خدمتگار، مالیه پردازان، مالیه گریزان، زنها مردها، معتادان مواد مخدر، باسوادها، بی سوادها، پزشک ها، مهندسین وغیره معلوم گردد.
    حال اگر این نظریات انسانی مرا کسی قبول میکند، چه پشتون باشد ویا تاجیک ویاهزاره ویا ازبیک، نورچشم من می باشد، واگر نمی باشد او همان " افغان" است. یعنی " خر" یعنی " الاغ"
    زیرا او هنوز هم از تارهای عنکبوتی جهل وخرگری بیرون نیامده است واستعداد انسان شدن در او دیده نمیشود، پس چنین انسان را چه باید خطاب کرد؟
    این قلم، به استناد اعترافات علمای دینی پشتون تبار، ازجمله مولوی بجلیگر نوشته ام که : بعضی ازقبایل اوغانی با " خر" قرابت بیولوژیکی دارند. حالا شما اگر مخالف این نظریه استید میتوانید خلاف این را ثابت کنید.
    من ازقول " خان عبدالغفارخان" زعیم ملی پشتونها نوشته ام که : پشتون به زور واکراه، جنت را قبول نمیکند وبرعکس بالجاجت، خودش را به آتش می اندازد، پس آیا این عادات جز عادت خری دیگر چه می باشند؟
    من می نویسم که نظر به اشعارخوشحال خان ختک شاعر رزمی وبزمی پشتونها: بی ننگ ترین وبی غیرت ترین قوم در دنیا که بخاطر یک شکم نان حتی ناموس خودرا به زورمندان وحاکم مغول داده اند پشتونها می باشند. حالا من ازخود چیزی نگفته ام، شما اگر بزبان پشتو آشنایی دارید بروید دیوان خوشحال خان ختک را باز کنید واین اشعار را در وصف پشتونها بخوانید.
    حال، اگر کسی مانند جناب عالی ویا همفکران تان مانند جناب نجیب الله پوپل بیاید وبا وجود این اسناد وشواهد، دم از افتخارات افغانی بزند، واقوام وملیتهای غیر اوغان را سراسر مزدور ونوکران ایران ، سقاوها وجوالی ها خطاب کند واصرار نماید که جز همین وظیفهء جوالی دیگر وظیفه ایی در وطن افغانها به شما نمی زیبد پس با او باید چگونه برخورد نمایم.
    من برایش می نویسم که عزیزم!
    به آنچه که شما افتخار میکنید، آنرا مردمان عصر امروزی " خرگری" میگویند. " افغانیت" نه شجاعت و وطنپرستی، وهمزیستی مسالمت آمیز با دیگر ملیتها بلکه همین اخلاقی است که شما آنرا به نمایش گذاشته اید.
    " افغانیت" یعنی کسیکه پدر وپدرکلانهایش در طویلهء حیوانات پیدا شده باشد، درطویله بزرگ شده باشد ودرطویله جان داده باشد. غیر ازین چیزها اگر ، "افغانیت" کدام معنا وتفسیر تاریخی دیگر دارد بفرمائید مارا آگاه سازید.
    چرا به عوض اینقدر دشنام وتوهین بمن وهمفکران من، شما بحیث مدافع پرو پاقرص اوغانیت خلاف این مسایل را بادلایل مقنع ثابت نمیکنید؟
    مسایل دیگر هم برای نوشتن وجود دارد که ان شاء الله بعد ازخواندن جوابیهء شما آنرا خدمت تان پیشکش میکنم.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • ا گر پرسند جاهل ترین قوم و د روغ گوی ترین قوم ، متعصب ترین مردم ، بی حیا ترین د ر جها ن کی ها ا ند ؟؟؟ چه جوا ب د ا رید ؟؟ البته قومی به نام پشتون

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس