صفحه نخست > دیدگاه > بشنوید که " چه " میگویند نه پرسید که از " کجا " میایند !

بشنوید که " چه " میگویند نه پرسید که از " کجا " میایند !

بدینگونه " روش دگماتیک " جای روش های علمی و نقادانه را در برخورد با اندیشه ها و نظریات در رسانه های ما گرفته است و این خود بیماری ایست !/ هرکسی ادعا کند که بصورت یک جانبه " حقیقت " مصرف می کند، دروغ گفته است و نه تنها دراین راه به خطا رفته است که خود مانعی شده است در برابر رسیدن مردم به حق شان و روشن حقیقت.
احمد بهار چوپان
جمعه 11 دسامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

جوامعی که دچار گسست و فروپاشی میشوند، آنهم بگونۀ که حتی کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی" خانواده " نیز از گزند مصایب سیاسی – نظامی و اجتماعی برکنار نمی ماند، گسیخته گی اندیشه ها و تقابل مخرب نظریات هم پدیده یی ناشناخته و عجیبی نیست ، ولی تاسف بار است ؛ زیرا انتظاری که ازتفکر،از بحث و تبادل نظر، از گفتگو، و در مجموع از مراجعه به آرا مختلف و مخالف میرود، اینست که در نتیجۀ برخورد این اندیشه ها و نظریات، تعادلی بمیان آید گره های گشاده گردد، و راهی روشن پیش پای جامعۀ متاثر از بحران یا بحرانات، هنگام عبور از دوران نقاهت یا همانا پس از گسست و در جریان گذار پدیدار گردد.

دردمندانه که در جمع ما و در جامعه ما اکثرا مخالف بودن با نظرکسی را " مخالفت " و حتی دشمنی با صاحب نظر میدانند و این عیب بزرگیست .

این نقیصه را میتوان به روشنی در خلال مقالات نوشته های منتشره در تارنما های مربوط به نهاد ها و شخصیت های هموطن ما مشاهده کرد که " حکم سخن را با سخنران " یکی میدانند و بدون توجه به دلایل مطروحه از جانب نویسنده ، علت ها را به کاوش میگیرند و دنبال تعلقات روانی، حزبی ، خانواده گی و ... شخص رفته از آن تعلقات همه چیز را بیرون میارند و آنگاه خیال میکنند کلک مسئله را کنده اند و طرف را سرجایش نشانده اند!
بلی! از نگاه علمی به این نوع عملکرد و به اینگونۀ برخورد با اندیشه ها و آرا میگویند " روش دگماتیک "!
به قول دکتر سروش؛ این روش زیانباریست و آنانی را که با استفاده از چنین روشی به سراغ اندیشه های مخالف خویش میروند جرئت و شخصیت کاذب می بخشد، زیرا با هر استدلالی که از در بحث وارد شوی آنها بار دیگر میتوانند ادعا کنند که این که میگویی نیز برخاسته ازهمان تعلق یا تعلقات است که گفته بودم!

یعنی سپردن دلیل به علت ؛ و به این ترتیب طفره رفتن از برخورد با منطق مطروحه و رد یا تائید آن با منطقی مستدل تر و قوی تر و علمی تر !

چرا ؟ زآنکه اندیشیدن کار سهلی نیست و گره گشایی مسایل با توسل به منطقی استوار برپایه های عقلی – علمی زحمت می طلبد و به قولی " تن به دود چراغ و بیخوابی دادن "!

تا دهن باز میکنی ومثلا میخواهی بگویی کرزی خان، هشت سال آزگار چه آشی رشت که در پنج سال آینده ، سمیان ببرد؟ میگویند یارو از جمع فلان گروه و تنظیم هست، از کرزی ننالد از کی بنالد!!!

بخود زحمت نمیدهند منطق و دلایل مطروحه را سبک و سنگین کنند، و آنگاه ضعف های حجتی موجود در نظریۀ ایرا انگشت نهند و بدینگونه راه بحث و تبادل نظر موثر و مفید را باز بگذارند.

نه ! تاپه ها و انگل هایشان آماده؛ نشسته اند یکی دهان باز کند حرفی بگوید و آنها لجن بمالند و انگل بزنند آنگاه فخر هم بفروشند که مثلا دارند " کار فکری " میکنند و رسالت ادا کرده اند!

بحث پیشنۀ تاریخی و میراث فرهنگی شود؛ برخورد همینگونه ! بحث " هویت " که شده زهر مار و " تابو " و دشمن هست و نیست کشور و ملت ! در حالیکه یکی از بحران های که جوامع در حال گذار باید آنرا مهار کنند؛ بحران هویت است.

بدینگونه " روش دگماتیک " جای روش های علمی و نقادانه را در برخورد با اندیشه ها و نظریات در رسانه های ما گرفته است و این خود بیماری ایست !

به یک نمونه از اینگونه برخورد توجه کنید :

"بروند به دنبال دوستان اخوانی خود، مصاحبه ترتیب دهند و یاساقی محافل عیاشی و سیاست بازی در شهر های استاکهلم، اسلو، هلسنگی و یا هامبورگ باشند و شیک بپوشند و کلانتر از دهن شان حرفی اداء نکنند."

دکتر سروش، این گونۀ برخورد با نظر یا ائدیولوژی و منطقی را " برآمیختن انگیزه و انگیخته " میخواند.
و عیب بزرگ چنین داوری ها در این است که " داوران " از هیچ مقدمه یی به هیچ نتیجۀ نمیرسند!

" ریشۀ گرایش دگماتیک و اندیشۀ بنیادی که این روش را غذا و حیات می بخشد این است که کسانی گمان کرده اند که خود شان بیدارند و دیگران در خواب. گمان کرده اند که دستهایی و رشته هایی عقول و اذهان آدمیزدگان را در تسخیر خود دارد، آنان را به سوی خاصی می کشاند، بدون اینکه خود آنان در یابند که چه می کنند و چه می گویند.

اینان، مدعی اند که فقط خود آنان اند که میدانند و می فهمند چه میخواهند و چه می گویند اما دیگران به علت اسارت در چنگال انگیره های اقتصادی.... عقده های روانی، پایگاه های طبقاتی و مراحل تاریخی، خود ازخواست و عقیدۀ واقعی خود در حجاب اند و آنچه که به ظاهر میگویند و بدان معتقدند، در باطن ریشه در خاکی دارد و سیراب از آبی می شود که بدان معنا و محتوایی دیگر می بخشد. می پندارند که همۀ مردم غافل اند و اگر عاقلی هست خود این دگماتیست ها هستند."1

دوست یا دوستان اخوانی، یا هم مثلا لائیک داشتن مگر چه مانع برسر راه کسی که میخواهد بیندیشد، بپذیرد یا هم با تکیه به منطقی رد کند، میگذارد؟ و یا شیک پوشی و بد لباسی شخصی مگر برقامت منطق او جامه میشود؟

"خاستگاه سخن هرچه باشد، خود سخن چیز دیگری است و دام هرچه باشد، شکار غیر از اوست. انگیزه های ما، دام شکار اندیشه ها هستند، اما اندیشه ها وقتی صید شدند، مستقل از دام، تشریح و تحلیل می شوند." 2

متاسفانه تداوم چنین روشی در برخورد با اندیشه و " سخن "، نه تنها اسباب گشایش بحث و تبادل آرا نمی گردد،
که زمینه ساز گسیختگی و پریشانی در میان لایه های اجتماع میشود، زیرا بیشترینه برخورد این چنینی از پایگاه و جایگاه " روشنفکری " مطرح می شود.

واضح هست که " حق " در انحصار هیچ شخص، مقام و گروه خاصی نیست؛ بلکه مشارکت همگانی در امر بدست آمدن حق و روشن حقیقت بیشتر موثر است.

هرکسی ادعا کند که بصورت یک جانبه " حقیقت " مصرف می کند، دروغ گفته است و نه تنها دراین راه به خطا رفته است که خود مانعی شده است در برابر رسیدن مردم به حق شان و روشن حقیقت.

زیرا تا حقیقت روشن نشود، محال هست به حق رسید.

بناَ اگر قرار است " سخن " ، نظر و اندیشۀ کس یا کسانی را رد کنیم، این را باید مد نظر داشته باشیم که در عالم اندیشه حب و بغض و حزب بازی راه ندارد.

بگذاریم تا رسانه ها و منبر های موجود به عرصۀ بالنده گی اندیشه ها مبدل شوند، نه به قتلگاه آنها.

برای آنکه به جانب داری ازیکی از طرفین بحث متهم نشوم؛ و ازجانبی عرایضم بر پایه یی علمی استوار باشد این مختصر را با سخنانی از دکتر سروش به پایان میبرم و آروز می کنم کلید بحث را در این زمینۀ مهم، یعنی شناخت روش دگماتیک زده باشم.

"حساب انگیزه ها از انگیخته ها جداست. لقمان، ادب را از بی ادبان آموخت و نیوتن بنابر نقل بعضی از مورخان، با مشاهدۀ افتادن سیبی از درخت، به تئوری عظیم جاذبۀ کیهانی رهنمون شد. آن انگیزه های خُرد به چنان انگیخته های کلان و پربها منتهی گردید. گاهی منافع و مطامع بعضی پادشاهان بود که انگیزۀ بعضی کشفهای مهم علمی گردید. کیمیا گران که پیشروان شیمی جدید بودند و کار هایشان به اکتشافات مهمی انجامید، اغلب در خدمت در بار ها بودند."3

و " قوانین کپلر در نجوم مشهور اند. تنگدستی کپلر را کسانی مایه و انگیزۀ روی آوردن او به نجوم دانسته اند. با این حال دانشمندی را نمی شناسیم که فقر کپلر را در صحت آرای او دخیل بداند و معتقد شود که وقتی او ثروتمند شد دیگر آن سخنان را کنار گذاشت. علم، فقر و ثروت نمی شناسد، حاکم و محکوم، بورژوا و پرولتر و ... نمی شناسد، و در این راه بر جادۀ صواب است. خلط انگیزه و انگیخته، مسلخ عقل و قتلگاه تفکر است و در این قربانگاه است که اندیشه را با شمشیر تعصب در پای سلیقه ذبح می کنند." 4

احمد بهارچوپان

رویکرد ها :

دکترسروش، ایدیولوژی شیطانی، نشر موسسۀ فرهنگی صراط، ص ص – 26 الی 29 .

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس