صفحه نخست > دیدگاه > تأملی بر تعریف و شناخت تجزیه

تأملی بر تعریف و شناخت تجزیه

طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
توردیقل میمنگی
سه شنبه 2 جولای 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نشر نخست در کابل پرس?: دو شنبه 3 ژانويه 2011
برای خواندن پرسش ها درباره طرح تجزیه افغانستان از مخالفان، موافقان و نه مخالفان و موافقان و شرکت در گفت و گو اینجا را کلیک کنید.

قسمت اول

ترکیب وتجزیه دو پدیدۀ قانونمند واکمال کنندۀ همدیگردر پروسۀ تکامل هستی عالم است، که در نبود هر یکی، آن دیگر نیز غیر قابل فهم وتعریف بوده ، ومفهوم هستی را باروند تکاملی آن به رکود مواجه میسازد، وآن عبارت است ازآمیزش ویکجا سازی، ویا جدا سازی طبیعی ویا غیر طبیعی، عناصر وپدیده های مختلف، طبیعت ویا اجتماع، نظر به ضرورت و قانونمندی های همخوانی وهمزیستی، ویا عدم آنها، در بستر زمان ومحدودۀ مکان .

در پروسۀ تکامل پدیده های طبیعت وجامعه، به همان اندازۀ که ترکیب ویکجا سازی با تکیه بر قانونمندی های سازش پذیری، وهمخوانی عناصر با همدیگر، در محدوۀ زمانی ومکانی حاکم بر آنها، حایز اهمیت است، به همان اندازه هم تجزیۀ این ترکیب ها به عناصر متشکلۀ آنها که، معرف جوهر ذاتی وبنیادی هر ترکیب است، عندالضروره، مهم وارزشمند بوده، انکار ویا بد فهمی های عمدی ویا غیر عمدی در رابطه با آن ها خود حکم بلا تردید جهالت وستیز با قانونمندی ها را در بساط هستی واجتماعی، جاری میسازد.
در روند تکامل تاریخی جوامع انسانی، واژۀ تجزیه که افاده کنندۀ جداشدن یک پدیدۀ واحد به اجزای متشکۀ آن میباشد، به همان اندازۀ که برای ستمگاران وحاکمان حرف نا خوشآیند وغیر قابل قبول بوده، وتیری در جهت زوال وکاستی قدرت های اهریمنی ایشان به شمار میرود، برعکس برای محرومان وستمدیدگان آخرین دریچۀ امید درجهت رهایی از انبوه بی عدالتی ها و مظالم اعمال شده از جانب ارباب ستم، در برابر ایشان است که، مشروع ترین حق ایشان را ، در راه پایان بخشی به بی عدالتی وظلم ودست یابی به حق وعدالت، به آنها اعاده میکند، که تاریخ بشرانباشته است، از تهاجمات تصرف جویانه وانقیادگرانۀ قدرت طلبان جباراز چوکات خانواده ها تا حدود استقرار دولت ها وامپراطوری ها از یکسو، و مبارزات آزادیخواهانه وعدالت جویانۀ افراد وگروه های اسیر از جانب دیگر که، بصورت کل درین پروسه ستم گران خواهان تداوم نظام بیدادگری ومظلومین خواهان تغیر، با محوعوامل ستم وبی عدالتی در حیات خویش بوده ومیباشند.

همین نتیجۀ لایزال، مشروعیت مبارزۀ عادلانه، در جهت خاتمه بخشی به ظلم ونابرابری، منحیث حق طبیعی انسانهاست که، در حیات اجتماعی، طلاق را به عنوان آخرین کلید نجات حیات دو انسان از بربادی وتداوم فاجعۀ بیداد گری در رابطه با پیوند زنا شوهری، وتجزیۀ خانواده ها را با قبول حق تقسیم وترکه برای اعضای آن خانواده، وارد حوزه های دینی وقانونی جوامع انسانها ساخته، و حق تعیین سرنوشت برای هریکی از اقوام وملیتهای ساکن این کرۀ خاکی را ، بمثابۀ یک حق اجتماعی وانسانی، جزء لاینفک حیات مد نی عالم بشریت نموده است که، هدف ازهمۀ آن ها تحقق عدالت وهمزیستی انسانی، با احترام گذاری متقابل انسانها نسبت به داشته های مادی ومعنوی همدیگر، درحدود معینۀ زندگی است .

سوال اساسی ما مرتبط است، با چگونگی انجام این تعاملات، وشرایط انجام آنها که، براساس آن یک پدیدۀ کهنه، براساس پوسیدگی وغیر قابل ابقای قانونی در ذات خود، در زمان ومکان معین، محکوم به افنا میشود، وپدیدۀ دیگری از متن آن، در زمان ومکان معین متولد وبه حیات خود آغاز مینماید، که حایز کلیه شرایط ادامۀ حیات در آینده بوده واز مشروعییت تکاملی برخوردار میباشد.

هیچگاهی نمیتوان مدعی شد که هر ترکیبی قانونمند ویا هم هر تجزیۀ حایز مشروعییت است. زیرا که تجزیه ویا ترکیب درعدم پاسخگویی، به نیازمندی بقا وتکامل، پدیدۀ مورد نظر در زمان ومکان معین، سبب پیدایش فساد وتباهی در آن پدیده گردیده، وقانونمندی اعمال ودوام خویش را از دست میدهند.

چنانچه در پروسۀ تکوین روابط اجتماعی انسانها، به هر اندازۀ که سوال وحدت ویک پارچگی ایشان منحیث ضرورت تکامل وبقا مطرح میشود، وزمینه های ایجاد تشکلات مختلفی از خانواده تا ملت ودولت را، در مراحل مختلفۀ تکاملی، فراهم میسازد، به همان اندازه هم مسألۀ استقلالیت و حق بقای جز، در برابر کل مطرح بحث قرار میگیرد که، حدود مشروعیت های با هم بودن ویا جدا شدن هارا نظر به ضرورت بمیان میآورد .
ترکیب های اجباری ومستبدانۀ جوامع، در رابطۀ با اجزای متشکلۀ هر اجتماع ، همانقدر نامشروع وغیر انسانی است که، اعمال تجزیه با اهداف بذر نفاق وپراگندگی در یک جامعه، از داخل ویا خارج آن راه اندازی میشود.

هدف اساسی هر ترکیبی در جوامع انسانی، قبل ازهمه تأمین وحدت ویک پارچگی بدون تبعیض وتمایزآن جامعه نسبت به افراد وگروه های شامل آن ترکیب است، که نتیجۀ آن، ایجاد زمینه های فعال ومثبت، برای رشد وتکامل بلا انقطاع جامعه وتأمین فضای زندگی سعادتمند انسانی برای همه بصورت یکسان وبلا استثنی است.

تجزیه نتیجۀ جبری وقانونمند، حلول فساد وفرسودگی در روابط با همی انسانهای همزیست در یک محیط معین، وعدم پرداخت بموقع، از جانب حکام وگردانندگان امور، به روند تأمین عدالت، در رابطه با نیازمندی های انسانی افراد وگروه های شامل آن ترکیب در آن اجتماع است، که نتیجۀ جبری آن، انقسام جامعه به دو قطب حاکم ومحکوم ویا ظالم ومظلوم میباشد.

تجزیه نتیجۀ نهایی ظلم وبی عدالتی در یک اجتماع است که، در تحت شرایط معینی ظالم وستمگراز ادامۀ ظلم واستبداد بگونۀ سابق آن ناتوان شده، ومظلوم هم آمادگی های همه جانبۀ خودرا برای نجات از مناسبات غیر عادلانه کهن به نمایش میگذارد.

بازهم تأکید مینمایم که بزرگترین عامل تجزیه و فروپاشی دولتها ودیگر تشکلات اجتماعی در تاریخ، نبود عدالت اجتماعی وحق برابری باشندگان یک سرزمین در برابر قوانین جابرانه وظالمانۀ جاری، درنظام های استبدادی وسر کوبگرانۀ موجود در یک کشوراست، که عدالت وبرابری را بمعنی واقعی آن، قربانی تحقق آیده های من برتر وستمگرانۀ گروهی بر سایر گروه های همزیست در آن جامعه نموده ، ودر نتیجه تجزیه را بمثابۀ آخرین انتخاب مظلومین، در برابر ایشان قرار میدهد.

تا جاییکه تاریخ نشان میدهد، هیچ عاملی هم، به اندازۀ نابرابری، وبیدادگری ملی در یک سرزمین که همه داشته های مادی ومعنوی یک ویا چند گروه انسانی، براساس تعلقات نژادی، قومی، قبیلوی، منطقوی، مذهبی ،فرهنگی وغیره، مورد دستبرد های هدفمند وپلان شدۀ گروه های حاکم واقع شده وخطر نابودی کلی ویا قسمی آنها را فراهم میسازد، زمینۀ سازخلق مخاصمت ها، رشد تعصبات وپیدایش عقده های ویرانگر ذات البینی نگردیده، چنانیکه حلول این رزیلت بزرگ همۀ اعصاروزمانه ها، در روابط باهمی باشندگان یک سرزمین باعث آن میشود، که نتیجۀ جبری آن در اکثر حالات فقط تجزیه با هزاران فاجعۀ دیگر در پیآمد آن است وبس.

بد بختانه سنتی که در جوامع استبدادی از دیر باز معمول است، وبدون استثنا شامل حال همۀ جوامع خورد ویا بزرگ جهان، که در ترکیب آنها عدم تجانس ملی واتنیکی، توأم با بی عدالتی ها وجود دارد، شده میتواند، همانا برخورد های عوامفریبانه وسطحی نگرانه با کلمۀ تجزیه میباشد که، در اکثر حالات فعالیت های داد خواهانۀ مظلومین را، در اشکال مختلفۀ آن ، تجزیه طلبی ارزیابی نموده، و با استفاده از کلمۀ تجزیه، اقدام به سبوتاژ، مبارزات دادخواهانۀ مردم مینمایند. درین حالات مظلوم را بخاطر عدم اطاعت برده وار از اراده وخواست ظالم،بیشتر نکوهش میکنند، تا اعمال وکردار وحشیانه وغیر انسانی ظالمان وستمگران رابه عنوان عوامل اساسی تفرقه وبالآخره هم تجزیه که، محصول مستقیم ظلم وبیدادگری میباشد .

چنانچه واقعییت این گونه برخورد های رسمی وفرمایشی ستمگرانه را، در برخورد های عاقبت نااند یشانه وعوام فریبانۀ زمامداران وسیاستمداران تمامیت خواه وعظمت طلب، ماضی وحال کشور خود، از امیر عبدالرحمان تا حامد کرزی، ازنادر تا ملا محمد عمر، از وزیر گل محمد مهمند تا گلبدین حکمتیار وغیره که، با تجزیه قلمداد نمودن هر نوعی حرکت دادخواهانه وعدالت جویانه از جانب اقوام وملیتهای محکوم، اقدام به سبوتاژ وسر کوب نهضت های فکری وسیاسی وابسته به محکومین در سرتاسر کشورنموده اند، بخوبی میتوان مشاهده نمود، که در بسا حالات پیشنهاد معقول وسازندۀ تغییردرنظام های سیاسی، همانند پیشنهادات تغییردهی نظام سیاسی کشور از سیستم ریاستی ومرکز گرای مطلق العنان فعلی به نظام پارلمانی ویا فدرالی راهم، بمعنی تجزیه وپارچه سازی کشور تعریف نموده وبا تحریک توده های ناآگاه وبسیج همه نیرو های وابسته به دولت، از فرهنگی تا نظامی آن ، در مقابله با طرفداران این طرز دید ها پرداخته اند.
در حالیکه مشروعیت ومقبولیت نظام های دموکراتیک پارلمانی ویا فدرالی در جهان امروز بر هیچ کسی پوشیده نیست، واکثریت مطلق کشور های منطقه وجهان، در تحت ادارۀ همین نظام ها ی سیاسی پارلمانی ویا فدرالی، قادر به حل بنیادی بزرگترین پرابلم های داخلی وخارجی خود شده وبا موفقیت به حیات خویش ادامه میدهند، ولی این سیاستمداران وفرهنگیان عظمت طلب وفاشیست، مدعی دیپلوم داری حقوق بین الدول از این ویاآن دانشگاه های معتبر جهان است که ، از فهم رجوع به پارلمانتریسم ویا فدرالیسم عاجز اند ویا از عقب ماندگی سیاسی جامعه استفادۀ سوء برده، واقعییت هارا تحریف مینمایند، تا سکان قدرت همچنان دراختیار خود وقبیلۀ مربوط بخود نگهدارند.

بزرگترین مصداق این ادعا سخنرانی های حامد کرزی در دوران انتخابات ریاست جمهوری وقبل از آن، در مقابله با رقبای سیاسی بر خاسته از متن ملیتهای محکوم ودارندگان طرز دید های فدرالی ویا پارلمانی در رابطه با ایجاد تغییر در نظام سیاسی توتالیتار ومطلقه گرای فعلی است ویا هم بحث های سیاسی همیشه جاری در میان سیاست مداران وفرهنگیان تمامیت خواه عظمت طلب از یک طرف ، و تحول پسندان عدالتخواه از جانب دیگر، که در بسا حالات استدلال های من در آوردی وتحمیق کنندۀ حاکمیت طلبان درین رابطه چنان مشمئز کننده وتهوع آوراست که ، جز اشتیاق تداوم استبداد در قالب دیپلوماسی های عقب مانده وانحرافی ، هیچ چیز دیگری ازصحبت های آنان استنتاج شده نمیتواند، که خود تعریف کاملاً آشکار از منش های فاشیستی ایشان است.

ادامه دارد

پلان بی در افغانستان

چرا تجزیه ی بالفعل کمترین انتخاب بد در افغانستان است؟

مقاله ی جدید بلک ول منتشره ی فارن افیرز 13 دسمبر 2010 / مترجم: دکتر ذکی پاهنگ

يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى دکتر ذکی پاهنگ


سودان در چند قدمی تجزیه؛ آیا افغانستان به سرنوشت سودان دچار می شود؟

يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس


تجزیه افغانستان، گروه پاکستانی پښتونخوا و مغزهای متفکر قبیله!

شنبه 2 اكتبر 2010, بوسيله ى کامران میرهزار


طرح تجزیه افغانستان

کافی است خود خواهان و عظمت طلبان قومی دست از این کردار های خود بردارند و خود را برتر از دیگر اقوام ندانسته و حقوق خود را به سطح یک شهروند عادی پائین بیاورند.

شنبه 18 سپتامبر 2010, بوسيله ى م- فرهنگ دوست هروی


تاکید بلک ویل بر پلان ب، تجزیه افغانستان

بلک ویل می گوید، طالبان در حال پیروزی هستند و ما در حال باخت. آن ها روحیه ی بالایی دارند و می خواهند به نافرمانی خود ادامه دهند. پلان ب با شکست مواجه شده است. او تاکید می کند که مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان را باید در اختیار طالبان گذاشت. او می گوید دهه ها در نزدیکی غرب با افغانستان خطاهای زیادی صورت گرفته است.

دو شنبه 13 سپتامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس


هدف از تجزیه افغانستان وعقب نشینی به شمال چیست؟

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنانی در برابر یکی از کمیته های کنگره این کشور نسبت به عواقب اجرای توافقنامه دولت پاکستان و یک افراطیون اسلامگرا در دره سوات، در شمال غرب این کشور، ابراز نگرانی کرده و گفته است که وضعیت پاکستان خطری مهلک را متوجه امنیت جهان می کن ولی اقا جان چپمن باخاطرارام میگوید که این همه اهداف که غربیان درمورد مبارزه با ترریزم داشتند محقق شده است

جمعه 10 سپتامبر 2010, بوسيله ى عبدالصبور


طرح تجزیۀ افغانستان خیال باطل یک لابییست کاسب است!

فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا

دو شنبه 16 اوت 2010


احمق خودتان هستید آقای اشرف غنی احمد زی، آقای وحید عمر

اشرف غنی: کسی که در رژيم جنایتکاران طالب، این رژيم را رژيمی مردمی معرفی می کرد و پس از روی کار آمدن کرزی یکی از کلیدی ترین افراد در بنا نهادن سیستم فاسد و مافیایی بود و بصورت غیر قانونی رییس دانشگاه کابل بود و در انتخابات ریاست جمهوری بصورت غیر قانونی با داشتن تابعیت آمریکا شرکت کرده بود.

چهار شنبه 4 اوت 2010, نويسنده: کامران میرهزار


طرح تجزیه افغانستان

تجزیه افغانستان باعث می شود که مردم قرون وسطایی به روش خود زندگی کنند و از آن لذت ببرند و مردم متمدن تر به شیوه ی دلخواه خود زندگی کرده و آزاد باشند. در ضمن در این صورت از سیطره طلبی یک قوم خاص که صدها سال است بر گرده ی ملیت های دیگر سوار است خلاصی خواهیم یافت.

يكشنبه 1 اوت 2010, نويسنده: مهرورز


طرح تجزیه ی افغانستان

چهار شنبه 14 ژوئيه 2010, نويسنده: احمد بهار چوپان


رابرت بلک ویل: آمریکا باید افغانستان را به دو قسمت تقسیم کند

عدم پرداختن به مسایل افغانستان و عدم جسارت برای عبور از خطوط ممنوع که بیشتر درونی می باشد و نوعی خودسانسوری همراه با وطن پرستی چشم بسته را با خود دارد، به ضرر جامعه ی افغانستان است. دیگران به راحتی بدون اینکه درگیر وجدانی تقلبی شوند، به بحث و تجزیه و تحلیل مسایل مختلف در حوزه های مختلف می پردازند و کند و کاو درباره ی مسایل را لازمه ی برخورد سالم تر و صحیح تر با آن برای منافع خود می دانند و در افغانستان اما وقتی دیگران درباره ی سرنوشت و آینده ی مردم بحث می کنند، اهالی قلم به همان احساس وطن پرستی چشم بسته پناه می برند.

شنبه 10 ژوئيه 2010, نويسنده: کابل پرس


طرح تئوریک تجزیه افغانستان

در شرایط فعلی طرح تئوریک تجزیه یک ضرورت به نظر می رسد، مهم ترین حد و مرزی که باید از آن عدول نکنند، این است که از تعصبات و خشونت های قومی به دور بوده و عدالت در طرح های تقسیمات در نظر گرفته شود، برای بدست امدن این شرایط، بهترین راه حل این است که جامعه جهانی و بخصوص سازمان ملل بر روند تجزیه اشراف کامل داشته باشد و داوری در تقسیمات اراضی به سازمان ملل داده شود.

چهار شنبه 7 ژوئيه 2010, نويسنده: محمد اسحاق فياض


به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟

جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود/اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت./. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود/معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست/ چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟

دو شنبه 5 ژوئيه 2010, نويسنده: جعفر رضايی


طرح تجزیه ی افغانستان

پاسخهای به کابل پرس: چون من یکی از مخالفان تجزیۀ افغانستان هستم بنا برآن در بخش مخالفان تجزیۀ افغانستان به پاسخ دوستان و وطنداران ام خواهم پرداخت.

شنبه 3 ژوئيه 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی


طرح تجزیه ی افغانستان

درمیان مردم عامه – عناصرغیر"اوغان"- هنوزاین آگاهی بوجود نیامده است که بدون "اوغان" ها می توان راحت تر وانسانی تر زندگی کرد وبنابران باید کشوررا تجزیه کرد تا ازشرمصیبت های تمام ناشدنی ی که این طایفه برکشور تحمیل کرده است؛ درامان ماند.

چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: ربانی بغلانی


طرح تجزیه افغانستان!

عبور از خطوط ممنوع: مخالف، موافق و نه مخالف و نه موافق: نظر شما چیست؟/ هدف از طرح این بحث شاید عبور از خطوط ممنوع در کشوری باشد که سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول بیداد می کند و این سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول از حداقل 150 سال پیش تا دوره ی حکومت فاسد، طالبانی و مافیایی حامد کرزی با حضور حدود 150 هزار سرباز بین المللی بر جنازه ی کشوری بنام افغانستان ادامه یافته است.

سه شنبه 29 ژوئن 2010, نويسنده: کابل پرس


خاورميانه با طراحی آمريکا!

افغانستان از نقشه ی جهان حذف می شود؟

سه شنبه 5 فوريه 2008

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من افغان نیستم
    چیست افغان ناله یی زار و فغان

    حاصلش رنج و عذابی بیکران

    کیست افغان فاقد درک زمان
    ...
    بیخبر از علم و دانش در جهان

    من نگویم خود بگفتی این چنین

    گفته یی کو نیست در دیوان دین

    گفتی‌ اول آیدم افغا نیت

    بعد‌ها میبایدم اسلامیت

    صد هزاران سال بعد ش لاجرم

    در ضمیرم آورم انسا نیت

    شرم بادت با چنین اندیشه ات

    جهل و ظلمت را نمودی پیشه ات

    خوش بگفت آن بلبل شیراز ما

    آن ندیم و مشفق و همراز ما

    آنکه راز ابتدارا واقف است

    پرده‌های انتهارا کاشف است

    آنکه جام جم بدستت مید هد

    مستی از جام الستت مید هد

    آنکه قرآن نقش در لوح دلش

    با ر گاهی‌ کبریا شد منزلش

    گفت‌ای اولاد آ دم گوش کن

    جرعه یی از جم دانش نوش کن

    گر نباشد جوهر انسا نیت

    فرق آدم چیست با حیوا نیت

    اولت انسان میباید بدی

    بعد از آن اسلام میباید شدی

    قوم من‌ای تاجیک والا نژاد

    ای نیا کانت روانش شاد بد

    نام افغان ننگ باشد بسرت

    تا قیامت جنگ آرد بر دارت

    یک قدم از خود بیرون آ غاز کن

    چشم عقل و گوش خودرا باز کن

    بگذر از افغانی و افغا نیت

    گنجها داری تو از انسا نیت

    نیستی‌ افغان‌ای روشن ضمیر

    تاجیک هستی‌ با تمدن‌ای خبیر

    حفظ کن هویت اجداد خویش

    تا نسازی بی‌ بصر اولا د خویش

    • سلام روشن عزیز!
      واقعاَکه زیباگفتی مابایدبدانیم که کیستیم فریب این جاهلان اوغان رانخوریم وبیدارشویم ازخواب غفلت

    • خانم روشن گل تمســـــــــــــــــــــــــــــق فروش به اشـــــــــــــغالگران « Nato »
      بخدا و مقدســـــــــــــات ســـــوگند ، هر تبعه با شرف ، با عزت ، با غرور ، با ناموس
      افغانستان چقدر مسرور و شاد ميگردنند ، که « فاحشه های » چون تو خانم روشـــــــن گل ، خانم مزاری رقاصه عطا محمد سيه و خانم بابک تاريک ضمير ، درويش شــــــــعبده باز و وو
      تحفه قبايل گوربز برای خانواده عطاخيل که ثـمرش گوربز عطا خيل گرديد اين مرزبوم اساطير بزرگ ميرويس خان بابا ، احمد شاه بابا کبير ، غازی امان الله را رها نمايد .
      و در زندگی فلاکت بارت يک حرف دقيق گفتی که [ افغان ] نيســـــــــتی شکر الله را بجا
      نمودم . بيننده عزيز شما يک بار به ســـــيه مشق ها ، چرند و جفنگ اين فرزند ناجايز
      « اولوغبيک » بنام ( تورديقل ) که از چوخداران باند دوستم غول ميباشد دقت نموده
      و در مورد اين مار های آستين نظر داده که اين عناصر چه وقت سرکوب و نابود ميگردند

    • Bayanni
      kami feker ken .what are you saying.

    • ارجمند گرامي باياني. چون بسيار گريه كردي كه توهين ميگردي بنا ميخواهم برايت ادبي تر بنويسم. لطفا دراينده هرزماني كه نام فاحشه هارا درج كابل پرس كرديد لطف فرماييد واسامي ارجمندي ها ونورچشمي هايتان هريك شهناز خانم وثريا خانم را نيز در بالاي لست بنويسيد كه ايشان سرمشق فاحشه هاي كابل بودند وهستند. باياني عزيز وشتر چران از كوه سليمان تا شده پاكستاني كه تاهنوز بوي نجاست وگند كوچي بودن از وجود مبارك تان مي ايد. من در مورد افغان نيستم نوشتم شما لطف كنيد ودرمورد افغان هستم بنويسيد ودر ان نكاتي مانند شهامت هاي ميرويس خان نيكه كه چتور بازيركي تمام توانست توسط عيالداري خود گرگين خان را نشه كند وبعداز زايل ساختن قواي جنسي وي مانند يك پختون اصيل سروي را مانند گوسفند ببرد بنويسيد. ويا در مورد لوي احمدشاه باباي دراني بنويسيد كه چطور زنگ به پا ميبست وبراي تركمنان افشاري ميرقصيد واين رقص كه امروز بنام رقص افشاري ياد ميگردد از احمد بابا به ميراث رسيده است. بعدا در مورد عبدالرحمن ونواسه اش امان الله كه پدر خودرا درخواب مغزش را پاشان كرد واين همان پدري بود كه بنابر گفته تاريخ غبار قبلا پدر خودرا زهر داده بود. اين خصوصيات رابنويس وبعدا شعر را درمورد خود وخانواده خود ختم كن وهم در چند مصرع اخير ذكري از جنرال طارق ووكيل وخليل بكن كه از مهمان نوازي هايت هميشه مستفيد شده اند. خداوند شما را هميشه زنده داشته باشد باياني صاحب زيرا اگر شما نميبوديد اين همه مجرد و مسافر خود را چگونه ارضاع ميكردند. با عرض حرمت واحترام فراوان

    • سلام روشن عزیز!
      میشه درباره این بایانیگگ یک کمی بیشترمعلومات بدهی که مه شعرش برش جورمیکنم بسیارچرندمیگه این آدم نمیدانم چه تکلیف داره حتمن کدام خاری ازاقوام غیراوغان به کدام جایش خلیده که تابه حال نیشش ازوجودش نرفته

  • خیلی جالب است.
    در شبکه افغان پیپر بخوانید! afghanpaper.com
    تثبیت سلطه آمریکایی بر سرنوشت مردم!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس