صفحه نخست > دیدگاه > "شاه مردان"، "شاه جهان مغول"، آیت الله خمینی و هزاره ها

"شاه مردان"، "شاه جهان مغول"، آیت الله خمینی و هزاره ها

اگر سرزمین فقه شیعه، ملک امام زمان و خانه صدها آیت الله و محب اهل البیت برای شیعیان هزاره چنین باشد، چه تضمینی وجود دارد که "ساقی حوض کوثر" در قیامت نیز بر ما تحقیر و ستم روا ندارد؟...اگر پشتون روشنفکر، دولتمرد، نویسنده و فعالی را یافتید که، مثل سفید پوستهای وجدانمند امریکا در روزهای مبارزه مارتین لوترکینگ، برای پایان ستم علیه هزاره ها سینه سپر نموده بود، سلامی ازما هم به او برسانید
جعفر رضایی
شنبه 26 جون 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هزاره ها چه وقت به دین مبین اسلام(؟!) مشرف شدند، معلوم نیست. بعضی ها اینگونه استناد می کنند، که در زمان خلافت حضرت علی، حاکم خراسان هزاره ها را به اسلام دعوت نموده، و به همین خاطر هزاره ها شیعه و دوستدار علی هستند. اغلب مورخان و مستشرقین غربی ادعا می کنند که هزاره ها در دوران صفوی ها دین اسلام را پذیرفته اند.

تاج محل به فرمان شاه جهان مغول ساخته شد

تحقیقات جدید تاریخی نشان می دهد که هزاره ها روزگار درازی را در افغانستان زیسته اند. مجسمه های موزیم لندن که مربوط عصر کوشانی ها میشود، دارای چهره های هزاره گی می باشند. اما در اینکه مغولها در گسترش هزاره ها نقش داشته اند و هزاره ها گروه نژادی مختلط ترک-مغول هستند تردیدی وجود ندارد. در افغانستانِ امروز کلمه "مغول" و "چنگیزخان" مترادف همدیگر بکار می روند و همیشه با حسی از نفرت، و همراه با دشنام مطرح و ادا میشوند. دلیل این امر روشن است: افغانستان سرزمین نژادهای مختلف است، ولی نژادپرستی عریان نُقل مجالس سیاسی و محافل فکری آن است. خالد حسینی در رمان "گدی پران باز" تلاش نموده بود تا چنان وانمود نماید که در میان پشتونها یک جریان لیبرال و وجدانمند وجود دارد، که برخلاف طالبان طرفدار و دلسوز به هزاره هاست. احساس ندامت بار امیر نسبت به حسن و نجات سهراب پسر حسن توسط امیر در آخر رمان، وجود چنین جریانی را نوید می دهد. جریان که از نژاد پرستی سیستماتیک عبور نموده و از ظلم سده های اخیر در حق هزاره ها معذرت می خواهی می نماید. اما ظاهرا، چنین جریان وجود خارجی ندارد و خالد حسینی پیشتر از عصر و زمانش سخن گفته است. تبعیض علیه هزاره ها به شیوه سازمان یافته ادامه دارد، و اگر پشتون روشنفکر، سیاستمدار، نویسنده و فعالی را یافتید که، مثل سفید پوستهای وجدانمند امریکا در روزهای مبارزه مارتین لوترکینگ، برای پایان ستم علیه هزاره ها سینه سپر نموده بود، سلامی ازما هم به او برسانید. بهرحال، منظور این استکه مغولها تنها به چنگیزخان خلاصه نمیشوند و مترادف قرار دادن این دو کلمه نشانی از نادانی تاریخی و نژادپرستی بی شرمانه و عریان است. تاج محل یکی از عجایب هفتگانه جهان و نماد خارق العاده هنر و مهندسی است. کو نویسنده وجدانمند افغانی که بگوید: تاج محل به دستور شاه جهان، یک امپراتور مغول، بناشده است. قوبلی خان مغول و بازماندگان او بیشتر از صد سال برچین حکومت نمودند، از مغول های ایلخانیان ایران که بگذریم، اگر "بابر مغول" شهر کابل را آباد نمی نمود و گسترش نمی داد، ما امروز، هرگز این شهر بزرگ چهار میلیونی را در دامن "آسمایی" و "شیردروازه" نمی داشتیم. گذشته تر از همه اینها، امروز، مغول ها برخلاف "تازی ها، مردم آرام و تمدن دوست هستند ودیانت آنان تهدیدی برای بشریت نیست. در ضمن، اکثریت فنلاندی ها نیز ریشه مغولی دارند.

با وجود آنکه هزاره ها امروز مردم به شدت محافظه کار ومذهبی هستند، و به دیانت جدیدشان (اسلام) پابندی نشان داده و چشم بسته به آن افتخار می کنند، اجداد مغولی آنان مردمان سکولار و با مدارا بوده اند. مورخان غربی از شهر کوچک که فرزند بزرگ چنگیزخان درساحل خزر بنا می نماید، و در آن دوزاده مذهب مختلف عبادتگاه داشته است، به نیکی و تعجب یاد می کنند. وباز شاه جهان مغول، حاکم هند، را می بینید که زبان اردو ( ترکیب از فارسی، سانسکریت، ترکی و..) را ایجاد می کند و بعدا، میخواهد مذهب مختلط و نوی را، با ترکیب اسلام، هنویسم، بودیسم و.. بسازد.

برخلاف تاریخ سکولار مغولها، هزاره ها در اواخر دهه پنجاه میلادی آنقدر به متن خرافات دینی غرق شده اند، که شبها در "جاده میوند" و "سرک چنداول" جمع می شوند تا، در "آینه جیبی دو رویه" عکس آیت الله خمینی را در روی کره ماه ببینند. و در سالهای که دیگران به اروپا و امریکا مهاجرت می کنند، عشق جنون آمیز "ملک امام زمان"، زیارت امام رضا، و خیال نشستن در پای منبر آیت الله خمینی، هزاران هزاره فقیر و دهاتی را به پشت مرزهای ایران می رساند. یکی از فرماندهان سپاه پاسداران می گوید که او صدها شیعه افغانی را دیده که به محظ عبور از مرز، برخاک ایران سجده نموده و اشک شادی ریخته اند. تحقیر و ستم که شیعیان هزاره در سه دهه گذشته در ایران متحمل شده اند، و خونی که هزاران هزاره شیعه در مرزهای ایران ریخته اند، نشان می دهد که "ملک امام زمان" بیشتر از آنکه سزمین موعود باشد جنگل اوباش های نژاد پرست و قلمرو حکومت قصابها است. جاییکه در آن افسون گران پیر در دریای نفت شنا می کنند و بسان مارهای خوش خط وخال، مومنان را چون کودکان، نزدیک فرا میخوانند وسپس مغز ها و دنیای شان را مسموم می کنند. اگر سرزمین فقه شیعه، ملک امام زمان و خانه صدها آیت الله و محب اهل البیت برای شیعیان هزاره چنین باشد، چه تضمینی وجود دارد که "ساقی حوض کوثر" در قیامت نیز بر ما تحقیر و ستم روا ندارد؟ آیا شایسته نیست تا همچون "شاه جهان"(شاه آبادگر و زن باور) ، نه چون "شاه مردان"، با عشق، مدار، خرد و ارزشهای سکولار زندگی نمود؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • nafahmedam ke bel akhera chi mekhwasi begoye, chaspedan ba een ya aan darde ra dawa namekonad , hamen mawjod mellake qazawat hastand, awalash khodat, hanoz kocha pas kocha haye gharb ra balad na shoda kamare islam setezi ra bastaye, agar tork bashi ya moghol ya az har nezjade egari na ba darde mellat mekhori wa na ba darde nezjad wa mazhab, yak gape asasi eenke gharb nesheen ha ba jaye eenke dar fekre ja oftedan dar mahale sokonate shan bashand hama ash masrofe qazayaye afghanistan hastand, afghanistan ra begozareed ba aan haye ke dar aanja zendagi mekonand , khodeshan behtar az sail been haye gharbi karda raheshan ra balad hastand

    ok

  • خواننده ى عزيز مستحضر است هدف از آفرينش اين جهان پهناور اعم از آسمان، زمين، ستاره، خورشيد، مهتاب، کهکشانها، ابر، باد، آب، خاک، گياه، درخت، ميوه، انسان، فرشته، جن، شياطين، بهشت و دوزخ همه اين است که پروردگار بزرگ کائنات به يکتايى مورد ستايش و پرستش قرار گيرد.
    ذات متعال او با اينکه از هر گونه مدح و ثنايى بى نياز است همه را برای آزمايش در خدمت انسان قرار داده و انسان را مکلف به پرستش کرده است، بنابراين آنچه در اين جهان از ما خواسته شده فقط پرستش ذات الله متعال نيست بلکه يکتا پرستی آن يگانه معبود کائنات است، لذا همه ى پيامبران خصوصاً سرور جهان هستی، رسول گرامى ص، همواره تلاش کرده اند مردم را از توجه به غير الله باز دارند و بسوی خدا متوجه کنند، بنابراين عجيب نيست که خداوند خطاب به شخص رسول الله ص بفرمايد
    «ای پيامبر اگر تو هم شرک بياوری قطعاً عمل تو بر باد خواهد رفت و در آخرت از زيانکاران خواهی بود».
    لذا رسول الله ص هم همواره سعی داشته اند از تمام مظاهر شرک جلوگيری بعمل آورند، و يکی از بزرگترين مظاهر شرک افراط در اظهار محبت نسبت به قبور پيامبران و اولياء، صالحان است، البته هر قبری ممکن است مورد محبت و توجه افراد ناآگاه قرار گيرد، اما علت اين است كه چون احساس محبت و ارادت نسبت به اينها بيشتر است، لذا احتمال خطرهم دربارهء آنان قوى تر می باشد. چون انگيزهء منع ساخت گنبد و بارگاه و ضريح، جلوگيرى از خرافات و خداى نكرده شرك است، لذا چنين احتمالى به دليل تقدس مقام و منزلت ايشان و محبت فوق العاده اى كه مردم نسبت به اينها دارند، خيلى بيشتر است.
    اصولاً قبر افراد عادى خيلى مورد توجه مردم قرار نمى گيرد به اندازه اى كه قبر يك پيامبر و امام و امامزاده مورد توجه قرار ميگيرد، بنابراين امروز در هرجايى كه قبر يا مزارى محل رفت و آمد مردم و ارادتمندانِ متأسفانه جاهل قرار ميگيرد يا منسوب به پيامبرى است يا به امام و امامزاده اى و يا به شخص صالح و نيكو كارى.
    قابل تذکر است که زيارت قبور، سنت رسول گرامی ص است، ايشان فرمودند: ((كنت نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها فإنها تذكر الآخرة))( ).
    «من شما را از زيارت قبور نهى كرده بودم اکنون می گويم قبرها را زيارت کنيد زيرا که انسان را به ياد آخرت می اندازد».
    پس زيارت قبرها يک سنت نبوی است لازم است که هر انسان بويژه مؤمنان گاهی به قبرستان سر بزنند و زندگی پس از مرگشان را به ياد بياورند کنند تا اينکه از خدا و آخرت غافل نمانند.
    اما زيارت قبور آدابى دارد که در سنت صحيح ثبت شده است، اول اينکه دعای زيارت قبور را بخواند، ((السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، وإنا إن شاء الله بكم لاحقون أسأل الله لنا و لكم العافية))( ).
    «سلام بر شما باد ای مؤمنان آرميده، شما از ما سبقت گرفتيد ما هم إنشاءالله بزودی به شما ملحق خواهيم شد».
    از ديگر آداب زيارت قبور اين است که روی قبر ننشيند، قبر را لگدمال نکند، در قبرستان نماز نخواند، از خداوند غافل نشود، از مردگان کمک و نياز نخواهد و غيره.
    با بررسى تاريخ شرك در قرآن مى بينيم كه در زمان نوح ؛ خداوند جهان را با طوفان از هرگونه كفر و شرك و خرافات پاك كرد، اما ظهور مجدد شرك بوسيلهء ارادتمندان جاهل به شخصيتهاى صالح و محبوب و محترم صورت گرفت و شيطان از نام پاك آنان سوء استفاده كرد و توجه مردم را به سوى آنان جلب نمود و در ابتدا فقط محبت و ارادت مطرح بود و نه چيزى بيش از اين، كم كم چنين وانمود كرد كه براى اينكه اين افراد صالح فراموش نشوند بهتر است برايشان مجسمه هايى بسازيم تا با ديدن اين مجسمه ها به ياد آنان بيفتيم، همين جهل مفرط بود كه كم كم راه را براى پرستش و كمك خواستن و شفيع و وسيلهِ قرار دادن آنان، هموار كرد.
    اين يک واقعيت است که در طول تاريخ هرگاه شيطان خواسته به مقصود اصلى اش برسد، از نام مقدس بزرگان استفاده كرده است. عيسى ؛ و عزير ؛ كه تقصيرى نداشتند، يا عيسى پرستان و عزير پرستان كه دشمن آنها نبودند، بهانه آن ها دوستي و محبت بود. اما افراط و تفريط همواره انسان را هلاک می کند، دوستى بيش از حد, انسانهاى مؤمن و بسيار مخلص و ارادتمند را به ورطهء هلاكت می کشد و در هر عصر و زمانى كه شما ملاحظه كنيد مى بينيد بزرگترين سبب گمراهى مردم، شخصيت هاى مورد احترام آنان بوده اند.
    نه از راه دشمنى بلكه به بهانهء دوستى و محبت، مگر همين بتهايى كه مشركين مكه داشتند چه بود؟ همهء آنان عبارت از مجسمه هاى افراد صالح و نيكو كارى بودند كه تمام جامعه نسبت به آنان محبت و ارادت داشتند، لذا مشركين نمى گفتند: ما اينها را مى پرستيم بلكه آنها را وسيلهء نزديكى به خدا مى دانستند، همين منطقى كه متأسفانه امروز ما داريم. نعوذ بالله خداى قادر و توانا را به انسان عاجز و ناتوانى تشبيه مى كنيم كه هيچ قدرتى ندارد مى گوييم همچنانكه شخصى براى رسيدن به يك رئيس جمهور از افراد نزديك به او كمك مى گيرد، ما هم كه گنهكار و روسياه هستيم و پيش خدا آبرو و اعتبارى نداريم براى رسيدن به خدا بايد از دوستانش كمك بخواهيم ؛ چون اينها افراد محبوب در نزد خدا هستند و مي توانند مشكل ما را به خدا بگويند! چه منطق جاهلانه اى! مگر خدا نعوذ بالله مثل رئيس جمهور يا هر مخلوق ديگرى عاجز است!؟ خداوند عالم الغيب است هر پنهان و آشكار را مى داند، و از رگ گردن به ما نزديك تر است. خداوند میفرمايد:
    « و ما از رگ گردن به او(انسان) نزديکتريم».

    «مرا بخوانيد تا خواسته ى شما را اجابت كنم».
    ما در هر ركعت نماز با خدا عهد مي بنديم كه:

    «خدايا تنها ترا مى پرستيم و تنها از تو كمك مى خواهيم».
    ما چگونه خدا را به يكتايى مى پرستيم و غير او را پرستش نمى كنيم، ما چگونه فقط از او كمك ميخواهيم و از غير او كمك نمى طلبيم، كه نمى توانيم مشكلات خود را خودمان با او در ميان بگذاريم، عجب جهلى دامن ما را گرفته است! چه وقت مى خواهيم بيدار شويم؟ چه وقت مي خواهيم بفهميم؟ چه وقت مي خواهيم از اين ذلت و خوارى نجات بيابيم؟ تا چه وقت مي خواهيم همچنان مانع نزول رحمت و نصرت خدا باشيم؟! خداوند كه با ما شوخى ندارد، دين خدا كه شوخى پذير نيست، بهشت و دوزخ كه افسانه نيست، مرگ و حساب و كتاب كه توهّم و خيال نيست.
    اگر ما به همه ى اين ها ايمان داريم، قرآن را كتاب آسمانى و دستور زندگى مى دانيم، و خداوند را يگانه معبود و كارساز و مشكل گشا مى دانيم پس چـرا خـود را از چنگ اين خرافات نمي رهانيم؟ چرا آنگونه كه رسول الله ص و صحابه اخيار و اهل بيت اطهارش ن خدا را مي پرستيدند، خدا را نمي پرستيم؟ دين يكى است, كتاب يكى است, آيات و نصوص و دلائل يكى است، پس چرا حاضر نمى شويم دست از اين خرافات برداريم و مانند صحابه و اهل بيت به ريسمان خدا چنگ بزنيم و دين را همچنان كه آنان فهميده اند بفهميم! پس بياييم اسلام را از اين بدنامى نجات بخشيم و لكه هاى ننگى را كه بر دامن پاك آن ماليده ايم شستشو دهيم تا دشمنان بهانه پيدا نكنند واسلام را به باد تمسخر نگيرند. شما تصور كنيد يك دانشمند غربى بيايد و فلان ضريح و بارگاه و مزار فلان امام و امامزاده را ببيند، يا صحنه هاى تكان دهنده ى عزادارى را مشاهده كند چه حالتى به او دست خواهد داد، فرض كنيد كنار يكى از ما نشسته باشد و راز و نياز ما را با فلان امام و امامزاده گوش كند چه تصورى خواهد داشت، فرض كنيد خواسته هاى ما را از فلان امام و بزرگ بشنود چه برداشتى از اسلام خواهد داشت؟ پس بياييم و اسلام را آنچنانكه هست بشناسيم و خرافات را از دامن پاك آن بزدائيم. إن شاء الله. پيروز باشيد.

  • الحمدلله رب العالمين, والصلاة والسلام على محمد وآله الطيبين الطاهرين و أصحابه المنتجبين وبعد:
    خدمت همه دوستداران و پيروان صادق اهل بيت ﻹ سلام فراوان تقديم مى داريم.
    همچنانکه می دانيد از امامان اهل بيت ﻹ روايات زيادى نقل شده كه بعضى صحيح و بعضى هم به دروغ از زبان آنان بافته شده است.
    يكى از مهمترين مسائلى كه ارتباط مستقيم با علمكرد هر مسلمان و عقيدهء او دارد و هر صبح و شام به آن محتاج است دعا مي باشد، يعنى خداوند سبحان را در هر مشكل و نيازى خواندن، و به مردگان نيكويى كردن، (يعنى به زيارت آنان رفتن و برايشان دعا نمودن و از طرف آنان صدقه دادن و غيره), لذا بر آن شدم كه مطالبى را از ائمه ﻹ در اين زمينه از كتب معتمد و معتبر حديث جمع آورى كنم، رواياتى كه با قرآن كريم و سيرت پاك ائمه هماهنگى داشته باشد و مخالف آن ها نباشد، سعى كردم خيلى مختصر و كوتاه باشد تا باعث ملال خاطر و خستگى عزيزان نگردد، اگر واقعيت زيارت قبور را بررسى كنيم مى بينيم كه متأسفانه از دو حال خالى نيست، يا افراط و يا تفريط، عده اى اصلاً رغبتى به زيارت قبـور كه سنت پيامبر ص است و انسان را به ياد سختى و تاريكى قبر و هول آخرت مى اندازد ندارند و عده اى ديگر به قدرى غلو و افراط مى كنند كه چه بسا منجر به ـ نعوذ بالله ـ شرك و گناه كبيره مى گردد.
    پس اينك مجموعه اى را از روايات اهل بيت ﻹ كه دلالت صريح بر نهى از ساختن قبور، و جشن گرفتن بر گرد آنان دارد خدمت شما تقديم مى داريم به اميد آنكه مورد قبول خداوند متعال و مورد پسند شما سروران عزيز قرار گيرد. و باشد كه اين مواعظ دلهاى پژمرده ما را شاداب گردانيده و همه را بسوى خير و سعادت و رستگارى هدايت كند. آمين.

    نهي از مسجد قرار دادن قبر
    عموما از رواياتى كه در اين زمينه آمده، سه موضوع استنباط مى شود، و اين سه محور همواره مورد نهى ائمه ﻹ بوده است.
    اول: نماز خواندن بر قبر، يعني سجده بر آن.
    دوم: اينكه قبر را قبله قرار داده و به سوي آن سجده و دعا كنند.
    سوم: ساختن مسجد بر روى قبر و نماز خواندن در آن.
    حديث اول: از امام جعفر صادق ؛ روايت است كه: ((لاتتخذوا قبري قبلة ولا مسجداً, فإنَّ الله لعن اليهود حيث اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد))( ).
    «قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهيد زيرا خداوند يهود را به علت اينكه آنان قبرهاى پيامبرانشان را مسجد قرار دادند لعنت كرد».
    حديث دوم: از زراره روايت است كه خدمت امام محمد باقر ؛ عرض كردم راجع به نماز خواندن در جاههاى خالى در قبرستان چه ميفرماييد؟ فرمود: در جاهاى خالى نماز بخوان بشرطى كه قبرى را قبله قرار ندهى، يعنى جلو نمازت قبرى نباشد، زيرا رسول خدا ص از اين كار نهى كرده و فرموده اند: ((لا تتخذوا قبري قبلة ولا مسجداً، فإنَّ الله تعالى لعن الذين اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد))( ).
    «قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهيد كه خداوند متعال كسانى كه قبرهاى پيامبرانشان را مسجد قرار داده اند لعنت كرده است».
    حديث سوم: از سماعة ابن مهران روايت است كه گفت: درباره زيارت قبور و ساختن مسجد بر آن از امام جعفر صادق ؛ پرسيدم ايشان فرمود: زيارت قبور اشكالى ندارد، اما در كنار قبر مسجد ساخته نشود( ).
    حديث چهارم: از امام جعفر صادق ؛ روايت است كه فرمود:«در ده جا نماز خواندن جايز نيست: گِل، آب، حمام، قبرستان، راه، خانهء مورچه، اصطبل شتر، مجراى سيل، شوره زار، برف»( ).
    صدوق بعد از ذكر اين روايت، مي نويسد: هرگز جايز نيست كه قبر قبله يا مسجد قرار داده شود. نماز در صورتى در جاهاى خالى قبرستان جايز است كه قبر در طرف قبله قرار نگيرد مستحب اين است كه بين نمازگزار و قبر از هر طرف ده گز (پنج متر) فاصله باشد.
    حديث پنجم: از عمار ساباطي روايت است كه از امام صادق ؛ پرسيدم درباره ى كسى كه در قبرستان نماز مى خواند چه مي فرماييد؟ فرمود: (لا يجوز ذلك إلاَّ أن يجعل بينه وبين القبور إذا صلى عشرة أذرع من بين يديه، وعشرة أذرع من خلفه، وعشرة أذرع عن يمينه، وعشرة أذرع عن يساره، ثم يصلي إن شاء)( ).
    «جايز نيست مگر اينكه هنگام نماز خواندن از هر طرف ده گز (پنج متر) بين او و قبر فاصله وجود داشه باشد، ده گز جلو،‌ ده گز عقب، ده گز سمت راست و ده گز سمت چپ، آنگاه اگر خواست مي تواند نماز بخواند».
    ممكن است پرسشى مطر ح شود كه اين روايت با روايت ديگرى كه از امام رضا ؛ نقل شده تناقض دارد كه فرمود: ((لا بأس بالصلاة إلى القبر ما لم يُتخذ القبر قبلة))( ).
    «اگر قبر را قبله قرار ندهد اشكالى ندارد كه در قبرستان نماز بخواند».
    طوسى چنين پاسخ مي دهد: وجه جمع بين دو روايت اين است كه حكم جواز در صورتى است كه بين او و قبرستان مانعى وجود داشته باشد، مثلاً ديوارى قرار داشته باشد و اما اگر ديوار يا مانع ديگرى نباشد بايد از هر طرف ده گز فاصله داشته باشد( ).
    نهي از ساختن بناء بر روي قبر و ترغيب به خراب كردن آن
    1- امام صادق ؛ مي فرمايد: (كلما جعل على القبر من غير تراب القبر فهو ثقل على الميت).
    يعني: «هر چيزى كه غير از خاك خود قبر بر روى قبر گذاشته و يا ريخته شود بر مرده سنگينى مي كند»( ).
    2- از امام صادق ؛ روايت است كه رسول الله ص فرموده اند: ((نهى أنه يُزاد على القبر تراب لم يخرج منه))( ).
    «نهى فرمودند جز خاكى كه از خود قبر بيرون آورده شده خاك ديگرى بر آن ريخته شود».
    3 ـ اميرالمؤمنين ؛ فرمودند: (من جدد قبراً، أو مثل مثالاً فقد خرج من الإسلام)( ).
    «كسی كه قبری را باز سازی كند يا تمثالی بسازد يقيناً و بدون شک از اسلام خارج شده است».
    4 ـ از امام صادق ؛ روايت است كه اميرالمؤمنين ؛ فرمود: ((بعثنى رسول الله ص إلى المدينة فقال: لا تدع صورة إلاَّ محوتها، ولا قبراً إلاَّ سويته، ولا كلباً إلاَّ قتلته))( ).
    «رسول خدا ص مرا به مدينه فرستاد و فرمود: هر عكسى را ديدى نابود كن، و هر قبرى را ديدى هموارش كن، و هر سگى را ديدى بكش».
    5 ـ از امام صادق ؛ روايت است كه گفت: اميرالمؤمنين ؛ فرمود: ((بعثني رسول الله ص في هدم القبور وكسر الصور))( ).
    «رسول الله ص مرا فرستادند تا اينكه قبرها را هموار كنم و بتها را بشكنم».
    6 ـ از علي بن جعفر روايت است كه از امام موسى كاظم پرسيدم: آيا ساختن قبر و نشستن بر آن جايز است؟ فرمود: ((لا يصلح البناء عليه ولا الجلوس ولا تجصيصه ولا تطيينه))( ).
    «ساختن قبر و نشستن بر آن و گچ كردن و گل کردن آن جايز نيست».
    7 ـ از امام صـادق ؛ روايـت است كه گفت: ((نهى رسول الله ص أن يُصلى على قبر أو يُقعد عليه أو يُبنى عليه أو يُتكأ عليه))( ).
    «رسول الله ص از نماز خواندن بر روى قبر، و نشستن بر آن، و ساختن بنا بر روى آن، و تكيه زدن به آن را منع فرمودند».
    8 ـ از امام صادق ؛ روايت است كه مي فرمود: ((لما قبض أمير المؤمنين ؛ أخرجه الحسن والحسين ورجلان آخران حتي إذا خرجوا من الكوفة تركوها عن أيمانهم ثم أخذوا الجُبّابة حتى مروا به إلي الغريّ فدفنوه وسووا قبره فانصرفوا))( ).
    «هنگامى كه اميرالمؤمنين ؛ فوت نمود حسن و حسين و دو نفر ديگر ايشان را حمل كردند تا اينكه از كوفه بيرون رفتند....و آنگاه ايشان را دفن كردند و قبرش را با زمين هموار نمودند و رفتند».
    شيخ طائفه ابوجعفر طوسي مى نويسد: دفن كردن مرده در هيچ مسجدى جايز نيست. همچنين مي نويسد: گچ كردن قبر، و در سايه قرار دادن قبر، و قيام كردن دركنار قبر، و بازسازى آن بعد از خراب شدنش، مكروه است. البته اگر در هنگام دفن، خاک قبر مرتب شود اشكالى ندارد( ).
    و عمادالدين بن علي طوسي مي نويسد: نوزده چيز مكروه است از جمله: گچ كردن قبر، و سايه قرار دادن قبر، و مجاورت قبر، و بازسازي آن بعد از خراب شدنش( ).
    9 ـ از امام صادق ؛ روايت است كه رسول الله ص از اينكه بر قبر ايشان نماز خوانده شود، يا نشسته شود، يا باز سازى شود، منع فرموده اند( ).

    بلند ساختن قبر
    از خلال روايات وارده در كتب تشيع آنچه بر مى آيد اين است كه قبر فقط از چهار انگشت تا يك وجب بلند مى شود، كه از چهار انگشت كمتر، و از يك وجب بيشتر جايز نيست.
    روشن است كه اگر بلند ساختن قبر طورى كه در بعضى جوامع رايج است درست بود، نيازى نبود كه امامان از بلند كردن آن منع كنند، يا براى آن مقدارى مشخص كنند، ما در اينجا چند روايت بر مى گزينيم:
    روايت اول: از امام باقر ؛ روايت است كه گفت: رسول گرامى ص به امير المؤمنين ؛ فرمودند: ((يا علي، ادفنى في هذا المكان وارفع قبري من الأرض أربع أصابع، ورشّ عليه الماء))( ).
    «اى علي مرا در اينجا دفن كن، و قبرم را چهار انگشت از زمين بلند كن، آنگاه بر آن آب بپاش».
    روايت دوم: از امام جعفر صادق روايت است كه ايشان از پدرش امام باقر نقل ميكند: ((أنَّ قبر رسول الله ص رفع شبراً من الأرض، وأنَّ النبي ص أمر برشّ القبور))( ).
    «قبر رسول الله ص يك وجب از زمين بلند شد، و پيامبر ص دستور دادند كه پس از دفن مرده بر قبر آب پاشيده شود».
    روايت سوم: از امام صادق و ايشان از پدرش و پدرش از امير المؤمنين علي ﻹ روايت مى كند كه قبر پيامبر ص يك وجب و چهار انگشت از زمين بلند شد و برآن آب پاشيده شد، و فرمود: ((والسنة أن يرشّ على القبر الماء))( ).
    «سنت اين است كه بر قبر آب پاشيده شود».
    روايت چهارم: از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود:‌ ((إنَّ أبي قال لي ذات يوم في مرضه: إذا أنا متُّ فغسّلني وكفّني وارفع قبري أربع أصابع ورشّه بالماء))( ).
    «هنگامى كه پدرم مريض بود روزى به من فرمود: هرگاه مُردم مرا بشوييد و كفن كنيد قبرم را چهار ا نگشت از زمين بلند كن و آنگاه بر آن آب بپاش».
    روايت پنجم: امام صادق ؛ فرمود: ((إنَّ أبي أمرني أن أرفع القبر عن الأرض أربع أصابع مفرجات، وذكر أنَّ رش القبر بالماء حسن))( ).
    «پدرم به من دستور داده است كه قبرش را چهار انگشت جدا از يكديگر از زمين بلند كنم، و فرمود كه آب پاشيدن بر قبر خوب است».
    روايت ششم: همچنين از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود: ((إنَّ أبي أمرني أن أرفع القبر عن الأرض أربع أصابع مفرجات، وذكر أنَّ رش القبر بالماء حسن، قال: توضأ إذا أدخلت الميت القبر))( ).
    «پدرم به من دستور داد كه ارتفاع قبر ايشان را از زمين چهار انگشتِ باز قرار دهم و فرمودند: كه پاشيدن آب بر قبر خوب است و فرمود: پس از اينكه جنازه را داخل قبر گذاشتى وضو بگير».
    روايت هفتم: از محمد بن مسلم روايت است كه گفت: از يكى از دو امام (باقر يا صادق) در بارهء ميت پرسيدم فرمود: ((تسلم من قبل الرجلين وتلزق القبر بالأرض إلاَّ قدر أربع أصابع مفرجات: تربع وترفع قبره))( ).
    «از طرف پاها بگير و آنرا داخل قبر بگذار، و جز مقدار چهار انگشت باز, قبر ر ا با زمين هموار كن».
    روايت هشتم: از طريق محمد بن مسلم از امام باقر ؛ روايت است كه گفت: ((يدعي للميت حين يدخل حفرته ويرفع القبر فوق الأرض أربع أصابع))( ).
    «براى ميت دعا شود و قبر به اندازه ى چهار انگشت از زمين بلند شود».
    روايت نهم: از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود: ((يستحب أن يدخل معه في قبره جريدة رطبة، ويرفع قبره من الأرض قدر أربع أصابع مضمومة، وينضح عليه الماء ويخلى عنه))( ).
    «مستحب است كه با او شاخهء ترى در قبر گذاشته شود و قبرش به اندازة چهار انگشت بسته, از زمين بلند شود، آنگاه بر او آب پاشيده شود، سپس به حال خودش رها شود».
    محمد آخوندى شارح كافي در شرح جمله «يخلى عنه» مينويسد: ((أي لا يعمل عليه شيء آخر من جص وآجر وبناء ولا يتوقف عنده بل ينصرف عنه))( ).
    «هيچ چيز ديگرى بر او گذاشته و ساخته نشود، نه گچ، نه آجر، و نه ديوار، و كنار قبر نايستند بلكه بلافاصله برگردند».
    سپس اضافه مى‎كند روايات ديگرى وجود دارد كه هر كدام از اين امور را تأييد مى كند.
    روايت دهم: در روايت طولانى كه در آن وفات موسى بن جعفر ؛ ذكر شده آمده است: ((فإذا حملت إلى المقبرة المعروفة بمقابر قريش فألحدوني بها ولاترفعوا قبری فوق أربع أصابع مفرجات))( ).
    «هنگامى كه جنازه ى مرا بر دوش گرفتيد و به قبرستان معروف قريش برديد در قبرى دفنم كنيد كه لحد داشته باشد و قبرم را چهار انگشتِ باز, بيشتر از زمين بلند نكنيد».
    روايت يازدهم: محمد بن جمال الدين عاملي معروف به شهيد اول مى نويسد: ((ورفع القبر عن وجه الأرض بمقدار أربع أصابع مفرجات إلى شبر لا أزيد ليعرف فيزار فيحترم))( ).
    «قبر فقط بايد به اندازه چهار انگشتِ باز تا يك وجب بلند شود از ترس اينكه مبادا شناخته شود و مورد رفت و آمد و احترام (خلاف شرع) قرار گيرد».
    روايت دوازدهم: شيخ طائفه أبو جعفر طوسي مي نويسد: ((فإذا أراد الخروج من القبر فليخرج من قبل رجليه ثم يطم القبر ويرفع من الأرض مقدار أربع أصابع ولا يطرح فيه من غير ترابه))( ).
    «كسى كه جنازه را در قبر مى گذارد هنگامى كه مى خواهد از قبر بيرون بيايد از طرف پا بيرون بيايد، سپس قبر پر شود و به اندازه ى چهار انگشت از زمين بلند شود، و غير از خاك خود قبر چيز ديگرى بر آن ريخته يا گذاشته نشود».

    كارهاي حرامي كه كنار قبرها انجام مي گيرد:
    متأسفانه محرمات زيادى در كنار قبرها انجام مى گيرد كه قرآن و سنت از آن باز داشته اند از جمله:
    انتظار نفع و ضرر
    اعتقاد داشتن به اينكه شخص مرده نفع و ضرر مى رساند در حاليكه نفع رساننده و ضرر رساننده فقط ذات قادر متعال است. چنانكه مى فرمايد:
    «(مشركان) سواى خدا، ‌معبودهائى را برگرفته اند (و به پرستش اصنام و كواكب و اشخاصى پرداخته اند) كه چيزى را نمي آفرينند و خودشان آفريده هائى بيش نيستند، ‌و مالك سود و زيانى براى خود نبوده، و بر مرگ و زندگى و رستاخيز اختيار و توانى ندارند».
    و همچنين مى فرمايد:
    «معبودهايى را كه آنها غير از خدا مى خوانند نه تنها چيزى را خلق نمى كنند، بلكه خودشان مخلوقند. آنها

  • آنها مردگانى هستند كه هرگز استعداد حيات ندارند، و اين بتها اصلاً نمى دانند در چه زمانى مبعوث خواهند شد».
    پس چرا بايد عاقل چيزهائى را بپرستد كه از فرا رسيدن قيامت بى خبرند و سود و زيانى نمى رسانند!.«(ای پيغمبر! به مشرکان) بگو: معبوهايى را كه غير از خدا شايسته ى پرستش می پنداريد (به هنگام بلا، به کمک) بخوانيد، اما (خواهيد ديد که) نه توانايی دفع زيان و رفع بلا را از شما دارند، و نه می توانند آن را دگرگون سازند (و ناخوشيها را به خوشى ها تبديل کنند و يا اينکه از اندوه دردها بکاهند). آن كسانى را كه به فرياد مي خوانند آنان را كه از همه مقرّبترند (به درگاه خداوند، همچون عيسى و عُزير و فرشتگان) براى تقرّب به پروردگارشان به آن ها توسّل مى شوند (كه طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا اميدوار و از عذاب او هراسناكند».
    وامير المؤمنين ؛ در باره ى مردگان مى فرمايد: ((فهم جيرة لا يجيبون داعياً ولا يمنعون ضيماً ولا يبالون مندبة))( ).
    «پس ايشان همسايگانی بی زبان اند، نه خواننده را پاسخ مىدهند، نه ستمی را باز مى دارند، و نه به نوحه گری توجه مىكنند».
    همچنين امير المؤمنين ؛ در وصف مردگان مي فرمايد: ((لا في حسنة يزيدون ولا من سيئة يستعتبون))( ).
    «نه بر کارهاى نيک در چيزى افزايند، و نه عذری توانند خواست از کارِ زشت و ناخوشايند».

    انتظار شفاعت و توسل
    2 ـ صاحبان قبر را شفيع و واسطه قرار مى دهند و گويا آنان او را به خداوند نزديك مي كنند، در حاليكه خداوند متعال در قرآن كريم به نقل از مشركين اين عمل زشت را مذمت نموده است:‌«هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه براى خدا است كسانى كه جز خدا سرپرستان و ياوران ديگرى را برمى گزينند و بدانان تقرب و توسل مى جويند، مى گويند: ما آنانرا پرستش نمى كنيم مگر بدان خاطركه ما را به خداوند نزديك گردانند».
    و در آيهء ديگر می فرمايد:«و به جای خداوند چيزی را می پرستند که به آنان زيانی نمی رساند و سودی به آنان نمی بخشد و می گويند: اينان در نزد خداوند شفيعان ما هستند».
    و اميرالمؤمنين ؛ در وصيتش به امام حسن ؛ فرمود: ‌((واعلم أنَّ الذي بيده خزائن السموات والأرض قد أذن لك في الدعاء وتكفّل لك الإجابة وأمرك أنْ تسأله ليعطيك، وتسترحمه ليرحمك، ولم يجعل بينك وبينه من يحجبه عنك، ولم يلجئك إلى من يشفع لك إليه))( ).
    «و بدان! کسی که گنجينه های آسمان و زمين در دست اوست تو را در دعا رخصت داده و پذيرفتن دعايت را بر عهده گرفته است، و به تو گفته است «كه از من بخواه تا به تو بدهم، و از او بطلب تا تو را بيامرزد. و ميان تو و خود کسی را نگمارده تا تو را از وی باز دارد، و از کسی ناگزيرت نکرده که نزد او برايت ميانجی گری آرد»( ).

    کمک خواستن از مرده
    خواندن صاحبان قبر و كمك خواستن از آنان به نص قرآن كريم شرك است، چنانكه خداوند مي فرمايد:‌
    «اگر آنها را (براى حل مشكلات و رفع گرفتاريهاى خود) به فرياد بخوانيد، صداى شما را نمى شنوند، ‌و بفرض اگر هم بشنوند، توانائى پاسخگوئى به شما را ندارند، و (گذشته از اين) در روز قيامت انبازگرى و شرك ورزىدن شما را رد مي كنند (و مي گويند: شما ما را پرستش نكرده ايد و بى خود مي گوئيد)‌. و هيچ كسى همچون(خداوندِ) آگاه (از احوال آخرت، به گونه قطع و يقين) تو را از چنين مطالبى با خبر نمى سازد».
    و مى فرمايد:«چه كسى گمراه تر است از آنها كه موجوداتى غير از خدا را پرستش مى كنند كه اگر تا قيامت هم آنان را بخوانند پاسخ شان نمى گويند؟ و از دعا و نداى آن ها غافلند! و هنگامى كه مردم مشرك در قيامت محشور مى شوند معبودهاى آن ها خواهند بود، حتى عبادت آنها را انكار مى كنند».«مساجد از آنِ خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد».
    و امير المؤمنين ؛ مي فرمايد: ((فسألوا الله به وتوجهوا إليه بحبه, ولا تسألوا به بخلقه, إنه ما توجّه إلى الله بمثله))( ).
    «پس از خدا بخواهيد به وسيلت قرآن، وبدان روی آريد به دوستى آن، و به قرآن خيری مخواهيد از آفريدگان، که بندگان روی به خدا نکردند با وسيلتی مانند قرآن».
    همچنين امير المؤمنين ؛ در وصيتش به پسرش امام حسن مي فرمايد: ((وَأَلْجِئ نَفسَكَ في أُمُوْرِكَ كُلِّهَا إِلى إلهِكَ فَإِنَّكَ تُلْْجِئُهَا إِلى كَهْفٍ حَريزٍ وَمَانعٍ عَزيْزٍ. وأَخْلِصْ في المسأَلَةِ لِرَبِّك فَإِنَّ بيَدِهِ العطَاءَ وَالحِرمَانَ))( ).
    «در همه کارها نفس خود را به پناه پروردگارت متوجّه كن، که به پناهگاهى استوار، و نگاهبانی پايدار روى آورده اى، و آنچه می خواهی تنها از پروردگارت بخواه، که به دست اوست بخشيدن و محروم نمودن».
    و از امام باقر ؛ روايت است كه فرمود: خداوند به اين دليل ابراهيم ؛ را خليل خودش برگزيد كه او غير از خدا به كسى روى نياورده و غير از ذات مقدس او از هيچ كسى چيزى نخواست( ).
    ابراهيم بن محمد همدانى مى گويد: خدمت ابي الحسن علي بن موسى الرضا ؛ عرض كردم خداوند فرعون را چرا غرق كرد در حاليكه او ايمان آورد و توحيد را پذيرفت؟ فرمود: او هنگامى تظاهر به ايمان كرد كه ديگر از همه چيز نااميد شده بود و چنين ايمانى پذيرفته نمي شود سپس فرمود: علت مهم ديگرى هم دارد، و آن اينكه در آن شرايط دشوار كه در آستانه غرق شدن قرار داشت

  • به جاى اينكه از خداوند كمك بخواهد از موسى ؛ كمك خواست و طبعاً موسي نمي توانست به او كمك كند؛ اينجا بود كه خداوند به موسى ؛ وحى فرمود كه اى موسى! تو به اين دليل به فرعون كمك نكردى! كه او را تو نيافـريـده اى ؛ لذا چنين توانايى نـداشتى، اگر او از من كمك مي خواست، حتما به او كمك مى كردم( ).

    نذر کردن برای مرده
    نذر كردن براى قبر و صاحبان قبر و ذبح كردن حيوان در كنار آن از اعمال ناشايست و محرماتى است كه به تعبير قرآن كريم «أُهل لغير الله» محسوب مى شود، چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:«(خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوك، و گوشت هر حيوانى را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن گفته شود تحريم كرده است، ولى كسى كه مجبور شود (براى نجات جان خويش از مرگ) از آنها بخورد گناهى بر او نيست، به شرط اين كه ستمگر و متجاوز نباشد، خدا غفور و رحيم است».
    و مي فرمايد:‌«(كفار مكّه و ساير مشركان سهمى از زراعت و چهارپايان خـود را براى خـدا، و سهمى نيز براى بت ها قرار مى دادند، و مى گفتند: اين قسمت مال خداست و اين هم مال شركاى ما، يعنى بتهاست. سهمى را كه براى بت ها قرار داد بودند هرگز به خدا نمى رسيد، و اما سهمى را كه براى خدا قرار داده بودند به بت ها مى رسيد، چه بد حكم مى كنند».
    از محمد بن سنان روايت است كه امام رضا در پاسخ مسائلى كه از ايشان پرسيده بود نوشت: «آنچه نام غير خدا بر آن گفته شود حرام است، زيرا خداوند بر بندگانش واجب گردانيده است كه به يگانگى او اقرار و اعتراف كنند و هرگاه مى خواهند حيوان حلال گوشتى را سر ببرند فقط نام او را در هنگام ذبح ياد كنند ؛ تا اينكه بين آنچه براى خدا ذبح مى شود و آنچه براى پرستش بتها و شياطين تقديم مى گردد، فرقى وجود داشته باشد، زيرا ياد كردن نام الله عزوجل اقرار به توحيد و ربوبيت پروردگار است و اما آنچه كه براى غير خدا تقديم مى گردد در حقيقت شرك است. و گويا عامل آن مي خواهد بدينوسيله خودش را به آن مخلوق نزديك كند. پس بردن نام الله در هنگام ذبح بدين جهت است تا بين آنچه كه خداوند حلال و آنچه را كه حرام كرده، فرق وجود داشته باشد»( ).

    قسم خوردن به صاحب قبر
    امام صادق از امام باقر و ايشان هم از اميرالمؤمنين ﻹ روايت كرده اند كه رسول گرامى ص از غذا خوردن در هنگام تكيه دادن نهى فرمودنده اند. چند مورد ديگر از ممنوعات شرعى را بر شمردند كه عبارتند از: قسم خوردن به غير الله منع كردند و فرمودند:كسى كه به غير الله قسم بخورد، در نزد خداوند هيچ ارزشى ندارد( ).
    شيخ طائفه ابو جعفر طوسى مينويسد: قسم صحيح ومعتبر در نزد آل محمد ص اين است كه انسان به ذات الله متعال يا به يكى از اسماى گرامى او قسم بخورد، ‌و هر قسمى كه به غير نام الله متعال يا اسماى گرامى او باشد هيچ اعتبارى ندارد. سپس فرمود: جايز نيست كه كسى به قرآن، و به پدر و مادرش، و به كعبه، و به پيامبر، و به هيچ يك از ائمه ﻹ قسم بخورد، اگر كسى به اين چيزها قسم بخورد خطا كار است و قسمش از نظر فقهى اعتبار ندارد( ).
    البته قول معتبر آن است كه قسم به قرآن كريم جايز است زيرا قرآن كلام خداوند است و كلام خداوند, از صفات گرامى اوست.
    عماد الدين طوسي مي نويسد: ((ولا يجوز اليمين بغير الله))( ).
    «قسم خوردن به غير خدا جايز نيست».

    طواف به دور قبر
    از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود: ايستاده آب ننوش، و به هيچ قبرى طواف نكن، و در آب پاك بول نكن، اگر كسى چنين كرد و ضررى به او رسيد از خودش بداند، اگر كسى يك بار اين اعمال ناشايست را انجام دهد ديگر عادت ميكند، مگر اينكه خدا بخواهد كه توبه كند و برگردد( ).
    حر عاملي در كتابش، وسائل الشيعة، بابى آورده است با اين عنوان: (باب استحباب الدعاء‌ بالمأثور عند زيارة ‌القبور وعدم الطواف بالقبر)( ).
    «باب مستحب بودن دعاى وارده در سنت پيامبر ص در هنگام زيارت قبر و عدم طواف بر قبر».
    باب ديگرى آورده با اين عنوان (باب عدم جواز الطواف بالقبور)( ).
    «بابى درباره ى جايز نبودن طواف بر قبرها»

    سوگواري و به سر و صورت و سينه زدن
    از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود: رسول گرامى ص فرمودند: ((ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبة‌ إحباط لأجره))( ).
    «اينكه مسلمان در هنگام مصيبت و اندوه دستش را بر رانش بكوبد پاداشش ضايع مى شود».
    از طريق جابر بن عبدالله روايت است كه فرمود: خدمت امام باقر ؛ عرض كردم ما الجزع؟ «بى صبرى چيست؟» فرمودند: بدترين بى صبرى اين است كه سر و صدا كنى، فرياد بكشى، ناله كنى، به صورتت بزنى, به سينه ات بكوبى, مويت را بكشى، كسى كه نوحه سرايى كند، صبر را ترك كرده است و راه نادرستى را در پيش گرفته است و كسى كه صبركند و إنا لله و إنا إليه راجعون بخواند و سپاس پروردگار را بجاى آورد، به درستى كه به تقدير خدا راضى شده و پاداش او در نزد خداوند محفوظ است. و كسى كه چنين نكند باز هم آنچه قضا و قدر الهى باشد، بوقوع مى پيوندد، گرچه او ناراضى باشد، در اين صورت خداوند اجر و پاداشش را ضايع مي كند( ).
    و از امام صادق ؛ روايت است كه فرمود: سه چيز است كه نمى دانم كداميك به اعتبار جرم و گناه بزرگتر است: كسى كه هنگام مصيبت بر رانش ميكوبد (كه كنايه از بى صبرى است اما با كمال تأسف امروز بعضى مردم به سر و سينه مى زنند)( ).

    مخلوط بودن زن و مرد در زيارتگاه ها
    متأسفانه يكى از بزرگترين مفاسد اخلاقى در مزارها، جمع شدن ارازل و اوباش اعم از زن و مرد است كه بسيار مشهور و طبيعی است. در چنين جاهايى با استفاده از فرصت، شيطان تلاش مى كند هر چه بيشتر فضا را آلوده كند و به اعتراف خود مسئولين امروز مزارها بيش از هر جاى ديگر محل قول و قرار ارازل و اوباش است. بويژه اينكه كلاه شرعى هم به نام ازدواج مؤقت يا صيغه وجود داشته باشد، و جالب اينكه در بعضى زيارتگاهها همين مجاوران عابدنما نقش دلاّل را به عهده دارند و براى خودشان مشترى جلب مى كنند.

    چند پرسش احتمالي و پاسخ آن
    بعضى ها كه از گنبد و بارگاههاى مدرن امروز دفاع ميكنند و به دلائل نامعلومى! آنرا وسيله ى نزديكى بسوى الله ميدانند، روايات ذكر شده اى را كه از ائمة اهل بيت ﻹ نقل كرديم تأويل هاى جور واجور مى كنند از جمله اينكه:
    اول: قبور ائمه و انبياء ﻹ از روايات مذكور

  • مستثنى هستند.
    پاسخ اين است كه در روايات مذكور بارها ذكر شده كه پيامبران و امامان ﻹ صراحتاً از بلند كردن قبورشان منع كردند، و حد آن را چهار انگشت تا يك وجب تعيين نمودند، پس با توجه به اين صراحت، چگونه مى توان ادعا كرد كه قبور پيامبران و امامان مستثنى است، بلكه قبور اين بزرگواران بيش از قبور ديگران مورد نهى قرار گرفته است.
    دوم: در بلند كردن قبور پيامبران و امامان و ساختن بنا برآن مصلحت بزرگى است و آن اينكه قبرهاى اين بزرگواران همواره باقى خواهد ماند و از محو شدن و گم شدن آن جلوگيرى خواهد شد.
    پاسخ اين است كه اين بهانه بى معنى است. هرگز كسى نميتواند قطعا بگويد: كه اگر بر روى قبرى گنبد و بارگاه ساخته نشد نابود مى شود، مثلاً قبرهاى امام حسن و امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق ﻹ و غيره، با اينكه بيشتر از حد شرعى بلند نشده اند و دهها سال است که گنبد و ضريح هم ندارند، نه تنها گم نشده، بلكه همواره مسلمانان آنها را زيارت كرده و به آنها سلام مى فرستند و برايشان دعا مى كنند.
    سوم: هماهنگ بودن مردم بر ساخت قبرهاى ائمه ﻹ و اينكه چون كسى با آن مخالفت نميكند دليل جايز بودن آن است.
    پاسخ اين است كه از روايات خود ائمه ﻹ روشن مى شود كه اولين بار توسط خود رسول گرامي ص و ائمه ﻹ از بلند ساختن قبور جلوگيری شده است، بنابرين موضع مردم در اين باره معتبر نيست، اولاً از کجا معلوم که همهء مردم به اين مزخرفات راضی باشند، اکثريت قاطع مردم مخالف چنين کارهای خلاف شرع و عقل هستند و درصد کمی هم که بر اثر کم سوادی و يا بی سوادی موافق به نظر می رسند بايد دانست که خاموشى آنان به علت ناآگاهى شان است و هرگز دلالت بر رضايت آنان نمي كند. چگونه ممكن است مردم به كار ناپسندى راضى شوند كه رسول الله ص و ائمة اهل بيت ﻹ از آن نهى كرده اند؟ حد اقل مى توان گفت: كه رأى عموم مردم در يك مسئلهء شرعى كه در آن نص صريح وجود دارد معتبر نيست، و قول معتبر، اجماع علماء‌ و اهل حل و عقد از جمله خود ائمه ﻹ است كه جز نهى صريح چيزى از آنان ثابت نيست.
    چهارم: رواياتى كه از ائمه ﻹ در جلو گيری از ساختن و بلند كردن قبور آمده از روى تقيه بوده است.
    پاسخ اين است كه اولاً: هيچكدام از علماء ‌اين روايات را حمل بر تقيه نكرده اند, بويژه اينكه بعضى از اين روايات به عنوان وصيت از امام براى فرزندانش آمده است كه ممكن نيست امام فرزندانش را به چيزى وصيت كند كه خودش به آن معتقد نيست.
    دوم اينكه شجاعت و صداقت اهل بيت بويژه ائمه ﻹ مانع چنين احتمال باطلى است،‌ زيرا آنان نيز مانند همه حق پرستان و رهبران و مصلحان تاريخ از اظهار حق هراسی نداشتند و گرنه نمى توانستند امام باشند، وانگهى چرا احتمال نمىدهيم كه روايات جواز از روى تقيه باشد؟؟!!
    پنجم: رواياتى وجود دارد كه ساختن و بلند كردن قبر و گنبد و ضريح را جايز مى داند پس آن روايات مقدم است.
    پاسخ اين است كه روايات منع و جواز تقريباً مساوى است و بر فرض اگر روايات جواز بيشتر هم باشد اعتبارى ندارد، چون دروغ گفتن كه كارى ندارد، و دروغ پردازان در طول تاريخ كارى جز ضربه زدن به اسـلام، آن هم از كانال دين نداشته اند، ‌پس بيشتر بودن روايات هرگز دليل بر درست بودن آن نيست. سوم اينكه روايات نهى با روايات رسول گرامى ص و با روح قرآن كريم و شريعت محمدى هماهنگى دارد, اما خرافات هيچگونه سازگارى با دين ندارد. چهارم اينكه از نظر عقلى ساختن گنبد و بارگاه و ضريح، مخالف فطرت سليم انسان است، چون هدف از روى آوردن به دين حنيف ابراهيم ؛ اعراض و روى گردانى از هر توجهی به غير الله، روى آوردن بسوى الله است، پس وجود گنبد و بارگاه و ضريح با فلسفهء دين سازگار نيست، زيرا كه توجه انسان را از خالق و معبود حقيقى به سوى بندگان عاجز بر مى گرداند، يعنى بر خلاف كارى است كه پيامبر و قرآن بايد انجام دهند. و آن عبارتست از: برگردان توجّه انسانها به خداوند «خدايا تنها تو را مى پرستيم، و تنها از تو كمك مىخواهيم».
    پيام صحابه ن هم به سرمداران روم و فارس و ساير قدرتها همين بود که ما آمده ايم تا بندگان را از پرستش بندگان نجات بخشيم و به پرستش پروردگارشان هدايت کنيم.
    ((لنخرج العباد من عبادة العباد إلى عبادة رب العباد))( ).
    و نكته مهم تر اينكه مفاسدى كه از ساختن قبرها و گنبدها و بارگاهها و ضريحها پيدا مى شود خود مى رساند كه وجود اين اماكن به نفع اسلام و مسلمين نيست و اعتقاد را تضعيف ميكند، ‌ايمان را سست مى كند، باعث پديد آمدن شرك و خرافات ميگردد، ‌مفاسد اخلاقى را رشد مى دهد، ‌نصرت و رحمت خداوند را به تأخير مى اندازد، به آبرو و حيثيت اسلام لطمه ميزند، قوت و توانايى مسلمين را به ضعف مبدل مى كند, غير مسلمانان را از پذيرش اسلام منصرف مى كند، ‌و صدها مفاسد ديگرى كه در نتيجه ى وجود گنبدها و بارگارها، و ضريح هاى بى شمار در جامعه ى اسلامى بوجود مى آيد.
    در پايان بايد عرض كنيم كه قاعده ى: ((درء المفاسد مقدم على جلب المصالح)) «جلو گيرى از مفاسد بر جلب مصالح مقدم است». پس اگر مدافعان گنبد و بارگاه و ضريح استدلال هم داشته باشند استدلال شان در برابر(علاوه از نصوص و احاديثی که ذکر کرديم) مفاسدی که از وجود اين اماكن پديد می آيد سست و بى پايه است.
    خدايا! جامعه ى اسلامى ما را از وجود تمام موانع توحيد و اسلام خالص، و دلهايمان را از تمام كدورتها و زنگارهايى كه چه بسا مانع وحدت امت اسلامى گرديده پاك گردان، و ما را يك امت قوى و توانا بگردان آمين.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس