صفحه نخست > دیدگاه > آيا تغيير زعامت در پاکستان، به «جنگ عليه تروريزم» کمک خواهد کرد؟

آيا تغيير زعامت در پاکستان، به «جنگ عليه تروريزم» کمک خواهد کرد؟

نجیب روشن
سه شنبه 23 سپتامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

جای شک نبوده و نيست که پاکستان کشوريست ساختهء انگريز و ميخی است کوبيده شده برای شر و نفاق در منطقه که با تجزيهء نيم قارهء هند آغاز شد و مقصدش علاوه از انتقام جويی از آزاديخواهان منطقه عمدتاً هندوستان و افغانستان، فراهم شدن زمينه برای حضور هميشگی انگريز ها در منطقه بود!

در طول تاريخ تشکيل پاکستان، اين اولين باريست که حاميان انگريزی و امريکايی اين کشور مزدور، به «تبديل حکومت بدون خونريزی و کودتا» متوصل می شوند. اينکه چرا پرويز مشرف را با اينکه يکی از مهره هايی آنوقت امپرياليزم جهانی بود، از قدرت دور ساخت، يکی هم آنست که دولتمردان قبلی پاکستان منجمله مشرف، با وصف برآورده ساختن اهداف جهانی امپرياليزم، خواست بنيادگرايان مذهبی آنکشور را نيز در نظر داشت و مطابق به اهداف آنها عمل می کرد و پاکستان را آباد نمود!

اما بعد از اشغال افغانستان توسط ايالات متحدهء امريکا، که انگريز نيز يکی از متحدين اصلی آنست، غرب در عملکرد خويش خواست بنيادگرايان اسلامی پاکستان را که در اردو و استخبارات آنکشور نفوذ فعال دارند، در نظر نمی گيرد و برعکس اهداف جهانی و منطقوی خود را دنبال می نمايد. از اينرو در شرايط حاضر، تقابل های خونين و سرسختی ميان بنيادگرايان اسلامی پاکستان به شمول سازمانهای «القاعده» و «طالبان» افغانی و پاکستانی، با سياست های توسعه گرانه ای امپرياليزم غرب بوجود آمده است!

کاملاً مشهود است که اگر بعد از حوادث يازدهم سپتامبر و بخصوص بعد از حضور نظامی ايالات متحده در افغانستان، در سياستهای قصر سفيد در رابطه با افغانستان تغييراتی بوجود آمده، اما «اسلام آباد» به همان سياست عنعنوی خود در قبال افغانستان ادامه داده است. ادامهء سياست خصمانه ای اسلام آباد در قبال افغانستان، بخاطر آن بوده که اينکشور به هيچصورتی خواهان يک افغانستان با ثبات، صلح آميز و پيشرفته تر از پاکستان نيست و هميشه تلاش داشته است، تا کشور ما را چون «غلامی هميشه محتاج به پاکستان»، ببيند! و اما اينکه چرا غرب از پرويز مشرف گذشت و آصف زرداری را با آنکه سالهای زيادی به اتهام فساد اداری در تعقيب دولت وقت بود، رجحان داد و به روی صحنهء قدرت آورد، آنستکه: مشرف با همه غلامی و پيروی از سياستهای امپرياليزم غرب، در فکر عظمت و ترقی و تعالی پاکستان نيز بود. مشرف به مانند گذشته گان خويش، تا توانست به آتش جنگ افغانستان هيزم افگند، تا پاکستان را، «پاکستان» سازد، اما اين ادامهء سياست در حال حاضر اگر به نفع پاکستان است، به ضرر غرب و امپرياليزم امريکا تمام می شود.

لذا ضرور بود، ايالات متحده به مانند افغانستان غلامی ديگری برای تحقق اهداف آتيه اش در پاکستان بيابد، که همانا آقای آصف علی زرداری است.

زرداری که تا هنوز خون انتقامجوئی قتل همبسترش خانم بينظير بوتو در رگهايش در خروش است، بهترين فيگور سياسی برای تحقق برنامه های بعدی ايالات متحدهء امريکا در پاکستان است. اما اينکه اين فيگور به مانند حامد کرزی چگونه و به کدام اندازه خواهد توانست آن اهداف (!) را در عمل پياده کند، سواليست که برای جواب آن بايد منتظر بود.

ايالات متحده، آنچه در حال حاضر از آقای زرداری توقع دارد، آنستکه آنکشور بتواند با دست باز در داخل قلمرو پاکستان به تعقيب نيروهای «القاعده» و «طالبان» برود، اما تا آنجائيکه مشاهده می شود، اين توقع ناکام است و تا هنوز اردو و استخبارات از تأثير بنيادگرايان اسلامی پاکستان بيرون نشده است و در يک کوتاه مدت نيز بيرون نخواهد شد!

اينکه اکنون ايالات متحدهء امريکا، عساکر خود را از عراق کاهش داده و به افغانستان گسيل می دارد، به دليل آن نيست که گويا ايالات متحده اشتباه کرده بود که صدام دارای سلاح های کشتار جمعی است و به ناحق به آنکشور تجاوز کرد. امريکا اشتباه نکرده، بلکه مطابق پلان کار می کند: عراق را اشغال کرد و از مدرک غارت نفت آن، مليارد ها دالر به جيب نفت سالاران امريکايی سرازير نمود، و اکنون بايد به افغانستان نيروی بيشتری تحت بهانه ای اينکه گويا مرکز تروريزم آنجاست، اعزام بدارد و در دومين حوزه ای نفتی جهان (آسيای ميانه)، پايگاه اش را مستحکمتر سازد. برای چنين استحکام و در نهايت «جهانی سازی» در منطقهء ما، اسلام سياسی در افغانستان و خاصتاً پاکستان، مزاحمت می کند!

اينکه تقابل های آينده بکجا خواهد انجاميد و زرداری طوريکه قبلاً نيز اشاره شد، چقدر توان برای تحقق برنامه های نئوليبراليزم ايالات متحده خواهد داشت، عنصر زمان ضرورت است، اما آنچه را از قبل می توان پيش بينی کرد آنستکه، انتقال عمليات نظامی بداخل قلمرو پاکستان (حضور فزيکی عساکر امريکايی در آنطرف مرز)، از آن جهت بعيد به نظر می رسد، که ايالات متحده ظرفيت و توان مقابله با رديفی از مخالفانش را ندارد: طالبان افغانی، طالبان پاکستانی، علاقه های قبيلوی آنطرف و اينطرف مرز، پاکسازی اردو و استخبارات پاکستان از وجود بنيادگرايان، موجوديت در عراق، جلوگيری از اتمی ساختن ايران، موضع کنونی روسيه و وضع جديدی که در منطقه بوجود آمده، همه و همه عناصر بازدارنده ای اند برای تحقق ايده ها و آرزوهای حکمرانان قصر سفيد در منطقهء ما!

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خد ا ما مردم را اصلاح نماید تا وقتی در چو کی هستیم هیچ گپی نیست دنیا همه گل وگلزار است نه کدام اشغالی در میان است و نه هم افغانستان کشور اشغال شده ولی همینکه از چوکی کنار رفتیم و یا کنار زده شدیم افغانستان کشور مستعمره می شود. من از آقای روشن می پرسم وقتی افغانستان کشور مستعمره بود چرا پست ریاست تلویزیون دولتی آنرا قبول نمودید و چرا یک روز همین حرف های را که اکنون بزبان می آوریدآنوقت یک روز از طریق تلویزیون که در اختیار شما قرار داشت به اطلاع همه هموطنان نه رسانیدید ؟
    اینست نمونه تیپیک از روشنفکر کشور ما .

  • آقای میر هزار

    تصور مینمایم مرض کتمان حقایق ، حب و بغض شخصی و استفاده از شمشیر سانسور سرانجام شما را نیز فرا گرفته است در غیر آن چه دلیلی میتواند وجود داشته باشد که هیچ کدام از پاسخ های را که به مقاله آقای روشن ارائه گردیده از نشر آن جلو گیری نمائید ، آیا در همچو حالت بازهم می شود کابل پرس? را ویب سایت آزاد خطاب نمود؟ مسئولانه به این پرسش پاسخ بدهید.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس