صفحه نخست > دیدگاه > حکومت ها دوستی ندارند، تنها منافع دارند

حکومت ها دوستی ندارند، تنها منافع دارند

اگر خواننده طرح مرا پذیرفته باشند که دولت ها دوستی نداشته ، تنها منافع دارند، پس منافع کشور بزرگ در مقابل دوستی دولت ضعیف و عقب مانده به ضرر دولت ضعیف است که منتج به دشمنی میگردد. ولو اگر این دشمنی در جنگ و خونریزی تجلی نکند، به غارت دارایی کشور فقیر با استفاده از زمامداران دست نشانده منتهی میگردد که بدون تردید دشمنی است. این دشمنی می تواند با تبلیغات گسترده دولت نیرومند دوستی وانمود شود، رویهمرفته هیچگاه دوستی بوده نمی تواند.
داکتر ثنا نیکپی
پنج شنبه 6 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

زمانیکه زمامداران کشور های ذیدخل در مسأله افغانستان، حضور نظامی شان را بخاطر اجرای "دَین" برای مردم افغانستان تأمین صلح و دموکراسی و بازسازی اقتصاد این کشور وانمود می کنند، من خود را توهین شده احساس می کنم. زیرا معتقد بودم و هستم که هیچ کشور جز منافع خود هیچگاه بخاطر دیگران قربانی نمی دهد و بخاطر رفاه و آسایش ملت دیگر خون شهرواندانش را نمی ریزد. باور قاطع و تغییرناپذیر من اینست که دولت ها هیچگاه دوستی ندارند، بلکه منافع دارند و بس. حکومت ها زنده جان نیستند که رحم، انصاف و همدردی داشته باشند. منافع مادی گرداننده های حکومت ها را در مقابل مردم و جوامع فقیر کر و کور می سازد. تجربه ثابت کرده است که حکومت های نیرومند تا حد ممکن در نابودی کشور های ضعیف و فقیرعمل کرده و هر جفای که از طرف انها ممکن بوده، دریغ نکرده اند.

کسانیکه که کشور ها را دوست می شمارند، یا جاسوس و گماشته شده اند، یا نادان. مردم و ملت ها می توانند از نقطه نطر فرهنگی تاریخی و نژادی با هم نزدیک باشند، ولی دولت ها همیشه ممثل این نزدیکی مردمان شان نیستند و بخاطر بقای قدرت شان نفاق و خصومت را با ابعاد مختلف آن میان مردم دامن می زنند. مثلا: حکومت های افغانستان در امتداد سده ها خصومت و استبداد ملی را میان مردمان ساکن در این کشور روا داشته، دولت های کوریای شمالی و جنوبی دشمنی را میان یک مردم همخون، و دولت انگلیس نفاق و بدبینی را با تمام ابعاد آن میان اقوام یک کشور، میان کشور ها در هر منطقه، و در کل در همه جهان تخم نفاق را می پاشد.

با تأسف درک نادرست دوستی دولت ها مردم افغانستان را به گروه های متخاصم تقسیم نموده که بخاطر سرکوب یکدیگر به دوستی بیگانه ها اتکا می نمایند. برای من روس و عرب، امریکا و انگلیس، پاکستانی و ایرانی همه خارجی هستند که به دوستی هیچکدام آنها نباید باورمند بود. همه در چوکات پالیسی دولت های شان به مردم افغانستان به حدی جفا کرده اند که توانسته اند. واضیح است که علت اصلی این بدبختی در قدم اول خود افغان ها است که همواره بخاطر دشمنی با خود از دیگران کمک خواسته اند. پس دولت ها در هر شکل و سیستمی که موجود بوده ، از دکتاتوری شرقی تا رژیم های دموکراتیک غربی، چپ یا راست، شاهی یا جمهوری، پارلمانی یا ریاستی، همه مانند سیستم و ماشین عمل می کنند و نمی توانند عامل و حایز هومانیزم و بشر دوستی باشند. یعنی تنها منافع دارند نه دوستی. دوستی میان کشور ها تبلیغی بخاطر حفظ منافع کشور نیرومند بر کشور ضعیف می باشد. هر زمامداری که مناسبات ملت خود را با کشور دیگر از دیدگاه "دوستی" مطرح می کند، او مردمش را فریب میدهد. چنین زمامداری می تواند دوست یا گماشته شده از طرف کشور دوستش باشد، ولی دولتش نمی تواند دوست دولت دیگر باشد.شرح این موضوع را به عباره ریاضی گونه یی بیان میدارم و فورمول های ذیل را در این رابطه طرح می کنم.

فورمول اول:

منافع دولت الف + منافع دولت ب = "دوستی" بر اساس منافع متقابل

این "دوستی" تا وقتی ممکن است که منافع جانبین متوازن، عادلانه و متقابل باشد. در صورتیکه منافع یکی از طرفین در خطر باشد، یا تعادل خود را به نفع یکی از جوانب از دست بدهد و یا یک جانب از آن ناراضی باشد، و بنابر ملحوظاتی آنرا تحمل کند، در آن صورت "دوستی" ی که جز جوشش مافع چیز دیگری نیست،از بین می رود.

مثلا: دوستی هند و امریکا که هفته گذشته قراردادای را امضا کردند. همچنان دوستی امریکا و انگلیس که هردو به عراق و افغانستان حمله کردند. بر اساس منافع استوار است. سو تفاهمات میان انگلیس و امریکا در هلمند که معدن یوردنیم و بزرگترین مرکز تولید تریاک است، تصادم منافع بوده که بعدا به تفاهم رسیده اند.

فورمول دوم:

منافع دولت قوی + "دوستی" دولت ضعیف = دشمنی

اگر خواننده طرح مرا پذیرفته باشند که دولت ها دوستی نداشته ، تنها منافع دارند، پس منافع کشور بزرگ در مقابل دوستی دولت ضعیف و عقب مانده به ضرر دولت ضعیف است که منتج به دشمنی میگردد. ولو اگر این دشمنی در جنگ و خونریزی تجلی نکند، به غارت دارایی کشور فقیر با استفاده از زمامداران دست نشانده منتهی میگردد که بدون تردید دشمنی است. این دشمنی می تواند با تبلیغات گسترده دولت نیرومند دوستی وانمود شود، رویهمرفته هیچگاه دوستی بوده نمی تواند.

مثلا اگر دوستی افغان- انگلیس در نظر بگیریم، دیده می شود که تاریخ این دو کشور در امتداد سده ها ثابت کرده است که چنین دوستی نمی تواند وجود داشته باشد. در عمق این "دوستی" منافع یک جانبه انگلیس توآم با انتقام و کینه ریشه دارد که نمی توان از آن انکار کرد.

فورمول سوم:

منافع دولتی توآم با حضور نظامی + دوستی کشور در حال اشغال = دشمنی حتمی

این فورمول را می توان در بیان اصطلاحات سیاسی که تاریخ پرماجرای افغانستان شاهد آن بوده ، روشن بسازیم:

مثلا:

دوستی افغان-شوروی

دوستی افغان-امریکا

دوستی افغان- پاکستان

دوستی افغان- انگلیس

شاید خواننده در باره حضور نظامی پاکستان شک و تردید داشته باشد، زیرا قوای نظامی پاکستان در افغانستان حضور ندارد. به باور من حضور نظامی و جنگی پاکستان نیرومند تر از امریکا، انگلیس و هر کشور دیگر می باشد. نفوذ پاکستان در افغانستان بالای همه نیزو های شریک در "قدرت" و درگیر در جنگ مشهود و انکار ناپذیر است. مثلا: رهبران جهادی گروه هفت گانه که در پاکستان ساخته و بافته شدند، وسیله بدون قید و شرط آی اس آی هستند. روشنفکران یا گویا تکنوکرات های حکومت بن که در چوکات حکومت کرزی کار می کنند، با پاکستان علایق زیاد دارند که خود کرزی هم از این علایق به دور بوده نمی تواند. طالبان که همچون کودکی در بطن مادری چون پاکستان نطفه گرفته اند، و حالا نیز بدون پاکستان نمی تواند وجود داشته باشند. گروه "افغان ملت" که با جانبداری انگلیس در شاهرگ های قدرت جابجا می شوند، با پاکستان و آنسوی خط دیورند روابط فرهنگی و خونی دارند. بدون تردید می توان گفت که استخبارات انگلیس و پاکستان در رشد این گروه ها در افغانستان تشریک مساعی می کنند.

پس می توان گفت که حضور جنگی و نظامی پاکستان موثر تر از تاثیرات امریکا است. در نتیجه دوستی افغان-پاکستان به هر صورت به ضرر افغانستان می باشد. هر کسی که پاکستان را دوست خطاب می کند، به آزادی و حاکمیت ملی و منافع والای افغانستان خیانت می کند.

حالا با قبول این اصل که دولت ها دوستی ندارند، باید پذیرفت که دولت های روس، امریکا، عربستان، پاکستان و ایران صرف نظر از آنکه کدام سیستم در آنجا حاکم باشند، همه یکسان خارجی بوده و منافع آنها مهمتر از مذهب، دین و هر چیز دیگر می باشد. کشور های پیشرفته روابط میان خود شان را بر مبنای قراداد و احترام متقابل برقرار می سازند. ولی با کشور های عقب مانده قرارداد و پذیرش مسوولیت های حقوقی وجود ندارد و همه روابط آنها بر اساس اصول جنگ ، تبلیغات، فریب و دسیسه استوار میباشد. ما نباید منافع ملی خود را فدای تاثیرات تبلیغاتی بیگانه بسازیم و بخاطر مقابله با خود از بیگانه ها یاری بجویم. هر مردمی که آگاهی ملی اش به مرحله ی برسد و بداند که دولت ها دوستی ندارند و دوستی آنها وابسته به منافع شان است، آن ملت به سرفرازی می رسد، تا زمانیکه مردم افغانستان بنابر ملحوظات تبلیغاتی و آیدیولوژیک روس را دوست و امریکاه را دشمن و یا بر عکس، عرب را دوست و ایران را دشمن یا برعکس، پاکستان را دوست یا ایران را دشمن یا برعکس ، بشمارند، نتیجه گیری چنین است که این مردم آگاهی ملی ندارند و بجای آگاهی ملی، آگاهی های دیگری مانند علایق قبیله یی، مذهبی و شالوده های دیگر هر کدام به شکل جداگانه ، متضاد و متناقض عمل کرده علایق واحد ملی به میان نمی آید، در آنصورت عوامل و علت های جنگ و تصادم در کشور باقی می ماند.

کارشناس در رشته حقوق و دولت

آنلاین :

کابل پرس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اسلم و علیکم و رحمته الله و بر کا ته هو !
    من ندانستم که شما را دا کتر برای چه گفته اند . شاید شما داکتر حیوانات باشید که زبان بسته ها را هر نوع دوای که از هر راهی که بخورانید حرفی نمیزنند . ای برادر : معنی و یا مزه کلمه دوستی که تو از ان در ابتدا نوشته خود یاد کرده ایی , زیاد تر مزه دوستی دو تا دختر خانه را میدهد تا دو تا کشور که از هر نگاه حتی صد سال قبل با تمام قوای چهار گانه خود در روی زمین تاریخ بسزای را در دمب خود میکشیدند و دوستی بین دو کشور شکستش و یا پیروزی اش مزه فراق و یا دل شکسته گی عاشقانه و یا رقت غم انگیزی را ندارد ( که شما در اولین خطوط خود در این نوشته به ان اشاره نموده اید ) . المختصر اینکه ک دوستی دو تا کشور یک نوع ضد و بند های یکی و یا تمام ان قوای چهار گانه یک کشور با یک کشور دیگر میباشد که که ماهران از ان بعد از شروع استفاده مراقبت مینمایند و در صورت که از ضرورت ان کمی پیش امد در کم ترین فرصت انرا قطع مینمانید حتی اگر دوستی به دشمنی تبدیل گردد . و در حاشیه باید متذکر گردم که دوستی دولت ها مسله سیاسی است و از ان باید با کلمات واضح و درشت یاد ا وری نمود که در ان اعتماد به نفس و اینده محکم به نظر برسد ورنه لاکن و اگر و چونکه و چنانچه و چنانکه که کلمات زیربنایی حرف زدن و صحبت نمودن و با نوشتن مسایل سیاسی است , دردی را دوا نمیکنند . باید مانند شیخ السلام محمد گلبدین حکمتیار تفنگ بدست گرفت و زمین و زمان را زیر و زبر نمود . و دوستی بنا بر درخواست و شرایط خودی وضع نمود ورنه اگر گاهی تقاضای دوستی از دوستان هم مسلک تقاضا به میان امد رد نباید کرد .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس