صفحه نخست > دیدگاه > زندگی من با طالبان

زندگی من با طالبان

My life with Taliban
شریف حضوری | محقق و پژوهشگر در دانشگاه جواهر لعل نهرو
پنج شنبه 24 جولای 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کتاب ملا عبدالسلام ضعیف/ قسمت دوم/ ترجمه شریف حضوری

در صفحات 90 تا 100 کتاب اش از عشق و همدلی میان مجاهدین در اوج درگیری ها میگوید و خندیدن و رقصیدن همراه یکدیگر را بیان میدارد. در آغاز جهاد، نقش ملا عمر و خود را در سطح فرماندهی برجسته مینماید. در مورد پروسه اشتی داکتر نجیب حرف های به زبان میراند و از ان راضی به نظر میرسد اما بدلیل ضعیف بودن دولت، معتقد است که مجاهدین به ان وقعی نگذاشتند. او از داستان فتح قندهار توسط مجاهدین میگوید که چطور طالبان را گروهای رقیب بازی داد و حین جلسه طالبان در سیلوی شهر، بدون مشورت با انها جاهای مهم را، بین خود تقسیم نمودند .تازه یادم رفت که بگویم نویسنده در صفحه 10 کتابش می نویسد که حکومت صبغت الله در 1992 توسط ای اس ای در پشاور دو هفته بعد از سقوط نجیب تشکیل یافته است.

او در جای دیگر کتابش، لحظه قدرت گرفتن مجددی را شاد ترین موقع زندگی خود میداند که خبرش را از رادیو شنیده است اما خبر ابقای مسعود به عنوان وزیر جنگ شادی او را یکباره به یاس مبدل میسازد. تا اینکه از شدت خشم گریه میکند. ایشان در طول کتابش صحبت های متضاد زیادی دارد. به عنوان نمونه از یک رو همزمان شدن سال ازدواجش با رفتن به مکه را بازگو میکند که منطقا پول زیادی می خواهد. از سوی دیگر در چند سطر پایین تر، از نداشتن شغل در همان سال شکایت میکند و از پیدا نمودن کار برای خود در یک انجوی خارجی با قیمت 250 افغانی و 7 کیلو گندم در روز برای حفر کاریز می نویسد. سوال اینجا خلق میشود که ایشان پول ازدواج و رفتن به سفر زیارتی عربستان را از کجا نموده بود ؟

ادم به این نابغگی چطور ملیاردر نشده زیرا بعد از کوچ اجباری به پاکستان، انهم به دلایل ظلم مجاهدین، ایشان ظرف چندین ماه، چندین خانه میسازد و میفروشد و بعد از آن برای ادامه تحصیل راهی پیشاور میشود. عجب! خداییش من که از تعجب بابت هوش خارق العاده ملا صاحب انگشت بر دهان ماندم. در همین حال، او در سفر های امد و رفت که به قندهار و پاکستان داشته از زندگی غم انگیز و ظلم مجاهدین میگوید. از بی بند باری ادم های قوماندان بارو، استاد عبدالحلیم و شاه باران می نویسد. او داستان های از بی قانونی، دزدی و چپاول، همجنس گرایی و بچه بازی رایج بین گروه های مسلح غیر مسئول به خوانندگانش بازگو می نماید.

در بخش 7 کتابش که عنوانش " اقدام به کار" میباشد. پارادکس دیگری را میتوان در حرف های او یافت . زیرا بنیانگذاران طالبان که او خود نیز یکی از آنهاست ، برای رهبری طالبان در اوایل جنبش ، به دنبال یک فردی که اصلا در سطح رهبری نبوده و شناخته شده نیست میگردد ولی بعد ها از ملا عمر به عنوان یک فرمانده برجسته یاد می نماید. وقتی به خواندن کتابش ادامه میدهیم، معلوم میشود که در جلسه ابتدای تاسیس جریان طالبان به تاریخ خزان 1994 در مسجد سفید سنگیسار، مولوی عبدالصمد به عنوان امیر انتخاب میشود و ملا عمر به عنوان فرمانده. حال معلوم نیست چطور این فرمانده و قوماندان زیر دست امیر به عنوان امیر المومنین بعد ها ملقب میگردد.
حالا می فهمم که چرا طالبان اینقدر عاشق موتور سیکلت بوده و در اکثر عملیت خود از این وسیله استفاده می نمایند زیرا در ابتدای امر، موتور را طالبان آنچه ملا ضعیف میگوید " تانک اسلام" نامیده بودند. ولی حیف که این تانک های اسلامی تا هنوز جان های مسلمانان بیگناه را می گیرد و هیچ کس را یارای جلوداری از ان نیست. تانک های که برای نجات مردم از ظلم به پا خواست اینک محور شرارت و بدبختی برای ساکنان این سرزمین شده است. او در صفحه 117 کتاب خودش از کمک 9 ملیون افغانی مرد بی نام و نشانی به طالبان که حالا چند قریه را فتح نموده خبر میدهد که حاضر نشده است رسیدی بابت کمک اش دریافت نماید بلکه از آن خیراتی در راه خدا یاد نموده است. اینجاست که سرازیر شدن کیسه های پول ناشناس یکی پس از دیگری فرا میرسد.

او در بخش که " آغاز" نام دارد، چگونگی پیشروی و تصرف قندهار را توسط طالبان شرح میدهد. آقای ضعیف از فتح شهر قندهار میگوید و از ایجاد سیستم قضایی به ریاست مولوی پسنایی که مولوی ضعیف به عنوان دستیار ایشان انتخاب میشود حرف های به میان می آورد. با تاسف ایشان با انکه یک پست نهایت مهم را اشغال کرده که همیشه باید در دسترس مردم باشد ولی به گفته خودش از بس که تشنه خون و کشتن هست، به مدت یک ماه به جبهات جنگ علیه اسماعیل خان میرود که در این مدت طولانی به گفته خودش قضایای زیادی معلق می ماند و مشکلات جدی برای مردم بوجود می آید. طالبان و خود ایشان انقدر که از قداست مولوی پسیانی یاد میکند، ندانسته سرنخ های از بیسوادی و بیکارگی او در طول کتاب به خوانندگان ارائه میکند تا جاییکه خواننده به خوبی در می یابد که شخص مذکور انقدر کهولت سن داشته که چشمانش کاملا کم بینا بوده است. پسیانی نه با تکیه بر توانمندی های خویش بلکه با اعتمادی که بر دستیاران خود دارد، حکم صادر مینموده و به قضاوت امور مردم می پرداخته است. از کجا معلوم که به حق چشمان کم بینایش و به تزویز و دغل بازی اطرافیانش جانهای بسیاری را نگرفته باشد و حق و ناحق های بیشماری را مرتکب نشده باشد. تازه به این مظنون میشوم که ممکن اصلا مولوی صاحب از سواد کافی نیز برخوردار نبوده باشد. که صد البته در رژیم واپسگرای طالبان امکان چنین چیزی وجود داشته است.

رفتار زننده و دور از اخلاق طالبان را در دفاتر رسمی شان، مولوی ضعیف نخواسته اینطور بیان مینماید. " وقتی فهمیده شد که صدور اسناد برای یکی از بازرگانان که با هم مناقشه داشته اند، کار من نبوده است بلکه کار مولوی عبیدالله که در غیاب من وظیفه اجرا میکرده است. مولوی پسیانی عصبانی شد و یخن عبیدالله را گرفت و مشت محکمی به دهان ایشان حواله کرد. به علاوه این هتاکی، لگد محکمی به نشیمنگاه قاضی جوانک حواله نمود و از دفترش بیرون انداخت." تو خود حدیث مفصل خوان از این مجمل که اگر طلبه های کرام اینگونه از خود پذیرایی مینمودند انوقت لت و کوب زنان، جفتک پرانی به مردان برای کوتاهی ریش و خواندن نماز، باید یک امر عادی تلقی میشده استیا هم مرحمتی از سوی انان.

ادامه دارد .........

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس