صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > بعضی دردها نامردند

بعضی دردها نامردند

شب های شعر تورنتو پس از چهارده ماه
حسين زاهدی
جمعه 2 جنوری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چهاردهمین محفل شب شعر به تاریخ 28 دسامبر 2008 در تورنتوی کانادا برگزار شد، اما با دو تفاوت عمده ، تفاوت اولی منفی و دومی مثبت به نظر میرسید.

تفاوت اولی- برخلاف تمام محافل گذشته این بار تنها نیمی از علاقه مندان شرکت کننده در محل حاضر بودند. گرداننده محفل آقای کبیر بختیاری شاعر و سخنور کم نظیر، در طی محفل چندین بار اعلام نمودند که به دلیل سردی هوا علاقه مندان نتوانستند طبق معمول در این محفل شرکت کنند، اما تعدادی از شرکت کنندگان دلایل دیگری بر عدم حضور غایبین در محفل چهاردهم شب شعر داشتند.

تا آنجا که من بصورت مرتب در این محافل شرکت میکنم، پس از تجلیل یک سالگی شب های شعر از سوء رفتارهای تعدادی از دوستان، دوستان دیگر ناراض به نظر میرسیدند و احتمالا این دوستان با عدم حضور شان در محفل نارضایتی شان را علنی نمودند که امیدوارم برداشت من درست نباشد و همان سردی هوا بر گرمی محفل تاثیر گذاشته باشد.

تفاوت دومی - این محفل که در آستانه ی ماه محرم برگزار شد. از اینرو برنامه با اشعاری در وصف امام حسین و حادثه کربلا در آغاز توسط گرداننده قرائت گردید. این فضا تا آخر برنامه همچنان باقی ماند و شعرا سعی میکردند تا با کلمات و چند بیت خودشان را با این فضا منطبق سازند. اینکه گفتم تفاوت دومی مثبت بود به این دلیل است که دوستان که در پشت تریبون قرار میگرفتند از طیف های مختلف و با اندیشه های متفاوت و متضاد بودند و به احترام دوستان مذهبی و اهل تشیع این فضا را تحمل و همراهی نمودند که این خود جای قدردانی است.

در طی محفل خانم ها فاطمه اختر و داکتر سیما فقیری تنها زنان بود که اشعار شان را دکلمه نمودند و آقایان للندری، نورعلم شیرزی، سعادت پنجشیری، شاه معین، آکیفی،روشان، میر حسین مهدوی، عبدالسلام قاضی، ربانی بغلانی، صمدیار، برهان، احمدی دانش و عتیق یوسفی هر کدام چندین پارچه از اشعار شان را دکلمه نمودند و محفل نیز به پایان رسید.

سروده ی از آقای میرحسین مهدوی را با هم میخوانیم.

پشم واره

بعضی دردها

زردند

بعضی دردها

سیاه

بعضی هم سرخ

ما
بعضی ها زردیم

بعضی ها سیاه

سرخ ها

زودتر ها

سپید شدند

دختران هرات

درخت شدند

درختان گیسو در آتش-

تا وزن غزل های شان

همچنان نجیب بماند.

درد های تاریک

درد های کمر باریک

ما

سرخانه-

این گیسوان سیاه را

زندگی می کنیم.


گیسو گیسو

قندهار را به کابل می برند

تا دستر خان وزیر اکبر خان

بی انار نماند.

هندوکش

چه زیبا می رقصد

چه زیبا می خندد

چه زیبا می میرد

هندوکش

در دستر خان وزیر اکبر خان

درد های کبود

دردهای لبریز از سکوت

ما

سوگوارانه -

هندوکش را

در دسترخان وزیر اکبر خان

زندگی می کنیم.


بزهای مدرسه دیوبند

در بازار های پیشاور

کور زی می فروشند

و کرزی می خرند

و هزاره جات را

روزی هزار بار می چرند

هزار سال

روزی هزار بار

درد های درد

درد ها سرد

ما

سردانه-

زمستان هزاره جات را

در پشم واره های پیشاور

زندگی می کنیم


پرده بکارت دختران را

در سرای شاهزاده

با دالر سرخ آمریکایی

می دوزند

بعضی دردها زردند

بعضی دردها نا مردند

درد های زرد

درد های ناکمرد

ما

زردانه-

پرده های سرخ را

در سرای شاهزاده

زندگی می کنیم.

بعضی ها زردند

بعضی ها سرد

بعضی ها

مثل سرای شاهزاده –

نامرد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • زاهدی صاحب
    کسانیکه به شب شعر با هزار ها عذر و واسط حاضر شده بودند، حضور آنها را نباید در جنبه مثبت آورد. کسانیکه اعتراض شان را مردانه وار ابراز کردند، مثبت تر از حضور افرادی که فقط جسما در آنجا بودند. می باشند.

    تشکر از شما که مرض جدید را در این گزارش آشکار کرده اید.
    مگر باید بدانید که امراض کهن قوی تر ، موثر تر عمل می کند.
    من همه هوس های سیاسی و مذهبی دیگر را ناکام و عبث می دانم.

    شب شعر باید شب شعر باشد.

    شب شعر نی جای تعذیه است نی خانقا نی میدان بزکشی و تی هم مرکز فرهنگی تنظیم ها

  • مرده پرستی بس است!

    نویسنده: سایل

    امید کابل پرس? این تبصره را به شکل مقاله ای جداگانه نشر کند.

    امروز "بعضی درد ها نامردند"، گزارش ای از زاهدی را خواندم. خواندن این گزارش مرا به فکر یک مسئله بسیار مهم انداخت. مسئله ی دین و پیشوایان دینی و مردم فریبی با علم کردن دین و دینداری. این مسئله بخصوص در کشور های مسلمان بیشتر ویرانگر و مردم ستیز است. خوشبختانه مردم در کشور های غربی از برکت سطح بالای سواد و تعلیم، دیگر به کشیش ها و پاپ ها آن ارزش های قرون وسطایی را قایل نیستند. و خوشبختانه دیگر کشیش ها و کلیسا ها و شورای های آنان "گالیله" ها را محاکمه نمی توانند و "جیوناردوبرونو" ها را زنده کباب. این البته از برکت قربانی و شهامت هزاران دانشمند و آزادیخواه اروپایی بوده است که در مبارزه علیه خرافات مذهبی و قدرت سحرآمیز مذهب بر توده های مظلوم، از جان و آرامش خویش گذشتند و اروپایی مسیحی را از شر تاجران دینی برای همیشه رها کردند.

    اما تجارت با دین و مذهب تا هنوز یکی از حربه های کارگر و اساسی حاکمان فاسد کشور های مسلمان است. خاندان سعود با خفه کردن آزادی و دمکراسی، مردم عربستان را در قعر جهالت فرهنگی و فقر دانش نگاه داشته است. به بهانه دین و مذهب مردم را از دسترسی به حقوق انسانی محروم ساخته و زنان را بطور مطلق از زندگی اجتماعی دور نگهداشته است. در این شکی نیست که عربستان سعودی با داشتن ذخایر بزرگ نفت دنیا در شکمش تا حدی توانسته مردم را از لحاظ اقتصادی تأمین کند، اما در دراز مدت اقتصاد این کشور، بعلت یک پایه بودن و اقتصاد مصرفی، محکوم به شکست است. فاجعه زمانی بیشتر رونما می گردد که جامعه عربستان را بر پایه ارزش های "حقوق بشر"، "حقوق زنان"، "آزادی های مدنی و سیاسی" و غیره بررسی کنیم. در تمامی این ساحات، مردم عربستان با فاجعه و دکتاتوری مذهبی مواجه اند. مخالفت با نظام حاکم یعنی مخالفت با قرآن و وهابیت و فرجامش نیز جلادان عربستان با لبه های تیز و بران شمشیر های آل السعود. عربستان سعودی مزودر درجه یک امریکا و قدرت های غربی است. امنیت کشور و شریان های اقتصاد آن در دست کمپنی های فراملیتی غربی قرار دارد که بیشترین سهم از آن امریکا و انگلستان است. بخاطر منافع سیاسی، قدرت های غربی هیچ وقت منتقد جدی نقض گسترده ای "حقوق بشر" در این کشور نبوده اند و دل شان هیچ وقت به حال زنان سعود – طوریکه به حال زنان افغان سوخت!-نمی سوزد. با وهابیت نیز سر دشمنی ندارند، چون این راه و رسم حافظ منافع اربابان سرمایه و قدرت است.

    همچون عربستان سعودی، حاکمان سایر کشور های مسلمان نیز سد منطق و بازنگری و بینش علمی شده اند. با برپا کردن هزاران مدرسه و دادن هزاران جا نماز و غیره به اغفال و تحمیق توده ها دست زده اند. حاکمان مزدور اندونیزی در دهه شصت، با حمایت مستقیم سی آی ای، به قتل عام بیش از پنصد هزار مردم بیگناه اندونیزی دست زدند. در این کارزار، یکی از تاکتیک های آنان، برپایی گروه های مذهبی و حمایت از شاگردان مدارس بود. رژیم سفاک سوهارتو دست مذهبیون را در قتل عام احزاب ملی و کمونیست باز گذاشته بود و با حمایت مستقیم از آنان، ریشه های ناسیونالیزم مترقی و جنبش های مترقی را خشکانید. با پناه بردن به دین و مذهب کشور را به کمپنی های امریکایی و غربی تسلیم کرد که تا هنوز مردم اندونیزی از شر این کمپنی ها و سیاست های اقتصادی ظالمانه و انقیادگرانه ی آنان خلاصی ندارند.

    بهرحال، نمی دانم ما مسلمانان چرا اینقدر مرده پرست هستیم. فکر می کنم حسن و حسین و صد ها پیر و مرشد و امام دیگر نمی توانند ما را با خدا نزدیک کنند. همه آنان مثل من و تو انسان بوده اند و در زندگی و فعالیت های اجتماعی و سیاسی خویش دارای خوبی ها و بدی ها بوده اند. توصیف و تایید مطلق شخصیت ها فاقد بنیاد علمی و اجتماعی است. همه ما بندگان خدا خطا کاریم. پناه بردن به امامان و پیامبران گره گشای مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم در کشور های مسلمان نیست. این تنها حاکمان اند که با پناه بردن به دین و مذهب، مرده را برده ساخته و بر گرده هایشان سواری می کنند.

    بدترین اش همین مرده پرستی ما مسلمانان است. نمی دانم سینه زنی و زاری و گریه بخاطر حسن و حسین و صد ها امام راستی و ساختگی چه درد ما را دوا می کند. من بعد از تجارب زیاد به این نتیجه رسیده ا م که:

    1- ایرانی ها (بخصوص آخوند ها و فاشیست مذهبی هایش) فکر می کنند که خاندان علی و نواسه و نیبره اش ایرانی بوده اند و پاسداری از آنان فریضه ی هر ایرانی است. علی و خاندانش بالاتر از خدا و محمد برایشان ارزش دارد. در این گیر و دار و زدن و کندن خدا را فراموش کرده اند و هی چسپیده اند به امامان و خاندان علوی. حاکمان جبار فعلی اش با هزاران تقلب و جنایت علیه مردم ایران می خواهند که خود را رهروان راه علی ثابت سازند و هر مخالفت و اعتراض را با چماق علی و امامان سرکوب کنند. برای خود شرم نمی دانند اگر برای وزیر بیسواد خویش (علی کردان) دکترای دروغین، آن هم از آکسفرد!، صادر می کنند. اما اگر یک ایرانی بیچاره بخاطر دفاع از حق خود و هموطنان اش فساد حاکم و خورد و برد آن را افشا می کند بجرم قاچاقچی و غیره سر به نیست می شود. ببینید که این علی و علی پرستی کار را به کجا کشیده است. چماق علی تمامی آزادی ها و ارزش های انسانی را در ایران آخوند زادگان کشته است. یک ملت را اسیر جاهلان دینی ساخته است که دین را به نرخ روز می خرند و می فروشند.

    ببینید که همین سیاست های ارتجاعی ایران چه بلای را بر سر مردم بیچاره و بی کس غزه آورده است. در حالیکه تورم در ایران بطور وحشتناک بیداد می کند و رژیم برای مهاجران افغان و عراقی ده ها قانون ضد انسانی وضع می کند، با بیشرمی تمام از داعیه ملت فلسطین "دفاع" می کند و ملیون ها دالر را صدقه قد و قامت شیخ احمد یاسین ها، اسماعیل هنیه ها و حسن نصراله ها می کند. از حماس و سیاست های ارتجاعی اش دفاع کرده و با چغ کردن حماس، با خون مردمان بیچاره فلسطین تجارت سیاسی می کند. راستش را پرسان کنید این رژیم نه در فکر ایرانی خویش است و نه در فکر فلسطینی مظلوم. سیاست اش در برابر مردم مسلمان هم دوپهلو و پر از غدر و کینه است. تا زمانیکه رژیم ایران، حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین را داشته باشد، امید رسیدن به صلح پایدار میان اسراییل و اعراب خواب بچگانه است. این رژیم با قدرت تمام می خواهد تا جو منطقه را بحرانی کند و مزدورانش را با دادن ملیون ها دالر با اسراییل شاخ به شاخ سازد. درین گیر و دار و پالان کشی، این مردم بیچاره ی فلسطین و لبنان اند که باید متحمل وحشیگری و جنایات اسراییلی ها شوند. اگر واقعاً دل رژیم ایران به حال مردم مسلمان می سوخت، در قدم اول باید با مهاجران افغان برخورد انسانی می کرد. برخورد فاشیستی و ضد انسانی رژیم ایران با مهاجران افغان ثابت می سازد که خون فلسطینی ها نیز برای سردمداران رژیم یک پول ارزش ندارد، چه رسد به دفاع آزادیخواهانه و بیطرفانه از آرزو ها و خواست های برحق آنان علیه رژیم متجاوز اسراییل.

    2- متاسفانه مردم شیعه ما، بخصوص هزاره ها، فکر می کنند که علی هزاره بوده و پاسداری از علی پاسداری از خدا و نقب زدن بسوی بهشت برین است. نه آغایان اینطور نیست. مرده پرستی هیچ دردی را دوا نمی کند. علی و خاندانش نیز بهتر از سایر اعراب بادیه نبوده اند. همه آنان اهداف سیاسی خود را داشتند و بخاطر قدرت و امامت کشته شدند. اگر فکر می کنید که خاندان علی عادل تر از سایر سرداران عرب بود، این هم خلاف واقعیت است. بروید و تاریخ اسلام را واقعبینانه مطالعه کنید و ببینید که مثلاً همین خاندان از زنان و کنیزان چقدر را عقد و صیغه کرده بودند. شمار زنان شرعی حسین را بیش از صد گفته اند. آغا در عقد و صیغه و طلاق چنان غرق بود که روزی پدرش، علی مردم را انتباه می کند که دیگر برای حسین زن ندهید که طلاق می دهد. مردم بیچاره ی من، ما نه از نسل عرب بادیه هستیم و نه از پشت علی و اولادش. ما از خود فرهنگ، تاریخ و سنت و افتخارات داریم. یک مولانای ما هزاران علی را در دانش و حوصله و شکیبایی و خدا پرستی بس است. چرا از مولانا ها و خیام ها و مسعود سعد های خود نمی گوییم. چرا بیاد حافظ خود ماتم نمی گیریم. نمی دانم این عرب پرستی و مرده پرستی کدام مشکل ما را حل کرده و یا می کند. کمی بخود بیایم و با جهان و پیشرفت های آن خود را همنوا کنیم. ببینیم که همین قدرت های جهانی چطور با مصروف کردن ما با سینه زنی ها و غیره، منطق ما را ضعیف می کنند و خود مصروف تاراج مال و منال ما اند. راستی خدا را چه کردیم؟ آیا گاهی برای خدا هم گریسته ایم؟ در عشق خدا خود را با تیغ و زنجیر خونین کرده ایم؟

    بعلاوه، تاریخ برای ما می گوید که آمدن اعراب و دین شان با خون و نیستی نیاکان ما عجین است. هزاران انسان بی گناه این ملک را از دم تیغ کشیدند و هزاران را برده کردند- چون متاسفانه در دین اعراب برده داری و عیش و عشرت با کنیزان و همچنان همخوابگی با دختران 9 ساله روا است. دین عرب دین فرسوده است و ما هم نمی توانیم با پیروی از آن به جای برسیم. این دین رسالت تاریخی و پیشرو اش را زمانی تنها و تنها برای قوم عرب انجام داده است. حالا حتی برای آنان نیز بیکاره شده است و عقبگرا.

    راستی بروید و دین عرب را با زبان خود بخوانید که در آن چی و چی ها نهفته است. بروید توضیح المسایل ها را بخوانید و ببیند که به کدام درد اجتماعی مردم پرداخته اند. توضیح المسایل خمینی که بیشتر به یک مجله ی سکسی شباهت دارد. حتی شایع است که رژیم مذهبی ایران از پخش وسیع آن جلوگیری می کند چون محتویات آن بینی رژیم و سران مذهبی را می برد! امام صاحب می خواهد توضیح دهد که مثلاً بعد از نزدیکی جنسی (انسان) با اسب و غیره و غیره گوشت آن حیوان حلال است یا نه. خدای چه روزگاری! حتی به حال حیوانات نیز رحم نمی کنیم. و یا اینکه توضیح می دهند که با دختران کم سن چطور باید نزدیکی کنیم که فرج و مقعد آنان یکی نشود! عجب سکسی!

    آری مردمم بخود آییم. مرده پرستی و عرب پرستی بس است. باید کوشش کنیم که مردم بیچاره و بیسواد خویش را از محتویات واقعی دین عرب با خبر کنیم و برایشان بگوییم که بیشترین قسمت های این دین مربوط می شود به افسانه های کهن که در آن پیامبران یهود با خدا کشتی می گرفتند. ببیند که چقدر این ادیان سامی ارزش خدا را پایین کرده اند. کشتی گرفتن با خدا! حتی در تورات آمده است که خدا گاهی با زنان پیامبران همخوابه می شده است! مگر این خود کفر نیست که مقام خدا را تا این حد پست و حقیر کنیم.

    راه ما با خدا باید عاری از واسطه باشد. باید مستقیماً با خدا رابطه داشته باشیم. رسیدن به خدا از معبر شکنجه، زورگویی، جعل و جهل و فریب، مرده پرستی، علی پرستی و محمد نوازی و غیره نمی گذرد. این راه خواهان خیر همه است و اگر بتوانیم همه را خوشبخت سازیم و از کردار و و رفتار و پندار خویش راضی باشیم، بخدا و آرزوهایش خواهیم رسید. والا تا آخر مرده پرست و جاهل و خرافاتی باقی خواهیم ماند.

    و ای کاش روزی شود که بعضی از نویسندگان کشور دین عرب را بدون دخل و تصرف با ترجمه درست فارسی و پشتوی اش در معرض خوانش مردمان بیچاره ی ما قرار دهند. آری بدون تفسیر و غیره و غیره. بعد مردم خود خواهند دید که در این دین و سیاست چه و چه نهفته است.

    برای معلومات بیشتر می توانید این سایت را ببینید

    http://www.geocities.com/ahang...

    • به سایل و همفکران سایل

      با آنکه در شناخت صهیونیزم و کاپیتالیزم تاحدی حقایق را دریافته اید اما در مورد اسلام و بخصوص تشیع، به ترکستان رفته اید... خداوند ج را قبول دارید ولی فرستاده اش را قبول ندارید... شاید بدین لحاظ باشد که عیسوی هستید و عیسی ع را خدا میدانید و یا هم از مریدان مارکس و انگلس میباشید و خداوند ج را نیز از روی مکر و ریا تأیید کرده اید...

      بهرحال این حرف های مُفت و مجانئ را که نوشته اید بدرد نژادپرستان و فاشیست هائ چون خود تان میخورد که به نژاد و قوم خود افتخار احمقانه میکنید... شما همانقدر که ادعا دارید روشنفکر و آگاه هستید به همان اندازه بی خبر و بی سواد میباشید به دلایل فراوان که در زیر فقط 2 دلیل ذکر میگردد:

      1. اهل تشیع (دوازده امامی ها) علی را از ملیت خود، (نعوذباالله) برتر از خدا ج و یا پیامبر ص نمیدانند. هیچ ایرانئ نمیگوید که علی ع ایرانی بوده. این ادعای شما ریشه در بیخبری و بی دانشئ خودتان دارد. راه علاجش مطالعه و تحقیق است.

      2. اهل تشیع افغانستان که اکثراً متشکل از هزاره ها میباشند، هرگز ادعا نکرده اند که علی ع هزاره و یا افغانستانی بوده. بازهم شما را توصیه میکنم به مطالعه و پژوهش در این مورد.

      دعوت شما از تشیع برای تقدیر و توصیف مولوی، حافظ، سعدی، سنایی، و غیره شعرا و ادبای فارسی زبان نیز بسیار ساده لوحانه است. تابحدیکه مرا در هنگام خواندنش بشدت خنده گرفت. همان مولانایی را که شما میگویید بجای علی ع تقدیر و توصیف کنند، در وصف آنحضرت چنین مینویسد:

      خدو انداختن خصم بر روی امیر المؤمنین علی علیه السلام و انداختن آن حضرت شمشیر را از دست:

      از علی آموز اخلاص عمل

      شیر حق را دان منزه از دغل

      در غزا بر پهلوانی دست یافت

      زود شمشیری بر آورد و شتافت

      او خدو انداخت بر روی علی

      افتخار هر نبی و هر ولی

      او خدو انداخت بر روئی که ماه

      سجده آرد پیش او در سجده گاه

      در زمان انداخت شمشیر آن علی

      كرد او اندر غزایش كاهلی

      گشت حیران آن مبارز زین عمل

      وز نمودن عفو و رحم بی محل

      گفت بر من تیغ تیز افراشتی

      از چه افكندی مرا بگذاشتی

      آن چه دیدی بهتر از پیكار من؟

      تا شدی تو سست در اشكار من؟

      آن چه دیدی كه چنین خشمت نشست؟

      تا چنان برقی نمود و باز جست

      آن چه دیدی كه مرا زآن عكس دید

      در دل و جان شعله ای آمد پدید؟

      آن چه دیدی برتر از كون و مكان؟

      كه به از جان بود و بخشیدیم جان

      در شجاعت شیر ربانیستی

      در مروت خود كه داند كیستی

      در مروت ابر موسایی به تیه

      سؤال كردن آن كافر از آن حضرت كه چون بر من ظفر یافتی چرا از قتل من اعراض فرمودی و مرا نکشتی؟

      پس بگفت آن نو مسلمان ولی

      از سر مستی و لذت با علی

      كه بفرما یا امیر المؤمنین

      تا بجنبد جان بتن در چون جنین

      جواب گفتن امیر المؤمنین كه سبب افكندن شمشیر چه بود در آن حالت

      گفت من تیغ از پی حق می زنم

      بنده حقم، نه مأمور تنم

      شیر حقم نیستم شیر هوا

      فعل من بر دین من باشد گوا

      من چو تیغم وآن زننده آفتاب

      ما رمیتَ إذ رمیتُ در حِراب

      رخت خود را من ز ره برداشتم

      غیر حق را من عدم انگاشتم

      من چو تیغم، پر گهرهای وصال

      زنده گردانم، نه كشته در قتال

      سایه ام من، كدخدایم آفتاب

      حاجبم من، نیستم او را حجاب

      خون نپوشد گوهر تیغ مرا

      باد از جا كی برد میغ مرا؟

      َكه نیم كوهم، ز حلم و صبر و داد

      كوه را كی در رباید تند باد؟

      آنكه از بادی رود از جا خسی است

      زآنكه باد ناموافق خود بسی است

      باد خشم و، باد شهوت، باد آز

      برد او را كه نبود اهل نیاز

      باد کبر و باد عجب و باد خلم

      برد او را که نبود از اهل علم

      كوهم و هستی من بنیاد اوست

      ور شوم چون كاه، بادم باد اوست

      جز به باد او نجنبد میل من

      نیست جز عشق احد سر خیل من

      خشم بر شاهان، شه و، ما را غلام

      خشم را من بسته ام زیر لگام

      تیغ حلمم گردن خشمم زده ست

      خشم حق بر من چو رحمت آمده ست

      غرق نورم، گر چه سقفم شد خراب

      روضه گشتم، گر چه هستم بو تراب

      چون در آمد علتی اندر غزا

      تیغ را دیدم نهان كردن سزا

      تا احب لله آید نام من

      تا كه ابغض لله آید كام من

      تا كه اعطا لله آید جود من

      تا كه امسك لله آید بود من

      بخل من لله، عطا لله و بس

      جمله لله ام نیم من آن كس

      و آنچه لله میكنم تقلید نیست

      نیست تخییل و گمان جز دید نیست

      ز اجتهاد و از تحری رسته ام

      آستین بر دامن حق بسته ام

      گر همی پرم، همی بینم مطار

      ور همی گردم، همی بینم مدار

      ور كشم باری، بدانم تا كجا

      ماهم و، خورشید پیشم پیشوا

      بیش از این، با خلق گفتن، روی نیست

      بحر را گنجایی اندر جوی نیست

      پست می گویم به اندازه ی عقول

      عیب نبود این بود كار رسول

      از غرض حُرّم، گواهی حُرّ شنو

      كه گواهی بندگان نه ارزد دو جو

      در شریعت مر گواهی بنده را

      نیست قدری وقت دعوی و قضا

      گر هزاران بنده باشندت گواه

      شرع نپذیرد گواهیشان به كاه

      بنده ی شهوت بتر نزدیك حق

      از غلام و بندگان مسترق

      كاین به یك لفظی شود از خواجه حُرّ

      و آن زید شیرین و، میرد سخت مُر

      بنده ی شهوت ندارد خود خلاص

      ادامۀ این شعر زیبا را میتوانید در مثنوئ معنوی بخوانید که علت عشق و علاقۀ مسلمین بطور عام و تشیع را بطور خاص به شخصیت پیامبر اعظم ص و جانشین وی حضرت علی ع و اولادۀ او واضحاً بیان میکند.

      خداوند ج شما را ببخشد و به راه راست هدایت فرماید که تهمت ناحق به حسن ابن علی ع که شیعه و سنی در کرامت ایشان شکی ندارند، زده اید.

      دین اسلام برخلاف عیسویت تحریف شدۀ کنونی، به انسانها اجازه داده است تا برای جلوگیری از گناه و عصیان ازدواج کنند. تعدد ازدواج مشروط به حفظ عدالت میان همسران گردیده که شما نیز اگر اسلام را بپذیرید و بتوانید عدالت را در میان همسران خویش بطور باید و شاید مراعات کنید، میتوانید چهار بار ازدواج دایم و در صورت نیاز و دور بودن از همسران تان میتوانید ازدواج موقت (متعه) ویا بقول اهل سنت (مسیار) انجام دهید. هرآئینه این عمل بهتر از استمناء، زنا و لواطت است.

      سن ازدواج برای دختران همانا سن بلوغ اوشان است که رضایت دختر و اولیائ او شروط اصلی و اساسئ ازدواج میباشد. در هیچ جای قرآن و احادیث معتبر توصیه به زور و تزویر برای نکاح کردن زنان نشده است. اگر میخواهید وکیل مدافع عایشه بنت ابوبکر که در سن 9 سالگی به عقد پیامبر اعظم ص رسید، سعی تان بیهوده است چرا که عایشه خود به آن ازدواج راضی بوده هرچند در هنگام ازدواج 9 ساله بوده است.

      کوشش کنید تفاله های جویده شده ی صهیونیست ها غربی های مکار را دوباره نجوید. آنها به دلیل غصب و تسخیر دارایی های مسلمین دست به این تبلیغات میزنند اما شما صرف برای حس برتر بینئ قومئ خودتان.

      اعمال شنیعیکه امروزه در جوامع به اصطلاح متمدن رواج دارد.

      پس برگزارئ بزرگان دین که از مال و جان خود در راه احیای دین مایه گذاشته اند، عملیست نیک و شایسته. پیام حسین ابن علی ع (احیاگر دین اسلام) در روز عاشورا، از پُرمعنی ترین و عالی ترین نصایح بشریست که از درک آن میتوان به آزادی و آزاده گی رسید. ایشان میفرماید:

      "اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید!" و در مورد راه خود و پیروان خویش میفرماید: "هيهات منا الذلة!"

      فلهذا کوشش و سعی تان مبنی بر بدنام کردن اولیای دین اسلام مانند اینست که پشۀ بخواهد توفان را رام کند.

      یکبار دیگر از خداوند ج خواهشم اینست که همه ی گمراهان را به راه راست هدایت کند در غیر آنصورت مکر و حیلۀ آنها را بخود اوشان برگرداند. آمین یا رب العلمین!

    • جناب توفیق:
      شماکه سرتاپای وجودتان مملو از تعصب وبد بینی است، عقل ومنطق تان متکی به آیات ، اشعار و گفتار جاهلان مرکب ،و استادان جاهل، پیروان آخند های بی سواد کنج مسجد، که سالیان دراز بخاطر منافع شخصی ، قومی و قبیلوی شان، انسان های مثل جناب عالی را استثمار و مغزشویی کرده اند میباشد. اگر لحظهء کوتاه بخود تعمق و تفکر عمیقتر را اجازه بفرمائید و دقیقا" متوجه شوید که این راه و روشی را که پدران ما وشما از هزاران سال تعقیب کرده اند، چه موفقیت هایی برای جهان اسلام به ارمغان آورده است، شاید تغیرمثبتی در گفتار وعقاید شما بوجود بیاید. شما گاهی فکر کرده اید که، آیا از برکت رهنمایی های مدبرانهء همین عالمین کنج مساجد وتکیه خانه ها و پرت وپوست کردن ودعا وتکبیر ما ، امروز چه ترقیات و پیشرفت های چشمگیر ، در جهان ما بو جود آمده وچه تعداد بیشمار ساینتست ، مخترع و دانشمند در ساحات مختلف داریم ؟ نقل اشعار و داستان های واهی و جفنگ های بی پایه ، که شما ابراز داشته اید گفتار انسان های فاقد سواد و دانش بوده و تاسف درین است که افراد چیز فهم ودانشمند ، باسواد، مطلع از انکشافات سریع دنیای متمدن، مانند جناب عالی، تا این حد خرافه پسند و خوشباور باشند که در هر موضوع چه ارتباط داشته باشد یانه ، فقط بخاطر که باید جواب بدهند وبنویسند استفاده نمایند ،کار مطلوب نخواهد بود. اگر دلیل عاقلانه و قانع کننده نداشته باشید حیف است که وقت خود و دیگران را ضایع نمائید.
      شما در دور وبر وزندگی روز مرهء تان ، دستاورد ها،حقایق و انکشافات تکنالوژی را که ابتکار مغزهای متفکر و انسانهای فداکار وزحمت کش، شب و روز برای بهبود زندگی بشر سعی وتلاش دارند ، گاهی دقیقا" توجه کرده اید، به خرافاتی که ماو شما به آن معتقد هستیم از مدتها وداع گفته اند ، که به این موفقیت های چشمگیر نایل گردیده اند. از کنج مسجد، کلیسا، تکیه خانه ،درمسال ودعا وتکبیر این موفقتها را بدست نیاورده اند. اگر چنین می بود امروز جهان اسلام با این تعداد پیروانش در عالیترین مقام زندگی مادی و معنوی قرار میداشتند. اما بر عکس بعد از هزاران سال در بد بخت ترین شرایط قرارداشته به عقب رفته ایم. در اخیر با کمال احترام تمنا میکنم از هر نوع تعصبات خود داری نموده، لحظهء بخود اجازهء تفکر عاقلانه را اعطا فرمائید. هیچ چیز را از دست نخواهید داد

    • واقعاً متأسفم که اشعار مولوی و توصیف دین دانشپرور اسلام، روان پاک دانشمندان بزرگ (!)، فیلسوفان عالیقدر (!)، مخترعین توانا (!) و استادان دانا (!) را خدشه دارد نموده و مزاحم وقت گرانبهای اوشان گردیده است.

      افتخار میکنم که پیرو ِ مقربانی چون علی ابن ابی طالب ع و مولانای بلخ هستم.

      خوانندگان عزیزیکه از مرکب عقل پیاده نشده اند میدانند که کیها جاهل مرکب و کیها جهل ستیز اند.

      اظهاراتم صرف برای رد دعوت هموطن مان بود که مردم را از علی دوستی به مولوی دوستی فرامیخواند!

      روشن است که دین اسلام با دانش روز مخالفتی ندارد و ثابت شده است که دانشمندان بی دین میتوانند برای بقای بشریت در روی زمین خطر باشند. همچنانکه جنگ های اول و دوم جهانی (خصوصاً هیروشیما و ناگاساکی)، ویتنام، عراق، فلسطین، کشور های افریقایی، سایر کشور های آسیای میانه و خاور میانه به همرای افغانستان این را ثابت کرده است.

      نمیدانم شما با ترک دین چه شمشیری به ک... فیل زده اید؟ بهرحال امیدوارم یکروزی بزنید اما آنروز یقین دارم از این ادعا هائ میان تهئ خویش عقب نشینی خواهید کرد چرا که شاخه های درخت میوه دار خازع و خاشع اند. اما درختان بی میوه همانند چنار و بید نماد غرور کاذب میباشند.

      همه خوانندگان محترم متوجه اند که دوستان مقیم غرب ما اکثراً از رفاه زیاد و هموطنان داخل کشور بنابر فشار و سختی های فراوان رو آورده اند به دین ستیزی وگرنه هیچ فردی ثابت نمیتواند که دین مزاحم دانش اندوزیست.

      به امید هدایت شدن همۀ بشر

      هموطن و مخلص تان توفیق

  • باتائید وتشکر از اقای سایل ازین نقد خوب و همه جانبه مرده پرستیها، واقعا جای شرم و خجالت است که درین قرن 21بخاطر کشته شدن یک عرب انهم جنجال بخاطریک زن با یزید نه بخاطر اسلام 365 روز در سال را ماتم بیگریم. میگویند یک خارجی در کابل امد ودید که مردم در سرک ها برامده خودرا با کارد میزند، وی وارخطاازیکی پرسید که چه خبره! گفت یکی از پیشوایان مذهبی شان کشته شده. خارجی گفت که امروز اخبار را درانترنیت دیدم چیزی نبود؟ وی گفت که بیش از 1400 سال قبل کشته شده خارجی سرراتکان داده گفت درین دوران ارتباطات اخبار چقدر دیر برای اینها میرسد. حالاواقعا ما انقدر عقب هستیم که هیچ تصور نمیتوان کرد. اخر بخدا شرم است که بخاطر یک عرب همه روز های سال را ماتم گرفت. بخاطرشناخت طلسم اعراب بهتراست وبلاک خواهر بادرد و بااحاس ما "فاطمه سرخابی" رادر روشنگری www.rawshangari.blogfa.com بخوانید که واقعا شناخت خوبی را ازاسلام ارائه فرموده. افزون باد اندیشه های سرخابی ها و سایل ها در افغانستان.

    آنلاین : قسمتی از کارنامه ی درخشان زندگی امام علی

    • عزیز محترم آقای سایل:
      منطق ، فهم ودرک عمیق شما از واقعیت ها ، بررسی و نوشتن آن با چنین فصاحت ، خارق العادگی خاصی دارد که من ازتعریف وتوصیف آن عاجزم. فکر میکنم نه تنها مرا قلبا" بشما بسیار نزدیک نموده، بلکه باعث افتخار و خوشنودی عدهء زیادی از جوانان وروشنفکران ، که خوشبختانه تعداد شان در جامعه تاریک ما، روز افزون است نیز گردیده است. آرزوکردم کاش میتوانستم ازنزدیک شمارا ملاقات ودستهای نازنین تانرا که چنین زیبا ، روان وعام فهم، عاری از هرنوع تعصبات چنین موضوعات را به رشته تحریر در می آورد، میبوسیدم. به امید روزی که اکثر جوامع جهان اسلام، مخصوصا" وطن عزیز ما ، با این دورهء جهل ونادانی خداحافظی نمایند. اگربدانم شما در کدام گوشهء از جهان زندگی میکنید ، شاید روزی به دست بوسی تان نایل شوم. موفقیت بیشتر تانرا آرزو میکنم.

  • باسلام و درود به تمام فرهیختگان

    هرچه بگندد نمکش می زنند

    وای به روزی که بگندد نمک

    مردم ما بیگناه است ولی گنهکاران اصلی شاعران نیم بند نویسندگان درباری و یاسرعرفات دوست و تمام بی خیالان است که رسالت را با تفنن عوضی گرفته اند.

    دوستان من شعری از شهربار را خواستم به سرنوشت تاریخی اش آشنا بسازم و از خواب و رویای شاعرانه اش بیرون بیآورم امید دارم بانظرات مثبت و منفی حقیر را سرافراز بفر مائید:

    آقای توفیق از مولانا نمونه آورد و من هم این شعر مشترک با شهریار را به شما مثال می آورم :

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

    که به شغل سگ کشی ها بسرسایة همارا

    دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

    که به خواهر عمرهم صیغه شاهدش خدارا

    به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

    به نماز صبح ز بهمن جازویه آب بقا را

    مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

    زکرم همی بسوزد این بدوی بی حیارا

    برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

    که گرفته توتة قالین حق چور مال مارا

    بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

    درد داهنی زماتحت نشود به او مدارا

    بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

    که ارعینب وجمالش چو شهید کربلا را

    چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

    چو علی که میتواند ز سگان برد وفارا

    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

    چو خری بدیدی همچو ن دد شاه لا فتاح را

    بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

    که چسان به جهلی چشمان به خیال توتیارا

    به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

    چو شهید دست جهلت به خیال دل صبارا

    چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

    اگرش چو دیوی بودی زبهمن دیدی قضارا

    چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

    که ز راز پشت پرده نشنیده اند نوارا

    همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

    شود تیز چو ذوالفقارش زند گردن آشنارا

    ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

    مدح جهل به غیر دادن به تو زیبد شهریارا

    آنلاین : تاریخ را بدل خویش می نویسند و شعر را به مقصد میسرایند اما خرد و عقل مایه نجات است

  • سلام اسم من معسوده محمدزیی میباشد. برای تمام کسهای که در این ساید علاقه دارد من این ساید را بسار دوست دارم و همیشه به خوانش میگیرم و در اینده باز یگان پیشنهاد میکنم بااحترام(محمدزیی)

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس