صفحه نخست > دیدگاه > تهاجم بر تپه تاج بيگ

تهاجم بر تپه تاج بيگ

نيم نگاهی برسرنوشت حفيظ الله امين
رزاق مأمون
پنج شنبه 25 دسامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از يورش آشكار ارتش اتحاد شوروي سابق به افغانستان سي سال سپري شده است. حفيظ الله امين منشي عمومي حزب دموكراتيك خلق ورئيس شوراي دولت تقريبا دو ساعت بعد از اشغال قصر تاج بيگ در بيست كيلومتري غرب كابل به وسيله نيروهاي مهاجم كشته شد. حفيظ الله امين درآن زمان پنجاه سال عمر داشت و اكنون كه ازآن زمان سي سال سپري شده است، اين مقاله، با هشتاد سالگي وي نيز مصادف است.

امين از جمله شخصيت هايي است كه به طور مستقيم از سوي خارجي ها به قتل رسيد. درباره امين نوشته هاي زيادي ازسر داوري هاي احساساتي، انجام گرفته است. اما امين هيچ گاه براي دست نشانده شدن به شيوه اي كه

امروز معمول شده است، استعداد نداشت. درعوض، سريع الاشتعال، شكاك و تا اندازه زيادي عصبي مزاج بود و خاصيت تكروي و حفظ ابتكار در وي رشد كرده بود. او به جاي آن كه درقالب يك رهبر متفكر حزبي و تابع مصلحت و گذشت هاي تلخ و شيرين جايگير شود، به يك فرمانده حاضر درصحنه هاي مرگ وزندگي بيشتر شباهت داشت. تصادفي نبود كه دربيانيه هاي خويش پيوسته به مخالفين ( گروه هاي مجاهدين) خطاب مي كردكه: دا گز دا ميدان!

روايت ها واسناد موجود نشان مي دهد كه وي هرچند به طور متناوب و تماس هاي سري با سفير اتحاد شوروي، طرفدار گسيل نيروهاي شوروي به افغانستان بود، درموقف خويش به حيث يك كركتر بي قرار، تصميم گير، مغرور و سنتي، تا پايان عمر وفادار ماند. امين چانس ها براي اعتلاي موقعيت سياسي خويش را زماني آسيب پذير كرد كه نورمحمد تره كي رهبرحزب را بعد از يك سري تعاملات خرد و كوچك حزبي، خيلي ساده و به دور از تدبير و مماشات حزبي و عرفي ( ومشوره با زعماي اتحاد شوروي) دركوتي باغچه ارگ خفه كرد و اين گناه جبران ناپذيري بود كه تا امروز، به غير از چند ناكرده كار احساساتي، هيچ كس ( حتي نزديك ترين هواداران وي) از آن حمايت نكرده است.

بنا به اسنادي كه از قلم نظاميان دست اول شوروي سابق منتشر شده،‌ امين درزماني كه تره كي زنده بود، خواهان اعزام سه غند ويژه شوروي به كابل شده بود و در تماس هاي بعدي، تاكيدكرده بود كه دست كم يك غند خاص براي حفاظت شخص خودش به كابل گسيل گردد. او به اين عقيده بود كه حضور نظاميان شوروي، روحيه ارتش وحزب را بلند مي برد. امين بدون شك، استقرار اين قوت ها را به شرط استحكام موقعيت خودش به عنوان رهبر سياسي افغانستان با شوروي ها مطرح كرده بود؛ نه براي آن كه اين نيروها براي نابودي حاكميت سياسي كشور و شخص وي به كار گرفته شوند. حال همه به اين نكته متفق القول اند كه امين با آن همه ظرافت فكري كه داشت، به طور مضحكي از سوي متحدان شوروي خويش غافلگير شد. اين غافلگيري، با توجه به نزديكي فكري امين با نظام بر سراقتدار شوروي و سابقه رابطه نزديك با حلقات مختلف امنيتي و استخباراتي شوروي در افغانستان، ‌تا ميزان زيادي طبيعي بود.

دومين اشتباه امين، نوعي خشونت و بدرفتاري در برابر پوزانوف سفير شوروي و تقاضاي اخراج وي از افغانستان بود. او فكر مي كرد كه پوزانوف درتباني با تره كي وهوادارانش قصد داشتند كه قبل از بازگشت تره كي از سفر هاوانا- مسكو، وي را كه در واقع « قوماندان انقلاب كبير ثور» لقب يافته بود، به قتل برسانند. همزمان با اين رويداد ها، با توجه به شاخ به شاخ شدن اقطاب بزرگ جهاني در گره گاه افغانستان، لشكركشي شوروي به افغانستان، دير يا زود، در دستوركار برخي از اعضاي بيروي سياسي حزب كمونيست شوروي و شخص لئونيدايليچ بريژنف قرار داشت. بوريس گروموف فرمانده لشكر شماره چهل شوروي درافغانستان بعدا درين باره نوشت:

«روشن نبود كه كليه حوادثي كه درآن زمان درآن جا ( افغانستان)‌به پخته گي رسيده بودند،‌ به چه مي انجاميدند.»

اين گفتار نشان مي دهد كه جنگ سرد ميان امريكا وشوروي به يك مرحله التهابي مبدل شده بود و گويا شوروي براي پر كردن خلاي مهلك رو به افزايش درسرحدات جنوبي خويش، كم كم آماده مي شدكه قبل از دخول پيشقراولان پاكستاني و امريكا در افغانستان، ابتكار عملياتي را از آن خود كند. درهرحال، در سطح داخلي، حادثه قتل تره كي و اخراج پوزانوف و تلاش براي برقراري تماس با مقامات پاكستان از سوي امين، روند تهاجم را تسريع كرد. مقارن حوادثي كه تب تمرد امين ( حتي درسطح ابتدايي) دربرابر دساتير تغيير ناپذير مسكو بالا مي رفت، تماس هاي وي با مقامات پاكستان بيشتر شده بود. او بعد از يك دوره شعار هاي آشتي ناپذيري با پاكستان، كم كم به اين نتيجه رسيده بود كه پاكستان « دروازه تماس » با امريكا است. او حتي به برخي اعضاي دفتر سياسي حزب گفت: « دوستان شوروي سياست مستقلانه ما را نمي پذيرند.»

بدين ترتيب، دقيقا نتيجه گرفته بودكه رهبران كرملين، او را به خاطر كشتن متحد نزديك شان ( تره كي) نخواهند بخشيد. افزون برآن، براي وي پوشيده نبود كه تلاش هاي وي براي نزديكي با پاكستان وامريكا، ازچشم هزاران جاسوس شوروي درافغانستان و دستگاه هاي حكومتي پنهان نمانده است. اين شروع يك ترس پنهان ودردناك از اتحاد شوروي بود كه روز تا روز، حضورنظامي، مشاوران، كارشناسان جنگي و عملياتي خود را درافغانستان ( گاه با اجازه و گاه بدون اجازه امين) دردستگاه اجرايي حكومت گسترش مي دادند. امين ( درحد توجيه خودش) به درستي تشخيص داده بود كه اگر به زودي، راه خروج به سوي يك متحد بزرگ ديگر كه بتواند «سياست متوازن» او را تضمين كند،‌ پيدا نشود،‌ رژيم درمعرض سقوط حتمي قرار خواهد گرفت. البته همه اين تعاملات پنهان، درغياب هزاران عضو حزب جريان داشت كه سال هاي متوالي از لحاظ ايديولوژي، به طور كامل به اتحاد شوروي وابسته و خوش بين بودند و قناعت دادن آنان نيز زمان بر بود و درشرايط اضطراري آن زمان قابل تعميل نبود.

از سوي ديگر، چهارتن از طرفداران تره كي از قبيل سيدمحمدگلابزوي، اسلم وطنجار، اسدالله سروري و مزدوريار كه بعد از بركناري تره كي به سفارت شوروي پناه برده و با جناح پرچم تحت رهبري ببرك كارمل دست اتحاد داده بودند،‌ اسباب نگراني و عذاب امين را فراهم آورده بودند. با شروع حكومت صد روزه امين، تصميم گرفته شد تا مركزقدرت از ارگ رياست جمهوري به قصر منزوي تاج بيگ در عقب كاخ دارالامان منتقل شود. اين عمليه هرچند نتيجه يك تلاش رواني نسبتا طولاني مدت شوروي ها بالاي امين بود، اما عملي كردن اين طرح يكي ديگر از اشتباهات فاحش امين بود. حوادث بعدي نشان داد كه امين چه گونه در حاشيه پايتخت، دريك شعاع نيم دايره اي اراضي بدون موانع، به آساني از سوي نيروهاي ويژه شوروي مورد حمله قرار گرفت و صرفا نيروهاي گارد در يك جنگ نابرابر، به دفاع از وي ايستادند اما تقريبا تا آخرين نفر كشته شدند.

بنا به نوشته نظيف الله نهضت دركتاب «آشوب بيگانگان» ، سفير جديد شوروي فكرت تابييف احمد جانوويچ با استناد به منابع اطلاعاتي شوروي درپاكستان به امين هشدار داده بود كه « نيروهاي كوماندويي پاكستاني و امريكايي همراه باگروه هاي اخواني افغان به تاريخ 12 جدي به خاك افغانستان حمله مي كنند. اين حمله مي تواند صرف به كمك نيروهاي مسلح اتحاد شوروي دفع شوند؛ اما شوروي درافغانستان چنين نيروي ندارد. پس من به حيث سفير شوروي به شما مشوره مي دهم كه از دولت شوروي رسما تقاضا كنيد تا نيروهاي شوروي به افغانستان اعزام شوند. اما امين اين درخواست را رد كرده و به جاي آن، از تحويل دهي تانك ها و تسليحات پيش رفته به افغانستان سخن رانده بود. دو روز بعد سفير مذكور با امين ملاقات كرده و گفته بود:

دولت شوروي درمورد صدور اسلحه و تانك هاي مدرن به افغانستان موافقه نموده است ولي اين تانك ها توسط طيارات ترانسپورتي از راه هوا به افغانستان انتقال داده خواهند شد تا زود تربراي دفاع آماده شوند. با اين حال وضع به گونه اي بود كه امين درمجموع قدرت تصميم گيري خود را از دست داده بود و پرواز طيارات غول پيكر به سوي افغانستان آغاز شده و يك پل هوايي ميان شوروي و افغانستان بسته شده بود. خط پرواز طيارات بزرگ درآسمان كابل و چند شهر ديگر از جمله مزارشريف به ساده گي قابل رويت بود.

به قول دگر جنرال محمد نذير كبيرسراج ، درين آوان، عبدالله امين اختيار دار كل ولايات شمال اطلاع داد كه شوروي ها بالاي درياي آمو پل هاي پانتوني به كار انداخته و قطعات موتر دار و زرهدار رااز از بالاي آن عبور داده و به سوي كابل درحركت اند. امين درجواب مي گويد:

مطمئن باش... حرفي نيست. اين قوا به موجب يك موافقت نامه كمكي كه ميان ما به امضاء رسيده است،‌ به طرف كابل وبگرام مي آيند و به ما تجهيزات مي رسانند.

اين درحالي بود كه مدتي پيش از آن،‌ حفيظ الله دريك سخنراني سه ساعته درتلويزيون دولتي گفته بود:
دوستي شوروي بايد درقلب هر افغان جا داشته باشد. هركه با شوروي نيست،‌خاين به وطن است.

تهاجم به سوي قصر تاج بيگ

ارتش شوروي براي تسخير برق آساي قصر تاج بيگ به كمك هزاران كارشناس و مشاور شوروي دردستگاه امنيت و ارتش افغانستان، از قبل به طور دقيق وبدون مانع، برنامه ريزي كرده بود. فدورينكو مامور كاجي بي سال ها بعد نوشت:

دو دو نفر روي مسير هاي از پيش تعيين شده، به شهر رفتيم و موقعيت ساختمان هاي اداري ونظم سپاهيان و اوضاع عمومي را مطالعه كرديم. مشاوران قبلا اطلاعات گران بهايي را در باره نظام نگهباني دروني كاخ در اختيار ما قرار داده بودند.

واحد خاص شماره 333 متشكل از سربازان مسلمان آسياي ميانه ( كندك خاص مسلمانان) و دسته هاي مخصوص عملياتي موسوم به « رعد» و « زينت» كه ازسوي كا، جي بي هدايت مي شدند،‌ برنامه يورش فيصله كن بر دستگاه قدرت امين را برعهده داشتند.

قبل از شروع عمليات، اسدالله امين رئيس سازمان استخباراتي ( كام) ناگهان به عارضه مسموميت دچار شده و براي مداوا به مسكو منتقل شده بود. موازي با آن، مشاوران شوروي مؤظف درارتش، جنگ افزار هاي سنگين ارتش را تحت نام « معاينه تخنيكي» از كار انداخته بودند. امين نيزبه نوبه خويش، انجام چنين عملياتي را درخواب نمي ديد. به همين منظور، قطعات و جزوتام هاي زرهي، هوايي و پياده ارتش كه مانند گذشته ها دركابل مستقر بودند، براي مقابله با يك تهاجم مرگبار آماده نبودند. اساسا هيچ يك از افسران حزبي واعضاي غيرنظامي وابسته به نظام حاكم، گمان نمي كردند كه اتحاد شوروي – «دوست و متحد افغانستان انقلابي» – به چنان عملياتي دست بزند كه باعث سرنگوني نظام و قتل رئيس حكومت شود.

حوالي ظهر ششم جدي سال 1358 شمسي جلسه وزيران در تالار رياست دولت در قصر تاج بيگ برگزار شد. پيش از آن، به موعوئين اخبار شده بود كه درين جلسه حفيظ الله امين سخنراني مهمي ايراد خواهد كرد. در وضعيتي كه هزاران عضو حزب، ازوخامت اوضاع و عواقب ناشي از اعمال حاكميت پليسي از سوي حزب ودولت درهجده ماه پس از كودتاي ثور 1357 سرخورده ونگران بودند، استماع خبر سخنراني بسيار مهم رهبر حزب، انتظارداغي را پديد آورده بود. امين در موجي از شك واضطراب به اعضاي وزيران گفت:
با رفيق اندري گروميكو درتماس هستم كه چه گونه درمورد ارائه كمك هاي نظامي اتحاد شوروي به افغانستان براي كشور هاي جهان توضيحات بدهيم.

در ادامه طلب استمداد از سوي افغانستان، امين قبلا در مورد واگذاري هشتاد فروند چرخبال سنگين همراه با كاركنان نظامي شوروي به افغانستان نيز، درخواستي را به مقامات نظامي شوروي مطرح كرده بود كه پرواز صدها هواپيما هاي سنگين به افغانستان را توجيه مي كرد.

هشت ساعت قبل از حمله به كاخ تاج بيگ، حضار بعد از صرف سوپ و غذا، براي نوشيدن چاي، به سوي تالار بزر گي رفتند. اما به زودي صحنه غيرعادي پيش آمد وحفيظ الله امين با تني چند از وزيران بي هوش شدند. يعقوب لوي درستيز نيز به سختي مسموم شده بود. اقبال وزيري رئيس سياسي ارتش به داخل تالار برگشت و خطاب به مهمانان گفت:

امين صاحب امروز سخنراني نخواهد كرد!

دكتر ولايت خان قوماندان شفاخانه نظامي چهارصد بستر به سرعت دست به كار شده و تداوي امين مشغول شدند. وي به دكتر طوطا خيل سرطبيب شفاخانه گفت:

معده امين صاحب را شسته ايم و حالش خوب است!

بدون معطلي، سوپ و شربت انار را كه براي حضار توزيع شده بود، درآزمايشگاه شفاخانه مورد مطالعه قرار دادند. نتيجه آزمايش روشن ساخت كه حجم داروي خواب آور در شربت انار بسيار زياد بوده است. اما روايتي است كه آشپز قصريكي از اتباع آسياي ميانه بودكه مواد سمي را به داخل ظرف سوپ مهمانان ريخته بود.

درين اثنا دكتر طوطا خيل با سرعت به سراغ الكسييف سرطبيب دكتران نظامي شوروي به مكروريان شتافت. دكتركورنيچكوف نيز آنان را همرايي مي كرد. وقتي الكسيف پايش به داخل كاخ رسيد، بانويي را مشاهده كردكه روي زمين افتاده است. وي ابتدا به سوي بانوي بيمارخم شد تا او را معالجه كند اما دكتر طوطا خيل از بازويش گرفت و او را با سرعت به منزل دوم برد؛‌جايي كه حفيظ الله امين به حالت بدي روي بستر افتاده بود.الاشه ها و زنخ امين فروافتاده، چشم هايش تهي از روشنايي شده و بيني اش كبود شده بود. الكسيف وكوزنيچكوف، امين را شتاب زده به داخل وان حمام هدايت كردند. كوزنيچكوف بند دست امين را دردست گرفت وگفت:

هنوز نبضش مي زند!

بعداز انجام معاينه طبي، امين را دوباره روي بستر آوردند وبه هر دو دست هايش سيروم زدند. امين لحظاتي قبل به دكتران گفته بود ازين كه مسموميت به مغزش سرايت كند، بيمناك شده است. وي اضافه كرده بود:
حالا فهميدم كه دسايس زيادي دراطراف ما جريان دارد!

به اساس اعتراف جنرالان شوروي، قرار بود حمله واحدهاي كوماندويي شوروي به ساعت ده شب به سوي تاج بيگ يورش ببرند؛ اما اطلاع رسيدكه امين دو باره به هوش آمده و به وسيله دكتران معالجه شده است. پس فرماندهي واحد هاي خاص دستور حمله بر كاخ را به ساعت هفت ونيم شام صادر كرد. دگروال بويارينف فرماندهي عمليات را دردست داشت. درين حال صداي مدهش تيراندازي از نزديك به گوش رسيد. دكتركوزنيچگوف از ديگران سوال كرد:

تيراندازي براي چيست؟

امين به سوي يكي ازنزديكانش نگاه كرد وگفت:

به مشاوران اطلاع بدهيد... آن ها كمك خواهند كرد!

فرد حاضر بر بالين امين آهسته گفت:

شوروي ها تيراندازي مي كنند!

امين گفت:

فهميدم... درست است!

غرش اسلحه اوج گرفت ويك بار مشاهده كردند كه كوزنيچكوف نقش زمين شده است. امين با حالتي وحشت زده از بستر برخاست و درحالي شورت سفيدي به تن داشت وخريطه هاي سيروم را مانند دونارنجك درچنگال هايش گرفته بود از اتاق بيرون شد. لوي درستيز به سوي مركز قومانده شتافت اما تلفن از كار افتاده بود. آن ها نمي دانستند كه دستگاه مخابرات كابل ( واقع درچهارراهي پشتونستان) با پرتاب دو نارنجك قوي به چاه كيبل ساختمان مخابرات از سوي يك گروه دوازده نفري كاجي بي، منفجر شده بود. درين گيرودار، ببرك كارمل رهبر شاخه پرچم ودشمن اصلي حفيظ الله امين درحفاظت واحد هاي كوماندويي شوروي در پايگاه بگرام به سر مي برد و منتظر نتايج نهايي بود. دسته قراولان قصر تا آخرين نفر كشته شده و نخستين گروه 52 نفري واحد ويژه به سوي قصر نزديك مي شدند. منزل سوم قصر از چندين جناح بر اثر ضربات توپچي فروريخته وهمه به منزل دوم پناه برده بودند. در اوج مقاومت واحد هاي حفاظت ازقصر، دگروال بويارينف نيز كشته شد. بدين ترتيب، كوزنيچكوف وبويارينف، درواقع نخستين قربانيان عمليات بركاخ تاج بيگ بودند. درجريان درگيري ميان واحدهاي مهاجم و مدافعان كاخ درمنزل سوم، علاوه برعبدالرحمن پسرارشد امين، غلام حضرت قوماندان قرارگاه قصر تاج بيگ نيزكشته شد. خانم حفيظ الله امين مي گويد:

در هنگام تهاجم،‌ عبدالرحمن جسد زخمي امين را در آغوش گرفته بود اما سربازان روسي با لگد او را از وي دور كرده وخودش را گلوله باران كردند. دختران امين هريك گلالي وملالي وپسر 12 ساله امين (خوازك) زخمي شدند. خانم امين مي گويد كه بعد از پايان عمليات، اسدالله سروري، عبدالوكيل ( بعد ها وزيرخارجه و ماليه)‌ وسيدمحمد گلابزوي درمعيت شوروي ها آمدند و به تقتيش قصر پرداختند. گلاب زوي به دكتر ولايت گفت كه خوازك طفل مرا از آغوشم جدا كند و به شفاخانه انتقال دهد. درحالي كه وي درناحيه شكم به طور سطحي مجروح شده بود. طفل را از من گرفتند و تا امروز از وي سراغي نيافتم. برخي ديگر از طرفداران امين مدعي اند كه عبدالوكيل كه لباس نظامي بر تن داشت، شخصا با تفنگچه اش به سوي يعقوب لوي درستيز ( رئيس ستاد ارتش) كه آثار مسموميت شديد هنوز از چهره اش زايل نشده بود، شليك كرد و او را از پا درآورد.

خانم دكتر شاه ولي نزديك ترين دوست امين نيز با ضرب گلوله مهاجمان كشته شد. افسران مهاجم به زودي درمنزل دوم ظاهر شدندو به شكل دائره اي به شليك ادامه دادند كه درين جريان،‌ امين با حالت بيمار، از پا در افتاد. گروهي ازمهاجمان بالاي اجساد حاضر شدند. آنان چراغ هاي دستي بزرگي در دست داشتند و‌يكي ازآنان عكس امين را دردست داشت و بالاي اجساد گشت مي زد تا از كشتن امين مطمئن شوند. جنرال پاپوتين معاون وزير داخله شوروي كه مأمور بازداشت زنده حفيظ الله امين بود، دروظيفه اش ناكام ماند و بلافاصله بعد از بازگشت به ماسكو خود كشي كرد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به همه سلام !
    مامون صاحب ! شما نگفته اید که دستگیر پنچشری از سوپ مسموم شده چرا استفاده نکرده بود و چرا نوش جان نکرده بود ؟
    جواب واضع است که دستگیر جاسوس شناخته شده روسها بود و از جریان اگاهی داشت.
    شما جناب گفته اید که ببرک خاین در وقت تهاجم روسها در بکرام بود من به شما قبلا توصیه کرده بودم که از شکم تان حرف نزده بلکی از مغز و معلومات و شواهد مواثق استفاده نماید اکثرآ شما جعل کاری می کنید، ببرک کارمل اولین بیانیه رادیوی خود را از تاشکند داده بود و دو روز بعد از تهاجم به کابل امده بود.
    تاریخ را جعل نکنید.در باره پسر امین خوازک هم نگفته که توسط گلابزوی برده شده بود ... و بعدا .
    جلال ابادی

    • جلال آبادی بچیش! مثلیکه سخت بالای کارمل وپنجشیری قهراستی!

      او ساده گک کارمل در روزیکه بیانیه اش ازتاشکند نشرمیشد آن بیانیه مدت ها قبل ظبط نوار شده بود. خود کارمل همراه باوکیل ونجیب یکجا دربارکهای نظامی روسها بسر میبردند. این جا حق با مامون است نه باتو.

      اگر کتاب قدوس غوربندی را هم خوانده باشی وی میگوید وقتی امین راهی دنیای دیگر شد ما وتمام اعضای کابینه رژیم دراستدیوهای رادیو افغانستان بدست روسها اسیر شدیم وتنها وکیل که بعدها وزیر خارجه شد لباس نظامی سربازان روس را به تن داشت وباکلاشنکوف ازما وصالح زیری خان وغیره دار ودسته امین وتره کی احوال میگرفت وتهدید میکرد.

      لطفا بی خریطه فیر نکن وچوت انداز کگ نزدن که مردم بالایت خنده نکنند

    • به همه سلام !
      مامون صاحب! در ابتدا وقتی که تهاجم بالای امین صورت گرفت و ان هم توسط گروپ (الفا) شوروی وقت تهاجم صورت گرفته بود،در ان وقت بارکها قواوی روسی وجود نداشت .
      گروپ الفا روسی در چوکات و تحت عنوان تخنیک کاران روسی در اوایل اندکی قبل از تهاجم به کابل زرهپوش های و دیکر وسایط نظامی را انتقال داده بودند و همین گروپ الفا غرض عودت دوباره با یعقوب لوی درستیز روی پلان مطروحه در دفتر کاری نامبرده ملاقات داشته که توسط همین اشخاص در دفتر بالای لوی درستیز حمله صورت گرفته بود که مامون صاحب روی فکر خود بی خریطه فیر کرده راجع به لوی درستیز.
      و از مقاومت پسر امین ( عبدالرحمن) هم چیزی در این نوشتار گفته نشده است.وقتی که امین و باند وی سرکوب شداز طریق هوا توسط طیارات روسی عساکر و وسایط نظامی پی در پی و شب و روز به کابل سرازیر شده و دفاتر مهم را در کابل اشغال نمودند.
      مامون صاحب مکررآ برایتان توصیه می کنم که که تاریخ را جعل نکنید و بهتر است در این موضوع اگر از سازمان یووالی که مربوط دوستان امین می باشد و اکثریت انها در موارد از تهاجم 6 جدی چشم دید خود را دارند ابراز نظر نمایند تا از این طریق جعل کاری مامون روشن شود.
      یاداشت ! در نزد من و در نزد اکثریت مردم کشور ما تره کی ، امین، کارمل،نجیب و در جمع حزب دموکراتیک خلق( حزب وطن)دشمانان درجه یک افغانستان بوده و اکنون که تحت عناوین به دسته ها و احزاب دیگری فعالیت دارندباید که مردم ما در شناخت اینها دقت کنند.
      جلال ابادی

      آنلاین : توصیه به مامون

    • دوستان عزيز سلام اميد وارم سلامت باشيد ميخواهم بگويم جرا اين قدر داغ و دست بما شه هستيد كه جرئي ترين اشتباه را هم قبول نداريد شايد ا قاي مامون در موزد دستگير اشتباه كرده با شد زير ا همه ميدانند كه دستگير به مانند بقيه رفقا يكي از همان جنايت كاران دوران تجاوز شوري است دستش به خون هزاران هزار تن از قربانيان مظلوم ملت ما آ غشته است متا سفانه اين چنين حالتي آمده كه عرق قوميت و زبان چشمهارا كور ميكند و عقلهارااز قضاوت سالم باز ميدارد امروز همان دستگير جاسوس سنگ دفاع از مسعود به سينه ميزند و بي شرمانه و و قيحانه تحت عنوان مهاجرت هاي اجباري دردامان امبريا لسم جهان خوار آمريكا در آميريكا زندگي ميكند و به زعم خودش به عنوان اكادميسن مطلب مينويسد در حاليكه اگر دستگر واقعا بخا طر زندگي مجبور گرديد كه افغانستان را ترك كند ميتوانست به كوبا نز د رفيقش كاسترو كه همديگر را از نزديك ميشناختند بناهنده شود و زندگي كند ولي وي چون فهميد كه عمر كمونسم ديگر به بايان رسيده اصلا به راهي رفت كه سالها بر عليه آن شعار ميداد و حلقوم باره ميكرد و هزاران مظلوم را به جرم ار تباط با آمبر ياليسم به ديار عدم گسيل داشت اميد وارم كه جناب مامون هم خودش را قرباني اين باز يهاي شيطاني نگر داند
      و اگر مطلبي را هم مينويسد به خاطر حق و حقيقت و آ گهي دادن به مردم راست بنويسد زيرا بندگان راستين از زمرره نجان يا فته گان اند و السلام مولوي حقگو

    • واله امین دیر امانت کار وه

      دری کسان دیر زبر دست کسان وه او دی دریواله خروطی امین گلبدین او صیاف خدای مودغلجیانو سخه وساتی .......چه محمدزوته مو شکر وباسی

  • در جزییات شاید همه اشتباه کنند ولی حرف عمده و مهم اینست که رهبران افغانستان جه وقت از تاریخ پند میگیرند..

    ببرک کجا بود یا کجا نبود هیچ دردی را دوا نمیکند نقطه تاریخی اینست که امین کشته شد و کارمل جانیشین و سرنوشت او را و نجیب هم میدانیم به کجا انجامید و تاریخ نویس صرف وظیفه بیداری مردم را بدوش دارد که ایندگان اگر صحت بودن انرا نقد هم کنند ولی باید حتما ازان پند بیگیرند ولی کو گوش شنوا...همیشه همو خرک و همو درک و همین عادت فراموشی و پند نگرفتن رهبر ای بی کفایت از تاریخ است که در اخیر منجر به کشته شدن انها و بی خانمانی و بیچارگی هزار ها و میلیون ها هموطن میگردد و اگر روند همین قسم ادامه پیدا کند به رهبرای اینده افغانستان عین چیز انتظار خواهد کشید و ذلت اخرت ورسره خواهد بود..

    اقای مامون مسولیت خود را انجام داده حالا که قبول میکند و یا نمیکند یک قصه جداگانه است و موضوع طوریکه بنظر میرسد راست است یعنی امین کشته شد و کارمل جایش را به کمک روس ها گرفت ولی به مسله و قضیه از دیدگاه روانی و تنبیهی ان باید به تبصره پرداخت یعنی مسولانه برخورد کرد چیزیکه در کامنت های بالا دیده نمیشود..

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس