صفحه نخست > دیدگاه > کوچی ها یا تحمیق شدگان اسیر در دام مناسبات قبیلوی حاکم در افغانستان

کوچی ها یا تحمیق شدگان اسیر در دام مناسبات قبیلوی حاکم در افغانستان

نقش کوچی ها در پروسۀ تداوم بازی های شئونیستی و استعماری در کشور ما
توردیقل میمنگی
يكشنبه 10 جون 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نشر نخست در کابل پرس?: پنج شنبه 18 نوامبر 2010,

تروريزم، کوچی طالبان، طالبان و القاعده

قسمت اول

مروری مختصر به تاریخچۀ پیدایش کوچ نشینی و مهاجرت ها در تاریخ بشر

نگاهی به تاریخ تکامل جوامع بشر، در کرۀ زمین به وضاحت نشان میدهد که کوچ نشینی ومهاجرت به مثابۀ یک ضرورت تکاملی درمرحلۀ معینی از تاریخ تکامل حیات انسانها، جبراً وارد پروسۀ هستی وتکاملی بشر گردیده،که انگیزۀ اساسی آنراجستجوی شرایط بهتر زندگی ودستیابی به موقعیت های مناسب در رابطه با شرایط جوی ومنابع مواد مورد نیازانسانها در طبیعت، ویا هم عوامل خشونت بار ذات البینی میان خود انسانها، که منجر به بی جا شدن یک کتله توسط کتله های دیگر میشود، تشکیل میدهد، که عوامل فوق کتله های بزرگ ویا کوچک انسانی را جبراً وادار به نقل وانتقالات ومهاجرت ها به مناطق واستقامت های متعدد در روی این کرۀ خاکی نموده، در نتیجه پدیدۀ مهاجرت وکوچ نشینی را درمرحلۀ معینی از حیات ایشان ضرورتاًبه ارمغان آورده است.

خصوصیات عمدۀ این مرحلۀ حیات انسانها همانا پیدایش ورشد حیات دامداری وانکشاف دامپروری بااهلی سازی حیوانات، شکل گیری مناسبات طایفوی وقبیلوی در جوامع انسانی بوده ، ضرورتاًبا نقل وانتقالات دسته جمعی، یکجا بامواشی تحت مالکیت در فصل های معین هرسال ،با در نظر داشت امکانات رهائی از تغیرات اقلیمی و دستیابی به منابع مواد غذائی موجود در طبیعت برای انسانها ومواشی، ویاهم در تقابل وتصادم با قبایل وطوایف متخاصم، ازیک منطقه به منطقۀ دیگر، به اشکال وشیوه های مختلف صورت میگیرد

این تحرکات دسته جمعی بصورت کل سه شکل اساسی ذیل را دارا بوده اند:

الف- کوچ نشینی های موضعی ورجعی( رفت وبرگشت های ثابت وموسمی دربین دو ویاچندین منطقه).

ب- کوچ نشینی های غیر موضعی وغیر رجعی(انتقالات کتلوی ومهاجرت ها به استقامت های مختلف وبدون برگشت).

ج- تهاجمات ویرانگرکوچیگری، با هدف غصب زمین وچراگاه، وپاک سازی های قومی ونژادی .

- نقل وانتقالات غیر موضعی، فراگیر ترین وگسترده ترین شکل تحرکات جمعی انسانها در تاریخ میباشد که نقش بزرگی را در پروسۀ تکامل حیات انسانها ایفا نموده، وپویایی انسان رادر جستجوی زندگی بهتر، با دست یابی به نعمات مادی طبیعت، وفراهم سازی زمینه های تعمیم تجارب کتله های مختلف انسانی، به نمایش گذاشته، و اساسی ترین بستر پیدایش تمدن هارا پی ریزی نموده است. این نوع نقل وانتقالات کتلوی که، در تاریخ موسوم به مهاجرت های اقوام، قبایل ونژاد های مختلف انسانی است، اکثراًبه استقامت های معین وبدون باز گشت به عقب تا پیدا کردن محلات مناسب ودایمی سکونت تداوم یافته، و در نهایت با اسکان یابی این مردم دریک ساحۀ معین وآمیزش آنهابا مردم دیگر،حیات کوچی گری ومهاجرت ختم ومرحلۀ بعدی وپیشرفته ترحیات اجتماعی، پدیدار میگردد،که بر اساس آن مجموع باشندگان کرۀ خاکی ما، روزگاری را با این پدیدۀ متروک تاریخ سرو کار داشته، ودر مقطع معینی از تاریخ همه مهاجر اند، که بعداز مهاجرت های طولانی ودشوار در جاهای مختلف امروزی، مسکن گزین گردیده، وبه حیات تکاملی خود تداوم بخشیده اند.

- اما کوچیگری های موضعی وغیر رجعی که، بصورت عنعنوی در بسا نقاط عالم منجمله کشور ما ، از زمانه های دور تا امروزرایج میباشد، عبارت است از نقل مکان های مؤقتی در مواقع معینی از سال که، عموماً به شکل سکونت های فصلی بالای زمین ها وچراگاه های تحت مالکیت، خود آن مردمی که در یک محدودۀ معین جغرافیاوی امرار حیات مینمایند، ودارای محلات سکونت تابستانی( ایلاق) وزمستانی( قشلاق )میباشند تبارز مینماید، که همین اکنون نیز در حیات روستایی باشندگان شمال، مرکز وبعضی مناطق دیگر وسیعاً مروج بوده، و بخشی از طبیعت زندگی دامداری وزراعتی ایشانرا تشکیل میدهد.

- کوچیگری با ماهیت تجاوزی وغاصبانۀ زمین خواری باپاک سازی های قومی ونژادی:

این پدیدۀ شوم عبارت است ازهجوم های پلان شدۀ قبایل کوچی خارج از محدودۀ جغرافیاوی متعلق به خود ایشان، با اشغال وغصب سرزمین های متعلق به دیگران، که در افغانستان طی سده های اخیر تاریخ یکجا با پیدایش حاکمیت های قبایلی پدیدار گردیده، واز زمان زمامداری امیرعبدالرحمان خان تا امروز به یک سیستم منظم چپاول گری دولتی وغصب زمین ودارایی غیر پشتون ها توسط مهاجمین کوچی که از جانب دولت ها حمایه وتمویل میشوند مبدل گردیده است ، که روز تا روز بر ابعاد واهداف آن نیزگسترش به عمل میآید.

این نوع حیات خانه بدوشی که با هدف اشغال منابع حیاتی باشندگان دیگر مناطق، بصورت فصلی در ساحات معین جغرافیاوی انجام میشود، بیانگر وحشیانه ترین وعقب مانده ترین شکل وشیوۀ زندگی در کرۀ زمین است، که به جز ازافغانستان وبعضی مناطق عقب ماندۀ دیگر در افریقا نمونۀ آن در دیگرجاها دیده نمیشود.

عامل اساسی پیدایش ورشد این پدیدۀ شوم در افغانستان که بد ترین ووحشیانه ترین قربانی هارا از خود کوچی ها ی بد بخت وتحمیق شده اخذ می نماید، وایشان را محکوم به زیستن در تحت بدترین ووحشیانه ترین شرایط زندگی نموده است، پدیدۀ قبیله سالاری وابسته به اجانب است، که حکام وامرای قبایلی با هدف تحقق اغراض ونیازمندی های آزمندانۀ فردی وگروهی خود وحامیان خارجی خویش، بصورت دوامدار از این پدیدۀ شوم وتباه کن اجتماعی حمایه نموده واین عمل را به بخشی از سیاست های رسمی ودولتی خویش مبدل نموده اند، که بر اساس آن انسانهای شامل این گروپ را، با اعطای نام کوچی یعنی بی وطن، وافتخارات موهوم استحماری، درعمق بد ترین اشکال جهل، فقر وتعصب ، بامحروم سازی عمدی ایشان از ابتدایی ترین امکانات زندگی انسانی، چون داشتن محل مشخص مسکونی ورهیابی به امکانات زندگی بهترمثل داشتن مکتب وشفاخانه وغیره غرق نموده، از آنهامنحیث بد ترین وغیر انسانی ترین سلاح ولشکربدون مزد ومسئولیت، در جهت ویران سازی واز میان بردن مظاهر زندگی دیگر باشندگان کشور ، وتحقق آرزو های غیر مشروع وغیر انسانی خود، بهره برداری مینمایند.

بصورت طبیعی حیات کوچی ها با خصوصیاتی که فوقاً تذکر یافت، کاملا دارای ماهیت ستاتیکی وغیر قابل تغیربوده، ودر طول قرون متمادی، با پیروی از سنت های متحجرقبایلی، در یک دوربسته وتکراری به حیات خودادامه داده، و فاقد روحیۀ تحول پذیری وتکامل میباشند، که هیچ تغیری را در زندگی روزمرۀ خود به سادگی پذیرا نمیشوند .

در زندگی این گروه آمیزش با مردم دیگر، چون میوۀ ممنوعه حرام، وحفظ اساسات حیات قبیلوی مقدس ترین ارزش زندگی محسوب میشود،که نباید از آن عدول کنند، وقبول هر نوع تغیروتحول در زندگی برای آنها چون مرگ وحشتناک بوده، و بزرگترین افتخار ایشان، حفظ همان آداب ورسوم اولیه وچسبیدن به سنت های تغیر ناپذیرکوچی گری و پاسداری از آنها می باشد.

یک کوچی طالب در بهسود

اگر سوالی مبنی بر تغیر در زندگی این گروه به پیش آید، بزرگترین تغیر درزندگی آنها همانا تغیرات آب وهوا واقلیم است که آنهارا وادار به حرکت از یک منطقه به منطقۀ دیگر میکندوبزرگترین تحول هم کم ویا زیاد شدن رمه های مواشی آنهاست، یکجا با کهنه ویا نو شدن غژدی های شان وبس ،در غیرآن تغیر و تحول در زندگی آنها یک امر محال ودور از تصور بوده وهیچ معنایی ندارد.

طوریکه در فوق اشاره نمودیم، پیدایش این مرحلۀ تاریخ در حیات جوامع بشری مربوط به هزاران سال قبل از امروز است ،که مدت دوام این دوره نیز درحیات جوامع مختلف، متفاوت بوده وبیشتر به خصوصیات تکامل پذیری وقابلیت های دگر گون سازی زندگانی روزمره، توسط خود آنها مرتبط است، که باتأثیر پذیری وتجربه اندوزی ازپروسۀ حیات خود ودیگران بدان ها نایل میشوند .

یعنی اینکه زندگی کوچی گری، در حکم یک اجبار در یک مرحلۀ معینی از زندگی انسانهاست نه خصوصیت مادام العمر، در زندگی یک گروه ویا طایفۀ خاص، که ضرورتاً باید است بعد از طی مدتی، در رابطه با ضرورت تحول پسندی وتکامل پذیری انسان ها، دچار دگرگونی وتکامل گردیده ومتروک گردد.

اما برعکس، مطالعۀ تاریخ افغانستان نشان میدهد که، حفظ اساسات کوچیگری، در نزد قبایل حاکم یک مسألۀ مقدس قبیلوی بوده، واین پروسۀ مقدس سازی استحماری تا آنجا به پیش میرود که، حیات مسخرۀ خانه بدوشی ورقتبار کوچی های مظلوم وبیگانه باماهیت حقیقی زندگی، به سوژۀ شاعران ونویسندگان استحماری ،باگزافه گویی های دور ازمنطق وتعقل مبدل گردیده، ووسیلۀ گردیده است ، در جهت به زنجیر کشیدن بهتر وبیشتراین سیه روزان، در جال فقرجهل وعقب ماندگی ، تا سرحد سقوط ایشان به موجودات انسانوارۀ ماقبل تاریخ!!این خود بزرگترین جنایت در تاریخ بشراست، که بدترین شیوۀ برده سازی انسان بالوسیلۀ انسان را، با داعیه های دوستی وخون شریکی، به نمایش گذاشته، وعملی میسازد، که اکنون به یک عنعنۀ فاسد دایمی در حیات کوچی ها ی کشور ما مبدل گردیده است!!!

در حالیکه همه میدانند، مقید ماندن در قید این اوهام قرون وسطایی، نه گویای کدام امتیاز وبرجستگی خاص ذاتی ونژادی است، ونه هم استعداد ولیاقتی که دارندگان آنرا به مفاخر خاصی مفتخر سازد، چنانچه کوچیها ی امروزی در افغانستان، با تلقینات غیر منطقی وغیر عقلانی تحمیق کنندگان تاریخی وابسته به قوم وتبار خویش ،به سوی استحمار وتحمیق کشانیده میشوند، وبی خبر از آن اند که زیستن وباقی ماندن ابدی در قید این چنین یک زندگی نکبت بار، جزمایۀ شرمساری وبدبختی چیزی بیش نیست! ومشوقین فرهنگی این نوع حیات، خودبه قبول یک لحظۀ آنهم حاضرنمیباشند ، که کوچیها همه عمر خودرا در آن میگذرانند، وبا مصاب شدن به این مصیبت بزرگ کلیه پیوند های عقلانی زندگی را نسبت به جوامع دیگر انسانی از دست داده ومحکوم به زیستن در یک دوربستۀ تکراری زندگی با محرومیت از کلیه مزایای زندگی انسانی گردیده اند .

به این ترتیب مفهوم والای زندگی که همانا ترقی وتکامل بادست یابی به شرایط بهتر ومتکامل تر زندگی است برای مبتلایان این مرض مهلک وخانمانسوز بکلی ازبین رفته وتداوم حیات تحت تأثیر غرایض بیولوژیکی چون خوردن وخوابیدن،جنگ،غارت وعشق به داشتن مواشی بیشتر،افتخار به اجداد،خوار وذلیل شمردن زن ،تعصب ، حرص جمع آوری وذخیرۀ پول وداشتن اسلحه وغیره به یک امر دائمی، درنسل اندر نسل آن طائفه مبدل گردیده وکلیه مفاهیم زندگی صرف به همین چیز های ناچیز ودر سطح زندگی انسان های ابتدائی خلاصه میشود وبس.

کوچی دشمن آشتی ناپذیر تمدن وانسان متمدن است وهر آن چیزی که از قدرت فهم او بالا تر باشد ،آنرا باشمشیر کفر ودینی که خود اوهم از واقعیت آن بی خبراست ترور وتکفیر مینماید،زیرا به همان اندازه که از تمدن انسانی بیگانه است ازدین نیزبرداشت ناقص وجاهلانه دارد .بناءً برداشت کوچی ها از دین نیز فهم وبرداشت قبیلوی وماقبل اسلام است.

در قاموس زندگی جوامع متمدن امروزی واژۀ کوچی دارای یک مفهوم معادل با بی وطن وآواره را دارا بوده وبه آن دسته از گروه های انسانی اطلاق میشودکه تابعیت هیچ یک از کشور های جهان را دارا نمی باشندواز پذیرش قوانین اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ،اخلاقی ومدنی موجود در این ویا آن کشور سر باززده وبا کوچ کردن های دائمی از یک نقطه به نقطۀ دیگر نظر به موسم سال وصلاحدید وضع زندگی خود دایما در حرکت بوده ، مفاهیم وارزش های پذیرفته شدۀ جوامع متمدن انسانی برای آنها فاقد معنی وارزش واقعی میباشد. دردنیای معاصرموجودیت این پدیدۀ ضد تمدن بشریعنی زندگی کوچی گری تقریباًاز میان رفته وصرف در بعضی از مناطق شدیداً عقب ماندۀ قاره های آسیا وافریقا هنوزهم به موجودیت خود ادامه میدهد که نمونه های بزرگ آن همین کوچی های افغانستانی وپاکستانی در آسیا ، وبعضی طوائف هنوز هم وحشی در جنگل های افریقا وامریکای جنوبی میباشد، البته کولی های موجود دراروپای شرقی،وروسیه را نیز میتوان بدانها علاوه نمود ،که تعداد آنهاهم روز تاروز در حال کاهش وهر کشوری هم در تلاش آن است که به این پدیدۀ ماقبل تاریخ اگر در حدود اربعۀ آن موجود باشدبا یافتن راه های علاج منطقی ومعقول خاتمه داده وجامعه خودرا از شر این سمبول جهل وعقب ماندگی درعصر حاضر نجات دهد.

اما یگانه کشوری که هر گز نمی خواهدبا دعوت این موجودات ماقبل تاریخ به زندگی متعادل انسانی،و متناسب باشرایط زندگی امروز،به آنها خدمتی نموده وایشان را وارد حوزۀ تمدن بشری نماید کشور افغانستان در تحت زعامت وادارۀ قبیله سالاران حاکم، دردو طرف خط دیورنداست ،که در مانور های مختلف سیاسی واقتصادی خوددر جهت نیل به اهداف ومقاصد شئونیستی ، در مقابله با دیگر اقوام وملیت های ساکن این سر زمین از وجود ایشان استفاده مینمایند.

این پدیدۀ شوم حیثیت زخم ناسوری را بر پیکر زخمی وهزار پارۀ کشور ما دارد ، که دشمنان داخلی وخاجی مردم ومیهن ما،در مراحل مختلفۀ تاریخ، به اشکال متفاوت از آن استفاده نموده وهنوز هم به آن ادامه میدهند.

چنانچه ما امروز، بازهم شاهدآن هستیم که دلالان بازار مکارۀ استعمار واستبدادقبیله، سعی در مشتعل نگهداری آتش کوچی بازی داشته ، وبا گسیل سیل آسای ایشان به مناطق مسکونی هزاره ها ، ازبیکها، تورکمن ها، ایماق ها وغیره تلاش دارند ،که آرزو های انسانی مردم مارادر جهت سیر، به سوب یک زندگی انسانی ورهائی از منجلاب بدبختی های رسوب یافته وباز مانده ،ازسیاه ترین دورقهقرائی تاریخ کشور،ورهیابی به یک زندگی متعادل، مورد دستبرد ونابودی قرارداده وبه این مزرع نفاق وبدبختی مانع از تابیدن خورشید سعادت وآزادی برای همیش شوند.

تاریخ سرزمین ما گواه برآن است که اقوام کوچی در مراحل مختلف موجودیت کشور فعلی افغانستان به اشکال مختلف از جانب دشمنان رنگارنگ داخلی وخارجی، بر علیه مردم ما ودیگر مردم این منطقۀ آسیا مورد استفاده قرار گرفته اند که یادآوری با تفصیل هر یک از آنها حایز ارزش واهمیت تاریخی خود میباشد،

ولی درینجا فقط به یاد آوری آن بخشی از بازی های قبیلوی وکوچی بازی بسنده مینمائیم که مربوط میشود به ایجاد دولت فعلی افغانستان ، با پیدایش غیر مترقبۀ دولت سدوزائی تحت زعامت احمد خان ابدالی ودوره های سیاه زمامداری بارکزایی ها و محمد زائی ها تا امروز که وضع فلاکتبار دیروز وامروز این سر زمین محصول کارو زار ایشان است. تا باشد با افشای ماهیت خائنانه وجنایتکارانۀاین بازی ها وبازی گران در گذشته وامروز ،از ماهیت کنونی این بازی، درین مرحلۀ حساس تاریخ کشور خود پرده برداری نموده واز تداوم این فاجعه درآ ینده کشورجلو گیری کرده بتوانیم.

تروريزم، کوچی طالبان، طالبان و القاعده

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اول اینکه آنانیکه زیر نامهای محقق وپژوهشگر تاکنون این بنده فقیررا متهم به دشنامزنی کرده اند اما لله الحمد تاکنون یک سندی ازدشنام را نمیتوانند ارائه کنند ناکامی شانرا تبریک میگویم .منظورم آقای بابک است که خودرا روشنضمیرخوانده است.
    آقای بابک که درپیام دیگرش ازتوردیقل هم داع کرده وبه من تاخته است که من چرا وی ترکمنستانی خوانده ام باید بداند که من بخاطری اورا ترکمنستانی میدانم که این شخص با وطن من دلسوزی ندارد.
    اگربابک میگوید که مقالات بدون دشنام وهتک حرمت به قوم و نژاد با ادبیات انسانی نگاشته شود بفرماید بگوید که درین مقاله بیش ازده مراتب لفط (تحمیق) وهم بهمین ترتیب (استحمار) یعنی خرسازی بکاررفته است چگونه میتواند این مقاله وامثال آن علمی وادکادمیک باشد.

    کسیکه از روی عقده بخش بزرگی ازمردم را بخاطر اختلافات قومی اش خرشده واحمق شده خطاب میکند آیا می تواند لفظ مرخ ونویسنده را یک بکشد؟

    تمام این مقاله دشنام است قبل ازآنکه نویسنده به اصل مطلب بپردازد اول عقده دل خودرا خالی کرده همه را احمق وخر خوانده وما قبل التاریخ وغیرمتمندن . کجای این مقاله می تواند انصاف علمی داشته باشد؟
    اگرکتابهای که مرحوم مخمدگلخان مهمند آنرا حریق ساخته است وآنهم سند ندارد شاید همین ادبیات را دارا بوده است. زیرا مهمند خود چنانچه خود توردیقل هم اعتراف دارد به ترکی استانبولی تسلط داشته است.

    من خواهان تحخیل انتخاب خودم مبنی بر انتخاب شیوه زنده گی بخصوص بالای هیچکسی نیستم چه کوچی باشد ویا غیرکوچی

    اما این را میدانم که هموطنان ترک ومغول ما بقایای ایلغارهای مهاجم از کوه های اورال اند که بخاک امروزی که نامش افغانستان است حمله کرده بخش بزرگی ازانسانها را کشته اند ودرهمین جا باقی مانده اند. اگر قرار باشد که بحث تاریخی بمیان بیاید کوچی ها نظربه تمام اسناد وشواهد همین سرزمین کنونی افغانستان ازکناره رود آمو تا رود سند محل نقل مکان های موسمی شان بوده واز قدیم الایام تا به امروز به همین شویوه زنده گی میکنند آنها به مغولستان وکوها های اورال یورش نبرده اند بلکه همین سرزمین افغانستان محل رفت وبرگشت های موسمی شان بوده است.
    من منکر ا پرابلم موجود درمناطق دایکندی ونواحی غزنی ومیدان ورک با هموطنان اقلیت قومی هزاره خویش نیستم اما راه حل این پرابلم نوشتن ایم نوع مقالات دشنام گونه نیست راه های حل وجود دارد اما دشنام وتوهین که ازسر وکله مقالات توردیقل خان میبارد باید آنرا به عشق آباد ببرد وبا ترکمن باشی تقسیم کند. توهین مشاعر کوچی ها ولو هرقدر از روی دلسوزی باشد وآنها به مشکلات هم مواجه باشند ازطرف یک شخص بیگانه چون توردیقل قابل تحمل نیست.

    • آقای کاکر ، شما نوشته اید : ...تاکنون این بنده فقیررا متهم به دشنامزنی کرده اند اما لله الحمد تاکنون یک سندی ازدشنام را نمیتوانند ارائه کنند...
      برادر عزیز بابک ! با معذرت که باز شما را مجبور میسازم دستمالی را گرفته پوز خاک آلوده کاکر خان را از روی انسان دوستی پاک نمائید !

      کاکر خان ، بخوانید آنچی من در مدت کمتر از بیست دقیقه اسنادی از دشنامها و تحقیر های نوشته های خود شما را تنها از کابل پرس? کاپی نموده ام :

      (من بالای این گروه همان لقبی را میگذارم که جناب دکتوراشرف غنی احمدزی بالای این قماش افراد گذاشته است وآن( دلالان قومی) است .) دلالان قومی

      (باید هرچه بیشتر چهره های مزدور وخاین نظیر پدرام برای طبقهء جوان معرفی شود تا جوانان راست را از دروغ؛ سیاه را از سفید، روشنی را ازتاریکی تشخیص دهند. ) مزدور و خاین

      (اماتاکنون ما شاء الله گوش شیطان کر تارموی این اراذل واوباش کم نشده است. خانم حضرتی نیز آنچنانیکه درتصویرهایش به نظرمی آید اشتهایش نیز خوب است درکشورسوئد نرخ مواد غذائی نظربه آلمان وکشورهای دیگر اروپائی پائین است خوب میخورد وخوب می نوشد درعین زمان هرروز ازکشته شدن وتباه شدن مناطق جنوب گوشت میگیرد چاق وچله درگوشهء شهرگوتنبرگ درمقابل کامپیوترخو دنشسته )اوباش و ارازل (شاید هدف تان عرازیل ( قوم دزد و رهزن ) باشد و یا جمع رذیل مفرد باشد که بزبان فارسی دری رذیل ها میشود نه ارازل )

      (دروصف یک دزد سرگردنه مرثیه سرائی کرده اند با دقت بخوانتد وبعد قضاوت کنند که آیا واقعا این خانم عفریت میتواند صدای آن زنان مظلوم واقع شود یانه.)دزد سر گردنه ،عفریت

      (درین روزها بازار نوشته های مبتذل نویسنده های جوان وتازه کار که درسایت کابل پرس به دلیل دفاع ازین قوم وازآن قوم وارد صحنه میشوند رونق یافته است.) مبتذل

      (گوربز که شاید یک بار ویا دوبار مسعود را درزنده گی خویش دیده است عاشق شیدای قد وقامت دراز و ریش کوسه وکلاه پکول او گردیده ...) ریش کوسه

      (من ادعا دارم هرفاسق وفاجر عنصر خاین و وطنفروش ستمی وتجزیه طلب وحتی افرادی مثل ناصری وگوربزهم همه وهمه جمعیتی اند. )فاسق ، فاجر ، عنصر خاین ، وطنفروش

      (مدتی است قلمچه های مزدور، طرفداران جنایت وخونریزی علمبرداران تجزیه وبیگانه پرستی، وپیشتازان تفرقه ونفاق به جان هم افتاده اند ...) قلمچه های مزدور

      آقای کاکر ! اگر در ساعتی بخواهم شخصیت پوقانه یی شما را در برگهای کابل پرس جستجو نمایم ، حدیث صد دفتر میشود در دشنام و تحقیر نویسی . این جمله را هم خود شما در صفت خودتان نوشته اید :

      (...جوانان ( دریغا که پیران هم ) خون گرم که کمتر میتوانند عقلانی فکرکنند خیلی زود احساساتی شده وبرای نشاندادن واکنش های سریع، خیلی به عجله وارد میدان میشوند واما دیری نمیگذرد که از کرده ای خویش پشیمان گشته و ازفرط خجالتی وننگ به هیچ محفل ومجلسی حاضرنمیشوند.) و حتی نامۀ سرگشاده هم مینویسند !

    • آقای خلیل!

      خیلی خوش شدم که بخاطر چلنج که من داده بودم جناب شما ناکام شدید. شما تاهنوز فرق میان دشنام و توهین انتقاد شدید را نمیتوانید بکنید. درتمام این جملات روایت شده شما یک کلمه پیدا کنید که من قوم بخصوصی را دشنام داده باشم.
      هرچند بنده چپن قلابی توردیقل خان را هم به شنانه نه انداخته ام ودعوای مورخ بودن ونویسنده گی هم ندارم اگر این کار من هم بکنم خیلی سهل است که بغرض کوبیدن یک قوم ی بایک راست صد دروغ را مخلوط کرده ومردم بخصوص ونژداد بخصوص وتبار بخصوص را استحمارشده وتحمیق شده وغیره بخوانم. . کاریکه توردیقل وفرشته حضرتی کرده اند یکی آن کوچی ها را احمق وخر خوانده دیگر آن تمام پشتونها را بی ناموس خوانده است اما من میدانم که نه توردیقل نماینده ازبک هاست ونه هم فرشته حضرتی نماینده مردم پنجشیر ونه تو نمایندهء مزار.

      اما من اینجانب میتوانم بگویم که نماینده یک فکر هستم که درمقابل افکار شما قرار میگیرد مرا نیز کدام پشتونی انتخاب نکرده که برای دفاع ازآنها درین جا با اشخاصی مثل شما وبابک وسلیمان به پیام نویسی مبادرت ورزیم .

      من زمانیکه می بینم کسی بالای هویت قومی ام تعرض میکند یا بالای هویت دینی ام حق دارم که باشدید ترین کلمات ازایده وافکار خودم دفاع کنم بی آنکه قوم پنجشیر ویا خدای ناخواسته مزار ویا میمنه را یکسره بی دین وبی هویت وغیره هتک حرمت کنم.
      مشکلات اقلیت های قومی درتمام جهان وجود دارد اما اینکه کسی درمقابل تخلص قبیله ای وقومی یکنفر تا به این اندازه نفرت داشته باشد که اورا مانند همفکران تان مثل روشن خان وسپهر وغیره با بدترین الفاظ مورد خطاب قرار دهد نشان میدهد که این چنین اشخاص حتی برای قوم خودشان نیز صادق نیستند. روی همین علت بود که من ترا سلب تابعیت کرده ام . وخودت را مزاری خطاب نمی کنم. بعداز دریافت کلیه جواب های بابک وسلیمان دوباره انشاء به سروقت شما هم میرسم. اما ان شاء الله دشنامهای آنچنانی که قوم وقبیله وتبار کسی را هدف قراردهم درآینده نیز نخواهید یافت.
      من به بابک چلنج داده ام ودفاع ناشیانه او ازتوردیقل نام اورا بیشتر به این ورطه غوطه ورساخته است. خوبست که اشخاصی مثل توردیقل به نوشته های اینچنین اش مانند فرشته حضرتی ادامه دهد تا نیات باطنی اش نسبت به مردم افغانستان معلوم گردد.

    • آقای کاکل خان ! خیلی خوب ، این حقیر منتظر میماند تا پاسخ قناعت بخشی که دور از امکان میدانم به دوستانم ارایه بفرمائید . منتها این پیام تانرا کاپی نموده ام تا گُمش نکنم و پاسخ بسیار روشن و انکار نا پذیر حتی در همین پیام تان دارم که شما افغانستانیان را توهین و تحقیر نموده اید !

    • آقای محترم کاکر صاحب

      من هم جلیل نبیل هستم .

      آیا باور کردید ؟

      نباید کنید چون من نیستم.

      منظور من این بود که چوچه گک پنجابی های کثیف و بویناک خواسته با این نام چنین وانمود کند که گویا او در خدمت آی اس آی چتلستان نیست و او همان عطا خیل =خان= سهراب سپهر = روشن.... نیست.

      نوت: یک موضوع را متوجه شوید که کسانی که با افغانستان دشمنی ورزیده و آنرا رد میکنند و برعکس از چتلستان دفاع میکنند معمولا ً افراد مجهول الهویه استند که از آنها نه آدرسی در دست است و نه عکسی.

    • تنویر بزرگوار سلام!

      امید به صحت باشید من پیام شمارا گرفتم من درین مورد که مزاری نام کی است وکی نیست ویا نام (خلیل) یک نام مستعار است یا حقیقی کاری ندارم.

      هدف من ازسلب تابعیت کردن وی این بود که مخاطب ساختن یک فرد درمیدان مناظره های گرم ودغ گاه گاهی چره های مرمی به مردمان دیگر هم سرایت میکند که ازین کار این عناصر خود فروخته بهره می برند وتبرشان دسته میشود.

      اجازه دهید که درهمین راستا یک فصه را خدمت شما بنمایم که چگونه بعضی ازاشخاص میتوانند با چالاکی ونیرنگ ازتخلص های قومی سوء استفاده نمایند.

      چند سال قبل درکابل شاروال بی کفایت ورشوت خوری بنام فضل کریم ایماق مشغول چور وچاول دارائی های عامه بود. این شخص که گذشتهء تنظیمی با پیرگیلانی ویا مجددی داشت دراثرفشار افکارعامه حامدکرزی از او دریک کنفرانس مطبوعاتی نام برد وگفت:
      ایماق شخص بی کفایت واستفاده جو است من بعدازین اورا ازوظیفه اش سبکدوش میکنم. این آقای فضل کریم خان نیز موازی با کنفرانس مطبوعاتی یک رئیس جمهور درتالار شاروالی کابل کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد وبه خبرنگاران گفت:
      کرزی ایماق هارا توهین کرده ایماق ها مردمان باستانی این سرزمین اند ایماق ها چنین اند وچنان اند والی اخر.

      درحالیکه یک بیسواد عادی هم میداند که هدف کرزی فضل کریم بود نه کل یک قوم. شما ببنید تا به کدام اندازه مردم ازین احساسات قومی به نفع خویش استفاده میکنند.
      من با جناب شما صد درصد موافق هستم که این نام ها همه دروغین است اما تخلص های قومی ویا محلی چه مستعار ویاغیرمستعار خصوصا درکابل پرس سبب استفاده جوئی سیاسی میگردد. مثلا اگرمسعود را بد گفتی راستگو جان باید به احمدشاه بابا خواهی نخواهی توهین کند زیرا دشنام زدن مسعود که درعصرخودما کارنامه هایش ثبت گردیده وبا احمد شاه بابا هیچ ارتباط منطقی ندارد ولی خود ربط دادن نوع استفاده جوئی را میرساند که گویا شما پشتون هستید حق دشنام زنی به مسعود را ندارید درغیرآن مانند لطیف پدرام دیگران نیز میتوانند امان الله خان را هم پدرلعنت ودیوث بگویند. سخن را که عصر دولت شاهی گفت ومن به جوابش پرداختم ولی ازادامه بحث معذرت خواست بهرترتیب اینها یک اجندا دارند که تاهنوزموفق نشده اند وآن این است که نوشته های خودشان را مشروعیت بخشیده وبرخاسته ازدرد های اقوام بخصوص وا نمود کنند. روی همین علت است که بی دریغ آنچه ازقلم راستگو می آید صرفه نمیکند اما خوشبختانه این پیامها اساس علمی ومنطقی حتی مردمی ندارد.

      من کاکر هستم طبعا منشأ پشتونی دارم اما برای اینها که هیچگاه مربوط اقوام شریف افغانستان نیستند خارچشم گردیده ام. اینها با دشنامهای رکیک شان بمن حتی هویت قومی ام را نیز نشانه میگیرند تا من نیز به عکس العمل بالمثل رو آورده وخدای ناخواسته قوم بخصوصی را بخاطر این نوکران پنجابی هدف قراردهم که تاکنون ناکام مانده اند.

      من وشما هردو اینها را نماینده قوم بخصوص نمیدانیم نوکران پنجابی میدانیم بی هویت میدانیم وسخنان شانرا عقده گشائی تلقی میکنیم چون به وحدت وتمامیت ارضی خاک وکشور خود معتقد هستیم وبخاطر اشپش تمام پوستین را حریق نمی نمائیم. دشنامهای من ویا شما قوم بخصوص را نشانه نمی رود بلکه رجال وشخصیتهای خائن را که ازهرقوم وقبیل که باشد هدف قرار داده است.
      روی این علت است که من اینهارا بنام های پروانی مزاری پنجسیری وغیره با درنظرداشت پیامهای شان نمیدانم وعار دارم که درگرماگرم بحث های داغ مردمان دیگری خدای ناخواسته ازولایت شریف مزار توهین شوند وتبراین عناصرخائن وضد منافع ملی دسته شود. اگرمن اشتباه کرده باشم لطفا مرا رهنمائی کنید.

    • اگر قرار باشد بحث علمی کنیم این واضع میگردد که کوچیان از پشت کوه سلیمان امده اند وفعلا در مناطق که انها هستند مناطق غضب شده است که امیر پدرلعنت عبدالرحمن که هزار لعنت بر ابا واجداد واولاد وی (به شمول امان الله) باد به انها داده شده است. هزاره ها در طول قرنها وهزار سالها در این مناطق زیست کرده اند وباشنده های اصلی این مرزوبوم هستند. تاجیکان وازبکان باید بدانند که بعد از این نوبت ایشان است وبلای که امروز بالای مردم هزاره امد فردا بالای انها هم امدنی است

    • باز هم کاکل خان ، صد در صد اشتباه کردید ! اگر امکان میسر شد و پیش از آنکه با من حقیر روبرو شوید ، توپک را در میدان رها نموده نگریختید ، برایتان اشتباهات تانرا خاطر نشان خواهم ساخت ! این زمان که زیر منطق و استدلال دوستان من خورد و خمیرید . به راستی که خردمندانه نوشتن کارهر بوزینه نیست . تا آینده !

    • آقای نهایت محترم کاکر صاحب

      شما کاملا " درست گفته اید .

      چون این چوچه سگ پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان زیر ده نام دیگر هر مسله را حتی اگر شما در مورد یک آهنگ زیبای فرهاد دریا، اولمیر یا احمد ظاهر بزرگ بحثی را شروع کنید به آن رنگ قومی داده به توهین های طفلانه برای تحریک دیگران استفاده میکند.

      از اینرو بهترین جواب برای این تخم حرام آن است که به نام بادر کثیف و بویناک شان خطاب شان کنید و حرف های احمقانه شانرا اصلا نادیده بگیرید و الی باید 24 ساعت خود را صرف این سگان فروخته شده ساخت.

      به پناه خدواند متعال باشید.

  • درود وسلام به این فرزند صدیق وطن توردیقل عزیز شما وارثین اصیل این وطن تاراج شده هستید.
    ما به شما افتخار مینمایم هر مقاله شما چراغ افکار ماست توردیقل عزیز.
    در نویسندگی با شما هیچ کس مقایسه شده نمیتواند شما یک دانشمند هستید و غمخوار این ملت تاراج شده از دست عناصر اجنبی و پلید.
    هر بار که مقاله شما را میخوانم لذت میبرم .
    منتظر مقالات بعدی شما توردیقل عزیز.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس