صفحه نخست > دیدگاه > استاد روستار تره کی پیشقراول جهالت و نظریه پرداز آدمکشی

استاد روستار تره کی پیشقراول جهالت و نظریه پرداز آدمکشی

پرویز "بهمن"
سه شنبه 5 جولای 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی پیش درسایت دعوت بخشی ازمقالات آقای روستار تره کی را زیرعنوان: نقش اقوام درپروسهء تشکل ملت را که برگرفته ازکتابی بنام "افغانستان درآتش جنگ" تالیف خود ایشان میباشد ازنظر گذراندم که پرسشهای زیادی را درذهنم ایجاد کرد. اما درین تازه گیها نوشتهء دیگرشان زیر عنوان : درنگی بر پروسهء دردناک ملت سازی درجامعهء قبیلوی. امیرعبدالرحمن درترازوی تاریخ نیز ازقلم مبارک شان تراوش نمود. هرچند میان این دو نوشته شاید ازنظرزمانی فاصله زیادی موجود باشد ولی ازنظر منطقی میان این دو نوشته تضادهای عمیق منطقی وجود دارد. زیرا دریکجا استاد تره کی پروسهء ملت سازی را درافغانستان ازعهد میرویس خان هوتکی واحمدخان ابدالی سند داده اند ولی درنوشتهء بعدی شان یکصدوهشتاد درجه عقب گرد نموده وبار دیگر بر(ترایبالیست) بودن جامعه تاکید دارند. چیزیکه واقعا مایهء تعجب بنده گردید این بود که استاد تره کی میفرمایند که: اگر امیرعبدالرحمن خان هزاره هارا کشته پشتونها را نیز آرام نگذاشته واین درحقیقت نوع برائتی است که باید به امیر عبدالرحمن خان داد زیرا به عقیدهء ایشان امیرعبدالرحمن خان، درین قتل عام ها وکله منارها حد انصاف را مراعات کرده اند. بعبارت دیگر استاد میخواهند اینطور بفرمایند اگر درپهلوی هزاره پشتون هم کشته شود میتواند تا حدی برچسپ قوم پرستی و فاشیزم قومی را ازجبین حکام وامرای قبلی بزداید. درینجا همان حکایت انوشیروان عادل را که فرد علیل دیگری چون استاد تره کی بنام الحاج محمد امین فروتن که تازه راجع به تجزیه ء وفدرالیزم نوشته است نقل میکنم که فراخور این نظریهء استاد تره کی است. آقای امین فروتن نوشته اند کسی پرسید که انو شیروان عادل که چهل هزار مزدکی را دریک روز قتل عام کرد چرا عادل لقب داده اند؟ آن دیگری پاسخ داد بخاطریکه وی درکشتن هیچ فرقی میان فقیر وغنی قایل نبود وهمه را یکسان سر می برید.

واقعیت انکار ناپذیرهم این است که بیشتر نویسنده گان ناسیونالیست پشتون افغانستان دربرجسته سازی صفات نیک امیرعبدالرحمن خان ازهمین تیوری کار میگیرند. زیرا اعتقاد این دوستان برآن است که اگر امیر عبدالرحمن خان قتل عام را براه نمی انداخت ثبات وامنیت درکشور میسر نمی شد. به قول خانم زهره داوود یوسفی درامریکا باید همهء ما مرهون امیر عبدالرحمن خان باشیم زیرا او توانست که افغانستان یکپارچه ومتحد را به ما به ارث بگذارد. محترم احسان الله خان مایار نیز شبیه همین استدلال را درنوشته هایشان بکار می برند.

ولی از آنجائیکه بحث برسر نظریات گمراه کنندهء استاد تره کی است ازبقیهء هذیان گویان دیگر صرف نظر می کنم .

استاد بعداز اینکه سلسله وار موارد استبداد، تصفیه های نژادی را ازترکیه عثمانی وقتل عام ارمنی ها و نسل کشی ها وتبعیدهای مسلمانان حوزه بالکان توسط صربها، چچین ها توسط روسها کردها توسط ترکها و ترکمن ها وکردها توسط صدام را یک به یک می شمارد درمورد عملکرد امرای ا فغان چنین ارشاد میفرمایند:

(در افغانستان برخلاف کشور های دیگر پروسه ملت سازی و تأمین وحدت ملی با درهم کوبیدن مقاومت مخالفین بدون تشخیص قوم و قبیله و اکثریت و اقلیت صورت گرفته و حکام مستبد به مقایسه موارد تاریخی از احتیاط و اعتدال کار گرفته اند امیر عبدالرحمن خان عصیان هزاره ها را درهم شکست و غلجایی های غزنی و قلات را وادار به اطاعت از سلطنت نمود. وی نورستان را به حاکمیت ملی پیوند داد. اسکان ناقلین در شمال جز پروسه ملت سازی امیر بود که بصورت قطع با مثال های تاریخی آسیا همردیف نیست سردار شاه محمودخان وزیر حرب نادرخان مواضع قوم ځدران را بمباردمان کرد که طی آن ٤٨٠ نفر کشته و ١٣٠ تن اسیر شد نادرخان و شاه محمود خان در ١٩٣١ قیام مردم غلجی برهبری عبدالرحمن تره کی را قلع و قمع کردند ظاهرشاه در ١٩٥٥ قیام قوم صافی را درهم شکست)

به نظر بنده این مضحک ترین و مسخره ترین نظریهء بوده است که من تاکنون ازقلم استاد بزرگواری چون استاد تره کی خوانده ام . خدا کند درآینده شاهد خواندن این نوع مقالات بی سروپا نباشم . درمقالهء اولی، استاد تره کی به این باوراند که اولین سنگ تهداب ملت سازی کشورکنونی افغانستان برخلاف سائر ملل چون روسیه وامریکا وغیره براساس شمشیر نه بلکه براساس رضائیت خاطر همهء اقوام درسایهء یک لویه جرگه عنعنوی گذاشته شده است. چنانچه خود در ابتدا چنین می فرمایند:

"برخی دولت های ملی چون روسیه، روی انگیزه توسعه طلبی پدید آمده است. علت وجود بعضی دیگر مثل پاکستان و اسرائیل اتکا به دین واحد بوده است. دولت فدرال امریکا از توأمیت و آمیزش خوش به رضای مهاجرین دنیای قدیم عرض وجود کرده است. بسیاری کشور های افریقائی از جمله کانگو به مقتضای سیاست استعمار از انضمام چند نقطه ستراتیژیک پا به عرصه وجود گذاشت برخلاف آنچه ذکر کردیم افغانستان کشور تاریخی است. سرنوشت مردم مسکون در افغانستان را حوادث تاریخی در طول پنج هزار سال باهم گره زده و قریب بود اقوام آنرا در کوره ملت واحد ذوب کند که مصیبت جنگ ناشی از تجاوز شوروی پیش آمد"

من درینجا اشکالات زیادی را می بینم که چگونه امتزاج واستحالهء پنج هزار ساله ء ملت سازی بالاخره بایک اشغال شوروی تمام افتخارات چند هزار ساله برباد رفته وتمام مردم بخاک وخون نشسته وروزی نیست که بساط غم واندوه درخانه ساکنان این مرز وبوم هموار نباشد.

پرسش این است که اگر تجاوز شوروی واقع نمی شد سرنوشت کشورکنونی افغانستان بکدام سمت وسو درحرکت می افتاد این ذوب شدن که حالا آقای تره کی ازآن یاد میکند به چه شکل می بود؟ آیا ازنظرزبانی میشد فرض کرد که درصورت عدم تجاوز شوروی، اسماعیل یون با طیب خاطر و بدون هیچ نوع کراهیتی به زبان فارسی حرف میزد ویا سرلوچ مرادزی زبان فارسی را درپهلوی زبان مادری اش پشتو، بحیث یک زبان رسمی وملی برسمیت شناخته ومضامین ومقالاتش را به این زبان می نوشت؟ آیا میشد که هنرمندی مثل استاد اولمیر دربدخشان کنسرت بدهد ومردم بومی آنولا را به شور و وجد آورد ودرعین حال بازگل بدخشی درپکتیا وهلمند با آهنگهای محلی اش شور و وجد را در روح وروان ساکنین بومی آنجا می آفرید؟

آقای تره کی پروسهء ملت سازی را به مفهوم مدرن وامروزی آن درافغانستان ازسالهای 1747 سند داده اند چنانچه ایشان میفرمایند:

"اقوام مختلف شامل ترکیت جامعه افغانی برای بار اول در سال (١٧٤٧ م) موفق به تشکیل یک دولت ملی شدند.

در افغانستان دولت ملی برخلاف معمول در سائر کشور ها از طریق فتوحات داخلی یک گروه مسلط نژادی بمیان نیامد، بلکه از مجرای اتحاد داوطلبانه اقوام مختلف برای تشکیل یک اداره واحد مرکزی و استفاده از آن به قصد حفظ استقلال و مقابله مؤثر با مداخلات احتمالی خارجی عرض وجود کرد.

سهم گیری خوش به رضای اقوام مختلف در ایجاد دولت ملی از طریق موسسه عنعنوی لویه جرگه در (١٧٤٧ م) که طی آن صابر شاه کابلی برای تاج گذاری احمدشاه درانی برخاست، یکی از عوامل عمده و مؤثر در رشد " ناسیونالیزم " افغانی به حساب می آید. به این عامل عمده سمت دهنده احساسات اقوام مختلف در جهت تأمین اهداف ملی، باید عوامل دیگری را از قبیل دین اسلام و موسسه سلطنت علاوه کرد. اما ملتفت باید بود که نقش دین اسلام و موسسه سلطنت در تأمین وحدت ملی بیشتر بعد از تشکیل لویه جرگه و دولت ملی محسوس بوده است."

ملتیکه به قول استاد تره کی ازسال 1747 اولین باراز آزمون تشکیل ملت سازی موفق بدر آمده است واولین موسسه دموکراتیک جهان را درآنوقت که عبارت بوده ازلویه جرگهء عنعنوی وانتخاب پادشاه ازطریق شور ومشوره چرا دربرابر حوادث روزگار چون تجاوز شوروی ویا انگلیس نتوانست سیر طبیعی ذوب شدن را طی کند؟ درحالیکه همچو حوادث بر مقاومت ونزدیکی اقوام بیشتر باید می انجامید تا جدا شدن آن. مثلا این تجاوز واشغال خارجی چرا ملت الجزایر را که میان بربرها وعرب ها تقسیم اند نتوانست از ذوب شدن درکورهء ملت شدن بازدارد؟ با آنکه استعمار فرانسه درالجزایر ویا انگلیس درهندوستان وبعضی کشورهای عربی بمراتب با تجاوزنظامی شوروی که ده سال وچیزی بیشتر را دربرگرفت هیچ قابل مقایسه نیست.

به عقیدهء محترم روستار تره کی اولین خشت دولت سازی و ملت سازی در 1747 گذاشته شده است پس پرسش این است که بعداز جنگهای استقلال طلبانه علیه انگلیس چرا این ملت متحد ویکپارچه نتوانست دربرابر این ناملایمات مقاومت کند ؟ اگر ملت های دیگری که کمتراز تاریخ 1747 شامل پروسهء ملت سازی شده اند وحجم تجاوزات خارجی را نیز علیه آنها درنظر بگیریم درمی یابیم که این نظریه استاد تره کی اشکالات فراوانی دارد که اگر به آن پرداخته نشود باعث گمراهی نسل جوان میگردد.

به نظر اغلب کارشناسان امور جامعه شناختی درافغانستان چه پشتون وغیر پشتون ، خصوصا آقای محمد اکبر یوسفی که خود پشتون بوده وازعشیرهء نورزی میباشند مقولهء ملت وملت سازی به مفهوم ناسیونالیزم ، از غرب به جامعهء کنونی افغانستان مانند دیگرمکاتب فکری چون: لیبرالیزم سوسیال دموکراسی ، سیکولاریزم ، کمونیزم ، سوسیالیزم وارد گردیده است.
(رجوع شود به مقالات محمد اکبر یوسفی زیر عنوان ملت وملت گرائی دراروپا وتاثیرات آن برافغانستان) .

در جامعهء سنتی وقبیلوی افغانستان کنونی، پروسهء ملت سازی به مفههوم مدرن وامروزی اش ازنگاه فرهنگی واجتماعی بسان دیگرکشورهای مسلمان راه باز نکرده است . جامعه ایکه خود درتضادهای قبیله ایی ماقبل فیودالی دست وپا میزند آن را یک جامعهء ملی قلمداد کردن ظلم آشکار است. حتی کشورهای نظیر یمن وصومالی که بمراتب قبیلوی تر از افغانستان اند توانسته اند که دارای مشترکات ملی باشند. اما در افغانستان هیچ چیز نمی تواند ملی به مفهوم عصری آن تلقی شود نه سرود ملی نه رقص ملی نه لباس ملی نه زبان ملی ونه هم افتخارات ملی. اگر بسیار انعطاف بخرچ دهیم میتوانیم بعضی افتخارات را بحیث افتخارات وطنی تلقی کنیم مانند مقاومت دربرابر قوت های اشغالگر وغیره را که آنهم بدبختانه بعداز رشد افکار عظمت طلبانه یعنی شؤونیزم پشتونی درعصر حاضر خیلی کمرنگ گردیده است که از ذکر مثالهای آن عجالتا صرف نظرمی کنم.

چندی پیش درکلوپ قلم درشهراستوکهولم سوید جمعی از فرهنگیان افغانستانی خواستند که لقب شاعر ملی را به آقای واصف باختری اعطا نمایند، آقای باختری ضمن تشکر وسپاس به حاضرین گفت که ، من شاعر ملی نیستم ونمیتوانم باشم. هرچند چنین نظریه ای می تواند تواضع وانکسار آقای واصف باختری را نشان دهد اما ازنظر جامعهء شناسی این سخن معنای دیگری دارد. به این معنی که افغانستان مجموعهء متشکل ازفرهنگ های ناهمگونی است که تاهنوز دربسترتضادهای حاد اجتماعی نتوانسته است بصورت ملت واحد عرض اندام کند. به قول داکتر اکرم عثمان، افغانستان کشوری است که هرازگاهی دچار بی ثباتی وبدامنیتی شده است آوردن ثبات وامنیت به قیمت برپائی استبداد وحاکمیت مطلقه وفرد گرا تمام شده است.( رجوع شود به مقالهء داکتراکرم عثمان زیر عنوان: ما وشب یلدای تاریخ ما) بناء چنین جامعه ایی را به دروغ وکذب ملت واحد خواندن نه پایهء منطقی دارد ونه هم علمی.

افغانستان کنونی تاهنوز به صورت مشخص حتی به اندازهء کشور همسایهء چون پاکستان نمی تواند ملت واحد بحساب آید چه رسد که آنرا به زور وجعل، تاریخ ملت سازی آنرا به سالهای حاکمیت میرویس خان هوتکی بکشانیم . افغانستان درراه ملت سازی راه درازی را پیش رو دارد وچه بسا که این راه دراز طی نشود. این ناسیونالیزم که آقای تره کی به آن می بالد هیچگاهی مقولهء ملت افغان تعریف دقیقی ازهویت های موزائیک فرهنگی وتباری کشورکنونی افغانستان را ارائه نمیکند.ازنظرتاریخی اینچنین موسسات دموکراتیک واینچنین انتخابات آزاد و صابرشاه کابلی شاید بیشتر جنبهء تشویقی داشته باشد تا وجود خارجی . تا جائیکه اکثر مورخین نام دار کشور درمورد هویت صابرشاه کابلی دچار تناقض های آشکار گردیده اند که من بخاطر جلوگیری از اطالهء کلام خواننده گان عزیز را به نوشته های تحقیقی محترم دکتر لعلزاد درسایت خاوران زیرعنوان: مقایسه ء برگهای ازتاریخ درمورد جرگهء احمدخان ابدالی وصابر شاه کابلی ارجاع میدهم.

اما دربارهء استاد روستار تره کی تا جائیکه من بیاد دارم نظریات استاد تره کی را سالها قبل درجراید بیرون مرزی محترم استاد سمندر غوریانی به نقد کشیده و بطلان نظریات استاد تره کی را ثابت نموده اند. درسایت آسمائی محترم حسین مبلغ نیز دررابطه به تیوری های بحث انگیز استاد تره کی مضامین خیلی جذاب نوشته است که خواندن آن خالی ازدلچسپی نیست. خوب است که چنین جنگ های قلمی میان نخبه گان براه افتد، درغیر آن میدان سیاست را زورگویان نظامی گر یا ملاهای خشکه مقدس خواهند گرفت . بادرنظرداست دلایل فوق باید به این پرسش پاسخ بگوئیم که چرا تعصب زبانی یا قومی میان توده ها ومردم عادی وجود ندارد اما این نخبه گان وروشنفکران اند که دغدغه ملت سازی وفرهنگ وزبان سراپای وجود شانرا گرفته است. این پرسش درمناظرهء تلویزونی میان آقایان مجیب الرحمن رحیمی وآقای تره کی دربرنامهء های فارسی بی بی سی نیز مطرح گردید که چرا نخبه گان اقوام افغانستان نسبت به هویتهای قومی شان حساس اند اما بقیه مردم عادی از دنیا بی خبر صرف درغم نان اند. این بحث را درنوشتهء آینده پی خواهم گرفت.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوست ارجمند آقای بهمن درود و احترامات مرا بپذیرید . ارزیابی و تحلیل شما از نوشته های استاد دوکتور پروفیسور اکادمیسن مامد عثمان روستار تره کی قابل ستایش است . اما افسوس که جناب نظریه پرداز خیالاتی و پیش آهنگ گروه هویت سازِ ملت برافگن اوغانی با چند پرسش شما ناگهان دیگر پردۀ شرم و وجدان آدمی به سر افگندند و لقای مبارک در خاک پنهانیدند . شاید این مقوله را به پندار و باور خود بجا دانسته باشند که پاسخ جاهلان خاموشیست و دیگر از برابر شدن با کابل پرسیان مردانه گریختند تا آبروی را که کم و بیش پیش همکیشان و هم باوران خود پیدا کرده اند نریزد . و شاید هم از روبرو شدن با قلمداران بی بدیل وصخره های استوار منطق و استدلال انسانی دوستان عزیز ما چون بابک و سلیمان ترسیدند که مبادا مانند کاکر ، عطاخیل و بایانی و دیگر قلابی نویس ها ، تشت رسوایی شان از بام بیافتد و این رسوایی را به کدام در فریاد بزنند .

    این پروفسیورزاده ها و وارثین مقام اکادمیسنی و استادی ، ارزش و بهای خود را در سایت ها و محافل زنجیر پیچ شده اوغانی بنمایش میگذارند که کسی را یارای نزدیک شدن به ایشان نباشد و هر گندی از ایشان می براید با کف زدنهای ممتد شمله داران دولکی بدرقه شود .

    روزی به بابک عزیز نوشته بودم که پروفیسور و دولکی ، جوالی و والی و پُر و خالی این طایفه یک فکر واندیشه داشته به هیچ منطق و استدلالی از سنت های خیل و قبیلۀ خود رو گردان نیستند ، ولی ایشان نوشتند که نی ، در بین ایشان مردمان منطقی و با استدلالی هم وجود دارد که تو نمی دانی .

    بهر روی بهمن عزیز ، امید روزی بتوانیم این گوهر نایاب و گل انجیر قبیله را که بتواند از ایدال ، اندیشه و سنت های پختونوالی چی با شهرت و چی بی شهرت دفاع نماید و خود را از حریم حرم چادری پوشان زنجیر بند و گریز پای برهاند و آن غیرتی و شهامتی را که همیش به رخ دیگران می کشند از خود به نمایش گذارد .

    پیروزی و جانجوری شما را آرزو دارم . مزاری

    • آیا به کسی مثل تره کی " استاد " خطاب کردن درست است؟ آیا در عصر امروز میزان و محک مرتبه ی علمی و اثر گذاری آفریده های علمی - فکری شخصیت های اکادمیک در تحول مثبت جوامع است یا داشتن رابطه با مراجع قدرت و بسته بودن بند ناف با ناف قبیله؟ تره کی چی طرح و برنامه و نظریه یی تازه و همه پذیری ارایه کرده که با توجه و تکیه به آن بتوان به او مرتبه و مقام " استاد " ی داد؟ زمانی سایت افغان جرمن به کسی بنام سمیع رفیع ساپی،هم رتبه استادی داده بود بخاطری که سمیع رفیع در ادامه بی مسلکی هایش به حقیقت چندگانگی فارسی - دری و تاجیکی پی برده و گویا پرداختن سمیع رفیع به این مساله که بسیار باب دل مدیریت سایت اوغان جرمن است،سبب شد سمیع رفیع به رتبه استادی برسد بدون اینکه حتی یک سمستر هم دانشگاه زبان و ادبیات فارسی رفته باشد!اینها خیال کرده اند مرتبه های علمی هم مثل رتبه های نظامی مسخره شده که هرکس بند نافش با قبیله پیوند داشت باید جنرال شود،و حالا هرکس با عقده کشایی و لجن پراگنی کاغذ سیاه کرد و سبب حاد شدن بحران هویت حاکم و موجود در جامعه شد،میتواند "استاد" شود!
      استاد خطاب کردن به تره کی،توهین به آنانی هست که شایسته گی رسیدن به این مقام علمی را دارند.

    • آقای کلک رستگویک ! شما تنها از استادی خره کی صیب ، ببخشید تره کی صیب خبر شده اید ، آیا خبر دارید که ایشان برعلاوه لقب استادی ، القاب دوکتورا و پروفیسوری را هم بر دُم خویش همیشه کشاله میکنند . غفور لیوال بیسواد که شاعر واستاد و حین هم رئیس انستیتوت منطقه شناسی اوغانستان باشد و اسماعیل یون سقاوی نویس ، وتلي لیکوال، ژورنالیست، شاعر او سیاستپوه شود ، چرا خره کی ببخشید تره کی استاد دوکتورپروفیسور اکادمیسن و عنقریب علامه نباشد ؟ این طایفه را بوبوی شان در بطن خود از وقتای وقت پیش از القا استاد ، علامه و جنرال بار آورده !

    • جناب عالی شما حق هیچ نوع تو هین را به یک پروفیسور که تمام عمر خویش را در راه خدمت به بشر سپری نموده ندارید وها ماند قوم تره کی ایا شما سراغ دارید کدام بلند منزل که در زمان تره کی به قومش متعلق باشد جای بسیار شرم است به شما.

    • آقای محمد بشیر تره کی مربی تیم ملی تکواندو(ی) کشور ! فغان وافسوس به کشوری که مانند شما مربی تیم ملی تکواندو دارد . مربی جان ، پیش ازینکه اظهار نظر میکنید کمی سواد نوشتن بیآموزید . میتوانید این سطر نوشتۀ خود را معنی نمائید ؟ :

      وها ماند قوم تره کی ایا شما سراغ دارید کدام بلند منزل که در زمان تره کی به قومش متعلق باشد...

      کجاست علامت ندائیه ؟ کجاست نقطه ؟ کجاست کامه ؟ این (ماند) شما هم شاید (مانند) باشد که در صورت (مانند) پنداشتن هم ، معنی جمله گوی در گو است . خیر است که مربی دارید ومربا میخورید و یک کشور قحط الرجال و بی همه چیز را مربی تیم ملی هستید !! آدم شدن و با سواد شدن مشکل است . ( ما خو ازین بی سوادی شما مربی های مربا خور شرمیدیم ، امید شما هم کمی شرمیده باشید !! )

    • بشیر جان چرا اسم مبارک تان رامکمل تر چون تر ه کی بابا ننوشته اید !!باید اسم تان چند سطر میشد !!

      مثلا مثل نابغه شرق : ملگری نور محمد تره کی منشی عمومی حزب دمکراتیک خلق افغانستان ریس شورای نظامی و انقلابی سر قوماندان اعلی قوای مسلح جمهوری دمکراتیک افغانستان .....

      تره کی پول فقیر بیچاره هر چه بود را به رنگ سرخ دروازه , دیوار و شال, "نشان خلق سرخ" مصرف کرد , مجسمه هایش جبرا چون استالین , ماهو, لینن, مارکس و , انگلس و صدام ... همه جا را پر کرده بود !!

      یکبار به سره مینه و پنصد فامیلی بلاک های هوایی مکرویانها , بلاک های شاووالی کابل کوله پشته, بلاک های تهیه مسکن , بلاک های قرغه ومقامات حزبی و دولتی انزمان دقیق شوید که خود و رهروانش چه نبود که نکردند بردار زاده هایش داماد های برادر اش ... همه از تجاران مشهور و به نام مسکو تشریف دارند , کتاب شب های کابل جنرال عمرزی را بخوانید باز از گدام لوژیستیک منزلش و مرغ بریان خوردنش اگاه خواهد شد !!!

    • نخست از همه سلام خدمت شما عرض میدارم دوست عزیزم من یک شخص مستقل و افغان هستم با هیچ حزب یا گروه سر کار ندارم و به قوم قوم بازی هم معتقد نیستم ولی این یک حقیقت است که ملت افغانستان کشور زیبا ی ما از اقوام مختلف تشکیل شده است و هر شخص به یک قوم متعلق میباشد بنآ به نظر شما توهین به شخصیت ویا قوم لازم است از شما میپرسم که آیا شما اختلاف نظر با نظریات پروفیسور صاحب دارید و یا با شخصیت وقوم آن .

    • جناب! من در حد که سواد کم بیش داشتم نوشتم حال این مربوط به سواد شما میشود که چی تحلیل میکنید برادر عزیزم من در کدام حزب یا گروه نیستم من صرف توهین که شما به یک پورفیسور و یک قوم نموده بودید خواستم بنویسم که شما تما مآ قوم تره کی را از عینک دودی خویش منگرید به همین ملحوظ من مشخصآ خود را معرفی نمودم شما حق دارید که نظریات جناب پروفیسور صاحب را نقد کنید حق هیچ نوع توهین را به یک شخص یا قوم ندارید جناب با سواد صاحب. افسوز که خط دارید ولی سواد نداری

    • آقای مربی تره کی صیب ! ما توهین و تحقیر را از شما آموختیم و این شما اهل قبیله بودید که برگ های تاریخ را جعل کردید و به تمام باشنده گان این سرزمین توهین و تحقیر روا داشتید . اینک شما گله مندید که به قوم و قبیله تان تحقیر و توهین شده ؟ همینکه با چنین بی سوادی مربی تیم ملی تکواندوی اوغانستان هستید ، خود توهین و تحقیر به باشنده گان سرزمین ما نیست ؟ بگیرش نه گیرد !!

      آقای تره کی افسوس به (س) نوشته میشود نه به( ز ). با سواد باشید !

    • جناب سواد سالار صاحب!!! از نوشتن (افغا نستان)( تکواندو )و(صاحب) تان معلوم میشود که خیلی از سواد کا فی بر خوردارهستید . ببخشید هدف من کافی للی است وراستی من که سطح سواد وادبیات شما را درک کردم به این نتیجه رسیدم که با شما کوچه بدل کنم . اگر مثل خودت با سواد چند تن دیگر در این وطن زیست میکرد ندآدم های سواد سالار چون شما بسیار میداشتیم . ببخشید آدم هستید ولی انسانیت چیزی دیگر است . از خداوند میخوا هم که سواد سا لار صاحب از سواد شما کاسته و بالای ادبیات شما افزودگردد. من کوچه بدل میکنم ولی به یا د داشته باشید که در پهلوی (تعلیم ) تربیه یک امر ضروری ا ست. را ستی این نام مستعار را دور کنید چر ا که همه هموطنان شریف ما از میله گل سرخ محروم میشوند . ادب تاجیست از فضل الهی ............. بنه بر سر برو هرجا که خوا هی.................از خداوند خواهم تو فیق ادب................بی ادب محروم ماند از لطف رب خداوند نگهدارت باشد اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...........؟

    • با هر دو !!! چونکه نفری ادمکشان طالب را بار ها سربازان ازادی و اسلام معرفی کرده چونکه از تبار خودش میباشند !!!

    • اوغانستان را درست نوشته مگر این مام بی نام نام اوغان نیست , تکواندو کلمه خارجیست این را هم درست نوشته صاحب و صیب نیز درست است !! کوچی بی وطن و بی دانش درست اش را تو بنویس تا دیده شود که درست ان چه قسم است !!

    • قندم! واژه افغا ن هویت ملت این سرزمین میبا شد . افغانی وا حد پول وافغانستان نام سرزمین است که متعلق به افغانها بوده میباشد وخواهد بود.و به قوم که شما میخواهیدتوهین نما یید آن قوم (پشتون ) نامیده میشود نه اوغان ! ا ین واژه واژه مندرآوردی شما میباشد. راستی این ان ان شما ( آن ) نوشته میشود و این ( مام ) شما نام نوشته میشود و واژه( قسم ) که در مطلب تان تذکر یافته آن هم ( چیگونه ) نوشته میشود و ( تکواندو ) اسم خاص میباشد مانند پو هندوی نوشته نمیشود به خا طر که معنی آن تعغیر میکند نوشتن (ی) بعد از تکواندو اشتبا ه است و ( درست اش) خیلی مسخره است در مطلب تان آن هم ( درست آن را ) نوشته میشود و تکواندو ( کلمه ) نیست اسم یک هنر رزمی میبا شد وووووووووووووو...... جناب دانشمند صاحب وطندار این دانش را در کدام دانشگا ه آ موخته اید ؟

    • برادر عزیزم ! نظریات ومقا له ها مربوط به شخص خود پروفیسور صاحب میباشد نه به قوم ایشان شما از طا لبا ن تخارستان و بدخشان بیخبر هستید آ یا برادران تاجک تخاری وبدخشی از قوم تره کی هستند.

    • درتخار وبدخشان اصلا طالب وجود ندارد واګر داشته هم باشد ازهمان کاسه لیسان تحمیق شده وخرشده ای ناقل پشتون میباشد که خودرا مرکوب اشخاص مریض وعقده مندی چون احمدزی وتره کی میسازند تا آنها بالای شان سواری کنند.
      آقای بشیر اګز این قدر بالای منتقدین آقای تره کی قهراستید یکبار ویدیو هم تباران غول احمدزی ات را که خودش آنرا لینک داده است نیز بشنو بعد به ملامتی اقوام غیر پشتون آغاز کن

    • این دانش را در "چیگونه "تعغیر" مکتب ادم خان و دریا خان . خرم .....

    • جناب!!! به یاد دارید شخنان تانرا که فرموده بودید آنوقت خود را راحت احساس میکنم که در هنگام قدم زدن در خیا بانهای کابل کفشها یم از خون تا جک و پشتون لبریزان گردد . قکر میکنم که این مکتب آدم خان و دریاخان به فرموده شما در سالهای ( 71 ) تا (74) چیزهای دیگر را نیز آموختانده باشدبه شما . و به یاد داشته با شید که از آدرس قوم شریف و زحمت کش هزاره اینچنین اظهار نظر نکنید . من و همه افغانها میدانیم که اقوام این سرزمین هیچگونه مشکل بین هم ندارند تنها یک تعداد محدود مانند شما که تشنه رسیدن به قدرت هستید واز این مهره میخواهید استفاده ناجایز کنید این سیاه رویان را همه میشناسند به آرزوی روز هستیم که این سیاه رویان نقاب دروغین خدمت به قوم خاص از روی شان برداشته شود و ملت شریف کشور ما افغانستان شا هد محکمه مردمی این خاینین و مزدور اجنبی ها باشند.

    • جناب تبار یست! من هیچ قوم را ملامت نکرده ام هر مطلبی که نوشته ام در پاسخ به توهین که شخص خود شما به دیگر ان داشته اید بوده و شما در حد نیستید که نماینده قوم شریف هزار باشید. راستی ( اگر ) اینطور نوشته میشود. و تک تک هزاره ها نور چشم من هستند مانند روح ا له نیکاه و امسال ایشان کمپا ین شما به قوم پرستی خود توهین به همه افغانها میباشد.

    • نویسنده این متن که نام خود را نه نوشته است ، کاملا یک انسان سادیست و کینه توز است ... او را میتوان با یک مریض که درد اش دیگر از محدوده تحمل گذشته است ، مقایسه کرد ... به فکر من بعد از تداوی باید حقایق را آنچنانکه است بر رشته تحریر در آرد... مکروریان ها ، سره مینه ، بلاک های پنجصد فامیلی ، بلاک های شاروالی ، کلوله پشته وتهیه مسکن و ... مسایل بی معنی که اصلا یک طفل هم به بی مفهومی آن پی خواهد برد...باید او از حقایق خبر میبود ... و باید یاد آور شد که مجسمه های نورمحمد تره کی هیچ گاهی در هیچ گوشه یی از افغانستان تالحال دیده نشده است و این ستمی های بدنام و کریح الذات که فساد اخلاقی شان گندستان از شرم و خجلت است همیشه در پی ترور شخصیت نورمحمد تره کی است ... اینکه نورمحمد تره کی کی بود و تاریخ در مورد او چگونه قضاوت خواهد کرد ... مربوط میشود به آینده ها ... بگذارید تاریخ در مورد دزدان ، غارتگران ، فحاشان ، و وطنفروشان این مرز و بوم و خادمین اصلی و وطنپرست این خاک خود قضاوت کند ...

    • راستی به غپ غپ سگان دریا مردار نمیشود - هرچه مینویسید بنویسید ... اینکه اگر شما کدام پلانی دارید که کدام هزاره رییس جمهور شود به گفته دوست غارتگر تان جناب ملا معنوی ... خواب است و خیال است و جنون

    • آقایون نوری پایمرد وتره کی!
      شما ازین کامنتهای بی معنای تان چرا میخواهید به اثبات برسانید؟ اینکه اقوام افغانستان باهم برادر اند آیا این موضوع ازګناهان نورمحمد تره کی ویا هم افکار مالیخولیایی روستار تره کی چیزی را کم میکند؟

    • آقای پایمرد ! با عرض احترام میخواستم بپرسم ایا شما از کیش شخصیت نور محمد تره کی انکار میکنید ؟ سن و سال شما در حدی نیست که همه چیز را از یاد برده باشید. قتل عام اقوام ، محصلین،روشنفکران دگر اندیش ، استادان دانشگاه ، رفقای خود شما و دیگر اقشار جامعه را همه از خاطر برده اید؟ در حماقت سیاسی تره کی که منجر به بربادی جامعه اباد ما شد شما شک دارید ؟ من از ستمی ها دفاع نمیکنم اما اگر در مورد ما قضاوت میکنند چرا کریح الذات و مفسد میخوانید ؟ بفرمایید بگویید این شخصیت تره کی چه اسرار نهانی داشت که ما قادر به دیدن ان نبودیم و حالا حق نداریم در مورد ان لب بگشاییم و انرا به اینده نامعلومی واگذاریم. تا جاییکه ما دیدیم تره کی یک انسان فاقد اراده سیاسی ، خود خواه ، بی کفایت و خوشباور تشریف داشتند.
      تا کی روی ملحوظات از حقایق چشم می پوشید ؟ یک مطلب را صادقانه بگویید : به چیزی که میگویید باور دارید یا نه ؟ با شناختی که من از جناب عالی دارم باور های شما غیر از این است.

    • بادیانی ,بابر... !! من خواستم جواب تان را بدهم از این رو کمی از خر گری تره کی خیل و گروه زرغون و سور اش برایتان یاد اوری کردم .

      کدام کاری نبود که تره کی و امین با خر خلقی های قبیلوی اش در حق مردم بی گناه و رهرو جوالی والی زن و مرد , ملا و عامی ... از خود بیگانه.... انجام ندادند, دوکانداری فقیر مجبور بود از پول خود در و دیوار خود را سرخ رنگ کنند, هر روز مارش و میتنگ مکتب ها ادارات دولتی ... تعطیل , اصلاحات ارضی احمقانه. پرمان عدم زن پروشی اش چون مانیفست اوغانوالی کنونی بود .

      سور خل-قی!!تمام کابل و شهر های بزرگ و کوچک از نشان پلاستیکی "خلق" پر شده و همه مجبور به نصب کردن ان به یخن و سینه شان بودند , پدر و فرزند زن و شوهر .... به یکی دیگر اعتماد کرده نمی توانستند ,, شما گفته بودید که خلقی ها قبیله گرایی نکردن از این رو بلاک ها .... و متواطن کردن فکتیایی ها را در کابل از مقابل یگانه چشمتان شی خواگور و کین خوا گور گذشتاندم .

      عکس تر ه کی یا نابغه شرق مطبعه های دولتی و شخصی حتا چاپخانه های تاشکند و مساکو را سر ریزه کرده بود , مجسمه هایش از مارکس و انگلس و لینن کمتر نبود(چونکه ایشان بگفته عزیز اکبری از اقوام خود اش شخصیت نورمال نداشت !! و خود را در جمع رهبران مارکسیزم و لینیزم بحساب میاورد !! بی میل نبود همه در باره او بگویند فلم ها بسازند !! کتاب ها بنویسند !! حتا در داخل حزب ب در باره نابغه بودن وی ادعا های چون !! تره کی نابغه شرق , تره کی روح حزب تن است , روح وتن از هم جدا بوده نمی تواند اگر که جدا شد .... !!) .

      یکی از ان بت خانه مجادله ملریا در علاوالدین نزدیکی های سفارت شوروی میباشد هنوز که هنوز است ان مجسه تخریب شده بر بالای دروازه ان موجود میباشد .

      ببینید شاگر با وفا و با وقار اش خواست قریه تره کی را چراغان و حیثیت بین الملی بدهد "یعنی سور کلی را " سالگره تولد برایش درست کردند کیک سور و چند منزله پر مایش دادند شهر ها وخانهئ خلق را رزغون و سور کردن زنان اتن کردند نصوار و شراب داخلی و خارجی را سر کشیدن و فلوت کردن .

      شخصیت تر ه کی را از زبان اقوام و اعضا استخبارات و خلقی های خود اش بیان کردم , کتاب عمرزی شب های کابل , کتاب ظاهر طنین "بی بی سی " را مطالعه و از گروه خلقی امینی و خلقی های واقعبین پرس و پال کرده بعد بیاید و بالای ما خود را سرخ زرد بسازید .

      خوراک رهبر طبقه مظلوم , کارگر , دهقان ,مزدور مرغ بریان بوده حتا از خوردن نان زندان بر طبق عادت ابا ورزیده است , بخاطر دستبرد به خزانه از چند جا از کار !!منپک شده است !!

      این حق تان است تا جناب تان از سور ها تر ه کی بابا دفاع کنید چونکه همتبار و هم کیش تان بوده است !!!

      تخلص رهبر طبقه گارگر یا زحمتکشان اوغانستان قبیلوی یا " تر ه کی بوده است !!!!

      بوت ها را به یخچال خانه خلق و داستان جارب کردن سرای بزرگ را بار دیگر برای تان تکرا و بیان خواهم کرد .

      اقارب نزدیکش در مساکو هوتل سوستوپول شرکت های بزرگ تجارتی دارند و چندین تن پیر جوان شان در لندن تاکسی ران و فیزا ولا ..هستند و گوش فلک را کر کرده اند گویا تره کی بابا شخصیت بوده اسسسسسستتتتتتتت .

      فارسی وان متل کیی چه : یاز زنده وصحبت باقی.

    • گوساله خان یا تر ه کی کجا از قوم هزاره و تاجک ... گفته ام این بر داشت قبیلوی توست .

      کسی که تاجک هزاره و ازبک ترکن بلوچ ...... را از هم جدا فکر میکنند چون تو گوساله پرست خواهند بود.

      کسی که از مظالم ادمشکان وحدتی (نه هزاره ) دوستمی جمعیتی گلبدینی و سیافی طالبی دفاع میکند چون فاشیست و قبیله گراست . حق حق است این تو غلام اجانب یا پنجاب و سعودی هستی که با گفتن بر بالای خون اوغان ناقل و تاجک تاجزاده پا .... دسته آونگ برای نازو انا و زرغونه انا... درست میکنی...

    • کمال نادانی زمانی است که ما ارزش چیزی را بیش از میزان قیمتش بپردازیم و شما قیمت این را ندارید که من با شما استدلال کنم . راستی در وقت نوشتن فکر کنم که زیاد احسا سات داشتید چرا که ( ادمشکان نشان دهنده احساسات و دانش تان میباشد) زمانه کج روشان را به بر کشد بیدل هههههههههه هرآن که راست بود خار چشم افلاک است . فرهنگی بی فرهنگ یک کمی اصول نوشتن را بیاموز و خود را آراسته به فرهنگ انسانی کن خیر است که آدم استید و نمیدانم که فرق بین آدم و انسان را میدانید یا نه خوب به هر صورت صبر کن چرا که صبر دوای هر درد است ولی این درد را که شما دارید دوا ندارد به جز از این که مفکوره ها ی پوچ و گندیده تانرا از سرتان دور کنید .

    • جناب عالیقدر ! من چندین بار برایتان نوشتم که من با هیچ حزب یا گروه سر کار ندارم و قندم یکبار عینک سیاه را دور کن نوشته های من را مطالعه کن که من چی نوشته ام . صرفآ در مورد توهین که به همه قوم پشتون و مشخصآ قوم تره کی شده بود من اظهار نظر داشتم . آیا به نظر شما یک شخصیکه از مفکوره خود مینویسد نماینده همه پشتونها است و اینکه شما از آ درس نور مخمد تره کی و امثال آن همه پشتونها را تو هین میکنید بجا ست ؟ و شما از یاد نبرید که امان ا له خان غازی نیز پشتون بود که آزادی و استقلال این کشور را به قیا دت خود گرفت واین سرزمین را آزاد ساخت آیا توهین به امان ا له خان تو هین به این ملت نیست چرا که از همین قوم پشتون است و راستی ا گر شما از قوم انگلیس هستید پس حق با شماست که با پشتونها مشکل داشته باشید چرا که اما ن اله افغان که از قوم پشتون بود آزادی افغانستان را از ا نگلیس گر فت که آ ن عغده تا حال باقی مانده حق دارید هر چیزی که میگویید.

    • آقای بشیر تره کی!
      اینکه آیا همه ای پشتونها با نظریات مالیخولیایی آقای روستار تره کی همنوا هستند ویا نه بحث جدا است، اما این موضوع اظهر من الشمس است وشما درنقد راوا نیز خواندید که روستار بخاطر پشتون بودن امیرعبدالرحمن خان وی را آرایش داده ونیز برای طالبان جنایتکار از پاریس سرخی وسفیده میفرستد تا روهای سیاه آنانرا سفید ساخته وآنهارا نیروی مقاومت مسلح مشروع ملی میداند.
      واضح است که ارایه وتلقین چنین افکار مالیخولیایی واکنش منفی را درقبال خود دارد، شما چه فکر میکنید که یک فارغ التحصیل فرانسه روز تاشام پشت کامپیوتر نشسته است فقط بخاطر به کرسی نشاندن دلایل بی منطق خویش ازقتل عام هموطنان هزاره اش توسط امیر جبار چشم پوشی نموده واورا بخاطریکه مردم شنواررا هم کشته است براءت میدهد که ګویا وی خواهان ایجاد یک دولت قوی ومقتدر در افغانستان قوی بود. بازهم نقد راوا را دوباره بخوان وبدان ایجاد ملت سازی براساس خون ریزی چه عواقب خطرناک را درپی خویش دارد. مثل اینکه جناب عالی یا منطق ندارید ویاهم خودرا به زور به کوچه ای حسن چپ می زنید آیا براءت دادن طالبان وعبدالرحمن خان توهین به خون تاجیکها وهزاره هانیست؟ مګر ملاعمر فرمان وفتوای چور شمالی وهزاره جات را به کوچی های اوغان نداده بود؟ وشما اسناد آنرا درهمین سایت تاکنون نخوانده اید؟ مګر ملاعمر، خود ازقبیله ای هوتک واز باغرای هلمند نیست؟ مګر امروز پشتونها خصوصا آقای تره کی از ین جنایت کار قرن بدلیل پشتون بودنش پشتیابی نمیکند؟
      آیا شما وجدان بشری دارید؟ آیا ازظلم وتعدی وجفای تاریخی کنه درحق هزاره ها توسط امیرعبدالرحمن بعد هاشم ومحمد ګلخان مومند وهزاران بی وجدان دیګر شده است شما منکر استید؟ آیا شما توقع دارید که مردم هزاره وتاجیک نګویند که بالای زبان ما بالای تاریخ ما بالای فرهنګ ما ازطرف حاکمان پشتون تجاوزی صورت ګرفته برعکس بګویند که هیچ آبی از آب تکان نخورده است وبخاطر ګل روی پشتونها ازهمه ای قتل عام ها چشم پوشی میکنیم؟
      آیا این حاکمان خود پشتون ولشکریان چور ګر وچپاولګر شان متشکل ازقبایل پشتونی نبودند؟
      شما چرا میخواهید ثابت کنید به قول آن خواهر راوایی؟ میخواهید بګویید که امان الله استقلال افغانستان را از اننګلیس ګرفت پس نباید ازجنایات دیګر پشتونها اینجا حرفی بمیان آید؟
      این چه استقلالی بود که بعد دو دسته بار دیګر ازطرف اخلاف واعقابش چون نادر وهاشم وظاهر دو دسته به انګلیس تقدیم شد وافغانستان را بکی از فقیر ترین بیسواد ترین کشورهای جهان ساخت؟ ازکدام استقلال شما حرف میزنید؟ ازهمین استقلالیکه سی ملیون پشتون همتبار خویش را زیر سلطه انګلیس ګذاشت وبعدهم پاکستان بوجود آمد وکشور تو محاط به خشکه بوده ودست نګر ایران وپاکستان ګردیده است؟ ازکدام استقلال؟ همین استقلالی که اکنون چهل وشش کشور دنیا درکشورت دفترهای سازمانن جاسوسی اش را باز کرده اند؟
      من هیچ نمیدانم که شما چرا عرق خجالت برجبین تان نمی ریزد زمانیکه از استقلال حرف می زنید. چرا صاف وساده نمیګویید که پشتونها درطول تاریخ نه مستقل بوده اند ونه درآینده خواهند بود. قبل ازاحمدخان ابدالی برده ای فارسها بودند وبعداز احمدشاه ابدالی نیز حلقه غلامی انګلیس ها را تا به امروز به ګردن انداخته اند. آیا ازګفتن این حقیقت شرم دارید؟
      و آیا ګفتن این حقیقت چه چیزی از آبروی پشتونها کم میکند وچه چیزرا اضافه میکند؟
      منتظر جواب شما می مانم
      بااحترام
      بهمن

    • بهمن صیب ! نفری مثلیکه هوشیار بود و میدانسته حفظ جان و آبرو فرض است که مانند صالح برفکوچ دوتا کرد .

      در یکی از روز های اوایل ماه محرم الحرام شخص پیری که همیشه حاجی آغای تکیه خانه برایش میگفت ، حفظ جان فرض است ، به تکیه گاه رفت و به نعت خوان گوش فرا داد . بعد گریه و زاری ها و به سر و صورت کوفتن ها حوصله اش سر رفت و با چشمان اشک آلود و دل بریان یک دید گذرا به همۀ عزاداران افگند و از اعماق دل آهی کشید و بدل گفت : حسین جان ، حسین جان کسی واسه تو نگفته بود که حفظ جان فرض اس و وقتی دیدی زور از تو نمی رسه ، چرا دوتا نکدی ؟ حسین جان ، حسین جان !

    • آقای بهمن عزیز! این همه نظر یات ومقا لات را که پروفیسور روستار تره کی نوشته مر بوط به شخص خودش میباشد نه به تمامآ قوم پشتون . هیچ شخص نمیتواند که صد فیصد از یک قوم نماینده گی نماید شما نباید به خا طر یک شخصیکه نظر یات خویش را اظهار میدارد به همه پشتون ها تو هین نما یید و شما یک بار دیگر به همه پشتونها تو هین نمودید که پشتونها همه غلام هستند واین نظر شخص شما میباشد نه از همه قوم که شما به آن قوم متعلق استید و هیچ پشتون حق توهین نمودن به قوم که شما مربوط به آن استید را ندارد نمیدانم که جنگ های افشار را به یاد دارید که بین شورای نظار و حزب وحدت بود ویا جنگ های مکروریان که بین حزب جنبش و شورای نظار بود این همه مربوط به خود آنان میباشد نه به تمامآ اقوام ایشان . شما حق دارید هر شخصیکه در زمان های مختلف حاکمیت را به دست داشته و مرتکب کدام جنایت شده است آ ن شخص را نسبت به اعمالش محکوم کنید نه قوم که این شخص متعلق به آن است . به یاد داشته با شید که با توهین و تحقیر نمیتوانیم این مملکت را ساخت جز اینکه نفا ق را بیشتر سازیم و از احساسا ت بیهوده صرف نظر کنیم تا نزد خداوند ( ج ) مردم و وجدان خود سربلند با شیم . شما نوشته بودید که من منطق ندارم این هم نظر جناب عالی شماست و منطق من همین بود که نوشتم دیگر کار شماست که من را چی خطاب میکنید . چیزیکه مینویسید نمایانگر منطق و دانش شما میباشد.

    • اقای تره کی ! از نظر شما توهین و تحقیر چی معنی دارد ؟ وقتی خرم اوغان ، بابی خبرنگار را رسمأ بخاطر گفتن واژۀ دانشگاه جزا میدهد ، این توهین و تحقیر به یک قوم و زبان رسمی شان نیست ؟ وقتی حاکمان رژیم اوغانی کتاب های فارسی را به دریا غرق میکند ، آیا این توهین و تحقیر به یک قوم نیست ؟ وقتی یک کوچی بی همه چیز و بیابان کرد به شورای ملی بطور رسمی طبق دستور تفکری روستار تره کی ها باشنده گان بومی این سرزمین را مهاجر میخواند ، آیا این توهین و تحقیر به باشنده گان و اقوام بومی این سرزمین نیست ؟ اختصاص دادن آموزش های حربی ، دپلوماسی و بورس های تحصلی به پختونها ، تحمیل زبان پختو بر دیگران ، معافیت از خدمت سربازی و مالیات بر عایدات و و و در زمانهای حاکمیت نادر ، ظاهر و داود برای پختونها ، که تخم سرداری و برتری جویی اقلیت چادر نشین را در سرزمین مان نشاندند ، آیا توهین و تحقیر به دیگر اقوام سرزمین ما نبود ؟

      با اشغال مزارشریف توسط طالبان %95 پختونهای شهرمزارشریف ، بخشداری بلخ ، چمتال و چاربولک یکشبه طالب شدند ، تمام جنرالها ، افسران و سربازان پختون اگر طالب نیستند صد فیصد هوا خواه و همکار این گروه دهشت افگن و بی فرهنگ هستند . انفجار در وزارت دفاع ، ولایت تخار و قندوز توسط جنرالان پختون سازماندهی شده بود ، در وزارت داخله جنرال پختون موقع انتقال مواد انفجاری در داخل محوطه وزارت داخله دستگیر شد . با اینهمه باز هم شما با منطق اوغانی خود داد میزنید که به قوم پختون توهین و تحقیر نکنید . این سرداران و حاکمان و مردم عادی خود قوم پختون است که شرایط و موقع توهین را برای خود آماده میسازند نه دیگران !

      آقا ، همین دانشمندان ، پروفیسوران و استادان قوم پختون است که با بی حیایی و کله شخی پختونوالی ، دارند خیانت ، جنایت و بی ناموسی فرد فرد طالب پختون را توجیع نموده در مجالس رسمی برایشان نام مقاومت گران ملی پختون را گذاشته اند . آیا لشکرآدمکش و بی فرهنگ طالب پختون نیست ؟ آیا مجاهد زنفروش حکمتیار پختون نیست ؟ آیا جنرالان و افسران همکار طالب پختونهای شهری نیستند ؟

      آغا بیدار شو که روز شده !!

    • آقای تره کی!
      خدمت شما باید عرض کنم که من تاجیک ویا هزاره ویا ازبیک نیستم، بلکه ازهمین قوم تحقیر شده ای پارسیوان قندهار میباشم، که طعم تلخ زبانی ومذهبی را باګوشت وبوست خود سالهاست که احساس کرده ام، شما تحقیر را درعبارات اننرنتی وکامنتهای مردم خوانده اید ولی عملا توهین را ندیده اید که توهین چرا میګویند، بناء حق دارید که محترمانه مردم را نصیحت کنید ولی باهمه حال من به هیچ صورتی طرفدار توهین قومی نیستم ولی حق خویش را میخواهم، کسانیکه درینجا درمقابل شما قرار دارند حق خویش را میخواهند، اینجا سرزمینی است که متعلق به یک قوم ونژاد خاص نیست، ولی شما جاده صاف کن های هژمونیزم قومی پشتون هستید که زیر نام اقلیت واکثریت نسلهای آینده ای پشتون وتاجیک وهزاره وازبیک را به کام نیستی سوق میدهید، من درمقاله ای اخیر خویش ازقول احمد جان آریوزی نوشته ام که پشتونها خواست عظمت طلبی وهژمونستی دارند وآینده ای خیلی تاریک وخطرناک درانتظار این منطقه میباشد.
      اګر شما واقعا ازیک وجدان انسانی برخوردار باشید باید علیه هژمونست های پشتونی بنویسد تا دیګر زبان واقوام بومی این کشوررا تحقیر نکنند اګر خودشان مانند آقای یون واریوزی مرادزی ازحرف زدن به این زبان شیرین ننګ دارند لا اقل به ګوینده ګان این زبان توهین روا ندارند. ولی چنین نیست می بینم که مرغ شما همه ګی با تفاوتهای اندکی فقط یک لینګ دارد.
      شما صرف اقوام دیګررا میخواهید که ساکت باشند بخاطر وحدت ملی که مانند آتش زیر خاکستر پنهان است وفردا شعله ورد میشود هیچ صدایی حق طلبی خویش را بلند نسازند.

      بیاد داشته باشید آقای تره کی، همین کابل پرس? میان وشما وتمام خواننده ګان شاهد باشند که جنګهای قومی درافغانستان اجتنباب نا‌‌‌پذیر است وعامل اصلی آن شما وهمفکران فاشیست مشرب تان هستید، بازی با آتش کار سهل وآسان نیست. شما خوب میدانید که من چه میګویم.
      من خودم به زبان پشتو درس خوانده ام همین اکنون مطالعات من بیشتر ازشما به زبان پشتو است، ولی نکنید بیایید به شاهراه انسانیت قدم ګذارید. اقوام افغانستان را مانند ګلهای رنګانګ یک باغ واحد حساب کنید، بګذارید که هم پشتون زبان پشتوی خودرا تقویه وغنی بسازد وهم فارسی زبانانرا بګذارید که زبان اصیل خویش را بکار برده وکشورافغانستان شامل حوزه کشورهای فارسی زبان شود. ولی خوب میدانم که این سخن نزد شما مثل زهریست که بکام شما فرو میرود. اما این را بیاد داشته باشید که کار خوب نمیکنید. من مرده شما زنده بیاد داشته باشید که شما پشتونها منطقه را بکام نیستی سوق میدهید.

    • مزاری صاحب بی مزار ! ایرانی الاصل افغانی تبار با تفرقه ها هزاره پشتون تاجک و...... از هم جدا ناشدنی است متمِِِئن باشید که مشهد به طور امانت نزد تان است و این آب هایکه زهر جان میکنید جواب دارد. ناتوانی های انسان از سخن پیدا شود ............... پسته بیمغز گر دهن باز کند رسوا شود خوب شد که اصلیت خودت با بیانات که داشتی روشن شد. و زمانیکه مینویسی یک کم از قلم که در دست داری خوب حیا داشته باش که تفرقه اندازی در بین مسلمانا این خود حرام و بزرگترین جنایت است دیگر اینکه کمی به اصول انسانی بنویس و آداب نوشتن را بیاموز در غیر آ ن فامیل محترمت بعد از مرگ به مزارت نخواهد آمد.

    • بهمن عزیز ! اگر هندو هم باشید ولی افغان حق دارید که به خاطر حقوق خویش مبارزه کنید ولی به یاد داشته باشید که مبارزه هم از خود اصول میخواهد . چون شما زاده همین واژه هژ مونیزم هستید یک بار دیگر به شخصیت من توهین نمودید . در کدام یکی از نوشته های من به نام دفاع از پشتون کدام جمله نوشته شده معلوم دار است که نشده است. من چندین بار تاکید کردم که من به قوم قوم بازی اعتقاد ندارم و اگر هر کس به هر عنوانیکه به این موضوع دامن میزند از انسانیت محروم است هر کسی که باشد. و شما از وجدان صحبت نمودید این خود نهایت بی و جدانی است که بدون معلومات کافی در باره شخصیت من من را جاده صاف کن های هژمونیزم پشتون نامیدید. آیا میدانید که چی مینویسید هر چیزیکه خوش دارید مینویسید همین حال خودت مصروف توهین تحقیر دیگران هستی انتظار دارید که به حق خود برسید اگر حق خودت کدام چوکی است از دولت تقا ضا داشته باشید که رییس جمهور پشتون معا ونین تاجک وهزاره و رییس پارلمان اوزبیک میباشد این چی ربط به همه پشتونها دارد که شخص شما همیشه در پی توهین وتحقیر آن هستید . جز توهین به وجدان خودت دیگر سود ندارد . اگر میخواهید که نام شما به نیکویی یاد شود نام دیگران را به بد نبرید. حضرت علی ( ع ) آرزو دارم که نوشته های بعد دور از توهین به قوم زبان ویا مذهب باشد.

    • آغای مربی ! یک کمی تاریخ بخوانید تا بدانید که ایران و توران قدیم کجا بود و فارس و ایران امروزه و اوغانستان کجاست . اگر می نوشتید خراسانی الاصل اوغانی شده ، با شما بیسواد همنوا می بودم . دندان مشهد ، پشاور وکویته را از بیخ بکنید که سردار قبیله ، امیر آهنین زنگ زدۀ تان خان عبدالرحمن خان صد سال پیش آنرا در بدل پادشاهی در اوغانستان محاط شده به خشکه و مزدوری به انگریز معامله کرده است . پروفیسور؟!روستار تره کی تان ازین لاف های پوقانه یی زیاد میزند ، منتها باید برایتان گوشزد نمایم که آنچی امروز دارید نگهدارید که فردا همین هم نخواهد ماند . زیاد جُل نزنید و شور شورک نخورید که بوی گنده گی تان می برآید .

      در ضمن ، بسیار خوب شد اصلیت مرا شناختید که هیچگاهی با زور گویان و دروغ نویسانی که از پیر فرتوت فرهنگ گریز قوم تره کی خدمتگار بشر میسازند ، سرسازش ندارم . بجای آنکه از همۀ جنایات فاشیستان قوم و قبیله پختون که در بالا برایتان برشمرده بودم ، خجالت می کشیدید و معذرت میخواستید ، از حیا ، اصول و آداب نویسنده گی می لافید . حبذا بدین مسلمان بودن و فهم شرط تفرقه اندازی دانستن !

      آغای مربی ! مطمین به (ط )نوشته میشود نه به (ت) ! میبخشید .

    • آقای تره کی!
      من نمیدانم که شما بحیث وکیل مدافع آقای روستار تره کی به دفاع از وی اینجا میخواهید قلمرسایی کنید یا بدفاع ازشخص خودتان.
      من با نوشته های شما شخصا آشنا نیستم، ولی خطاب من به شما بحیث آقای تره کی افاده مخاطب ساختن موکل تان آقای روستار را می کند که بوی ګند قوم پرستی وپشتنون پرستی اش نه تنها مشام مرا بلکه حتی مشام خواهران راوایی وسایر مشامها را نیز آزار میدهد. اګر شما خودتان روستار هستید وزیرنام برادرزاده یا پسرکاکا یا هم قومی تان بشیر جان تره کی خودرا پنهان کرده اید بدانید که کار خوب نمیکنید، باید با نام خودتان وارد بحث شوید، اګر واقعا شخص دیګری بنام بشیر تره کی اینجا بحیث وکیل مدافع آقای روستار زحمت خواندن این کامنتها را بخود میدهید بازهم باید بدانید که قوم پرستی آقای روستار چنانچه عرض شد بحدی متعفن است که شما برای تغیردادن این فضای متعفن ضرورت به هزاران کیلو عطر ازبازار پاریس دارید تا این فضا را به نفع وی تغیر دهید وازبیک ها تاجیکها وهزاره هارا قانع سازید که آقای تره کی قوم پرست نیست.
      عزیزم!
      این نوع پیامهای تکراری وګاه با استعانت ویاری جستن از مفاهیم دینی برای فرد فرد غیر پشتون ازقلم پشتونها آشنا اند.
      شما اګر مقالات مرا تعقیب کنید من بارها نوشته ام هر وقتیکه پشتون پای منطق اش لنګ میشود رجوع میکند به به مفاهیم دینی وتوسل به احکام قرآن که ګویا: دراسلام قوم پرستی حرام است ما وشما باهم برادر هستیم ګذشته ازین همه ما ملت واحد افغان هستیم یکی هستیم بیایید که این قوم برستی ها را کنار بګذاریم و.....و.... هزاران مزخرفات دیګر. مزخرفات نه بخاطر اینکه خود آن مفاهیم قرآنی ویا اسلامی غلط باشد بلکه بخاطر اینکه پشتونها از ارایه این مفاهیم میخواهید شدت تعصب غیر بشتونها را برخویش کم کرده ونهایتا صدای حق طلبی شانرا درګلو خفه سازند.
      این بهترین تاکتیک است اما نزد اشخاصی که به زبان بشتو درس وتعلیم دیده اند هرګز کارساز نیست آقای تره کی مطمین باشید.
      بحق که قوم بازی وقوم پرستی حرام است وکارزشت، اګر قوم پرستی حرام است باید مبارزه خان دوسره بنام خان غفار خان نیز دریک کشور اسلامی چون پاکستان حرام می بود وحرام باشد. اګر قوم پرستی کار زشت است که شیرازه ای وحدت ملی را ازهم فرو می پاشد پس داد و وایلای وشکایت پشتونها از پنجابی ها درپاکستان بچه معنی است؟

      اما من میګویم که عزیزم خدان نکند که من اوغان باشم. من هرګز افغان نیستم این نام مبارک شامل حال شما وآقای تره کی مبارک باد. من این نام را بالای خودم یک توهین میدانم. اقوام غیر پشتون نیز حالا دنبال یافتن هویت تاریخی وفرهنګی خویش اند. بخواهید یانخواهید با این ترفندها خاک را به چشم مردم افشانده نمی توانید.
      اوغان یعنی پشتون پشتون یعنی کسیکه زبانش پشتو است، زبان پشتو حالا درشرایط کنونی بحیث یک سلاح سیاسی ازجانب پشتونها علیه غیر بشتونها استفاده میشود. شما بخواهید یا نخواهید ما را ازین دغه دغه های هایی که ما هر روز درسایت های مردار اوغانی میخوانیم غافل ساخته نمیتوانید
      اینکه یک فارسی زبان پشتو بنویسد. پشتونها دهل دوسره را بصدا در می آورند ( دا ملی سړی ده) اګر فارسی اصیل را صحبت کرد ازطرف جنابعالی برچسب ایرانی میخورد چنانچه که مزاری بزرګوار را درهمین صفحه برچسب ایرانیت زده اید اما اینجا بامن دعوای این را دارید که من قوم باز نیستم.

      مګر قوم بازی شاخ دارد یا دم، توکی یک هموطنت را بخاطر برداشت تاریخی اش از وضعیت کشورش متهم به ایرانی بودن میکنی واورا منتظر نګهداشته ایی که مشهد را نیز ازقبضه ای حکومت ایران بیرون آورده وبه ملا محمد عمر تسلیم کنی مګر این خودش قوم پرستی تنګنظرانه همراه با عظمت طلبی وتوسعه طلبی پشتونی نیست؟
      شما با مشهد چه کار دارید؟ شوهرهای ننه ای ګل آغا شیرزی در قندهار ازکویته بیست کیلو متر به خاک قندهار پوسته های شانرا آورده اند چرا برای بیرون راندن وی اقدام نمیکنید که خواب بیرون آوردن مشهد را در سر می پرورانید؟ ودرعین حال دعوای انی را دارید که اقوام افغانستان همه باهم بابرادر اند وهیچ مشکلی وجود ندارد.
      بلی مشکل وجود نداشت زیرا مردم بی خبر بود ونه درس بود ونه هم تعلیم ونه مکتب.
      امروز بیاد داشته باشید که به قول آریوزی شعور پشتونها روز به روز بالا میرود ومیدانند که آنها یک قوم جدا ومنحصر بفرد خویش اند ودرین ګوشه ای از دنیا حق زیستن دارند.
      من نیز میګویم که شعور سیاسی تاجیک ها ازبیک ها وهزاره ها نیز قابل بالا رفتن است، هرروزیکه میګذرد که اقوام غیر بتشونی این کشور درک میکنند که آنها تا کنون صرف برای خدمتګاری به یک قومیکه خودرا سرتاج عالم میدانسته بیګار ګرفته شده بودند ولی بعدازین میخوهند مساویانه حق مشارکت شان را درساختار نظام تثبیت کنند، تا هیچ قومی هیچ زبانی هیچ ملیتی، برتر ازدیګری نبوده سرود ملی اش تثبیت ، زبانش تثبیت، فرهنګ وهویت تاریخی اش بحیث قوم وملیت مشخص درقوانین اساسی درج ومسجل ګردد.
      همه باید شامل خدمت نظام وظیفه عسکری شوند، همه باید مالیات بپردازند، هیچ قومی از پرداخت مالیات بخاطر پشتون بودنش ویا کوچی بودنش ویا پکتیا وال بودنش از حاکمیت قانون مستثنی شناخته نشود.
      این خواست غیر پشتونها است که من به نماینده ګی از سه طایفه ای بزرګ هزاره وازبیک وتاجیک آنرا خدمت شما تقدیم کردم. اګر غلط کرده باشم بفرمایید

    • کاملا درست ,بجا , دقیق ومورد تائید همه اقوام غیر اوغانی .

      بهمن خان زنده باشی .

      دوست قدیمی تان

    • اگر به قوم قبیله بازی عقیده نداری این "خره کی" کنار بشیر چه معنا داره!!!

    • منظور جناب عالی از غیر افغانی به فکر من اصفحا نیها و کرمانیها ست . حق با شما است در این صورت چرا که روبا همیشه دم خود را شاهد میکشد .

    • چرا که این یک حقیقت است که من از قوم تره کی استم بدانید که افغانها مانند شما روبا صفت و دروغگو نیستند و به افغانها چیزیکه ارزش دارد افغانستان و افغانیت است نه قوم !

    • چرا که این یک حقیقت است که من از قوم تره کی استم

      آقای بشیر تره کی!
      خودت که اینقدر افتخار به قبیله ای تره کی میکنی خودش ثابت میکند که تو خودت یک قبیله ګرای منحط و عقب ګرا وقرون وسطایی هستی که به هیچ صورت حتیی با معیارهای ناسیونالیزم افغانی خویش نیز وفا داری نداری ورنه باید میدانستی که در زمان سردار فاشییست دیوانه مزاجی چون سردار داوود استعمال تخلص های محلی ومنطقوی وقبیله ایی ممنوع ګردیده بود. اګر تاریخ را مطالعه نداری میتوانی ازبزرګان خانواده بپرسی که داوود خان روی چه انګیزه ای استعمال تخلص های قبیله ایی را منع کرده بود
      با احترام
      بهمن

    • مربی جان بی سواد ! اصفهان به (ه) نوشته میشود نه به (ح) . نخست یک چند روز مکتب سرکاری بروید تا الفبا نوشتن بیآموزید ، بعد از آن هرقدر میتوانید از اوغانیت و اغوانوالی خود دفاع نمائید ، آزاد در آزادید . فکر میکنم این پیهم درست ننوشتن واژه ها تأثیر منفی مدرسه و حجره مسجد رفتن است .

    • آقای مزاری صاحب !
      نخست از همه باید به این طرز فکر، سخنان بی باک و خارج از چوکات ادب شما آفرین و نفرین بفرستم.
      آفرین بخاطر ادبیکه در طی گفتهای شما جلوه کرد.
      نفرین بخاطر محتوای موضوع بی معنی، پر از کینه و حسرت و همچنان بر قلب ملیت گرای شما.

      کلمه ی اوغان و اوغانی چه معنی دارد. اگر معنی آن و مقصد تان از پشتونهاست، پس صد حیف و صد شرم است بشما. کلمه ی افغانستان نیز از کلمه ی که شما ذکر کردید ( اوغان ) مشتق شده است. که معنی جای پشتونها را میدهد. پس شما چرا زیر چتر بیرق اوغانستان و کشور اوغانستان زندگی بسر میبرید؟ در حالیکه این سرزمین مربوط به پشتونها میشود. هر چند پشتونها حرفی بزبان نیاورده اند بخاطر این موضوع، ولی کسانی بی مطالعه و کسانیکه صرف مغز دارند ولی خداوند آنها را از نعمت فکر کردن محروم ساخته اند همچو شما، این حرف های ضد نقیض را به زبان میآورند. تاریخ افغانستان را صفحه بزنید، نام پشتونها در آن به خط زرین نوشته شده است، و نام شما به رنگ سیاه همچو لکه ی بر رخ ماه. تباه کنان افغانستان کسانی دیگری نیست همین شما هستید. لحظه ی خود را فرصت کرده سر خود را در گریبان خود فروبرده فکر کنید، شما خواهید دریافت که شما چه هستید و پشتونها چه هستند؟ اگر شما یکی از روشنفکران جامعه ی ما هستید، پس به این کلمه های بی معنی و ملیت گرا و نژاد پرستانه چه حاجت؟؟؟؟

      محمد نادر ... محصل پوهنحی حقوق و علوم سیاسی...

    • آقای محمد نادر نام به اصطلاح دانشجوی دانشکدهء حقوق وعلوم سیاسی!
      خوب بود قبل از بیرون کردن باد وبخار تان به این صفحه ، عبارات وجملاتی را که شما مدعی آن استید که محترم مزاری بزرګوار از چوکات ادب واخلاق خارج شده اند اینجا باز نویسی میکردید وبعد نظر خویش را می نګاشتید که شما درباره ای آن عبارات وجملات چه نظر دارید آنګاه به آسانی میشد که دیګران با شما اظهار مخالفت ویا موافقت خویش را می نمودند.
      مراعات نمودن این اصل از ابتدایی ترین میتود های است که یک مخالف یا هم منتقد آنرا بکار می برد، درغیر آن ادعا وبرچسب توخالی ومیان تهی مانند بادی است که شما درهوا آنرا رها کرده اید وهیچ اثری از آن باقی نمی ماند. یعنی اینکه مردم وخواننده ها آنرا جدی نمیګیرند
      با احترام
      بهمن

    • لعنت بر تو حقوق دان کور یا قاضی بیسواد باد !!! مزاری نگفته که این وطن مال اوغان ناقل است او گفته است که سرزمین پاک ما بوسیله یهودی های متواطن شده هندوستان اشغال شده است و بر زبان و تاریخ و فرهنگ پربار ما تاخته اند این نام بی نام نشان اوغانستان با جبر تاریخ بر خراسان و اریانا و کابل , زابل ,هیرمند, هرات غور, غزنه , بلخ بامی ونامی, بامیان ,سمنگان تحمیل شده است که منشا ان قبیله خارجی پرور انگریزیست ..

      اگر این اوغانستان از نام شما گرفته نشده است چرا زن ومرد تان غربنشین و شرق نشین بی رمه و با رمه تان در دفاع از ان حاضر اید زنان تان بفروشید .................. واین نام بی نام را مترادف ایات اسمانی قلمداد بکنید !!!بگذارید خراسان که به همه متعلق است جایگزین این ظالمستان تریاک, انتحار و کشتار شود وهمه در ان خود را شریک بدانند!!!!

    • محترم آقای بهمن !!!

      نخست باید بگویم که ما در افغانستان عزیز خود کلمه های داریم همچو ( پوهنتون، پوهنحی، محصل و غیره ).
      کلمه های که شما ذکر نمودید، کلمه های ایرانی هستند. نخست به این اصل توجه فرمایید چیزی که خود مان آنرا داریم، پس نیازی به دزدی کردن و تقلید کردن از دیگران چه حاجت؟؟؟ در سیاست اصل بسیار عمده ی داریم که آن از " تقلید نکردن دیگران و تحت تاثیر نآمدن دیگران"، عبارت است... پس اگر شما خود را در آئینه ی روشن فکر و سیاست مدار مینگرید، در حقیقت از این اصل مهم سر زده و خود را شامل جامعه که انتقاد های به آدرس شان میرسد، نموده اید... شما تحت تاثیر ایران و ایرانیان آمده اید. من بشما مثال داده پرسشی به آدرس تان ارسال میدارم :
      آیا ما در دری کلمه ی " خانم " نداریم؟ پس به گفتن بانو چه حاجت ؟؟؟
      آیا ما در دری کلمه ی " تجارت و تجارتی " نداریم؟ پس به گفتن بازرگان و بازرگانی چه حاجت و چرا ؟؟؟
      آیا ما در دری کلمه ی " مال داری " نداریم؟ پس چرا دام پروری ؟؟؟
      آیا ما در دری کلمه ی " دهقان " نداریم؟ پس چرا کشاورز و کشاورزی؟؟؟

      به ده ها همچو کلمه های را شما در زبان دری اضافه نموده فرهنگ افغانی مان را لطمه زده اید.

      ثانیآ ادب و نزاکت یک امر بسا مهم در طول زندگی هر انسان است. هر نقطه و هر کلامی نزاکت و ادب خاص خود را خواهان است. که متاءسفانه شما از آن محروم هستید...!!! این کلمه های بی معنی همچو " باد و بخار" در مشاجره هیچ معنی و داخل هیچ نوع چوکات ادب و نزاکت نیست. آیا از اصول مشاجره باخبر هستید؟؟؟
      اگر نیستید خود را از آن باخبر بسازید که بسیار مهم است. و اینکه گفتید این امر از اشکال بسیار ابتدائی مشاجره و ابراز مخالفت یک منتقد هست، خطای بسیار بزرگ را انجام داده اید. چون گفته اند بی ادبان حقیر و فقیر اند. این گفته به این معنی نیست که دیروز بودند امروز نیستند....
      در سیاست اسلامی و شریعت بالای ادب، تربیه و نزاکت تاکید های زیادی شده اند، ولی شما ازین اصل عمده ی اسلام سر باز زده اید، به این معنی که از سنت نبوی رو گردانده اید. تقلید از دست های بیگانگان کرده اید..!!!

      به هر صورت، هر کلام از خود نزاکت های را در بر دارند که با مراعت نکردن آن باعث بد نامی میان مردم میشود... آقای بهمن!!!!!!!

    • محترم آقای بی نام !!!!

      افغانستان وطن همه ی اقوام و قبایل که تحت عنوان و تحت بیرق آن زندگی میکنند، هست...
      اگر شما میراث خوار این وطن خود را محسوب میدارید، پس چرا اقوام و قبایل را از همدیگر جدا نموده خود را جدا میکنید. چرا افغانستان را اوغانستان میدانید. آیا فراموش کرده اید که نام آن را هم احمد شاه بابا نهاده است؟ آیا فراموش کرده اید که هنگامیکه خراسان سابقه از سه طرف تحت تاثیر بیگانگان قرار داشت، آزاد ساخت.؟ آیا فراموش کرده اید که افغانستان یعنی وطن تمام افغان ها؟ آیا نمیدانید که تمام اقوام که زیر این عنوان زندگی میکنند به نام افغان یاد میشود؟ پس چرا خود را جدا محسوب مینمایید؟ کشور های دیگر بزرگان خود را تقدیر میکنند نه توهین...
      پس شما چرا............؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • ماشاژدهنده نادر شاه افشار بابا توست نه بابا دیگران !!

      احمق نادان اوغانستان را در زمان های بعد یا در زمان اولاد او از جانب انگریز بر کل خراسان تحمیل کردند,ان غلام ونوکر انگریز ها خود با آه و افسوس میگویند حیف حیف که مردان خراسان سر بخاک مانده ونیست و نابوده شده است .

      نام اوغانستان بر کوه های سلیمان اتلاق میشد نه بر کابل و زابل قندهار هرات .....

      زن فروش , تریاک فروش , خارجی پرور ما کسی را از هم جدا نمی کنیم این شما واعمال غیر انسانی تان است که وطن و مردم وتاریخ زبان فرهنگ دیگران را لیلام کرده اید ..خدا سگ ما را اوغان نسازد این " اوغان" وحشی بر تو مبارک باد!!

      زن فروش ایا بزرگان کشور ما همین چند تا زیر پایی های نادر شاه ,گورگین , انگریز و غربیهاست یا سلاطین و سرداران نامی اریانان وخراسان چون کابل شاهان , سلاطین غزنه و غور , بلخ بامی و نامی ,هرات ,هیرمند , زابل و کابل , کاپیسا وبامیان , سمنگان ,جرجان ,انبار, فراه...............

      زن فروش ,وطن فروش !!! تنها صفحات چند از مبارزات وارثان اصیل این مرزو بودم در برابر عرب و مغل وانگریز را بخوان بعد قضاوت کن که کی وارث اصلی یست و کی عاشقان و حماسه افرینان این وطن اند.

      از معفول های نوکر صفت تان برای نغمه, گل غتی , نازو ,ملالی جان "لندی" بساز نه برای دیگران !!!

      خرزی تانرا نگاه کنید نام پسراش را میرویس خان نوکر ایران میگذارد !! نمیشد محمود, مسعود , رستم , سهراب , شهاب الدین, علاولدین , میر بچه خان , میر مسجدی خان , نور محمد شاه خان , جلال الدین مشهور .... میگذاشت !!!!

      میدانم که پیش کله خر یاسین خواندن فایده ندارد !! وتو از افکار یهودیت ات دست بردار نیستی !!

    • نادر غدار قران خور !!

      کار ما اینقدر زار نشده که سلیمان کوهی نیمه اهلی زبان خود ما را برای خود ما تشریح بکند !! گوساله پرست یهودی معیاد گاه , توقفگاه , کمین گاه , پریگاه , ایستگاه ...را مگر نشنیده یی که دانشگاه و دانشکده فاکولته ما را به زبان پنچابی تان عوض میکنید !!

      نورکر پنجاب کار شما بجای رسیده که زبان را که بکمک انگریز اشغالگر قد بلندک کرده بر زبان دربار و تاجداران ترجیح بدهی !!

      اگر تو خر نبود تاریخ و شعر و نثر شیوا فارسی (دری ) را میخواندی بعد بانو , برزگر , کشاورز را خارجی ووارداتی و بیگانه قلمداد میکردی!!

      باید بجای بادرنگ مثل سابق خیار , بجای تربوز مثل گذشته ها هندوانه , بجای بکس صندق ,............ استفاده شود .

      شما اول از زبان خود کلمات پنجابی را دور کنید بعد سراغ سره کردن زبان ما بیاید , زبان ما مثل خودما از مطالم شما وحشی ها در امان نمانده است .

      سهیلی , سنگ(پهلو ), رپورت , و صد ها لغات وکلمات مشترک با پنجابی دارید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

      دری و فارسی هر دو یک زبان است هر سگی که فرق بین ان قایل میشوند دشمن تاریخ و زبان ماست کسانی که از جمع ما نافهمیده به تقلید از زن فروشان فارسی ودری را دو زبان جدا از هم فکرمیکنند اب را به اسیاب اوغان میریزند !!!

    • آقای نادر!
      فکرکنم که برادری که نام خویش را ننوشته است جواب قانع کننده ای برایت داده باشد که ضرورت تبصره ای مرا منتفی ساخته است.
      امیدوارم که بار دیګر چنین بی ادبی را درمقابل زبان یک ملت نکنی تا بار دیګر با چنین واکنش سخت مردم روبرو نشوی.
      دانش ودانشجو ودانشګاه هیچګاه کلمات بیګانه اززبان فارسی نیستند:
      شما درین شعر فارسی چنین میخوانید:
      چنین ګفت پیغمبر راستګوی
      زګهواره تاګور دانش بجوی

      برخلاف نام پوهنتون ونامهای معادل آن نظیر روغتون، درملتون، پولنتون ، زیژنتون وغیره برای یک فارسی زبان کاملا بیګانه اند ولی برای یک پشتون بیګانه نیستند،
      مثلا اګر برای یک کابلی بګویی که من میروم بولنتون آنجا می شاشم، طرف مقابل با نګاه های عجیب وغریب به شما می نګرد، اما اګر بګویی که من تشناب ضرورت دارم آنوقت سخن شما مفهوم است.
      خدمت آقای نادر باید عرض شود که این کلمات من درآوردی بولنتون پوهنتون ودرملتون وزیژنتون همه درزمان صدارت سردار داوود بعداز پازګشایی پشتو تولنه ابداع ګردید که حتی برای خود پشتونها هم قابل فهم نبود، مثلا بول که کلمه عربی است معنای مواد غایط خفیفه را میدهد که پشتونهای همولایتی من یعنی قندهار آنرا به همین معنا استعمال میکنند: زه څم بولی کوم یعنی: من میروم تا بشاشم
      ولی خود معنای شاشیدن درمیان پشتونهای ننګرهار وپکتیا در پشتو همان کلمه ای (میتیاز) است که اګر واقعا پشتوتولنه ای وقت خواهان نامګذاری های حقیقی پشتو بالای اماکن مخصوص می بود باید به عوض بولنتون همانان میتیازتون را بکار می بست که برای همه قابل فهم بود، یعنی مکانی که درآن انسانها رفع حاجت میکنند. پوهنتون درزبان پشتو که همان مکان (پوهنه) پوهوالی یعنی دانستن وآګاهی را میدهد درزبان فارسی کاملا بی معناست . بناء دانش ودانشګاه که اصالت زبانی دارد باید بکار برده شود وهرنوع اعتراض وایجاد ممانعت ازاستعمال این لعت اصیل عواقب خونینی را درپی دارد.
      زیرا هیچ ملت وقومی حق ندارد که برزبان وفرهنګ قوم دیګری بتازد وآنها را وادار به پذیرش یک زبان معین کند
      بااحترام
      بهمن

    • دوستان عزیز و ارجمندم آقایان بهمن و خان ! پوزش میخواهم که چند روزی در کار بودم و نتوانستم به پاسخ این آقا محمد نادر خان بپردازم . پس از آنکه پیامهای شما عزیزان را در پاسخ شان برخواندم ، دانستم که آقای محمد نادر بیمار اند و آنهم چی بیماری بی درمانی دارند که ایشانرا تنها میشود سلامی داد و کوچه بدل کرد . اینان به فکر و اندیشه خود می پندارند که نوشتن نفرین و شرم از واژه های با نزاکت و ادبی اوغانی است . دزدان و رهزنان فرهنگی واژه ساز به گوش و هوش این گروه مردم مانند سُرنا و بوق پف کرده اند که دزدیدن واژه ها کار دیگران و ملی ساختن مصطلحات کار ماست .

      زیاده ازین نمی خواهم هنگام گرانبهای خود را به پاسخ چرندیات نادر خانی بگذرانم و از شما عزیزانم نیز آرزو دارم بگذارید تا باد و بخار ، می بخشید گوز و عارق اوغانی گری خود را هر جا که بدلشان برابر است برهانند و خود را پیروز بدانند . پیروز و گامگار باشید .

      باز هم ببخشید که این پیروز و کامگار هم ایرانی شد ، موفق و صحتمند باشید ! اینالی درست دری اوغانی شد !!

    • آقای مزاری! در نخست من رفتن به مسجد و مدرسه را افتخاروغرور خود میدانم . به نظر جناب شما مدرسه و مسجد اگر جای عبادت و فراگیری علم ودانش نیست پس جای چی میباشد؟ سواد سالار بی سواد فرق بین مدرسه و مکتب چیست؟واین واژه مندرآوردی شما (اغوانوالی )چی معنی دارد؟

    • آقای بهمن! هیچ شخص در جهان نیست که به یک خانواده متعلق نباشد. چندی بعد از همین ( بهمن ) یک خانواده تشکیل میشود . و این حق من است ! اینکه شما سخنان ویا مقالات هر شخص را نقد میکنید من به آن کار ندارم ولی شما به همه پشتونها تو هین میکنید این کار درست نیست این نها یت عقب گرایی شما را نشان میدهد.

    • آقای بشیر تره کی سلام!
      امیدوارم که بعدازین از کلی نویسی وکلی ګویی اجتناب نموده و به موارد مشخص اشاره کنید. هرسطریکه از آن بوی توهین وتحقیر به قوم پشتون می آید آنرا بازنویسیی کنید تا بنده بجواب شما بپردازم.
      پرسش من ازشما این است که چرا سردار داوود استعمال تخلص های قبیله ایی ومحلی را منع کرده بود؟

    • محترم آقای .....!!!

      اول اینکه من شکر مسلمان هستم. شما هیچ حق ندارید تا به یک مسلمان، یهودی، گوساله پرست وغیره وغیره بگویید. چون قرآن پاک شما را ازین حق محروم ساخته است. محروم چی که هیچ حق بشما و به هیچ کسی نداده است تا یک مسلمان را یهودی و غیره خطاب کند. این گناه کبیره است. آیا نمیدانی ؟؟؟
      دوم اینکه در اشعار دری اگر کلمات و لغات فارسی استفاده شده باشد آن صرف برای درست نوشتن شعر و درست ترتیب دادن وزن و قافیه ی آن بوده است. آیا در اشعار دری لغات پشتو و عربی را ندیده ای؟؟؟ آیا در اشعار پشتو و اردو لغات دری را ندیده ای؟؟؟ هر چند منبع تمام این زبان های که ذکر گردید یکی است یعنی عربی است و نمیتوان از تاثیر عمیق زبان عربی درین زبان ها چشم پوشی کرد ولی به این معنی نشد که این کلمات عربی مربوط به زبان دری میشود و یا مربوط به پشتو میشود. ولی بازهم این کلمات به ما خارجی است. همین گونه کلمات زبان فارسی که هرچند منبع زبان دری است و تاثیرات خود را دارد، ولی باز هم تحت عنوان زبان فارسی استفاده میگردد نه دری، که به ما بیگانه است... ولی افغانستان دو زبان بزرگ رسمی و عنعنوی دارد پشتو و دری که هر دو از خود ما است و از ما شمرده میشود و تحت یک عنوان استفاده میگردد " زبانهای افغانستان "....
      ما خوشبخت هستیم که دو زبان داریم. هرچند زبان های افغانستان اضافه تر به 30 زبان میرسد ولی دو زبان آن بزرگ است.
      من یک مثال برای تان میدهم... دو برادر بهتر است که در اوقات ضرورت و نیاز به یکدیگر کمک کند و یا اینکه همرای یک دیگر کمک نکرده و دست به دیگران دراز کند و سر خم زندگی کنند.؟؟؟ معلومدار است که اولی بهتر است نسبت به دومی...
      زبان های افغانستان هم به همین قسم است. که میتوان در زمان ضرورت به یکدیگر کمک کنند و خلاهای همدیگر را مرفوع بسازد.
      سوم اینکه اگر ما بجای صندوق بکس استفاده میکنیم این بدبختی خود ما است. چرا که صندوق یک کلمه ی عربی است و کاملآ بما بیگانه نیست ولی بکس یک کلمه ی انگلیسی است که کاملآ به ما بیگانه است و هیچ ارتباطی به زبان ما ندارد.
      اگر ایرانیان بجای بایسکل دو چرخه استفاده میکنند، اگر ایرانیان بجای طبیب پزشک استفاده میکنند .............. این نشان دهنده ی فرهنگ عالی شان است که نخواسته اند از زبان های دیگران استفاده کنند و خواسته اند خود شان ابتکار کنند و مخترعین باشند.
      ما چه کمی داریم از ایشان؟ چرا ما نمیتوانیم فرهنگ خود را تقویت بخشیم؟ چرا نمیتوانیم مخترعین باشیم ؟ این تقلید ها تا به کی ؟ خود را تحت تاثیر دیگران چرا بشماریم؟؟؟؟؟؟؟

    • جناب بهمن صاحب سلام! سردار محمد داوود میخواست که ما یک ملت واحد با شیم . در قسمت اینکه شما چی توهین به قوم پشتون نموده اید. من نوشته بودم که شما اختلاف نظر با نوشته های آ قای روستار تره کی دارید یا با قوم آن جناب . شما نوشته بودید که با هردو . دلیل تان این بود که آقای روستار تره کی طالبان را فرزندان اصیل این سرزمین خطاب نموده است چرا که از تبار خودش میباشد.

    • آفرین درست گفتی که پیش کله خر یاسین خواندن فایده ندارد. هر قدر که بشما شیاطین قرن 21 سخن از ادب، تربیه ، اصول ، قوانین ، شریعت، قرآن ، سنت، وطن دوستی، وطن پرستی وغیره وغیره زده شود باز هم فایده ندارد.
      دیوانه گان نه دم دارند نه شاخ. خداوند آنها را از کلام شان نمایان میسازند و در هر نقطه زمان و مکان آنها را میشرمانند.
      از پیام های تان اندازه و درجه تحصیل و تربیه تان معلوم میشود. واه واه چه سواد و ادب و تربیه یی دارید جناب!!!
      آیا کمی هم از تاریخ آگاهی دارید!!!

      خیر تحمل مینمایم. چون خداوند حضرت پیغمبر مان را نیز در مقابل یهودی و نصارا و پیام های ضد انسانی شان متحمل ساخت....

      شما لطفآ خود را معرفی کنید تا شما را بشناسم.....

    • محترم آقای مزاری صاحب !!!

      واژه های همچو نفرین و شرم که ذکر کردم هزار ها مرتبه بهتر و داخل چوکات ادب و داخل چوکات اصول مشاجره است نسبت به واژه های همچو " گوز، باد و بخار، زن فروش، لیلام، خره کی، دم، گوساله " و ده ها همچو کلمات که جناب شما ذکر نمودید. این نماینده گی از فرهنگ و تحصیلات والای شما میکند. شرم است بشما..... شما میشود تعریف مکمل از خود کنید تا شما را درست بشناسم......

      یک کمی خود را از اصول اسلامی و اصول مشاجره باخبر ساخته بعد حرفی بزبان آرید.
      نفر سوم بین ما قضاوت کند که کی درست است و کی غلط. کی طبق اصول پیش میرود و کی دارای فرهنگ عالی و والای است... من یا شما.................

    • آقای نادر!
      اګر لطف کنید که به عوض استعمال کلمه مشاجره لفظ مباحثه ویا مناقشه یا مناظره را بکار ببرید بهتر است. زیرا مشاجره معنایش غالمغال وجنګ را میدهد ومناظره ومناقشه یاهم مباحثه که منظور شماست بهترمیتواند افاده ای مطلب کند حتی مناقشه نیز درفارسی عام نیست ولی بازهم بهترازمشاجره است.
      درمورد کاربرد اصطلاحات مودبانه باید اظهار کنم که شما هم کم ازدیګران نیستید زمانیکه مخاطب خویش را خر میخوانید وګفتار خویش را یاسین خواندن عین دشنام را داده اید وسویه تحصیلی و حد بردباری خویش درآداب مناظره به نمایش ګذاشته اید
      خدا کند که هردو طرف خون سردانه به حل موضوعات نایل آیید
      با احترام
      بهمن

    • آقای محترم بهمن صاحب !!!

      واژه های مباحثه، مذاکره، مناقشه و مناظره هیچ نوع پیوند با کلام ها و مقالات شما ندارد. زیرا طرز گفتار شما دور از اصول این واژه هاست. بالای خود عریضه نکنید. بازهم مجبور ام تا از اصول مباحثه، مذاکره، مناظره، مناقشه و مشاجره به شما باز گویی کنم. این طرز گفتار شما منطبق با این اصول نیست. مشاجره که آخرین و سخت ترین گفتگو میان مدعی و مدعی علیه است و خشن ترین حروف در آن بکار میرود ولی باز هم از خود حدود دارد که متاسفانه شما از حدود اصول این واژه نیز سر باز زده اید چه رسد به اینکه من در کلام خود در مقابل شما ازین واژه ها استفاده نمایم....

      گفته ی دیگر اینست که من هیچ کس را خر خطاب و نه هم گفته های خود را یاسین خوانده ام. اگر شما هوشیار هستید مقاله قبلی را که من به جوابش نوشته ام توجه فرمایید. من سخن آنها را تایید کرده که بالای خود عریضه نموده بودند، جواب شانرا به زبان خود شان ایراد فرموده ام. این آنها اند که جانب مقابل خود را نام های گوناگون داده اند و از چوکات انسانیت و ادب گذشته اند. من بارها برای تان گفته ام که هر کلام از خود اصول و نزاکت های خاص خود را دارد. باز هم متوجه باشید.....
      من که با خون سردی با شما در گفتگو ام ولی این شمایید که با خون گرمی عمل میکنید. یکبار مقالات خود را و همچنان مقالات من را از سر بگذرانید به شما نمایان خواهد شد.....
      با احترام..
      محصل پوهنحی حقوق و علوم سیاسی....محمد نادر...

  • مشاطه گری امیرعبدالرحمن

    او به روش هر قومپرست، ستایش‌گر امیرعبدالرحمن بوده وغیر از آن که از استبداد و قوم‌کشی‌های او چیزی بر زبان نمی‌راند، وی را مبرا از تعصب قومی و مذهبی ترسیم می‌نماید که عشقی غیر از ایجاد یک دولت واحد نداشت:

    «امیر بدون تعصب قومی و مذهبی صرفا به هدف ایجاد یک دولت قوی... اقوام سرکش را... تار و مار کرد.»

    اگر در سرکوب این و آن قوم پشتون تثبیت استبداد خونریز خودش مسئله اصلی بود، در قتل عام مردم هزاره بلاتردید قومپرستی و مذهب‌پرستی امیر «نام گیرک» هم نقش بسزایی داشته است.

    فردی با سلامت عقلی و فارغ از غرض و مرض پشتون‌بازی، چگونه ممکن است برای مبارزه استقلال خواهانه به طرف طالبان ببیند ولو طالبان نکتایی پوش مثل داکتر روستار تره‌کی، از پاریس به آنان سفیده بمالد؟ روستار تره‌کی طبق معمول تمام تاریخ نگاران و نویسندگان قلم بمزد و فاشیست، امیر عبدالرحمن را به خاطر «ایجاد دولتی قوی» تکریم و سیاست‌های کله مناری او را توجیه می‌نماید: «همبستگی ملی‌ای که امیر با ایجاد ترس و وحشت از دولت، خلق کرده بود... به مرور زمان به ضابطه قابل قبول زیست باهمی اقوام کشور تبدیل شد.»

    در هر کشوری «ایجاد همبستگی ملی» بر پایه «ترس و وحشت»، درخود آتش اختلاف‌های شدید قومی و مذهبی را به همراه می‌داشته باشد که با هر انگیزه داخلی یا خارجی مساعد می‌تواند شعله‌ور شود. عبدالرحمن با ایجاد یکچنین «همبستگی ملی» بذر نفاق بین قوم پشتون و اقوام غیرپشتون را کاشت که تا امروز توسط سرجنایت‌سالاران غیرپشتون و پشتون مورد استفاده قرار می‌گیرد. قوم کشی‌های استبداد امیر مخوف به هیچوجه نمی‌توانست به «ضابطه قابل قبول زیست باهمی اقوام» بدل شود.

    اقوام، خیلی قبل از عبدالرحمن «زیست باهمی» داشتند. سبعیت کنیزگیرانه‌ی امیر علیه مردم و همزمان تسلیم شدنش به انگلیس‌ها، ابدا نقش مثبتی در زمینه «زیست باهمی» و «همبستگی ملی» بازی نکرده و نمی‌توانست بازی کند. صحبت از این قماش «نقش مثبت»ها خاص مرتجعانی است که «امنیت» و «آرامش» در «امارت» گورستانی طالبان جنایتکار را می‌ ستایند در حالی که خود حاضر نبوده‌اند یک روز هم زندگی در آن خفقان پرحقارت و طاقت‌فرسا را بپذیرند.

    بازهم خلاف ادعای روستار تره‌کی که «بعد از مرگ امیر عبدالرحمن و از میان رفتن ترس ناشی از دولتی که وی ایجاد کرده بود، اقوام افغانستان نه با یکدیگر درگیر منازعه قابل حل شدند و نه هم دست به قیام علیه دولت زدند»، این نه به علت ارثیه‌ی خوب عبدالرحمن بلکه ناشی از رشته‌ها و آگاهی‌ای است که اقوام طی قرون کسب کرده‌اند. ستم مستبدان داخلی و خارجی، اقوام افغانستان را غالبا در همبستگی باهم نگه داشته است و برعکس خواست دولت‌های خاین و جنایتکار مذهبی و غیرمذهبی به جنگ علیه هم برنخاسته‌اند. این کریدت را به عبدالرحمن بخشیدن، تحریف شوونیستی تاریخ است. برخی از روشنفکران ما تا با پدیده‌ای مستقیما سر و کار پیدا نکنند، عنان منطق‌شان را اوهام و خیال پردازی می رباید. آقای روستار تره‌کی یا فرزندش اگر به جرم مسجد نرفتن یا رادیو شنیدن یا ریش نداشتن یاهر بهانه‌ای توسط طالب بچه‌های پرعقده، کیبل و دشنام‌های ناموسی خورده و بعد با صورتی سیاه بر سر خری در کوچه‌های کابل گشتانده می‌شد، به احتمال زیاد نه این که خود را به پای طالبان نمی‌آویخت که چه بسا تلطیف و کمرنگ نشان دادن جنایات عبدالرحمن را هم بیشرافتی و قلب تاریخ می‌انگاشت.

    پشتونولی و ملت پرستی

    کتاب‌های درسی ابتدایی به کودکان ما می آموختند و می‌آموزند که به «کوه‌های شامخ و سر به فلک کشیده» افغانستان بنازیم و به فکر تغییر زندگی فجیع و برکندن ریشه عقب‌ماندگی و ستم نباشیم زیرا «با خدا دادگان ستیزه مکن که خدا دادگان را خدا داده است»! و اینک روستار تره‌کی‌ها با افیون «پشتونولی» نه تنها می‌خواهند ملت ما از خواب خرگوشی برنخیزند بلکه می‌کوشند برتری قوم پشتون بر اقوام دیگر را نیز با آن مسجل سازند.

    دراینجاست نقش روشفنکران ‌شوونیست پشتون در گرم نگهداشتن تنور اختلافات قومی و کشاندن افغانستان به پرتگاه تجزیه.

    پشتونولی‌ای بیگانه با دموکراسی و عدالت اجتماعی بالخاصه در دنیای امروز به درد نمی‌خورد و نازیدن به آن تنها زیبنده یک قومپرست خشکه بانکه‌ی بی‌شعور است که اراده و اندیشه‌ای عملی و پیشرو برای رهانیدن مردم افغانستان از دوزخ فعلی را ندارد نویسنده اگرچه با «برادر بزرگ» ‌خواندن قوم پشتون، بالابینی ‌شوونیستی خود را به اوج می‌رساند اما نمی‌داند که مباهات به «پشتونولی»، علامت ارادت به قوم پشتون نیست. یک روشنفکر باید در سطح ملا ضعیف و ملا قلم‌الدین یا انوارالحق احدی سقوط کند تا به ارزش قبیلوی پوسیده‌ی «پشتونولی» بها قایل شود، ارزشی که با آمدن قانون و دموکراسی و عدالت در افغانستان، تنها در کتاب‌های تاریخ و قصه‌ها از آن اثری به جا خواهد ماند. یک روشنفکر با وجدان و نسبتا آگاه پشتون اگر از یک جنبه مفید پشتونولی سخن بگوید، به مراتب ضروری و پسندیده‌تر خواهد بود که به جوانب عمیقا ارتجاعی، زن ستیز و ضد کرامت انسانی آن که واقعا مظهر بی‌غیرتی و بزدلی و نامردی می‌باشند (بد دادن، پناه دادن به هر خاین و خاطی و جنایتکار و متجاوز و...)، پرداخته و قوم را به رد و طرد آنها فرا بخواند. روشنفکری که چنین نکند و مقلد روستار تره‌کی‌ها باشد، در واقع بدترین خاین به پشتون‌ها خواهد بود زیرا به جای دور انداختن ارتجاعی‌ترین سنن، آنان را تشویق به حفظ و ادامه آنها کرده و بدین طریق از رشد فرهنگی و سیاسی یک قومی که بیشتر از هر قومی در افغانستان اسیر بیسوادی است، جلو می‌گیرد.

    «پشتونولی» هم به کمک خودفروختگی به پاکستان می آید. مگر نه اینست که طلبه شما به «آی‌اس‌آی» به رسم قسم قول و قرار کرده‌اند؟ این را اگر نتوانید منکر شوید پس باید بپذیرید که چارج «پشتونولی» آنان که کمتر از شما نیست هیچگاه به آن قول و قرار و قسم ضد افغانستان و افغانی با سروران «آی‌اس‌آی» خود پشت نکرده و تا دم مرگ وفادار خواهند ماند تا مبادا «پشتونولی» خراب شود! بمباران مناطقی در کنر و ننگرهار و پکتیا توسط پاکستان را مردم پشتون و غیرپشتون ما با هیجان فراوان محکوم کردند و از سنگ و چوب علیه وحشی‌گری دولت پاکستان صدای اعترض بلند شد ولی بر «هسته مقاومت» گویی خاک مرده ریخته باشند که آه نکرد (رذیلانه تر از حاکمیت مافیایی کرزی) و برعکس بر مبنای «شیر خانه و روبای بیرون»، به نوبه خود به کشتار مردم بینوای آن مناطق شدت بخشید! این نشان فراموش نشدنی بندگی طلبه کرام شما آقای روستار به «آی‌اس‌آی»، به تنهایی می‌تواند یک آدم عادی را به ذات پلشت سرمه چشمان قاتل برساند، اما گمان نکنیم شما را تکان دهد چون در ایدئولوژی و وجدان شما جز قدرت‌گیری طالبان، این درد و درک راه ندارد.

    چنانچه نوشتیم اگر خیانت بیگانگان و مخصوصا خیانت سی سال اخیر بنیادگرایان نمی‌بود و تشکیل ملت افغانستان می‌توانست مسیر عادی‌اش را بپیماید، رسم ارتجاعی پشتونولی جایش را به ارزش‌های جهان‌شمول انسانی، عدالت‌ محورانه، دموکراتیک و حاوی حرمت به زن می‌داد. این روند مسلما طی شدنیست ولی به یاری روشنفکران انقلابی و ضد شوونیست پشتون، آهنگ سریع‌تر و نیرومندتری به خود خواهد گرفت.

    باید یادآور شد که حتی برجسته ساختن بیش از حد جنبه مثبت پشتونولی (آزادیخواهی) به نحوی که «شیفتگی پشتون ها به آزادی در هیچ قوم روی زمین سراغ شده نمی‌تواند»، ملت پرستی و لافیدنی زشت است. این ادعا از سوی یک آدم چشم و گوش بسته تعجبی ندارد ولی از سوی یک روشنفکر کراهت‌انگیز است. سوای یک پشتون شوونیست کی می تواند مدعی شود که سهم قوم‌های غیر پشتون، هزاره، ازبک و... در جنگ‌های استقلال طلبانه، در مشروطه اول و دوم و مبارزات ضد ارتجاع از امان‌اله خان به بعد کمتر از سهم قوم پشتون بوده است؟ در سطحی جهانی، تاریخ کدام ملت است که صفحاتی درخشان از مبارزه رهایی بخش نداشته باشد؟ ملت‌های فرانسه، روسیه، الجزایر، چلی، کولمبیا، امریکا، چین، پولند و... سنن پرافتخار نبردها برای استقلال و آزادی نداشته‌اند؟ علاوه بر خیزش‌های شگفت انگیز چندین کشور عربی، هم اکنون در هندوستان، ایران، فلسطین، فلیپین، نیپال و... استقامت‌ها و پیکارهایی تاریخ‌ساز جریان دارد. ارزش دوران‌ساز مبارزات ملل فوق اینست که اغلب در کنار مبارزه استقلال خواهانه، نیل به دموکراسی و عدالت اجتماعی را از یاد نبرده‌اند. در حالی ‌که کمبود دردناک و اسفبار مبارزات مردم ما فقدان دموکراسی و عدالت اجتماعی در بطن و دورنمای آنها بوده است. (٣٠) پس پشتونولی‌ای بیگانه با دموکراسی و عدالت اجتماعی بالخاصه در دنیای امروز به درد نمی‌خورد و نازیدن به آن تنها زیبنده یک قومپرست خشکه بانکه‌ی بی‌شعور است که اراده و اندیشه‌ای عملی و پیشرو برای رهانیدن مردم افغانستان از دوزخ فعلی را ندارد جز فخرفروشی پهلوان پنبه‌ای به سنتی که دیر یا زود با تکامل اجتناب ناپذیر جامعه باد هوا خواهد شد؛ پس مبارزات انقلابی در کشور‌های نامبرده باید برای روشنفکران پشتون و غیر پشتون الهام بخشیده و آنان را وادارد تا با پشت پا زدن به هر ملیت پرستی و پشتونولی یا «ازبکولی و هزاره‌ولی و...»، برای رهبری مبارزات سخت آزادیخواهانه در افغانستان، متواضعانه از آنها بیاموزند. بر روشنفکران آزادیخواه ماست که بالیدن به پیشینه و پیشینیان را کنار گذاشته و به حال بیاندیشند که چه هستیم و چه باید کرد. رضا شالگونی از مبارزان سرشناس ایران ضمن تحقیر بالیدن بیجا به گذشتگان و شوونیزم و برتری جویی یک ملت بر ملت دیگر، خاطر نشان می سازد:

  • ببخشید این پاسخ به پیام شما نبوده معذرت میخوا هم.

    • احمد زی صاحب !!

      چیزی جالب نیست همه می دانند که زن و مرد اوغان پوچ زبان و بی ادب اند اولا به حرکات و زشت های این روبا پیر دقیق شوید به لباس پوشیدن اش توجه کنید به الفاظ و دشنام های رکیک اش به دورغ هاس شاخداراش فکر کنید !! چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است !!مهمان امد صاحب خانه را از خانه بیرون کرد !! باید رهبران بی خرد سایر اقوام متحد و یکپارچه عمل کنند تا اوغان غلام بر سر جایش بنشیند .

    • جانم ! از مطلبی که نوشته اید معلوم میشود که شما سالار ادب هستید . میگویند که ادب را از کی آ موختید میگویند از بی ادبان . جناب ! من کوچه بدل میکنم آرزو دارم که همه تان در راستا ی همبستگی و یک پارچگی ملت شریف کشور ما کوشا باشید نه در بد بختی وپراگنده گی این ملت رنجدیده .

  • خدمت آقای آرمان صافی یا صاپی که در بحش فیسبوک کابل پرس? پیام گذاشته اند . دوست ارجمند ! شما از یک دید وسیع به دیدگاه های من حقیر ، بهمن عزیز و آقای تره کی نگریسته و همه را بداشتن نظریات تنگظرانه و قبیله وی محکوم نموده اید .

    دوست ارجمند ! این کنش های تنگ نظرانه و نفاق افگن پروفیسوران و استادانی مانند روستار تره کی و هاشمیان و یون و و و است که واکنش هایی را می آفریند . وقتی میتوانیم از تفاهم ، وفاق ، برابری و برادری سخن بمیان کشیم که باید از کرده پشیمان بوده باشیم . اگر کردۀ خود را که همانا ترویج و تبلیغ جنایت و خیانت است توجیه نموده آنرا به مقاومت گویا ملی ومبارزه آزادیخوانه قوم قبیله خود نسبت دهیم و خواهان برقراری قدرت طبعی قوم و عشیرۀ خود باشیم ، این دیگر نه وفاق ملی ، بلکه آتش افروختن به نفاق ملی است ! ما و به طور ویژه خودم هیچگاهی قوم پشتون را توهین و تحقیر ننموده ام . هرگاهی که بر خلاف نظریات و دیدگاه های فاشیستان پشتون واکنشی از جانب نویسنده گان و پیام گذاران کابل پرس صورت میگیرد ، داد و فغان برادران پشتون می براید که شما قوم پشتون را توهین و تحقیر می نمائید . وقتی آقایان پشتون تبار، مسعود ، خلیلی ، دوستم و عبدالله را به باد توهین و انتقاد میگیرند از ما کدام اعتراضی صورت گرفته که چرا به قوم ازبک ، هزاره و تاجک توهین و تحقیر روا داشته اید ؟

  • گرانو هېوادوالو!
    د ايمان او عزت د سنگرونو مدافعينو!
    وروڼو خوېندو! السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
    د كمكي اختر د رارسېدو په مناسبت مباركي وايم، الله تعالى دي ستاسو روژې، لمونځونه، طاعات، عبادات او دعاگاني قبولي او ستاسو هيلي ترسره كړي او راتلونكي اخترونه دي په داسي حال كي راولي چي هېواد مو آزاد وي، ټول اشغالگر ځواكونه وتلي وي او په آزاد او خپلواك افغانستان كي د مجاهدينو په لاس د افغان ولس د خوښي اسلامي حكومت قائم شوى وي. إن شاء الله دا ستره او سپېڅلې هيله به ترسره كېږي، امريكايان او انگرېزان به د خپلو روسي ملگرو په څېر زموږ له هېواده وځي او د شوروي اتحاد په برخليك به اخته كېږي، د دې نښي راڅرگنده شوې دي او إن شاء الله رارسېدا ئې لري نه ده. د دې ورځي د رارسېدو په هيله او لدې فرصت په استفادې سره څو عرايض لرم:
    الحمد لله د روژې مياشت له ډېرو بركتونو سره توأم وه، د سترو سترو برياوو او فتوحاتو زېري ئې له ځان سره درلودل، د ميدان وردگ د تنگي تاريخي پېښه هم په دغي مباركي مياشت كي رامنځته شوه چي په ترڅ كي ئې د چينوك هيليكوپټري په رانسكورېدو سره دوه دېرش امريكايي كوماندو او د دوى اته ناافغان مزدور جنگيالي ووژل شول، سپينه ماڼۍ پرې ولړزېده، پنټاگون دې ته اړ شو چي د وراوښتي شرم او سپكاوي د جبران لپاره ستر دروغ ووايي او ادعاء وكړي چي د هليكوپټري نسكوروونكى مجاهد ئې وژلى!! خو هغه هم دF-16 په وسيله!! او دا هغه ښكرور درواغ دي چي د نظامي چارو يوه عادي زده كوونكي ته هم پرې خندا ورځي، په F-16 كه د دوى پيلوټ په پوخ سړك روان زوړ روسي ټانك هم وويشتى شي كمال به ئې كړى وي!! عجيبه به وي كه د امريكا ولس په داسي خندوونكو خبرو دوكه شي!! او امريكائي چارواكي داسي خوشې او بېهوده ادعاء ومني!! د دښمن د اعتراف له مخي په دې مياشت كي د مجاهدينو پرله پسې بريدونه او د اشغالگرانو تلفات دومره زيات وو چي د اشغال په لس كلن تېر تاريخ كي سابقه نه لري. د ميدان وردگ د زړه ورو مجاهدينو په مباركو لاسونو د دې چورلكي د نسكورېدو پېښي له يوې خوا دښمن ته وښوده چي هر څومره زيات پاته شئ همدومره به ستاسو تلفات زياتېږي، په هيڅ توگه نشئ كولى د مقاومت د ورځ په ورځ ځواكمنېدو او پراخېدو مخه ونيسئ او له بلي خوا ئې مجاهدينو ته دا درس وركړ چي دې ته ورته عملياتو ته پام واړوي، بايد متوجه وي چي په كمين كي ناست يو زړه ور او هوښيار مجاهد په خپلي پيكا او راكټ سره كولى شي دې ته ورته نه هېرېدونكې حماسې جوړي كړي. د دې پېښي او دې ته ورته عملياتو اغېز دومره ژور او پراخ دئ چي نه يوازي اشغالگران به زموږ له هېواده ژر تر ژره وتلو ته اړباسي بلكي هغه مترصد نږدې او لري يرغلگران به هم بياكتني ته اړباسي چي غواړي د شوروي اتحاد او امريكا ترخې او ناكامي تجربې تكرار كړي.
    بايد ډاډه وئ چي د الله تعالى نصرت او د بشپړي فتحي ورځ رانږدې شوې، د كابل مفسد او كرغېړن امريكايي نظام شړېدلى، اشغالگران د جنگ له دوام او گټلو مأيوس شوي، ځاني او مالي تلفات ئې هغي كچي ته رسېدلي چي مزيد زغمل ئې ورته گران شوي، د خپلو ولسونو تر جدي فشار لاندي دي او له افغانستانه د عاجل وتلو مطالبه ترې كوي، دې اوږده جنگ امريكا او اروپا له سخت مالي او سياسي بحرانونو سره مخامخ كړي، د بريتانيا وروستي پاڅونونه د همدې جگړي پايلي دي، دا پاڅونونه ښيي چي د عربي ديكتاتورانو په ضد راغلى بهار غرب ته د غزېدو په حال كي دئ. له بلي خوا د مقاومت لمنه ټول هېواد ته خوره شوې، پر دښمن د مجاهدينو بريدونه پراخ شوي، ملت ورسره د يو ځاى كېدو په حال كي دئ، ځيني د دښمن پر قطارونو مسلسل او پر له پسې مرگوني بريدونه كوي، ځيني د قهرجنو مظاهرو او د اشغالگرانو د بيرغونو په سوزولو سره له دوى خپله كركه څرگندوي او غوښتنه كوي چي بهرني ځواكونه دي ژر تر ژره زموږ له هېواده ووځي او افغانان دي پرېږدي چي خپل برخليك په خپله وټاكي. حالت همغسي دئ لكه د روسي فوځونو له وتلو څو مياشتي مخكي حالت.
    دښمن لالهانده دئ، د زخمي مار په څېر هري خوا خوله اچوي، كله په كليو، كورونو، د خلكو د غم او ښادۍ په غونډو بمونه او راكټي وروي، كله په جوماتونو، مدرسو، مكتبونو، ښارونو او د خلكو د گڼه گوڼي په ځايونو كي چاودني كوي، كله د ښوونځيو نجوني مسموموي، كله د مخكنيو مجاهدينو هغه غړي ترور كوي چي اوس د دوى په څنگ كي ولاړ دي، هر لوري ته لاس غزوي او هر جنايت او ذليل او وحشيانه عمل ته ملا تړي خو هيڅ په لاس نه ورځي. زموږ مؤمن او هوښيار ولس بايد دې ته متوجه وي چي دا كارونه ټول د دښمن له لوري دي، چي يا ئې مخامخ په خپله كوي، يا ئې د كابل په امنيتي ځواكونو كي د خپلو جاسوسانو په لاس او يا ئې د مجاهدينو په ليكو كي د خپلو ذليلو مزدورانو په لاس.
    إن شاء الله اشغالگران به وځي، له وتلو پرته بله چاره نه لري، د دوى ذليلو ملگرو ته وايو: توبه وكړئ، خداى ته مخه كړئ، د خپل ملت غېږي ته راوگرځئ، خپله توره سابقه جبران كړئ، له خپل تندي د غلامۍ تور داغونه پاك كړئ، د اشاغلگرانو لمن پرېږدئ، له دوى مه غواړئ چي نور هم پاته شي، دا هيله مو نه ترسره كېږي، تاسو به داسي پر ميدان يوازي پرېږدي لكه روسانو چي كمونيستان پرېښودل، ستاسو برخليك به تر كمونيستانو هم ډېر بد وي، افغان ولس به دا ځل هغه غلطي نه تكراروي چي كمونيستانو ته د عفوي په اعلان سره ئې وكړه، دا ځل به له وطن پلورونكو سره داسي څه كوي چي د راتلونكو نسلونو لپاره د عبرت باعث شي.

    • هغو افغانانو ته چي د مزدور رژيم پر دولتي او خصوصي بانكونو ئې اعتماد كړى وايو: له بانكونو خپلي پيسې او نور امانتونه وباسئ، دا بانكونه د دولت د نورو ادارو په څېر د غلو، جنايتكارانو او ملي خائنانو په لاس كي دي، مسئولين به ئې د اشغالگرانو له وتلو وړاندي له هېواده تښتي.
      د روغي جوړي په نامه د دښمن او د هغوى د دلالانو چيغو ته مه طمعه ساتئ او مه دا د حل لار گڼئ، د حل يوازنۍ لار د جهاد ادامه او تر هغه خپله وسله پر زمكه نه اېښودل دي چي ټول بهرني ځواكونه په بشپړه توگه له افغانستانه ووځي. د دښمن له لوري ټاكل شوې ادارې او استخدام شوې څېرې چي د صلحي په نامه كومي چيغي وهي دا هسي د خپلي كميشن زياتولو چيغي دي، نه دښمن صلح غواړي او نه د دوى جنگ غوښتونكي لاس پوڅي. دوى د مجاهدينو په ليكو كي د داسي كسانو په لټه كي دي چي د دوى په څېر د څو ډالرو په بدل كي د خپل هېواد پلورلو او د ايمان او عزت سودا ته چمتو وي، داسي كسان چي د روژې په مازديگر كي د خنزير په غوښي خپله روژه ماتوي، خو يوازي ډېر احمق انسان به نن، له لسو كلونو وروسته او په داسي حال كي د مال او عزت په طمعه دښمن ته تسليمېږي چي هغه په خپله د تېښتي عزتمنه لار لټوي!! د صلح كاذب مدعيان د هغه منډيي دلالان دي چي ايمان او عزت په كي پلورل كېږي، چيغي ئې د خپل كميشن لپاره دي، قرآن لا له وړاندي موږ ته راښودلي او راته ويلي ئې دي: دا مصلحين نه بلكي بې شعوره مفسدين دي: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَكِن لا يَشعُرُونَ، دا همغه دي چي امريكايانو ته ئې پر افغانستان د بريد بلنه وركړې، تر دې وړاندي ئې له روسانو او ايران غوښتي وو چي مزار، تخار او هرات ونيسي او دوى ته ئې وسپاري، د مخكنيو جگړو لوى عاملين ول، دا اوس د دوى تور مخي ملگري په ټوله بې شرمۍ د صلح مخالفت كوي او د اشغالگرانو پر مزيد پاته كېدو ټينگار كوي، د امريكايانو اكثر افغاني مزدور جنگيالي د دوى ملگري دي!! د كابل د امريكايي حكومت اكثر مهمي ادارې په ځانگړې توگه پوليس، اردو او ملي امنيت د دوى په واك كي دي، دوى عملاً د امريكايانو تر قومندې لاندي له افغان ولس سره جنگېږي... له داسي څېرو به څنگه د صلح په اړه د څه كولو طمع كوئ؟!! دا ښيي چي دښمن صلح نه بلكي د جنگ دوام غواړي.
      وموليدل چي په انتخاباتو كي له هرو شپږو افغانانو يوازي يوه برخه واخيسته، په دغي مسخره لوبي كي چي ټول ئې له درغليو ډك انتخابات گڼي هغه څوك د بريالي او گټونكي په نامه اعلان شو چي له لسو افغانانو يوازي يوه كس رأيه وركړې!! دا شوه د غرب ډيموكراسي!! دا عجيبه مه گڼئ چي ولي غربي چارواكو داسي انتخابات يوه لويه بريا او د ډيموكراسۍ په زړه پوري نښه وگڼله چي په اشغال شوي هېواد كي، د پرديو د ټانكونو مخي ته، د جهازونو تر وزر لاندي، په داسي حال كي ترسره شول چي د انتخاباتي حوزو امنيت د يو لك پنځوس زره بهرنيو فوځونو او دوه لكه استخدام شوو مسلح ناافغانانو له لوري تأمين شوى وو، او په خپله اعتراف كوي چي له درغليو او تزويرونو ډك ول!! دا دئ 62 مخكني بريالي غړي په درغليو متهم او سلب اعتبار شول او پر ځاى ئې نور بريالي اعلان شول. مخكني دوه شپيته غړي د انتخاباتو هغه كميسيون د درغليو له لاري بريالي اعلان كړي ول چي مشر ئې د شمالي ټلوالي غړى دئ، د انگرېزانو په وينا ئې دا درغلي كړې وه، هغوى غوښتل داسي پارلمان جوړ كړي چي امريكايانو ته د دائمي اډو له وركولو سره توافق وكړي او اشغال ته مشروعيت وركړي!! دوى د اشغالگرانو له لوري وړاندي شوي ټول اسناد له هر راز تغيير او تعديل پرته لاسليك كړي، كه دا پر افغانستان بريد وو، كه په خلاص لاس د افغانانو په ضد په هر ځاى او هر وخت كي هر راز عمليات ول، كه په خپلو اډو كي د خصوصي محبسونو جوړول او د خپلي خوښي بنديان په كي ساتل، تعذيبول او وژل وو، كه يرغل ته مشروعيت وركول وو او كه اوس د دائمي نظامي اډو غوښتل. بشري تاريخ تر دوى زيات منفور او مخ توري منافقين نه دي ليدلي.
      امريكايان غواړي اسلام آباد او تهران د افغانانو په ضد مزيد څه كولو ته تيار كړي، يو د امتيازاتو وركولو له لاري او بل په تهديدونو او گواښونو سره، د پاكستان او ايران چارواكو ته توصيه كوم چي د افغانانو په ضد د امريكايانو له ملگرتيا لاس واخلئ، له امريكايانو د امتيازاتو ترلاسه كولو لپاره پدې مه راضي كېږي چي مظلوم افغانان مزيد په وينو كي ورغړي او هېواد ئې وران شي، مه خپلي ملي گټي په دي كي لټوئ چي زموږ په هېواد كي جگړه دوام وكړي او مه ئې د امريكايانو د گټو لپاره قرباني كوئ، په دې پوه شئ چي امريكا د پاكستان او ايران په اړه همغه شوم عزايم لري چي د عراق، افغانستان او بل هر اسلامي ملك په اړه ئې لري. په دې پوه شئ چي له مظلومو افغانانو او عراقيانو سره چي هره معامله كوئ، الله تعالى به حتماً د دې سزا دركوي او له تاسو سره به د همداسي څه كېدو پرېكړه كوي.
      اسلامي امت ته مي پيغام دا دئ چي د افغانستان جنگ د اسلامي امت د برخليك جنگ وگڼئ، په دې جنگ كي برخه واخلئ، د صالح او مخلصو مجاهدينو ملاتړ وكړئ، د افغانستان په اړه چي ځينو اشتباهات وكړل، د مجاهدينو په ليكو كي د اختلاف باعث شول او داسي ډلي ئې جوړي او وپاللې چي اوس د امريكايانو ترقومندې لاندي د خپل ولس په ضد جنگېږي، پام كوئ چي دا ترخه تجربه بيا تكرار نشي!! د دښمن دا توطئه شنډه كړئ چي غواړي د اسلامي امت په ضد له شيعه وو همغه كار واخلي چي په تېرو صليبي جگړو كي ئې ترې واخيست.
      افغانانو ته توصيه كوم چي په جهاد كي فعاله برخه واخلئ، په لاس، ژبه، قلم، او خپل مال سره د مجاهدينو مرسته وكړئ، د هغو مجاهدينو درناوى وكړئ چي له اسلام د دفاع لپاره په سنگرونو كي ناست دي او په مېړانه د دښمن مقابله كوي، هغه څوك سپك او ذليل وگڼئ چي د جهاد او مجاهدينو د تأييد او ملگرتيا په ځاى د دوى په ضد او د اشغالگرانو په گټه تبليغات كوي.
      مجاهدينو ته توصيه كوم چي خپله ټوله توجه اصلي دښمن ته واړوئ. په نورو نښتو كي ځان مه مصروفوئ، كله چي د خپل ټوپك په شاجور كي مرمۍ اچوئ نو نيت او قصد مو بايد دا وي چي دا به يوازي د اصلي دښمن په سره سينه كي تشوم، هغه كسان په خپلو ليكو كي مه پرېږدئ چي خلك ځوروي، اسلامي اخلاق نه لري، اسلامي اصول نه مراعاتوي، د مجاهدينو تر منځ اختلافات او لانجې راولاړوي، د مجاهدينو د يووالي مخه نيسي، په جوماتونو، مدرسو، مكتبونو، كلينكونو، پلونو، دفترونو، عام المنفعه تأسيساتو او هغو ځايونو كي چاودني كوي چي عام ولس ته په كي تاوان رسېږي، د اصلي دښمن د جنگي ځواك د ځپلو پر ځاى نوري موخي لري، له داسي چاودنو ډډه وكړئ چي عام ولس ته په كي زيان رسي، د دولت ملكي مامورين، ښوونكي، قاضيان، ملايان، انجنيران، ډاكټران، خبريالان او نور غير محارب كسان مه وژنئ، له خلكو په زور عشر او زكات مه اخلئ، عشر او زكات د اسلامي حكومت له لوري او له هغو خلكو اخيستل كېږي چي امنيت ئې اسلامي حكومت تأمينوي. خلك تشويق كړئ چي خپل عشر، زكات او صدقات په خپله خوښه مجاهدينو ته وركړي.
      د اسلامي امت ټولو مجاهدينو ته مي توصيه دا ده چي حوصلې مضبوطي وساتي، د الله تعالى په حتمي نصرت ئې باور متزلزل نشي، د جهاد له دوام پرته د حل نورو نېمگړو لارو ته زړه ښه نه كړي، بايد ډاډه او مطمئن وي چي قدير خداى به د شيطان پر لښكرو دوى ته بري وركوي، صليبي ځواكونه به له ماتي سره مخامخ كېږي، له افغانستان او عراق به هرومرو وځي، له وتلو پرته بله چاره نه لري، خو مجاهدين بايد سره له دې د اوږده او سخت جنگ لپاره چمتو وي، هيڅوك دي دا گمان نه كوي چي د دغو ځواكونو له ماتي او وتلو پرته صلح راتلى شي او يا د دوى په لاس تپل شوو لاس پوڅو حكومتونو سره د تفاهم له لاري جگړه پاى ته رسېدى شي، څوك چي ځان په نورو ساتي او د خپل كور د دروازې كيلي ئې هم د پردي په لاس كي وي، د پرديو د جهازونو تر وزر لاندي د سپكاوي او ذلت له ژوند عار نه لري، په دې ئې د غيرت رگ نه خوځي چي هره ورځ د دغو ځواكونو په لاس د ده په لسگونو بې گناه وطنوال په وينو كي رغړي، په عزت او ناموس ئې تيرى كېږي، ډېر ساده انسان به له داسي چا سره د خبرو لېوال وي او له داسي خبرو به څه هيله لري!!
      افغان ولس بايد مطمئن وي چي د دغه مبارك جهاد په نتيجه كي به إن شاء الله ټول بهرني ځواكونه زموږ له گران هېواده وځي او په خپلواك او آزاد افغانستان كي به ستاسو د خوښي اسلامي حكومت جوړېږي. د هغي ورځي د رارسېدو په هيله.
      سرلوړي دي وي افغانان بريالي دي وي مجاهدين
      حكمتيار
      افغانستان
      د 1390كال كمكى اختر

  • ازین پیام آقای حکمتیار در ذیل مقاله ای راجع به استاد تره کی چنان معلوم میشود که روبط خیلی دوستانه میان این دو موجود ازسابق ها موجود بوده است

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس