صفحه نخست > حقوق بشر > شکنجه و جنایات علیه کرامت انسانی در افغانستان

شکنجه و جنایات علیه کرامت انسانی در افغانستان

سه دهه نقض حقوق بشر در افغانستان / به ابتکار حامیان دموکراسی جامعه افغان در تورنتو/ سخنرانی داکتر ثنا متین نیکپی
چهار شنبه 29 اكتبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آغاز سخن : جنگ دوم جهانی (۱۹۳۹- ۱۹۴۵)م اثبات بزرگ برای پامال نمودن حقوق بشر به ابعاد گسترده آن بود. جنگ نشان داد که حقوق بشر می تواند به گونه فاجعه بار آن نقض گردد. این جنگ به مثابه بحران در روند تحولات جوامع بشری عرض وجود نمود و بحران مذکور تناقضات غیر قابل حل نظام سرمایه جنگ را ناگزیر ساخته بود که عواقب ناگوار مانند قتل عام ، ژینوساید ، انواع شکنجه ها ، مهاجرت، اسارت ، اشغال و تجاوز ، چپاول و غارت را در قبال داشت. این وضع بشریت را وادار می ساخت در این مورد بیندیشند. زیرا شکست فاشیزم زمینه های مناسب را در باره ایجاد اندیشه های حقوق بشر بوجود آورده بود.

گرچه مفکوره حقوق بشر سال ها قبل در اروپا بوجود آمده بود ولی به شکل مدون و کاملتر آن در نخستین سال های ختم جنگ شکل گرفت و دانشمندان حقوق در طرح آن نقش ارزنده داشتند. مفکوره های طرح شده در سند معتبری جمعبندی گردیده و بنام (اعلامیة جهانی حقوق بشر) از طرف سازمان ملل متحد تصویب گردید. در تصویب این اعلامیه 56 کشور عضو سازمان ملل متحد شرکت داشتند که از آن جمله 48 کشور رأی موافق دادند. از جمله 8 کشور مخالف دارای سه نوع موضع گیری بودند، اتحاد شوروی بنابر ملحوظات آیدیولوژیکی که گویا اعلامیه مربوط به آیدیولوژی بورژوازی است، افریقای جنوبی که رژیم اپارتاید در آنجا بر سر اقتدار بود و همچنان عربستان سعودی که اعلامیه جهانی حقوق بشر را با اسلام ناسازگار میدانست ، مخالفت کردند. خوشبختانه افغانستان در قطار کشور های تصویب کننده اعلامیه جهانی حقوق بشر به حساب می آید.

عمده ترین اصول حقوق بشر در اعلامیة که در 30 ماده منعکس گردیده است. انکشافات بعدی در روابط جامعه بشری و دولت های عضؤ ملل متحد مقتضی توسعه بیشتر حقوق انسان که می بایست از شکل جامع و عام به گونه مشخص تر و عملی تر تبارز نماید. بنابر ضرورت فوق در سال 1969م دو میثاق مهم حقوق سیاسی و مدنی و حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در سازمان ملل متحد به تصویب رسید که کشور های تائید کننده مکلف به اجرای آنها گردیدند. هردو میثاق در سال 1983م از طرف دولت افغانستان امضأ و توسط پارلمان وقت تائید گردید. فلهذا افغانستان کشوریست که در تصویب و تائید میثاق های بین المللی که نورم های حقوق بشر در آنها درج اند ، سهم فعال داشته و از همسایه ایرانی و پاکستانی اش سبقت جسته و برخلاف کشور های عربی در مقابل میثاق های جهانی بهانه جویی و مشکلتراشی نکرده است. گرچه این سرزمین یکی از فعالان و کشور های حمایت گر و تصویب کننده حقوق بشر بوده ، به آنهم اولتر از همه مردم افغانستان قربانی تخلفات از حقوق بشر گردیده اند. قسمیکه در بالا ذکر گردید ، تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر با مقاومت منفی از جانب عربستان سعودی و برخورد آیدیولوژیکی اتحاد شوروی روبرو گردید که افغانستان برخلاف هردو در تصویب آن سهم فعال داشت. در خور ذکر میدانم که سهمگیری در تصویب اعلامیه و میثاق های حقوق بشر از طرف حکومت های افغانستان به مفهوم رعایت حقوق بشر نبوده و برخلاف تخلف از حقوق بشر در افغانستان در همه دوره ها به نحوی از انحا وجود داشته است. غرض اثبات این ادعا خصوصیات و مشخصات حقوق بشر را در سه مرحله به بررسی می گیریم . از آنجاییکه بررسی ساحات وسیع حقوق موضوع مشرح است ، بنا بگونه مثال بخشی از آنرا که در زادگانه ام افغانستان مورد دارد ، انتخاب و به توضیح بیشتر و مفصلترآن می پردازم.

این موضوع عبارت از شکنجه است که ما همه حاضرین این کنفرانس به آن آشنا هستیم و این آخرین آله مستبدین اگر مستقیما به شکل فزیکی آن دامنگیر کسی نبوده به اشکال روحی و روانی به بسراغ اکثر ما آمده است. بخاطر توضیح این مساله اولتر از همه باید تعریف شکنجه را دانست و بعدا به ماهیت و محتوای آن دقیق شد:

تعریف شکنجه: (هر عمل عمدي که بر اثر آن درد يا رنج شديد جسمي يا روحي عليه فردي به منظور کسب اطلاعات يا گرفتن اقرار از او و يا شخص سوم اعمال ميشود، شکنجه نام دارد. (همچنين) مجازات فردي به عنوان عملي که او يا شخص سوم انجام داده است و يا احتمال مي رود انجام دهد، با تهديد و اجبار و بر مبناي تبعيض از هر نوع ، هنگاميکه وارد شدن اين درد و رنج و يا به تحريک و ترغيب و يا با رضايت و عدم مخالفت مامور دولتي و يا هر صاحب مقام ديگر، انجام گيرد شکنجه تلقي ميشود. درد و رنجي که بطور ذاتي يا به طور تبعي لازم مجازات قانوني است، شامل (اين کنوانسيون) نميشود. ) 1

ترکیب عمل جرمی شکنجه: علوم حقوق و بویژه بخش تیوری آن به ما می آموزاند که هر عمل جرمی از چهار عنصر عمده تشکیل می شود که عبارت اند از جوانب عینی ، جوانب ذهنی ، موضوع جرمی و عامل یا اجرا کننده جرم.

گرچه جنایات مربوط به شکنجه به اشکال و انواع گوناگون صورت می گیرد و هر کدام از خود این عناصر را دارد که میزان و مقایسه آن کار ساده نیست، لاکن غرض سهولت در درک و تفهیم این موضوع تیوریکی می خواهم یکی از از اشکال آنرا را انتخاب و مورد شناسایی دقیقتر علمی قرار بدهم.

مثلا ( اخذ اعتراف با بکاربرد جبر و اکراه ) . اکنون عناصر ترکیبی این جرم را مرور می کنیم.

- جوانب عینی : اجرای عملی که به قربانی درد و عذاب فزیکی یا روانی را وارد نموده باشد. این عمل می تواند با استفاده از وارد کردن ضربه باشد ، قراردادن قربانی به بی خوابی ، گرسنگی ، آویزان کردن انسان ، تهدید و هر کاری دیگر که هدف آن عذاب و آزار باشد.

- جوانب ذهنی : اجراکنندة جرم با داشتن قصد و نیت این کار را انجام داده باشد ، تا از قربانی اعتراف اخذ نماید ، اورا به دادن معلومات مجبور سازد و یا مورد تهدید قرار بدهد.

- موضوع جرم: موضوع جرم همیشه مناسبات انسانی و اجتماعی است که توسط قانون قبلا تصویب شده حمایت گردد. پس در این جا تمامیت جسمانی ، صحت ، آسایش و آبروی قربانی است که از تعرض مصون باید باشد و هیچکسی حق ندارد که این مناسبات را برهم بزند. اجرا کننده جرم باوجودیکه می داند ، این کار وی با قانون و اصول در تناقض قرار دارد ، ولی بر آنها تجاوز می کند.

- اجراکننده جرم: شخص بالغ ، صحتمند و موظف از طرف نهاد دولتی ، سیاسی یا مذهبی می باشد .

حضار گرامی ! بسیار دلچسپ خواهد بود اگر فقط دو عنصر این جرم یعنی (موضوع و اجرا کننده) شکنجه در افغانستان را نظر اندازی کنیم.

در عنصر (موضوع جرمی) جرایمی که شکنجه را در قبال دارد ، به مناسبات اجتماعی سه دهه اخیر در افغانستان نظر می اندازیم .

با تخریب زیربنای اقتصادی متداول و ساختار های روبنایی آن از جمله دولت گسترده ترین زمینه های تخلف حقوق بشر ، منجمله شکنجه مساعد گردید. در کشور های دیگر قدرت ها و رژیم ها با قبول مرحله گزار و انتقالی صورت می گیرد ، ولی در افغانستان که نقطه تقاطع و تصادم ایدیولوژی ها و تمدن ها است ، این کار با بکاربرد شیوه های اجباری ، توفانی و استفاده از راه های نامعقول ضد بشر انجام یافته است.

تا قبل از سه دهه قانونیت سراسری در افغانستان وجود نداشت و حاکمیت سنت و عنعنه با ایجاد گروه های ناقل ایدیولوژی بیگانه و حامیان منافع اجنبی درهم کوبیده شد. یعنی حاکمیت قبل از سه دهه که خود در جنایت و بی فانونی غرق بود ، نتوانسته بود که نظمی را در افغانستان برقرار نماید که در آن مصونیت انسان توسط قانون تنظیم گردد. چون قانونیت وجود نداشت ، پس تضمینی هم برای حراست از مناسبات اجتماعی مانند تمامیت جسمانی ، حیثیت ، آبرو ، رفاه و آسایش در نزد دولتمداران موجود نبود و اداره کننده ها با چنین روحیه به قدرت می رسیدند که می توانند بالای آبرو و حیثیت مردم تاخت و تاز کنند.

اگر باز به سه دهه اخیر برگردیم ، دیده می شود که ورود افراد تربیه شده از خارج ، مناسبات اجتماعی را که با نورم های عنعنه ، اخلاق و عرف تنظیم میگردید ، برهم زد و افغانستان به جولانگاه شکنجه گران داخلی و خارجی مبدل گردید.

عنصر دیگر اجرا کننده جرم است که خصوصیات آنرا توضیح می نمایم. اجرا کننده های جرایم در افغانستان آنقدر گسترده ، مغلق و کثیرالجوانب است که در چوکات قواعد ، هنجار ها و چهارچوب معمول نمی گنجد. مثلا : ورود هزاران سادیست ، فناتیک مذهبی ، مجرمین خطرناک تربیه شده که عامل انواع تعصب ، بدبینی و اکسترمیزم بودند، ارتکاب جنایات را آنقدر پیچیده ساختند که در شرایط کنونی غیر قابل بررسی می باشد.

حضار گرامی ! در فوق اجرا کننده های شکنجه را چنین تعریف کردیم که عبارت از شخص سالم موظف از طرف نهاد دولتی یا نهاد های دیگر ..... حالا شما بگویید هزاران سادیست و فناتیک فرستاده شده از خارج را چه نامگذاری می کنید؟ تکرار می کنم (هزاران سادیست ، فناتیک ، افراطی و متعصب)

آیا می توان آنها را عاملین یا اجرا کننده های شکنجه دانست؟ نه خیر سادیست نمی تواند مجرم باشد . پس مقصر کیست؟

جواب اینست که آنها مانند ابزار مورد استفاده قرار گرفته اند و عاملین جنایت در افغانستان کسانی اند که این ابزار ها را ساخته اند.

چیزی دیگری که در این بحث خالی از دلچسپی نیست ، انگیزه جرمی است. هدف و انگیزه در اجرای شکنجه ارزش بسزایی دارد. زیرا شکنجه گر کارش را با داشتن هدف و انگیزه ی که او را در اجرای این کار وامیدارد، انجام میدهد. انگیزه های شکنجه معمولا عبارت اند از گرفتن اعتراف و معلومات ، ترساندن و مجبور ساختن تبعیض و تعصب است. تعصب می تواند دینی و مذهبی ، قومی باشد . تبعیض می تواند نژادی ، سیاسی و عدم تحمل به دیگر اندیشی .

میخواهم در این جا موضوع جدیدی را که شاید ترکیب جرمی شکنجه به حیث انگیزه شامل نشده باشد ، اضافه نمایم . این موضوع فناتیزم دینی و مذهبی است. براستی زمانیکه به کسی وعده داده می شود که او در بدل اجرای شکنجه یا قتل دیگران به جنت می رود ، این دیگر از دایره تعصب ، تبعیض و هر چیز دیگر خارج می شود و اجرا کننده آن در بدل پاداش اخروی مرتکب جنایت و شکنجه دیگران می شود. ثواب اخروی که به عقیده شخص خرافاتی و فناتیک مذهبی در بدل جنایت بدست می آید ، در حقیقت نوع سود جویی کاذب و خود پسندی جنون آمیز است که با زجر و شکنجه دیگران برای خود آسایش اخروی را می خواهد.

قابل یادآوری است که در تربیه بمب گذاران انتحاری نیز از چنین احساسات استفاده به عمل می آید.

مفهوم امریکایی شکنجه: از دیدگاه دولت امریکا ، تنها زمانی می توان از کاربرد شکنجه نام گرفت که فرد برای اخذ اعتراف در معرض (درد شدید) قرار گرفته باشد. اما بازجویی همراه با خشونت بدون ایراد درد و رنج شدید به منزله شکنجه نیست.

در سال 2002 جی بیبی معاون مدعی العموم امریکا در یاداشتی اظهار کرد که ( «شدید» انتقال دهنده درد یا رنجی است که باید به چنان درجه یی از شدت رسیده باشد که فردی که در معرض این درد قرار می گیرد ، نتواند آن را به سادگی تحمل کند.)2

قرار اظهار آی بی سی سازمان سیا شش مورد را در کار این ارگان تائید کرده است که عبارت اند از : از یخن گرفتن، تکان دادن ، سیلی زدن به روی ، ایجاد درد خفیف ، بستن شخص به چپرکت و ریختن آب به صورت بازداشت شده.)

من به حیث یک حقوقدان ، این شش مورد را مردودمیدانم ، زیرا از یکطرف تعیین درجه درد کار مشکل و ناممکن است ، از طرف دیگر به آسانی می تواند مورد سو استفاده قرار بگیرد و مسولین در شکنجه آزادی عمل بدست آورند.

این موارد به آسانی می تواند سو استفاده شود ، مثال : از یخن گرفتن چطور ، فشردن یخن می تواند قربانی را خفه کند . تکان دادن به کدام فشار ؟ توسط چه و تا چه اندازه . سیلی زدن به روی ، چند مرتبه و چند سیلی ؟ بستن به چپرکت می تواند طوری باشد که ریسمان ها و طناب های باریک و کش شده به جریان خون مظنون صدمه وارد کرده و به شکنجه شدید و طاقت فرسا تبدیل شود. همچنان آب ریختن چطور و کدام آب ؟ می تواند اّب جوش و یا آب سرد در زمستان باشد. کی میتواند تضمین کند که این آب یکمرتبه پاشیده می شود یا بشکل دوامدار و طاقت فرسا انجام می شود.

خلاصه اینکه طرح جدید امریکایی شکنجه ، پوشاندن شکنجه زیر پوشش کلمات فریبنده بوده که در حقیقت اجازه دادن و (قانونی) ساختن شکنجه است.

سازمان های حقوق بشر اگرخود را نهاد های مستقل میدانند ، باید در مخالفت با تیوری امریکایی شکنجه و موارد شش گانه آن به پا خیزند و با صدور اعلامیه ها آنها را مردود اعلان کنند.

بعد از بیان نکات فوق در باره مساله حقوق بشر که جنبه های مقدماتی داشت ، اکنون به اصل موضوع میرسیم و نخستین بخش آنرا که من (سه دهه شکنجه ، اهانت و عذاب ) نامیده ام موضوع را دنبال می کنیم.

سه دهه شکنجه ، اهانت و عذاب

اگر به تاریخ دولت و حکومت در افغانستان دقیق شویم ریشه های شکنجه گری از سه دهه فراتر می رود ولی ما فقط سه مرحله اخیر را که اشکال و انواع بیداد و شکنجه با جوانب و ابعاد خارجی اش هم که رنگ و پوشش و مظاهر جدید دارند ، به شناسایی گرفته و به تفصیل آن می پردازیم ، تا بتوانیم در جلوگیری از آن کاری کرده باشیم.

عنوان کنفراس امروزی ما (سه دهه نقض حقوق بشر در افغانستان) است ، زیبنده خواهد بود اگر موضوع اصلی سخنرانی ام را که (شکنجه و جناییات مخالف کرامت انسانی) است ، با این چوکات داده شده که به نظر من چهارچوب بسیار معقول و مناسب است جاگزین ساخته ، به شرح آن بپردازم.

دهه اول : شکنجه در دوران حکومت تحت الحمایه شوروی: این دوره (1978-1992م) که چهارده سال را در بر میگیرد، تخلف از حقوق بشر در ساحات شکنجه ، مبارزه با دیگر اندیشی ، انحصار قدرت و محروم ساختن مردم از حقوق سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته است.

در این دهه قبیح ترین انواع شکنجه را (دافغانستان د گتو د ساتلو اداره (اگسا) در سال 1357، (کارگری اطلاعاتی موسسه (کام ) در سال 1358 ، (خدمات اطلاعات دولتی (خاد) در بیش از یک دهه انجام داده اند که با ذکر اشکال و شیوه های عمده آن می خواهم شرح تخلف از حقوق انسان در این دوره را بیان دارم و این هم نموده های از شکنجه در این دوره:

- برق دادن یکی از مروج ترین شیوه های کار این ادارات بود که تقریبا اکثر بازداشت شده های سیاسی به استفاده ازآن شکنجه شده اند. البته دادن برق به اعضای مخصوص مردان و زنان ، زیر زبان و جاهای حساس و آسیب پذیر بدن انسان تا قربانی را به گرفتن اعترافات و اخذ معلومات مجبور سازند.

  • بستن دروازه بالای (اله) مرد و وارد نمودن فشار . در این شیوه وحشتناک آخرین درد و عذاب به متضرر وارد میگردد و هرگاه متضرر رها گردد در همه عمر از دوام زندگی عادی مانند یک مرد محروم گردیده و فشار و شکنجه ابدی روحی و روانی نصیب وی میگردد.
  • شکستاندن استخوان، گفته می شود که در شعبات تحقیق ادارات خاد افراد به اصطلاح سپورتمین و قوی هیکل کار میکرده اند که در صورت لزوم وظیفه شان را در شکستاندن استخوان های کمر ، گردن ، دست و پا شخص زیر تحقیق انجام میدادند.
  • بی خوابی که اکنون یکی از مروجترین شیوه های شکنجه که امروز در زندان های امریکایی واقع در افغانستان نیز میباشد درعراق و گوانتناموی کیوبا بکار گرفته می شود ، در زندان های خاد بطور گسترده از آن کار گرفته می شد.
  • ندادن غذا و آب ، تا زمانیکه که شخص زیر تحقیق جان ندهد و تا دوام تحقیق زنده بماند.
  • دشنام و فحش (شکنجه روانی)، مطابق رسوم افغانی دشنام ناموسی ، مذهبی و به غلایم اتنیکی بسیار رنج آور بوده می تواند نوعی از شکنجه روانی به حساب آید.

ـ کشیدن ناخن ها شیوه ایست که در دوره محمد نادرشاه رایج بوده است. این شیوه درشکنجه های خاد با عناصر تکمیلی دیگر یکجا گردید که بعد از کشیدن ناخن ، در زخم آن فلز داغ ، سگریت و جریان برق را میگذاشتند ، تا درد مخصوص و زجردهنده را به قربانی وارد نمایند. در این جا قابل ذکر میدانم که قربانی های چنین شکنجه ها نه تنها علیه دشمنان جهادی ، مخالفان اخوانی و دیگراندیشان شعله یی بوده ، بلکه در مخالفت های گروهی داخلی حزب و علیه تعداد کثیری از افراد صفوف حزب که با رهبران مزدور و بیگانه پرست مخالف بوده اند نیز بطور گسترده بکار برده شده است.

  • اجسام سخت مانند بوتل ، زردک و حتی اجسام نامنظم را در مقعد شخص زیر تحقیق داخل و آنرا به راست و چپ تاو و پیچ میکردند که از طریق درد روده بلندترین زجر را به متهم وارد نمایند.
  • بستن دروازه بالای انگشتان این معلومات را شخصا از قربانیان این جنایات و از کارمندان اداره خاد که که خود شکنجه گر نبوده اکثر آنها هنوز در قید حیات هستند بدست آورده ام.

اشکال دیگر جنایات جنگی توام با شکنجه در این دوره عبارت اند از:

  • قتل اسرای جنگی به علایم اتنیکی ، مذهبی ، عقیدتی و سیاسی از جانب مجاهدین و هم بخاطر مخالفت با رژیم از طرف دولت به استفاده از انواع شکنجه صورت گرفته است.
  • شکنجه های روحی ، روانی و فزیکی اسرای جنگی به خاطر اخذ معلومات از طرف مقابل.
  • هدف قرار دادن و تیر باران اسیران جنگ به منظور اهداف تعلیمی از طرف مجاهدین و دستگاه خاد
  • مجاهدین جوانان تازه وارد را که به قتل افراد تجربه نداشتند، با کشودن آتش به هدف های زنده تمرین میدادند، تا آنها در جنگ با دولت بتوانند بدون تأخیر به نابودی جانب مقابل اقدام و به افراد بی رحم و آدمکش مبدل گردند. آنها برای اجرای این کار از اسرای جنگی استفاده می نمودند. چون افراد جوان مجاهد نمی توانستد به زودی و با یک فیر هدف را نابود سازند ، لهذا قربانیان ساعتها منتظر مرگ مانده و شدیدترین نوع شکنجه روانی را تحمل میکردند.
  • بمباران و قتل اسرای جنگی غرض اهداف تبلیغاتی و بزنسی . مانند ساختن فلم های مستند و جنگی که از طرف رهبران مجاهد و خارجی ها ساخته شده اند. مثلا: فلم رامبوی سه که از پرمصرف ترین فلم های امریکایی است ، صحنه های مستند دارد که هنگام حملات مجاهدین بالای حکومت وقت فلمبراداری شده است.
  • کار شاقه و اجباری از طرف جوانب درگیر جنگ بخصوص مانند کندن موضع ها ، خندق ها ، صوف ها ، سوراخ نمودن کوه ها و تپه ها با کار طاقت فرسای اسرای جنگی به دستور فرماندهان مجاهد صورت گرفته است. اینجانب (نویسنده) با چند تن از زندانیان سفید چهر پنجشیر که مربوط به شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان بودند ملاقات و یاداشت های مفصلی از زبان آنها دارم که خوشبختانه آنها هنوز حیات دارند.

- رهبران و قوماندانان مجاهدین در پاکسازی مین زار ها از(وسایل زنده) کار گرفته اند. آنعده اسرای که به مقصد پاکسازی مین ها در نظر گرفته می شدند بنام مین پال زنده یا گوشتی یاد میشدند. این روش غیر انسانی بیشتر در جبهات مجاهدین افراطی و فوندامنتالیست بکار برده شده است. اسیران در حالیکه میدانستند که آنها بخاطر انفجار مین ها استفاده می شوند ، هر قدمی را که می گداشتند ، منتظر انفجار مرگ بودند که این نوع شکنجه را می توان شدیدترین و ناروا ترین نوع شکنجه روانی دانست.

- موضع گوشتی: سردسته گروپ های جهادی در بعضی محاربات در مقابل دشمن از موضع های گوشتی کار میگرفتند. طوریکه آنها تعداد افراد اسیر را بدون سلاح در فاصله معین جبهه جنگ در مواضع جابجا می نمودند ، تا نیرو های دولتی را فریب بدهند. قوای دولتی بعد از وارد نمودن ضربه و نابودی آنها ، فکر میکردند که مجاهدین سرکوب شده اند. افراد دولتی مصروف اخذ مواضع تقلبی میگردید به استفاده از این حالت مجاهدین آنها را غافلگیر کرده ، ضربه کوبنده یی را بالای آنها وارد می کردند که در نتیجه اسرای جنگی با تحمل فشار و شکنجه روانی میان دو جانب جنگ به قتل میرسیدند.

  • اسرای جنگی از طرف دولت به جبهات جنگ فرستاده می شدند ، تا مواضع و موقعیت های مجاهدین را کشف نمایند و در صورت امتناع از دادن معلومات به انداختن از طیاره به پایین تهدید می شدند و چنین عملی در بعضی .وارد اجرا شده است.

- فروش اسیران جنگی: در زمان جنگ میان دولت به کمک قوای شوروی و مجاهدین به کمک عربها ، پاکستانی ها و کمک مالی کشور های غربی فروش اسرأ از طرف سردسته های مجاهد به تجارت و بزنس پردرامدی مبدل گردیده بود. سردسته های مجاهدین توسط افراد ارتباطی در شهر کابل اقارب نزدیک اسرای جنگی را کشف و نامه یی را توسط شخص اسیر نوشته و قیمت آنرا تعیین می نمودند. اقارب اسیر مجبور بودند که بخاطر حفظ حیات فرد اسیر همه اموال اجناس خود را فروخته و مقدار پول هنگفت را به قرض بگیرد و به خریداری اقارب شان اقدام کند. هیچ نوع معیاری در تعیین قیمت اسیر در نظر گرفته نمی شدو سطح زندگی اقارب اسیر جنگ نزد آدمفروشان ارزش نداشت.

همچنان این کار از جانب گروه های (پروتوکولی) و ( تسلیمی) صورت میگرفت. هموطنان ما به اصطلاحاتی که در زمان حکومت نجیب الله ( 1986-1992 ) در ادبیات سیاسی ما بوجود آمد آشنا هستند. تسلیمی ها عبارت از گروه های مجاهدین که به دولت وقت تسلیم شده بودند و وادعا داشتند که دولت به آنها تسلیم شده است. آنها گویا با دولت قرارداد بسته بودند که با دولت کار ندارند و در چپاولگری ، تجاوز و شکنجه دیگران آزاد هستند. تسلیمی ها با امتیازات خاص زندگی میکردند و تابع قوانین دولتی ، موازین اخلاقی و اصول مذهبی نبودند. که عصمت الله مسلم از قندهار ، تورن رسول و آمر سیداحمد از هرات و ده ها گروه دیگر.

پروتوکولیها) عبارت از گروه های مجاهدین بودند که با خاد پروتوکول همکاری داشتند و بشکل سری خارج از ساحه قدرت دولتی فعالیت می نمودند. چون نماینده های آنها در رفت و آمد در کابل دست باز داشتند ، می توانستند تجارت اسرای جنگی را به راحتی انجام بدهند. آنها هم مجاهد بودند و هم عضو ارتباط خاد که به استفاده از این موقف می توانستند مردم را به بی دفاعی مطلق دچار و به استفاده از شکنجه روحی در باره عزیزان شان قرار بدهند.

دهة دوم : دسپتیزم دینی و گستردگی شکنجه

گرچه مجاهدین و طالبان گروه جداگانه بودند، ولی سرشت ، عملکرد، و عواقب ناگوار این پدیده های ظلمتگرا شامل یک کته گوری بوده و آنها دو وسیله برای یک هدف ایجاد شده اند و سرشت و منشأ مشترک دارند. تخلفات صریح از حقوق بشر از جانب مجاهد و طالب نیز منبع مشترک دارد که همانا بنیادگرایی مذهبی ، تاریک اندیشی ، قدرت طلبی آنها به استفاده از زور و توسل به جنگ است. در این جا نمونه هایی ازتخلفات حقوق بشر که از جانب افراطیون مذهبی انجام شده،یاد آوری میگردد.

هکذا نویسنده یادداشت ها ، معلومات و مدارک زیاد را در دست دارد که در آینده بعد از بررسی های دقیقتر و مفصلتر به دسترس خواننده ها قرار خواهند گرفت. در این جا تنها یک بخش تخلفات مجاهد –طالب را که مربوط به شنکنجه و جرایم مخالف کرامت انسانی اند بر میگزینم و بخاطر سهولت در شناسایی دقیقتر این جنایات و مرتکبین ، آنها را به چند کته گوری بیان میداریم:

الف : جرایمی که بر اساس جزا های عبرتی صورت گرفته اند: سردسته های مجاهد وقتی می توانستند قدرت شان را در محلات قایم نمایند که وحشت و دهشت را در آنجا ها حکمفرما سازند. آنها باید حق یا نا حق چند انسان را به وجه فجیع مجازات و شکنجه میگردند، تا دیگران را به وحشت انداخته و تابع خود سازند. این کار شیوه معمولی هر قوماندانی بود که فعالیت های جنگی را در منطقه آغاز می نمود. آنها در اجرای این جنایات شان از شیوه های ذیل کار میگرفتند:

- بستن به دم اسپ : یک سر آن در زین اسپ محکم میشد و سر دیگر آن را در گردن قربانی . وقتی اسپ در حال تاختن میشد ، در نتیجه بعد از شاریدن و سائیده شدن بدن و جاری شدن خون و احساس درد و عذاب شدید، جسد مقتول در فاصله چند کیلو متر بر روی سنگ ها و خاک و سنگریزه ها پاشان و پراگنده میگردید.

- بستن به عقب موتر: مانند عمل پیشتر بوده ، ولی این بار اسپ به موتر عوض میگردد.

- بعضا قربانی به دار آویخته می شد و جسد وی چند روز یا هفته آویخته باقی می ماند. این جنایت نوعی از اهانت بعد از مرگ است. در نتیجه این کار دوستان و اقارب قربانی آخرین شکنجه روانی را متحمل می شوند. زیرا کسانی که اقارب شان را از دست داده و نمی تواند آنها را با مراسم مذهبی و رواجی شان تکفین و تدفین نمایند ، واضح است که شدید ترین عذاب روانی را متحمل می شوند و این رنج تا آخر عمر خاطر آنها را می آزارد.
جنایات دوران جهاد و حکومت جهادی و طالبی در تاریخ افغانستان نظیر نداشته و حتی امیرعبدالرحمن خان که از شورشیان شینوار کله منار می ساخت و روزانه یک چارک چشم، از مردم هزاره را میکشید ، از نقطه نظر گوناگونی ، قساوت اجرا کننده های جرم متفاوت است.

شدت و شیوه های اجرای این جنایات نشان میدهد که این اعمال منشأ خارجی دارد. و با قساوت و جنایات دیگری که در پاکستان در مورد اطفال بی نوای افغان حین مهاجرت صورت میگرفت همخوانی دارد. در کمپ های پاکستان اطفال مهاجر را اختطاف و گرده آنها را بیرون کرده و به قاچاقبران کشور های غربی می فروختند. مرتکبین این جنایات بدون شک این خصوصیات روانی را از خانواده ، محیط و جامعه افغانی کسب نکرده ، بلکه زیر تربیه مسلکی و تخصصی اجنبی با بکار برد شیوه های مسلکی و استخباراتی به روان و پروسه سایکولوژی آنان تغییرات وارد گردیده است.

ب: شکنجه به انگیزه انتقام : ادامه جنگ و درگیری های خونین میان گروه های مختلف جهادی ها را به افراد کین توز و تشنه بخون یکدیگر شان مبدل کرده بود که همواره دست به اقدامات انتقامجویانه علیه یکدیگر شان میزدند که اسالیب جرمی آنها قرار ذیل درج گردیده است:

- بریدن گوش ، بینی ، زبان ، لب و سایر اعضای گوشتی بدن .

  • قطع دست ها ، پا ها و انگشتان دست و پا .
  • کشیدن دندانها ، چشم ها و کندن مو ها ی انسان زنده .
  • بریدن پستان زن ها بطور گسترده و گروهی .
  • تجاوز جنسی به دختران نابالغ به شکل انفرادی و جمعی .
  • تجاوز جنسی به زنان در مقابل شوهران دست و پای بسته و یا مجروح و زخمی.
  • تجاوز جنسی به دختران جوان در مقابل چشمان والدین ، براداران و اقارب شان .
  • تجاوز )جنسی) بر پسران نابالغ و سایر جرایم مفاسد اخلاقی .
  • زجر ، شکنجه و قتل کودکان در پیش چشمان والدین .
  • در آتش سوختاندن .
  • در کانتنر انداختن و زیر آن آتش روشن کردن ، تا افراد قربانی مانند گوشت در آتش کباب شوند.
  • با پترول ، نفت و دیزل آغشته کردن و بعد آتش زدن قربانی.
  • در آب جوش غرق کردن و پختن انسان زنده .
  • در آب غرق کردن ، قسمی که قربانی را دست و پا می بستند و در داخل بوجی یا گونی پر از سنگ یا ریگ می بستند و بعد بوجی را در آب می انداختند.
  • ربودن عروس در شب عروسی و تجاوز دسته جمعی بالای عروس .

- رقص مرگ: سر محکوم را می بریدند و بعد پاره آهن داغ کرده را در جای بریدگی قرار میدادند ، تا مجاری رگها و ورید ها مسدود شود و مانع ریختن خون گردد. در این حالت قربانی دقایقی در حال جان کندن دست و پا میزند که آنرا رقص مرگ یا رقص مرده نام نهاده بودند.

  • بریدن و انتقال سر انسان به جای دیگر غرض نشان دادن به فردی که قتل آن شخص را فرمایش داده بود.

این جنایات حیرت انگیز که بعضی آنها بار اول در تاریخ زمانی اجرأ شده اند که تنظیم های اسلامی در کابل و اطراف آن خصومت های قومی ، مذهبی و سمتی و زبانی را دامن میزدند. این جنایات اکثرا در بین سال های 1992 تا 1995م یعنی حکومت مجاهد و بعد از پیروزی انقلاب دوم (اسلامی) در افغانستان یعنی دوره طالبان (1996-2001) اجرا گردیده که عاملین آنها قوماندان ، سردسته های تنظیم های جهادی افراطیون عربی و پاکستانی بوده اند.

گسترده ترین ارتکاب این جرایم در قوم جنگی های کابل در سال های 92 بعد از سقوط حکومت نجیب الله و تسخیر مزار شریف بدست طالبان ، شکست آنها و تسخیر دوباره مزار شریف اجرا شده است.

ج : شکنجه های که انگیزه های سادیستی دارد: ادامه جنگ قتل و غارت ، محرومیت ها ، تعصب و بدبینی جنایات دوامدار و زیست درمحیط جرمی ، دوری از اجتماع سالم انسانی، جهالت ، محرومیت از مزایای اخلاقی و انسانی ، دوری از هنر ، ادب و موسیقی و سایر ارزش های معنوی ، عده یی از سر دسته های مجاهد را به افراد انتقامجو ، بی رحم خون آشام و فرومایه مبدل ساخته بود. دوام جنگ و شرایط غیر انسانی ناشی از آن با عقده های روانی توأم گردیده ، موجب امراض روانی چون سادیزم گردیده بود. سادیستان چه قبل از اشغال کابل و چه بعد از آن جنایات زیادی را مرتکب گردیدند که علایم سادیزم و امراض سایکولوژیک در اسلوب جرمی آنها موجود و مشهود است. به گونه مثال چند نمونه جرایم مذکور را که مربوط به تجاوز به کرامت انسانی قساوت و شکنجه اند بیان میدارم :

- بیرون کشیدن طفل از بطن مادر و قتل وی در مقابل چشمان مادر خون آلود و در حال نزع .

  • پوست کندن انسان زنده و پاشیدن نمک در بدن پوست شدة او.
  • بریدن پاره یی از بدن انسان و تماشای مرگ تدریجی و در حالت دردناک شکنجه و عذاب.
  • انداختن انسان در قفس حیوانات درنده باغ وحش کابل .
  • ربودن زن در حال ولادت ، غرض ساعت تیری و ولادت زن در پوسته امنیتی جهادی ، زیرا مجاهد می خواست ولادت زن را که هنوز ندیده بود ، تماشا کند.
  • حمله به دیوانه خانه زنانه و تجاوز جنسی بر زنان دیوانه و معیوب.
  • انداختن انسان دست بسته به سگ های آدمخوار طوریکه سگ ها با دندان ها وی را پاره و پارچه کرده و به تدریج و بعد از ساعت ها شکنجه و خونریزی جان داده است.

سوال باید کرد که مسولیت این همه شقاوت و بیرحمی کیست؟ آیا می توان تنها اجرا کننده های این جنایات را که افراد مریض و بدون مسولیت هستند، ملامت دانست؟ نه خیر مقصر کسانی اند که افغانستان را با محیط جرمی تبدیل کردند ، انفراستروکتور را تخریب ، زندگی عادی را مختل و منافع شان را در افغانستان از راه های نامعقول ، غیرانسانی جستجو کردند . قاتلین و جنایتکاران را تربیت و حمایت و بعدا آنها را به قدرت رسانیدند و حالا هم به این کار شان ادامه میدهند.

دهة سوم یا دوام شکنجه با حضور نیرو های ناتو در افغانستان

انواع شکنجه های خطرناک در افغانستان با حضور نیرو های خارجی و بخصوص ایجاد زندان های امریکایی بوجود آمد. وخامت بیشتر این تخلفات گسترده در آنست که عمدتا پوشیده باقی می مانند. زیرا رسانه های جمعی غربی که همه متحدانه از تخلفات جنایات جنگی نظامیان امریکا چشمپوشی کرده ، خاموشی اختیار می کنند و یا حقایق مربوط به تخلفات کشور های غربی را با مهارت های خاصی کوچک و کم ارزش نشان میدهند. مثلا: بی بی سی و دیگر رسانه های جهان غرب هولناک ترین جنایات جنگی و دلخراش ترین شکنجه های عساکر امریکایی در افغانستان را (بدرفتاری) می نامند و تخلفات دشمنان شان را تروریزم ، تخلف حقوق بشر و افراطی گری و اکسترمیزم عنوانگذاری می کنند. این امر موجب آن میگردد که تخلفات حقوق بشر که شامل شکنجه های هولناک است پوشیده باقی بمانند.

میشل خودوفسکی نویسنده مشهور کانادایی در کتاب (جهانی اما خشن) قوانین مبارزه با تروریزم و ایجاد محاکمات نظامی امریکایی را بررسی نموده و منبع این بدبختی را در سیستم موجود جهانی و پیدا شدن درز بزرگ میان کسانیکه سرمایه بیشتر و قدرت نامحدود می خواهند و کسانیکه روزبروز فقیر تر می شود ، خوانده است.3

نهاد های استخباراتی امریکا اصطلاحات و فرهنگ جدید را در قضای آنکشور بوجود آورده اند و می خواهند آنها را در جهان نیز ترویج نمایند. از جمله اصطلاحات جدید یکی هم (نیابت در شکنجه)4 ا ست که فعالان سیاسی کشور های آسیایی و عربی را از امریکا دستگیر و به کشور های مطبوع شان تسلیم میدهند تا شکنجه گردند.
(تحویل فوق العاده) مفهوم دیگر یست که استخبارات امریکا اتباع کشور های دیگر را در کشور سوم دستگیر و به کشوری تسلیم میدهد که بازداشت شده بخاطر رهایی از شکنجه از آنجا فرار کرده است.

همچنان (هدف عادلانه) در قاموس امریکای امروزی به مفهوم دستگیری روسای جمهور و شخصیت های سرشناس کشور های مستقل است که در امریکا و یا جاهای دیگر محاکمه می شوند. مثال نارویگو رئیس جمهور پانامه.
قابل ذکر میدانم که (نیابت در شکنجه و تحویل قوق العاده) تخلف سریع و چشمپوسی عمدی از فقره اول ماده سوم کنوانسیون ضد شکنجه می باشد که تسلیمی افراد به کشوری که احتمال شکنجه آن موجود باشد به صراحت منع قرار داده است.5

اینک نمونه های از شکنجه را که در نتیجه به اصطلاح جنگ با تروریزم عرض اندام کرده اند بیان میدارم. غرض تشخیص درست تر تخلفات از حقوق انسان و اعمال شکنجه در این دوره را بدو دسته تقسیمبندی می نمایم:

الف : شیوه های شنکجه که توسط نیروه های خارجی بکار برده می شود :

- بی خوابی دوامدار و بعد اجرای استنطاق شخص بازداشت شده .

  • فحش و دشنام و لت و کوب دوامدار .
  • عریان کردن اجباری و عکاسی مظنون در حالت عریان که به فرد مسلمان و افغان نهایت زجر دهنده است. این کار آخرین فشار روانی بر قربانی وارد نموده و او را خرد و خمیر می سازد. زیرا آنها میدانند که عریان کردن اهانت بزرگ برای یک افغان است. همانطوریکه در کشور های غربی مردم در حمام های عمومی بشکل کاملا عریان هستند ، ولی در افغانستان این کار ناممکن است. زیرا افغان ها آنرا عیب بزرگ میدانند. شکنجه گران با استفاده از این روحیة افغانی ، روان آنها را می آزارند.

اهانت به مقدسات مذهبی ، رواجی . عنعنوی .

  • انداختن ریسمان به گردن مظنون دست بسته و کش کردن آن در دهلیز ها .
  • عمل لواط و زنای اجباری با دستگیر شده های مرد و زن .
  • استعمال مواد مخدر در بازداشت ، انتقال و تحقیق .

در گزارش اين کميسيون، که يک نسخه از آن به ژنرال ديويد بارنو فرمانده کل نيروهای ائتلاف بين المللی ضد تروريسم در افغانستان نيز ارسال شده است، سربازان ائتلاف به تخلف و آزار جسمی و جنسی يکی از زندانيان افغان در پايگاه هوايی تحت کنترل اين نيروها در نزديکی کابل متهم شده اند.

اين ادعا، با استناد به اظهارات يک افسر پوليس افغان به نام نبی صديقی از ولايت جنوبی پکتيا مطرح شده است که بعد از رهايی از بازداشتگاه نيروهای ائتلاف گفته بود سربازان نيروهای ائتلاف به او دشنامهای ناموسی داده اند و او را با لگد مورد ضرب و شتم قرار داده اند.

اين زندانی که به گفته خودش چهل روز در بازداشت بوده، همچنين ادعا کرده است که سربازان آمريکايی لباس های او را از تنش بیرون و از بدن عريان وی عکس گرفته اند.) 6بی بی سی 2002

ب : اعمال شکنجه از جانب دولت یا قوماندانان زیر حمایه آن:

- سنگسار آمنه در بدخشان .

  • به غل و زولانه کشیدن محقق نسب ، لت و کوب و تراشیدن اجباری مو های وی .
  • فشار های جنسی .
  • لت و کوب و شکنجه که گاهگاه منجر به مرگ شده و مجبور به استادن برای مدت زیاد ، طوریکه قربانی به زمین افتد.

یکی از علت های شکنجه موجودیت ظلمت و بنیادگرایی است که از جانب افراد حمایه شده اعمال میگردد. مثلا ، خود سوزی های دختران در هرات بیانگر موجودیت مکانیزمی است که در جریان حاکمیت ظلمت بوجود آمده و تا اکنون ادامه دارد.

کسیکه از شیرین ترین چیز یعنی از زندگی اش میگذرد و بخاطر اعتراض از سیستم موجود دست به خودسوزی و خود کشی می زند ، معلوم است که او چقدر شکنجه را متحمل شده است که تا به این عمل دردناک یعنی خود سوزی آماده شده است.

یگانه راه نجات از این بدبختی ها خاتمه دادن به ظلمت گرایی است.

پیشنهادات :

با سپاس فراوان از گرداننده های این کنفرانس که زمینه های بیان و افشای واقعیت های تلخ را مساعد نمودند . من این عمل را بمثابه اقدام مهم ملی در راه برداستن گام های نخست در اعاده عدالت ، قانونیت ، جامعه مدنی در افغانستان دانسته و دوام آنرا مهم و ارزنده می دانم. بجا و ضروری میدانم که پیشنهاداتی را بخاطر دوام پروسه که از جانب حامیان دموکراسی آغاز گردیده و من خود را دوشادوش آنها احساس می کنم ، ارایه نمایم.

به نظر من بیان درست و کامل هر مساله و حقوق بشر به طور اخص ، آنهم در افغانستان از حوصله و توان این کنفرانس خارج است که باز هم فعالیت های ما را مانند همیشه به جامع گرایی و عام زدایی و کلی گویی سوق میدهد . در حالیکه واقعیت های افغانستان به شفافیت بیشتر ، برخورد مشخصتر ، بیان روشنتر و دقیقتر نیازمند است.
با رعایت نکات ذکر شده ، پیشنهاد می نمایم که :

1. موضوع کنفرانس امروزی ما که برهه زمانی سه دهه را در برمیگیرد در کار بعدی باید به دهه ها و سال ها و کمتر از آن تقسیم گردیده و در کنفرانس ها ، سمینار ها میز های مدور و اقدامات دیگر بررسی کردد.
2. تخلفات هر گروه ، رژیم ، مسوولین بطور اخص باید به حیث موضوع اقدامات ما انتخاب شود، تا بتوانیم از یکطرف معلومات دقیقتر را به جامعه ارایه کنیم و از طرف دیگر زوایای تاریک تاریخ کشور مانرا که عمدی و غیرعمدی پنهان گردیده روشن سازیم.

واقعات مشخص مانند قتل عام افشار ، یکه ولنگ ، مزار شریف ، چنداول ، قلعه جنگی ، کشتار جمعی زندان سفید چهر پنجشیر نیز هر کدام موضوع سمینار جداگانه باشند.

در آینده بعد زمانی کار خود را در این ساحه باید گسترش بدهیم و نباید همه توجه خود را به سه دهه تمرکز دهیم. در حالیکه سه دهه اخیر فقط قله تخلفات است که این قله بر کوهی استوار و پایداری قرار دارد. نباید این سه دهه را از پایه و اساس آن مجزا ساخت و آنرا مجرد دانست.

لذا پیشنهاد می نمایم که واقعات فراموش ناشدنی تاریخی فراتر از سه دهه را نیز در اقدامات بعدی فراموش نکنیم. مثلا جنایات امیر عبدالرحمن خان در قتل عام مردم شینوار ، هزاره جات ، جنایات محمد نادر شاه در قلع و قمع مشروطه خواهان ، جنایات محمدگل مهمند در صفحات شمال افغانستان و ده ها مسایل دیگر.

ما باید صلاحیت های خود را بیشتر بسازیم در آینده جنایتکاران تاریخ را به صفت جنایتکاران جنگی معرفی و دفاع از آنها را به هر علتی که باشد ناممکن بسازیم.

نتیجه گیری: تخلف بی سابقه حقوق بشر بصورت کل و اجرای انواع شکنجه در افغانستان در سه دهه اخیر در گستره یک ستراتیژی دوامدار که در این کشور مطرح بوده است ، انجام یافته است که حتی در ماضی از این دوره فرا تر می رود و در آینده نیز دوام خواهد کرد.

حکومت های که گروه های سادیست و آدمکش را به زور اسلحه به قدرت رسانیده و یا در خارج از افغانستان تربیه و به داخل افغانستان فرستاده و حتی تا رسیدن به قدرت سیاسی کشور به آنها همکاری کرده اند ، در ارتکاب جرایم نابخشودنی و شکنجه مردم ما شریک بوده و آنها قبلا از عواقب جنایات آنها آگاه بودند و جنایتکاران را بخاطر زمینه سازی منافع ملی شان در افغانستان استفاده کردند.

ایجاد ارگان های جهنمی اگسا ، خاد ، امنیت ، امر معروف و نهی از منکر و غیره را نیز کشور های خارجی بخاطر حفظ منافع شان به کمک رژیم های گماشته شده ایجاد کردند و هر قدر که توانستند ملت ما را شکنجه کردند.

حالا نیز نهاد ها ، حکومت ها و قدرت های که بخاطر تخلف حقوق بشر اشک تمساح میریزند ، در حقیقت در اجرای متخلفین شکنجه صادق نیستند و آنرا در پیدا کردن درز و نفاق میان گروه های سیاسی افغان استفاده می کنند.
ما افغان ها باید طرح های روشن و کانسپتی را در مجازات ناقصین حقوق بشر تهیه و یا برعکس زمینه های عفو و آشتی را با رعایت دقیق عدالت و منافع والای ملی طرح و پیشکش نماییم. اگر نمی توانیم اجرا کننده های این اقدامات مهم ملی باشیم ، حد اقل آله ترویج نفرت دایمی ، نفاق میان گروه های سیاسی افغان و مجریان پلان های بیگانه نباشیم.

.....بیایید عدالت را تنها مجازات ندانسته و عفو و آشتی را از آن مجزا نکنیم.

.... بیایید یک نتیجه گیری منطقی را از میان مفاهیم عدالت ، مجازات ، عفو ، آشتی بیرون آورده ، آنرا در ترازوی منافع والای ملی وزن کنیم.

زیرا : اگر به حیث خلقی و پرچمی گذشته تنها بر مجازات مجاهدین تاکید کنیم در مقابل دیگر جنایات بی تفاوت باشیم و اگر به مثابه مجاهد بر مجازات مجرمین طالبان و خلقی و پرچمی اصرار بیشتر داشته باشیم ، اگر به صفت شعله یی های سابق فقط بر مجازات خلقی و پرچمی تاکید نموده ، از جنایات نابخشودنی ، گسترده و مجاهدین چشمپوشی کنیم ، جامعه را بسوی انتقام و کین توزی سوق داده و در حقیقت ما خود برای مجرمین و جنایتکاران دیوار های دفاعی را ایجاد می کنیم.

..... پس بیایید به این نتیجه گیری برسیم که مجریمین و جنایتکاران را در اشخاص گرداننده های رژیم ها ، سیستم ها و حمایت گران آنها جستجو کنیم. نه در گروه های بزرگ سیاسی مانند مجاهدین ، خلقی ها ، پرچمی ها ، طالبان و دیگران ، زیرا ما نمی توانیم ملت خود را مجرم و جنایکار خطاب کرده و برای محاکمه توده وسییع ملت از خارجی ها مدد بخواهیم.

نام گذاری بخش های بررسی ناشده اعمال شکنجه و تخلف

حقوق بشر در افغانستان و جامعه مهاجر افغان در کشور های دیگر

در این راستا می خواهم ساحات وسیع تخلف حقوق انسان را در داخل افغانستان که بدون بررسی و دست ناخورده باقی مانده به شما صرف عنوانگذاری نمایم ، زیرا بررسی این ساحات نه تنها از چهارچوب و حوصله این کنفرانس بیرون است ، بل ده ها و صد ها کنفرانس ، سیمینار و اقدامات دیگر ضرورت دارد ، .تا به بررسی و شناسایی آنها موفق شویم.

اختطاف دردناک اطفال افغان که در حالت حیات گرده ، جگر ، چشم و اعضای بدن آنها کشیده شده و از طریق پاکستان به کشور های غربی قاچاق شده اند.

بررسی شکنجه اسیران جنگی در زندان های شخصی مجاهدین ، بررسی اسیران جنگی در قتل عام مزار شریف در سال ... و بررسی اسیران طالبان بدست مخالفان آنها، شکنجه اسیران یکه ولنگ، شکنجه اسیران و بی جا شدن های مردم شمالی توسط ملیشه های طالبی، بررسی سرنوشت دختران نابالع و نوبالغ افغان که توسط آدمفروشان از راه پاکستان به کشور های عربی فرستاده و به فروش رسیده اند.

بررسی شکنجه های روحی فامیل های زندانیان ، کشته شده گان شکنجه دیده گان و اسیران جنگی در سه دهه .
بررسی شکنجه زندانیان امریکایی در افغانستان ، بررسی شکنجه زندانیان افغان در گوانتنامو، آیا میدانید که اطفال افغان به علایم تعلفیت ملی ، محل تولد و داشتن نام های مذهبی در کشور های غربی زیر فشار روانی قرار دارند؟
آیا میدانید افغان ها بنابر داشتن اشتغال در کار های بدون پرستیژ تحت فشار روانی و شکنجه روحی قرار می گیرند . ده ها و صد ها مسایل دیگر که باید بررسی و شناسایی گردند. .

منابع و مأخذ:

۱. ماده اول :کنوانسيون ضد شکنجه و رفتار يا مجازات خشن، غير انساني يا تحقير کننده مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تاریخ تصویب: 10 دسامبر 1948، قدرت اجرا: 26 ژوئن 1987 )

۲. خودوفسکی ، تجارت جهانی لجام گسیخته ، جنگ ، فقر، ص 6-16

۳. ستیفن گری ، زندان های بدون مرز (ایجاد شکنجه گاه ها در کشور های بیگانه) ، سایت لوموند دپلوماتیک.

۴. فقره اول ماده سوم کنوانسیون ضد شکنجه آمده است.

۵. بی بی سی 2002.

۶. بی بی سی گزارش کمیسیون حقوق بشر

۷. مطالعه اسناد کنوانسیون های بین المللی به شرح ذیل:

  • اعلامیه جهانی حقوق بشر 1948
  • میثاق منع شکنجه و سایر مجازات غیر انسانی 1987 و 1984
  • میثاق منع انواع تبعیض علیه زنان 1971
  • میثاق حقوق کودک 1989
  • میثاق بین المللی رفع انواع تبعیض نژادی 1965
  • میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی 1969
  • میثاق سازمان ملل در مور حقوق زنان 1953
  • میثاق منع تبعیض در کار و شغل 1958
  • میثاق برخورد با اسرای جنگی 1949
  • کنوانسیون ملل متحد علیه جرایم سازمان یافته
  • میثاق سازمان ملل در جلوگیری از نسل کشی یا ژینو ساید.
  • میثاق موقف مهاجران.
  • دستان خون آلود، فجایع گذشته در کابل و میراث بیعدالتی در افغانستان ، سازمان نظارت بر حقوق بشر، جولای 2005
  • برخورد دولت آقای کرزی با مجرمین جنگی ، سخنرانی الجاج پیکار پامیر در کنفرانس فعالان حقوق بشر در هالند.

جون ۲۰۰۶


تازه ترين نمونه ی خشونت عليه زنان

گوش و بينی نازيه قطع شد

تصاوير گويای همه چيز!

سه شنبه 25 دسامبر 2007, نويسنده: سونا سحر

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام به همه:
    محترم داکتر ثنا متین نیکپی واقعا مقاله تحقیقی ارزشمندی را در رابطه با نقض خقوق بشر در افغانستان به نشر رساندند که نفرت بی پایان مردم ما را علیه ناقضین حقوق بشر تشدید نموده و من امید وارم که همه عدالت خواهان در یک جبهه وسیع ضد جنایت کاران گرد هم آمده و نافضین حقوق بشر و چنایت کاران جنگی را در یک محکمه ای بین المللی به محاکمه بکشانند.زیرا دولت کرزی و محاکم فاسد و بنیادگر آن فقط و فقط میتوانند پرویز کامبخش ها را مجاکمه کنند وبس.وهم به گفته محترم انوری که باری
    يکی از وکلای پارلمان شما که اسمش فراموش شده در صحن غازی استديوم در حاليکه چادر سياهی بسر داشت و در
    کنار جنايتکاران مشهوری چون دوستم و ربانی و چکری ايستاده بود ، با هيجان زائدالوصفی چيغ کشيد که : "مرگ به
    حقوق بشر". وکيل پارلمان کشور فرياد ميزند که "مرگ بر حقوق بشر" و رئيس جمهور هم فرياد ميکند که "پشت گپ
    حقوق بشر نمی گردم" ، پس از همچو حکومتی که از الف تا يای آن ناقضين حقوق بشر اند و رئيس دولت و وکيل
    پارلمان آن دشمن خونی حقوق بشر ، چه بايد توقع داشت؟!(www.afgazad.com)

    و لی محترم داکتر نیکپی ضمن مقاله تجقیقی ارزشمند خود می نویسد

    «.....بیایید عدالت را تنها مجازات ندانسته و عفو و آشتی را از آن مجزا نکنیم»

    آقای نیکپی ایا عدالت بدون مشخص ساختن و محاکمه جنایت کاران ممکن است؟و اگر است در کدام کشور دنیا نیتوانید نمونه اش را ارائه بدارید.عدالت زمانی تامین می شود که ظالم . مظلوم از هم جدا شده و بر ظلم ظالم اصدار حکم شود.ولی در افقانستان اشغال شده تمام اهرم های سیاسی ،اقتصادی،قضایی،امنیتی در دست همان جنایت کارانی است که شما شمه ای از آنهارا برشمردید. وشما با این نظر خود اهمیت تحقیقات خودرا ضرب صفر کردید.واین کار را خود ناقضین حقوق بشر قبلا انجام داده اند و یکدیگر خودرا بخشیده اند.

    وهم مینوسد

    «اگر به حیث خلقی و پرچمی گذشته تنها بر مجازات مجاهدین تاکید کنیم
    در مقابل دیگر جنایات بی تفاوت باشیم و اگر به مثابه مجاهد بر مجازات مجرمین طالبان و خلقی و پرچمی اصرار بیشتر داشته باشیم ، اگر به صفت شعله یی های سابق فقط بر مجازات خلقی و پرچمی تاکید نموده ، از جنایات نابخشودنی ، گسترده و مجاهدین چشمپوشی کنیم ، جامعه را بسوی انتقام و کین توزی سوق داده و در حقیقت ما خود برای مجرمین و جنایتکاران دیوار های دفاعی را ایجاد می کنیم.»

    اولا از پرچمی ، یا خلقی ،جهادی ها و طالبان را مدافع خقوق بشر ساختن ساده لوحی و ای کار از کسی ساخته است که به عمق وحشت آنها پی نبرده و آنرن ندیده باشد.ودوم اینکه تا کنون هیچ دیده نشده که شعله ای ها فقط و فقط به جنایات پرچمی ها و خلقی ها پرداخته و در برابر جنایات مجاهدین وطالبان خموشی اختیار کرده باشند.

  • برادرمحترم : فاسد ، فاسد است هرکسيکه باشد . مردم افغانستان تمام فاسدين را می شناسد ولی ازآنها سخت هراس دارند که اگر نام آنهارا بگيرند توسط افراد ترورست همين فاسدين سربه نيست ميشوند . حکومتی که بتواند ازاين فاسدين جلوگيری نمايد وآنهارا حواله قانون کند وجود ندارد . بناءً برای جلوگيری ازادامه فساد دو راه وجود دارد .
    اول انتخاب حکومت خدمت گذار وطن ومرد م دوم اتحاد انسانهای روشنفکر و دلسوز وطن ازهرگوشه افغانستان عزيز که باشند ومبارزه قاطعانه ودليرانه برعليه فساد وانواع کجروی ها . درغيرآن فاسدين بازهم به عناوين مختلف (حزب ، اسلام ، مجاهد وغيره ) به فساد پيشگی خود ادامه خواهند داد ویگانه کسيکه رنج خواهد برد همان متعهد خدمت به وطن خواهد بود.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس