صفحه نخست > دیدگاه > دولت بدنبال بديل برای طالبان

دولت بدنبال بديل برای طالبان

نويسنده: عزيز نوری
سه شنبه 26 جون 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بعد از سقوط طالبان در سال 2001 ميلادي، حملات بقاياي اين گروه در سال جديد شمسي، شدت و وسعت بي سابقه اي يافته است. مقامات ناتو كه در گذشته تعداد طالبان را بين يك تا سه هزار نفر تخمين مي زدند اكنون شمار آنان را بين پنج تا بيست هزار نفر ذكر كرده اند. اين گروه در آخرين قدرت نمايي خود، روز 21 جوزا سال جاري، محل سخنراني رئيس جمهور كرزي در ولايت غزني را مورد اصابت چند فروند موشك قرار داده و چند روز بعد در 27 همان ماه، با انفجار يك موتر افسران پوليس، بيش از يكصد تن را كشته و زخمي نمودند.

دولت افغانستان بارها،‌ پاكستان را به حمايت از طالبان متهم كرده است، تا حدي كه روابط دو كشور را تا مرحله صف آرايي نظامي در مرزهاي دو كشور پيش برده است اما پاكستان با رد هر گونه اتهام همكاري با اين گروه، كنترل مرزهاي خود براي ممانعت از ورود بنيادگرايان طالب به افغانستان را غير ممكن دانسته است. اين اظهار نظر دولت اسلام آباد، به معني پذيرش ضمني رابطه پاكستان و طالبان است. رابطه اي كه با توجه به ساختار هاي سياسي،‌اجتماعي،‌ اقتصادي،‌ فرهنگي،‌ قومي و مذهبي ايالت بلوچستان و ايالت شمال غربي پاكستان با طالبان، امري اجتناب ناپذير به نظر مي رسد.

قوم پشتون 40 تا 45 درصد جمعيت افغانستان را تشكيل مي دهند. اين قوم بيشتر در مناطق جنوب و شرق افغانستان زندگي كرده، به گونه اي كه بيشتر مرز طولاني دو هزار و 430 كيلومتري افغانستان با پاكستان، محل سكونت اين قوم است. در آنسوي مرز و در ايالت بلوچستان و ايالت شمال غربي پاكستان، جمعيت انبوهي از پشتونها زندگي مي كنند كه تحت حاكميت دولت پاكستان قرار دارند. بسياري از پشتونها در طول مرز دو كشور كوچ نشين بوده و در دو سوي مرز آزادانه تردد مي كنند.

پاكستان از تاريخ تشكيل خود در سال 1947 و ادعاي ارضي افغانستان در مورد منطقه پشتونستان در طول مرز دو كشور ، از گروههاي ناراضي دولت افغانستان حمايت كرده است تا بوسيله آنها دولت كابل را تحت فشار قرار دهد.

گروههاي اسلامي كه بعدها در قالب مجاهدين،‌ دولت كمونيستي دكتر نجيب الله را در سال 1992 ساقط كرده و وارد كابل شدند،‌ از بارزترين نمونه هاي آن است.

پيشينه اين احزاب اسلامي را بايد در نهضت جوانان مسلمان جستجو كرد كه بسياري از چهر هاي جهادي همچون گلبدين حكمتيار، برهان الدين رباني، احمد شاه مسعود، و عبدالرسول سياف در آن عضويت داشتند.

اين نهضت واكنشي بود در برابر فعاليت گستره و سازمان دهي شده گروههاي چپ كه در دهه شصت ميلادي و پس از اتمام اولين دوره صدارت محمد داوود ، از فضاي باز سياسي ايجاد شده استفاده كرده و خصوصا در مراكز دانشگاهي چون دانشگاه كابل اقدام به عضو گيري نمودند. از سوي ديگر اين دوران مصادف است با رشد انفجار گونه اسلام سياسي در كشورهاي اسلامي كه بارقه هاي آن به افغانستان هم رسيد.

فضل غني مجددي ، پژوهشگر در ايالات متحده و يكي از فعالين جوانان مسلمان در دانشگاه كابل ، مي گويد:

(( در اواخر سال 1960 ميلادي حركت اخوان المسلمين كه در آن وقت دفتر مركزي شان در بيروت بود،‌كوشش كردند كتابهاي نهضت اسلامي اخوان المسلين را به زبانهاي پشتو و فارسي ترجمه كنند. اين كتابها در بيروت و كويت ترجمه مي شد و به افغانستان مي آمد و همچنان افكار اسلامي بر اساس احزاب سياسي از طريق پاكستان هم توسط حركت مولانا مودودي (ره) به افغانستان انتقال كرد كه جوانان مسلمان افغانستان زير تاثير افكار اسلامي، خصوصا شهيد سيد قطب و محمد قطب رفتند. ))

نقش بارز گروههاي چپ در به قدرت رسيدن محمد داوود و نيز گسترش فعاليت آنان در دوره نخست رياست جمهوري وي ( 75ـ1973 ) و بي توجهي آمريكا به او كه نزديكي اش به اتحاد شوروي را در پي داشت، كشورهاي منطقه از جمله پاكستان و ايران را به شدت نگران ساخت. اين مساله به گروههاي اسلامي فرصت داد تا در پاكستان از كمكهاي آنها استفاده كرده و به سازمان دهي خود اقدام نمايند. گلبدين حكمتيار، برهان الدين رباني و سياف از جمله اين رهبران بودند كه بدنبال كودتاي نافرجام كه توسط افسران اسلام گرا در ارتش ترتيب داده شده بود،‌ به پاكستان گريخته و در آنجا به جدي ترين مخالف رژيم داوود تبديل شدند.

در دوره دوم رياست جمهوري داوود‌ (78 ـ 1975) چرخشي آشكار در سياستهاي داخلي و خارچي را شاهد بوديم. گروههاي چپ محدود گرديده و رابطه با اتحاد شوروي به تلخي گراييد. با آمريكا رابطه برقرار گرديده و رئيس جمهور‌ به متحدين منطقه اي آمريكا يعني پاكستان و ايران سفر كرد. به دنبال آن كمكهاي مالي فراواني از اين دو دولت و آمريكا دريافت گرديد.

اين اقدامات گرچه به طور موقت و بي سابقه، خصوصا، همكاري افغانستان و پاكستان را موجب شد و فعاليت گروههاي اسلام گرا را با ركود مواجه نمود، ولي با كودتاي حزب دموكراتيك خلق ( 7 ثور 1357) و چرخشهاي قدرتي كه بين آنها رخ داد و سرانجام به مداخله مستقيم شوروي منجر شد، همكاري اين احزاب با پاكستان‌ و آمريكا وارد مرحله جديدي شد.

بي گمان يكي از صحنه هاي نبرد جنگ سرد، افغانستان بود. آمريكا با كمك هم پيمان منطقه اي خود يعني پاكستان به اين گمان بود كه افغانستان را به وييتنام شوروي مبدل كند. و اين كار از طريق تجهيز گروههاي اسلامي در پاكستان صورت مي گرفت.

زبيگنيو برژينسكي مشاور امنيت ملي پرزيدنت كارتر در اين باره مي گويد:‌

(( وقتي كه نيروهاي اتحاد شوروي وارد افغانستان شدند، ديدگاه من مورد قبول قرار گرفت و بنابراين براي اولين بار درتمام دوران جنگ سرد،‌ ما به طور فعال شروع كرديم به حمايت از يك مقاومت مسلحانه در مقابل نيروهاي شوروي. در اين حالت،‌هدف حملات اين جنبش مقاومت ديگر نفرات ارتش سرخ بود و ما نيز به طور غير مستقيم در اين حملات درگير شديم. اين يك گام و تصميم بي سابقه بود. نتيجه آن هم در هم شكستن و از پاي در آوردن نيروهاي شوروي بود. درست بر عكس نمونه ويتنام كه در آنجا ، آنها با حمايت از ويتنامي ها به جنگ نيروهاي ما آمدند. اگر ما قاطعانه از مجاهدين حمايت نمي كرديم، احتمال داشت كه شوروي آنها را شكست دهد و باز هم مي گويم كه ما خود را به حمايت از مجاهدين متعهد كرديم و اين واقعا يك تصميم بي سابقه بود.))

در اين ميان يكي از مهم ترين گروههايي كه با وساطت پاكستان، ‌كمكهاي آمريكا را دريافت مي كرد حزب اسلامي افغانستان بود كه بيشتر بانام موسس آن،‌ گلبدين حكمتيار شناخته مي شود. بعدها اين حزب انشعاب كرده و به دو حزب اسلامي حكمتيار و حزب اسلامي مولوي محمد يونس خالص تقسيم شد.

با پيروز مجاهدين در سال 1992 و سقوط دولت دكتر نجيب الله ( آخرين دولت كمونيستي افغانستان )، جنگ قدرت بين گروههاي جهادي،‌ باعث خلق يكي از بزرگترين فاجعه ها در تاريخ افغانستان شد.

اين احزاب اسلامي گرچه در پاكستان تشكيل شده و ميزان حمايت دولت پاكستان از آنها، تابعي بوده است از رابطه دولت پاكستان و افغانستان، اما سالها اقامتشان در پاكستان و مبارزه آنها عليه دولتهاي كابل، باعث گرديد كه متحديني در داخل سيستم حكومتي پاكستان بيابند. خصوصا ساختار ايالتي پاكستان به آنها اجازه داد كه با گسترش همكاريهاي خود با دولتهاي ايالتي، در اين ايالات آزادي عملي فراواني بيابند. از سويي اين احزاب از لحاظ ايدئولوژيكي به احزاب اسلام گراي پاكستان شديدا وابسته بوده و با آنها روابط نزديكي برقرار كردند. تا جايي كه با گسترش نفوذ اين احزاب در دولت پاكستان، حمايت ارگانهاي حكومتي پاكستان مانند ارتش و ISI (سازمان اطلاعات و امنيت پاكستان) از اين گروهها را باعث مي گرديد.

اوج اين نفوذ و همكاري را مي توان در پديده طالبان ديد. طالبان كه در ابتدا از مدارس ديني در اردوگاههاي مهاجرين افغان در پاكستان كه از لحاظ قومي پشتون بودند، برخاستند. اين طلاب علوم ديني، تحت تعليم عالمان ديني حزب جمعيت علماي اسلام پاكستان قرار گرفتند كه برداشتي خشن از اسلام ارائه مي كردند. اين آموزشهاي خشك و بسته با محيط نابسامان اردوگاهها خود كافي بود تا اين طلاب جوان را به برداشتهاي سطحي و خشك از اسلام بكشاند.

(( تفسير طالبان از اسلام با حال و هواي پشتونوالي ـ كه رمز قبيله اي پشتونهاست ـ تفسيري به طور افراطي بدوي بود. در حالي كه جمعيت علماي اسلام هرگونه نقش سياسي زنان را منع مي كرد، طالبان آموزش و كار را نيز براي آنها ممنوع ساختند و در حالي كه جمعيت علماي اسلام، ايران و شيعه ها را لفظا مورد حمله قرار مي دادند، طالبان عبدالعلي مزاري، رهبر اصلي شيعيان افغانستان را به قتل رساندند و در ماه جون 1997 سفارت ايران در كابل را بستند.))

با قدرت گيري جمعيت علماي اسلام در پاكستان، نا اميدي پاكستان از حزب اسلامي گلبدين حكمتيار و گرايش برخي ديگر از احزاب جهادي مانند جمعيت اسلامي آقاي رباني به ايران باعث حمايت دولتي پاكستان و تلاش براي جلب كمكهاي آمريكا براي اين گروه گرديد.

اما گروههاي ديگري نيز در پاكستان از وجود احزاب جهادي و طالبان در آن برهه سود مي بردند. دولتهاي ايالتي و شبكه هاي مافيايي و قاچاق.

در زمان جنگ مردم افغانستان با شوروي، مقامات اين دولتها از دولت مركزي پاكستان و كشورهاي غربي كمكهاي فراواني دريافت كرده و از سويي هنگام عبور سلاح و تجهيزات از خاك ايالاتشان از آنها حق عبور دريافت ميكردند. اين امور به قدري وسيع بود كه حتي براي كرايه حيوانات براي حمل سلاح نيز پول دريافت مي شد. سود حاصل از اين امر به حدي بود كه: (( در سال 1994 دولت حزب مردم پاكستان در ايالت مرزي شمال غربي ـ كه تحت رياست رئيس وزرا، (( آفتاب شرپائو )) تشكيل شده بود ـ‌ از نظر سياسي بسيار شكننده جلوه مي كرد. ((‌شر پائو )) از سيستم صدور اجازه به عنوان يك منبع اصلي حمايت براي حفظ وفاداري مجاهدين، سياستمداران و روساي قبايل استفاده مي كرد. به علاوه ((‌ شرپائو‌ )) غالبا با فرماندار ايالت مرزي شمال غربي كه قدرت صدو ر اجازه براي مالكان در مناطق قبيله اي تحت اداره دولت مركزي را داشت، رقابت مي كرد. )) ‌

در دروره طالبان كه اوج توليد و كشت مواد مخدر بود، گروههاي قاچاق و مافياي مواد مخدر، كه بي گمان مقامات بلند پايه دولتهاي ايالتي و دولت فدرال پاكستان هم در آن دست داشتند، شاهد افزايش سرسام آور قاچاق سازمان يافته سلاح و كالا از پاكستان به افغانستان و مواد مخدر از آنجا به پاكستان وسپس جاهاي ديگر بود.

طالبان كه سالها در خاك پاكستان زيسته بودند، پيوندهاي عميق و فراواني با مقامات و ساختارهاي سياسي و حتي اجتماعي پاكستان برقرار كرده اند. خصوصا كه گروههاي زيادي در پاكستان از وجود آنان سود مي بردند.

امروزه اين گروه همچنان در خاك افغانستان به فعاليت خود ادامه مي دهند و از طرف گروههاي پاكستاني ( و نه لزوما دولت پاكستان) حمايت مي شوند. كه يكي از دليل عمده آن ( همچنانكه ذكر شد) مواد مخدر است. پيچيدگي اوضاع به قدري است كه بسياري در افغانستان به دخالت عناصر دولتي اين كشور با مافياي مواد مخدر و همكاري سازمان يافته شان اشاره كرده اند. مافيايي كه تا حد زيادي يك سر رشته آن در دست عناصري در دولت افغانستان و ديگري در پاكستان بوده و از طالبان به عنوان مهره هاي اين بازي استفاده مي شود.

بعد از اشغال كابل توسط مجاهدين در سال 1992 تا تسلط طالبان بر اكثر خاك افغانستان در سال 1996،حزب اسلامي گلبدين حكمتيار يكي از جناههاي عمده حاضر در كابل بود.حزبي كه در دوران مبارزه با نيروهاي شوروي يكي از اصلي ترين احزاب مبارز مستقر در پيشاور شناخته مي شد و از حمايت جماعت اسلامي پاكستان برخوردار بود. ( جماعت اسلامي پاكستان وجمعيت علماي اسلام پاكستان به عنوان دو رقيب شناخته مي شوند.)

(( براي يك دهه ، ارتباط ISI با جماعت اسلامي و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار ، ابزار اصلي سياست دولت بود كه به عنوان مثال باعث مي گرديد سلاحهاي ارسالي ايالات متحده و كشورهاي عربي عمدتا به دست جنگجويان پشتون غلجايي كه در مركز و شمال شرق افغانستان زندگي مي كردند،‌برسد)).

با ظهور طالبان، و محدود شدن فعاليت احزاب جهادي در پنج درصد خاك افغانستان، زمزمه هايي از پيوستن نيروهاي حكمتيار به طالبان به گوش مي رسيد. گرچه خود وي ظاهرا مخالفت خود را با آنها اعلام كرده و در مقطعي حاضر به همكاري با دولت آقاي رباني شده بود.

با سقوط طالبان و حضور نظامي آمريكا در افغانستان و تشكيل دولت منتخب و انتخاب حامد كرزي به رياست جمهوري، گلبدين حكمتيار نارضايتي خود از حضور نيروهاي بين المللي به رهبري آمريكا در افغانستان را اعلام كرده و با غير قانوني خواندن دولت به يكي از ناراضيان عمده در صحنه سياسي كشور تبديل شد. وي با اعلام حمايت از جهاد اعلام شده توسط ملا عمر رهبر طالبان عليه نيروهاي خارجي و دولت، مورد تعقيب اتحاد بين المللي و آمريكا قرار گرفت.

به دنبال عدم پذيرش طرح صلح رئيس جمهور كرزي از سوي طالبان،‌ و همچنين اجتماع مخالفين سياسي دولت در جبهه ملي، كرزي كوشيده است با جذب ديگر گروههاي مخالف پشتون مانند حزب اسلامي از قرار گرفتن در انزواي سياسي بگريزد. گشودن باب مفاهمه و مذاكره با اين حزب كه رهبر آن گلبدين حكمتيار اكنون فراري بوده و در ليست سياه آمريكا قرار دارد، در اين راستا قرار دارد، كوششي كه با بازگشايي دفتر اين حزب در هرات ( البته با رهبر جديد )‌ با نتايج مثبتي همراه بوده است.

به نظر مي رسد، رئيس جمهور كرزي با فراخواني حزب اسلامي به قدرت ـ ‌كه گرچه رهبري آن تغيير يافته است ولي همچنان از حمايت گروههايي مانند جماعت اسلامي در پاكستان برخوردار بوده و در لايه هاي سياسي و اجتماعي پاكستان متحديني دارد ـ ديگر گروههاي داخلي پاكستان كه از طالبان حمايت مي كنند را تحت فشار قرار داده و بديلي در برابر آنان بيابد.

از سوي ديگر با بها دادن به حزب اسلامي در برابر طالبان، از رشد چشم گير اين گروه ناراضي جلوگيري كرده و با گسترش مشروعيت خود در بين لايه هاي اجتماعي قوم پشتون ( كه شديدا محبوبيت خود را در آنجا از دست داده است) در پي تثبيت قدرت خود بر آيد تا از يك سو در برابر مخالفين پشتون خود مانند طالبان، برگ برنده را در اختيار داشته باشد و از ديگر سو در مقابل مخالفين سياسي خود از ديگر اقوام افغانستان كه عمدتا در جبهه ملي مجتمع شده اند، ابتكار عمل را از دست ندهد. كاري كه ديگر زمامداران افغانستان يا از عهده آن بر نيامده اند و يا به طور كامل نتوانسته اند آن را به اتمام برسانند.


ـ افغانستان در قرن بيست ـ ظاهر طنين‌ ـ صفحه 134

ـ همان،صفحه 295

ـ احمد رشيد، افغانستان، طالبان و سياستهاي جهاني ـ احمد رشيد و ديگران. گردآورنده ميليام ميلي ، ترجمه عبدالغفار محقق
ـ همان، 127
ـ همان، صفحه 113

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • Dear Aziz Noori Salaam !
    For a while if we accept that President KARZAI try to bring Hizb element for stability in AFGHANISTAN , whats the negative point of the issue?
    secondly you mentioned the name of JABHA_E MILLI, whos those who established jabha?
    all of them are criminals, drug mafia, political consperant and thieves of ppl pocket. No new face is there and please dont devide Afghan into TRIBs , ALL AFGHAN ARE BROTHERS AND LIVED TOGATHER FOR SENTUERIES thats criminal who devide them in tribes . all the tribes are the FLOWERS of a single Garden beloved Afghanistan ))
    please stop STOP deviding efforts.((!!!

  • June 26,2007 \
    How do you know that the Pashtun or Pakhtun or Afghan ethnic is 40 to 45 % of Khorasan-Country (Afghan=Pashtun-Stan) people ! ? Who gave you this statistics ? Or where did you read this incorrect statistics ? For me , all Khorasan country people are equal,all ethnics are same for me ,but I not accept the injustice. You and every body when write statistics must write the resources of statistics; if the statistics be correct or incorrect the readers can pass a judgement about it,and the writer is not first resposible person for statistics ,but she or he has responsibility agains incorrect statistics.
    For above reason the statistics Mr.Aziz Noori is incorrect and baseless

    Mr.Mir Hazaar must not do propaganda against Tajik , Hazara , Uzbek and other ethnics Khorasan-Country people. This is not press freedom to mislead the people.If accidental,I did not see internet a few days, I am sure nobody would to write about it. Now, my oppressed country-women and country-man 2%of them can not read this written in English.People have Arabic key- board must translate my written in Persian

    We have not a correct and acceptable statistics about Races , Ethnics , Sectes\Religions Khorasan-Country people. The writers must not use the incorrect statistics in future

    • جناب تلاش فرمایشات شما درست:

      اما بهتر است تا به فارسی نوشته کنید تا افراد که تنها قارسی میدانند گپ شما را بدانند.
      اینکه پشتونها را اکثریت جا میزنند برای این است که انحصار یکجانبه قدرت را توسط شوونیستای پشتون توجیه کنند.در نبود امار دقیق از تعدادباشندگان افغانستان همیشه شونیستها سو استفاده کرد وبا اکثریت خواندن پشتونها سایر باشندگان افغانستان را از مشارکت در قدرت محروم ساخته اند.
      این اقای نویسنده هم معلوم میشود که از چه تبلیغاتی اثر پذیرفته است وبه سادگی ادعاهای سرکاری را با واقیعت یکسان دانسته است.ادمهای اگاه وشکاک این چنین اسان ادعاهای شوونیستی را نخواهند پذیرفت.استفاده سرسری از امار گپ های ادم را بی اعتبار میکند.
      پژوهژ گران ژرف اندیش وبی تعصب نفوس پشتونهرا در افغانستان بین 25تا 30درصد تخمین میکنند.اقای نوری اگر نمی پذیرند لطفا منابع خودرا معرفی کنند تا ما برای دانستن حقیقت به ان مراجعه کنیم .ورنه این مورد را که ایشان ذکر کردا اند یک گپ پای در هوا واوازه سر چوک پنداشته خواهد شد.

  • با تشكر بسيار از نظر لطف دوستان كه يا به فارسي نظر داده اند يا انگليسي.
    به گمانم حساسيت در مورد آمار و درصد پشتونها در كشور باعث شده است كه اصل نظرم در مقاله مخدوش شود.
    اين آماري كه ذكر كردم، تنها چيزي بود كه من در كتابها ديده ام براي مثال كتاب سبز انتشارات وزارت خارجه ايران.
    در اكثر منابع آماري كه ريشه در آمارگيريهاي گذشته دارد، اين رقم ذكر شده است و من به طور ضمني براي حفظ بار تحقيقي نوشته از آن استفاده كرده ام. صحت و سقم اين آمار گيري و يا اهداف شووينيستي و غيره را لحاظ نكرده ام كه آنها خود مثنوي هزاردفترند.
    البته حساسيت شما را هم مي پذيرم و بر لزوم آمار گيري دقيق در افغانستان امروز تاكيد مي كنم.
    موفق باشيد

    آنلاین : وبلاگ نويسنده

    • جناب نوري :
      چون اكثريت خواندن پشتونها مبناي مشروعيت نظامهاي تك قومي وشونيستي است از اين رو بايد با دقت به اين مورد پرداخت.
      تمام امار هاي را كه كشور هاي خارجي ويا نهادهاي خارجي ارايه كرده اند از مجرا هاي دولتي بدست اورده اند ودر مطابقت با خواست شوونيستهاي حاكم بوده است.دولت كه همواره در اختيار افراد به شدت قوم گرا قرار داشته است هميسه تلاش كرده است كه نفوس غير پشتونها را كم نشان دهند.چنانچه جفيط الله امين به قلم خو نفوس پشتونهارا ٦٢ درصد نوشت وبه اداره سرشماري نفوس فرستاد.يا در پيشاور بعضي از نهاد ها درصد تركيب ملي مردم افغانستان را با راي گيري تثبيت كردند!!!

    • درین سایت اگر هرقدر دشنام به مسعود وبرادرانش داده شود ودرعین وقت برفاشیست های قبیله گرا نشر میشود اما اگر بخواهی که ماهیت مزدور منشانه این ایرانی پرست افغان دشمن راافشا کنی فورا نوشته ات حذف میشود ولی برای تو کامران تفرقه افگن مایویست تجزیه طلب اسلام ستیز این را میگویم که ماهیت نفاق افگنانه خویش را درحذف مضامین ایران افشا کن برای ما ثابت ساختی وما هم ماندن والایت نیستیم درتمام سایت های انترنتی دیگر ازین شعارکاذب که گویا کابل پرس? سانسورنمی کندپرده می برداریم می نویسم وچهره نفاق افگن ات را معرفی منکیم به شکل که به شهرت هم نرسی برایت اظهار میکنم که هزار مرتبه مسعود شهید نسبت به خلیلی اکبری وکاظمی برایم رجحان دارد همان قدر مسعود را دوست دارم که احمدشاه ابدالی را چرااینقدر بی وجدان میشوی که دشنام های راواییان وشعله یی های بی هویت را بنام مدافعین طالب نشر میکنی واز هزار جنایت پبشه وحدتی ومیخکوب کن جشم می پوشی تاچه وقت منفعت خویش را درجنگ پنجشیری با قندهاری جستجو میکنی

    • درین سایت اگر هرقدر دشنام به مسعود وبرادرانش داده شود ودرعین وقت برفاشیست های قبیله گرا نشر میشود اما اگر بخواهی که ماهیت مزدور منشانه این ایرانی پرست افغان دشمن راافشا کنی فورا نوشته ات حذف میشود ولی برای تو کامران تفرقه افگن مایویست تجزیه طلب اسلام ستیز این را میگویم که ماهیت نفاق افگنانه خویش را درحذف مضامین ایران افشا کن برای ما ثابت ساختی وما هم ماندن والایت نیستیم درتمام سایت های انترنتی دیگر ازین شعارکاذب که گویا کابل پرس? سانسورنمی کندپرده می برداریم می نویسم وچهره نفاق افگن ات را معرفی منکیم به شکل که به شهرت هم نرسی برایت اظهار میکنم که هزار مرتبه مسعود شهید نسبت به خلیلی اکبری وکاظمی برایم رجحان دارد همان قدر مسعود را دوست دارم که احمدشاه ابدالی را چرااینقدر بی وجدان میشوی که دشنام های راواییان وشعله یی های بی هویت را بنام مدافعین طالب نشر میکنی واز هزار جنایت پبشه وحدتی ومیخکوب کن جشم می پوشی تاچه وقت منفعت خویش را درجنگ پنجشیری با قندهاری جستجو میکنی

    • ده سال به اینسو که پاکستان طالبان را ساخته و به افغانستان گسیل داشته و ازآنها برای پیشبرد مقاصد خود کار میگیرد، آیا پشتون ها نفعی برده اند؟ درین ده سال، آیا روزی هست که ریختن خون پشتون به روی زمین متوقف شده باشد؟ درین ده سال هزاران مادر پشتون به سوگ فرزند خود نشسته است. آیا خون پشتون ارزشی ندارد؟ وقتی هزاران “تنکی تنکی” جوان را با مغز خالی و شاجور های پر به شمال افغانستان روان کردند و بدون هرگونه محاسبهء نظامی در دشت لیلی به اسارت و کام مرگ شان فرستادند، ایا مقامی و مرجعی پیدا شد که بپرسد چرا و به کدام دلیل جان جوانان پشتون در قمار های نظامی وسیاسی بی ارزش به حساب می آید. چه کسی آن قرار نظامی را صادرکرد و چه کسی آنهمه جوان را به کشتن داد؟

      همین حالا وقتی مناطق رهایشی و زندگی پشتون ها در جنوب و شرق کشور زیر حملات پیوسته و خونبار قوای ائتلاف به رهبری امریکاست، تاثیرات ناروا و فلاکتبار آن متوجه کدام قوم است؟ فرزند چه کسی از مکتب میماند، چه کسی از بی دارویی و بی طبیبی جان میدهد، کشت و کشتزار چه کسی بمباران میشود، جام خوشی چه کسانی در محافل عروسی با خون دل و مغز عزیزان شان آغشته و آگنده میشود؟

      آیا این ها همه پشتون هانیستند؟ خون از چه کسی میریزد، خانه از چه کسی خراب میشود، خانمان از چه کسی برباد میرود، و امتیاز آنرا چه کسانی میگیرند؟ ایا آنهایی که همه روز زیرنام حقوق پشتون در کابینه وحکومت به شمار بلند منزل ها و به بیلانس مثبت حسابات بانکی خود در داخل و خارج افزوده میروند، گاهی هم به آنهمه فجایعی که جامعهء پشتون با آن روبروست توجه کرده اند؟ آیا یک بار هم که شده است تلاشی زنان هموطن ما در نقاط مخلتف کشور توسط سربازان خارجی، ولوسربازان زن، نشتر چی که خاری بر رگ غیرت شان زده است؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس