صفحه نخست > عکس > راسیسم ایرانی

راسیسم ایرانی

سقوط ارزش های انسانی در جمهوری اسلامی ایران
به روایت عکس و تصویر
شنبه 7 سپتامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • میگویند تاریخ تکرار میشود. شما نیز محتاج خواهید شد و به پشت در افغانها خواهید امد. و ما به شما یاد خواهیم داد که انسانیت چیست!!!!

    ایرانی نوبت من هم میرسد! دنیا زود عوض میشود.

  • من ایرانی هستم و از بابت چنین اتفاقی بسیار متاسفم و معتفدم اگر مردم دو کشور با اشتراکات فرهنگی یکدیگر آشنا شوند بیشتر میتوانند به شناخت یکدیگر دست پیدا کنند . بی شک عکس العمل مردم در آن شهر نظر اکثریت مردم ایران نیست , ما تاریخ را به یاد داریم دیگران نمیخواهند که شما به یاد آورید !!!

  • ما مردم افغانستان هم درین گونه موارد دست کم از ایرانیها نداریم.بر خورد ما با هندو ها و سک ها به خوبی ادعا مرا ثابت میکند.اطفال هندو در افغانستان هم به مکتب رفته نمیتوانند، اهل هنود جنازه های خودرا سوختانده نمیتوانند در حالیکه آنها صدها سال است که درین مرز و بوم زندگی میکنند.

  • یرانی‌ها برخلاف موازین بین‌المللی قبول شده در عرصه اجرای ویزای سیاحت، تجارت یا مریضی هرگونه که خودشان بخواهند، عمل می‌کنند. آنان هرروزه به بهانه‌های مختلف قیمت ویزا را بلند می‌برند. چند تن از معترضان که در این درگیری حضور داشتند، می‌گفتند آنان از بهانه‌تراشی‌های کنسولگری ایران برای تادیه پول تضمینی‌شان خسته شده‌اند. یک تن از معترضان می‌گفت او نزدیک به یک ماه است که هرروزه از صبح تا عصر به کنسولگری ایران می‌آید تا بتواند ۳۰۰ یورو پول تضمین خود را دوباره به‌دست بیاورد. ولی هر بار با جواب‌های سربالای کارمندان کنسولگری مواجه می‌شده است.

  • این عبارت اهالی شهید پرورش منو کشته, انسانهای مذهبی بر خلاف اعتقادات و ادعاهایشان نژاد پرست ترین مردمان هستند مثل مسلمانها و یهودی ها,ادمهای بی دین بی دلیل یکدیگر را نمی کشند ولی مذهبی ها بی دلیل یکدیگر را از بین میبرند مثل شیعه و سنی, من خودم ایرانی هستم بیش از انقلاب منحوس خمینی دجال در زمان شاه نژاد پرستی خیلی کمتر بود.

  • shahri shahide shhidan zinde ast mibine hamvatanansh rahi shan ra edame mide

  • عزیزان به دفاع محسن مخملباف توجه فرمایند نه به تابلوهای جاهلانه
    در مورد هزارگان که در محدوده حوزه حکمرانی کابل میباشند مطالب زیر جالب است:
    در کتاب جنبش کلنل محمدتقی خان پسيان بنابرگزارش های کنسولگری انگليس در مشهدگردآورنده ,مترجم غلامحسين ميرزاصالح چاپ اول 1366 نشرتاريخ ايران صفحه 35 دررابطه بااشاره ای که درمتن بانفصال
    افراد بربری شده است در زير نويس چنين آمده است»<طايفه ای از هزاره های افغانستان که درسال های پس از 1891 به ايران آمدند و درخراسان وبلوچستان ساکن شدندآنان چون ازبندبربر واقع درهزاره جات افغانستان آمده بودنددرايران به بربری شهرت يافتند>)
    گزارش سفارت كابل به كوشش محمدآصف فكرت
    (سفرنامه 1286- انتشارات بنياد دكتر محمود افشار)
    ازيكه اولنگ الي فيروزبهار3فرسنگ است ودرجائي كه حوض خاص مي نامند راه دوتاميشود..راهي كه به سمت شمال ميرود الي دوفرسنگ به بندامير مي پيوندد وبهشهر بربر ميگذرد.بربر برسركوهي است كه ازپاي آن رودخانه ميگذرد.راة آن منحصراست به آنكه ازآن رودخانه بايد گذشت وبرآن كوه بالا رفت وسرآن كوه زمين مسطحي است كه آن شهر درآنجاساخته شده آثارقلعه وبناهاي قديمه آن هنوزباقي است...امابنداميردرميان دوكوه(است) كه عرض آن كمترازنيم فرسنگ است وطول آن دره ازدوفرسنگ متجاوزاست وبندمشهوربه7بنداست كه درجلوهريك آبشاري مانند بندي افتاده خدا آفرين و عقب آن تالابي بزرگ است كه عرض آن به عرض آن دره وطول آن متفاوت از1000قدم و2000قدم و5000قدم وبيشتر.عجب آنكه ارتفاع هر بندي از7ذرع الي10ذرع است وعمق هرتالابي عقب آن بندبه قدري كه جزخداوندهيچ كسي نميداندوهربندي به اسمي درآنجامشهوراست.مانندبندغلامان وبندقنبروبندهيبت وبندپنيروبندذوالفقاروبندچپل وغيره وغيره...آب اين بندرودخانه اي ميشودكه به سمت غربي شمالي ميرودوبه خاك بلخ مي پيوندد...

    *بربریها نیز هزاره هستند، ولی از هزاره های غزنین یا پشتکوهی، هزاره های پشتکوهی اهل تشیع و از نظر مذهبی با هزاره های چهار اویماق که اهل تسنن هستند، تفاوت دارند ( از لحاظ مذهب) و در بخشهای مرکزی افغانستان که امروزه به هزاره جات موسوم است، زندگی می کنند. بخشی از این هزاره ها در سالهای نخست دهه 1890 میلادی مورد تعقیب و هجوم نیروهای امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان قرار گرفته و به ایران پناهنده شدند، این هزاره ها که ظاهرا به علت انتساب به «بند بربر» که موطن اصلیشان در افغانستان بود، بربری خوانده شدند.

    ( کاوه بیات، صولت السلطنه هزاره و شورش خراسان، ص30).

    در 1231، در دورة فتحعلیشاه قاجار، هنگام شورش خانهای خراسان ، که در رأس آنان محمدخان قرایی قرارداشت ، مددخان افغان نایب هرات برای مدتی غوریان و جام و باخرز را به فرمان خود درآورد (سپهر، ج 1، ص 273ـ278). در 1235، شجاع السلطنه قصد سفر هرات کرد. در این سفر ولایت باخرز و شهرنو را از دست بنیاد خان هزاره ای درآورد و آنجا را به امیر قلچ خان تیموری سپرد (رضاقلی هدایت ، ج 9، ص 579ـ580؛ سپهر، ج 1، ص 313ـ314). در 1236، حسنعلی میرزا (شجاع السلطنه ) ابراهیم خان هزاره را به حکومت شهرنو و باخرز تعیین کرد (سپهر، ج 1، ص 318، 320). در 1248، حکومت جام و باخرز را به ابراهیم خان حاکم سابق هزاره واگذار شد (اعتمادالسلطنه ، ج 3، ص 152ـ153). در 1253 و 1254، محمدشاه با سپاهی بزرگ به قصد تسخیر هرات رهسپار باخرز و جام شد گرچه پس از یک سال محاصره از تصرف آنجا صرفنظر کرد (سپهر، ج 2، ص 258، 266ـ270؛ صدیق الممالک ، ص 69، 72ـ73؛ مهدیقلی هدایت ، ص 64). در 1262 ش ، محمدشاه قاجار پس از محاصرة هرات حدود 000 ، 8 خانوار از طوایف تیموری راکه از تاتارها بودند با رئیس آنها، قلیچ خان ، به خراسان منتقل کرد و قلیچ خان بعدها، که قدرتی به دست آورده بود، به عنوان امیر، سرپرستی نواحی جام و باخرز و هرات و زورآباد را عهده دار شد (ییت ، ص 38ـ39). در 1272، شاهزاده محمد یوسف ابدالی 700 خانوار باخرزی را، که شیرمحمدخان هزاره از باخرز به بادغیس برده و یارمحمدخان حاکم هرات آنان را به هرات آورده بود، به باخرز بازگرداند (رضاقلی هدایت ، ج 10، ص 665،667ـ668؛ اعتمادالسلطنه ، ج 3، ص 244). باخرزیها که هزاره ها هم با آنان بودند «وقتی که مراجعت کردند، هرکس به خط مستقیم به سرخانه و مسکن خود بازگشت ، مثل کسی که به سفری رفته و بعد به خانة خود معاودت نموده باشد» ( مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله ، ج 2، ص 281). در اواسط قرن سیزدهم ، به نوشتة زین العابدین شیروانی . باخرز از ولایت خراسان شمرده می شد و در اقلیم چهارم قرار داشت و پنجاه پاره دهِ آباد داشت و مردم آن اکثراً حنفی مذهب بودند و محمدخان هزاره ای شهرمیانه ای در آن ساخته بود که شهرنو (یا نوشهر) خوانده می شد و جمعاً هزارخانه داشت و نزدیک ده هزار تن از هزاره ایها در آنجا زندگی می کردند (1315، ص 129؛ همو، 1361 ش ، ص 150). در 1294، یوسف خان پس از او پسرش ، اسماعیل خان ، به حکومت باخرز گماشته شدند. دردورة ناصرالدین شاه ، اسماعیل خان ، با لقب امیرتومانی و عنوان شجاع الملک ، حاکم باخرز شد (ییت ، ص 121). باخرز در طی بیست سال ، دوبار شاهد شورش هزاره ایها بود. نخستین بار در 1300 ش ، که با کلنل محمدتقی خان پسیان به جنگ پرداختند. در این هنگام محمدرضا شجاع الملک حاکم باخرز سرپرستی هزاره ایها را به عهده داشت و والی قاینات و دیگر خوانین خراسان نیز از او حمایت می کردند. باردوم ، پس از شهریور 1320 (سقوط رضا شاه ) که در شورش عشایر خراسان شرکت کردند. در این جنگ ، دهکده احدآباد و قلعه کلات را مرکز خود قرار دادند بسهولت شهرهای تربت جام ، تایباد (طیبات )، فریمان و تربت حیدریه را متصرف شدند. شورشیان پس از شکست از قوای دولتی در رباط سنگ بست و کشته شدن صولت السلطنه خان هزاره (رجوع کنید به صولت السلطنه * ، هزاره ) متفرق و تسلیم شدند. پس از این جنگ ، طایفة هزاره ای ها بتدریج درمعرض فروپاشی قرار گرفت و ساختار ایلی خود را از دست داد. (بیات ، ص 23ـ84؛ میرنیا، ص 106؛ رزم آرا، ج 9، ص 248؛ بهار، ج 1، ص 149، 153ـ154).

  • عنوان این موضوع درست نیست، بهتر بود می‌نوشتید ( راسیم فارسی‌ ) چونکه اینجا کرمان یکی‌ از استانهای فارس نشین است، ژنرال دوستم فارس‌ها را به خوبی‌ شناخت که در صفحهٔ فیس بوک خود نوشته (همه فارسي زبانان چنين فکر ميکنند که زبانشان ريشه‌دار ميباشد و آنها خود را بدون توجه به واقعيتهاي نژادي-فرهنگي، وابسته به نژاد موهوم آريايي دانسته و زبانشان را نيز زبان آريايي ميانگارند. اين اشتباه شديداً در بين طبقه هاي مختلف جوامعه فارسي زبان جا افتاده است و آنها را به مغرورترين مردمان وابسته تبديل کرده است.
    از نظر روانشناسي٫ افرادي که به ريشه خود آگاهي ندارند تلاش ميکنند تا از اينجا و آنجا برترين ها را برگزينند و آنها را به صورتي دگرگونه و با اسمي جديد مال خود نمايند. فارسها نمونه بسيار خوبي براي بررسي اين بيماري ميباشند. چرا؟ زيرا فارسها در اصل از ملل ديگر توليد شده اند و خود به خودي داراي ريشه و فرهنگ مشخصي نيستند. فارسها را بايد در روستاهايي در هند و يا در روستاهايي در برخي از شهرهاي کويري ايران جستجو نمود. فارسي اصيل امري غيرواقعي ميباشد و فارس اصيل نيز در بساط هيچ تاريخ فروشي يافت نميشود. اگر تورکهاي فارس شده را از جوامع فارسي جدا کنيم٫ چيزي که ميماند مخلوطي از اعراب و اکراد و ديگر ملل ساکن در منطقه ميباشد که آنها نيز خود از اختلاط آفريده شده اند.

  • با این فرهنگ، راسیسم فارسی‌ و فرهنگ آن، نمیتواند چیز به درد بخوری تولید کند، ما حتی یک کشور پیشرفته و توسعه یافته فارس زبان نداریم. زبان فارس نیز چیزی نیست جز ۸۰ % کلمات عربی‌

  • گاو در همه کشورهای دنیا هست. مطمئنا ما در ایران هم گاو داریم. من به عنوان یه ایرانی سر افکنده و شرمنده‌ام و امیدوارم به روزهای گذشته‌ي و محبت و دوستی و همدلی بعضی را به بعضی دیگر ببخشید.
    با بهترین ارزوها با عزیزان افغان.

  • برید گمشید بیرون , آدم شدن افغان ها , ٣/٥ میلیون مثل گوسفند ریختند توی کشور , برید توی همان طویله خراب شده خودتون , کس کش های مادر سگ , تروریست , دزد , قاچاقچی , کثیف , سگ برینه به نسلتون , افغانی نوشته ایرانی نوبت من هم میرسد دنیا زود عوض میشود , افغانی مادر جنده برو سراغ کلتور بچه بازی زر نزن تا شکم سیر شود , نوبت تو این است که طالبان داره بیش از ٣٠ سال گاییده تون , چه بدبختی هستیم که برویم از افغانی کمک بخواهیم , انگار کشور قطی است که برویم از کثافات های بو گندو افغان کمک بخواهیم , یک عمر شوروی سابق خواهر و مادرتون گاید , بعد طالبان , حالا هم که امریکا و اروپا هر هفته مثل سگ به گاییدن میدن . من افغانی ببینم یک خشاب گوله کلاشیفکف توی هیکل کوسکششان خالی میکنم , فقط دنبال افغان هستم در بیابانهای کرمان و سیستان , نام اشرار مسلح سیستان وقتی میاد همه میداند جهنم یعنی چی بویژه اگر افغانی ببینم .

  • یه مشت عقده ای افغان اومدن سایت راه انداختن تحلیل میکنن.سیکتیر بابا...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس