صفحه نخست > دیدگاه > تحليل دوره امانی؛ تبليغات نادری های امروزی

تحليل دوره امانی؛ تبليغات نادری های امروزی

برداشته از: مجموعه روزنوشت رزاق مأمون/ دراوج بحران اجتماعی واقتصادی، امیرامان الله ناگهان تصمیم گرفت همراه با بیش ازیک نفرازمقامات عالیه، رخت سفرهشت ماهه با کشورهای خارجی ببندد. پس بخش عمده خزانه را برداشت و به هدف دیدار هند، مصر،ایتالیا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، پولند، اتحادشوروی، ترکیه وایران به حرکت درآمد. بدین ترتیب، امیرامان الله بزرگترین اشتباه زندگی سیاسی خویش را مرتکب شد. حکومت وکشوردرغیابت طولانی شاه و مجریان دستگاه، به نمونۀ کاملی ازانارشیزم مبدل گشت وتبلیغات سراسری وبلاوقفه به منظورتخریب وجهه دینی وافغانی شاه وهمسرش آغازگردید.
رزاق مأمون
شنبه 1 می 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

باردیگرترجیح می دهم درحاشیه دوره امان الله خان، نکاتی را تصریح کنم که درطی نزدیک به نود سال، حلقات، حکومت های ضدملی وبقال های درباری ازآن چشم پوشیده و درنتیجه بدعت های کاذب شاطرهای سیاسی را تا دوره تحولات عظیم امروزی تا درون حکومت ساخته بیش ازچهل کشورجهان درکابل نیز، یدک کشیده است.
طوری که من ناظرهستم، حکومت وبرخی نکتایی داران تاریخ نافهم، که درحکومت ودولت، ( پس ازبیست سی سال بیگانه گی با خیروشروطن) از چهره های تاریخی کشور، به طریق امروزی به نفع خویش تفسیرهایی به دست می دهند. ترویج زیرکانۀ این چنین روحیات دردوره های استبداد خاندانی وقومی، بی زحمت انجام پذیربود؛ اما حالا سیاست مردود و یک جانبه نادری ها برمباحث نظری و پژوهشی تاریخ پر از دروغ افغانستان حاکم نیست.

حوادث تاریخ افغانستان به ویژه پس ازاستقلال، به حد کافی حلاجی وسره و ناسره شده است. عی رغم این، شماری از افراد رسمی و یا غیررسمی که درعرصه فهم تاریخ ودیگرمسایل، مدت ها پیش تاریخ مصرف شان گذشته است، به بهانه گرامیداشت ازامان الله خان، دیدگاه سخیف دوره نادری را نشخوار می کنند وازکنارحقایق آن زمان، طفره می روند. این همان چیزی بود که آقای سیدمخدوم رهین سازماندهی کرده بود.

طوری که دریادداشت پنجم ثور، اشاره هایی درباب تلون سیاسی و آسیب پذیر سیاست دوره شاه امان الله داشتم، لازم می دانم نکات بیشتری را توضیح بدهم. برخی قاچاقچیان حقایق تاریخی سعی دارند فضایی را ایجاد کنند که انتقاد از امان الله خان، درحکم سنگ زدن به درخانه کعبه تلقی شود!

من همه این آقایان را به میدان بحث وپژوهش سازنده فرا می خوانم.

شرح فشرده آن چه اتفاق افتاد

شاه امان الله درقصرشاهی زاده شد و دربسترنعمات دربار وقدرت خاندانی به جوانی رسید. ازهمین قصر برسریرسلطنت تکیه زد. وی نه قبل از پادشاهی ونه بعد ازآن، هیچ گاه فرصت نیافت تا روحیات ودریافت هایش ازتاریخ وشرایط حقیقی جامعه وپیچ وخم های ناشناخته مردم افغانستان را به طورطبیعی بافت بخورد. کلیه اطلاعات شاه، ازمجرای روایات دربار، مسموعات بزرگان، حاجبان رند وموقع شناس، غلام بچه های درباروجمعی از روشنفکران چپ گرای خارج از حدود دستگاه پادشاهی آب می خورد. جوانی وی مقارن سال های تحولات درجوامع اسلامی هند و ترکیه بود. تحصیل یافته های انگشت شمارآن روز، عمدتاً مبلغان اندیشه ضداستعماری بودند که میان ترکیه، مسکو وهندبریتانیایی دررفت وآمد می بودند. امان الله شهزاده ای خوش قلب، رئوف، رفیق باز وباشخصیت، وامید درباریانی بود که از استمرار بدون تحول بیش از سه دهه حاکمیت عبدالرحمن خان و حبیب الله خان بیزارشده بودند. ازوضع کشوردستخوش تأثر می شد وهماره درپی فرصت بود تا درب قلعه قدرت را به روی هوای تازه و یاران"انقلابی" و تحول طلب بازکند. درجنگ جهانی اول، جهادگران دربار( به رهبری نایب السلطنه نصرالله خان) وسکولرهای خارج دربار ( به ویژه عبدالرحمن خان لودین، محی الدین آرتی وغلام محمد غبار) برامیرحبیب الله خان فشار آوردند که در دفاع ازترکیه ( قبله امید مسلمانان) برضد انگلیس وارد عمل شود. سکولرها بیشتر تمایلات بلشویکی داشتند و هدف ایشان، شکستن حاکمیت انگلیس درافغانستان و دادن دست اتحاد به شوروی نوظهور بود. هردوی این دو جریان منتقد دربار، به دورشهزاده امان الله خان گردآمده و چشم امید به سوی او دوخته بودند. امیرامان الله بیشترینه به جناح چپ وسکولر گرایش داشت و مادرش (ملکه دربار) حلقات مخالف را بی سروصدا برضد شوهرعیاش خویش بسیج می کرد. درمیان این حلقات، ناسیونالیست های افراطی نیز حضور داشتند که هدف ایشان، شکستن درودیوارحاکمیت دیرپای خاندانی بود. اما حبیب الله آن چه را که به تجربه دریافته بودو گروه های فشاراز درک آن عاجز بودند؛ نمی توانست برای گروه های منقد توضیح کند. وقایع پس ازقتل امیرحبیب الله، کارزار استقلال خواهی و رفتار امان الله نسبت به تجدد و موقعیت حساس افغانستان ثابت کرد که دسته های ضد امیرحبیب الله خطرات مدهش چنین قمارسیاسی را دست کم پنداشته بودند.

دریافت امان الله دردوره ولیعهدی از ظرافت ها وخطرات معامله با قدرت ها چندان مشخص نبود. این مأموریت به برکت میراث مدون و مکتوب جدش ( امیرآهنین) وپدرش، با محافظه کاری سنتی ادامه یافته و درواقع، سرنوشت کشور ونظام شاهی روی "پل صلات" حرکت می کرد؛ هرچند خطرلغزیدن هماره دریک قدمی شان چهره نمایی می کرد، کشورو اداره منظمی را به میراث برد. عین الدوله ( امان الله) ساختار خاندانی را تا اندازه زیادی درهم شکست و مشروطه خواهان مخالف پدرش را درچهارچوب حکومت جا به جا کرد. جناح های سابق اپوزیسیون عادتاً مبارزه جو و متحرک بودند و درمرحله اول، موتور نظام جدید را به امید ایجاد دگرگونی های کلان ( که سرانجام به مدرنیزه کردن زود رس کشور بیانجامد) به پیش راندند؛ اما به زودی پیشانی شان به سنگ واقعیت ها تصادم کرد. امیرجمع هواداران جوان واندیشمند خویش، ازکنار چند اصل مهم، غافلانه رد شده بودند:

یک: تسلط نظام قبایلی بر جامعه افغانستان را دست کم گرفته بودند.

دو: سیاست مسلط و تجربه شده امیرعبدالرحمن و امیرحبیب الله را که توازن دردناک ؛ اما طولانی را برای حفظ تمامیت ارضی وحکومت شاهی تأمین کرده بود، یک باره کنار گذاشته و چنین انگاشته بودند که بازی سیاسی به شیوه قدما، دربحبوحۀ تحولات جدید درترکیه، ایران و هند دیگر کهنه شده و به نیاز های زمان جواب نمی دهد.

سه: موقعیت محصورکشورو ضعف اقتصاد زیربنایی را ازمحاسبه استراتیژیک خارج فرض کرده بودند.

چهار: براتحاد سیاسی با نظام نو تأسیس بلشویکی ساده لوحانه حساب بازکرده و تاریخ پنجاه سال بازی بزرگ برسرگنج هندوستان وخطرهمیشه بیدار حمله روس ازراه افغانستان به انگلیس- هندی را مختومه انگاشته بودند.

پنج: احتمال نزدیکی منافع بین روسیه وانگلیس را درمنطقه کم رنگ دیده و مخاصمت ودشمنی میان قدرت ها را ابدی دانسته بودند.

شش: دشمنی با انگلیس ها علنی شده و آنان برای برپایی دیوارحایل از دو سو ( میان مردم وحکومت) و ( قبایل و حکومت) آزمندان تراز گذشته عمل می کردند. آهنگ جهاد "درداخل خانه" آرام آرام به زمزمه آغازکرده بود.

حکومت امانی بعداز عملیات جنگ وجهاد به منظور اکتساب استقلال سیاسی، بلافاصله کمک های مالی وتکنیکی حکومت هندبریتانوی را از دست داد وترانزیت مال التجاره از راه هندوستان نیز مسدود گردید. خزانۀ دولت که بالاثر جنگ وانقطاع کمک ها و برهم ریختن نظم انتقالات از مسیرنزدیک خالی وبی بضاعت شده بود، لاجرم فشاربر اقشار مولد وکم درآمد روستایی ( اما حافظ نظام نو) را برای پرداخت مالیات بیشتر ( بعضاً به طورپیش پرداخت) افزایش می داد. طی سال های اول موج پشتیباتی ملی ازرژیم جدید، فرصت های بی سابقه ای را درامرایجاد اصلاحات اداری، توسعه پروژه های اقتصادی، نشرات و مخابرات، تدوین قوانین، گسترش مکاتب، تدوین اصولنامه ها و درمجموع پی ریزی قانونمند زندگی اجتماعی درسراسر کشور به وجود آورد.

درگرماگرم استقبال عمومی مردم از اقدامات وشعارهای بلند پروازانه حکومت برای رسیدن سریع به کاروان علم وتکنیک وزندگی مدنی اروپایی، دریک دوره پیشرفت های بی بدیلی درحیات اجتماعی رونما شدند که برای افغانستان آن روزکاملاً تازه گی داشتند. اما دیری نگذشت که آثاروعلایم موج برگشت به بحران، بی اعتمادی، خودسری، روش های دکتاتوری به تدریج پدیدار گشتند.

فروپاشی چه گونه آمد؟

مطالعه وبازنگری ماهیت دوره امانی تا اندازه ای از دو منظر دیروزی و امروزین قابل تأمل است. معاصرانی که ناظرتحولات آن روز بوده و آثاری را پرداخته اند، شاخص های تندروی، شتاب زده گی وپشت پا زدن به اصول مشورت ملی وشیفته گی برشعارهای دهان پرکن را درسیاست امان الله و اطرافیان عمدتاً خارج ازدربار به مثابۀ زمینه های اصلی روی گردانی مردم و ناکامی پروژه های اصلاحی ایشان، با وضوح و تأسف تذکر داده اند که قید مکاتیب رسمی است وهیچ کسی را از پذیرش آن گریزی نیست.

من بدین باورم که علی رغم موج خیزی درمیان توده ها تحت نام استقلال، رابطه ذهنی اشرافیت رسمی با شعور عمومی مردم درآن زمان بسیار ضعیف وتقریباً ازهم متمایز بود. مردم دریک دوره کوتاه که برای استقبال از تحول تکان خوردند و روی صحنه آمدند، خواستار تحول درزندگی بودند. انتظار برای تحول درزندگی فردی چندی ادامه یافت وحکومت درین مدت، برنامه های مطابق به شعار های روشنفکرانه را گاه به یاری مردم و گاهی هم درغیاب مردم دنبال کرد. اما اندک اندک وضع به همان حالتی تقرب می کرد که مردم به همان نقطه اول برمی گشتند و نسبت به هیچ امرحکومتی ورسمی، احساس ملکیت و مسئولیت نمی کردند. افزون برآن، فاصله ذهنی حاکمیت با اذهان عمومی همزمان با شروع پروگرام های اصلاحی ( ازنظرعوام وملاها، نامأنوس ومظنون) عمیق تر می گشت. طرح پروگرام رفع حجاب، استفاده ازسلام اروپایی وبرداشتن کلاه از سر، ظاهرشدن ملکه ثریا بدون حجاب سنتی، عملیات پلیس برای ممانعت بانوان از پوشیدن روپوش، اعزام دختران جوان به ترکیه و ده ها برنامه های دیگر که توازن واقعیت و رؤیا های جدید حاکمان را برهم می زد. یکی ازدخترانی که از راه جلال آباد به سوی تورخم می گذشته ودرجمع گروه هفده نفری بانوان عازم ترکیه حضور داشته، ناگهان به خانه یکی ازآشنایان گریه کنان راه کج کرده و عدم رضایت خود از رفتن به ترکیه را به بزرگان سنتی ابرازداشته بود که این خبر، بروحشت وتنفر عمومی نسبت به اقدامات حکومت بیش ازپیش افزود.

شیوع ظن وبی اعتمادی عمومی حتی شخصیت های متحد امان الله ازجمله سردارمحمدنادر، عبدالهادی داوی، عبدالرحمن لودین و محمود طرزی را درموجی ازنگرانی فروبرد و آنان با پادشاه به مشورت نشستند و ازوی خواستند که سرعت و نحوۀ تعمیل برنامه های اصلاحی را تعویض کند. اما شاه به هیچ یک از نظرات یاران خویش عنایتی نشان نداد. این شخصیت ها بعد ها یکی پی دیگراز دستگاه حکومت کنار رفتند. این نوع برخورد، تسلیم شدن به احساسات ونگرش های شخصی بودکه با سرنوشت تاریخی یک ملت پیوند خورده بود وشاه ازین امرتشویشی نداشت! نگارش های شخصی و یا تاریخی بازمانده ازآن دوره مؤید این واقعیت است که مردم درعقب انتظارات خویش پلک می زدند و سلامتی و بهروزی شاه جوان را آرزو می کردند؛ مگر حکومت متأثر از جذبه "وطن پرستی افراطی" برسرعت گام هایش به سوی پیشرفت های خیالی می افزود.

شاه واطرافیانش، احتمالاً از تاروپود روحیات عقب مانده وبافت سنت های قبایلی درگوشه و کنار افغانستان، تصویرشفاف نداشتند. اکثرایشان تحصیل یافته هایی بودند که با خصایل مردم عادی میانه خویش را ازدست داده واز ادامه رکود درزندگی مردم رنج می کشیدند. این طور نتیجه گرفته بودند کهاهداف فکری آنان با ظهورشاه امان الله وکسب استقلال سیاسی با سرعت وبدون موانع تحقق خواهد یافت. این قشردرترکیه وروسیه شاهد تحولاتی مطابق به مزاج خویش بودند، اما ساخت ویژه سنت جان سخت درکشورخویش را مطالعه نکرده بودند. نظام قبایل هم ازداخل خانواده و هم از بستر اجتماع به مصاف آنان برخواست. آنان مثل این بود که سیب را خیلی بی موقع ازشاخه چیده بودند. مشکل عمده درین عرصه، ناتوانی حکومت درتأمین نیازهای اقتصادی جوامع روستایی بود که همواره از لحاظ ذهنی به وسیله ملا ها تغذیه می شدند. لغزش حکومت امانی یکی هم این بود که پرداخت مقرری مختصرملاها ( که روح قبایل را دردست خود داشتند) لغو گردید. این اقدام زلزله ای خاموش؛ اما ویرانگربود. ساختار سنتی، ازنظام جدید چیزی به دست نیاورد، درعوض، فشارمالیات ومأموران حصول مالیات، هرنوع خوشبینی آنان نسبت به نیات رژیم را زایل می کرد. این پروسه به گونه ای طبیعی، هیجان وامید مردم عادی را پیوسته سرد می کرد. انشعاب قشرروحانی، دامنۀ تبلیغات برضد عمال حکومت را تشدید می کرد.

گام اصلی حکومت، هنگامه استقلال طلبی بود که با شعار وتهیج درداخل و درمناطق مرزی آغاز شد و درحقیقت شکستن زود هنگام پل های موازنۀ سیاسی میان افغانستان وهندبریتانیایی بود. سیاست احتیاط آمیز و تلخ امیرعبدالرحمن وحبیب الله مجموعه ای از کشیدن وشل کردن طناب تفاهم میان قدرت های استعماری دراطراف افغانستان بود که درنتیجه، تا آن زمان موقعیت افغانستان ( به قول عبدالرحمن به حیث ماده بزمیان دوشیر) به حیث یک کشور دارای جغرافیا و سلطان تضمین شده بود. اما این موقعیت هماره لرزان و بدون ضمانت بود. افغانستان الزاماً باید ابتداء به آغوش بریتانیا می خزید و سپس از موضع یک بدنۀ حایل درباره خود با دیگر قدرت ها تبادل نظرمی کرد.

برنامه حکومت امانی اعلام علنی دشمنی میان افغانستان و بریتانیا بود. درباره این که پس از جنگ برسراسترداد استقلال سیاسی چه گونه می توان افغانستان را مطابق برنامه اصلاحات به سوی شاهراه ترقی و قدرت سوق داد، از اول محاسبه های چندان مشخص وجود نداشت. فعالان روشنفکر دردستگاه حکومت، این طورمحاسبه کرده بودندکه با حصول استقلال همه دشواری ها، بن بست ها وخطراتی که افغانستان را به چنین حال وروزی کشانیده است، خود به خود برطرف خواهد شد. گروه دیگر، اصل تکیه برکمک های اتحادشوروی را برای پیروزی برنامه ضدانگلیسی اصلاحات مورد نظرقرارداده بودند.

عبدالرحمن خان دوازده سال درتاشکند مهمان کافمن والی روسی تاشکند بود. وی زیروبم اهداف روس ها درافغانستان را درک می کرد. پس وقتی به تخت کابل رسید، با صراحت نوشت که سیاست روس" انضمام وبلعیدن پارس، ترکیه وافغانستان است." دادن وعده های کمک به حکومت جدید ضدانگلیسی درکابل از سوی روس ها، کاملاً جنبه تخریبی داشت ودرصورت وقوع تحول وخطر، تمامیت ارضی آسیب پذیرکشور را تضمین نمی کرد. حکومت امانی برخلاف سلف خویش که براساس قاعده بازی زیرکانه، دپلوماسی چانه زنی و بهره برداری از نقطه ضعف قدرت های رقیب درمنطقه جلو می رفت، خواستار دوستی با شوروی دربدل طرد انگلیس از منطقه بود. تصادم بی سابقه با حضور انگلیس به معنای اعلام جنگ دایمی ( حتی بعد ازمعاهده احتمالی صلح) بود. برخی پژوهشگران پیروزی حکومت امانی برارتش انگلیس را نه "نظامی" بلکه "خیالی" می دانند. استدلال این دسته آن است که امیربا اطلاع از ناچیزبودن دست آورد های جنگی و ناتوانی درحصول اهداف ازپیش تعیین شده درقلمرو انگلیسی، به طورزود هنگام تقاضای آتش بس کرد. آن چه درجریان مذاکره دوطرف برسرآتش بس رخ داد، تقریباً همان چیزی بود که انگلیس ها خواهان آن بودند. حکومت امانی درمورد استرداد آن بخش های مهم خاک های از دست رفته افغانستان که مطابق فشارهای سرمارتیمردیورند جزو قلمرو انگلیسی شناخته شده بود، هیچ اقدامی نکرد و یا نتوانست انجام دهد. امیربه کمترین دست آورد قناعت کرد. انگلیس دربدل استرداد اسمی استقلال روابط خارجی افغانستان، از قیام وگسترش جنبش مسلمانان درهند اشغالی جلوگیری کرد ومحاصرۀ خاموش افغانستان مستقل ازچندین جهت آغاز شد. اقدام بعدی انگلیس، ایجاد دیوارحایل میان قبایل آزاد وحکومت امانی بود که هیچ گاه موفق نشد با قبایل زبان مشترک و پیوند وفادارانه برقرار کند.

اضافه برآن؛ دهلیزتجارتی به روی افغانستان مشروط با شرایطی گشت که انگلیس مطرح می کرد. رژیم برای خروج ازوضعیت محاصره، به سوی شوروی دور خورد. شوروی به نوبه خویش کمک های تحریک کننده ای را دراختیار امیرقرارداد و درعین حال پنج مرکزکنسول گری شوروی در مناطق مختلف کشور به فعالیت شروع کردند. اما به زودی روشن شد که عبورکاروان کمک های غیرمنظم شوروی از وادی های بی پهنای آسیای میانه و سپس گذراز ناهمواری های سرگیجه آور اراضی افغانستان ( به خصوص که درآن زمان تونل سالنگ اعمال نشده بود) به مراتب هزینه بردارتراز ورود کاروان های تجاری از طریق راه های سهل ونزدیک هند به سوی کابل بود. درمراحل بعد، همزمان با اقدامات صریح و ناسنجیده حکومت به منظور پیشرفت و تغییر درکشور، بحران و نا آرامی ابتداء به شکل آشفته گی تجاری واقتصادی چهره خود را نشان داد و دروهله بعد، شورش های قبایلی آغاز گردید. بمباران مناطق شورش به وسیله طیارات و پیلوت های روسی، درسال 1925 اعتبار رژیم را کاهش داد. روس ها با درک این نکته که حکومت امانی کادرفنی وپیلوت دراختیارندارد، به شرط اعزام پیلوتان روسی برای پرواز طیارات چند فروند دراختیار حکومت کابل قراردادند که اسباب تشویش مقامات انگلیسی را فراهم آورد. افغانستان به میدان بازی جدید پرتاب شده و داستان عبدالرحمن وحبیب الله دیگر "فسانه" گشته بود.

ارتش ورشکسته و دارای تجهیزات ناکافی بود. رژیم ازحیث راه های ارتباطی سنتی که ازهند می گذشت، درتحصن قرارداشت. اقتصاد تولیدی زمینگیرشده وهزینه ضروری برای تقویت ارتش وجود نداشت. پروژه های آباد سازی درپایتخت کم وبیش به چشم می خورد؛ اما اصلاحات اساسی با مشکلات جدی مواجه شده بود. فشاربالای مردم عادی رو به فزونی بودو مأموران دولتی با استفاده ازضعف مدیریتی حکومت، بدون هراس مقررات رسمی را زیرپا کرده وازاعمال خویش به هیچ مرجعی جوابگو نبودند. علاوتاً آقای براوین نماینده شوروی ومولوی برکت الله رهبرملی گرایان مسلمان هند به کابل سفرهایی داشتند و متعاقب آن کابل مهماندارحدود بیست هزارمبارز ضدانگلیسی شده بود. امیرازین نیروها به هدف تقویت موضع افغانستان نتوانست بهره گیری کند.

کمک تسلیحاتی واقتصادی شوروی، افغانستان را کاملاً ازامکان بازگشت احتمالی به عرصۀ همکاری متقابل همزیستی مسالمت آمیزبا هند بریتانیایی دورساخت. بهره برداری شوروی از حکومت امانی بیشتر از استفاده افغانستان از امکانات روس ها برای خروج از بحران پس ازاستقلال بود. شوروی به موقع توانست افغانستان را دربرابرانگلیس ها به حیث دیوار محافظتی( اما مؤقتی) قراردهد و ازرخنه انگلیس به آسیای میانه درجریان جنگ های داخلی ازبک ها، ترکمن ها وتاجک ها برضد بلشویزم تا میزان زیادی خیالش را راحت کند. افغانستان که ازمدارحمایتی انگلیس خارج گشته بود، برای حفظ توازن خود درتنگنای موقعیت دردناک، امکانات لازم دراختیارنداشت. مقارن این رویدادها، ورود جنگجویان آسیای میانه تحت رهبری سیدعالم شاه به افغانستان، سبب شد که بسیاری ازسران دولت امانی با مبارزان ضد کمونیست آسیای میانه طریق همدردی ومدارا درپیش گیرندو حتی شخص شاه با جنگجویان ابرازهمستگی می کرد. همچنان امان الله زیرفشار افکارعمومی و به تأسی از افکار پان اسلامیستی خویش، ازسرکوب وتحویل دهی رهبران مسلمان آسیای میانه به بلشویک ها امتناع کرد. به زودی فصل سردی روابط میان کابل وپترزبورگ فرا رسید. هرلحظه امکان آن وجود داشت که توافق نهانی میان انگلیس و شوروی ومبادله امتیازها دردیگرمیدان های رقابت، هستی جغرافیایی افغانستان ازبین برود. جنگ داخلی برای ایجاد زنجیره جماهیر شوروی جریان داشت و حکومت بریتانیایی درهند نیزمصروف مقابله با خیزش های مردمی درهند و تثبیت موقعیت خویش درآسیای صغیربودند.

افغانستان دردیگ خود می جوشید وبا توجه به قهقرایی شدن برنامه های تحریک کننده اصلاحی امیرامان الله، اختلافات میان مقامات حکومت از یک سو و شیوع فتاوی تکفیر ملا ها درمیان مردم از جانب دیگر، کشتی کم رمق حکومت آرام آرام به گل می نشست. امیردرپاسخ به ناشکیبایی علمای مذهبی ویاران منتقد خویش، گاه قاطعانه برادامه بی وقفه اصلاحات تاکید می کردوگاه چندگام عقب می نشست و بدین وسیله ارتباط منطقی حوادث را از دست می داد. پس ازشورش ملای لنگ درسال 1303 امیرنسبت به پیروزی اصلاحات مردد شده بود اما به جای حل قضیه از طریق تدبیرسیاسی و تماس با مردم، سروصدا راه می انداخت وازجمله روزی این جمله از زبانش پرید:

شما نمی دانید که من نواسه عبدالرحمن خان هستم؟

اشاره امیربه اعمال قاطع ورفتارمقتدرانه وخشن عبدالرحمن بود. اما او خود فراموش کرده بود تا اعتراف کند که سنت حکومت داری امیرعبدالرحمن خانی مدت ها پیش به وسیله خود وی به فراموشی سپرده شده بود. سپس جنگ منگل مشتعل گشت. شخصی به نام عبدالکریم بچه خوانده سرداریعقوب خان سربرداشت و یک چند ادعای پادشاهی کرد و ازصحنه برفت. سه سال بعد از بلوای ملای لنگ شورش مردم شینوار برضدحکومت آغاز شد.علت این شورش نارضایی مردم از ستم حکام محلی و دوری شاه از اعتقادات مذهبی و ترویج بدعت های کفرآمیز خوانده شده بود. ناچاربخش ازارتش به سوی شینوار سوق گردید. به هراندازه ای که علم مخالفت با ریفورم های بلند بالا اما سطحی امیرامان الله درشرق وجنوب بلند می شد، بی اعتنایی امیرنسبت به عواقب اوضاع بیشتر می شد. او نسبت به پیشرفت های ایران، ترکیه ودیگرکشورها حساس شده و برای برپایی شتابنده تجدد وصنعت درکشور، مثل جادو شده ها عمل می کرد.

دراوج بحران اجتماعی واقتصادی، امیرامان الله ناگهان تصمیم گرفت همراه با بیش ازیک نفرازمقامات عالیه، رخت سفرهشت ماهه با کشورهای خارجی ببندد. پس بخش عمده خزانه را برداشت و به هدف دیدار هند، مصر،ایتالیا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، پولند، اتحادشوروی، ترکیه وایران به حرکت درآمد. بدین ترتیب، امیرامان الله بزرگترین اشتباه زندگی سیاسی خویش را مرتکب شد. حکومت وکشوردرغیابت طولانی شاه و مجریان دستگاه، به نمونۀ کاملی ازانارشیزم مبدل گشت وتبلیغات سراسری وبلاوقفه به منظورتخریب وجهه دینی وافغانی شاه وهمسرش آغازگردید.

شاه ( چنان که اقدامات پس ازسفروی نشان داد) بیشتر وعمیق ترازگذشته، شیدا ومفتون ظواهرتمدن پیشرفته اروپا شد و دیگر، ازدرک وضعیت، واقعیت های اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی ودرس های تاریخی، نصایح وهشدارهای شخصیت های دورنگرمملکت به طورکامل فاصله گرفت. انگلیس درکارزار تخریب حکومت امانی ناگزیربه تقبل هزینه کلان نشد؛ این مأمول تقریباً رایگان و ازبرکت سیاست های نادرست امیرامان الله خان حاصل آمد. شاه درسفر به اروپا ذهن خود را به چنگ هیجان ها و خیالات بی اساس رها کرد؛ اما اذعان عمومی مردم گیرمانده درمشکلات که امیدشان را کم کم نسبت به حکومت ازدست می دادند، با حکام ظالم وبی مسئولیت محلی دست به گریبان بودند. درجریان سفرشاه به اروپا شورش مردم صافی، شینوار، خوگیانی، چپرهار آغازشد و بخش عمده غلزایی های این مناطق علیه رژیم شوریدند. متعاقب آن مردم جاجی وزردان دست به قیام زدند و حکومت برای مقابله با آنان، تقریباً کلیه واحد های عملیاتی ارتش را ازکابل به مناطق آشوب زده اعزام کرد.

سوال این بود که شاه بعداز بازگشت به وطن، چه سیاستی را درپیش گرفت. اما چنان که دیده شد، شاه همین که پایش به کابل رسید، ابتداء ازبرخی عقب نشینی های تاکتیکی قبلی خویش دربرابر ملاها و مخالفان اصلاحات که قبلاً به آن تن داده بود، انصراف جست واین باربرای تحقق برنامه های اصلاحات خویش، گام های بلند، سریع و به دور ازسازش به جلو برداشت! این ایامی بودکه درسراسرکشور انتشارشایعات تباه کن به منظورتشدید بی باوری ومقاومت مردم علیه رژیم به پخته گی رسیده بود وشورش مردم کوهستان برزنجیره شورش های مشرقی ومناطق پکتیا وخوست افزوده می شد.

چنان که حوادث نشان داد، کابل به دلیل استقرارقطعات ارتش به منظورسرکوب شورش های ولایات شرقی وجنوب شرقی، تقریباً درحالت بی دفاع به سر می برد. نزدیکی مراکزشورش علیه حکومت درکوهدامن ونواحی کوهستان موجب تحولات سریع وغیرمنتظره درکابل گردید که شرح داستانش ازحوصلۀ این یادداشت برون است.
هدف از بازنوشت وبررسی سیاست امانی آن بودکه هرکس فهمیده ونا فهمیده دست تقدس به دوره امانی می زند و پیش ازآن که از نفس قضایا مطلع باشند، نقاب دیدگاه های مکروه قومی و خاندانی را به روی ماهیت اصلی امیرامان الله خان می کشند. مجلس یادبودی که سیدمخدوم رهین به سلیقه خودش ترتیب داده بود، درواقع تحمیق نسل امروزی درباره حقیقت قضایا درزمان امان الله خان بود. درضمن، اجندای مجلس تقریباً تکراراحساساتی ومتکی به کلی نگری نوع خلقی وپرچمی بود وچیزی بیشتر... چون مخدوم رهین نگاه نادری ها درخصوص حوادث پس ازاستقلال را موعظه می کند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شاه امان الله درقصرشاهی زاده شد و دربسترنعمات دربار وقدرت خاندانی به جوانی رسید. ازهمین قصر برسریرسلطنت تکیه زد. وی نه قبل از پادشاهی ونه بعد ازآن، هیچ گاه فرصت نیافت تا روحیات ودریافت هایش ازتاریخ وشرایط حقیقی جامعه وپیچ وخم های ناشناخته مردم افغانستان را به طورطبیعی بافت بخورد . مامون .

    میخواهم خلاصه عرض کنم که مامون خان در لفافه میخواهند یاد اوری نمایند : مردی که میخواهد بر سر مسند رهبری افغانستان بنشیند حد اقل باید راه و رسمی و یا رابطهء با علمای کوهدامن و کلکان داشته باشد و چند صباحی در میان انگور باغ ها و کشت زار ها و سر گردنه های کلکان وظایف که خدا بیامرز ( رابن هود ) در جنگلات بکینگ هام ( یعنی از امرا میدزدیدند و به فقرا عنایت مفرمودند ) را انجام بدهند , بعداء دعوای ریاست نمایند . حرفی درستی است , از نظر مامون خان شخصی که فاکولته تخنکیم کابل را برای بالا شدن به سر کوه های پنجشیر ترک میکند و شروع مینماید در تخریبات بر علیه از خود و بیگانه به نام جهاد و وطن پرستی قابل عزت و احترام میباشند . ایشان برای ثبوت شخصیت مسعود تازه گی ها شروع به بد گفتن بر علیه ملاه های کوهدامن نیز نموده اند . مزید اینکه این یک فیشن قدیمی نوشتن است که کسی که مانند مامون خان کله خالی د ارد , , , به حساب طمطراق زیاد مینماید . تحلیل تجزیه دولت امان الله خان و دانستن راه خوب و یا بد سیاسی او امروز بدرد هیچ کسی در افغانستان جنگ زده نمیخورد ولی مامون خان بر حسب عادت مسلمانی میخواهند و یا در صدد یافتن رهبری از کدام قبرستان در افغانستان هستند و یا بدین وسیله خود را یکی از مجاوران قبر مسعود جاهل کودن قلمداد کند . بهر حال کسانی که معصومانه برای افغانستان بنا بر هدایات غلط در دفاع از افغانستان بنا به دستور مسعود جان خود را از دست داده اند , تا بتوانیم به یاد خواهیم داشت و در عین زمان باید یاد اور شد که در میان کشور بزرگی چون افغانستاان فقط پنجشیری بودن جرم است بلکه حرام است و حتی خیانت به باقی مردم و تاریخ افغانستان است .

    • خانم اپریل ویا آقا اپریل خواسته ابراز مخالفت کند اما سر کلاوه را گم کرده وخودش هم نفهمیده که چه نوشته است فقظ یک مشت کلمات توهین ودشنام را نثار جناب مامون کرده که بدون شک تاثیرگذاری قلم مامون را بالای روح مخالفانش نشان میدهد. من هیچ منطق درین پیام دشنام گونه نیافتم که آیا واقعا مامون درمقاله اش تاکید کرده که کسی میتواند پادشاه وزعیم مملکت باشد که از باغستانهای تاک وانگور شمالی سربالا کرده باشد تا جائیکه مقاله را خواندم چنین چیزی مراد ومقصد مامون نبوده ونیست . موضوع دیگر ترک کردن پلتخنیک کابل ومقاومت علیه سردار داوود بامتن این مقاله چی ارتباط دارد؟ خدا خود عالم الغیب است که این دوست ما ازکدام مرض روحی رنج میبرد خداوند شفای کامل نصیب شان بگرداند.

      اما چیزیکه من ازین مقاله درک کردم این است که مقدس ساختن افراد وزعمای تاریخی افغانستان یک امر مذموم وناپسند است. بازنویسی تاریخ افغانستان امرضروری وحتمی است درین بارنویسی مجالی برای شخصیت پرستی ها باقی نمی ماند. وهم بخاطر جلوگیری ازافراط وتفریط پیرامون شخصیت های تاریخی افغانستان بازنویسی تاریخ کشور امر لازمی وضروری بحساب می رود

  • رازق ماموند يك انسان باشهامت است كه هميشه كوشيده تا حقايق تاريخى را از بيخ وبن بيرون بكشد.واضحا كه جهات ومثبت ومنفى هر بديده دارد.او كوشيده اين كار را بيدون اغراض انجام بدهد,درين كار خيلى موفق هم بوده است.او از زير جادر حرف نزده بلكه برالاه همه را دعوت به برسى حوادث واقعات كزشته كرده است.برعكس شخصى مجهوالهويه بنام ابريل خيلى بزدلانه ,كودن و جبون شايد از افغان ملتى هاى فاشيست قبيله باشد,به مردم مجاهد ,مسلمان و شجاع بنجشير تو همين نموده و كفته كه بنجشيرى بودن جرم شرم و جطور وجنان است.واضحا كه اكر همان بنجشيرى نميبود امروز ناموست زير باكستانى بود,مانند همتباران انطرف خط.سوال اينجاست كه جرا شما فاشيستان قبيله از شنيدن حقايق ترس داريد؟ هركه يك كلمه را جع به كزشته غرقه به خون كشور براند,شما مانند كركسان جبون فورى به اضطراب ميافتيد.انانيكه انكور ميكارند انها مسلمانان واقعى اند. انها به خدا ,قران و بيغمبر ايمان دارند.ببين قران را اورديد قسم خورديد.ان شاه شاهان انرا بوسيد وبه دست خالى نزد زنفروشان بى فرهنك رفت ان بزدلان با قران جه كردند. ان كتاب اسمانى را وسيله براى بدست اوردن قدرت ساختند.نتيجه جه شد؟ببين بت شكسته را شكستند,ولى بارجه هاى انرا به موتر ها بار كرده در باكستان فروختند.حالا راستى هربارجه مورد برستش واقع شده وهم هربارجه ان از بى فرهنكى قبيله برستان زنفروش قران خور حرف ميزند.كسانيكه انرا برستش ميكنند يك دولعنت به ما هم ميفرستند.بس از كزشته زن فروش بت فروش بيدين و لامزهب و هيرويين مست جرا بايد ياد شود.به نظر اين حيوان بست ,شاه بايد در مزرعه كوكنار به دنيا امده باشد.وكرنه مورد قبول نيست.او بايد از تاك انكور ننك كند. و كزشته و حقايق كزشته بايد قفل شود و سرغج شود و هركه بخواهد راجع به كزشته هاى ننكين جيزى بداند ويا مطالعه كند بايد به انها كفته شود كه اين شخص مخالف مقدسات ما است.

    • بوزش ميخواهم ازينكه بعضى اغلاط در نوشته است. رزاق مامونددرست است.

    • سلام خدمت تمام دوستان
      زنده باشی مامون جان بااین مقاله زیبا برادران در کابل پرس? چند نفر کمونست و پرچمی و دشمنان ملت و مردم باغیرت افغانستان که ایشان با مرض های بی دوا مبتلا استن فضای کابل پرس را خرچدار نموده اند یک متل است میگوید درخت های سر کوه را کی شانده ایشان هم همیشه نفاق اندازی و تفرقه اندازی دیگر کدام سخن کار گر یاد ندارند بنظر من این سخنها گهنه شده دیگر بینده های کابل پرس ایشان را شناخنه اند اما چرا ما در گوش ایشان یاسین بخوانیم بزرگان سخن گفته اند که هر قدر دم خر را بلست کنی که شورش داد همان یک بلست است بنادوستان بانی که هر چی ایشان میگویند بگویند مردم شناخته ایشان را در کجای مقاله جناب مامون امد که پادشاهی از انگور باغ شمالی باشد و از ریس کابل پرس من تقاضا میکنم که برای این نوع افراد که به مریضی های گوناگون مبتلا استن هفته یک گولی مسکن ویا یک امپول صحت مندی برایشان ترزیق نماید تا ایشان صحت یابد شوند در غیر ان شاید روزی برسد که ایشان خودرا هم مانند دیگران دشنام خواهد دادن باز ان وقت از دست کابل پرس هم چیزی نخواهد امد استاد بینا و دیگر دوستان بانی که هر چی میکنند بکند چاه کن خود در چاه است و هیچ گاهی اب در یا باغرغر ایشان الوده نمیشود در خاتمه تشکر از اقای مامون کامیاب باشید
      با اخترام
      فرهاد مجددی

  • من بار ها عرض نموده ام و معتقد هستم که در سوختاندن افغانستان قبل از دشمنان قسم خورده این کشور " داخلی و یا خارجی " قران و حدیث و اخوند و ملاه و الله تعالی بشتر دست داشته است . حبیب ا لله کلکانی را چرا باید قران حفظ کند ؟؟؟ و نادرخان نوکر انگلیس چرا باید برای اوردن حبیب الله کلکانی با دوستانش چون سید حسین به پایه دار از قسم خوردن به قران استفاده نمایند ؟؟؟ و یا ملا عمر چرا برای حوشنودی حمید گل پاکستانی به نام دین و مذهب نیم مردم ما را قتل کند ؟؟؟ یا احمد شا ابدالی چرا باید برای خوشنودی عربهای شاش شتر خوار به طلا ها و جواهرات بت های پانی پت حمله ببرد ؟؟ این همه فساد بعد از قسم خوردن و قسم دادن به قران اتفاق افتاده است . پس بیاید از نوکری عربها و مسلمانانی که کمر به قتل یک یک ما بسته اند خود را بیرون بیاوریم و ایمان بیاوریم به عنعنات و غیرت و رسم و رواج افغانی خود .

    • ابريل شما دين مبين اسلام را نسبت به عنعنات افغانى ترجيع ميدهيد.كدام عنعنات افغانى را شما بهتر ازدين اسلام ميدانيد؟اصلا جيزى بنام عنعنات افغانى وجود ندارد زيرا افغانستان از اقوام ومليت هاى مختلف تشكيل شده است.هرقوم ويا مليت رسوم وعنعنات خودرا دارد.شايد خودت بشونوالى را كه به ان دل بسته ايد بهتر از دين اسلام ميدانيد.ويازن فروشى و يابت فروشى ويا تيزاب باشى بر روى دختران معصوم طلبه علم هستند. قبيله جه باشد كه شاهى كند ...به هر جارسد او تباهى كند... ويا به غيرت اوغانى كه همان تفنكش را كرفتى ,بس ايمانش را كرفتى ديكر نه غيرت ونه ايمان دارد.ديكر بكو به جه مينازى .روس را اورديد همان بنجشيرى در بهلوى ديكر اقوام برادر به سر كرده كى ان راد مرد بزرك حمد شاه مسعود انهارا زده از وطن كشيد. ميدانى سك ان رزاق ماموند و عطاخيل بالايت شرف دارد.از نوشته تو كودن بيداست كه يك انسان بست هستى و به يك قوم شريف و نجيب كه خيلى تلفات داده اند وامروز ازدل شان خون ميبارد.زن و طفل نان اور خانه خودهارا از دست داده اند.از هر خانه جند شهيد و جندمعيوب همه وهمه براى نجات ناموس وطن از زير باى باكستانى كه شما زن فروشان انهارا اورده بوديد وامروز هم مياوريد.انها با دل بر خون با مرك در مبارزه اند.شما هيرويين فروشان همه كرسى هاى دولتى را به قبيله خود داده ايد و تمام ثروت مملكت را به جنوب ميفرستيد و نيست ونا بود ميكنيد.وتو براى خود حق ميدهى به ان مدافعين واقعى وطن كه خودها را قربان وطن كردند تو هين كنى؟اصلا خودت يك انسان بينهايت بست هستى ديكرانرا درجايش بكزار .

    • Bina !

      من پشتون یا هزاره یا تاجیک نیستم و طرفدار پاکستانی یا هندوستانی یا سعودی عرب یا ایران هم نیستم . نوشته مرا خوب بخوان و این اشخاصی چون مامون و گوربز را درست بشناس , حتماء برای تو افغانستان مهم تر از پنجشیر و پنجشیری جلوه خواهد کرد . اخرین دفعه باید باشد که از فحش دادن و دشنام دادن در کابل پرس? استفاده نموده ایی دفعه دیگر مسولیت با تو است .

    • اپریل

      من فکر میکنم که شما واقعاً لیاقت جوابی را دارید که بینا جان برای شما داده است.

    • سلام مجدد خدمت مامون بی نهایت گرانقدر و سپاس از عطا خیل عزیز با جواب زیبایشان.
      مطلب خیلی جاندار مامون گرامی و با ارزش،ولی وای به حال اشخاص چون آپریل جاهل که از هیچ منطقی سر در نمیآورد،و در اینجا هم به جناب بینا اخطار میدهد که اگر باز هم کلماتی را که واقها آپریل سزاوارش هست برایش بنویسد باز در اینجا عمل انتحاری انجام خواهد داد،خدا این قاچاق بران و آدم کش هایی قبیلوی را هدایت کند.

    • azizane hamwatan, behtareen jawab ba afrade choon April khamoshi ast, chon een ha hadafe shan ba beraha kashandane bahs ha ast wa agar ba een ha ba jar wa bahs neshasteed na khod agah aan ha ra ba rasedan ba hadafe shan komak kardayeed, ok

    • برای اپریل

      می بینم که تیر به نقطهء مورد نظر اصابت نموده است. تبریک برای پنجشیری ها! با منطقی که تو داری من واقعاً برای آنها خوشحال شدم. حق با آنها باید باشد چون امراض شما را تورانده اند. یکی از راه های یافتن بر حق بودن همین است، منطق دشمنان آنها را باید دید.

  • به یک دوکان قصابی در لندن مغز میفروختند . . مغز پنجابی قیمت داشت 50 پوند . . مغز ایرانی قیمتش بود 100 پوند . . مغز هندی قیمت شده بود 200 پوند و مغز افغنی را رویش نوشته بودند 2000 پوند . . یک پنجشیری با افتخار بادی به غبغب انداخته به طرف قصاب با افتخار نگاه نموده با صدای که از خوشی میلرزید پرسید . . این مغز افغانی چرا بسیار قیمت است . . چه دلیل داره ؟؟ قصاب : برای اینکه از 20 کله افغان نیم کیلو مغز درست نمیشه , .

  • ولی شما مثل کسانی میمانید که کسی به شما میگوید : بینی تان را پشک برد . . و شما به جای اینکه دستی به چهره تان بکشید که ببینید که بینی به چهره تان است . . نا گهان دنبال پشک میدوید . شما در اتش نفرت و انزجار از هم دیگر میسوزید . . این را من در جواب شما واضحاء میبینم . اینجا فقط مامون است که با من هم عقیده است و گوربز عطا خیل . . این دو شخص در بین شما از تجربه و دانش ( رندانه ء ) روز بر حوردار هستند و میدانند که در افغانستان افغان بودند مهم تر از پنجشیری بودن و یا ازبک بودن ویا پشتون بودند است . من با نوشته مامون هم عقیده هستم و میدانستنم که پشتو ن از سالها است که ( هم از اوخور میخوره و هم از کاهدان ) ولی مامون مسایل ملی را رنگ پنجشیری میزنه و در هر نوشته خود گپ را به وصف نمودن دزدان و قطالطریقانی چون حبیب الله و اسقات خوران چون مسعود ختم میکنه . به خاطری عشقی جگر سوزی که شما به مسعود دارید و یا به خاطریکه حبیب الله کلکانی ار کوهدامن است و شما هم شمالی وار هستید . . عاشق سینه چاک یک دزد شده اید . . افغانستنان را فراموش نموده در داستان های کذایی مسعود و کارنامه های دزدی و سر گردنه گیری حبیب الله بچه سقو و دوستش سید حسین غرق شده اید . . مامون در حدود 65 درصد دیگر پنجشیری نیست . او خود را افغان فکر میکند و برای افغانستان مینویسد . . ولی بادنجان های دور بشقاب . . بدون اینکه درک کنند به سرو کله همدیگر زده میروند . . میدانیند چیست . . به نظرم من وقت خود را ضایع میسازم اینجا . . بهز حال از موجودیت گوربز در وب وار ممنون .

    • اپریل جان
      خودت کدام مشکل روانی داری و من برایت تشریحش می کنم تا کمی دماغت صاف شود.
      1- در لندن یا از بیکاری در خانه تشریف دارید، که در این حالت حتماً امراض روانی در روح شما رخنه کرده و این گونه پرخاشجو شده اید، اگر کار هم کنید چندان از آن راضی نیستید که آن هم درد سر دارد و ... .
      2- در آتش نفرت پنجشیری ها کمی مانده در بگیرید. این روحیه از تمام پست های موجود شما نمایان است، که این هم نشانهء روانی پریشی است، و بیشتر راسیست ها و فاشیست ها از "دیگران" متنفر می باشند، و آن تنفر بیشتر از حالت روانی آن ها سرچشمه می گیرد تا واقعیات بیرونی. روان پریش های اجتماعی، برای زنده ماندن به سرگرمی و ابزار تنفر نیازمند و شما آن را یافته اید، و در محیط غربت همین هم مغتنم است، لا اقل شما را مصروف می سازد در غیر آن خدای ناکرده دست به انتحار و مسایلی دیگر خواهید زد. انتحار بیشتر از روی همین وران پریشی و بی معنا شدن زندگی( به هر دلیلی) حاصل می شود. باز هم رحمت به پنجشیری ها که غذای مصروفیت ذهنی شما را فراهم نموده اند!
      3- در روان شناسی بحثی است تحت عنوان "شرطی شدن". بیشتر این حالت را پژوهشگران روی حیوانات تجربه نموده اند و آن عکس العمل در مقابل محرک ها است. مثلاً وقتی نان را به سمت (دور از شما) سگ می اندازند، بزاق دهانش سرازیر می شود. حالا بعد از چند تجربه هر شئی طرف آن حیوان انداخته شود بزاق دهانش سرازیر خواهد شد، حکایت شما هم همین است. تا نام مسعود یا پنجشیر را می بینید، مثل حیوان بالا و پایین می پرید. به عنوان انسان، اول بروید تحقیقی میدانی در مورد سوژهء مورد تنفر خود داشته باشید، بعد به عکس العمل بپردازید، در غیر آن این عکس العمل های هیستریک جز روان پریشی بنیاد دیگری ندارد.
      4- در مورد فکاهی ات. که از بیان آن لذت هم حتما نصیبت شده است. دقیق بیان فرموده اید. "بعضی" از "افغان" ها همان صفاتی را دارد که در فکاهی است البته تعدادشان نسبت کل به جزء اندک است.

      برای آدمهایی مثل شما شفای عاجل تمنا دارم.

    • از نوشته علمى بيداست كه خيلى انسان بخته هستيد.اقاى dinm!

    • dinm !

      معلوم نیست اسم شما چه معنی دارد . . خیر . . من هیچ دشمنی و یا مخاصمه با هیچ یک از قوم های کشور ندارم و از جاییکه معلوم است که تمام اقوام افغانستان از سواد واقعی بهره چنانی ندارند که قابل گله کردن باشند ولی در بین هم هیچ گاهی یکی از دیگری خود را یک سروکله از دیگران بالا تر نمیگیرند و در شکسته نفسی بسر میبرند . مگر از جاییکه شمالی وار اخلاقء متردد دارد و در مناقشه با خود و دیگران بسر میبرند و همیشه اگر در مغالطه هم باشند با سر زوری میخواهند که قابل قبول باشند و به اصطلاح افغانها همیشسه مگسی هر دوغی نیز هستند و در تراشیدن مشکل و شکستاندن قوانین افغانستان خواهی پوشالی بوده و یا متمدن افتخار و مباهات احساس میکنند , بدین ملحوظ اگر ما به جای حبیب الله کلکانی ( لهجه ) حرف زدن شما ( dinm ) خان را مورد مانقه قرار دهیم خواهیم دید که شما از شروع تا اخر نوشته تان از اهانت و توهین نمودن دریغ ننموده اید . حبیب الله کلکانی . . حالا بگذریم از بچه سقو . .ما از کسی حرف میزنیم که با افتخار های بسیار خواب مردم خیرخانه را در زمانی که موتر های سرویس شهری تا ( قلعه ده کیپک ) اخرین ایستگاه را داشت . . حرام نموده بود و در شب ها و روز ها از در و دیوار مردم بالا میرفت و دست به دزدی های مسلحانه میزد تا گرفتار شد و به هفت سال زندان مواجه گردید . . این شخص خال محمد کلکانی بود همرا دار و دسته اشت فقط دزدی مینمود . . شخص دیگر ( صیفوی کلکانی ) بود که اخلاقا مفعول بود و به زور در زمان حکومت داکتر نجیب مرحوم از کوچه و بازار به رادیو افغانستان اورده شد و مجبورش سلاختن که از خواندن اواز های ( بچه رازی رازی ) دست بردارد . . مثل یک انسان از استعداد خود استفاده نماید . خلاصه ما تا جایی که به یاد داریم از شمال وار : تا کاسه به کوزه خورده است شهر را ایلا داده به کوه ها بالا شده اند , در قدیم ها تفنگهای باروتی را بیرون میاوردند از هر سوراخ و سمبه و در زمان های جدید یعنی سال های 1970 تا امروز فوراء یک قسمت کوه زمرد را به پاکستان فروخته به جای ان اسلحه دست دوم که به ( دره ادم ) خان کاپی شده درست میشود برای کشتن بر ادران افغان خود خریده و با افتخار سر گردنه مقر گرفته منتظر کاروان بیچاره های جنگ زده مینشینند . حالا تازه گی ها وقتی تمام قوم های افغانستان یک سر و کله و دست در ساختن افغانستان بر هم سبقت میجویند و شمالی وار در کم بود شخصیت های سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است .. گاهی مجید کلکانی را ( شعلهء ) میسازند . . کاهی از عبداله عبداله بد بخت بی سواد ریس جمهور ساخته او را بد نام میسازند وگاهی از کسی که از جنگ و عسکری الف و ب را به مخ خود ندارد مارشال میسازند . باید یاد اور شوم که . . ما عاشق مردم خود هستیم . ارزو داریم که مردم ما با همدیگر صادق باشند و هر چه در دل خود دارند سر دستر خوان با هم یکچا بگذارند . ولی وقتی برای خوشنودی استخبارات سعودی عربیه و یا خوشنودی حمید گل و یا برای چند ربل به نام استراتیژی جنگ تمام افغانیت خود را دغل بازی میکنند , ضرور نیست که هر یک شما چشم و دل و دماغء با تجربه سیاسی و جنگی داشته باشید . . تا این شخصیت های ماش مانند را بشناسید . و همچنان ضرور نیست که فقط به خاطریکه هم قشلاق ( دغل ) هاهستید , از انها دفاع کنید . خلق شمالی . . اعم از چاریکاری و گلدرهء , سنجد درهء , سالنگی و همه همه یکی از بهادر ترین و دلیر ترین اقوام این خطه میباشد . . که حتی در دوران جنگ های جنوبی منحیث عسکر این کشور در دفاع از قریه جات و قشلاق های پشتون نشین نیز از جان خود گذشته اند . . منظور در سوختناندن این کشور همانطوریکه تقریباء هر افغان قصداء ویا معصومانه سهم گرفته است در ساختن این کشور نیزهر افغان به نوبه خود سهیم بوده است و میباشد . وقتی میگویم فقط پنجشیری بودن و یا ازبک بودن و یا پشتون بودن در افغانستان جنگ زده جرم است , میخواستم از همه خواهش کنم که فقط افغان باشید حتی قبل از مسلمان بودن . عزت زیاد .

    • خداوند ما را از اوغان بودن از اوغانیت از اوغانولی در امان داشته باشد !!!

      ده ها و صد ها بار دوستان گفتند ونوشتند که این افتخار اوغانیت اگر تشریح شود تاهمه واقف و نا فهمیده از جهان نرویم !!در عوض کسانی عمدی و کسانی ام غیر عمدی میخواهند شعار بدهند و این مکروب اوغانیت را بر ما ترزیق کنند !

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس