صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > اعاده حیثیت می خواهم!

اعاده حیثیت می خواهم!

جناب رییس جمهوری اسلامی افغانستان!
نظری پریانی
يكشنبه 8 فبروری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

جناب رییس جمهوری اسلامی افغانستان!

بعد از سلام!

دلم می خواهد بگریم؛ زیرا کودکی به نام پیمان که به زودی و خوبی به رشد و ثمرش رسانده بودیم و آبرویي در فرایند آزادی بیان در افغانستان بود، امروز به عمرش پایان داده می شود.

گرچه این روزنامه ي نو پا توانست افكار حق طلب بسياري را با خود هم آوا كند، اما امروز می رود که به تاریخ بپیوندد و نقطه سياهي شود در گستره شعارهای کاذب دموکراسی و آزادی بیان دوران شما؛ اما با گفتن «آزادی بیان و دموکراسی « قطعا در پی توجیه آن اشتباه تاسف باری که با نشرغیرعمدی یک مقاله زیرعنوان «پیشگویی جنگ سوم جهانی» صورت گرفته بود، نیستیم که نشود به دسیسه دیگری مواجه شویم؛ آری نقطه سياه دموکراسی و آزادی

بیان شما، برای این که روزنامه منتقد، مبارز و مقتدري را در میان رسانه ها به جرم اشتباهی غير عمد، این گونه مجازات مي كنند. و این درسی شد برای دیگر روزنامه ها و رسانه هایی که در میدان نا¬برابر آزادی بیان شما قدم گذاشته یا می گذارند. در این جا لازم به یاد آوری می دانم که از تاریخ 29 هم حوت سال 1387 با آغاز اولین شماره پیمان به صاحب امتیازی سید احمد هاشمی ومدیر مسئولی رزاق مامون به حیث دبیر بخش خبر به اين روزنامه ملحق شدم. روزنامه اي كه از آغاز تا امروزتوانست آیینه دار مسایل حساس کشور بود و با داشتن یک آدرس انترنیتی جهانی نیز گردد و جایگاه ویژه یی را برای خود احراز نمايد. همین بود که نگاه جوانان دانشگاهی، جریان های سیاسی، نویسندگان و دانشمندان افغانستان به آن بیشتر معطوف گردید و تیم کاری روزنامه را دلگرمي داد تا هرچه متعهدانه تر به پیش بروند. البته ناگفته نماند که اشتباهات و نکات ضعف نیز در جریان کار این روزنامه وجود داشت با آن هم قوتی در مقابل جریان حاکم و آنانی که فقط به کشور به دید یک ابزار قابل استفاده مقطعی می نگرند شد . پيمان با نقشي منتقدانه و روشنگرانه به اقتداری رسید که دیگر براي تيم حاكم قابل تحمل نبود و می توانست آنان را به چالش و بحران مواجه کند. بنا بر این حدس زده می شد که تلاش های برای توقف دادن این روزنامه آغاز شود تا این که یک لحظه غفلت، چنين فرصتي را براي آناني كه چشم ديدن پيمان را نداشتند، مهيا نمود.


آقای رییس جمهور!

این نامه را فقط برای شما می نویسم؛ علي رغم اين كه مي دانم تمايلي به شنيدن حرف هاي من نداريد؛ مثل خيلی از حرف هايي كه با مذاق تان برابرنيست؛ اما من همین اکنون که مقابل کمپیوترم قرارگرفته و اين نامه را می نویسم خیلی احساساتی و دلگیر هستم و اشک هایم با وداع با پیمان دلسوزانه تر از همه می ریزد؛ اما سعی می کنم آنچه در این عبارات می خوانید عاری از احساسات وعاطفه ام باشد.

گرچه روزنامه پیمان بدون تلاش های شبانه روزی یک تیم جوان و متعهد، بارور نمی¬شد و به قوتی كه امروز دارد در مقابل یک حکومت و جریان قرار نمی گرفت و جامعه را سمت و سو نمی داد؛ اما از تلاش های شبانه روزي ام منحیث عضوي کوچک در این حلقه بزرگ هیچ گاه خسته نشدم و فکر می کنم نتیجه این همه تلاش های متعهدانه من وهمکاران عزیزم بود که این تیم و این پیمان طی این چند ماه فقط به جامعه فکر تولید کرد؛ فکر سالم و ناب انسانی و اسلامی و خدمات ارزنده به یادگار ماندنی؛ اما یک اشتباه تبر حاکمیت را دسته کرد؛ بگذریم.

جناب رییس!

اجازه دهید که به احترام بگویم: عدم درک شما از مدیریت کشورداری چنان فربه شده است که دیگر دستان حامیان خارجی را روی شانه هایتان حس نمی کنید...مگر خیلی ضعیف شده اید که از هر صدایی می ترسید، از این در به آن در می شوید و از هر وسیله یی برای کوبیدن منتقدان تان که دشمنان قسم خورده شما نیستند و فقط برای اصلاح امور، همچنان اشاعه دین، دفاع از وطن و فرهنگ «پیمان» بسته بودند، سود می جویید. در این روزها، نا توانی و ناگزیری های سیاسی برای شما چنان تنگ شده است که به خاطر بقای قدرت، به ترفندهای مضحکی رو آورده اید. فقدان یار و یاور که انرژی بقای قدرت بود، بسیار دست و پاچه تان ساخته است و این بیچارگی را درعمل چه که در فکاهه ها و طنزهایی اخیری که در بیانیه های جناب شما ارایه شده اند، به خوبی می توان یافت.


جناب رییس!

وقتی ثابت شد که دموکراسی در افغانستان دیگر به درد دوام قدرت شما نمی خورد، به آن پشت کرده اید و به تیوری های دکتاتورانه کفن کشان پیشین خدابیامرز، رو آورده و هر آن در پی بهانه یی برای مهار کردن افکار باز مردم شده اید تا آن که دست تقدیر بهانه چربی ناشی از یک اشتباه تاسف بار روزنامه پیمان، به خورد شما داد.
آقای رییس جمهور! شما که اکنون در برزخ سرنوشت قرار گرفته اید، همانگونه که گفته اند، ناخوانده امضا می کنید و گذشته از آن برای وارد کردن فشار به تیم و جریانی که به مانند شما نمی اندیشند، به گروگان گیری نیز رو آورده اید تاسف می کنم. شاید فکر کرده اید که از این راه می توانید، بر قطع قلم¬ها و قدم¬های «پیمان» بستگان حقیقت و شرافت پیروز شوید و بازداشت غیر قانونی من فقط به یک گروگان گیری تمام عیار مانند بود.

جناب عدالت پناه!

اگر به خاطر مبارک حضرت عالی باشد بنده 9 روز را به فرمان شما و به اتهام ناروای «کفرگویی» مزاحم در و دیوار زندان شما شده¬ ام و از زحمتی که به آن در و دیوار داده ام عذر می خواهم؛ اما من بی گناه شاید جای بی گناه دیگری را پرکرده بودم. شما که خود امر بازداشت مرا صادر کرده بودید، بی آن که حقیقت را بدانید. شاید هم حقیقت خودتان را درک کرده بودید شاید فکر کرده بودید که با نبود سرپرست روزنامه در کابل، با گروگان گرفتن من و ارعاب بر همکارانم «پیمان»¬ ها می شکنند و کسی به حضرت شما نمی¬گوید که با لای چشم مبارک تان عزت ابرو شرف یافته است .

به هرحال پس از سپری کردن 9 روز به هر شکلی که بود از زندان رها و اکنون در زندان روزنامه (دفتر)به سر می برم و به اعاده حیثیت نیاز دارم؛ زیرا دستگاه حکومت شما و شخص لوی سارنوال (دادستان کل) کشور شاید از روی عمد و شاید هم از نفهمی به من برچسپ «کفر گویی» زده اند و رسانه های حکومتی به خصوص تلویزیون دولتی و آن عده از رسانه های آزاد که به حکومت کار می کنند در همسویی با جریان هایی که در خدمت شما قرار دارند، در تبلیغ و انعکاس این اتهام کمر بسته اند. از این بابت در تمام کشور حتا زادگاهم برچسپ «کافر» بودن خورده ام و این سبب شد تا برادرم مبارکشاه شهرام که همکارم نیز هست در نزدیکی منزل ما در کابل تهدید به مرگ شود و احوال کشتن من نیز در زندان برایم برسد. این در حالی است که من می توانم (البته به اجازه شما) ادعا کنم که از شما، لوی سارنوال شما و بسیاری از اعضای حکومت تان مسلمان تر و آگاه تر بر امور دین هستم. نمی دانم کی و از کدام مقامی در نظام شما با کدام دانش، صلاحیت تکفیرکسی را دارد؟

جناب آقاي کرزی!

اکنون دیده می شود این برچسپ زدنهای ناجوانمردانه کارگر واقع شده اند و چنان می نماید که کسانی سوگند کشتن از دین برگشته یی را خورده اند و کسانی هم بر این امر مامور ساخته شدند تا بازار استفاده سیاسی از یک اشتباهی که من در ارتکاب آن هیچ مسئولیتی ندارم، برای شما در جریان انتخابات گرم باشد؛ بنا بر این در این هفده روز که از زندان رهاشده ام، از ترس جان به دفتر خزیده ام؛ زیرا در همان شب اول رهایی، موتر حامل من حین برگشت، در نزدیکی منزلم، مورد توقف و حمله افراد مسلح ناشناس قرار گرفت. از این جریان، ارگان های امنیتی شما نیز آگاه اند.

اقای رییس جمهور!

خدارا شکر گزارم که تلاش ها برای به محاکمه کشانیدن بنده، در یک بازی برای قربانی شدن من به خواسته های شورای محترم علما که حقیقت مسأله را از آنان پنهان کرده بودند و همچنان فدای بازی های نابخردانه وزارت اطلاعات و فرهنگ شما گردم، بی نتیجه ماند.

فضیلت مآب!

چرا جناب لوی سارنوال شما، پس از گرفتاری من و همکارانم، در گفت و گو با رسانه ها، مرا به «کفر گویی» متهم کرد و در جریان تحقیقات ثابت شد که من در نشر اشتباهی آن مطلب با مقدمه نادرست در حق ادیان آسمانی، مسئولیتی ندارم، چرا به محض رهایی من در یک کنفرانس خبری،تاپه ناروا اش را از پیشانی من پاک نکرد و نمی دانم به کدام قرینه، «کفرگویی» مرا به اثبات رساند یا اگر در نشر آن مطلب، نقش دست اول را هم می داشتم، «کفرگویی» از من نبود، از نویسنده(آن مطلب) بود و بدون شک به مجازاتی مواجه می شدم؛ اما در صورتی که هیچ مسئولیتی نداشتم با کدام منطق به حکم رسوا کننده دادستان کل مواجه شدم؛ شاید برایش تاکید شده بود؟.

آقای کرزی!

می دانم که این جسارت و حق خواهی و تقلای اعاده حیثیتم، عواقب دردناکی دارد؛ زیرا باور دارم اگر شما باشید یا نباشید و یا شاید هم همین فردا، دسیسه یی برای من از جانب کسانی که مورد انتقاد من قرار گرفته اند، به خاطر انتقام از این جسارت یا برای زبان بستن من سامان داده شود و شاید اين نیز ممکن گردد؛ اما باکی ندارم؛ زیرا می¬دانم مبارزه و رسیدن به حق، قربانی نیز می خواهد؛ بنابر این هرکه هرچه دلش می خواهد انجام دهد و به روزی که از همه پرسیده می شود، باور دارم.

جناب رییس جمهور!

شما نمی دانید که اتهام بستن کفر، برای کسی، خطر مرگ را در یک جامعه اسلامی به خصوص افغانستان در پی دارد؟ و آیا در نظام شما اتهام بستن به کسی جرم پنداشته نمی شود؟ آیا ارزش یک روزنامه¬نگار در دستگاه قدرت شما ارزش حقوقی یک انسان را نداشت یا برگه یک بار مصرف بازی شما بود؟

آقای رییس!

این حق انسانی هر متهم است که به آنچه سوق داده می شود، با دلایل کافی برایش ابلاغ شود؛ آما در خصوص من چنین نشد و پس از تحقیق در ریاست تحقیق لوی سارنوالی(دادستانی کل) تلفن های من گرفته شد؛ اما کسی نگفت که مرابه کجا می برند. زمانی که افراد مسلح با مامورین آن اداره مرا به موتری سوار کردند اصرار کردم که به کجا می رویم؛ کسی پاسخ نداد تا این که به ولایت کابل رسیدیم و آن جا فهمیدم که بی گناه به بند کشیده شدم و با خود گفتم آن قدر بی گناه هم نیستم، هر روز از این نظامگونه و حکومت انتقاد می کنیم، از رییس جمهور، وزیر و رییس، از جامعه جهانی، از القاعده و ترور و بازی های پس پرده، اختلاس ها و بی¬بند و باری¬ها پس باید روزی به این جا می رسیدیم؛ اما به کدام پرونده؟

و بسیار جالب است که نظارتخانه ولایت کابل از پذیرش من خود داری می¬کرد. آن ها می گفتند که ما نمی توانیم هرکسی را با یک کاغذ بسیار عادی به زندان بیافگنیم. آن ها گفتند اینجا زندان شخصی کسی نیست که این گونه هرکه را خواست به بند کشد. آن وقت دانستم که دادستانی محترم و آگاه شما مرا به جرم «پیشگویی» زندانی کرده است. با خود گفتم خدایا! سرنوشت این جامعه با این روش به کجا منتهی می شود.

فکر کردم قضیه رنگ دیگری دارد و لحظات بعد، به سفارش تلفنی کسی که نمی دانم از کدام مقام بود، به مانند گوسفندی در میان گله های زندانی، بی جا و بی پا، رها شدم و یقین کردم که گرفتن نام عدالت در این ظلمت آباد، خود کفر گفتن است.

جناب حامد کرزی!

همانگونه که بازداشت من خلاف معیارهای حقوقی ملی و بین المللی و ظالمانه بود، رهایی یا بهتر بگویم، برآمدن من از زندان نیز خلاف همین معیارهای حقوقی و در عین حال ظالمانه بوده است؛ زیرا زمانی که پس از 9 روز از نظارتخانه کابل به ریاست تحقیق لوی سارنوالی برده شدم، محمد حفیظ رییس تحقیق لوی سارنوالی، لحظات بعد به دوتن از اعضای اتحادیه ملی ژورنالیستان، آقایان مولاناعبدالله گرداننده برنامه گفتمان تلویزیون طلوع و فهیم دشتی مدیرمسئول هفته نامه کابل که هردو از دوستان من اند، تلفن کرد و مرا به آنان تسلیم و تا کید داشت که هیچ گفت و گویی در این خصوص با رسانه ها نداشته با شم و هم چنان هیچ سندی دال بر رهایی ام از زندان داده نشد.
آیا این خود به معنای تحت فشار قرار دادن یک روزنامه نگار و به نحوی در بند بودن او نیست؛ چه رسد به این که بپرسیم چرا با درک این که نشر یک مطلب با مقدمه خلاف ادیان آسمانی، در روزنامه پیمان که بستر دینی دارد، بدون قصد و اشتباهی بوده است، به پرونده پایان داده نمی شود و فشارها هر روز تا بستن روزنامه افزایش می یابد.

پس بعید بدانم که این برخورد به سرنوشت من و هم چنان پرونده روزنامه، برگ برنده یی به کار زارانتخاباتی جناب شما باشد؟. اگر چنین نیست پس در اعاده حیثیت من و دفع خطرات ناشی از این برچسپ، بکوشید و نگذارید آنانی که همیشه در پی فرصت برای سود جویی اند، از این زمینه استفاده کنند.

آقای رییس جمهور!

با سپری کردن 9 روز زندان بدون گناه، می¬فهمم که چقدر آسان است کسی ر ا به جرم گناه ناکرده مجازات کنند.
و در قلمرو اسلامی شما چه کفریاتی نیست که اتفاق نمی افتد؛ ولی خوب است که قصور همه ی آن را از جمعی می گیرند که به اشتباه مرتکب گناهی شده اند که گذشته از همه قلب خودشان را آزرده و از خدا و بندگانش عذر خواسته اند.

جناب رییس!

از وضعیت زندان های شما چیزی نمی گویم؛ زیرا از شتر پرسیدند: گردنت چرا کج است گفت: کجایم راست است که گردنم کج نباشد؟. و وضعیت نظام شما این گونه است و یاد گرفته ایم که و قتی یک روزنامه نگارمنتقد و شاید مخلف شما، به بهانه اشتباهی که در دنیای تکنالوژی محتمل است و هیچ سهمی در ارتکاب آن ندارد، با درک بی گناهیش، بسیار به سادگی به زندان رفت، نشان دهنده آخرین تصمیم شما درباره افراد، تیم و مرجعی بود که از بسیاری گفته ها و کار کردهای تان انتقاد می کرد، تا در آیینه آن اصلاح شوید. حالا اگر به قصد، گناهی از این اداره و افراد سربزند بلای بالاتر از این هست که سرشان نازل شود؟

فضیلت مآب!

9 روز در زندان شما آموختم که عدالت و حقیقت را باید به خواب دید. همچنان آموختم که با چه نظامی مواجه هستیم که از سرو ریشش فساد و بی قانونی و بی بند وباری و زور می بارد.

وقتی در آن جا به سر می بری و از جریان و چگونگی شماری از زندانیان که دیگر همه دوست و رفیقت می شوند، آگاه می شوی در می يابی که چه گناه نکردگانی که به جرم ارتکاب آنچه نشده اند، مجازات و خانه خراب شدند و چه شیرگناهانی که با اشاره ابروی کسی و یا مهربانی پول، رها می شوند و فیل گناه شان جای پشه را احراز می کند.

هیچ کس پنهان کرده نمی تواند که فساد شدید اداری در دستگاه قضایی و سارنوالی شما بی گناهانی را به کیفر کشانده است و ده ها مجرم متکرر از آیینه عدالت! پسند دستگاه های مجری قانون و قضای شما برائت گرفته اند. وتا هنوز کسی نپرسید که تیمور نام از اعضای مافیای خطرناک، چگونه توانست از قرنطین اعدامگاه فرار کند.
از شما می پرسم که قضیه وزرا و رییسان بلند پایه کابینه شما که به فساد مالی متهم و یا فعالیت آن ها از جانب شما مرموز خوانده شده بود به کجا منتهی شد. آیا همین اکنون در فراغت کامل و هوای باز امریکا و اروپا بسر نمی برند؟ و اگر بپرسم آنانی که به اشاره حلقات مخصوص در حکومت و در لباس دین و جایگاه مردمی به من برچسپ کافر بودن زده اند و به اشد مجازات بی گناهی حکم می دهند، کجا بودند روزی که عبدالرحمن مسیحی که به برگشتن از دین اصرار و اقرار می کرد، در هوا پیمای ویژه روانه آنسوی آب ها شد؛ چرا از حکومت در این مورد سوال نکردند؟

آقای رییس جمهور

اکنون حسابی می¬دانم که شما به یگانه خواسته دوران زمامداری¬تان دست یافته اید؛ زیرا عدم نشر روزنامه پیمان به شما این اطمینان را می دهد که تا رسیدن به انتخابات را بدون دغدغه به سر می برید؛ اما بابستن روزنامه پیمان که زمینه آن را یک اشتباه محض مساعد کرده است، فکر نکنید که پیمان مردم افغانستان در قسمت تصمیم گیری در باره شما عوض شده باشد. بستن پیمان به معنای بستن اندیشه ها و قلم های منتقدین شما نیست؛ بلکه راهی برای بستن پیمان محکم با دنیای تجربه ها در مقابل نابسامانی ها و شرارت ها خواهد شد.

جناب رییس!

آنچه گفتم و نبشتم حقیقت یک مسأله است. می دانم این نامه را به دلچسپی نمی خوانید؛ اما این نکته را به یاد داشته باشید که من در این نامه در پی انتقام نیستم؛ بلکه اندکی از درد دل روزنامه نگاری را انعکاس داده ام که قرار بود قربانی یک توطئه در یک بازی سیاسی گردد.

اکنون اگر شمه یی ازعدالت مردم داری و کشور داری و احترام به حقوق انسانی کسی و جود داشته باشد، اکیدا می خواهم تا در اعاده حیثیت من از اتهام نابجایی که از جانب دستگاه حکومت صورت گرفته دست به کار شوید!
در غیر آن زندگی کردن بدون اعاده حیثیت برای من بدتر از زندانی بودن است؛ زیرا رهایی من از زندان وعدم آگاهی افکار عامه از حقیقت مسأله، بادرنظر داشت حساسیت آن، بسیار زیان بار است؛ اما جناب رییس جمهور! نکند که شما راه کوتاه تر را برای من بسنجید که دوباره روانه آن سیاه چال شوم.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای پریانی سلام،
    آزادی شما را تبریک می گویم. نحوه ی برخورد نابخردانه ی یک مشت جاهل وکوته فکر رژیم کرزی باشخص شما به هیچ وجه توجیه پذیر نیست وباتمام معنی نکوهیدنی است. اگر واقعا ما در افغانستان نظام درست داشته باشیم، باید، با این افراد بخاطر ارتکاب اين عمل بی مسؤلانه واحمقانه بازجوئی صورت گیرد.

    اما در خصوص پیمان، این درست است که این روزنامه نویسندگان وروزنامه نگاران خوبی مانند شما وچند تن دیگر را به خود جذب کرده بود. اما با تأسف باید بگویم که پیمان یک سیاست کاملا منفی گرایانه داشت. من چند باری که این روزنامه را ورق زدم، بجز نقد منفی چیزی دیگری در آن ندیدم. ضمنا من کسانی را دیدم که از استفاده ی جوئی مادی مسئولین وصاحب امتیاز این روزنامه صحبت می کردند که این عمل، باتأسف باید گفت، با اصول حرفه ی روزنامه نگاری کاملا در تضاد است.وشاید به همین علت بود که برخلاف دیگر روزنامه های منتقد که با تهدید مواجه شدند، افراد بانفوذ مخالف رژیم کرزی، از پیمان پشتیبانی نکردند.

    امید وارم در آینده نزدیک شما ودیگر یاران تان یک روزنامه ی جدید وسازنده ی را تأسیس کنید تا جامعه ای افغانستان از پشتکار واستعداد سرشار شما محروم نماند.

  • آقای پریانی درود به شما ! آزرده نباشید . وقتی شمارا رژیم حاکم زندانی نمود ، این بدان معناست که شما اعادۀ حیثیت شدید . شما شخصیت فرهنگی و مبارز راه راستی و حقیقت هستید ، که دژخیمان فروخته شده توان دیدن مبارزۀ شما را نداشتند . این افتخار و سر بلندی به هر کس میسر نیست . نام و کار نامه های پیمان ، آفتاب ، کامبخش و ... درج صفحات زرین تاریخ مبارزات مردم عدالت خواه این سرزمین خواهد شد . حال مردم میدانند که سلاح دین را تاجران دین ونوکران زر خرید به خاطر مقاصد اهریمنی خود و باداران خود به کمر زده اند . مردم میدانند که هرکسی را تاجران دین تکفیر نمایند ، بهترین مسلمان همان است !!

  • سلام و درود بی پایان بر شما آقای پریانی,
    شما اصلاٌ ناراحت نباشید و افتخار کنید که چوب های شماو همکارهایتان این گونه کاری بود که خواب را از چشمان این جنایت کاران و دزدان ربود و مجبور شدند تا با کمال بی حیایی دست به گرفتاری شما و همکارانتان بزنند و کوشش نماییند تا جریده شما را ببندند. و امیدوار باشید که با بستن این جریده ده و صد ها همچو جریده نو متولد خواهد شد.

    • اقای پریانی سلام بر شما.

      نامه ای گله آمیز شما به رییس جمهور کرزی مرا به یاد این فرد از شاعر معروف صایب تبریزی انداخت:

      اظهار عجز پیش ستم پیشگان خطاست
      اشک کبا باعث طغیان آتش است

      شما مردانه رزمیدید و این مبارزه خودرا باید بدون گریه و زاری ادامه دهید. شما چرا این قدر خودرا ضعیف دانسته و برای کرزی با گریه و زاری نامه می فرستید. کرزی خو امیر المومنین نیست که در برابر وی زانو زده با تواضح نیاز خود را از وی بخواهیم.

      سوال دیگری که نزد من پیدا شده این است که اگر قرار باشد کرزی در پاسخ این نامه شما به روزنامه پیمان دو باره اجازه فعالیت را بدهد، این به معنای حقانیت مساله نخواهد بود بل به مفهوم عفو از جانب کرزی تلقی خواهد شد و از نظر من وبرای روزنامه هم چندان مطلوب نخواهد بود تادرپاسخ به نامه شما اجازه نشر دو باره را از کرزی بدست آورد و دو باره نشرات خودرا آغاز کند. اقامه دعوا بخاطر اعاده حیثیت تان حق شما ست. در برابر نظام ضعیف و قبیله سالا و آلوده بافساد نباید زانو زده و از زبان شکوه کار گرفت. شما از مجرای حقوقی میتوانیدقضیه حق تلفی تانرا شجاعانه و با کمال رشادت و مردانه گی بخواهید و باید نظام فاسد از شما معذرت بخواهد.

      از این عجز تواضح در برابر شیاطین و قبیله سالاران باید گذشت و مبارزه خود را ادامه باید داد. اگر عذر و تواضح در کار میبود اجمل نقشبندی سرش بریده نمی شد و به ناله و فریاد پدر و مادر و خانواده نقشبندی رحم صورت میگرفت.

      ببنید که رزاق مامون را از چندی ارگانهای نشراطی به دور زدند اما صدایش خفه نه شد و مردانه به راه رسم خود ادامه داد.

      من یقین دارم که شما از شهامت بزرگ برخوردار هستید و لطفآ تحت تاثیر عاطفه ای خود قرار نگیرد و در برابر فاسدین و ظالمین از شکوه و ناله کار نگیرید.

      من از روی حسن دوستی و درک احساس پاک شما تصمیم گرفتم تا چنین تبصره ای را در رابطه به نامه شما به کرزی با شما در میان بگذارم.

      مرگ به دشمنان آزادی بیان.

    • درود، نظری گرامی امیدوارم عافیت داشته باشید، متوقف شدن پیمان خبر بسیار ناخوش برایم هست بسیار اندوهگینم، زیرا فکر میکنم یکی از دوستان نزدیک خودرا از دست داده ام.
      پیمان تصویر بود از رویداد های افغانستان و جهان.
      پیمان آیینه ای بود که هرکس میتوانست چهره اش را در آن به تماشا بنشیند.
      مطمئن باش با خاموش شدن پیمان فریاد حق جویی و داد خواهی هرگز خاموش نخواهد شد.
      و این محال خواهد بود.
      شخصیت و حیثیت شما در نزد مردم افغانستان حفظ است و مردم بهتر میدانند که این دولت ناکارا همواره در سدد دسیسه سازی بر ضد رسانه ها و فریب مردم است.

      آنلاین : http://www.paywandgah.blogfa.com

    • صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی - صد سال بود در کار تا پخته شود خامی
      سلام و درود بی پایان بر جناب محترم، دانشمند جوان، روزنامه نگار راستین و مبارز حق و آزادی بیان محترم نظری پریانی. اولتر از همه بازگشت مجدد تان را به مطبوعات افغانستان بر همه روزنامه نگاران کشور تبریک عرض نموده امید می کنم که این چند روزه زندان آن هم جهت اشباع مقاصد سیاسی سیاست بازان سیاست ناآزموده که توان و برداشت جوانان راستین کشور را نداشته و به هر مکر و حیله ای می خواهند میدان سیاست های شیطانی شان را از حضور قلم به دستان و خدمت گزاران راستین کشور خالی سازند، هیچ نوع تغییری در جهت فکر، عقیده و عزم و اراده والای تان نیاورده بلکه درسی باشد برای توانمندسازی قلم توانای جناب تان. برادر پریانی هرچند از شخصیت جناب شما شناخت حضوری ندارم اما آنچه را از لابلای نوشته هایتان یافته ام بدین باورم که تاآخرین رمق حیات همراه با سایر دوستان این عرصه کشتی شکسته مطبوعات کشور را یاری نموده و تا رسیدن به ساحل نجات که همانا رسیدن به آزادی بیان و تحقق دموکراسی در چوکات اساسات اسلامی و مطابق به قانون اساسی کشور است دست از قلم نبرداشته و آرمان این ملت همیشه مظلوم را بر آورده سازید.
      تشکر امین هوشمند (آسترالیا)

    • عرض ادب دارم حضور پریانی ارجمند و با استفاده از فرصت رهایی ایشان را از سیاه چاه ظلمت کرزی و دار و دسته نابکار و نا بخردش برای خود تان و برای تمام مردم مسلمان افغان زمین تبریک میگویم.

      برادر عزیزم نیاز به اعاده حیثیت نیست چرا که کدام خطا و اشتباه را مرتکب نشده اید بلکه قربانی یک توطعه عده ای که خود را در ظاهر مسلمان و خادمان دین خطاب میکند و در عمل بد تر از کافران و یهودیان هستند شده اید.

      برادر عزیزم کسی که بالای قران پاک دست بگذارد و تحلیف و قسم و سو گند یاد کند که من از قانون اساسی افغانستان دفاع و حمایت میکنم امروز از آن سوگند و آن قران پاک را نادیده میگرد در بند ساختن من تو کاری مشکلی نیست.

      خیلی جوانان همچون شما و پرویز کامبخش قربانی خواست های این زمامان گردیده اند خدا تبارک و تعالی خود کرامت نشان دهد تا دست زمام داری این بخردان و اجیران را از سرنوشت این ملت مظلوم کوتا گرداند.

      دردی دل بسیاراست ولی به همان ضرب المثل که خود تان گفته اید که از شتر پرسیدند چرا گردند کج است گفت که کجایم راست است که گردنم راست باشد و شعر حافظ اکتفا میکنم چون به ان مثل میماند ( پیش کله خر یاسین شریف خواند)

      واعظان که این جلوه بر محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آنکار دیگر میکنند.

      پیروز و سر بلند ملت افغان زمین سرنگون و واژگون باد حکوت کرزی با دار و دسته در ظاهر مسلمان و خادم اسلام ولی در عمل کفر مطلق.

      و السلام

      آنلاین : اعاده حیثیت می خواهم!

    • سلام و عرض ادب خدمت آقای پریانی عزیز .
      نمی دانم که اخر چی خواهد شد در این مملکت .
      به جز از توطئه سازی برای مردم که جز حق چیز دیگر نمی دانند و نمی گویند و صدای مردم را انعکاس می دهند .دیگر کاری در این دولت نیست.
      اکر یک انسان از دین هم بگردد و توبه بکشد خداوند می بخشدش ولی این حکومت به اصطلاح مسلمان که یک کارش هم به اسلام موافقت ندارد به جرم اهانت به اسلام این روزنامه را می بندد و یک شخص غیر مسئول را بندی می کنند .
      آقای پریانی : تمام مردم روشن فکر با شماست و هیچ کاری نکردی که اعاده حیثیت بخواهی .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس