صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > والی بلخ فرار کرد و حیات یک روزنامه نگار با خطر جدی مواجه است

والی بلخ فرار کرد و حیات یک روزنامه نگار با خطر جدی مواجه است

امضا نزد کابل پرس محفوظ است/ این خبرنگار که از جمله روزنامه نگاران غیر وابسته در شمال افغانستان –جایی که غیر وابسته بودن برای روزنامه نگاران کار ساده یی نیست- محسوب میشود، در پوشش خبری خویش کاملا اصول روزنامه نگاری، بیطرفی و توازن را در نظر گرفته بود.
يكشنبه 22 نوامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

عطا محمد نور والی بلخ پس از تحلیف رئیس جمهور با خانواده اش مزار را ترک و به ازبکستان فرار کرده است. منابع موثق میگویند که عطا در تلاش پناهندگی به یک کشور اروپاییست. ازین پیش ادعا های فراوانی مبنی بر غصب زمینهای دولتی، غصب زمینها و ملکیت های مردم و تجار محلی بزور، و همچنان ادعای ترور سران اقوام درین ولایت علیه وی وجود داشت. منابع گفته اند، آقای عطا تجارت بزرگ خویش را که حالا بین ازبکستان و امارات در چرخش است، با همین پولهای غیر قانونی سرپا استوار کرده است. امکان میرفت وی در صورت برطرفی از مقام ولایت به محاکمه کشانیده شود. یک منبع از داخل مقام ولایت میگوید که آقای نور که امیدی برای ابقایش در مقام بلخ نمیدید از هراس بازداشت و محاکمه احتمالی فرار کرده است.

در همین حال عبدالطیف سحاک خبرنگار محلی تلویزیون شمشاد که خبر فرار آقای نور را پوشش داده بود، به شدت از سوی افراد وابسته به آقای نور تهدید شده و حیاتش درین ولایت با خطر جدی مواجه است. تلویزیونهای محلی ( آرزو و دولتی) که هردو مربوط به آقای عطا هستند، با تحریک ملاهای محل و همچنان برخی از هواداران عطا محمد بویژه رئیس صحت و مقامات بلند رتبه ولایت که از افراد وابسته به عطا هستند، هر لحظه اخبار محکومیت انتشار این پوشش خبری را نشر کرده و آقای سحاک را به توطئه گری متهم کرده اند. این خبرنگار که از جمله روزنامه نگاران غیر وابسته در شمال افغانستان –جایی که غیر وابسته بودن برای روزنامه نگاران کار ساده یی نیست- محسوب میشود، در پوشش خبری خویش کاملا اصول روزنامه نگاری، بیطرفی و توازن را در نظر گرفته بود. در خبر نشر شده، نقل قولی از سخنگوی آقای عطا نیز وجود داشت. اما انتشار این خبر آقای عطا و هوادارانش را برنتابیده و در صدد تهدید این روزنامه نگار برآمده اند. درصورت عدم مداخله مقامات امنیتی و نهاد های روزنامه نگاری حیات این روزنامه نگار با خطر جدی مواجه است. بلخ جاییست که از اداره امنیت ملی تا مقامات پولیس محلی و سایر ارگانهای اجرایی همه به عوض حکومت مرکزی از آقای نور پیروی و تبعیت میکنند.

مافیای قوماندان عطا در بلخ!

یکتن از نزدیکان این قوماندان ملیشه سیستم مافیایی بلخ را ندانسته افشا کرد!/ نویسنده مزاری

شنبه 26 ژوئيه 2008


بلخ در چنگال چپاول گران

نويسنده: کاژبن از مزار شریف

دو شنبه 28 ژانويه 2008


جنگ سالار عطا محمد نور: طالب به مراتب بهتر از جنایات دوستم است!

نور: "مردم ولایت بلخ با وجودیکه سال ها زیر فشار، تسلط و چکمه های ظالمانه دوستم را گذشتاندند و تجربه دارند ظلم و استبداد آن آدم را و فساد گسترده او را و هر گز حاضر نیستند که بعد از این يک آدم دزد نامی چپاولگر و فاسد را منحیث مسوول سر خود قبول کنند."

جمعه 9 اكتبر 2009


جنایتکار رسول سیاف گریخت

عبدالرب رسول سیاف يکی از جنايتکاران معروف افغانستان است که بنا به گزارش های مختلف سازمان های حقوق بشر از جمله ديده بان حقوق بشر، در جنگ های داخلی و کشتار شهروندان افغانستان مستقيم دست داشته است.

جمعه 20 نوامبر 2009

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای نویسنده گذارش ! عطا بچه مفلس به یک مسافرت غیر مترقبه عازم ازبکستان شده بود که دیروز مطابق مطابق 21نوامبر دوباره برگشت . تلویزیون شمشاد از جملۀ تلویزیونهای وابستۀ یست که مثالش را کمتر در جمع رسانه های تصویری پیدا نمود . این ادعای غیر وابسته بودن تلویزیون شمشاد کاملأ شباهت به ملی بودن تلویزیون ملی اوغانستان دارد . مردم کور و لال نیستند جناب آقای نویسنده گذارش !!

    در تلویزیون آریانای آقای بیات که یک تلویزیون نسبتأ غیر وابسته است یک صحنه تبلیغی به نمایش گذاشته میشود که خیلی خنده آور و مضحک است . صحنه طوری شروع میشود که نخست نقشه اوغانستان تبارز میکند و در بین نقشه تمثال های خیالی احمد شاه درانی و متعاقبأ میرویس نیکه و امیر عبدالرحمن خان و بعدأ به همین شکل چند نماینده و نوکرانگلیس و در اخیر پرچم اوغانستان به احتزار می آید و در پایان آقای نصیر فیاض نوشتۀ پایان تصویر را میخوانند که بسیار شرم آور است : آریانا زادگاه راد مردان تاریخ ! آریانا کجا و اوغانستان نوکر و مزدور کجا . آریائیان و خراسانیان آزاده کجا و ما اغانستانی های مفلس و دست نگرافسرده کجا . وقتی آریانا چنین تبلیغ میکند آیا شمشاد چی حال دارد ؟ خدا میداند !!

    • آقای مزاری

      اینقدر از خرآسانی بودن خویش یاد نکن اول بیاموز که گزارش به ز نوشته میشود نه به ذ

      خراسان و آریانا را بگذار اول خود را از آدم کن و از اینقدر نفرت وجود خویش را پاک. فقط با نام آریانا ، افغانستان، خراسان نه انسان انسان میشود و نه انسان خر.

      وسلام

    • اصیل جانی که فکر نکنم کابلی باشید سلام . تشکر ازینکه مرا متوجه خطای املایی نموده اید سپاس گذارم . یک مثل مردمی است که میگویند : با ماه نشینی ماه شوی ، با دیگ نشینی سیاه . ما نتنها که با دیگ های سیاه نشسته ایم بلکه صد ها سال است که دیگ سیاهی را هم بسر حمل میکنیم . یک امر مسلم است هنگامیکه در دیگ نفرت اکثریت و اقلیت بجوشیم و شاخه های نورستۀ ما هیمۀ دیگدان ها گردند چی انتظار دارید از ما ؟ باز هم کوشش میکنم نفرت خود را در دیگ مصطلحات ملی انداخته با شامپوی خرم و کوچی صیب شسته پاک نمایم . اصیل باشید اگر توان و شهامت دارید !

  • سلام به همه!

    من باور نمیکنم که این دزد قسم خورده به این ساده گی همه چیز را رها کند. چون ۳۰ سال در این را مبارزه کرده و از ناموس عزت حیثیت گذشته و هزاران هموطن بیگناه ما را به شهادت رسانده تا به این مقام دست یافته. حالا اگر کسی خیال میکند که وجدان عطا(خطا) بیدار شده و به شکل صلح آمیز از موضع شیطانی اش عقب نشینی کرده در اشتباه است. اول باید در کو.... عطا(خطا) چوب زده شود تا آدم شود۰

    • لطیف سحاک خبر رابا تمام اصول روزنامه نگاری به نشر رسانده بود. من خبر را در تلویزیون شمشاد دیدم. هیچ اصولی در آن، حتا بیطرفی زیر پا گذاشته نشده بود. عطا و سکان جهادی اش در بلخ، کاری می کنند که موش در کدام انجام نمیدهد.
      عطا خوب می دانست که پس از مراسم به اصطلاح حلف وفاداری، کار و بارش در مزار به چالش می کشد و خود او مانند یک جنایت کار، به دادگاه های ملی و حتا بین المللی معرفی می شد چنین جنایت های از او بدور نیست. او در تلاش بوده و هست، که روزنامه نگاران را در لحاف خود بخواباند و روزنامه نگاران نتوانند واقعیت های حاکم در بلخ را گزارش کنند. این جنایت عطا، نه آغاز تاخت و تاز او به روزنامه نگاران و حتا نه پایان محدود کردن کار به روزنامه نگاران آزاد نخواهد بود و او اگر در ازبکستان و یا هر جای دیگر هم باشد، جنایاتش هم چنان در بلخ توسط ریزه خوارانش بیداد خواهد کرد.

  • سلام دوستان

    یادمان نرود که والی های مثلآ کندهار و ننگرهار نه تنها اینکه بهتر از استاد عطا نیستند بلکه خیلی ها بیشتر در همچو آلوده گی ها فرورفته تر اند. برگزیدن یک والی برای برشماری کاستی ها و احتمالآ مظالمش با چشم پوشی از دستاوردهایش کاریست کوته نظرانه و ساده اندیشانه و آب انداختن است به آسیای هژمونیست های قومی. این را میدانیم که بدخواهان قدرتمند عطا در کابل مشکل دیگری با وی دارند و آن نه این اتهاماتی است که دوستان در بالا ذکر کرده اند مگر بهانه ی. و آن مشکل همانا عدم پذیرش و تحمل جرئـت و همت استاد عطا در به چالش کشیدن قدرت هژمونیستی و فاشیستی معمول زبانی-قومی حاکمه است, و بخشیدن یک روح تازه و جهشی در اعتماد بنفس و روان پژمرده سیاسی پهلوی گویان دنباله رو و نه چندان بلند همت (با حفظ حرمت شان).

    دوستان از خود بپرسید:چرا استاد عطا تصمیم گرفت با پشتیبانی از نامزدی داکتر عبدالله موقف سیاسی - اقتصادی خود را در خطر بیاندازد؟ آیا وفاداری اش به کرزی با وجود زمینه های مانند شناخت دستاوردهای پیشین وی از طرف کرزی و دادن لقب یکی از سه بهترین والی افغانستان در سال پار تضمین خوبی برای سعود مالی و قدرتی عطا نمیبود؟ من یقین دارم که که آرمان های هویتی و فرهنگی استاد عطا بسیار بسیار بزرگتر از هدف های مالی و قدرت در او است و موصوف احتمالآ این آخر را بحیث وسیله ی برای رسیدن به آن هدف والا بکار میبرده است. امیدوارم وقتی دوستان در قضاوت او خامه بر میدارند طرف انصاف و واقعیت های متنی سیاسی جامعه و کشور را در نظر داشته باشند و وی را بصورت مجرد به ارزیابی نگیرند. والا برای کسانیکه با استاد عطا به دلایل همسویی و همفکری با محمد گل خان مهمند مخالف اند حرفی برای گفتن ندارم ولی صرف امید میکنم که با پشتکار فرزانگان ما و گذشت زمان طشت رسوایی و مداری بازی های شان بیشتر و بیشتر از آب براید. آمین !

  • با درودفراوان خدمت اندیشمندان گرامی ! ازاین نویسنده بزرگوار می پرسم که، در صورتیکه تمام ارگانهای ولایت بلخ به قول شما از استاد عطا محمد نور پیروی واطاعت میکنند، روی چه دلیل استاد اعطا باید که فرار نماید؟
    آیا این فرزند بلخ از سوی کوههای سلیمان آمده است که جای پای ندارد وجز فرار دیگر راه ندارد؟ وشما با بی انصافی کامل از گزارشگر تلویزیونی نام برده اید که در تفریقه اندازی وقوم پرستی وپشتونوالی تا سرحد فاشیستی اش نام دارد؛ واین گزارشگر دروغگوی را بایست وجدانآ محکوم کرد واز بلخ شریف بیرونش بایست کرد. چند نفر هزاره ، ازبیک وتاجیک گزارشگر در قندهار وجلال اباد ولغمان داریم که گند والیه های تبهکار وبد اخلاق فاشیستی را نه با دروغ ، بلکه به شکل راست ودرستش به شهروندان افغانستان معرفی کرده باشد، این فرهنگ فراخ اندیش همین بلخیان است که برای هر سیه اندیش فاشیست اجازه میدهند که یاوه سرای ودروغ پردازی نمایند وباز ما همفرهنگیان والی بلخ با بیشرمی وبی انصافی می آیم وسنگ ملامتی را بر سر فرزندی می اندازیم که دارد بلخ را دوباره زنده میگرداند ومقام مولویهای نامدار بلخ را در جهان می زایاند وما بی رحمانه سزاوار نا سزا ودشنامهای که از دهن بویناک فاشیزم می براید، همصدا میشویم وخود شاهید بربادی فرهنگی خویش میگردیم، گیریم والی بلخ برکنارشد وجایش را جمعه خان همدرد وفلان ناقل آدمخوار اوغان ملتی گرفت، درد شما درمان خواهد گردید ویا مانند جمعه خان اسک بلخیان در عذاب خود شناسی در خواهند ماند؟ کسی که با بینش فرهنگی آمیخته باشد وسر چشمه اندیشه اش را ازبیخ وبن گذشته ای نام آورش گرفته باشد وبه عظمت تاریخی وتوان فرهنگ وزبانش ایمان وباور داشته باشد ، با این توطئه بازی های دور از خرد، خمی بر ابروی آزادگیش نمی آید واین دروغ بافان فاشیست، مانند سگان غوغوگری بیش نخواهند بود. امروز همه فرزندان آزاده ای کشور خود را ویاران راستین خود را شناخته اند وبا قلم وبا قدم وبا نثار جان شیرین از فرد فرد وحیثیت فرهنگی سرزمین خراسان بزرگ دفاع خواهند کرد وبرای این ناکسان خرد باخته هرگز پروانه از هم گستگی را نخواهند داد. درود بر فرهنگ دوستان آزاده ای خراسان بزرگ !
    تا بلخ در جهان است ، فرزندان بلخ از آن پاسداری خواهند کرد ونام ونشان تاریخی این سرزمین کیومرسها وجمشیدها وکوشانیها ویفتلیها را زنده نگه خواهند داشت. شما بروید اوغانیت وترور وخودکشی وویرانگری قبیلوی خویش را سر براه سازید تا آبروی خویش را در این دنیای معاصر رنگ آدمی داده باشید؛ ننگ است بر غیرتیکه شب به خانه ات درآیند وبی عزت نمایند، حالا این غیرت پوشالی شما برای همه باشندگان این سرزمین هویدا شده است که چگونه فرزندان این سرزمین وخاک این سرزمین را به کمک بیگانگان تا سرحد فروش بالاترین مقام عیرت زا، بخاطر بدست آوردن قدرت فسادگر در خطر انداخته اید ولی خوشبختانه تاریخ دروغین شما دیره دونیهای پوشالی غیرت گذشته است ونیرنگهای پیر انگریزتان کارای ندارد. با توطئه نمیتوانید بین ملیتهای بافت شده ی تاریخی درز نفاق بیندازید. زنده باد بلخ بامی وپاینده باد فرهنگ تاریخی وسازنده ی خردمندان این سرزمین. امید است که کابل پرس? بدون چون وچرا مطالب مرا به نشر برسانند ومنت گذارند.
    شادو خرسند باشید. نیک اندیش

  • سلام دوباره

    خواستم سوال های که در ذهنم پیدا شد مطرح کنم و آن اینکه چرا در کابل پرس? استاد عطا بصورت سیستماتیک و پیوسته مورد نکوهش و بدگویی قرار میگیرد؟ من هیچ مثالی از بسا کار ها و دستاورده های نیکی که استاد داشته حتی یکی را هم در کابل پرس نخوانده ام. همینگونه از مظالم مثلآ گل آقا شیرزوی در کابل پرس خبری نیست ولی برخلاف قصه های نارکوپالیتکز و وحشت شیرزوی را به آسانی میتوان به عوض در مطبوعات غرب یافت.

    احتمالآ این استراتژی تازه رسانه ی افغان ملتی هاست که به این نتیجه رسیده اند که کاربرد قلم فارسی راهکرد کارا در تضعیف و تجرید رهبران آزاده ,غیروابسته و ذلت ناپذیر است . این شیوه نو مکمل و مقتضی عصر امروز است که بایستی به شیوه های استراتژی های دیروز افغان ملتی ها افزوده شود و آن دیگر همانا شیوه های شمشیر و مداری بازی سیاسی بوده که به تنهایی خود دیگر موثر نیست.

    برداشتن شخصیت های مانند استاد عطا از سر راه افغان ملتی ها همانا آنها را به آرزوی دیرینه شان نزدیکتر خواهد ساخت که آن افغانیزه کردن کامل سرزمین های خراسان و سپردن باقی سرزمین های هزاره جات و شمال به اقوام کوچی و ناقلین است. برای من هیچ قابل تعجب نیست که افغان ملتی از سپردن زمین های دولتی بلخ از طرف والی برای مردمان بومی بلخ خیلی نا خرسند اند چون این عمل چانس تصاحب این زمین ها توسط اوغان های جنوب را تقریبآ از میان برداشته است.

    امیدوارم دوستان و کابل پرس در همچو مسایل مسوولانه تر و هوشیارانه تر عمل کنند. وسلام. خرم باشید.

    • هموطن عزیز بلخی صاحب ! میدانم بطور کنایه و گله آمیز مرا هم شریک دیگران کرده اید ، فرق نمی کند گله از دوست میشود .

      یگانه سایت انترنتی که در آن میشود دموکراسی را سراغ نمود همین کابل است که دوستش دارم و خواننده دایمی آنم . نتنها کار کردهای استاد عطا بلکه گل آغا شیر زوی ، احدی ، کرزی ها ، شینواری ها ، وردک ها ، محقق ، سیاف ، حکمتیار ، چکری ،یون ، خرم ، زاخیل وال ، گیلانی ها ، مجددی ها ، اسد الله خالد و خلقیها ، پرچمیها ، خداجویان ، بیخدایان ، عیسویان وغیره نامهای زی و خیل و وال را میتوانید به وفرت در سایت بخوانید و بشنوید . اینکه نام یکی زیاد تر و نام دیگری کمترمورد توجه خوانندگان قرار میگیرد ارتباط به علت و انگیزه نوشتار دارد .

      از برادران به اصطلاح بزرگ ما خیل ها و زی ها و وال ها با مصطلحات ملی شان که در قدرت اند خیانت میکنند و جنایت میپاشند گله نداریم زیرا آنچه در سرشت دارند عمل میکنند . ولی آنهای که مردم و انساندوستی را شعار قرار داده اند چرا آب در جویبار دشمن میریزند ؟ استادعطا درین مدت زمانیکه در قدرت بود میتوانست بجای قصر های دالر گونه و مارکیت ها و شرکتهای تجارتی خالد جان کمی به ساختمان دانشگاه بلخ توجه میکرد ، کانالزاسیون شهر مزار را بنیان میگذاشت ، پروژه های آبرسانی و برق رسانی شهر مزار را فعال میکرد ، فابریکه های تولیدی را بکار می انداخت ، رشوه و چور ادارات دولتی را جلوگیری میکرد ، مکاتب شهر را اکمال میکرد ، زراعت و مالداری را رایج مینمود . بیمارستان مزار را احیا میکرد . یگانه فابریکه تولیدی کود و برق را که تقریبأ دوهزار باشنده ولایت بلخ مصروف کار اند باز سازی مینمود ، فابریکات نساجی ، سیلو ، جن و پرس متروک و از بین رفنه اند . محاکم را انسانی میساخت ، و و درین مدت زمان به اصطلاح پیشواه بلخ آنهم از پول شخصی فقط یک دیوار متوسطه سلطان غیاث الدین را و یک چاراهی نور را در شهر بخاطر مردم اعمار نموده . پروژه خالد بن ولید را هرکه پول داشته باشد به قیمت شش هزار دالر فی نمره 400 متره را خریده میتواند ، چرا نام مردم بومی شهر را دخیل این کارروایی استاد عطا مینمائید ؟ مردم بومی شهر ماه ها منتظر ملاقات پیشوا عقب دیوار های آهنین باغ حضور لمیده اند . مردم بومی شهر فریاد داد از بیداد را نمی دانند به کدام در برند آقای بلخی ؟ اگر یک سلیمان کوهی چنان کند گلۀ نیست . ما گله از کسی داریم که دارند مقام پیشوا ، فرزند فرزانه بلخ و قافله سالار راه جمشید و کیومرث را به او ارزانی میکنند . معلم عطا فریب بازی سیاسی کشورکشایان را خورده و عقب عبذالله عبدالله دمبک زد ، اگر میدانست که این میدان چال و نیرنگ است ، هرگز با کلۀ خالی داخل نمیشد . حتا آقای مهرآئین هم نتوانست چنین حیلۀ را پیشبینی نماید .

      نام گذاری دانشگاه بلخ ، ساختمان چند سرک وچار راهی های شهر و چند تعمیر مدرن به استاد عطا هیچ ارتباط ندارد . دزدی است ، آدم ربایی است ، فساد است ، قتل است ، انفجار و انتحار است . شمال اوغانستان در مجموع آرامتر است نسبت به جنوب . زیرا طالبان عجوبه و طالب خواهان در شمال به خوبی شناسایی و دستگیر میشوند ، مانند یک مزاری و میمنه گی که در خوست و گردیز و پشاور بوضاحت شناسایی و دستگیر پولیس پاکستان میشوند .

    • همشهری گرامی مزاری سلام برشما باد

      گله شما هم بر دیده, نه خیر من گله ی مشخصی از شما نداشتم بهر صورت. این که شما فرمودید که از برادران بزرگ و صاحب قدرت در کابل و جنوب نمیتوانید گله ی داشته باشید چون نیکی در سرشت شان نیست و بایستی از استاد عطا گله مند بود, با حفظ حرمت به شما من نه تنها با این طرز دید موافق نبوده که آنرا دور از انصاف میدانم. و برای من جای تعجب هم نیست که بعضی دوستان در اصل نیات و انگیزه های شما اظهار شک و تردید داشته باشند. اگر از انصاف دور نرویم تمام آن آرزوی های را که شما در مورد بازسازی بلخ اظهار داشته اید صرف از توان یک حکومت مرکزی که که امکانات مالیاتی و بیشتر کمک های خارجی را در اختیار دارد میسر است نه یک والی. این منصفانه نیست که به عوض توقع از وزارت مسوول تحصیلات عالی و حکومت مرکزی از یک والی انتظار ساختن ساختمان دانشگاه و مصارف هنگفت آنرا داشته باشیم هذالقیاس مثال های دیگری که شما فرموده اید. انگارید که عطا توانسته بود بهترین ساختمان به دانشگاه بلخ فراهم کند ولی این دیگر برای ما ارزشی نداشت وقتی من و همشهریانم اجازه نمیداشتیم زبان خود را در لوح آن ببینیم. در مورد فروختن زمین های مسکونی همه میدانیم که ناقلین و کوچی های جنوب هرگز در بدل زمین پولی نپرداخته اند و نخواهند پرداخت و به جبر اشغال کرده اند. طبعآ خریداران آن زمین ها مردمان بومی خواهند بود البته استثنـاآت که شاید بوده باشد که مشکلی نباید باشد.

      دیوار مکتب سلطان غیاث الدین را که شما یاد فرمودید یقینآ که کدام دیواره ساده ی نیست. میدانیم که مثالی دیگر همچو دیوار را نمیتوانیم در جای دیگر کشور بیابیم. ارزشی آن دیوار همانا بعد معنوی آنست که یادواره ایست از ابرمردان نامی بلخ این گهواره و خاستگاه تمدن ایرانزمین که در دل خارا نقش شده است. برای شما هر چه باشد آن دیوار تهدابیست از نو برای بیداری و جهش خودآگهی و خودشناسی ام البلاد. تنها یاد آوری از آن دیواره کافی است که صد ها آفرین نثار والی بلخ کنم.

      در مورد انتخابات شما باز هم اشاره ی نامنصفانه ی داشتید. اگر برنده نشدن داکتر عبدالله خلاف انتظار والی بود پس از خود بپرسید که چرا در انتخابات پیشین استاد عطا از یونس قانونی حمایت کرد نه از کرزی؟ همه میدانستیم که چانس برد قانونی اصلآ وجود نداشت. جواب ساده است: همانا که منظور درینجا اعتقاد به اصل بوده است نه قدرت طلبی. به چالش کشیدن و شکست طلسم قدرت و مداری بازی سنتی که در هرم قدرت وجود داشته وظیفه هر انسان آزاده این سرزمین باید بوده باشد تا ثابت بسازیم که هر انسان این سرزمین به اساس لیاقت و شایستگی چه هزاره باشد و چه تاجک و چه ازبک میتواند رییس جمهور انتخاب شود و حتمی نیست که باید رییس جمهور ما باید همیشه پشتون قندهاری باشد آنهم ناکارآمد و ناشایسته!
      وسلام

  • آقا یا خانم مزاری توجه توجه!

    فکر نکنید که با زرنگی و پیوند دادن چند کلمهُ زیبا در چشم مردم خاک زدید و چهرهُ فاشیستی و شیطانی خود را پنهان کردید.
    بنظرم باتن تان بی اندازه کثیف و شیطانی است که باوجود اندوخته های تان که از نوشتار تان معلوم است باز هم قدرت پنهان کردنش را ندارید. سرشت تانرا به هیچ وجهه چیزی نمیگویم زیراکه حتماً مربوط کدام فامیل یا قومی استید که دارای افراد خوب است.

    در بد یا خوب شناختن سرشت قومی تا به حال هیچ فورمولی در دنیا وجود ندارد ولی اگر اکثریت و اقلیت را بدین منظور معیار قرار بدهیم به یقین که در قوم تاجیک فیصدی اشخاصیکه احمدشاه مسعود خاین. بچهً سقاو دزد. عطا قمارباز یا عبداللهً جاسوس و وطتفروش را میپرستند و قهرمان خطاب میکنند به مراتب بیشتر از انانی است از جمع قوم پشتون گلبدین خاین. زرداد. کرزی. شیرزی را میپرستند۰ بیاید کابل و به چشم خود ببینید که چند تا موتر شمالیوالان عکس مسعود لعین را دارد و چند موتر لین جلال آباد یا خوست یا لوگر عکس کرزی را دارد. در همین انتخابات دروغین هم اکثریت پشتونها به کرزی رای ندادند با وجودیکه پشتون بود.

    دوم اینکه شما با دیده درایی روسپی مانند ادعا دارید که در خوست و گردیز برادران میمنه یی یا شمالی دستگیر میشوند در حالیکه این یک دروغ مطلق است و ساختهً سگهای شورای نظار بخاطر نفاق اندازی بین اقوام و ادامه دادن زندکی ننگین شان. من خودم در پوهنتون خوست برادران اوزبک هزاره تاجیک و غیره را دیده ام که بدون کدام مشکل در فضاُ برادری با دیگران درس میخوانند و هم میتوان در این ولایات دیگر برادران شمال را دید که مصروف کارهای دیگر اند. در پشاور هم یک آوازهُ محض دروغ را شوراینظاریان پخش کرده اند که گویا پشتونهای مقیم پشاور افراد سایر اقوام افغانستان را به پولیس میفروشتند. نمیدانم به اساس کدام ارقام و ثبوت ها شما این ادعا را میکنید. در حالیکه بنده سال گذشته دیدن یکی از اقاربم که در پشاور زندانی شده بود رفته بودم و در زندان پشاور اکثریت قاطع زندانیان افغان پشتونها بودند.

    در اخیر همینقدر برایتان میگویم که یک کمی شرم خوب است اگر از خود نمیشرمید از خدا بترسید و بشرمید. 

    • دوستان عزیز ، کابل پرسیان ارجمند ! حلول عید سعید قربان به شما عزیزان مبارک باشد . این پیامم فقط یک آزمایش است ، زیرا سایت وزین کابل پرس? درین روزهای مبارک فکر میکنم آماج ویروس سانسور کننده گان بی آزرم قرار گرفته که نه مضمونی و نه پیامی فرستاده میشود . آرزو دارم همه جانجور ، موفق و پیروز باشند .

      در ارتباط پیام شاغلی ولی بعد از عید خواهم پرداخت .

    • خدمت همه دوستان وعزیزان کابل پریس اسلام وعلیکم
      وعید سعید اضحی را به همه شما از صمیم قلب تبریک میگویم وخصوصآبه استاد مهربانم وفراموش ناشدنی آقای مزاری صاحب باربار تبریک گفته واز خداوندمنان آرزوی موفقیت وکامیابی در امور محوله تان دارم ناگفته نماند استاد محترم غایب بودن بنده بخاطر وظیفه که دارم نمیگدارد به زودی کمپیوتررا ببینم بنآ پوزش میطلبم هروقتی فارغ شدم اولا پیام های شما را میخوانم درین اواخر پیام شما را راجع به والی بلخ خواندم که نوشته بودید عطابچه(مفلس) عمدآ نوشته کردید یااینکه از بای بچه بودن آقای نور خبر نداشتد شما از مزار هستید بای بودن ومفلس بودن آقای نور بشما معلوم است کوشش نماید از واقعیت چشم پوشی نکنید من کدام ارتباط وعلاقه به ایشان ندارم اما از بای بچه بودنش خبر دارم تا از مفلس بودنش .
      با احترام موفق باشید .>>رسا<<

    • دوست ارجمند رسا احترام تقدیم است . تشکر از لطف و حسن نظر تان در مقابل این حقیر .

      با معلم عطا کدام دشمنی خصوصی ندارم و این آقا را از زمانی که پدرش نور محمد گدام دار زنده بود میشناختم . پدرش نور محمد خان در زمان حاکمیت داود خان خط مفلسی به دولت داد و با فامیلش زنده گی در شهر مزار را ترک و عازم پاکستان شد . همزمان با این هجرت آقای نورمحمد ، حکمتیار ، ربانی و مسعود هم بخاطر جهاد با رژیم داود خان به پاکستان پناه گزین شدند . چون آقای نورمحمد خان فعلأ حیات ندارند ، نمیخواهم حقایق را حضور تان بنگارم بدین ملحوظ فقط همینقدر اشاره میکنم که هدف هجرت آقای نور اصلأ جهاد نبود و این چپه گرمک شدن اوضاع سیاسی اوغانستان شرایط را به فامیل نور مساعد ساخت که رنگ تازه کنند وآنچی در گذشته بودند به باد فراموشی سپارند . امروز بسیار اشخاصی اند که حیات د ارند وکاملأ درجریان خط مفلسی دادن نورمحمد خان بوده اند ولی نمیتوانند از ترس جان و مال لب ظاهر کنند و این تنها انترنت و کابل پرس? است که میشود حقایق را بدون ترس و هراس نوشت .

      در سالهای نخستین ولایت معلم عطا خبرنگاری قصدأ پرسیده بود که این همه دارایی ها را از کجا بدست آورده اید ؟ و ایشان پاسخ داده بودند که از پدرم میراث مانده ! مردم در باطن خیلی خندیده بودند ، کدام میراث ؟ پدرت که خط مفلسی داده و حویلی نشیمن و چند جریب زمینش ضبط دولت شده بود . چون معلم عطا در آنهنگام که پدرش خط مفلسی داده بود خوردسال بود و نمیدانست که حقیقت چیست .

      شما نوشته اید خبر دارم که او بای بچه بود ، از کدام مرجع چنین اطلاعی را دارید این حقیر نمی داند . اگر خواستید در ارتباط استاد بودن شان هم اطلاعاتی خدمت تان خواهم نگاشت . در اخیر روزهای خوش عید برای شما و فامیل نجیب تان آرزو دارم . صحتمند و پیروزباشید .

    • خدمت ولی جان غول!

      زمانی که مساله اکثریت و اقلیت رامد نظرمیگری غولگری دوصدو پنجاه سالهء پاده گان خیمه زادهء تمدن گریز پشتون را ازیاد میبری! حکومت نه ماههء حبیب الله کلکانی و یا ربانی را با مرداری های دوصدو پنجاه ساله غول زاده گان شتر دوست مقایسه کن! امروز اگر اوغانستان عقب مانده ترین کشور دنیا است بخاطر کیست؟ کدام قوم غول متنفر از تمدن و قانون در این کشور تصمیم گیر بوده است؟ از دهان تو غول زادهء شبه آدم کسی حرفی درحمایت کدام فرد از کتلهء انسانی ندارد چرا غول وآدم باهم جور نمیایند. تاجک هارا مرده گاو گفته ای! باور کن مرده گاو بودن بهتر از اوغان غول بودن است. شما بگویید که چرا در اوغانستان و در منطقه اوغان غول مسمی هستید؟ شمار آنقدر پست و طفیلی هستید که دهقان تان در هلمند با سرافرازی میگوید چون گندم پول خوب ندارد ما خشخاش میکاریم، این درحالیست که در هزاره جات، در پنجشیر و در سایر نقاطی که مردم غیر از غولها زنده گی میکنند با اینکه درمقایسه با هلمند زمین زارعتی به مراتب کمتر از کشت خشخاش شرم دارند حال خود فکر کن کدام طایفه برای مرده گاو شدن بیشتر مستعد اند، آنهایی که شرف و اخلاق انسانی دارند و یا غولهایی که بخاطر پول هر چه باشد میکنند. اوغان غول یک خاصیت عجیب دارد و آن اینکه هیچ گاهی این غول به غول بودن خود قانع نیست هی فکر میکنند انسان است. عزیزم ولی جان قبول کن که غول است خیر است حالی هرچه خواست خدا باشد و مشیت الهی رفته باشد. نمیدانم این موجودات چه وقت اهلی میشوند و به جادهء تمدن قدم میگذارند. دریک کتاب آمده است که اوغان به قبایل غولی و بی غیرتی میگویند که اگر با اسارت بیاند مانند زنان و پیچه سفیدان ناله و افغان میکنند و این است وجه تسمیه اوغان.

    • سروش جان سکوت خان!

      تمام حرفهایت یکطرف و یک حرفت طرف دیگر که میگویی مورده گوی از غول بودن بهتر است. من دیگر خاموش مینشینم بگذار خواننده گان خود قضاوت کنند که از کدام قبیله استی. مگر آفرینت که جراًت اقرار را داری.

  • پیام عیدی رهبر مقاومت انجنیر حکمتیار. این پیام را برای آن انتخاب کرده ام که خود فروخته های که مقاومت پشتونها را در زمان روسها اشرار میگفتند امروز هزاران پشتون را که در جبهات نبرد برای آزادی افغانستان میرزمند زیر نام طالب و القاعده محکوم میکنند. این خود فروخته ها که حتی جرئت محکوم کردن اشغال افغانستان را به صورت شفاهی هم ندارند طرفدران دو اجنت روسها کارملوف و مسعودف اند که با غلامی حلقه خدمت به روسهای جنایتکار را به گردن زده بودند.

    بسم الله الرحمن الرحيم
    د لوى اختر پيغام

    گرانو هېواد والو!

    په سنگرونو كي پر تو مجاهدينو! السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    د لوى اختر د رارسېدو په مناسبت مباركي وايم، دعا كوم چي الله تعالى زمونږ مظلوم ولس او دردېدلى امت له دې دردناك حالت نه وژغوري او دا توفيق وركړي چي راتلونكي اخترونه په داسي حال كي ولمانځي چي آزاد او خپلواك وي او د اسلامي نړۍ په گوټ گوټ كي د اسلام شين بيرغ رپانده وي، ټول اشغالگر ځواكونه له ټولو اشغال شوو سيمو وتلي وي، تپل شوې جگړي پاى ته رسېدلې وي او اقتدار د داسي چارواكو په لاس كي وي چي له خدايه وېرېږي او پر مظلومانو ترحم لري.

    وروڼو خوېندو!

    لوى اختر مسلمانانو ته د قربانۍ درس وركوي، په دې ورځ د نړۍ نږدې دوه مليونه حاجيان په يوه رنگ جامو كي د الله تعالى د كور طواف كوي، په حجرالاسود لاس ږدي او له خپل رب سره دا ژمنه تازه كوي چي له ده پرته به بل چا ته لاس نه اوږدوي، د بل كور دروازه به نه ټكوي، بل چا ته به سر نه ټيټوي، له ده پرته به نه له چا طمعه لري او نه وېره، د هاجر عليها السلام په پل گام ږدي، او ژمنه كوي چي هره سعي او هر هاند به ئې د الله تعالى په لار كي وي، د خپل ستر موحد او بت ماتوونكي جد ابراهيم خليل الله قرباني رايادوي، د اسمعيل ذبيح الله په لار د تلو هوډ كوي، د الله تعالى او د ده د بندگانو د دريو سترو او دائمي دښمنانو څلي په ډبرو ولي، او دا تعهد كوي چي تل به د هر (فرعون، هامان او قارون) په ضد جنگېږي، د منىٰ، عرفات او مزدلفې شپې ورځي دوى ته د مجاهد او قربانيو ته د چمتو باايمانه انسان په څېر د ژوند كولو طريقه ورښيي او د نړۍ د ټولو مسلمانانو ترمنځ د ورورولۍ، مساوات، يووالي او يو رنگ والي درس وركوي، پاته مسلمانان په خپلو كورونو كي د قربانيو او د لمونځ په ترڅ كي دا ورځ لمانځي، اسلام د دې ورځ په ټاكلو سره مونږ ته وايي: ستاسو د خوشحالۍ ورځي هغه دي چي الله تعالى تاسو ته د ده په لار كي د قربانۍ همت، عزم او توفيق دركړي، راشئ په دې مباركي ورځي كي تعهد وكړو چي د ابراهيم عليه السلام په څېر به ژوند كوو، د اسمعيل عليه السلام په څېر به قربانۍ ته چمتو وو، د نمرود مقابلې ته به درومو، په هغه اور كي به له لوېدو وېره نه لرو چي نمرودان ئې بلوي، په همدې اور كي د لوېدو په وخت به وايو: حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ ، نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ: خداى هم راته كافي دئ او هم ډېر غوره وكيل، غوره مولا او غوره مرستندوى.

    دا اختر مونږ ته وايي: د ابراهيم عليه السلام په څېر شئ، خداى ته مخه كړئ، د بنده بندگي مه كوئ، بتان نسكور كړئ، د اسارت جغ مات كړئ، زولنې وشلوئ، آزاد او سرلوړى ژوند وكړئ، د خپل ټاټوبي د خپلواكۍ او آزادۍ بيرغ لوړ وساتئ، د پرديو بيرغونه رانسكور كړئ، د هغو طاغوتي نظامونو ټغر ټول كړئ چي مظلومان او بې وزلي انسانان كړوي، د هغو زندانونو دېوالونه ونړوئ چي خداى پال آزادي غوښتونكي په كي ځورول كېږي، كه دا ونه كړئ نو تاسو نه اختر پېژندلى او نه مو لمانځلى!!

    وروڼو خويندو! له دې فرصته په استفادې سره د هېواد د مهمو قضاياوو په اړه څو عرايض لرم:

    · لكه څنگه چي الله تعالى تاسو ته د روسي يرغلگرو په ضد په تېر جهاد كي بريا دركړه، دا دى د صليبي ځواكونو په ضد په روان مقاومت كي هم ستاسو د بريا لمر په راختو دئ، امريكايي يرغلگر له ماتي سره مخامخ شوي، اعتراف كوي چي د مقاومت له ځپلو عاجز دي، په تېرو اتو كلونو كي ئې د تابوتونو له انتقال نه پرته بل څه نه دي ترلاسه كړي، فوځيان ئې ستړي، جنرالان ئې د جنگ له گټلو ناهيلي او ولس ئې له افغانستان نه د خپلو فوځونو د ايستلو غوښتنه كوي، حكومت او بهرني حاميان ئې اعتراف كوي چي دا جنگ نشي گټلى، ډېري سيمي ئې له لاسه وتلې، امنيت نشته، نه لويي لاري خوندي دي، نه د بهرنيو ځواكونو اډې او نه ئې گزمې او كاروانونه، د اداري فساد، رشوت، اختلاس او د ملي شتمنيو د تالان بازار گرم دئ، اشغالگران هم له سياسي پلوه له ماتي سره مخامخ دي او هم له نظامي پلوه. امېد دئ الله تعالى د اسلام او بشريت دا زوړ او ترټولو خطرناك دښمن هم له هغه برخليك سره مخامخ كړي چي شوروي اتحاد ئې ورسره مخامخ كړ،

    · خو دې ته مو بايد پام وي چي مسكو او واشنگټن غواړي بيا همغه څه وكړي چي د روسي فوځونو د وتلو پرمهال ئې وكړ، په گډه ئې شمالي ټلواله جوړه كړه او د مخكنۍ جگړي د دوام په اړه ئې د روسي فوځونو نيمگړى مأموريت دوى ته وسپارو، مسكو د همدې لپاره له واشنگټن سره موافقه وكړه چي په افغانستان كي خپلو فوځونو ته د روسيې له لاري وسلې او مهمات ولېږي.

    · افغانان يوه بل عمومي پاڅون ته ضرورت لري، داسي پاڅون چي ټول قومونه په كي برخه واخلي، اشغالگران د هېواد په هيڅ گوټ كي يوه شېبه آرام پرې نه ږدي، وطن پلورونكي ورټي او همغه معامله ورسره وكړي چي له كمونستانو سره ئې كوله، هغه ډلي د ملت اصلي دښمنان وگڼي چي افغانان په خپلو كي وېشي، شمال د جنوب په ضد او غير پښتانه د پښتنو په خلاف جنگوي، د پرديو تر قومندې لاندي او د هغوى د گټو لپاره د خپل ملت په ضد جنگېږي. د اشغالگرانو له ايستلو وروسته بايد هغه غلطي تكرار نشي چي تر دې مخكي وشوه، كمونيستان، جنگي جنايتكاران، ملي خائنين او وطن پلورونكي مجازات نه شول او موقع وركړى شوه چي خپل مخكني جنايات بيا تكرار كړي، پرون ئې روسي فوځونو ته د يرغل بلنه وركړه او نن له امريكايي ځواكونو سره يو ځاى شوي او د هغوى تر قومندې لاندي له افغانانو سره جنگېږي. داځل بايد دوى ته د مخكنيو او وروستنيو جناياتو داسي سزا وركړى شي چي د نورو لپاره د عبرت سبب شي.

    · افغانستان يوه بل اسلامي انقلاب ته ضرورت لري، داسي انقلاب چي د هېواد خپلواكي ترلاسه كړي، قرآن حاكم كړي، مظلوم افغانان د بې رحمو ظالمانو له منگولو وژغوري، ډاډمن امنيت راولي، جگړه د تل لپاره پاى ته ورسوي، د ظالمانو په لاس د خلكو غصب شوي كورونه، زمكي او مالونه هغوى ته وسپاري، خائن حكام، او د حكومت هغه چارواكي چي په ملي شتمنيو ئې قبضه كړې، ملت ئې لوټلى، هېواد ئې پلورلى، د پرديو لپاره له خپل ملت سره جنگېدلي، پرديو د لوټمار شرايط ورته برابر كړي، د انگريزانو د سلطې په وخت كي هغوى د دوى پلرونو ته زمكي وركړې، او اوس د امريكايانو د تسلط په وخت كي دوى د بنگلو، زمكو او شتمنيو خاوندان كړل، دا خائنان بايد الهي عدالت ته مخامخ شي، د انگريزانو د اشغال له دوران نه تر نن پوري چي كومو وطن پلورونكو ته له استعمارگرانو سره د ملگرتيا په بدل كي زمكي، قصرونه، باغونه او شتمنۍ وركړى شوي، دا او ټولي لوټ شوې ملي شتمنۍ بايد د ملت په حساب مصادره او هغو خلكو ته وركړى شي چي د آزادۍ په جنگونو كي ئې قربانۍ وركړې، مظلومانو، وږو، بې وزلو، د شهيدانو كورنيو او هغو ته چي له لاس او پښو او د بدن له نورو غړو محروم شوي، كور ئې وران شوى او مالي او ځاني تلفات وراوښتي. هيڅ افغان بايد دا ونه زغمي چي د وطن د آزادۍ په لار كي د شهيد شويو كونډي گدائي ته اړ وي او ملي خائنان او وطن پلورونكي په آخرين ماډل موټرو كي گرځي!!

    · زموږ دوست او دښمن بايد په دې پوه وي چي جگړه يوازي هغه وخت پاى ته رسېدى شي چي ټول اشغالگر ځواكونه د هېواد له لوېشت لوېشت څخه ووځي، بهرنۍ لاسوهني متوقفي شي، اقتدار د افغانانو د خوښي اسلامي حكومت ته وسپارل شي او اجتماعي عدالت تأمين شي، تر څو چي اشغال ادامه لري جنگ به جاري وي، تر څو چي اقتدار د هغو ډلو په لاس كي وي چي د پرديو د وسلو، پيسو او فوځونو په زور پر ملت تحميل شوې، تر څو چي يو منفور او ملت دښمنه اقليت پر افغانانو حكومت كوي، مفسدين او ملي خائنان د اقتدار په گدۍ ناست وي او اجتماعي عدالت تر پښو لاندې وي، نه جگړه پاى ته رسېدى شي او نه امنيت راتلى شي. د روسانو او امريكايانو ناكامو تجربو وښوده چي د اشغال دوران پاى ته رسېدلى، نور نو هېڅ ځواك نه شي كولى د وسلو په زور خپله اراده پر نورو ملتونو تحميل كړي، هم وطن پلورونكې ډلي بايد له دې نه پند واخلي او هم زمونږ هغه جاه طلب گاونډيان چي غواړي په افغانستان كي د روسانو او امريكايانو ناكامه تجربه تكرار كړي، كله له روسانو سره د افغانستان په نيولو كي ملگرتيا كوي او كله له امريكايانو سره، بايد پوه شي چي داسي مستي به ئې له بدو پايلو سره مخامخ كړي.

    · مونږ له هيڅ داخلي ډلي او بهرني هېواد سره ذاتي دښمني نه لرو، په تفاهم او روغي جوړي باور لرو، د شخړو عادلانه او سوله ييز حل غواړو، واقعيتونه منو، په دې ټينگار كوو چي هر چا ته بايد خپل جائز حق وركړى شي، د همدې لپاره مو د هېواد د بحران د خاتمې لپاره داسي طرحه وړاندي كړې چي اساسي ټكي ئې دا دي: د بهرنيو فوځونو بشپړ او بلا قيد و شرط وتل، ټولو ډلو ته د منلو وړ موقت حكومت جوړول، د ملت د واقعي استازو مجمع دايرول، چي دا به د اساسي قانون، فوځ، پوليس، راتلونكي حكومت او نورو مهمو ملي قضاياوو لكه په جنگي جناياتو د تورنو كسانو او د هغو وطن پلورونكو محاكمه چي د اشغالگرانو ملگرتيا ئې كړې او پرديو ته ئې د هېواد په چارو كي د لاسوهنو شرايط برابر كړي، په اړه وروستۍ پرېكړه كوي.

    · مونږ په مكتب، مدرسې، جومات، بازار او دې ته ورته ځايونو كي چاودني او د بې گناه افغانانو وژنه په كلكه غندو، په دې پوره باور لرو چي دا كار د اسلام او افغانستان د دښمنانانو په لاس ترسره كېږي، دوى غواړي د ملا او مكتبي په نامه د يوه بل جنگ اور هم بل كړي، دوى غواړي مجاهدين بدنام كړي، خو افغانان پوهېږي چي دا يا د بهرنيو جاسوسي شبكو كار دئ يا د بې عقلو او بې دينو خلكو او د دين او د علم د دښمنانو كار؛ نه د مجاهدينو!!

    · مجاهدين بايد متوجه وي چي اشغالگرانو له ځينو وطن پلورونكو ناافغانانو نه داسي ټولگي جوړ كړي چي د دولت د مخالفينو په نامه ئې په ځينو سيمو كي د دې لپاره ځاى په ځاى كړي چي مجاهدين پرې بدنام كړي، دغو ډلو ته ئې ويلي چي د خلكو كورونو ته واوړي، غلاوي او شوكي وكړي، د خلكو خپلوان اختطاف كړي، پيسې ترې وغواړي، خلك وځوروي، ملا، مامور، مكتبي، ډاكټر، انجنير، او نور ملكيان ووژني، په جوماتونو، بازارونو او د خلكو گڼي گوڼي په ځايونو كي چاودني وكړي او مطبوعاتو ته خبر وركړي چي د دغو ناروا كارونو مسئوليت فلانۍ ډله په غاړه اخلي، تر څو په دې سره د مجاهدينو او ولس تر منځ كركه او تنفر راولاړ او ولس له مجاهدينو بېل كړي.

    · زه افغانانو ته په عامه توگه او تاجرانو ته په خاصه توگه توصيه كوم چي د خپلو پانگونو او بانكونو ته د خپلو شتمنيو په سپارلو كي؛ دې ټكي ته متوجه وي چي بهرني ځواكونه د وتلو په حال كي دي، د دوى له وتلو سره سم به هغه بانكونه خپلي دروازې تړي او خپلي شتمنۍ به بهر ته انتقالوي چي د بهرنيو د تسلط تر سيوري لاندي ئې د افغانانو د شتمنيو غارت ته ملا تړلې او په تېرو كلونو كي د ډېرو شتمنيو خاوندان شوي.

    · ټولو افغانانو ته بلنه وركوو چي راشئ له دې بحران نه د هېواد د ايستلو لپاره يوه بل ته د ورورۍ لاس وركړو، افغانستان د ټولو وروڼو قومونو گډ كور وگڼو، جگړه د تل لپاره پاى ته ورسوو، د پرديو د لاسوهنو مخه ونيسو، داسي سرلوړى او خپلواك افغانستان جوړ كړو چي د نړۍ هيڅ ځواك هغه ته په كږه سترگه د كتلو جسارت ونه كړي، له نورو سره د سيالۍ جوگه وي او هيچا ته ئې د احتياج لاس اوږد نه وي.

    سرلوړي دي وی افغانان

    بريالي دي وي مجاهدين

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    حكمتيار

    افغانستان

    لوى اختر 1388

    • شاغلی شمس ! میدانی که چختن تالایت یک چیز بسیار مهمی را که عقل است ، از تو گرفته است .

    • شمس جان! اگر خدا عقلت را نمیگرفت دنباله رو جنایتکاری که سنگ و چوب این خاک لعنتش میکند نمی بودی. تازه دلیل هم میخواهی!! دست مولایت به خون هزاران انسان بی گناه این سرزمین رنگین است و از جانبی مانند دیگر جهادیون هنوز کاسه لیسی ای اس ای را ترک نگفته است. یک متل است که میگویند: خودش را در قریه نمیگذارند ولی اسپش را میخواهد پیش خانه ملک ببندند. یعنی که مردم از نام راکتیار نفرت دارند باز ایشان با بی حیایی پیام تبریکیه میفرستند. لطفا با کثافت وجود راکتیار نام ملت پشتون را لکه دارنساز..! زیرا او فقط یک جاسوس ای اس ای است نه پشتون وطنپرست.

    • حکمتیار، حزب منظم و کادر های تحصیل کرده و با استعدادش که قومندانان درجه یک نبرد بر علیه روسهای جنایتکار بودند سهمی بزرگی در پیروزی جهاد مردم افغان بر علیه اردوی سرخ داشتند. یک واقعیت است که انکار آن جرم بزرگ به شمار میرود.

      بدون حکمتیار روسها شکست نمیخورد و این خود بزرگترین دلیل است که دیگر جرم های حکمتیار را پاک میسازد.

      امروز وقتی تمام به اصطلاح جهادیون به نام مصروف پاک کاری بوتهای متجاوزین اند ، حکمتیار الهام بخش یک افغانستان آزاد و مستقل میباشد. اینکه شما دوستش دارید یا خیر مهم نیست زیرا او را میلیونها پشتون که وطن شانرا آماج بزرگتری خطرات داخلی و خارجی میبینندد احترام دارند و درمقابل 43 قدرت جهانی از او دفاع میکنند و الی مانند صدام دستگیر و اعدام گردیده بود.

      من میدانم که اگر مانند مزاری اوغانستان گفته و به تمام افغانها توهین کنم، و یا اگر به جای حکمتیار بزرگ ، مسعودوف و کارملوف این غلامان حلقه به گوش روسها را قدر کنم ، بعدا ً شما خواهید گفت که من درست میگویم و حق به جانبم.

    • شمس جان ! چرا خود را فریب میدهید ؟ کدام وجدان بیدار میتواند قتل هزاران انسان بیگناه این وطن را توسط راکت های گلبدین بخشیده و او را بری ذمه سازد ؟ جهادی که به ان اینقدر فحر میفروشی به هدایت و رهبری ای اس ای و به منظور مصوونیت پاکستان و تباهی سرزمین من و تو صورت گرفت. تمام رهبران جهادی بلا استثنی جنایتکارانی اند که بلاحره روزی به پیشگاه مردم حساب بدهند. یقیناء یکتعدادی که با احساس پاک و بیخبر از سازش های پشت پرده رهبران به باور اینکه از وطن و ناموس خود دفاع میکنند قابل درک اند ولی رهبران جنایتکار از جمله مسعود-حکمتیار- مزاری- خلیلی- سیاف-دوستم-ملا عمر-ربانی و غیره ادمخواران مورد نفرین ملت ما هستند. و از شما خواهشمندم که جنایات او را از نام پشتون ها توجیه نکنید که اینکار شما باعث ایجاد اصتحکاک بین اقوام این وطن خواهد شد. جنایتکار از هر ملت و قومی که باشد قابل بازخواست است. شما نباید جنایات گلبدین را به قوم و ملتی توجیه کنید. همچنان میخواستم بپرسم که به شما کی این صلاحیت را بخشیده که میفرمایید جهاد گلبدین گناهان او را پاک کرده. ما که دیدیم جهاد او هم صاقانه و مانند یک مسلمان معتقد نبود. اگر میگویید نه پس بفرمایید کشتار مردم بی دفاع کابل را توسط وی چگونه توجیه میکنید ؟

    • با تشکر از دوست ارجمند اقای حقبین که دلایل بیعقلی شما را چی خردمندانه پیام داده اند ، ولی باز شما از خر لنگ خود پایان نشده و لجوجانه میخواهید شکمبه بوی گین را گوشت سرخی نموده به بازاری که دیگر خریداری ندارد عرضه بدارید . حکمتیار مانند تمام رهبران جهاد ، دیگر از صحنۀ سیاسی اوغانستان( در اخیر علت اوغانستان نوشتن را برایتان مینگارم ) خارج شده و لقب پر افتخار جنگ سالار را بخود گرفته است . جنگی که با کشتن انسانهای این وطن آبیاری شده و با پرتاب راکت های کور حکمتیار تان به ثمر نشست .

      راکتیار اولین مجاهدی بود که زهر در آب آشامیدنی مکاتب ریخت و آبروی مقاومت را ریخت ، که خجالت باد بر چنین جهاد و مقاومت .

      قواندانان و کادر های ورزیده جهادی حکمتیار ، جمعه خان دزد ، صوفی پاینده آدم کش سالنگی و زرداد راهگیر لغمانیست . شرم باد بر چنین رهبری که چنین قوماندان دارد .

      مقاومت و حزب اسلامی حکمتیار در جنگ جلال آباد با پشتیبانی مستقیم اردوی منظم وملیشه پاکستان شکست شرمگین را از دولت داکتر نجیب خورد . ننگ است بر رهبری که لشکرش به شمول پنجابی ها و ملتانی ها در میدان جنگ تنبان فراموش میکنند .

      اولین کودتاچی مارکسیت ( تنی ) در آغوش جهاد فی سبیل الله حکمتیار پناه برد که کمال شرم و خجالت است بر مسلمانان که او را مسلمان و رهبر مقاومت اسلامی بخوانند .

      این حکمتیار شماست یا ملا عمر کور که رهبری ننگین این مقاومت شرمگین اوغانی را بدوش میکشد ؟ شما ها همه از یک غاری نشخوار می کنید که یا با دستگاه جاسوسی ای اس ای ارتباط تنگاتنگ دارد یا با انتلجنت سرویس انگلیس . تا کی این جالی سوراخ سوراخ جهاد ی سبیل الله را به رخ سیاه کشیده و بیشرمانه داد از اسلام و مقاومت می زنید ؟ کمی از خدا بشرمید .

      بالای مردم بیچاره و هردم شهید این سرزمین فریاد و ناله ، یک رهبر تان راکت پرتاپ میکند و رهبر دیگر تان انتحاری میفرستد ، این شیوۀ مقاومت شماست ؟ ایا شما با دیدن این همه فجاجیع رهبران بیغیرت تان باز هم خجالت نمی کشید ؟ چقدر انسان بیعقل باشد که باز هم بخاطر پشتیبانی از چنین جنایت کاران که آبروی تمام باشنده گان این مرزوبوم به شمول برادران عزیز پشتون ما را برده و پامال نموده اند ، دلیل بخواهد !

      میدانید که در سال 1362 حگمتیار تان به دیدار مهاجرین کابل در شهر مزارشریف آمده بود چی جانانه رسوا شد ؟ آیا به این رهبر مقاومت تان دیگر آبروی مانده که نام از خلق بیچاره و بیوه زنان درمانده بگیرد ؟

      چقدر شما بیعقل و بی خرد سیاسی باشید وقتی نمی دانید که شوروی ها در جنگ سرد بازنده شده و کشور شوروی از داخل رژیم فرسوده بود که یکباره برافتید ، نه تبارز مقاومت شخص بی همت و بیغیرتی مانند حکمتیار ! اگر حکمتیارهمت وغیرتی میداشت لاحقل در مدت چهارسال یک شهرو یا دهی را از دولت بی پشتیبانه داکتر نجیب میگرفت و امارت اسلامی خود را اعلام میکرد ، که نکرد و توانایی حکمتیار بیغیرت صرف در کشتن و راه گیری مسلمانان بی بضاعت خلاصه میشد و بس .

      اگر خواستید باز هم دلیل بی عقلی شما را خواهم نگاشت .

      در قسمت افغانستان و اوغانستان . باید به حضور شما نگاشته شود که این حقیر نام واقعی تان که همانا اوغان است را بکار میگیرم . افغان ، ناله ، فریاد همه در زبان دری صفت قیدیست نه اسم ، پس بدانید و آگاه باشید که افغانستان را میشود نالهستان و فریادستان معنی و ترجمه کرد که توهینیست به باشنده گان این سرزمین . در حقیقت شما حکمتیاران و عمر داران چنین یک حالتی را بالای همه درین دوصد و پنجاه سال آورده اید که فغان و نالۀ مردم را به آسمان برده اید و شرم هم ندارید . حال که شما از نام خود هم میشرمید و آنرا توهین و تحقیر میدانید گناه منست ؟ شما از هر هم میهنم بپرسید که اوغان کیست ، به شما اشاره میکنند . پس نام کشوری که حالا من و دیگر هم وطنانم زنده گی میکنیم همانا اوغانستان است نه افغانستان .

    • شاغل شمس اینهم تاریخ ، که دگر از اوغان بودن خود شرم نکنی . ( افغانستان:

      افغانستان ،از لحاظ معنی، مکان گریه، زاری ، فغان ، ناله و فریاد است. زیرا افغان = فغان ، وفغان در لغتنامه ها، زاری، ناله فریاد و شیون معنی گردیده است، وستان چنانکه قبلاً گفته شد پسوندیست به معنی مکان و جای. در این صورت افغانستان یعنی :مکان فریاد و ناله و زاری و شیون. در یک کلمه ( ماتمکده). چنین یک مکان همانا جهنم میتواند باشد و بس.

      اما اگر چنانکه در منابع متقدم کلمه اوغان آمده است توجه شود، باز هم در فقة اللغة عربی و دری و پشتو چنین کلمهء وجود ندارد که معنی مشخصی داشته باشدو یا دلالت بر قومی در اسطوره و یا تاریخ ملل و نحل این حوزه های زبانی نماید. اما یک مسله نباید فراموش شود که اوغان ، و اوغانستان = شاید افغانستان باید کلمه مربوط به مردم حوزه سند و پنجاب باشد. که زبان شناسان و محققین زبان این واژه را در لسان مردمان آن حوزه باید جستجونمایند، که شاید اوغان = افغان معنی خاص به غیر از فریاد و فغان (فارسی) داشته باشد.زیرا بسی کلمات مشابه در زبانهای مختلف جهان وجود دارد که به هیچوجه معنی یکسان ندارند. مثلاً( گو) در فارسی ، امر به گفتن معنی می دهد و عین گویش در انگلیسی ( go ) امر به رفتن است. باید دانست که هر صوتی حتی صوتی برگی که از درخت می افتد و بگوش شینده می شود همین صوت در یکی از زبانها جهان کلمه ایست دارای یک معنی خاص.همچنان بسیار اند کلمات و آوا هایی لفظی که در یکی از زبان های مردم جهان یک معنی و عین کلمه و گویش و آوا در زبان دیگری معنی دیگری دارد ، که بگونهء مثال از (گو) فارسی و عین آوا و گویش را در انگلیسی که به معنی رفتن است یاد کردیم.

      بناً افغان یا اوغان باید کلمه ای باشد سندی ، پنجابی و یا بلوچی ، مکرانی و یا ملتانی و غیره که معنی خاصی در آن زبان ها داشته باشد . اینجا سوال باید خلق شود که چرا ما فقط از چند حدود مشخصی جغرافیایی نام بردیم ؟

      اوغانستان = افغانستان، یکی از ایالات مکران در سند:

      پاسخ این است که افغان= اوغان ( افغانستان= اوغانستان) مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است . سید محمد کاظم امام در توضیح بر کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات ، جلد دوم صفحه 111 مینویسد که : « افغانستان : نام یک ناحیهء کوهستانی است از استان مکران که از اقدم ازمنه در کتب تواریخ و جغرافیا به همین نام مذکور و موصوف و مشهور می باشد، و درین عصر آنجا را ( پشتونستان) می نامند و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی است. امااز نیم قرن پیش تا کنون نام ( افغانستان) مجازاً و بر خلاف صریح اسناد تاریخی بر بخشی از خراسان شرقی( ایران شرقی) که از شهر ها و نواحی : هرات؛ غزنین، بلخ، کابلستان، بدخشان، گردیز،ترمذ و غیره ترکیب و تشکیل یافته اطلاق گردیده است و به تبع همین استعمال مردم این ناحیه را نیز مجازاً ( افغانی) می گویند.»1

      ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

      1 ـ سیف بن محمدبن یعقوب الهروی، تاریخنامهء هرات ، تصیح غلام رضا طباطبایی مجد، تهران انتشارات اساطیر،1383 ص 626 ـ 627 ،

      سیف بن محمد بن یعقوب هروی در تاریخنامه هرات ، خود نیز این واقعیت رامینمایاند که افغانستان یکی از ایالات مکران می باشد. در تاریخنامه هرات تمام ولایاتی را که منکوخان شاه چنگیزیان به ملک شمس الدین کُرت وامی گذارد ، نام می برد که از جمله افغانستان هم می باشد. در تاریخنامهء هرات میخوانیم که :

      « ... پادشاه منکوخان فرمان فرمود... ارادت ما آن است که در ممالک اقالیم سبعه بلادی که خرابی پذیرفته باشد آبادانی پذیرد تا بدین واسطه نام نیک ما به صفحات روزگار مُخلد ماند. این تمنا را خواستیم که از فکر به قول آید و قول مقارن فعل گردد. به هر شهری از ملکان معتبر رعیت پرور و از هر امیران باخبر نیکو سیر ملک و شحنه ای نامزد گردانیم. چون بکار عمارت شهری هرات، که معظم ترین بلاد خراسان است میلان دل و التفات خاطر بیشتر داریم، بنا براین مقدمات ملک شمس الدین کُرت را که از دودمان بزرگواریست و از خاندان نامداری و چون آبا و اجداد خود بر طریق مستقیم حسن روش می کند، به ملکی شهر هرات ، حمیت عن الا فات ، و توابع اوجون جام و باخزر و کوسویه و خره و فوشنج و آزاب و تولک و غور فیروز کوه و غرجستان و مرغاب و فاریاب ومرجق تا آب هامون و از اسفزار و فراه . وسجستان و تکینآباد و کابل وتیرا و بستستان و افغانستان تا شد سند و حد هند فرستادیم و زمام حل و عقد و قبض و بسط این ولایات مذکوره را در کف کفایت و ید اهتمام او نهادیم .»1

      ـــــــــــــــــــــــــ ـ کتاب پیشین ، تاریخنامه هرات ،ص 229 ـ 231 .

      مستنگ پایتخت اوغانستان :

      از متن جغرافیای تاریخنامه هرات چنین استباط می شود که مستنگ مرکز کشوری بنام افغانستان است که شامل هیچیک از سرزمین های کشور ما که امروزبنام آن ( افغانستان) یاد می گردد، نمی شود . شهر مستنگ شامل شهر ها و دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیه کتاب تاریخنامه هرات هم ذکر شده است که:« شهر مستنگ یا مستنج را اصطخری و مقدسی هر دو در اثر خود اسم برده اند و مقدسی در باره آن گوید دوهزار و دویست دهکده دارد» 1)

      گرفته شده از سایت وزین( پژوهش سرای تاریخ افغانستان ، نوشتۀ نویسنده دانشمند آقای راوش . )

    • حکمتیاره

      که ستا پیاوری سپوتاژ پر افغانستان اسلامی دولت نه وای او خپل نو پایه جهادی حکومت پلازمینه چی د افغانستان زوریدلی مجاهد ولس دوه لسیزه زیار و ایثار نتیجه وو په بی شمیره راکتونه نه ویشتل نو خامخا اوس مونز پیاوری اسلامی حکومت درلودای او نه طالب وای او نه د امریکی اشغال. ته په بیلابیلو بهانو لکه د جنرال دوستم قواوو اوسیدل په کابل کی زمونز گران هیواد پلازمینه ته اور راواچاوه او بیا هم له هغه جنرال سره مو د اسلامی دولت نسکوره کوولو لپاره اتحاد وکر. حکمتیاره د زمونز زویدلی ملت د تولو بدبختی او د جهاد ثمره سوزول عامل او مسوول ته یی. د خپل لوی خدای د عدالت د محشر په میدان کی او د جهنم اور په انتظار اوسه مره. په داسی پیامونو صادرلولو سره له خپل ملت او خدای سره توکی تکاری مه کوه. بس دی.

  • من به خود اجازه نمیدهم که روز قتل و خون و کشتار یک عده موجوداتء که با ما منحیث عضو خانواده در این کره زمین زنده گی میکنند و فقط حرف زده نمیتوانند یه کسی مبارک بگویم . با وجودیکه این یک رسم و رواج عربی است وگرنه عید افغانی باید همان نوروز و یا عید سال نو باشد . عید خون و عید کشتار میراث خدایی است و امروز وقتش است که ما این تحفه عربی را دوباره به عربستان سعودی بر گردانیم و دامن خود را از گناه و یا لکه دار شدن در جنایاتی که برای خدا و بنام خدا مرتکب میشوند .. پاگ نگه داشته خود را دویاره به افغانیت برگردانیم . وطندار ها قسم به شرافت انسان که اعمال ما باعث شرمنده گی است , در عصر انتر نت که کشور های پیشرفته و در حال پیشرفت , فکر و زکر شان برای زنده گی بهتر و خوشتر و اسان تر است , ما افغان ها نشسته ایم و مقایسه میکنیم که کدام مردک عرب چه گوه ء خورده و یا ان عمر چه کرده یا این علی که با طالبان امروزه کشور هیچ فرقی نداشتند چه چه گفته بودند . استدعا میکنم عذر میکنم تاریخ ادیان را که همه اش حاوی فقر دانش و بدبختی های اخلاقی است خوب بخوانید بعدا انها را با کلتور و عنعنات و اصول و دانش و علمیت و تاریخ و انسانیت و غیرت افغانی مقایسه کنید . اگر باز هم دیدید که عربها از شما افغانها متمدن تر بودند و یا هستند . ازادانه خود را بدامان شان بیاندازید , ورنه از خود غلام و کنیز برده نسازید

  • از این بیشتر دون صفتی پیدا نمیشود که از شکم خود چیز های را برای ثبوت ادعا های احمقانه بیرون کرد.

    لطفاً مصاحبه های امیر حزب اسلامی را با مجله اشپیگل آلمان و آسویشتد پرس و مصاحبه اخیر او را با تلویزیون اکسپرس بخوانید و ببینید که او در رابطه به ادعا ها و دروغ های که از شکم آقای مزاری بیرون شده چه جواب میدهد.

    وقتی خبرنگار المانی از او در مورد پاشاندن تیزاب به روی دختران مکتب پرسید او جواب داد که در طول بیشتر از 60 سال تا حال به روی هیچ زنی دست او بلند نشده . او احترام زنان را به حیث مادران، خواهران و بخش متساوی جامعه دارد. تبلیغات کمونیستها و مخالفان جهاد مردم افغان چه نیست که به خاطر بدنام کردن ما نساخته اند.

    یک مسله را آقایان مزاری و دیگران باید به نظر داشته باشند که برای مردم افغان این مهم نیست که شما با حکمتیار بزرگ مخالفت کنید زیرا شما همان های هستید که دو غلام حلقه به گوش روسها کارملوف و مسعودوف و نوکران دیگر روسها و متحاوزین فعلی را قهرمانان افسانوی خویش میشمارید. اما طوریکه قبلا گفتم حکمتیار را اکثریت افغانها و بخصوص پشتونها که شاهد ویرانی وطن و مردم شان هستند همانطوریکه در زمان نبرد بر علیه روسهای ستمگر و حیوان صفت احترام میکردند امروز در زمان اشغالگران احترام و قدر میکنند. اگر این دفاع بی امان پشتونها نمیبود در اول سقاوی های مسعودوف او را دستگیر و تسلیم بادران امریکایی خویش میکردند.

    آنچه در مورد افغانستان هم نوشته شده فقط ثبوت پر عقده بودن و مریض بودن آقای مزاری است که باز هم با استفاده از این و یا آن ماخذ میخواهد حرف بیرون شده از شکم خویش را ثابت کند .

    این که کلمه افغان از کجا گرفته شده است واقعا ً مسله است که دانشمندان در این رابطه نظریات مختلف دارند. یکی آنرا بیرون شده از کلمه اپگان اوستایی میداند که به مرور زمان به افغان تغیر شکل کرده ، همانطوریکه کابورا به کابل و گندهاره به کندهار و امثال هم. و بعضی دلایل دیگری برای آن دارند ولی هر چیز که است این نامی است که به سرزمین مشترک ما که با نام های تاریخی آریانا و خراسان در گذشته ها یاد شده ، داده شده و این به تمام مردمان و باشنده های این مرزبوم خطاب میگردد. هر نوع تحقیر و هر نوع بی احترامی باعث درز های میشود که دشمنان وطن ما بوسیله جاهلانی که به جهاد مردم افغانستان هم توهین میکند ، میخواهند وارد کنند.

    • چون آقای مزاری شیوه فاشیستی پدرام را برگزیده و در هر قدم ادبیات فارسی اش را با توهین به افغانها و به خصوص پشتونها به رخ ما میکشد خواستم برای او یک گوشه ای دیگری از ادبیات فارسی را هم نشان دهم تا به افتخارات فاشیستی و قوم گرایش افزوده شود. مزاری و امثال هم کاپی آن ایرانی ها سست است که ملیت های ترک، کرد، عرب ، بلوچ و لر را در ایران خر میگویند و با تمام قوت میخواهند ثابت کنند که یگانه ملیت فارس ها اند که باید مثال باشند.

      «شاهدبازی یا بچه بازی در ادبیات فارسی»
      ناصر غياثی

      «شاهدبازی در ادبیات فارسی» کتابی است که به موضوع هم‌جنس‌گرایی مردانه در ادبیات فارسی (به ویژه شعر) از دوره غزنویان تا اوایلِ دوره پهلوی می‌پردازد. این کتاب در سال 1381 در ایران منتشر و بلافاصله ممنوع شد.

      كتاب در هشت فصل و بر حسب دوره‌های تاریخی تدوین شده است. در فصل اول اسم‌ها و اصطلاحات شاهدبازی و انواع آن را مرور می‌کنيم. در فصل چهارم بحث در مورد صوفیان و شاهدبازی است و در فصل‌های دیگر با شاعران، نمونه شعر و نثر هر دوره تاریخی آشنا می‌شویم. این دوره‌ها عبارتند از: غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان، صفویه، افشاریه، زندیه، دوره‌ی قاجار و پهلوی.
      «شاهدبازی در ادبیات فارسی» نخستین (و تا به امروز، تنها) کتابی است که به چنین پژوهشی دست زده است. مؤلف، بر اساس شواهد گوناگونی که بیشتر از نظم و کمتر از نثر برگزیده، نظریه خود را به اثبات می‌رساند که «... معشوق شعر فارسی ... غالباً و عمدتاً مرد است، نه زن1» و «فقط بخش کمی از اشعار قدماست که می‌توان در آن‌ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد کرد.»
      دکتر شمیسا در این کتاب پژوهشی و ارزشمند خود، تلاش دارد شاهدبازی و هم‌جنس‌گرایی را مورد بررسی قرار داده و نشان بدهد كه «شاهدبازی ... حداقل هزار و اندی سال در ایران سابقه دارد.»
      «عشق مرد به مرد در طول تاریخ از دیدگاه‌های مختلف با اسم‌ها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است: شاهدبازی، نظربازی، جمال‌پرستی، لواط، لواطه، اِغلام، کار، بچه‌بازی و ...» همچنين «به شخص مفعول، معشوق، اَمرد، مابون، شاهد، منظور، مفعول، کودک، مخنث، نوخط، بی‌ریش، پسر، ساده، ساده‌رخ، ابنه‌ای ... گفته‌اند.» چنان که «به شخص فاعل، غلام‌باره، جمال‌پرست، صورت‌پرست، بچه‌باز، موزون ... گفته‌اند.»
      به نظر دکتر شمیسا، شاهدبازی در ایران دو آبشخور داشته: یونانی و ترکی. عشق مرد به مرد در رساله معروف افلاطون («ضیافت» یا «مهمانی») به تفصیل مورد بحث قرار می‌گیرد. این فلسفه ابتدا وارد فلسفه ایران و از آن‌جا به عرفان ایران راه پیدا کرد و «زیبارویان گواه یا دلیل جمال حق تعالی فرض شده‌اند.» گونه جنسی آن، پس از ورود ترک‌ها به ایران رواج یافت. و از این طریق دو گونه ادبیات پدید آمد: ادبیات عاشقانه و ادبیات پورنوگرافیک.

      دکتر شمیسا معتقد است از آن‌جا که زن در جامعه حضور نداشته و در خانه محبوس مانده بود، نمی‌توانسته مثلاً ساقی شود تا بتواند مورد خطاب شاعر قرار بگيرد. و نیز «رسم خطاب به پسرکان زیباروی از سنت‌های دیرینه‌ شعر فارسی از رودکی تا بهار است. اصولاً خطاب به زن یا دختر نامعمول بوده و خلاف ادب شمرده می‌شده. به همین جهت است که در سراسر دیوان حافظ حتی یک‌بار لفظ «دختر» به‌کار نرفته.» «جز در اشعار سبک خراسانی که در آن صراحتاً لفظ پسر و نظایر آن آمده است، در اشعار ادوار دیگر مخصوصاً سبک عراقی، یعنی اشعار امثال حافظ و سعدی، زبان مانع است که خواننده عادی پی به مذکر یا مؤنث بودن معشوق ببرد.»
      غیر از حمام که «اساساً ... یکی از مکان‌های مناسب برای دیدار عاشق و معشوق مذکر و فاعل و مفعول بوده‌» از دیگر مراکز ِ «امردبازی» قهوه‌خانه‌ها بوده‌اند.
      شاهدبازی نه در ایران باستان سابقه داشته و نه در قرون اولیه ورود اسلام به ایران. از دوره‌ سامانیان که ترکان، اندک اندک وارد مقامات لشکری می‌شوند، شاهدبازی رشد یافته و رواج می‌گیرد. در دوره غزنویان که ترک‌نژاد بودند. لواط نزد آنان مرسوم و عشق مرد به مرد، امری عادی تلقی می‌شد. عشق سلطان محمود غزنوی به غلام ترکش، ایاز مشهورترین سند در این مورد است که البته شاعرانی چون مولانا از آن تفسیر معنوی می‌کنند. معشوق در شعر شاعران این دوره چون عنصری و منوچهری و به ویژه فرخی، مذکر است. این عشق (البته به لحاظ عشق عرفانی) در ادبیات فارسی بازتاب گسترده‌ای یافته است و حافظ و مولانا و سعدی به آن اشاره دارند.
      در دوره سلجوقیان و خوارزمشاهیان این روند ادامه می‌یابد. در کنار سنایی و انوری، معروف‌ترین شاعر هزل‌گوی دوران سلجوقیان، سوزنی سمرقندی است. «از این دوره اسنادی در دست است که در ایران به صورت پنهانی، امردخانه‌هایی دایر بوده و کسانی در مقابل دریافت وجه، منازل خود را در اختیار فاعل و مفعول قرار می‌دادند.»
      در دوره مغولان که اوج عرفان ایران است، صوفیان به دو دسته تقسیم می‌شوند: «قلیلی از آنان مانند ابن عربی و شهاب‌الدین سهروردی و شمس تبریزی و مولانا، اَمردبازی را نمی‌پسندیدند و دسته‌ دیگر که اکثریت با آنان بود، شاهدباز بودند.» البته در بین صوفیان و در خانقاه‌ها، شاهدبازی و لواط رواج داشت و «یکی از اسناد مهم در این باب مطالبی است که ابولفرج ابن جوزی، از وعاظ معروف قرن ششم در کتاب تلبیس ابلیس آورده‌ است.»
      سعدی چه در گلستان و بوستان و چه در «هزلیات، المضاحک و خبثیات» حافظ در غزل‌ها و عبید زاکانی در «اخلاق الاشراف» و رساله «صدپند» نیز به نظربازی پرداخته‌اند. « ساقی حافظ نیز همواره یا غالباً پسر بوده »
      در دوره تیموریان، زوال شدت بیشتری می‌یابد. «شاعر معروف این دوره جامی است که به شاهدبازی علاقه داشت.» در همین دوره است که «یک کتاب اختصاصی در باب شاهدبازی تالیف شد و آن کتاب مجالس‌العشاق است.»
      پس از آن به دوره‌ی صفویه و زندیه می‌رسیم. نه تنها «نباید پنداشت که در حکومت به ظاهر مذهبی صفویان، تغییری در خلق و خوی مردم نسبت به لواط روی داده باشد» بلکه امردخانه‌های تأسیس شد که حکومت به صورت رسمی از آن‌ها مالیات می‌گرفت و «یکی از مشاغل دربار آن دوره، شغل لعاب زدن به ماتحت امردان بود تا پادشاه با آنان راحت‌تر نزدیکی کند و به آن شخص لعابچی می‌گفتند.» «شاه اسماعیل صفوی که برای گروهی حکم رهبر طریقت و شریعت را داشته است» خود به شدت لواط‌گر بوده.
      کتاب تاریخی «رستم‌التواریخ» گویاترین سند از سقوط اخلاقی جامعه در دوران حکومت صفویه و زندیه است. تا جایی که حتی دیپلمات‌ها و سفرای خارجی هم از تجاوز جنسی در امان نبودند.
      در دوره‌ی قاجاریه سیر نزولی شتاب بیشتری می‌گیرد: «به عنوان مثال می‌توان به دیوان قاآنی شیرازی رجوع کرد و در آن نمونه‌های متعددی از بچه‌بازی را به راحتی یافت.» شاعر معروف اواخر قاجار و اوایل پهلوی ایرج میرزا است که اشعارش نیاز به معرفی ندارد.
      و سرانجام به دوران پهلوی می‌رسیم که در آن گرچه «شاهدبازی در دوره پهلوی هم کم و بیش رایج بوده، اما در ادبیات آن دوره منعکس نشده است و اندک اندک به سبب رشد فرهنگ و حضور زن در جامعه، از عادات و رسوم مردم رخت بربست.»
      «شاهدبازی در ادبیات فارسی» کتابی است برای آشنایی و آگاهی بیشتر نسبت به گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی و ادبی ایران که هنوز جای پژوهش بسیار دارد. دقت نگارنده در کاوش در مهجورترین اسناد موجود ستودنی است. همان گونه که در ابتدا اشاره رفت، این کتاب متاسفانه چند روز پس از چاپ ممنوع اعلام شده است.

      !

      اما جنبه بسیار زشت و غیر انسانی ماجرا اینست که حضرات معمولا این کار را روی بچه ها انجام می داده اند. اسمش هم بی خود نشده "بچه بازی" و جنس تا وقتی مال بوده که از حد "نوخط"ی جلوتر نرفته باشد. نمونه هم آنقدر فراوان است که نگو. از ریشنامه عبید تا گلستان حضرت سعدی که مستقیما به این اشاره کرده اند تا جناب حافظ که غیر مستقیم و البته ایرج میرزا که واقعا کرده.
      روش کار هم اگر علاقه مند باشید که خبثیات ستارگان آسمان ادب و عرفان فارسی را بهتر بشناسید در چند راه خلاصه می شده:

      حضرت سعدی !

      سعدی، در بسیار موارد، بجای شاهد، از « پسر» نام می برد.و چه بسا که از وی، طلب وصال میکند

      « خواب خوش من ای پسر،دستخوش خیال شد — نقد امید عمر من، در طلب وصال شد

      برمن اگر حرام شد، وصل تو نیست بوالعجب — بوالعجب آنکه خون من، برتو چرا حلال شد؟

      شاهد سعدی، همان « پسر » است، همان شاهد زمینی و(امرد ملیح) است.:

      یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم — گرم چو عود برآتش نهند، غم نخورم

      ببند یک نفس ای آسمان دریچهء صبح — برآفتاب که امشب خوش است، با قمرم

      ای پسر، چند به کام دیگرانت، بینم — سرخوش ومست، زجام دیگرانت بینم

    • شمس !

      از پست تو راجع به بچه بازی باید عرض کنم که امیر اسلامی ولاد زنای مثل حکمتیار باید پیرو های مانند تو ( بچه بی ریش ) داشته باشد ورنه اگر تو ( بچه ) نمیبودی ( تف ) بالا انداخته ( روی ) خوده زیریش نمیگرفتی . ولی به خاطری که از بچه گی از زیر دهل ( دهلکی بابا ) ی میترلام صاحب تو با امیر اسلامی خود تیر شده بیرون امده اید . به جای تف اگر گوه هم بروی شما بمالند , برای شما مهم نیست , برای شما مهم زیر شکم ملاه های پاکستانی و عربی خوابیدن است تا خود را در جنت احساس کنید . برای معلومات مزید شما اگر تاریخ ( یچه گی شما ) را ورق بزنیم باید به دوران احمد شاه خان ابدالی برگردیم که گروه ( پای لچان ) را که بعد از شیشه خودرن و به سر اتش راه رفتن و با سگ جماع کرن , و زور گایی همدیگر بود , ریسمان پای لچی را پدر احمد شاه بابا ابدالی به کمرشان بسته مینمود و این اوباشان را جزو دار و دسته خود حساب میکرد و بر مهمات چون حمله به هندو های فقیر ان طرف سرحد استفاده مینمود . امیر عبدالرحمن خان همیشه در خواجه سرای خود یک درجن یچه جلال ابادی داشت , و حتی ظاهر خان شب ها کمرش را توسط رحیم غول که غلام بچه برایش مهیا مینمود مالیش داده میشد . . همچنان از داستان سنگ گذاری تهداب مسجد جامع قندهار توسط احمد شاه ابدالی که باید خبر یاشید . . که بعد از سه بار اعلان نمودن . . احمد شابابا صدا زده بود که ( منم ) . . بهر حال این یک شمه از تاریخ بدعتی ( بچگی - شما ) است .. من از پطان های لکنهو که از بدو پیدایش ( بچه ) بودند و یا هشت میلیون پشتونی که روز ها در دوکان های عربها در سعودی عربیه و شیخ نشینان کار میکنند و شب ها بغل مالکان خود را گرم میکنند و یا ان همرازان و همنواعان شما که روز ها زن های پنجابی های لاهور و اسلام اباد را ( اپه جی - اپه جی ) میگویند و شب ها با شوهران انها همبستر میشوند . . و یا از " لی مارکیت " و " جونه مارکیت " کراچی , , , , در اخر اگر میخواستید برای تان معلومات فراهم ساخت . باز هم درین فحاشی فقط شما مسول نیستید . شاید قوانین اسلامی چنان شما را محدود نموده بوده باشد که شبانه به بستر برادر تان داخل شده و صبحانه سر از زیر لحاف خواهرتان بیرون اورده اید . اگر افغان میبودید و یا حد اقل با غیرت افغانی زنده میکردید حد اقل سر بلند میزیستد .

    • شاغلی شمس ! آنقدر خدا از شما عقل را گرفته که مصاحبه حکمتیار را مثال میدهید . کدام دزد میگوید که من دزدم ؟ او خدا بیخبر ! گرچی این حقیر نظریات مشخص خود را در مورد مرحوم ببرک کارمل و مرحوم احمدشاه مسعود دارم ولی ، باور داشته باشید که سگ این دونفر بر حکمتیار تان شرف دارد ، این دونفر که لاحقل از حیثیت و شرف شخصی خود نگذشته اند . شما که به تاریخ و تاریخ نگاران سده های گذشته اعتبار ندارید و آنرا گپ دل من میپندارید ، پس به چی و به کی غیر از حکمتیار و پشتونوالی اعتبار دارید ؟ یک کمی بخوانید ، تا بدانید که غیر ازگلخند حکمتیار تان گپ های دیگری هم درین کون و مکان است که باید انسان از آن باخبر باشد ، ورنه در جهل مرکب ابد دهر خواهید ماند !

      ببینید ، حقبین صاحب چقدر مستند و واقعبینانه گذشتۀ این خفاش مفعول را برایتان پیام داده است ، باز هم مرغ شما یک لنگ دارد و هی داد میزنید که حکمتیار قهرمان است . یا اینکه بیشتر میخواهید با حکمتیار تان رسوا شوید ؟

    • آقای شمس سلام

      صرف میخواستم حضور تان بعرض رسانده و اطمینان بدهم که برخلاف آنچه شما برداشت داشته اید و در بالا ذکر کرده اید ما هرگز شما را خر نمیپنداریم حتی اگر شما بخود اجازه دادید که عشق عرفانی و خدایی ابرمردان فارسی سرا را عشق بچه بازی انگارید و از ناکسی و نارسی شاهد مدعا بیاورید.

    • شمس کنداریه ! افسوس که حریم مقدس قلم اجازه نمی دهد و سیاست نشراتی کابل پرس? ایجاب نمی کند ، ورنه ...

      فقط همیقدر که یکبار به ( فارسی . رو ) (farsi.ru ) بخش فکاهی و طنز سری بزن . پامیدی !! به گفته دوست عزیزم سرپلی زیاد چونگس نکو ، حالی ده کوجاس !

  • به خاطر اینکه مطلب زیاد طولانی نشود من گفته هایم را در چند جمله خلاصه میکنم:

    • نا جوانمردانه خواهد بود اگر نقش حکمتیار و قومندانان سر سپرده او را در شکست روسها نادیده گرفت.
      این خدمت و رشادت او کوتاهی های دیگر او را پاک میکند.
    • این انسانی نیست که حکمتیار را توهین کرد ولی بچه روس کارملوف و مسعودوف را قهرمانان تان خطاب کنید. یک و نیم میلیون افغان که 95 فیصد آنها پشتونهای مظلوم بودند به علت خیانت کارملوف و اوربند مسعودوف که امنیت کاروانهای نظامی روسها را درسایه این قرارداد ننگین تامین میکرد ، شهید شده اند.
    • حکمتیار خوب است یا بد امروز به الهام دهنده یک افغانستان آزاد و مستقل مبدل شده است. این در حالی است که دیگر رهبران جهادی نوکری و غلامی 43 کشور اشغالگر را دارند میکنند.
    • حکمتیار با اتهامات دروغین توهین شده است که دور از انصاف است. ازجمله قتل سیدال سخندان، میرویس جلیل ، تیزاب پاشی که هیچ ثبوتی برای آنها موجود نیست.
    • حکمتیار بد یا خوب هیچگاه به راه که انتخاب کرده خیانت نکرده است و تاکنون به همان راه روان است.
    • و بلاخره راکتباری کابل دروغ محض دیگری است که طرفدران غلام بچه روس مسعودوف در عقب آن است. اگر حکمتیار کابل را راکتباران کرده بود چرا از همه بیشتر مناطقی که در درست قوای حکمتیار بود از همه بیشتر تخریب شده اند. مگر او قوای خود را راکتباران کرده بود ؟

    دون صفتی هم اندازه دارد. حالا شما سقاو دوم مسعودوف را که اول در بستر با نصیرالله بابر خوابید و بهترین فرزندان این کشور از جمله بهترین وطنپرستان پنجشیری چون احمد جان پهلوان را به شهادت رساند و بعدا ً با روسها اوربند کرد و در قتل یک و نیم میلیون افغان مظلوم و ویرانی قرا وقصبات کشور شریک روسها شد ، قهرمان میسازید ولی حکمتیار را با بی انصافی توهین میدارید.

    • ببینید شمس عزیز! چرا شما از حقایق طفره میروید؟ در مورد قوماندانان گلبدین که مزاری صاحب برایتان مفصل نوشت و ایتبار کمی مفصلتر برایتان مینویسم:
      • - زرداد- فکر نکنم احتیاج به توضیح در مورد این ادمخوار وحشی باشد.
      • - جمعه خان همدرد – به اندازه یی رسوا شده که حالا کرزی حیران مانده او را به چه کاری بگمارد تا صدای اعتراض مردم از دهشت او بلند نشود.
      • - صوفی پاینده – ادمکش حرفوی که با روس ها همکاسه میشد ولی سرباز مکلفیت افغان را زنده پوست میکرد.
      • - غیور سیاه فابریکه قند بغلان که از رعب و وحشت او کسی جرات ایستادن به پا را در برابرش نداشت و وقتی میخندید فاتحه طرف مقابل خوانده گی بود.
      • - سلیم سرخه مشهور به انجنیر سلیم که مانند خود حکمتیار لقب افتخاری انجنیر را از ای اس ای گرفته بود و در ادمکشی دست پاینده را از پشت بسته بود.
      • کبلک بچه ملا نور محمد مشهور به نهضت یار که یک شخص فاقد سواد کافی بود.
      • مولوی ظاهر سمنگانی که مسافرین را از موتر پایین میکرد و فرمان میداد که بکشیدش اگر جنتی باشد به جنت و اگر دوزخی باشد به دوزخ میرود... و امثالهم. حالا شما بفرمایید دانشمندانی را که ادعا دارید قوماندان گلبدین بودند همین ها اند ؟
      ایا این انسانی است که شما جانبازی تمام مردم افغانستان را به گلبدین منصوب ساخته و او را قهرمان معرکه تحویل میدهید ؟ اگر اینقدر نقش تعیین کننده در جهاد تان داشت پس چرا (خ...) واری بیرون ماند؟
      میدانم تو فقط یک هدف را دنبال میکنی وان اینکه پای ملت شریف پشتون را در دفاع از حکمتیار وطنفروش دخیل سازی.. ولی کور خواندی.. یکبار به کامنتی که یکی از برادران پشتون بنام فکر کنم بلخی است نظر کن مشکلت حل میشود.ملت پشتون از اقوام شریف ساکن افغانستان ااست که موافق نیستند جنایات گلبدین را بدیشان منصوب سازی.
      تمام رهبران جهادی بشمول حکمتیار وطنفروشانی اند که باید به مردم افغانستان حساب پس بدهند.
      جان برادر! من از تاریخ اوسطی با تو حرف نمیزنم. بیش از 50 فیصد شاهدان عینی جنایات گلبدین هنوز زنده هستند که قتل سیدال-تیزاب پاشی بروی دختران مکاتب و قتل میرویس جلیل را به چشم سر دیده اند. و همانند اینها ده ها جنایت دیگر.. و حالا تو کیستی که جنایات او را قبول نداشته و برایش براءت میدهی ؟
      این دیگر بی حیایی محض است که از راکت باران شهر کابل توسط حکمتیار انکار میکنی !!
      .از یک و نیم ملیون انسانی که میگویی کشته شده شاید کمتر یا بیشتر از نیم این تعداد را حزب اسلامی گلبدین کشته است. حالا چرا اتهام بی حیایی را به دیگران میزنی ؟ یکبار نزد خود فکر کن که ایا تو و گلبدین راست میگویید یا اکثریت نزدیک به اتفاق اراء ملت....؟
      یکبار دیگر تکرار میکنم که تمام رهبران ادمکش و وطنفروش جهادی بلا استثنی یکروز به پیشگاه ملت جوابگو خواهند بود. حتی مرده های متعفن شان محاکمه خواهد شد. میدانیم که ملت ما امروز گروگان است ولی یقین کامل داریم که روز حساب خواهد رسید.

  • آقای حقبین!

    شما ضرورت ندارید مرا متوجه سازید که حرفهای من مغایر اخلاق است زیرا من خودم در اول اقرار کرده ام که این کار شایسته نیست. اما آدمهای به اصطلاح بیطرف مثل شما باید به بزیکه نان چوپان را خورده است هم چیزی بگویند. ورنه طرف استند و حرفشان هم بی معنی.

    • ولی !

      گرچه معاف نمودن تو و امثال تو که از جنگ حکمتیار به مقابل روس ها و مردم افغانستان , دفاع نموده ایی حق مردم افغانستان میباشد . ولی به خاطری که پیش حق بین صاحب رفته و معذرت خواهی نموده ایی ترا برای فعلاء معاف مینمایم . میدانم در تو وطن پرستی موجود است ولی به خاطریکه پشتونوالی به چشمان تو عینک های اسپ را زده است و یا شاید ملاه های پاکستانی به چشمان تو پتی بسته اند و ترا از دیدن و تبارز دادن باز داشته است . برای لحظهء اول فقط افغان باش , مطمین هستم که همه مسایل را به نفع مردمت و کشور خود خواهی دید نه به نفع حکمیار که هم از اوخور میخوره هم از کاهدان .

  • هزاربوز آغا!

    تشکر ازینکه بالای بعضی نوشته های بنده به شکل غیر مستقیم مهر صحت میگذاری. من ادعا کردم که شما ها کودن و بی منطق هستید و تو بالای این حرفم در پیام آخری ات مهر صحت میگذاری و میگویی که من و امثال من از حکمتیار دفاع میکنیم. در حالیکه بنده در سطر اول پیامم ذکر کردم که طرفدار سیاست های آقای حکمتیار نیستم و در بقیه پیامم هم عقل سلیم کدام چیزی در دفاع از حکمتیار پیدا نخواهد کرد.

  • مزاری جان کوشش نکن که باز ماسک بپوشی. اگر خودت و حقبین به هزاربوز بی وجدان هم کمی نصیحت پدرانه میکردی باز شاید کمی از مشکوک بودنم کاسته میشد. اما تو در آنجا خاموش استی.

    دوم اینکه میگویی من از گفتارم میشرمم و خودت نه. بلی آقا کسی که شرم داشته باشد باید از بعضی چیزها بشرمد اما کسی که اصلاً شرم را نمیشناسد از چه بشرمد.

    سوم عبدالله جان تان بزرگ شده توسط یک پشتون است که آقای زمریالی نام داشت. او بود که عبدالله را مثل پسرش بزرگ کرد و به درجهً داکتری رساند اما وی اصلاً فرزند شوهر قبلی زنش که از پنجشیر میباشد بود. ولی بعد هافلسفهً همان شعر فارسی در حصهً عبدالله صدق کرد که میگوید( عاقبت گرگ زاده گرگ شود-گرچه با آدمی بزرگ شود)

    اینک آقای میرهزار بعضی پیامها را دور کرد و نمیدانم که دیگر چه نوشته بودی تا جوابت را میدادم.

    لالا میرهزار!

    اینه طرف هم یگان دفه میشی. پیامهای مرا دور کردی ولی پیام هزاربوز بی وجدان را که به همه توهین شده گذاشتی. اگر قصه ازین قرار باشد پس ما باید حساب خور را بفهمیم.

  • این پیام را دوباره میفرستم و از لالا میرهزار خواهش میکنم که در صورت باز دور کردن این پیام. پیام توهین آمیز و دور از ادب هزاربوز بی وجدان را هم دور کند.

    أقای شمس!
    من خودم پشتون استم ولی مخالف سیاست های آقای حکمتیار چراکه به فضل خداوند فاشیست نیستم و کوشش میکنم تا طرز تفکرم صرف و صرف سیاسی باشد نه نژادی.
    اگرچه از نگاه سیاسی با شما در مخالفت قرار دارم ولی از شما تشکر میکنم که با چند نوشتهً کوتا تان پرده از چهره های چند نفر که تابه حال خود را چیز فهم. بافرهنگ.ادیب و نمیدانم چه وچه جا زده بودند برداشتید مثل خانم/آقای مزاری. ایزک جان هزاربوز که از ترس و شرم زیر نام مستعار مینویسد برداشتید. این لچکان و بی وجدانان که نه حیا دارند و نه شرم بسیار استعداد رنگ عوض کردن را دارند و همیش دعوای با فرهنگ بودن و با ادب بودن را دارند. مثل آن حرامی کلان شان (پدرام) بدرام. من در اینجا چند سطری برایشان مینویسم تا بدانند که دیگران هم مثل خود شان چتل گویی کرده میتوانند و از برادران پشتون خود خواهش دارم تا از من تقلید نکنند چراکه کاری که من حالا میکنم شایستهً یک پشتون نسیت به جز حرامیان تاجیک.

    درطی چند سالی که در ازبکستان شوروی گذشتانده ام روزی در یکی از کتابخانه های شهر سمرقند کتابی را مطالعه کردم بنام ( آیا ما راستی بر حق بودیم) نوشتهً یکی از جنرالان اردوی سرخ که در جنگهای خوجند و آذربایجان شرکت کرده بود. در قسمتی ازین کتاب نویسنده نوشته بود: تاجیکان با ایرانیان شباهت های زیادی دارند از جمله زبان چرب و ملایم که برای دروغ گفتن همیش آماده میباشد. خاصیت و عادات سگهای گوزوک و استعداد بسیار خورد شدن در موقع ضرورت. یگانه اسلحهً این مردم فریب و نیرنگ است ولی اگر همین اسلحه را در مقابل خود شان استعمال کنی باز مثل سگهای ترسو دمب خود را بین پایهایشان گرفته یا فرار میکنند و یا شروع میکنند به گله و شکایت.

    بنظرم آن جنرال خدا بیامرز ایشان را خوب مطالعه کرده بود و امروز آقای مزاری و هزاربوز بالای قسمتی از نوشته های جنرال مهر صحت میگذارند و عبدالله ایزک در انتخابات بالای قسمت دیگر آن نوشته مهر صحت گذاشت چراکه خود تقلب کار بود و زمانیکه کرزی از تاکتیک خودش به ضد خودش استفاده کرد باز عبدالله شروع کرد به گریه و شکایت.

    آقای شمس!
    به حضور تان عرض شود که شما هرگز نمیتوانید ایشان را قناعت دهید چراکه در سرزمین اصلی ایشان یعنی تاجیکستان مورده گوی را خدمت به خلق میشمارند. اینها قهرمانان گپ مفت زدن هستند ولی در عمل هیچ اند. به همین خاطر است که همیش یا زیر سلطه روس زندگی کردن یا مغول یا افغان و یا هم این وآن چراکه در دنیا ما صدا عمل بلند تر از حرف است و هم اثر عمل بیشتر از حرف است و آنهم حرف مفت ایشان.

    به آقا یا خانم هزاربوز باید گفت که اطمینان دارم که تو حرامی از شکمت این حرفهای پوچ را میزنی و من در جایهای که تو ذکر کردی بوده ام و چیزی که تو میگویی دروغ مطلق است و ثبوتی هم نداری. ولی من برایت با ثبوت اینرا میگویم که ارزانترین دختر در بازارهای دوبی کراچی کابل و حتی تایلند دختر تاجیک است و شما بی غیرتان باید از ما سپاسگذار باشید که ما شما را Afghanize کردیم و هالا ننگ و ناموس را میشناسید۰ ورنه حالا زنهایتان مثل برادران تان شغل خدمت به خلق را میداشتند و مردهایتان ترجمانان زبان روسی میبودند۰

    به آقای مزاری باید بگویم که تو آخر از همان بیکاره ها و احمق های برامدی که جوره نداری. ولی یک چیز خوب را در تو خدا زده من دیدم و آن اینکه چتیات خود را دوباره میخوانی و بالایش فکر میکنی. پیامت را که چند روز پیش در جواب نوشته ام ارسال کرده بودی خواندم آنقدر احمقانه بود که به جواب دادن نمی ارزید و خوب شد که آفای میرهزار پیامت را دور کرد که مطمیناً به مشورهُ خودت بوده چراکه در پیام بعدی که بعد از دور شدن آن پیامت ارسال شده بود نوشته بودی که به جواب شاغلی ولی بعد از عید خواهم پرداخت. درین جا میخواهم کمی تشویقت کنم تا هر وفت بالای حرفها و نوشته هایت غور کنی و دیگر همتبارانت را هم به این کار تشویق کنی چراکه صرف از استمعمال کلمات و جمله های زیبا چیزی ساخته نمیشود و باید منطق را اول در نظر گرفت که بدبختانه شما بیچاره ها کم دارید.
    بسیار خوب و صادقانه میبود اگر در اخیر پیامت که در آن از من ذکر شده بود مینوشتی: به جواب شاغلی ولی بعد از عید و خوردن کمی بادام خواهم پرداخت.

    • در تاریخ امده است که :

      وقتی انگلیس ها میخواستند برای انتقام گرفتن به طرف کابل روان شوند تا پادشاه وقت که امیر عبدالرحمن خان بود دستگیر نموده افغانستان را تصاحب نمایند , امیر عبدالرحمن خان یک پشتونی را به طرف پشاور چهاونی فرستاد تا فقط نماینده انگر یز ها را به کابل برا ی مفاهمه صلح بیاورد . . نماینده امیر عبدالرحمن خان خاغلی سر هانری مورتیمر دیورند را با خود به کابل اورد , دیورند بعد از سه شبانه روز ملاقات های خصوصی , از امیر عبدالرحمن خان که سواد خواندن و نوشتن نداشت , به سال 1839 به کاغذ سفید نشان انگشت امیر را گرفته روانه پشاور چهاونی گردیند . بعدا از یک ماه معلوم شد که امیر عبدالرحمن خان از ترس جنگ , نیم افغانستان را به انگریز سرکار تحفه داده است . قبر ایشان در میان پارک زرنگار کابل میباشد .

  • هزاربوز گوش کو!

    اینبار صرف بخاط میرهزار از کلمه های مودب تر برایت استفاده میکنم اگرچه لیاقتش را نداری/

    تو بیچاره که از تاریخ معلومات کم داری چرا مطالعه نمیکنی و باز حرف نمیزنی؟ او بی خبر تو تا به خال نمیدانی که تاجیکستان چی وقت توسط کی و چطور ساخته شد. در زمان غازی اکبر خان تاجیکها زیر سلطهً اوزبیک ها قرار داشتند و اماراتی که در شمال دریای آمو قرار داشتند همه مربوط اوزبیکهای فارسی گوی بودند مثل ظاهرشاه ما. آخرین امیر ایشان که امیر بخارا بود عالم خان نام داشت که بعدافغانستان آمد و توسط حکومت وقت در قلعهً فتح اللهً کابل مسکن گزین شد.
    تاریخیکه تو خواندی و خوشت آمده نوشتهً کدام آدم مغرض و افغان دشمن بوده اما ما کتابهای زیادی داریم که در آن از غازی اکبر خان به حیث یک قهرمان یاد شده است که بهترین مثالش تاریخ مرحوم غبار است که خودش پشتون هم نبود. حالا قرار خاصت طبیعی ات شاید بگویی که غبار دروغ گفته.

  • هزاربوز خان باز گوش کو!

    چرا خوده رسوا کردی همان خوب بود که یگان حرف عمومی میزدی و داخل جزیات نمیشدی. تو ساده بخاطر فریب دادن بعضی کم فهمان تاریخ وار در بارهً وقایع کشور میخواهی گپ بزنی که گویا دانشمند استی ولی عقلت به فضل خدا اینقدر کم است ومعلوماتت آنقدر ضعیف که نمیدانی دوران امیری عبدالرحمن خان چی وقت بود. آفرین به تو و استادانت. با خواندن نوشته های تو و امثالت در میابم که چرا همیش زیر سلطهً دیگران بودید. و از طرف دیگر تشویشی که از درک طرف بودن با شما داشتیم رفع شد زیرا حالا درین چند روز که خوانندهً کابل پرس? شده ام دریافتم که حریفان ما هیچ چیزی نیستند و امکان سر زیر بال کردن شان بسیار زیاد است.

    • همه شاهد هستید که پشاتین برای خوشنودی عربها دست به هر کاری زدند تا از گاو غدودی برای این فقرا برسد , یکی از بد نام ترین و بی غیرت ترین کاری که نموده اند این است که در دوران جهاد امیر المومنین شپش پر ملا عمر کور یک چشم , استاد حکمتیار غوله مالء ملاهای پاکستانی , به خاطر خوشنودی عثما بن لادین که خواهر و خواهر زاده هایش در نیویارک فیشن شو نموده ران های عربی خود را برای نیویارکر ها به نمایش میگذارند , دختر صغیر و کم سن خود را که 13 سال داشت به بستر عثما بن لادین میفرستد و وقتی گندش بیرون میشود اعلان میکند که با خانواده وارث نبود رشته محکم نموده است و از این به بعد دیگر پشتونی به دوزخ نخواهد رفت . این ازدواج دختر امیرالمونین ملا عمر جاهل با عثما بن لادین که زیاد تر از چهل تا زن های منقول و نا منقول عربی داشت واقعاء جنایت بود در حق دختر کم سن افغانی .

    • ولی زویه ، زیاد از تاریخ نگو . وقتی تاریخ وار برایت نوشتم چقدر قبول کردی که گپ دوست عزیزما هزار بز را قبول کنی ! تاریخ های پته خزانه و آخند عبدالرحمن ، ملا نادر و مولوی ظاهر و مولانا داود را به گورستان بسپار که دیگر خواننده و شنونده ندارد ویا بگذار که زیب و زینت قفسه های کتابخانۀ پشتوتولنه باشد ! پامیدی ؟

    • مزاری صاحب !

      منظور ما از بیان حقایق توهین به هیچ افغانی نیست , در اینکه پشتون از خود گذشته گی برای کشور نموده است شکی نیست . ولی نه از ( ابدالی تا کرزی ) ( منظور مردم عام پشتون است که شانه به شانه دیگر اقوام زجر دیده اند ) پشتون اگر متوجه میشدند که با تقسیم افغانستان توسط انگلیس , , در عین زمان پلان در جهل نگه داشت قوم پشتون توسط رهبرانی ایشان نیز توسط انگلیس ساخته شده بود , شابد زود تر بیدار میشدند . این پلان در سالهای که سیر سید احمد خان بعداء عضو " مسلم لیگ - گروپ جناح " نوکر و پای پوس انگلیس بود و هنوز پاک هند از هم جدا نشده بودند , در ان زمان ها نقشه ساختن حزب خدای خدمتگار تحت رهبری ( خان های دوسره ) " خان فلانی خان " و امثالهم کشیده شده بود . خلاصه تا پشتون شعور سیاسی پشدا نکند مردم افغانستان مشکل خواهند داشت . . امیدواریم از شعور سیاسی خود مانند شهنواز تنی استفاده نه نموده دست به طیاره دزدی نزنند .

  • آفرین هزاربوز!

    به راستی که یک تاجیک حلالی استی با این دروغ شاخدارت.

    • ولی جان !

      شاید خبر نباشید زمانی که امیرالمومنین ملا عمر قدرت را به کابل بدست گرفت . . نماینده طالبان در ملل متحد میخواست عروس ( ریس - سی آی ای - هولمز ) لیلاه هولمز باشد . جالب این است که به جای پشتون ها , سی آی ای به غیرت امده پیشنهاد نمودند که نظر به عنعنات افغانها زن نباید نماینده ملاه های مذهبی به ملل متحد باشد . بعداء ملا عمر ( حمید کرزی ) را پیشنهاد نمود برای نماینده گی طالبان . . ولی از جای که نقشه اشغال افغانستان توسط امریکا به کمک مسلمانان چون حکمتیار و کرزی و مجددی ها و ربانی ها کشیده شده بود و سی آی ای تصمیم داشت که کرزی را نظر به پای بوسی متداوم در ارگان های امریکا به افغاسنتان بفرستد منحیث ریس جمهور ... این پیشنهاد را قبول نکردند .. کسی دیگری نماینده طالبان در ملل متحد تعین شد . . لیلاه با پسر هولمز در فاکولته در واشنگتون درس میخواند و از همانجا با هم ازدواج نمودند و به خاطریکه پشتون بود , میخواست دین خود را به پشاتین ادا نماید . پدر لیلاه بنظرم در زمان داود خان مامور سفارت افغانستان در واشنگتون بود .

  • این جنایتکاران جهادی از حکمتیار با بز کثیف مسعود همه از یک قماش هستند و فرقی ندارند. همه آنها در تخریب و ویرانی وطن نقش داشتند. شاید یگانه پاینت مثبت که آقای شمس به حکمتیار میدهد این باشد که مانند دیگران نوکرای یک سمت را قبول کرده و به آن وفادر مانده در حالیکه دیگر جهادی های خون آشام از پنجابی های کثیف پاکستان، تا روس و ایران و امریکا همه را بالای شان سوار کردند.

    • اگر کابلی اصیل مثل تو باشه وای بحال کابلی های بدل. یکی خو بسیار لوده استی که روی چرندیات خودت نام شعر میگذاری. آدمی مثل تو که فرق بین یک شعر و یک طبع آزمایی احمقانه خودش ره ندانه اگر اصل باشه یا بدل چه تفاوت داره. دوم اینکه بسیار پا و پاچهء مسعود ره دندان نگیر. جوانمرد باش و حداقل بخاطر اینکه هموطنت بدست دو عرب سوسمار خور ناجوانمردانه کشت شد از توهینش پرهیز کن. سوم اینکه همین شما کابلی ها در هورا گفتن و ننه کبیر گفتن کمتر از دیگران نبوده اید. در دولت کمونیست ها زیر قول تان از هورا گفتن و دست به هوا کردن پاره شده بود. این شما بوید که برای مجاهدین گل آوردید و به سر طالبان هم پیسه پاش دادید.

  • مزاری بچیم حالا شدی آدم خوب.

    چراکه با دوست عزیز خطاب کردن به هزاربز بی وجدان که پیامش مرا مجبور به چتل گویی کرد چهرهً واقعی خود را ۱۰۰در ۱۰۰ نشان دادی که از همان حرامی های استی که جوره نداری و با لچکان و بی وجدانان از یک پاچه گوز میزنی. صرف چند حرف زیبا را به شکل میخانیکی یاد گرفته یی. در ارتباط به جعل تاریخ باید گفت که در آن هم شما حرامزاده ها از همه پیشتر اید. مراجعه کنید به شاهنامهً فردوسی و یا سلسلهً هخامنشیان. که همه دروغ است و آنهم شاخدار. حالا هم کوشش میکنید باز تاریخ را جعل کنید و از بچهً سقاو دزد و مسعودوف خاین قهرمان بسازید.

    من اینرا هم باور دارم که شما ها از چتی گویی دروغ گویی هرگز خسته نمیشوید چراکه حالا با گذشت قرن ها این اعمال غیر انسانی با خونتان یکجا شده و از آن لذت میبرید مثل معتادان مواد مخدر ولی باور کنید که بنده جوابهایتانرا نیمدله میدهم. تا صرف همینقدر بفهمید که دیگران هم این کار را کرده میتوانند ولی در پهلو شرم و حیا دارند که بلاخره برایشان بگوید بس است.

  • هزاربوز آغا!

    حالا که شدی بچه خوب پس گوش کن.

    نفرتی را که من از حکمتیار دارم شاید نصفش را تو نداشته باشی. وی برای من یک خاین و یک جاهل است و در هیچ قسمت از نوشته هایم ازش دفاع نکرده ام. ولی تو مرا مجبور ساختی تا چتل گویی کنم. لطفاً یکبار پیامت را که بجواب أقای شمس دادی دوباره بخوان.

    با قسمت اخیر پیام اخیرت ۱۰۰در۱۰۰ موافقم.

  • سلام،

    لازم نيست به نامی اشاره کنم.

    به شما و طرف های بحث (؟) با شما فرصت کافی داده شد که با يکديگر گفت و گو داشته باشید، نظرات يکديگر را تاييد کرده و یا به شدت رد کنيد. داشتن نظر مخالف يا موافق حق شماست. اما به هيچ عنوان توهين به يکديگر و يا توهین به مردم مورد قبول نيست. پيام های شما حذف شد و اگر چنانچه باز ارسال پيام های توهين آميز تکرار شود، دسترسی شما به کابل پرس? محدود می شود.

    با احترام

    • آقای میرهزار

      پیغامی کی را حذف کردید به جز از من ؟

      وقتی طرف مقابل به رهبر جهاد توهین میکنند و او را با رکیک ترین کلمات خطاب میکنند شما عملی در مقابل نمیکنید ولی همینکه من واقعیت های شخصی رهبران آنها را بر ملا کردم ، با چنین خشم مواجه میشوم.

      آیا اینرا میتوان بیطرفی خواند ؟

      با سپاس فراوان

    • به شاغلی یا میرمن بلخی همینقدر میخواهم بگویم که موضوع را که در مورد شاهد بازی در ادبیات فارسی خدمت شما تقدیم کرده ام نوشته من نه بلکه نویسنده خود یک فارسی زبان ایرانی است.

      لطفاً قبل از اینکه کسی را به باد ناسزا بگیرید یکبار مطلب را بخوانید.

    • سلام،
      هم پیام شما و هم پیام موافق و مخالف شما را از اين صفحه حذف کردم که بيشتر توهين به هموطنان پشتون و تاجيک ما بود. همانطور که نوشتم در کابل پرس? هر اندازه بخواهید فضا در اختیار شما و موافقان و مخالفانتان گذاشته می شود. حتا می توانید براحتی، آنچه در ذهن دارید را بصورت مقاله ای جدا بنويسید و در صفحات اصلی کابل پرس نشر کنید. فقط خواهش من این است که دست از توهين و پخش پيام های نژادپرستانه بردارید.

      با احترام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس